فرق عصا و منساة در چیست ؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق عصا و منساة در چیست ؟

خداوند در مورد حضرت موسی می فرماید او عصا داشت ، درباره حضرت سلیمان می فرماید او منساة داشت این دو چه فرقی با هم دارند؟

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]در قـرآن كـلـماتى يافت مى شود مانند صلد و املاق و منساه كه متداول لسان همگان نبوده ، مخصوص برخى قبائل بوده و ديگران از آن آگاهى نداشته اند .
قرآن با احاطه اى كه بر مجموع لغات قـبائل داشت ، هر كلمه اى را به فراخور حال و به موقع مورد استعمال قرار داده است .
اين امر احيانا بـراى عـامـه ايـجـاد ابهام كرده است .
از اين رو نياز به پرسش مى افتاد، و تا مفهوم آن كلمه روشن نمى شد، تفسير آيه يا معنى جمله معلوم نمى گرديد.
كـتـابهايى در اين زمينه نگاشته شده ، و اينگونه كلمات را با نام غريب القرآن جمع آورى نموده و معانى آن را روشن كرده اند

و ايـنـگـونـه غرابت مخل به فصاحت كلام نيست ، زيرا كلمه در جاى خود، و نزدفصحاى قبائلى بـزرگ مـتعارف بوده ، گرچه نزد ديگران كه آشنايى با اوضاع لغوى آنگونه قبائل نداشتند نامانوس مى نمود.
غرابت مخل غرابتى است كه در مجموعه لغات قبائل نامانوس باشد تا آنجاكه فصحاى قوم ، مطلقا از استعمال كردن چنان كلماتى پرهيز كنند .
شرح اين موضوع در علم بيان آمده است .
خـلاصـه ايـنـكه قرآن با احاطه كامل ، اين كلمات را از حالت اختصاصى قبائلى درآورد، يك گونه تـوحـيد لغوى در لسان عرب ايجاد كرد، كه خود خدمتى بزرگ به لغت بود، و آن را از پراكندگى رهانيد.
اينك گوشه اى از كلمات قبائلى كه در قرآن آمده است : قرآن از لغات نزديك به سى قبيله از قبائل بزرگ عربى بهره گرفته ،
مانندقبائل : همدان و هذيل و هوازن و كنده و كنانه و لخم و غسان و قريش و تميم وثقيف و خزاعه و تقلب و قيس و نبط.
و نيز از لغات هفت منطقه از لاد معروف عرب ، يعنى حجاز، حضرموت ، سبا،عمان ، مدين ، يمامه و يـمـن و هـمچنين از ديگر لغات مجاور عرب مانند زبان مردم فارس ، روم ، قبط، بربر، زبان عبرى ، سريانى ، حباش و انماط استفاده كرده است .
تمامى اين مورد را، دانشمندان مشخص نموده ، شرح و بسط داده اند.
از جـمـله در كتاب پرارزش ما فى القرآن من لغات القبائل تاليف ابوالقاسم محمدبن عبداللّه كه اخيرا مكررا چاپ شده اين مورد را مى يابيم .:Sham:
پاره اى از اين لغات و محل اخذ آنها از اين قرار است : صلد (بقره ، 2 : 264) به معناى نقى : پاك و پاكيزه .
از قبيله هذيل .
خلاق (آل عمران ، 3 : 77) به معناى نصيب : بهره از قبيله كنانه .
اصر (آل عمران ، 3 : 81) به معناى عهد .
از نبط.
سفاح (نسا، 4 : 24) به معناى زنا .
از قريش .
املاق (انعام 6 : 151) به معناى جوع : گرسنگى .
از قبيله لخم .
مكا (انفال ، 8 : 35) به معناى صفير: صوت زدن .
از قريش .
نكص (انفال ، 8 : 48) به معناى رجع : بازگشت .
از قبيله سليم .
عليه (براه ، 9 : 28) به معناى فقر و فاقه : سنگينى زندگى ، از هذيل .
يعزب (يونس ، 10 : 61) به معناى يغيب : پنهان مى شود .
از كنانه .
[=Century Gothic]منساه (سبا، 34 : 14) به معناى عصا: چوب دستى .[=Century Gothic]:Sham:
از حضرموت و انمار وخثعم .
جدث (يس ، 36 : 51) به معناى قبر .
از هذيل .
واصب (صافات ، 37 : 9) به معناى دائم .
از قريش .
مقاليد (زمر، 39 : 63) به معناى مفاتيح : كليدها .
از حمير.
آسن (محمد، 47 : 15) به معناى منتن : گنديده .
از قبيله تميم .
ودق (روم ، 30 : 48) به معناى مطر: باران .
از قبيله جرهم .

آيت اللّه محمد هادى معرفت

موضوع قفل شده است