جمع بندی عشق دوران کودکی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عشق دوران کودکی

باسلام
علی هستم 20ساله
زمانی که 6 ساله بودم عموم با زن عموم ازدواج کرد و از همون 6 سالگی عاشق زن عموم شدم،زن عموم هم 32ساله است ، من آدم مذهبی ای هستم و از همون اول احساس پاکی به زن عموم داشتم که خیلی هم زیاد بود و الان هم عاشقشم، اما حدود سه سال پیش بود که نمیدونم چطوری شد که به یاد زن عموم خودارضایی کردم و تا الان هم ادامه داشته و دوست دارم نیاز جنسیم رو با اون رفع کنم حالا حالا ها قصد ازدواج ندارم و خیلی هم عذاب وجدان دارم که چرا باید احساس پاک من به زن عموم بعد این همه سال اینجوری بشه، از طرفی هم چون من باهاش بزرگ شدم خیلی بهش وابسته هستم و نمیتونم ازش جداشم و حتی گاهی میرم خونشون و باهاش تنها هستم و با اینکه حجابش پیش من کامله اما فکرای بد به سرم میزنه البته گاهی اوقات برحسب عادت دستش رو میگیرم یا مثلا تو عید یا مناسبت ها روبوسی هم میکنیم تا سه سال پیش همه این رفتار ها پاک بود اما الان حس میکنم نگاهم بهش عوض شده،زن عموم هم میدونه که من از بچگیم خیلی دوسش داشتم و اونم دوسم داره و خیلی باهم صمیمی هستیم اما میترسم که اگه بفهمه احساس من اینجوری شده منو ول کنه،چون من از بچگی بهش وابسته بودم و بدون اون نمیتونم زندگی کنم.
به نظر شما چیکار کنم که احساسم مثل زمان بچگیم بشه چون نمیتونم ازش دوری کنم.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صابر

[TD][/TD]

با سلام و سپاس از همراهی شما دوست گرامی با سایت اسک دین و همچنین عرض سلام خدمت همه ی کاربران محترم!@};-

سؤال مهمی را مطرح نمودید که به نظر برای شما تبدیل به یک دغدغه شده است. منتها خیلی خوشحالیم که خودتان از این بابت احساس خطر نموده اید و سؤالتان را اینجا با ما در میان گذاشته اید. =d>



قبل از پرداختن به اصل پاسخ لازم می دانیم مسئله شرعی را عرض نماییم و آن هم اینکه قطعا زن عمو جزء محارم نیست. پس ارتباط جسمی و دیده بوسی با ایشان دارای اشکال و حرمت است. ان شاء الله این مورد را در رأس ارتباط خود قرار داده و حتما رعایت کنید.

اما در پاسخ به سؤالتان باید عرض کنیم که جهان پيرامون ما بسيار ناامن، متغير و ناشناخته است و يك غريزه دروني به ما فرمان مي‌دهد كه پيوسته براي احساس ايمني و رهيدن از ناشناختگي، به سويي رويم كه تا حدي شناخته شده است. با كسي انس گيريم كه شبيه خودمان فكر مي‌كند و سليقه‌اي همانند ما دارد. زماني كه شبيه خود (در فكر، نگرش‌ها، سليقه‌ها، نوع و سبك زندگي، مشكلات و...) مي‌يابيم به او علاقمند مي‌شويم و ممكن است اين علاقه شدت گیرد و به تدريج به عشق تبديل شود. پس از آن جنبه‌هاي غير مشابه را مورد توجه قرار نمي‌دهيم و وابسته می‌شویم.

افراد رنجور، تنها، ضعيف و كم ثبات بسيار زود و ساده به عشق دچار مي‌شوند. آنها كه از قدرت تمركز و استقلال كمتري برخوردارند بيشتر در معرض عشق قرار مي‌گيرند. كمبود عاطفي، احساس پذيرفته نشدن در جمع، خود‌پسندي و غرور گاه القاء كننده حس تنهايي (منفرد بودن) است و همين حس زمينه ساز سير فرد به سوي برقراري ارتباطات عاطفي با ديگران است. تجارب دوران كودكي فرد، نوع الگوي تربيتي والدين (مستبدانه و سهل‌گيرانه) به این مسئله دامن می زند.

برادر عزیز!
علاقه شما به زن عموی تان در کودکی را نمی توان عشق نامید بلکه باید عرض کنیم تا سنین بالاتر نیز حتی این یک احساس «وابستگی» است که باید با آن مقابله کنید. در زمانی که شما در کودکی مورد توجه و حمایت خانواده قرار نگرفتید یا مورد بی توجهی بوده اید زن عمویتان شما را مورد احترام و جذب خود قرار داده و شاید کمی مادری کرده است. اکنون نیز شما در ناهشیار خود تصور می کنید او همه چیز شماست و به غیر از او نمی توانید دل ببنیدید. در حالی که اگر با معیار اخلاقیات بسنجید هیچ گاه به چنین فردی دست نخواهید یافت و او خودش را مادر شما می داند.


جدای از بحث خودارضایی که باید حتما تحت کنترل و ترک درآورید باید سعی کنید ارتباط چندین ساله خود را هم جسما و هم فکرا با زن عمویتان کاهش دهید تا کم کم به تعادل نزدیک شوید. به فرمایش خودتان زن عموی شما به زندگی و همسرش تعهد دارد و نه تنها سن او با شما تناسبی ندارد اصلا در چنین فضاهایی سیر نمی کند...

در این مورد راهکارهایی را تقدیم می نماییم:[=Calibri]
1. تصميم جدي بگيريد كه زن عمویتان، را برای مدتی فراموش كنيد. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، صد در صد موفق خواهيد شد[=Calibri]. نه اینکه فکر کنند شما خصومتی دارید خیر! بلکه سعی کنید تا می توانید به بهانه هایی نه به منزلشان بروید و نه با وی روبرو شوید.

2. كسي كه حقيقتاً بخواهد و باور داشته باشد كه مي‌تواند فراموش كند، فرايند فراموش كردن موضوع عشق چندان هم دشوار و پيچيده نخواهد بود. يقين بدانيد هيچ راهكاري به اندازة اراده و خواست خود شما نمي‌تواند فرايند فراموشي موضوع عشق را تسهيل كند، پس به خودتان بقبولانيد و بار‌ها تلقين كنيد كه ارادة اين كار را داريد. مطمئن باشيد اگر شما واقعاً بخواهيد هيچ كار غير ممكني وجود ندارد[=Calibri]
.
3.اين عشق آتشين از منطق درستي تبعيت نمی کند و ممکن است در آینده به خیانت و به هم خوردن زندگی عمویتان منجر شود و شدت عشق و علاقه باعث شده كه شما نقاط منفي و زشت این ارتباط را ناديده بگيريد و يا آن‌ها را برعكس خوب و مناسب بشماريد.

پس تا دیر نشده است خودتان را نجات دهید فکرتان را آزاد کنید.

4.كش نازكي به مچ دست خود ببنديد و با شروع خيال‌پردازي در مورد فرد مورد علاقه‌تان كش را كشيده و ر‌ها كنيد طوري كه اندك سوزشي به مچ دست‌تان وارد شود، آنگاه شروع به شمارش معكوس نماييد؛ مثلاً عدد 100 را انتخاب كنيد و سعي نماييد هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به صفر برسيد؛ با احساس دردى كه روى مچ دست‌تان ايجاد مى شود، از آن فضاى روانى فاصله مي‌گيريد و ناخودآگاه موضوع ذهنى‌تان عوض مي‌شود[=Calibri].

5.سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مَجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايد‌هاي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت خود را با كار‌هاي متنوع پر كنيد تا كمتر به گذشته فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني يا بدني و فيزيكي از بي‌كاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب‌‌هاي درسي و غير درسي، يا مطالعه كتاب‌‌هاي ادبي (شعر و داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن يا اشعار مفيد، ذهن خود را از گذشته منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير كلاس‌‌هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكار‌هاي مفيدي براي فراموشي تدريجي گذشته هستند[=Calibri].

6. ورزش را جزء ضرورى‏ ترين فعاليت‏‌هاى خود قرار داده و به فعاليت‌‌هاي ورزشي اهميت دهيد، چون اين نوع فعاليت‌‌ها، دريچه هايی براي خروج فشار‌هاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شده محسوب مي‌گردد[=Calibri].

7. ارتباط خود را ديگر اعضاي خانواده و دوستان‌تان زياد كنيد و فعاليت‌‌هاي مشتركي را با آنان انجام دهيد، به تفريحات سالم و كار‌هاي هنري، ذوقي، ورزشي و علمي بپردازيد تا از تنهايي و احساس تنهايي خارج شويد و نيز بتوانيد از اوقات فراغت خود به نحو احسن استفاده كنيد و فكر و ذهن‌تان را از پرداختن به امور غير ضروري مثل ازدواج با آن زن عمو و نيز افكاري مزاحم آسوده گردانيد.[=Calibri]

8. اين را بدانيد كه فكر و ذكر فرد مورد علاقه‌تان عملاً لذت حال را از شما مي‌گيرد و با ايجاد مشغوليت ذهني شديد، سبب افت تحصيلي و عدم موفقيت تحصيلي و شغلي تان مي‌شود، پس با يك تصميم جانانه هرگز اجازه ندهيد، افكار مزاحم و افكار بيهوده لذت حال و آرامش و آسايش زندگي‌تان را سلب كند و شما را از پرداختن به مهمترين مسائل زندگي تان بازدارد[=Calibri].




نتیجه کلی
با توجه به آنچه گفته شد، عشقی که در خیال پرورش یابد نه تنها سالم نیست، بلکه مخرب و ویرانگر است. چنین عشقی رابطه انسان را با واقعیت قطع می کند و موجب یاس و نا امیدی و یا امید و آرزو می شود و زندگی را مختل کرده و موجب پیدایش رفتار ضد اجتماعی می شود. چنین خیال پردازی هایی معشوق را چنان در ذهن رشد می دهد که اگر هم روزی به وصال بیانجامد موجب ناخرسندی عاشق می شود.

تا دیر نشده است خودتان را نجات بخشید...

الان میترسی که احساست نسبت بهش عوض شده .اگه این روند ادامه پیدا کنه بی برو برگرد از روزی بترس که این ترس و حالت خاص رو نداشته باشی و فقط بخوای به خواسته خودت برسی

بدون اون هم میتونی زندگی کنی یعنی باید اینطور بشه.اگه میتونی فاصله بگیر هر چه بیشتر بهتر .اگه نمیتونی سعی کن با زیر نظر داشتنش به خودت بفهمونی که اونم رفتاری مثل بقیه ادما داره و اون غولی که برا خودت ازش ساختی واقعیت نداره.
بهترین راهکار برای اینکه وضعیت پیچیده تر نشه اینه که موازین شرعی رو رعایت کنی اگه مورد رو بوسی پیش اومد صریح و خیلی راحت بگی ببخشید من نمیتونم چون.... همینطوربا چشمات بهش زل نزن. .این چیزا باعث میشه اون به صورت خودآگاه سعی میکنه توی سبک برخوردش با تو تغییراتی بده. میمونه علاقت به اون که یه معضل جدیه .اونم به نظر با پیدا کردن به حرفه ای که بهش علاقه داری شاید کمرنگ تر بشه.باید با انگیزه های قوی این ابر انگیزه رو به تدریج کمرنگ کنی ، به نفعته. دوست ندارم توی این قضیه موهات سفید بشه!

سؤال:

پسری هستم 20ساله، زمانی که 6 ساله بودم عموم با زن عموم ازدواج کرد و از همون 6 سالگی عاشق زن عمویم شدم، زن عمویم هم 32ساله است، من آدم مذهبی ای هستم و از همون اول احساس پاکی به زن عمویم داشتم که خیلی هم زیاد بود و الان هم عاشقش هستم، اما حدود سه سال پیش بود که نمی دانم چطور شد که به یاد زن عمویم خودارضایی کردم و تا الان هم ادامه داشته است.
فعلا قصد ازدواج ندارم و خیلی هم عذاب وجدان دارم که چرا باید احساس پاک من به زن عمویم بعد این همه سال اینجوری شود، از طرفی هم چون من باهاش بزرگ شدم خیلی بهش وابسته هستم و نمی توانم از او جداشوم و حتی گاهی میرم منزلشان و با ایشان تنها هستم و با اینکه حجابش کامل است اما فکرای بد به سرم میزند البته گاهی اوقات برحسب عادت دستش را می گیرم یا مثلا تو عید یا مناسبت ها روبوسی هم می کنیم به نظر شما چکار کنم که احساسم مثل زمان بچگی ام شود چون نمی توانم از او دوری کنم.

پاسخ:
سؤال مهمی را مطرح نمودید که به نظر برای شما تبدیل به یک دغدغه شده است. منتها خیلی خوشحالیم که خودتان از این بابت احساس خطر نموده اید و سؤالتان را اینجا با ما در میان گذاشته اید.


قبل از پرداختن به اصل پاسخ لازم می دانیم مسئله شرعی را عرض نماییم و آن هم اینکه قطعا زن عمو جزء محارم نیست. پس ارتباط جسمی و دیده بوسی با ایشان دارای اشکال و حرمت است. ان شاء الله این مورد را در رأس ارتباط خود قرار داده و حتما رعایت کنید.


اما در پاسخ به سؤالتان باید عرض کنیم که جهان پيرامون ما بسيار ناامن، متغير و ناشناخته است و يك غريزه دروني به ما فرمان مي‌دهد كه پيوسته براي احساس ايمني و رهيدن از ناشناختگي، به سويي رويم كه تا حدي شناخته شده است. با كسي انس گيريم كه شبيه خودمان فكر مي‌كند و سليقه‌اي همانند ما دارد. زماني كه شبيه خود (در فكر، نگرش‌ها، سليقه‌ها، نوع و سبك زندگي، مشكلات و...) مي‌يابيم به او علاقمند مي‌شويم و ممكن است اين علاقه شدت گیرد و به تدريج به عشق تبديل شود. پس از آن جنبه‌هاي غير مشابه را مورد توجه قرار نمي‌دهيم و وابسته می‌شویم.


افراد رنجور، تنها، ضعيف و كم ثبات بسيار زود و ساده به عشق دچار مي‌شوند. آنها كه از قدرت تمركز و استقلال كمتري برخوردارند بيشتر در معرض عشق قرار مي‌گيرند. كمبود عاطفي، احساس پذيرفته نشدن در جمع، خود‌پسندي و غرور گاه القاء كننده حس تنهايي (منفرد بودن) است و همين حس زمينه ساز سير فرد به سوي برقراري ارتباطات عاطفي با ديگران است. تجارب دوران كودكي فرد، نوع الگوي تربيتي والدين (مستبدانه و سهل‌گيرانه) به این مسئله دامن می زند.


برادر عزیز!
علاقه شما به زن عموی تان در کودکی را نمی توان عشق نامید بلکه باید عرض کنیم تا سنین بالاتر نیز حتی این یک احساس «وابستگی» است که باید با آن مقابله کنید. در زمانی که شما در کودکی مورد توجه و حمایت خانواده قرار نگرفتید یا مورد بی توجهی بوده اید زن عمویتان شما را مورد احترام و جذب خود قرار داده و شاید کمی مادری کرده است. اکنون نیز شما در ناهشیار خود تصور می کنید او همه چیز شماست و به غیر از او نمی توانید دل ببنیدید. در حالی که اگر با معیار اخلاقیات بسنجید هیچ گاه به چنین فردی دست نخواهید یافت و او خودش را مادر شما می داند.


جدای از بحث خودارضایی که باید حتما تحت کنترل و ترک درآورید باید سعی کنید ارتباط چندین ساله خود را هم جسما و هم فکرا با زن عمویتان کاهش دهید تا کم کم به تعادل نزدیک شوید. به فرمایش خودتان زن عموی شما به زندگی و همسرش تعهد دارد و نه تنها سن او با شما تناسبی ندارد اصلا در چنین فضاهایی سیر نمی کند...
در این مورد راهکارهایی را تقدیم می نماییم:
1. تصميم جدي بگيريد كه زن عمویتان، را برای مدتی فراموش كنيد. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، صد در صد موفق خواهيد شد. نه اینکه فکر کنند شما خصومتی دارید خیر! بلکه سعی کنید تا می توانید به بهانه هایی نه به منزلشان بروید و نه با وی روبرو شوید.


2. كسي كه حقيقتاً بخواهد و باور داشته باشد كه مي‌تواند فراموش كند، فرايند فراموش كردن موضوع عشق چندان هم دشوار و پيچيده نخواهد بود. يقين بدانيد هيچ راهكاري به اندازة اراده و خواست خود شما نمي‌تواند فرايند فراموشي موضوع عشق را تسهيل كند، پس به خودتان بقبولانيد و بار‌ها تلقين كنيد كه ارادة اين كار را داريد. مطمئن باشيد اگر شما واقعاً بخواهيد هيچ كار غير ممكني وجود ندارد
.
3.اين عشق آتشين از منطق درستي تبعيت نمی کند و ممکن است در آینده به خیانت و به هم خوردن زندگی عمویتان منجر شود و شدت عشق و علاقه باعث شده كه شما نقاط منفي و زشت این ارتباط را ناديده بگيريد و يا آن‌ها را برعكس خوب و مناسب بشماريد.

پس تا دیر نشده است خودتان را نجات دهید فکرتان را آزاد کنید.


4.كش نازكي به مچ دست خود ببنديد و با شروع خيال‌پردازي در مورد فرد مورد علاقه‌تان كش را كشيده و ر‌ها كنيد طوري كه اندك سوزشي به مچ دست‌تان وارد شود، آنگاه شروع به شمارش معكوس نماييد؛ مثلاً عدد 100 را انتخاب كنيد و سعي نماييد هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به صفر برسيد؛ با احساس دردى كه روى مچ دست‌تان ايجاد مى شود، از آن فضاى روانى فاصله مي‌گيريد و ناخودآگاه موضوع ذهنى‌تان عوض مي‌شود.

5.سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مَجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايد‌هاي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت خود را با كار‌هاي متنوع پر كنيد تا كمتر به گذشته فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني يا بدني و فيزيكي از بي‌كاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب‌‌هاي درسي و غير درسي، يا مطالعه كتاب‌‌هاي ادبي (شعر و داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن يا اشعار مفيد، ذهن خود را از گذشته منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير كلاس‌‌هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكار‌هاي مفيدي براي فراموشي تدريجي گذشته هستند.

6. ورزش را جزء ضرورى‏ ترين فعاليت‏‌هاى خود قرار داده و به فعاليت‌‌هاي ورزشي اهميت دهيد، چون اين نوع فعاليت‌‌ها، دريچه هايی براي خروج فشار‌هاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شده محسوب مي‌گردد.

7. ارتباط خود را ديگر اعضاي خانواده و دوستان‌تان زياد كنيد و فعاليت‌‌هاي مشتركي را با آنان انجام دهيد، به تفريحات سالم و كار‌هاي هنري، ذوقي، ورزشي و علمي بپردازيد تا از تنهايي و احساس تنهايي خارج شويد و نيز بتوانيد از اوقات فراغت خود به نحو احسن استفاده كنيد و فكر و ذهن‌تان را از پرداختن به امور غير ضروري مثل ازدواج با آن زن عمو و نيز افكاري مزاحم آسوده گردانيد.

8. اين را بدانيد كه فكر و ذكر فرد مورد علاقه‌تان عملاً لذت حال را از شما مي‌گيرد و با ايجاد مشغوليت ذهني شديد، سبب افت تحصيلي و عدم موفقيت تحصيلي و شغلي تان مي‌شود، پس با يك تصميم جانانه هرگز اجازه ندهيد، افكار مزاحم و افكار بيهوده لذت حال و آرامش و آسايش زندگي‌تان را سلب كند و شما را از پرداختن به مهمترين مسائل زندگي تان بازدارد.

نتیجه کلی

با توجه به آنچه گفته شد، عشقی که در خیال پرورش یابد نه تنها سالم نیست، بلکه مخرب و ویرانگر است. چنین عشقی رابطه انسان را با واقعیت قطع می کند و موجب یاس و نا امیدی و یا امید و آرزو می شود و زندگی را مختل کرده و موجب پیدایش رفتار ضد اجتماعی می شود. چنین خیال پردازی هایی معشوق را چنان در ذهن رشد می دهد که اگر هم روزی به وصال بیانجامد موجب ناخرسندی عاشق می شود.
پس تا دیر نشده است خودتان را نجات بخشید...

موضوع قفل شده است