جمع بندی مادر من با همه مادرها فرق داره

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مادر من با همه مادرها فرق داره


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


هیجده ساله بود که بنده رو به دنیا اورد .ایشون الان چهل و سه ساله هستند
مادر من هیچ وقت مثل بقیه ی مادر ها برای ما صبحونه اماده نمیکرد .اگر تایم بعد از ظهر بودیم هیچ وقت ناهار اماده نبود .هیچ وقت به مدرسه نیومد که از وضعیت تحصیلی ام با خبر بشه
شب ها خودمون مسئول رخت خواب پهن کردن بودیم .کار کردن تا حالا کسی رو نکشته .تلخی این ماجراینجاست که صب از خواب بیدار میشدیم نه از پتو خبری بود نه بالشت .چون مادر دلسوووووووووووووووووز و مهربان اون رو از سر ما برداشته .
وقتی با هم سن و سال های خودم بازی میکردم و دعوامون میشد .مادرم هیچ وقت پشت من نبود .همیشه مقابلم بود .حتی اگه حق با من بود .حتی اگه من اشتباه نکرده بودم .
جلوی جمع .غریبه و اشنا فرقی نداشت .شخصیت ما رو خرد میکرد .کوچکتر که بودیم که کتک هم میزد .اما وقتی بزرگتر شدیم با حرف هاش ذره ذره ادم و زجر میداد
دختر فلانی و دیدی؟ همه ی کارهای خونه رو انجام میده .اشپزی میکنه .فلان میکنه
تعریف خوب بودن یعنی این ؟ یعنی دختر همه ی کارهای خونه داری و به عهده بگیره ؟ من فکر میکردم این وظیفه ی مادره و بچه ها فقط وظیفه شون در حد کمکهههه .کمککککک
هیچ وقت ویژگی های مثبتم و ندید .با اون که موقعیت اش و داشتم هیچ وقت با نامحرم ارتباط نداشتم .هیچ وقت راه کج نرفتم .از بین همه هم سن و سالام موقعیت تحصیلی خوبی داشتم . اما هیچ وقت اینا رو ندید .لوح تقدیر هام و ندید .اول شدن هام وندید .موفقیت هام و ندید
تمام خاطرات کودکیم توی کتک و تحقیر شدن ها گذشت
بعضی شب ها که میخوابیدم به این فکر میکردم وسایلم و بریزم تو کوله پشتیم و برای همیشه خونه رو ترک کنم
اما محبت های پدرم مانعم میشد که صبر کنم شاید فردا یه شروع بهتری باشه
الان به دختر هیجده ساله میگن بچه .میگن موقعیت ازدواج نداره .اما مادر من از دوازده سالگی به من خاستگار معرفی میکرد .در صورتی که در اون سن نه به بلوغ فکری نه بلوغ جنسی نرسیده بودم
یکی از مهم ترین و اصلی ترین دلیل ازدواجم فقط و فقط دوری از مادرم بود .پدرم فوت شد و دیگه تحمل مادرم برایم سخت تر از سخت شده بود
همه از خودشون میگذره به خاطر بچه هاشون .اما برای من اینجوری نیست .من و کوچیک میکنه که خودش و بزرگ نشون بده .تموم سیسمونی فرزندم و خودم تهیه کردم .اما پیش همه گلایه کرد که با سختی سیسمونی رو تهیه کرده و باعث شد همه من و سرزنش کنند که چقدر بی فکر و خودخواهی ؟
وقتی که با درد تو ماشین نشسته بودم و منتظر مامانم بودم تا بیاد بریم بیمارستان فکر میکنید چه میکرد ؟؟؟
جلو اینه ارایش میکرد
وقتی هم که نوه اش به دنیا اومد مدام کنار گوشم میگفت اخه چرا اینقدر زشته ؟ به کی رفته ؟
هنوز یک ساعتم نبود که نوه اش به دنیا اومده بود .روی صندلی خوابید
من تا صبح گریه کردم و هم تختی هام کمکم کردند تا نوزادم و در اغوش بگیرم
بعدش که نگم .مثلا من مریضم .اصلا نذاشتن بنده یه روز استراحت کنم .قدیما زنی که فرزندشو به دنیا اورده رو پرستاری میکردن اما من !!!!؟ .مدام میگفتن مهمون اومده زشته پاشو .عملا رژیم بنده رو از همون روز شورع کردند .غذا نخور .این و نخور .من پونزده روز روی مبل نشسته بودم و شب ها هم تا صبح به خاطر نوزاد بیدار بودم .بعد از اون ماجرا به خاطر ضعفی که داشتم بیمارستان بستری شدم
که ایشون گفتن حوصله ی مریض داری ندارم و برادرم برای نگهداری از من به خونمون اومد
چقدر سخته .تو روزایی که به مادر احتیاج داشتم .نبود .هیچ وقت نبود .هیچ وقت مادر خوبی نبود
مادر من نه زشته .نه پیر .نه بی سواد .برعکس زیبا و امروزی هستند .نوع لباس پوشیدنشون دنیایی با من فرق داره .تموم ذوق اش اینه که بریم بیرون و به همه نشون بده من دخترشم
نه به خاطر اینکه از داشتن من خوشحاله .خیر .چون در کنار من بیشتر شبیه یه خواهر بزرگتره
جای ما برعکس شده .بنده به ایشون باید بگم اینکار و نکن .اینطوری رفتار کن .
دوسش دارم .ولی خیلی خیلی خیلی خیلیییی ازش دلخورم
واقعا بهشتی که خداوند به من وعده شو داد زیر پای این مادره ؟


با تشکر

در پناه قران و عترت موفق باشید

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صابر

[TD][/TD]

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم!@};-

خوب مي دانيم كه سردي و بي احساسي مادرتان چه حال و روزي براي شما ايجاد كرده؛ امّا نه تنها لازم، بلكه ضروري مي دانيم از راه درستي كه در پيش گرفتيد، منصرف نشويد و همچنان به او محبّت و خوبي كنيد؛ زيرا امواجي كه به ساحل برخورد مي كنند، پس از گذشت سال ها، به آرامي و رفته رفته صخره هاي ساحلي را فرسايش مي دهند و در جغرافياي مناطق ساحلي تغييراتي پديد مي آورند و مطمئناً دل مادرتان از سنگ سخت تر نيست.

رابطه مادر و فرزندي نيز همانند ساحلي است كه بر اثر رفتارها، گفتارها و گذشت زمان تغيير شكل خواهد داد؛ امّا بد نيست به اين نكات توجّه داشته باشيد:
1. هيچ كس نمي تواند يك شخص را تغيير دهد؛ امّا يك شخص مي تواند دليلي براي تغيير يك فرد باشد؛ لذا رابطه خود با مادرتان را چنان آرامش آفرين و ... بسازيد كه به مرور تغيير نمايد.

2. هوشمندانه عمل نماييد. مردم مي گويند: آدم هاي خوب را پيدا كنيد و بدها را رها؛ امّا بايد اين گونه باشد: خوبي را در آدم ها پيدا كنيد و بدي آن ها را ناديده بگيريد؛ چرا كه هيچ كس كامل نيست. خوبي هاي شان را به آن ها بگوييد تا نوازش شان كرده باشيد؛ زيرا غيرمستقيم باعث خواهيد شد براي از دست ندادن اين تعريف و تمجيدها هم كه شده رابطه خود با شما را ارتقا بخشند.

3.نكته اساسي و مهمتر از همه اينكه براي نفوذ به هر چيزي ابتدا بايد به او نزديك شد. انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست؛ بنابراين براي نفوذ به انسان ها نه تنها بايد به آن ها نزديك شد، بلكه بايد نيازهايي از آن ها را ارضاء كرد تا فرد مورد نظر اجازه ورود به مركز كنترل خود يعني دنياي مطلوبش را بدهد. اينجاست كه با نفوذ به درون مركز كنترل مادرتان قادر خواهيد بود تغييراتي در او ايجاد كرده و در احساسش نسبت به خود تأثيرگذار گرديد، به همين دليل سعي كنيد فرصت هاي خاص دو نفره براي خود و مادرتان ايجاد كرده و خواسته های خود را از اول زندگی تا کنون با او مطرح نمایید.

4. هرگونه واكنش شديد در برابر مادرتان تنها كارها را بغرنج تر و وخيم تر مي كند؛ بنابراين برخي از واقعيّت ها را در زندگي با وي پذيرفته و با آن كنار بياييد تا انرژي رواني شما بيهوده به هدر نرفته و دلسردتان نكند. به عنوان مثال هرگز سعي در ايجاد تغيير ناگهاني و برخوردهاي تند و عجولانه نداشته باشيد كه اين شكل رفتار نه تنها وي را به سوي مخالفت مي كشاند، بلكه ناسازگاري را به صورت لجاجت آميز در ايشان تشديد مي نمايد.

5. روابط خود را کمی با مادرتان محدودتر کنید تا مشکلات و اختلافات شما کاهش یابد. در عین حال همه ی محبت را بر همسرتان متمرکز نمایید.

موفق و خوشبخت باشید.

سلام
استاد سه تا جمله خیلی خوب دیدم تو پاسخ تون.. خیییلی سپاس..

---------------------------------------------------------------------
1. هیچکس نمیتواند یک شخص را تغییر دهد؛ اما یک شخص میتواند دلیلی برای تغییر یک فرد باشد. (اینو اولین بار بود میشنیدم جذاب بود.)
2. به دنبال ادم های خوب نباشیم، خوبی ها را در آدم ها پیدا کنیم و بدی ها را در آن ها نادیده بگیریم.
3. برخی واقعیت ها را در زندگی با وی بپذیریم و با آن کنار بیایم. ( این واقعا کلید حل خیلی از مشکلاته)

نورالزهراء;1009882 نوشت:
استاد سه تا جمله خیلی خوب دیدم تو پاسخ تون.

جمله ی کلیدی که از ابتدای خواندن پاسخ کارشناس منتظرش بودم و آخر پاسخ بهش رسیدم:

صابر;1009868 نوشت:
همه ی محبت را بر همسرتان متمرکز نمایید.

سؤال:
مادرم چهل و سه ساله هستند. او هیچ وقت مثل بقیه ی مادرها برای ما صبحانه آماده نمی کرد. اگر تایم بعد از ظهر بودیم هیچ وقت ناهار آماده نبود. هیچ وقت به مدرسه نیامد که از وضعیت تحصیلی ام با خبر شود.
وقتی با هم سن و سال های خودم بازی می کردم و دعوایمان می شد، مادرم هیچ وقت از من حمایت نکرد و همیشه شخصیت ما را خرد می کرد. با وجود اینکه ازدواج کرده ام ولی احساس می کنم هنوز به محبت مادر نیازمندم. واقعاً بهشتی که خداوند به ما وعده اش را داده است زیر پای این مادر است؟

پاسخ:
خوب مي دانيم كه سردي و بي احساسي مادرتان چه حال و روزي براي شما ايجاد كرده؛ امّا نه تنها لازم، بلكه ضروري مي دانيم از راه درستي كه در پيش گرفتيد، منصرف نشويد و همچنان به او محبّت و خوبي كنيد؛ زيرا امواجي كه به ساحل برخورد مي كنند، پس از گذشت سال ها، به آرامي و رفته رفته صخره هاي ساحلي را فرسايش مي دهند و در جغرافياي مناطق ساحلي تغييراتي پديد مي آورند و مطمئناً دل مادرتان از سنگ سخت تر نيست.
رابطه مادر و فرزندي نيز همانند ساحلي است كه بر اثر رفتارها، گفتارها و گذشت زمان تغيير شكل خواهد داد؛ امّا بد نيست به اين نكات توجّه داشته باشيد:
1. هيچ كس نمي تواند يك شخص را تغيير دهد؛ امّا يك شخص مي تواند دليلي براي تغيير يك فرد باشد؛ لذا رابطه خود با مادرتان را چنان آرامش آفرين و ... بسازيد كه به مرور تغيير نمايد.

2. هوشمندانه عمل نماييد. مردم مي گويند: آدم هاي خوب را پيدا كنيد و بدها را رها؛ امّا بايد اين گونه باشد: خوبي را در آدم ها پيدا كنيد و بدي آن ها را ناديده بگيريد؛ چرا كه هيچ كس كامل نيست. خوبي هاي شان را به آن ها بگوييد تا نوازش شان كرده باشيد؛ زيرا غيرمستقيم باعث خواهيد شد براي از دست ندادن اين تعريف و تمجيدها هم كه شده رابطه خود با شما را ارتقا بخشند.

3.نكته اساسي و مهمتر از همه اينكه براي نفوذ به هر چيزي ابتدا بايد به او نزديك شد. انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست؛ بنابراين براي نفوذ به انسان ها نه تنها بايد به آن ها نزديك شد، بلكه بايد نيازهايي از آن ها را ارضاء كرد تا فرد مورد نظر اجازه ورود به مركز كنترل خود يعني دنياي مطلوبش را بدهد. اينجاست كه با نفوذ به درون مركز كنترل مادرتان قادر خواهيد بود تغييراتي در او ايجاد كرده و در احساسش نسبت به خود تأثيرگذار گرديد، به همين دليل سعي كنيد فرصت هاي خاص دو نفره براي خود و مادرتان ايجاد كرده و خواسته های خود را از اول زندگی تا کنون با او مطرح نمایید.

4. هرگونه واكنش شديد در برابر مادرتان تنها كارها را بغرنج تر و وخيم تر مي كند؛ بنابراين برخي از واقعيّت ها را در زندگي با وي پذيرفته و با آن كنار بياييد تا انرژي رواني شما بيهوده به هدر نرفته و دلسردتان نكند. به عنوان مثال هرگز سعي در ايجاد تغيير ناگهاني و برخوردهاي تند و عجولانه نداشته باشيد كه اين شكل رفتار نه تنها وي را به سوي مخالفت مي كشاند، بلكه ناسازگاري را به صورت لجاجت آميز در ايشان تشديد مي نمايد.

5. روابط خود را کمی با مادرتان محدودتر کنید تا مشکلات و اختلافات شما کاهش یابد. در عین حال همه ی محبت را بر همسرتان متمرکز نمایید.

موضوع قفل شده است