جمع بندی سرزنش کردن دیگران

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرزنش کردن دیگران

سلام خدمت همه ی شما بزرگواران
چی میشه بعضی ها انقدر بی رحم و سنگدل میشن؟؟؟؟ انقدر راحت راجع به افراد قضاوت میکنن؟؟؟؟ چطور میشه که بعضی با وقاحت هر چه تمام تر بنده های گناهکار رو مورد سرزنش قرار میدن؟؟؟؟ چرا یه لحظه فکر نمیکنن که اگه خودشون تو اون شرایط میبودن آیا اونا هم گرفتار گناه و معصیت نمیشد؟؟؟؟؟ یعنی انقدر به خودشون مطمئنن؟؟؟؟؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد کافی

[TD][/TD]

نابود شده;1012036 نوشت:
سلام خدمت همه ی شما بزرگواران
چی میشه بعضی ها انقدر بی رحم و سنگدل میشن؟؟؟؟ انقدر راحت راجع به افراد قضاوت میکنن؟؟؟؟ چطور میشه که بعضی با وقاحت هر چه تمام تر بنده های گناهکار رو مورد سرزنش قرار میدن؟؟؟؟ چرا یه لحظه فکر نمیکنن که اگه خودشون تو اون شرایط میبودن آیا اونا هم گرفتار گناه و معصیت نمیشد؟؟؟؟؟ یعنی انقدر به خودشون مطمئنن؟؟؟؟؟


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
«نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد/ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»(1)
بله حق با شماست. اگر انسان خودش را در آن شرایط حساس قرار دهد، به راحتی قضاوت نمی نماید. بیرون گود ایستادن و حرف زدن هنر نیست.
امام حسین (علیه السلام) در بیانی زیبا می فرمایند:
«إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏ (1) به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین لقله زبان آنهاست، تا جایی که دین وسیله زندگی آنهاست، دین دارند و
چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم می شوند.»

مولوی در مثنوی در این زمینه تشبیه زیبایی دارد. وی به چند سگ گرسته مثال می زند که از شدت گرسنگی، به بی حالی و بی رمقی افتاده اند. هر کسی از کنار آن ها رد شود تصور می کند اینها تعدادی برّه و گوسفند هستند. اما زمانی که شرایط تغییر کند و در این بین یک لاشه مردار پیدا شود، همین هایی که این‌طور خوابیده‌اند و مثل گوسفند سرها را روی دست ها گذاشته‌اند یکمرتبه از جا حرکت می‌کنند و چشم هاشان از قالب بیرون می‌زند و گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند:

«میلها هم‌چون سگان خفته‌اند / اندریشان خیر و شر بنهفته‌اند

چونک قدرت نیست خفتند این رده/ هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده
تا که مرداری در آید در میان/نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد/صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرص های رفته اندر کتم غیب/تاختن آورد سر بر زد ز جیب
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند/چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند»
بنابراین در آن شرایط خاص، قرار گرفتن و پای ادعای ایمان خود ایستادن هنر است.

پی نوشت:
1. حافظ.

پیامبر گرامی اسلام (صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله) می فرمایند: «مَن عَيَّرَ أخاهُ بِذَنبٍ قَد تابَ مِنهُ لَم يَمُتْ حَتّى يَعمَلَهُ (1) هر كس برادر خود را براى گناهى كه از آن توبه كرده است سرزنش كند، نميرد تا خود آن گناه را مرتكب شود.»
سرزنش وشماتت از افسار گسیختگی نیروی غضب پدید می آید آن گاه که نیروی درونی غضب از سرپرستی عقل خارج شود رذایلی به بار می آورد که برخی از آنها ممکن است عامل رفتار ناپسند شماتت شود این عوامل عبارتند از:
1- خشم و عصبانیت:گاه انسان برای فرو نشاندن آتش خشم خود از دیگری(بدون وجود دشمنی)او را سرزنش می کند.
2-دشمنی:ضربه زدن و آزردن خاطر از جمله حالت هایی است که دشمنی با دیگران آن را پدید می آورد.
دشمن در انتظار یافتن فرصت مناسبی برای لطمه زدن به کسی است که از او نفرت دارد، بدین سبب با وارد شدن مصیبت بر فردی که مورد نفرت اوست سرزنش و سرکوفت را آغاز می کند تا حس نفرت خویش را پیاده نماید.
3- حسد:سرزنش بلا دیده می تواند ابزار مناسبی برای تحصیل خواسته حسود باشد حسود در صدد از میان بردن شأن و منزلت کسی است که به او حسادت می ورزد و با سرزنش او نزد دیگران می کوشد تا به خواسته خویش دست یابد.

پی نوشت:
1. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏، مجموعة ورّام‏،مكتبه فقيه‏،قم‏،1410 ق‏،ج1،ص113.

نابود شده;1012036 نوشت:
سلام خدمت همه ی شما بزرگواران
چی میشه بعضی ها انقدر بی رحم و سنگدل میشن؟؟؟؟ انقدر راحت راجع به افراد قضاوت میکنن؟؟؟؟ چطور میشه که بعضی با وقاحت هر چه تمام تر بنده های گناهکار رو مورد سرزنش قرار میدن؟؟؟؟ چرا یه لحظه فکر نمیکنن که اگه خودشون تو اون شرایط میبودن آیا اونا هم گرفتار گناه و معصیت نمیشد؟؟؟؟؟ یعنی انقدر به خودشون مطمئنن؟؟؟؟؟

سلام دوست عزیز.
میفهمم چی میگی. به قول جناب مشاور این دسته از افراد چون تو اون موقعیت قرار نگرفتن و درک درستی از شرایط ندارن. ولی خوب خود من هم برام جای سواله که چجوری میشه وقتی نه دشمنی و نه حسادتی در کار هست تو رو مورد سرزنش قرار میدن و اصلا تو رو نمیشناسن؟؟؟؟
موردی که برای خود من تو روز اول تو همین سایت پیش اومد و یکی از کاربرا از خجالتم دراومد.
من که سپردمش به خدا و به این سخن پیامبر هم جناب مشاور لطف کردن بیان کردن اعتقاد دارم. تو هم همین کار رو بکن.

میگم که
بهتر نیست سرزنشگر ها رو ببخشیم؟
مگه غیر از اینه که تو قلب یا جای خداست یا جای کینه!
پس ببخشیم تا بلکه خدا تو دلامون جا بگیره و به واسطه اینکه ما از بنده اش گذشتیم خدا هم از گناهای ما بگذره...

یا علے;1012325 نوشت:
میگم که
بهتر نیست سرزنشگر ها رو ببخشیم؟
مگه غیر از اینه که تو قلب یا جای خداست یا جای کینه!
پس ببخشیم تا بلکه خدا تو دلامون جا بگیره و به واسطه اینکه ما از بنده اش گذشتیم خدا هم از گناهای ما بگذره...

بستگی به سرزنشگرش داره. بعضی از سرزنشگرا رو به خاطر اینکه میدونی از روی دلسوزی و محبت اینجوری باهات رفتار کردن( مثه خونواده) میتوتی ازشون بگذری ولی بعضیا که اصلا شما هیچ شناختی ازشون نداری و اونا هم همچنین شما رو مورد سرزنش و بارخواست قرار میدن. انگار ازت طلبکارن. و بدترشم این هست که خودشونو محق میدونن و از رفتارشون اصلا ناراحت نیستن که نشونه ی کوته بینیشونه. اینجوری آدما رو نمیشه به این راحتی ازشون گذشت مخصوصا وقتی خودم از نظر روحی حال خوبی نداشته باشی و اوناهم با حرفاشون باعث صدبرابر شدن غم و غصه و حتی اشک ریختنت بشن. من که همچین قدرتی ندارم از این آدما بگذرم.شرمنده دوست عزیز نمیتونم.

سلام.چرا اصلا باید سرزنش چنین افرادی برای انسان مهم باشه؟ چرا برای شما مهم باشه فلان شخصی که مشخص نیست پشت این چهره موجه و خوبش چه سیرتی داره و یا اگه فردا خدا امتحان کوچولویی جلوی پاش بذاره با کله سقوط میکنه شما رو سرزنش بکنه یا نکنه؟ هیچکس به فرداش مطمئن نمیتونه باشه.حتما اون داستان رو شنیدین که حضرت عیسی(ع) دید کسی رو دارند سنگسار میکنند فرمود نخستین سنگ رو کسی بنذاره که خودش گناهی نداره.همچنین روایاتی درباره اهل بیت(ع) هم هست.خب شما اصلا نباید چنین سرزنش کننده ای رو در جایگاهی قرار بدید که حرفش باعث ناراحتی شما بشه.پیامبران رو هم نگاه کنیم کسانی رو از طرف خداوند سرزنش میکنند که مستکبرین قومشون بودند.روی سخنشون با ملا قوم یا سران و زورمندان قوم بوده که با وجود قدرت و ثروت و نعمتهایی که داشتند خدا رو فراموش کردند.حالا اینکه ما چه چیزی رو گناه بدونیم و بخواهیم سرزنش کنیم کسی رو بازم خودش جای حرف داره.مثلا خدا نیاز طبیعی در انسان قرار داده و خدا هم گفته حرجی در دینش نیست و طرف هیچ راهی هم برای رفع نیازش نداره حالا کسی بیاد به کسی تلقین گناه کنه و اون رو از خدا مایوس کنه و باعث مشکلات بعدیش بشه.درحالیکه اگه رابطه با خدا قطع نمیشد چه بسا اهمیت چنین نیازی به مرور کاهش می یافت.از این مثالها زیاده.بهرحال برات مهم نباشه کسی خودش رو تو جایگاهی قرار بده که شما رو سرزنش کنه.طرف پسر پیغمبر که نیست! فقط و فقط خودمون رو به خدای خودمون نزدیک کنیم که این دنیا چند روز بیشتر نیست.همه و همه خواهیم رفت و همه چیزهای دنیوی که کسی ممکنه پزش رو بده توی این دنیا میمونه و فقط عمل خوبمون رو با خودمون همراه داریم...در پناه حق باشید ان شاءالله

برای من پیش اومده که از روی نادونی (حکمش رو نمیدونستم) کسی رو سرزنش کردم و در مقابل برای خودم هم پیش اومده مورد سرزنش قرار گرفتن گاهی برای کاری که نکردم ..
ترجیح میدم از گناهشون بگذرم تا خدا هم من رو ببخشه .

نابود شده;1012334 نوشت:
بستگی به سرزنشگرش داره. بعضی از سرزنشگرا رو به خاطر اینکه میدونی از روی دلسوزی و محبت اینجوری باهات رفتار کردن( مثه خونواده) میتوتی ازشون بگذری ولی بعضیا که اصلا شما هیچ شناختی ازشون نداری و اونا هم همچنین شما رو مورد سرزنش و بارخواست قرار میدن. انگار ازت طلبکارن. و بدترشم این هست که خودشونو محق میدونن و از رفتارشون اصلا ناراحت نیستن که نشونه ی کوته بینیشونه. اینجوری آدما رو نمیشه به این راحتی ازشون گذشت مخصوصا وقتی خودم از نظر روحی حال خوبی نداشته باشی و اوناهم با حرفاشون باعث صدبرابر شدن غم و غصه و حتی اشک ریختنت بشن. من که همچین قدرتی ندارم از این آدما بگذرم.شرمنده دوست عزیز نمیتونم.

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اگر چه قطعا کار این نوع افراد اشتباه است، منتها فکر کردن به رفتارهای آنان فقط باعث ناراحتی و غصه خوردن شما می شود و آسیب روحی خواهد دید.
توصیه ما این است که در چنین مواقعی انصراف ذهنی بدهید، یعنی به جای فکر کردن و مرور رفتارهای آنان در ذهن، به محض آمدن چنین افکاری، تغییر مکان بدهید، خود را به کاری مشغول کنید، با کسی صحبت کنید، سوره ناس و صلوات را داشته باشید و... تا با انجام دادن چنین کارهایی آن افکار از ذهنتان موقتا خارج شود.
اگر چه آمدن افکار دست انسان نیست، ولی کنترل نمودن آن در اختیار او خواهد بود. مانند این که آمدن باران دست ما نیست، ولی می توان زیر چتر یا سقف رفت.
بنابراین با مدیریت نمودن افکار خود، به مرور و گذر زمان از این وضعیت رهایی خواهید یافت و در وهله بعدی می توانید در مقام عفو و بخشش راحت تر تصمیم بگیرید.
موفق باشید.

پرسش:

چه می شود که بعضی ها آنقدر بی رحم و سنگدل می شوند و راحت راجع به افراد قضاوت می کنند؟ چطور می شود که بعضی با وقاحت هر چه تمام تر بنده های گناهکار را مورد سرزنش قرار می دهند؟ چرا یک لحظه فکر نمی کنند که اگرخودشان در آن شرایط می بودند آیا آنها هم گرفتار گناه و معصیت نمی شدند؟


پاسخ:
«نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد/ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»(1)
بله حق با شماست. اگر انسان خودش را در آن شرایط حساس قرار دهد، به راحتی قضاوت نمی نماید. بیرون گود ایستادن و حرف زدن هنر نیست.
امام حسین (علیه السلام) در بیانی زیبا می فرمایند:
«إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏ (1) به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین لقله زبان آنهاست، تا جایی که دین وسیله زندگی آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم می شوند.»

مولوی در مثنوی در این زمینه تشبیه زیبایی دارد. وی به چند سگ گرسنه مثال می زند که از شدت گرسنگی، به بی حالی و بی رمقی افتاده اند. هر کسی از کنار آن ها رد شود تصور می کند اینها تعدادی برّه و گوسفند هستند. اما زمانی که شرایط تغییر کند و در این بین یک لاشه مردار پیدا شود، همین هایی که این‌طور خوابیده‌اند و مثل گوسفند سرها را روی دست ها گذاشته‌اند یکمرتبه از جا حرکت می‌کنند و چشم هاشان از قالب بیرون می‌زند و گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند:

«میل ها هم‌چون سگان خفته‌اند / اندریشان خیر و شر بنهفته‌اند
چونک قدرت نیست خفتند این رده/ هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده
تا که مرداری در آید در میان/نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد/صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرص های رفته اندر کتم غیب/تاختن آورد سر بر زد ز جیب
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند/چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند»

بنابراین در آن شرایط خاص، قرار گرفتن و پای ادعای ایمان خود ایستادن هنر است.
پیامبر گرامی اسلام (صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله) می فرمایند: «مَن عَيَّرَ أخاهُ بِذَنبٍ قَد تابَ مِنهُ لَم يَمُتْ حَتّى يَعمَلَهُ (2) هر كس برادر خود را براى گناهى كه از آن توبه كرده است سرزنش كند، نميرد تا خود آن گناه را مرتكب شود.»
سرزنش وشماتت از افسار گسیختگی نیروی غضب پدید می آید آن گاه که نیروی درونی غضب از سرپرستی عقل خارج شود رذایلی به بار می آورد که برخی از آنها ممکن است عامل رفتار ناپسند شماتت شود این عوامل عبارتند از:
1- خشم و عصبانیت:گاه انسان برای فرو نشاندن آتش خشم خود از دیگری(بدون وجود دشمنی)او را سرزنش می کند.
2-دشمنی:ضربه زدن و آزردن خاطر از جمله حالت هایی است که دشمنی با دیگران آن را پدید می آورد.
دشمن در انتظار یافتن فرصت مناسبی برای لطمه زدن به کسی است که از او نفرت دارد، بدین سبب با وارد شدن مصیبت بر فردی که مورد نفرت اوست سرزنش و سرکوفت را آغاز می کند تا حس نفرت خویش را پیاده نماید.
3-حسد:سرزنش بلا دیده می تواند ابزار مناسبی برای تحصیل خواسته حسود باشد حسود در صدد از میان بردن شأن و منزلت کسی است که به او حسادت می ورزد و با سرزنش او نزد دیگران می کوشد تا به خواسته خویش دست یابد.

پی نوشت:
1. حافظ.
2. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏، مجموعة ورّام‏،مكتبه فقيه‏،قم‏،1410 ق‏،ج1،ص113.

موضوع قفل شده است