چرا نماز؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا نماز؟

چرا نماز میخوانیم؟
من نماز میخوانم چون میدانم واجب است اما چرا واجب است؟
جوابهای کلیشه ای و کتابی نمیخواهم مثل اینکه نماز مایه آرامش است و انسان را به یاد خدا می اندازد و بنده بودن و فقیر بودن انسان و غنی و قدرتمند بودن خدا را یادآوری می کند و ........
می خواهم بدانم چرا؟
من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده
واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست خدا بی نیاز است ستایش مخصوص خداست و........ تازه اون هم نه به زبون خودمون به زبون عربی که هیچی ازش نمیفهمیم واقعاً هیچ حسی نداره

[="Indigo"]سلام
لطفا یه نگاهی به این تاپیک بیاندازید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4705&highlight=%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D9%87

در ادامه هم دوستان کمکتون میکنن.[/]

architect;34640 نوشت:
چرا نماز میخوانیم؟
من نماز میخوانم چون میدانم واجب است اما چرا واجب است؟
جوابهای کلیشه ای و کتابی نمیخواهم مثل اینکه نماز مایه آرامش است و انسان را به یاد خدا می اندازد و بنده بودن و فقیر بودن انسان و غنی و قدرتمند بودن خدا را یادآوری می کند و ........
می خواهم بدانم چرا؟
من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده
واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست خدا بی نیاز است ستایش مخصوص خداست و........ تازه اون هم نه به زبون خودمون به زبون عربی که هیچی ازش نمیفهمیم واقعاً هیچ حسی نداره

سلام دوست خوبم.
چون گفتي كليشه اي جواب نديد . من هم خيلي روان و ساده بهت مي گم.

دقيقا من هم همين احساس شما رو داشتم البته در مورد نماز شب. وقتي شبها تو رختخواب مي خوابيدم و با خدا حرف مي زدم و اشك مي ريختم حال خيلي خوشي داشتم و يك شب هم رفتم نماز شب خوندم اما اون حال توي رختخواب رو نداشتم. مي گفتم ولش كن بابا آدم اين جوري به خدا نزديكتره.
بعد كم كم احساس عجيبي پيدا كردم كه باعث شد از رختخوابم بلند بشم و نماز شب بخونم.بذار برات با يه مثال بگم. شما يك كسي رو خيلي دوست داري مثلا مادر ، پدر يا هر كس ديگه اي رو و ازش دوري. شبها به يادش هستي مثلا عكسشو مياري جلوت و گريه ميكني و ميگي مادر چقدر دوستت دارم كجايي دلم برات تنگ شده. اما يك روز خودت مي ري ديدنش و مي بوسيش و در آغوشش ميگيري و باهاش حرف ميزني. حالا اين قشنگتره يا اون يكي. تازه مادرت الان متوجه شده كه چقدر دوستش داري و چقدر احترام براش قائلي كه حاضر شدي اين همه راه رو بياي و از نزديك ببينيش و از زحماتش تشكر كني . نماز خوندن هم همينه.
درسته خدا نياز به اين چيزها نداره و خودش از دل ما خبر داره اما شما با بلند شدن و وضو گرفتنت و پهن كردن سجاده به خدا ميگه خدايا من خيلي دوستت دارم ببين دارم ميام ديدنت ميخوام باهات حرف بزنم. بعد با احترام مي ايستي سلام مي كني و با خواند سوره حمد با ادب از نعمتهاي خدا تشكر ميكني. خدا كم كسي نيست. چطور وقتي مي خواي بري ديدن يك فرد خيلي مهم و بزرگ كلي آماده ميشي و سعي ميكني با ادب و حرفهاي قشنگ باهاش صحبت كني اون وقت خداي به اين بزرگي ارزش نداره كه به خاطرش از جات بلند بشي. خواندن سوره حمد و اذكار نماز در واقع همون صحبت مودبانه با خداست. وگرنه مي توني عاميانه بگي خدايا خيلي دوستت دارم عاشقتم. اينها هم قشنگن اما همون طور كه جلوي بزرگان با ادب صحبت مي كني اين لحظه كه وقت ملاقاتت با خداست زيبا صحبت كن. البته تمام اين سوره ها و اذكار نماز هر كدام فلسفه و اسراري دارد. حتي حركات نماز هر كدام از نظر علمي كلي فلسفه و خاصيت داره و خيليهاش كشف شده. كه در اين جا نمي گنجد براي شما بگم. و اساتيد بهتر مي توانند بيان كنند اگر دوست داشتيد مي توانيد از اساتيد بخواهيد تاپيكش را براي شما بزنند. البته خودتان هم مي توانيد در اينترنت سرچ كنيد. از خدا ميخواهم لذت عبادت و مناجاتش رو به شما بنده خوب بچشاند. يا حق.
:Gol:

architect;34640 نوشت:
چرا نماز میخوانیم؟

architect;34640 نوشت:
جوابهای کلیشه ای و کتابی نمیخواهم مثل اینکه نماز مایه آرامش است و انسان را به یاد خدا می اندازد و بنده بودن و فقیر بودن انسان و غنی و قدرتمند بودن خدا را یادآوری می کند و ........


با سلام

شايد اين مساله را بنده در اين سايت زياد تكرا كردم و براي دوستان ديگر تكراري باشد ولي چاره اي نيست

بزرگوار
دين اسلام مانند يك مجموعه اي به هم پيوسته است و تمام فاكتورهاي ان در يك بخشي مثل نماز ربطي ناگسستني دارد با مسالي در بخشي ديگر مثل اعتقادات و همچنين است بخش هاي ديگر ان.

و ما حق نداريم به موضوعات دين به خودي خود نگاه كنيم كه در اين صورت هيچ نتيجه اي نخواهيم گرفت و سردر گم خواهيم بود

بزرگوار
دين اسلام ابتدا اصول دارد و بعدا فروع دارد و احكام دارد و اخلاق دارد و ......و البته كه از هر بابي وارد شويد فرق نمي كند ولي فقط بايد به تمام ابواب ان سري بزنيد و انها را هم در نظر بگيريد تا در چنين سوالاتي سردر گم نمانيم

اين كه در ما در روز افعالي به اين شكل انجام دهيم و خم و راست وشويم و يك ماه در سال از صبح تا شب چيزي نخوريم و .... راعقل به خودي خود شايد رد كند و اين زماني است كه از اين عقل در مسيرش براي اموختن نماز و روزه استفاده نكنيم

عقل زماني تاييد اين مسايل مي كند و دل زماني اطمينان خواهد داشت كه ابتدا ما اصول دين را بياموزيم و در اعتقادات خود نسبت به دين محكمتر قدم برداريم

دين ابتدا اصول اش را كه توحيد و نبوت و معاد است را تشريح مي كند و قدم اول را اين مي داند
وقتي اصول دين و نبوت و معاد را اموختيم و در دل بدان ايمان داشتيم و نبوت را فرا گرفتيم

ديگر زماني كه مطلبي از همين خدا توسط پيامبر به ما رسيد را رد نمي كنيم واز چرايي ان حرفي به ميان نمي اوريم
چون مي دانيم كه اين عمل توسط خدايي به ما رسيده است در اصول خود اموختيم كه اين خدا حكيم است و كار بيهوده اي نمي كند

هرچند در رختخواب دردل كردن با خدا را نفسمان بيشتر بپسندد تا

نماز خواندن

پس براي درك و فهميدن هر مطلبي بايد از راهش قدم برداشت و در مورد دين بايد تمام جوانب ان را مد نظر داشت و اين سيستم يك پارچه را به هم مرتبط دانست كه جا ماندن هر مطلبي از دين ما را سردر گم خواهد كرد

نقل قول:
من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده

چون تابه‌حال نماز (به معنی واقعی کلمه) نخواندید.

سادات;34650 نوشت:
سلام دوست خوبم.
چون گفتي كليشه اي جواب نديد . من هم خيلي روان و ساده بهت مي گم.

دقيقا من هم همين احساس شما رو داشتم البته در مورد نماز شب. وقتي شبها تو رختخواب مي خوابيدم و با خدا حرف مي زدم و اشك مي ريختم حال خيلي خوشي داشتم و يك شب هم رفتم نماز شب خوندم اما اون حال توي رختخواب رو نداشتم. مي گفتم ولش كن بابا آدم اين جوري به خدا نزديكتره.
بعد كم كم احساس عجيبي پيدا كردم كه باعث شد از رختخوابم بلند بشم و نماز شب بخونم.بذار برات با يه مثال بگم. شما يك كسي رو خيلي دوست داري مثلا مادر ، پدر يا هر كس ديگه اي رو و ازش دوري. شبها به يادش هستي مثلا عكسشو مياري جلوت و گريه ميكني و ميگي مادر چقدر دوستت دارم كجايي دلم برات تنگ شده. اما يك روز خودت مي ري ديدنش و مي بوسيش و در آغوشش ميگيري و باهاش حرف ميزني. حالا اين قشنگتره يا اون يكي. تازه مادرت الان متوجه شده كه چقدر دوستش داري و چقدر احترام براش قائلي كه حاضر شدي اين همه راه رو بياي و از نزديك ببينيش و از زحماتش تشكر كني . نماز خوندن هم همينه.
درسته خدا نياز به اين چيزها نداره و خودش از دل ما خبر داره اما شما با بلند شدن و وضو گرفتنت و پهن كردن سجاده به خدا ميگه خدايا من خيلي دوستت دارم ببين دارم ميام ديدنت ميخوام باهات حرف بزنم. بعد با احترام مي ايستي سلام مي كني و با خواند سوره حمد با ادب از نعمتهاي خدا تشكر ميكني. خدا كم كسي نيست. چطور وقتي مي خواي بري ديدن يك فرد خيلي مهم و بزرگ كلي آماده ميشي و سعي ميكني با ادب و حرفهاي قشنگ باهاش صحبت كني اون وقت خداي به اين بزرگي ارزش نداره كه به خاطرش از جات بلند بشي. خواندن سوره حمد و اذكار نماز در واقع همون صحبت مودبانه با خداست. وگرنه مي توني عاميانه بگي خدايا خيلي دوستت دارم عاشقتم. اينها هم قشنگن اما همون طور كه جلوي بزرگان با ادب صحبت مي كني اين لحظه كه وقت ملاقاتت با خداست زيبا صحبت كن. البته تمام اين سوره ها و اذكار نماز هر كدام فلسفه و اسراري دارد. حتي حركات نماز هر كدام از نظر علمي كلي فلسفه و خاصيت داره و خيليهاش كشف شده. كه در اين جا نمي گنجد براي شما بگم. و اساتيد بهتر مي توانند بيان كنند اگر دوست داشتيد مي توانيد از اساتيد بخواهيد تاپيكش را براي شما بزنند. البته خودتان هم مي توانيد در اينترنت سرچ كنيد. از خدا ميخواهم لذت عبادت و مناجاتش رو به شما بنده خوب بچشاند. يا حق.
:gol:


سادات عزیز مرسی از راهنماییت

architect;34640 نوشت:

واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست .. واقعاً هیچ حسی نداره

شاید معنای درست عبارات را نفهمیدیم که لزوم تکرارش را نمیبینیم.

برای تکراری نشدن نمازمان، با هر بار "ایاک نعبد و ایاک نستعین ، اهدنا الصراط المستقیم.." خودمان ار با الفاظ مطابقت بدیم و ببینیم امروز اینگونه بودیم یا خیر؟

امروز در مسیر درست حرکت کردیم یا اشتباهاتی هم داشتیم؟
امروز تنها امیدمان به خدا بود..که او هم دستمان را بگیرد یا خیر ؟
امروز...

دوست عزیزم architect جان سلام!

سوال قشنگی پرسیدی. به قول خودت خیلی از این حرفهای کلیشه ای رو شنیدی که نماز واسه خودمون خوبه. خدا نیازی به نماز ما نداره و ......
اینها حرفهای خوبی هستن و کاملا درست. اما چون که هی تکرار شدن و اتفاقا کسی که اینها رو میگه، دلیلش رو نمیگه، یه حالت کلیشه ای پیدا کرده. مثلا اگه از طرف بپرسی شما که میگی نماز واسه خودمون خوبه، خوب چرا و چطور خوبه؟؟ میبینی یا غالبا توی جواب دادن گیر میکنن، یا بازم یه سری حرفهای کلیشه ای تحویلمون میدن. من دوست ندارم این شکلی صحبت کنم.

بزار از اینجا شروع کنیم
اونچه که مسلمه اینه که ما به خدایی اعتقاد داریم که ما رو افریده و تمام نعمت ها از جانب خداوند هست. کاری به صفات خدا و .... فعلا نداریم. چون اگه بخوایم وارد بشیم، باید توحید رو بحث کنیم که فعلا بحث ما روی این نیست.
میخوام نتیجه بحث توحید رو بگم. ما خدا رو بی نیاز از همه چیز میدونیم و خدا را صاحب نعمت. همه نعمت ها از جانب خداست. حالا ما باید ببیایم ببینیم که خدا چی ها به ما داده. بشینیم بشماریم. اصلا میتونیم بشماریم ؟؟ بریم سراغ قرآن. ( ابراهیم / 34 و نحل / 18 )

من یه چند نمونه ساده بگم.
همین انگشت شصت مون هست. فرض کن اونو نداشته باشیم. دکمه پیراهنمون رو هم نمیتونیم ببندیم. یه خودکارم نمییتونیم بگیریم. مسواکو نمیتونیم دستمون بگیریم. نمیتونیم با کلید در خونه خودمون رو هم باز کنیم. آغا شما حساب کنی میبینی نصف بیشتر کارهای زندگیمون با همین یه انگشت شصت راه میگیره. یه خوره فکر کنی میبینی خیلی کارها یا همین انگشت انجام میدیم خودمون هواسمون نیست. این یه نمونه ساده.

همین بذاق دهان رو فرض کن. این بدن ما طبق چه فرمول و قاعده ای اینقدر دقیق، به مقدار مورد نیاز بذاق ترشح میکنه. فرض کن بذاق دهنمون کم ترشح میشد. همه دهن ها خشک میشد. فرض کن زیاد ترشح بشه. دیگه اونوقت هر جا میرفتیم، باید یه سطلی یه چیزی زیر چونه مون میزاشتیم تا این آب دهن سرازیر نشه روی فرشهای مردم.....!!!! چقدر زشت و درد آور بود.؟؟؟

یا خیلی ساده تر. به جای اینکه فک پایین ما حرکت کنه و غذا رو بجوه، فک بالای ما متحرک بود و پایینی ثابت..!!!! اونوقت چقدر غذا خوردن آدمها خنده دار میشد. فکر کن..!!! اگه همه آدمه اینطور نبودن، مثلا خدای نکرده یه نفر آدم این شکلی بود. همه عالم و آدم مسخره اش میکردن. واقعا جای شکر نداره؟؟

اصلا همینکه بدن ما الان سالمه، خودش بزرگترین نعمته. من یه بار شنیدم که متخصصین بیش از 2500 نوع بیماری مختلف برای مغز انسان تا حالا کشف کردن. 2500 تا هان..!!!! حالا تو رو خدا جا نداره از خدا تشکر کنیم که ما الان هیچمون نیست . اگه خدای نکرده یکی از این همه بیماری که فقط برای مغز نه جاهای دیگه بدن کشف شده رو میگرفتیم، چی مشید؟؟؟

نفس کشیدن ساده مون رو هواسمون هست. یه سرماخوردگی و گرفتگی بینی خیلی خیلی ساده، چه بلایی که سر ما که نمیاره. اصلا نمیتونیم درست نفس بکشیم. چقدر آدمها هستن که حسرت این رو میبرن که یه نفس درست و حسابی بکشن؟؟ اقا دیگه نفس کشیدن که جزء ابتدایی ترین چیزهاست. خیلی ها هستن که همین ابتدایی ترین چیز رو از نظر ما، با هزار زحمت و درد سر انجام میدن. نیستن اینجور ادمها؟؟؟

خود همین چشم های ما. اونقدر ظریف و حساس هستن و لایه های مختلفی دارن که برای هر قسمتی اش، ما فقط یه متخصص و فوق متخصص باید تربیت کنیم. متخصص عنبیه. متخصص قرنیه. متخصص فلان و بحمان. یه نفر باید چندین و چند سال درس بخونه تا بتونه فقط توی یه قسمت کوچک از چشم، اظهار نظر کنه. این چشم با این ظاهر ساده و اون همه پیچیدگی ، اگه ما الان داریم به لطف خدا ازش استفاده میکنیم و هیچش هم نیست، همین چشمی که برای هر جزء کوچیکش باید فوق تخصص تربیت بشه، همین که الان سالمه، آیا جای شکر نداره؟؟ چطور قسمت های بزرگی از اون آسمون بی کران خدا توی چشم ما که به اندازه یک عدسیه قرار میگیره و ما میبینیم؟؟؟؟!!!!

همین نعمت درس خوندن، نعمت داشتن پدر و مادر، لباس خوب داشتن و . . . . . آیا اینها الکی هستن؟؟
ما اونقدر توی این زندگی غرق شدیم و زندگی ما رو به خودمون مشغول کرده که اصلا دیگه هیچ این چیزهای به ظاهر ساده رو نمیبینیم. راحت از کنارشون رد میشیم. متاسفانه عادت کردیم به زندگی. صبح که از خواب بلند میشیم میبینیم خورشید در اومده، موقع غروب هم دوباره غروب میکنه و فردا هم همینطور. دیگه به اینها عادت کردیم. اما اگه خدای نکرده همین خورشید، دیگه مثلا از شرق طلوع نکنه و چه میدونم از غرب یا از شمال طلوع کنه، چه بلایی که بر سر زمین و آب دریاها و .... نمیاد. اصلا نظم کل کره زمین بهم میخوره. دیگه دنیا چهار فصل نبود و رشد و نمو همه گیاها و میوه ها و درختان مختل میشد.

اگه همین قطب شمال و جنوب عوض بشه، یا همین گردش وضعی زمین متوقف بشه یا زمین بخواد در خلاف جهت الانش بچرخه، اصلا کل زمین نابود میشه. فقط کافیه زمین یه لحظه توقف کنه یا سرعتش حتی اندکی کم بشه، بی درنگ چندین برابر بر سنگینی وزن اجسام اضافه میشه و تمامی ساختمون هایی که بر اساس وزن کنونی محاسبه و ساخته شدن، همه شون خراب میشن و میان پایین.....!!!!

دقت به ابرها و بارون ها کردی؟؟ این ابرها چطور آب رو در خودشون دارن و چطور از روی شهرها و دریاها و بیابون ها عبور میکنن و بدون اینکه حتی یه قطره ازشون بریزه و میرن تا برسن به جایی که مامور شدن و اونجا قطره قطره شروع به بارش میکنن. اونم چقدر قشنگ. هیچ قطره ای در مسیر خودش به قطره ی دیگه برخورد نمیکنه تا از اسمون به زمین بیاد...!!!! انگار روی هر قطره به قلم خداوندی نوشته شده که : " این قطره روزی فلان حیوان و یا نصیب فلان مکان هست". .!!!!

تفکر در مخلوقات خدا مثل همین حیوانات و حشرات ی که ما به سادگی از کنار اونها رد میشیم. امام علی ع چه توصیفی از عجایب و شگفتی های افرینش خداوند در مورد طاووس و خفاش !!! بیان میکنه. آیا تا حالا در مورد شیوه زندگی زنبور عسل فکر کردی؟ چرا و چطور اینقدر دقیق سوراخ های کندوش رو شش ضلعی میسازه؟ مهندس عنکبوت !! رو تا حالا دقت کردی. چطور اینقدر دقیق و ظریف و با نظمی خاص خانه اش رو میسازه. ارواح عمه مهندس های نقشه کش که اینقدر دقیق کار کنن..!!!

اگه میخوای خداشناسی ات قوی بشه و ببینی که نعمت ها و عجایب خلقت خدا چی هستن، بشین مستند های راز بقا رو ببین...!!!! اینو جدی میگم. اونوقت تنها یه گوشه هایی از عظمت افریدگار رو میبینی که واقعا آدم دیوونه میشه.

انواع و اقسام گیاهانی که در دنیا وجود داره و خواص و رنگ و بو و طعم متفاوتشون. خواستی یه سر پیش عطارها بزن تا خوب متوجه این عجایب خلقت بشی.

فقط میتونم یه چیز بگم اینجا. اونم اینه:

آن که پر نقش زد این دایره ی مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
این همه رنگ می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

اینکه خداوند این همه تاکید میکنه و انسانها رو دعوت به تفکر در ایات و نشانه های خلقت خودش میکنه ،به نظرت علتش چیه؟ بازم بریم سراغ قران :
(بقره / 164 ، آل عمران/ 190و191 ، رعد / 4 ، نحل/ 12 ، غافر/ 81 ، روم/24 و8 ، جاثیه /4و5و6 ذاریات /20 )

ایات قران نکات عجیبی رو در این باره مطرح میکنند
حتما آیات بالا رو از قرآن نگاه کن و بعد ادامه مطلب رو بخون. اگه فرصت نداشتی بگو ایات رو برات بنویسم.

همه ی اینها مختصری بود از نعمت های خداوند در حق ما. حالا من فقط یه سوال میخوام از خودمون بپرسم. اونم اینه که این خدا، با این همه عظمت و بزرگی، با این همه نعمت و لطفی که در حق ما کرده، آیا اونقدر نمی ارزه که بخوایم فقط ازش یه تشکر خشک و خالی کنیم؟؟؟!!!!

مثلا فرض کن شما منو دعوت کنی بیام خونه تون. برام بهترین جا رو در نظر بگیری. بهترین شام یا ناهار رو برام آماده کنی. کلی به من لطف و محبت کنی. بهترین مکان رو توی خونه ات در اختیارم بزاری تا استراحت کنم. بهترین میوه ها و نوشیدنی ها رو هم بهم بدی بخورم. اونوقت من با این همه محبت و لطفی که در حقم کردی، موقع اش که شد، در حالی که پیشم نشستی، بلند شم و بدون خداحافظی و بدون اینکه حتی یه تشکر کوچیک زبونی ازت کنم، بلند شم برم...!!!!!! تو چه حسی بهت دست میده؟؟ چه فکری در مورد من میکنی؟؟؟ اگه گیرم بیاری چه بلایی سرم میاری؟؟؟!!!! پیش خودت نمیگی این علیرضا چه آدم بی معرفتی بود؟ چه ادم بی ادبی بود؟ چه آدم بدرنخور و مزخرفی بود؟؟؟؟!!!

نماز خوندن هم همینه عزیزم. ما اگه نماز میخونیم، داریم معرفت و ادبمون رو نسبت به خداوند که ولی نعمت ماست نشون میدیم. خدایی که این همه به ما لطف داره، با اون همه نعمتی که به ما داده و من گوشه خیلی خیلی کوچیکی از نعمتهاش رو در بالا اشاره کردم، آیا سزاوار تشکر نیست؟ ما که نمیتونیم و نمیدونیم چطور در مقابل اون همه نعمت و لطف، ازش تشکر کنیم. خودش بهمون گفته اگه میخواین گوشه ای از این حق رو که ر گردنتون هست ادا کنید، نماز بخونید. حالا خودت بگو. آیا سزاواره که ما بگیم نه؟؟؟!! نمیخوام. نمیخونم.

اصلا من میگم خدا به ما میگفت نماز هست. اما اگه میخوای بخون. اگه میخوای نخون. اگه بخونی ثوابی گیرت نمیاد. اگه هم نخونی، عذابت نمیکنم ....!!!! حتی اگه خدا اینطور میگفت، شرط ادب و معرفت این بود که ما میخوندیم. شرط مرام و معرفت این بود که ما نماز میخوندیم. شرط عقل این بود که نماز میخوندیم. اصلا نبایستی از شرمندگی و خجالت رومون میشد که توی این دنیا زندگی کنیم اگه نماز نبود. اونم اون نمازهای دست و پا شکسته ای که ما میخونیم. ما اگه این نماز رو برای همدیگه میخوندیم، یعنی من مثلا واسه تشکر از تو، برات نماز میخوندم. اونم با این جور نماز و با این وضع. یا تو برای من نماز میخوندی. اصلا خودمون هم نمازهای همدیگه رو قبول نمیکردیم. خودمون هان. خودمون که آدمیم. دیگه خدا که بماند. دیگه ببین که خدا چقدر بزرگه و بخشنده است که این نمازهای بی سر و ته ما رو هم از ما میپذیره.

همین نماز که به نوعی تشکر در برابر خداست، برای خودمون هم فایده داره. ( اسراء/7 ابتدای آیه ) فاطر/15

آثار نماز اون یه بحثی دیگه است حالا شما اگه نگاه کنی، میبینی سرتاسر نماز همه اش برای خودمونه. اینو وقتی که آثار نماز رو بررسی کنیم بیشتر مشخص میشه. حالا تو ببین واسه تشکر از یه ولی نعمت، براش نماز بخونی. بعدشم سود این نماز خوندن خالص برای خودت باشه و به جیب خودت میره. هیچ چی هم قرار نیست که گیر خدا بیاد. دیگه شما معامله ای مثل نماز، اینقدر پر سود و با منفعت( هم دنیوی و هم اخروی)، سراغ داری؟؟؟ کی از معامله کردن اینچنینی با خدا ضرر کرده؟؟

منتظر نظرات قشنگت هستم

"علیرضا" عزیز مرسی از حرفهای قشنگت
"سادات" عزیز هم حرفش تو همین مایه ها بود. میدونی از اون به بعد با این دید نماز خوندم فقط با این دید که من وظیفه دارم از خدام تشکر کنم.
لطف کن یه سری هم به بخش "خمس" و "اصطلاحات قرآنی" و "سایر موارد اصول و معارف دین" و"عدل" هم بزن شاید بتونی بدون کلیشه کمکم کنی!!! مرسی.

سلام دوست من!
چند تا سخنرانی از آقای پناهیان در مورد نماز هست که با یه دید دیگه ای که شاید تا حالا کمتر شنیدیم در مورد خدا و نماز صحبت میکنه. بنظرمگوششون بدی خیلی عالیه

http://dlserver.yasinmedia.com/v87/panahiyan8/Chegoneh%20Yek%20Namaze%20Khob%20Bekhanim%2001%20(panahiyan).mp3

http://dlserver.yasinmedia.com/v87/panahiyan8/Chegoneh%20Yek%20Namaze%20Khob%20Bekhanim%2002%20(panahiyan).mp3

http://dlserver.yasinmedia.com/v87/panahiyan8/Chegoneh%20Yek%20Namaze%20Khob%20Bekhanim%2003%20(panahiyan).mp3

http://dlserver.yasinmedia.com/v87/panahiyan8/Chegoneh%20Yek%20Namaze%20Khob%20Bekhanim%2004%20(panahiyan).mp3

http://dlserver.yasinmedia.com/v87/panahiyan8/Chegoneh%20Yek%20Namaze%20Khob%20Bekhanim%2005%20(panahiyan).mp3

سلام

architect;34640 نوشت:
چرا نماز میخوانیم؟
من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده
واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست خدا بی نیاز است ستایش مخصوص خداست و........

نماز فقط ارتباط با خدا نيست . نماز علاوه بر ارتباط با خدا اطاعت از خدا هم هست .
دليل حرفم اينه كه اگه ما نمازمون رو خيلي هم با حس و حال بخونيم و تو نماز از خوف خدا اشك بريزيم و آخر ارتباط و حس و حال با خدا باشيم ولي يه سجده اضافه يا كم كنيم يا يه ذره رومونو برگردونيم نماز باطل ميشه .
پس نماز فقط حس و حال نيست مجموعه اي از قوانين آسون ( ركوع ، سجده ، اينور اونور نگاه نكردن و ...) هم هست . كه وقتي ما هر روز روزي 17 بار توي 17 ركعت اينكار رو انجام ميديم تويه طولاني مدت خودمون متوجه نيستيم ولي روي ما اثر ميذاره و اطاعت از حكم و فرمان خدا انشاءالله ملكه ذهن ما ميشه (برامون آسون تر ميشه نسبت به كسي كه نماز نميخونه ). و توي ديگر مراحل زندگي راحت تر مي تونيم احكام الهي رو اجرا كنيم .

و البته اين عمل به احكام الهي به نفع خودمونه .ما به احكام الهي عمل نكنيم چيزي از خدا كم نميشه
عمل هم كنيم نفعي به خدا نرسونديم . كاملا به نفع خود ماست .

گفته شده كه ما اگه بخوايم تويه نماز حواسمون پرت نشه به معني توجه كنيم . پس اگه معنيشو بدونيم و تاحد امكان بهش فكر كنيم و دنبال تفسيرش بريم اونوقت حسشو بيشتر احساس ميكنيم. فلسفه زبان عربي بودن هم خودش مفصله

سخنراني حجه الاسلام پناهيان در مورد چگونه نماز خوب بخوانيم رو وقت كرديد گوش بديد خلاصه اي از تراك اولش رو ذكر كردم . من تراك اول رو تا حالا فكر كنم 80 باري با فاصله يا بدون فاصله گوش دادم و كلي روش فكر كردم . اينقدر جايه فكر كردن داره كه هنوز وارد تراك هاي بعدي نشدم . هر بار گوش ميدي كلي نكته ازش در مياد .

موفق باشيد

t4h9r1;41770 نوشت:
و البته اين عمل به احكام الهي به نفع خودمونه

t4h9r1 عزیز میشه نفعشو بگی؟؟

بسمه تعالی
با سلام و تشکر
زیربنای اعمال ما عقائد ماست که اگر عقایدمان ناصحیح،ناقص و یا سست باشد در نتیجه خانه ی عمل ما هم ویران،ناقص و یا سست خواهد شد. مهمترین عقیده اصل توحید است که نادرستی ، نقص و سستی عقیده به آن در اعمال ما اثر مستقیم دارد. لذا اول باید از دوست عزیزمان بپرسیم آیا خدای خارج از ذهنت را باور کردی یا نه؟به عبارت دیگر آیا تو خدای ذهنت را قبول داری یا خدای خارجی که خالق همه ی جهان است؟

اگر خدای خارجی را قبول داری او چگونه خدایی است؟
:Gol:

سلام به خداجویان
این سوال در مور نماز و نفس این عمل در ذهن همگان نقش میبندد و من هم در این مورد سوال کردم . برداشت عقلی من هم این است که:
روح وحدت مسلمانان برای عینیت بخشیدن به اعتقادشان نماز است . نماز نماد یکپارچگی است . خداوند نیاز ندارد ما نیازمندیم/ نیازانکه کسی نتواند عقاید عقلی ما را در خصوص دین و مذهبمان سست کرده و زیر پا بگذارد.
مقوله بعدی این است که وقتی نماز به صورت یک عادت در می اید سعی در گناه نکردن هم یک عادت میشه /به طهارت و پاکی اهمیت خواهیم داد کمتر مردم را میرنجونیم! از نگاه بد خودمان را پوشانیده و سعی کرده نگاه بد نکنیم/احکام الهی همه بصورت زنجیر وار به یکدیگر مربوطند حال فکر کنید یکی از این حلقه ها سست شده و پاره شود نفعو ضرر ان متوجه همه میشود
نکته بعدیهم اینه که ادم یا به حضرت محمد و قران ایمان داره یا نداره / اگه نداره که هیچ! ولی اگه ایمان داره ایا پیامبر نماز میخونده یانه! همه میدونیم میخونده پس ماهم میخونیم:reading:

architect;58121 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : T4h9r1 و البته اين عمل به احكام الهي به نفع خودمونه t4h9r1 عزیز میشه نفعشو بگی؟؟

باسلام به دوستان وتشکر برای جواب های خوبشان چند نکته در نقل مطلب بالا عرض کنم.

1. "نماز" از واجباتي كه در قرآن كريم و روايات اسلامي بيشترين تأكيد و سفارش بر آن شده و تنها واجبي است كه مكلف‌، ـ حتي در حال مرگ ـ بايد آن را به جا بياورد و تحت هيچ شرايطي نبايد ترك شود و توصيه تمام انبياي الهي به امت‌هايشان بوده و در روز حسابرسي نيز اگر اين عمل (نماز) مورد قبول واقع شود، ساير اعمال نيز مقبول مي‌افتد.
خداوند متعال مي‌فرمايد: "قُل لِعِبادي الّذين‌َ ءامنوا يقيموا الصلوَة و يُنفِقوا ممّا رزقنـَهم‌...; (ابراهيم‌، 31) به آن بندگانم كه ايمان آورده‌اند بگو: نماز را به پا دارند و از آنچه به ايشان روزي داده‌ايم‌، پنهان و آشكارا انفاق كنند... ." در جايي ديگر مي‌فرمايد: "إن‌ّ الصّلوَة كانت علي المؤمنين‌َ كتـَباً موقوتًا; (نسأ، 103) نماز را ]به طور معمول‌[ انجام دهيد; زيرا نماز، وظيفه ثابت و معيني براي مؤمنان است‌."
پيامبر اكرم‌مي‌فرمايد: "اولين نگاه در روز قيامت به پرونده اعمال‌، نگاه به نماز است‌. اگر نماز بنده مورد قبول قرار گيرد، به بقيّه اعمال نيز توجه مي‌شود; اما اگر نماز مورد قبول قرار نگيرد، به ساير اعمال نيز توجهي نخواهد شد."(ميزان‌الحكمة‌، محمد محمدي ري‌شهري‌، ج 5، ص 374، مكتب الاعلام‌الاسلامي‌.)
امام علي‌فرمود: "اوصيكم بالصّلوَة و حفظها فإنّها خير العمل و هي عمود دينكم‌; شما را به نماز و محافظت از آن توصيه مي‌كنم‌. همانا بهترين عمل نماز و ستون دين شماست‌."(ميزان‌الحكمة‌، همان‌، ص 368.)
2. خداوند در آيه‌هاي مختلف قرآن‌، بر وجوب نماز تصريح فرموده‌: "و أقيموا الصّلوَة و ءاتوا الزكوَة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون‌; (نور،56) و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد و پيامبر ]خدا[ را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد." "اقيموا" صيغة امر است و امر نيز بر وجوب دلالت مي‌كند. و... .
3. دربارة علت وجوب نماز هم‌، مطالبي در روايات اسلامي آمده است‌; از جمله امام رضا(ع) فرمود: "علت تشريع نماز توجه و اقرار به ربوبيّت پروردگار، و مبارزه با شرك و بت‌پرستي و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و تواضع‌، و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از معاصي گذشته و نهادن پيشاني بر زمين همه روز براي تعظيم خداوند است‌، و نيز اينكه انسان همواره هوشيار و متذكر باشد كه گرد و غبار فراموشي بر دل او ننشيند و مغرور نشود. خاشع و خاضع باشد، ... و همين توجه به خداوند متعال و قيام در برابر او، انسان را از معاصي باز مي‌دارد و از انواع فساد جلوگيري مي‌كند."(وسايل‌الشيعة‌، شيخ حرعاملي‌;، ج 4، ص 8 و 9، مؤسسه آل‌البيت‌:.)
4. دربارة تأثير و نتايج نماز در دنياو آخرت‌، آيات و روايات زيادي وارد شده‌; از جمله خداوند مي‌فرمايد: "إن‌ّ الصّلوَة تنهي‌َ عن‌ِ الفحشأ و المنكر; (عنكبوت‌، 45) همانا نماز ]انسان را در دنيا[ از زشتي‌ها و گناه باز مي‌دارد."
پيامبراكرم‌مي‌فرمايد: "اگر بر در خانه يكي از شما نهري از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزي از آلودگي و كثافت در بدن او مي‌ماند؟" در پاسخ عرض كردند: "خير" فرمود: "نماز، همانند اين آب جاري است‌. هر زماني كه انسان نمازي مي‌خواند، گناهاني كه در ميان دو نماز انجام شده‌،از ميان مي‌رود."(وسايل‌الشيعة‌، همان‌، ص 12.) بنابراين نماز گناهان انسان را پاك مي‌كند.
همچنين نماز، غفلت زدا بوده و خودبيني و كبر را از بين مي‌برد و پرده‌هاي غرور و خودخواهي را كنار مي‌زند و وسيله پرورش فضايل اخلاقي و تكامل معنوي انسان است‌.(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و همكاران‌، ج 16، ص 289ـ294، انتشارات دارالكتب‌الاسلامية‌.)
امّا تأثير نماز در رفتار و اخلاق و آرامش روح و علت آن‌، امري است كه خود قرآن كريم و روايات اهل‌بيت‌: و تجربة نمازگزاران در طول تاريخ‌، آن را تأييد مي‌كنند كه نمونه‌هايي از آن‌عبارت‌اند از:
الف ـ تأثير در رفتار
1. ترك فحشا و زشتي‌ها: "إِن‌َّ الصَّلَوَة‌َ تَنْهَي‌َ عَن‌ِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَر;(عنكبوت‌،45) همانا نماز ]انسان را در دنيا[ از زشتي‌ها و گناه باز مي‌دارد." امّا اين كه چرا نماز چنين خاصيتي دارد، علت‌هاي گوناگوني دارد، كه برخي از آن‌ها عبارت‌اند از:
الف ـ نماز سبب تقويت ايمان و تقواي انسان مي‌شود.
ب ـ انسان دست كم روزي پنج زمان ـ در اوقات نماز ـ نمي‌تواند مرتكب فحشا و منكر شود.
ج ـ چون مي‌داند برخي گناهان مانند شراب‌خواري و لباس و مكان غصبي و... مانع از صحّت نماز است‌، آن‌ها را ترك مي‌كند.
2. انضباط: نماز از دو جهت به منظم شدن كارهاي انسان كمك مي‌كند، يكي آن كه چون واجب است در زمان‌هاي منظّم و معيّني انجام شود، به طور قهري باعث مي‌شود كه انسان كارها و امور خود را بر اساس آن تنظيم كند; ديگر آن كه چون خود نماز از نظر محتوا، يك رفتار بسيار منظم است و آداب و احكام آن نيز از نظم خاصي برخوردار است‌، روحية انضباط را در نمازخوان به وجود آورده‌، تقويت مي‌كند.
3. تكليف مداري و جديّت رفتاري‌: نماز سبب مي‌شود كه هر انساني ـ هر چند اعمال از روي مسئوليت‌، كم‌تر داشته‌، زمينه‌ها و انگيزه‌هاي جدّي بودن در كارهايش وجود نداشته باشد ـ در هر روز چند بار عمل به صورت جدّي و از روي مسئوليت را تجربه كند.
ب ـ تأثير در اخلاق‌
1. تواضع‌: امام علي‌مي‌فرمايد: "خداوند ايمان را براي پاك‌سازي انسان‌ها از شرك واجب كرده است و نماز را براي پاك‌سازي از كبر."(نهج البلاغه‌، خطبه‌هاي امام علي‌، ج 4، ص 55، نشر دارالمعرفة‌، بيروت‌.)
2. توجّه‌: نماز، غفلت زداست‌; بزرگ‌ترين مصيبت براي ره‌روان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق زندگي مادي و لذت‌هاي زودگذر آن گردند، امّا نماز به اين دليل كه در فاصلة زماني مختلف و به طور مكررّ هر شبانه روز پنج بار انجام مي‌شود، هميشه به انسان اخطار و هشدار داده‌، هدف آفرينش او را خاطرنشان مي‌سازد و موقعيت او را در جهان به او گوشزد مي‌كند.
ج ـ تأثير در آرامش روحي‌:
قرآن نماز را وسيلة ياد پروردگار معرفي مي‌فرمايد: "أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ لِذِكْرِي‌َّ ;(طه‌،14) نماز را برپادار تا به ياد من باشي‌." از طرفي ياد خداوند هم باعث آرامش قلوب است‌: "أَلاَ بِذِكْرِ اللَّه‌ِ تَطْمَغ‌ن‌ُّ الْقُلُوب‌ُ ;(رعد،28) آگاه باشيد! تنها با ياد خدا، دل‌ها آرامش مي‌يابد." و كسي كه از نماز دوري كند، از آسايش و آرامش دور شده است‌، زيرا از ياد خدا فاصله گرفته است‌: "وَ مَن‌ْ أَعْرَض‌َ عَن ذِكْرِي فَإِن‌َّ لَه‌ُو مَعِيشَة‌ً ضَنكًا;(طه‌،124) و هر كس از ياد من روي گردان شود، زندگي ]سخت و[ تنگي خواهد داشت‌." در آية 277 سورة بقره نيز نماز را يكي از چيزهايي معرفي مي‌كند كه براي دوري انسان از ترس و غم‌، مؤثر است‌.

سلام .
چرا نماز؟
بنظر من نماز باارزشترین موهبتی است که خداوند به انسان عطا نموده. البته ما باید درباره خودمان کمی تامل کنیم و حقیقیت انسان دریابیم تا نماز را بخوبی بشناسیم.وقتی انسانی دیده به چهان میگشاید، قلب او پاک و مطهر است. با رشد جسمی او و گذر زمان این اعمال و رفتار اوست که تاثیر مستقیم بر قلب او می گذارد. انسانی که قلب او پر از کبر و غرور و گناه است چطور میتواند حقیقت خود و نماز را بفهمد.لذا اگر از این انسان از نماز سخن گفته شود ، خب جواب او دور از اندیشه است.ما باید یک قلب پاک وآراسته داشته باشیم تا حقیقت نماز را درک کنیم. بدانیم که نماز چیست و چرا باید نماز بخوانیم.
نماز اولا راهی است برای داشتن آرامش در دنیای مادی .خب این آرامش بستگی به کیفیت نماز ما دارد و ثانیا بعد از داشتن آرامش کامل بواسطه خواندن نماز با کیفیت، نماز مرتبه دیگری برای رسیدن به قرب الهی است.نماز شاهراه و راه مستقیم برای رسیدن به سعادت- که همان لقای خداوندست- است.
ما اندر خم یک کوچه مانده ایم رسیدن به قله معرفت دوبال بزرگ میخواهد پاها توان پیمودن ندارند.

سلام به دوستان عزیز
با توجه به اینکه بنده چند سال در مدارس مشغول خدمات فرهنگی بودم و با بچه ها سر و کار داشتم با این مسئله (چرا نماز؟) حسابی دست و پنجه نرم کرده ام

ممکن است این حرف برایتان نا مفهوم یا کلیشه ای باشد اما خوب روی آن فکرکنید

دلیل نماز را نباید در تئوری ها و نظریه ها و احادیث گشت
چرا که آنها به قدر خود سر نخ به ما داده اند این ما هستیم که باید فکر و روح خود را به بلوغ برسانیم تا خودش به طرف نماز کشانده شود
مثلا یکی روحیه تشکر کردن در او قوی است باید خوب روی مسئله نعمتهای الهی و تشکر از خدا فکر کند و ذهنش به این بلوغ برسد که حتما باید نماز بخواند تا خداوند نعمتهایش را برای او زیاد کند

یکی به فکر جمع کردن ثواب و نعمتهای اخروی است باید به ثوابهای نماز توجه کند و در این زمینه اعتقادش را زیاد کند

یکی از عذاب الهی حساب می برد باید اعتقادش را قوی کند و از عواقب تر ک نماز بترسد

و یکی هم مثل حضرت علی آنقدر در معرفت الهی غرق شده است که می فرماید من خدا را به دلیل این عبادت میکنم که فقط خدا را شایسه عبودیت می بینم

حضرت می فرمایند بعضی خداوند را عبادت می کنند به خاطر عشقی که به او می ورزند :hamdel:

اینها هر کدام مرحله از بلوغ فکری و معنوی است

باید روی خداشناسی کار کنیم به این مراحل برسیم هر چه بالاتر بهتر
در این صورت یک دلیل چند خطی و کوچکترین دلیل ضاهری برای ما قاطعترین دلیل می شود چون به بلوغ آن رسیده ایم !

من خودم به این بلوغ رسیدم که نماز واجب است و باید آن را بخوانم حتی اگر هیچ دلیلی نداشته باشد یک وظیفه است!! این را از اعماق وجودم چشیده ام البته باید ارتقا بدهم این خیلی کم است :ok:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به تمام دوستان اسک دینی، برای شما عزیزان لینکی رو قرار دادم که در مورد فواید نماز میباشد:

لینک مورد نظر:

http://fa.parsiteb.com/news.php?q=%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2&submit=%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84


architect;34640 نوشت:
من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست خدا بی نیاز است ستایش مخصوص خداست و........ تازه اون هم نه به زبون خودمون به زبون عربی که هیچی ازش نمیفهمیم واقعاً هیچ حسی نداره

اگر می خواهید حس وحال در نماز را دریافت نمایید نماز را مدتی با آداب وشرایط بخوانید ،بعد از آن مدت بنگرید آیا حس و حالی بهتر از نماز برایتان ایجاد می شود یا نه .مسلما خود نماز به فرد نماز خوان کمک خواهد نمود تا پلکان ترقی را بپیماید ودر یافت معارف برای وی حاصل شود .چرا که خود نماز راهی به سوی ماورای حواس عادی ومادی ماست وخود نماز معراج هر انسان با ایمانی است .
به قول امام عزیز راحل اگر در زندانها بگردی خواهی دید افراد نمازخوان در میان آنها کم هستند .
پس با یاری جستن از نماز ،به آن چه که از نماز می خواهید بدانید خواهید رسید ان شاء الله.خداوند در قرآن می فرمایند :
استعینوا بالصبر والصلاة وانها لکبیرة الاعلی الخاشعین .

فایل زیر رو دانلود کنید امیدوارم براتون مفید فایده باشه
شاد و سربلند باشید
:Gol:

اگر این حال رو داری وغرضی در کارنیست نیاز به خوندن نداری فعلا همان حالاتت راحفط کن

نماز بخون فکر می کنی تاثیر نداره در بدترین حالت که انسان دل به نماز هم نده تاثیر داره حکم کمربند ایمنی برای ماشینه ممکنه تصادف کنی با کمربند هم اسیب ببینی ... ولی از بی کمر بندی بهتر است....

فلسفه وضو

1ـ طهارت و پاکیزگی ظاهری،
2ـ طهارت باطنی؛ چون شخص وضو گیرنده، وقتی به نیت عبادت و اطاعت خداوند و شکل معین شده در شریعت وضو می‏گیرد قهراً در مسیر طهارت باطنی و عبودیت خداوند گام برمی‏دارد و اثر معنوی و تربیتی ویژه‏ای می‏پذیرد.
3ـ وضو عملی است که از سر تا قدم انسان را در برمی‏گیرد و شستن و مسح اعضا، نوعی تذکر و یادآوری به او در مورد مسؤولیت اعضا و جوارح است.
4ـ تقویت روحیه بندگی و تعبد.
از حضرت رضا(ع) رسیده که آن حضرت فرمود:«بدان جهت به گرفتن وضو امر شده که بنده آن گاه که در حضور خداوند جبار برای مناجات با او می‏ایستد طاهر و پاکیزه باشد:و در آن چه او فرموده مطیع و از پلیدی‏ها و نجاست‏ها پاک باشد. گذشته از این، وضو کسالت و خواب را از آدمی دور می‏کند و دل را برای قیام در حضور حضرت پروردگار پاکیزه می‏سازد، و امّا این که وضو بر صورت و دست‏ها و سر و پاها واجب گشته بدان خاطر است که این اعضاء در نماز به کار گرفته می‏شود، با صورت سجده می‏کند و خضوع می‏نماید. با دست از ذات ذوالجلال درخواست می‏کند و در رحمت و معرفت او رغبت می‏نماید و با سر در رکوع و سجود به خدا رو می‏آورد و با پاها برمی‏خیزد و می‏نشیند» (اسرار الصلوه، میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، ترجمه رضا رجب زاده، ص 56).
همه‏ی دستورات دینی برای تطهیر است. انسان نماز می‏خواند. روزه می‏گیرد. زکات می‏پردازد (توبه، آیه 103) و.... برای آن که طاهر شود حتّی دستور به ازدواج (بقره، آیه 232 - نور، آیه 33) و با جهاد می‏کند تا زمینه را برای پاک شدن مهیا کند. وضو نیز از جمله دستورات دینی است که احکامی ظاهری و اسراری باطنی دارد که حکمت مهم آن ایجاد طهارت در جسم و مهم تر از آن در روان انسان است و این طهارت زمانی حاصل می شود که انسان هنگام وضو در غسل متوجه باشد برای ایستادن در پیشگاه حضرت حق تبارک و تعالی و کسب آمادگی روحی این کار را انجام می دهد (مائده، آیه 6 - انفال آیه 11 - فرقان، آیه 48).
برای این که بدانیم چه وضویی مورد قبول خداوند متعال است، به عبارت دیگر برای این که در مناجات به روی ما گشوده شود باید در هر دو زمینه یاد شده جدیّت و تلاش کنیم. یعنی شرایط ظاهری و باطنی وضو باید حفظ شود. یکی از نشانه‏های وضوی مقبول، اقبال و حضور قلب در نماز است. به طوری که وقتی از معصوم پرسیده می‏شود چه کنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم، دستور این است که سعی کنیم وضوی با نشاط بسازید.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فلسفه حرکات نماز

غير از حركات ظاهرى نماز، كه هر كدام فلسفه و رازى دارد، و غير از ذكرها و تسبيح‏هاى آن، كه هر كدام مفاهيم بلندى را در بر گرفته است، روح نماز، همان «توجّه» است. نمازگزار با اخلاص و آگاهِ به رمز و راز عبوديت، بايد همواره و در تمام لحظات و فقرات نماز، بداند كه چه مى‏كند، در چه مقامى ايستاده است، با كه سخن مى‏گويد، طرف خطابش كيست و حرف و خواسته‏اش چيست.
اين «حضور قلب»، عنصر اصلى سازندگى نماز و «ياد خدا» است كه فلسفه بلند و عميق نماز است.
آشنايى به مفاهيم جملات قرائت و ذكرها، و توجّه به معناى اعمال و حركات در نماز، زمينه ساز پيدايش خشوع قلبى و خضوع جسمى و توجّه باطنى به معبود يكتاست. با اين تذكّر، وارد نماز مى‏شويم:[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1- فلسفه نیت

سرفصل اين عبادت و نخستين امر واجب در نماز، «نيّت» است. و ...
نيّت، تعيين كننده ارزش هر عمل است.
اگر عبادتى، از جهت نيّت، خلل يابد و نمازگزار، دچار ريب و ريا گردد، كاراش بى نتيجه و عبادتش فاسد و رنجش بى اجر خواهد بود. بنا به اهميّت نيّت و خلوص و جايگاه رفيع آن در هر عبادت و عمل، به ويژه در نماز، به بحثى نسبتاً مبسوط درباره آن مى‏پردازيم.
نيّت چيست؟
انگيزه آگاهانه نسبت به هر عمل «نيّت» آن است و در عبادت، اين انگيزه بايد خدايى باشد و نماز به خاطر رضاى الهى و در جهت تأمين خواسته او و اجراى فرمانش و به قصد نزديك‏تر شدن به خدا (قصد قربت) انجام گيرد.
اگر در عبادت و نماز، چنين نيّت خالصى وجود داشت، عامل قرب مى‏شود وگرنه جز دورى از خدا بازدهى ندارد.
نيّت، آگاهى و توجّه به عمل و هدف آن است. هدف نماز كه «ياد خدا»ست بايد همواره در دل و ذهن نمازگزار، زنده باشد و انگيزه‏هاى مادّى و غير خدايى از جمله جلب رضايتِ مردم، ريا، خودنمايى و شهرت در دل و فكر، راه پيدا نكند.
در جادّه‏ها، راه پر خطر را علايم بيشترى مى‏گذارند. راه بندگى خدا هم، پر از انواع خطرهايى است كه عمل و فكر و نيّت را تباه و منحرف مى‏سازد. و از اينجاست كه در متون دينى و رهنمودهاى پيشوايان اسلام، تعابيرِ «فىِ اللّه»، «لِلّه»، «فى‏سبيل اللّه» و ... فراوان به كار رفته است. در آيات قرآن، هفتاد بار كلمه «فى سبيل اللّه» (در راه خدا) درباره كارهايى همچون نماز، زكات، جهاد، هجر، شهادت، انفاق، به كار رفته است رنگِ «الهى» به هر كارى بخورد، آن را ارزشمند و جاودان مى‏سازد.(62)
در سايه نيّت خالص، كار كم، زياد مى‏شود. عمل كوچك، عظمت مى‏يابد، انفاقى اندك، پاداشى عظيم مى‏يابد، كار دنيايى و مادّى، به عملى اخروى و معنوى تبديل مى‏شود.
اگر كسى عمرى در عبادت و روزه و جهاد و انفاق بگذراند، ولى نه بخاطر خدا، همه‏اش تباه است، و اگر دِرهمى انفاق، مرتبه‏اى جهاد، گامى كوچك، سجده‏اى كوتاه، براى خدا باشد، نزد خدا محفوظ است و از پاداش خدايى برخوردار.
امام صادق عليه السلام فرموده است: «مَنْ اَرادَ اللّهَ بِالْقَليِلِ مِنْ عَمَلِهِ، اَظْهَرَهُ اللّهُ اَكْثَرَ مِمّا اَرادَ، وَ مَنْ اَرادَ النّاسَ بِالْكَثيرِ مِنْ عَمَلِهِ اَبَى اللّهُ اِلاً اَنْ يُقَلَّلَهُ فِى عَيْنِ مَنْ سَمِعَهُ» هر كه در كار اندك خود، هدف خدايى داشته باشد، بيش از آنكه خودش بخواهد، خداوند كار او را بيشتر جلوه مى‏دهد و هر كه از كار زياد، جلب نظر مردم را بخواهد خداوند، كارهايش را در ديد شنونده، اندك جلوه مى‏دهد.
دل‏ها به دست خداست و محبّت مردم نيز با اراده پروردگار است. اگر انسان، محبوبيّت و مودّت ديگران را هم بخواهد، بايد از خداوند كه «مقلّب القلوب» است بطلبد.
به تعبير امام صادق عليه السلام: دل حرم خداست، و در اين حرم و حريم، نبايد غير خدا راه يابد.(63)
چون دل، سراى توست نه بيگانه‏
در راه دل نشسته و دربانم‏
حاشا كه جز تو، ره به دلم يابد
جانم فداى تو، اى همه جانانم

ادامه دارد...
[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اخلاص

كمياب‏ترين گوهرها «اخلاص» در عمل است. يعنى كارى را فقط براى خدا خالص ساختن وچيزى را شريك او نساختن.
بسيارى اوقات رعايت مصالح شخصى يا جلب منافع يا جلب توجّه ديگران يا انگيزه‏هاى دنيايى، خط دهنده اعمالِ ماست. اگر بتوانيم نيّت خود را خالص كنيم، رستگاريم و همين عمل براى ما مى‏ماند.
على عليه السلام فرموده است: «اَخْلِصْ لِلّهِ عَمَلَكَ وَ عِلْمَكَ و بُغْضَكَ وَ اَخْذَكَ وَ تَرْكَكَ وَ كَلامَكَ وَ صُمْتَكَ»(64) عمل و علم و دشمنى و گرفتن و نگرفتن و سخن و سكوت خويش را تنها «براى خدا» خالص گردان.
در عبادت و نماز، بايد قصد قربت كرد. حتّى اگر گوشه‏اى از آن براى غير خدا باشد عمل باطل است و نزد خداوند، نامقبول.
حتى اگر نماز را براى خدا بخوانيم ولى انتخاب مكان و زمان و نحوه خواندن و ... براى غير خدا باشد، باطل است. در عبادت خدا نبايد ديگرى را شريك ساخت. قرآن مى‏فرمايد:
«وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»(65)
احدى را شريك عبادت خدا قرار ندهيد.
حتى اگر رزمنده‏اى در جبهه، براى غنايم، يا خودنمايى و اظهار شهامت و ... بجنگد، ارزش ندارد.(66)
ورود شرك و ريا به عمل انسان، طبق حديث، از حركت مورچه در شبى تاريك، روى سنگ سياه و سفت، بى نمودتر و مخفى‏تر است! ...(67)
به فرموده امام على عليه السلام : «الاِخْلاصُ اَعلَى الايمانِ»(68) اخلاص، بلندترين قلّه ايمان است.
عمل بدون اخلاص، آفت‏خيز است و نابود شدنى. نيّت استوار و خالص، باعث مى‏شود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و به بن بست نرسد.
[/][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]64) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
65) كهف، آيه 110.
66) محجةالبيضاء، ج 6، ص 171.
67) تحف‏العقول، ص 487 از سخنان امام عسگرى عليه السلام.
68) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از كجا مى‏توان فهميد كه عبادت‏مان خالصانه است؟

نشانه ‏هاى اخلاص چند چيز است:

1. عدم توقّع از ديگران‏

اگر كار براى خداست، انسان مخلص، چشمداشت تشكّر و قدردانى از غير خدا ندارد. اگر قدر نشناسى و ناسپاسى هم ديد، باز در عمل خويش ثابت قدم و استوار است. اين نشانه آن است كه براى خدا كار مى‏كند.
سوره «هل اتى» در شأن حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين‏عليهم السلام نازل شد، كه سه روز روزه نذرى گرفته بودند، و در هر سه روز، افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و با آب، افطار كردند. سخن اين خانواده با اخلاصِ، چنين بود: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُوراً»(70) ما شما را بخاطر خدا طعام داديم، و از شما پاداش و تشكّرى نمى‏خواهيم.
گاه كسى بدون چشم داشتِ مالى، خدمتى انجام مى‏دهد ولى در باطن دوست دارد اين را همه مردم بدانند و اذعان كنند كه بى مزد و رايگان كار مى‏كند و اين با اخلاص سازگار نيست. اگر كسى از اين ناراحت شود كه ذكر خيرى از ديگران به ميان مى‏آيد و از او نه، در واقع در اخلاصِ نيت او خلل وارد مى‏شود.
[/][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. توجّه به تكليف، نه عنوان‏
مخلصان، بنده تكليف‏اند، نه اسير عنوان!
چه بسا كارهاى لازم كه بر زمين مانده، و كسى سراغش نيم رود، تنها به اين جهت كه عنوان مهم و معتبرى همراه ندارد.
اخلاص را از آنجا مى‏توان شناخت كه انسان تكليفش را - هر چه باشد - انجام دهد و كارهاى بزرگ و كوچك، با عنوان و بى عنوان، داراى نمود و آوازه يا گمنام و ناشناخته، برايش يكسان باشد. اگر جز اين باشد، رگه‏هايى از ناخالصى در نيتش وجود دارد.

[/][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 3. پشيمان نشدن‏
انسان مخلص، از كار نيكى كه كرده، پشيمان نمى‏شود. چون نزد خدا پاداشش محفوظ است و به وظيفه هم هر چه بوده عمل كرده است. پس پشيمانى چرا؟
اگر به قصد قربت، به ديدار كسى يا به مجلس ختم رفتيد، امّا آنان متوجه حضور شما نشدند و تشكّر نكردند، پشيمانى ندارد. اگر در اين شرايط از رفتن پشيمان شديد، پاى اخلاصتان مى‏لنگد.
4. عدم تأثير استقبال يا بى اعتنايى
اين هم نشان ديگرى از اخلاص است. اين نباشد كه چون كارتان مورد ستايش واستقبال قرار مى‏گيرد، تشويق به‏انجام آن شويد، واين نباشد كه چون كارتان با بى‏اعتنايى وبى‏مهرى مردم روبرو شود سست شويد. اگر كار براى خداست نبايد تشويق و استقبال يا بى اعتنايى و عدم قبول مردم در انسان مخلص مؤثر واقع شود.
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين زمينه، ضابطه و ملاك جالبى به دست ما داده است. مى‏فرمايد:
«لِلْمُرائِى ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ يَنْشِطُ اِذا كانَ فِى النّاسِ وَ يَزيدُ فِى الْعَمَلِ اِذا كانَ اُثنِىَ وَ يَنْقُص اِذا ذُمَّ»(71)
رياكار، سه علامت دارد: اوّل آنكه وقتى تنهاست، با كسالت و بى‏حالى عمل مى‏كند. دوّم آنكه در حضور مردم، نشاط مى‏ورزد. سوّم آنكه اگر تعريفش كنند، مى‏افزايد و اگر ملامتش كنند، مى‏كاهد.

[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 5 . يگانگى ظاهر و باطن‏
از نشانه‏هاى ديگر خلوص، همگونى ظاهر و باطن است. عملش در ظاهر با نيّتش در باطن يكسان باشد. گندم‏نماى جو فروش نباشد، و همان باد كه نشان مى‏دهد، «بود» و «نمود»ش يكى باشد.
على عليه السلام فرموده است: «مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقالَتُهُ، فَقَدْ اَدّىَ الاَمانَةَ وَاخْلَصَ الْعبادَة».(72) كسى كه ظاهر و باطنش و نهان و آشكارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، او امانت الهى را ادا كرده و عبادت و بندگى را خالص ساخته است. نشانه‏هاى ديگرى هم براى اخلاص وجود دارد كه به همين قدر، بسنده مى‏شود.
آنكه اخلاص دارد، نورانيتى در دل، توفيقى در عمل، پاداشى در دنيا و آخرت، عاقبت بخيرى و خوش نامى، محبوبيّت و نام نيك خواهد داشت. اين وعده الهى است كه پاداش نيكوكاران خالص و بندگان مخلص ضايع نمى‏شود.
پس نمازى بخوانيم، با اخلاص و توجّه به خدا.
نمازى كه خواندنش، يك دعاى مستجاب دارد.(73)
نمازى كه به انتظار نشستن براى آن، خود عبادت است.(74)
نمازى كه از انفاق خانه‏اى پر از طلا بهتر است.(75)
نماز بخوانيم، و حق آن را ضايع نكنيم، در انجام آن سستى و كاهلى نكنيم، گاه و بيگاه، ترك نكنيم، به خاطر مشغوليات ديگر، آن را عقب نيندازيم.
نماز اوّل وقت و به جماعت را فراموش نكنيم. كه ... ياد خدا بزرگ‏تر از هر چيز است: «وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»(76)
[/] [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]70) دهر، آيه 9.
71) محجةالبيضاء، ج 6، ص 144.
72) نهج‏البلاغه، نامه 26.
73) وسائل‏الشيعه، ج 4، ص 1016.
74) وسائل‏الشيعه، ج 3، ص 85.
75) وسائل‏الشيعه، ج 3، ص 26.
76) عنكبوت، آيه 45.
[/]

راز تکبیر

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «اللّهُ اكبر»
خدا بزرگ‏تر است. بزرگ‏تر از هر چه به وصف آيد و در ذهن و زبان بگنجد. بزرگ‏تر از آنچه مى‏گويند و مى‏خوانند و مى‏شناسند.
بزرگ‏تر از فكر و خيال و انديشه ما و در واقع بزرگ‏تر از آنكه با ديگران مقايسه شود
با اين كلام نماز شروع مى‏شود. اين شعار، تكبيرة الاحرام است، يعنى اللّه اكبرى كه با آن به حريم نماز وارد مى‏شويم و غير خدا را از ياد مى‏بريم و براى جز او عظمتى نمى‏شناسيم و كارهاى خلاف را بر خود حرام مى‏كنيم.
توجّه قلبى به عظمت خدا را با تكبير بر زبان مى‏آوريم تا زبان‏مان با دل‏مان همصدا شود. اللّه اكبر يعنى خدا از همه بزرگ‏ها بزرگ‏تر است و از همه عظمت‏ها برتر است. اصلاً اوست كه سرچشمه بزرگى و عظمت و قدرت است، با تكيه بر او از هيچ قدرتى هراسى نيست، با اتّكاى به او، از هيچ منبع و تكيه گاهى چشمداشتى نداريم.
كافران با نام بُت شروع مى‏كردند، و طاغوتيان همواره نام طاغوت بر زبان دارند.
اللّه اكبر، خط بطلانى است بر همه قدرت‏هاى طاغوتى، وسوسه‏ هاى ابليسى و جاذبه‏هاى مادّى.
چنانكه هواپيما هر چه بيشتر اوج بگيرد، خانه‏ها كوچك‏تر ديده مى‏شود، انسان هر چه خداشناس‏تر شود و عظمت‏ها و نعمت‏ها و قدرت‏هاى الهى را بيشتر بشناسد، جز خدا هر چه هست در نظرش كوچك مى‏شود و خدا بزرگ‏تر از هر چيز، آرى ... «اللّه اكبر»
مرحوم فيض كاشانى مى‏گويد:
«هرگاه در نماز، حلاوت و شيرينى مناجات را يافتيد، بدانيد كه تكبير شما مورد قبول و تصديق خداوند قرار گرفته، و اگر چنين نبود، بدانيد كه خداوند، شما را نپذيرفته و سخن‏تان را تصديق نكرده است».(77)
[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]77) محجةالبيضاء، ج 1، ص 385.[/]

architect;34640 نوشت:
چرا نماز میخوانیم؟ من نماز میخوانم چون میدانم واجب است اما چرا واجب است؟ جوابهای کلیشه ای و کتابی نمیخواهم مثل اینکه نماز مایه آرامش است و انسان را به یاد خدا می اندازد و بنده بودن و فقیر بودن انسان و غنی و قدرتمند بودن خدا را یادآوری می کند و ........ می خواهم بدانم چرا؟ من وقتی شبها تو تاریکی تو تخت خواب با خدا حرف میزنم و درددل می کنم خیلی حس نزدیکی بیشتری دارم و حضور خدا رو بیشتر حس میکنم اما نماز هیچ حسی بهم نمیده واقعا اینکه روزی 10بار تکرار کنیم که مثلاً خدا یکتاست خدا بی نیاز است ستایش مخصوص خداست و........ تازه اون هم نه به زبون خودمون به زبون عربی که هیچی ازش نمیفهمیم واقعاً هیچ حسی نداره

به نام خدا
سلام

اگر کسی بخواهد پیشرفت کند باید از نتایج کارهای بقیه استفاده کند. شما از وقتی به دنیا آمدید، این طور پیش رفته اید. و الا باید به کوه و جنگل رفت و از همه تکنولوژیها حذر نمود و همه چیز را از نو شروع کرد که عملی نیست. نماز هم همین طور است. عده ای (فرشتگان، پیامبران، امامان) با پیشرفت در عالم وجود، به این نتیجه رسیده اند که برای یاد خدا این طریقه (تا کنون) بهترین است. سوره های قرآن که در نماز خوانده می شود، کلام مستقیم روح القدس است که وجود بسیار دوست داشتنی و مقدسی است و شما با تکرار لحن کلام او، کم کم به او شبیه شده و کسی که شبیه او باشد، از بسیاری گزندهای موجودات ماورایی در امان است. شما برای فرو کردن میخ در چوب هم چند بار چکش را می زنید و نمی گویید یک بار کافی است. اذکار نماز هم تقریبا به همین شکل در روح ما اثر می کنند و آن را پیشرفت می دهند.
افعال نماز نیز هر یک نمادی از حالات روحی انسان است. رکوع نشانه خضوع و سجده نشانه به خاک رفتن است. اگر انسان بتواند نماز با توجه به جا آورده و تمامی دستورهای دین را اطاعت کند، کم کم نمازش شکل دیگری پیدا می کند و می فهمد که اگر نماز نخواند چقدر بد و برای او خطرناک است.
نماز حالتی از مراقبه است که بسیاری ادیان این دستور را دارند و انجام آن به بالا رفتن تمرکز حواس بسیار کمک می کند (تجربه شخصی).
زبان عربی هم که به ما در مدرسه آموزش داده می شود و برای فهم قرآن (و در نتیجه عاقبت به خیری) بسیار مفید است. ندانستن زبان برای انسان در قیامت به این راحتی ها توجیه نمی شود. همین الان بسیاری از مردم اروپا و آمریکا چند زبان می دانند و این نشان دهنده توانایی انسان است.

طبق قرآن، روزی می رسد که انسان آرزویش انجام اعمال نماز است و نمی تواند. پس تا می توانیم اعمال را به جای آوریم.
"يَوْمَ يُكْشف عَن ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ فَلا يَستَطِيعُونَ"

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ»
با يارى خداوند، با نام و ياد او، با نيّتى الهى شروع مى ‏كنيم. خدايى كه به همه لطف دارد، و هميشه لطيف و مهربان است.
بسم اللّه، در آغاز همه كتاب‏هاى آسمانى بوده است. هر كارى كه با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمى‏ رسد.(78)
بسم اللّه، خدايى كردن كارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پيامبران نيز شروع كارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، كه كشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف كرد.
شروع هر كار به نام خدا رمز عشق به خداست و توكّل بر او و نشانه بندگى انسان در پيشگاه خداست، يعنى اينكه: خدايا، همواره به ياد توام، با ياد تو شيطان را فرارى مى‏ دهم و به كمك نام تو يادت را در دل زنده نگاه مى‏دارم.

«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ»
حمد و ستايش، مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده جهانيان و سرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعت‏هاى مادى و معنوى است.
ربّ آسمان‏ها و زمين و پروردگار همه موجودات است.
كوه‏ هاى سنگين را لنگر زمين ساخته، فاصله خورشيد تا زمين را در حدّ متعادلى قرارداده، به انسان‏ها از دوران طفوليت، راه زندگى وتأمين نيازها را الهام كرده، چشم و گوش وفكر وقدرت وغرائز عطا كرده، ولطف پيدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاس‏اند آنان كه ‏زبان به ستايش خدا نمى‏گشايند. از نعمت‏ها بهره ‏مند مى‏ شوند و نافرمانى مى ‏كنند، غرق در مواهب الهى‏اند وبخشنده آنها را نمى‏ شناسند.
انسان و اين همه ناسپاسى و بى معرفتى؟ به راستى كه انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ....
«الحمد للّه رب العالمين»، يعنى همه ستايش‏ها از آن اوست، كه امكان رشد و تربيت را در انسان و همه موجودات فراهم كرده است.
هم آفرينش از اوست و هم پرورش آن‏ها.
مگر مى ‏توان سپاسى در خور و تشكرى شايسته ربوبيّت و پروردگاريش نمود؟
از دست و زبان كه بر آيد
كز عهده شكرش به در آيد
زبان‏ها ناتوان از شمارش نعمت‏هاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمت‏هايش:
بنده همان به كه ز تقصير خويش‏
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش‏
كس نتواند كه به جا آورد(79)

ادامه دارد...
[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
سايه رحم هميشگى ورحمت همگانى‏اش بر سر خاص و عام، افكنده است. كيست بگويد من از رحمت خدا بى ‏بهره ‏ام؟ حتّى براى گناهكاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است كه از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مى‏دارد.(80)
رحمتش چنان عام و فراگير است كه مأيوس شدن از رحمت او از گناهان كبيره است. و خود فرمان داده است كه از رحمتش مأيوس نشوند. او همه گناهان را مى‏بخشد.(81)
خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزش‏ها را مى‏ پوشاند و مى ‏بخشايد، بلكه حتّى لغزش‏ها را به حسنات تبديل مى‏كند.
نه تنها نعمت‏هاى مادى‏اش ما را احاطه كرده، كه نعمت‏هاى معنوى‏اش فراگير ماست. نه تنها شيرينى‏هاى زندگى از رحمت اوست، بلكه حوادث ناگوار، كه گاهى تازيانه عبرت و هشدار بيدار باش و غفلت زدايى است، از رحمت او به بنده‏اش سرچشمه مى گيرد تا بيشتر در كام هوس فرو نرود و در دام گناه نيفتد.
او رحمان است، رحيم است، بنده‏ نواز و مهربان است، ذرّه‏ پرور و خطاپوش و عذرپذير و بزرگوار است.
«مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
صاحب روز جزا و مالك قيامت است.
لطف خدا، از آغاز آفرينش ما، همراه‏مان بوده است و زندگى ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
حساب آينده ما و سرنوشت قيامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالك دنيا و آخرت است، امّا چون مالكيّت كامل و مطلق و بى رقيب او در قيامت براى همه، واضح‏تر و آشكارتر مى‏شود، همه حيله‏ ها، وساطت‏ها، تكيه ‏گاه‏ها، اميدها، از اثر مى‏افتد و تنها فرمان خدا آن روز حاكم و نافذ است، از اين رو مالك آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام كارها آن روز به دست خداست.
آن روز از مردم سئوال مى‏شود: «لِمَنْ الْمُلْكُ الْيَوْمَ؟» امروز، حكومت از آن كيست؟ جواب مى‏دهند:
«لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى يگانه و قدرتمند.
در نماز، با اين صفت، ياد روزِ سختِ دادرسى در دل‏ها زنده مى‏شود و خوف و خشيت الهى، بر دل‏ها سايه مى‏افكند و نماز، دريچه‏اى مى‏شود به «ياد قيامت».
در حديث آمده است كه امام سجاد عليه السلام در نماز، هنگامى كه به جمله «مالك يوم الدين» مى‏رسيد، آن را آن قدر تكرار مى‏كرد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند.(82)
قيامت، روز دين، روز جزا، روز حسابرسى و كيفر كردار است. ياد آن، دل‏ها را نرم مى‏ كند، تكبّر و غفلت را مى‏زدايد و عظمت الهى را در دل، مجسم مى‏سازد.
[/]

موضوع قفل شده است