جمع بندی حکمت بیان نشانه های غیر حتمی ظهور چیست؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکمت بیان نشانه های غیر حتمی ظهور چیست؟

با سلام و احترام
یک مسئله ای در مورد علائم غیر حتمی ظهور برای بنده سوال شده لذا مطرح میکنم
در مورد ظهور همواره از علائمی سخن به میان میاد که غیر حتمی هستند این علائم خوب چند ویژگی دارند
1- قابل تطبیق بر اتفاقات زیادی هستند
2- تعدادشان بسیار زیاد تا حدی که می توان ادعا کرد برخی اتفاق افتاده( یعنی از بس حوادث مختلف گفته شده که طبیعی هست بخشی در طی هزار سال اتفاق بیفتد!)
3- امکان دارد به هیچ وجه محقق نشوند!!!
مثالی عرض کنم در مورد یکی از نشانه های غیر حتمی گفتن دیوار مسجد کوفه ترک میخورد
خوب ابتدا حوادث زیادی میتواند علت ترک خوردن باشد مثل زلزله یا نشست زمین یا برخورد شی سنگین به دیوار
دوم این ترک خوردن ممکن است برای یک بنا با قدمت زیاد بار ها اتفاق بیفتد و حتی معلوم نیست کدام قسمت مسجد قرار هست ترک بخورد
سوم میتوان هر بار ادعا کرد این مسئله ربطی به ظهور ندارد زیرا نشانه غیر حتمیست
جدای اینکه با وجود نشانه های دقیق حتمی ظهور مثل صیحه آسمانی و ... هیچ نیازی به این موارد به نظر نمی رسد.
لذا سوال بنده این هست حکمت وجود نشانه های غیر حتمی چی هست؟( در واقع دلیل بیان این موارد توسط اهل بیت ع) طبعا باید حکمت جداگانه و متمایزی نسبت به نشانه های قطعی داشته باشند
دوم از این موارد یک فرد منتظر چطور باید استفاده کند؟ و به چه کارش می آید با توجه به اینکه در امر شناخت قائم نشانه های قطعی برای ما کافیست
سپاس@};-@};-@};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و ادب

مقدمه1؛ همانطور که شما اشاره کردید؛ نشانه های ظهور به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند که نشانه های حتمی در حدیث معتبری از امام صادق(علیه‌السلام) چنین بیان شده است: «قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء»؛ پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صحیه آسمانی، شهادت نفس زکیه و خسف بیداء.(1) البته در برخی روایات تعداد این علامات به هشت مورد نیز رسیده است که علاوه بر موارد پیشین، مواردی مانند: پدیدار شدن دستی در آسمان(2)، طلوع خورشید از مغرب و اختلاف بنی فلان (بنی عباس) را شامل می شود.(3) غیر از موارد مذکور، باقی علامات و نشانه ها غیر حتمی بوده و احتمال بداء و عدم تحقق در آنها وجود دارد.

مقدمه2؛ بنابر روایات آخرالزمان، بین تحقق نشانه های قطعی و ظهور حضرت حجت(علیه السلام) فاصله زمانی اندکی وجود دارد، در حالی که این خاصیت در نشانه های غیر قطعی وجود ندارد و ممکن است این نشانه ها با ظهور امام زمان(علیه السلام) فاصله زمانی زیادی داشته باشند به طوری که از آغاز غیبت امام دوازدهم تا عصر حاضر بیش از یازده قرن می‌گذرد و در این مدت طولانی بسیاری از نشانه‌های غیرحتمی ظهور اتفاق افتاده‌اند.

پی نوشت ها:
1. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه، ج2، ص650.
2. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، (1397)، الغيبة(للنعماني)، تصحیح علی اکبر غفاری، اول، تهران، نشر صدوق، ص252.
3. طوسى، محمد بن الحسن‏، (بی تا)، الغیبه، مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، اول، قم، دار المعارف الإسلامية، ص435.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
اما در مورد حکمت نشانه های غیر قطعی؛

اول؛ شاید مهمترین دلیل صدور این نشانه ها از معصومین، ایجاد امید در بین منتظران ظهور باشد. با توجه به طولانی شدن غیبت امام زمان، مهمترین مشکلی که برای مومنان پدید می آید، یاس و ناامیدی از ظهور است و برای جبران این نقیصه، امامان شیعه با بیان برخی نشانه ها امید را در دل مومنان زنده نگه داشته اند. به همین دلیل این نشانه ها در طول تاریخ به صورت متناوب و پراکنده تحقق یافته(و برخی نیز محقق نشده اند) و نور امید را همچنان در دل منتظران روشن نگه داشته اند؛ به طوری که اگر این نشانه ها در آستانه ظهور متراکم می شدند، این کارایی را نداشتند و بسیاری از مومنان در طول این چند قرن اعتقاد خود نسبت به امام زمان(علیه السلام) را از دست می دادند. از سوی دیگر با توجه برخی روایات، مانند حدیث امام جواد(علیه السلام) که فرمود: «خداوند متعال امر امام زمان(علیه السلام) را در یک شب اصلاح می کند همانطور که امر حضرت موسی(علیه السلام) را در یک شب اصلاح کرد، زمانی که برای آوردن آتش رفت و هنگام بازگشت رسول و نبی گشت».(1) این امید برای مومنان وجود داشته که با تحقق برخی نشانه های غیر حتمی، امر حضرت به سرعت اصلاح شده و دیگر نشانه های قطعی نیز محقق شوند.

دوم؛ غفلت زدائی نیز می تواند یکی دیگر از حکمتهای نشانه های غیر قطعی باشد. بالاخره نشانه های غیر قطعی که در روایات مطرح شده در زمانی که مومنان به امام خود دسترسی ندارند و این عدم دسترسی و دیگر ریشه های غفلت مانند مشغول شدن به زندگی دنیا و ... باعث فراموشی یاد امام زمان شده، سبب زنده شده دوباره یاد امام در بین مومنان خواهد شد. که اگر این نشانه ها منحصر به موارد قطعی بوده و نزدیک ظهور رخ می داد، تنها عده کمی از انسان های دوران ظهور را شامل شده و دیگر مسلمانها که در طول این چند قرن زندگی کرده اند را شامل نمی شد.

سوم؛ بالاخره هرچه میزان نشانه ها در مورد ظهور بیشتر باشد، امکان شناخت را راحت تر کرده و شک و شبهه را در مورد زمان ظهور امام زمان کمتر می کند، البته به شرط اینکه نشانه های غیر قطعی در کنار نشانه های قطعی قرار گیرند و به تنهایی مورد استناد و توجه قرار نگیرند. چرا که در غالب موارد نشانه های غیر قطعی به صورت کلی گفته شده و قابل تطبیق بر مسائلی است که در گذشته اتفاق افتاده است. از سوی دیگر نشانه های دور نیز این فایده را دارند که تحقق این نشانه ها گواهی بر صدق ائمه و پیش گویی آنهاست و همین مطلب باعث تمایل دیگران به مکتب ایشان شده و ایمان طرفداران را نیز فزونی می بخشد. علاوه بر اینکه هر عصری دارای نشانه های متعدد است و تنها با چند نشانه خاص نمی توان یک فرهنگ و دوران خاص را شناخت.

در نهایت نشانه های غیر حتمی ممکن است مخصوص منطقه ای خاص باشد و همه آن را مشاهده نکنند یا باخبر نشوند، اما در عین حال دارای بار معنایی برای اهالی آن منطقه است؛ به عبارت دیگر نشانه های قطعی مانند صیحه آسمانی را همگان می شنوند اما در برخی موارد غیر قطعی تنها ممکن است گروهی از آن آگاهی پیدا کنند و همین در کنار دیگر نشانه های قطعی باعث دلگرمی است و همانطور که اشاره شد، موارد غیر قطعی معمولا در طول زمان پراکنده شده اند و همین باعث قوت قلب اهالی همان مناطق است. بنابراین وقتی نشانه‌های حتمی رخ می‌دهند از آن‌جا که به حسب روایات میان آن‌ها و ظهور فاصلۀ زمانی اندکی وجود دارد، پیام این نشانه‌ها دیگر امیدواری به ظهور نیست، بلکه پیامشان تحقق ظهور است. بنابراین نشانه‌های حتمی دیگر از امیدواری و غفلت‌زدایی سخن نمی‌گویند، بلکه از اتفاقی که در شرف وقوع است سخن می‌گویند.

پی نوشت:
1. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه ، ج2، ص377.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
اما نکته پایانی اینکه در تطبیق نشانه های ظهور باید نکاتی را در نظر گرفت؛

تطبیق باید همراه با یقین یا همان اطمینان عرفی باشد؛ چرا که تطبیق های احتمالی گاهی اوقات باعث انحراف شده و اعتقاد گروهی را از بین خواهد برد. به عنوان مثال؛ تطبیق اشتباه «یمانی» و پیروی از یک شخص دروغین سبب انحراف در عقاید گروهی شده و ممکن است جان آنها نیز به خطر بیافتد.

نکته دیگر اینکه برای تطبیق باید مصداق مذکور تمام شرایط گفته شده در روایات را داشته باشد و به صرف یک یا دو شباهت نمی توان موردی را بر روایات تحمیل کرد. بنابراین باید تمام شرایط بالفعل موجود باشد، نه اینکه شخصی برخی نشانه ها را داشته باشد و دیگر نشانه ها را نیز موکول به آینده کند!

دیگر اینکه تطبیق نباید با تاویل روایات همراه باشد؛ زیرا در این صورت هر مصداقی را می توان با اندکی دستکاری بر روایات تحمیل کرد.

شاید یکی از مهمترین ویژگی های تطبیق خصوصیات گفته شده در روایات با شخص یا مورد خاصی، همسویی این تطبیق با موازین دینی باشد. بنابراین کسی که سابقه خوبی ندارد، قابلیت تطبیق بر معیارهایی مانند نفس زکیه یا یمانی را ندارد. به همین دلیل یکی از اصحاب امام حسن عسکری(علیه السلام) با توجه به خصوصیاتی مانند نوشیدن شراب، قمار بازی و نواختن طنبور که در جعفر کذاب وجود داشت، متوجه می شود که بعد از ایشان فرزند اوست که امام است نه برادر ایشان که به دروغ ادعای امامت می کرد.(1)

پی نوشت:
1. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه ، ج2، ص475.

[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

عامل;1017604 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
اما نکته پایانی اینکه در تطبیق نشانه های ظهور باید نکاتی را در نظر گرفت؛

تطبیق باید همراه با یقین یا همان اطمینان عرفی باشد؛ چرا که تطبیق های احتمالی گاهی اوقات باعث انحراف شده و اعتقاد گروهی را از بین خواهد برد. به عنوان مثال؛ تطبیق اشتباه «یمانی» و پیروی از یک شخص دروغین سبب انحراف در عقاید گروهی شده و ممکن است جان آنها نیز به خطر بیافتد.

نکته دیگر اینکه برای تطبیق باید مصداق مذکور تمام شرایط گفته شده در روایات را داشته باشد و به صرف یک یا دو شباهت نمی توان موردی را بر روایات تحمیل کرد. بنابراین باید تمام شرایط بالفعل موجود باشد، نه اینکه شخصی برخی نشانه ها را داشته باشد و دیگر نشانه ها را نیز موکول به آینده کند!

دیگر اینکه تطبیق نباید با تاویل روایات همراه باشد؛ زیرا در این صورت هر مصداقی را می توان با اندکی دستکاری بر روایات تحمیل کرد.

شاید یکی از مهمترین ویژگی های تطبیق خصوصیات گفته شده در روایات با شخص یا مورد خاصی، همسویی این تطبیق با موازین دینی باشد. بنابراین کسی که سابقه خوبی ندارد، قابلیت تطبیق بر معیارهایی مانند نفس زکیه یا یمانی را ندارد. به همین دلیل یکی از اصحاب امام حسن عسکری(علیه السلام) با توجه به خصوصیاتی مانند نوشیدن شراب، قمار بازی و نواختن طنبور که در جعفر کذاب وجود داشت، متوجه می شود که بعد از ایشان فرزند اوست که امام است نه برادر ایشان که به دروغ ادعای امامت می کرد.(1)

پی نوشت:
1. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه ، ج2، ص475.

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
آیا کتابی یا مقاله معتبری هست که نشانه های غیر حتمی را در ذیل حتمی دسته بندی کند؟
یا علی(س)[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

رستگاران;1017629 نوشت:
آیا کتابی یا مقاله معتبری هست که نشانه های غیر حتمی را در ذیل حتمی دسته بندی کند؟

بنده چنین چیزی ندیدم.
اساسا بحث حتمی و غیر حتمی بودن نشانه ها در خود روایات ذکر شده است و این راه را برای حتمی کردن برخی نشانه های غیر حتمی بسته است. به عنوان مثال امام صادق علیه السلام می فرماید: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ‏ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.(الغیبه نعمانی، ص252)
بنابراین نشانه هایی که چنین قیدی نداشته اند را به عنوان غیر حتمی ذکر کرده اند و در برخی روایات هم در مورد حتمی ها احتمال بداء منتفی شده که مفهوم آن این است که در مورد غیر حتمی ها چنین احتمالی منتفی نیست.
[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

عامل;1017704 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

بنده چنین چیزی ندیدم.
اساسا بحث حتمی و غیر حتمی بودن نشانه ها در خود روایات ذکر شده است و این راه را برای حتمی کردن برخی نشانه های غیر حتمی بسته است. به عنوان مثال امام صادق علیه السلام می فرماید: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ‏ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ‏ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.(الغیبه نعمانی، ص252)
بنابراین نشانه هایی که چنین قیدی نداشته اند را به عنوان غیر حتمی ذکر کرده اند و در برخی روایات هم در مورد حتمی ها احتمال بداء منتفی شده که مفهوم آن این است که در مورد غیر حتمی ها چنین احتمالی منتفی نیست.

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
منظورم از دسته بندی قرار دادن نشانه های غیر حتمی مرتبت با محتومات است
مثلا خسف بیدا اینکه ممکنه بارانی در بیابانی ببارد که عامل این ماجرا باشد
یا در خروج سفیانی دیوار مسجد کوفه شکاف بردارد.
یا مثلا خروج یمانی و نشانه قبل وقوع علائمی دارد که ممکن است همه آن نمایان شود یا خیر مثلا تغییراتی رخ دهد
مثلا سرخ شدن صورت نشان از تب و تب علامت آنفولانزا و...
یا علی(س)[/]

عامل;1017599 نوشت:
مقدمه2؛ بنابر روایات آخرالزمان، بین تحقق نشانه های قطعی و ظهور حضرت حجت(علیه السلام) فاصله زمانی اندکی وجود دارد، در حالی که این خاصیت در نشانه های غیر قطعی وجود ندارد و ممکن است این نشانه ها با ظهور امام زمان(علیه السلام) فاصله زمانی زیادی داشته باشند به طوری که از آغاز غیبت امام دوازدهم تا عصر حاضر بیش از یازده قرن می‌گذرد و در این مدت طولانی بسیاری از نشانه‌های غیرحتمی ظهور اتفاق افتاده‌اند.

با سلام خدمت استاد عزیز
اینکه میفرمایید فاصله یک نشانه تا ظهور ممکن هست زیاد باشه واقعا عجبیه
یعنی فرض کنید یک نشانه اتفاق افتاد بعد اگر من منتظر بدونم ممکنه این نشانه هزار سال تا ظهور فاصله داشته باشه به نظرتون این به من امید میده؟ اینکه خلاف فرمایش خودتونه
عامل;1017603 نوشت:
اول؛ شاید مهمترین دلیل صدور این نشانه ها از معصومین، ایجاد امید در بین منتظران ظهور باشد. با توجه به طولانی شدن غیبت امام زمان، مهمترین مشکلی که برای مومنان پدید می آید، یاس و ناامیدی از ظهور است و برای جبران این نقیصه، امامان شیعه با بیان برخی نشانه ها امید را در دل مومنان زنده نگه داشته اند. به همین دلیل این نشانه ها در طول تاریخ به صورت متناوب و پراکنده تحقق یافته(و برخی نیز محقق نشده اند) و نور امید را همچنان در دل منتظران روشن نگه داشته اند؛ به طوری که اگر این نشانه ها در آستانه ظهور متراکم می شدند، این کارایی را نداشتند و بسیاری از مومنان در طول این چند قرن اعتقاد خود نسبت به امام زمان(علیه السلام) را از دست می دادند. از سوی دیگر با توجه برخی روایات، مانند حدیث امام جواد(علیه السلام) که فرمود: «خداوند متعال امر امام زمان(علیه السلام) را در یک شب اصلاح می کند همانطور که امر حضرت موسی(علیه السلام) را در یک شب اصلاح کرد، زمانی که برای آوردن آتش رفت و هنگام بازگشت رسول و نبی گشت».(1) این امید برای مومنان وجود داشته که با تحقق برخی نشانه های غیر حتمی، امر حضرت به سرعت اصلاح شده و دیگر نشانه های قطعی نیز محقق شوند.

عرض کردم اگر بین نشانه و ظهور فاصله زیاد زمانی متصور باشه امید دهنده نیست
خود نشانه ها معلوم نیست محقق شدن یا نه یا ملاکی نداریم برای اثبات تحققشون
الان چندتا از نشانه ها وجود دارن که محقق شدن و کل جهان تشیع معتقد به این هست که اتفاق افتادن بهصورت قطعی؟
جدای اینکه یک نقد کلی وارد هست به دلایلتون که در ادامه عرض خواهم کرد

عامل;1017603 نوشت:
دوم؛ غفلت زدائی نیز می تواند یکی دیگر از حکمتهای نشانه های غیر قطعی باشد. بالاخره نشانه های غیر قطعی که در روایات مطرح شده در زمانی که مومنان به امام خود دسترسی ندارند و این عدم دسترسی و دیگر ریشه های غفلت مانند مشغول شدن به زندگی دنیا و ... باعث فراموشی یاد امام زمان شده، سبب زنده شده دوباره یاد امام در بین مومنان خواهد شد. که اگر این نشانه ها منحصر به موارد قطعی بوده و نزدیک ظهور رخ می داد، تنها عده کمی از انسان های دوران ظهور را شامل شده و دیگر مسلمانها که در طول این چند قرن زندگی کرده اند را شامل نمی شد.

سوم؛ بالاخره هرچه میزان نشانه ها در مورد ظهور بیشتر باشد، امکان شناخت را راحت تر کرده و شک و شبهه را در مورد زمان ظهور امام زمان کمتر می کند، البته به شرط اینکه نشانه های غیر قطعی در کنار نشانه های قطعی قرار گیرند و به تنهایی مورد استناد و توجه قرار نگیرند. چرا که در غالب موارد نشانه های غیر قطعی به صورت کلی گفته شده و قابل تطبیق بر مسائلی است که در گذشته اتفاق افتاده است. از سوی دیگر نشانه های دور نیز این فایده را دارند که تحقق این نشانه ها گواهی بر صدق ائمه و پیش گویی آنهاست و همین مطلب باعث تمایل دیگران به مکتب ایشان شده و ایمان طرفداران را نیز فزونی می بخشد. علاوه بر اینکه هر عصری دارای نشانه های متعدد است و تنها با چند نشانه خاص نمی توان یک فرهنگ و دوران خاص را شناخت.

در نهایت نشانه های غیر حتمی ممکن است مخصوص منطقه ای خاص باشد و همه آن را مشاهده نکنند یا باخبر نشوند، اما در عین حال دارای بار معنایی برای اهالی آن منطقه است؛ به عبارت دیگر نشانه های قطعی مانند صیحه آسمانی را همگان می شنوند اما در برخی موارد غیر قطعی تنها ممکن است گروهی از آن آگاهی پیدا کنند و همین در کنار دیگر نشانه های قطعی باعث دلگرمی است و همانطور که اشاره شد، موارد غیر قطعی معمولا در طول زمان پراکنده شده اند و همین باعث قوت قلب اهالی همان مناطق است. بنابراین وقتی نشانه‌های حتمی رخ می‌دهند از آن‌جا که به حسب روایات میان آن‌ها و ظهور فاصلۀ زمانی اندکی وجود دارد، پیام این نشانه‌ها دیگر امیدواری به ظهور نیست، بلکه پیامشان تحقق ظهور است. بنابراین نشانه‌های حتمی دیگر از امیدواری و غفلت‌زدایی سخن نمی‌گویند، بلکه از اتفاقی که در شرف وقوع است سخن می‌گویند.


اول بنده نقد اصلی به دلایلتونو عرض میکنم بعد میرم سراغ مواردی که نقل قول آوردم
ببینید ما وقتی یک عمل خاص انجام میدیم این عمل اثر خاص خودشو رو داره وگرنه نیاز نیست انجام بشه مثلا نماز یک اثری داره که در هیچ عبادتی نیست همینطور که اثراتی داره که در سایر عبادات هستن
یعنی اثرات نماز یک مشترکاتی با سایر عبادات داره یک چیزهای متمایزی
فرمایش اهل بیت هم همینه اگر من بگم حکمت فلان نشانه غفلت زداییه ممکنه صحیح باشه اما این اثر مشترکه با خیلی از مسائل مثلا نماز هم غفلت زدایی داره مطالعه قرآن هم همینطور و...
یعنی این مورد غفل زدایی در واقع وجه اشتراک بیان نشانه های غیر قطعی و خیلی موارد دیگس
اما قطعا باید یک وجه تمایزی هم باشه یعنی یک اثری که در بیان هیچ مسئله و عبادتی نیست مگر در بیان نشانه های غیر قطعی وگرنه اصلا دلیلی نداشت بیان بشه
این امید دهی این غفلت زدایی این راحت شدن شناخت موعود همه با مسائل دیگه قابل برطرف شدنه
مثلا وقتی ما پنج نشانه قطعی داریم که صد درصد میه امام رو باهاش شناخت مثلا ترک خوردن دیوار یک مسجد چ کمکی میکنه؟صیحه آسمانی شناخت میاره یا مسئله بلد شدن فلان پرچم سیاه که اصلا معلوم نیست برای کی هست اصلا معلوم نیست اتفاق بیفته یا بدا بشه؟
باز کلامم رو تکرار میکنم تما مواردی که فرمویدن نهایتا وجه اشتراکاته با خیلی اعمال دیگه بنده دنبال وجه تمایز هستم
چه دردی در من شیعه رو نشانه های غیر حتمی با اون تعدا زیاد با عدم احتمال وقوع با غیر یقینی بودن مصداق یابی حل میکنند؟

عامل;1017603 نوشت:
سوم؛ بالاخره هرچه میزان نشانه ها در مورد ظهور بیشتر باشد، امکان شناخت را راحت تر کرده و شک و شبهه را در مورد زمان ظهور امام زمان کمتر می کند، البته به شرط اینکه نشانه های غیر قطعی در کنار نشانه های قطعی قرار گیرند و به تنهایی مورد استناد و توجه قرار نگیرند. چرا که در غالب موارد نشانه های غیر قطعی به صورت کلی گفته شده و قابل تطبیق بر مسائلی است که در گذشته اتفاق افتاده است. از سوی دیگر نشانه های دور نیز این فایده را دارند که تحقق این نشانه ها گواهی بر صدق ائمه و پیش گویی آنهاست و همین مطلب باعث تمایل دیگران به مکتب ایشان شده و ایمان طرفداران را نیز فزونی می بخشد. علاوه بر اینکه هر عصری دارای نشانه های متعدد است و تنها با چند نشانه خاص نمی توان یک فرهنگ و دوران خاص را شناخت.

در این مورد خاص بنده عقیده فعلیم این هست اصلا نشانه های قطعی کافیه نشانه های غیر قطعی شناختی نمیده
جدای اینکه برخی نشانه های قطعی هم شناخت نمیده که البته موضوع این تاپیک نیست شاید یک تاپیک مجزا ساختم اما فعلا به عنوان پیش فرض پذیرفتم مناسب بودن نشانه های قطعی رو پذیرفتم
@};-@};-@};-

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

جوجه اردک زشت;1017735 نوشت:
اگر من منتظر بدونم ممکنه این نشانه هزار سال تا ظهور فاصله داشته باشه به نظرتون این به من امید میده؟

مسئله اینجاست که زمان ظهور مشخص نیست و ما هم نمی دانیم این نشانه غیر قطعی واقعا چه قدر با ظهور فاصله دارد، ممکن است بسیار نزدیک باشد و ممکن است فاصله زیادی داشته باشد.
بالاخره کارکرد این نشانه غیر قطعی امیدوار نگه داشتن منتظران است که اگر نبود، این فاصله طولانی باعث از بین رفتن اعتقاد خیلی ها می شد.
اگر خاطر شما باشد حدیثی از امام جواد در پست چهارم عرض شد:
عامل;1017603 نوشت:
خداوند متعال امر امام زمان(علیه السلام) را در یک شب اصلاح می کند

همین که خداوند امر حضرت را در یک شب اصلاح می کند، باعث امیدواری است که نشانه های ظهور مانند یک پازل به فاصله زمانی بسیار کم کنار هم قرار بگیرند و امر فرج محقق شود. پس وجود یک نشانه ولو غیر قطعی امید ظهور را در دل منتظران زنده نگه می دارد.

جوجه اردک زشت;1017735 نوشت:
الان چندتا از نشانه ها وجود دارن که محقق شدن و کل جهان تشیع معتقد به این هست که اتفاق افتادن بهصورت قطعی؟

غالب نشانه های غیر قطعی به صورت کلی است و قابل تطبیق بر مصدایق اتفاق افتاده اند. به عنوان مثال یکی از نشانه های غیر قطعی، اختلاف میان دو دسته از عجم ها و خون ریزی شدید بین آنهاست که می توان این نشانه را با جنگهای جهانی تطبیق داد، البته این احتمال هم هست که در آینده خون ریزی بیشتری رخ دهد و این نشانه با آن مورد منطبق شود. به همین دلیل نشانه غیر قطعی قادر به اثبات ظهور نیست بلکه تنها این امید را در دل منتظر زنده نگه می دارد که بالاخره ممکن است همین مورد کنونی مد نظر باشد.
نکته دیگر اینکه با توجه به کلی بودن نشانه های ظهور، هیچگونه اتفاقی بین شیعیان یا اهل سنت در این رابطه نیست و از همین رو ممکن است دسته ای با خوشبینی بسیاری از نشانه ها را محقق شده بدانند و دسته ای دیگر با بدبینی منتظر مصدایق جدید برای این روایات باشند.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]اما در این مورد:

جوجه اردک زشت;1017737 نوشت:
قطعا باید یک وجه تمایزی هم باشه یعنی یک اثری که در بیان هیچ مسئله و عبادتی نیست مگر در بیان نشانه های غیر قطعی وگرنه اصلا دلیلی نداشت بیان بشه این امید دهی این غفلت زدایی این راحت شدن شناخت موعود همه با مسائل دیگه قابل برطرف شدنه

اولا؛ بحث روی کارکرد نشانه های غیر قطعی است و این کارکرد اگر با دیگر نشانه ها یا عبادات هم سنخ باشد، به معنای بی خاصیت بودن آنها نیست. همانطور که اگر نماز آرامش می دهد، به این معنا نیست که دیگر قرآن نخوانیم! چون آنهم به انسان آرامش می دهد...

ثانیا؛ غفلت زدایی یا امید بخشی که در مورد نشانه های ظهور مطرح شد با غفلت زدایی اعمال عبادی مانند نماز متفاوت است. به عوان مثال نماز انسان را در طول روز به یاد خدا می اندازد اما در مورد نشانه های ظهور، امامی که از اذهان فراموش شده بود، دوباره به یاد مردم می آید و وعده الهی را در شرف وقوع می بینند. گذشته از اینکه امید بخشی به ظهور در این عبادات چندان معنایی ندارد. بنابراین منظور از امید بخشی یا غفلت زدایی معنای لغوی آنها نیست که با دیگر عبادات مشترک باشد، بلکه متعلق این مفاهیم مد نظر است؛ امید بخشی به ظهور، غفلت زدایی از ظهور و ...

ثالثا؛ اگر تنها نشانه های قطعی بیان می شد، با توجه به اینکه این نشانه ها همگی نزدیک به ظهور هستند و در برخی روایات تصریح شده که همه در یک سال اتفاق می افتند، در طول غیبت کبری که چند قرن طول کشیده، چطور این نشانه های می توانستند امید مردم را زنده نگه دارند؟ توجه داشته باشید که گاهی اصحاب ائمه از ایشان در مورد ظهور سوال می کردند، ایشان نمی فرمودند شما به هیچ وجه ظهور را درک نخواهید کرد! بلکه طوری جواب می داند که طرف مقابل این امید را داشت که در زمان حیات خود این واقعه را درک کند. این خاصیت با توجه به نشانه های غیر قطعی به خوبی حاصل می شود.

بنابراین لازم نیست حتما تمایزی از حیث کارکرد بین این نشانه ها باشد تا قائل به مفید بودن آنها شود، علاوه بر اینکه برخی کارکردها مانند امید بخشی تقریبا فقط با این دست نشانه ها حاصل می شود.

نکته دیگر اینکه مسلما برای شناخت امام و شرایط ظهور نشانه های قطعی کفایت می کنند اما نشانه های غیر قطعی صرفا برای شناخت نیستند، بلکه خاصیت امید افزایی را علاوه بر شناخت حاصل می کنند و اینکه احتمال بداء در آنها هست، این نشانه ها از حجیت نمی افتند.
[/]

عامل;1017748 نوشت:
مسئله اینجاست که زمان ظهور مشخص نیست و ما هم نمی دانیم این نشانه غیر قطعی واقعا چه قدر با ظهور فاصله دارد، ممکن است بسیار نزدیک باشد و ممکن است فاصله زیادی داشته باشد.
بالاخره کارکرد این نشانه غیر قطعی امیدوار نگه داشتن منتظران است که اگر نبود، این فاصله طولانی باعث از بین رفتن اعتقاد خیلی ها می شد.

با سلام خدمت استاد عزیز
وقتی من نمیدانم ظهور چه زمانیست و نمیدانم اصلا یک حادثه خاص مصداق درست نشانه ای که امام گفته هست یا نه و نمیدانم حتی اگر مصداق باشد فاصله تا ظهور چقدر است؟ چطور امیدوار باشم؟
خود اینکه گفتن ظهور اتفاق می افتد که بیشتر امید میده یعنی میدانم قطعی ظهور و منجی هست میدانیم قطعا آینده بشر درخشانه

عامل;1017748 نوشت:
همین که خداوند امر حضرت را در یک شب اصلاح می کند، باعث امیدواری است که نشانه های ظهور مانند یک پازل به فاصله زمانی بسیار کم کنار هم قرار بگیرند و امر فرج محقق شود. پس وجود یک نشانه ولو غیر قطعی امید ظهور را در دل منتظران زنده نگه می دارد.

منظور این حدیث رو متوجه نمی شم اصلاح امر به چه معنیست؟ بدون لوازم ظهور مثل یاران خاص آمادگی مردم و ... مگر امکان ظهور هست؟

عامل;1017748 نوشت:
غالب نشانه های غیر قطعی به صورت کلی است و قابل تطبیق بر مصدایق اتفاق افتاده اند. به عنوان مثال یکی از نشانه های غیر قطعی، اختلاف میان دو دسته از عجم ها و خون ریزی شدید بین آنهاست که می توان این نشانه را با جنگهای جهانی تطبیق داد، البته این احتمال هم هست که در آینده خون ریزی بیشتری رخ دهد و این نشانه با آن مورد منطبق شود. به همین دلیل نشانه غیر قطعی قادر به اثبات ظهور نیست بلکه تنها این امید را در دل منتظر زنده نگه می دارد که بالاخره ممکن است همین مورد کنونی مد نظر باشد.
نکته دیگر اینکه با توجه به کلی بودن نشانه های ظهور، هیچگونه اتفاقی بین شیعیان یا اهل سنت در این رابطه نیست و از همین رو ممکن است دسته ای با خوشبینی بسیاری از نشانه ها را محقق شده بدانند و دسته ای دیگر با بدبینی منتظر مصدایق جدید برای این روایات باشند.

خوب همین موضوع بنده رو گیج کرده این چطور نشانه و آدرس دادنی هست که حتی فقهای شیعه هم نمیتوانند مصداقش را معلوم کنند
مثل این هست که به شما آدرسی بدهند که نتوانید پیدا کنید(عقلا) ولی بگن امید به پیدا کردن داشته باشید! بیشتر به سر کار گذاشتن شباهت دارد تا آدرس دهی:-/

عامل;1017749 نوشت:
اولا؛ بحث روی کارکرد نشانه های غیر قطعی است و این کارکرد اگر با دیگر نشانه ها یا عبادات هم سنخ باشد، به معنای بی خاصیت بودن آنها نیست. همانطور که اگر نماز آرامش می دهد، به این معنا نیست که دیگر قرآن نخوانیم! چون آنهم به انسان آرامش می دهد...

ثانیا؛ غفلت زدایی یا امید بخشی که در مورد نشانه های ظهور مطرح شد با غفلت زدایی اعمال عبادی مانند نماز متفاوت است. به عوان مثال نماز انسان را در طول روز به یاد خدا می اندازد اما در مورد نشانه های ظهور، امامی که از اذهان فراموش شده بود، دوباره به یاد مردم می آید و وعده الهی را در شرف وقوع می بینند. گذشته از اینکه امید بخشی به ظهور در این عبادات چندان معنایی ندارد. بنابراین منظور از امید بخشی یا غفلت زدایی معنای لغوی آنها نیست که با دیگر عبادات مشترک باشد، بلکه متعلق این مفاهیم مد نظر است؛ امید بخشی به ظهور، غفلت زدایی از ظهور و ...


این بخش فرمایش شما رو متوجه شدم خیلی ممنون@};-

عامل;1017749 نوشت:
ثالثا؛ اگر تنها نشانه های قطعی بیان می شد، با توجه به اینکه این نشانه ها همگی نزدیک به ظهور هستند و در برخی روایات تصریح شده که همه در یک سال اتفاق می افتند، در طول غیبت کبری که چند قرن طول کشیده، چطور این نشانه های می توانستند امید مردم را زنده نگه دارند؟ توجه داشته باشید که گاهی اصحاب ائمه از ایشان در مورد ظهور سوال می کردند، ایشان نمی فرمودند شما به هیچ وجه ظهور را درک نخواهید کرد! بلکه طوری جواب می داند که طرف مقابل این امید را داشت که در زمان حیات خود این واقعه را درک کند. این خاصیت با توجه به نشانه های غیر قطعی به خوبی حاصل می شود.

یعنی فردی از امام سوال میکردند و امام نمیگفتن من منجی نیستم؟ چرا باید امید فردی مثلا در زمان امام سجاد علیه السلام حفظ شود؟ جدای اینکه ان ها که خود امام معصوم رو میدیدند چه نیازی به امید دهی برای دیدار امام دیگر داشتن
عامل;1017749 نوشت:
بنابراین لازم نیست حتما تمایزی از حیث کارکرد بین این نشانه ها باشد تا قائل به مفید بودن آنها شود، علاوه بر اینکه برخی کارکردها مانند امید بخشی تقریبا فقط با این دست نشانه ها حاصل می شود.

نکته دیگر اینکه مسلما برای شناخت امام و شرایط ظهور نشانه های قطعی کفایت می کنند اما نشانه های غیر قطعی صرفا برای شناخت نیستند، بلکه خاصیت امید افزایی را علاوه بر شناخت حاصل می کنند و اینکه احتمال بداء در آنها هست، این نشانه ها از حجیت نمی افتند.


الان تقریبا بخش اول سخن شما رو متوجه شدم ما نیاز به امید دهی و غفلت زدایی در مورد منجی داریم
اما هنوز با این بخش که میگین این امید دهی با نشانه های غیر حتمی انجام میشه رو متوجه نشدم در واقع همیشه در ذهنم این مسئله کاری بیهوده بوده بخاطر همین عواملی که عرض شد مثل بدا و کلی بودن و غیر قابل مصداق یابی و ...

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

عامل;1017749 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]اما در این مورد:

اولا؛ بحث روی کارکرد نشانه های غیر قطعی است و این کارکرد اگر با دیگر نشانه ها یا عبادات هم سنخ باشد، به معنای بی خاصیت بودن آنها نیست. همانطور که اگر نماز آرامش می دهد، به این معنا نیست که دیگر قرآن نخوانیم! چون آنهم به انسان آرامش می دهد...

ثانیا؛ غفلت زدایی یا امید بخشی که در مورد نشانه های ظهور مطرح شد با غفلت زدایی اعمال عبادی مانند نماز متفاوت است. به عوان مثال نماز انسان را در طول روز به یاد خدا می اندازد اما در مورد نشانه های ظهور، امامی که از اذهان فراموش شده بود، دوباره به یاد مردم می آید و وعده الهی را در شرف وقوع می بینند. گذشته از اینکه امید بخشی به ظهور در این عبادات چندان معنایی ندارد. بنابراین منظور از امید بخشی یا غفلت زدایی معنای لغوی آنها نیست که با دیگر عبادات مشترک باشد، بلکه متعلق این مفاهیم مد نظر است؛ امید بخشی به ظهور، غفلت زدایی از ظهور و ...

ثالثا؛ اگر تنها نشانه های قطعی بیان می شد، با توجه به اینکه این نشانه ها همگی نزدیک به ظهور هستند و در برخی روایات تصریح شده که همه در یک سال اتفاق می افتند، در طول غیبت کبری که چند قرن طول کشیده، چطور این نشانه های می توانستند امید مردم را زنده نگه دارند؟ توجه داشته باشید که گاهی اصحاب ائمه از ایشان در مورد ظهور سوال می کردند، ایشان نمی فرمودند شما به هیچ وجه ظهور را درک نخواهید کرد! بلکه طوری جواب می داند که طرف مقابل این امید را داشت که در زمان حیات خود این واقعه را درک کند. این خاصیت با توجه به نشانه های غیر قطعی به خوبی حاصل می شود.

بنابراین لازم نیست حتما تمایزی از حیث کارکرد بین این نشانه ها باشد تا قائل به مفید بودن آنها شود، علاوه بر اینکه برخی کارکردها مانند امید بخشی تقریبا فقط با این دست نشانه ها حاصل می شود.

نکته دیگر اینکه مسلما برای شناخت امام و شرایط ظهور نشانه های قطعی کفایت می کنند اما نشانه های غیر قطعی صرفا برای شناخت نیستند، بلکه خاصیت امید افزایی را علاوه بر شناخت حاصل می کنند و اینکه احتمال بداء در آنها هست، این نشانه ها از حجیت نمی افتند.

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
استاد ببخشید درست برداشت کردم که ما دو نوع ظهور از حیث قطعیت داریم یکی ظهور قطعی با زمان و مکان مشخص که خدا می داند و امام(به علم امامت)
یکی غیر قطعی که تنها خدا می داند و امام بر حسب شرایط می تواند با علمشان تشخیص دهند
این برداشت مویداتی دارد که در بحث عقاید مسلم شیعه است مثل اینکه عرضه برنامه سالیانه به حجت زمان و بالقوه بودن قیام برای هرکدام از معصومین(ع)
یا علی(س)[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

جوجه اردک زشت;1018003 نوشت:
وقتی من نمیدانم ظهور چه زمانیست و نمیدانم اصلا یک حادثه خاص مصداق درست نشانه ای که امام گفته هست یا نه و نمیدانم حتی اگر مصداق باشد فاصله تا ظهور چقدر است؟ چطور امیدوار باشم؟

قضاوت در مورد نشانه های ظهور و به تبع آنها امیدواری منتظر و توجه او مبتنی بر پیش زمینه هایی است که از روایات دیگر به دست می آید.
به عنوان مثال روایتی می گوید امر حضرت در یک شب اصلاح می شود(در ادامه این مطلب رو توضیح می دهم) همین مطلب انسان را امیدوار می کند که ممکن است همین امسال این اتفاق بیافتد و مقدمات به سرعت مهیا شوند. با این پیش زمینه انسان تحقق ظهور را نزدیک می بیند و اگر یکی از نشانه های غیر قطعی هم بر مصداقی تطابق پیدا کند(حتی اگر مصداق واقعی نباشد) انسان امید وار می شود که ممکن است ظهور نزدیک باشد.
توجه داشته باشید که ملاک امید واری است نه تحقق واقعی ظهور، ایندو را نباید با هم خلط کرد. حالا ممکن است کسی هم با بد بینی به این قضیه نگاه کند که ای بابا! ممکن است این نشانه همان نشانه نباشد! یا من درست نفهمیده باشم و ...
پس امیدوار کننده بودن برای عموم ملاک است نه برای برخی که با بد بینی به این قضیه نگاه می کنند. برای عموم مردم مواجه شدن با نشانه ای که قابل تطبیق با مصداقی است، امید واری به ظهور هم می آید. البته باید به یک نکته توجه کرد که تطبیق را ساده لوحانه انجام ندهیم، بلکه تمام شرایط تطبیق محقق شود.

جوجه اردک زشت;1018003 نوشت:
منظور این حدیث رو متوجه نمی شم اصلاح امر به چه معنیست؟ بدون لوازم ظهور مثل یاران خاص آمادگی مردم و ... مگر امکان ظهور هست؟

اصلاح امر به معنای مهیا شدن مقدمات ظهور امام است.
یعنی خداوند مقدماتی مانند یاران و شرایط را بسیار سریع مهیا می کند و شاید یکی از دلایل آن این باشد که دشمنان فرصت مقابله و اخلال در امر ظهور را پیدا نکنند.

جوجه اردک زشت;1018003 نوشت:
این چطور نشانه و آدرس دادنی هست که حتی فقهای شیعه هم نمیتوانند مصداقش را معلوم کنند

تطبیق ربطی به فقاهت ندارد! البته کسی که این نشانه ها را با جزئیات و لوازم می شناسند برای تطبیق اولویت دارند. ولی در هر حال برخی فقها هم تطبیق هایی انجام داده اند...
در هر حال ممکن است این تطبیق ها درست بوده باشد و مصداق بارزتری برای آن در آینده پیدا نشود و ممکن است مصداق حقیقی آن در آینده محقق شود. اما نکته این است که از گذشته با توجه به مصداق های حقیقی یا مشابه، این امید در دل شیعیان از بین نرفته و هر کس در دوران حیات خود به تحقق ظهور امید وار بوده است.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]در این مورد:

جوجه اردک زشت;1018005 نوشت:
یعنی فردی از امام سوال میکردند و امام نمیگفتن من منجی نیستم؟ چرا باید امید فردی مثلا در زمان امام سجاد علیه السلام حفظ شود؟ جدای اینکه ان ها که خود امام معصوم رو میدیدند چه نیازی به امید دهی برای دیدار امام دیگر داشتن

توجه داشته باشید که ما از خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا امام حسن عسکری(علیه السلام) در مورد امام زمان و ظهور ایشان روایت داریم و اختصاص به شیعه هم ندارد و اهل سنت هم این امر را تقریبا قطعی می دانند.
نکته دیگر اینکه شیعیان از همان صدر اسلام در اقلیت و فشار سیاسی و اجتماعی و بعضا اقتصادی بودند و امید به گشایش امر داشتند و این امر را تنها در گرو ظهور منجی می دانستند و از امامان سوال می کردند و ائمه ایشان را به نشانه ها ارجاع می دادند و این امر برای مخاطب روشن بود که امامی که پاسخ او را می دهد، منجی آخر الزمان نیست اما ممکن است با فاصله کوتاهی این امر اتفاق بیافتد.

اما در مورد دلیل امیدواری فردی مثلا در دوران اما سجاد(علیه السلام) یا دیگر ائمه(علیهم السلام) این است که بالاخره ظهور امام زمان(علیه السلام) یکی از قطعیات اعتقاد شیعه است و خود این امید باعث استحکام شیعیان بر مذهب خود می شده است. تصور کنید شخصی در فشار زندگی کند و هیچ امیدی به بهبودی هم نداشته باشد، این فرد خیلی زود از پا در می آید، چون از نظر ذهنی راهی برای نجات نمی بیند اما کسی که از نظر خارجی در فشار است اما این امید را دارد که بالاخره راه نجاتی هست، این فرد از نظر خارجی و در عالم واقع هم بهتر عمل می کند.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

رستگاران;1018023 نوشت:
استاد ببخشید درست برداشت کردم که ما دو نوع ظهور از حیث قطعیت داریم یکی ظهور قطعی با زمان و مکان مشخص که خدا می داند و امام(به علم امامت)
یکی غیر قطعی که تنها خدا می داند و امام بر حسب شرایط می تواند با علمشان تشخیص دهند
این برداشت مویداتی دارد که در بحث عقاید مسلم شیعه است مثل اینکه عرضه برنامه سالیانه به حجت زمان و بالقوه بودن قیام برای هرکدام از معصومین(ع)

حق با شماست، هر امری که در آینده اتفاق می افتد، مبتنی بر شرایطی در گذشته است و ظهور هم از این قانون مستثنی نیست. به همین دلیل اعمال انسان ها در ظهور تاثیر دارد و ممکن است آن را نزدیک یا دور کند. اما بالاخره خداوند متعال با توجه به احاطه او بر زمان و مکان و تمامی اعمال و رفتار بندگان، زمان دقیق این امر را می داند. اما این به معنای عدم تکلیف ما برای دعا و کمک به نزدیک شدن ظهور ندارد، زیرا علم الهی در این موارد، بر اساس فعل بندگان و دیگر متغیرهاست و تکلیف را ساقط نمی کند.
در مورد بالقوه بودن قیام برای معصومین نیز حق باشماست، این مساله را در مورد امام صادق(علیه السلام) به روشنی می توان یافت، زمانی که بنی امیه ضعیف شده و قدرت در حال انتقال به اهل بیت بود که البته بنی عباس هم با همین شعار قدرت را تصاحب کردند. اگر خیانت هایی مانند نفس زکیه که خود را مهدی نامید و بنی عباس با او بیعت کردند، اتفاق نمی افتاد، شاید امام با قیامی حساب شده این کار را به سرانجام می رساند... در هر حال این امید برای مردم آن زمان نیز واقعی بود.
[/]

عامل;1018036 نوشت:
قضاوت در مورد نشانه های ظهور و به تبع آنها امیدواری منتظر و توجه او مبتنی بر پیش زمینه هایی است که از روایات دیگر به دست می آید.
به عنوان مثال روایتی می گوید امر حضرت در یک شب اصلاح می شود(در ادامه این مطلب رو توضیح می دهم) همین مطلب انسان را امیدوار می کند که ممکن است همین امسال این اتفاق بیافتد و مقدمات به سرعت مهیا شوند. با این پیش زمینه انسان تحقق ظهور را نزدیک می بیند و اگر یکی از نشانه های غیر قطعی هم بر مصداقی تطابق پیدا کند(حتی اگر مصداق واقعی نباشد) انسان امید وار می شود که ممکن است ظهور نزدیک باشد.
توجه داشته باشید که ملاک امید واری است نه تحقق واقعی ظهور، ایندو را نباید با هم خلط کرد. حالا ممکن است کسی هم با بد بینی به این قضیه نگاه کند که ای بابا! ممکن است این نشانه همان نشانه نباشد! یا من درست نفهمیده باشم و ...
پس امیدوار کننده بودن برای عموم ملاک است نه برای برخی که با بد بینی به این قضیه نگاه می کنند. برای عموم مردم مواجه شدن با نشانه ای که قابل تطبیق با مصداقی است، امید واری به ظهور هم می آید. البته باید به یک نکته توجه کرد که تطبیق را ساده لوحانه انجام ندهیم، بلکه تمام شرایط تطبیق محقق شود.

سلام خدمت استاد گرامی
سال نو رو تبریک میگم خدمتتون
مسئله امید دهی رو متوجه شدم خیلی ممنون@};-
عامل;1018036 نوشت:
تطبیق ربطی به فقاهت ندارد! البته کسی که این نشانه ها را با جزئیات و لوازم می شناسند برای تطبیق اولویت دارند. ولی در هر حال برخی فقها هم تطبیق هایی انجام داده اند...
در هر حال ممکن است این تطبیق ها درست بوده باشد و مصداق بارزتری برای آن در آینده پیدا نشود و ممکن است مصداق حقیقی آن در آینده محقق شود. اما نکته این است که از گذشته با توجه به مصداق های حقیقی یا مشابه، این امید در دل شیعیان از بین نرفته و هر کس در دوران حیات خود به تحقق ظهور امید وار بوده است.

منظور بنده از مطرح کردن نام فقها این هست که این افراد طبعا آشنایی بسیار بیشتری با نشانه های ظهور دارند لذا منطقی هست که این افراد تطبیق رو انجام بدن بخصوص که بحث بررسی سندی احادیث خودش یک مسئله تخصصی هست

ببینید بنده همین امروز یک سری احادیث خوندم از خود رسول الله (ص) که شاید حدود 70 نشانه گفته بودند
مثلا گرایش به همجنس گرایی بی توجهی به نماز یا حاکمان ظالم و...
خیلی از این موارد به حدی کلی هست اصلا قابل تطبیق نیست
یعنی مثلا حاکم ظالم که گفتن در روایات فکر کنم به فراوانی در تاریخ اسلام پیدا بشه نه تنها در اسلام بلکه در جهان و در طول تاریخ اکثریت قریب به اتفاق حاکمان ظالم بودند و احتمالا خواهند بود
اینکه این روایات امید میده صحیح و قبول کردم اما چرا اینقدر در مصادیق باید اختلاف باشه
سپاس@};-@};-@};-

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

جوجه اردک زشت;1018377 نوشت:
سلام خدمت استاد گرامی
سال نو رو تبریک میگم خدمتتون

سال نو شما هم مبارك باشه
ان شاء الله سال خوب و پر بركتي داشته باشيد...

جوجه اردک زشت;1018377 نوشت:
منظور بنده از مطرح کردن نام فقها این هست که این افراد طبعا آشنایی بسیار بیشتری با نشانه های ظهور دارند

از نظر شناخت روايات و اعتبار سنجي آنها حق باشماست.
اما در تطبيق، همين علما هم گاهي دچار اشتباه شده و در برخي موارد، مشكلات و شرايط نابسمان باعث خطاي آنها شده است.
در هر حال بايد در اين موارد جانب احتياط رعايت شود.

جوجه اردک زشت;1018377 نوشت:
اینکه این روایات امید میده صحیح و قبول کردم اما چرا اینقدر در مصادیق باید اختلاف باشه

كلي بودن اين نشانه ها همانطور كه محاسني مانند اميد بخشي در زمانهاي مختلف را داشته، معايبي نيز دارد كه يكي از آنها همين مشكل بودن تطبيق مصداق حقيقي و به تبع آن وقوع اختلاف در آن باشد.
نكته اساسي كه بايد در تطبيق نشانه هاي كلي در نظر داشت، اجتماع آنها يا حد اقل اجتماع عمده نشانه هاست. بنابراين با يك يا چند نشانه كلي نمي توان به حكم به ظهور يا نزديك شدن آن كرد. البته باز اين اميد هست كه با وقوع برخي نشانه ها، نشانه هاي ديگر هم پشت سر آنها واقع شوند و همين مطلب باز هم اميد را با يك يا چند نشانه به دنبال خواهد داشت اما اين در حد اميد دهي است نه حكم به ظهور! بين اين دو بايد تفاوت گذاشت.[/]


پرسش:
حکمت وجود نشانه های غیر حتمی ظهور چیست؟

پاسخ:
مقدمه1؛ نشانه های ظهور به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند که نشانه های حتمی در حدیث معتبری از امام صادق(علیه‌السلام) چنین بیان شده است: «قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء»؛ پیش از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه) پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صحیه آسمانی، شهادت نفس زکیه و خسف بیداء.(1) البته در برخی روایات تعداد این علامات به هشت مورد نیز رسیده است که علاوه بر موارد پیشین، مواردی مانند: پدیدار شدن دستی در آسمان(2)، طلوع خورشید از مغرب و اختلاف بنی فلان (بنی عباس) را شامل می شود.(3) غیر از موارد مذکور، باقی علامات و نشانه ها غیر حتمی بوده و احتمال بداء و عدم تحقق در آنها وجود دارد.
مقدمه2؛ بنابر روایات آخرالزمان، بین تحقق نشانه های قطعی و ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) فاصله زمانی اندکی وجود دارد، در حالی که این خاصیت در نشانه های غیر قطعی وجود ندارد و ممکن است این نشانه ها با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) فاصله زمانی زیادی داشته باشند به طوری که از آغاز غیبت امام دوازدهم تا عصر حاضر بیش از یازده قرن می‌گذرد و در این مدت طولانی برخی از نشانه‌های غیرحتمی ظهور اتفاق افتاده‌اند.
اما در مورد حکمت نشانه های غیر قطعی؛
اول؛ شاید مهمترین دلیل صدور این نشانه ها از معصومین، ایجاد امید در بین منتظران ظهور باشد. با توجه به طولانی شدن غیبت امام زمان، مهمترین مشکلی که برای مومنان پدید می آید، یاس و ناامیدی از ظهور است و برای جبران این نقیصه، امامان شیعه با بیان برخی نشانه ها امید را در دل مومنان زنده نگه داشته اند. به همین دلیل این نشانه ها در طول تاریخ به صورت متناوب و پراکنده تحقق یافته(و برخی نیز محقق نشده اند) و نور امید را همچنان در دل منتظران روشن نگه داشته اند؛ به طوری که اگر این نشانه ها در آستانه ظهور متراکم می شدند، این کارایی را نداشتند و بسیاری از مومنان در طول این چند قرن اعتقاد خود نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را از دست می دادند. از سوی دیگر با توجه برخی روایات، مانند حدیث امام جواد(علیه السلام) که فرمود: «خداوند متعال امر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را در یک شب اصلاح می کند همانطور که امر حضرت موسی(علیه السلام) را در یک شب اصلاح کرد، زمانی که برای آوردن آتش رفت و هنگام بازگشت رسول و نبی گشت».(4) این امید برای مومنان وجود داشته که با تحقق برخی نشانه های غیر حتمی، امر حضرت به سرعت اصلاح شده و دیگر نشانه های قطعی نیز محقق شوند.
دوم؛ غفلت زدائی نیز می تواند یکی دیگر از حکمتهای نشانه های غیر قطعی باشد. بالاخره نشانه های غیر قطعی در زمانی که مومنان به امام خود دسترسی ندارند و این عدم دسترسی و دیگر ریشه های غفلت مانند مشغول شدن به زندگی دنیا و ... باعث فراموشی یاد امام زمان شده، سبب زنده شدن دوباره یاد امام در بین مومنان خواهد شد. که اگر این نشانه ها منحصر به موارد قطعی بوده و نزدیک ظهور رخ می داد، تنها عده کمی از انسان های دوران ظهور را شامل شده و دیگر مسلمانها که در طول این چند قرن زندگی کرده اند را شامل نمی شد.
اما اگر گفته شود غفلت زدایی و امیدبخشی در دیگر عبادات نیز وجود دارد، پس این اثر، اختصاصی به نشانه های غیر قطعی ندارد، باید گفت: اولا؛ بحث روی کارکرد نشانه های غیر قطعی است و این کارکرد اگر با دیگر نشانه ها یا عبادات هم سنخ باشد، به معنای بی خاصیت بودن آنها نیست. همانطور که اگر نماز آرامش می دهد، به این معنا نیست که دیگر قرآن نخوانیم! چون آنهم به انسان آرامش می دهد... ثانیا؛ غفلت زدایی یا امید بخشی که در مورد نشانه های ظهور مطرح شد با غفلت زدایی اعمال عبادی مانند نماز متفاوت است. به عوان مثال نماز، انسان را در طول روز به یاد خدا می اندازد اما در مورد نشانه های ظهور، امامی که از اذهان فراموش شده بود، دوباره به یاد مردم می آید و وعده الهی را در شرف وقوع می بینند. گذشته از اینکه امید بخشی به ظهور در این عبادات چندان معنایی ندارد. بنابراین منظور از امید بخشی یا غفلت زدایی معنای لغوی آنها نیست که با دیگر عبادات مشترک باشد، بلکه متعلق این مفاهیم مد نظر است؛ امید بخشی به ظهور، غفلت زدایی از ظهور و ... ثالثا؛ اگر تنها نشانه های قطعی بیان می شد، با توجه به اینکه این نشانه ها همگی نزدیک به ظهور هستند و در برخی روایات تصریح شده که همه در یک سال اتفاق می افتند، در طول غیبت کبری که چند قرن طول کشیده، چطور این نشانه های می توانستند امید مردم را زنده نگه دارند؟ بنابراین لازم نیست حتما تمایزی از حیث کارکرد بین این نشانه ها باشد تا قائل به مفید بودن آنها شویم، علاوه بر اینکه برخی کارکردها مانند امید بخشی تقریبا فقط با این دست نشانه ها حاصل می شود.
سوم؛ بالاخره هرچه میزان نشانه ها در مورد ظهور بیشتر باشد، امکان شناخت را راحت تر کرده و شک و شبهه را در مورد زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) کمتر می کند، البته به شرط اینکه نشانه های غیر قطعی در کنار نشانه های قطعی قرار گیرند و به تنهایی مورد استناد و توجه قرار نگیرند. چرا که در غالب موارد نشانه های غیر قطعی به صورت کلی گفته شده و قابل تطبیق بر مسائلی است که در گذشته اتفاق افتاده است. از سوی دیگر نشانه های دور نیز این فایده را دارند که تحقق این نشانه ها گواهی بر صدق ائمه(علیهم السلام) و پیش گویی آنهاست و همین مطلب باعث تمایل دیگران به مکتب ایشان شده و ایمان طرفداران را نیز فزونی می بخشد. علاوه بر اینکه هر عصری دارای نشانه های متعدد است و تنها با چند نشانه خاص نمی توان یک فرهنگ و دوران خاص را شناخت.
در نهایت نشانه های غیر حتمی ممکن است مخصوص منطقه ای خاص باشد و همه آن را مشاهده نکنند یا باخبر نشوند، اما در عین حال دارای بار معنایی برای اهالی آن منطقه است؛ به عبارت دیگر نشانه های قطعی مانند صیحه آسمانی را همگان می شنوند اما در برخی موارد غیر قطعی تنها ممکن است گروهی از آن آگاهی پیدا کنند و همین در کنار دیگر نشانه های قطعی باعث دلگرمی است و همانطور که اشاره شد، موارد غیر قطعی معمولا در طول زمان پراکنده شده اند و همین باعث قوت قلب اهالی همان مناطق است. بنابراین وقتی نشانه‌های حتمی رخ می‌دهند از آن‌جا که به حسب روایات میان آن‌ها و ظهور فاصلۀ زمانی اندکی وجود دارد، پیام این نشانه‌ها دیگر امیدواری به ظهور نیست، بلکه پیامشان تحقق ظهور است. بنابراین نشانه‌های حتمی از امیدواری و غفلت‌زدایی سخن نمی‌گویند، بلکه از اتفاقی که در شرف وقوع است سخن می‌گویند.
اما نکته پایانی اینکه در تطبیق نشانه های ظهور باید نکاتی را در نظر گرفت. اولا؛ تطبیق باید همراه با یقین یا همان اطمینان عرفی باشد؛ چرا که تطبیق های احتمالی گاهی اوقات باعث انحراف شده و اعتقاد گروهی را از بین خواهد برد. به عنوان مثال؛ تطبیق اشتباه «یمانی» و پیروی از یک شخص دروغین سبب انحراف در عقاید گروهی شده و ممکن است جان آنها نیز به خطر بیافتد. ثانیا؛ برای تطبیق باید مصداق مذکور تمام شرایط گفته شده در روایات را داشته باشد و به صرف یک یا دو شباهت نمی توان موردی را بر روایات تحمیل کرد. بنابراین باید تمام شرایط بالفعل موجود باشد، نه اینکه شخصی برخی نشانه ها را داشته باشد و دیگر نشانه ها را نیز موکول به آینده کند! ثالثا؛ تطبیق نباید با تاویل روایات همراه باشد؛ زیرا در این صورت هر مصداقی را می توان با اندکی دستکاری بر روایات تحمیل کرد. شاید یکی از مهمترین ویژگی های تطبیق خصوصیات گفته شده در روایات با شخص یا مورد خاصی، همسویی این تطبیق با موازین دینی باشد. بنابراین کسی که سابقه خوبی ندارد، قابلیت تطبیق بر معیارهایی مانند نفس زکیه یا یمانی را ندارد.

پی نوشت ها:
1. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه، ج2، ص650.
2. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، (1397)، الغيبة(للنعماني)، تصحیح علی اکبر غفاری، اول، تهران، نشر صدوق، ص252.
3. طوسى، محمد بن الحسن‏، (بی تا)، الغیبه، مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، اول، قم، دار المعارف الإسلامية، ص435.
4. صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، (1395)، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، تهران، اسلامیه ، ج2، ص377.

موضوع قفل شده است