جمع بندی آیا ما در نماز دروغ می­ گوییم؟ (درخواست کمک از غیر خدا)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ما در نماز دروغ می­ گوییم؟ (درخواست کمک از غیر خدا)

با سلام
در سوره حمد که ما آن را وسط نماز می­خوانیم، می­ گوییم: خدایا فقط از تو یاری می­جوییم. در صورتی که بارها پیش آمده که ما دست به دامن خلق خدا شده ­ایم.
پس چرا در وسط نماز دروغ می­ گوییم؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

سؤال:
در سوره حمد می خوانیم: «خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوئیم» و این در حالی است که در زندگی دنیا همواره دست به دامن دیگران هستیم. آیا لازمه ی این امر دروغ گفتن در نماز نیست؟

جواب:
توحید استعانی و منحصر دانستن استعانت در خدا به معنای نفی مطلق رجوع به اسباب ظاهری نیست؛ بلکه ملاک توحید در این مرتبه نفی اثر بخشی مستقل برای اسباب و داشتن توکل و امید به پروردگار است، که با حفظ چنین اعتقادی شخص موحد در عین حال که در نظام عالم ماده بی نیاز از رجوع به اسباب نخواهد بود؛ اما در عین حال اسباب را مستقل در تأثیر ندانسته و همه ی وجود واسطه و اثر آنرا از آن خدا می داند.

توضیح:
1) یکی از مراتب و مظاهر توحید،‌ توحید در استعانت است. حقیقت توحید استعانی که خود دارای مراتبی است به معنای نفی استعانت استقلالی از غیر خدا و منحصر دانستن آن در خدا است که چنین امری خود یکی از بارزترین ثمرات و نشانه های توحید عبادی و ایمان به خداست؛‌ چنانکه شخص موحد به هنگام مناجات با پروردگار خویش می گوید: «اِیاكَ نَعْبُدُ وَ اِیاكَ نَسْتَعینُ»؛ «تنهاتو را پرستش می كنیم و تنها از تو یاری می خواهیم».(1)
به عبارتی دیگر توحيد در استعانت به معنای آن است كه انسان، تنها خداوند را يارى‏ دهنده ی مستقل بداند و در شدايد و مصايب، تنها دست نياز به درگاه او دراز نموده و نه ‏تنها در سختى‏ ها و گرفتارى‏ ها؛ بلكه در هر حال، تنها از او استعانت بجويد؛ چراكه تمامى موجودات عالم غير از ذات مقدس پروردگار، محتاج و نيازمندند و بديهى است كه فقير نمى‏ تواند فقر ديگرى را برطرف سازد.(2)

در صورت تحقق این بُعد از توحید در اعتقاد و عمل؛ این امر به صورت یك صفت نفسانی در آمده كه در اخلاق اسلامی بدان توكل و اعتماد به خدا گویند؛ چنانکه در آیات متعددی پس از امر به عبادت و پرستش پروردگار امر به توکل بر پروردگار شده است، و یا اینکه چنین وصفی از ویژگی بارز مؤمنین برشمرده شده؛ ‌چنانکه می فرماید: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ»؛ «اين است خدا، پروردگار شما: هيچ معبودى جز او نيست، آفريننده هر چيزى است. پس او را بپرستيد، و او بر هر چيزى نگهبان است».(3) و: «وَ عَلَی اللهِ فَتَوَكَّلوُا اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنینَ»؛ «اگر ایمان به خدا دارید پس تنها بر او توكل كنید».(4) و...

2) باید توجه داشت که توحید استعانی به معنای نفی رجوع به واسطه ها و اسباب ظاهری نیست؛ بلکه توحید استعانی به معنای نفی اثر بخشی مستقل واسطه ها و منحصر دانستن اثر در اراده ی پروردگار است؛ که در این صورت شخص موحد علاوه بر آنکه در انجام امور زندگی خویش از اسباب ظاهری استفاده نموده؛ ولی هیچگاه دلبسته و وابسته ی به اسباب نبوده و برای اسباب ظاهری اثری مستقل قائل نخواهد بود.(5)

بر این اساس رجوع به اسباب و یا توسل به اسباب ظاهری و معنوی به معنای شرک در توحید ربوبی و عبادی نبوده؛‌ چنانکه پندار وهابیت چنین است؛ بلکه چنین امری زمانی شرک آمیز بوده که شخص واسطه ها را مؤثر مستقل دانسته و آنها را در کنار خدای متعال صاحب اثر بداند.

3) توحید استعانی خود دارای مراتبی است که در مراتب پائین آن شخص موحد صف خود را از مشرکین جدا ساخته و تنها خدا را مدبر امور عالم دانسته؛ لذا تنها او را عبادت نموده و از او طلب استعانت می جوید بدیهی است که شخص موحد در این گفتار که می گوید: «اِیاكَ نَعْبُدُ وَ اِیاكَ نَسْتَعینُ»؛ صادق بوده و دیدگاه و عمل او در تقابل با دیدگاه و عمل مشرکین است که خدا را خالق مخلوقات دانسته؛ اما در عین حال امر تدبیر را از آن واسطه ها دانسته؛ چنانکه قرآن کریم در شرح حال اعتقادی و عملی آنان می فرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاْرْضَ لَیقُولُنَّ اللهُ»؛ «و اگر از آنها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلّماً خواهند گفت: «خدا».(6)؛ «ما نَعْبُدُهُمْ اِلاّ لِیقَرِّبُونا اِلَی اللهِ زُلْفی»؛ «ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمى‏ پرستيم».(7) و...

در مراتب بالای توحید استعانی شخص علاوه بر آنکه خود و همه ی اسباب ظاهری را نیز فاقد قدرت و توان مستقل دانسته و منشأ همه ی آثار را خدا می داند، به مرتبه ای از توحید افعالی دست یافته که در جمیع حالات تنها از خدا طلب استعانت جسته و تنها خدا را موثر در عالم می داند، بر این اساس رجوع او به اسباب ظاهری هیچگاه موجب غفلت او از توجه به خدا نخواهد بود که البته رسیدن به این مرتبه تنها برای بندگان خاص خدا میسر است. بدیهی است حال شخصی که در مراتب ابتدایی توحید با زبان قال و نه حال می گوید: تنها از تو استعانت می جویم با حال موحد کاملی که با تمام وجود چنین می گوید و در این گفتار نیز از خدا طلب کمک نموده هرگز قابل مقایسه نبوده و سخن او در مقایسه ی با این مرتبه ی از ایمان صادق نخواهد بود؛ اما چنین امری به معنای نفی صدق گفتاری وی در مرتبه ی معرفتی او نخواهد بود.

مرحوم «سید بن طاووس» در بیان توجه به مراتب بالاتر توحید استعانی و توجه خاص به آن می فرماید:
«شايسته است بنده در هنگام گفتن‏ «إياك نعبد» صادق باشد. و مقصودم از اين سخن آن است كه اگر هنگام به زبان آوردن آن مقصودت عبادت خداوند- جل جلاله- به اميد نيل به منافع زودرس دنيوى يا ثواب ديررس اخروى، يا دفع امورى كه در دنيا يا در روز قيامت- كه مردگان به اراده ی خداوند سبحان زنده مى‏ شوند- از آن بيم دارى، باشد، در حقيقت نفس خود را عبادت نموده ‏اى، و عبادتت به خاطر نفس خويش و براى اميال و خواسته‏ ها و لذاتت بوده، و از آن جهت كه خداوند- جل جلاله- شايسته عبادت است او را عبادت ننموده ‏اى، لذا «إياك نعبد» گفتن تو دروغ و بهتان بوده، و مانع از نيل تو به كاميابى و رسيدن به سلامت و نيكبختى مى‏ گردد، و نامت در ديوان و دفتر دروغ گويان ثبت خواهد شد، و مسلما با اين كار نفس خويش را در معرض هلاكت و نابودى قرار خواهى داد. آيا كلام پاك و خجسته الهى را نشنيده ‏اى كه مى‏ فرمايد: «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»؛(8)‏ «تنها كسانى كه ايمان نياورده ‏اند، به دروغ به ديگران افترا مى‏ بندند».

همچنين سزاوار است در گفتن‏ «و إياك نستعين»‏ نيز صادق باشى، و در دل‏ حقيقتا و يقينا جز از خداوند- جل جلاله- يارى نجويى؛ زيرا اگر در اين حال در دلت، از نيرو و قدرت خويش و يا از دنيا و يا مال يا از افراد نيرومند طرفدار خويش يا از آمال و آرزوها و امور ديگر غير از اينها يارى بجويى، ولى در هنگام گفتن‏ «إياك‏ نستعين»‏ قصد كنى كه يار و ياورى جز خدا ندارى، دروغ گفته و خود را به خطر انداخته ‏اى، و خدا را خوار و كوچك شمرده، و به او بهتان زده ‏اى، و مستحق عواقب كوچك شمردن مولاى خود مى‏ گردى».(9)


برای اطلاع بیشتر: ر.ک: مصباح یزدی، به سوی تو، انتشارات امام خمینی(ره).

پی نوشت:

1.
الفاتحة/5.
2. ر.ک: فاطر/15.
3. الانعام/102.
4. مائدة/23.
5. چنانکه قرآن در بیان معجزات انبیاء اثر بخشی اعجاز آنها را به اذن خویش بیان فرموده است: آل عمران/49؛ مائدة/110.
6. لقمان/25.
7. الزمر/3.
8. النحل/105.
9. ابن طاووس، على بن موسى، ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)، انتشارات انصارى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1380ش، 1جلد، ص198.

موضوع قفل شده است