جمع بندی آیا مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است؟

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است؟

با عرض سلام من به عنوان شخصی که در مورد مسئله امامت الهی مورد نظر شیعه نه به عنوان یک شیعه بلکه به عنوان یک بی طرف تحقیقات زیادی کرده ام و متاسفانه بر خلاف میل خودم تناقضات بزرگ و آشکاری در مورد این مسئله پیدا کرده ام میخواهم با کارشناسان محترم سایت در این مورد تحدی بنمایم و دیگران در این مورد قضاوت نمایند امیدوارم کارشناسان محترم این شجاعت را داشته باشند و این موضوع مورد پذیرش قرار بگیردhappy
اولین سوالی که مطرح میکنم این است از دید شیعه مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است لطفا این موضوع را از قرآن کریم و احادیث صحیح اثبات فرمایید؟ بقیه سوالات را بعد از جواب به این سوال میپرسم. با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

Reza24;1008362 نوشت:
اولین سوالی که مطرح میکنم این است از دید شیعه مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است لطفا این موضوع را از قرآن کریم و احادیث صحیح اثبات فرمایید؟ بقیه سوالات را بعد از جواب به این سوال میپرسم. با تشکر

پیش از پاسخ به سوال شما و ادله افضلیت امامت بر نبوت لازم است عرض کنم افضلیت امامت بر نبوت اگرچه از اعتقادات شیعه است و دلائل متعددی بر آن دلالت دارند که اشاره خواهد شد، اما اینطور نیست که مسئله حیثیتی باشد به گونه ای که مثلا اگر این اعتقاد اثبات نشود اصل امامت زیر سوال برود و مکتب تشیع باطل بشود و از این حرفها...!!
این را هرض کردم به این خاطر که شما به گونه ای به بحث ورود پیدا کرده اید و از تحدی و شجاعت و مانند آن سخن گفته اید که گویا میخواهید مکتب شیعه را از اساس و ریشه در آورید!! در حالی که حتی اگر آنچنان باشد که شما می گویید نهایتا نتیجه این خواهد شد که امامان ما بر انبیاء افضل نیستند!

اما در خصوص ادله افضلیت امامت بر نبوت به چند دلیل اشاره میشود:

دلیل اول: آیه ابتلاء ابراهیم(ع)

قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏(بقره:124)
ذبح اسماعیل، آتش نمرود و حوادث مشابه آن از بارزترین مصادیق این آزمون هایی است که قرآن کریم میفرماید خداوند ابراهیم(ع) را با آنها مبتلا فرموده که همگی در دوران نبوت او اتفاق افتاده اند، بنابراین نمی توان گفت مقصود از «امامت» در این آیه شریفه همان نبوت است.

پس ابراهیم که مقام نبوت را داشته است، با سربلند بیرون آمدن از این آزمون ها به مقام امامت نائل آمده است، و این نشان می دتد مقام امامت مقامی بالاتر از نبوت است.(امامت در بینش اسلامی، ص37)

دلیل دوم: آیه مباهله

قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِين‏«(آل عمران-61)
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏
روایات شیعه به وفور، و منابع اهل سنت نیز با اسناد معتبر روایت نموده اند که فقط علی(ع) و فاطمه(س) وحسنین(ع) با پیامبر(ص) همراه بوده‌اند.(صحیح مسلم، ج4، ص1871؛ مسند احمد، ج3، ص160)

طبیعتا از اینکه علی نفس پیامبر است معنای حقیقی نمی تواند مراد باشد پس معنای مجازی مورد نظر است و آن این است که علی نفس و جان پیامبر(ص) بوده و در خصوصیاتش در تراز با اوست الا خصوصیاتی که دلیلی دیگر آن را از تحت این عام خارج نماید مانند نبوت؛ اما باقی خصوصیات و کمالات و ... به مقتضای آیه شریفه باقی می ماند و از خصوصیات پیامبر عصمت است و أفضلیت وأولی بالمومنین من أنفسهم و این برای علی هم اثبات می شود(آیت الله میلانی، محاضرات فی الاعتقادات ج1 ص44)
این معنا را احادیثی مانند «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» که علاوه بر منابع شیعه در صحیحین اهل سنت نیز آمده تقویت می کنند.(صحیح بخاری، ج6،ص3؛ صحیح مسلم، ج4، ص1870)
در این روایت که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، پیامبر اکرم(ص) جز نبوت چیزی را استثناء نکرده است.

دلیل سوم: ائمه(ع) آگاه از جمیع علوم انبیاء

در کتاب کافی بابی وجود دارد تحت عنوان اینکه ائمه(ع) از تمامی علوم ملائکه و انبیاء آگاه هستند که برخی از این روایات سندشان صحیح است، بنده به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می کنم، امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛ به درستی که خداوند دارای دو علم است، علمی که جز او کسی از آن آگاه نیست، و علمی که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده است، پس هر آنچه که ملائکه و پیامبران را از آن آگاه کرده، پس ما هم بدان علم داریم.(الکافی، ج1، ص256، ح4)

خب این هم نشان میدهد آنچه انبیاء همگی با هم دارند را ائمه(ع) ک جا دارند، به تعبیری: آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.
البته به لحاظ تحلیل عقلی هم روشن است، ما اگر امامت را قبول داشته باشیم، طبیعتا باید بدانیم که ائمه(ع) آگاه به جمیع مراتب اسلام و کتاب آسمانی آن هستند، و از آنجا که قرآن مهیمن سایر کتب آسمانی بوده و بر آنها احاطه دارد، عالم به قرآن کریم، به تمام کتب انبیاء پیشین علم دارد به همین خاطر قرآن کریم در مدح امیرالمومنین(ع) تعبیر «من عنده علم الکتاب» را به کار می برد.

دلیل چهارم: اقتدا کردن عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج)

اقتدا نمودن عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج) در نماز نیز از مطالبی است که در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است، پیامبر(ص) فرموده اند:
«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ «1» حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَه‏»؛ اگر از دنی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا پسرم مهدی(ع) ظهور کند، پس عیسی روح الله نیز نزول کرده و پشت سر او نماز می گذارد.(کمال الدین، ج1، ص280)

و روایات مشابهی که در منابع مختلف آمده است(ر.ک: کمال الدین، ج1، ص332؛ خصال، ج1، ص320؛ کلینی، الکافی، ج8، ص49و50)

این مطلب حتی در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است، به عنوان نمونه پیامبر(ص) می فرماید:
«كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ، وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ؟»؛ چگونه هستید هنگامی که عیسی(ع) در میان شما نزول نماید و امامتان از شما باشد؟(صحیح بخاری، ج4، ص168؛ صحیح مسلم، ج1، ص136) در هر صورت تعدد روایات در این رابطه به گونه ای است‌که إبن حجر مکی در این مورد ادعای تواتر نموده است.( الصواعق المحرقه، ص233)

دلالت این روایات هم که به قدری روشن است که بی نیاز از توضیح است، اقتدای عیسی(ع) به امام زمان(ع) به خوبی گویای افضلیت امام زمان(ع) است.

در هر صورت ما سعی کردیم به تعداد از ادله در این خصوص اشاره کنیم، وگرنه فارغ از این مطالب، انقدر روایات در این باب وجود دارد که ما را از بحث سندی بی نیاز می کند. علاوه بر اینکه نه تنها دلیلی بر عیه این ادله وجود ندارد، بلکه مقتضای این روایات متناسب با تحلیل عقلی است، وقتی ائمه(ع) پیشوای کامل ترین دین قرار گرفته اند نشان میدهد کامل ترین انسان ها هستند، و نسبت به سایرین مرتبه بالاتری برخوردارند.

واژه امامت برای پیامبران و غیر پیامبران استفاده می شود.

اما هر پیامبری با پیامبر دیگر یا هر امامی با امام دیگر از حیث مقام و رتبه برابر نیست.

این آیات رو در نظر بگیرید :
الأنبياء
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ [ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ] ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻭ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺯﻛﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ .(٧٣)

القصص
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
ﻭ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺩﻫﻴﻢ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻭ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ [ ﺍﻣﻮﺍﻝ ، ﺛﺮﻭﺕ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ] ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ .(٥)

السجدة
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ
ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ، ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺷﻴﺮﻳﻦ ] ﺻﺒﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ، ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ [ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ]ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ .(٢٤)

البقره
وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭﻱ [ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺳﺨﺖ ]ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﺮﺩ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻭﻟﻴﺎﻗﺖ ﺍﻭ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم ﭘﻴﺸﻮﺍ ﻭ ﺍﻣﺎم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩم . ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ : ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺩﻣﺎﻧﻢ [ ﻧﻴﺰ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻧﻲ ﺑﺮﮔﺰﻳﻦ ] . [ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ]ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻣﻦ [ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ ] ﺑﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺪ .(١٢٤)

البقره
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺑﺮﺧﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺮﺧﻲ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ . ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﻭ ﻣﺮﺍﺗﺒﻲ ﺑﺎﻟﺎ ﺑﺮﺩ . ﻭ ﻋﻴﺴﻲ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﺭﺍ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﺍﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ . ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻗﺮﻭﻥ ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺭ ] ﺁﻣﺪﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﻭ ﺑﺮﺍﻫﻴﻦ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﻰ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭﻟﻲ [ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻛﻔﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ]ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ، ﻗﻄﻌﺎً ﺧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻰ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ [ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ]ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(٢٥٣)

بیت المعمور;1008855 نوشت:
واژه امامت برای پیامبران و غیر پیامبران استفاده می شود.
اما هر پیامبری با پیامبر دیگر یا هر امامی با امام دیگر از حیث مقام و رتبه برابر نیست.


ببینید امامت یک معنای لغوی دارد که همان پیشوایی است، و برای امام جماعت و حتی برای پیشوایان کفر هم استعمال میشود، و یک معنای اصطلاحی دارد که همان امامتی است که شیعه به آن معتقد است، یعنی یک منصبی الهی با ویژگی هی خاص
خب نمیتوان این آیات را همگی به معنای لغوی معنا کرد، به عنوان مثال در آیه ابتلاء ابراهیم، خب ابراهیم(ع) پیش از آن آزمون ها هم مقام امامت به معنای پیشوایی را داشته است، چون پیشوایی مردم با نبوت تلازم دارد و تمام این آزمون ها را هم ابراهیم(ع) در هنگام نبوت پشت سر گذاشته است پس بعد از این آزمون ها باید مقام جدیدی به او داده شده باشد، نه همان پیشوایی را که قبلا دارا بوده است!

مسلم;1008882 نوشت:

ببینید امامت یک معنای لغوی دارد که همان پیشوایی است، و برای امام جماعت و حتی برای پیشوایان کفر هم استعمال میشود، و یک معنای اصطلاحی دارد که همان امامتی است که شیعه به آن معتقد است، یعنی یک منصبی الهی با ویژگی هی خاص
خب نمیتوان این آیات را همگی به معنای لغوی معنا کرد، به عنوان مثال در آیه ابتلاء ابراهیم، خب ابراهیم(ع) پیش از آن آزمون ها هم مقام امامت به معنای پیشوایی را داشته است، چون پیشوایی مردم با نبوت تلازم دارد و تمام این آزمون ها را هم ابراهیم(ع) در هنگام نبوت پشت سر گذاشته است پس بعد از این آزمون ها باید مقام جدیدی به او داده شده باشد، نه همان پیشوایی را که قبلا دارا بوده است!

من نیز میخواستم به همین مطلب برسم.
قرآن اصطلاح تعریف نمی کند.
و بر مبنای لغات پیش می رود لکن ما می توانیم بر اساس قرائن چیزهایی متوجه شویم.

مثلا در این آیه ابراهیم در هنگام نبوت، امام بوده است.
لکن به درجه بالاتری در امامت رسیده است که شما آن درجه و مقام را مصطلح کردید. به عبارتی برای این درجه و مقام، جعل اصطلاح کردید.
اینها معادل یکدیگر می شوند.
امامت قبل از امتحان در درجه پایین تری از امامت بعد از امتحان است.
ما به این درجه بالاتر ، امامت اصطلاحی می گوییم.

از طرفی ابراهیم می گوید آیا این امامت اصطلاحیو درجه اعلی در فرزندان من نیز خواهد بود؟
که خداوند تایید می کند اما ظالمین را استثنا می کند.

پس تا اینجا متوجه میشویم امامت مصطلح اوج مقامات یک انسان موحد است...
پس کسی که دارای چنین مقامی است قطعا از تمام پیامبرانی که به این درجه نرسیدند، بالاتر است.

پس تا اینجا اصل سوال پاسخ داده میشود.

از اینجا به بعد اشکالات آغاز میشود.
مثلا اینکه تا وقتی کسی پیامبر نشود، به مقام اعلای امامت مصطلح نمی رسد.
و با این اشکال چنین مقامی را از ائمه شیعه نفی می کنند....

یا حق

وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

یک سوالی که پیش می آید این است که
ابراهیم به چه مقام بالاتری رسید؟

بکی از پاسخ های ساده این است که می گوید
ابراهیم امامتش ، جهانی شد.
امامتش للناس شد...
برخی از پیامبران، تبلیغی بودند
برخی مختص قوم خاصی بودند
برخی صاحب کتاب و شریعت بودند
برخی اولوالعزم بودند

مثلا می گویند یکی از دلایلی که فرشتگان پیش از عذاب قوم لوط به پیش ابراهیم رفتند همین بود که به او جریان عذاب را اطلاع دهند چرا؟
چون او امامت للناس داشت پس قوم لوط هم تحت امامت او بود...
این سخن را میتوان با پیامبران الوالعزم تطبیق داد
یا حضرت یوسف نسبت به یعقوب...
یا حتی قومی که خدا سه فرستاده به آن فرستاد را میتوان در همین راستا معنا کرد....

پس این آیه می گوید کسی میتواند امام للناس بشود که به این مقام اعلی برسد...
حالا باید ببینیم کدام یک از ذریه ابراهیم به چنین مقامی رسیده است؟
اگر این مقام را مختص انبیا و پیامبران اولوالعزم بدانیم قطعا غیر انبیا از دور خارج میشوند....
ذریه ابراهیم که ما می شناسیم مثلا اسحاق و اسماعیل و یعقوب و پیامبر اسلام.....
ائمه شیعه نیز جزو ذریه ابراهیم هستند و امکان دارد چنین مقامی به دست آورند...

از آیات و قرائنی میتوان استفاده کرد که مراد از ذریه ابراهیم، ذریه او از نسل اسماعیل است.

پس احتمالات ما محدود خواهد بود به اسماعیل که اولوالعزم نبود.
و پیامبر اسلام که اولوالعزم بود.
اگر بخواهیم به غیر از پیامبر فکر کنیم تنها ائمه شیعه باقی می مانند...

مسلم;1008842 نوشت:
پس ابراهیم که مقام نبوت را داشته است، با سربلند بیرون آمدن از این آزمون ها به مقام امامت نائل آمده است، و این نشان می دتد مقام امامت مقامی بالاتر از نبوت است.(امامت در بینش اسلامی، ص37)

سلام
پس اگه ابراهیم مقام امامت هم داشته یعنی از حضرت موسی و عیسی هم بالاتر بوده؟

بعد حدیثی ایه ای هست که بگه پیامبر اسلام هم مقام امامت داشته؟

سلام و احترام

Miss.Narges;1008957 نوشت:
پس اگه ابراهیم مقام امامت هم داشته یعنی از حضرت موسی و عیسی هم بالاتر بوده؟

این مطلب در گرو این است که ما حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) را فاقد مقام امامت بدانیم، اما در هر صورت اتفاقا برخی معتقد به افضلیت ابراهیم(ع) بر موسی(ع) و عیسی(ع) هستند.

Miss.Narges;1008957 نوشت:
بعد حدیثی ایه ای هست که بگه پیامبر اسلام هم مقام امامت داشته؟

در افضلیت پیامبر(ص) بر تمام انبیا و ائمه(ع) اختلافی وجود ندارد، روایات بسیاری بر این مطلب دلالت دارند، بنابراین نشدی است که ابراهیم(ع) مقام و کمالی داشته باشد که پیامبر(ص) فاقد آن باشد.

بیت المعمور;1008937 نوشت:
ابراهیم به چه مقام بالاتری رسید؟


در این مطلب اقوال متعددی وجود دارد، برخی امامت را به همان معنای لغوی دانسته اند که از لوازم نبوت است و همه انبیا مراتبی از آن را دارند و ابراهیم(ع) پس از این امتحانات به مراتب بالاتری از امامت دست یافته است، برخی هم آن را ناظر به مقامات دیگری چون هدایت باطنی و مانند آن دانسته اند.
ما در اصل مسئله تفاوتی ایجاد نمی کند، چرا که در هر دو صورت بالاخره امامت یا مراتبی از آن بالاتر از مقام نبوت است.

بیت المعمور;1008930 نوشت:
مثلا اینکه تا وقتی کسی پیامبر نشود، به مقام اعلای امامت مصطلح نمی رسد.

ما دلیلی بر چنین تلازمی نداریم که امامت در گرو نبوت پیشینی باشد!

مسلم;1008962 نوشت:
این مطلب در گرو این است که ما حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) را فاقد مقام امامت بدانیم، اما در هر صورت اتفاقا برخی معتقد به افضلیت ابراهیم(ع) بر موسی(ع) و عیسی(ع) هستند.

پیامبران اولوالعزم که یکی بعد از دیگری آمده دین کاملتری اورده و در نتیجه باید برتری با بعدی باشد.با این حال طبق فرموده شما برخی به افضلیت ابراهیم بر موس و عیسی معتقدند.برای من جالب است بدونیم دلیل انها چیست ؟ ایا صرفا بخاطر همین مقام امامت یا موارد دیگر؟

Miss.Narges;1008972 نوشت:
پیامبران اولوالعزم که یکی بعد از دیگری آمده دین کاملتری اورده و در نتیجه باید برتری با بعدی باشد.با این حال طبق فرموده شما برخی به افضلیت ابراهیم بر موس و عیسی معتقدند.برای من جالب است بدونیم دلیل انها چیست ؟ ایا صرفا بخاطر همین مقام امامت یا موارد دیگر؟

این مسئله چندان روشن نیست، حداقل بنده روایت مستقیمی که به این مطلب دلالت داشته باشد ندیده ام، کسانی که به افضلیت ابراهیم(ع) بر حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) معتقد شده اند احتمالا به خاطر فضیلت های بسیاری است که در روایات در خصوص حضرت ابراهیم(ع) وارد شده است که در حق آن دو پیامبر وجود ندارد.

مسلم;1008963 نوشت:

که از لوازم نبوت است

چنین تلازمی نداریم

من که با صحبت شما مخالفتی ندارم ولی حوصله ندارم از قول آنها دفاع کنم Smile

یا حق

مسلم;1008842 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

پیش از پاسخ به سوال شما و ادله افضلیت امامت بر نبوت لازم است عرض کنم افضلیت امامت بر نبوت اگرچه از اعتقادات شیعه است و دلائل متعددی بر آن دلالت دارند که اشاره خواهد شد، اما اینطور نیست که مسئله حیثیتی باشد به گونه ای که مثلا اگر این اعتقاد اثبات نشود اصل امامت زیر سوال برود و مکتب تشیع باطل بشود و از این حرفها...!!
این را هرض کردم به این خاطر که شما به گونه ای به بحث ورود پیدا کرده اید و از تحدی و شجاعت و مانند آن سخن گفته اید که گویا میخواهید مکتب شیعه را از اساس و ریشه در آورید!! در حالی که حتی اگر آنچنان باشد که شما می گویید نهایتا نتیجه این خواهد شد که امامان ما بر انبیاء افضل نیستند!

اما در خصوص ادله افضلیت امامت بر نبوت به چند دلیل اشاره میشود:

دلیل اول: آیه ابتلاء ابراهیم(ع)

قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏(بقره:124)
ذبح اسماعیل، آتش نمرود و حوادث مشابه آن از بارزترین مصادیق این آزمون هایی است که قرآن کریم میفرماید خداوند ابراهیم(ع) را با آنها مبتلا فرموده که همگی در دوران نبوت او اتفاق افتاده اند، بنابراین نمی توان گفت مقصود از «امامت» در این آیه شریفه همان نبوت است.

پس ابراهیم که مقام نبوت را داشته است، با سربلند بیرون آمدن از این آزمون ها به مقام امامت نائل آمده است، و این نشان می دتد مقام امامت مقامی بالاتر از نبوت است.(امامت در بینش اسلامی، ص37)

دلیل دوم: آیه مباهله

قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِين‏«(آل عمران-61)
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏
روایات شیعه به وفور، و منابع اهل سنت نیز با اسناد معتبر روایت نموده اند که فقط علی(ع) و فاطمه(س) وحسنین(ع) با پیامبر(ص) همراه بوده‌اند.(صحیح مسلم، ج4، ص1871؛ مسند احمد، ج3، ص160)

طبیعتا از اینکه علی نفس پیامبر است معنای حقیقی نمی تواند مراد باشد پس معنای مجازی مورد نظر است و آن این است که علی نفس و جان پیامبر(ص) بوده و در خصوصیاتش در تراز با اوست الا خصوصیاتی که دلیلی دیگر آن را از تحت این عام خارج نماید مانند نبوت؛ اما باقی خصوصیات و کمالات و ... به مقتضای آیه شریفه باقی می ماند و از خصوصیات پیامبر عصمت است و أفضلیت وأولی بالمومنین من أنفسهم و این برای علی هم اثبات می شود(آیت الله میلانی، محاضرات فی الاعتقادات ج1 ص44)
این معنا را احادیثی مانند «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» که علاوه بر منابع شیعه در صحیحین اهل سنت نیز آمده تقویت می کنند.(صحیح بخاری، ج6،ص3؛ صحیح مسلم، ج4، ص1870)
در این روایت که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، پیامبر اکرم(ص) جز نبوت چیزی را استثناء نکرده است.

دلیل سوم: ائمه(ع) آگاه از جمیع علوم انبیاء

در کتاب کافی بابی وجود دارد تحت عنوان اینکه ائمه(ع) از تمامی علوم ملائکه و انبیاء آگاه هستند که برخی از این روایات سندشان صحیح است، بنده به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می کنم، امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛ به درستی که خداوند دارای دو علم است، علمی که جز او کسی از آن آگاه نیست، و علمی که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده است، پس هر آنچه که ملائکه و پیامبران را از آن آگاه کرده، پس ما هم بدان علم داریم.(الکافی، ج1، ص256، ح4)

خب این هم نشان میدهد آنچه انبیاء همگی با هم دارند را ائمه(ع) ک جا دارند، به تعبیری: آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.
البته به لحاظ تحلیل عقلی هم روشن است، ما اگر امامت را قبول داشته باشیم، طبیعتا باید بدانیم که ائمه(ع) آگاه به جمیع مراتب اسلام و کتاب آسمانی آن هستند، و از آنجا که قرآن مهیمن سایر کتب آسمانی بوده و بر آنها احاطه دارد، عالم به قرآن کریم، به تمام کتب انبیاء پیشین علم دارد به همین خاطر قرآن کریم در مدح امیرالمومنین(ع) تعبیر «من عنده علم الکتاب» را به کار می برد.

دلیل چهارم: اقتدا کردن عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج)

اقتدا نمودن عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج) در نماز نیز از مطالبی است که در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است، پیامبر(ص) فرموده اند:
«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ «1» حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَه‏»؛ اگر از دنی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا پسرم مهدی(ع) ظهور کند، پس عیسی روح الله نیز نزول کرده و پشت سر او نماز می گذارد.(کمال الدین، ج1، ص280)

و روایات مشابهی که در منابع مختلف آمده است(ر.ک: کمال الدین، ج1، ص332؛ خصال، ج1، ص320؛ کلینی، الکافی، ج8، ص49و50)

این مطلب حتی در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است، به عنوان نمونه پیامبر(ص) می فرماید:
«كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ، وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ؟»؛ چگونه هستید هنگامی که عیسی(ع) در میان شما نزول نماید و امامتان از شما باشد؟(صحیح بخاری، ج4، ص168؛ صحیح مسلم، ج1، ص136) در هر صورت تعدد روایات در این رابطه به گونه ای است‌که إبن حجر مکی در این مورد ادعای تواتر نموده است.( الصواعق المحرقه، ص233)

دلالت این روایات هم که به قدری روشن است که بی نیاز از توضیح است، اقتدای عیسی(ع) به امام زمان(ع) به خوبی گویای افضلیت امام زمان(ع) است.

در هر صورت ما سعی کردیم به تعداد از ادله در این خصوص اشاره کنیم، وگرنه فارغ از این مطالب، انقدر روایات در این باب وجود دارد که ما را از بحث سندی بی نیاز می کند. علاوه بر اینکه نه تنها دلیلی بر عیه این ادله وجود ندارد، بلکه مقتضای این روایات متناسب با تحلیل عقلی است، وقتی ائمه(ع) پیشوای کامل ترین دین قرار گرفته اند نشان میدهد کامل ترین انسان ها هستند، و نسبت به سایرین مرتبه بالاتری برخوردارند.

با عرض سلام و ادب من در مورد مسئله امامت تحقیقات زیادی کرده ام و تناقضات زیادی در آن پیدا کرده ام به عقیده من این مسئله بسیار مهم است که شیعه میگوید امامت جز اصول دین و از نبوت هم بالاتر است این خودش سوالات زیادی را به وجود می آورد . چرا خداوند مسئله به این مهمی را که از نبوت هم بالاتر است به صورت واضح و آشکار بیان نفرموده است؟ اگر بپذیریم که امامت جز اصول دین و از نبوت هم بالاتر است باید قبول کنیم که اهل سنت به خاطر انکار یکی از اصول دین کافر هستند منکر اصل دین کافر است دین خداوند بازیچه و شوخی نیست که کسی اصل دین را انکار کند و مسلمان باقی بماند.اجازه بدهید در مورد دلیل اولی که شما فرمودید یعنی آیه ابتلا ابراهیم(ع) صحبت کنیم . قرآن کریم از فرعون هم به عنوان امام یاد می کند و میفرماید آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش دعوت می کنند اصولا در قرآن کریم امام همانند نبی کلمه مقدسی نیست هرکسی میتواند به مقام امام و پیشوایی مردم برسد و اتفاقا در قرآن کریم فرعون به عنوان امامی از طرف خداوند که مردم را به آتش فرا میخواند نام برده است. در سوره بقره قرآن کریم از ارکان ایمان نام میبرد که شامل ایمان به خداوند و روز آخرت و ملائکه و پیامبران و کتابهاست و از امامتی که از نبوت هم بالاتر است خبری نیست حضرت ابراهیم بعد از سالها ابتلا و آزمایش به مقام امامت رسیدند بعضی از امامان شیعه در سن 5 و یا 8 سالگی به مقام امامت رسیدند. در سن 5 و یا 8 سالگی چه ابتلا و آزمایش سختی گرفته شده است؟ اینها با عقل سلیم نمی خواند.

با سلام و احترام

Reza24;1009236 نوشت:
شیعه میگوید امامت جز اصول دین

Reza24;1009236 نوشت:
چرا خداوند مسئله به این مهمی را که از نبوت هم بالاتر است به صورت واضح و آشکار بیان نفرموده است؟

Reza24;1009236 نوشت:
اگر بپذیریم که امامت جز اصول دین و از نبوت هم بالاتر است باید قبول کنیم که اهل سنت به خاطر انکار یکی از اصول دین کافر هستند منکر اصل دین کافر است

این سوالات شما ارتباطی با بحث ندارد، فعلا اجازه بدهید بر مسئله خودمان تمرکز کنیم تا بتوانیم به نتیجه مشترک برسیم

Reza24;1009236 نوشت:
حضرت ابراهیم بعد از سالها ابتلا و آزمایش به مقام امامت رسیدند بعضی از امامان شیعه در سن 5 و یا 8 سالگی به مقام امامت رسیدند. در سن 5 و یا 8 سالگی چه ابتلا و آزمایش سختی گرفته شده است؟

همچنین این مسئله هم ارتباطی با بحث ندارد، شما ادله را نگاه کنید، علاوه بر اینکه قرآن که برای امامت سن و سال تعیین نکرده است! بلکه به نبوت عیسی(ع) در کودکی اشاره نموده تا درک چنین مقام ها و منصب های الهی در کودکی را غیر ممکن ندانیم.
در هر صورت شما از بنده دلیل خواستید، و من هم دلیل آوردم، اگر در مورد ادله حرفی دارید بفرمایید؛ خواهش می کنم فعلا سراغ این بحث های جنبی نروید.
ممنونم

Reza24;1009236 نوشت:
در مورد دلیل اولی که شما فرمودید یعنی آیه ابتلا ابراهیم(ع) صحبت کنیم . قرآن کریم از فرعون هم به عنوان امام یاد می کند و میفرماید آنان را امامانی قرار دادیم که به آتش دعوت می کنند اصولا در قرآن کریم امام همانند نبی کلمه مقدسی نیست هرکسی میتواند به مقام امام و پیشوایی مردم برسد و اتفاقا در قرآن کریم فرعون به عنوان امامی از طرف خداوند که مردم را به آتش فرا میخواند نام برده است.

رضا جان، برادر عزیزم خواهش می کنم بیشتر دقت بفرمایید
قرآن کریم می فرماید ابراهیم(ع) پس از سختی های بسیار به این مقام رسیده است! این یعنی امامتی که قرآن در این آیه می گوید مقامی بوده که ابراهیم(ع) قبل از این امتحانات فاقد آن بوده است،
خواهش می کنم این امامت را با امامت فرعونیان مقایسه نکنید! اخه این دو چه ربطی به هم دارند! اینجا سخن از مقامی است که ابراهیم(ع) علی رغم اینکه نبی بوده هم لایق آن نبوده، و با بالا رفتن مقامش لایق آن شده است، و وقتی برای فرزندان خود طلب می کند خداوند می فرماید این مقام به ظالمین نمیرسد! آن وقت شما این امامت را با امامت فرعون و ائمه کفر مقایسه می کنید؟!
خواهش می کنم تأمل بیشتری بفرمایید
@};-

مسلم;1009250 نوشت:
رضا جان، برادر عزیزم خواهش می کنم بیشتر دقت بفرمایید
قرآن کریم می فرماید ابراهیم(ع) پس از سختی های بسیار به این مقام رسیده است! این یعنی امامتی که قرآن در این آیه می گوید مقامی بوده که ابراهیم(ع) قبل از این امتحانات فاقد آن بوده است،
خواهش می کنم این امامت را با امامت فرعونیان مقایسه نکنید! اخه این دو چه ربطی به هم دارند! اینجا سخن از مقامی است که ابراهیم(ع) علی رغم اینکه نبی بوده هم لایق آن نبوده، و با بالا رفتن مقامش لایق آن شده است، و وقتی برای فرزندان خود طلب می کند خداوند می فرماید این مقام به ظالمین نمیرسد! آن وقت شما این امامت را با امامت فرعون و ائمه کفر مقایسه می کنید؟!
خواهش می کنم تأمل بیشتری بفرمایید

با عرض سلام من فکر میکنم در اینجا منظور از امام پیشوا و رهبر مردم است احتمالا منظور اینست مردم حضرت ابراهیم را به عنوان پیشوا و رهبر خود انتخاب کردند و ایشان رهبر صالحی بودند و وقتی از خداوند برای فرزندان خود این مقام را طلب میکند خداوند میفرماید که این مقام به ظالمین نمیرسد یعنی افراد عادل میتوانند به این مقام برسند .خب اگر من بپذیرم که مقامی بالاتر از مقام نبوت وجود د ارد که جز اصول دین است باید تبعاتش را هم بپذیرم من خواهش میکنم که شما به همین یک سوال من جواب بدهید من حاضرم همه صحبتهای شما را قبول کنم.آیا شما می پذیرید که اهل سنت به سبب انکار اصلی که حتی از نبوت هم بالاتر است کافر هستند؟اگر این سوال را پاسخ منطقی دهید من هیچ مشکلی ندارم و همه صحبتهای شما را قبول میکنم. با تشکر

Reza24;1009257 نوشت:
اهل سنت به سبب انکار اصلی که حتی از نبوت هم بالاتر است کافر هستند؟

چطور وقتي شيعه را رافضي مشرك بخوانند عجيب نيست اما اگر شيعه اهل سنت را كافر بدانند عجيب مي شود؟ البته كفر مراتبي داره...

Reza24;1008362 نوشت:
احادیث صحیح اثبات فرمایید

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي خُطْبَةٍ لَهُ يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ الْأَئِمَّةِ ع وصِفَاتِهِمْ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وجَلَّ أَوْضَحَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَي مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وأَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مِنْهَاجِهِ وفَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ
فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وعَلِمَ فَضْلَ طُلَاوَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وتَعَالَي نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وجَعَلَهُ حُجَّةً عَلَي أَهْلِ مَوَادِّهِ وعَالَمِهِ وأَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وغَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يُمَدُّ بِسَبَبٍ إِلَي السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَادُّهُ ولَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ ولَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الدُّجَي ومُعَمَّيَاتِ السُّنَنِ ومُشَبِّهَاتِ الْفِتَنِ
فَلَمْ يَزَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وتَعَالَي يَخْتَارُهُمْ لِخَلْقِهِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع مِنْ عَقِبِ كُلِّ إِمَامٍ يَصْطَفِيهِمْ لِذَلِكَ ويَجْتَبِيهِمْ ويَرْضَي بِهِمْ لِخَلْقِهِ ويَرْتَضِيهِمْ كُلَّمَا مَضَي مِنْهُمْ إِمَامٌ نَصَبَ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِهِ إِمَاماً عَلَماً بَيِّناً وهَادِياً نَيِّراً وإِمَاماً قَيِّماً وحُجَّةً عَالِماً أَئِمَّةً مِنَ اللَّهِ {يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وبِهِ يَعْدِلُونَ} حُجَجُ اللَّهِ ودُعَاتُهُ ورُعَاتُهُ عَلَي خَلْقِهِ يَدِينُ بِهَدْيِهِمُ الْعِبَادُ وتَسْتَهِلُّ بِنُورِهِمُ الْبِلَادُ ويَنْمُو بِبَرَكَتِهِمُ التِّلَادُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ حَيَاةً لِلْأَنَامِ ومَصَابِيحَ لِلظَّلَامِ ومَفَاتِيحَ لِلْكَلَامِ ودَعَائِمَ لِلْإِسْلَامِ جَرَتْ بِذَلِكَ فِيهِمْ مَقَادِيرُ اللَّهِ عَلَي مَحْتُومِهَا
فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَي والْهَادِي الْمُنْتَجَي والْقَائِمُ الْمُرْتَجَي اصْطَفَاهُ اللَّهُ بِذَلِكَ واصْطَنَعَهُ عَلَي عَيْنِهِ فِي الذَّرِّ حِينَ ذَرَأَهُ وفِي الْبَرِيَّةِ حِينَ بَرَأَهُ ظِلًّا قَبْلَ خَلْقِ نَسَمَةٍ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وانْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ بَقِيَّةً مِنْ آدَمَ ع وخِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ ومُصْطَفًي مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وسُلَالَةً مِنْ إِسْمَاعِيلَ وصَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ ص لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ اللَّهِ يَحْفَظُهُ ويَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ وجُنُودِهِ مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ الْغَوَاسِقِ ونُفُوثُ كُلِّ فَاسِقٍ مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ السُّوءِ مُبْرَأً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ والْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ مَنْسُوباً إِلَي الْعَفَافِ والْعِلْمِ والْفَضْلِ عِنْدَ انْتِهَائِهِ مُسْنَداً إِلَيْهِ أَمْرُ وَالِدِهِ صَامِتاً عَنِ الْمَنْطِقِ فِي حَيَاتِهِ
فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ وَالِدِهِ إِلَي أَنِ انْتَهَتْ بِهِ مَقَادِيرُ اللَّهِ إِلَي مَشِيئَتِهِ وجَاءَتِ الْإِرَادَةُ مِنَ اللَّهِ فِيهِ إِلَي مَحَبَّتِهِ وبَلَغَ مُنْتَهَي مُدَّةِ وَالِدِهِ ع فَمَضَي وصَارَ أَمْرُ اللَّهِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وقَلَّدَهُ دِينَهُ وجَعَلَهُ الْحُجَّةَ عَلَي عِبَادِهِ وقَيِّمَهُ فِي بِلَادِهِ وأَيَّدَهُ بِرُوحِهِ وآتَاهُ عِلْمَهُ وأَنْبَأَهُ فَصْلَ بَيَانِهِ واسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ وانْتَدَبَهُ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ وأَنْبَأَهُ فَضْلَ بَيَانِ عِلْمِهِ ونَصَبَهُ عَلَماً لِخَلْقِهِ وجَعَلَهُ حُجَّةً عَلَي أَهْلِ عَالَمِهِ وضِيَاءً لِأَهْلِ دِينِهِ والْقَيِّمَ عَلَي عِبَادِهِ رَضِيَ اللَّهُ بِهِ إِمَاماً لَهُمُ اسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ واسْتَحْفَظَهُ عِلْمَهُ واسْتَخْبَأَهُ حِكْمَتَهُ واسْتَرْعَاهُ لِدِينِهِ وانْتَدَبَهُ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ وأَحْيَا بِهِ مَنَاهِجَ سَبِيلِهِ وفَرَائِضَهُ وحُدُودَهُ فَقَامَ بِالْعَدْلِ عِنْدَ تَحَيُّرِ أَهْلِ الْجَهْلِ وتَحْيِيرِ أَهْلِ الْجَدَلِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ والشِّفَاءِ النَّافِعِ بِالْحَقِّ الْأَبْلَجِ والْبَيَانِ اللَّائِحِ مِنْ كُلِّ مَخْرَجٍ عَلَي طَرِيقِ الْمَنْهَجِ الَّذِي مَضَي عَلَيْهِ الصَّادِقُونَ مِنْ آبَائِهِ ع فَلَيْسَ يَجْهَلُ حَقَّ هَذَا الْعَالِمِ إِلَّا شَقِيٌّ ولَا يَجْحَدُهُ إِلَّا غَوِيٌّ ولَا يَصُدُّ عَنْهُ إِلَّا جَرِيٌّ عَلَي اللَّهِ جَلَّ وعَلَا.
امام صادق در خطبه اي كه حال و صفات امامان عليهم السلام را بيان مي كند مي فرمايد:
همانا خداي عز و جل به وسيله ائمه هدي از اهل بيت پيغمبر ما دينش را آشكار ساخت و علمش را روشن نمود و براي آنان باطن چشمه هاي علمش را گشود، هر كه از امت محمد صلي الله عليه وآله حق واجب امامش را شناسد طعم و شيريني ايمانش را بيابد و فضل خرمي اسلامش را بداند؛ زيرا خداي تبارك و تعالي امامرا به پيشوائي خلقش منصوب كرده و بر روزيخواران اهل جهانش حجت قرار داده و تاج وقارش بر سر نهاده و از نور جباريتش بدو افكنده با رشته اي الهي تا آسمان كشيده كه فيوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طريق وسائل او به دست نيايد و خدا اعمال بندگان را جز با معرفت او نپذيرد آنچه از امور مشتبه تاريك و سنت هاي مشكل و فتنه هاي ناآشكار بر او وارد شود، حكمش را مي داند.
خداي تبارك و تعالي هميشه امامان را براي رهبري خلقش از اولاد حسين عليه السلام و از فرزندان بلا واسطه هر امامي براي امامت برگزيند و انتخاب كند و ايشان را براي خلقش بپذيرد و بپسندد، هر گاه يكي از ايشان رحلت كند از فرزندان او امامي بزرگوار آشكار و رهبري نوربخش و پيشوائي سرپرست و حجتي دانشمند براي خلقش نصب كند.
آنان از طرف خدا پيشوايند، به حق هدايت كنند و به حق داوري نمايند، حجت هاي خدا و داعيان به سوي خدايند، از طرف خدا مخلوق را سرپرستي كنند.
بندگان خدا به رهبري آنها دينداري كنند و شهرها به نورشان آبادان شود و ثروت هاي كهنه از بركتشان فزوني يابد، خدا ايشان را حيات مردم و چراغهاي تاريكي و كليدهاي سخن و پايه هاي اسلام قرار داده و مقدرات حتمي خدا بر اين جاري شده.
پس امام همان برگزيده، پسنديده، رهبر، محرم اسرار و اميد بخشي است كه به فرمان خدا قيام كرده است، خدا او را براي اين برگزيده و در عالم ذر كه او را آفريده، زير نظر خود پروريده و در ميان مردم، او را همچنان ساخته است، در عالم ذر پيش از آنكه جانداري پديد آيد، امام را مانند سايه اي در سمت راست عرش آفريده و با علم غيب خود، به او حكمت بخشيده و او را برگزيده و براي پاكيش انتخابش كرده است.
باقي مانده خلافت آدم عليه السلام به او رسيده و از بهترين فرزندان نوح عليه السلام است، برگزيده خاندان ابراهيم عليه السلام و سلاله اسماعيل و انتخاب شده از عترت محمد صلّي اللَّه عليه و آله است.
هميشه زير نظر خدا سرپرستي شده و با پرده خود حفظ و نگهبانيش نموده و دامهاي شيطان و لشكرش را از او كنار زده و پيش آمدهاي شب هنگام و افسون جادوگران را از او دور ساخته است، روي آوردن بدي را از او برگردانيده از بلاها بركنار است، از آفتها پنهان است، از لغزشها نگهداري شده و از تمام زشتكاريها مصونست.
در جواني به خويشتن داري و نيكوكاري معروف است و در پيري به پاكدامني و علم و فضيلت منسوب، امر امامت پدرش به او رسيده و در زمان حيات پدرش از آن گفتار خاموش بوده؛ چون ايام پدرش گذشت و مقدرات و خواست خدا نسبت به او پايان يافت و اراده خدا او را به سوي محبت خود رسانيد و به پايان دورانش رسيد، او در گذشت و امر خدا پس از او بوي رسيد، خدا امر دينش را به گردن او نهاد و او را بر بندگانش حجت كرد و در بلادش سرپرست نمود و به روح خود قوتش داد و از علم خود باو داد و از بيان روشن [گفتار حق ] آگاهش نمود و راز خود بدو سپرد و براي امر بزرگش (رهبري تمام مخلوق) دعوت فرمود و فضيلت بيان علمش را به او خبر داد و براي رهبري خلق منصوبش ساخت و بر اهل عالم حجتش نمود و مايه روشنائي اهل دين و سرپرست بندگانش كرد، او را براي امامت خلق پسنديد و راز خود بدو سپرد و بر علم خويش نگهبانش كرد و حكمتش را در او نهفت و سرپرستي دينش را از او خواست و براي امر بزرگش او را طلبيد و راههاي روشن و احكام و حدود خويش باو زنده كرد.
امام هم با نور درخشان و درمان مفيد، هنگام سرگرداني نادانان و سخن آراستن اهل جدل، به عدالت قيام كرد در حالي كه با حق واضح و بيان از هر سو روشن همراه بود و به راه مستقيمي كه پدران درستكارش عليهم السلام رفته بودند، گام برداشت؛ پس حق چنين عالمي را جز بدبخت ناديده نگيرد و جز گمراه نوميد منكرش نشود و جز دلير بر خداي جل و علا برايش كارشكني نكند.
الكافي، ج 1، ص203.
بررسي سند روايت

محمد بن يحيي العطار:

قال النجاشي: شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث...
معجم رجال الحديث، ج19، ص33، رقم: 12010.
احمد بن محمد بن عيسي الأشعري:

وقال الشيخ: شيخ قم، ووجيهها، وفقيهها.
معجم رجال الحديث، ج3، ص87
الحسن بن محبوب:

وقال الشيخ: كوفي، ثقة. وكان جليل القدر، يعد في الأركان الأربعة في عصره.
معجم رجال الحديث، ج6، ص96، رقم: 3079.
اسحاق بن غالب:

قال النجاشي: عربي صليب ثقة.
معجم رجال الحديث، ج3، ص 22، رقم: 1169.

________________________________________________________

فَحِينَ مَيَّزَ اَللَّهُ اَلطَّاهِرِينَ مِنْ خَلْقِهِ فَأَمَرَ نَبِيَّهُ بِالْمُبَاهَلَةِ بِهِمْ فِي آيَةِ اَلاِبْتِهَالِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا مُحَمَّدُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ فَبَرَزَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِم وَ قَرَنَ أَنْفُسَهُمْ بِنَفْسِهِ فَهَلْ تَدْرُونَ مَا مَعْنَى قَوْلِهِ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ قَالَتِ اَلْعُلَمَاءُ عَنَى بِهِ نَفْسَهُ فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَقَدْ غَلِطْتُمْ إِنَّمَا عَنَى بِهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مِمَّا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِينَ قَالَ لَيَنْتَهِيَنَّ بَنُو وَلِيعَةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْهِمْ رَجُلاً كَنَفْسِي يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَنَى بِالْأَبْنَاءِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ عَنَى بِالنِّسَاءِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لاَ يَتَقَدَّمُهُمْ فِيهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لاَ يَلْحَقُهُمْ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لاَ يَسْبِقُهُمْ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَنَفْسِهِ
https://www.noorhadith.ir/hadith/345190/%D8%B9%D9%8A%D9%88%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_%D8%8C_%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85_(%D8%B5%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%A2%D9%84%D9%87)_%D8%8C_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_%D8%8C_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7_(%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D8%A7)_%D8%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AC%D8%AA%D8%A8%DB%8C_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_%D8%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)?SourceID=1503&TocID=89299&PageType=ViewTranslate&Fields=111111&RowNum=1&HadithID=345190&FilterGroupID=0

وقتى خداوند پاكان خلق خود را جدا نمود،و در آيۀ مباهله پيامبرش را امر فرمود كه به همراه آنان اقدام به مباهله كند و فرمود:اى محمّد! « فَمَنْ‌ حَاجَّكَ‌ فِيهِ‌ مِنْ‌ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ‌ مِنَ‌ اَلْعِلْمِ‌ فَقُلْ‌ تَعٰالَوْا نَدْعُ‌ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ‌ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ‌ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ‌ ثُمَّ‌ نَبْتَهِلْ‌ فَنَجْعَلْ‌ لَعْنَتَ‌ اَللّٰهِ‌ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ‌ » (بعد از اينكه[در باب عيسى عليه السّلام]حقّ‌ را دانستى،هر كه در اين مورد با تو به بحث برخاست،به او بگو:بيائيد پسران خودمان و پسران خودتان،و زنان خودمان و زنان خودتان و نيز خودمان و خودتان را فراخوانيم سپس دست به دعا برداريم و نفرين خدا را براى دروغگويان طلب كنيم-آل عمران:61)، بعد از اين دستور الهى،حضرت رسول صلى اللّٰه عليه و آله،علىّ‌،حسن،حسين و فاطمه- صلوات اللّٰه عليهم-را بيرون آورده،آنها را با خود همراه ساخت،آيا مى‌دانيد معناى اين عبارت چيست:«خودمان و خودتان»؟علماء گفتند:حضرت رسول خودش را در نظر داشته است.حضرت رضا عليه السّلام فرمودند:اشتباه مى‌كنيد،منظور آن جناب،علىّ‌ بن ابى طالب عليه السّلام بوده است و دليل بر اين مطلب جمله‌اى است از رسول اكرم صلى اللّٰه عليه و آله كه فرمودند:«اين بنو وليعه دست از اين كارها بر مى‌دارند يا مردى همانند خودم را به سوى آنان روان مى‌كنم»،كه منظور آن جناب،علىّ‌ بن ابى طالب بوده است،و مراد از«ابناء»در آيه،حسن و حسين عليهما السّلام است و مراد از«نساء»فاطمه عليها السّلام.اين،ويژگى و خصوصيّتى است كه هيچ كس در آن بر ايشان مقدّم نيست و فضيلتى است كه هيچ بشرى در آن فضيلت به آنان نمى‌رسد،و شرفى است كه احدى از مردم در آن شرف از آنان نمى‌تواند سبقت گيرد،زيرا نفس علىّ‌ عليه السّلام را همانند نفس خود قرار داده است

بررسی سندی:

طبقه اول دو راوی دارد که وثاقت یکی از روات هم کفایت میکند:

1. جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ (قولویه):ثقه جلیل القدر امامی

2. مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ:ثقه جلیل القدر امامی

3. عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ:ثقه جلیل القدر امامی

4.الريان بن الصلت: ثقه امامی

__________________________________________

حدیث 3 ادرس زیر هم معتبر:

http://lib.eshia.ir/86650/1/228

__________________________________________


این هم 2 حدیث با سند معتبر در کتب اهل سنت:

http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=636&hid=3642&pid=325253

http://s5.picofile.com/file/8113981934/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%B7%DB%8C%D8%B1_%D8%B7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg

Reza24;1009257 نوشت:
اصول دین

در قران و روایات چیزی به نام اصول دین نداریم و به نظر می رسد این کلمه در قرن 2 یا 3 توسط ابوالهذیل علاف ساخته شده

Reza24;1009257 نوشت:
امام پیشوا و رهبر مردم است

امامت جز اصول مذهب

Reza24;1009257 نوشت:
اهل سنت به سبب انکار اصلی که حتی از نبوت هم بالاتر است کافر هستند؟

در اسلام چندین نوع کفر داریم، منظورتان کدام نوعش است؟

با سلام

برخی از وعاظ بر منابر میگویند که علی (ع) در تمام اعصار بوده است ایا این صحیح است ؟

Reza24;1009257 نوشت:
من فکر میکنم در اینجا منظور از امام پیشوا و رهبر مردم است

خب مگر وقتی حضرت ابراهیم(ع) نبی بود پیشوا و رهبر مردم نبود؟ پس در این صورت چیز تازه ای به او داده نشده!!

Reza24;1009257 نوشت:
اگر من بپذیرم که مقامی بالاتر از مقام نبوت وجود د ارد که جز اصول دین است باید تبعاتش را هم بپذیرم

ما که نباید عقائد خودمان را به قرآن تحمیل کنیم، باید ببینیم قرآن چه می گوید، قرآن باید تعیین کند امامت بالاتر از نبوت هست یا خیر؛ قرآن باید تعیین کند امامت می تواند جزء اصول دین و یا مذهب باشد یا خیر!
ما نباید با پیش فرض وارد بحث شویم، یعنی از قبل بپذیریم که امامت از اصول هست یا خیر و بعد بخواهیم ببینیم قرآن چه می گوید! خیر در محض قرآن باید تسلیم وارد شویم تا بتوانیم حق را پیدا کنیم!

Reza24;1009257 نوشت:
آیا شما می پذیرید که اهل سنت به سبب انکار اصلی که حتی از نبوت هم بالاتر است کافر هستند؟

در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:
اگرچه خود مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است اما از آنجا که نبوت اساس اسلام است و امامت ادامه ی آن و مروّج و مبیّن آن، بنابراین در دسته بندی اصول اعتقادات نبوت مهم تر است.
آنچه از روایات هم به دست می آید این است که آنچه موجب ورود به اسلام میشود شهادتین است، یعنی دو شهادت: شهادت بر یگانگی خدا، و شهادت بر نبوت پیامبر(ص)؛ یعنی برای مسلمان شدن نیازی به شهادت بر ولایت ائمه(ع) نیست!
همچنین تعداد اصول دین در هیچ آیه و روایتی نیامده است، این ها را خود مکلمین متناسب با اهمیت موضوعات استخراج کرده و قائل شده اند.
بنابراین امامت اگرچه لازمه اطاعت از پیامبر(ص) است، اما اگر کسی واقعا نمیداند که پیامبر(ص) بعد از خودش معتقد به امامت امام علی(ع) شده است، در این صورت از اسلام خارج نیست.
به عبارتی امامت و عدل از اصول مذهب است، نه اصول دین؛ یعنی نپذیرفتن آن موجب خروج از مذهب شیعه میشود، نه موجب خروج از دین اسلام.

این را هم سیره اهل بیت(ع) و هم سخنان ایشان تأیید می کند که هرگز کسانی را که شهادتین را گفته بودند ولو آنکه شیعه نبودند از اسلام خارج نمی دانستند.

یا حق@};-

فتا 2;1009263 نوشت:
برخی از وعاظ بر منابر میگویند که علی (ع) در تمام اعصار بوده است ایا این صحیح است ؟

با سلام و احترام
ممنون میشوم اگر این مسئله را در تاپیک مستقلی دنبال بفرمایید.

در تاپیک مستقل مجال برای گفتگوی بیشتر، ارائه اسناد و مانند آن فراهم است و به سوال، پاسخ بهتر و در خور شأنی داده خواهد شد.@};-

يا صاحبي و معتمدي;1009258 نوشت:
چطور وقتي شيعه را رافضي مشرك بخوانند عجيب نيست اما اگر شيعه اهل سنت را كافر بدانند عجيب مي شود؟ البته كفر مراتبي داره...

نمیخواهم این بحث را ادامه دهم، اما اینکه شیعه را مشرک بخوانند هیچ تلازم عقلی بر این ندارد که ما هم آنها را مشرک و کافر بخوانیم
همین افراط هاست که اسلام و جوامع اسلامی را بیچاره کرده است
نه در کلام اهل بیت(ع) و نه در سیره آنها هرگز دیده نمیشود که اهل سنت را کافر خوانده باشند، بلکه همواره با ایشان در حکم مسلمان برخورد کرده اند!

مسلم;1009277 نوشت:
همین افراط هاست که اسلام و جوامع اسلامی را بیچاره کرده است
نه در کلام اهل بیت(ع) و نه در سیره آنها هرگز دیده نمیشود که اهل سنت را کافر خوانده باشند،

باز هم بر روش خود مشی می کنید....مهیمن بر عقل و کتاب و سنت و روایات...راحت باشید ببخشید دخالت کردم

مسلم;1009275 نوشت:
خب مگر وقتی حضرت ابراهیم(ع) نبی بود پیشوا و رهبر مردم نبود؟ پس در این صورت چیز تازه ای به او داده نشده!!

ما که نباید عقائد خودمان را به قرآن تحمیل کنیم، باید ببینیم قرآن چه می گوید، قرآن باید تعیین کند امامت بالاتر از نبوت هست یا خیر؛ قرآن باید تعیین کند امامت می تواند جزء اصول دین و یا مذهب باشد یا خیر!
ما نباید با پیش فرض وارد بحث شویم، یعنی از قبل بپذیریم که امامت از اصول هست یا خیر و بعد بخواهیم ببینیم قرآن چه می گوید! خیر در محض قرآن باید تسلیم وارد شویم تا بتوانیم حق را پیدا کنیم!

در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:
اگرچه خود مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است اما از آنجا که نبوت اساس اسلام است و امامت ادامه ی آن و مروّج و مبیّن آن، بنابراین در دسته بندی اصول اعتقادات نبوت مهم تر است.
آنچه از روایات هم به دست می آید این است که آنچه موجب ورود به اسلام میشود شهادتین است، یعنی دو شهادت: شهادت بر یگانگی خدا، و شهادت بر نبوت پیامبر(ص)؛ یعنی برای مسلمان شدن نیازی به شهادت بر ولایت ائمه(ع) نیست!
همچنین تعداد اصول دین در هیچ آیه و روایتی نیامده است، این ها را خود مکلمین متناسب با اهمیت موضوعات استخراج کرده و قائل شده اند.
بنابراین امامت اگرچه لازمه اطاعت از پیامبر(ص) است، اما اگر کسی واقعا نمیداند که پیامبر(ص) بعد از خودش معتقد به امامت امام علی(ع) شده است، در این صورت از اسلام خارج نیست.
به عبارتی امامت و عدل از اصول مذهب است، نه اصول دین؛ یعنی نپذیرفتن آن موجب خروج از مذهب شیعه میشود، نه موجب خروج از دین اسلام.

این را هم سیره اهل بیت(ع) و هم سخنان ایشان تأیید می کند که هرگز کسانی را که شهادتین را گفته بودند ولو آنکه شیعه نبودند از اسلام خارج نمی دانستند.

یا حق@};-


با عرض سلام و احترام در مورد سوال اول خیر آیا حضرت ابراهیم در زمانی که بت بزرگ را شکست و یا میخواستندایشان را در آتش بیاندازند رهبر مردم بوده است؟ معمولا رهبران ابتدا دعوت را شروع میکنند و بعدا رهبر و پیشوا میشوند مانند امام خمینی که سال 42 دعوت را شروع کرد و سال 57 رهبر شد و یا نلسون ماندلا و یا فیدل کاسترو و...در مورد سوال دوم هم بله در قرآن ارکان ایمان ذکر شده و اسمی از امامت نیامده است ایمان به خداوند و پیامبران و ملائکه وکتب و روز آخرت.در مورد مسئله سوم هم اگر امامت بالاتر از نبوت باشد دیگر نمیتوانیم بگوییم که اساس اسلام نبوت است بلکه اساس اسلام امامت میشود حتی در احادیث شیعه هم اساس اسلام را حب و دوستی نسبت به اهل بیت میداند و این خودش تناقض دارد یک تناقض دیگر هم اینست که نمیتوان هم به ختم نبوت معتقد بود و هم به ادامه نبوت .در مورد شهادتین و مسلمان بودن هم خیر صرفا کسی فقط به خاطر شهادتین مسلمان نمیشود بعضا فرقه های اسلامی همدیگر را به خاطر مسائل مختلف کافر می دانند و اگر به رساله های مراجع تقلید مراجعه فرمایید دلایل گوناگونی برای کافر بودن نوشته شده است به عنوان مثال اگر کسی معاد را انکار کند کافر میشود خب امامت هم اگر اصل دین و از طرف خداوند باشد قاعدتا باید منکرش کافر باشد. امام خمینی در اوایل انقلاب جبهه ملی را فقط به خاطر مخالفت با حکم قصاص مرتد خواند حالا به نظر شما امامت مهم تر است یا حکم قصاص؟ آیا شما معتقدید که خداوندی که دانای مطلق و قادر مطلق مسئله به این مهمی را به صورت مبهم و نامفهوم نازل کرده است که کسی قرآن را مطالعه میکند به این مسئله نرسد؟ امر به این مهمی قطعا باید جز اصول دین باشد اینکه شما فرمودید امامت جز اصول شیعه است با عرض معذرت یک مغالطه میباشد چون اگر امامت از طرف خداوند باشد که دیگر نمیتوانیم بگوییم که این جز اصول مذهب است خداوند که امامان را فقط برای شیعیان نازل نفرموده بلکه برای کل مسلمانان بلکه کل انسانها نازل فرموده است و کسانی که نپذیرفته اند از اسلام خارج شده اند. خداوند با کسی شوخی ندارد که 12 نفر را به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و علم غیب و عصمت منصوب فرماید و کسی ان را انکار کند و بعد هم مسلمان باقی بماند. یاشیعه باید بپذیرد که همچین مقامی وجود نداشته یا باید بپذیرد که اکثریت مسلمانان کافر هستند. جمع بین نقیضین نمیشود. با احترام

با سلام و احترام
رضای عزیز اولا عمده ی آنچه که فرموده اید هیچکدام دلیلی بر رد آنچه بنده عرض کردم نیست، یعنی شما ادله ی بنده را رد نکردید، فقط سخن خودتان را با تأکید بیشتر و ادبیات دیگری بیان می فرمایید در حالی که باید با دلیل بفرمایید این دلیل بنده چرا باطل است، و آن دلیل بنده چرا باطل است! فقط یک اشکال به امامت حضرت ابراهیم(ع) گرفته اید که به آن پاسخ خواهم داد
شما باید ادله بنده را نقد کنید، نه اینکه بگویید با عقل جور در نمی آید و عجیب است و از این حرف ها؛ بالاخره من 4 دلیل برای شما آوردم...!

Reza24;1009709 نوشت:
در مورد سوال اول خیر آیا حضرت ابراهیم در زمانی که بت بزرگ را شکست و یا میخواستندایشان را در آتش بیاندازند رهبر مردم بوده است؟ معمولا رهبران ابتدا دعوت را شروع میکنند و بعدا رهبر و پیشوا میشوند مانند امام خمینی که سال 42 دعوت را شروع کرد و سال 57 رهبر شد

رهبری به معنای به ثمر نشستن و نتیجه دادن یک حرکت نیست، رهبری امام در سال 1357 به نتیجه رسید، نه اینکه مثلا در سال 1356 امام خمینی، رهبر و پیشوای مردم نبوده باشند! من تعجب میکنم از حرف شما!!
ثانیا ما اصلا از امامت امثال امام خمینی(ره) که توسط مردم به امامت برگزیده شده اند سخن نمیگوییم، ما از اعطاء مقام امامت اصطلاحی که با عصمت همره است و از جانب خداوند به مردم اعطاء میشود سخن می گوییم، چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند!!
طبق آنچه که شما می گویید بعد از امام حسن(ع) دیگر ما امامی نداریم چون هیچکدام به پیشوایی و رهبری سیاسی جامعه نرسیدند!! خب این حرف که معلوم است غلط است! به محض اینکه خداوند کسی را به عنوان امام جامعه انتخاب کرد او امام است، چه مردم از او تبعیت کنند، و چه نکنند! چه به پیشوایی و رهبری سیاسی جامعه برسد و چه نرسد!

بنابراین قطعا ابراهیم هم در زمانی که در آتش نمرود افتاد، و هم در زمانی که مأمور به ذبح اسماعیل شد، پیشوای جامعه بوده است.آیا میشود گفت خدا پیامبری فرستاده اما نه برای پیشوایی مردم؟! اصلا پیامبر یعنی پیشوا!

Reza24;1009709 نوشت:
در مورد مسئله سوم هم اگر امامت بالاتر از نبوت باشد دیگر نمیتوانیم بگوییم که اساس اسلام نبوت است بلکه اساس اسلام امامت میشود حتی در احادیث شیعه هم اساس اسلام را حب و دوستی نسبت به اهل بیت میداند و این خودش تناقض دارد یک تناقض دیگر هم اینست که نمیتوان هم به ختم نبوت معتقد بود و هم به ادامه نبوت

Reza24;1009709 نوشت:
در مورد شهادتین و مسلمان بودن هم خیر صرفا کسی فقط به خاطر شهادتین مسلمان نمیشود بعضا فرقه های اسلامی همدیگر را به خاطر مسائل مختلف کافر می دانند و اگر به رساله های مراجع تقلید مراجعه فرمایید دلایل گوناگونی برای کافر بودن نوشته شده است به عنوان مثال اگر کسی معاد را انکار کند کافر میشود خب امامت هم اگر اصل دین و از طرف خداوند باشد قاعدتا باید منکرش کافر باشد. امام خمینی در اوایل انقلاب جبهه ملی را فقط به خاطر مخالفت با حکم قصاص مرتد خواند حالا به نظر شما امامت مهم تر است یا حکم قصاص؟

Reza24;1009709 نوشت:
آیا شما معتقدید که خداوندی که دانای مطلق و قادر مطلق مسئله به این مهمی را به صورت مبهم و نامفهوم نازل کرده است که کسی قرآن را مطالعه میکند به این مسئله نرسد؟

Reza24;1009709 نوشت:
امر به این مهمی قطعا باید جز اصول دین باشد اینکه شما فرمودید امامت جز اصول شیعه است با عرض معذرت یک مغالطه میباشد چون اگر امامت از طرف خداوند باشد که دیگر نمیتوانیم بگوییم که این جز اصول مذهب است خداوند که امامان را فقط برای شیعیان نازل نفرموده بلکه برای کل مسلمانان بلکه کل انسانها نازل فرموده است و کسانی که نپذیرفته اند از اسلام خارج شده اند. خداوند با کسی شوخی ندارد که 12 نفر را به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و علم غیب و عصمت منصوب فرماید و کسی ان را انکار کند و بعد هم مسلمان باقی بماند. یاشیعه باید بپذیرد که همچین مقامی وجود نداشته یا باید بپذیرد که اکثریت مسلمانان کافر هستند. جمع بین نقیضین نمیشود.

همانطور که عرض کردم آنچه شما فرموده اید اشکال به سخنان بنده نیست، فقط اثبات این است که در این صورت کسی که امامت را منکر شود کافر است، خب اینکه اشکالی به ادله ی افضلیت امامت بر نبوت نیست!
در آن مسئله قصاص که فرمودید این ارتداد در صورتی است که انسان بداند فلان دستور، دستور خداود و پیامبر(ص) است و آن را انکار کند موجب ارتداد میشود اما اگر کسی اطلاعی از این حکم نداشته باشد و گمان کند واقعا این دستور خدا نیست چرا باید مرتد باشد؟

بله امامت واقعا جایگاه ویژه ای دارد که کسی که آگاهانه منکر آن شود از اسلام خارج خواهد بود، همانطور که پیامبر(ص) در روایتی که هم در منابع شیعه و هم در منابع معتبر اهل سنت آمده فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتةجاهلیة»؛ کسی که بمیرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.

اما خود این ائمه(ع) به ما گفته اند و در سیره خودشان هم اینچنین عمل کرده اند که منکر امامت را تا زمانی که نادانسته منکر شود از اسلام خارج ندانیم، وگرنه قطعا اگر کسی آگاهانه آن را منکر شود از اسلام خارج است

[="Times New Roman"][="Navy"]

مسلم;1009736 نوشت:
در روایتی که هم در منابع شیعه و هم در منابع معتبر اهل سنت آمده فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتةجاهلیة»

با سلام و تشکر
چند وقت قبل، محاجّه شنيدني از علامه اميني با علماي اهل تسنن ديدم، لبّ مطلب اينه که ايشون با استناد به اين حديث، از حاضران سؤال مي کند که:

آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت … ؟

اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟

تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخته علیهما – فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی ار ابوبکر غضبناک بود “و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.[/]

فتا 2;1009263 نوشت:
برخی از وعاظ بر منابر میگویند که علی (ع) در تمام اعصار بوده است ایا این صحیح است ؟

با سلام
عذرخواهی می کنم از اینکه فراموش کردم پست شما را جوب بدهم و کمی فاصله افتاد، وجود مادی و جسمانی امیرالمومنین(ع) فقط 63 سال در دنیا بوده است، آنچه که میگویند مطلب دیگری است که نیازمند تبیین مفصل است که باید در جای خود پی گرفته شود.

مسلم;1010143 نوشت:
با سلام
عذرخواهی می کنم از اینکه فراموش کردم پست شما را جوب بدهم و کمی فاصله افتاد، وجود مادی و جسمانی امیرالمومنین(ع) فقط 63 سال در دنیا بوده است، آنچه که میگویند مطلب دیگری است که نیازمند تبیین مفصل است که باید در جای خود پی گرفته شود.

باسلام

یعنی میفرمایید حضرت امیر پس از کشته شدن دیگر منشع اثر نیست .در حالی که واقعیت به غیر اینست .وکسی که منشع اثر باشد یعنی حیات مادی هم دارد .انان که منشع اثرند ولی وجود مادی ندارند فرشته اند ولی فرشتگان غذا نمیخورند .

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ«169»
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند

مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ كَانَا یأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَیفَ نُبَینُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یؤْفَكُونَ
مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانی آمده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود هر دو غذا می‏خوردند بنگر چگونه آیات [خود] را برای آنان توضیح می‏دهیم سپس ببین چگونه [از حقیقت] دور می‏افتند«المائدة/75»

فَلَمَّا رَأَى أَیدِیهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‏شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‏ایم«هود/70»

فتا 2;1010228 نوشت:
یعنی میفرمایید حضرت امیر پس از کشته شدن دیگر منشع اثر نیست .در حالی که واقعیت به غیر اینست .وکسی که منشع اثر باشد یعنی حیات مادی هم دارد .انان که منشع اثرند ولی وجود مادی ندارند فرشته اند ولی فرشتگان غذا نمیخورند .

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ«169»
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند

مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ كَانَا یأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَیفَ نُبَینُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یؤْفَكُونَ
مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانی آمده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود هر دو غذا می‏خوردند بنگر چگونه آیات [خود] را برای آنان توضیح می‏دهیم سپس ببین چگونه [از حقیقت] دور می‏افتند«المائدة/75»

فَلَمَّا رَأَى أَیدِیهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‏شود آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‏ایم«هود/70

با سلام و احترام
اینکه هر موجودی که منشأ اثر است باید حیات مادی داشته باشد صحیح نیست، وگرنه خدا و ملائکه هم که منشأ اثر هستند باید دارای حیات مادی باشند، در حالی که روشن است که چنین نیست، پس یک موجود می تواند بدون اینکه حیات مادی داشته باشد منشأ اثر باشد.

آیه ای که اشاره فرموده اید که شهدا نزد خداوند رزق می خورند هم اشکلی پدید نمی آورد، چون منظور از این رزق، رزق مادی نیست؛ همه موجودات حتی ملائکه هم از رزق الهی بهره می برند
همچنین آیه ای هم که در مورد غذا خوردن عیسی(ع) و مادرش اشاره فرمودید به غذا خوردن عیسی(ع) و مادرش در دنیا اشاره دارد، فعل «کانا» یعنی غذا می خوردند...

مسلم;1010231 نوشت:
آیه ای که اشاره فرموده اید که شهدا نزد خداوند رزق می خورند هم اشکلی پدید نمی آورد، چون منظور از این رزق، رزق مادی نیست؛ همه موجودات حتی ملائکه هم از رزق الهی بهره می برند

باسلام

ایا دلیلی دارید که ملائکه نیاز به رزق دارند ایا خدا نیاز به رزق دارد؟

با سلام و احترام

فتا 2;1010233 نوشت:
ایا دلیلی دارید که ملائکه نیاز به رزق دارند ایا خدا نیاز به رزق دارد؟

رزق را مادی معنا نکنید، در کتب لغت و کتب تفسیری هم اشاره شده است که رزق اعم از رزق مادی و معنوی است، و حتی علم هم میتواند رزق به حساب آید(مفردات راغب، ج1، ص351) بنابراین همه موجودات اعم از ملائکه و غیر ملائکه از رزق الهی بهره می برند.
خیر خداوند تنها موجودی ات که رازق است اما مرزوق نیست، خالق است اما مخلوق نیست، علت ست و معلول نیست، و...

مسلم;1010377 نوشت:
رزق را مادی معنا نکنید، در کتب لغت و کتب تفسیری هم اشاره شده است که رزق اعم از رزق مادی و معنوی است، و حتی علم هم میتواند رزق به حساب آید(مفردات راغب، ج1، ص351) بنابراین همه موجودات اعم از ملائکه و غیر ملائکه از رزق الهی بهره می برند.
خیر خداوند تنها موجودی ات که رازق است اما مرزوق نیست، خالق است اما مخلوق نیست، علت ست و معلول نیست، و...

با سلام

بسیار خوب رزق شهدا مادیست یا معنوی منشع اثر بودن معصومین مادیست یا معنوی ؟

فتا 2;1010388 نوشت:
بسیار خوب رزق شهدا مادیست یا معنوی منشع اثر بودن معصومین مادیست یا معنوی ؟

رزق شهدا در حال حاضر معنوی است، چون ماده در عالم برزخ نیست؛ منشأ اثر بودن معصومینی که از دنیا رفته اند هم معنوی است.

در هر صورت اجازه بدهید از این بحث عبور کنیم، چون در اصل برتری امامت بر نبوت دخالتی ندارد.

مسلم;1010393 نوشت:
رزق شهدا در حال حاضر معنوی است، چون ماده در عالم برزخ نیست؛ منشأ اثر بودن معصومینی که از دنیا رفته اند هم معنوی است.

در هر صورت اجازه بدهید از این بحث عبور کنیم، چون در اصل برتری امامت بر نبوت دخالتی ندارد.



با سلام

شاید سئولات بنده بی ارتباط هم نباشد با اجازه فقط دو سوال دیگر

1- ایا شفا یافتن مرضا در حرم امام رضا ع معنوی است ؟

2- آیا مقام شهید با غیر شهید برابر است ؟

با سلام و احترام

فتا 2;1010440 نوشت:
شاید سئولات بنده بی ارتباط هم نباشد با اجازه فقط دو سوال دیگر
1- ایا شفا یافتن مرضا در حرم امام رضا ع معنوی است ؟
2- آیا مقام شهید با غیر شهید برابر است ؟

اصل شفا معنوی است، اما طبیعتا در ماده اتفاق می افتد، مثل افعال خداوند که مادی نیست، اما در ماده اثر می گذارد.
در شرایط برابر(به لحاظ سایر رفتارها) مقام شهدا با غیر شهدا قطعا یکسان نیست.

افکار مادی نیستند اما اثرات مادی دارند مثلا لبخند یا اشک به ارمغان می آورند.

مسلم;1010448 نوشت:
اصل شفا معنوی است، اما طبیعتا در ماده اتفاق می افتد، مثل افعال خداوند که مادی نیست، اما در ماده اثر می گذارد.

وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ینْفِقُ كَیفَ یشَاءُ وَلَیزِیدَنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
و یهود گفتند دست‏خدا بسته است دستهای خودشان بسته باد و به [سزای ] آنچه گفتند از رحمت‏خدا دور شوند بلکه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد می‏بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم هر بار که آتشی برای پیکار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمین برای فساد می‏کوشند و خدا مفسدان را دوست نمی‏دارد«المائدة/64»

باسلام

بله معنویت در ماده اثر میکند ولی چگونه بوسیله ابزار و ابزار خدا دستان اوست جالب است که ایه به دو دست اشاره کرده نه کمتر و نه بیشتر ولی چرا در واقع ابزار خدا دو گونه است یکی بوسیله فرشتگان که مطیع محضند و کل ماده را در اختیار دارند(مونث بودن لغوی انان نیز بهمین واسطه است) و دوم انسان کامل که اشرف مخلوقات است و مقامش از ملائکه به مراتب بالا تر است حال این ابزار مهم چگونه ممکن است بعد از مرگ ظاهری از کار بیفتد!

اما مسئله مرتبط ، یا پیامبر هم شهید شده یا مقام ائمه از او بالاتر میشود چنانکه در سوره کهف مقام بنده ای از موسی برتر است .

فتا 2;1010454 نوشت:
بله معنویت در ماده اثر میکند ولی چگونه بوسیله ابزار و ابزار خدا دستان اوست جالب است که ایه به دو دست اشاره کرده نه کمتر و نه بیشتر ولی چرا در واقع ابزار خدا دو گونه است یکی بوسیله فرشتگان که مطیع محضند و کل ماده را در اختیار دارند(مونث بودن لغوی انان نیز بهمین واسطه است) و دوم انسان کامل که اشرف مخلوقات است و مقامش از ملائکه به مراتب بالا تر است حال این ابزار مهم چگونه ممکن است بعد از مرگ ظاهری از کار بیفتد!

این ابزار و دست را مادی معنا نکنید، خداوند دست و پا ندارد، خود این دو ابزار یعنی ملائکه و انسان کامل که می فرمایید هم باز قدرتشان معنوی است و مادی نیستند.

فتا 2;1010454 نوشت:
اما مسئله مرتبط ، یا پیامبر هم شهید شده یا مقام ائمه از او بالاتر میشود چنانکه در سوره کهف مقام بنده ای از موسی برتر است .

چه ربطی دارد؟ بنده گفتم در شرایط برابر، یعنی اگر دو نفر به لحاظ رفتارهایشان با هم برابر باشند، اگر یکی شهید شود و دیگری نشود، مقام آن کسی که شهید شده بالاتر است. اگر آنگونه که شما می گویید باشد پس شهدای ما در جنگ تحمیلی و انقلاب هم باید مقامشان بالاتر از پیامبر(ص) باشد! روشن است که چنین نیست.
ثانیا پیامبر(ص) هم احتمال دارد شهید شده باشد.
ثالثا: اگر منظورتان از آن بنده ای که بهتر از موسی(ع) بوده، حضرت خضر(ع) است، خب خود حضرت خضر هم مانند موسی(ع) خودش نبی بوده، علاوه بر اینکه آیات هم دلالتی بر برتری ایشان بر حضرت موسی(ع) به لحاظ مقام و رتبه ندارند.

مسلم;1010468 نوشت:
این ابزار و دست را مادی معنا نکنید، خداوند دست و پا ندارد، خود این دو ابزار یعنی ملائکه و انسان کامل که می فرمایید هم باز قدرتشان معنوی است و مادی نیستند.

باسلام

مگر بنده گفتم که خداوند دست و پا دارد طبیعی است که چنین گفتاری غلط است ولی همانطور که مغز تفکر میکد و دست انرا انجام میدهد خداوند نیز با ابزار اینکار را انجام میدهد یکبار میفرماید کن و فکون یکبار اشاره به مراتب خلفت از نطفه و تسلسل خلقت میکند یعنی وقتی میخواهد میشود چون نزد خدا زمان معنی ندارد ولی نزد ما با مراحل میشود و اینها مادی است با معنویت محض برگ هم از درخت نمیفتد باید قوه جاذبه باشد تا برگ از درخت برروی زمین بیفتاد .

مسلم;1010468 نوشت:
ثانیا پیامبر(ص) هم احتمال دارد شهید شده باشد.

بله این همان نکته ایست که بنده نیز بر ان باور دارم .

مسلم;1010468 نوشت:
الثا: اگر منظورتان از آن بنده ای که بهتر از موسی(ع) بوده، حضرت خضر(ع) است، خب خود حضرت خضر هم مانند موسی(ع) خودش نبی بوده، علاوه بر اینکه آیات هم دلالتی بر برتری ایشان بر حضرت موسی(ع) به لحاظ مقام و رتبه ندارند.

وَكَیفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا«68»
و چگونه می‏توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی

بنده نگفتم که ان بنده خضر بوده چون باید برای هر گفته ای دلیل داشته باشیم همینقدر هست که ان بنده از موسی صبور تر است و این یعنی برتری ایا میتوان صبور تر از علی (ع) کسی را یافت که پاره تنش را جلوی درب منزل بزنند و با تمام توانائیش از او دفاع نکند .

با سلام و احترام

فتا 2;1010489 نوشت:
مگر بنده گفتم که خداوند دست و پا دارد طبیعی است که چنین گفتاری غلط است ولی همانطور که مغز تفکر میکد و دست انرا انجام میدهد خداوند نیز با ابزار اینکار را انجام میدهد

ما هم که نگفتیم همه چیز غیبی اتفاق می افتد، بحث را گم نکنید، شما در پست های ابتدایی خودتان خواستید نتیجه بگیرید که هر کسی که منشأ اثر است لزوما باید حیات مادی داشته باشد:

فتا 2;1010228 نوشت:
یعنی میفرمایید حضرت امیر پس از کشته شدن دیگر منشع اثر نیست .در حالی که واقعیت به غیر اینست .وکسی که منشع اثر باشد یعنی حیات مادی هم دارد

ما هم عرض کردیم خیر، اما اینکه وجود غیر مادی او با واسطه هایی در ماده اثر بگذارد که عیبی ندارد

فتا 2;1010489 نوشت:
یا میتوان صبور تر از علی (ع) کسی را یافت که پاره تنش را جلوی درب منزل بزنند و با تمام توانائیش از او دفاع نکند

خب پس شما هم برتری امیرالمومنین(ع) را بر سایر انبیاء پیش از اسلام قبول دارید، بنابراین اختلافی بین ما نیست.@};-

مسلم;1010494 نوشت:
ما هم که نگفتیم همه چیز غیبی اتفاق می افتد، بحث را گم نکنید، شما در پست های ابتدایی خودتان خواستید نتیجه بگیرید که هر کسی که منشأ اثر است لزوما باید حیات مادی داشته باشد:

مسلم;1010494 نوشت:
ما هم عرض کردیم خیر، اما اینکه وجود غیر مادی او با واسطه هایی در ماده اثر بگذارد که عیبی ندارد

با سلام

مگر حالابه غیر این میگویم بنده میگویم خدا دو دست (ابزار ) دارد یکی به حکم جبر عمل میکند و دیگری به حکم اختیار اما انکه به حکم اختیار عمل میکند خدای دیگری نیست تا چون او عمل کند.
یعنی راساً عمل میکند منتهی به اذن او همانگونه که ان بنده سوره کهف عمل میکند.

مسلم;1010494 نوشت:
خب پس شما هم برتری امیرالمومنین(ع) را بر سایر انبیاء پیش از اسلام قبول دارید، بنابراین اختلافی بین ما نیست.

مگر قرار بود بین ما مشکلی باشد همه این بحثها برای اینست که خود را تزکیه کنم والا شما که مشکلی ندارید .

مسلم;1009736 نوشت:
با سلام و احترام
رضای عزیز اولا عمده ی آنچه که فرموده اید هیچکدام دلیلی بر رد آنچه بنده عرض کردم نیست، یعنی شما ادله ی بنده را رد نکردید، فقط سخن خودتان را با تأکید بیشتر و ادبیات دیگری بیان می فرمایید در حالی که باید با دلیل بفرمایید این دلیل بنده چرا باطل است، و آن دلیل بنده چرا باطل است! فقط یک اشکال به امامت حضرت ابراهیم(ع) گرفته اید که به آن پاسخ خواهم داد
شما باید ادله بنده را نقد کنید، نه اینکه بگویید با عقل جور در نمی آید و عجیب است و از این حرف ها؛ بالاخره من 4 دلیل برای شما آوردم...!

رهبری به معنای به ثمر نشستن و نتیجه دادن یک حرکت نیست، رهبری امام در سال 1357 به نتیجه رسید، نه اینکه مثلا در سال 1356 امام خمینی، رهبر و پیشوای مردم نبوده باشند! من تعجب میکنم از حرف شما!!
ثانیا ما اصلا از امامت امثال امام خمینی(ره) که توسط مردم به امامت برگزیده شده اند سخن نمیگوییم، ما از اعطاء مقام امامت اصطلاحی که با عصمت همره است و از جانب خداوند به مردم اعطاء میشود سخن می گوییم، چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند!!
طبق آنچه که شما می گویید بعد از امام حسن(ع) دیگر ما امامی نداریم چون هیچکدام به پیشوایی و رهبری سیاسی جامعه نرسیدند!! خب این حرف که معلوم است غلط است! به محض اینکه خداوند کسی را به عنوان امام جامعه انتخاب کرد او امام است، چه مردم از او تبعیت کنند، و چه نکنند! چه به پیشوایی و رهبری سیاسی جامعه برسد و چه نرسد!

بنابراین قطعا ابراهیم هم در زمانی که در آتش نمرود افتاد، و هم در زمانی که مأمور به ذبح اسماعیل شد، پیشوای جامعه بوده است.آیا میشود گفت خدا پیامبری فرستاده اما نه برای پیشوایی مردم؟! اصلا پیامبر یعنی پیشوا!

همانطور که عرض کردم آنچه شما فرموده اید اشکال به سخنان بنده نیست، فقط اثبات این است که در این صورت کسی که امامت را منکر شود کافر است، خب اینکه اشکالی به ادله ی افضلیت امامت بر نبوت نیست!
در آن مسئله قصاص که فرمودید این ارتداد در صورتی است که انسان بداند فلان دستور، دستور خداود و پیامبر(ص) است و آن را انکار کند موجب ارتداد میشود اما اگر کسی اطلاعی از این حکم نداشته باشد و گمان کند واقعا این دستور خدا نیست چرا باید مرتد باشد؟

بله امامت واقعا جایگاه ویژه ای دارد که کسی که آگاهانه منکر آن شود از اسلام خارج خواهد بود، همانطور که پیامبر(ص) در روایتی که هم در منابع شیعه و هم در منابع معتبر اهل سنت آمده فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتةجاهلیة»؛ کسی که بمیرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.

اما خود این ائمه(ع) به ما گفته اند و در سیره خودشان هم اینچنین عمل کرده اند که منکر امامت را تا زمانی که نادانسته منکر شود از اسلام خارج ندانیم، وگرنه قطعا اگر کسی آگاهانه آن را منکر شود از اسلام خارج است

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم و با عرض معذرت به خاطر دیر شدن جواب. خداوند در سوره غاشیه خطاب به پیامبر اکرم میفرماید:

[=BBNacim](۲۰) پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‌ای. (۲۱) بر آنان تسلّطی نداری، (۲۲ من از این آیات شریفه نتیجه گرفتم که وظیفه پیامبر فقط تذکر دادن بوده است و هیچگونه ولایتی بر مردم نداشته است همانطور که شما از آن آیه اینگونه برداشت کردید که امامت بالاتر از نبوت است من هم از آیات اینگونه برداشت کردم اگر دلیل شما درست است پس دلیل من هم درست است اگر اینطور باشد هرکسی میتواند برداشت خودش را ازقرآن داشته باشد یادم می اید چند سال پیش داشتم به رادیو اسراییل گوش میدادم گوینده رادیو از قرآن استدلال اورد که بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری دادیم که اتفاقا این ایه در قرآن هم وجود دارد.رهبری امام هم ممکن بود هیچگاه به نتیجه نرسد در این صورت ایشان هیچوقت رهبر مردم نمیشد همانطور که در زمان صدام بسیاری با حکومت بعث مبارزه میکردند ولی مبارزه شان به نتیجه نرسید وهیچکس انها را رهبر مردم نمیداند اصلا سال 42 که اکثر مردم امام خمینی را نمیشناختند خود ایشان هم گفته بودند که من رئیس کشور نخواهم شد به هر حال ان زمان که ایشان رسما رهبر مردم شدند سال 57 بود.در مورد حضرت ابراهیم هم آن زمان که میخواستند ایشان را در آتش بیاندازند مقبولیت مردمی نداشته است و درآخر عمر ایشان مقبولیت مردمی پیدا کرده و مردم ایشان را به پیشوایی خود انتخاب کردند ودر مورد اینکه اگر کسی آگاهانه امامت را انکار کند کافر میشود من خودم چند سوال از خدمت حضرتعالی دارم:ایا اگر کسی از روی نااگاهی نبوت را انکار کند از اسلام خارج میشود یا خیر؟ چرا خداوند که دانای مطلق و قادر مطلق است باید موضوع به این مهمی را مبهم نازل کرده باشد؟ اینهمه عالم سنی وجود دارد که مفسرو حافظ قرآن هستند چرا از آیه امامت برداشت شما را ندارند؟ تا انجاییکه من میدانم ائمه شیعه خودشان را امامی از جانب خداوند نمی دانستند و اینگونه مسائل بعدا و در طول تاریخ شکل گرفته است ائمه شیعه هیچکدام کارهای شیعیان فعلی را انجام نمی دانند مثلا بر روی قبرها گنبد و بارگاه درست نمیکردند و یا سالگرد عزاداری و یا تولد برای ائمه قبلی نمی گرفتند یا ازمردم خمس مکاسب دریافت نمیکردند بلکه همگی پیرو سنت پیامبر بودند. با احترام

Reza24;1010682 نوشت:
خداوند در سوره غاشیه خطاب به پیامبر اکرم میفرماید:
(۲۰) پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‌ای. (۲۱) بر آنان تسلّطی نداری، (۲۲ من از این آیات شریفه نتیجه گرفتم که وظیفه پیامبر فقط تذکر دادن بوده است و هیچگونه ولایتی بر مردم نداشته است همانطور که شما از آن آیه اینگونه برداشت کردید که امامت بالاتر از نبوت است من هم از آیات اینگونه برداشت کردم اگر دلیل شما درست است پس دلیل من هم درست است اگر اینطور باشد هرکسی میتواند برداشت خودش را ازقرآن داشته باشد

ریشه تمام بدبختی هایی که دامن اسلام را گرفته است دو چیز است:

اول: جزئی نگری، و نگرش های جزیره ای به آیات قرآن
اینکه ما یک آیه را ببینیم و آیات دیگر را نبینیم، همانطور که قائلین به جبرفقط آیاتی را دیدند که تفویض را نفی می کند لذا معتقد به جبر شدند، و قائلین به تفویض فقط آیاتی را دیدند که جبر را نفی می کند، لذا معتقد به تفویض شدند! در حالی که اگر هر دو دسته آیات را می دیدند معتقد میشدند که نه جبر است و نه تفویض!!

اینجا هم شما فقط یک آیه را دیدید که می فرماید پیامبر(ص) بر مردم تسلطی نداشته، اما به آیات دیگر که منظور از این تسلط را شفاف میسازد توجه نکردید:
«النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ پیامبر(ص) بر مومنین از خودشان اولی بوده و تقدم دارد.(احزاب:6)
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ »؛ هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در اطاعت و ترک) داشته باشد.(احزاب:36) یعنی اطاعت لازم است.

بنابراین منظور از تسلط در آیه ای که اشاره فرمودید این است که تو نمیتوانی آنها را اجبار به ایمان کنی، اما در عین حال تو بر آنها ولایت داری و بر آنها واجب است که از تو اطاعت کنند، در غیر این صورت مواخذه خواهند شد.
می بینید که معنای آیات در کنار یکدیگر است که روشن میشود، پس باید نگرش کل نگرانه داشت، نه اینکه روی یک آیه دست بگذاریم و بر روی بقیه چشم ببندیم.

دوم: دخیل نمودن پیش فرض های ذهنی
ما نباید اول اعتقادمان را بنا کنیم و بعد برویم سراغ قرآن تا ادله ای برای تأیید اعتقادمان از قرآن پیدا کنیم! بلکه باید بدون پیش فض های ذهنی برویم سراغ قرآن تا اعتقادمان را مطابق با تعالیم قرآنی بنا کنیم!
بنابراین این حرف که هر کسی برداشت خودش را دارد حرف درستی نیست، این در حقیقت یعنی نابودی دین!! برداشت از قرآن باید متناسب با قواعد لغت و منطق، و بدون تعصبات باشد، هر برداشتی از قرآن صحیح نیست تا بگوییم هر کسی برداشت خود را دارد! برداشت باید طبق قواعد بوده و قابل دفاع باشد.

من شفاف عرض کردم خدا بعد از ابتلائات حضرت ابراهیم(ع) به او درجه امامت را بخشید که تا پیش از این اگرچه پیامبر بود، اما فاقد آن درجه بود، طبیعتا پس این درجه که خود قرآن آن را امامت نامیده است باید از نبوت بالاتر باشد!
این دلیل شفاف است، اصلا ربطی به برداشت این و آن ندارد! برداشت عقلی است! اما آن برداشتی که شما فرمودید ناشی از یک جزئی نگری بود! ناشی از این بود که ما آیات دیگر را ندیده بودیم.

Reza24;1010682 نوشت:
رهبری امام هم ممکن بود هیچگاه به نتیجه نرسد در این صورت ایشان هیچوقت رهبر مردم نمیشد همانطور که در زمان صدام بسیاری با حکومت بعث مبارزه میکردند ولی مبارزه شان به نتیجه نرسید وهیچکس انها را رهبر مردم نمیداند اصلا سال 42 که اکثر مردم امام خمینی را نمیشناختند خود ایشان هم گفته بودند که من رئیس کشور نخواهم شد به هر حال ان زمان که ایشان رسما رهبر مردم شدند سال 57 بود.در مورد حضرت ابراهیم هم آن زمان که میخواستند ایشان را در آتش بیاندازند مقبولیت مردمی نداشته است و درآخر عمر ایشان مقبولیت مردمی پیدا کرده و مردم ایشان را به پیشوایی خود انتخاب کردند ودر مورد اینکه اگر کسی آگاهانه امامت را انکار کند کافر میشود

بحث ما از امامت، به عنوان منصبی الهی است، مثل نبوت! این مقام و منصب های الهی اصلا در گرو پیروی مردم نیست! فرض کنید پیامبری به منطقه ای برای تبلیغ رفت و کسی از او تبعیت نکرد، آیا دیگر پیامبرو پیشوای آن منطقه نیست؟!!
امامت و نبوت را خداوند تعیین میکند، ربطی به مقبولیت مردمی ندارد! حکومت است که مقبولیت مردمی را لازم دارد نه امامت و نبوت از جانب خدا؛ وگرنه پیامبر(ص) در سه سال دعوت مخفیانه خویش هم امام و پیشوای مردم بوده و تبعیت از ایشان بر مردم واجب بود!

اینکه امام خمینی(ره) بعد از انقلاب پیشوای ملت ایران شد، یا اینکه مدتی پس از اغاز حرکت به او لقب امام داده شد اینها را که نباید با امامت معصومین مقایسه کرد! اگر چه امام از زمانی که حرکت را آغاز کرد امام و رهبر بود، اما در سال 1457 به حکومت رسید، نه امامت! اما با این حال ما اصلا کاری به امامت امثال امام خمینی(ره) نداریم، ما از امامتی سخن می گوییم که مستقیما از جانب خداوند تعیین شود!

Reza24;1010682 نوشت:
ایا اگر کسی از روی نااگاهی نبوت را انکار کند از اسلام خارج میشود یا خیر؟

بله خارج میشود، اما این به خاطر این نیست که مقام نبوت بالاتر از مقام امامت است
به خاطر نقش نبوت است، چون اصلا کسی که نبوت پیامبر(ص) را قبول نداشته باشد اصل اسلام را نمیتواند قبول کند! اما میتوان دین اسلام را پذیرفت اما در مقام جانشینان پیامبر(ص) به بیراهه رفت.

من از شما می پرسم عدالت خدا مهم تر است یا نبوت؟ طبیعتا عدالت خدا به عنوان یک صفت خالق هستی مهم تر است، اما چون تأثیر انکار نبوت بیشتر است انکار عدل هم موجب خروج از دین نمیشود! این که چیزی موجب خروج از دین بشود یا نشود به خاطر تأثیرگذاری آن است، اصلا نمیشود اسلام را بدون توحید و نبوت پذیرفت! لذا در روایت هم به ما فرموده اند که شهادتین برای ورود به اسلام کافیست، «شهادتین» تثنیه است یعنی دو شهادت بر توحید و نبوت! یعنی حتی شهادت بر معاد هم لازم نیست!

اینجا که بحث ارزش گذاری نیست! وگرنه ما در روایات متعدد از پیامبر(ص) با تعابیر مختلف در منابع گوناگون شیعه و سنی داریم که: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة»، کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است!
خب این اهمیت گویای چیست؟

ما در عین اینکه امامت و عدل و معاد را از اصول دین میدانیم اما بالاخره از آنجا که خود اهل بیت(ع) به ما فرموده اند که کسی که دو شهادت اول(تویحد و نبوت) را بگوید داخل در زمره مسلمانان است، ما هم از روی تعبد باید بپذیریم.

Reza24;1010682 نوشت:
چرا خداوند که دانای مطلق و قادر مطلق است باید موضوع به این مهمی را مبهم نازل کرده باشد؟

اینکه قرآن می فرماید ما ابراهیم نبی را با امتحاناتی دشوار آزمودیم و سپس وقتی سربلند بیرون آمد او را مقام امامت بخشیدیم کجایش ابهام دارد؟!
اصلا پیش فرض های شیعی و سنی را بگذاریم کنار، به عنوان یک انسانی که نه شیعه است و نه سنی، از این آیه چی برداشت میکنیم؟
نباید خودما نرا اسیر پیش فرضهای مذهبی کنیم که!

Reza24;1010682 نوشت:
اینهمه عالم سنی وجود دارد که مفسرو حافظ قرآن هستند چرا از آیه امامت برداشت شما را ندارند؟

اولا که این همه مفسر شیعه هم هستند که برداشت ما را داشته اند! در بحث علمی که نمیشود یارکشی کرد! باید دید کدامیک طبق قاعده و منطق حرف می زنند!
ثانیا مفسرین اهل سنت گاهی نتوانسته اند از پیش فرض هایشان دست بردارند، مثلا فخر رازی که از بزرگترین مفسین اهل سنت است می گوید «اولی الامر» در آیه 59 سوره نساء، و همچنین «صادقین» در آیه 119 سوره توبه، طبق این دو آیه باید معصوم باشد، اما در ادامه میگوید از آنجا که ما معصومی پس از پیامبر(ص) نداریم، پس معلوم میشود مقصود چیز دیگری است!! می بینید که علی رغم اینکه عصمت را از این آیات برداشت کرده است اما پیش فرض هایشان اجازه نداده بیش از این پیش برود و به عصمت شخصی پس از پیامبر(ص) قائل شود.

Reza24;1010682 نوشت:
تا انجاییکه من میدانم ائمه شیعه خودشان را امامی از جانب خداوند نمی دانستند و اینگونه مسائل بعدا و در طول تاریخ شکل گرفته است ائمه شیعه هیچکدام کارهای شیعیان فعلی را انجام نمی دانند مثلا بر روی قبرها گنبد و بارگاه درست نمیکردند و یا سالگرد عزاداری و یا تولد برای ائمه قبلی نمی گرفتند یا ازمردم خمس مکاسب دریافت نمیکردند بلکه همگی پیرو سنت پیامبر بودند

خب این خودش بحث مستقلی می طلبد! ما اگر چنین ادعایی نداشتیم که شیعه نمیشدیم!!
هم قرآن کریم در آیات تبلیغ و اکمال و ولایت و...، و هم پیامبر(ص) در احادیث منزلت و غدیر و ثقلین و مانند آن، و هم خود ائمه(ع) در روایات فراوان برای خودشان ادعای امامت کرده اند. اما از آنجا که این تاپیک در خصوص برتری امامت بر نبوت است ما نمیتوانیم به آنها بپردازیم.

شما اگر در اصل امامت تردید دارید بهتر بود اول تاپیکی در این خصوص تاسیس می کردید تا ابتدا تکلیف اصل امامت برایتان روشن شود و سپس در خصوص برتری آن بر نبوت تحقیق می کردید.

پرسش:
طبق اعتقادات شیعه مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است، لطفا این موضوع را از قرآن کریم و احادیث صحیح اثبات فرمایید؟ اگر چنین موضوعی حقیقت داشته باشد و امامت بالاتر از نبوت باشد، وقتی منکرین نبوت خارج از اسلام هستند، منکرین امامت هم باید خارج از اسلام باشند.


پاسخ:

در خصوص بخش اول سوال شما یعنی ادله افضلیت امامت بر نبوت، خب ادله متعددی وجود دارد که به چند نمونه از آن اشاره میشود:

دلیل اول: آیه ابتلاء ابراهیم(علیه السلام)
قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏(1)
ذبح اسماعیل، آتش نمرود و حوادث مشابه آن از بارزترین مصادیق این آزمون هایی است که قرآن کریم میفرماید خداوند ابراهیم(علیه السلام) را با آنها مبتلا فرموده که همگی در دوران نبوت او اتفاق افتاده اند، بنابراین نمی توان گفت مقصود از «امامت» در این آیه شریفه همان نبوت است.
پس ابراهیم که مقام نبوت را داشته است، با سربلند بیرون آمدن از این آزمون ها به مقام امامت نائل آمده است، و این نشان می دهد مقام امامت مقامی بالاتر از نبوت است.(2)

دلیل دوم: آیه مباهله
قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِين‏«(3)
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏
روایات شیعه به وفور، و منابع اهل سنت نیز با اسناد معتبر روایت نموده اند که فقط علی(سلام الله علیه) و فاطمه(سلام الله علیها) وحسنین(سلام الله علیهما) با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه بوده‌اند.(4)

طبیعتا از اینکه علی نفس پیامبر است معنای حقیقی نمی تواند مراد باشد پس معنای مجازی مورد نظر است و آن این است که علی نفس و جان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده و در خصوصیاتش در تراز با اوست الا خصوصیاتی که دلیلی دیگر آن را از تحت این عام خارج نماید مانند نبوت؛ اما باقی خصوصیات و کمالات و ... به مقتضای آیه شریفه باقی می ماند و از خصوصیات پیامبر عصمت است و أفضلیت وأولی بالمومنین من أنفسهم و این برای علی هم اثبات می شود(5)
این معنا را احادیثی مانند «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» که علاوه بر منابع شیعه در صحیحین اهل سنت نیز آمده تقویت می کنند.(6)
در این روایت که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جز نبوت چیزی را استثناء نکرده است.

دلیل سوم: ائمه(علیهم السلام) آگاه از جمیع علوم انبیاء
در کتاب کافی بابی وجود دارد تحت عنوان اینکه ائمه(علیهم السلام) از تمامی علوم ملائکه و انبیاء آگاه هستند که برخی از این روایات سندشان صحیح است، بنده به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می کنم، امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛ به درستی که خداوند دارای دو علم است، علمی که جز او کسی از آن آگاه نیست، و علمی که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده است، پس هر آنچه که ملائکه و پیامبران را از آن آگاه کرده، پس ما هم بدان علم داریم.(7)

خب این هم نشان میدهد آنچه انبیاء همگی با هم دارند را ائمه(علیهم السلام) یک جا دارند، به تعبیری: آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.
البته به لحاظ تحلیل عقلی هم روشن است، ما اگر امامت را قبول داشته باشیم، طبیعتا باید بدانیم که ائمه(علیهم السلام) آگاه به جمیع مراتب اسلام و کتاب آسمانی آن هستند، و از آنجا که قرآن مهیمن سایر کتب آسمانی بوده و بر آنها احاطه دارد، عالم به قرآن کریم، به تمام کتب انبیاء پیشین علم دارد به همین خاطر قرآن کریم در مدح امیرالمومنین(علیه السلام) تعبیر «من عنده علم الکتاب» را به کار می برد.(8)(9)

دلیل چهارم: اقتدا کردن عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اقتدا نمودن عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در نماز نیز از مطالبی است که در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده اند:
«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَه‏»؛ اگر از دنی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا پسرم مهدی(ع) ظهور کند، پس عیسی روح الله نیز نزول کرده و پشت سر او نماز می گذارد.(10)

فارغ از روایات متعددی که در این باره در منابع مختلف شیعه آمده است،(11) در منابع معتبر اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است، به عنوان نمونه پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ، وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ؟»؛ چگونه هستید هنگامی که عیسی(علیه السلام) در میان شما نزول نماید و امامتان از شما باشد؟(12) در هر صورت تعدد روایات در این رابطه به گونه ای است‌که إبن حجر مکی که از علمای اهل سنت است در این مورد ادعای تواتر نموده است.(13)

دلالت این روایات هم که به قدری روشن است که بی نیاز از توضیح است، اقتدای عیسی(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی) به خوبی گویای افضلیت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است.

در هر صورت ما سعی کردیم به تعدادی از ادله در این خصوص اشاره کنیم، وگرنه فارغ از این مطالب، انقدر روایات در این باب وجود دارد که ما را از بحث سندی بی نیاز می کند. علاوه بر اینکه نه تنها دلیلی بر علیه این ادله وجود ندارد، بلکه مقتضای این روایات متناسب با تحلیل عقلی است، وقتی ائمه(علیه السلام) پیشوای کامل ترین دین قرار گرفته اند نشان میدهد کامل ترین انسان ها هستند، و نسبت به سایرین مرتبه بالاتری برخوردارند.

بخش دوم سوال
اما در خصوص بخش دوم سوال شما و اینکه چرا منکرین امامت را از اسلام خارج نمیدانیم، باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
این موضوع که با انکار نبوت انسان از دین خارج است اما با انکار امامت از دین خارج نیست، ارتباطی به بالاتر بودن درجه نبی از امام ندارد، بلکه به این خاطر است که کسی که منکر نبوت است اصلا وارد دین نشده! اما کسی که منکر امامت است وارد شده اما در ادامه به انحراف رفته است.
به همین خاطر اگر این انحراف عامدانه باشد، یعنی یک نفر با اینکه میداند پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بعد از خودش امامی تعیین کرده و باز نپذیرد، قطعا او هم از دین خارج است.

نکته دوم:
بدون شک نقش امامت هم چون نقش نبوت در دین پررنگ است، یعنی همان طور که بدون نبوت دین حادث نخواهد شد، بدون امامت نیز دین باقی نخواهد ماند، لذا قطعا امامت هم از اصول دین به شمار میرود منتهی ما دلیل شرعی داریم که برای اسلام همان شهادتین، یعنی شهادت بر یگانگی خدا و نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کافیست، و هر کسی بر این دو شهادت بدهد در زمره مسلمین بوده، و با او طبق احکام مسلمانان رفتار میشود، سیره اهل بیت(علیهم السلام) نیز این مطلب را تأیید میکند.(14)

پی نوشت ها:
1. بقره:124/2.
2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، موسسه بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1390ش، ص37.
3. آل عمران-61/3.
4. مسلم بن الحجاج نیشابوری، صحيح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقي، نشر دار إحياء التراث العربي، بيروت ، ج4، ص1871؛ مسند، أحمد بن محمد بن حنبل، تحقيق شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، ودیگران، نشر مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1421ق-2001م، ج3، ص160
5. حسینی میلانی، سید علی، محاضرات فی الاعتقادات، مرکز الابحاث العقائدیه، قم، چاپ اول، 1421، ج1 ص44.
6. محمد بن إسماعيل بخاري، صحيح بخاری، تحقیق محمد زهير بن ناصر الناصر، نشر دار طوق النجاة، دمشق، چاپ اول، 1422ق، ج6،ص3؛ صحیح مسلم، ج4، ص1870.
7. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص256، ح4.
8. رعد:43/13.
9. در روایات متعددی علی بن ابیطالب(علیه السلام) و ائمه پس از ایشان مصداق «من عنده علم الکتاب» بیان شده، به عنوان نمونه امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي‏»؛ مراد ما هستیم، و علی(علیه السلام) اول ما و افضل ما و برترین ما بعد از نبی(صلی الله علیه و آله) است.(الکافی، ج1، ص229)
همچنین در روایت متعددی در منابع اهل سنت نیز به این مسئله اشاره شده است؛ ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی(الجامع لأحكام القرآن)، انتشارات ناصر خسرو، تهران‏، چاپ اول، 1364 ش، ج10، ص336؛ ثعلبى نيشابورى، احمد بن ابراهيم‏،تفسیر ثعلبی(الکشف و البیان)، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ اول، 1422ق، ج5، ص303؛ حسكانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق محمد باقر محمودى‏، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1411ق، ج1، ص400.
10.صدوق، محمد بن علی بابویه، کمال الدین، اسلاميه‏، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج1، ص280.
11. ر.ک: کمال الدین، ج1، ص332؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، نشر جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1362ش، ج1، ص320؛ کلینی، الکافی، ج8، ص49و50.
12. صحیح بخاری، ج4، ص168؛ صحیح مسلم، ج1، ص136.
13. احمد بن حجر هیتمی مکی، الصواعق المحرقه، مکتبة الحقیقه، استانبول، 1424 ق ، ص233.
14. خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الالهیة، نشر جامعه مدرسین، قم، ج2، صص15-18.

موضوع قفل شده است