جمع بندی از دست زاهد کردیم توبه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از دست زاهد کردیم توبه

نقل قول:

عیشم مدام است از لعل دلخواه

کارم به کام است الحمدلله

ای بخت سرکش تنگش به بر کش

گه جام زر کش گه لعل دلخواه

ما را به رندی افسانه کردند

پیران جاهل شیخان گمراه

از دست زاهد کردیم توبه

و از فعل عابد استغفرالله

جانا چه گویم شرح فراقت

چشمی و صد نم جانی و صد آه

کافر مبیناد این غم که دیده‌ست

از قامتت سرو از عارضت ماه

شوق لبت برد از یاد حافظ

درس شبانه ورد سحرگاه

منظور حافظ چیه؟
چرا از دست شیخ وعابد مینالد؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد کافی

[TD][/TD]

پرسش:
«ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه

از دست زاهد کردیم توبه
و از فعل عابد استغفرالله»

چرا حافظ از دست شیخ و عابد می نالد؟

پاسخ:
منظور حافظ از زاهد و شیخ در برخی از ابیات، اشاره به اشخاص خاصی است که صفات منفی دارند و لذا به دلیل داشتن چنین اوصافی، نگاه منفی به آنان شده است. به عنوان نمونه:
الف: غرور و خودبینی: دلیل این امر این می تواند این باشد که برخی زاهدان به دلیل تکیه بیش از حد بر ظواهر دین و اسباب ظاهری، دچار نوعی غرور همراه با خودبینی شده اند که تنها خود، گفته ها، عبادات و اعمال خود را درست می دیدند و نوعی احساس برتری داشته اند(به دلیل اینکه خود را دائما در عبادت و معطوف به خدا تصور می کردند!). به ابیات زیر توجه کنید.

«میخانه را اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند / دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند»

«برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو/ راز این پرده نهانست و نهان خواهد ماند»

«گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی/ ما نیستیم معتقد شیخ خود پسند»

ب:عیب جویی و خرده گیری: با توجه به نگاه برتری جویانه و غروری که در بین برخی زاهدان و شیوخ و افرادی از این دست بود، آنها همیشه کسانیکه یا دارای صفات رندانه بودند و یا کمتر به امور ظاهری دینی توجه می کردند را مورد عیب جویی و طعنه قرار می دادند. حافظ در ابیات خود به زیبایی و در بسیاری موارد به این عیب جویی بدون دلیل و مغرورانه زاهد ها و شیخ های ظاهر پرست اشاره کرده است.

«عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت»

«فغان که نرگس جماش شیخ شهر/ امروز نظر به دردکشان از سر حقارت کرد»

«بد رندان مگو ای شیخ و هشدار/ که با حکم خدایی کینه داری»

«زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست/ عشق کاریست که موقوف هدایت باشد.»

ج: ریاکاری و تظاهر به ایمان: متاسفانه در مواردی، این عبادات ظاهری و زهد و عزلت نشینی برخی زاهدان تنها تظاهر و ریا بوده است:

«واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند/ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند»

«گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود/ تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود»

«زکوی میکده دوشش به دوش می بردند / امام شهر که سجاده می کشید به دوش»

«می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب/ چون نیک بنگری همه تزویر می کنند»

د: بی وفا و سست پیمان: عدم درک درست از اصول و حقیقت دین سبب شده است که برخی زاهد ها، شیخ و واعظان در عهد و پیمان خود سست و بی وفا باشند. در حقیقت چون زاهدان تنها به دنبال عبادت و ظواهر دین بوده و یا به دنبال مقام و جایگاهی بوده اند، حسب مصلحت ممکن است که به دیگران توجه نکرده و در عهد خود با دیگران(حق الناس) و در نهایت با خدای خود سست باشند.

«بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است / ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست»

«مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ/ چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد»
وجود این نوع اوصاف است که باعث، نگاه منفی حافظ نسبت به این نوع اشخاص می شود و از دست آنها شکوه می نماید.

موضوع قفل شده است