چرا ازدواج؟

تب‌های اولیه

93 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا ازدواج؟

سلام
آقا من میخوام بدونم علت ازدواج چیه؟ ازدواج من چه چیزی به داشته هام اضافه میکنه؟
اون چیه که من الان ندارم و با ازدواج بهش میرسم؟
جز مسئولیتهای سنگینی که میوفته رو دوشم یا بخاطر اومدن بچه از ریخت و هیکل میفتم
جوابهای کلیشه ای هم نمیخوام چون همه رو خودم تو کتابها خوندم که مثلاً مایه آرامشه و باعث رسیدن به کمال میشه و سنت پیامبره و نصف دین کامل میشه و این چیزا.......
من خودم تو ازدواجهایی که اطرافم میبینم آرامشی نیست کمالی نیست هیچی نیست جز بدبختی جز مسئولیت
البته مسئولیت خیلی خوبه ولی مسئولیت ازدواج یه مسئولیت الکیه یه بار اضافه ست
نه که فکر کنین تو خونه ما همیشه دعواست یا آدمهای دوروبرم خیلی بدبختن نه اتفاقاً اونها خیلی هم احساس خوشبختی میکنن ولی من اونا رو بدبخت میدونم چون وقتها و لحظه هاشون مال خودشون نیست
چون مجبورن کار کنن و شکم چند نفر دیگه رو سیر کنن ولی اگه تنها بودن شکم خودشون بالاخره یه جوری سیر میشد
یا مجبورن به خاطر طرفشون و خوشبختی طرف از خیلی اهداف و آرزوهاشون بگذرن این شاید فداکاری باشه ولی برای من عین بدبختیه
من مطمئنم اگه پسرها نیاز جنسی نداشتن هرگز ازدواج نمیکردن
خونه پدر اعصاب آدمو بهم میریزه ولی نه به اندازه خونه بخت!! من اعصاب خورد کنی های خونه بابامو به ناآرومی های خونه بخت ترجیح میدم
شما بگید چیکار کنم
یه دلیل خوب و قاطع برای ازدواج میخوام کمکم کنید.

سلام دوست عزیز

خوش آمدید :Gol:

شاید یکی از دلایل این طرز فکر شما و موضع گرفتنتون در مقابل امر مقدس ازدواج :Ghamgin:حضور افراد متاهل ناموفق در اطرافتون هست که متاسفانه شما را به این نتیجه رسونده که بهتره مجرد باشید.

architect;34649 نوشت:
جوابهای کلیشه ای هم نمیخوام چون همه رو خودم تو کتابها خوندم که مثلاً مایه آرامشه و باعث رسیدن به کمال میشه و سنت پیامبره و نصف دین کامل میشه و این چیزا.......

با سلام

به اسك دين خوش امديد

بزرگوار منظورتان از اين كه جواب هاي كليشه اي نمي خواهيد چيست؟؟

خودتان به فوايد و ازدواج اگاهيد ولي ايمان و اعتقاد به دانسته هاي خود نداريد

شايد لازم باشد شما اين دانسته هاي خود را بار ديگر باز يابي كنيد و با ايمان و اعتقاد به انها بنگريد
شما كمال را چه معنا مي كنيد ؟؟؟
شايد در تعريف كمال اشتباه كرده ايد و يا اصلا در ازدواج هاي اطرافيان خود كمال را نمي بينيد؟؟

اين ارامشهايي كه در جوانان پس از ازدواج در كنارهم احساس مي كنند را قبول نداريد؟؟

همان هايي كه تا ديروز هيچ مسئوليتي نداشت و تعهدي در قبال خانواده خود نداشت و زمان رفت و امدش معلوم نبود
ولي حالا مسئوليتي دارد و به اصولي پايبند است را قبول نداريد؟؟

جواناني كه چه دختر و چه پسر در جامعه با انواع تهديدهايي مواجه اند و براي ارضاء همان ارامش خود با جوانان ديگري رابطه برقرار مي كنند و ما اينها را به وضوح در جامعه مي بينيم
ايا ازدواج اين احساس و اين غريضه را ارضا نمي كند؟؟

ببينيد بزرگوار كمال در هر كاري نسبت به همان كار و انجام نهايت خوبي دران كار تعريف مي شود اين كه حالا در اين ازدواج هاي ما تقريبا برخي مسايل به هم خورده است ديگر تقصير اصل مساله نيست

اين كه ازدواج در اولين مرحله ارامش براي انسان مي اورد اصل است ولي اكر در راه كار و مسير خود قرار گيرد
نه زماني كه سخن ازدواج جواني مي شود دلشوره مراسم سنگين عروسي و مهريه و شير بهاء و از اين كه ازديگر دوستان عقب

نباشد و بايد مراسمي چنان گرفت و چنين و چنان كرد و در اول زندگي با قرض و وام مراسم بركذار كرد و بعدا هم در فكر دادن وام ها و قرض باشد و......

خوب معلوم است كه چنين افرادي از زندگي هيچ احساس خوبي نخواهند داشت و مجردي را بر ازدواج ترجيح خواهند داد

خب پس اصل ازدواج اگر با راه كار و روش خود باشد نه تنها اشكال ندارد كه آ رامش هم مي اورد و خوب است ولي با اضافه كردن برخي كارها و مسايل توسط خودمان به اين اصل ان را خراب مي كنيم و سپس از بدي ان ناله مي كنيم.

ادامه دارد......


architect;34649 نوشت:

من مطمئنم اگه پسرها نیاز جنسی نداشتن هرگز ازدواج نمیکردن

سلام
خوب شما هم اگر نیاز جنسی دارید ازدواج کنید اینم یه جواب برگرفته از سئوال خودتون.

من با سوال و عبارات های اغاز کننده پست موافقم .... ازدواج در ظاهر هیچ چیزی جز بدبختی و مشکلات نداره ...
اما یک امایی هم وجود داره ...

نمي دانم چه چيزهايي برايت مهم تر است كه با آن چيز جوابت را بدهم..

1-تا حالا شده خيلي زياد عاشق يكي بشوي؟ كسي كه دوريش برايت سخت باشد و بودن كنارش برايت آرزو؟ فكر كن اين فرد همسرت باشه . 20 سال ، 30 سال تو جايي زندگي كردي كه انتخاب خودت نبوده از اين بعد با كسي زندگي مي كني كه خودت انتخاب كردي براي خودت، براي بودن در كنارش كسي عاشقانه دوستش داري و دوستت داره. چقدر لذت بخشه و آرامش بخش.

2-چه قدر به شيعه بودنت افتخار مي كني؟ تا حالا شده باعث شي كشي دينش ر و عوض كنه و شيعه بشه؟ مي توني تصور كني چقدر لذت بخشه؟ چه قدر لذت بخشه وقتي از آمار شيعيان جهان برات مي گويند. حالا در نظر بگير "تو" مي توني فرزندي به دنيا بياوري و يك شيعه به شيعيان اميرالمونين در جهان اضافه كني..

تو آخرت كه پيامبر به كثرت جمعيت امت خودش بين امم ديگر ميبالد. تو هم در افزايش اين جمعيت نقش داشته باشي. وزمين از يك لا اله الا الله گو يي كه تو به دنيا آوردي سنگيني كنه.

3-انسان به ميزاني كه توانايي و استعداد و لياقتش بيشتر است مسئوليتش هم سنگين تر است. عكسش رو هم مي توني نتيجه بگيري، كسي كه مسئوليتش سنگين تر است لياقتش بيشتر بوده. توي يك اداره مسئوليت رييس بيشتر است با آبدارچي؟ مسئوليت تربيت يك بچه شيعه الكي نيست. لياقت مي خواهد و البته افتخار

architect;34649 نوشت:
جز مسئولیتهای سنگینی که میوفته رو دوشم یا بخاطر اومدن بچه از ریخت و هیکل میفتم

زیاد حرصشو نزنید هرکار کنید یه روز ازهیکل و قیافه می افتید حالا چندسال دیرتر..
مگه تیپ و هیکل تاکی برای ادم می میونه؟اصلا برای چی اینهمه حرصشو
میزنیدبالاخره مال همه باید بره زیر کلی خاک...

architect;34649 نوشت:
نه که فکر کنین تو خونه ما همیشه دعواست یا آدمهای دوروبرم خیلی بدبختن نه اتفاقاً
اونها خیلی هم احساس خوشبختی میکنن ولی من اونا رو بدبخت میدونم چون وقتها و لحظه هاشون مال خودشون نیست

عجب!!!خودشون احساس خوشبختی میکنن اونوقت شما...
خیلی مواظب باشید اغار راهی هستید که اخرش پوچیه...

architect;34649 نوشت:
من خودم تو ازدواجهایی که اطرافم میبینم آرامشی نیست کمالی نیست هیچی نیست جز بدبختی جز مسئولیت

فرار از مسولیت که به جایی نمیرسه و بله اگر همه با تفکر شما
ازدواج کنند هیچ ارامش و کمالی در اون نیست...

architect;34649 نوشت:
چون مجبورن کار کنن و شکم چند نفر دیگه رو سیر کنن ولی اگه تنها بودن شکم خودشون بالاخره یه جوری سیر میشد

من به این موضوع اینطوری فکر نمیکنم شکم همه مارو خدا سیر
میکنه در ضمن من اجباری نمیبینم ...جوهر مرد کاره واگر انگیزه ای
برای کار نداشته باشه چرا کار کنه؟ و اگر کار نکنه بی جوهره...

architect;34649 نوشت:
یا مجبورن به خاطر طرفشون و خوشبختی طرف از خیلی اهداف و آرزوهاشون بگذرن این شاید فداکاری باشه ولی برای من عین بدبختیه

این یعنی عشق واقعی و خیلی قشنگه این یعنی تجلی عشق. زیبا نگاه کنید
ببینید چی میتونه باعث این موضوع بشه ایا چیزی جز عشق میتونه؟؟؟؟؟؟:hamdel:

architect;34649 نوشت:
من مطمئنم اگه پسرها نیاز جنسی نداشتن هرگز ازدواج نمیکردن

خب اینم جزوشه ولی برای ارضای میل جنسی لازمش ازدواج نیست
خیلی کارها میشه کرد برای این کار و ازدواج نکرد..تازه اگه این قسمتی
ازش باشه که ایرادی نداره بالاخره حسیه که خدا داده.
شاید یه عده محدودی اینطوری باشن که با چندتا سوال میتونید بفهمید

architect;34649 نوشت:
خونه پدر اعصاب آدمو بهم میریزه ولی نه به اندازه خونه بخت!! من اعصاب خورد کنی های خونه بابامو به ناآرومی های خونه بخت ترجیح میدم شما بگید چیکار کنم

حتما حتما حتما به یه مشاور سر بزنید مشکل از درون شماست شما به
شدت سرخورده و ناامید هستید و اندیشه هاتون به شدت نیاز به بازنگری
داره...

architect;34649 نوشت:
یه دلیل خوب و قاطع برای ازدواج میخوام کمکم کنید.

سلام
اتفاقا من دلیلی برای ازدواج شما نمی بینم
_شما به بچه که هدیه خداست به چشم یه مزاحم که باعث میشه
استیلتون بهم بخوره نگاه میکنید
_به اعضای خانواده به چشم گشنه هایی نگاه میکنید که اگه مرد کار
نکنه گشنگی میمیرن
_فقط زشتی های یه رابطه رو میبینید
_به دنبال بی قیدی و بی مسولیتی هستید
_گذشت رو بدبختی میدونید
_هیچ کجا ارامش ندارید نه خونه بخت نه خونه شوهر...
_خودتون رو خیلی دوست دارید..
_بیش از اندازه مادی فکرمیکنید
_به شدت ناسازگار هستید
نه تنها دلیلی برای ازدواج شما نمیبینم بلکه خواهش میکنم با
این تفکر هرگز ازدواج نکنید چون واقعا نمیتونید نه خوشبخت بشید
نه خوشبخت کنید تفکرات شما برای یک زندگی زناشویی خطرناکه
ببخشید تند حرف زدم امیدوارم به خودتون بیاید..

pardis;34811 نوشت:
من با سوال و عبارات های اغاز کننده پست موافقم .... ازدواج در ظاهر هیچ چیزی جز بدبختی و مشکلات نداره ...
اما یک امایی هم وجود داره ...

سلام
فکر کنم بیشتر از یک امّا وجود داشته باشه اینطور نیست؟

اون اما در حرف های جناب لبیک یا حسین هست ...
آدم اگه بخواد از دید مادی به بحث ازدواج نگاه کنه (همون نگاهی که اکثر ادم های این روزگار دارند) به نظر من و به نظر هر ادم عاقلی ، ازدواج اشتباه است . چون انسان محدود می شه ، مسئول می شه و نتیجه اون هم یکی دو تا بچه با کلی گرفتاری و ... هست .

- اما اگه از بعد الهی نگاه کنیم ، و به همه این سختی ها به عنوان اجر و ثواب نگاه کنیم و احساس کنیم اگه نیت ما رسیدن به تقرب الهی باشه ، اون وقت این سختی ها رنگ دیگه ایی خواهند داشت .

مثلا در احادیث وضع حمل زن = پاک شدن از گناهان مثل روز تولد هست.
تلاش پدر برای کسب روزی : جهاد در راه خدا و صدقه دادن
و خیلی از مسائل دیگه که فعلا جای بحثشون نیست . و همه اینها نشون دهنده اهمیت ازدواج از بعد الهی هست .

باید نگاه ها رو عوض کرد ....

دوست عزیز شما ویژگی های منو درست حدس زدید ولی تو شدتش یه کم زیاده روی کردین
آره من خودمو خیلی دوست دارم ولی ناسازگار نیستم
من اصل گذشت رو بدبختی نمیدونم اما گذشتی که باعث بشه آدم از خودش و آرزوهاش دور بشه و به خاطر مسئولیتهایی که در قبال بچه یا همسرش داره به اهدافش نرسه این بدبختی محضه یعنی فدا کردن خودت برای کسی
مادری که خودشو وقف بچه ش میکنه به چه امیدی این کارو انجام میده؟ آیا به قول "ذوالفقار" اگه هدفش اضافه کردن یه شیعه به شیعیان باشه یا یه مسلمون به مسلمونا از کجا معلوم موفق باشه؟ بچه قراره تو جامعه ای زندگی کنه که روز به روز تعداد گرگهاش بیشتر میشه اگه مادر یا پدر تو تربیت بچه موفق نباشن حتی ممکنه به جای اضافه کردن یه مسلمون یه کافر به جمع کافرها اضافه کنن که البته این احتمال وقوعش بیشتره اون وقت گناهش متوجه خونواده هم هست هرچند اونها تمام تلاششون رو کرده باشن
من زشتی فقط زشتی های رابطه رو نمیبینم ولی به نظرم زشتی هاش بر زیبایی هاش غلبه داره
من آرامشی که زن و مرد کنار هم دارن رو درک میکنم اما..... اما فکر میکنم ناآرومی هاش این آرامش رو تحت الشعاع قرار میده
مادی فکر میکنم چون داریم تو دنیای مادی زندگی میکنیم و گذران زندگی تو دنیا همین ماده ست تو مادیات خوشبختی وجود نداره آره...... اونایی احساس خوشبختی میکنن فقط جنبه الهی قضیه رو در نظر بگیرن ولی خب همین جنبه الهی رو میشه برای هر قضیه ای در نظر گرفت مثلاً کاری که پدر انجام میده برای خونواده به نوعی جهاد در راه خدا حساب میشه یعنی اگه کسی پدر نباشه و کارش فقط به خاطر عشق به کار باشه پیش خدا ارزشی نداره؟ یا وضع حمل زن که باعث پاک شدن گناهاش میشه آیا راه ساده تری برای پاک شدن وجود نداره؟
من از مسئولیت فرار نمیکنم ولی مسئولیتی که به خاطر حضور یک یا چند نفر دیگه به اجبار شاملم میشه رو دوست ندارم میخوام اگه کاری میکنم برای رسیدن به هدفها و آرزوهای خودم باشه نه اینکه به یکی دیگه کمک کنم تا به آرزوهاش برسه اگه من نرسیدم فدای سرش!!!! تو دنیا خودمو فدا کنم و همه امیدم هم این باشه که پاداش کارم رو از خدا بگیرم؟!!

دوست عزیز شما ویژگی های منو درست حدس زدید ولی یه کم زیاده روی کردید
آره من خودمو خیلی دوست دارم و مهمترین چیز تو زندگیم آرزوهاو اهدافمه من عشقی دارم که باید برای رسیدن بهش تلاش کنم و مطمئنم ازدواج دست و پامو میبنده و مسئولیتهایی که رو دوشم میفته نمیذاره به هدفم برسم
درسته من هیچ جا آرامش ندارم اما یک چیز فقط یک چیز باعث آرامشم میشه و اون هم تلاش کردن برای رسین به آرزوهامه (البته جدا از یاد خدا) درسته تو خونه بابام آرامش ندارم ولی همین که موقعیت برای رسیدن به اهدافم فراهمه و بابای خوبم هم برای اهدافم ارزش قائله و تمام سعیشو میکنه که من بهشون برسم کلی بهم آرامش میده ولی اگه ازدواج کنم به نظرتون چنین شرایطی برام فراهم میشه؟ نه برای من نه برای همسرم چنین چیزی وجود نداره چون من با جوونی ازدواج میکنم که اون هم به هر حال آرزوهایی داره مطمئناً هردونفر نمیتونن به هرچی میخوان برسن با اومدن بچه هم که دیگه واویلا و نهایتاً یک نفر باید از خود گذشتگی کنه و به اون یکی کمک کنه تا به اهدافش برسه و خودش وقتش رو صرف تربیت بچهای بکنه که قراره در آینده بین گرگها زندگی کنه و معمولاً یا میتونم بگم تقریباً همیشه این فداکاری رو زن نشون میده ولی من اصلاً این فداکاری رو دوست ندارم
شما برای رسیدن به عشقتون تو زندگی تلاش میکنین و برای عشقتون زندگی میکنین منم میخوام زندگیمو وقف عشقم کنم عشق من رشته تحصیلیمه کاری که در آینده میگیرم کتابهایی که میخونم عشق من اینهاست و نمیتونم ببینم چیزی یا کسی عشقمو ازم بگیره.
آره من مادی فکر میکنم چون داریم تو دنیای مادی زندگی میکنیم یعنی شما میگین من از خود گذشتگی کنم از اهدافم بگذرم و ازدواج کنم تا نصف دینم کامل بشه و سنت پیامبرمو عملی کرده باشم بعد هم بچه دار شم و به قول "ذوالفقار" یه مسلمون به امت پیامبر اضافه کنم و زندگیمو وقف تربیتش کنم و تو خونه به شوهرم خدمت کنم تا اون دنیا خدا بهم کلی پاداش بده؟؟؟؟!!!
اونم چی ازدواجی که واقعاً نمیشه مطمئن بود به خوشبختی منجر میشه بچه ای که نمیتونی مطمئن باشی پاکه ممکنخ به جای مسلمون یه کافر به جمع کافرها و دشمنهای خدا اضافه کنی که البته این احتمالش بیشتره آخرش هم گناهش متوجه خودت هم هست و شوهری که مطمئن نیستی با وجود کمکها و فداکاری هایی که در حقش میکنی تا آخر باهات میمونه و جواب گذشت هاتو میده
واقعاً کسی هست که چنین کاری بکنه؟

این طرز فکر بیشتر شبیه طرز فکر مسیحیان است که از ازدواج گریزان هستند وغرق در منجلاب فساد وشهوات به سر می برند نه مسلمانان که ازدواج را امر مقدس می دانند

اعتماد;35165 نوشت:
این طرز فکر بیشتر شبیه طرز فکر مسیحیان است که از ازدواج گریزان هستند وغرق در منجلاب فساد وشهوات به سر می برند نه مسلمانان که ازدواج را امر مقدس می دانند

سلام
دوست عزیز کجای تفکر مسیحی این شکلیه/؟؟؟؟؟؟؟
اتفاقا ازدواج در مسیحیت جایگاه خاص خودش رو داره...
این تفکر مثلا مدرنه که در اون انسان موفق نباید خودش رو محدود به فرد
یا افراد بکنه...

architect;35136 نوشت:
دوست عزیز شما ویژگی های منو درست حدس زدید ولی تو شدتش یه کم زیاده روی کردین آره من خودمو خیلی دوست دارم ولی ناسازگار نیستم من اصل گذشت رو بدبختی نمیدونم اما گذشتی که باعث بشه آدم از خودش و آرزوهاش دور بشه و به خاطر مسئولیتهایی که در قبال بچه یا همسرش داره به اهدافش نرسه این بدبختی محضه یعنی فدا کردن خودت برای کسی مادری که خودشو وقف بچه ش میکنه به چه امیدی این کارو انجام میده؟ آیا به قول "ذوالفقار" اگه هدفش اضافه کردن یه شیعه به شیعیان باشه یا یه مسلمون به مسلمونا از کجا معلوم موفق باشه؟ بچه قراره تو جامعه ای زندگی کنه که روز به روز تعداد گرگهاش بیشتر میشه اگه مادر یا پدر تو تربیت بچه موفق نباشن حتی ممکنه به جای اضافه کردن یه مسلمون یه کافر به جمع کافرها اضافه کنن که البته این احتمال وقوعش بیشتره اون وقت گناهش متوجه خونواده هم هست هرچند اونها تمام تلاششون رو کرده باشن من زشتی فقط زشتی های رابطه رو نمیبینم ولی به نظرم زشتی هاش بر زیبایی هاش غلبه داره من آرامشی که زن و مرد کنار هم دارن رو درک میکنم اما..... اما فکر میکنم ناآرومی هاش این آرامش رو تحت الشعاع قرار میده مادی فکر میکنم چون داریم تو دنیای مادی زندگی میکنیم و گذران زندگی تو دنیا همین ماده ست تو مادیات خوشبختی وجود نداره آره...... اونایی احساس خوشبختی میکنن فقط جنبه الهی قضیه رو در نظر بگیرن ولی خب همین جنبه الهی رو میشه برای هر قضیه ای در نظر گرفت مثلاً کاری که پدر انجام میده برای خونواده به نوعی جهاد در راه خدا حساب میشه یعنی اگه کسی پدر نباشه و کارش فقط به خاطر عشق به کار باشه پیش خدا ارزشی نداره؟ یا وضع حمل زن که باعث پاک شدن گناهاش میشه آیا راه ساده تری برای پاک شدن وجود نداره؟ من از مسئولیت فرار نمیکنم ولی مسئولیتی که به خاطر حضور یک یا چند نفر دیگه به اجبار شاملم میشه رو دوست ندارم میخوام اگه کاری میکنم برای رسیدن به هدفها و آرزوهای خودم باشه نه اینکه به یکی دیگه کمک کنم تا به آرزوهاش برسه اگه من نرسیدم فدای سرش!!!! تو دنیا خودمو فدا کنم و همه امیدم هم این باشه که پاداش کارم رو از خدا بگیرم؟!!

سلام
حالا که انقدر تنها خوشبختید و نیاز به ازدواج ندارید خب
ازدواج نکنید...زور که نیست..با این تفکراتتونم ازدواج نکنید
خیلی بهتره خب هر کی یه عقیده ای داره دیگه ....
فکر نکنم کسی پیدا بشه توی این سایت بخواد برای شما
دلیل بیاره...شما محو تماشای خودتو اهدافتو تیپتو و...
زندگی از نظر من اینا نیست...اصلا تفکراتتون طوریه که
قابل بحث هم نیست من خیلی ناراحت شدم...
امیدوارم خدای بزرگ همه مارو هدایت کنه...

مثلاً هدف شما تو زندگی چیه؟

architect;35360 نوشت:
مثلاً هدف شما تو زندگی چیه؟

سلام
هدف ما رسیدن به کمال و لقاءالله است.
البته ما نوک قله رو هدف گرفتیم حالا اینکه تا کجا پیش بریم خدا کریمه.

سلام
حالا خواهان داري كه اينقدر جوش ميزني ؟اول بزار يكي بياد خواستگاري بعد

سلام
سری به کتابهای روانشناسی بزنید و حاصل تجربیات ادمها رو بخونید .چیزی که الان همه دنیا بهش رسیدن باعث احساس خوشبختی و ارامش از زندگی میشه اینه:مهربانی و کمک به دیگران!
به همین دلیله که بزرگترین ستاره ها دنیای غرب و امریکا سعی در کمک به ایتام و امور خیریه دارن !برای بدست آوردن همین احساس. چون با وجود همه داشته ها این خودشون هستن که دچار فقرن!
یکی از همین دیگران و خارج شدن از خود خانواده است.حالا غربیها دید صرف مادی دارن یعنی خیر رو هم انجام میدن بعضی هاشون بیشتر از ما مسلمونا اما برای بدست اوردن همین خوشبختی و حس نیاز شدید کمک به هم(که البته این غریزی است تا این حد از نیت)
اما تفکر اسلام این رو الهی می کنه دوست می داریم برای خدا نه خود ..
حالا به اصطلاح من نوعی بگم می نمی خوام فنا شم در دیگری. میخوام به همه اهداف و آرزوهام برسم.میرم همه مدارج ترقی و پیشرفت رو طی می کنم .همه چی.واقعا برای چی؟؟ به این فکر کردین که وقتی موفق شدین به همه جیز رسیدین احساستون چه خواهد بود!؟ یک روز میبینم همه چیز دارم و ندارم.و جای خالی احساس ارامش و میبینم که هیچ ندارم.علت اینکه همه یک جوری در پی کمک از هر نوعش به غیر خود میان همینه.نیازه! نیاز! ما اینطور خلق شدیم.
پرداخت به غیر, صرف قسمتی از خود برای غیر از خود ,انگیزه ادامه دادن هست و بدست آوردن در زندگی و گرنه که زندگی چه معنایی داره!
خانواده و ازدواج درست با نگرش صحیح درخشش همین وجه زندگیست و بدست امدن خیلی چیزها .
ادم نمی تونه هیچ وقت به تنهایی و پرداختن به خودش احساس ارامش و خوشبختی کنه.
ازدواج زیر پا گذاشتن خودخواهی است و معنای دگرخواهی
موفق باشید

silense عزیز میشه شما ازدواج کردی؟ میشه بگی این آرامشی که ازش حرف میزنی چه جوریه؟ البته خودم قبول دارم که بودن مرد و زن کنار هم و حرفهای عاشقانه زدن و نگاه های عاشقانه کردن بهشون آرامش میده ولی آیا زندگی فقط همینه؟ یعنی شما حاضری همه مسئولیتها محدودیتها سختی ها و عذابهای زندگی مشترک رو به جون بخری که فقط تو یک مقطعی از زندگی آرامش داشته باشی؟
ضمناً همیشه اونی که فدا میشه زنه مخصوصاً با اومدن بچه چون اون تربیتی که مادر میتونه به بچش یاد بده از عهده پدر خارجه و البته تربیت بچه کار فوق العاده سنگینیه که اگه 24ساعت هم در روز براش وقت بذاری بازم ممکنه نتونی از عهدش بر بیای یعنی عملاً باید از همه آرزوهات عشقهات هدفهات بگذری و خودت رو وقف شوهری کنی که مطمئن نیستی بهت وفادار میمونه و بچه ای که تنهات میذاره آخرش هم میمونی خودت تنها با اون همه سالهای جوونی که به خاطر هیچ و پوچ از دست دادی و حسرت میخوری که کاش بجای فداکاری یه کم به آهدفهای خودم توجه میکردم تا حسرتشون به دلم نمونه
این واقعاً خوشبختیه؟؟؟

سلام عزیز دل

احساس ارامش اصیل در مهر ورزیدن به دیگران هست این منظور بنده است وگرنه زندگی کردن با کسی برای اینکه ازش برام سودی حاصل بشه یا بقول شما دیدن همین وجه صرف حرف های عاشقانه که محبت نیست! اگه اینجوری بهش نگاه کنی آره نمی ارزه! تاکیدم بر ازدواج درست هست علاوه بر این شما خیلی یک بعدی به زندگی نگاه نکنین . اینکه فقط زن فنا می شه درست نیست .اره زن خیلی مسئولیت های سنگینی داره خیلی. اما فکر می کنی یه اقا بیکاره بره از صبح تا شب کار کنه فشار زندگی و مسولیت زندگی رو تحمل کنه واسه یه خانم و چند تا بچه !! در صورتی که اگر تنها بود فقط خدش بود خودش ! چه لزومی به مسولیت! ظاهرا ازدواج چیزی جز مسولیت نیست! چرا مسولیت؟!

عزیزم وقتی ازدواج کردین کی گفته همه وجودت رو بذار واسه زندگی و خودت اصلا هیچ. شما اینها رو در کنار هم داشته باش.لازمه مادری ایثار هست ایثار.شما ارامش حاصل از ایثار رو تجربه کردین حتما ایثار بخشی از خود . تو زندگی مشترک رشد حاصل می شه. خیلی از پیشرفت ها و ابعاد وجود انسان در شرایط خاص حاصل می شه.

دوست عزیز مادامی که تمرکزتون فقط بر خود و خواسته هاتون هست همش احساس احقاق حق دارین و ناراحت و شاید افسرده هر چی بیشتر می خوایم پیشرفت کنیم تا که احساس خوبی از خودمون داشته باشیم میبینیم یه جای کار می لنگه! تنها انگیزه خوب برای پیشرفت به نظر من با تجربه شخصی من همین محبت هست.پیشرفت می کنم اما نه به تنهایی در کنار بقیه.چون ذات انسان اینطوره. به پست قبلیم بدون پیش فرضی در مورد ازدواج بیشتر فکر کنین.امیدوارم زودتر دلتون دریا شه.

برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی ** عشق داند که در این دایره سرگردانند

اما قبول هم دارم باید معشوق گرانبهایی یافت که بیارزه

موفق باشین

راستی یه سوال؟ کجاها شخص شما تو زندگی احساس ارامش و خوشبختی حس کردین؟؟ بگردین در مورد خودتون تامل کنین چه لحظات و دقیقا چی تو زندگی حس ارامش براتون بوجود آورده و دوم ببینین منشا اصلی نگرانی ها خشم ها و ناراحتی هاتون چی بوده .. شما نمی تونین از کسی جواب بگیرین غیر از خودتون.
تجربه بزرگترین آموزگار است
بدونین که حرفهای شما را با تمام وجود درک می کنم

فرض کنین یه ادم تحصیل کرده اشنا به 100 زبان زنده دنیا جز صاحب نظران در یک رشته علمی و عناوین مختلف و خوش تیپ و پولدار هستین همه همون اهدافی که دوست ندارین با ازدواج از دست بدین رو دارین.! اما بدون هیچ پیوند عاطفی با هیچ فردی (پدر مادر خواهر برادر همسر و فرزند و مردم)! ایا خوشبختین!؟ایا زندگی اینه؟! سعی کنین پیدا کنین و ببینین کسانی با این شرایط ایا خوشبختن!؟ لازمه همه پیوندهای عاطفی این هست که براشون از خودت مایه بذاری و این با منطق شما ضرر هست. فکر کنین روی این قضیه .من نمی خوام قانع کنم کسی رو . این شمایین که باید پیدا کنین جواب رو در خودتون.
موفق باشین

اگر بعضی از افراد در ازدواج ناموفق بوده اند دلیل بر این نیست که ازدواج یا تاهل مشکل دارد شما برای شانه خالی کردن از مسایل وعدم مسؤلیت این حرف را می زنید من از زمانی که ازدواج کرده ام هم وضع مالی ام بهتر شده وهم چیز های دیگری به دست آورده ام:hamdel:

"اعتماد" عزیز نمیدونم شما دختری یا پسر مردی یا زن ولی از این حرفت به نظر میرسه پسر باشی چون مطمئناً دختری که ازدواج میکنه و مسئولیت شوهرداری و سخت تر از اون بچه داری رو دوشش میفته امکان نداره مثلاً وضع مالیش بهتر بشه چون همه زندگیش وقف خونواده ش میشه وقف بچه ای که باید تو جامعه پر از گرگ آدم بار بیاد که همین خودش تلاش شبانه روزی میخواد گذشتن از همه چیز میخواد این مسئولیتیه که مرد نداره درسته که اون مسئولیت داره که کار کنه و نون بیاره و خیلی هم سخته ولی باعث پیشرفتش میشه اما مسئولیتی که خواه ناخواه رو دوش زن میفته نه تنها کمکی به پیشرفتش نمیکنه مانع هم میشه

architect;41613 نوشت:
"اعتماد" عزیز نمیدونم شما دختری یا پسر مردی یا زن ولی از این حرفت به نظر میرسه پسر باشی چون مطمئناً دختری که ازدواج میکنه و مسئولیت شوهرداری و سخت تر از اون بچه داری رو دوشش میفته امکان نداره مثلاً وضع مالیش بهتر بشه چون همه زندگیش وقف خونواده ش میشه وقف بچه ای که باید تو جامعه پر از گرگ آدم بار بیاد که همین خودش تلاش شبانه روزی میخواد گذشتن از همه چیز میخواد این مسئولیتیه که مرد نداره درسته که اون مسئولیت داره که کار کنه و نون بیاره و خیلی هم سخته ولی باعث پیشرفتش میشه اما مسئولیتی که خواه ناخواه رو دوش زن میفته نه تنها کمکی به پیشرفتش نمیکنه مانع هم میشه

شما به خدا اعتقاد داری ؟ یا مادی گرا هستی ؟

"pardis" عزیز اعتقاد دارم ولی به مادیات هم بی توجه نیستم.
منظورت از این سوال چی بود؟؟ یعنی ازدواج به خاطر خدا؟؟؟ یعنی مثلا آدم به خاطر خدا مسئولیتهای ازدواج رو بپذیره و سختی هاشو تحمل کنه و از آرزوهاش بگذره تا خدا اون دنیا به جای ناکامی این دنیا بهش پاداش بده؟؟

architect;41867 نوشت:
"pardis" عزیز اعتقاد دارم ولی به مادیات هم بی توجه نیستم.
منظورت از این سوال چی بود؟؟ یعنی ازدواج به خاطر خدا؟؟؟ یعنی مثلا آدم به خاطر خدا مسئولیتهای ازدواج رو بپذیره و سختی هاشو تحمل کنه و از آرزوهاش بگذره تا خدا اون دنیا به جای ناکامی این دنیا بهش پاداش بده؟؟

خیر ... منظورم مستقیم این نبود ... انسان مادی وقتی کاری می کنه فقط به نتایج مادیش فکر می کنه ، مثلا نمازش برای مادیات هست ف بعضی ها هم همون نماز رو هم نمی خونند چون اخر مادی گرایی هستند.

آما انسان الهی و یک بنده خدا ، هر کاری می کنه برای خدا می کنه و به این یقین داره که اگر در راه خدا چیزی از دست می ده در این دنیا یا اون دنیا عوضش رو خواهد دید. (پاداش) ، انسان الهی به ثواب و عقاب هم اعتقاد داره ، جارو زدن یک خونه برای یک زن و خیلی از مردم شاید خیلی حقیر باشه ؛ اما جارو زدن خونه شوهر برای زن ثواب آزاد کردن 40 بنده رو داره (اگه اشتباه نکنم در تعداد) و یا امرار معاش مرد در حکم جهاد هست و خیلی چیز های دیگه ... ما آدم ها یاد گرفتیم فقط به ابعاد مادی نگاه کنیم که این اسمش همون دنیا گرایی هست ، اما دنیا نه اون قدر بزرگه که انسان توش همه چیز رو به دست بیاره ونه با ارزش که انسان نگاهش این باشه .

زنی پیش یکی از ائمه رفت و گفت من نمی خوام ازدواج کنم ، می خوام توخونه بشینم و خدا رو عبادات کنم ، این طوری به خدا مقرب تر میشم . امام فرمودند : اگر چنین چیزی بود مادر ما (حضرت زهرا (س)) به این سزاوارتر بود. (که ازدواج نکنند و تو خونه خدا رو عبادات کنند.)

سختی ها دنیا اگه خالص برای خدا باشند و برای خدا باشند نه تنها بی ارزش نیستند ، بلکه زمینه آسایش اون دنیا خواهند بود ، بحث در این مقوله جای زیادی داره ...

pardis عزیز آخه بعضی چیزاش واقعا زور داره
مثلاً اینکه زن باید همه کارهاش رو با اجازه مرد انجام بده ولی مرد میتونه بی اجازه هر کاری انجام بده
یا اینکه مثلا اگه زنی کاری برای شوهرش میکنه این حق رو داره که ازش پول بگیره این به معنای کنیز بودنه کلفت بودنه!!! اگه پولی طلب نمیکنه از روی محبته و اینکه اصلاً معنی زندگی یه چیز دیگه ست ولی همین که چنین قانونی گذاشته شده یعنی ارزش زن در حد یه کلفت پائین آورده شده.
یا اینکه اگه زن کاری میکنه و درآمدی داره اون درآمد مال مرده. آخه چرا؟؟ زن زحمت کشیده و درآمد داشته اونوقت مرد چه حقی توش داره؟؟
واقعاً این بی عدالتی نیست؟؟ نامردی نیست؟؟

نقل قول:
یا اینکه اگه زن کاری میکنه و درآمدی داره اون درآمد مال مرده. آخه چرا؟؟ زن زحمت کشیده و درآمد داشته اونوقت مرد چه حقی توش داره؟؟

سلام دوست عزیز
کی اینو به شما گفته که درآمد زن متعلق به مرده!!!!!!!!! اصلا واقعیت نداره و قانونا و شرعا زن هر چی در میاره مال خودشه و هر جور بخواد میتونه سرمایه گذاری کنه یا تو خونش خرج کنه یا اهداف دیگه ایی که داره. مواظب باشین هر چیزی رو تحت نام اسلام قالب نکنن و ما رو از زن بودنمون بیزار
موارد بالایی هم که گفتین جای حرف داره برین دنبالش
موفق باشین

با سلام بنده هم به جناب لبیک یا حسین موافقم.
البته فقط با این سخنشون که فرمودند با چنین تفکری هرگز ازدواج نکنید لطفا
من نمیگم مشاوره برید یا با کسی صحبت کنید. شما فقط باید به دنبال یه نیاز یا حسی درون خودتون بگردید. درسته که با ازدواج نیمه دین کامل میشه و از این قبیل مسائل اما مهمتر از اون خود آدمه. خداوند علی اعلی از هر موجود روی زمین دو نوع نر و ماده خلق کرده پس دلیلی برای این کار میدیده و من به شخصه دلیلی جز کمال در اون نمیبینم. امیدوارم که هرچه سریعتر مشکلتون بر طرف شه. عذرخواهم از اینکه زیاد صحبت کردم. با ارزوی روزهای خوش...
یا علی:hamdel:

چرا به اون طرف قضیه نگاه نکنیم به اینکه این هیکل برا چی خلق شده ؟
من میگم اول خودتو بشناس همچنین نیازاتو، بعد سبک سنگین کن
خودتو هم به این رسیدی که هر انسان به هر نحوی به ازای هر چیزی که داره در این دنیا چیز دیگه ای رو از دست داده حالا شما ببین ازدواج چه چیزایی براتون به همراه میاره و چی ازتون میگیره
ارزششو داره ؟ نداره پس تنها بمونین

عارفه89;46596 نوشت:
چرا به اون طرف قضیه نگاه نکنیم به اینکه این هیکل برا چی خلق شده ؟ من میگم اول خودتو بشناس همچنین نیازاتو، بعد سبک سنگین کن خودتو هم به این رسیدی که هر انسان به هر نحوی به ازای هر چیزی که داره در این دنیا چیز دیگه ای رو از دست داده حالا شما ببین ازدواج چه چیزایی براتون به همراه میاره و چی ازتون میگیره ارزششو داره ؟ نداره پس تنها بمونین

"عارفه" عزیز خب این کارو انجام دادم که به این نتیجه رسیدم دیگه!!!

سلام:Gol:
" شما ببین ازدواج چه چیزایی براتون به همراه میاره و چی ازتون میگیره، ارزششو نداره؟"
اینو جواب ندادین
ولی اگه به این نتیجه رسیدین، برا من یکی که جای حرفی نمیمونه
ولی چرا برا خودتون که به این نتیجه رسیدین دوباره جواب میخاین؟

با تشکر از سئوال خوبتان. در جواب شما باید گفت : روابط هر شخصی به طور کلی به سه قسمت تقسیم می شود 1. انچه با خدای خود دارد 2. انچه با جامعه دارد 3. انچه با خود دارد . قوانینی که برای سعادت انسان در نظر گرفته می شود با ید به گونه ای باشد که در هر سه زمینه باعث کمال او باشد شخص کمال گرا نمی تواند یکی از سه رابطه را برای خود حذف کند . مثلا بگوید انسان میتواند رابطه اجتماعی خود را حذف کند و انسانها به سلولهای انفرادی پناه ببرند. یا رابطه خود وخدا را فراموش کنند چرا که از جانب خدا فراموش نمی شود که در دعای کمیل منصوب به حضرت علی علیه السلام می خوانیم که لایمکن الفرار من حکومتک یعنی در این دنیا و آن دنیا رابطه قابل قطع شدن نیست . حال مقوله ازدواج را با هر یک از این سه که بسنجیم خواهیم دید قابل توجیح است ومایه رشد در رابطه خود وخدا ، پيامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نيمي از دينش را احراز كرده است، پس بايد در نيم ديگر از خدا بترسد".(1)البته ازدواج در اسلام واجب نیست ولی مستحب موکد است یعنی توصیه شده است ولی اجبار نه و صورت واجب ان صورتی است که شخص به گناه می افتد در اثر ازدواج نکردن و پیامبر می فر ما یند ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من روی گر داند از من نیست جا مع الاخبار ص 101که از آن می توان پی برد به اهمیت آن واهتمام اسلام به آن واینکه نفس عمل ،نیکو است منتها اشخاصی که امادگی آن را ندارند می توانند به ان اقدام نکنند .ولی بنا به این فرموده حضرت رسول علیه السلام مجاز به رد آن نیستیم چنانچه باید قانون به گونه ای باشد که برای سعادت همه آحاد جامعه باشد و یک شخص در آن لحاظ نشود یعنی در اینجا نباید یک شخص را در نظر گرفت و برای جامعه نظر داد . در قسمت دوم رابطه شخص با جامعه نیز به خوبی این موضوع کار برد دارد .مثلا شخصی به دلایل روانشناسانه نباید ازدواج کند که این استثناء است و شرایط آن را نباید برای همه در نظر گرفت ،ازدواج در قرآن مایه آرامش گفته شده از نشانه‌هاي خدا آن است كه از جنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آن‌ها آرامش يابيد( روم 21)واین آرامش می تواند درهر سه قسمت باشد در قسمت اول چون به سنت پیامبر عمل کرده نصف دین خود را کامل کرده ودر جهت دوری از گناه عمل کرده و روح خود را برای عبادت خداوند مهیا کرده در این بخش موفق است. و این می تواند مقدمه موفقیت در رابطه خود وجامعه نیز باشد چنانکه در حدیث حضرت علی علیه السلام آمده« وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس‏» هر كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خدا ميان او و خلق را اصلاح نمايد.( أمالي الصدوق 34 )علاوه برآنکه دوری از گناه وفحشا برای سلامت جامعه مفید است که حتی بلایائی مثل زلزله در اثر وجود زنا در جامعه می تواند باشد اذا فشا الزنا کثرت الزلازل وسائل ج8حد 13، آرامش افراد جامعه ،نیز در سلامت جامعه مأثر است .اضافه بر آن کثرت نسل از برایند ازدواج است ورابطه های خواهر برادری و.... همه حاصل آن است وتلذذات حاصل از آن نتیجه ازدواجی است .دیگران کاشتند ما خوردیم ما باید بکاریم تا دیگران بخورند اگر در جائی از دوران این فرایند قطع شود به سلامت جامعه لطمه غیر قابل جبران خواهد خورد چنانکه شرح حال قوم موسی با فرعون در قرآن آمده:وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في‏ ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيم‏ (البقرة : 49) و(نيز به ياد آوريد) آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم؛ كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مى‏دادند: پسران شما را سر مى‏بريدند؛ و زنان شما را(براى كنيزى) زنده نگه مى‏داشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود) ودر اینجا از آن به بلائ عظیم یاد شده .انسان موجود مدنی است نیاز به روابط اجتماعی دارد ونیاز دارد شکل این روابط به اقتضائ سن تغییر کند ، نیاز به محبت دارد ونیاز به محبت کردن که این نسبت به سن شخص و مقتضیات آن تغییر می کند روزی با پدر و مادر روزی همسر و روزی فرزندمیتواند این نیاز ضروری را جواب دهد .حال به رابطه با روان خود میرسیم که آن نیز نیاز به رسیدگی درست دارد چنانچه ما برای استفاده از یک دستگاه به نیاز آن توجه می کنیم ونظر سازنده آنرا مورد توجه قرار میدهیم. وخالق هستی که این چنین ارامشی را برای روح ما در نظر گرفته حتمان اولی به تبعیت است .چرا که به واسطه این خالقیت از نیازهای ما مطلع تر است و با فطرت ما سازگار می داند و نا گفته پیداست مخالفت با ان مخالفت با فطرت است. روح و روان برای رسیدن به آرامش به رابطه با جنس مخالف دارد، نیازهای وکمبودهای دو طرف به این شکل رفع می شود شوهر داری و رفع حوایج خانه بوسیله همسردر مقابل خدا ارزش دارد الكادّ على عياله كالمجاهد في سبيل اللَّه‏الحياة با ترجمه احمد آرام ج‏5 435 پيامبر «ص»: كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت (و رنج) مى‏كشد، همچون مجاهد در راه خدا است. ازدواج چنین خیراتی دارد که عمل انسان را این چنین ارزشمند می کند و یک چنین دست اوردهائی برای روح ما دارد من لا يحضره الفقيه ج‏3 384 دو ركعت نماز كه شخص متأهّل بجاى آرد برتر است از هفتاد ركعت كه شخص عزب (بى‏همسر) بجاى آورد. رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهِمَا أَعْزَب‏ پیشنهاد می کنم نصفه پر لیوان را ببینید مثلا حافظ میفرماید دلا خو کن به تنهائی که از تنها(ئی)بلا خیزد که دو جور می شود گفت ولی درست آن همراه (ئی)است که اگر شما این طور تصور کنید خواهید دید، این محیط خا نواده است که باعث بالندگی روحی و روانی وکانونی برای رشد اجتماعی ،فرهنگی واخلاقی است. وبه هدفمندی انسان در زندگی کمک می کند از این رو از نظر اقتصادی نیز بهتر عمل می کند و به نتیجه می رسد .شما می بینید متاهلین بیشتر از وقت خود استفاده می کنند و اگر چه بعضا این وقت برای خودشان استفاده نمی شود ولی برای خانواده خودشان است که ثمرات ان گفته شد.البته برای اینکه بعد از ازدواج به این ثمرات دست پیدا کنیم به چند مورد دیگر نیز باید توجه کرد. اول: آن عقبه ای که قبل ازدواج از قبیل مادی ومعنوی ما خود داریم دوم :آنچه همسر آینده ما دارد .و سوم :پاسخ منطقی به چگونگی کف شدن دو طرف ازدواج .با اینکه این سه مورد در موقعیت بهتر وخوبی باشند ،اشکالاتی که شما به ازدواج دارید بر طرف می شود اگر چه با داشتن حد اقل از دوتای اولی جانب ازدواج از ازدواج نکردن اولی است.چون در خود ازدواج خیرات گفته شده است که در غیرش نیست.و همیشه راه زندگی را با داشتند یک همراه خوب بهتر می توان طی کرد.

با سلام خدمت همه عزیزان

من تمام مطالبی رو که دوستان نوشته بودند مطالعه کردم و معتقدم نکات جالبی در اونها وجود داشت اما من سعی می کنم از منظری جدید به موضوع نگاه کنم.

به نظر من اساسا این سوال از طرف طیف وسیعی از جوانان طرح شده که از طرفی مایلند ازدواج کنند و از مزایای بی پایان آن بهره مند شوند و از طرفی به دلیل انحرافات بزرگی که در مسئله ازدواج در جامعه ایجاد شده از ازدواج هراسانند که صد البته در این موارد حق دارند.

اگرچه ایشان از منظر یک دختر بیشتر به این مسئله پرداختند اما اگه از منظر یک پسر به این مسئله نگاه کنیم چه می بینیم. چرا باید یک پسر برای ازدواج باید زیر بار هزینه های هنگفت عروسی و سایر مراسم آن برود. مهریه های نجومی که برای ازدواج تعیین می شود و نتیجه ای جز فلاکت برای آنها ندارد. تمام عمر مثل یک برده برای تامین هزینه های همسر و فرزندانش کار کند و در نهایت هم نه تنها از آنها قدر دانی نشود بلکه مدام نق بزنند و هر روز بیشتر از روز قبل از او توقع داشته باشند.
هر روز فشار کار، غرغرهای بالادستی، توقعات ارباب رجوع، چکهای عقب افتاده و... را تحمل کند و وقتی وارد منزل میشود هم گویی وارد جبهه جدیدی شده است که قطعا تنها بازنده آن خودش است.

نقل قول:
من مطمئنم اگه پسرها نیاز جنسی نداشتن هرگز ازدواج نمیکردن

بنابریان با تمام این حرفها اگه پسری فقط برای این نیاز ازدواج کنه یک احمق به تمام معنا و تمام و کماله چرا که با هزینه های بسیار کمتری می توان این نیاز رو بر طرف کرد.

اما از آن طرف خانمها هر روز در منزل با فراغ بال با بچه ها بازی و تفریح می کنند یا به پارک و تفریح می روند یا شاید کمی خرید با پول بابا. بعد اگه حوصله داشتند غذا درست میکنند و گرنه غذا از بیرون سفارش می دهند با پول بابا. تازه وقتی سالگرد ازدواج یا تولدشون می شه، بابا باید کادوهای بزرگ و گران قیمت بخرد و هر موقع غر می زنند و یا پول می خواهند بابا با لبخند و با کمال میل هرچه می خواهند در دامنشان بریزد. برای تک تک کارهایی هم که می کنن می تونن درخواست دست مزد کنند ،تازه وقتی پدر ابراز نیازی می کند هزار جور عشوه و ناز و بهانه می آورند تا از از انجام وظایف خود شانه خالی کنند.

خب حالا شما فکر می کنید بازنده یک چنین ازدواجی دخترها هستند یا پسرها؟

اگه تا اینجا شما به این نتیجه رسیدید که من یک پسر مجرد هستم یا نهایتا یک متاهل ناکام ، سخت در اشتباهید. بهتره ادامه بدیم تا همه چیز معلوم بشه.

به نظر شما اشکال کار کجاست؟ آیا اشکال در خود ازدواج است؟

گمان من این است اگر کسی این مشکلات را از خود ازدواج بداند بسیار بی انصاف است. به نظر من مشکل تمام این مسائل در وجود خود ماست، در دیدگاهمان نسبت به ازدواج و این که مدتهاست در دور و برمان یک ازدواج واقعی ندیده ایم و حتی در ازدواجهایی که به ظاهر موفق هستند بسیاری از مواردی را که بنده و خانم architect اشاره کردیم مشاهده می کنید.

و در نهایت می گویم با تمام این حرفها عمیقا معتقدم می توان ازدواج کرد و احساس خوشایندی نسبت به آن داشت و از احساس خوشبختی در کنار عزیزان لذت برد.

اگر نیاز بود بعدا بیشتر توضیح خواهم داد.:Hedye:

architect;34649 نوشت:
سلام
آقا من میخوام بدونم علت ازدواج چیه؟ ازدواج من چه چیزی به داشته هام اضافه میکنه؟
اون چیه که من الان ندارم و با ازدواج بهش میرسم؟
جز مسئولیتهای سنگینی که میوفته رو دوشم یا بخاطر اومدن بچه از ریخت و هیکل میفتم
جوابهای کلیشه ای هم نمیخوام چون همه رو خودم تو کتابها خوندم که مثلاً مایه آرامشه و باعث رسیدن به کمال میشه و سنت پیامبره و نصف دین کامل میشه و این چیزا.......
من خودم تو ازدواجهایی که اطرافم میبینم آرامشی نیست کمالی نیست هیچی نیست جز بدبختی جز مسئولیت
البته مسئولیت خیلی خوبه ولی مسئولیت ازدواج یه مسئولیت الکیه یه بار اضافه ست
نه که فکر کنین تو خونه ما همیشه دعواست یا آدمهای دوروبرم خیلی بدبختن نه اتفاقاً اونها خیلی هم احساس خوشبختی میکنن ولی من اونا رو بدبخت میدونم چون وقتها و لحظه هاشون مال خودشون نیست
چون مجبورن کار کنن و شکم چند نفر دیگه رو سیر کنن ولی اگه تنها بودن شکم خودشون بالاخره یه جوری سیر میشد
یا مجبورن به خاطر طرفشون و خوشبختی طرف از خیلی اهداف و آرزوهاشون بگذرن این شاید فداکاری باشه ولی برای من عین بدبختیه
من مطمئنم اگه پسرها نیاز جنسی نداشتن هرگز ازدواج نمیکردن
خونه پدر اعصاب آدمو بهم میریزه ولی نه به اندازه خونه بخت!! من اعصاب خورد کنی های خونه بابامو به ناآرومی های خونه بخت ترجیح میدم
شما بگید چیکار کنم
یه دلیل خوب و قاطع برای ازدواج میخوام کمکم کنید.

--------
سلام یه جواب همین طوری
اولین کار: یه آمار بگیر که در جهان چند درصد آنهایی که به سن ازدواج رسیده اند اکنون متاهل هستند؟
دوم: از یه فرد مجرد 50 60 ساله دلیل مجرد بودن و اینکه آیا مجرد بودن خوب است؟ بپرس.
سوم: پیش خودت فکر کن و به این سوال جواب بده که مثلاً فلانی (یه شخصی که میشناسیش) چکارهایی باید در زندگیش انجام می داد تا زندگی مطلوب او بود و از آن لذت می برد؟
چهارم: قلب خودت رو جلا بده ، آراسته کن به نام دوست. حتماً به جواب سوالت خواهی رسید. شک نکن.
این آخری رد خور نداره شک نکن.

architect عزیز دلم واست سوخت چون سوالایی مطرح کردی که هیچکی نتونس قانعت کنه.یه عده که زود وصلش کردن به خدا و پیغمبر ، یه عده فرستادنت پیش مشاور. یه عده هم کم و بیش بعضی حرفاشون خوب بود.اما نتیجش اینکه ما هنوز نمدونیم چرا باید ازدواج کنیم که مجبور شیم بعدش بچه بیاریم و بزرگش کنیم و پدر خودمونو در بیاریم که آدم بشه و .... این همه تکرار تا کی؟میخایم به چی برسیم؟!!! اگه جوابشو پیدا کردی ، به منم بگو لطفا

روابط هر شخصی به طور کلی به سه قسمت تقسیم می شود 1. انچه با خدای خود دارد 2. انچه با جامعه دارد 3. انچه با خود دارد . قوانینی که برای سعادت انسان در نظر گرفته می شود با ید به گونه ای باشد که در هر سه زمینه باعث کمال او باشد شخص کمال گرا نمی تواند یکی از سه رابطه را برای خود حذف کند . مثلا بگوید انسان میتواند رابطه اجتماعی خود را حذف کند و انسانها به سلولهای انفرادی پناه ببرند. یا رابطه خود وخدا را فراموش کنند چرا که از جانب خدا فراموش نمی شود که در دعای کمیل منصوب به حضرت علی علیه السلام می خوانیم که لایمکن الفرار من حکومتک یعنی در این دنیا و آن دنیا رابطه قابل قطع شدن نیست . حال مقوله ازدواج را با هر یک از این سه که بسنجیم خواهیم دید قابل توجیح است ومایه رشد در رابطه خود وخدا ، پيامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نيمي از دينش را احراز كرده است، پس بايد در نيم ديگر از خدا بترسد".(1)البته ازدواج در اسلام واجب نیست ولی مستحب موکد است یعنی توصیه شده است ولی اجبار نه و صورت واجب ان صورتی است که شخص به گناه می افتد در اثر ازدواج نکردن و پیامبر می فر ما یند ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من روی گر داند از من نیست جا مع الاخبار ص 101که از آن می توان پی برد به اهمیت آن واهتمام اسلام به آن واینکه نفس عمل ،نیکو است منتها اشخاصی که امادگی آن را ندارند می توانند به ان اقدام نکنند .ولی بنا به این فرموده حضرت رسول علیه السلام مجاز به رد آن نیستیم چنانچه باید قانون به گونه ای باشد که برای سعادت همه آحاد جامعه باشد و یک شخص در آن لحاظ نشود یعنی در اینجا نباید یک شخص را در نظر گرفت و برای جامعه نظر داد . در قسمت دوم رابطه شخص با جامعه نیز به خوبی این موضوع کار برد دارد .مثلا شخصی به دلایل روانشناسانه نباید ازدواج کند که این استثناء است و شرایط آن را نباید برای همه در نظر گرفت ،ازدواج در قرآن مایه آرامش گفته شده از نشانه‌هاي خدا آن است كه از جنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آن‌ها آرامش يابيد( روم 21)واین آرامش می تواند درهر سه قسمت باشد در قسمت اول چون به سنت پیامبر عمل کرده نصف دین خود را کامل کرده ودر جهت دوری از گناه عمل کرده و روح خود را برای عبادت خداوند مهیا کرده در این بخش موفق است. و این می تواند مقدمه موفقیت در رابطه خود وجامعه نیز باشد چنانکه در حدیث حضرت علی علیه السلام آمده« وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس‏» هر كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خدا ميان او و خلق را اصلاح نمايد.( أمالي الصدوق 34 )علاوه برآنکه دوری از گناه وفحشا برای سلامت جامعه مفید است که حتی بلایائی مثل زلزله در اثر وجود زنا در جامعه می تواند باشد اذا فشا الزنا کثرت الزلازل وسائل ج8حد 13، آرامش افراد جامعه ،نیز در سلامت جامعه مأثر است .اضافه بر آن کثرت نسل از برایند ازدواج است ورابطه های خواهر برادری و.... همه حاصل آن است وتلذذات حاصل از آن نتیجه ازدواجی است .دیگران کاشتند ما خوردیم ما باید بکاریم تا دیگران بخورند اگر در جائی از دوران این فرایند قطع شود به سلامت جامعه لطمه غیر قابل جبران خواهد خورد چنانکه شرح حال قوم موسی با فرعون در قرآن آمده:وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في‏ ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيم‏ (البقرة : 49) و(نيز به ياد آوريد) آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم؛ كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مى‏دادند: پسران شما را سر مى‏بريدند؛ و زنان شما را(براى كنيزى) زنده نگه مى‏داشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود) ودر اینجا از آن به بلائ عظیم یاد شده .انسان موجود مدنی است نیاز به روابط اجتماعی دارد ونیاز دارد شکل این روابط به اقتضائ سن تغییر کند ، نیاز به محبت دارد ونیاز به محبت کردن که این نسبت به سن شخص و مقتضیات آن تغییر می کند روزی با پدر و مادر روزی همسر و روزی فرزندمیتواند این نیاز ضروری را جواب دهد .حال به رابطه با روان خود میرسیم که آن نیز نیاز به رسیدگی درست دارد چنانچه ما برای استفاده از یک دستگاه به نیاز آن توجه می کنیم ونظر سازنده آنرا مورد توجه قرار میدهیم. وخالق هستی که این چنین ارامشی را برای روح ما در نظر گرفته حتمان اولی به تبعیت است .چرا که به واسطه این خالقیت از نیازهای ما مطلع تر است و با فطرت ما سازگار می داند و نا گفته پیداست مخالفت با ان مخالفت با فطرت است. روح و روان برای رسیدن به آرامش به رابطه با جنس مخالف دارد، نیازهای وکمبودهای دو طرف به این شکل رفع می شود شوهر داری و رفع حوایج خانه بوسیله همسردر مقابل خدا ارزش دارد الكادّ على عياله كالمجاهد في سبيل اللَّه‏الحياة با ترجمه احمد آرام ج‏5 435 پيامبر «ص»: كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت (و رنج) مى‏كشد، همچون مجاهد در راه خدا است. ازدواج چنین خیراتی دارد که عمل انسان را این چنین ارزشمند می کند و یک چنین دست اوردهائی برای روح ما دارد من لا يحضره الفقيه ج‏3 384 دو ركعت نماز كه شخص متأهّل بجاى آرد برتر است از هفتاد ركعت كه شخص عزب (بى‏همسر) بجاى آورد. رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهِمَا أَعْزَب‏ پیشنهاد می کنم نصفه پر لیوان را ببینید مثلا حافظ میفرماید دلا خو کن به تنهائی که از تنها(ئی)بلا خیزد که دو جور می شود گفت ولی درست آن همراه (ئی)است که اگر شما این طور تصور کنید خواهید دید، این محیط خا نواده است که باعث بالندگی روحی و روانی وکانونی برای رشد اجتماعی ،فرهنگی واخلاقی است. وبه هدفمندی انسان در زندگی کمک می کند از این رو از نظر اقتصادی نیز بهتر عمل می کند و به نتیجه می رسد .شما می بینید متاهلین بیشتر از وقت خود استفاده می کنند و اگر چه بعضا این وقت برای خودشان استفاده نمی شود ولی برای خانواده خودشان است که ثمرات ان گفته شد.البته برای اینکه بعد از ازدواج به این ثمرات دست پیدا کنیم به چند مورد دیگر نیز باید توجه کرد. اول: آن عقبه ای که قبل ازدواج از قبیل مادی ومعنوی ما خود داریم دوم :آنچه همسر آینده ما دارد .و سوم :پاسخ منطقی به چگونگی کف شدن دو طرف ازدواج .با اینکه این سه مورد در موقعیت بهتر وخوبی باشند ،اشکالاتی که شما به ازدواج دارید بر طرف می شود اگر چه با داشتن حد اقل از دوتای اولی جانب ازدواج از ازدواج نکردن اولی است.چون در خود ازدواج خیرات گفته شده است که در غیرش نیست.و همیشه راه زندگی را با داشتند یک همراه خوب بهتر می توان طی کرد.

به نام آنکه وجودم ز وجودش شده موجود


از زاویه دیگری می توان به این قضیه نگاه کرد و اون اینکه گاهی برای حل مسأله بعضی افراد کار را راحت کرده و صورت مسأله را خط زده و پاک می کنند به جای اینکه به زندگی غیر متعالی دیگران نگاه کنی و کلاّ ازدواج و کارکرد تکاملی آن را زیر سؤال ببرید به چگونگی رسیدن به کمال در سایه ازدواج فکر کن ! به این اعتقاد برسان خودت را که در کنار یک شوهر ی که تمام همتش رساندن خود و خانواده اش به خوشبختی واقعی است چه لذت بخش است و می توان راه نرفته دیگران را با یک برنامه ریزی عاقلانه و سرشار از عشق و محبت بروی
همچنین اگه این سؤال به خاطر پیدا نکردن یک خواستگار خوب است اگه یک کمی از ملاکهای واهی و مادی خود بگذری و از خداوند هم طلب کنی حتماّ به مراد و مقصود خود می رسی ما هم برای شما دعا می کنیم که در گفتگوی بعدی خبر متأهل شدنت را به ما بدهی و ما را خوشحال کنی

من با نویسنده این بحث موافق هستم

اصلا یه سوال دیگه :

اومدیم و ازدواج کردیم , مگه مهمترین مسئله ای که واسه ازدواج است مسئله جنسی نیست؟
از کجا معلوم کسی که باهاش ازدواج میکنیم بتونه از نظر جنسی هر دو طرف و ارضا کنه ؟؟
مگه جز این هست که فقط ظاهر هم و میبینن ؟؟ از کجا معلوم اون کسی که مثلا پسر مورد نظرش بوده از نظر جنسی کاملا متفاوت از آب دربیاد _ روز بعد از ازدواج باید برن طلاق بگیرن؟/

نکته دیگه :

همین الان هم خرج خود یه نفر آدم درنمیاد چه برسه به اینکه بره زن هم بگیره
بر فرض هم در بیاد چرا وقتی میتونی خرج خودت کنی , بری مسافرت , خرید , پس انداز و... هزارکار دیگه

چرا بری زن بگیری؟

من هم ازدواج نکرده و نمیکنم به این دلیل

1- من اصلا اهل عشق و عاشقی و این جور چیزا نیستم و حالم هم بهم میخوره _ حالا شما بگین کدوم زنی هست که وقتی بخوای صحبت کنی از عشق و حرفهای رمانتیک نزنه ؟؟
2- از اونجایی که اکثر خانمها خانه دار هستن کارروزانشون چی میتونه باشه ؟ توضیح میدم :

بعد از بلند شدن از خواب ساعت 10 و اتمام تماسهای تلفنی , رفتن بیرون با دوستان و خرید و کلاس و....
اگر اهل کار خونه باشن که یه دستی به خونه بکشن وگرنه که واسه لیوان جابجا کردن هم 2 تا کارگر باید بیاد
در حالت ایدآل شب وقتی برمیگردی خونه یه غذایی خوب بهت بده و از کارای روزش حرف بزنه و ....
ولی در اکثر موارد شاید هفته ای 2 بار هم رخ نده
آخر ماه هم هرچی درمیاری باید بدی خانم که یه وقتی ازت ناراحت نشه , تازه من کاری به خاله بازی های فامیلی و مشکلاتش ندارم

حالا برنامه الان چجوریه ؟

کار میکنم هرچی درمیارم مقداری خرج ماشین و خرید و بقیه مسافرت , بهترین غذاها ,بهترین لباسها
لازم نیست پولی که درمیارم به کسی بدم , تازه از بابام هم بعضی وقتها میگیرم
دارم درس میخونم , بعد از اینکه لیسانس برق گرفتم معماری میخونم , بعدشم میخوام برم دکتری It بخونم ,

بعدش یه خونه بگیرم بدور از غر غر کردن خانمها به کارهای که علاقه دارم برسم

لازم به زن ندارم چون پولی که در میارم 4 تا کارگر میان تمیزمیکنن
لازم به زن ندارم چون بهترین غذاها رو هم خودم درست میکنم و هم بهترین رستوران میرم
لازم به زن ندارم چون اصلا رمانتیک نیستم که کسی بخوام واسم از این حرفها بزنه
لازم به زن ندارم چون پولی که در میارم خرج خودم میکنم
لازم به زن ندارم چون از خاله بازی های فامیلی و خانوادگی حالم بهم میخوره
لازم به زن ندارم چون هر وقت که بخوام چمدونم و میبندم میرم مسافرت
لازم به زن ندارم چون لباسهایی که دلم بخواد میپوشم
و هزار دیلیل دیگه

حالا اگه مخالفین مثل من دلیل بیارین _ حدیث و آیه هم نخونین که همشو حفظم

salam leonard
tarze fekret kheili bahale
ama dar nahayat mikhay b koja beresi?
key mikhay b khodet fekr koni?

نقل قول:
لازم به زن ندارم چون پولی که در میارم 4 تا کارگر میان تمیزمیکنن
لازم به زن ندارم چون بهترین غذاها رو هم خودم درست میکنم و هم بهترین رستوران میرم
لازم به زن ندارم چون اصلا رمانتیک نیستم که کسی بخوام واسم از این حرفها بزنه
لازم به زن ندارم چون پولی که در میارم خرج خودم میکنم
لازم به زن ندارم چون از خاله بازی های فامیلی و خانوادگی حالم بهم میخوره
لازم به زن ندارم چون هر وقت که بخوام چمدونم و میبندم میرم مسافرت
لازم به زن ندارم چون لباسهایی که دلم بخواد میپوشم
و هزار دیلیل دیگه

چه دید بدی نسبت به زن دارین! چقدر سطح پایین فکر میکنین

همسر میتونه همدم باشه یعنی کسی که باهاش به ارامش برسی،همفکر شما باشه

یکی مثل من و شما از ازدواج خوشش نمیاد روحیاتشم باهاش سازگار نیست،ازدواج نمیکنه ولی حق نداره به جنس مخالف توهین کنه

ولی چون خیلیا فکر میکنن ازدواج برا این چیزاست سخت میشه ادمی پیدا کرد که با شما همفکر باشه و برا ازدواج دنبال یه رباط نگرده
دنبال همسر و خواستگار نباید گشت
هر وقت احساس کردین کسی بهتون نزدیکه یا خودتون با کسی اشنا شدین میشه اون وقت رو ازدواج فکر کنین چون اول خصوصبات یکسانشو دیدین بعد فکر نزدیکتر شدن و ازدواجو کردین

سلام بر جناب لئونارد
افكارتون جالبه! جالب بودنشون به خاطر خوب بودنشون نيست بلكه به خاطر خاص بودنشونه!!!!
فرموديد اگه مخالفين دليل بيارين، با كمال ميل،دليل ميارم كه به شدت موافق ازدواج كردن هستم!!!!!!
لزوم ازدواج و ضروري ميبينم به خاطر مهمترين نياز درونيم تابا بهترين راه رفعش كنم(مثل هر آدم عاقل ديگه اي)
حالا! اين نياز خودش هزارتا شاخه داره:
1-بايد ازدواج كنم كه يك تنوع اساسي در زندگيم پيدا بشه و با يه آدم جنس مخالفم آشنا بشم
2-بايد ازدواج كنم چون گاهي اوقات كه تنها ميشم و كسل فقط وجود يه همسر خوب مي تونه كمكك كنه(البته گفتيد كه آيه و حديث نگيم)
3-بايد ازدواج كنم چون وقتي پولي در ميارم و ميخوام خرج زندگيم كنم به بهترين وجه، دوست دارم يه بچه داشته باشم تا براي اون خريد كنم و وقتي اونو خوشحال مي بينم لذت ببرم
5-بايد ازدواج كنم چون اگه يه زماني فقير شدم همدلي و هم راهي يه همسر خوب بهم بفهمونه همه چيز پول نيست
6-بايد ازدواج كنم تا مسئوليت پذيز شمو در كنارش رشد كنم
7-بايد ازدواج كنم و يه زندگي مستقل تشكيل بدم و از تشكيل اين خانواده ي كوچيك لذت ببرم
8-بايد ازدواج كنم تا مهربونتر بشم
9-بايد ازدواج كنم تا وقتي پير شدم و نا توان آدم هايي داشته باشم كه با تمام وجود دوستم داشته باشنو كمكم كنند
10-بايد ازدواج كنم تا بعدها فرصت تشكيل خانواده رو از دست نداشته باشم
11-.........
بهتون پيشنهاد ميكنم كه طرز تفكرتون و عوض كنيد چون عمه ي بنده هم دقيقآ مثل شما فكر مي كردند والان كه فرصتهاشونو از دست دادن بسيار پشيمون هستند گرچه به اون چيزهايي كه دوست داشتند رسيدند و از لحاظ علمي و اجتماعي بسيار پيشرفت كردند اما الان خودشونو اصلآ ادم موفقي نمي دونند و خلآ بزرگي در زندگيشون مي بينند.
والسلام


tarze fekret kheili bahale
ama dar nahayat mikhay b koja beresi?
key mikhay b khodet fekr koni?

در نهایت به زندگی آرام , بدون دردسر , تفریح , پیشرفت , لذت , ....
تا 50 سالگی بازنشسته بشم و استراحت و..... بعدشم که مهمون بهشت زهراییم و ادامه ماجرا ....
یعنی همه زندگی که مردم دارن فقط با زن گرفتن حل میشه؟ با زن گرفتن به کمال میرسیم ؟ با زن گرفتن به همه آرزو ها میرسیم ؟ با زن گرفتن به لذت , آرامش , رزق و روزی زیاد , فقط میتونیم برسیم؟ با زن گرفتن به همه چیز میرسیم ؟

مثال میزنم >>
اولا : من اگه از فردا بخوام برم خواستگاری , دختره ازم پرسید با نگاه به نیلوفرهای آبی یاد چی میافتین ؟؟ اگه همونجا بالا بیارم چی؟ اصلا بالا هم نیارم کدوم دختری هست که احساس رمانتیکی نداشته باشه ؟

دوما » من موقعی خیلی خیلی مذهبی بودم تا اونجایی که مستحبات , نماز شب نیز برای من واجبات بود و حتی گفتن ذکر از وقتهای بیکاری من بود کربلا و... رفتم , نمیگم به کمال رسیدم ولی از نظر خودم خیلی بالا بود , البته سالهاست که این حس را از دست دادم

در اون موقع آیا زن داشتم که به آنجا رسیدم ؟
برای رسیدن دوباره به آن شرایط باید حتما زن بگیرم ؟ کمال چگونه تعریف میشود ؟غیر از رسیدن به پرهیزگاری است ؟
ما با زن گرفتن به چه کمالی میرسیم ؟

یا همه اینا واسه رنگ کردن جوانهایی است که نمیخوان ازدواج کنن ؟
همه اون چیزهایی که گفتم واسه فکر کردن به خودم بود

جناب لئونارد :توي اين 10 شماره اي كه من گفتم . يه آدم مجرد كه ميخواهد خطايي ام نكنه (تا ب كمال برسه) چي كار ميكنه؟ لطفآ جواب بديد؟

سلام بر جناب لئونارد
افكارتون جالبه! جالب بودنشون به خاطر خوب بودنشون نيست بلكه به خاطر خاص بودنشونه!!!!
فرموديد اگه مخالفين دليل بيارين، با كمال ميل،دليل ميارم كه به شدت موافق ازدواج كردن هستم!!!!!!
لزوم ازدواج و ضروري ميبينم به خاطر مهمترين نياز درونيم تابا بهترين راه رفعش كنم(مثل هر آدم عاقل ديگه اي)
حالا! اين نياز خودش هزارتا شاخه داره:
1-بايد ازدواج كنم كه يك تنوع اساسي در زندگيم پيدا بشه و با يه آدم جنس مخالفم آشنا بشم
2-بايد ازدواج كنم چون گاهي اوقات كه تنها ميشم و كسل فقط وجود يه همسر خوب مي تونه كمكك كنه(البته گفتيد كه آيه و حديث نگيم)
3-بايد ازدواج كنم چون وقتي پولي در ميارم و ميخوام خرج زندگيم كنم به بهترين وجه، دوست دارم يه بچه داشته باشم تا براي اون خريد كنم و وقتي اونو خوشحال مي بينم لذت ببرم
5-بايد ازدواج كنم چون اگه يه زماني فقير شدم همدلي و هم راهي يه همسر خوب بهم بفهمونه همه چيز پول نيست
6-بايد ازدواج كنم تا مسئوليت پذيز شمو در كنارش رشد كنم
7-بايد ازدواج كنم و يه زندگي مستقل تشكيل بدم و از تشكيل اين خانواده ي كوچيك لذت ببرم
8-بايد ازدواج كنم تا مهربونتر بشم
9-بايد ازدواج كنم تا وقتي پير شدم و نا توان آدم هايي داشته باشم كه با تمام وجود دوستم داشته باشنو كمكم كنند
10-بايد ازدواج كنم تا بعدها فرصت تشكيل خانواده رو از دست نداشته باشم

11-.........
بهتون پيشنهاد ميكنم كه طرز تفكرتون و عوض كنيد چون عمه ي بنده هم دقيقآ مثل شما فكر مي كردند والان كه فرصتهاشونو از دست دادن بسيار پشيمون هستند گرچه به اون چيزهايي كه دوست داشتند رسيدند و از لحاظ علمي و اجتماعي بسيار پيشرفت كردند اما الان خودشونو اصلآ ادم موفقي نمي دونند و خلآ بزرگي در زندگيشون مي بينند.
والسلام

سلام ممنون از جوابت :
1- چرا باید برای تنوع زن بگیرم ؟؟ هزار راه برای تنوع زندگی است
2- از تنهایی لذت میبرم و چون آدم خنده رویی هستم به ندرت از چیزی ناراحت میشوم و اگر بشوم آنرا با سرگرمی پر میکنم
3- این گزینه از علایق من نیست
4- در زمان فقیر بودن با کم کردن تفریحات و خرجها میتوان سریع به حالت قبل رسید
6- این گزینه رو قبول دارم
7- از علایق من نیست
8- درک نمیکنم
9- آیا به خانه های سالمندان سری زدید؟
10- برای من مهم نیست
.... ؟
آیا این سوالات لازمه ازدواج هست؟

1-اين كه انسان براي تنوع جلب جنس مخالفش ميشه رو كه قبول داريد؟ حالا:اين تنوع مي تونه از طريق رفاقت و دوستي باشه و... اما آخرش آدم از آدم بودنش بدش مياد از اين كه مثل يه حيوون غرق در مسائل جنسي شده و بالاخره از اين زندگي خسته ميشه! درسته؟(اگه نا درست نظرتون، بايد عرض كنم اصلآ نادرست نيست اين حرف من نيست حرف هزاران روانشناس و دين شناس وكارشناس و كلآ آدم هاي عاقله كه انسان از اين كه با آدم هايمتعدد از جنس مخالف ارتباط داشته باشه حس آرامششو از دست ميده) بنابراين طبيعـتا موافقيد! پس نياز به يه بستري كه توش آرامش باشه و حس انسانيت شكوفا بشه ديده ميشه؟ درسته؟ حالا: ما به خداوند معتقديم به يه نيروي فوق تفكر بشر اين زندگي آرمانيو بايد يه نيروي ما فوق تفكر بشر ضمانت بكنه تا آدم آروم بشه و از خوي حيواني فاصله بگيره.اين زندگي كه از تماس جنسي وجدان ناراحت نشه توي ازدواج نهفته است. اين ميشه يه نوع ازتنوع خوب
2-منم آدم خنده رويي هستم ،به شدت.برون گرا هستم و كلي آدم دور و برم هست اكثرآ. اما اينا نمي تونه اون چيزي كه من ميخوامو بهم بده همون همدلي وهمراهي يه همسر...
3-من به شما قول ميدم ان شاءالله در آينده اين گزينه به شدت از علايقتون ميشه
4-اين جوري به درد نمي خوره روح آدم چي ميشه؟ بايد يكي باشه كه جايگزين پول وبشه(منظورم از لحاظ اولويت بندي)
6- خدارو شكر
7-اميد وارم از علايقتو بشه،اما زماني ميتونيد مسئوليت پذير بشيد و رشد كنيد كه خانواده تشكيل بديد
8-شما گفتيد حديث نگيم.اما تو حديث آمده كه ازدواج باعث اين ميشه كه اخلاق جوانها بهتر بشه.اگه كاري هم به حديث نداشته باشيم بنده خودم به عينه ديدم اينم به طبع به خاطر داشتن آرامش است
9-من به آينده خوش بينم.مادر بزرگ خودمو ديدم كه چه جوري وقتي 4ما زمين گير شد(خدابيامرزشون) خانواده با جون و دل ازشون تيمار داري مي كردند
10-چيزي ندارم براي گفتن
اين سوالات لازمه ي ازدواج نيست من خواستم يه بخشي از نظرمو در رابطه با امر مقدس ازدواج بگم و در ضمن كمكي هم در حد خودم به شما كرده باشم تا اسير عواقب ديدگاهتون نشيد

ممنون , حرفهاتون منطقی است و قبول کردم
اين زندگي كه از تماس جنسي وجدان ناراحت نشه توي ازدواج نهفته است متوجه منظورتون نشدم ؟

نمیدونم شما ازدواج کردید یا نه ؟ ولی تا حالا شده از افرادی که ازدواج کردن بپرسین دوست دارین مجرد باشین؟ دوست دارین آزاد باشید , مسئولیت گردنتون نباشه , به آرزوهایی که قبلا داشتین فکر کردین ؟

باز هم جواب ازدواج است ؟

با قبول شرط ازدواج آیا دختری است که احساسی نباشد ؟ وقتی نتونم از بودن با کسی لذت ببرم چطور میتونم عمرم را برایش هدر بدم ؟

این مورد قبل هم اگه میشه توضیح بدین :

اومدیم و ازدواج کردیم , مگه مهمترین مسئله ای که واسه ازدواج است مسئله جنسی نیست؟
از کجا معلوم کسی که باهاش ازدواج میکنیم بتونه از نظر جنسی هر دو طرف و ارضا کنه ؟؟
مگه جز این هست که فقط ظاهر هم و میبینن ؟؟ از کجا معلوم اون کسی که مثلا پسر مورد نظرش بوده از نظر جنسی کاملا متفاوت از آب دربیاد _ روز بعد از ازدواج باید برن طلاق بگیرن؟/

leonard;118863 نوشت:



در نهایت به زندگی آرام , بدون دردسر , تفریح , پیشرفت , لذت , ....
تا 50 سالگی بازنشسته بشم و استراحت و..... بعدشم که مهمون بهشت زهراییم و ادامه ماجرا ....
یعنی همه زندگی که مردم دارن فقط با زن گرفتن حل میشه؟ با زن گرفتن به کمال میرسیم ؟ با زن گرفتن به همه آرزو ها میرسیم ؟ با زن گرفتن به لذت , آرامش , رزق و روزی زیاد , فقط میتونیم برسیم؟ با زن گرفتن به همه چیز میرسیم ؟

مثال میزنم >>
اولا : من اگه از فردا بخوام برم خواستگاری , دختره ازم پرسید با نگاه به نیلوفرهای آبی یاد چی میافتین ؟؟ اگه همونجا بالا بیارم چی؟ اصلا بالا هم نیارم کدوم دختری هست که احساس رمانتیکی نداشته باشه ؟

دوما » من موقعی خیلی خیلی مذهبی بودم تا اونجایی که مستحبات , نماز شب نیز برای من واجبات بود و حتی گفتن ذکر از وقتهای بیکاری من بود کربلا و... رفتم , نمیگم به کمال رسیدم ولی از نظر خودم خیلی بالا بود , البته سالهاست که این حس را از دست دادم

در اون موقع آیا زن داشتم که به آنجا رسیدم ؟
برای رسیدن دوباره به آن شرایط باید حتما زن بگیرم ؟ کمال چگونه تعریف میشود ؟غیر از رسیدن به پرهیزگاری است ؟
ما با زن گرفتن به چه کمالی میرسیم ؟

یا همه اینا واسه رنگ کردن جوانهایی است که نمیخوان ازدواج کنن ؟
همه اون چیزهایی که گفتم واسه فکر کردن به خودم بود


سلام
انسان تا تشنه نشه دنبال اب نمیره تا گرسنه نشه دنبال غذا. تا بر جهلش علم پیدا نکنه دنبال علم نمیره لازمه حرکت های ادمی حصول و درک نیازهاش هست به اجبار نمیشه کاری کرد شما هنوز بلوغ ازدواج پیدا نکردین که بخواین در مورد عدم نیاز به اون دلایلی رو بیارین و رد کنین دلائل دیگران رو نشونش هم همونه که شما حتی درک درستی از خانم ها ندارین و همچنین از احساس و حتی نسبت بخودتون هم به شناخت نرسیدین و لذت رو الانتون به دلائلی نسبت میدین که همش مقطعی هست وکلا محور لذت رو خودتون میدونین بر اساس همین دیدگاه شما ازدواج هم واقعا امر غیر ضروری هست
در جواب اولا شما مثالتون بسیار بامزه بود نگاه به نیلوفرهای ابی ! نمیدونم شما از چه گروه سنی و چه قشری از خانم ها اگاهی دارین که تلقیه شما از اعم زنان اینطوره و از همه بدتر احساس رو بد فهمیدین اینا احساس نیست بلکه خرج احساس و اون سرمایه غظیم بصورت های فرعیه
در مورد دوما شما کمال این نیست که خط سیر ادم مثل یه منحنی سینوسی گاهی بالا باشه گاهی پایین و شما بگین فلان دوره من خوب بودم همسر نداشتم پس نیاز به همسر نیست استدلال شما هم با عرض معذرت احساسیه از یه اقای غیر رمانتیک بعیده ! کمال ثبات هست و درک خیلی مسائل که جز با تجربه بدست نمیاد و در شرایط خاص
رمانتیک فکرکردن به زندگی و نادیده گرفتن حقایق زندگی و خیلی مسائل بیه همچنین دیدی میاره نمیدونم شما که انگار اجتماعی بودن انسان و رشد ادم رو در زمینه روابطش با بقیه ندیده میگیرین انظرتون در مورد خانواده ای درش متولد شدین چیه ! از نظر شما از اساس تشکیل خانواده اشتباست
اتفاقا بنده هم خیلی از تنهایی لذت میبرم ولی قرار نیست کسی بره تو زندگی حریم نداشته باشه برای خودش و خیلی تصورات سوسولانه و غیر واقعی
پیشنهاد میکنم در معنای لذت تنهایی موفقیت و رضایت و رشد جستاری داشته باشین تا عمیقا بدونین کجای زندگی تا همین حالا ریشه اصلی لذت چی بوده ریشه اصلی و اصیلش
اروزی موفقیت می کنم برای شما

leonard;118881 نوشت:

نمیدونم شما ازدواج کردید یا نه ؟ ولی تا حالا شده از افرادی که ازدواج کردن بپرسین دوست دارین مجرد باشین؟ دوست دارین آزاد باشید , مسئولیت گردنتون نباشه , به آرزوهایی که قبلا داشتین فکر کردین ؟


با اجازتون من نظرم رو راجع به سوال شما بگم
شما یه فردی رو پیدا کنین از زندگی چه تاهل چه تجرد چه شغل چه رشته راضی باشه ؟ ریشه رضایت در واقع بینیه و علت عدم رضایت تصورات نادرست از کل زندگی و مراحل و موقعیت هاست مثال دانش اموزی عاشق رشته ای هست ولی همین دانش اموز در حین تحصیل در رشته مورد علاقش رضایت نداره شما از رشته تحصیلی موقعیت های شغلی مطلوب زندگی مجردی تاهل فرزند دار شدن شرایط کاری و ارمانی وقتی میرن توش رضایت میپره مگر در برخی افراد که عسر و یسر رو لازمه هر قسمت از زندگی میدونن یعنی لذت و سختی در هم پیچیده شده وقتی در شرایطش نیستیم رویای قسمتهای خوشش ما رو سرخوش میکنه مرد عمل که شدیم نیشتر سختیهاش لذت بردن رو از یادمون میبره ولی پذیرش واقعیت سختی ها و مسئولیت ها رو اسان میکنه
ازدواج مانند شهریست یا قلعه ای که افرادی که داخلشن میخوان ازش بیرون بیان و افرادی که بیرونشن میخوان برن توش!
موفق باشین
موضوع قفل شده است