جمع بندی دیگه نمی تونم این نیاز رو تحمل کنم

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیگه نمی تونم این نیاز رو تحمل کنم

با سلام
می خواستم کمی از بدبختی هایم بگویم. کودکی ده ساله را تصور کنید که با مشت اون قدر توی سر همکلاسی اش می زند تا این که همکلاسی اش بیهوش می شود. زمانی که کلاس چهارم دبستان بودم روزی با یکی از همکلاسی هایم در مدرسه دعوایم شد و با مشت آن قدر توی سر او زدم تا این که او بیهوش شد. بعدش یادمه پدر و مادر من رو خواستند توی مدرسه و مرا از اون مدرسه اخراج کردند و من مجبور شدم در مدرسه ای دیگر درس بخوانم . مدیر احمق مدرسه ی ما عقلش نرسید که به پدر و مادر من این هشدار را بدهد که فرزند شما مشکل دارد. پدر و مادر من هم که از اون مدیر مدرسه احمق تر. یادم هست که زمانی که کلاس پنجم بودم یک بار اون قدر خودم را کتک زدم که خودم بیهوش شدم. پدر من باز هم نفهمید که بچه اش چه مرگش است. حداقل عقلش نکشید که مرا به یک دکتر نشان بدهد. پدر و مادر و معلم هایم همیشه مرا تحقیر می کردند. خصوصا مادرم. مادرم از همون ابتدای بچگی مرا تحقیر می کرد. رفتارهای تحقیرآمیزش هیچ وقت یادم نمی رود. این ها گذشت و من همیشه دارای یک خشم فروخفته بودم. همیشه حقارت را با پوست و گوشت و خونم لمس می کردم. تا این که زمانی که کلاس سوم راهنمایی بودم در تلویزیون خونه ی خاله ام یک فیلم مستهجن دیدم. سی دی اون فیلم رو از خونشون کش رفتم. رفتم خونه و نگاه کردم . حس می کردم که اونا دارند یک لذت بسیار بالا می برند. این شد که با تکرار رفتارهای اون فیلم به خودارضایی افتادم. وقتی این کار رو می کردم برای یک لحظه حس خوبی می کردم. یک لحظه فشار خشم خفته ی درون من از بین می رفت. یک لحظه حقارت را از خودم دور می دیدم. یک لحظه تمام تنش ها ، عقده ها از بین می رفت. اما دقیقا چند دقیقه ی بعدش به شدت از خودم و از کاری که کردم بدم می اومد. اون زمان نمی دونستم که این کار حرام است ولی از این کار بدم می اومد. اما به دلیل همون لحظه ای که این کار، تنش ها رو از روح من از بین می برد این کار رو انجام می دادم. این کار رو انجام می دادم و پشیمان می شدم و حس حقارت و خشم من بیشتر می شد. پدر و مادرم هم که توی هپروت بودند و اصلا از حال و روز پسرشان با خبر نبودند. من همش می گفتم که این کار رو انجام نمی دم ولی نمی تونستم و افسردگی من هر روز بیشتر می شد. تا این همین طور این کار ادامه داشت. تا زمانی که در سن بیست سالگی بعد از حدود شش سال انجام این کار به مادر خودم گفتم که مامان من می خوام ازدواج کنم. چگونه می تونستم به مادرم بگویم که من به خاطر انجام خودارضایی می خواهم ازدواج کنم. مادری که از کودکی مرا موجودی کثیف و نجس می دانست. مادرم به من گفت که تو دانشجو هستی و نمی توانی ازدواج کنی . چون کار نداری و پول نداری. گذشت و دانشگاهم تمام شد و علی رغم میل پدر احمقم که می گفت باید تا دکترا بخونی به لیسانس اکتفا کردم و به سربازی رفتم. سربازی ام هم تموم شد ولی کماکان به این کار ادامه دادم. الان 26 سالمه ولی هنوز کار درستی ندارم و نمی توانم ازدواج کنم. پدر و مادرم هم فهمیده اند که من به این کار مبتلا شدم. عقده و عقده و عقده و عقده و عقده و عقده و عقده و عقده و عقده تمام وجود مرا گرفته است. آقا مگه من آدم نیستم. تا کی باید این فیلم ها رو ببینم و لذتی که می برند ببینم و خودم دستم به هیچ جا بند نباشد. هر وقت که یک فیلم اینچنینی آدم ببینه مهر اون زن می افته توی دلش. حالا ببینید که مهر چند تا زن توی دل من وجود داره؟ دیوانه شدم. تا کی باید بدبخت باشم. یک سال ؟ دوسال؟ پنج سال؟ ده سال؟ بیست سال؟ تاکی باید التماس خدا و امام زمان و امام حسین بکنم که درد مرا دوا کنند. به خدا هر کاری که لازم بوده برای ازدواج کردم ولی دستم به هیچ جا بند نشد. برای خواهرم خواستگار اومد زمانی که خواهرم بیست سالش بود. مامانم صد میلیون جهاز به خواهرم داد. هرچی بخوای بهش داد. ولی من که بیست سالم بود و زن می خواستم به بهونه ی کار نداشتن من برای من کاری نکردند. پدر و مادر من وضع مالیشون خوبه ولی می گن که باید کار کنی و خودت خرج ازدواجتو در بیاری. من بدبخت هم کار برام گیر میاد ولی با برجی یک میلیون تومان. اونم کاری که شیره ی جونت رو می کشند و یک میلیون تومن می اندازند جلوت. اون وقت من باید چند سال صبر کنم تا بتونم خرج ازدواجم رو در بیارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما بگید؟ شما بگید که من با این همه عقده چه کنم؟ به خدا دیگه نمی کشم؟ به همون خدایی که من رو مثل یک تکه نجاست پرت کرد توی این دنیا دیگه نمی کشم؟ اون زمان می رفتم توی اتاقم و روزی دو سه ساعت گریه می کردم اما دیگه حتی گریه هم نمی تونم بکنم؟ یک چیزی زیر گلوم گیر کرده که نه می تونم بریزمش بیرون و نه می تونم فرو ببرمش. احساس می کنم زیر پام خالی شده. احساس می کنم که هیچ کس را ما ندارم که پناه من باشد. احساس می کنم که هیچ کس صدای من رو نمی شنوه. احساس می کنم که تنهام. احساس می کنم که همه مرا فراموش کرده اند. دیگه زندگی برام بی معنا شده. هیچ چیز مرا شاد و یا غمگین نمی کنه. دنبال یک پناهگاه می گردم. دنبال یک نفر می گردم که صدام رو بشنوه. شما به من بگید که چرا خدا با من قهر کرده است؟ شما بگید که چرا همه مرا فراموش کرده اند؟ شما بگید که چرا دیگه هیچ چیز مرا آرام نمی کنه؟ شما بگید که این بدبختی ها تا کی ادامه داره؟ شما بگید که چرا در عنفوان جوانی احساس پیری می کنم؟ شما بگید که چرا ما هیچ کس را نداریم؟ تا کی؟ تا کی؟ تاکی باید عقده بکشم؟ تا کی باید حقیر باشم؟ تا کی حقارت؟ تا کی کثافت؟ تا کی نجاست؟ تا کی توسل کنم و جواب نگیرم؟ به خدا دیگه نمی تونم؟ از این زندگی سیرم. مگه من حق زندگی ندارم؟ مگه من حق برطرف کردن یک نیاز جنسی ساده رو ندارم؟ دلم می خواد بخوابم و دیگه بیدار نشم. ای کاش از خودکشی نمی ترسیدم و آن را انجام می دادم .

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد همدل

[TD][/TD]

احساسات تلخ و ناخوشایند شما را درک می کنیم و خوب می دانیم که در چه شرایط دشواری قرار دارید؛ البته اعتراف می کنیم که ما در مقام مشاور از درک کامل آن عاجزیم، اما برای شما که از نزدیک این گونه مشکلات و ناملایمات زندگی را مشاهده کرده اید و با جسم و جان تان آن را لمس نموده‌اید، طبیعتاً خیلی دردناک و زجرآور بوده که ما توان درک کامل آن را نداریم.=((=((

البته بهتر است به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید و در ناامیدی قرار بگیرید، شمعی روشن کنید و چگونگی سازگاری با مشکلات زندگی را بیاموزید. ببینید شما برای حل مشکل تان چه کارهایی می توانید، انجام دهید.

در پُست ها بعدی به لطف ایزد منان بیشتر در این زمینه با شما سخن خواهیم گفت... .

در مورد این مشکل گزینه های متعددی پیش روی شماست.
شما می توانید این طور بیندیشید که «تنها راه برای تغییر شرایط و حفظ آرامش زندگی ام، تغییر رفتار دیگران مخصوصاً پدر و مادرم می باشد. آنها والدین من هستند و باید من را درک کنند و نیازهای متعددم را برآورده سازند و من را در حل مشکلاتم یاری کند».

در این نوع تفکر در واقع شما تمام راه های حل مسئله را در دست دیگران مخصوصاً در دست پدر و مادرتان می بینید. اگر آنها اصلاح شوند و همکاری کنند، کار شما اصلاح می شود و اگر اصلاح نشوند شما موفق نخواهید شد. در واقع در این گزینه، دیگران هستند که موفقیت شما را رقم می زنند.

شما می توانید این طور فکر کنید که اگرچه همکاری پدر و مادرم می توانست شرایط را به نفع من رقم بزند و آرامش زندگی را حفظ نماید، ولی حالا که آنها من را درک نمی کنند و با من همکاری نمی کنند، من وضعیت موجود را می پذیرم و با شرایط کنار می آیم و هر طور شده، آرامش خود را حفظ می کنم و انرژی روانی محدود خود را صرف این مسائل نمی کنم. مسیر موفقیت را برای خودم هموار می کنم حتی اگر موانعی سر راه من باشد.

درست مانند دانه ای که در زیر انبوهی از خاک و در فشار و در تاریکی قرار دارد وقتی در همان فشار و تاریکی بارقه های امید در دل او جوانه می زند، به چیزی جز موفقیت فکر نمی کند، امید او را وادار می کند که به سمت بالا حرکت کند. اگر با سنگ یا کلوخی برخورد کند، یا در آنها نفوذ می کند و یا از کنار آن عبور می کند و آن را دور می زند. و بعد از مدتی از بین خاک ها و سنگ ها، با نشاط و طراوت سرش را بالا می آورد.

ادامه دارد... .


در شرایط فعلی طبیعتاً نباید به نشخوار ذهنی گذشته بپردازید و لذت حال و فرصت الآن را از بین ببرید. به قول معروف:
«گذشته ها گذشته» نباید امروزت را برای آن خراب کنید و حسرت آن را بخورید.

امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ یوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ یوْمٍ مَا فِیه‏‏» (1)؛ «نگرانى‏هاى سال را بر نگرانى امروزت اضافه مكن براى امروز مشكلات خودش كافى است».

امام علی (علیه‌السلام) در روایت دیگری می‌فرماید:
«إِنَّ عُمُرَكَ وَقَتُكَ الَّذِی أَنْتَ فِیه‏ ما فات مضى و ما سیأتیك فأین قم فاغتنم الفرصة بین العدمین‏» (2)؛ «آنچه كه گذشته، سپرى شده است و آنچه كه مى آید آمدنش قطعى نیست و معلوم نیست كه چگونه خواهد آمد، پس برخیز و میان دو عدم را غنیمت بشمار».

آن حضرت باز می‌فرماید: «إِنَّمَا الدُّنْيَا ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ يَوْمٌ مَضَى بِمَا فِيهِ فَلَيْسَ بِعَائِدٍ وَ يَوْمٌ أَنْتَ فِيهِ فَحَقٌّ عَلَيْكَ اغْتِنَامُهُ وَ يَوْمٌ لَا تَدْرِي أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَعَلَّكَ رَاحِلٌ فِيه» (3)؛ «دنيا سه روز است: روزى كه با هر چه در آن بود گذشت و دیگر باز نخواهد گشت؛ و روزى كه در آنى و سزاوار است كه آن را غنيمت دانى؛ و روزى كه نمى‏دانى از آن كه خواهد بود؟ و چه بسا تو در آن به دیار باقی خواهی شتافت.‏»
با این اوصاف، باتوجه به تأکیدی که در روایات وجود دارد، باید گذشته با همۀ خاطرات تلخ و شیرین آن، کمبودها و ناکامی ها را فراموش کنید و تنها از آن درس بگیرید و آن را چراغ راه آینده تان نمایید.

نشخوار ذهنی گذشته و حسرت خوردن آن اگر هیچ ایرادی نداشته باشد منجر به افزایش تنش و اضطراب روحی و روانی شما خواهد شد و ممکن است شما برای کاهش تنش مجدداً به راه های انحرافی روی بیاورید و در یک دور باطل بیفتید و بر تنش و اضطراب تان افزوده گردد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، قم‏: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج17، ص50.
  2. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحكم و درر الكلم‏، قم‏: دفتر تبلیغات اسلامی‏، 1366، ص222.
  3. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج70، ص111.‏

همدل;1011788 نوشت:
شما می توانید این طور فکر کنید که اگرچه همکاری پدر و مادرم می توانست شرایط را به نفع من رقم بزند و آرامش زندگی را حفظ نماید، ولی حالا که آنها من را درک نمی کنند و با من همکاری نمی کنند، من وضعیت موجود را می پذیرم و با شرایط کنار می آیم و هر طور شده، آرامش خود را حفظ می کنم و انرژی روانی محدود خود را صرف این مسائل نمی کنم. مسیر موفقیت را برای خودم هموار می کنم حتی اگر موانعی سر راه من باشد.
الان به نظرتون من چه کار کنم؟ تا چند سال دیگه صبر کنم تا بتوانم ازدواج کنم و تا چند سال دیگه خودارضایی کنم؟؟
همدل;1011788 نوشت:
انرژی روانی محدود خود را صرف این مسائل نمی کنم.
اصلا انرژی روانی ای برایم نمونده که بخوام صرف چیزی بکنم یا نکنم.
همدل;1011788 نوشت:
بارقه های امید در دل او جوانه می زند
به کی و به چی امید داشته باشم؟

همدل;1011790 نوشت:
«گذشته ها گذشته» نباید امروزت را برای آن خراب کنید و حسرت آن را بخورید.
گذشته ها گذشته ولی اثرش امروز در زندگی من هست. عقده ی جنسی ، عقده ی عاطفی ، بیماری های روحی و جسمی .
همدل;1011790 نوشت:
نشخوار ذهنی گذشته و حسرت خوردن آن اگر هیچ ایرادی نداشته باشد منجر به افزایش تنش و اضطراب روحی و روانی شما خواهد شد و ممکن است شما برای کاهش تنش مجدداً به راه های انحرافی روی بیاورید و در یک دور باطل بیفتید و بر تنش و اضطراب تان افزوده گردد.
اصلا فرض کنید به قول شما نشخوار ذهنی هم انجام ندم. الان چه کار کنم؟ روز به روز عقده ی جنسی بهم بیشتر فشار میاره. روز به روز دارم از نظر جسمی و جنسی نابودتر و بدبخت تر می شم. هیچ کاری هم از دستم برنمیاد . هیچ کاری از دست هیچ کس برنمیاد.

همدل;1011790 نوشت:
و چه بسا تو در آن به دیار باقی خواهی شتافت.
دیشب موقع خواب از خدا خواستم که فردا همان روزی باشد که من به دیار باقی بشتابم.

همدل;1011790 نوشت:
ا این اوصاف، باتوجه به تأکیدی که در روایات وجود دارد، باید گذشته با همۀ خاطرات تلخ و شیرین آن، کمبودها و ناکامی ها را فراموش کنید و تنها از آن درس بگیرید و آن را چراغ راه آینده تان نمایید.
البته برای من خاطره ی شیرینی وجود نداشته است . همه اش تلخ بوده است. آینده هم چیزی مثل گذشته است. تفاوتی ندارد. خداوندی که در گذشته بنده را مثل تفاله ای پرت کرده بیرون در آینده هم همین کار را خواهد کرد.

[="Times New Roman"][="Black"]دوست عزیز تنها یک مسیر جلوی روی شماست

اونم اینه که بلند بشی و آهسته آهسته زندگیت رو عوض کنی

و همه ی اون ظلم هایی که به نا حق بهت شد رو خودت جبران کنی

همه ی کمبود هایی که پدر و مادرت واست گذاشتن رو خودت جبران کنی

همه ی چیزهایی که نداشتی رو حسرتشون به دلت مونده رو خودت به دست بیاری

و در نهایت تبدیل به کسی بشی که از اونی که از همون اول عالی به دنیا میاد و عالی زندگی میکنه موفق تر هست[/]

اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم

اين حالت روحي شما قنوط از رحمت الهي است كه از گناهان كبيره مي باشد.

ای بندگان من که بر خود (درگناه) زیاده روی داشته اید! از رحمت الهی ناامید نشوید. همانا خداوند، همه گناهان را (به شرط توبه) می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.(1)

در حدیثی که از امام رضا(علیه السلام) در مورد تعداد گناهان کبیره روایت شده است، ایشان پس از یأس، قنوط( ناامیدی) از رحمت الهی را به عنوان گناه کبیره بیان کرده اند.(2)

قبلا صحبت کردیم. شاید در همین جا برایتان سوأال شود که مگر بین یأس و قنوط از رحمت خداوند تفاوتی هم هست؟ شاید فکر کنید، این ها بازی با الفاظ است و هر دو مرادف یکدیگر بگیرید. برای همین ابتدا به تعریف هر کدام و بیان تفاوت های آن ها پرداخته و بعد به ادامه بحث می پردازیم.

تعریف قنوط و یأس:
قنوط، ناامیدی از رحمت خداوند است. ناامیدی که به قلب رسوخ کرده باشد و علاوه برآن در ظاهر هم نمایان و قبح و زشتی آن ریخته باشد. و اما یأس عبارت است از، ناامیدی از دعا و استجابت آن. یعنی فرد امیدی به اجابت دعایش ندارد.

قنوط همان بدگمانی به خداوند است. فرد گمان دارد که خداوند به او رحم نمی کند، توبه او را نمی پذیرد و او را عذاب خواهد کرد و هر آنچه از بدی ها و مصیبت ها که به او می رسد، عقوبت گناهان و کارهای اوست.

از جابر یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده است:
" زنی خدمت رسول خدا(ص) آمد، عرض کرد، زنی بچه اش را به دست خودش کشته است؛ آیا برای او توبه است؟

رسول خدا(ص) فرمودند: قسم به خدایی که جان محمد در قبضه قدرت اوست، اگر آن زن هفتاد پیغمبر را کشته باشد و پشیمان باشد و توبه نماید، و خدای تعالی صدق اورا بداند، که دیگر به هیچ گناهی رجوع نمی نماید، توبه اش را قبول می فرماید و گناهش را عفو می کند و بدرستی که توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است.(3)"

پس می توان فرق بین یأس و قنوط را اینگونه بیان کرد:
یأس تنها، ناامیدی قلب است. یعنی فرد هنوز دعا می کند ولی امیدی به اجابت ندارد. اما در قنوط این ناامیدی به ظاهر فرد هم سرایت کرده و از کلمات آن ناامیدی تراوش می شود. و اگر کسی او را ببیند ، آثار ناامیدی را در کلمات و رفتار او مشاهده خواهد کرد.

امام سجاد(علیه السلام) در دعای سی و نه صحیفه سجادیه می فرمایند:
"ناامیدی من از نجات، نه از روی سوءظن به توست بلکه کمی حسنات و زیادی سیأت خودم است وگرنه، تو سزاواری که هیچ گناه کاری از تو مأیوس نگردد."

اعظم المصائب
قنوط از رحمت الهی، علامت از بین رفتن سعادت بنده و دور شدن از فطرت اولیه انسان است. طبق آنچه در مورد فطرت انسانس می گویند؛ به دلیل اینکه خداوند از روح خود بر انسان دمیده است، انسان فطرتا به خداوند امیدوار است و نسبت به او حسن ظن دارد. برای همین کسی که دچار ناامیدی می شود، فطرت او از اصل خود فاصله میگیرد.
با توجه به آنکه یأس را ناامیدی از اجابت دعا و یک حالت درونی تعریف کرده اند، برای آن آمرزش قائل هستند و آن را قابل نغفرت می دانند ولی قنوط از رحمت الهی قابل بخشش و آمرزش نیست برای همین قنوط را اعظم المصائب می نامند.

صفات مشرکان و منافقان
یکی از صفات مشرکان و منافقان، ناامیدی و سوءظن نسبت به پروردگار است و کسی که از پروردگار ناامید می شود این صفت مشرکان را به همراه خود یدک می کشد.
در سوره فتح چنین آمده است:
"مردان و زنان منافق و مشرک را که به خدا سوءظن دارند، مورد عذاب قرار می گیرند.(4)"

خوش گمانی و بدگمانی مورد رحمت و عقوبت الهی
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرمایند:
"قسم به خدایی که شریک ندارد، به مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده شده مگر به سبب حسن ظن او به پروردگارش و امیدش به او و حسن خلقش و نگهداری خود از غیبت کردن مؤمنین و قسم به خدایی که شریک ندارد، خدا مؤمنی را عذاب نمی فرماید بعد از توبه و استغفارش مگر به سبب سوءظن به خداوند و کوتاهیش در امید داشتن به پروردگارش و به سبب بدخلقی و غیبت کردن مؤمنین. و قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، نیکو نمی شود گمان بنده مؤمنی به خدا مگر اینکه نزد گمان او باشد. بدرستیکه خدا کریم است و حیا می فرمایدکه بنده مؤمن ظن خود را به او نیکو نماید و خدا بر خلاف گمان و امیدش رفتار نماید. پس خود را نیکو نمایید و به سوی او راغب شوید.(5)"

پی نوشت:
1. سوره زمر آیه 54
2. گناهان کبیره . نوشته شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ج 1و 2. باب قنوط از رحمت الهی
3. لئالی الاخبار ج 1 باب 3 ص 364 . به نقل از گناهان کبیره . نوشته شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ج 1و 2.
4. سوره فتح آیه 6
5. اصول کافی ج 2 ص 58 . به نقل از به نقل از گناهان کبیره . نوشته شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ج 1و 2.

منبع:mastoor.ir

والعاقبه للمتقين
التماس دعا
يا مهدي

Im_Masoud.Freeman;1011919 نوشت:
اونم اینه که بلند بشی و آهسته آهسته زندگیت رو عوض کنی

و همه ی اون ظلم هایی که به نا حق بهت شد رو خودت جبران کنی

همه ی کمبود هایی که پدر و مادرت واست گذاشتن رو خودت جبران کنی

همه ی چیزهایی که نداشتی رو حسرتشون به دلت مونده رو خودت به دست بیاری

و در نهایت تبدیل به کسی بشی که از اونی که از همون اول عالی به دنیا میاد و عالی زندگی میکنه موفق تر هست


در تأیید سخن دوست مان باید بگوییم:

«به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید؛ چراغی روشن کنید».

بدانید که با داشتن این روحیه به طور حتم به خواسته و هدف خود در زندگی خواهید رسید؛ البته لازمۀ امید، عمل کردن و حرکت کردن به سوی آینده است و إلاّ صِرف امیدواری، بدون حرکت و پویایی، خوش خیالی است و مطلوب و پسندیده نیست. تلاش و كوشش، عامل نشاط و پویایى و سكون و بى تحركى، مولّد ركود و خمودى است؛ از این روی در کنار روحیۀ امیدواری باید از هیچ گونه تلاش و کوششی دریغ نورزید، بدانید که جوینده یابنده است و شما ثمرۀ سعی و همت خود را به زودی زود خواهید دید.

ُسرباز ولی عصر عج;1011942 نوشت:
با عنایت امام زمان(عج) مینویسید.درست نیست.

البته شاید منظور دوست مان از عنایت امام زمان(عج)، عنایت به معنای عام باشد
همان طور که در قرآن از زبان پیامبران خوب الهی گفته شده است:

وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

صد البته عنایت به معنای خاص ادعای بسیار بزرگی است و دلیل و مدرک می خواهد.

سایه سایه;1011794 نوشت:
گذشته ها گذشته ولی اثرش امروز در زندگی من هست. عقده ی جنسی ، عقده ی عاطفی ، بیماری های روحی و جسمی .


همۀ اینهایی که می فرمایید قابل درمان است کافی است اراده کنید و از متخصصان کمک بگیرید. امروزه به مدد دانش پزشکی بسیاری از بیماری های لاعلاج درمان می شود، چرا مشکلات شما درمان نشود؟!

سایه سایه;1011794 نوشت:
روز به روز عقده ی جنسی بهم بیشتر فشار میاره. روز به روز دارم از نظر جسمی و جنسی نابودتر و بدبخت تر می شم. هیچ کاری هم از دستم برنمیاد . هیچ کاری از دست هیچ کس برنمیاد.


دقت کردین، بسیاری از کلماتی که شما به کار می برید منفی است:
«نمی شود، نمی توانم، ندارم، برنمیاد، نشد، نابود، بدبخت و...»
این گونه سخن گفتن نوعی تلقین منفی است و اثر روانی منفی خواهد داشت و ته ماندۀ انرژی شما را هم تحلیل می برد و شما را بیشتر در ناامیدی سوق می دهد و باعث می شود که عملاً هیچ تلاشی برای تغییر وضعیت خود انجام ندهید و از زمین و زمان شاکی باشید.

در حالی که علی رغم مشکلاتی که دارید، از اراده و اختیار خدادادی بهره منده هستید و می توانید تلاش کنید و روی پای خودتان بایستید و بسیاری از مشکلات خودتان را به دست خویش حل کنید.

یادتان باشد، یكی از عوامل مهم تقویت اراده و موفقیت در زندگی، تلقین مثبت است. انسان باید این گونه باور داشته باشد كه «من می‏ توانم بر مشكلات پیروز شوم. من می‏ توانم موفق شوم. من اراده قوی و پولادین دارم» در این خصوص سخنی از ناپلئون شنیدنی است که می گوید: باید كلمه «نمی‏ شود» را از قاموس زندگی و از فرهنگ لغت محو گردد و از واژه ‏های «نمی ‏شود، نمی ‏توانم و نمی‏ دانستم» نباید استفاده كرد. نورمن وینسنت پیل روانشناس آمریكایی چنین می گوید: هرگز كلمه «نمی شود» را به كار نبرید، زیرا كاربرد این كلمه یعنی قبول آن خوب است.

خوشبختانه شما هنوز جوان هستید یقیناً موفقیت های زیادی فرا روی شما قرار دارد و شما می توانید با اراده قوی، همت، تلاش و پشتکارتان پله های ترقی و پیشرفت را بپیمایید و به موفقیت برسید و آینده درخشانی را برای خود رقم بزنید؛ چرا که زندگی انسان های موفق شهادت می دهد که همگی مرد كار و زحمت بوده اند و به قول یكی از دانشمندان: «آنچه شده ام، نتیجه كار است. من در سراسر عمرم لقمه اى بدون كار و زحمت نخورده ام».
به گفته سعدی شیرازی:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود *** مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

شما نیز با تلاش و کوشش تان یقیناً به موفقیت خواهید رسید و انگشت حیرت بر دهان همگان خواهید گذاشت.

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]شمع به کبریت گفت تو قاتل منی
کبریت گفت: اشتباه نکن، قاتل تو آن رشته ای است که درون خود جای داده ای.
.
سلام
این مواردی که من می گم، بنظرم به طور کامل در توضیحات کارشناس محترم هست و فقط جهت تاکید بیشتر عرض می کنم
1- تفکرات منفی رو از خودتون دور کنید
من یه آدم معمول هستم مثل همه با تجربه های ناشی از فراز و نشیب های زندگی مثل همه:d
2- مسئولیت ها رو خودتون به عهده بگیرید تا موفق بشید!!
خاطره کنکور: یادش بخیر ، شرایطی پیش اومده بود که اگه نتیجهخوبی بدست نمیاوردم ، کسی نمی گفت چرا کنکور رو خراب کردی و همه بهم حق می دادند، اما تو اون عالم نوجوانی به خودم گفتم اگه نتیجه خوبی نگیری ، تقصیر خودته، شاید همین تفکر باعث شد تفکرات منفی(نمی تونم، دیگه وقتی نمونده و ...) کنار بره و ساعت مطالعه من به کمک مشاور یهو ا 3 ساعت به 11 ساعت رسه و تمام تلاشم رو بکنم.
خاطره استخدام نشدن تو اون سازمانی که بورسیه شده بودم، با خودم گفت به درک که استخدام نمی کنن ، من برای چی باید بیکار بشینم کنج خونه که چرا استخدام نمی کنن، تفکر منفی چرا استخدام نشدم رو کنار گذاشتم و رفتم سر کار ، نسبت به تحصیلاتم یه کار خیلی معمولی بود با حقوق معمولی مثل همین کار یک میلیونی که خودتون اشاره کردید بعد از چهار ماه حقوقم اضافه شد بعد 8 ماه پروژه تموم شد و بیکار شدم~x( زمانی که بیکار شدم می تونستم بگم به فلان دلیل خدا باید به من روزی بده، اما یه جور دیگه گفتم ، گفتم خدا حتما یه کار بهتر برام در نظر گرفته تا بتونم مسئولیت هایی که رو شونم افتاده بود رو بهتر انجام بدم، فقط حدود یه ماه دنبال گشتم و صبر کردم که اون کار بهتری که خدا برام در نظر گرفته بود رو پیدا کنم و الان خدا رو شکر تو اون کار جدیده هستمhappy

این همه پر حرفی کردم که بگم فرق یه آدم راضی با یه آدم ناراضی تو چند تا نکته ریز هست
به نظر من شما برو سر همون کار ماهی یک میلیون ( از تو حرکت و از خدا برکت)
اینم یادم رفت بگم، همیشه امیدت به خدا باشه
خوب کجا بودیم، اره دیگه برو سر کار اصلا بذار شیره جونت رو بکشن اما تو از سر کار رفتن هدف دیگه ای داشته باش،
@};-مثلا داشتن مشغولیت -( اینجوری بعد کار خسته ای و کمتر حوصله داری بری دنبال بعضی موضوعات)
@};-داشتن پس انداز -( مطمئن باش خدا برکت میده - من حتی موقع اجاره خونه به این فکر می کردم که دست خدا درد نکنه، میبینه پولم کمه ، یه خونه خوب با اجاره کم سر راهم قرار داده)
این که می گم داشتن پس انداز، شما فکر کن چند ماه دیگه ( نمی گم چند سال که شروع نکرده نا امید بشی) فکر کن چند ماه دیگه همه چی درست میشه تنها مشکل بیکار بودن شماست اون موقع چقدر از خودت شاکی میشی، خوب از الان شروع کن که از طرف خودت کم کاری نباشه

حرف واسه گفتن زیاده اما وقت کمهhappy
من به نوبه خودم گفتم شاید یهو حال کردی و حرفمو قبول کردی و یه اثری پذیرفتی
همه اینا که گفتم، یه مشاور خیلی بهتر میگه و ازشون کمک بگیر و به نظر من مشاوره حضوری هم خوبه
موفق باشی[/]

یا زینب کبری;1012104 نوشت:
این همه پر حرفی کردم که بگم فرق یه آدم راضی با یه آدم ناراضی تو چند تا نکته ریز هست
به نظر من شما برو سر همون کار ماهی یک میلیون ( از تو حرکت و از خدا برکت)
اینم یادم رفت بگم، همیشه امیدت به خدا باشه


در تأیید سخن دوست مان لازمه اشاره کنم، وقتی خانواده تلاش و کوشش و فعالیت های شبانه روزی شما رو هم ببینند، چه بسا به کمک تان بیایند و همه جوره کمک تان کنند.

شاید علت اصلی اینکه خانواده تان علی رغم مشکلاتی که دارند و از آن آگاه هستند، کمکی به شما نمی کنند شما رو به حالتان رها کرده اند این باشد که آنها می بینند که شما جوانی عاطل و باطل، علاف، همیشه ناراضی و... هستید یا لااقل این گونه نشان می دهید؛ در حالی که اگر به حداقل ها قانع باشید، به سهم خودتان تلاش کنید، خودتان را به آب و آتیش بزنید تا کاری برای خودتان بیابید و از این وضعیت خارج شوید به احتمال زیاد به کمک تان خواهند شتافت.

سعی کنید تمامی انرژی و تلاش تان را برای اشتغال و کاریابی و رفع موانع ازدواج به کار گیرید تا شرایط نسبی ازدواج را به دست خودتان و بدون تکیه به دیگران فراهم کنید. این طوری فرصتی برای اندیشیدن و رفتن به سراغ رفتارهای انحرافی نیز نخواهید داشت.

بدون تردید، اگر شما در راه یافتن شغل و کسب درآمد از تنبلی و ناامیدی بپرهیزید و سعی کنید همیشه تقوای الهی را رعایت کنید و بر تلاش و کوشش تان بیفزایید، این نوید وجود دارد که ان شاءالله به یاری خداوند به زودی زود گشایشی در کارتان ایجاد خواهد شد و از جایی که گمان نمی کنید، مشکل تان برطرف خواهد شد.

مطمئن باشید که خداوند در کنار همت و تلاش شبانه روزی شما، یقیناً امدادهایش را به سوی تان روانه خواهد داشت. مهم این است که انسان تن پرور، تنبل و ناامید نگردید و به جای آن بر تلاش و کوشش خویش بیفزایید.

این نکته را نیز بدانید برای کاریابی الزاماً نباید دنبال کار بسیار مناسب و با درآمد عالی باشید، بلکه همین که کار نیمه وقت و پاره وقتی متناسب با علاقه و تخصص خویش بیابید به تدریج می توانید با تجاربی که پیدا می کنید، زمینۀ کاری خویش را گسترش دهید و در کارتان خوش بدرخشید. یادتان باشد بسیاری از تجّار بزرگ و افراد موفق از کارهای جزئی و پیش پافتاده و با حقوق ناچیز شروع کرده اند و یواش یواش معروفیت و پیشرفت پیدا کرده اند.

همدل;1012116 نوشت:
شاید علت اصلی اینکه خانواده تان علی رغم مشکلاتی که دارند و از آن آگاه هستند، کمکی به شما نمی کنند شما رو به حالتان رها کرده اند این باشد که آنها می بینند که شما جوانی عاطل و باطل، علاف، همیشه ناراضی و... هستید یا لااقل این گونه نشان می دهید؛ در حالی که اگر به حداقل ها قانع باشید، به سهم خودتان تلاش کنید، خودتان را به آب و آتیش بزنید تا کاری برای خودتان بیابید و از این وضعیت خارج شوید به احتمال زیاد به کمک تان خواهند شتافت.
مگه من گفتم که نرفتم سر کار . الان سرکارم برجی یک میلیون و صد هزارتومان می گیرم. کاری که شیره ی جونم را می کشد. اما به نظر شما چقدر طول می کشد تا بتونم شرایط ازدواج را فراهم کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من به حداقل ها راضی هستم ولی همونش هم گیرم نمیاد. من جوانی عاطل و باطل و علاف نیستم بلکه جوانی بدبخت و بیچاره هستم.
همدل;1012116 نوشت:
سعی کنید تمامی انرژی و تلاش تان را برای اشتغال و کاریابی و رفع موانع ازدواج به کار گیرید تا شرایط نسبی ازدواج را به دست خودتان و بدون تکیه به دیگران فراهم کنید. این طوری فرصتی برای اندیشیدن و رفتن به سراغ رفتارهای انحرافی نیز نخواهید داشت.
افکار انحرافی به سراغ می آید . چون که فرایند تحریک کاملا ذهنی انجام می شود و زمانی هم که کاملا مشغول به کار هستم این تحریکات در ذهن من ایجاد می شه و به خودارضایی می افتم.
همدل;1012116 نوشت:
مطمئن باشید که خداوند در کنار همت و تلاش شبانه روزی شما، یقیناً امدادهایش را به سوی تان روانه خواهد داشت. مهم این است که انسان تن پرور، تنبل و ناامید نگردید و به جای آن بر تلاش و کوشش خویش بیفزایید.
من انسان تنبلی نیستم ولی به چیزی به عنوان امداد الهی را قبول ندارم. اون زمان که به این وضعیت افتادم خداوند امدادرسان کجا بود که حالا بخواهد امداد کند. نخیر حاجی . بعضی ها بدبخت تر از اونی هستند که شما تصورش را بکنید.

همدل;1011950 نوشت:
یادتان باشد، یكی از عوامل مهم تقویت اراده و موفقیت در زندگی، تلقین مثبت است.
تلقین کردن بر اساس توهم یا واقعیت ؟ مسئله دقیقا همین است؟

سایه سایه;1012134 نوشت:
البته بنده مطمئنم که شما استخاره نکرده اید و همین طوری روی هوا حرف می زنید. اما این را هم بگویم. زمانی که خداوند بنده ای را از همان کودکی رها کرد کارش با ذکر یونسیه و این جور چیزها درست نمی شه.


دوست عزیز خدا مگر با بنده اش دشمنی دارد که می گویید مرا رها کرد؟ خودمان خودمان را رها کردیم.

ali 000;1012135 نوشت:

دوست عزیز خدا مگر با بنده اش دشمنی دارد که می گویید مرا رها کرد؟ خودمان خودمان را رها کردیم.

بله . نمی شود که خدایی باشد و با بنده اش دشمن باشد. شاید اساسا خدایی وجود ندارد؟ حالا بیایید به من عتاب کنید که مگر تو فلانی یا بهمانی. ولی وقتی حس حقارت و عقده تموم وجودت را بگیرد با تمام وجودت می فهمی که هیچ چیز نیست. ورای این عالم هیچ چیز نیست. هرکس قدرت داشت بقیه را زیر پایش له می کند و اون بقیه هیچ پشت و پناهی ندارند. خدایی وجود ندارد. خداوند همان پول است . اگر داشتی خدای رب العالمین پشتت هست و اگر نداشتی خدایی هم نداری. این یک واقعیت هست. شاید تلخ باشد ولی واقعیت هست. من خودم خودم را رها نکردم بلکه من رها شدم. چیزی که هیچ وقت ، هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. در بالاترین مرحله ی بهشت هم که برم یا در اسفل السافلین جهنم هم که برم خدایی که مرا رها کرده است را لعنت می کنم.

سایه سایه;1012129 نوشت:
من انسان تنبلی نیستم ولی به چیزی به عنوان امداد الهی را قبول ندارم. اون زمان که به این وضعیت افتادم خداوند امدادرسان کجا بود که حالا بخواهد امداد کند. نخیر حاجی . بعضی ها بدبخت تر از اونی هستند که شما تصورش را بکنید.


عیب کار اینجاست که ما با اراده و اختیاری که از آن برخورداریم خودمان را در مشکلات می افکنیم و انتظار داریم که خداوند و ائمة معصومین(علیهم السلام) از ما دستگیری کنند، معجزه ای رخ دهد و ما به یکباره نجات پیدا کنیم؛ حال اگر چنین معجزه ای رخ ندهد از زمین و زمان شاکی می شویم و دادمان بلند می شود.

اصل داشتن چنین انتظار از اساس بیجاست والا امدادهای غیبی سرجاش هست. ضمن اینکه اگر نیروهای ماورایی در هر حادثه ای به کمک ما بشتابند، پس اراده و اختیاری چه نقش در زندگی انسان داره؟
سعی و تلاش انسان کجا معنا پیدا می کنه؟
سنت الهی چی میشه که در این دنیا امور زندگانی بر اساس اسباب و مسببات طراحی شده؟

یادمان باشد که عالَم دارای نظام منطقی علت و معلول است و تا زمانی که علل کافی برای تحقق یک موضوع رخ ندهد آن پدیده محقق نخواهد شد و ما نیز به عنوان بندگان ضعیف الهی نباید از خداوند متعال و حضرات معصومین(علیهم السلام) توقع معجزه و انجام خرق عادت در برآورده شدن حاجات دنیوی و رفع مشکلات مان داشته باشیم و هیچ تلاشی برای فراهم شدن اسباب نداشته باشیم.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب» (1)؛ «خداوند متعال از این که امور را از مجاری غیر عادی تدبیر فرماید، إبا دارد‏»؛ پس هرگز نباید انتظار بیش از حد از خداوند متعال و ائمة معصومین(علیهم السلام) داشت که حاجات دنیوی و رفع مشکلات تان خارج از قانون طبیعت و نظام علت و معلولی رفع شود و یا فقط از خداوند حاجت بخواهید و هیچ تلاشی برای تحقق آن نداشته باشیم.

پی نوشت:


  1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ‏کافی، قم‏: دار الحدیث، ‏1429ق، ج1، ص488.

سایه سایه;1012129 نوشت:
زمانی هم که کاملا مشغول به کار هستم این تحریکات در ذهن من ایجاد می شه و به خودارضایی می افتم.

اگر شما واقعاً غرق در کار و فعالیت باشید؛ بعید می دانم که فرصت سرخاراندن داشته باشید چه برسید به اینکه به مسائل جنسی بپردازید و...

همدل;1012153 نوشت:
عیب کار اینجاست که ما با اراده و اختیاری که از آن برخورداریم خودمان را در مشکلات می افکنیم و انتظار داریم که خداوند و ائمة معصومین(علیهم السلام) از ما دستگیری کنند، معجزه ای رخ دهد و ما به یکباره نجات پیدا کنیم؛ حال اگر چنین معجزه ای رخ ندهد از زمین و زمان شاکی می شویم و دادمان بلند می شود.
من با اراده و اختیار خودم در این وضعیت نیفتادم.

سایه سایه;1012307 نوشت:
من با اراده و اختیار خودم در این وضعیت نیفتادم.

یعنی چی؟
یعنی شما نقشی در بروز مشکلات و تشدید آن نداشته اید؟
یه مقدار بیشتر توضیح دهید؟

بر فرض اینکه در شروعش نقشی نداشته اید، اما در ادامه مجبور به ادامه آن نبوده اید، حتماً راه فرار داشته اید؟ می تونستید مسیر زندگی تان را درست انتخاب کنید؟ راه دیگری را پیش بگیرید.

بنام خداوند مهربان

با سلام و عرض احترام

در کنار فرمایشات کارشناس محترم و دوستان گرامی

جناب سایه سایه تقریبا دغدغه های شما رو خوندم و بعضی پاسخ ها رو،
متاسفانه همین الان هم علی رغم اطلاع رسانی ها باز هم پدر و مادر ها نسبت به وضعیت روانی یا گنگ هستند یا خودشان را به گنگی می زنند احیانا انگی به فرزندشان نیفتد،
با توجه به موردی که گفتین ممکن هست شما در کودکی از اختلال نافرمانی یا سلوک یا ...رنج می برده اید.
خب در هر صورت با توجه به شرح حالی که دادین این به ما می رساند که شما در بیان مسائلتان با والدین دچار مشکل بوده اید و هستید! و از کودکی این زنجیره به هم گره خورده باعث شده نه انها به شما دید صحیح کاملی داشته باشند نه شما به ایشان،
ولی این موضوعی نیست که قابل حل نباشد . ضمنا به قول فرمایش کارشناس محترم قرار نیست معجزه رخ دهد، مگر الطاف ائمه علیهم السلام چگونه هست، همین که شما اگاه شوید اقدامی بردارید هم توفیق هست،
جناب سایه سایه، خیلی مراجعین داریم که گذشته های سختی داشته اند ولی با تلاش بر شخصیتشان توانسته اند با ان کنار بیایند، جالب است بدونید از این سختی ها بعنوان پله برای رشد می توان استفاده کرد، منتها نگاه و عمل شما این وسط کارساز هست؛
در هر صورت برای رسیدن باید قدم برداشت.
و ایه یاس خوندن و ...جز افول شما چیزی در پی ندارد.

همونطور که خدمتتون عرض کردم، شما و خانواده تان همدیگر را تا کنون نتوانسته اید درک کنید، بهترین روش برای تفهیم انها قاطعانه صحبت کردن با انها هست یعنی بدون رو درباسی بهشون بگین « ایا باید در گناه بیفتم تا خیالتان راحت شود» این می تواند از طریق خودتان باشد و اگر حس کردین نمی توانید الان پدر و مادرتان را قانع کنید می توانید به جلسه مشاوره بروید و یک جلسه از مادرتان بخواهید بیاید و مشاور شرایطتان را برایش توضیح دهد.

فقط جناب سایه سایه همین که بنظرتان در گذشته رفتار های نا متعارف داشته اید یعنی اگاهی شما ، و اینکه با اگاهی می توانید از اختیارتان استفاده کنید، و بعضی شرایط را به نفع خود تغییر دهید.

و سئوالی دیگر الان علائم پرخاشگری را نشان نمی دهید؟

همدل;1012318 نوشت:
ر فرض اینکه در شروعش نقشی نداشته اید، اما در ادامه مجبور به ادامه آن نبوده اید، حتماً راه فرار داشته اید؟ می تونستید مسیر زندگی تان را درست انتخاب کنید؟ راه دیگری را پیش بگیرید.
می دانم که شما قبول نمی کنید ولی واقعیت اینه که من نه در شروع و نه در ادامه ی کارم نقشی فعال در این بدبختی ام نداشتم. شاید یکی دو درصد تقصیر من بود.

همره;1012326 نوشت:
همونطور که خدمتتون عرض کردم، شما و خانواده تان همدیگر را تا کنون نتوانسته اید درک کنید، بهترین روش برای تفهیم انها قاطعانه صحبت کردن با انها هست یعنی بدون رو درباسی بهشون بگین « ایا باید در گناه بیفتم تا خیالتان راحت شود»
اتفاقا دقیقا همین حرف را به پدر و مادرم گفتم ولی آن ها گفتند که نگاه به نامحرم نکن و سر خودت را گرم کن تا تحریک نشوی . اون ها نمی دونند که تمامی این تحریکات در مغز من انجام می شود. من اینجا می نشینم و صحنه های فیلم هایی که دیدم در ذهنم رفت و آمد می کنند و مرا تحریک می کنند. بی آن که محرک بیرونی داشته باشم. به پدر و مادرم توضیح دادم که کسانی که به خودارضایی می افتند بعد از یک مدتی در یک حالت تحریک کامل قرار می گیرند و دیگر نمی توانند زندگی سالمی داشته باشند. بایستی زودتر ازدواج کنند تا اوضاع آن ها بدتر نشود. اما اون ها می گویند که تو برای فرار از مسئولیت است که این حرف ها را می زنی. مادر من با لحن تحقیر آمیزی می گوید که تو از زن فقط مسائل جنسی را می فهمی. خوب من چه کار کنم به نظرتان؟ الان انزال زودرس و تحریک پذیری به قدری در من زیاد شده که اگر چه ذهنم مشغول باشد و چه نباشد به طور اتوماتیک تحریکات مغزی در من ایجاد می شوند. من از لحاظ جنسی نابود شده ام و کاریش نمی شه کرد.
همره;1012326 نوشت:
قط جناب سایه سایه همین که بنظرتان در گذشته رفتار های نا متعارف داشته اید یعنی اگاهی شما ، و اینکه با اگاهی می توانید از اختیارتان استفاده کنید، و بعضی شرایط را به نفع خود تغییر دهید.
من می گویم که الان در یک حالت تحریک مدام هستم و زودانزالی دارم. چه چیز را به نفع خودم تغییر بدهم.
همره;1012326 نوشت:
و سئوالی دیگر الان علائم پرخاشگری را نشان نمی دهید؟
وقتی عصبانی می شوم خودزنی می کنم. اون قدر خودم را می زنم تا آرام شوم.

سایه سایه;1012371 نوشت:
اون ها می گویند که تو برای فرار از مسئولیت است که این حرف ها را می زنی. مادر من با لحن تحقیر آمیزی می گوید که تو از زن فقط مسائل جنسی را می فهمی. خوب من چه کار کنم به نظرتان؟ الان انزال زودرس و تحریک پذیری به قدری در من زیاد شده که اگر چه ذهنم مشغول باشد و چه نباشد به طور اتوماتیک تحریکات مغزی در من ایجاد می شوند. من از لحاظ جنسی نابود شده ام و کاریش نمی شه کرد.

همان طور که قبلاً گفته شد، اگر خانواده تان جربزه از شما ببینند و مطمئن بشوند که شما مرد کار و تلاش هستید و علی رغم مشکلاتی که شما دارید، از هیچ تلاشی برای رسیدن به مطلوب فروگذار نخواهد کرد و موانع ازدواج تان را به دست خویش و بدون تکیه بر دیگران با تلاشی شبانه روزی از پیش روی خود بر می دارید، آنگاه به کمک تان خواهند شتافت.
اما اگر همش انتظار داشته باشید دیگران برای تان قدمی بدارند، به نتیجۀ مطلوب نخواهید رسید.

اگر حقوق تان کم هست و کفاف هزینه های ازدواج تان را نمی دهید، مثل خیلی از جوانان خودتان را با آب و آتش بزنید، شبانه روز کار کنید، دنبال کارهای دیگر بگردید و حتی دو شیفته سه شیفته کار کنید، تا بخشی از نیاز مالی ازدواج تان تأمین گردد.

ممکن است در پاسخ بگویید که آقا کار نیست، رفتیم نشد، الان خیلی از جوانان بیکار هستند و...

یاتان باشد:
«اگر كسی بخواهد كاری را انجام دهد، راهش را پیدا می كند و اگر كسی نخواهد كاری را انجام دهد، بهانه اش را»

همدل;1012379 نوشت:
اگر حقوق تان کم هست و کفاف هزینه های ازدواج تان را نمی دهید، مثل خیلی از جوانان خودتان را با آب و آتش بزنید، شبانه روز کار کنید، دنبال کارهای دیگر بگردید و حتی دو شیفته سه شیفته کار کنید، تا بخشی از نیاز مالی ازدواج تان تأمین گردد.

ممکن است در پاسخ بگویید که آقا کار نیست، رفتیم نشد، الان خیلی از جوانان بیکار هستند و...

یاتان باشد:
«اگر كسی بخواهد كاری را انجام دهد، راهش را پیدا می كند و اگر كسی نخواهد كاری را انجام دهد، بهانه اش را»

شاعر می گه : شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها. متاسفم برای شما که نمی فهمید چه خبر است و همین طوری نشسته اید و در ذهن خودتون و براساس آن چه که نمی دانم چیست تحلیل می کنید و تز می دهید. کاری که من رفتم 12 به 12 است. یعنی 12 ساعت کار و 12ساعت استراحت. جمعه ها بیکاریم و دوباره از روز شنبه شیفتمان از صبح به شب منتقل می شود. یعنی یک هفته از 6صبح تا 6 عصر و یک هفته از 6 عصر تا 6 صبح. بعضی اوقات مجبوریم بیشتر بمونیم. توی این دوازده ساعت یک دقیقه نمی توانم بنشینم. اون وقت برجی یک میلیون و صدهزار تومان مثل سگی می اندازند جلوم. من وقتی شیفتم تموم می شود مثل مرده ای می افتم. به نظر شما آیا کار دیگری می توانم انجام بدم؟ حال با برجی یک میلیون و صد هزار تومان خداوکیلی تا چند وقت دیگه می تونم شرایط ازدواجم را فراهم کنم. اونم توی مملکتی که شب می خوابی و صبح بلند می شی می بینی همه چیز دو برابر شده است. تا کی باید خودارضایی کنم؟ تا چند سالگی؟ 30 سالگی؟ چهل سالگی؟
همدل;1012379 نوشت:
«اگر كسی بخواهد كاری را انجام دهد، راهش را پیدا می كند و اگر كسی نخواهد كاری را انجام دهد، بهانه اش را»
آدم هایی که در زندگیشان بدبختی های متداوم نداشته اند از این توهمات دارند.

همدل;1012153 نوشت:
مام صادق (علیه السلام) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب» (1)؛ «خداوند متعال از این که امور را از مجاری غیر عادی تدبیر فرماید، إبا دارد‏»؛ پس هرگز نباید انتظار بیش از حد از خداوند متعال و ائمة معصومین(علیهم السلام) داشت که حاجات دنیوی و رفع مشکلات تان خارج از قانون طبیعت و نظام علت و معلولی رفع شود و یا فقط از خداوند حاجت بخواهید و هیچ تلاشی برای تحقق آن نداشته باشیم.
شانس مزخرف ما این است که ما در دوره ای به دنیا اومده ایم که اسباب الهی از کار افتاده اند. خدا هم که دستش بسته است چون اسبابش از کار افتاده اند.

بگذارید تا یک چیز دیگه و مهمتر بگویم. تمام بدبختی هام ، تمام زجرهام ، تمام دردهام ، تمام عقده هام ، تمام تحقیر شدن هام ، تمام مشکلاتی که از کودکی ام تا الان داشتم یک طرف ، این که احساس می کنم خدا مرا رها کرده است یک طرف . این که احساس می کنم هیچ کس را ندارم یک طرف. شاید اگر فکر می کنید انتظار معجزه دارم به خاطر این نیست که مشکلاتم حل شوند بلکه به این خاطر به دنبال معجزه می گردم که حس کنم که منم صاحبی دارم. منم پناهگاهی دارم. منم آدمم. منم برای کسی ارزش دارم. منم یک نفر هست که با تمامی بدبختی ها و زجرهایی که می کشم پشتم هست. منم کسی هست که دوستم داشته باشد. مادرم که مرا دوست ندارد . پدرم هم همینطور . برادر و خواهر درستی هم ندارم. هیچ کس را ندارم. من بدبخت چه کنم؟ ای کاش زودتر می مردم و خدا را می دیدم . اون وقت بهش می گفتم که چقدر درد دارد که آدم حس کند که رها شده است. چقدر درد دارد که آدم حس کند که هیچ کسی را ندارد. بدترین درد بی کسی هست. آخ آخ آخ .

سایه سایه;1012386 نوشت:
شانس مزخرف ما این است که ما در دوره ای به دنیا اومده ایم که اسباب الهی از کار افتاده اند. خدا هم که دستش بسته است چون اسبابش از کار افتاده اند.

بنام خداوند مهربان

جناب سایه سایه،بیانتون گواه میده چقدر عصبی هستین، ولی میدونستین یکی از اسباب پیدا نکردن مسیر همین عصبانیتتون هست؟!

استاد همدل مطلب قابل توجهی گفتند که اگر پدر و مادرتان اقدام به موضوع ازدواج شما نمی کنند چون نگراننند ممکن هست انها از همین رفتار ها و...نگران باشند!
همونطور که خودتون میدونید نیاز جنسی فقط یکی از انگیزه های ازدواج هست، هر چند انگیزه مهمی هست.
شما به نکته ای اشاره می کنید که خیلیییییی زیاد جای تامل و بررسی دارد می فرمایید وقتی ناراحت می شوم خودم را میزنم!
این نوعی پرخاشگری هست، ضمن اینکه نشان دهنده یک طیف رفتار دیگر هم هست.

بنده پیشنهاد میدهم:1-با خودگویی مثبت و روش های کنترل استرس، مقداری ارامش خود را حفظ نمایید
2-غیر مستقیم از عوارض مشکلاتان مجدد والدین را با خبر کنید اگر حس می کنید حرف شما را متوجه نمی شوند به یک مشاور رجوع نمایید و مشاور بخواهید از انها دعوت کنند و خود مشاور توجیهشان کنند. بهرحال بخاطر رفع مشکلتان باید بوسیله روشهای مختلف انها را اگاه کنید تا به هدف نزدیک شوید.
3-روش ابراز خشم یعنی خودزنی نیازمند پیگیری هست چون بهرحال شما در اینده اگر ازدواج کردید ممکن هست باز با مشکل مواجه شوید باید انعطاف پذیرتر باشید، لذا رفتن به روانشناس بالینی و در صورت تشخیص دارو درمانی توسط روانپزشک جز برنامه هایتان قرار گیرد.

همره;1012389 نوشت:
استاد همدل مطلب قابل توجهی گفتند که اگر پدر و مادرتان اقدام به موضوع ازدواج شما نمی کنند چون نگراننند ممکن هست انها از همین رفتار ها و...نگران باشند!
همونطور که خودتون میدونید نیاز جنسی فقط یکی از انگیزه های ازدواج هست، هر چند انگیزه مهمی هست.
شما به نکته ای اشاره می کنید که خیلیییییی زیاد جای تامل و بررسی دارد می فرمایید وقتی ناراحت می شوم خودم را میزنم!
در اولین پستم نوشتم که رفتارپرخاشگرانه از همان کودکی با من هست. بله ، زمانی که کودک و نوجوان بودم پدر و مادر من از رفتارهای من باخبر بودند ولی از وقتی رفتم دانشگاه دو ماهی یک بار می اومدم خونه و دیگه یاد گرفتم که تا می توانم جلوی پدر و مادرم این گونه رفتارها را انجام ندهم. بلکه در خلوت این کار را می کردم.الان هم بیشتر در خلوت با خودم حرف می زنم و عصبانی می شوم و خودم را می زنم. پدر و مادر من کلا در خوابند و در خواب.
همره;1012389 نوشت:
این نوعی پرخاشگری هست، ضمن اینکه نشان دهنده یک طیف رفتار دیگر هم هست.
چه طیف رفتاری؟

همره;1012389 نوشت:
1-با خودگویی مثبت و روش های کنترل استرس، مقداری ارامش خود را حفظ نمایید
آره دیگه . باید بنشینیم برای خودمان شعر بخوانیم.

همره;1012389 نوشت:
2-غیر مستقیم از عوارض مشکلاتان مجدد والدین را با خبر کنید اگر حس می کنید حرف شما را متوجه نمی شوند به یک مشاور رجوع نمایید و مشاور بخواهید از انها دعوت کنند و خود مشاور توجیهشان کنند. بهرحال بخاطر رفع مشکلتان باید بوسیله روشهای مختلف انها را اگاه کنید تا به هدف نزدیک شوید.
چگونه به مشاور بگم از آن ها دغوت کند؟ بگم بهشون زنگ بزنه یا بیاد در خونه التماسشون کنه برن مشاوره بشن؟!
همره;1012389 نوشت:
3-روش ابراز خشم یعنی خودزنی نیازمند پیگیری هست چون بهرحال شما در اینده اگر ازدواج کردید ممکن هست باز با مشکل مواجه شوید باید انعطاف پذیرتر باشید، لذا رفتن به روانشناس بالینی و در صورت تشخیص دارو درمانی توسط روانپزشک جز برنامه هایتان قرار گیرد.
کار از کار گذشته . انزال زودرس ، تحریک کامل جنسی در همه حال ، خودزنی و انواع اختلالات روانی در من وجود دارد. فکر نمی کنم شورای روانپزشکان هم بتواند کاری برای من انجام بدهد. حس می کنم که می خواهم هر چیزی که در اطرافم هست رو تخریب کنم. یک روز این کار را خواهم کرد.

بنام خداوند مهربان

سایه سایه;1012406 نوشت:
آره دیگه . باید بنشینیم برای خودمان شعر بخوانیم.

خیر لازم نیست شعر بخوانید بعضی روشهای کنترل استرس را در پست به ادرس ذیل اورده ام مطالعه بفرمایید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63848&p=1002361&viewfull=1#post1002361

سایه سایه;1012406 نوشت:
چه طیف رفتاری؟

معمولا وقتی فردی کمال گراست در انتخاب هایش سخت گیر است، وقت زیادی می گذارد، گاهی استرس بیشتری متحمل می شود.

وقتی گفته می شود شما رفتار پرخاشگرانه که هنوز نوعش مشخص نیست دارید احتمالا در ذهنتان مدام دیگران را مقصر می کنید، زودجوش هستید، ضربان قلب و فشار خون و قند خون شما روزانه چندین نوبت نوسان دارد البته در استانه تحمل، ممکن هست در دوست یابی مشکل داشته باشید و...............

پس هر نوع طرز برخورد و طرز تفکری طیفی از رفتارها و علائم دیگر را در پی دارد .

سایه سایه;1012406 نوشت:
گونه به مشاور بگم از آن ها دغوت کند؟ بگم بهشون زنگ بزنه یا بیاد در خونه التماسشون کنه برن مشاوره بشن؟!

هر منطقه تحت پوشش یک مرکز بهداشت شهری هست و در ان مرکز بهداشت کارشناس مشاوری بصورت رایگان خدمات ارائه می دهد. بنده هم در شهر خودم بعنوان همچین کارشناسی در حال خدمت به جمعیت تحت پوششم هستم گاهی با هماهنگی مراجع با خانواده اش تماس میگیرم و اوضاعش انها را مطلع می کنم و ترغیبشان می کنم که جهت کار مشاوره حضوری بیایند. بخصوص اگر مراجع افکار خودکشی یا اسیب به خود ودیگری داشته باشد.
احتمالا همکار ما بتواند با شما همکاری کند.

سایه سایه;1012406 نوشت:
ار از کار گذشته . انزال زودرس ، تحریک کامل جنسی در همه حال ، خودزنی و انواع اختلالات روانی در من وجود دارد. فکر نمی کنم شورای روانپزشکان هم بتواند کاری برای من انجام بدهد. حس می کنم که می خواهم هر چیزی که در اطرافم هست رو تخریب کنم. یک روز این کار را خواهم کرد.

مراجعینی داشته ام که به این شدت حالشان بد بوده ولی با دارو درمانی که حالشان بهتر شده تازه افکارشان بیشتر باز شده هست.

براتون ارزوی عاقبت بخیری می کنم.

همره;1012421 نوشت:

مراجعینی داشته ام که به این شدت حالشان بد بوده ولی با دارو درمانی که حالشان بهتر شده تازه افکارشان بیشتر باز شده هست.

براتون ارزوی عاقبت بخیری می کنم.


هر کدامش که حل بشود زودانزالی خوب نمی شود. عاقبت ما هم معلوم نیست .

همدل;1012154 نوشت:
اگر شما واقعاً غرق در کار و فعالیت باشید؛ بعید می دانم که فرصت سرخاراندن داشته باشید چه برسید به اینکه به مسائل جنسی بپردازید و...

یک سوال فقهی می خوهم بپرسم. من در ۱۲ سالگی به خودارضایی افتادم. اما یک سال بعدش مسائل مربوط به جنابت را یاد گرفتم. توی این یکسال هم متاسفانه نمازهایم را می خواندم. الان از نظر فقهی (آیت الله مکارم) من این یکسال نماز را با وجود این که خوانده ام باید قضا کنم یا نه؟

سایه سایه;1012549 نوشت:
یک سوال فقهی می خوهم بپرسم. من در ۱۲ سالگی به خودارضایی افتادم. اما یک سال بعدش مسائل مربوط به جنابت را یاد گرفتم. توی این یکسال هم متاسفانه نمازهایم را می خواندم. الان از نظر فقهی (آیت الله مکارم) من این یکسال نماز را با وجود این که خوانده ام باید قضا کنم یا نه؟

سؤال شما فقهی است و باید از دفتر مرجع تقلید خویش بپرسید و یا با بخش های دیگر مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تماس بگیرید و حکم دقیق مسئله را جویا شوید.

در ادامه به پاس سؤالی که مطرح کرده اید نظر شما را به سؤالی در این زمینه جلب می کنیم:

سؤال:
چندین سال با حال جنابت، روزه گرفتم و نماز خواندم؛ در حالى که نمى‏دانستم جنب باید غسل کند، تکلیف چیست؟

پاسخ:
آیات عظام: امام، بهجت، تبریزى، خامنه‏ اى، مکارم و وحید: نماز و روزه‏ هایى را که در حال جنابت انجام داده ‏اید، باید قضا کنید.(1)

آیات عظام: سیستانى، صافى و فاضل: اگر در یاد گرفتن مسائل کوتاهى نکرده‏اید، روزه‏ ها صحیح است و قضا ندارد، ولى نمازهایى را که در حال جنابت خوانده ‏اید، در هر حال باید قضا کنید.(2)

آیت‏ الله نورى همدانی: روزه ‏ها صحیح است و قضا ندارد ولى نمازهایى را که در حال جنابت خوانده ‏اید، باید قضا کنید.(3)

تذکر: طهارت نسبت به نماز شرط واقعى است از این رو، اگر شخص از روى ناآگاهى نیز بدون طهارت نماز بخواند، نمازش باطل است.

پی نوشت ها:

  1. آیت ‏الله تبریزى، صراط النجاة، ج1، س 107 و منهاج الصالحین، ج1، بعد از م 1004 آیت ‏الله وحید، منهاج الصالحین، ج2، بعد از م 1004 امام، استفتاءات، ج1 روزه، س 31 آیت‏الله خامنه‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س 194 و دفتر آیت‏ الله مکارم و آیت‏ الله بهجت.
  2. آیت‏ الله سیستانى، منهاج الصالحین، ج1، بعد از م 1004 آیت‏ الله فاضل، جامع‏المسائل، ج1، س 558 دفتر آیت ‏الله صافى و آیت‏ الله وحید.
  3. آیت‏ الله نورى، استفتاءات، ج2، س 96.

سایه سایه;1012494 نوشت:
هر کدامش که حل بشود زودانزالی خوب نمی شود. عاقبت ما هم معلوم نیست .

خوشبختانه بسیاری از عوارض ناشی از افراط در خودارضایی با ترک آن از بین می رود و جای نگرانی نیست، برخی دیگر از عوارض و آسیب های بجا مانده با دارودرمانی و برخی تکنیک های درمانی زیر نظر متخصصان قابل حل می باشد.

اینکه می فرمایید برخی از آسیب ها همچون زودانزالی درمانی ندارد، به این کلیت درست نیست و ما در مشاوره های خود با موارد متعددی روبرو بوده ایم که به درمان نهایی دست پیدا کرده اند و این چیزی دور از انتظار نیست.

سایه سایه;1012370 نوشت:
می دانم که شما قبول نمی کنید ولی واقعیت اینه که من نه در شروع و نه در ادامه ی کارم نقشی فعال در این بدبختی ام نداشتم. شاید یکی دو درصد تقصیر من بود.

در بروز مشکلات زندگی تان هرچقدر هم شما نقش نداشته باشید، مطمئناً در درمان و حل مشکلات تان می توانید نقش فعال داشته باشید و کاری کنید که مشکلات تان حل گردد؛ کافی است ناامیدی را کنار بگذارید، همکاری کنید و راهکارهای درمانی را تا رسیدن به نتیجۀ مطلوب پیگیری نمایید.

مطمئن باشید اگر شما همکاری کنید، درمان و حل مشکلات تان دور از انتظار نیست.

سایه سایه;1012129 نوشت:
من انسان تنبلی نیستم ولی به چیزی به عنوان امداد الهی را قبول ندارم. اون زمان که به این وضعیت افتادم خداوند امدادرسان کجا بود که حالا بخواهد امداد کند. نخیر حاجی . بعضی ها بدبخت تر از اونی هستند که شما تصورش را بکنید.


هرچقدر شما بدبخت تر و ناامید تر باشید وضعیت شما از افرادی که شرایط بدتر از شما داشته اند و توانسته اند با همت و تلاش شبانه روزی شان به موفقیت های شگرفی در زندگی برسند و با مشکلات شان مقابله کنند، بغرنج تر نیست.
یکی از افراد موفق در این زمینه دکتر علیرضا نبی را می توان نام برد که با چشیدن طعم تلخ فقر، رنج و سختی های زیاد امروزه به یکی از کارآفرینان مطرح کشور تبدیل شده است و صاحب چندین کارخانه می باشد.

مصاحبۀ وی را می توانید در لینک زیر بخوانید.

http://www.asriran.com/fa/news/593372/

سایه سایه;1012129 نوشت:
مگه من گفتم که نرفتم سر کار . الان سرکارم برجی یک میلیون و صد هزارتومان می گیرم. کاری که شیره ی جونم را می کشد. اما به نظر شما چقدر طول می کشد تا بتونم شرایط ازدواج را فراهم کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من به حداقل ها راضی هستم ولی همونش هم گیرم نمیاد.

اگر شرایط کاری شما واقعاً سخت است، حقوق کافی ندارید، ناامیدی را کنار بگذارید و برای یافتن شغل مناسب دیگر تلاش کنید.
شنیده اید که می گویند:

«از اين ستون به آن ستون فرج است»

گاهی یه تغییر کوچک در زندگی می تواند مسیر زندگی انسان را متحول کنه؛ مهم اینه که ناامید و فرسوده و خسته نشویم و برای حل مشکلات مان تلاش کنیم.

سلام سایه

سایه سایه;1011067 نوشت:
با سلام
می خواستم کمی از بدبختی هایم بگویم

برو جلوی یکی از کلاسهای NA بگو من معتاد نیستم ولی میخوام قدم کار کنم...
یه راهنما بهت معرفی میکنن.
دل بده...خوب میشی....
اینجا کاسب نیستی.....
حق داری که هیچکدوم ازین حرفها را قبول نکنی...
حرفهای همه اینجا خوبه...عالیه....ولی به درد تو نمیخوره...

همون کاری که گفتم انجام بده...تو که 26 سالت رفته رو هوا....۶ ماه هم روش...
شروع کن.....اگه خوشت نیومد چیزی از دست ندادی....
ولی اگه خوب بود، یه پیام خصوصی بهم بده، تا منم در شادیت شریک بشم....

حرف زیاده....وقت کو؟!happy@};-

همدل;1012569 نوشت:
سؤال شما فقهی است و باید از دفتر مرجع تقلید خویش بپرسید و یا با بخش های دیگر مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تماس بگیرید و حکم دقیق مسئله را جویا شوید.

در ادامه به پاس سؤالی که مطرح کرده اید نظر شما را به سؤالی در این زمینه جلب می کنیم:

سؤال:
چندین سال با حال جنابت، روزه گرفتم و نماز خواندم؛ در حالى که نمى‏دانستم جنب باید غسل کند، تکلیف چیست؟

پاسخ:
آیات عظام: امام، بهجت، تبریزى، خامنه‏ اى، مکارم و وحید: نماز و روزه‏ هایى را که در حال جنابت انجام داده ‏اید، باید قضا کنید.(1)

آیات عظام: سیستانى، صافى و فاضل: اگر در یاد گرفتن مسائل کوتاهى نکرده‏اید، روزه‏ ها صحیح است و قضا ندارد، ولى نمازهایى را که در حال جنابت خوانده ‏اید، در هر حال باید قضا کنید.(2)

آیت‏ الله نورى همدانی: روزه ‏ها صحیح است و قضا ندارد ولى نمازهایى را که در حال جنابت خوانده ‏اید، باید قضا کنید.(3)

تذکر: طهارت نسبت به نماز شرط واقعى است از این رو، اگر شخص از روى ناآگاهى نیز بدون طهارت نماز بخواند، نمازش باطل است.

پی نوشت ها:


  1. آیت ‏الله تبریزى، صراط النجاة، ج1، س 107 و منهاج الصالحین، ج1، بعد از م 1004 آیت ‏الله وحید، منهاج الصالحین، ج2، بعد از م 1004 امام، استفتاءات، ج1 روزه، س 31 آیت‏الله خامنه‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س 194 و دفتر آیت‏ الله مکارم و آیت‏ الله بهجت.
  2. آیت‏ الله سیستانى، منهاج الصالحین، ج1، بعد از م 1004 آیت‏ الله فاضل، جامع‏المسائل، ج1، س 558 دفتر آیت ‏الله صافى و آیت‏ الله وحید.
  3. آیت‏ الله نورى، استفتاءات، ج2، س 96.

جواب این سوال را می دانستم اما می خواستم این نگته را بگم که ببینید که من اون قدر بدبختم که بایستی با کثافت کاری مکلف بشوم‌. برای بنده سن تکلیف وجود نداره. می دانید منظورم چیه؟ منظورم اینه که طبق فتاوایی که من شنیدم انسان با خودارضایی قبل از سن تکلیفش ، به درجه ی تکلیف می رسد‌. درسته؟ حالا ببینید که این تکلیف برای این آدم چیه که با یک گناه ایجاد شده! در واقع امثال من را به جای این که برایشان جشن تکلیف بگیرند بایستی عزای تکلیف بگیرند! بایستی استغفار کنیم از مکلف شدنمون! زیرا با گناه مکلف شده ایم. مثل مسیحیان که با یک گناه ذاتی به دنیا می آیند و بایستی غسل تعمید انجام بدهند. می دانید که این موضوع چقدر مرا اذیت می کند؟ اکثر پسران در دوازده سالگی نماز خواندن بر آن ها واجب نیست ولی من که توی این سن نماز هم می خواندم ، بایستی دوباره قضا کنم. خود قضا کردن نماز برام اون قدر سنگین نیست که این واقعیت برام سنگین است.

همدل;1012577 نوشت:

اگر شرایط کاری شما واقعاً سخت است، حقوق کافی ندارید، ناامیدی را کنار بگذارید و برای یافتن شغل مناسب دیگر تلاش کنید.
شنیده اید که می گویند:

«از اين ستون به آن ستون فرج است»

گاهی یه تغییر کوچک در زندگی می تواند مسیر زندگی انسان را متحول کنه؛ مهم اینه که ناامید و فرسوده و خسته نشویم و برای حل مشکلات مان تلاش کنیم.

گاهی دیگر انسان طاقت تغییر نداره. گاهی انسان اون قدر ناامید و افسرده می شه که دیگه هیچ ستونی هیچ کاری براش نمی کنه.

داداش یه دعایی هست من خوندم معجزه دیدم
کارم انقد گیر بود که مثل تو افتاده بودم به کفر گفتن و میگفتم خدا هم کاری نمیتونه برای من کنه قصد خودکشی داشتم ،این دعارو خوندم به طرز معجزه آسایی کارم درست شد ،وقتی رفتم دنبال کارم همه چی خیلی عجیب طوری رقم میخورد که کار به نفعم پیش میرفت ،دعارو برای تو مینویسم بخون انشاءالله کار تو هم درست میشه

نیت چهل روزه کن برای حاجتت

وضو بگیر بشین سمت قبله
۱. ده تا لعن به قاتلای امام حسین ع بفرست مثلا بگو (اللهم العن قتله الحسين علیه السلام)
۲. ده تا الله اکبر
۳.زیارت امین الله(من معنیشو خوندم)
۴.دو رکعت نماز زیارت
۵.زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام(من ده تا گفتم)
۶. دو رکعت نماز زیارت
۷.دعای علقمه(من معنیشو خوندم)

سایه سایه;1012598 نوشت:
گاهی دیگر انسان طاقت تغییر نداره. گاهی انسان اون قدر ناامید و افسرده می شه که دیگه هیچ ستونی هیچ کاری براش نمی کنه.


آنچه شما می فرمایید نوعی تلقین منفی می باشد که نه تنها تأثیری در بهبود شرایط شما نخواهد داشت؛ بلکه حال تان را بدتر خواهد کرد، در حالی که می توانید با تلقین مثبت و مثبت اندیشی از ته مانده انرژی و توان تان برای بهبود شرایط و حل مشکلات تان استفاده کنید.

تلقین منفی ممنوع!

تردیدی در این نیست که تلقین منفی تأثیر زیادی در کاهش اعتماد به نفس و از دست دادن انرژی دارد؛ بنابراین هرگز نباید به افکار منفی بیندیشید و با تلقین منفی خودتان را ضعیف و ناتوان نشان دهید و راه ها را برای درمان و حل مشکلات تان ببندید.
برای روشن شدن اثر تخریبی تلقین منفی توجه شما را به داستان زیر جلب می کنیم:


«روزی قرار بر اعدام قاتلی شد. وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان مردی سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارید. وی رو به حضار گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟ همه جواب دادند بله. مرد ادامه داد: پس بگذارید من با روش خودم این اعدامی را بکشم. همه قبول کردند.
سپس مرد ناشناس، اعدامی را از بالای دار پایین آورد و او را روی تخته سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت: ای مرد قاتل، من شاهرگ تو را خواهم زد و تو به زودی خواهی مُرد. سپس وی تکه شیشه ای از روی زمین برداشت و روی دست قاتل کشید و وی احساس سوزش کرد؛ ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. سپس مرد قطره چکانی برداشت و روی دست اعدامی قطره قطره آب می ریخت و مدام به او می گفت: تو خون زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مُرد. قاتل خیال می کرد رگ دستش زده شده و به زودی می میرد، در صورتی که دستش حتی خراش کوچکی هم نداشت.
مدتی گذشت و دیدند که قاتل دیگر نفس نمی کشد... او واقعاً مُرده بود، اما نه با تیغ و نه با طناب دار؛ بلکه او فقط و فقط با زهری به اسم تلقین مُرده بود.»

از این داستان می توان این گونه نتیجه گرفت که اگر در زندگی از مشکلی رنج می برید با تلقین منفی بی خودی بزرگش نکنید، چون تلقین نداشته ها را به داشته ها تبدیل می کند؛ ضمن اینکه می توان به جای تلقین منفی، تلقین مثبت کرد و باعث بروز حالات خوشایند و تغییرات مثبت برای خویش شد.
شما نیز می توانید به جای تلقین منفی، به خودتان تلقین مثبت کنید و تغییرات مثبت و خوبی را به تدریج در خودتان به وجود آورید و به فردی بانشاط، فعال، توانمند و پرانرژی تبدیل گردید.
مطمئن باشید اگر تلاش کنید یقیناً موفق خواهید شد و تغییرات شگرفی در زندگی تان ایجاد خواهید کرد و حال تان خوب خواهد شد.

سایه سایه;1012597 نوشت:
من اون قدر بدبختم که بایستی با کثافت کاری مکلف بشوم‌. برای بنده سن تکلیف وجود نداره. می دانید منظورم چیه؟ منظورم اینه که طبق فتاوایی که من شنیدم انسان با خودارضایی قبل از سن تکلیفش ، به درجه ی تکلیف می رسد‌. درسته؟ حالا ببینید که این تکلیف برای این آدم چیه که با یک گناه ایجاد شده! در واقع امثال من را به جای این که برایشان جشن تکلیف بگیرند بایستی عزای تکلیف بگیرند! بایستی استغفار کنیم از مکلف شدنمون! زیرا با گناه مکلف شده ایم. مثل مسیحیان که با یک گناه ذاتی به دنیا می آیند و بایستی غسل تعمید انجام بدهند. می دانید که این موضوع چقدر مرا اذیت می کند؟ اکثر پسران در دوازده سالگی نماز خواندن بر آن ها واجب نیست ولی من که توی این سن نماز هم می خواندم ، بایستی دوباره قضا کنم. خود قضا کردن نماز برام اون قدر سنگین نیست


بدون تردید، اگر شما قبل از رسیدن به سن بلوغ و تکلیف، ناخواسته مرتکب خطا، اعمال خلاف و گناهانی شده اید، گناهکار نیستند و مواخذه نخواهند شد و در نامۀ اعمال شما گناهی ثبت و ضبط نشده است؛ بنابراین گناهکار و نجس خطاب کردن خود وجهی ندارد.

از سوی دیگر بر فرض اینکه گناهکار باشید، پس عفو و بخشش الهی، این همه توصیه و سفارش به توبه چه معنایی پیدا می کند؟

یادتان باشد خطا و اشتباه در همه انسان ها به جز معصومین وجود دارد، اما مهمتر از خطا توبه از آن است که شکر خدا شما موفق به آن شده اید. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در روایتی می‌فرمایند:

«كلّ بني آدم خطّاء و خير الخطّائين التّوابين» (1)؛ «همة آدمیان خطا می‌کنند و بهترین خطاکاران توبه گرانند».
به هر حال، آنچه مسلم است این است که با توبه حقیقی، گناه انسان هر اندازه که باشد، بخشیده می‌شود و فرد می‌تواند بعد از آن، زندگی آرام و پاکی را داشته باشد.

چه بسا ممکن است اشتباهات قبلی انسان، باعث بیداری بیشتر فرد گردد به صورتی که بعد از آن بیشتر از خود مراقبت انجام دهد تا دگر باز فریب وسوسه های شیطانی را نخورد و یا قدم در وادی گناه نگذارد و نیز ممکن است برای جبران اشتباهات گذشته، تلاش بیشتری کند و راه تقوا و پاکی را بهتر از دیگران بپیماید و زندگی خداپسندانه‌ای را فراهم آورد. در طول تاریخ افراد گناهکار زیادی بودند که از شما گناهشان بیشتر و بدتر بود، اما برخی از آنها با توبه واقعی به درگاه الهی در زمرة خوبان قرار گرفتند به طوری که دیگران به مقام و منزلت‌شان غبطه می‌خورند. در تاریخ موارد زیادی از این گونه افراد همچون حر بن یزید ریاحی، فضیل بن عیاض و... گزارش شده است.

مگر ‌نمی‌دانید که امام حسین‌(علیه‌السلام) با حر بن یزید ریاحی که راه را بر امام و یارانش بست و به جنگ امام زمانش آمده بود و بزرگترین گناه تاریخ را مرتکب شد چگونه برخورد کرد و چه مقام و منزلی حر بعد از شهادت در بین شهدای اسلام دارد؟!

پی‌نوشت:


  1. ابوالقاسم، ‏پاینده، نهج‌الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، تهران‏: دنیاى دانش‏، 1363، ص609.

همدل;1012761 نوشت:

بدون تردید، اگر شما قبل از رسیدن به سن بلوغ و تکلیف، ناخواسته مرتکب خطا، اعمال خلاف و گناهانی شده اید، گناهکار نیستند و مواخذه نخواهند شد و در نامۀ اعمال شما گناهی ثبت و ضبط نشده است؛ بنابراین گناهکار و نجس خطاب کردن خود وجهی ندارد.

از سوی دیگر بر فرض اینکه گناهکار باشید، پس عفو و بخشش الهی، این همه توصیه و سفارش به توبه چه معنایی پیدا می کند؟

یادتان باشد خطا و اشتباه در همه انسان ها به جز معصومین وجود دارد، اما مهمتر از خطا توبه از آن است که شکر خدا شما موفق به آن شده اید. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در روایتی می‌فرمایند:

«كلّ بني آدم خطّاء و خير الخطّائين التّوابين» (1)؛ «همة آدمیان خطا می‌کنند و بهترین خطاکاران توبه گرانند».
به هر حال، آنچه مسلم است این است که با توبه حقیقی، گناه انسان هر اندازه که باشد، بخشیده می‌شود و فرد می‌تواند بعد از آن، زندگی آرام و پاکی را داشته باشد.

چه بسا ممکن است اشتباهات قبلی انسان، باعث بیداری بیشتر فرد گردد به صورتی که بعد از آن بیشتر از خود مراقبت انجام دهد تا دگر باز فریب وسوسه های شیطانی را نخورد و یا قدم در وادی گناه نگذارد و نیز ممکن است برای جبران اشتباهات گذشته، تلاش بیشتری کند و راه تقوا و پاکی را بهتر از دیگران بپیماید و زندگی خداپسندانه‌ای را فراهم آورد. در طول تاریخ افراد گناهکار زیادی بودند که از شما گناهشان بیشتر و بدتر بود، اما برخی از آنها با توبه واقعی به درگاه الهی در زمرة خوبان قرار گرفتند به طوری که دیگران به مقام و منزلت‌شان غبطه می‌خورند. در تاریخ موارد زیادی از این گونه افراد همچون حر بن یزید ریاحی، فضیل بن عیاض و... گزارش شده است.

مگر ‌نمی‌دانید که امام حسین‌(علیه‌السلام) با حر بن یزید ریاحی که راه را بر امام و یارانش بست و به جنگ امام زمانش آمده بود و بزرگترین گناه تاریخ را مرتکب شد چگونه برخورد کرد و چه مقام و منزلی حر بعد از شهادت در بین شهدای اسلام دارد؟!

پی‌نوشت:


  1. ابوالقاسم، ‏پاینده، نهج‌الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، تهران‏: دنیاى دانش‏، 1363، ص609.

مسئله اینجاست که من سن تکلیفم قبل از سن بلوغم بوده است. حالا کاری به این حرف ها نداریم. الان به نظر شما من باید اون یک سال نماز را بخوانم یا نخوانم؟ یک سال نمازی که در دوازده سالگی خوانده ام؟!!!!!!!!

سایه سایه;1012773 نوشت:
مسئله اینجاست که من سن تکلیفم قبل از سن بلوغم بوده است. حالا کاری به این حرف ها نداریم. الان به نظر شما من باید اون یک سال نماز را بخوانم یا نخوانم؟ یک سال نمازی که در دوازده سالگی خوانده ام؟!!!!!!!!


ما سن بلوغ نداریم؛ بلکه دوران بلوغ داریم که بین 2 تا 6 سال به طول می انجامد، سن تکلیف هم در این دوران رخ می دهد؛ البته برای برخی افراد زودتر و برخی دیرتر.
سه نشانه برای رسیدن به سن تکلیف وجود دارد که هر کدام از این سه نشانه زودتر در بدن ظاهر شود نشانۀ رسیدن به سن تکلیف می باشد.

1- بیرون آمدن مایع منی در خواب یا بیداری
2- روئیدن موی درشت در ناحیۀ تناسلی
3- اتمام پانزده سال قمری برای پسران و 9 سال قمری برای دختران.

حکم شرعی نمازهایی که بدون انجام غسل جنابت خوانده اید را می توانید از دفتر مرجع تقلید خودتان بپرسید و من در پست های قبلی به نظر برخی از مراجع عظام تقلید اشاره کردم

alimohamadi1;1012757 نوشت:
داداش یه دعایی هست من خوندم معجزه دیدم
کارم انقد گیر بود که مثل تو افتاده بودم به کفر گفتن و میگفتم خدا هم کاری نمیتونه برای من کنه قصد خودکشی داشتم ،این دعارو خوندم به طرز معجزه آسایی کارم درست شد ،وقتی رفتم دنبال کارم همه چی خیلی عجیب طوری رقم میخورد که کار به نفعم پیش میرفت ،دعارو برای تو مینویسم بخون انشاءالله کار تو هم درست میشه

نیت چهل روزه کن برای حاجتت

وضو بگیر بشین سمت قبله
۱. ده تا لعن به قاتلای امام حسین ع بفرست مثلا بگو (اللهم العن قتله الحسين علیه السلام)
۲. ده تا الله اکبر
۳.زیارت امین الله(من معنیشو خوندم)
۴.دو رکعت نماز زیارت
۵.زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام(من ده تا گفتم)
۶. دو رکعت نماز زیارت
۷.دعای علقمه(من معنیشو خوندم)

اون قدر از این دستورات انجام دادم و جواب نگرفتم که از هرچی مفاتیح و زیارت عاشورا و علقمه امام رضا و این جور چیزا حالم به هم می خوره.
ثانیا اگه قرار بود معجزه بشه همون موقعی که به این کار افتادم معجزه می شد.

موضوع قفل شده است