جمع بندی خدا چطور به وجود آمده است؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا چطور به وجود آمده است؟

با سلام
یک سئوال برام پیش امده: هر خالقی مخلوقی : پس مخلوق خدا کی هست؟
خدا چطور به وجود امده و بر بشر مسلط شده؟
میگند هر چی در مورد اثبات خدا و.. فکر کند آدم بیشتر گمراه میشود! علت چی هست؟
اصلا چطور میتوانیم خدا را حس کنیم توی زندگی مان؟
سپاس

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد دلیل

[TD][/TD]

با سلام و وقت بخیر خدمت شما
این که هر خالقی نیازمند مخلوقی است جمله کاملی نیست بلکه باید بگوییم که هر معلولی نیازمند علتی است و یا هر ممکن الوجودی نیازمند علتی است.

برای پاسخ به سوال شما باید عرض کنیم که اگر بخواهیم برای هر چیزی نیازمند به خالق و آفریننده ای باشیم از دو حالت خارج نیست:

1- وجود تسلسل: یعنی این که سلسله علت ها تا بی نهایت ادامه پیدا کرده و به جایی ختم نشود. مانند این که در یک مسابقه دو همه منتظر همدیگر باشند و بگویند حرکت نمی کنم تا دیگری حرکت کند . نتیجه این می شود که هیچ کس حرکت نمی کند. تسلسل را انسان به بداهت عقلی می فهمد که باطل است و محال بودن تسلسل حکم قطعی عقل است.

2- وجود دور: به این معنی که دلیل هر معلولی به چیزی برگردد که خودش نیازمند علت بوده است. یعنی هم علت و هم معلول است ولی علت برای یک موجود و معلول برای موجود دیگر.

به عبارت دیگر این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: "الف" متوقف بر "ب" است و "ب" متوقف بر "الف". پس الف متوقف بر "الف" است.در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. با این بیان که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

این فرض نیز باطل است و عقل به محال بودن دور رای می دهد

بر این اساس سلسله علت ها باید به جایی ختم شود که خود علت العلل و واجب الوجود هست و آن خدای متعالی است.

حاج رضوان;1008910 نوشت:
خدا چطور به وجود امده و بر بشر مسلط شده؟

خداوند نیاز به چیزی برای وجود داشتن ندارد بلکه خود هستی بخش و مظهر وجود است. واجب الوجود یعنی موجودی که ذاتا وجود برای او لازم و حتمی است.

صفات الهی که مظهر وجود اوست قدرت و تسلط بی نهایت خدا را می رساند.

حاج رضوان;1008910 نوشت:
میگند هر چی در مورد اثبات خدا و.. فکر کند آدم بیشتر گمراه میشود! علت چی هست؟

تفکر در اصل وجود خدا نهی شده است که ذات الهی را بخواهیم با عقل خود درک کنیم که این مساله مشکل است و مقدماتی را می طلبد که بتوانیم خدا را درک کنیم.

زیرا خدا موجودی نامحدود هست ولی ما موجودات محدودی هستیم که توانایی درک کامل موجود نامتناهی را نداریم.

ولی خدا را به وسیله نشانه ها و صفات او باید بشناسیم و هر چقدر می توانیم در نعمت ها و مخلوقات الهی تفکر کنیم. چنان چه در آیه قرآن می فرماید:
« ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهارلایات لاولی الالباب: همان در آفرینش زمین و آسمان ها و گردش روز و شب نشانه هایی برای صاحبان عقل و خرد وجود دارد.» سوره آل عمران آیه 190 و یا شبیه به این مضمون در سوره بقره آیه 164

تا جایی که می توانیم در نشانه های خدا مانند خود انسان و عالم طبیعت باید تفکر کنیم که بتوانیم خدا را بهتر بشناسیم. در درون انسان دنیایی از عجایب وجود دارد که دقت در هر گوشه ای از جسم و ابعاد روحانی انسان ما را به سمت و سوی خدا رهنمون می سازد و شناخت خود اساسا یکی از بهترین راه های شناخت پروردگار می باشد.

سلام
خوب بنابه اینکه دور و تسلسل باطل هست پس علت العللی باید وجود داشته باشد که بی نیاز از هر علتی باشد لذا چون علت العلل باید مستغنی از هر علتی باشد پس محدودیت در ذات او که خود نوعی نیاز برای رهایی هست نیست هر گزنه وابستگی خود ملزوم علتی دیگر باشد در او نیست پس نیست نبوده که بخواهد به وجود بیاید تا به خالقی نیازمند باشد ازلی هست و ابدی خواهد بود و بنا بدین تعریف باید یکتا باشد چون اگر دو یا چند علت العلل داشته باشیم از هم مستقل. پس یکی نمی تواند در امور دیگری دخالت کند خود نتوانستن نشان از ضعف و نیاز هست که با ذات علت العلل تناقض دارد پس علت العلل یکتاست و منشاء هر معلولی بر میگردد به علت العلل.
کلا نه محدودیت و نه هیچ نقصی در او راه ندارد چون وابسته شخص یا علتی خواهد شد پس او بینهایت است از هر نظر.

حاج رضوان;1008910 نوشت:
یک سئوال برام پیش امده: هر خالقی مخلوقی : پس مخلوق خدا کی هست؟

این سوال ها که این شی رو چه کسی افریده و علتش چیست در وجودی متوقف میشه .
نمیشه که تا بی نهایت ادامه پیدا کنه و بقولی بی نهایت مخلوق داشته باشیم بدون خالق !

مثالی میزنم :

فرض کن که 10 دونده داریم پشت خط و اماده برای مسابقه :

حرکت 9 نفر دیگر منوط به حرکت نفر دهم هست به ترتیب
نفر دهم اراده میکنه و بعد دوم شروع میکنه و سوم و ..... تا یکم .

حالا ما سوال میکنیم که علت حرکت تفر یکم چیه ؟
شروع دویدن نفر دوم و میرسیم به نفر نهم

میپرسیم که علت شروع حرکت نفر نهم چیه ؟
می گوییم که اراده نفر دهم

حالا سوال می کنیم نفر دهم چرا شروع به دویدن کرده ؟

پاسخ این هست اراده خودش که از ذات خودش سرچشمه میگیره

و نکته اینکه :
علت حرکت نفر دهم نمیتونه از شروع حرکت نفر اول سرچشمه بگیره

پرسش:
هر خالقی آفریننده ای دارد. پس آفریننده خدا کیست؟ خدا چطور به وجود آمده و قدرت تسلط بر بشر پیدا نموده است؟ دلیل توصیه به عدم تفکر در ذات الهی چیست؟

پاسخ:
۱- این که هر خالقی نیازمند مخلوقی است جمله کاملی نیست بلکه باید بگوییم که هر معلولی نیازمند علتی است و یا هر ممکن الوجودی نیازمند علتی است.

۲- اگر بخواهیم برای هر چیزی نیازمند به خالق و آفریننده ای باشیم از دو حالت خارج نیست:

الف) وجود تسلسل: یعنی این که سلسله علت ها تا بی نهایت ادامه پیدا کرده و به جایی ختم نشود. مانند این که در یک مسابقه دو همه منتظر همدیگر باشند و بگویند حرکت نمی کنم تا دیگری حرکت کند . نتیجه این می شود که هیچ کس حرکت نمی کند. تسلسل را انسان به بداهت عقلی می فهمد که باطل است و محال بودن تسلسل حکم قطعی عقل است. (۱)

ب) وجود دور: به این معنی که دلیل هر معلولی به چیزی برگردد که خودش نیازمند علت بوده است. یعنی هم علت و هم معلول است ولی علت برای یک موجود و معلول برای موجود دیگر.

به عبارت دیگر این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: "الف" متوقف بر "ب" است و "ب" متوقف بر "الف". پس الف متوقف بر "الف" است. در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. با این بیان که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

این فرض نیز باطل است و عقل به محال بودن دور رای می دهد. بنابراین سلسله علت ها باید به جایی ختم شود که خود علت العلل و واجب الوجود هست و آن خدای متعالی است. (۲)

۳- خداوند نیاز به چیزی برای وجود داشتن ندارد بلکه خود هستی بخش و مظهر وجود است. واجب الوجود یعنی موجودی که ذاتا وجود برای او لازم و حتمی است.
صفات الهی که مظهر وجود اوست قدرت و تسلط بی نهایت خدا را می رساند.

۴- تفکر در اصل وجود خدا نهی شده است که ذات الهی را بخواهیم با عقل خود درک کنیم که این مساله مشکل است و مقدماتی را می طلبد که بتوانیم خدا را درک کنیم.
برخی از روایات به این شرح می باشد:
الف) رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : «تَفَكَّروا في كُلِّ شَيءٍ ، وَ لا تَفَكَّروا في ذاتِ اللّه ِ؛ درباره هر چيزى بينديشيد، اما در ذات خدا نينديشيد. »

ب) عنه صلى الله عليه و آله : «تَفَكَّروا في خَلقِ اللّه ِ ، و لا تَفَكَّروا في اللّه ِ فتَهلِكوا ؛ در آفرينش خدا بينديشيد، اما در [ذات] خدا نينديشيد كه نابود مى شويد. »

ج) عنه صلى الله عليه و آله : «تَفَكَّروا في الخَلقِ و لا تَفَكَّروا في الخالِقِ ؛ فإنَّكُم لا تَقدِرونَ قَدرَهُ ؛درباره آفريدگان انديشه كنيد، اما به آفريدگار نينديشيد؛ زيرا شما نمى توانيد به عظمت و قدر او پى ببريد.» (۳)

شاید بتوان گفت که علت این منع این است که خدا موجودی نامحدود و نامتناهی هست ولی ما موجودات محدودی هستیم که توانایی درک کامل موجود نامتناهی را نداریم. زیرا درک نامحدود به طور کامل توسط محدود امکان عقلی ندارد.

۵- براین اساس خدا را به وسیله نعمت ها، نشانه ها و صفات او باید بشناسیم و هر چقدر می توانیم در نعمت ها و مخلوقات الهی تفکر کنیم. چنان چه در آیه قرآن می فرماید:
«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهارلایات لاولی الالباب: همان در آفرینش زمین و آسمان ها و گردش روز و شب نشانه هایی برای صاحبان عقل و خرد وجود دارد.» (۴)

۶- بنابراین باید تا جایی که می توانیم در نشانه های خدا مانند خود انسان و عالم طبیعت تفکر کنیم که بتوانیم خدا را بهتر بشناسیم. در درون انسان دنیایی از عجایب وجود دارد که دقت در هر گوشه ای از جسم و ابعاد روحانی انسان ما را به سمت و سوی خدا رهنمون می سازد و شناخت خود اساسا یکی از بهترین راه های شناخت پروردگار می باشد.

پی نوشت ها:
۱- محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه ، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۹۰، قم، جلد دوم، صفحه ۱۰۷
۲- مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، صدرا، تهران، ج۱، ص ۵۰۴.
۳- محمد محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، ۱۳۹۲، قم، جلد ۷، صفحه ۱۹۸.
۴- سوره آل عمران آیه 190 و یا شبیه به این مضمون در سوره بقره آیه 164.

موضوع قفل شده است