شهدای بی پلاک...

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهدای بی پلاک...

[="#A52A2A"]" بسمه رب الشهدا و الصدیقین و الصابرین"[/]

[="#0000CD"] در این تاپیک قصد داریم شهدایی که کمتر اسم شون بین مردم هست و کمتر شناخته شده اند رو معرفی و تا حدودی خاطراتی که از شهید که در دسترس هست رو اینجا قرار بدیم.[/]

ان شاء الله که مورد قبول خانم فاطمه زهرا(س) باشد
ابدوالله یا زهرا ما ننسی العقیله

یا صاحب الزمان(عج)

برچسب: 

بسمه رب فاطمه الزهرا(س)

[="#A52A2A"]"بسیجیِ شهید محمد حسین حدادیان"[/]

تولد 23 دی ماه 1374
شهادت 1 اسفند 1396 (مصادف با شهادت خانم فاطمه زهرا(س))

مزار : امام زاده علی اکبر(ع) در چیذر

نحوه شهادت : (به نقل از پدر شهید حدادیان)
1 ماه قبل از این رخداد
توحش‌گرانی موسوم به دراویش، در خیابان پاسداران حضور داشتند و مزاحماتی را برای مردم ایجاد می‌کردند و ما نیز ساکن و بسیجی همان محله هستیم روز حادثه، آشوب‌گران قصد تخریب کلانتری پاسداران را داشتند و خوشبخاته آشوبگران با هشدارهای ناجا عقب نشینی کردند و پس از مدتی آن حادثه هولناک رخ داد که منجر به شهادت ۳ نفر از نیروهای نیروی انتظامی شد. پس از آن آشوبگران با چوب و سنگ و سلاح شکاری به سمت نیروی انتظامی و مردم هجوم آوردند و قصد آسیب زدن به اموال مردم را داشتند. این در حالی بود که نیروی انتظامی قصد داشت بدون خشونت به این غائله پایان دهد و چندین بار ناجا به آنها اخطار و تذکر داده بود اما آنها اقدامات شوم خود را انجام دادند.

در آن شب حادثه ما در مراسم عزاداری حضرت فاطمه(س) حضور داشتیم که متوجه شدیم این آشوب ها آغاز شده. محمد حسین با شنیدین این موضوع به صورت داوطلبانه برای مقابله با اشرار رفت. من نیز همراه او تا ساعت ۳ بامداد در محل این حادثه حضور داشتیم. در همان لحظات بامداد، محمدحسین در ابتدا با اسلحه شکاری مجروح شد و سپس توسط یک اتومبیل سمند زیر گرفته شد. این خودرو دوبار از روی پسرم رد شد و او را به شهادت رساند.

خاطرات
مادر شهید محمدحسین حدادیان می گفتند: که ایشون هر روز به نیابت از یه شهید در ظهر ها زیارت عاشورا می خوندن.
_______

شهید محمد حسین حدادیان :

بسمه رب الفاطمه الزهرا (س)

"بسیجی شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی"

تولد 18 دی ماه 1374
شهادت 21 دی ماه 1394

محل شهادت : العیس حلب
مزار : قطعه 26 مزار شهدای تهران ردیف 79 شماره 16
نحوه شهادت : اصابت ترکش به گلو و پهلوی ایشان

زندگی نامه و خاطرات : عاشق موسیقی بود،هم پاپ هم سنتی.اما نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی شد.
دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد تهران غرب بود.
بحث اعزام به سوریه که پیش آمد خیلی اصرار داشت که برود.مادرش خیلی وابسته تک پسرش بود. وقتی گریه مادر حین رفتنش را دید برگه رضایت نامه را پاره کرد بعد که مادر رفت، برگه دیگری را درآورد و به پدر گفت : امضا میکنی؟
پدر گفت : چه اصراریه؟کشور به آدم های تحصیل کرده بیشتر نیاز داره، جنگ حالا حالاها هست. سید مصطفی گفت : "شاید جنگ حالا حالاها تموم نشه؛ اما ممکنه من عوض بشم. هیچ تضمینی نیست که پنج سال دیگه، دو
سال دیگه که درسم تموم شد، اون موقع هم همین آدم باشم."

" شهید سید مصطفی موسوی " :