جمع بندی بررسی فتوای اشتباه شیخ مفید (ره) درباره‌ی زن حامله‌ی فوت شده

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی فتوای اشتباه شیخ مفید (ره) درباره‌ی زن حامله‌ی فوت شده

با سلام خدمت اساتید گرامی و دوستان عزیز
.
امروز یه تیکه کوچیک از تاریخ رو شنیدم که قبلاََ هم شنیده بودم,شاید دوستان هم خونده یا شنیده باشند.

خب رفتم ببینم این ماجرا اصلاََ واقعیت داره یا نه

متن:

مردی روستايی به خدمت شيخ مفید رسيده، از وی دربارۀ زنی(همسرش) سؤال می کند که باردار از دنيا رفته، ولی فرزندش در رحم زنده است.

سوال این است که:طفل زنده را بیرون بیاورند یا همراه زن دفن کنند؟

شیخ گفت زن را با حمل دفن کنید!

در راه بازگشت سواری خود را به زن روستایی رساند و گفت:ای مرد! شیخ گفته است شکم زن را بشکافید و طفل را بیرون آورده و سپس زن را دفن کنید.

بعد از چندی همان مرد روستایی,ماجرا را برای شیخ مفید نقل کرد؛شیخ مفید با تعجب گفت من کسی را نفرستادم آنگاه متوجه می شوند آن مرد سواره که به درستی راهنمایی کرده بود حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف بوده و بدین سان وی را از خطا نجات داده است

شیخ مفید از آن پس در خانه را بست و دیگر فتوا نداد تا توقیعی چنین صادر شد:ای شیخ مفید تو فتوا بده ما اصلاح و استوارش می کنیم

خب این متن رو از PDF پیوست شده که شرح و تفسیر این ماجرا و فتوا نوشته آقای محمود کریمیان هست نوشتم.

نکته قابل توجه این هست که شیخ مفید در المقنعه صفحه 87 فتوایی بر خلاف این متن نوشته:

فإن ماتت امرأة، وفي جوفها ولد حي يتحرك، شق بطنها مما يلي جنبها الأيسر، وأخرج الولد منه، ثم خيط الموضع، وغسلت، وكفنت، وحنطت بعد ذلك، ودفنت.
وإن مات الولد في جوفها، وهي حية، أدخلت القابلة أو من يقوم مقامها في تولي أمر المرأة يدها في فرجها
[4] فأخرجت الولد منه، [فإن لم يمكنها إخراجه صحيحا قطعته وأخرجته قطعا] [5] وغسل، وكفن، وحنط، ثم دفن

خب سوالم از استاد این هست:

شرح این ماجرا در کجاها ذکر شده و سند روایی داره یا خیر

شیخ مفید المقنعه رو چه زمانی نوشته (بر فرض صحت این داستان)

با تشکر

فایل: 

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

سعید مسلم;1020524 نوشت:
ب
خب سوالم از استاد این هست:

شرح این ماجرا در کجاها ذکر شده و سند روایی داره یا خیر

شیخ مفید المقنعه رو چه زمانی نوشته (بر فرض صحت این داستان)

با تشکر

با سلام و عرض ادب

چنین داستانی فاقد منبع معتبر بوده و همچنین مغایر با روایات معصومین (علیهم السلام) و فتوای شیخ مفید (ره) در این مسأله است.

توضیح:
«محمد بن محمد بن النُعمان» مشهور به «شیخ مُفید» (متوفی: 413هـ)، بزرگترین فقیه و متکلّم متقدم شیعه است. بزرگانی همچون: «شیخ طوسی» (متوفی: 460هـ)، «سید مرتضی» (متوفی: 436هـ)، «سید رضی» (متوفی: 406هـ) و «نَجاشی» (متوفی: 450هـ) از مشهورترین شاگردان اویند. تألیفات «شیخ مفید» بر اساس فهرست نجاشی قریب به ۱۷۵ کتاب و رساله است.[1] که معروف‌ترین اثر وی در علم فقه کتاب: «المُقنَعَة» است. [2]

کتاب مقنعه یك دوره‌ی تقریباً كامل فقهی است[3] به گونه ای که پیش از آن كتاب فقهی ای همچون آن تدوین نیافته است. این کتاب مبنای کتاب: «تهذیب الاحکام» «شیخ طوسی» بوده به گونه ای که شیخ در این کتاب ابتدا به نقل فتوای «شیخ مفید» پرداخته و پس از آن روایات مربوط به هر باب را نقل نموده است.[4]

بررسی توقیعات ناحیه ی مقدسه نسبت به شیخ مفید(ره)
1) مرحوم «طبرسی» از علمای قرن ششم هجری، در پایان کتاب «الاحتجاج» به نقل توقیعات[5] صادره از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته که در ضمن این توقیعات، توقیع و نامه ای از ناحیه ی مقدسه به شیخ مفید است. مرحوم «طبرسى» می نویسد: نامه‏ اى در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ (هجرى) از ناحیه مقدّسه امام زمان (علیه السّلام) به شیخ مفید محمّد بن محمّد بن نعمان- قدّس اللَّه روحه- رسید، حامل نامه گفته است که آن را از ناحیه‏ اى متّصل به حجاز آورده است:

«ذِكْرُ كِتَابٍ وَرَدَ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اللَّهُ وَ رَعَاهَا فِي أَيَّامٍ بَقِيَتْ مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ عَلَى الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ‏ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ نَوَّرَ ضَرِيحَهُ ذَكَرَ مُوصِلُهُ أَنَّهُ يَحْمِلُهُ مِنْ نَاحِيَةٍ مُتَّصِلَةٍ بِالْحِجَازِ».[6]

که خطاب آن چنین است: «لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ...». [7] «به برادر استوار و درست كردار و دوست رشيد و هدايت يافته، شيخ مفيد، ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان- كه خداوند عزّت و احترامش را پايدار بدارد- از سوى آنكه خزانه عهد و پيمانى است كه خداوند از بندگان گرفته است....».

این توقیع از سوی برخی از فقیهان شیعه مورد خدشه واقع شده[8] اما با این حال تنها توقیعی است که سند آن به قرن ششم می رسد.

فتوای اشتباه شیخ مفید (ره)
2) در این میان داستانی که تنها سند آن کتاب: «قصص العلماء» تألیف: «محمد بن سلیمان تُنِکابُنی(متوفی: ۱۳۰۲هـ)، است، بیانگر اشتباه «شیخ مفید»(ره) در بیان فتوایی است که نه تنها مخالف نصوص روایی است؛ بلکه مخالف فتوای خود «شیخ مفید» در مهمترین اثر فقهی او یعنی کتاب: «المقنعه» است.

داستان بدین صورت است که عربى روستايى، به حضور شيخ رسيده و از وی پرسيده: زن حامله‏اى از دنيا رفته و بچّه ای در شكم دارد، تكليف چيست؟ شيخ در پاسخ گفت: زن را با همان حال دفن كنيد.آن مرد عرب برگشت كه به گفته ی شيخ عمل كند. در اين هنگام ديدعربى سوار بر اسب مى‏تازد. وقتى نزديك شد، خطاب به آن عرب روستايى فرمود:نظر شيخ مفيد اين است كه شكم آن زن حامله‏ را بشكافيد و كودك را نجات دهيد و بعد از آن، زن را دفن كنيد. آن عرب به روستا رفت و دستور دوّم را اجرا كرد و پس از مدّتى جريان به گوش شيخ مفيد رسيد. شيخ با خود فكر كرد كه من كه كسى را نفرستاده بودم و كسى هم از فتواى من خبر نداشت، پس آن شخص حضرت صاحب الزّمان- عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف- بوده است كه از اشتباه من جلوگيرى كرد. پس بهتر است ديگر فتوا ندهم. به همين دليل، درب خانه را بست و هيچ استفتاء و سؤالى را جواب نداد. در اين حال، نامه‏اى از طرف حضرت مهدى- عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف- رسيد كه: «بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه در لحظه اشتباه تذكّر دهيم».[9]


[/HR] [1] . نجاشی، رجال نجاشی، ترجمه: 1067، ص399، مؤسسسة نشر الاسلامی.

[2] . از تاریخ تدوین این کتاب اطلاعی در دست نیست و در مقدمه شیخ نیز به سال تألیف این کتاب اشاره ای نشده است.

[3] . چنانکه از مقدّمه المُقْنِعَه پیداست، این کتاب مشتمل بر بیان اصول و تبیین فروع است. أصولِ دین که در قالبِ این أبواب عنوان داده شده: «بابِ اعتقادی که در إثباتِ معبود واجب است...»، سپس «بابِ اعتقادی که درباره پیامبرانِ خداوند واجب است...»، سپس «آنچه در باورداشتِ إمامت واجب است»، آنگاه «بابِ آنچه در زمینه ولایتِ أولیایِ خداوند و عداوتِ دشمنانِ نافرمانِ خداوند واجب است»، و آنگاه «بابِ آنچه در باورداشتِ معاد و جزاء و قصاص و بهشت و دوزخ واجب است». و همچنین موضوع اصلی این کتاب فقه و فروعِ دین و أحکام که در آغاز، چُنین عنوان یافته: «بابِ آن شرایعِ إسلام که شناخت و عمل بدان واجب است». (المقنعة، مقدمه، ص27، چاپ کنگره).

[4] . ر.ک: هادی حجت، جوامع حدیثی شیعه، ص118، سازمان مطالعه و تدوین.

[5] . توقیع به نامه‌ها و نوشته‌های امامان به ویژه امام مهدی (عج)، گفته می‌شود. در روایات بسیاری، تصریح شده که توقیعات امام زمان(عج) به خط خودِ امام بوده است. از دلایل این انتساب را وجود مهر امام (عج) در نوشته و یا تأکید امام (عج) بر نگارش نامه به دست خود شمرده‌اند.

[6] . الطبرسی، الاحتجاج، ج2، ص497، مؤسسة الاعلمة للمطبوعات- بیروت.

[7] . همان.

[8] . ر.ک: الخویی، معجم رجال الحديث، ج 17، ص 209. : ««مرحوم آیت الله خویی می نویسد: نمى‏ توانيم به صدور اين نامه‏ ها از امام- عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف- يقين حاصل كنيم. وی سپس مى‏ گويد: شيخ مفيد در سال 330 به دنيا آمد و كسى كه نامه را خدمت وى رسانده، مجهول است. اگر تسليم شويم كه شيخ مفيد به جزم و يقين رسيده كه اين نامه‏ ها از ناحيه مقدّسه صادر شده، براى ما چگونه چنين جزم و يقينى حاصل مى‏ شود؟ وانگهى، روايت احتجاج در مورد اين پيام‏ها مرسل است و در نهايت، واسطه بين طبرسى و شيخ مفيد، مجهول است كه در مجموع، پنج اشكال بر اين قضيه وارد مى‏ سازد ريشه اين اشكالات اين است كه دوران غيبت، دوران انقطاع است. بنابراين، چگونه اين نامه‏ ها به دست شيخ مفيد، رسيده با اين‏كه ادّعاى نيابت، نمايندگى و مشاهده، نفى شده است».

[9] . تنکابنی، قصص العلماء، ص399، با تغییرات.

نقد و بررسی:
چنانکه گفته شد این فتوا با نصوص روایی مسلّم مخالف است به گونه ای که هیچ یک از فقیهان شیعه در طول تاریخ به مانند آن فتوا نداده اند. به عنوان نمونه مرحوم «کلینی» (متوفی 329هـ)، که دو سال پایانی عمر خود را در بغداد سپری نموده و انتشار کتابش نیز در زمان حیاتش توسط شاگردانش در بغداد و سایر بلاد صورت پذیرفت و این کتاب در آن زمان در دسترس عالمان بوده و بسیار بعید است که «شیخ مفید» نسبت به روایات این کتاب بی اطلاع و یا کم اطلاع بوده باشد، در کتاب «الکافی» در ذیل باب: «الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ» سه روایت بیان نموده که مفاد همگی آنها بیانگر شکافتن شکم مادر و خارج ساختن جنین از شکم مادر است.[1]

همچنین «مرحوم صدوق» (م:381هـ) در کتاب: «من لا یحضره الفقیه»، همین فتوا را بیان داشته است .[2] مرحوم «شیخ مفید» در کتاب فتوایی خود؛ یعنی «المقنعه» فتوا به خارج ساختن جنین زنده از شکم مادری که مرده داده[3] و مرحوم «شیخ طوسی»(متوفی 460هـ) در کتاب «تهذیب الاحکام» که بر اساس کتاب مقنعه «شیخ مفید» تدوین شده است، پس از بیان فتوای شیخ مفید،[4] از طریق مشایخ خود چهار روایت را نقل نموده است.[5]

نتیجه گیری:
با توجه به مطالب فوق می گوئیم داستان نقل شده در کتاب: «قصص العلماء» فاقد هر گونه سند معتبری است و ذکر آن تنها در این کتاب شده است. از سویی دیگر چنین داستانی بر فرض داشتن سند، مغایر نصوص روایی است که در همه ی منابع و جوامع اولیه ی شیعه روایت شده اند که فرض عدم اطلاع «شیخ مفید» (ره) نسبت به این اخبار بسیار بعید می نماید. علاوه بر آنکه چنین داستانی اساسا مغایر فتوای شیخ در کتاب «مقنعه» بوده و شیخ طوسی (ره) نیز که در زمان حیات شیخ مفید (ره) به تدوین کتاب :«تهذیب الاحکام» پرداخته فتوای شیخ را مستند به روایات این باب نموده است.

موفق باشید.


[/HR] [1] . «1- حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا قَالَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ وَلَدُهَا.
2- سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ يَتَحَرَّكُ الْوَلَدُ فِي بَطْنِهَا أَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُسْتَخْرَجُ وَلَدُهَا قَالَ نَعَمْ.
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ شُقَّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ قَالَ فِي الْمَرْأَةِ تَمُوتُ فِي بَطْنِهَا الْوَلَدُ فَيُتَخَوَّفُ عَلَيْهَا قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ يَدَهُ فَيُقَطِّعَهُ وَ يُخْرِجَهُ».( كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، ج3، ص155، ح1و 2و 3، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق).

[2] . «إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ وَلَدُهَا يَتَحَرَّكُ فِي بَطْنِهَا شُقَّ بَطْنُهَا مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْسَرِ وَ أُخْرِجَ الْوَلَدُ 1 وَ إِنْ مَاتَ الْوَلَدُ فِي جَوْفِهَا وَ لَمْ يَخْرُجْ وَ هِيَ حَيَّةٌ أَدْخَلَ إِنْسَانٌ يَدَهُ فِي فَرْجِهَا وَ قَطَّعَ الْوَلَدَ بِيَدِهِ وَ أَخْرَجَهُ». (قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد،ج1، ص161، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق.).

[3] . بغدادى، مفيد، محمّد بن محمد بن نعمان عكبرى، المقنعة (للشيخ المفيد)، در يك جلد،ص87، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه، قم - ايران، اول، 1413 ه‍ ق. « «فإن ماتت امرأة و في جوفها ولد حي يتحرك شق بطنها مما يلي جنبها الأيسر و أخرج الولد منه ثم خيط الموضع و غسلت و كفنت و حنطت بعد ذلك و دفنت».

[4] . «قَالَ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِذَا مَاتَتِ امْرَأَةٌ وَ فِي جَوْفِهَا وَلَدٌ حَيٌّ يَتَحَرَّكُ شُقَّ بَطْنُهَا مِنْ جَنْبِهَا الْأَيْسَرِ وَ أُخْرِجَ الْوَلَدُ مِنْهُ ثُمَّ خِيطَ الْمَوْضِعُ وَ غُسِّلَتْ وَ كُفِّنَتْ وَ حُنِّطَتْ بَعْدَ ذَلِكَ وَ دُفِنَتْ».

[5] . «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا يَتَحَرَّكُ قَالَ يُشَقُّ عَنِ الْوَلَدِ.
1005- 173- وَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا قَالَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ وَلَدُهَا.
1006- 174- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ يَتَحَرَّكُ الْوَلَدُ فِي بَطْنِهَا أَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُسْتَخْرَجُ وَلَدُهَا قَالَ نَعَمْ.
1007- 175- وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ يُخَاطُ بَطْنُهَا.
1008- 176- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ يُشَقُّ وَ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ قَالَ فِي الْمَرْأَةِ يَمُوتُ فِي بَطْنِهَا الْوَلَدُ فَيُتَخَوَّفُ عَلَيْهَا قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ يَدَهُ فَيُقَطِّعَهُ وَ يُخْرِجَهُ إِذَا لَمْ تَرْفُقْ بِهِ النِّسَاءُ». (طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد،ج1، ص343-345، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق).

با سلام و تشکر از شما
.
میشه این نکته رو هم توضیح بدید که ممکن هست کسی در پی فضیلت تراشی برای شیخ مفید (با اینکه شیخ جایگاه والایی در نزد شیعه داره و مورد احترام دوست و دشمن هست) باشه؟

یا چه قصدی ممکن هست از نقل این داستان داشته باشه؟

و اینکه چرا در این زمان (حال) هنوز این داستان رو نقل می کنند؟ با اینکه مخالف قرآن و حدیث و عقل هست!

با تشکر@};-

سعید مسلم;1020978 نوشت:
با سلام و تشکر از شما
.
میشه این نکته رو هم توضیح بدید که ممکن هست کسی در پی فضیلت تراشی برای شیخ مفید (با اینکه شیخ جایگاه والایی در نزد شیعه داره و مورد احترام دوست و دشمن هست) باشه؟

یا چه قصدی ممکن هست از نقل این داستان داشته باشه؟

و اینکه چرا در این زمان (حال) هنوز این داستان رو نقل می کنند؟ با اینکه مخالف قرآن و حدیث و عقل هست!

با تشکر@};-

با سلام و عرض ادب

وجه مشخصی برای نقل این داستان و استناد آن به مرحوم شیخ مفید نیست؛‌ آنچه مشخص است مخالفت چنین نقلی با روایات و فتوای همه ی علمای شیعه از جمله شخص شیخ مفید است.

شاید به شکل خوشبینانه بتوان گفت که شخص مذکور شیخ مفید نبوده و کسی نیز که فتوای را اصلاح نموده امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) نبوده؛ اما به اشتباه چنین نسبتی به شیخ مفید داده شده است. والله عالم.

موفق باشید.

صدرا;1021346 نوشت:
وجه مشخصی برای نقل این داستان و استناد آن به مرحوم شیخ مفید نیست؛‌ آنچه مشخص است مخالفت چنین نقلی با روایات و فتوای همه ی علمای شیعه از جمله شخص شیخ مفید است.

سلام

ولی بعضی از روحانیون که یکی از آنها جزء اساتید حوزه بودند گاها این داستان را در مسجد برای مردم نقل کردند.

واقعا جای تعجب است که چرا چنین داستانهای ضعیفی برای مردم تعریف میشود.

سؤال: آیا داستان فتوای اشتباه شیخ مفید (ره) نسبت به دفن زن حامله ای که مرده بوده و جنین او در شکم مادرش زنده بود صحیح است؟ جواب: چنین داستانی فاقد منبعی معتبر بوده و همچنین مغایر با روایات معصومین (علیهم السلام) و فتوای شیخ مفید (ره) در این مسأله است. توضیح: «محمد بن محمد بن النُعمان» مشهور به «شیخ مُفید» (متوفی: 413هـ)، بزرگترین فقیه و متکلّم متقدم شیعه است. بزرگانی همچون: «شیخ طوسی» (متوفی: 460هـ)، «سید مرتضی» (متوفی: 436هـ)، «سید رضی» (متوفی: 406هـ) و «نَجاشی» (متوفی: 450هـ) از مشهورترین شاگردان اویند. تألیفات «شیخ مفید» بر اساس فهرست نجاشی قریب به ۱۷۵ کتاب و رساله است. (1)که معروف‌ترین اثر وی در علم فقه کتاب: «المُقنَعَة» است. (2) کتاب مقنعه یك دوره‌ی تقریباً كامل فقهی است (3) به گونه ای که پیش از آن كتاب فقهی ای همچون آن تدوین نیافته بود. این کتاب مبنای کتاب: «تهذیب الاحکام» «شیخ طوسی» بوده به گونه ای که شیخ در این کتاب ابتدا به نقل فتوای «شیخ مفید» پرداخته و پس از آن روایات مربوط به هر باب را نقل نموده است. (4) بررسی توقیعات ناحیه ی مقدسه نسبت به شیخ مفید (ره) مرحوم «طبرسی» از علمای قرن ششم هجری، در پایان کتاب «الاحتجاج» به نقل توقیعات (5) صادره از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته که در ضمن این توقیعات، توقیع و نامه ای از ناحیه ی مقدسه به شیخ مفید است.  «طبرسى» می نویسد: نامه‏ اى در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ (هجرى) از ناحیه مقدّسه ی امام زمان (علیه السّلام) به شیخ مفید محمّد بن محمّد بن نعمان (قدّس اللَّه روحه) رسید، حامل نامه گفته است که آن را از ناحیه‏ اى متّصل به حجاز آورده است: «ذِكْرُ كِتَابٍ وَرَدَ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اللَّهُ وَ رَعَاهَا فِي أَيَّامٍ بَقِيَتْ مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ عَلَى الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ‏ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ نَوَّرَ ضَرِيحَهُ ذَكَرَ مُوصِلُهُ أَنَّهُ يَحْمِلُهُ مِنْ نَاحِيَةٍ مُتَّصِلَةٍ بِالْحِجَازِ». (6) که خطاب چنین است: «لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ...». (7) «به برادر استوار و درست كردار و دوست رشيد و هدايت يافته، شيخ مفيد، ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان- كه خداوند عزّت و احترامش را پايدار بدارد- از سوى آنكه خزانه عهد و پيمانى است كه خداوند از بندگان گرفته است....». این توقیع از سوی برخی از فقیهان شیعه مورد خدشه واقع شده (8) اما با این حال تنها توقیعی است که سند آن به قرن ششم می رسد. فتوای اشتباه شیخ مفید (ره) در این میان داستانی که تنها سند آن کتاب: «قصص العلماء» تألیف: «محمد بن سلیمان تُنِکابُنی (متوفی: ۱۳۰۲هـ) است، بیانگر اشتباه «شیخ مفید» (ره) در بیان فتوایی است که نه تنها مخالف نصوص روایی است؛ بلکه مخالف فتوای خود «شیخ مفید» در مهمترین اثر فقهی او یعنی کتاب: «المقنعه» است. داستان بدین صورت است که مردی روستايى، به حضور شيخ رسيده و از وی پرسيد: زن حامله ‏اى از دنيا رفته و بچّه ای در شكم دارد، تكليف ما چيست؟ شيخ در پاسخ گفت: زن را با همان حال دفن كنيد. آن مرد به سمت روستای خود برگشت كه به گفته ی شيخ عمل كند. در اين هنگام سواری که بر اسب مى‏ تاخت را دید. وقتى نزديك شد، خطاب به آن مرد روستايى گفت: نظر شيخ مفيد اين است كه شكم آن زن حامله‏ را بشكافيد و كودك را نجات دهيد و بعد از آن، زن را دفن كنيد. آن مرد به روستا رفت و دستور دوّم را اجرا كرد و پس از مدّتى جريان به گوش شيخ مفيد رسيد. شيخ با خود فكر كرد كه من كه كسى را نفرستاده بودم و كسى هم از فتواى من خبر نداشت، پس آن شخص حضرت صاحب الزّمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) بوده است كه از اشتباه من جلوگيرى كرد. پس بهتر است ديگر فتوا ندهم. به همين دليل، درب خانه را بست و هيچ استفتاء و سؤالى را جواب نداد. در اين حال، نامه‏ اى از طرف حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) رسيد كه: «بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه در لحظه اشتباه تذكّر دهيم».(9) نقد و بررسی: چنانکه گفته شد این فتوا با نصوص روایی مسلّم مخالف است به گونه ای که هیچ یک از فقیهان شیعه در طول تاریخ به مانند آن فتوا نداده است. به عنوان نمونه مرحوم «کلینی» (متوفی 329هـ)، (که دو سال پایانی عمر خود را در بغداد سپری نموده و انتشار کتابش نیز در زمان حیاتش توسط شاگردانش در بغداد و سایر بلاد صورت پذیرفت و این کتاب در آن زمان در دسترس عالمان شیعه بوده و بسیار بعید است که «شیخ مفید» نسبت به روایات این کتاب بی اطلاع و یا کم اطلاع بوده باشد) در کتاب «الکافی» در ذیل باب: «الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ» سه روایت بیان نموده که مفاد همگی آنها بیانگر شکافتن شکم مادر و خارج ساختن جنین از شکم مادر است.(10) همچنین «مرحوم صدوق» (م:381هـ) در کتاب: «من لا یحضره الفقیه»، همین فتوا را بیان داشته است.(11) مرحوم «شیخ مفید» در کتاب فتوایی خود؛ یعنی «المقنعه» فتوا به خارج ساختن جنین زنده از شکم مادری که مرده است را داده است (12) و مرحوم «شیخ طوسی» (متوفی 460هـ) در کتاب «تهذیب الاحکام» که بر اساس کتاب مقنعه «شیخ مفید» تدوین شده است، پس از بیان فتوای شیخ مفید،(13) از طریق مشایخ خود چهار روایت را نقل نموده که مفاد آنها بیان خارج ساختن طفل از شکم مادری که وفات نموده می باشد.(14) نتیجه گیری: با توجه به مطالب فوق می گوئیم داستان نقل شده در کتاب: «قصص العلماء» فاقد هر گونه سند معتبری است و ذکر آن تنها در این کتاب شده است. از سویی دیگر چنین داستانی بر فرض داشتن سند، مغایر نصوص روایی است که در همه ی منابع و جوامع اولیه ی شیعه روایت شده است و فرض عدم اطلاع «شیخ مفید» (ره) نسبت به این اخبار بسیار بعید است. علاوه بر آنکه چنین داستانی اساسا مغایر فتوای شیخ مفید در کتاب «مقنعه» بوده و شیخ طوسی (ره) نیز که در زمان حیات شیخ مفید (ره) به تدوین کتاب :«تهذیب الاحکام» پرداخته فتوای شیخ را مستند به روایات این باب نموده است. پی نوشت: 1. نجاشی، رجال نجاشی، مؤسسسة نشر الاسلامی، ط11، 1436هـ، ترجمه: 1067، ص399. 2. از تاریخ تدوین این کتاب اطلاعی در دست نیست و در مقدمه شیخ نیز به سال تألیف این کتاب اشاره ای نشده است. 3. چنانکه از مقدّمه المُقْنِعَه پیداست، این کتاب مشتمل بر بیان اصول و تبیین فروع است. أصولِ دین که در قالبِ این أبواب عنوان داده شده: «بابِ اعتقادی که در إثباتِ معبود واجب است...»، سپس «بابِ اعتقادی که درباره پیامبرانِ خداوند واجب است...»، سپس «آنچه در باورداشتِ إمامت واجب است»، آنگاه «بابِ آنچه در زمینه ولایتِ أولیایِ خداوند و عداوتِ دشمنانِ نافرمانِ خداوند واجب است»، و آنگاه «بابِ آنچه در باورداشتِ معاد و جزاء و قصاص و بهشت و دوزخ واجب است». و همچنین موضوع اصلی این کتاب فقه و فروعِ دین و أحکام که در آغاز، چُنین عنوان یافته: «بابِ آن شرایعِ إسلام که شناخت و عمل بدان واجب است». (المقنعة، چاپ کنگره،‌ چاپ اول، 1413، مقدمه، ص27). 4. ر.ک: هادی حجت، جوامع حدیثی شیعه، سازمان مطالعه و تدوین، تهران، 1386، ص118. 5. توقیع به نامه‌ها و نوشته‌های امامان به ویژه امام مهدی (عج)، گفته می‌شود. در روایات بسیاری، تصریح شده که توقیعات امام زمان (عج) به خط خودِ امام بوده است. از دلایل این انتساب را وجود مهر امام (عج) در نوشته و یا تأکید امام (عج) بر نگارش نامه به دست خود شمرده‌اند. 6. الطبرسی، الاحتجاج، مؤسسة الاعلمة للمطبوعات- بیروت، الطبعة الثانیة، 1410هـ، ج2، ص497. 7. همان. 8. ر.ک: الخویی، معجم رجال الحديث، بی نا، بی جا، ج 17، ص 209.: «مرحوم آیت الله خویی می نویسد: نمى‏ توانيم به صدور اين نامه‏ ها از امام- عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف- يقين حاصل كنيم. وی سپس مى‏ گويد: شيخ مفيد در سال 330 به دنيا آمد و كسى كه نامه را خدمت وى رسانده، مجهول است. اگر تسليم شويم كه شيخ مفيد به جزم و يقين رسيده كه اين نامه‏ ها از ناحيه مقدّسه صادر شده، براى ما چگونه چنين جزم و يقينى حاصل مى‏ شود؟ وانگهى، روايت احتجاج در مورد اين پيام‏ها مرسل است و در نهايت، واسطه بين طبرسى و شيخ مفيد، مجهول است كه در مجموع، پنج اشكال بر اين قضيه وارد مى‏ سازد ريشه اين اشكالات اين است كه دوران غيبت، دوران انقطاع است. بنابراين، چگونه اين نامه‏ ها به دست شيخ مفيد، رسيده با اين‏كه ادّعاى نيابت، نمايندگى و مشاهده، نفى شده است». 9. تنکابنی، قصص العلماء، بی نا- بی جا، ص399، با تغییرات. 10. این روایات عبارتند از: 1) حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ (علیه السلام) عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا قَالَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ وَلَدُهَا؛ 2) سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ يَتَحَرَّكُ الْوَلَدُ فِي بَطْنِهَا أَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُسْتَخْرَجُ وَلَدُهَا قَالَ نَعَمْ؛ 3) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ شُقَّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ قَالَ فِي الْمَرْأَةِ تَمُوتُ فِي بَطْنِهَا الْوَلَدُ فَيُتَخَوَّفُ عَلَيْهَا قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ يَدَهُ فَيُقَطِّعَهُ وَ يُخْرِجَهُ». (كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج3، ص155، ح1و 2و 3. 11. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق، ج1، ص161.: «إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ وَلَدُهَا يَتَحَرَّكُ فِي بَطْنِهَا شُقَّ بَطْنُهَا مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْسَرِ وَ أُخْرِجَ الْوَلَدُ وَ إِنْ مَاتَ الْوَلَدُ فِي جَوْفِهَا وَ لَمْ يَخْرُجْ وَ هِيَ حَيَّةٌ أَدْخَلَ إِنْسَانٌ يَدَهُ فِي فَرْجِهَا وَ قَطَّعَ الْوَلَدَ بِيَدِهِ وَ أَخْرَجَهُ». 12. بغدادى، مفيد، محمّد بن محمد بن نعمان عكبرى، المقنعة (للشيخ المفيد)، در يك جلد، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه، قم - ايران، اول، 1413 ه‍ ق، ص87.: « «فإن ماتت امرأة و في جوفها ولد حي يتحرك شق بطنها مما يلي جنبها الأيسر و أخرج الولد منه ثم خيط الموضع و غسلت و كفنت و حنطت بعد ذلك و دفنت». 13. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج1، ص343.: «قَالَ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِذَا مَاتَتِ امْرَأَةٌ وَ فِي جَوْفِهَا وَلَدٌ حَيٌّ يَتَحَرَّكُ شُقَّ بَطْنُهَا مِنْ جَنْبِهَا الْأَيْسَرِ وَ أُخْرِجَ الْوَلَدُ مِنْهُ ثُمَّ خِيطَ الْمَوْضِعُ وَ غُسِّلَتْ وَ كُفِّنَتْ وَ حُنِّطَتْ بَعْدَ ذَلِكَ وَ دُفِنَتْ». 14. همان، ح172.: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا يَتَحَرَّكُ قَالَ يُشَقُّ عَنِ الْوَلَدِ». همان، ح173.: «وَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ (علیه السلام) عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ وَلَدُهَا فِي بَطْنِهَا قَالَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُخْرَجُ وَلَدُهَا». همان، ح174.: «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ يَتَحَرَّكُ الْوَلَدُ فِي بَطْنِهَا أَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُسْتَخْرَجُ وَلَدُهَا قَالَ نَعَمْ». همان، ح176.: «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) إِذَا مَاتَتِ الْمَرْأَةُ وَ فِي بَطْنِهَا وَلَدٌ يَتَحَرَّكُ يُشَقُّ وَ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ قَالَ فِي الْمَرْأَةِ يَمُوتُ فِي بَطْنِهَا الْوَلَدُ فَيُتَخَوَّفُ عَلَيْهَا قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ يَدَهُ فَيُقَطِّعَهُ وَ يُخْرِجَهُ إِذَا لَمْ تَرْفُقْ بِهِ النِّسَاءُ».
موضوع قفل شده است