جمع بندی اختيارات ولايت مطلقه فقيه چيست؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختيارات ولايت مطلقه فقيه چيست؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

رسانه;1016559 نوشت:
اختيارات ولايت مطلقه فقيه چيست؟

قید «مطلقه» در «ولایت مطلقه فقیه» نباید رهزنی کند، «مطلقه» هرگز آنگونه که برخی دشمنان آن تفسیر می کنند به معنای حاکمیت بی قید و شرط و دیکتاتوری نیست، قید «مطلقه» در برابر «مقیده» است، ولایت مقیده، ولایت فقیه را منحصر در احکام اولیه و ثانویه و امور حسبیه که شارع راضی به روی زمین ماندن آنها نیست می داند، اما در برابر آن ولایت مطلقه تمام آنچه برای اداره یک حکومت لازم است را برای فقیه جایز می شمارد و برای او حق دخالت قائل است.

بنابراین اختیارات ولی فقیه فقط در حیطه امور حکومتی است، اما تمام آن را در برمیگیرد و اینطور نیست که بخشی از آن مربوط به ولی فقیه باشد و بقیه مربوط به دستگاه و نهادی دیگر، بلکه در تمام مواردی که مردم در امور اجتماعی خود به تصمیم حکومتی و جمعی نیاز دارند باید از ولی فقیه اطاعت کرد.(مصباح یزدی، حکیمانه ترین حکومت، ص241)

بنابراین نباید گمان کرد اختیارات فقیه لجام گسیخته است و حتی در امور شخصی مردم هم می تواد دخالت کند؛ خیر، ولایت مطلقه محدود به آن چیزی است که ضرورت های حکومتی اقضاء می کند، روشن است که در نگرش اسلامی حکومت اصالت ندارد، بلکه آنچه که اصالت دارد پیاده شدن اسلام است، به همین خاطر باید یک اسلام شناس در رأس حکومت باشد، همانطور که امام می فرمایند:
«عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است...ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.(ولایت فقیه،54و55)

بنابراین فقیه فقط مجری اراده خداوند است، نه اراده خودش! به همین خاطر ولایت برای فقیهی جایز دانسته شده است که هم مجتهد و آگاه به فقه و احکام خداوند باشد، و هم عادل و متعهد باشد؛ وقتی این اوصاف برای ولی فقیه لازم بر شمرده شده است یعنی بهره گیری از اینها برای حکومت لازم است، او باید بداند خداوند به چه راضیست و همان را انجام دهد.

ولایت مطلقه در حقیقت نوعی انعطاف در امر حکومت، و گامی جهت رشد و تحول در حیطه حکومت است، مثل این که گاهی در یک چهارراه ترافیک میشود و چراغ راهنما دیگر جواب نمیدهد، اینجا آن مأمور راهنمایی و رانندگی می گوید تا حل این مشکل ترافیک به بنده نگاه کرده و چراغ را نادیده بگیرید، بنابراین ولایت مطلقه یعنی فقیه اختیارات لازم برای اصلاحت و ترمیم های حکومتی داشته باشد، همانطور که مقام معظم رهبری در تبیین آن می فرمایند:
«قید اطلاق که امام منضم کردند به ولایت فقیه... یعنی انعطاف‌پذیری. دستگاه ولایت ... باید بتواند به طور دائم خودش را پیش ببرد، متحول کند؛ چون تحول جزو سنتهای زندگی انسان و تاریخ بشری است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد... قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که میتواند در آنجائی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند.( بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۰۶/۱۷)

اما متاسفانه برخی دشمنان، و برخی ناآگاهان تفاسیر نادرستی از ولایت مطلقه ارائه می کنند که هرگز درست نیست، همانطور که مقام معظم رهبری می فرمایند:
«یک عده‌ای با مغالطه خواستند این قضیه(ولایت مطلقه فقیه) را به نحوی مشوب کنند و یک معنای غلط و تفسیر غلطی بدهند. گفتند معنای ولایت مطلقه این است که رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مطلق از همه‌ی قوانین است... هر کار بخواهد، میتواند بکند. مسئله این نبود، این نیست.( بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه، ۱۳۹۰/۰۷/۲۴)

و در موضع دیگری می فرمایند:
«دشمنان، «ولایت مطلقه» را به معنای «استبداد» گرفته‌اند؛ یعنی میل فقیه عادل به صورت دلبخواه. این معنا در دلِ خودش یک تناقض دارد: اگر عادل است، نمیتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل میکند، پس عادل نیست...این نیست مسئله‌ی «ولایت مطلقه» که فقیه هر کار دلش خواست، بکند.( بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۰۶/۱۷)

پرسش:
اختيارات ولايت مطلقه فقيه چيست؟


پاسخ:

قید «مطلقه» در «ولایت مطلقه فقیه» نباید رهزنی کند، «مطلقه» هرگز آنگونه که برخی دشمنان آن تفسیر می کنند به معنای حاکمیت بی قید و شرط و دیکتاتوری نیست، قید «مطلقه» در برابر «مقیده» است، ولایت مقیده، ولایت فقیه را منحصر در احکام اولیه و ثانویه و امور حسبیه که شارع راضی به روی زمین ماندن آنها نیست می داند، اما در برابر آن ولایت مطلقه تمام آنچه برای اداره یک حکومت لازم است را برای فقیه جایز می شمارد و برای او حق دخالت قائل است.

بنابراین اختیارات ولی فقیه فقط در حیطه امور حکومتی است، اما تمام آن را در برمیگیرد و اینطور نیست که بخشی از آن مربوط به ولی فقیه باشد و بقیه مربوط به دستگاه و نهادی دیگر، بلکه در تمام مواردی که مردم در امور اجتماعی خود به تصمیم حکومتی و جمعی نیاز دارند باید از ولی فقیه اطاعت کرد.(1)

با این اوصاف نباید گمان کرد اختیارات فقیه لجام گسیخته است و حتی در امور شخصی مردم هم می تواند دخالت کند؛ خیر، ولایت مطلقه محدود به آن چیزی است که ضرورت های حکومتی اقتضاء می کند، روشن است که در نگرش اسلامی حکومت اصالت ندارد، بلکه آنچه که اصالت دارد پیاده شدن اسلام است، به همین خاطر باید یک اسلام شناس در رأس حکومت باشد، همانطور که امام می فرمایند:
«عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است...ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.(2)

بنابراین فقیه فقط مجری اراده خداوند است، نه اراده خودش! به همین خاطر ولایت برای فقیهی جایز دانسته شده است که هم مجتهد و آگاه به فقه و احکام خداوند باشد، و هم عادل و متعهد باشد؛ وقتی این اوصاف برای ولی فقیه لازم بر شمرده شده است یعنی بهره گیری از اینها برای حکومت لازم است، او باید بداند خداوند به چه راضیست و همان را انجام دهد.

ولایت مطلقه در حقیقت نوعی انعطاف در امر حکومت، و گامی جهت رشد و تحول در حیطه حکومت است، مثل این که گاهی در یک چهارراه ترافیک میشود و چراغ راهنما دیگر جواب نمیدهد، اینجا آن مأمور راهنمایی و رانندگی می گوید تا حل این مشکل ترافیک به بنده نگاه کرده و چراغ را نادیده بگیرید، بنابراین ولایت مطلقه یعنی فقیه اختیارات لازم برای اصلاحت و ترمیم های حکومتی داشته باشد، همانطور که مقام معظم رهبری در تبیین آن می فرمایند:
«قید اطلاق که امام منضم کردند به ولایت فقیه... یعنی انعطاف‌پذیری. دستگاه ولایت ... باید بتواند به طور دائم خودش را پیش ببرد، متحول کند؛ چون تحول جزو سنتهای زندگی انسان و تاریخ بشری است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد... قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که میتواند در آنجائی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند.(3)

اما متاسفانه برخی دشمنان، و برخی ناآگاهان تفاسیر نادرستی از ولایت مطلقه ارائه می کنند که هرگز درست نیست، همانطور که مقام معظم رهبری می فرمایند:
«یک عده‌ای با مغالطه خواستند این قضیه(ولایت مطلقه فقیه) را به نحوی مشوب کنند و یک معنای غلط و تفسیر غلطی بدهند. گفتند معنای ولایت مطلقه این است که رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مطلق از همه‌ی قوانین است... هر کار بخواهد، میتواند بکند. مسئله این نبود، این نیست.(4)

و در موضع دیگری می فرمایند:
«دشمنان، «ولایت مطلقه» را به معنای «استبداد» گرفته‌اند؛ یعنی میل فقیه عادل به صورت دلبخواه. این معنا در دلِ خودش یک تناقض دارد: اگر عادل است، نمیتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل میکند، پس عادل نیست...این نیست مسئله‌ی «ولایت مطلقه» که فقیه هر کار دلش خواست، بکند.(5)

پی نوشت ها:
1. مصباح یزدی، حکیمانه ترین حکومت، موسسه امام خمینی(ره)، قم، چاپ سوم، 1396ش، ص241.
2. موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، چاپ بیست و نهم، 1394ش، 54و55.
3. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۰۶/۱۷.
4. بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه، ۱۳۹۰/۰۷/۲۴.
5. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۰۶/۱۷.

موضوع قفل شده است