جمع بندی حرمت یا کراهت تـتـو و خالکوبی؟

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حرمت یا کراهت تـتـو و خالکوبی؟

سلام
من راجب تتو و خالکوبی خیلی تحقیق کردم و هر جا دیدم نوشته بود اگر شامل یک سری شرایط نباشه (اسم خداو ائمه - اشکال مستهجن - زینت و آرایش) اشکالی نداره و برای وضو غسل و حج هم مشکلی ایجاد نمی کنه اما داخل سایت http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8C حدیثی نوشته بود که این کار رو منع کرده.

در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است

خواستم ببینم این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو میشه؟ اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مستنبط

[TD][/TD]

mamama;1012177 نوشت:
سلام
من راجب تتو و خالکوبی خیلی تحقیق کردم و هر جا دیدم نوشته بود اگر شامل یک سری شرایط نباشه (اسم خداو ائمه - اشکال مستهجن - زینت و آرایش) اشکالی نداره و برای وضو غسل و حج هم مشکلی ایجاد نمی کنه اما داخل سایت http://wikifeqh.ir/%D8%AE%D8%A7%D9%8...88%D8%A8%DB%8C حدیثی نوشته بود که این کار رو منع کرده.
در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است

خواستم ببینم این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو میشه؟ اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟


سلام علیکم
خالکوبی، در طول تاریخ به دلایل مختلف رواج داشته است. محل خالکوبی، تاثیر آن بر بدن، انعکاس اجتماعی، تاثیر فرهنگی و اخلاقی آن در جامعه، زن یا مرد بودن، تبعات اخلاقی و خانوادگی و ... مختلف است و هر کدام می تواند در حکم این مساله تفاوت ایجاد کند.

در پست های بعدی به ابعاد مختلف آن بیشتر خواهیم پرداخت:

mamama;1012177 نوشت:
در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است
خواستم ببینم این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو میشه؟ اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟

سلام علیکم
ضمن عرض پوزش بابت تاخیرات ناشی از تغییر در سرور سایت، بخشی از پستها، تقدیم می شود:

معنی لعن:

لعن در لغت به معنی طرد و دور کردن از خیر است[1]. بنا بر این لعن در این روایت بدان معناست که این دسته از اعمال، زمینه دوری از رحمت خدا را فراهم می کند و افراد با اقدام به آن، از رحمت خدا دور می شوند. آنچه در بحث فقهی مهم است این است که هر لعنی به معنی حرمت نیست و لعن در موارد کراهت هم استفاده می شود[2].



پی نوشت ها:

1.
«اللَّعْنُ: الطردُ و الإبعادُ من الخير.»، جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، 6 جلد، دار العلم للملايين، بيروت - لبنان، اول، 1410 ق، ج 6، ص 2196.
2. «و فيه مضافا الى ضعف سنده، و استعمال اللعن في الأمور المكروهة في بعض الأحاديث أن اللعن ليس بصريح في الحرمة حتى لا يجوز حمله الكراهة. و إنما هو دعاء بالابعاد المطلق الشامل للكراهة أيضا، نظير الرجحان المطلق الشامل للوجوب و الاستحباب كليهما، غاية الأمر أن يدعى كونه ظاهرا في التحريم، لكنه لا بد من رفع اليد عن ظهوره و حمله على الكراهة إذا تعارض بما يدل على الجواز كما عرف»، خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، بی تا. ج 1، ص 204
.


mamama;1012177 نوشت:
در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است
خواستم ببینم این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو میشه؟ اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟

بررسی لعن در روایت و نظرات فقها:
فقها این بحث را در کتاب الطهاره و در کتاب متاجر یا مکاسب و در مباحثی مانند غش و تدلیس ماشطه آورده اند[1]. بررسی آن در کتاب تجارت و مشاغل نشان می دهد برداشت عموم فقها این است که روایت بیش از هر چیز در صدد بیان فریبهای رایجی است که وجود داشته و دارد، نه اینکه به طور خاص و مستقل، حکم به حرمت خالکوبی و تتو بدهد. از این رو، لعن در این روایات را با توجه به این مساله و با توجه به دیگر روایاتی که توصیه به آرایش می کند، حمل برکراهت کرده اند. توجه به واقعیتهای اجتماعی، مد گرایی بین زنان، گرایش افراطی به آرایش یا تغییر قیافه یا تلاشهای عجیب و غریب در متفاوت نشان دادن خود که در تاریخ معاصر شاهدیم و از آن با عنوان بیماری اجتماعی یا حتی روانی یاد می شود، به فهم روایت کمک می کند و گروههایی که مخاطب لعن هستند را بیشتر مشخص می کند. در واقع لعن این دسته ها، از این باب نیست که کارشان مصداق تغییر در خلقت الهی[2] یا مسائلی از این قبیل باشد، بلکه از باب اشاره به بیماری رایج در جوامع بشری در پرداختن افراطی و گسترده به اموری از این قبیل است. این مشکلات اجتماعی و افراط و تفریطها در خودنمایی یا پرداختن به آرایش، عملهای زیبایی و مانند آن، منحصر در تمدن مدرن نیست و شکلهای ساده تر آن در گذشته هم رایج بوده است. از این رو می توان لعن رسول الله را ناظر به مشکل تاریخی بشر دانست که به سرعت آفات فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی دامنه داری ایجاد می کند و وقت و فکر و درآمد مردم و جامعه را بجای پرداختن به امور اصلی خانوادگی، تربیتی، جسمی، روحی و اجتماعی و در یک کلمه تعالی و پیشرفت فردی و جمعی، به ورطه رقابت های کاذب، خودنمایی های پرخرج، آرایش های و رقابتهای سنگین یا هزینه های سرسام آور می کشاند. لعن هم اشاره ایست به اتفاقات و تبعات سوئی که با این بیماری رخ خواهد داد و هم به عنوان یک عامل بازدارنده پرقدرت و مهم در جلوگیری از چنین فرهنگها و موجهای کاذبی عمل می کند.


پی نوشت ها:

1. عاملى، سيد جواد بن محمد حسينى، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلاّمة (ط - الحديثة)، 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1419 ه‍ ق، کتاب متاجر، فی الغش و تدلس الماشطه، ج 12، ص 197، و نیز کتاب الطهاره، فی وجوب ازاله النجاسه فی موارد، ج ‌2، ص 133.
2. و هذا كلّه من باب تغيير خلق اللّه»، عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، 4 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1419 ه‍ ق، ج 1، ص 161.

mamama;1012177 نوشت:
اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟

شاهد روایی بر تفسیر دوم:
شیخ صدوق در معانی الاخبار بلافاصله بعد از ذکر روایت لعن، در باب بعدی با عنوان "باب معنى آخر للواصلة و المستوصله"، تفسیر اهل بیت از بخشی از این روایت را ذکر می کند که به معنی اجتماعی و اخلاقی این روایت اشاره دارد. امام صادق در این باب، به یکی از اغراض و معاني روایت که مفاسد و مشکلات اخلاقی است، اشاره و می فرماید: «واصله و مستوصله به معنی زناکار و قواد (واسطه در زنا) است».
این روایت، برداشت ضمنی فقها را تایید می کند که روایت لعن، در صدد تحریم برخی انواع آرایش در میان زنان [یا حتی مردان] نیست بلکه منظور رسول الله (صلی الله علیه و آله) فریبکاری در ازدواج، افراط در این آرایش ها، تبدیل شدن این کارها به مساله اول جامعه و جلوگیری از آن می باشد.(1)


پی نوشت:
1. «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُول: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاصِلَةَ وَ الْمُسْتَوْصِلَةَ يَعْنِي الزَّانِيَةَ وَ الْقَوَّادَةَ»، قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، معاني الأخبار، يك جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 1403ق، ص 250.

مستنبط;1014209 نوشت:
و وقت و فکر و درآمد مردم و جامعه را بجای پرداختن به امور اصلی خانوادگی، تربیتی، جسمی، روحی و اجتماعی و در یک کلمه تعالی و پیشرفت فردی و جمعی، به ورطه رقابت های کاذب، خودنمایی های پرخرج، آرایش های و رقابتهای سنگین یا هزینه های سرسام آور می کشاند. لعن هم اشاره ایست به اتفاقات و تبعات سوئی که با این بیماری رخ خواهد داد و هم به عنوان یک عامل بازدارنده پرقدرت و مهم در جلوگیری از چنین فرهنگها و موجهای کاذبی عمل می کند.

جایگاه زیبایی متعادل و طبیعی در اسلام:
انسان باید نیازهای مختلف خود از جمله زیبایی و طراوت را برآورده کند. در این زمینه روایات متعددی داریم که فقها با توجه به آنها و اصل قرار دادن این دسته از روایات[1]، روایت لعن را معنی و محدود کرده اند، برآوردن معقول و متعادل نیازهای مختلف بشری که در طبیعت او نهاده شده است، یک اصل است. از طرف دیگر، پرداختن افراطی به آن نیز یک بیماری محسوب می شود که ابتلای بدان، دور شدن تدریجی از رحمت و قرب الهی را –که از آن به عنوان لعن هم یاد می شود- به دنبال دارد.

پی نوشت:


1. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا»، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة - قم، چاپ: اول، 1409 ق، ج‏ 20، ص 187، ح 25387- 2.

mamama;1012177 نوشت:
در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است


احتمالا این روایت بیشتر تفسیر سنی به خود گرفته است:
روایت مذکور، با اینکه در برخی منابع شیعی نقل شده است، اما تفسیر و توضیحی که از آن رایج شده است، می تواند از توضیح و تفسیر اهل سنت متاثر شده باشد. مشابه این روایت در تعداد زیادی از منابع اهل سنت از قول عبد الله بن مسعود نقل شده است. اهل سنت در فهم این روایات از این غفلت کرده اند که با توجه به روایات دیگری که پیامبر از آرایش منع نکرده یا به آن توصیه کرده اند، منظور لعن کسانی است که در این کار افراط می کنند یا آن را تبدیل به یک بیماری اخلاقی یا فرهنگی می نمایند یا از این طریق زمینه برخی گناهان بزرگ یا فریبکاری در ازدواج و امثال آن را فراهم می آورند. همچنین در فهم اهل سنت، این امور، مصداق تغییر در خلقتی است که قرآن در آیه «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ»[1] از آن نهی کرده است[2].

پی نوشت ها:

[1] سوره نساء/ 119.
[2] نسائی در تفسیرش، ذیل آیه: «وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، روایت ابن مسعود را نقل کرده است: «عن عبد اللّه، قال: «لعن‏ اللّه‏ الواشمات‏، و الموشومات، و المتنمّصات، و المتفلّجات للحسن المغيّرات خلق اللّه». فقامت امرأة من بني أسد- يقال لها: أمّ يعقوب- فأتته، فقالت: بلغني أنّك لعنت كيت و كيت؟!. قال: أ لا/ ألعن من لعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، و هو في كتاب اللّه. قالت: لقد قرأت ما بين لوحتي المصحف، فما وجدته. قال: لئن كنت قرأتيه، لقد وجدتيه. أ ما وجدت‏ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؟. قالت: بلى، و إنّى أظنّ أهلك يفعلون بعض ذلك. فقال: ادخلى فانظرى. فدخلت ثمّ خرجت. قالت: ما رأيت شيئا. قال: لو فعلته، لم تجامعنا» (پاورقی: أخرجه البخاري في صحيحه: كتاب التفسير، باب: «و ما آتاكم الرسول فخذوه» (4886، 4887) و كتاب اللباس، باب المتفلجات للحسن (رقم 5931) و باب المتنمصات (رقم 5939) و باب الموصولة (رقم 5943)، و باب الواشمة (رقم 5944) و باب المستوشمة (رقم 5948)، و أخرجه مسلم في صحيحه: كتاب اللباس و الزينة، باب تحريم فعل الواصلة و المستوصلة و الواشمة و المستوشمة و النامصة و المتنمصة-)، نسائى، احمد بن على، تفسير النسائى، 2جلد، مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1410 ق، ج 2، ص 403.

مستنبط;1014389 نوشت:
احتمالا این روایت بیشتر تفسیر سنی به خود گرفته است:

mamama;1012177 نوشت:
اگر این طوره پس چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکردن؟


شیخ صدوق، توضیح یکی از روات را بعد از حدیث ذکر کرده است که واصله و واشمه و ... چه کسانی هستند مثلا می گوید واصله یعنی کسی که موی دیگری را به موی زن وصل کند، اما روایت بعدی، مصادیق و معانی واضح تر و مهمتری برای لعنت شدگان در این روایت ذکر می کند و به گناهان بزرگ در جامعه و به تبع هشدار نسبت به رواج آن اشاره می فرماید. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می فرمایند واصله به معنی کسی است که دو نامحرم را برای زنا به یکدیگر وصل می کند. در واقع ابن مسعود و اهل سنت گمان کرده اند لعن پیامبر، حتی خال های تزیینی کوچک و مانند آن را شامل می شود یا فقط منحصر به همین موارد است و از حالتهای افراطی آن که در واقع نوعی مشکل اجتماعی یا غلتیدن در گناهان، خودنمایی ها یا فریبکاری هاست، غفلت کرده اند.
ایت الله خویی، به این نکته توجه می دهند که آنچه به عنوان توضیح ملعونین ذیل روایت معانی الاخبار آمده است، تفسیر راوی است نه نقل و توضیح امام (علیه السلام). لذا احتمال اینکه راوی در توضیح خود، از اهل سنت متاثر شده و تفسیر آنها را اخذ کرده است، زیاد می داند(1).

پی نوشت:


1. «و لكن يرد عليه أولا: أنه لا حجية في تفسير ابن غراب، لعدم كونه من المعصوم، مع ورود الرد عليه في روايتي سعد الإسكاف و الاحتجاج، و تفسير الواصلة و الموصولة فيها بمعنى آخر، و يحتمل قريبا أنه أخذ هذا التفسير من العامة فإن مضمونه مذكور في سنن البيهقي». خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، ه‍ ق، ج‌1، ص: 202


mamama;1012177 نوشت:
خواستم ببینم این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو میشه؟

تتوی جزیی و خال زیبایی:
برای فهم درست حدیث، باید بررسی کرد که وشم و خالکوبی در آن دوره چه جایگاه، شرایط معانی و کارکردهایی داشته است که مستوجب لعن شده است. معمولا لعن برای چیزی است که از رحمت خدا و اوامر او دور است و مانع تعالی و رشد جامعه و افراد می شود و مردم و فرهنگ جامعه را به دوری از دین خدا، فطرت، انسانیت، رشد و تعالی سوق می دهد. خالکوبی جزیی مانند خط و خالی که زنان برای زیباتر شدن برای همسران استفاده می کرده و می کنند، نمی تواند مصداق دوری از خدای متعال باشد.
استفتائات مراجع محترم که در ادامه خواهد آمد، گویای همین مطلب می تواند باشد:

نظر امام خمینی -رحمه الله علیه- :
از حضرت امام خمینی س فتوایی با عنوان تاتو (تتو) در اختیار نیست لکن از آن‌جا که تاتو (تتو) نوعی خال کوبی است که جنبه زینت هم ممکن است داشته باشد، و بنا بر فتوای ایشان که «خال ها که زیر پوست قرار دارد مانع از صحت وضوء و غسل نیست»(استفتائات؛ ج‌1، ص: 37، پاسخ سؤال 44)؛ و «اگر در صورت آرایش موجود باشد باید پوشانده شود، و بر مرد أجنبىّ نیز نگاه کردن جائز نیست و همچنین در کفّین اگر داراى زینت و لو مثل انگشتر باشد.»(استفتائات؛ ج‌3، ص: 256، پاسخ سؤال 32)؛ پس چنین می توان گفت که: تتو مانع غسل و وضوء نیست لکن اگر زینت محسوب می گردد از نامحرم باید پوشانده شود.(1)

پی نوشت:
1. نگاه کنید: اینجا

مقام معظم رهبری -دام ظله-:
۳۱. تتو کردن ابرو و سایر اعضای بدن چه حکمی دارد و وظیفه‌ی مکلف نسبت به وضو و غسل چیست؟
تتو کردن اگر برای بدن ضرر قابل توجهی داشته باشد یا تصاویر مستهجن یا مطالب باطلی را بر بدن تتو کنند جایز نیست؛ اما اگر برای بدن ضرری نداشته باشد و مطالبی که نوشته شده، مطالب یا نماهای حرامی نباشد و مفسده دیگری بر این کار مترتب نشود اصلش اشکالی ندارد؛ اگرچه مستحب و پسندیده هم نیست.
تتو کردن همچنین نسبت به وضو و غسل -آن چیزی که امروزه متداول است در تتو کردن که جوهر زیر پوست می‌رود- مانع نیست و وضو و غسل فرد اشکالی ندارد.
اما حکم تتو کردن از جهت دیگر این است که اگر خانمی ابرو یا دستش را تتو کرده و آرایش محسوب شود ولو آرایش ثابت، باید از نگاه نامحرم بپوشاند.(1)

پی نوشت:
1. نگاه کنید اینجا

آیت الله مکارم شیرازی -حفظه الله-:
پرسش : اخیراً برخى از بانوان نسبت به ابرو یا دور لب، عملیّات تاتو انجام مى دهند، (پر رنگ کردن دور ابرو و لب با خال کوبى که طبعاً زینت تلقّى مى شود و گاه پوشاندن آن نیز مقدور نمى باشد) لطفاً حکم این عمل را بیان نمایید؟
پاسخ : این کار در صورتى که آرایش تند محسوب نشود و منشا فسادى نگردد جایز است؛ ودر هر حال براى وضو و غسل اشکالى ندارد، زیرا چیزى نیست که روى پوست را بپوشاند. و اگر روی پوست باشد، باید در صورت امکان به هنگام غسل و وضو برطرف گردد.(1)

پی نوشت:
1. نگاه کنید اینجا

آیت الله سیستانی -حفظه الله-:
پرسش: حکم خال کوبی بر روی بدن چیست؟
پاسخ: فی نفسه اشکال ندارد.(1)

پی نوشت:
1. منبع: نگاه کنید اینجا (برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی سیستانی).

نظر آیت الله العظمی سید محمد کاظم یزدی، (صاحب عروه الوثقی) -رحمه الله علیه-:
صاحب عروه نیز اصل خالکوبی را حرام نمی داند و اشکال آن را به دلیل عناوین ثانویه مانند نقش اسم جلاله یا آیه قرآن بر بدن می داند. آنهم به این خاطر که در بسیاری اوقات، انسان بدون وضو یا محتاج به غسل است.(1)

پی نوشت:
1. « إذا كان بعض أعضائه منقوشا باسم الجلالة أو غيره من أسمائه تعالى أو آية من القرآن فالأحوط محوه حذرا من وجوده على بدنه في حال الجنابة أو غيرها من الأحداث». العروة الوثقى - جماعة المدرسین نویسنده : الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم جلد : 2 صفحه : 238، مساله 37.

نقش عناوین ثانویه، شرایط، آثار و عواقب در تغییر حکم خالکوبی:
بنا بر این با توجه به مجموعه روایات، این روایت و لعن آن، مطلق نیست و خالکوبی (تتو) فی حد نفسه جایز است، اما با توجه به مسائل دیگر، و با توجه به عناوین یا آثاری که بر آن مترتب می شود، حکم تغییر می کند. مثلا خالکوبی در سطح وسیعی از بدن که گروههای خاص انجام می دهند یا نماد و نشان یا پیام خاصی دارد، حکم آن می تواند حرمت باشد.

انواع تتو و خالکوبی و شرایط و عناوین مختلف:
برخی از انواع خالکوبی ها و نیز محدودیتها یا موانعی که می تواند باعث حرمت یا کراهت تتو و خالکوبی شود، در زیر ذکر شده است. برخی از این موارد در استفتائات نیز ذکر شده بود:
ضرر به بدن
نقش اسماء جلاله، آیات قرآن، اسامی انبیا و معصومین (علیهم السلام)
اشکال مستهجن یا توهین آمیز و امثال آن
نماد فرهنگ ها یا گروههای ضد دین، ضد اخلاق و امثال این گروهها یا مکاتب.
نمادهایی مانند نمادهای زورگیران، اوباش یا بدکاره ها.
خالکوبی هایی که تشبه به کفار باشد.
خالکوبی هایی که برگرفته از خرافات یا نوعی توسلات یا حرزهای بی سند و ریشه باشد.
زیبایی یا آرایشی محسوب شود که در دید نامحرم است. (خالکوبی مشکلی ندارد اما باید پوشیده شود)
زیبا تر نشان دادن یا پوشاندن برخی عیوب که باعث فریب خواستگار و تدلیس در ازدواج شود.

مستنبط;1014986 نوشت:
نقش عناوین ثانویه، شرایط، آثار و عواقب در تغییر حکم خالکوبی:

مستنبط;1014987 نوشت:
انواع تتو و خالکوبی و شرایط و عناوین مختلف:


برای توضیح بیشتر، کلام برخی از فقهای بزرگ شیعه که با تفصیل بیشتری این روایت را بررسی کرده اند، نقل می شود:

کاشف الغطاء -رحمه الله علیه-:

شیخ جعفر کاشف الغطاء به عنوان یکی از بزرگان فقه در جمع بین روایات می گوید:
«و يستحبّ تزيّن الرجال للنساء من الأزواج دواماً أو متعة ... و تزيين النساء للرجال بأنواع الزينة: منها: وصل الشعر و وشر الأسنان، و وشم الأبدان، و ما ورد ممّا ينافيها مُطرَح، أو محمول على الكراهة أو للأجانب أو للتدليس، إذ مثل هذه الرواية لا قابليّة لها في قطع أصل الإباحة، و الإذن بالتزيين مع استحبابه عقلا و شرعاً»،
زینت کردن مرد برای زنانی که همسر دائم یا موقت او هستند، استحباب دارد ... همچنین استفاده از انواع زینتهایی که زن خود را برای شوهرش تزیین کند، استحباب دارد، زینتهایی مانند وصل کردن مو، ساییدن و نازک کردن دندانهای که کلفت و بدقواره شده است، خالکوبی بدن. روایاتی که با این استحباب [که حکم شریعت است] منافات دارند، یا کنار گذاشته می شوند یا حمل بر کراهت می شوند یا مقصود از آن آرایش برای نامحرم یا آرایش برای فریب و تدلیس در ازدواج است (1)

پی نوشت:
1. نجفى، كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالكى، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط - الحديثة)، 4 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1422 ه‍ ق، ج 2، ص 421.

صاحب جواهر -رحمه الله علیه-:
[منه تدليس الماشطة] و لعل من الغش أو في حكمه في الحرمة، و البيع و غيرهما تدليس الماشطة مثلا، الامرأة على خطابها و الجارية على مشتريها، بإظهار حسن ليس فيها، و إخفاء قبحها، كتحمير وجهها، و وصل شعرها، و نحو ذلك بلا خلاف أجده كما عن بعضهم الاعتراف به، بل عن آخر الإجماع عليه، و هو الحجة، مضافا إلى نصوص الغش، بل ربما استدل عليه بما عن معاني الأخبار مسندا إلى النبي صلى الله عليه و آله «انه لعن الناصمة و المنتمصة و الواشرة و الموتشرة، و الواصلة و المستوصلة، و الواشمة و المستوشمة»‌.(1)

پی نوشت:
1. نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ق، ج 22، ص 113.

ایت الله العظمی خویی -رحمه الله علیه-:
محقق خویی به این مساله اشاره می کنند که لعن، الزاما به معنی حرمت نیست و در مواردی، لعن در احادیث در امور مکروه نیز استعمال شده است و از آنجایی که معنی لعن دعا برای هر گونه دور کردنی است، بنا بر این شامل کراهت هم خواهد بود. زیرا دوری کراهت به حد دوری حرمت نمی رسد، اما مصداق دور شدن از قرب یا رحمت خاص الهی هست. نظیر رجحان مطلق که هم شامل وجوب است و هم شامل استحباب، نهایت امر [یعنی در فرض اینکه هر لعنی را به معنی حرمت بدانیم] آن است که ادعا شود این روایت، ظهور در تحریم این کارها دارد، اما به دلیل روایات و ادله دیگری که دلالت بر جواز این کارها دارد، چاره ای نیست جز اینکه از ظهور این روایت در حرمت دست بکشیم و آن را حمل بر کراهت کنیم:
«
«و فيه مضافا الى ضعف سنده، و استعمال اللعن في الأمور المكروهة في بعض الأحاديث أن اللعن ليس بصريح في الحرمة حتى لا يجوز حمله الكراهة و إنما هو دعاء بالابعاد المطلق الشامل للكراهة أيضا، نظير الرجحان المطلق الشامل للوجوب و الاستحباب كليهما، غاية الأمر أن يدعى كونه ظاهرا في التحريم، لكنه لا بد من رفع اليد عن ظهوره و حمله على الكراهة إذا تعارض بما يدل على الجواز كما عرفت».
از همین مطلب جواز بقیه کارهایی که در روایت نبوی ذکر شده است معلوم می شود، مانند خالکوبی و ...، هر چند کروه باشد، بلکه حتی امکان دارد به حکم کراهت هم اشکال وارد شود ... : «و من هنا ظهر جواز بقية الأمور المذكورة في النبوي كالمص و الوشم و الوشر و إن كانت مكروهة، بل ربما يشكل الحكم بالكراهة أيضا، لضعف الرواية إلا أن يتمسك في ذلك بقاعدة التسامح في أدلة السنن بناء على شمولها للمكروهات أيضا. بل ورد جواز المص: أعني حف الشعر من الوجه في الخبر و من جميع ما ذكرناه ظهر الجواب أيضا عن رواية عبد اللّه بن سنان المشتملة على اللعن على الواشمة و الموتشمة.»(1)

پی نوشت:
1. آیت الله خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، ج 1، ص 204.

مفتاح الکرامه :
مرحوم سید جواد عاملی در کتاب گرانقدر خود، مفتاح الکرامه که نظرات فقهای شیعه در مسائل مختلف را جمع کرده است، در "کتاب الطهاره"، می نویسد: «و في «الخلاف» و «المنتهى» الإجماع على أنّه يكره للمرأة أن تصل شعرها بشعر غيرها، رجلًا كان أو امرأة و أنّه تصحّ صلاتها. و بالكراهة حكم في «المبسوط» و عدة من كتب المصنّف. و هذا الحكم يستفاد منه أحكام كثيرة»، شیخ طوسی در کتاب "خلاف" و علامه حلی در کتاب "منتهی المطلب" می گویند که اجماع علمای شیعه این است که وصل کردن موی زن به دیگری -چه موی مرد دیگری باشد یا موی زنی دیگر- کراهت دارد و نماز با آن صحیح است. خود شیخ طوسی هم در کتاب مبسوط و عده ای دیگر از کتبش، حکم به کراهت کرده است. از این حکم، احکام فراوانی استفاده می شود.(1)
توضیح آنکه یکی از موارد لعن در روایت، واصله و مستوصله بود که شیخ طوسی و علامه حلی، حمل آن بر کراهت را مورد اجماع فقها دانسته اند. حکم بقیه موارد و از جمله خالکوبی هم از این بیان تا حدی مشخص می شود. (اینکه لعن در این روایت به معنی کراهت است، نه حرمت)

پی نوشت:
1. عاملى، سيد جواد بن محمد حسينى، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلاّمة (ط - الحديثة)، 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1419 ق، ج‌2، ص 133.

شیخ انصاری -رحمه الله علیه- :
شیخ انصاری این روایت را صرفا نقل کرده است اما درباره خالکوبی نظر نداده است:
«و عن معاني الأخبار بسنده عن عليّ بن غراب، عن جعفر بن محمد صلوات اللّه عليهما، قال: «لعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم النامِصة و المنتمِصة، و الواشِرة و الموتشِرة، و الواصِلة و المستوصِلة، و الواشِمة و المستوشِمة». قال الصدوق: «قال علي بن غراب: النامصة التي تنتف الشعر، ... و الواشِمة: التي تشِم في يد المرأة أو في شي‌ء من بدنها، و هو أن تغرز بدنها أو ظهر كفّها بإبرة حتى تؤثّر فيه، ثم تحشوها بالكُحْل أو شي‌ء من النورة فتخضرّ، و المستوشِمة: التي يفعل بها ذلك».(1)

پی نوشت:
1. شیخ انصاری، مرتضى بن محمد امين، كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)، 6 جلد، كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى، قم - ايران، اول، 1415 ق. ج 1، ص 167.

روایت سعد اسکاف، دیگر روایت مفسر لعن:
برای اینکه مشخص شود نظر فقها، مستند روایی دارد و دیگر روایات نیز، لعن در این روایت را ناظر به تزیین جزیی و آرایش های معمولی نمی دانند و تفسیر دیگری ارائه می دهند، روایت دیگری از کتاب شریف کافی نقل می شود. در این روایت نیز امام صادق -علیه السلام- منظور از لعن واصله را نه آرایش گری که موی دیگری را به موی زن وصل کند، بلکه کسی که واسطه زنا می شود، تفسیر کرده اند. از این توضیح امام، تکلیف بقیه افرادی که در روایت لعن شده اند، مشخص می شود:

«عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ الْقَرَامِلِ(1) الَّتِي تَضَعُهَا النِّسَاءُ فِي رُءُوسِهِنَّ يَصِلْنَهُ بِشُعُورِهِنَّ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَعَنَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمَوْصُولَةَ فَقَالَ لَيْسَ هُنَاكَ إِنَّمَا لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاصِلَةَ الَّتِي تَزْنِي فِي شَبَابِهَا فَلَمَّا كَبِرَتْ قَادَتِ النِّسَاءَ إِلَى الرِّجَالِ فَتِلْكَ الْوَاصِلَةُ وَ الْمَوْصُولَةُ»، سعد اسکاف می گوید: از امام باقر -علیه السلام- درباره قرامل که زنان آن را روی سر گذاشته و به موی خود وصل می کنند، سوال شد، حضرت فرمودند: هر چیزی که زن با آن خود را برای همسرش تزیین و زیبا کند، اشکالی ندارد. سعد اسکاف می گوید من پرسیدم: اما از رسول الله روایتی به ما رسیده است که عامل این کار (وصل کننده) و کسی که به مویش از این چیزها وصل شود، لعن فرموده است. حضرت فرمودند: این نیست (این چیزها مقصود نیست) بلکه رسول الله زن واصله ای را لعن کرده است که در جوانی زنا می کند و وقتی پیر شد، زنان را به سمت مردان راهنمایی می کند. این چنین کسی واصله و موصوله است.(2)

پی نوشت:

1. قرامل تکه ای مو یا پشم که زنان برای زیبا تر شدن روی سر گذاشته و به مویشان وصل می کردند.
2. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج 5، ص 119، ح 3

استناد فقهای متقدم به روایت سعد اسکاف:
فقهای متقدم نیز همین معنا را گفته اند و به روایت سعد اسکاف که از کافی نقل شد، استناد کرده اند.
ابتدا قول شیخ طوسی و سپس اقوال دیگر فقها ذکر می شود:
«مسألة 234 [كراهة وصل المرأة شعرها بشعر غيرها] يكره للمرأة أن تصل شعرها بشعر غيرها، رجلا كان أو امرأة، و لا بأس بأن تصل شعرها بشعر حيوان آخر طاهر. فان خالفت تركت الاولى و لا تبطل صلاتها. دليلنا: على كراهية ذلك إجماع الفرقة. ... و الذي يدل على أن ذلك مكروه، و ليس بمحظور، ما رواه سعد الإسكاف ...»، مساله 234: کراهت اینکه زن، موی زنی دیگر به مویش وصل کند: مکروه است که زن، موی دیگری را (موی زن یا مردی دیگر) به مویش وصل کند، اما موی حیوان طاهر اشکال ندارد. در صورت تخلف (موی انسان دیگری را به مویش وصل کند)، ترک اولی کرده و [اگر با آن نماز بخواند] نمازش صحیح است. دلیل ما بر کراهت، اجماع علمای شیعه است ... و چیزی که باعث شده علما را به کراهت راهنمایی کند [و از روایات برداشت حرمت نکرده اند]، روایتی است که سعد اسکاف نقل کرده است ... .


پی نوشت:
شیخ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الخلاف، 6 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1407 ه‍ ق، ج 1، ص 492.

بیان علامه حلی و استناد به روایت سعد اسکاف:
علامه حلی در کتاب مهم "منتهی المطلب"، در "کتاب الطهاره" ابتدا روایت لعن را از اهل سنت نقل می کند و صدور آن از معصوم را ثابت نمی داند، اما بر فرض پذیرش سند و قبول روایت، با استناد به روایت سعد اسکاف، آن را بر کراهت حمل می کند.
«السّادس: يكره للمرأة أن تصل شعرها بشعر غيرها رجلا كان أو امرأة، ... و من طريق الجمهور: «انّ رسول اللّٰه -صلّى اللّٰه عليه و آله- لعن الواصلة و المستوصلة، و النّامصة و المتنّمصة، و الواشرة و المستوشرة.»(1) و من طريق الخاصّة ... «لا تصل الشّعر بالشّعر» و هذا النّهي ليس للتّحريم و إن كان بعض الجمهور قد ذهب إليه، عملا بالحديث المتضمّن للعن الواصلة و المستوصلة. و لنا: ظن براءة الذّمة، و الحديث لم يثبت عندنا، و لو ثبت فقد روى الشّيخ ما يمكن حمله عليه، و هو ما رواه سعد الإسكاف ... و مع تطرّق هذا الاحتمال لا يبقى للحديث دلالة على المطلوب»، برای زن کراهت دارد که مویش را به موی انسان دیگری وصل کند ... اهل سنت در این زمینه روایتی از رسول الله نقل می کنند که واصله و ... را لعن فرمود. شیعه روایت «مو را به مو وصل نکن» نقل کرده است که نهی در آن برای تحریم نیست هر چند برخی اهل سنت بخاطر روایت لعن واصله و ... قائل به تحریم شده اند. اما ما [قائل به حرمت نیستیم و] ظن بر برائت ذمه داریم و حدیث نزد ما ثابت نیست، در صورتی که روایت نبوی (منقول توسط اهل سنت) را بپذیریم، شیخ طوسی روایتی از سعد اسکاف نقل کرده است که نشان می دهد لعن را بر چه چیزی می توان حمل کرد ... با پیش آمدن این احتمال و این معنی، حدیث نبوی، بر آنچه گفته اند [حرمت وصل مو و خالکوبی و ...] دلالت نخواهد داشت. (2)


پی نوشت ها:

1. صحيح البخاريّ، ج 7، ص 213، سنن أبي داود، ج 4، ص 77، حديث 4168، سنن النّسائيّ، ج 8، ص 145-146، مسند أحمد 2، ص 21، 339- بتفاوت في الجميع.
2. حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، 15 جلد، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد - ايران، اول، 1412 ه‍ ق، ج 3، ص 317.

استناد به روایت سعد اسکاف در بیان فقهای متاخر:
فیض کاشانی در کتاب مهم مفاتیح الشرایع، در مباحث مربوط به کسب و کار، به بخشی از این روایت اشاره کرده و به روایت سعد اسکاف استناد می کند. از بیان ایشان در توضیح حدیث، تکلیف سایر گروهها و از جمله خالکوبی نیز مشخص خواهد شد:
«أما كسب المشاطة و القابلة و خافضة الجواري و الختان فلا بأس به، للأصل و النص «و لكن لا تصل الشعر بالشعر» و حملت على التدليس.
و أما ما ورد من لعن الواصلة و الموصلة فمحمول على القيادة و الزنا كما في الخبر».(1)

پی نوشت:
1. فیض كاشانى، محمد محسن ابن شاه مرتضى، مفاتيح الشرائع، 3 جلد، انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى - ره، قم - ايران، اول، ه‍ ق، ج 3، ص 13.

بیان شارح مفاتیح الشرایع:
شیخ حسین بحرانی، شارح مفاتیح، در توضیح بیان فیض کاشانی، روایت سعد اسکاف را ذکر می کند و در پایان، می گوید اشکالی ندارد که لعن به حال خود باقی باشد، چون آرایش فریبکارانه برای تدلیس و فریب دادن خواستگار و وصل موی نامحرم را شامل می شود:
و أمّا ما ورد من الأخبار من الذمّ لهنّ و لعن الواصلة و الموصولة كبعض هذه الأخبار المتقدمة فمحمول على القيادة و الزنا كما في الخبر المفسّر لها و هو خبر سعد الإسكاف قال: «سئل أبو جعفر عليه السلام عن القرامل التي تضعها النساء في رءوسهنّ بصلته بشعر هنّ فقال: لا بأس على المرأة بما تزيّنت به لزوجها، قال: فقلت: بلغنا أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعن الواصلة و الموصولة؟ فقال: ليس هنالك إنما لعن الواصلة التي تزني في شبابها فلما كبرت قادت النساء إلى الرجال فتلك الواصلة و الموصولة‌»، و لا بأس ببقاء أخبار اللعن لهما من غير تأويل، لأن التدليس و وصل شعر المرأة الأجنبية برأسها محرمان، فيترتّب عليهما اللعن.(1)

پی نوشت:
1. بحرانى، آل عصفور، حسين بن محمد، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع (للفيض)، 6 جلد، مجمع البحوث العلمية، قم - ايران، اول، ه‍ ق، ج 11، ص 80.

یکی از دوستان به خاطر کارهای سنگینی که انجام داده بودند قسمت مچ دستشون آب آورده بود
چیزی که تعریف میکردند این بود که خواستند جراحی کنند و اون توده که باعث شده بود نتونه کار کنه و درد ایجاد کرده بود رو خارج کنند
اما طب سنتی بهش گفته بودن که بهتره جراحی نکنند چون دوباره برمیگرده.
در روش طب سنتی با زدن سوزن به اون محل باعث میشه این مایع یا خون هرچی که هست زیر پست جمع شده خارج بشه

فقط برای ضدعفونی کردن محل زخم زغال میریزن وقتی من دیدم تو دستشون یه رنگ ابی رنگ فکر کردم که خالکوبی کرده

آیا این مورد هم خالکوبی بهش گفته میشه و مشکل داره؟

اللیل والنهار;1016126 نوشت:
فقط برای ضدعفونی کردن محل زخم زغال میریزن وقتی من دیدم تو دستشون یه رنگ ابی رنگ فکر کردم که خالکوبی کرده

آیا این مورد هم خالکوبی بهش گفته میشه و مشکل داره؟


خیر، اینها از مصادیق خالکوبی محسوب نمی شود. گذشته از آنکه اگر خالکوبی هم محسوب می شد، مشکلی نداشت.

پرسش 1:
درباره تتو و خالکوبی بیان شده است اگر شامل اسم خداو ائمه، اشکال مستهجن و زینت و آرایش نباشد، اشکالی ندارد و برای وضو غسل و حج هم مشکلی ایجاد نمی کند. اما در منابع اسلامی علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است. آیا این حدیث شامل تمام حالات خالکوبی و تتو است؟ اگر این طور است، چرا مراجع تتو رو حرام اعلام نکرده اند؟

پاسخ 1:
خالکوبی، در طول تاریخ به دلایل مختلف رواج داشته است. محل خالکوبی، تاثیر آن بر بدن، انعکاس اجتماعی، تاثیر فرهنگی و اخلاقی آن در جامعه، زن یا مرد بودن، تبعات اخلاقی و خانوادگی و ... مختلف است و هر کدام می تواند در حکم این مساله تفاوت ایجاد کند.

معنی لعن:
لعن در لغت به معنی طرد و دور کردن از خیر است[1]. بنا بر این لعن در این روایت بدان معناست که این دسته از اعمال، زمینه دوری از رحمت خدا را فراهم می کند و افراد با اقدام به آن، از رحمت خدا دور می شوند. آنچه در بحث فقهی مهم است این است که هر لعنی به معنی حرمت نیست و لعن در موارد کراهت هم استفاده می شود[2].

بررسی لعن در روایت و نظرات فقها:
فقها این بحث را در کتاب الطهاره و در کتاب متاجر یا مکاسب و در مباحثی مانند غش و تدلیس ماشطه آورده اند[3]. بررسی آن در کتاب تجارت و مشاغل نشان می دهد برداشت عموم فقها این است که روایت بیش از هر چیز در صدد بیان فریبهای رایجی است که وجود داشته و دارد، نه اینکه به طور خاص و مستقل، حکم به حرمت خالکوبی و تتو بدهد. از این رو، لعن در این روایات را با توجه به این مساله و با توجه به دیگر روایاتی که توصیه به آرایش می کند، حمل برکراهت کرده اند. توجه به واقعیتهای اجتماعی، مد گرایی بین زنان، گرایش افراطی به آرایش یا تغییر قیافه یا تلاشهای عجیب و غریب در متفاوت نشان دادن خود که در تاریخ معاصر شاهدیم و از آن با عنوان بیماری اجتماعی یا حتی روانی یاد می شود، به فهم روایت کمک می کند و گروههایی که مخاطب لعن هستند را بیشتر مشخص می کند. در واقع لعن این دسته ها، از این باب نیست که کارشان مصداق تغییر در خلقت الهی[4] یا مسائلی از این قبیل باشد، بلکه از باب اشاره به بیماری رایج در جوامع بشری در پرداختن افراطی و گسترده به اموری از این قبیل است. این مشکلات اجتماعی و افراط و تفریطها در خودنمایی یا پرداختن به آرایش، عملهای زیبایی و مانند آن، منحصر در تمدن مدرن نیست و شکلهای ساده تر آن در گذشته هم رایج بوده است. از این رو می توان لعن رسول الله را ناظر به مشکل تاریخی بشر دانست که به سرعت آفات فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی دامنه داری ایجاد می کند و وقت و فکر و درآمد مردم و جامعه را بجای پرداختن به امور اصلی خانوادگی، تربیتی، جسمی، روحی و اجتماعی و در یک کلمه تعالی و پیشرفت فردی و جمعی، به ورطه رقابت های کاذب، خودنمایی های پرخرج، آرایش های و رقابتهای سنگین یا هزینه های سرسام آور می کشاند. لعن هم اشاره ایست به اتفاقات و تبعات سوئی که با این بیماری رخ خواهد داد و هم به عنوان یک عامل بازدارنده پرقدرت و مهم در جلوگیری از چنین فرهنگها و موجهای کاذبی عمل می کند.

شاهدی بر تفسیر روایت:
شیخ صدوق در معانی الاخبار بلافاصله بعد از ذکر روایت لعن، در باب بعدی با عنوان "باب معنى آخر للواصلة و المستوصله"، تفسیر اهل بیت از بخشی از این روایت را ذکر می کند که به معنی اجتماعی و اخلاقی این روایت اشاره دارد. امام صادق در این باب، به یکی از اغراض روایت که مفاسد و مشکلات اخلاقی است، اشاره و می فرماید: «واصله و مستوصله به معنی زناکار و قواد (واسطه در زنا) است».
این روایت، برداشت ضمنی فقها را تایید می کند که روایت لعن، در صدد تحریم برخی انواع آرایش در میان زنان [یا حتی مردان] نیست بلکه منظور رسول الله (صلی الله علیه و آله) فریبکاری در ازدواج، افراط در این آرایش ها، تبدیل شدن این کارها به مساله اول جامعه و جلوگیری از آن می باشد[5].

جایگاه زیبایی متعادل و طبیعی در اسلام:
انسان باید نیازهای مختلف خود از جمله زیبایی و طراوت را برآورده کند. در این زمینه روایات متعددی داریم که فقها با توجه به آنها و اصل قرار دادن این دسته از روایات[6]، روایت لعن را معنی و محدود کرده اند، برآوردن معقول و متعادل نیازهای مختلف بشری که در طبیعت او نهاده شده است، یک اصل است. از طرف دیگر، پرداختن افراطی به آن نیز یک بیماری محسوب می شود که ابتلای بدان، دور شدن تدریجی از رحمت و قرب الهی را –که از آن به عنوان لعن هم یاد می شود- به دنبال دارد.

احتمالا این روایت بیشتر تفسیر سنی به خود گرفته است:
روایت مذکور، با اینکه در برخی منابع شیعی نقل شده است، اما تفسیر و توضیحی که از آن رایج شده است، می تواند از توضیح و تفسیر اهل سنت متاثر شده باشد[7]. مشابه این روایت در تعداد زیادی از منابع اهل سنت از قول عبد الله بن مسعود نقل شده است. اهل سنت در فهم این روایات از این غفلت کرده اند که با توجه به روایات دیگری که پیامبر از آرایش منع نکرده یا به آن توصیه کرده اند، منظور لعن کسانی است که در این کار افراط می کنند یا آن را تبدیل به یک بیماری اخلاقی یا فرهنگی می نمایند یا از این طریق زمینه برخی گناهان بزرگ یا فریبکاری در ازدواج و امثال آن را فراهم می آورند. همچنین در فهم اهل سنت، این امور، مصداق تغییر در خلقتی است که قرآن در آیه «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ»[8] از آن نهی کرده است[9].
شیخ صدوق، توضیح یکی از روات را بعد از حدیث ذکر کرده است که واصله و واشمه و ... چه کسانی هستند مثلا می گوید واصله یعنی کسی که موی دیگری را به موی زن وصل کند، اما روایت بعدی، مصادیق و معانی واضح تر و مهمتری برای لعنت شدگان در این روایت ذکر می کند و به گناهان بزرگ در جامعه و به تبع هشدار نسبت به رواج آن اشاره می فرماید. امام صادق (علیه السلام) در این روایت می فرمایند واصله به معنی کسی است که دو نامحرم را برای فعل زنا به یکدیگر وصل می کند. در واقع ابن مسعود و اهل سنت گمان کرده اند لعن پیامبر، حتی خال های تزیینی کوچک و مانند آن را شامل می شود یا فقط منحصر به همین موارد است و از حالتهای افراطی آن که در واقع نوعی مشکل اجتماعی یا غلتیدن در گناهان، خودنمایی ها یا فریبکاری هاست، غفلت کرده اند.
ایت الله خویی، به این نکته توجه می دهند که آنچه به عنوان توضیح ملعونین ذیل روایت معانی الاخبار آمده است، تفسیر راوی است نه نقل و توضیح امام (علیه السلام). لذا احتمال اینکه راوی در توضیح خود، از اهل سنت متاثر شده و تفسیر آنها را اخذ کرده است، زیاد می داند[10].

تتوی جزیی و خال زیبایی:
برای فهم درست حدیث، باید بررسی کرد که وشم و خالکوبی در آن دوره چه جایگاه، شرایط معانی و کارکردهایی داشته است که مستوجب لعن شده است. معمولا لعن برای چیزی است که از رحمت خدا و اوامر او دور است و مانع تعالی و رشد جامعه و افراد می شود و مردم و فرهنگ جامعه را به دوری از دین خدا، فطرت، انسانیت، رشد و تعالی سوق می دهد. خالکوبی جزیی مانند خط و خالی که زنان برای زیباتر شدن برای همسران استفاده می کرده و می کنند، نمی تواند مصداق دوری از خدای متعال باشد. استفتائات مراجع محترم (جمع بندی 2)، گویای همین مطلب می تواند باشد.

پی نوشت:
[1] «اللَّعْنُ: الطردُ و الإبعادُ من الخير.»، جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، 6 جلد، دار العلم للملايين، بيروت - لبنان، اول، 1410 ق، ج 6، ص 2196.
[2] ،و فيه مضافا الى ضعف سنده، و استعمال اللعن في الأمور المكروهة في بعض الأحاديث أن اللعن ليس بصريح في الحرمة حتى لا يجوز حمله الكراهة. و إنما هو دعاء بالابعاد المطلق الشامل للكراهة أيضا، نظير الرجحان المطلق الشامل للوجوب و الاستحباب كليهما، غاية الأمر أن يدعى كونه ظاهرا في التحريم، لكنه لا بد من رفع اليد عن ظهوره و حمله على الكراهة إذا تعارض بما يدل على الجواز كما عرف»، خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، بی تا. ج 1، ص 204

[3] عاملى، سيد جواد بن محمد حسينى، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلاّمة (ط - الحديثة)، 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1419 ه‍ ق، کتاب متاجر، فی الغش و تدلس الماشطه، ج 12، ص 197، و نیز کتاب الطهاره، فی وجوب ازاله النجاسه فی موارد، ج ‌2، ص 133.

[4] «و هذا كلّه من باب تغيير خلق اللّه»، عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، 4 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1419 ه‍ ق، ج 1، ص 161.

[5] «باب معنى آخر للواصلة و المستوصله: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُول: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاصِلَةَ وَ الْمُسْتَوْصِلَةَ يَعْنِي الزَّانِيَةَ وَ الْقَوَّادَةَ»، شيخ صدوق، محمّد بن على بن بابويه، معاني الأخبار، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 1403ق، ص 250.

[6] «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا»، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة - قم، چاپ: اول، 1409 ق، ج‏ 20، ص 187، ح 25387- 2.

[7] «و نقل ابن إدريس أنّه روي أنّ النبي صلى الله عليه و آله: «لعن الواصلة و المستوصلة» أي في الشعر»، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط - الحديثة)، ج‌2، ص 133.

[8] سوره نساء/ 119.

[9] نسائی در تفسیرش، ذیل آیه: «وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، روایت ابن مسعود را نقل کرده است: «عن عبد اللّه، قال: «لعن‏ اللّه‏ الواشمات‏، و الموشومات، و المتنمّصات، و المتفلّجات للحسن المغيّرات خلق اللّه». فقامت امرأة من بني أسد- يقال لها: أمّ يعقوب- فأتته، فقالت: بلغني أنّك لعنت كيت و كيت؟!. قال: أ لا/ ألعن من لعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، و هو في كتاب اللّه. قالت: لقد قرأت ما بين لوحتي المصحف، فما وجدته. قال: لئن كنت قرأتيه، لقد وجدتيه. أ ما وجدت‏ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؟. قالت: بلى، و إنّى أظنّ أهلك يفعلون بعض ذلك. فقال: ادخلى فانظرى. فدخلت ثمّ خرجت. قالت: ما رأيت شيئا. قال: لو فعلته، لم تجامعنا» (پاورقی: أخرجه البخاري في صحيحه: كتاب التفسير، باب: «و ما آتاكم الرسول فخذوه» (4886، 4887) و كتاب اللباس، باب المتفلجات للحسن (رقم 5931) و باب المتنمصات (رقم 5939) و باب الموصولة (رقم 5943)، و باب الواشمة (رقم 5944) و باب المستوشمة (رقم 5948)، و أخرجه مسلم في صحيحه: كتاب اللباس و الزينة، باب تحريم فعل الواصلة و المستوصلة و الواشمة و المستوشمة و النامصة و المتنمصة-)، نسائى، احمد بن على، تفسير النسائى، 2جلد، مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1410 ق، ج 2، ص 403.

[10] «و لكن يرد عليه أولا: أنه لا حجية في تفسير ابن غراب، لعدم كونه من المعصوم، مع ورود الرد عليه في روايتي سعد الإسكاف و الاحتجاج، و تفسير الواصلة و الموصولة فيها بمعنى آخر، و يحتمل قريبا أنه أخذ هذا التفسير من العامة فإن مضمونه مذكور في سنن البيهقي». خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، ه‍ ق، ج‌1، ص: 202

سوال 2:
فتوای مراجع درباره خالکوبی چیست و نحوه استدلال فقها به روایات لعن چگونه بوده است؟

پاسخ 2: فتاوای فقها و مراجع معاصر:
امام خمینی –رحمه الله علیه-:
از حضرت امام خمینی س فتوایی با عنوان تاتو (تتو) در اختیار نیست لکن از آن‌جا که تاتو (تتو) نوعی خال کوبی است که جنبه زینت هم ممکن است داشته باشد، و بنا بر فتوای ایشان که «خال‌ها که زیر پوست قرار دارد مانع از صحت وضوء و غسل نیست»(استفتائات؛ ج‌1، ص: 37، پاسخ سؤال 44)؛ و «اگر در صورت آرایش موجود باشد باید پوشانده شود، و بر مرد أجنبىّ نیز نگاه کردن جائز نیست و همچنین در کفّین اگر داراى زینت و لو مثل انگشتر باشد.»(استفتائات؛ ج‌3، ص: 256، پاسخ سؤال 32)؛ پس چنین می توان گفت که: تتو مانع غسل و وضوء نیست لکن اگر زینت محسوب می گردد از نامحرم باید پوشانده شود[1].

مقام معظم رهبری –حفظه الله-:
۳۱. تتو کردن ابرو و سایر اعضای بدن چه حکمی دارد و وظیفه‌ی مکلف نسبت به وضو و غسل چیست؟
تتو کردن اگر برای بدن ضرر قابل توجهی داشته باشد یا تصاویر مستهجن یا مطالب باطلی را بر بدن تتو کنند جایز نیست؛ اما اگر برای بدن ضرری نداشته باشد و مطالبی که نوشته شده، مطالب یا نماهای حرامی نباشد و مفسده¬‌ی دیگری بر این کار مترتب نشود اصلش اشکالی ندارد؛ اگرچه مستحب و پسندیده هم نیست.
تتو کردن همچنین نسبت به وضو و غسل -آن چیزی که امروزه متداول است در تتو کردن که جوهر زیر پوست می‌رود- مانع نیست و وضو و غسل فرد اشکالی ندارد.
اما حکم تتو کردن از جهت دیگر این است که اگر خانمی ابرو یا دستش را تتو کرده و آرایش محسوب شود ولو آرایش ثابت، باید از نگاه نامحرم بپوشاند[2].

نظر آیت الله مکارم شیرازی –حفظه الله-:
پرسش : اخیراً برخى از بانوان نسبت به ابرو یا دور لب، عملیّات تاتو انجام مى دهند، (پر رنگ کردن دور ابرو و لب با خال کوبى که طبعاً زینت تلقّى مى شود و گاه پوشاندن آن نیز مقدور نمى باشد) لطفاً حکم این عمل را بیان نمایید؟
پاسخ : این کار در صورتى که آرایش تند محسوب نشود و منشا فسادى نگردد جایز است؛ ودر هر حال براى وضو و غسل اشکالى ندارد، زیرا چیزى نیست که روى پوست را بپوشاند. و اگر روی پوست باشد، باید در صورت امکان به هنگام غسل و وضو برطرف گردد[3].

آيت الله سيستاني –حفظه الله-:
پرسش: حکم خال کوبی بر روی بدن چیست؟
پاسخ: فی نفسه اشکال ندارد.
منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی سیستانی[4].

استدلال فقها به روایت سعد اسکاف:
(روایت سعد اسکاف، دیگر روایت مفسر لعن)
برای اینکه مشخص شود نظر فقها، مستند روایی دارد و دیگر روایات نیز، لعن در این روایت را ناظر به تزیین جزیی و آرایش های معمولی نمی دانند و تفسیر دیگری ارائه می دهند، روایت دیگری از کتاب شریف کافی نقل می شود. در این روایت نیز امام صادق -علیه السلام- منظور از لعن واصله را نه آرایش گری که موی دیگری را به موی زن وصل کند، بلکه کسی که واسطه زنا می شود، تفسیر کرده اند. از این توضیح امام، تکلیف بقیه افرادی که در روایت لعن شده اند، مشخص می شود:
«عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ الْقَرَامِلِ[5] الَّتِي تَضَعُهَا النِّسَاءُ فِي رُءُوسِهِنَّ يَصِلْنَهُ بِشُعُورِهِنَّ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَعَنَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمَوْصُولَةَ فَقَالَ لَيْسَ هُنَاكَ إِنَّمَا لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاصِلَةَ الَّتِي تَزْنِي فِي شَبَابِهَا فَلَمَّا كَبِرَتْ قَادَتِ النِّسَاءَ إِلَى الرِّجَالِ فَتِلْكَ الْوَاصِلَةُ وَ الْمَوْصُولَةُ»، سعد اسکاف می گوید: از امام باقر -علیه السلام- درباره قرامل که زنان آن را روی سر گذاشته و به موی خود وصل می کنند، سوال شد، حضرت فرمودند: هر چیزی که زن با آن خود را برای همسرش تزیین و زیبا کند، اشکالی ندارد. سعد اسکاف می گوید من پرسیدم: اما از رسول الله روایتی به ما رسیده است که عامل این کار (وصل کننده) و کسی که به مویش از این چیزها وصل شود، لعن فرموده است. حضرت فرمودند: این نیست (این چیزها مقصود نیست) بلکه رسول الله زن واصله ای را لعن کرده است که در جوانی زنا می کند و وقتی پیر شد، زنان را به سمت مردان راهنمایی می کند. این چنین کسی واصله و موصوله است[6].

استناد فقهای متقدم به روایت سعد اسکاف:
فقهای متقدم نیز همین معنا را گفته اند و به روایت سعد اسکاف که از کافی نقل شد، استناد کرده اند. ابتدا قول شیخ طوسی و سپس اقوال دیگر فقها ذکر می شود:
«مسألة 234 [كراهة وصل المرأة شعرها بشعر غيرها] يكره للمرأة أن تصل شعرها بشعر غيرها، رجلا كان أو امرأة، و لا بأس بأن تصل شعرها بشعر حيوان آخر طاهر. فان خالفت تركت الاولى و لا تبطل صلاتها. دليلنا: على كراهية ذلك إجماع الفرقة. ... و الذي يدل على أن ذلك مكروه، و ليس بمحظور، ما رواه سعد الإسكاف ...»، مساله 234: کراهت اینکه زن، موی زنی دیگر به مویش وصل کند: مکروه است که زن، موی دیگری را (موی زن یا مردی دیگر) به مویش وصل کند، اما موی حیوان طاهر اشکال ندارد. در صورت تخلف (موی انسان دیگری را به مویش وصل کند)، ترک اولی کرده و [اگر با آن نماز بخواند] نمازش صحیح است. دلیل ما بر کراهت، اجماع علمای شیعه است ... و چیزی که باعث شده علما را به کراهت راهنمایی کند [و از روایات برداشت حرمت نکرده اند]، روایتی است که سعد اسکاف نقل کرده است[7].

بیان علامه حلی و استناد به روایت سعد اسکاف:
علامه حلی در کتاب مهم "منتهی المطلب"، در "کتاب الطهاره" ابتدا روایت لعن را از اهل سنت نقل می کند و صدور آن از معصوم را ثابت نمی داند، اما بر فرض پذیرش سند و قبول روایت، با استناد به روایت سعد اسکاف، آن را بر کراهت حمل می کند:
«السّادس: يكره للمرأة أن تصل شعرها بشعر غيرها رجلا كان أو امرأة، ... و من طريق الجمهور: «انّ رسول اللّه -صلّى اللّه عليه و آله- لعن الواصلة و المستوصلة، و النّامصة و المتنّمصة، و الواشرة و المستوشرة[8]»، و من طريق الخاصّة ... «لا تصل الشّعر بالشّعر» و هذا النّهي ليس للتّحريم و إن كان بعض الجمهور قد ذهب إليه، عملا بالحديث المتضمّن للعن الواصلة و المستوصلة. و لنا: ظن براءة الذّمة، و الحديث لم يثبت عندنا، و لو ثبت فقد روى الشّيخ ما يمكن حمله عليه، و هو ما رواه سعد الإسكاف ... و مع تطرّق هذا الاحتمال لا يبقى للحديث دلالة على المطلوب»، برای زن کراهت دارد که مویش را به موی انسان دیگری وصل کند ... اهل سنت در این زمینه روایتی از رسول الله نقل می کنند که واصله و ... را لعن فرمود. شیعه روایت «مو را به مو وصل نکن» نقل کرده است که نهی در آن برای تحریم نیست هر چند برخی اهل سنت بخاطر روایت لعن واصله و ... قائل به تحریم شده اند. اما ما [قائل به حرمت نیستیم و] ظن بر برائت ذمه داریم و حدیث نزد ما ثابت نیست، در صورتی که روایت نبوی (منقول توسط اهل سنت) را بپذیریم، شیخ طوسی روایتی از سعد اسکاف نقل کرده است که نشان می دهد لعن را بر چه چیزی می توان حمل کرد ... با پیش آمدن این احتمال و این معنی، حدیث نبوی، بر آنچه گفته اند [حرمت وصل مو و خالکوبی و ...] دلالت نخواهد داشت[9].

استناد به روایت سعد اسکاف در بیان فقهای متاخر:
فیض کاشانی در کتاب مهم مفاتیح الشرایع، در مباحث مربوط به کسب و کار، به بخشی از این روایت اشاره کرده و به روایت سعد اسکاف استناد می کند. از بیان ایشان در توضیح حدیث، تکلیف سایر گروهها و از جمله خالکوبی نیز مشخص خواهد شد:
«أما كسب المشاطة و القابلة و خافضة الجواري و الختان فلا بأس به، للأصل و النص «و لكن لا تصل الشعر بالشعر» و حملت على التدليس. و أما ما ورد من لعن الواصلة و الموصلة فمحمول على القيادة و الزنا كما في الخبر[10]».

بیان شارح مفاتیح الشرایع:
شیخ حسین بحرانی، شارح مفاتیح، در توضیح بیان فیض کاشانی، روایت سعد اسکاف را ذکر می کند و در پایان، می گوید اشکالی ندارد که لعن به حال خود باقی باشد، چون آرایش فریبکارانه برای تدلیس و فریب دادن خواستگار و وصل موی نامحرم را شامل می شود:
«و أمّا ما ورد من الأخبار من الذمّ لهنّ و لعن الواصلة و الموصولة كبعض هذه الأخبار المتقدمة فمحمول على القيادة و الزنا كما في الخبر المفسّر لها و هو خبر سعد الإسكاف قال: «سئل أبو جعفر عليه السلام عن القرامل التي تضعها النساء في رءوسهنّ بصلته بشعر هنّ فقال: لا بأس على المرأة بما تزيّنت به لزوجها، قال: فقلت: بلغنا أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعن الواصلة و الموصولة؟ فقال: ليس هنالك إنما لعن الواصلة التي تزني في شبابها فلما كبرت قادت النساء إلى الرجال فتلك الواصلة و الموصولة‌»، و لا بأس ببقاء أخبار اللعن لهما من غير تأويل، لأن التدليس و وصل شعر المرأة الأجنبية برأسها محرمان، فيترتّب عليهما اللعن[11]».

پی نوشت:
[1] اینجا
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c12_14984/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D8%A7%D8%AA/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1/%D8%AD%DA%A9%D9%85_%D8%B9%D9%85%D9%84_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88_%D8%AA%D8%AA%D9%88_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%88_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F
[2] اینجا
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=33330#32

[3] اینجا
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=48&mid=263387

[4] اینجا
http://hadana.ir/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86/

[5] قرامل تکه ای مو یا پشم که زنان برای زیبا تر شدن روی سر گذاشته و به مویشان وصل می کردند.

[6] كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج 5، ص 119، ح 3

[7] شیخ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الخلاف، 6 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1407 ه‍ ق، ج 1، ص 492.

[8] صحيح البخاريّ، ج 7، ص 213، سنن أبي داود، ج 4، ص 77، حديث 4168، سنن النّسائيّ، ج 8، ص 145-146، مسند أحمد 2، ص 21، 339- بتفاوت في الجميع.

[9] حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، 15 جلد، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد - ايران، اول، 1412 ه‍ ق، ج 3، ص 317.

[10] فیض كاشانى، محمد محسن ابن شاه مرتضى، مفاتيح الشرائع، 3 جلد، انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى - ره، قم - ايران، اول، ه‍ ق، ج 3، ص 13.

[11] بحرانى، آل عصفور، حسين بن محمد، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع (للفيض)، 6 جلد، مجمع البحوث العلمية، قم - ايران، اول، ه‍ ق، ج 11، ص 80.

موضوع قفل شده است