جمع بندی انسان ستمگر و نادان اما پذیرنده امانت الهی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انسان ستمگر و نادان اما پذیرنده امانت الهی

آیه 72 سوره احزاب می فرماید: ما امانت الهی را به آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم اما آنها نپذیرفتند و اندیشه کردند تا انسان پذیرفت، و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود. چرا خداوند این امانت را به انسان نادان و ستمکار داد؟ چرا موجودات دیگر نپذیرفتند؟ آیا اراده ای از خود دارند؟

هیوا;34816 نوشت:
آیه 72 سوره احزاب می فرماید: ما امانت الهی را به آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم اما آنها نپذیرفتند و اندیشه کردند تا انسان پذیرفت، و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود. چرا خداوند این امانت را به انسان نادان و ستم کار داد؟ چرا موجودات دیگر نپذیرفتند؟ آیا اراده ای از خود دارند؟

سلام هیوا

عا لیه پست ها ت استاد

اما من یک جواب خودمانی برای این تاپیک دارم و آن اینکه

انسان ، بی عقل ومغرور بود ، پس کادوی در بسته ی خداوند را دربست قبول کرد !

وقتی که درش رو باز کرد توش عقل و اندیشه بود پدر بزرگ سوال های بی پایان !!

و از این به بعد بود که انسانها دچار تفرقه و کشمکش های عقلی و فکری قرار گرفتند

و تا خداوندی خدا این اختلافات در نوع وتفکر انسانها وجود داره

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]«اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ علی السَّمواتِ و الارْضِ و الجبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوما جَهولاً؛ بی گمان، ما امانت (تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، اما آن ها از برداشتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسانْ آن را به دوش کشید، راستی که او بسیار بیداد پیشه و نادان است.»

[=Century Gothic]منظور از امانت الهی

[=Century Gothic]در این که منظور از این امانت که بر آسمان ها و زمین عرضه گردید چیست،
[=Century Gothic] دیدگاه ها یکسان نیست: به باور برخی، منظور، از این امانت، فرمان ها و هشدارهای خداست که مردم را به انجام آن ها فرمان داده و به دوری جُستن از کارهای ناپسند و ظالمانه هشدار می دهد.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]به باور برخی دیگر، منظور مقرّرات و واجباتی است که خدا انجام آن ها را بر بندگان لازم شمرده است.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]اما عده ای دیگر چنین نظر دارند که منظورْ امانت های مردم و وفای به عهدها و پیمان هاست و نخستین امانت در تاریخ فرزندان انسان این بود که آدم، خاندان خویش را به هنگام حرکت به سوی مکه، نزد پسرش «قابیل» به امانت سپرد و او نیز به امانت پدر خیانت کرد و خون فرزند او «هابیل» را بر زمین ریخت.
[=Century Gothic]چگونگی عرضه داشتن امانت به آسمان ها و زمین

[=Century Gothic]در این مورد نیز دیدگاه ها متفاوت است:
[=Century Gothic]به باور پاره ای، منظور از عرضه داشتن امانت به آسمان ها و زمین، عرضه داشتن آن به آسمانیان و زمینیان است.
[=Century Gothic]و منظور از عرضه، روشنگریِ این نکته است که رعایت امانت، لازم و ضروری و خیانت در امانت و تباه ساختن آن و نیز ترک فرایض و فرمان های خدا، گناه بزرگی است.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]با این بیان، خدا مسؤولیت بزرگ امانت و امانت داری در مورد مقرّرات و قوانین خود را به فرشتگانِ آسمان ها و جنّیان و آدمیان که در زمین و کوه و دشت، بیان فرمود، که فرشتگان، از به دوش کشیدن بارِ گرانِ این امانت و امانت داری و نافرمانی خدا هراسیدند، اما انسان جرأت و جسارت نشان داد.:Sham:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]پس آسمانیان و زمینیان از به دوش کشیدن بار این امانت بزرگ سر باز زدند و حاضر نشدند که با پذیرش آن و آن گاه عدم رعایت مقرّرات امانت داری، و گناه و بیدادی که از این راه به بار خواهد آمد و عذابی که دامانشان را خواهد گرفت، همه را به دوش کشند، بنابراین از پذیرش مسؤولیّت آن هراسیدند.
[=Century Gothic]ولی انسان، بارِ گرانِ این مسؤولیّت را به دوش کشید، راستی که او نسبت به خود به خاطر دست یازیدن به گناه، و به اهمیت این امانت و امانت داری، بسیار ناآگاه است.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]برخی گفته اند: منظور از نادانی انسان، آگاهی او به حسّاسیّت و اهمیّت امانت است و نیز این حقیقت که خیانت به آن، انسان را در خور کیفر و عذاب خدا می سازد.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] آن گاه در این مورد می افزاید: تفسیرِ درست آیه شریفه همان است که بگوئیم خدا امانت را به اهل آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشت نه به خودِ آن ها، چرا که کوه و دشت و آسمان و زمین و یا حشرات و حیوانات، نه دارای خِرد و شعور و قدرت انتخاب و گزینش اند و نه مسؤولیّت و تکلیف؛ و به دوش کشیدن بار امانت نیز به مفهوم عدم رعایت مقرّرات امانت داری است؟:Sham:
[=Century Gothic] چرا که اصل امانت پذیری و امانت داری را فرشتگان نیز پذیرفته و برای رعایت آن قیام کرده اند.

خیانت در امانت؟!

دیگران گفته اند: هر کس به امانت خیانت ورزَد، به این معناست که آن را پذیرفته و بار آن را به دوش کشیده است کسی که بار امانت را برندارد، به این مفهوم است که آن را به صاحب امانت داده است و هر کس به گناهی دست یازد، در حقیقت بارِ آن گناه را به دوش کشیده است.


قرآن در این مورد می فرماید: وَ لْیَحْمِلْنَ اَثقالَهُم و اَثْقالاً مَعَ اَثقالِهِم؛ و بی گمان، آنان بارهای گرانِ گناهانِ خود و بارهای گرانِ گناهان دیگر را با بارهای گرانِ گناهانِ خود بر خواهند گرفت.


با این بیان خدا، آگاهی می دهد که دست یازیدن به گناه و زشتی، به سانِ به دوش کشیدن بار آن گناه و بیداد است.
این دیدگاه به باور ما نیز دیدگاه خوبی است، چرا که قرآن، روشنگری می کند که کفر گرایان و نفاق پیشگان، امانت را برداشتند که منظور، خیانتِ آنان به امانت و نافرمانی آنان از خداست.


پاره ای از دانشوران نیز، برداشتن امانت را، خیانت در آن تفسیر کرده و می گویند: هنگامی که تو هماره امانتی را به صاحب آن بازگشت می دهی و به امانتِ دیگری خیانت می کنی، دَر حقیقت به امانت ها ناسپاسی کرده ای.
گر چه پاره ای در این سخن، حمل امانت را، به مفهوم خیانت در امانت گرفته اند؛ اما به باور من از این سخن، این مطلب دریافت نمی گردد، چرا که ممکن است منظور، قبول امانت باشد که شاعر،
آن را در برابر ادای امانت قرار داده است و می گوید: هنگامی که تو هماره امانتی را به صاحبِ آن باز گردانی امانت دیگری را بپذیری،
در آن صورت خود را به امانت داری و پذیرش و رعایت و ادای امانت مشغول ساخته ای و این، کاری سنگین و مسؤولیتی گران است.

[=Century Gothic]فرمان ها و هشدارهای الهی

[=Century Gothic]به باور عده ای دیگر، واژه «عَرضه» در آیه شریفه به مفهوم سنجش و مقایسه است و «امانت» عبارت از فرمان ها و هشدارهای خداست که درباره رعایت آن ها از بندگان پیمان گرفته و پیام و پیام رسان در این مورد فرستاده است.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]با این بیان، منظور این است که: این امانت در چنان موقعیت والا و مقام پر فراز و پر شکوهی است که اگر با توانایی آسمان ها و زمین و کوه ها نیز مقایسه و موازنه گردد، از آن ها سنگین تر و گران تر است و آن ها با زبان حال، ناتوانی خود را از پذیرش این بار گران و این امانت بزرگ اعلام می دارند و از برداشتن آن می ترسند.
[=Century Gothic]و سرانجام هم به خاطر ستم به خویشتن و ناآگاهی اش از اندازه پاداش و کیفر این امانت داری و یا خیانت، آن را تباه ساخت.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic][=Century Gothic]از دیدگاه برخی، در آیه مورد بحث، چیزی در تقدیر است و مفهوم آن این است که: اگر آسمان ها و زمین از خِرد و شعور بهره ور بودند و آن گاه این امانت الهی که عبارت از اصول و فروع و مقرّرات دین و نویدها و پاداش ها و هشدارهای خداست،
[=Century Gothic] بر آنان عرضه می شد و آن ها در پذیرش و ردّ آن آزاد بودند، بی گمان با همه بی کرانی آسمان ها و گستردگی و بلندی زمین و کوه ها، این امانت و امانت داری بر آن ها سخت گران می آمد و از بیم کوتاهی در انجام وظیفه و رعایت حق امانت داری، از پذیرش آن سر باز می زند، اما انسان با این جسم ناتوانش به خاطر ناآگاهی از گرانی بار این مسؤولیت، نترسید و آن را پذیرفت.:Sham:

[=Century Gothic]گرامیداشت مقام والای امانت

[=Century Gothic]و از دیدگاه برخی دیگر، نه واژه «عَرض» به مفهوم چیزی است که از ظاهر آن دریافت می گردد و نه واژه «اِباء» و سر باز زدن و نپذیرفتنِ امانت از سوی آسمان ها و زمین و کوه ها.
[=Century Gothic] بلکه منظور از این بیان، گرامیداشتِ مقام والای امانت و امانت داری است، نه سخن گفتن با آسمان و زمین و کوه و سنگ.
[=Century Gothic] چرا که در فرهنگ و ادبیات عرب این گونه سخن گفتن رایج است که بگوید: «از بهار پرسیدم» و یا «خانه را مخاطب ساختم».
[=Century Gothic] و آن ها از پاسخ گفتن سر باز زدند که در اینجا منظورْ بیان حال است و نه پرسش و پاسخ ظاهری و زبانی.
[=Century Gothic]بنابراین، منظور از امانت در آیه شریفه، همان نشانه های یکتایی و قدرت بی کران و دانش و حکمتِ وصف ناپذیرِ آفریدگار هستی است که به آسمان ها و زمین و کوه ها سپرده شده و آن ها آن نشانه ها را به نمایش نهادند و هر کدام با همه وجود بر یکتایی پدید آورنده خویش گواهی دادند.:Sham:
[=Century Gothic]اما انسان کفر گرا و حق ستیز در اثر بیدادگری و نادانی اش به انکار خدا پرداخت و راه شرک و بیداد در پیش گرفت.

[=Century Gothic]انسان های تربیت نایافته

[=Century Gothic]منظور از انسان در آیه شریفه که به ستمکار و نادان وصف شده است، کدامین انسان است؟
[=Century Gothic]همه انسان ها یا گروهی خاص؟
[=Century Gothic] به باور مفسران، منظور، همه انسان ها نیست.

[=Century Gothic] بلکه انسان های ساخته نشده و تربیت نایافته و به توحید گرایی و پروا پیشگی و ایمان و ارزش های انسانی آراسته نشده مورد نظر است،
[=Century Gothic] و آیه مورد بحث، نظیر این آیه است که می فرماید: سوگند به روزگار پیروزی حق بر باطل که انسان دستخوش زیان است.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]و نظیر این آیه که می فرماید: انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است. و نظیر این آیه است که: و اما انسان هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید و عزیزش می دارد و به او نعمت بسیار می دهد، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
[=Century Gothic]
با این بیان منظور از انسان در آیه مورد بحث، بسان آیاتی که ترسیم گردید، انسان خودکامه و خشن و بیدادگر و تربیت نایافته و به ایمان و ارزش های والای انسانی و الهی آراسته نشده است نه همه انسان ها.

[=Century Gothic] و نیز هرگز نمی توان گفت که منظور از انسان در آیه مورد بحث، نخستین انسان آفرینش است، چرا که او در قرآن شریف به برگزیده خدا وصف شده و برگزیده الهی را هرگز نمی توان به عنوان ستمکار و نادان وصف نمود.:Sham:

1- با تشكر جناب هيوا
نپذيرفتن آسمان و زمين و كوه از روي اعراض و سرپيچي نبوده است چون آنها اختياري از خود ندارند بلكه نپذيرفتن آنها تكويني بوده است يعني آنها ظرفيت پذيرش آن را ندارند اما اي انسان تو مي تواني و ظرفيت ان را در تو ايجاد كرديم

1- سوال اول شما
چون القرآن يفسر بعضه بعضا لذا براي تفسير يك آيه بايد به آيات ديگر قرآن مراجعه كرد
طبق آيات ديگر قرآن همه انسانها راه خطا و سرپيچي را طي نكردند بلكه گروهي از آنها از عهد اين امانت به خوبي برآمدند و حق آن را ادا كردند مانند تمام انبياء واوصياي آنها و اهل بيت (ع) و برخي از مومنين و ...

اين توصيفها به خاطر فراموش كارى غالب انسانها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان كارى كه از آغاز در نسل آدم به وسيله" قابيل" و خط قابيليان شروع شد و هم اكنون نيز ادامه دارد.
انسانى كه او را از" كنگره عرش مى‏زنند صفير"، بنى آدمى كه تاج" كرمنا" بر سرشان نهاده شده، انسانهايى كه به مقتضاى إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً نماينده خدا در زمين هستند، بشرى كه معلم فرشتگان بود و lمورد سجده ملائك آسمان شد، چقدر بايد" ظلوم" و" جهول" باشد كه اين ارزشهاى بزرگ و والا را به دست فراموشى بسپارد، و خود را در اين خاكدان اسير سازد، و در صف شياطين قرار گيرد، و به اسفل السافلين سقوط كند؟! آرى پذيرش اين خط انحرافى كه متاسفانه رهروان بسيارى از آغاز داشته و دارد بهترين دليل بر ظلوم و جهول بودن انسان است، و لذا حتى خود آدم كه در آغاز اين سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف مى‏كند كه بر خويشتن ستم كرده است رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (سوره اعراف آيه 23).
در حقيقت همان ترك اولى كه از او سر زد ناشى از فراموش كردن گوشه‏اى از عظمت اين امانت بزرگ بود! و به هر حال بايد اعتراف كرد كه انسان به ظاهر كوچك و ضعيف اعجوبه جهان خلقت است كه توانسته است بار امانتى را بر دوش كشد كه آسمانها و زمين‏ها از حمل آن عاجز شده‏اند، اگر مقام خود را فراموش نكند «

سؤال:
بنابر آیه 72 سوره احزاب، چرا خداوند این امانت را به انسان نادان و ستم‌کار داد؟ چرا موجودات دیگر نپذیرفتند؟ آیا اراده‌ای از خود دارند؟

پاسخ:
ابتدا لازم است آیه وترجمه آن را با هم مرور کنیم تا سوالات بهتر پاسخ داده شوند: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينْ‏َ أَن يحَْمِلْنهََا وَ أَشْفَقْنَ مِنهَْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولًا ـ لِّيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكَاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمَا» (1)
ما امانت را (رسيدن به كمالات والاى معنوى انسانى حاصل از ايمان و تقوا را) بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم (قابليت تحمل آنها را سنجيديم) آنها از تحمل (و تعهد) آن سرباز زدند و ترسيدند (در آنها صلاحيت اتصاف به آن نبود و به زبان حال ابراز بيم كردند) و انسان آن را بر دوش گرفت (در او صلاحيت ذاتى بود پس پذيرش و تحمل طبعى نمود و از اين رو دين آسمانى را به وسيله انبياء بر عهده او نهاديم) و حقّا كه او مستعد ظلم (بر خويش) و نادانى (به عواقب تحمل خود) بود.
(امانت بر انسان عرضه شد) تا در نتيجه خداوند مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك را (به خاطر انحرافشان از هدف اصلى عرض امانت) عذاب نمايد و نيز خداوند به مردان مؤمن و زنان مؤمن (كه بر وفق هدف اصلى خلقت و عرض امانت ره پيمودند) عطف توجه كند و توبه آنان را بپذيرد، و همواره خداوند آمرزنده و مهربان است.»

تفسیر آیات شریفه
اين دو آيه كه آخرين آيات سوره احزاب است مسائل مهمى را كه در اين سوره در زمينه ايمان، عمل صالح، جهاد، ايثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تكميل مى‏‌كند، و نشان مى‏‌دهد كه انسان چگونه داراى موقعيت بسيار ممتازى است كه مى‌‏تواند حامل رسالت عظيم الهى باشد، و اگر به ارزش‌هاى وجودى خود جاهل گردد چگونه بر خويشتن ظلم و ستم كرده و به اسفل السافلين سقوط مى‏‌كند! نخست بزرگ ترين و مهم ترين امتياز انسان را بر تمام جهان خلقت بيان فرموده، مى‏‌گويد: «ما امانت خود را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‏‌ها عرضه داشتيم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما اين موجودات عظيم و بزرگ عالم خلقت از حمل اين امانت ابا كردند و اظهار ناتوانى نمودند، و از اين كار هراس داشتند» (فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بديهى است ابا كردن آنها از سر استكبار نبود آن چنان كه در مورد شيطان و خوددارى او از سجده براى آدم مى‏‌خوانيم: «أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ» (2): بلكه ابا كردن آنها تؤام با اشفاق يعنى ترس و هراس آميخته با توجه و خضوع بود.
ولى در اين ميان انسان اين اعجوبه عالم آفرينش جلو آمد «و اين امانت را بر دوش كشيد» (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولى افسوس كه" از همان آغاز بر خويشتن ستم كرد، و قدر خود را نشناخت و آن چه شايسته حمل اين امانت بود انجام نداد" (إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا)
اساسا در اين آيه پر محتوا روى پنج نقطه بايد تكيه كرد:
1. منظور از« امانت الهى» چيست؟
2. عرضه داشتن آنها بر آسمان و زمين و كوه ‏ها به چه معنى است؟
3. چرا و چگونه اين موجودات از حمل اين امانت ابا كردند؟
4. چگونه انسان حامل اين بار امانت شد؟
5. چرا و چگونه او" ظلوم" و" جهول" بود؟!
در مورد" امانت" تفسيرهاى مختلفى ذكر شده از جمله:
منظور از امانت" ولايت الهيه" و كمال صفت عبوديت است كه از طريق معرفت و عمل صالح حاصل مى‌‏شود.
منظور صفت «اختيار و آزادى اراده» است كه انسان را از ساير موجودات ممتاز مى ‌كند.
مقصود «عقل» است كه ملاک تكليف و مناط ثواب و عقاب است.
منظور «اعضاء پيكر انسان» است: چشم امانت الهى است كه بايد آن را حفظ كرد و در طريق گناه مصرف ننمود، گوش و دست و پا و زبان هر كدام امانت‌هاى ديگرى هستند كه حفظ آنها واجب است.
منظور «امانت‌هايى است كه مردم از يكديگر مى ‌گيرند» و وفاى به عهدهاست.
مقصود «معرفت اللَّه» است.
منظور «واجبات و تكاليف الهى» همچون نماز و روزه و حج است.
اما با كمى دقت روشن مى‏‌شود كه اين تفسيرهاى مختلف با هم متضاد نيستند بلكه بعضى را مى‏‌توان در بعضى ديگر ادغام كرد، بعضى به گوشه‏‌اى از مطلب نظر افكنده و بعضى به تمام.
براى به دست آوردن پاسخ جامع، بايد نظرى به انسان بيفكنيم ببينيم او چه دارد كه آسمان‌ها و زمين‌ها و كوه‏‌ها فاقد آنند؟! انسان موجودى است با استعداد فوق العاده كه مى‏‌تواند با استفاده از آن مصداق اتم «خليفة اللَّه» شود، مى‏‌تواند با كسب معرفت و تهذيب نفس و كمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد.
اين استعداد توأم است با آزادى اراده و اختيار يعنى اين راه را كه از صفر شروع كرده و به سوى بى‌نهايت مى‏‌رود با پاى خود و با اختيار خويش طى مى ‌كند.
آسمان و زمين و كوه‏‌ها داراى نوعى معرفت الهى هستند، ذكر و تسبيح خدا را نيز مى‏‌گويند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولى همه اين ها به صورت ذاتى و تكوينى و اجبارى است، و به همين دليل تكاملى در آن وجود ندارد.
تنها موجودى كه قوس صعودى و نزوليش بى انتها است، و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قله تكامل است، و تمام اين كارها را با اراده و اختيار انجام مى‏‌دهد" انسان" است، و اين است همان امانت الهى كه همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان به ميدان آمد و يک تنه آن را بر دوش كشيد! لذا در آيه بعد مى‏‌بينيم انسان‌ها را به سه گروه تقسيم مى‏‌كند، مؤمنان، كفار، و منافقان.
بنا بر اين در يک جمله كوتاه و مختصر بايد گفت: امانت الهى همان قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است.
اما چرا از اين امر تعبير به «امانت» شده با اين كه هستى ما، و همه چيز ما، امانت خداست؟
اين به خاطر اهميت اين امتياز بزرگ انسان‌ها است و گرنه باقى مواهب نيز امانت‌هاى الهى هستند، ولى در برابر آن اهميت كمترى دارند.
در اين جا مى‏‌توان با تعبير ديگرى از اين امانت ياد كرد و گفت امانت الهى همان" تعهد و قبول مسؤوليت" است.
بنابراين آن‌ها كه امانت را صفت اختيار و آزادى اراده دانستند به گوشه‏‌اى از اين امانت بزرگ اشاره كرده‏‌اند، همان گونه آن ها كه آن را تفسير به" عقل" يا" اعضاء پيكر" و يا" امانت‌هاى مردم نسبت به يكديگر" و يا" فرائض و واجبات" و يا" تكاليف به طور كلى" تفسير نموده ‏اند هر كدام دست به سوى شاخه‏ اى از اين درخت بزرگ پربار دراز كرده، و ميوه‏اى چيده‌اند.
اما منظور از عرضه كردن اين امانت به آسمانها و زمين چيست؟ آيا منظور اين است كه خداوند سهمى از عقل و شعور به آنها بخشيد، سپس حمل اين امانت بزرگ را به آنها پيشنهاد كرد؟
و يا اين كه منظور از عرضه كردن همان مقايسه نمودن است؟ يعنى هنگامى كه اين امانت با استعداد آنها مقايسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شايستگى خويش را براى پذيرش اين امانت بزرگ اعلام كردند.
البته معنى دوم مناسب تر به نظر مى‏‌رسد، به اين ترتيب آسمان ها و زمين و كوه‏ ها همه با زبان حال فرياد كشيدند كه حمل اين امانت از عهده ما خارج است.
و از اينجا پاسخ سؤال سوم نيز روشن شد كه چرا و چگونه اين موجودات از حمل اين امانت بزرگ ابا كردند و ترس آميخته با احترام نشان دادند.
و از همين جا كيفيت حمل اين امانت الهى از ناحيه انسان روشن مى ‏شود، چرا كه انسان آن چنان آفريده شده بود كه مى‏ توانست تعهد و مسؤوليت را بر دوش كشد، و ولايت الهيه را پذيرا گردد، و در جاده عبوديت و كمال به سوى معبود لا يزال سير كند، و اين راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
اما اين كه در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت ع رسيده اين امانت الهى به" قبول ولايت امير مؤمنان على (علیه السلام) و فرزندش" تفسير شده، بخاطر آنست كه ولايت پيامبران و امامان شعاعى نيرومند از آن ولايت كليه الهيه است، و رسيدن به مقام عبوديت و طى طريق تكامل جز با قبول ولايت اولياء اللَّه امكان پذير نيست.
در حديثى از امام رضا (علیه السلام) مى‏‌خوانيم كه: هنگامى كه از تفسير آيه «عرض امانت» سؤال كردند فرمود: الامانة الولاية، من ادعاها بغير حق كفر»؛ امانت همان ولايت است كه هر كس به ناحق ادعا كند از زمره مسلمانان بيرون مى‏‌رود.
در حديثى ديگر از امام صادق (علیه السلام) مى‏‌خوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود: «الامانة الولاية، و الانسان هو ابو الشرور المنافق»؛ " امانت همان ولايت است و انسانى كه توصيف به ظلوم و جهول شده كسى است كه صاحب گناهان بسيار و منافق است" .
نكته ديگرى كه اشاره به آن در اينجا لازم به نظر مى‌‏رسد اين است كه: در ذيل آيه (172 سوره اعراف) در مورد عالم ذر گفتيم چنين به نظر مى‏‌رسد كه گرفتن پيمان الهى بر توحيد از طريق فطرت و استعداد و نهاد آدمى بوده و عالم ذر نيز همين عالم استعداد و فطرت است.
در مورد پذيرش امانت الهى نيز بايد گفت كه اين پذيرش يك پذيرش قرار دادى و تشريفاتى نبوده، بلكه پذيرشى است تكوينى بر حسب عالم استعداد.
تنها سؤالى كه باقى مى‏‌ماند مسأله «ظلوم» و «جهول» بودن انسان است.
آيا توصيف انسان به اين دو وصف كه ظاهر آن نكوهش و مذمت او است بخاطر پذيرش اين امانت بوده؟!
مسلما پاسخ اين سؤال منفى است، چرا كه پذيرش اين امانت بزرگترين افتخار و امتياز انسان است، چگونه ممكن است بخاطر قبول چنين مقام بلندى او را مذمت كرد؟
يا اين كه اين توصيف‌ها به خاطر فراموش كارى غالب انسان‌ها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان كارى كه از آغاز در نسل آدم به وسيله «قابيل» و خط قابيليان شروع شد و هم اكنون نيز ادامه دارد.
انسانى كه او را از «كنگره عرش مى‌‏زنند صفير»، بنى آدمى كه تاج «كرمنا» بر سرشان نهاده شده، انسان‌هايى كه به مقتضاى إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً نماينده خدا در زمين هستند، بشرى كه معلم فرشتگان بود و مسجود ملائک آسمان شد، چقدر بايد «ظلوم» و «جهول» باشد كه اين ارزش‌هاى بزرگ و والا را به دست فراموشى بسپارد و خود را در اين خاكدان اسير سازد، و در صف شياطين قرار گيرد، و به اسفل السافلين سقوط كند؟! آرى پذيرش اين خط انحرافى كه متأسفانه رهروان بسيارى از آغاز داشته و دارد بهترين دليل بر ظلوم و جهول بودن انسان است و لذا حتى خود آدم كه در آغاز اين سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف مى‏‌كند كه بر خويشتن ستم كرده است «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» (3).
در حقيقت همان ترك اولى كه از او سر زد ناشى از فراموش كردن گوشه‏‌اى از عظمت اين امانت بزرگ بود! و به هر حال بايد اعتراف كرد كه انسان به ظاهر كوچک و ضعيف اعجوبه جهان خلقت است كه توانسته است بار امانتى را بر دوش كشد كه آسمان‌ها و زمين‏‌ها از حمل آن عاجز شده ‌اند، اگر مقام خود را فراموش نكند.
آيه بعد در حقيقت بيان علت عرضه اين امانت به انسان است، بيان اين واقعيت است كه افراد انسان بعد از حمل اين امانت بزرگ الهى به سه گروه تقسيم شدند: منافقان، مشركان و مؤمنان، مى‏‌فرمايد: هدف اين بوده است كه خداوند، مردان منافق و زنان منافق، و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب كند و كيفر دهد و نيز خداوند بر مردان با ايمان و زنان با ايمان رحمت فرستد و خداوند همواره غفور و رحيم است. (لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً) (4)


منابع:
1. احزاب: 33 / 72 ـ 73.
2. بقره: 2/ 34.
3. اعراف: 7/ 23.
4. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏17، ص 451.

موضوع قفل شده است