حيا در ارتباط با همسر

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حيا در ارتباط با همسر

زن و شوهري كه با هم ازدواج مي‌كنند، به سه روش مي‌توانند با همديگر رفتار كنند. يك روش ترس است؛ به اين صورت كه نُطُق همديگر را بكشند. آن مثل معروف كه گربه را دم حجله مي‌كشند، يعني يا مرد يا زن چنان با همسرش رفتار كند كه اگر درخواستش را انجام نداد، زندگي را برايش جهنم ‌مي‌كند. اين يك روش ارتباط است. گرچه اين روش مي‌تواند موثر باشد ولي برخوردها بر فرضي هم كه درست بشود، تصنعي است. يعني اين زن بر فرضي كه درست بشود و آن كار اشتباه‌ را نكند يا اين مرد درست شود، واقعا درست نشده است، بلكه از روي ترس است.
رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌وآله) فرمودند: آگاه باشيد كه شرورترين افراد امت من، كساني هستند كه از ترس آزارشان مورد تكريم قرار مي‌گيرند. آگاه باشيد هركس به خاطر ايمني از شرش مورد تكريم قرار گيرد، از من نيست.
روش ديگر ارتباط زن و شوهر طمع است. خانم يا آقا به گونه‌اي روش برخوردشان را از اول زندگي‌شان قرار بدهند كه آقا به خانم نشان بدهد كه هر وقت خانم خوبي بودي، يك هديه‌ي حسابي برايت مي‌گيرم. يا حالا كه دختر خوبي بودي تو را به مسافرت مي‌برم. آن خانم خوبي كند به طمع اين كه يك لباس خوب گيرش بيايد. يا خانم با آقا اين جور برخورد كندكه اگر هميشه دست پر در خانه بيايي، آن‌وقت فضاي خانه هم براي شما دلنشين مي‌شود. اين هم رابطه بر مبناي طمع است.
در فرهنگ اهل بيت نه اجازه داده‌اند رابطه زن و شوهر بر مبناي ترس باشد، نه بر مبناي طمع. نه تنها زن و شوهر، دوستان هم همينطور است. دوستاني كه از هم بترسند، يا به هم طمع داشته باشند، دوست نيستند. مصداق قربون بند كيفتم تا پول داري رفيقتم. نه تنها با دوستان، بلكه با خود اهل بيت نيز همين‌طور!
بعضي عراقي‌‌ها با حضرت ابوالفضل(عليه‌السلام) رابطه دارند، ولي رابطه‌شان بر اساس ترس است، نه از روي طمع. رابطه‌ي بعضي از ما با اهل بيت از روي طمع است. حضرت امير(عليه‌السلام) مي‌گويند: گروهي خدا را به اميد بخشش پرستش كردند كه اين پرستش تجار است و گروهي او را از روي ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است. ائمه نمي‌خواستند كه در ارتباط با خدا، همسر، دوست، فرزند و انسان‌هاي ديگر مبناي ما ترس يا طمع باشد، بلكه در ارتباط، مبناي حيا و محبت را ملاك قرار داده‌اند. نه محبت تنها و نه حياي تنها. البته محبت اگر واقعي بود، حيا هم در آن هست. اگر محبت حقيقي بود، غير ممكن است در آن حيا نباشد. اين حب‌هاي ظاهري است كه از حيا خالي است.

اگر زن و مردي رابطه‌شان بر مبناي محبت و حيا بود، در رفتارها هميشه وقار را رعايت مي‌كنند. در گفتار هم همين‌طور. هيچ‌ وقت همديگر را سبك صدا نمي‌زنند. اگر زن، مردش را سبك صدا زد، فرزند هم پدرش را سبك صدا مي‌زند و بعد نمي‌تواند به بچه‌اش بگويد كه بي‌تربيت! اين چه جور حرف زدني است با پدرت؟! خودت سبك حرف زدي كه بچه هم دارد سبك حرف مي‌زند. اگر پدر، مادر را جلوي بچه كوچك كرد، بچه هم به مادر بي‌اعتنا مي‌شود. شما نمي‌توانيد بگوييد كه من حق دارم مادرت را كوچك كنم، ولي تو حق نداري. لذا اگر از روز اول ارتباط همسري اين حيا حفظ شود، خيلي از مشكلات خانواده حل مي‌شود.
زن و مرد حتي وقتي كه مي‌خواهند به همديگر تذكر بدهند دو جور مي‌توانند عمل كنند؛ يك وقت تذكر در فضاي با حياست؛ مثل اين‌كه با كسي رودربايستي داريد و مي‌خواهيد به او تذكر بدهيد؛ چقدر سبك و سنگين مي‌كنيد، چقدر دقت داريد، يك‌دفعه بدش نيايد، ناراحت نشود «ببخشيد، اين نبود منظورتان؟» مي‌بينيد با چه حيايي تذكر مي‌دهيد! خوب آدم، همين‌طور هم به فرزندش تذكر بدهد. همين‌طور هم به همسرش تذكر بدهد.
وقتي كه تذكر با حيا عجين بشود، چقدر شيرين است؛ بر عكس مي‌توان چنان جلوي همه خرابش كرد، داد زد: «صد دفعه بهت گفتم اينجا اين كار را نكن، دوباره كردي؟!» مرتب فرد را سرزنش و عتاب كنيم كه نتيجه‌ي آن بنابر فرمايش اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) لجبازي و تشويق به گناه و در نتيجه بي‌اثر شدن سرزنش شود؛ لذا حضرت مي‌فرمودند: از سرزنش زياد اجتناب كنيد.
آدم اين تذكري را كه مي‌خواهد به همسرش بدهد بايد با لعاب حيا همراه باشد، بالاخره آدم در زندگي اشتباه مي‌كند. اگر رابطه‌مان بر اساس حيا باشد، از اينكه يادمان رفت آن كاري را كه بايد مي‌كرديم، آن قولي را كه داديم، آن وظيفه‌اي را كه بايد انجام بدهيم، فراموش كرديم يا اشتباهي كرديم، حيا مي‌كنيم.
ادامه دارد...

پس در اشتبا‌هات، اولاً نبايد بي‌تفاوت بود، بايد شرمنده شد. آدم وقتي كه شرمنده مي‌شود، طرف مقابل مي‌فهمد كه خودش متوجه شده است و ديگر ناراحتي ادامه پيدا نمي‌كند. دوم اينكه به اشتباهمان اصرار نداشته باشيم. آدم با حيا وقتي اشتباهي مي‌كند، ديگر اصرار به اشتباهش نمي‌كند، توجيه‌اش هم نمي‌كند. آدم باحيا عذرخواهي مي‌كند، نه اين‌كه توجيه بكند. البته گاهي يك حرف‌هايي مي‌زند براي اينكه از شرمندگي خارج بشود، اشكالي ندارد، شما قبول كنيد، او مي‌خواهد از شرمندگي خارج شود. حتي خود ما بايد راه جلويش بگذاريم كه از شرمندگي خارج شود. حضرت علي(عليه‌السلام) توصيه مي‌كنند: براي برادر خود بهانه‌اي بياب و اگر بهانه‌اي نيافتي، بهانه‌اي بتراش. يعني خود ما راه فرار برايش تعيين كنيم. مثلاً مي‌گويي
ـ فلان چيز را خريدي؟
ـ نه يادم رفت!
ـ بميرم از بس كه خسته بودي!
جلويش راه بگذار. اگر باحيا باشي، نمي‌گويي: «تو عمداً نخريدي، چطور هيچ چيزي را فراموش نمي‌كني اما اين را فراموش مي‌كني؟ تو معلوم است كه بي‌فكري!» بلكه راه جلوي پايش مي‌گذاري و مي‌گويي احتمالاً امروز خيلي كار داشتي. در اين صورت كسي كه بامعرفت است بيشتر شرمنده مي‌شود؛ يعني شما اگر جلوي او راه فرار گذاشتيد، از آن راه فرار مي‌كند اما بيشتر هم شرمنده مي‌شود.
نكته‌ي ديگر آنكه ابراز خرسندي هم در اشتباهمان نكنيم، بخنديم و بگوييم: اصلاً خوب شد يادم رفت! اين رفتار آدم‌هاي باحيا نيست. اشتباهشان را قبول مي‌كنند، ابراز شرمندگي هم مي‌كنند، اصراري هم روي آن نمي‌كنند. چه ايرادي دارد ما يك كلمه «عذر مي‌خواهم» در زبانمان باشد؟ از چي‌ كم مي‌شود؟ يك معذرت‌خواهي مگر چقدر خرجش است؟ آدم يك عذرخواهي بكند، از كبريايي‌اش كم مي‌شود؟ خوب بگذار كم بشود. كبريايي براي آدم‌ها خيلي خطرناك است.
در عمرتان چند بار تا حالا معذرت خواسته‌ايد؟ ممكن است بگوييد مرد كه نبايد معذرت بخواهد؛ چرا اتفاقاً مرد بايد معذرت بخواهد! مرد آن است كه وقتي اشتباه كرد، معذرت بخواهد. مردانگي به اين است كه اگر فهميدي اشتباه كردي، معذرت بخواهي! بله تقصير تو نبود، قصور بود، يادت رفته بود، ولي معذرت بخواه! فرق تقصير و قصور اين است: تقصير يعني من عمداً كار بدي را كرده‌ام. قصور يعني اين كه من سهواً كار بد را كرده‌ام.

حضرت ابراهيم كه پدر همه‌ي ما مسلمانان هستند، وقتي براي تهيه‌ي غذا از منزل خارج مي‌شوند و چيزي نمي‌يابند، شرمنده مي‌شوند با دست خالي برگردند، لذا خورجيني كه روي چارپا بوده را به ظاهر پر مي‌كنند و خداوند عنايت مي‌كند تا پيامبرش نزد خانواده‌اش شرمنده نشود. وقتي همسر ابراهيم سراغ خورجين مي‌رود، مي‌بيند پر از آرد و گندم است. مردي كه بر اثر قصورات خود شرمنده باشد، خداوند شرمندگي او را به سربلندي تبديل مي‌كند.
آدم‌هاي با معرفت فقط به خاطر تقصيراتشان شرمنده نمي‌شوند، به خاطر قصوراتشان هم شرمنده مي‌شوند. شما پايتان شكسته باشد، در گچ باشد، اين وسط دراز كشيده باشيد، يك شخصيت محترمي بيايد داخل و شما نتوانيد جلويش بلند شويد و مؤدب بنشينيد، چقدر ابراز شرمندگي مي‌كنيد؟ آقا شرمنده‌ام كه اين‌طور جلوي شما دراز كشيده‌ام، اين ابراز شرمندگي شما به خاطر معرفتتان است وگر نه تقصير شما چيست كه پايتان شكسته است و نمي‌توانيد بلند شويد؟
اين حيايي كه امامان دارند و مي‌گويند كه ما حيا كرديم، بدانيد هيچ تقصير و هيچ گناهي ـ نه كبيره نه صغيره، نه حرام نه مكروه، نه ترك اولي، هيچكدام از اين‌ها را امامان ما انجام نداده‌اند اما بيشتر از همه‌ي پيامبران هم شرمنده‌ي خدا بودند. هيچ پيامبري به اندازه‌ي پيامبر اكرم(صلي‌الله‌عليه‌وآله) شرمنده نبود. از همان اول خلقتش با شرمندگي شروع كرد. به چه علت شرمنده‌اند؟ به خاطر قصوراتشان، نه تقصيراتشان.
شايد بعضي اين حقيقت را تجربه كرده‌اند كه در دوران نامزدي محبت بسيار اوج مي‌گيرد ولي پس از ازدواج اين محبت رو به افول مي‌نهد. يكي از اسرار اين حقيقت اين است كه در دوران نامزدي و عقد زن و شوهر احترام زايدالوصف و فوق‌العاده‌اي براي يكديگر قائلند و در روابطشان حياي خاصي ديده مي‌شود ولي هنگامي كه ازدواج صورت مي‌گيرد، رابطه‌ها دگرگون مي‌شود و به اصطلاح خودماني‌تر مي‌گردند و بسياري از پرده‌هاي حيا و آزرم كنار مي‌رود و ديگر مقيد به سخنان بجا و مناسب و پوشيدن لباس مناسب نيستند.
برخي از افراد چنين گمان مي‌كنند كه رعايت حريم و حفظ حيا با عشق و محبت در تعارض است؛ در حالي كه بر عكس، هر چه دو طرف حريم شخصيت يكديگر را حفظ كنند، عشق و محبتشان به يكديگر بيشتر و بيشتر خواهد شد. درست است كه در روايت آمده است: بهترين زنان شما زني است که به هنگام خلوت با همسرش لباس حيا را از تن درآورد ولي اين مسأله به ديگر شؤون زندگي تسري نمي‌يابد. لذا امام باقر(عليه‌السلام) در روايت ديگري ادامه مي‌دهند كه هرگاه بعد از اين خلوت لباس پوشيد، جامه‌ي حيا را نيز بر تن كند. در همان خلوت زناشويي نيز آدابي برخاسته از حيا از طرف معصومين ذكر شده است؛ مانند آن‌كه برهنگي كامل نداشته باشند و از رو اندازي استفاده كنند و از نگاه كردن به شرمگاه هم پرهيز نمايند و از بيان شرح خلوت خود به ديگران اجتناب كنند و در حضور كودك نباشند.

اگر زن و شوهر حتي در هنگام ناراحتي به گونه‌اي ناراحتي خويش را بروز دهند كه باعث بي‌احترامي به شخصيت ديگري نشود و يا در نشست و برخاست‌هاي عادي حرمت يكديگر را حفظ نمايند و به راحتي پاي خود را در برابر ديگري دراز نكنند و ... آثار بسيار عميق و ژرفناكي در روح و روان هر دو طرف بر جاي خواهد گذاشت و ديگر مسأله‌اي به نام ناخرسندي و نارضايتي پيش نخواهد آمد.
در رفع اختلافات نيز بايد حيا در نظر گرفته شود كه اختلاف عمومي نشود. پيامبر شكايت زن از همسر خود را بي‌حيايي مي‌دانستند. وقتي دختر پيامبر كه از همسرش آزار ديده بود، كسي را نزد پيامبر فرستاد و شكايت همسر را كرد، پيامبر پيغام دادند: «حياي خود را نگه دار. چه زشت است كه زن با اصالت و ديندار هر روز از همسر خود شكايت كند.»
در زندگي بزرگان دين ما رعايت حريم يكديگر به وضوح جلوه‌گر است. به شكلي كه حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) از شوهر خويش كه همدم و نان‌آور خانه است، حيا مي‌كند چيزي را طلب كند كه قادر به تأمين آن نيست.
در زندگينامه‌ي شهيدآيت‌الله مطهري آمده است كه ايشان آن‌چنان به همسر خود احترام مي‌گذاشتند كه هنگامي كه همسرشان به مسافرت مي‌رفتند، به هنگام بازگشت ايشان درب خانه را آب و جاروب مي‌كردند، شام تهيه مي‌نمودند و اگر تا ديروقت همسرشان نمي‌آمدند، هيچ يك از اهل خانه لب به غذا نمي‌زدند و منتظر مي‌نشستند. و بدين شكل در روابط زناشويي خويش هرگز دچار سردي، ركود و يا هر‌گونه كاستي ديگري نشدند.
اين فصل را با روايت زيبايي از امام باقر(عليه‌السلام) ختم مي‌كنيم: خداوند كريم است و حيا مي‌كند و اهل حيا را دوست دارد. همانا گرامي‌ترين شما نزد خداوند، كسي است كه بيشترين تكريم را نسبت به همسر خود دارد.

برگرفته از کتاب " حیا "

موضوع قفل شده است