جمع بندی فقه استدلالی چیست؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فقه استدلالی چیست؟

سلام@};-

فقه استدلالی چیست؟ چطور میشه در این رشته در دانشگاه تحصیل کرد؟
و ایا برای تمام احکام استدلال داره یعنی نداریم هیچ حکمی که صرفا تعبدی باشه؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد مستنبط

[TD][/TD]

یا ودود;1020352 نوشت:
فقه استدلالی چیست؟

علیکم السلام
فقه استدلالی در برابر فقه فتوایی است. در کتب فقه فتوایی (مانند رساله های عملیه) تنها فتوا و نتیجه نهایی بررسی ها (بدون بیان ادله) ذکر می شود.
فقه استدلالی روش دستیابی به احکام شرعی است. فقیه در یک موضوع، ادله مختلف را بررسی می کند، منابع مختلف، فتاوای دیگر و ادله آنها را نقل و ارزیابی می کند و نهایتا فتوای خود را با ذکر دلایل آن تبیین می‌کند (گاهی هم نظر نهایی را ذکر نمی کند). معمولا نتیجه نهایی تحلیل ها و بررسی ها، توسط فقیه، به عنوان فتوا در کتب فقه فتوایی درج می شود.
در فقه استدلالی، فقیه برای استخراج حکم الهی از آیات، روایات، اجماع و عقل استفاده می کند.
فقه استدلالی، می تواند در قالب ارائه درس ها و برای تربیت اجتهادی شاگردان یا جلسات مباحثه عالمان ارائه شود یا در قالب کتب تفصیلی مکتوب گردد. بسیاری از موارد، دروس فقه استدلالی علما توسط شاگردان به رشته تحریر درمی آید که بدان تقریرات گویند
.

ادامه ...

یا ودود;1020352 نوشت:
ایا برای تمام احکام استدلال داره یعنی نداریم هیچ حکمی که صرفا تعبدی باشه؟

احکام تعبدی و فقه استدلالی:
در فقه استدلالی، همه احکام، بررسی می شود و در این زمینه بین احکام تعبدی و غیر تعبدی تفاوتی نیست، چون احکام تعبدی همانند دیگر احکام، باید از منابع استخراج شود، ظهور آیات و روایات در مساله مربوطه بررسی و جمع بندی شود، نظرات و ادله فقهای دیگر ملاحظه شود، نظرات و برداشتهای متفاوت از آیات و روایات تحلیل و ارزیابی شود، و ... .

تشریع یا استنباط:
در احکام تعبدی، علت تشریع حکم (جعل و قرارداد الهی) مشخص نیست، حداکثر این است که به ذکر برخی از حکمتها و فواید آن، در آیات و روایات اشاره شده است. اما فقیه موظف است به آیات و روایات مراجعه کند و تلاش کند تا احکام تعبدی و غیر تعبدی و فروعات آنها را استنباط و استخراج کند. به روش فقیه و فرآیندی که برای فهم احکام طی می شود، فقه استدلالی گفته می شود.
بنا بر این علت وضع و تشریع حکم متفاوت است با ادله حکم و روش فهم و برداشت آن از آیات و روایات.

یا ودود;1020352 نوشت:
چطور میشه در این رشته در دانشگاه تحصیل کرد؟

در دانشگاه، رشته فقه و حقوق (فقه و مبانی حقوق) مقداری به این فضا نزدیک می شود و البته بیشتر ناظر به مباحث حقوقی است و ابواب دیگر فقه مانند عبادات و ... را شامل نمی شود. فقه استدلالی، بیش از هر جای دیگر، موضوع دروس خارج علما در حوزه علمیه است.

یا ودود;1020352 نوشت:
فقه استدلالی چیست؟ چطور میشه در این رشته در دانشگاه تحصیل کرد؟
و ایا برای تمام احکام استدلال داره یعنی نداریم هیچ حکمی که صرفا تعبدی باشه؟

منظورش استدلالات علمی و اینا نیست. یعنی فقیهی که فتوا میده به یک چیزی، استدلالات خودش که از کجا این به این فتوا رسیده رو ارائه میده. منابع استدلال هم در فقه شیعه چهارتاست قرآن روایات اجماع و عقل. فقیه دیگه هم با استفاده از همین منابع ممکنه به فتوا دیگه ای برسه و اختلاف فتوا وجود داره. اما منابعشون این چهارتا و استدلالاشونم از همینهاست

مستنبط;1020887 نوشت:
در احکام تعبدی، علت تشریع حکم (جعل و قرارداد الهی) مشخص نیست، حداکثر این است که به ذکر برخی از حکمتها و فواید آن، در آیات و روایات اشاره شده است.

نکاتی در باب احکام تعبدی و معنای آن:
باید به این نکته توجه کرد که:
1. در احکام تعبدی عقل نمی تواند برای یک علت و هدف خاص، برنامه مشخصی که در شریعت وضع می شود را مستقلا تشخیص دهد و برنامه ریزی کند.
2. گاهی حق تعالی در احکام تعبدی، علت حکم را به صورت کلی و ریشه ای ذکر می فرماید امام معمولا آنچه مکلفین دوست دارند از علل احکام بدانند، علل جزیی و خواص و روابط اجزای داخلی هر حکم به طور تفصیلی است و ذکر کلیات که اصل و اساس هم می باشد، کمتر مورد توجه آنهاست. معمولا عقل جزیی انسان به دنبال جزییاتی است که در هر عمل وجود دارد، تاثیراتی که در انسان، بدن، سلامت جسمی، رشد معنوی، جامعه و ... می گذارد و نحوه ارتباط قابل فهم و تجریه شده اجزای مختلف هر عمل و امثال اینهاست.
3. عقل و تجربه انسان می تواند در مواقعی که علت اصلی جعل و وضع یک حکم یا جزییات علل و خواص آن توسط خدای متعال، بیان نشده است، تا حدی به برخی خواص و حکمتها دست پیدا کند. اما این در تعبد و گردن نهادن به حکم الهی تاثیری ندارد. چون همانند معاملات و روابط اجتماعی و بناهای عقلایی در زندگی نیست که شارع مقدار زیادی از آنها را تایید می کند و تنظیم آنها هم معمولا به دست خود عقلاست.

صـادق خان;1020981 نوشت:
منظورش استدلالات علمی و اینا نیست. یعنی فقیهی که فتوا میده به یک چیزی، استدلالات خودش که از کجا این به این فتوا رسیده رو ارائه میده. منابع استدلال هم در فقه شیعه چهارتاست قرآن روایات اجماع و عقل. فقیه دیگه هم با استفاده از همین منابع ممکنه به فتوا دیگه ای برسه و اختلاف فتوا وجود داره. اما منابعشون این چهارتا و استدلالاشونم از همینهاست

این هم توضیحی است با بیان دیگر.


با سلام و احترام
اگرم فتوای مسئله ای برای ما بسیار عجیب باشد، آیا می توانیم با فقه استدلالی متوجه بشیم ان مرجع با استفاده از چه گزاره هایی به ان حکم رسیده؟ یا خیر؟ گل

مثلا اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=65192

@};-@};-@};-

محفوفه;1021630 نوشت:
اگرم فتوای مسئله ای برای ما بسیار عجیب باشد، آیا می توانیم با فقه استدلالی متوجه بشیم ان مرجع با استفاده از چه گزاره هایی به ان حکم رسیده؟ یا خیر؟

سلام علیکم
در بسیاری از موارد ممکن است ولی بخشی از آن نیاز به علوم مرتبط با فقه دارد تا سوال برطرف شود.
مسیر دست یابی به بسیاری از فتاوا، به تفصیل و با ادله آن در کتب فقه استدلالی یا کتب مربو به تقریر دروس علما و مراجع، وجود دارد. البته با توجه به حجم بالای سوالات و استفتائات، بسیاری از فتاوا در این کتب، نیامده است. اما راه استنباط آن، همین فقه استدلالی است.
از طرفی برخی سوالات، بیشتر از آنکه با مراجعه به فقه استدلالی قابل حل باشد، با مراجعه به تفاوت بین مسائل حقوقی فقه با اخلاق برطرف می شود، همین طور است سوالاتی که ناشی از عدم توجه بین فقه و حقوق با تربیت یا دیگر علوم و عرصه های زندگی و علمی می باشد. برخی از ابهامات هم با مراجعه به مباحث علل الشرایع قابل فهم تر خواهد شد.

محفوفه;1021630 نوشت:
مثلا اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=65192

ریشه ابهام در این سوال، تنها ناشی از عدم آشنایی با ادله و استدلال های تفصیلی فقهی آن نیست، بلکه به بحثهایی مانند فلسفه فقه و تعریف آن هم برمی گردد و با مراجعه به آن قابل حل است. هم چنین بخشی از ابهامات نسبت به فتاوا و عدم پذیرش آن، با مطالعه در فلسفه احکام یا علل الشرایع، تا حدی قابل فهم می شود.
ابهام در سوالی که بدان اشاره کرده اید، ناشی از عدم توجه به تفاوت فقه و حقوق با موارد زیر است:
1- فقه و حقوق پایه با فقه مهارتهای زندگی متفاوت است.
2. مسائل فقه تربیتی با مسائل عمومی حقوق و فقه متفاوت است
3. فقه و حقوق اولیه، با اخلاق و فقه اخلاق متفاوت است.
4. ...
از طرفی باید توجه داشت که بخشهای مختلف فقه (مانند حقوق با فقه تربیت یا فقه سبک زندگی و ... )
1. هر کدام باید در جای خود بحث شود. چون فضا و حتی گاهی روش بحث در هر کدام و اصطلاحات آنها با هم متفاوت است.
2. در عین حال با یکدیگر ارتباط و انسجام دارند.

محفوفه;1021630 نوشت:
با سلام و احترام
اگرم فتوای مسئله ای برای ما بسیار عجیب باشد، آیا می توانیم با فقه استدلالی متوجه بشیم ان مرجع با استفاده از چه گزاره هایی به ان حکم رسیده؟ یا خیر؟

مثلا اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=65192


تفاوت مقام بیان قانون و مقام اجرا:
نکته بسیار مهمی که باید به آن دقت کنید ادبیات جواب های فقهی و حقوقی است. پاسخ های حقوقی و فقهی، معمولا اصول و قواعد اصلی را یادآوری می کند و کاری به جزییات و موارد ندارد. از طرفی وقتی می خواهید قوانین و قواعد کلی را پیاده کنید، باز هم با برنامه ها، ادبیات و قواعد متفاوت دیگری روبرو هستید که نباید این ها را با یکدیگر خلط کرد.
از هر کدام باید انتظاری متناسب با خودش داشت، نه بیشتر.

محفوفه;1021630 نوشت:
اگرم فتوای مسئله ای برای ما بسیار عجیب باشد، آیا می توانیم با فقه استدلالی متوجه بشیم ان مرجع با استفاده از چه گزاره هایی به ان حکم رسیده؟ یا خیر؟

مثلا اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=65192


صحنه زندگی، یک بعدی نیست:
صحنه واقعی زندگی، تنها با حقوق پر نمی شود، بلکه عوامل مختلفی باید به صحنه بیاید تا مثلا مسائل خانواده به درستی تنظیم و جاری شود. تربیت، سبک زندگی، مهارتها، اخلاق، اقتصاد و ... دیگر مولفه هایی هستند که در کنار حقوق و بر بستر قواعد و قوانین کلی حقوقی و فقهی، دست به دست هم میدان زندگی را می سازند و قطعات مختلف را در کنار هم قرار می دهند.
البته خط قرمزها و کلی ترین حدود و پایه ای ترین نیازها و ضرورتهای اولیه، در مباحث حقوقی فقه مشخص می شود که چارچوب و محدوده عمل دیگر مولفه ها را مشخص می کند و اصطلاحا بستری برای فعال شدن دیگر عوامل می باشد.

سوال:
فقه استدلالی چیست؟ ایا ما در فقه برای تمام احکام استدلال داریم یا اینکه برخی احکام تعبدی هستند؟ فقه استدلالی در کدام رشته های دانشگاهی تدریس می شود؟

پاسخ:
فقه استدلالی و فقه فتوایی:
فقه استدلالی در برابر فقه فتوایی است. در کتب فقه فتوایی (مانند رساله های عملیه) تنها فتوا و نتیجه نهایی بررسی ها (بدون ذکر ادله) ذکر می شود.
فقه استدلالی روش دستیابی به احکام شرعی است. فقیه در یک موضوع، ادله مختلف را بررسی می کند، منابع مختلف، فتاوای دیگر و ادله آنها را نقل و ارزیابی می کند و نهایتا فتوای خود را با ذکر دلایل آن تبیین می‌کند (گاهی هم نظر نهایی را ذکر نمی کند). معمولا نتیجه نهایی تحلیل ها و بررسی ها، توسط فقیه، به عنوان فتوا در کتب فقه فتوایی درج می شود. در فقه استدلالی، فقیه برای استخراج حکم الهی از آیات، روایات، اجماع و عقل استفاده می کند.
فقه استدلالی، می تواند در قالب ارائه درس ها و برای تربیت اجتهادی شاگردان یا جلسات مباحثه عالمان ارائه شود یا در قالب کتب تفصیلی مکتوب گردد. بسیاری از موارد، دروس فقه استدلالی علما توسط شاگردان به رشته تحریر درمی آید که بدان تقریرات گویند.

احکام تعبدی و فقه استدلالی:
در فقه استدلالی، همه احکام، بررسی می شود و در این زمینه بین احکام تعبدی و غیر تعبدی تفاوتی نیست، چون احکام تعبدی همانند دیگر احکام، باید از منابع استخراج شود، ظهور آیات و روایات در مساله مربوطه بررسی و جمع بندی شود، نظرات و ادله فقهای دیگر ملاحظه شود، نظرات و برداشتهای متفاوت از آیات و روایات تحلیل و ارزیابی شود، و ... .

تشریع یا استنباط:

در احکام تعبدی، علت تشریع حکم (جعل و قرارداد الهی) مشخص نیست، حداکثر این است که به ذکر برخی از حکمتها و فواید آن، در آیات و روایات اشاره شده است. اما فقیه موظف است به آیات و روایات مراجعه کند و تلاش کند تا احکام تعبدی و غیر تعبدی و فروعات آنها را استنباط و استخراج کند. به روش فقیه و فرآیندی که برای فهم احکام طی می شود، فقه استدلالی گفته می شود. بنا بر این علت وضع و تشریع حکم متفاوت است با ادله حکم و روش فهم و برداشت آن از آیات و روایات.

رشته دانشگاهی و فقه استدلالی:
در دانشگاه، رشته فقه و حقوق (فقه و مبانی حقوق) مقداری به این فضا نزدیک می شود و البته بیشتر ناظر به مباحث حقوقی است و ابواب دیگر فقه مانند عبادات و ... را شامل نمی شود. رشته هایی مانند "فقه و معارف" به اختصار و اجمال به این مباحث می پردازد، اما قدرت و قوه استدلال و اجتهاد ایجاد نمی کند. فقه استدلالی، بیش از هر جای دیگر، موضوع دروس خارج علما در حوزه علمیه است.

نکاتی در باب احکام تعبدی و معنای آن:

باید به این نکته توجه کرد که:
1. در احکام تعبدی عقل نمی تواند برای یک علت و هدف خاص، برنامه مشخصی که در شریعت وضع می شود را مستقلا تشخیص دهد و برنامه ریزی کند.
2. گاهی حق تعالی در احکام تعبدی، علت حکم را به صورت کلی و ریشه ای ذکر می فرماید امام معمولا آنچه مکلفین دوست دارند از علل احکام بدانند، علل جزیی و خواص و روابط اجزای داخلی هر حکم به طور تفصیلی است و ذکر کلیات که اصل و اساس هم می باشد، کمتر مورد توجه آنهاست. معمولا عقل جزیی انسان به دنبال جزییاتی است که در هر عمل وجود دارد، تاثیراتی که در انسان، بدن، سلامت جسمی، رشد معنوی، جامعه و ... می گذارد و نحوه ارتباط قابل فهم و تجریه شده اجزای مختلف هر عمل و امثال اینهاست.
3. عقل و تجربه انسان می تواند در مواقعی که علت اصلی جعل و وضع یک حکم یا جزییات علل و خواص آن توسط خدای متعال، بیان نشده است، تا حدی به برخی خواص و حکمتها دست پیدا کند. اما این در تعبد و گردن نهادن به حکم الهی تاثیری ندارد. چون همانند معاملات و روابط اجتماعی و بناهای عقلایی در زندگی نیست که شارع مقدار زیادی از آنها را تایید می کند و تنظیم آنها هم معمولا به دست خود عقلاست.

موضوع قفل شده است