جمع بندی آیا با ایجاد یک جامعه اسلامی، این جامعه به سمت اسلامی بودن پیش میره؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا با ایجاد یک جامعه اسلامی، این جامعه به سمت اسلامی بودن پیش میره؟

سلام خوب و سلامت باشین
ایا با ایجاد یک جامعه اسلامی اون جامعه به سمته اسلامی بودن پیش میره

ایا از زمانی که انقلاب اتفاق افتاد و استانداردهای یک جامعه اسلامی اجرایی شد ما جامعه ای اسلامی تر داریم ؟

صحبتم رو با یک مثال آغاز می‌کنم و سپس سعی در تبیین پرسشم می‌کنم

در درون قوانین اسلامی مثلا چیزی با عنوان قصاص در ملا عام داریم استدلال هم می‌کنند که چون اون جرم علنی اتفاق افتاده باید قصاصش هم علنی باشه

یا مثلا به راحتی در عاشورا تاسوعا گردن گاو و گوسفند و شتر میبرن و گاها اینها چندین و چند بار جون میدن و حتی کلیپی دیدم که گردن شتر رو با چاقو بریده بودن اون هم رم میکنه و تو خیابون راه میوفته و تمام خیابون ها رو خونی میکنه و مطمینا بچه های خردسال زیادی این مساله رو نگاه می‌کنند

یا مساله قمه زنی که چند تا از علما حتی آیت الله بهجت هم تاییدش کردن
برعکس وقتی من تلویزیون کشوری مانند انگلیس رو نگاه می‌کنم مثلا میبینم که یه کسی مجرم سابقه دار بوده و خانومی رو بهش تجاوز میکنه و بعد آتیشش میزنه و بعد در نهایت پدر و مادر و اولیای اون خانوم شخص گناهکار رو میبخشند و ایشون چند سالی زندانی تحمل میکنه و بیرون میاد و این رو بولد می‌کنند که مردم یاد بگیرید که ببخشید و چون این مساله برای عموم پخش میشه مردم بخشش رو یاد میگیرم و به هم کمک کردن رو

خوب ببینیم چه اتفاقی میوفته
ما در درون هر سیستمی که میخواین ایجاد کنیم یک سری دستورات داریم و یک سری اهداف ولی خوب وقتی دستورات اسلامی رو اجرا می‌کنیم به اهداف نمیرسیم چرا

وقتی ما یک مجرم حالا هر غلطی هم که کرده جلوی جمع اعدام می‌کنیم یعنی داریم به مردم درس عدالت از نوع انتقام رو میدیم

فلانی جرم کرد عدالت در موردش اجرا شد و اعدامش کردیم

اگر به پسر 14 ساله ببینه یکی در درون خیابون داره به خواهرش نگاه می‌کند میگه الان میام و عدالت را در مورد تو انجام میدهم و خر خره آش را میبرد

در حالیکه به نظره من اسلام میبایست میگفت به جای این کار در درون یک جامعه اسلامی بخشش ها و مهربانی ها را علنی کنید نه گردن بریدن ها و قمه زنی ها و اعدام علنی

من با استدلال هاتون کاری ندارم مطمینا میخواین بگین گناهش علنی بوده باید علنی تادیب بشه اوکی تادبیش کردین ولی یک جامعه رو دیوونه می‌کنین

سوالم اینه
اسلام میاد یه سری خصوصیات خوب و عالی از یک مدینه فاضله ارایه میکنه بعدش میاد و یک سری دستورات مثله شلاق زدن و قصاص و بریدن دست و پا و از این جور چیزها هم تعریف میکنه

خوب این دستورات به اون کیفیت ها جامعه عمل نمیپوشونه

از آنجا که عملا در کشورهایی مانند استرالیا و المان و فرانسه و سویس و .... کیفیت های یک جامعه اسلامی نمود بیشتری داره

و کشورهایی که دقیقا می‌رن و گشت ارشاد میزارن و حجاب رو اجباری میکنن و قصاص میکنن و زهد ورزی میکنن عملا از اون نمودها فاصله میگیرن

چرا

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



سوال شما را می توان در چند محور بررسی کرد:
1. آیا قوانین اسلامی برای اداره جامعه کارایی دارند؟
2. بر فرض کارایی داشتن، چرا جامعه به تعالی مطلوب نرسیده است؟

قسمت اول بحث بسیار کلی است و یک تاپیک قادر به پوشش دادن تمام قوانین و بررسی آنها نیست. بنابراین چاره ای جز بیان کلیاتی در این زمینه نداریم. مگر اینکه شما یک بحث خاص مانند قصاص را که در مثالهای خودتون مطرح کردید، مبنا قرار بدهید و به همان مثال بپردازیم. انتخاب این بخش با شماست.

قسمت دوم هم مربوط به میزان به کارگیری قوانین دارد که در ادامه به آن می پردازیم.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
بخش اول؛

مقدمه؛ قانون همانطور که از نام آن پیداست باید قاطع باشد و بدون در نظر گرفتن روابط و احساسات، به اعمال ضوابط بپردازد. این مساله در تمام نظام های موجود مد نظر است. اما در عین حال اگر همین قانون خشک بخواهد در جامعه اجرا شود، ممکن است در برخی موارد، ظرفیت هایی از بین برود. به همین دلیل در کنار قانون، اخلاق هم لازم است.

با توجه به مقدمه مذکور، اصل اولی در اداره جامعه، وجود قانون محکمی است که وقوع تخلف را از بین ببرد و حتی در مواردی که حساسیت ویژه ای دارند، به مجرمان اجازه فکر کردن به گناه و خطا را ندهد. اما در کنار این اصل اولی، یک سری احکام اخلاقی نیز وجود دارد. به عنوان مثال در صورت قتل عمد، اصل اولی این است که قاتل قصاص شود، اما در کنار این حق که به اولیای دم داده شده، بخشش و عفو نیز به صورت پررنگی مطرح شده است. چرا که ممکن است شخصی در شرایط خاصی قرار بگیرد و به دلیل عصبانیت شدید، جان فرد دیگری را بگیرد و برای دادن یک فرصت دوباره به چنین افرادی، خداوند متعال عفو و گذشت را مطرح کرده و برای آن ثواب زیادی برشمرده است: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى ‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!(1) علاوه بر توصیه های قرآن، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: «مَن يَغفِر يَغفِرِ اللّه‏ لَهُ وَ مَن يَعفُ يَعفُ اللّه‏ عَنهُ»؛ هر كس از خطاها درگذرد، خدايش از او درگذرد و هر كس گذشت كند خدا نيز از او گذشت كند.(2) ایشان در جای دیگر می فرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَيُقَالُ مَنْ ذَا الَّذِي أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَيُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ»؛ هنگامى كه بندگان در پيشگاه خدا مى ‏ايستند، آواز دهنده ‏اى ندا دهد: آن كس كه مزدش با خداست برخيزد و به بهشت رود. گفته مى ‏شود: چه كسى مزدش با خداست؟ مى ‏گويد: گذشت كنندگان از مردم.(3) البته این گذشت در مورد کسی است که صلاحیت اصلاح را داشته باشد وگرنه در مورد انسان پستی که با خونسردی قتل و فساد انجام می دهد، عفو و گذشت او را جری تر خواهد کرد، همانطور که امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: «ألعَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدر إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ»؛ عفو و گذشت به همان اندازه که در اصلاح شخص بزرگوار موّثر است شخص فرومایه را تباه می کند.(4)

بنابراین وجود قوانین باید بازدارنده باشند و نباید در قانون به عنوان اصل اولی، ترحم جا بگیرد. زیرا قانون در اینصورت از کارایی خود بازمانده و کسی برایش تره هم خرد نمی کند! اما در کنار این قانون محکم باید تبصره هایی هم وجود داشته باشد تا برخی موارد اصلاحی را پوشش دهد و آن عفو و گذشتی است که اسلام برای ظلم های فردی در نظر گرفته شده است. اما در مورد ظلم های اجتماعی، کسی حق گذشت و عفو را ندارد.

پی نوشت ها:
1. نور: 22.
2. پاينده، ابوالقاسم، (1382)، نهج الفصاحة، چهارم، تهران، دنیای دانش، ص734.
3. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج64، ص266.
4. كراجكى، محمد بن على‏، (1410)، كنز الفوائد، اول، قم، دارالذخائر، ج2 ، ص182.

[/]

[=Book Antiqua]
بخش دوم؛

با توجه به استحکام قانون در وحله اول، باید دید آیا این قوانین به طور کامل اجرا شده است؟
به عبارت دیگر تعالی و سعادت جامعه در گرو عمل به قوانین اسلامی است. در حقیقت، آرزوی کسانی که انقلاب کردند، اجرای قوانین اسلامی بود، اما باید دید تا چه حد موفق بوده اند و آیا همین میزان نیز تاثیراتی روی جامعه گذاشته است یا خیر؟ به اذعان بسیاری از متفکران، حجم کمی از این پتانسیل در جامعه به کار گرفته شده است. البته به نظر می رسد منظور شما بیشتر ناظر به بخش اول باشد اما اگر در این زمینه هم اشکالی دارید، بفرمایید تا بررسی شود.

اما برای اطلاع از ظرفیت اسلام در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، بالندگی ممالک اسلامی در قرون چهارم و پنجم مثال خوبی است، دورانی که مسلمین با تعالیم اسلامی سبب پیدایش تمدنی بزرگ شدند و این دوران به عصر طلایی مشهور شد. عمل به همین فرامین سبب پیدایش دانشمندان بزرگی مانند ابن سینا، ابوریحان و دیگران در جامعه شد.

البته استفاده از ظرفیت کامل اسلام همانطور که در روایات اشاره شده است، در دوران ظهور امام زمان(علیه السلام) محقق خواهد شد، هرچند این به معنای دست روی دست گذاشتن نیست و به هر میزان که به احکام اسلام عمل شود، به همان میزان ثمرات آن را در جامعه خواهیم دید.


پرسش:
آیا قوانین اسلامی برای اداره جامعه کارایی دارند و چرا جامعه کنونی که این قوانین را اجرا می کند، به تعالی مطلوب نرسیده است؟

پاسخ:
قانون همانطور که از نام آن پیداست باید قاطع باشد و بدون در نظر گرفتن روابط و احساسات، به اعمال ضوابط بپردازد. این مساله در تمام نظام های موجود مد نظر است. اما در عین حال، اگر همین قانونِ خشک بخواهد در جامعه اجرا شود، ممکن است در برخی موارد، ظرفیت هایی از بین برود. به همین دلیل در کنار قانون، اخلاق هم لازم است.
با توجه به مقدمه مذکور، اصل اولی در اداره جامعه، وجود قانون محکمی است که وقوع تخلف را از بین ببرد و حتی در مواردی که حساسیت ویژه ای دارند، به مجرمان اجازه فکر کردن به گناه و خطا را ندهد. اما در کنار این اصل اولی، یک سری احکام اخلاقی نیز وجود دارد. به عنوان مثال در صورت قتل عمد، اصل اولی این است که قاتل قصاص شود، اما در کنار این حق که به اولیای دم داده شده، بخشش و عفو نیز به صورت پررنگی مطرح شده است. چرا که ممکن است شخصی در شرایط خاصی قرار بگیرد و به دلیل عصبانیت شدید، جان فرد دیگری را بگیرد و برای دادن یک فرصت دوباره به چنین افرادی، خداوند متعال عفو و گذشت را مطرح کرده و برای آن ثواب زیادی برشمرده است: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى ‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!(1) علاوه بر توصیه های قرآن، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: «مَن يَغفِر يَغفِرِ اللّه‏ لَهُ وَ مَن يَعفُ يَعفُ اللّه‏ عَنهُ»؛ هر كس از خطاها درگذرد، خدايش از او درگذرد و هر كس گذشت كند خدا نيز از او گذشت كند.(2) ایشان در جای دیگر می فرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَيُقَالُ مَنْ ذَا الَّذِي أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَيُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ»؛ هنگامى كه بندگان در پيشگاه خدا مى ‏ايستند، آواز دهنده ‏اى ندا دهد: آن كس كه مزدش با خداست برخيزد و به بهشت رود. گفته مى ‏شود: چه كسى مزدش با خداست؟ مى ‏گويد: گذشت كنندگان از مردم.(3) البته این گذشت در مورد کسی است که صلاحیت اصلاح را داشته باشد وگرنه در مورد انسان های پستی که با خونسردی قتل و فساد انجام می دهند، عفو و گذشت معنا نداشته و ایشان را جری تر خواهد کرد، همانطور که امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: «ألعَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدر إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ»؛ عفو و گذشت به همان اندازه که در اصلاح شخص بزرگوار موّثر است شخص فرومایه را تباه می کند.(4)
بنابراین وجود قوانین باید بازدارنده باشند و نباید در قانون به عنوان اصل اولی، ترحم جا بگیرد. زیرا قانون در اینصورت کارایی خود را از دست می دهد. اما در کنار این قانون محکم باید تبصره هایی هم وجود داشته باشد تا برخی موارد اصلاحی را پوشش دهد و آن عفو و گذشتی است که اسلام برای ظلم های فردی در نظر گرفته است. اما در مورد ظلم های اجتماعی، کسی حق گذشت و عفو را ندارد.

با توجه به استحکام قانون در وحله اول، باید دید آیا این قوانین به طور کامل اجرا شده است؟ به عبارت دیگر تعالی و سعادت جامعه در گرو عمل به قوانین اسلامی است. در حقیقت، آرزوی کسانی که انقلاب کردند، اجرای قوانین اسلامی بود، اما باید دید تا چه حد موفق بوده اند و آیا همین میزان نیز تاثیراتی روی جامعه گذاشته است یا خیر؟ به اذعان بسیاری از متفکران، حجم کمی از این پتانسیل در جامعه به کار گرفته شده است. اما برای اطلاع از ظرفیت اسلام در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، بالندگی ممالک اسلامی در قرون چهارم و پنجم مثال خوبی است، دورانی که مسلمین با تعالیم اسلامی سبب پیدایش تمدنی بزرگ شدند و این دوران به عصر طلایی مشهور شد. عمل به همین فرامین سبب پیدایش دانشمندان بزرگی مانند ابن سینا، ابوریحان و دیگران در جامعه شد. البته استفاده از ظرفیت کامل اسلام همانطور که در روایات اشاره شده است، در دوران ظهور امام زمان(علیه السلام) محقق خواهد شد، هرچند این به معنای دست روی دست گذاشتن نیست و به هر میزان که به احکام اسلام عمل شود، به همان میزان ثمرات آن را در جامعه خواهیم دید.

پی نوشت ها:
1. نور: 22.
2. پاينده، ابوالقاسم، (1382)، نهج الفصاحة، چهارم، تهران، دنیای دانش، ص734.
3. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج64، ص266.
4. كراجكى، محمد بن على‏، (1410)، كنز الفوائد، اول، قم، دارالذخائر، ج2 ، ص182.

موضوع قفل شده است