جمع بندی آیا عشق بعد از ازدواج به وجود میاد؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عشق بعد از ازدواج به وجود میاد؟

سلام
من دختری ۲۴ ساله هستم ، تقریبا دو سالی میشه که یه خاستگار از آشنا های دور دارم
که خیلی پسر خوبی هستش ، از لحاظ اخلاق و خانواده و ...
تقریبا از همون بچگی میشناسمش ، اما هیچوقت بین من و ایشون هیج حسی نبود هیچی ، کلا از طرز فکر و نحوه برخورد و رفتار کردنش خوشم نمیاد . اصلا نمیتونم به عنوان همسر قبولش کنم
خانواده خیلی بهم گیر میدن که حتما قبول کنم حتی پدرم یه دو هفته میشه که خیلی سر سنگین باهام برخورد میکنه ، حتی چند بار بین منو پدر و مادرم یه دعوای اساسی شد ، همش میگن بعدا عشق به وجود میاد .
من موندم چیکار کنم لطفا فورا راهنمایی کنین

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

Pari asdoor;1010972 نوشت:
سلام
من دختری ۲۴ ساله هستم ، تقریبا دو سالی میشه که یه خاستگار از آشنا های دور دارم
که خیلی پسر خوبی هستش ، از لحاظ اخلاق و خانواده و ...
تقریبا از همون بچگی میشناسمش ، اما هیچوقت بین من و ایشون هیج حسی نبود هیچی ، کلا از طرز فکر و نحوه برخورد و رفتار کردنش خوشم نمیاد . اصلا نمیتونم به عنوان همسر قبولش کنم
خانواده خیلی بهم گیر میدن که حتما قبول کنم حتی پدرم یه دو هفته میشه که خیلی سر سنگین باهام برخورد میکنه ، حتی چند بار بین منو پدر و مادرم یه دعوای اساسی شد ، همش میگن بعدا عشق به وجود میاد .
من موندم چیکار کنم لطفا فورا راهنمایی کنین

سلام
شما دخترخانمی هستید که دوست دارد با فردی مناسب ازدواج کند و زندگیِ شیرین و پر از شادی را در کنار همسرش تجربه نماید.

جوانانِ آماده ازدواج اگر انتخاب درستی داشته باشند، پس از ازدواج احساس شان نسبت به یکدیگر تکامل و افزایش می یابد و به عشق تبدیل می شود. عشق بعد از ازدواج در صورتی به وجود می آید که طرف مقابل تا حدودی به دلِ دیگری بنشیند و یک طرف از دیدن دیگری حالش خراب نشود. پس اگر یک طرف از ظاهر و ویژگی های دیگری خوشش نمی آید و از او متنفّر است، نمی توان امید داشت که عشقی پس از ازدواج به وجود آید و اصولا این ازدواج دوامی نخواهد داشت. پدر شما باید بداند ازدواج هایی که با عشق شروع می شوند، گاهی به طلاق و جدایی ختم می شوند؛ چه برسد به ازدواجی که پیش از شروعْ یک طرف از دیگری خوشش نمی آید.

از آن جائی که خانواده تان از شما حرف شنوی ندارند، توصیه اکید می کنم به یک روانشناس و مشاور خانواده یِ متعهّد و باتجربه در شهر خود مراجعه کنید و موضوع این خواستگار را با او در میان بگذارید. این روانشناس می تواند از پدرتان دعوت کند که به مرکز مشاوره بیاید و دلایلش را برای این ازدواج بگوید. روانشناس و مشاور خانواده یِ مجرَّب می تواند بعد از شنیدنِ موضوع از زبان شما و پدرتان، او را قانع کند که این ازدواج به صلاح نیست. ضمنا به شما توصیه می کنم از این به بعد با مراجعه به یک روانشناس و مشاور خانواده آگاه، در مورد معیارها و ملاک های همسر مناسب، مشاوره بگیرید.بهتر است وقتی خواستگاری برای تان می آید، پس از تأییدِ او در بررسی های مقدماتی، به همراه خواستگارتان به روانشناس و مشاور خانواده با تجربه مراجعه کنید تا تناسب میان شما و خواستگارتان را بررسی کند.

اگر تا سنّ 26 سالگی نتوانستید ازدواج کنید و تعدادی از خواستگارها را ردّ کردید، حتما برای ردّ هر خواستگار، با روانشناس و مشاور خانواده آگاه مشورت کنید. زیرا ممکن است شما معیارها و ملاک های غیرواقع بینانه برای ازدواج در نظر داشته باشید که قابل دسترسی نباشد و این مسأله باعث شود شما دست ردّ به سینه افراد مناسبی زده باشید. می توانید هم اکنون نیز در مورد ملاک ها و معیارهای یک همسر مناسب با روانشناس و مشاوری آگاه به صورت مفصّل و با ذکر جزئیات صحبت کنید تا با دیدگاهی درست به ارزیابی و بررسیِ شخصیّتِ خواستگارهای تان بپردازید.

Pari asdoor;1010972 نوشت:
خیلی پسر خوبی هستش ، از لحاظ اخلاق و خانواده

Pari asdoor;1010972 نوشت:
کلا از طرز فکر و نحوه برخورد و رفتار کردنش خوشم نمیاد

سلام. من هم همچین موردهایی داشتم. خیلی پسرهای خوبی بودند اما کلا ازشون خوشم نمی آمد. یعنی از تصور اینکه خودم رو در کنارشون تصور کنم به عنوان همسر، حالم بد میشد.

استارتر گرامی امکانش هست بیشتر توضیح بدید؟ یعنی طرز فکر و رفتار و نحوه برخوردش دقیقا چه طور بود؟ از لحاظ اخلاقی که میگید خوبه یهنی چطوره؟

کارشناس گرامی میشه بپرسم آیا معمولا این حسهای افراد بهم، ربطی به ملاکهای ازدواج داره یا خیر؟ منظورم اینه که گاهی اوقات یک فرد خیلی خوبی هست، ملاکهاشم با ما یکی هست ( شاید تا 70 درصد شباهت داریم) ولی اصلا از او خوشمان نمیاد. دلیل خاصی هم نداریم. ولی خوب در کل از طرز رفتار و .. اش خوشمان نمیاد. گاهی اوقات مثلا از تن صداش بدمون میاد.
مثلا برخی از کارشناسان سمت خدا هستند (تنها برنامه تلویزیونی که نگاه میکنم) خیلی به دل می نشینند اما برخی دیگه حتی ممکنه حرفهای مهمتری هم بزنند و بار علمیشون بالا باشه اما وقتی صداشون به گوش من میخوره باید یا خاموش کنم یا پاشم برم، اصلا نمیتونم تحمل کنم.

به نظر شما این روحیات چیزی هست که کارشناس مشاور بتونه اون رو تغییر بده؟

[="Tahoma"]

Pari asdoor;1010972 نوشت:
سلام
من دختری ۲۴ ساله هستم ، تقریبا دو سالی میشه که یه خاستگار از آشنا های دور دارم
که خیلی پسر خوبی هستش ، از لحاظ اخلاق و خانواده و ...
تقریبا از همون بچگی میشناسمش ، اما هیچوقت بین من و ایشون هیج حسی نبود هیچی ، کلا از طرز فکر و نحوه برخورد و رفتار کردنش خوشم نمیاد . اصلا نمیتونم به عنوان همسر قبولش کنم
خانواده خیلی بهم گیر میدن که حتما قبول کنم حتی پدرم یه دو هفته میشه که خیلی سر سنگین باهام برخورد میکنه ، حتی چند بار بین منو پدر و مادرم یه دعوای اساسی شد ، همش میگن بعدا عشق به وجود میاد .
من موندم چیکار کنم لطفا فورا راهنمایی کنین

اینکه عضق بعد از ازدواج به وجود میان درست
اما فاصله عشق و نفرت اندازه ی یه تار مو هست .ممکنه عشقی که بجود نیاد هیچچچ .تازه متنفر هم بشید

Pari asdoor;1010972 نوشت:
سلام
من دختری ۲۴ ساله هستم ، تقریبا دو سالی میشه که یه خاستگار از آشنا های دور دارم
که خیلی پسر خوبی هستش ، از لحاظ اخلاق و خانواده و ...
تقریبا از همون بچگی میشناسمش ، اما هیچوقت بین من و ایشون هیج حسی نبود هیچی ، کلا از طرز فکر و نحوه برخورد و رفتار کردنش خوشم نمیاد . اصلا نمیتونم به عنوان همسر قبولش کنم
خانواده خیلی بهم گیر میدن که حتما قبول کنم حتی پدرم یه دو هفته میشه که خیلی سر سنگین باهام برخورد میکنه ، حتی چند بار بین منو پدر و مادرم یه دعوای اساسی شد ، همش میگن بعدا عشق به وجود میاد .
من موندم چیکار کنم لطفا فورا راهنمایی کنین

هر وقت برای زندگیت تصمیم بزرگی میگیری .اون تصمیم میتونه سرنوشتت و عوض کنه
ازدواج اونقدر مهم هست که نباید با اما و اگر و شاید .پا پیش نگذارید
ادم وقتی ازدواج میکنه که مطمئن باشه .مطمئن باشه این شخصی که برای ازدواج در نظر گرفته رو دوست داره و ارزوش اینه تا اخر هم کنار هم زندگی کنند
وقتی علاقه ای نیست یعنی نیست .مگر اینکه معجزه شود .
شما هم که میگید از رفتار ایشون متفرید .احتما به وجود اومدن عشق صفره .صفررررررررررررررررررر
پدرو مادر بد بچه شون و نمیخوان .اما اون ها که خدا نیستن .اون ها هم انسان و جایز الخطا .پس این ناراحتی ها رو تحمل کنید .

صائب تبریزی;1011251 نوشت:
سلام. من هم همچین موردهایی داشتم. خیلی پسرهای خوبی بودند اما کلا ازشون خوشم نمی آمد. یعنی از تصور اینکه خودم رو در کنارشون تصور کنم به عنوان همسر، حالم بد میشد.

استارتر گرامی امکانش هست بیشتر توضیح بدید؟ یعنی طرز فکر و رفتار و نحوه برخوردش دقیقا چه طور بود؟ از لحاظ اخلاقی که میگید خوبه یهنی چطوره؟

کارشناس گرامی میشه بپرسم آیا معمولا این حسهای افراد بهم، ربطی به ملاکهای ازدواج داره یا خیر؟ منظورم اینه که گاهی اوقات یک فرد خیلی خوبی هست، ملاکهاشم با ما یکی هست ( شاید تا 70 درصد شباهت داریم) ولی اصلا از او خوشمان نمیاد. دلیل خاصی هم نداریم. ولی خوب در کل از طرز رفتار و .. اش خوشمان نمیاد. گاهی اوقات مثلا از تن صداش بدمون میاد.
مثلا برخی از کارشناسان سمت خدا هستند (تنها برنامه تلویزیونی که نگاه میکنم) خیلی به دل می نشینند اما برخی دیگه حتی ممکنه حرفهای مهمتری هم بزنند و بار علمیشون بالا باشه اما وقتی صداشون به گوش من میخوره باید یا خاموش کنم یا پاشم برم، اصلا نمیتونم تحمل کنم.

به نظر شما این روحیات چیزی هست که کارشناس مشاور بتونه اون رو تغییر بده؟

این سوال رو خیلی دوست دارم جوابش رو بدونم. از نظر روانشناسی آیا راه حلی وجود داره که بتونیم بدون دستکاری طرز فکر اصلی و درست عقلانیمون ، احساس دائمی و طولانی مدت متضادمون رو نسبت به چیزی عوض کنیم؟

مثلا ما در یک اداره ایی کار میکنیم، که اتفاقا اونجا رو خیلی جای خوبی میدونیم، حقوق و درامد عالی، موقعیت اجتماعی، استفاده از تخصص و تبحر ما در جای درست و.... . همه مزایای اون هستند که از نظر عقلانی کاملا قبولش داریم. اما ممکنه از نظر احساسی از اونجا متنفر باشیم. مثلا هر روز صبح که داریم میریم اونجا انگار که ما رو یکدستِ کامل کتک زده اند! یا در مورد انتخاب همسر هم همین طوره. شخصی پیش روی ماست که همه آپشنهای مورد تایید عقل رو داره و ما هم فبول داریم اما باز هم احساس ما با عقل ما مغایره.

و اینکه 1- این دست تناقض ها آیا در همه افراد ممکنه بوجود بیاد و روال خاصی نداره یا اینکه فرد باید حتما قبلا در زندگیش یک سری اتفاقات خاص افتاده باشه تا به این حالت برسه؟ و 2- اساسا وجود این حالت در فرد نشان دهنده چیز بدیه؟ یک نقص هست که امکان جلوگیری از بوجود اومدنش در گذشته وجود داشته؟ 3- اگر بله، آیا روش خاصی وجود داره که بشه از این دست حالات پیش گیری کرد ؟ یعنی تمرینها و تکنیکهایی ممکنه وجود داشته باشند که اگر یک فرد مثلا به خوبی آموزش ببینه و از مثلا 5 سالگی بطور مستمر اونها رو از مرحله آسون تا دشوار انجام بده، بتونه در سن مثلا سی سالگی مدیریت کامل احساس رو بدست عقل بده؟

بطور مثال: مهارتها و افعالی وجود دارند که این خانم در صورت دانستن و انجام اونها ، ممکن بود در این سالها به اون آقا علاقه مند بشه یا خیر؟؟ ممنون

Pari asdoor;1010972 نوشت:
همش میگن بعدا عشق به وجود میاد .

این نتیجه گیری هم میتونه درست باشه هم غلط!
اول اینکه لازم هست که از عشق تعریف درست تری داشته باشیم. عشق به مثابه یک بازی پینگ پونگ هست از این مثال نقش مهم هر دو طرف روشن میشود.
نکته مهم دیگه این هست که عشق یک مرحله خاص نیست. یک نقطه خاص نیست که شما پس از مدتی یا فی الفور (عشق در یک نگاه!!!) به آن برسید. عشق یک نوع آفرینش و به فعلیت رساندن خوبی های طرفین توسط هم همدیگر هست که یک حالت پویا دارد و به مثابه طی یک مسیر هست. یک ساختن مداوم و همیشگی است.

با این توضیحات پرواضح است که عشق های حاصل از فشار هورمونهای جنسی! یا عشق در یک نگاه یا خوش آمدن های چند روزه ولو به شدیدترین شکل ممکن هم باشد ، اینها هرچه باشند عشق نیستند.

برای ازدواج از این منظر یک کشش اولیه و جذابیت جنسی حداقلی برای طرفین ضروری است. دقت بفرمایید که این امر ضروری است و به هیچ وجه قابل اغماض نبوده و در صورت فقدان آن کار از پای بست ویران خواهد بود!
این مورد که به کفایت باشد کار تازه شروع میشود که مناسب بودن دو فرد برای همدیگر هست. ما شوهر یا زن خوب نداریم! ما شوهر یا زن مناسب داریم! برای تناسب شاید مثال دو چرخ دو طرف ماشین بهترین مثال باشد . یعنی دو چرخ باید اندازه هم باشند سرعت متناسب هم داشته باشند تا ماشین بتواند حرکت کند. و در این مناسب بودن همه ملزومات یک ازدواج خوب نهفته است که از شناخت کافی گرفته تا همسویی افکار و برنامه ها جز آن هست که اینها هم از الزامات است. اگر این بخش اصلی هم بر وفق مراد طی شد آنگاه میشود امیدوار بود که عشق در طول زندگی پس از ازدواج خود را نشان خواهد داد. در این صورت اگر کسی به کل زندگی مشترک شما از آشنایی تا انتها نگاه کند میتواند عشق را در آن بیابد. یعنی در صورت وجود شرایط گفته شده هم قرار نیست شما مثلا پس از گذشت مدت زمان مشخصی ببینید که عاشق شده اید! و عشق پس از این مدت وارد زندگی شما شده است! نه. بلکه این فرایند وقتی درست انجام میشود مقارن با عشق خواهد بود. امید که آن را تجربه کنید.

در انتها به دو جمله بسیار مهم از آقای دکتر هولاکویی اشاره کنم که ملکه ذهن شود. (که حتما توصیه میکنم مباحث «چرا ازدواج چرا طلاق» و « 50باید و نباید زندگی» ایشان را گوش دهید بسیار کمک میکند)
1- ازدواج خوب ، خوب است. ولی ازدواج بد، خیلی خیلی خیلی خیلی بد است!
2- پشت قباله ازدواج نوشته است که کالایی است که پس گرفته میشود! یعنی شما آنچه میتوانی در انتخاب درست، سعی میکنی اگر شد که شد. اگر نشد طلاق را برای همین گذاشته اند! دنیا به آخر نمیرسد هرچند بالاخره هزینه هایی دارد

صائب تبریزی;1011274 نوشت:
این سوال رو خیلی دوست دارم جوابش رو بدونم. از نظر روانشناسی آیا راه حلی وجود داره که بتونیم بدون دستکاری طرز فکر اصلی و درست عقلانیمون ، احساس دائمی و طولانی مدت متضادمون رو نسبت به چیزی عوض کنیم؟

مثلا ما در یک اداره ایی کار میکنیم، که اتفاقا اونجا رو خیلی جای خوبی میدونیم، حقوق و درامد عالی، موقعیت اجتماعی، استفاده از تخصص و تبحر ما در جای درست و.... . همه مزایای اون هستند که از نظر عقلانی کاملا قبولش داریم. اما ممکنه از نظر احساسی از اونجا متنفر باشیم. مثلا هر روز صبح که داریم میریم اونجا انگار که ما رو یکدستِ کامل کتک زده اند! یا در مورد انتخاب همسر هم همین طوره. شخصی پیش روی ماست که همه آپشنهای مورد تایید عقل رو داره و ما هم فبول داریم اما باز هم احساس ما با عقل ما مغایره.

و اینکه 1- این دست تناقض ها آیا در همه افراد ممکنه بوجود بیاد و روال خاصی نداره یا اینکه فرد باید حتما قبلا در زندگیش یک سری اتفاقات خاص افتاده باشه تا به این حالت برسه؟ و 2- اساسا وجود این حالت در فرد نشان دهنده چیز بدیه؟ یک نقص هست که امکان جلوگیری از بوجود اومدنش در گذشته وجود داشته؟ 3- اگر بله، آیا روش خاصی وجود داره که بشه از این دست حالات پیش گیری کرد ؟ یعنی تمرینها و تکنیکهایی ممکنه وجود داشته باشند که اگر یک فرد مثلا به خوبی آموزش ببینه و از مثلا 5 سالگی بطور مستمر اونها رو از مرحله آسون تا دشوار انجام بده، بتونه در سن مثلا سی سالگی مدیریت کامل احساس رو بدست عقل بده؟

بطور مثال: مهارتها و افعالی وجود دارند که این خانم در صورت دانستن و انجام اونها ، ممکن بود در این سالها به اون آقا علاقه مند بشه یا خیر؟؟ ممنون

شدنی هست و کسب این دانش درب‌های زیادی از مغز رو جلوتون باز میکنه

اتفاقا خیلی پیشترها من به همین جایی که شما رسیدین رسیده بودم و چندین کتاب روانشناسی تونستند این دانش رو در اختیارم قرار بدن

کلید این مسیر کسب اطلاعاتی در مورد هوش هیجانی و مدیریت احساسات nlp هستش

حتما روش وقت بزارید یکی از مطالبی هستش که من دیر باهاش آشنا شدم و فرصتهای زیادی رو از دست دادم

اگر هم دوست داشتین موضوع جدیدی براش باز کنین فکر می‌کنم بتونیم در کنار کارشناس و همفکری با هم به نتایج خوبی برسیم

پرسش:

دختری 24 ساله هستم. دو سال پیش پسرجوانی از آشناهای دور از من خواستگاری کرد. او از نظر اخلاق و خانواده، پسر خوبی است. اما هیچ حسّی به او ندارم. از طرز فکر و رفتارش خوشم نمی آید و نمی توانم او را به عنوان همسر بپذیرم. خانواده ام مرا تحت فشار قرار داده اند که جواب مثبت بدهم. پدر و مادرم چند بار با من دعواکرده اند و اصرار دارند که بعد از ازدواج عشق به وجود می آید. لطفا راهنمایی ام کنید.

پاسخ:

شما دخترخانمی هستید که دوست دارد با فردی مناسب ازدواج کند و زندگیِ شیرین و پر از شادی را در کنار همسرش تجربه نماید.

جوانانِ آماده ازدواج اگر انتخاب درستی داشته باشند، پس از ازدواج احساس شان نسبت به یکدیگر تکامل و افزایش می یابد و به عشق تبدیل می شود. عشق بعد از ازدواج در صورتی به وجود می آید که طرف مقابل تا حدودی به دلِ دیگری بنشیند و یک طرف از دیدن دیگری حالش خراب نشود. پس اگر یک طرف از ظاهر و ویژگی های دیگری خوشش نمی آید و از او متنفّر است، نمی توان امید داشت که عشقی پس از ازدواج به وجود آید و اصولا این ازدواج دوامی نخواهد داشت. پدر و مادر شما باید بدانند ازدواج هایی که با عشق شروع می شوند، گاهی به طلاق و جدایی ختم می شوند؛ چه برسد به ازدواجی که پیش از شروعْ یک طرف از دیگری خوشش نمی آید.

از آن جائی که خانواده تان از شما حرف شنوی ندارند، توصیه اکید می کنم به یک روانشناس و مشاور خانواده یِ متعهّد و باتجربه در شهر خود مراجعه کنید و موضوع این خواستگار را با او در میان بگذارید. این روانشناس می تواند از پدر و مادرتان دعوت کند که به مرکز مشاوره بیایند و دلایلشان را برای این ازدواج بگویند. روانشناس و مشاور خانواده یِ مجرَّب می تواند بعد از شنیدنِ موضوع از زبان شما و پدر و مادرتان، آنها را قانع کند که این ازدواج به صلاح نیست. ضمنا به شما توصیه می کنم از این به بعد با مراجعه به یک روانشناس و مشاور خانواده آگاه، در مورد معیارها و ملاک های همسر مناسب، مشاوره بگیرید. بهتر است وقتی خواستگاری برای تان می آید، پس از تأییدِ او در بررسی های مقدماتی، به همراه خواستگارتان به روانشناس و مشاور خانواده با تجربه مراجعه کنید تا تناسب میان شما و خواستگارتان را بررسی کند.

اگر تا سنّ 26 سالگی نتوانستید ازدواج کنید و تعدادی از خواستگارها را ردّ کردید، حتما برای ردّ هر خواستگار، با روانشناس و مشاور خانواده آگاه مشورت کنید. زیرا ممکن است شما معیارها و ملاک های غیرواقع بینانه برای ازدواج در نظر داشته باشید که قابل دسترسی نباشد و این مسأله باعث شود شما دست ردّ به سینه افراد مناسبی زده باشید. حتما کتاب «مطلع مهر» که در مورد معیارهای انتخاب همسر و آداب خواستگاری است را از اینترنت به صورت رایگان دانلود کنید و چند بار مطالعه نمایید و با مطالب آن کتاب به خوبی آشنا شوید تا بدانید در جلسات خواستگاری چه چیزهایی را بررسی کنید.
فهرست کتاب های مفید برای شما:
- مطلع مهر، تاليف دکتر بانکی ‌پورفرد، انتشارات حديث راه عشق(پی دی اف رایگان در اینترنت).
- دختران و انتخاب همسر، تاليف آقای علي اکبر مظاهری، انتشارات عطش.
- آموزش پيش از ازدواج، تاليف آقای مهدی ميرمحمدصادقی، انتشارات بِه‌نشر.
- آيين خواستگاری و ازدواج، سيدحسين حسينی، نشر مُنير.
- مهارت های زناشویی، نوشته مَتیو مَک کِی، انتشارات ارجمند و نشر ابن سینا.
- مهارت گفتگو برای همسران، نوشته خانم زهره شیری، (پی دی اف رایگان در اینترنت).

موضوع قفل شده است