جمع بندی با آمدن خواستگار مشکل دارم

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با آمدن خواستگار مشکل دارم

سلام دختری 32 ساله هستم در خانواده ای بزرگ شده ام که پر تنش بوده و هیچ وقت به ازدواج و ملاکهای یک همسرفکر نکرده ام.

اکثر خواستگارانی که داشتم مادر و خواهر پسر نپسندیده اند. 2،3 خواستگار هم داشتم پسندیدند و من از حرفهای مادر پسر خوشم نیادمد و جواب رد دادم مثلا یکی میگفت نظر دختر، پسر مهم نیست ما خودمان باید برایشان انتخاب کنیم اینها نمی فهمند با کی ازدواج کنند. بخاطر دلخوری که از رفتار پدرم داشتم هیچ وقت از مردی خوشم نیامده. زیاد به ازدواج فکر نکردم وقتی دختران فامیل به فکر پخت و پز ، یادگرفتن خانه داری ... بودند من با مشکلات خانواده کلنجار رفتم. روابط خوبی با اطرافیان ندارم برای کسی دلتنگ نمی شوم. کم حرف هستم با چند نفر تو فامیل شاید ی کم بگو و بخند داشته باشم الان خسته شده ام از این زندگی وقتی دختران کوچکتر از خودام را در فامیل میبینم که ازدواج کرده اند بچه دار شده اند بیشتر غصه دار می شوم.
مشکلی که دارم و نگرانی من اینکه با یک فرد ازدواج کنم مثل پدرم باشد میترسم در انتخاب اشتباه کنم از طرفی چون به ازدواج فکر نکردم اصلا دوست ندارم که در جلسه خواستگاری با پسِرحرف بزنم حرفی ندارم .
نتیجه این اخلاق گند این بوده که حدودا از 10 خواستگاری که داشتم فقط با دوتا ازپسرها حرف زدم که یکی پسند پسِرنبودم ویکی هم خودم نپسندیدم خیلی به حرفهای خواهرش بها میداد.هربار که خواستگار می خواهد بیاید تمام وجودمواز نفرت پرمیشه نمی تونم درست رفتار کنم با اینکه شناختی ازآنها ندارم . نمی تونم با پسِرو خانواده اش خوب ارتباط برقرارکنم.
از این وضعیت خسته شدم هر روز بیشتر از گذشته نیاز به یک همدم یکی که کنارم باشه و امید به زندگی پیدا کنم. نمیدونم چرا وقتی خواستگار میاد اینطوری میشم که انگارهمه خاک عالم به سرم شده و هیچ کس منو دوست نداره
نمیدونم باید چیکار کنم بعد این همه سال امیدی به آدم شدن من هست؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

خلوت گزیده;1008684 نوشت:
سلام دختری 32 ساله هستم در خانواده ای بزرگ شده ام که پر تنش بوده و هیچ وقت به ازدواج و ملاکهای یک همسرفکر نکرده ام.

اکثر خواستگارانی که داشتم مادر و خواهر پسر نپسندیده اند. 2،3 خواستگار هم داشتم پسندیدند و من از حرفهای مادر پسر خوشم نیادمد و جواب رد دادم مثلا یکی میگفت نظر دختر، پسر مهم نیست ما خودمان باید برایشان انتخاب کنیم اینها نمی فهمند با کی ازدواج کنند. بخاطر دلخوری که از رفتار پدرم داشتم هیچ وقت از مردی خوشم نیامده. زیاد به ازدواج فکر نکردم وقتی دختران فامیل به فکر پخت و پز ، یادگرفتن خانه داری ... بودند من با مشکلات خانواده کلنجار رفتم. روابط خوبی با اطرافیان ندارم برای کسی دلتنگ نمی شوم. کم حرف هستم با چند نفر تو فامیل شاید ی کم بگو و بخند داشته باشم الان خسته شده ام از این زندگی وقتی دختران کوچکتر از خودام را در فامیل میبینم که ازدواج کرده اند بچه دار شده اند بیشتر غصه دار می شوم.
مشکلی که دارم و نگرانی من اینکه با یک فرد ازدواج کنم مثل پدرم باشد میترسم در انتخاب اشتباه کنم از طرفی چون به ازدواج فکر نکردم اصلا دوست ندارم که در جلسه خواستگاری با پسِرحرف بزنم حرفی ندارم .
نتیجه این اخلاق گند این بوده که حدودا از 10 خواستگاری که داشتم فقط با دوتا ازپسرها حرف زدم که یکی پسند پسِرنبودم ویکی هم خودم نپسندیدم خیلی به حرفهای خواهرش بها میداد.هربار که خواستگار می خواهد بیاید تمام وجودمواز نفرت پرمیشه نمی تونم درست رفتار کنم با اینکه شناختی ازآنها ندارم . نمی تونم با پسِرو خانواده اش خوب ارتباط برقرارکنم.
از این وضعیت خسته شدم هر روز بیشتر از گذشته نیاز به یک همدم یکی که کنارم باشه و امید به زندگی پیدا کنم. نمیدونم چرا وقتی خواستگار میاد اینطوری میشم که انگارهمه خاک عالم به سرم شده و هیچ کس منو دوست نداره
نمیدونم باید چیکار کنم بعد این همه سال امیدی به آدم شدن من هست؟

سلام

ابتدا بگویم که شما آدم و انسان هستید و در این مسأله شکّی نیست. درک می کنم که به خاطر رفتار برخی مردها که در اطراف تان دیده اید، از ازدواج می ترسید. تنش هایی که در این سال ها تجربه نموده اید، این فکر را در ذهن تان به وجود آورده که هر ازدواجی به یک زندگیِ پر از فشار عصبی و تنش منجر می شود. اما واقعیت این است که این یک خطای شناختی است. خطاهای شناختیْ الگوهای تفکرِ اغراق شده ای هستند که احساسات و عواطفِ منفی و ناخوشایند را برای فرد به دنبال دارند و باعث می شوند فردْ نسبت به خود، دنیا و آینده نگرشی منفی داشته باشد. شما در مسأله ازدواج، دچار خطای شناختیِ «تَعمیمِ مبالغه آمیز (افراطی)» شده اید. افرادی که در افکارشان این خطا را دارند، حقایقِ تلخِ زندگی را پر رنگ تر از مقدار واقعیِ آن می بینند. اگر درست ببینیم، مقدار و شدتِ تلخیِ حوادث واقعی، خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد وجود دارد. اگر شما به داشتنِ این خطا در ذهن تان ادامه دهید و ازدواج کنید، هر اختلافِ سلیقه یِ کوچک و جرّ و بحثی که در زندگیِ مشترکِ تان پیش آید، تصور می کنید که زندگیِ تان _ خدای نکرده _ مانند زندگی مادرتان خواهد شد و به احتمال زیاد با خود می گویید:«من هم مثل مادرم هیچ وقت خوشبخت نمیشم و طعم خوشبختی رو نمی چشم». نشانه این خطای ذهنی این است که فرد، هر حادثه منفی را شکستی بزرگ و ادامه دار تصور می کند و آن را با کلمات «هرگز، هیچ وقت، همیشه، همه» توصیف می نماید. افرادی که دچار خطای ذهنیِ «تعمیم افراطی» هستند، نمی توانند جنبه های مثبتِ زندگی را ببینند. درست است که پدر شما رفتارهایی داشته و دارد که روح شما و مادرتان را آزار می دهد؛ اما آیا هیچ نکته مثبتی در این زندگی وجود ندارد؟ خانم هایی از من مشاوره گرفته اند که شوهرشان پس از سال ها زندگیِ مشترک و داشتن چند فرزند، هوس گرفتنِ زن دوم به سرشان زد. همسران اولِ این مردها در وسطِ دعوا بر سر گرفتنِ زنِ دوم، فکر می کردند که هیچ وقت روی آرامش را نخواهند دید و همیشه در بدبختی به سر خواهند برد. اما وقتی شوهرشان زن دوم را گرفت و مدتی گذشت و لذّتِ زن دوم برای شوهر از بین رفت و عادّی شد، شوهرانِ این زن ها چشم شان به روی خوبی های زن های اول باز شد و عیب و ایرادهای زن های دوم را بهتر دیدند و دوباره جذب زن های اول شدند. می بینید؟ ازدواجِ دومِ شوهر با اینکه برای بیشترِ زن های ایرانی یک کابوس به شمار می رود، ولی همین کابوس مزایا و خوبی هایی برای این زن ها داشته و دارد. بعضی از همین زن ها که هَوو بر سرشان آمده، پس از گذشت مدتی، کم کم بر اعصاب شان مسلّط شدند و به فکر پیشرفت و رشد و پرورشِ استعدادهای شان افتادند.

همچنین شما با دیدن رفتارهای اشتباه برخی مردها، این فکر در ذهن تان جای گرفته که «همه مردها این طوری هستند و همین طور با همسران شان رفتار می کنند». این هم خطای شناختیِ تعمیم اِفراطی است. برای رهایی از این خطای،باید سعی کنید افکار اشتباه خود را شناسایی کنید و آنها را تغییر دهید. برای این منظور، این نکات را در نظر داشته باشید:

1- همان گونه که انسان ها از نظر ظاهر و شکل متفاوت آفریده شده اند، از نظر ویژگی های شخصیّتی و اخلاقی هم با یکدیگر تفاوت دارند. حتی دو قلوهای یکسان که شباهت های زیادی از نظر ظاهری دارند، در خصوصیات اخلاقی و شخصیّتی فرق های زیادی با هم دارند. اگر با مادر دوقلوهای یکسان صحبت کنید، به این موضوع جالب پِی می برید. بنابراین با دیدنِ یک مرد که با همسر و خانواده اش بدرفتاری می کند، نمی توان نتیجه گرفت که همه مردها همین طور با همسر و فرزندان شان برخورد می نمایند. این قانون را همیشه با خود تکرار کنید.

ادامه دارد...

خلوت گزیده;1008684 نوشت:
ازدواج

2- اگر خوب نگاه کنید، در بین اقوام، آشنایان و همسایگان خود مردهایی را می توانید پیدا کنید که با مهربانی با خانواده خود رفتار می کنند. می توانید زن و شوهرهایی بیابید که با یکدیگر دوست و صمیمی هستند و خانه را بهترین جای دنیا می دانند و از کنار هم بودن لذت می برند. با دقت در این خانواده ها، با خود فکر کنید که شما و همسر آینده تان نیز می توانید با یادگیریِ «مهارت های زندگیِ مشترک» در کنار هم زندگیِ شیرینی را تجربه کنید.

3- با مطالعه کتاب هایی در مورد زندگیِ حضرت امیرالمؤمنین علیّ (صلوات الله و سلامه علیه) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و بقیه ائمّه اطهار (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) می توانید به این واقعیت پی ببرید که یک ازدواجِ مناسب که بر پایه و اساس صحیح بنا شده، چگونه می تواند مایه آرامشِ فرد و سازنده باشد. شما نیز اگر در خواستگاران خود دقت کنید و با مشورت یک روانشناس خبره، تناسب میان خود و خواستگارتان را بررسی نمایید، می توانید همسری خوب و مناسب بیابید و با بهره گیری از «مهارت های زندگیِ مشترک» در کنارش زندگیِ خشنودکننده ای را تجربه کنید.

4- اجازه دهید ویژگی های یک همسر خوب را برایتان بگویم؛ تا با توجه به آن ویژگی ها همسری مناسب انتخاب کنید. همسر خوب به مفهوم درست و واقعی همسری است که با شما تناسب داشته باشد. آنچه از نگاه دینی به عنوان ویژگی های همسر ایده آل شمرده شده است عبارت اند از:

الف) دیندار بوده و به مسائل و احکام دینی پایبند باشد و خود و زندگی اش را آلوده به گناه نکند.
ب) خوش اخلاق و خوش برخورد باشد.
ج) شرافت خانوادگی داشته باشد.
د) زیبا باشد؛ یعنی به دل بنشیند.
ه) از نظر اقتصادی، تحصیلات، فرهنگ خانوادگی، تناسب داشته و هم کُفو باشد.

حتما به تناسب خود و طرف مقابل در این موارد دقت کنید: اعتقاد و مذهب - سن- تحصیل- وضعیت مالی- فرهنگ و آداب ورسوم- زیبایی- جسم.
برای اینکه همسری مناسب انتخاب نمایید، اول باید از داشتن این خصوصیات مطمئن شوید. برای این کار باید تحقیق کنید.
تحقیق از این افراد امکان پذیر است: خویشان و فامیل ها، دشمنان، دوستان، همکاران، همسایگان، معلمان، مَراجع رسمی.

5- با مطالعه منابع و کتاب های مناسب، آگاهی خود را در مسائل مختلف بالا ببرید. چند کتاب به شما معرفی می کنم. حتما کتاب «مطلع مهر» که در مورد معیارهای انتخاب همسر و آداب خواستگار است را از اینترنت به صورت رایگان دانلود کنید و چند بار مطالعه نمایید و با مطالب آن کتاب به خوبی آشنا شوید تا بدانید در جلسات خواستگاری چه چیزهایی را بررسی کنید. پس از آن، کتاب «مهارت گفتگو برای همسران»، نوشته خانم زهره شیری را نیز به صورت رایگان از اینترنت دانلود کنید و بسیار مطالعه کنید تا با مهارت گفتگو آشنا شوید. این مهارت برای همسران واقعا ضروری است.
فهرست کتاب های مفید برای شما:

- مطلع مهر، تاليف دکتر بانکي‌پورفرد، انتشارات حديث راه عشق(پی دی اف رایگان در اینترنت).
- دختران و انتخاب همسر، تاليف آقاي علي اکبر مظاهری، انتشارات عطش.
- آموزش پيش از ازدواج، تاليف آقاي مهدی ميرمحمدصادقی، انتشارات بِه‌نشر.
- آيين خواستگاري و ازدواج، سيدحسين حسيني، نشر مُنير.
- مهارت های زناشویی، نوشته مَتیو مَک کِی، انتشارات ارجمند و نشر ابن سینا.
- مهارت گفتگو برای همسران، نوشته خانم زهره شیری، (پی دی اف رایگان در اینترنت).

6- یک نکته بسیار مهمّ باید به شما بگویم: با توجه به مشکلاتی که در گذشته برای تان وجود داشته، حتی اگر خواستید به خواستگاری جواب منفی دهید، «به همراه خواستگارتان» به یک روانشناس و مشاور خانواده متعهّد و خبره در شهر خود مراجعه کنید و از او برای بررسیِ تناسب میان خود و خواستگارتان کمک بخواهید. شاید موضوعی که از نظر شما اهمیت زیادی دارد، واقعا مسأله ای نباشد که به خاطرش به خواستگارتان جواب منفی دهید.

امید;1009011 نوشت:
اما آیا هیچ نکته مثبتی در این زندگی وجود ندارد؟

سلام راهنمایی شما متشکرم. سعی میکنم کتابهایی که معرفی کردید حتما بخونم.
نکته ای که باید عرض کنم از شدت نفرتم نسبت به پدرم خصوصی برای کارشناس نشاط توضیح دادم و پاسخ ایشون این بود که باید حرمت و احترام پدرم حفظ بشه، سعی کردم که بی احترامی نکنم.
در مورد اینکه اگر نظرمان مخالف باشد تا یک کلمه حرف میزنیم اولین چیزی که میگه تو یکی حرف نزن یک داد و هواری می کند که از گفته خودت پشیمان بشی ، بعد از مشاوره ای که از مشکل پدرم گرفتم ، یک بار سر مسئله ای گریه ام گرفتم و حرفهایی که تو این چند سال تو دلم مانده بود گفتم .
پدرم وقتی گریه منو دید فقط داشت گوش میداد. گفتم که چرا هیچ وقت اجازه نمیدید من هم نظرمو بگم تاکی باید حرف نزنیم. بعد از اون روز دیگه نمیگه حرف نزن به حرفهام گوش میدهه و میگه درست حرف بزن
من کودکی بدی نداشتم. یک پدری که به فکر رفاه خانواده بود و همه حسرت زندگی ما رو داشتند.

خلوت گزیده;1009125 نوشت:
بعد از اون روز دیگه نمیگه حرف نزن به حرفهام گوش میدهه و میگه درست حرف بزن

می بینید؟
پس پدر شما هم ویژگی های خوبی دارد. مهم این است که شما همه چیزِ زندگی تان را سیاه نبینید. همین امروز در یک مکان زیارتی خانمی به من گفت:«برایم دعا کن». گفتم:«خواهرم چه مشکلی دارید؟». فهمیدم که به خاطر داشتنِ تومور مغزی، بخشی از سمت چپ مغزش را برداشته اند. من سعی کردم با دادن توصیه هایی کمی به او روحیه بدهم. خداوند متعال هر یک از بندگانش را به گونه ای آزمایش و امتحان می کند. خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه بقره، آیات 155 و 156 می فرماید: (
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ. الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) یعنی«قطعاً ما شما را با مقداری ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به صابران بشارت ده. آنان که وقتی اتّفاق ناگوارى برایشان پیش می آید، مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم». این هم امتحان شماست.

امید;1009135 نوشت:
این هم امتحان شماست.

امروز چند صفحه از کتاب مهارت گفتگو برای همسران میخوندم خیلی دوست داشتم به مادرم هم توضیح بدم .

امید;1009011 نوشت:
«من هم مثل مادرم هیچ وقت خوشبخت نمیشم و طعم خوشبختی رو نمی چشم»

به نظرم نتونستم خوب انتقال بدم. چون مادرم ناراحت شد و گفت که تا با یکی مثل پدرت ازدواج نکنی مشکل رو نمیفهمی

امید;1009013 نوشت:
فرهنگ خانوادگی

از نظر فرهنگ خانوادگی، تناسب داشته و هم کُفو باشد. در این مورد به چه چیزی توجه کنم. میشه واضح تر توضیح بدید؟

خلوت گزیده;1009137 نوشت:
به نظرم نتونستم خوب انتقال بدم. چون مادرم ناراحت شد و گفت که تا با یکی مثل پدرت ازدواج نکنی مشکل رو نمیفهمی

خیلی کار خوبی انجام دادید که می خواستید برای مادرتان از مطالب کتاب تعریف کنید. اشکال ندارد. از حرف های مادرتان ناامید نشوید. اگر دوستی دارید که می توانید در مورد مطالب این کتاب با او صحبت کنید، با او در مورد مطالب کتاب گفتگو کنید تا مطالب آن بیشتر و بهتر در ذهن تان بماند. اگر چنین دوستی ندارید، سعی نمایید مطالب کتاب را با خود تکرار کنید و روی کاغذ بنویسید و تمرین کنید تا به تدریج مطالبش در ذهن تان ثابت شود و بتوانید _ ان شاءالله_ در زندگیِ واقعی آنها را به کار گیرید.

خلوت گزیده;1009139 نوشت:
فرهنگ خانوادگی

به مواردی از فرهنگ اشاره می کنم:

- تفکر و باورها: مثلا در برخی فرهنگ ها، زن دوم گرفتن مسأله ای عادی است.
- آداب و رسوم : مثلاً بعضی فرهنگ ها تشریفات پر آب و تاب تری برای ازدواج قائلند در حالی که فرهنگ دیگر رسوم ساده تری برای ازدواج دارد.
- انتظارات فردی و جمعی: برای مثال درآداب و رسوم ازدواج، بعضی از خانواده های عروس رسم دارند که درعیدها خانواده داماد برایشان هدیه های بزرگ بیاورند و این مسأله هم انتظاراتی را برای آنها به وجود می آورد.
- سبک زندگی: مثلا نحوه پوشش و طرز نشستن سر سفره. در برخی فرهنگ ها زن و شوهرها رفت و آمد راحتی دارند و محرم و نامحرم برای شان موضوع چندان مهمّی نیست.
- تعیین هدف های زندگی: برای مثال بعضی از فرهنگ ها هنوز هم که هنوز است به تحصیل بالاتر از نه کلاس برای دخترانشان اعتقادی ندارند. با این حساب، نوع هدف گذاری این دختران برای آینده شان متفاوت از دخترانی خواهد بود که برای تصمیم گیری درباره آینده شان آزادی بیشتری دارند.

پرسش:

دختری 32 ساله هستم که در خانواده ای پرتنش بزرگ شده ام. به خاطر دلخوری هایی که از پدرم داشتم، هیچ وقت از مردی خوشم نیامده است و به ازدواج فکرنکرده ام. چون به ازدواج فکرنکرده ام، دوست ندارم با پسری که به خواستگاری ام می آید حرف بزنم. می ترسم در انتخابم مرتکب اشتباه شوم و با مردی ازدواج کنم که مانند پدرم باشد. از این وضعیت خسته شده ام؛ ولی نمی دانم چه کار کنم. لطفا راهنمایی ام کنید.

پاسخ:

درک می کنم که به خاطر رفتار برخی مردها که در اطراف تان دیده اید، از ازدواج می ترسید. تنش هایی که در این سال ها تجربه نموده اید، این فکر را در ذهن تان به وجود آورده که هر ازدواجی به یک زندگیِ پر از فشار عصبی و تنش منجر می شود. اما واقعیت این است که این یک خطای شناختی است. خطاهای شناختیْ الگوهای تفکرِ اغراق شده ای هستند که احساسات و عواطفِ منفی و ناخوشایند را برای فرد به دنبال دارند و باعث می شوند فردْ نسبت به خود، دنیا و آینده نگرشی منفی داشته باشد. شما در مسأله ازدواج، دچار خطای شناختیِ «تَعمیمِ مبالغه آمیز(افراطی)» شده اید. افرادی که در افکارشان این خطا را دارند، حقایقِ تلخِ زندگی را پر رنگ تر از مقدار واقعیِ آن می بینند. اگر درست ببینیم، مقدار و شدتِ تلخیِ حوادث واقعی، خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد وجود دارد. اگر شما به داشتنِ این خطا در ذهن تان ادامه دهید و ازدواج کنید، هر اختلافِ سلیقه یِ کوچک و جرّ و بحثی که در زندگیِ مشترکِ تان پیش آید، تصور می کنید که زندگیِ تان _ خدای نکرده _ مانند زندگی مادرتان خواهد شد و به احتمال زیاد با خود می گویید:«من هم مثل مادرم هیچ وقت خوشبخت نمیشم و طعم خوشبختی رو نمی چشم». نشانه این خطای ذهنی این است که فرد، هر حادثه منفی را شکستی بزرگ و ادامه دار تصور می کند و آن را با کلمات «هرگز، هیچ وقت، همیشه، همه» توصیف می نماید. افرادی که دچار خطای ذهنیِ «تعمیم افراطی» هستند، نمی توانند جنبه های مثبتِ زندگی را ببینند. درست است که پدر شما رفتارهایی داشته و دارد که روح شما و مادرتان را آزار می دهد؛ اما آیا هیچ نکته مثبتی در این زندگی وجود ندارد؟ خانم هایی از من مشاوره گرفته اند که شوهرشان پس از سال ها زندگیِ مشترک و داشتن چند فرزند، هوس گرفتنِ زن دوم به سرشان زد. همسران اولِ این مردها در وسطِ دعوا بر سر گرفتنِ زنِ دوم، فکر می کردند که هیچ وقت روی آرامش را نخواهند دید و همیشه در بدبختی به سر خواهند برد. اما وقتی شوهرشان زن دوم را گرفت و مدتی گذشت و لذّتِ زن دوم برای شوهر از بین رفت و عادّی شد، شوهرانِ این زن ها چشم شان به روی خوبی های زن های اول باز شد و عیب و ایرادهای زن های دوم را بهتر دیدند و دوباره جذب زن های اول شدند. می بینید؟ ازدواجِ دومِ شوهر با اینکه برای بیشترِ زن های ایرانی یک کابوس به شمار می رود، ولی همین کابوس مزایا و خوبی هایی برای این زن ها داشته و دارد. بعضی از همین زن ها که هَوو بر سرشان آمده، پس از گذشت مدتی، کم کم بر اعصاب شان مسلّط شدند و به فکر پیشرفت و رشد و پرورشِ استعدادهای شان افتادند.

همچنین شما با دیدن رفتارهای اشتباه برخی مردها، این فکر در ذهن تان جای گرفته که «همه مردها این طوری هستند و همین طور با همسران شان رفتار می کنند». این هم خطای شناختیِ تعمیم اِفراطی است. برای رهایی از این خطای،باید سعی کنید افکار اشتباه خود را شناسایی کنید و آنها را تغییر دهید. برای این منظور، این نکات را در نظر داشته باشید:

1- همان گونه که انسان ها از نظر ظاهر و شکل متفاوت آفریده شده اند، از نظر ویژگی های شخصیّتی و اخلاقی هم با یکدیگر تفاوت دارند. حتی دو قلوهای یکسان که شباهت های زیادی از نظر ظاهری دارند، در خصوصیات اخلاقی و شخصیّتی فرق های زیادی با هم دارند. اگر با مادر دوقلوهای یکسان صحبت کنید، به این موضوع جالب پِی می برید. بنابراین با دیدنِ یک مرد که با همسر و خانواده اش بدرفتاری می کند، نمی توان نتیجه گرفت که همه مردها همین طور با همسر و فرزندان شان برخورد می نمایند. این قانون را همیشه با خود تکرار کنید.

2- اگر خوب نگاه کنید، در بین اقوام، آشنایان و همسایگان خود مردهایی را می توانید پیدا کنید که با مهربانی با خانواده خود رفتار می کنند. می توانید زن و شوهرهایی بیابید که با یکدیگر دوست و صمیمی هستند و خانه را بهترین جای دنیا می دانند و از کنار هم بودن لذت می برند. با دقت در این خانواده ها، با خود فکر کنید که شما و همسر آینده تان نیز می توانید با یادگیریِ «مهارت های زندگیِ مشترک» در کنار هم زندگیِ شیرینی را تجربه کنید.

3- با مطالعه کتاب هایی در مورد زندگیِ حضرت امیرالمؤمنین علیّ (صلوات الله و سلامه علیه) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و بقیه ائمّه اطهار (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) می توانید به این واقعیت پی ببرید که یک ازدواجِ مناسب که بر پایه و اساس صحیح بنا شده، چگونه می تواند مایه آرامشِ فرد و سازنده باشد. شما نیز اگر در خواستگاران خود دقت کنید و با مشورت یک روانشناس خبره، تناسب میان خود و خواستگارتان را بررسی نمایید، می توانید همسری خوب و مناسب بیابید و با بهره گیری از «مهارت های زندگیِ مشترک» در کنارش زندگیِ خشنودکننده ای را تجربه کنید.

4- اجازه دهید ویژگی های یک همسر خوب را برایتان بگویم؛ تا با توجه به آن ویژگی ها همسری مناسب انتخاب کنید. همسر خوب به مفهوم درست و واقعی همسری است که با شما تناسب داشته باشد. آنچه از نگاه دینی به عنوان ویژگی های همسر ایده آل شمرده شده است عبارت اند از:

الف) دیندار بوده و به مسائل و احکام دینی پایبند باشد و خود و زندگی اش را آلوده به گناه نکند.
ب) خوش اخلاق و خوش برخورد باشد.
ج) شرافت خانوادگی داشته باشد.
د) زیبا باشد؛ یعنی به دل بنشیند.
ه) از نظر اقتصادی، تحصیلات، فرهنگ خانوادگی، تناسب داشته و هم کُفو باشد.

حتما به تناسب خود و طرف مقابل در این موارد دقت کنید: اعتقاد و مذهب - سن- تحصیل- وضعیت مالی- فرهنگ و آداب ورسوم- زیبایی- جسم.
برای اینکه همسری مناسب انتخاب نمایید، اول باید از داشتن این خصوصیات مطمئن شوید. برای این کار باید تحقیق کنید.
تحقیق از این افراد امکان پذیر است: خویشان و فامیل ها، دشمنان، دوستان، همکاران، همسایگان، معلمان، مَراجع رسمی.

5- با مطالعه منابع و کتاب های مناسب، آگاهی خود را در مسائل مختلف بالا ببرید. چند کتاب به شما معرفی می کنم. حتما کتاب «مطلع مهر» که در مورد معیارهای انتخاب همسر و آداب خواستگار است را از اینترنت به صورت رایگان دانلود کنید و چند بار مطالعه نمایید و با مطالب آن کتاب به خوبی آشنا شوید تا بدانید در جلسات خواستگاری چه چیزهایی را بررسی کنید. پس از آن، کتاب «مهارت گفتگو برای همسران»، نوشته خانم زهره شیری را نیز به صورت رایگان از اینترنت دانلود کنید و بسیار مطالعه کنید تا با مهارت گفتگو آشنا شوید. این مهارت برای همسران واقعا ضروری است.
فهرست کتاب های مفید برای شما:

- مطلع مهر، تاليف دکتر بانکي‌پورفرد، انتشارات حديث راه عشق.
- دختران و انتخاب همسر، تاليف آقاي علي اکبر مظاهری، انتشارات عطش.
- آموزش پيش از ازدواج، تاليف آقاي مهدی ميرمحمدصادقی، انتشارات بِه‌نشر.
- آيين خواستگاري و ازدواج، سيدحسين حسيني، نشر مُنير.
- مهارت های زناشویی، نوشته مَتیو مَک کِی، انتشارات ارجمند و نشر ابن سینا.
- مهارت گفتگو برای همسران، نوشته خانم زهره شیری.

یک نکته بسیار مهمّ باید به شما بگویم: با توجه به مشکلاتی که در گذشته برای تان وجود داشته، حتی اگر خواستید به خواستگاری جواب منفی دهید، «به همراه خواستگارتان» به یک روانشناس و مشاور خانواده متعهّد و خبره در شهر خود مراجعه کنید و از او برای بررسیِ تناسب میان خود و خواستگارتان کمک بخواهید. شاید موضوعی که از نظر شما اهمیت زیادی دارد، واقعا مسأله ای نباشد که به خاطرش به خواستگارتان جواب منفی دهید.

موضوع قفل شده است