جمع بندی توبه در قرآن
تبهای اولیه
سلام.
در آیه زیر :
[SPOILER]
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَئک یَتُوب اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکیما؛ ً پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند ، خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است».
[/SPOILER]
برای قبولی توبه :
۱- کدام یک از انواع جهل مد نظر است ؟
۲- جاهل قاصر مد نظر است یا جاهل مقصر یا هر دو ؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"] | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد عمار | |
[TD][/TD] | |
جمع بندی:
پرسش:
طبق آیه زیر:
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَئک یَتُوب اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکیما؛ ً پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند ، خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است».
برای قبولی توبه :
۱- کدام یک از انواع جهل مد نظر است ؟
۲- جاهل قاصر مد نظر است یا جاهل مقصر یا هر دو ؟
پاسخ:
در مورد معنای «جهالت و ناآگاهي» مورد اشارهی آیه، ديدگاه هاي متفاوتی مطرح شده است که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
1- برخی از مفسّرین همچون جبائی، منظور جهالت در آیه را این میداند که شخص گناهکار از معصیت بودن كار خود ناآگاه است و لذا گناه را ندانسته مرتكب ميشود. به همین جهت است که به پندار باطل خود، برای کردار و عمل گناه خود توجیهاتی به عمل میآورد و بافتههايي ميبافند تا كارش را نيك جلوه دهد، يا از ميزان زشتي آن بكاهد. این دیدگاه توسّط برخی دیگر از مفسرین همچون رمانی نقد شده است.(1)
2 – برخي دیگر از مفسرین انجام گناه از روی جهالت را به معنای جهل نسبت به عواقب آن دانسته و بیان کرده اند که فرد گناهکار به عمق و ماهيت كيفري كه در ارتكاب گناه و معصیتشان است بخوبي پي نبرده است.
3- گروهي از مفسرّین بر این باورند که این شرط یعنی انجام از روی نادانی شرط عامی است که شامل همهی گناهان میشود؛ چراکه هر گناهي كه از انسان سرميزند، درحقيقت از روي ناداني است؛ چرا كه اين آفت جهل است كه انسان را از حق دور نگه ميدارد، گناه و زشتي را در نظرش ميآرايد و او را جهت ارتكاب آن وسوسه ميكند. در روايتی از أبى عمرو زبيرى از امام صادق(عليه السلام) دربارهی معنای جهل در این آیه سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «هر گناهي كه انسان مرتكب مي شود، اگرچه عالم باشد، هنگامي كه خداوند را معصيت مي كند، نادان است و دچار آفت و غفلت است» (2)
همچنین خداوند در مورد گناه برادران يوسف از زبان آن پيامبر بزرگوار الهی نقل ميكند كه « قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُون»(3)؛ (و گفت آيا دانستيد آنگاه كه نادان بوديد با يوسف و برادرش چه كرديد؟)(4)
4- برخی دیگر از مفسّرین «بجهاله» در اين آيه را به معنای انجام گناهان در اثر طغيان غرايز و تسلط هوسهاى سركش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان دانستهاند؛ چراکه در اين حالت اگرچه علم و دانش انسان آلوده به گناه از بين نمىرود، اما تحت تأثير آن غرائز سركش قرار گرفته و عملاً بى اثر مىگردد، و هنگامى كه علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود. پس هر كس از روی هواى نفس و در نتیجهی شهوت و غضب مرتكب اين گناهان و اعمال زشت شود، در حقيقت، واقعيت امر بر او پوشيده مانده و از این جهت در جهل به سر میبرد. ولى اگر گناه بر اثر چنين جهالتى نباشد، بلكه از روى انكار حكم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گيرد، چنين گناهى حكايت از كفر مىكند و به همين جهت توبه آن شخص قبول نيست مگر اين كه از اين حالت بازگردد و دست از عناد و انكار بشويد.(5)
در تأیید این دیدگاه میتوان به کلام امام سجاد(عليه السلام) اشاره کرده که خطاب به پروردگار فرموده است: «اِلهى لم اَعْصِكَ حِينَ عَصَيتُكَ و اَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جاحٍدٌ و لا بأمرك مُسْتَخِفٌ و لا لِعُقُوبَتِكَ مُتعَرِّضٌ و لا لِوَعِيدِكَ مُتهاوِنٌ لَكِنْ خَطِيئةٌ عَرَضَتْ و سَوَّلَتْ لى نفسى و غَلَبَنِى هَوَاىَ»(6)؛ (خداى من! هنگامى كه به معصيت تو پرداختم، نه از روي انكار ربوبيت تو به گناه اقدام كردم و نه به خاطر خفيف شمردن امر تو و نه از آن جهت که مجازات تو را كم اهميت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده كيفرت را سبك شمردم، بلكه خطايى بود كه در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه كرد و هوى و هوس بر من چيره شد.)
پی نوشت ها:
1. طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي ، ج 2، ص761.
2. عياشي، محمد بن مسعود بن عياش السلمي السمرقندي، تفسير العياشي، ج 1، ص 243 ، ح 62 .
3. یوسف/89.
4. طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي ، ج 2، ص761 .
5. طباطبائي، سيد محمد حسین ، الميزان، مترجم: سيد محمد باقر موسوي همداني ج4، ص 382 / مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه ج 3، ص312 .
6. عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ابو حمزه ثمالي.