جمع بندی نبودن راهی برای رهایی از نقطه ی پایان

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نبودن راهی برای رهایی از نقطه ی پایان

سلام.

این متن ناامیدکننده است و علاقه ای به بیانش نداشتم اما واقعا برایم سوال است.
آیا این را قبول دارید بالاخره انسان زمانی به یک نقطه ی پایانی می رسد؟
مثلا من خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به نقطه ی پایان رسیدم. زودتر از آن چیزی که یک آدمی فکرش کند. جوری که قانون عالم ماده و هر چیزی که در آن است رحمی بر من نداشت.
اما چرا خداوند راهی برای پایان دادن قرار نداده و باید حس زنده بگور شدن را داشته باشم؟
چرا باید در حسرت سوخت و در برزخ و ترس که کی تمام می شود ماند؟
چرا خداوند وقتی می داند فردی در آینده شکست سنگین می خورد را خلق می کند؟ آیا واقعا این لطف است که از عدم به هستی آمده است؟!

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مشکور

[TD][/TD]

دلسوخته;1005816 نوشت:
سلام.

این متن ناامیدکننده است و علاقه ای به بیانش نداشتم اما واقعا برایم سوال است.
آیا این را قبول دارید بالاخره انسان زمانی به یک نقطه ی پایانی می رسد؟
مثلا من خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به نقطه ی پایان رسیدم. زودتر از آن چیزی که یک آدمی فکرش کند. جوری که قانون عالم ماده و هر چیزی که در آن است رحمی بر من نداشت.
اما چرا خداوند راهی برای پایان دادن قرار نداده و باید حس زنده بگور شدن را داشته باشم؟
چرا باید در حسرت سوخت و در برزخ و ترس که کی تمام می شود ماند؟
چرا خداوند وقتی می داند فردی در آینده شکست سنگین می خورد را خلق می کند؟ آیا واقعا این لطف است که از عدم به هستی آمده است؟!


سلام و ادب @};-
از اعتمادتان به این سایت تشکر می کنم. در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنم:

اولاً همین فرصتی که به خودتان داده اید تا مسأله و مشکل ذهنی تان را با کارشناسان این سایت در میان بگذارید و بدنبال راه حل باشید نشان و گواه روشنی است که نور امید هنوز در وجود شما جریان دارد و خداوند نور توفیق و فرصت بازگشت را متوجه قلب شما کرده است. همین نقطه، می تواند سرآغاز خوبی برای یک شروع دوباره برای بازگشت به زندگی پاکیزه و آرام و سرشار از موفقیت باشد. بعلاوه، این امر که زندگی ما سرآغازی داشته و در پایان فرصت عمر، به مرگ منتهی می شود واقعیتی بدیهی است اما مستحضرید که مرگ پایان زندگی انسان نیست بلکه به اعتراف آیات و روایات(1) و قول حکما و فلاسفه عموم مکاتب الهی و بشری، پلی است که آدمی را از دنیا به سرای دیگر رهنمون می شود و پس از مرگ، انسان زندگی دوباره ای را در کالبد و نشئه ای دیگر که دستاورد عملکرد دنیای امروز ماست آغاز می کند.

ثانیاً پایان زندگی امروز ما در دنیا تنها با مرگ تحقق می یابد و دیگر تجربه های شکست آمیزی که ما با عنوان پایان زندگی از آنها یاد می کنیم! چیزی جز تصورات ذهنی آمیخته با وسوسه های شیطان که بدنبال تلقین نومیدی و شکست به انسان است نیست! شیطان به عزت و جلال خداوند قسم یاد کرده، تا زمینه گمراهی آحاد بشریت را فراهم سازد، و از آغاز خلقت بر این تصمیم استوار بوده و بدانید که علاوه بر علم و دانش نسبت به روشهای اغواء و فریب، تجربه چندین هزارساله را نیز بهمراه دارد. مطمئن باشید مادامیکه انسان از فرصت زندگی و عمر برخوردار است داخل در فیض و لطف و امکان برخورداری از نور و هدایت خداوند برای جبران و اصلاح گذشته است و همین برای شیطان، بسا سنگین و دشوار است و به هر بهانه ای و هر تنگنا و مشکله ای که برای آدمی پیش آید، تمام قد حاضر می شود تا با تزریق یأس و نومیدی و بی صبری و ناشکیبایی، آخرین تیر ترکشش را برای سقوط انسان بکار ببندد.

ثالثاً هر آنچه که خداوند در عالم هستی و سرای دنیا و مافیها با عنوان سنت های الهی قرار داده، تماماً لطف و خیر و اسباب امتحان و آزمایش بشر است زیرا از منشأ اراده خیر و حکمت مطلقه الهی سرچشمه گرفته است؛ بعنوان نمونه نعمت حیات و وجود، که به مخلوقات عالم عطا فرموده اساس همه خوبیها و زیباییهاست، که هر فیض و لطف دیگری در بستر آن جلوه نمایی می کند. اینکه در برابر اعطای این نعمت پرسیده شود: چرا خداوند ما را آفرید؟ چرا ما را از وادی عدم به عالم هستی کشانیده حیات بخشید و یا عقل و اختیار و مسئولیت داد؟ پرسشی بی وجه و نادرست است! زیرا از خداوندی که غنی بالذات و فیاض و بخشنده و جواد و کریم است انتظاری جز بخشش و عطا نمی رود، اتفاقاً سؤال، وقتی معنادار و وارد است که خدای کریم و فیاضِ جواد، اهل بخشش و عطا نباشد؟! چنانکه هیچکس از بخشش و عطای ثروتمندی که اهل جود و کرم است تعجب و سؤال نمی کند و در نقطه مقابل، اگر اهل جود و عطا نباشد متعجب و حیران می شود؟! بعلاوه، نعمت عقل و اختیاری که به انسان ارزانی داشته، و موجب شرافت انسان بر دیگر مخلوقات و زمینه ساز کسب اختیاری کمال و سعادت ابدی است، حال، آیا انسانِ بدون عقل و یا مجبور و فاقد اختیار ارزشمند و قابل تقدیرتر است یا انسان عاقل و مختار؟ همچنین نعمت عمر که بستر مناسبی برای استفاده انسان از دیگر سرمایه های وجودی در مسیر کمال است و هزاران نعمت کوچک و بزرگ دیگری که هر کدام در جای خود قابل تأمل و تدبر و تقدیر و سپاس هستند. که عاجزانه باید گفت: (از دست و زبان که بر آید/ کز عهده شکرش بدرآید ...)
اینکه نسبت به ابتلائات و امتحانات زندگی (سختیها و ناگواریها) که از طرفی جزء ذانی عالم ماده و یا نتیجه سطحی، جزئی و محدودنگری ما به مسائل است و البته همه اینها اسباب رشد و کمال انسان هستند نگاه بدبینانه داشته باشیم و خوبیها، زیبائیها و درس و عبرتهای موجود در آن را نبینیم، قطع یقین، از عدم شناخت خود و استعدادها و ظرفیت ها و سرمایه های وجودی مان و جهل به فلسفه آفرینش جهان و انسان ناشی می شود.(2)

رابعاً چه تأثیری عظیم تر و اثربخش تر که شیطان، با القائات و ذهنیات منفی و ناامیدکننده بتواند انسان را از زیبایی های زندگی و ادامه آن نومید کرده و وی را به خودکشی بمنظور خلاصی و رهایی از احساس بن بست و شکست ترغیب کند! نسخه ای یأس آور، که در قالب یک سؤال از خدا مبنی بر "چرایی قرار ندادن راهی برای پایان دادن به زندگی"، آغاز می کند و در ادامه با تلقین حسرت و افسوس و دشواری تحمل مشکلات، سختی ها و شکست ها بدنبال فرصتی است تا تیر خلاص خود را بر روح زخم خورده ی انسان فرود آورد. و این در حالی است که خداوند با اعطای عقل و اختیار و قدرت تدبیر و تفکر و دیگر سرمایه های وجودی ... ده ها و صدها فرصت اصلاح و جبران و ساختن مجدد را برای انسان فراهم ساخته است، و عجب از انسان! که انهمه فرصت خدادادی برای جبران و اصلاج را رها می کند و روحش را تسلیم القائات شیطانی می کند. در چنین وضعیتی باید خیلی فوری، یک برنامه جدی برای بازیافت روح زخم خورده تنظیم کرد که به مواردی اشاره می کنیم:
1. یک عزم و تصمیم جدی برای شناخت نقاط ضعف و اشکالاتی که موجب وضعیت فعلی شده است، در ادامه تلاش کنید نقاط ضعف و اشکالات را برطرف کنید.
2. مشاوره با اهل خرد و دانایان برای خروج از بحران های روحی و مشکلاتی که گریبانگیرتان شده است. توجه به مشاوره و مشورت را حتماً در زندگی تان جدی بگیرید.
3. حضور در محافل و مجامع دینی و معنوی و ارتباط بیشتر با دوستان و همکاران اهل معنویت و البته پر انگیزه و تلاشگر، از گوشه گیری و فاصله گرفتن از اجتماعات سازنده و مفید بشدت پرهیز کنید.
4. یک برنامه ریزی جدید و یا تجربه یک فرصت شغلی جدید و هر فعالیت سازنده ای که بتواند روح امید و انگیزه را مجدداً در شما ایجاد کند.
5. در زندگی شخصی تان، سعی کنید یک برنامه معنوی منظم (دعا و توسل و زیارت و ارتباط با خدا و اهل بیت) را وارد ساخته و تحت هر شرایطی دنبال کنید.
6. همکاری با مراکز امور خیریه و کمک به محرومان و مستمندان، علاوه بر آثار خیر آن، یک احساس معنوی خوبی را به روح شما ارزانی می بخشد و لذت های معنوی، امید به زندگی را به شما بازخواهدگرداند.

و اما در پایان، لازم بذکر است، گرچه خداوند متعال، به علم ازلی و ابدی اش از همان آغاز به همه چیز واقف بوده، شکست ها و پیروزی ها، سعادت و شقاوت ها؟ و همه چیز را می دانسته است! اما نه بصورتی که گمان شود، انسان در این امور مجبور و سلب الاختیار است! بلکه خداوند می دانسته که انسان در هر شرایطی اگر از عقل و اختیار و سرمایه های تکوینی و تشریعی خدادادی بدرستی استفاده کند قطعاً راه کمال و سعادت و نجات را سپری خواهد کرد، بعبارتی خداوند می داندسته که انسان با اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برمی گزیند. بعلاوه خداوند هیچ تکلیف و آزمون مالایطاق و خارج از توانی را بر وی تحمیل نکرده و نسبت به توان و ظرفیت و شرایطی که هر بنده ای در آن قرار داشته و دارد نیز، بخوبی واقف است و همه اینها را در موقف حساب، لحاظ خواهد کرد. همچنین خداوند در کنار مشکلات و سختی ها، آسانی و گشایش را نیز قرار داده (3) این مطلب، بصورت قاعده‌ای کلی است که به انسان‌های مؤمن نوید آسانی و گشایش می‌دهد. نکته‌ حائز اهمیت آیه شریفه این است که قرآن می‌گوید: «در همان زمان که سختی وجود دارد، آسانی هم هست، نه آنکه آسانی بعد از سختی بیاید.»(4) و نیز با قرار دادن باب توبه، فرصت اصلاح و جبران در هر امری را تا لحظه مرگ پیش روی انسان گشوده است. در همین مطلب نیز، انسان مختار است که دل به دعوت خیر خدای حکیم و خیرخواه بسپارد و یا از دسیسه های شیطان رجیم که به فقر و یأس و نومیدی و فساد و تباهی فرا می خواند پیروی و تبعیت کند؟!(5)

موفق باشید ...@};-

پی نوشت ها:
1. «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.»، مؤمنون/آیه 100.
2. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فلسفه آفرینش، عبدالله نصری، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ هشتم، 1390.
3.«فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛ پس بدانکه با هر دشواری آسانی است، آری بدون شک، با دشواری آسانی است.»، انشراح/آیه 5 و 6.
4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص۱۲۷.
5.«الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ، شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتيها) امر مى کند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد.» بقره/آیه 268.

باسمه الواسع

سلام علیکم

رابطه ی احساس ما نسبت به خویش و وقایعی که آن احساس را شکل داده اند مانند رابطه ی حاکم و محکوم نیست

تا دربست آن را بپذیریم و و مجبور شویم تسلیم آن وقایع و تبعات و عوارض آن شویم،بلکه شاید شبیه نسبت نقاش

با بوم باشد آن نقاش مائیم و آن بوم هم صفحه ی ذهنمان و و قلمو اراده و خواست ما و رنگها وقایع پیرامون ما.

می توانیم با ترکیب آن رنگها و آن قلمو بر لوح ذهنمان تصاویری زیبا ترسیم کنیم و یا جز رنگ سیاه رنگ دیگری نبینیم و

تمام فضای لوح ذهنمان را با رنگ سیاه مکدر و تاریک کنیم.

سختی ها ی زندگی گاهی باعث رشد گروهی و گاه نیز مقدمه ی سقوط گروه دیگری می شود چرا؟

فکر نمی کنید مربوط به نوع برخورد و مواجهه ی آنها با سختی ها،مشکلات و مصائب زندگی است؟

سلام.
مثلا آسیب های کودکی که آینده را تحت تاثیر می گذارد (مخصوصا فیزیکی) و قابل جبران نباشد و این رشد و برنامه ها و رفتارهای آینده یک انسان‌ را تحت تاثیر بگذارد چه جور قابل جبران است؟ ( محکوم )
برخی خوشبختی رو در پول و مادیات می دانند که البته پولدار بودن هر مسلمانی هم عیب نیست، اما واقعا گنج واقعی این است؟ یا آرامش و آرامش داشتن مادر همه ی خوشبختی هاست؟
چرا برخی در موقعیت خوب رشد می کنند با آرامش فکر می کنند، موقعیت ها بر وفق مرادشون چیده میشه ، اما برخی تلاششون یا به شر ختم میشه یا شکست سنگین؟
برخی ژنتیکی قدرت تجزیه و تحلیل دارند و توانایی ذاتی خدادادی آن ها که حقشان هم هست آن ها را جلو می اندازد در حالی برخی همچین چیزی را ندارند اما در هر دو صورت هر دو قشر جاهل اند اما چرا اینگونه است؟
این موقعیت ها از کجا نشئت می گیرد ؟
من دلیلی بر جبر ندارم اما وقتی می گید اختیار داریم من چیزی را می سازم و با اختیار خود می سازم اگر خراب شد می توانم‌ درستش کنم و تعمیرش کنم آن چیز هم در عالم ماده است، اما وقتی فعلی را انجام می دم که مربوط به خودم است تحت هیچ شرایطی در عالم ماده قادر به تعمیر آن نیستم و به در بسته می خورم.چرا اینطور است؟
خداوند که به آینده آگاه است ( منظورم برای نقض اختیار نیست) می بیند فردی شکست خواهد خورد و نابود خواهد شد اگر مخلوق را از دنیا ببرد او اعتراض کند که چرا مرا از لذت زندگی محروم کردی و خداوند آینده او را همانند فیلم را به او نشان دهد باز هم آن مخلوق اعتراض می کند ؟ یا این واقعا لطف و عشق خداوند بود که او را از عذاب شکست نجات داد؟!
این که می گویید که فعالیت اجتماعی بیشتر داشته باشم من وقتی در جامعه قرار می گیریم در تناقضات بسیار قرار می گیرم و یک اتفاق یا یک حرکت یا یک موقعیت خوب دیگران مرا ماه ها در فکر فرو می برد تا دلیلش را بفهمم که آخر هم نمی فهمم!

باسمه الجبّار

دلسوخته;1006110 نوشت:
مثلا آسیب های کودکی که آینده را تحت تاثیر می گذارد (مخصوصا فیزیکی) و قابل جبران نباشد و این رشد و برنامه ها و رفتارهای آینده یک انسان‌ را تحت تاثیر بگذارد چه جور قابل جبران است؟ ( محکوم )

آسیب فیزیکی در هر مرحله از عمر انسان ممکن است پیش بیاید لازم نیست کودک باشی تا آن آسیب را بزرگ ببینی

شاید هم حقیقتا بزرگ باشد اما هر چه باشد از اراده ی انسان و انسانیّت او بزرگتر نیست،ضعف و نقص جسم در صورت

عظمت روح و بلندی همت و قوّت اراده انسان نمی تواند وی را از پا دربیاورد؛نمونه هایش هم فراوان است.

حال فرض کنیم آلامی که به آن اشاره می فرمایید بزرگتر از تصور باشد خب چه باید کرد؟

آیا در تمام دنیا تنها یک نفر به مشکل برخورده است؟این مشکل لاینحل است؟

دیگرانی مانند آن مشکل را ندارند؟

با آن چگونه برخورد کرده اند؟

سلام دوست عزیز من مطالب شما رو خوندم.شاید هر کدام از ما در زندگی خود دردها و مشکلات بزرگی داشته باشیم و اینکه شما فکر کنید فقط شما دوست عزیز ممکنه رنج ببرید و بقیه و مثلا من از این دردها و رنج ها نداریم فقط به ذهنیت خودتون آسیب میزنید.همه ما در زندان جسمانی و ماده هستیم.از کجا معلوم سالمترین و خوشترین فرد دنیا فردا دچار ضایعه نشه یا مرگ سراغش نره؟ آیا میتونیم از زندان جسممون و از زندان دنیای ماده خودمون رو جدا بدونیم تا وقتی زنده هستیم؟؟؟
بیا یکجور دیگه نگاه کنیم...
ما در بدترین شرایط دنیامون زندگی میکنیم.هیچ امیدی نداریم.شر و رنج و درد از سر و کولمون بالا میره! خدا میگه ما در خسرانیم چه زیاد چه کم و حالا دو تا نگاه بیشتر نمیتونیم داشته باشیم>> یا >>> عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌ به خداوند و زندگی پس از مرگ ایمان داریم پس خودمون شر به پا نمیکنیم عمل خوب و نیک انجام میدیم و صبر میکنیم بر همه سختیها........مثل یک نفر غریق وسط یک دریا که به تکه چوبی خودش رو آویزان کرده تا خداوند به کجا میلش کشد و ببرد
یا اصولا از قید و بند ایمان و دنیای معنا و خوب و بد و رعایت حق و ناحق خودمون رو رها شده بدونیم و مثل حیوانات بدون شعور فقط و فقط ماده رو ببینیم و ماهم بدی کنیم و زشتی و ناحق کنیم و شر بپا کنیم و انتقاممون رو از دنیای پر از نقصان بگیریم!همونقدر که رنج زندان ماده رو میکشیم دنبال لذت باشیم فقط! این تمام تبلیغ دین ستیزانه در این دنیاست. آیا مرگ سراغمون نمیاد؟ آیا عقلمون اجازه میده که به شر و بدیها اضافه کنیم و به رواج نیکیها و خوبیها کمک نکنیم؟ یا سعی کنیم حیوان نباشیم و انسان باشیم؟
خوب ما که راه اول رو انتخاب کردیم باز هم صبر میکنیم.مقابل شرها و بدیها خوبی میکنیم.چون به زندگی پس از مرگ باور داریم.تنها اسلام نگفته از زندگی پس از مرگ همه دینهای بزرگ گفتند.و اسلام کاملترش رو گفته.حالا در این زمان فترت و غیبت ولی خدا اگر تبیلغ بیخدایی و بیدینی گسترش یافته چرا ما باید عقلمون رو بدیم دست اونها؟ آیا اونها که این تبلیغات رو میکنند نمیمیرند؟! از کجا میدونند گناهها و ظلمها و خوبی ها و نیکیها بی حساب میمانند و خودشون هم هیچ و پوچ میشوند؟ عقل چی میگه؟ عقل سالم همون رو میگه که خدا گفته که چطور از خلقت اول آفریده شدیم بازهم زنده میشویم و روز حساب رو یادآوری کرده.

شرها از سوی خداوند نیست.شرها لازمه دنیای ماده هستند.ما باید مقابلشون صبر کنیم و خدای خودمون رو فراموش نکنیم و از اینکه به ما فرصت داده دنیای جاودان بعد از مرگمون رو پر از رحمت و نعمتهای جاویدان کنیم شکرش کنیم.هرچقدر عمری داریم صرف عبادت و عمل نیک کنیم.اگر از او نا امید بشیم آیا رو به شیطان نیاوردیم و راه دوم رو انتخاب نکردیم و خسران واقعی رو انتخاب نکردیم؟

دلسوخته;1006110 نوشت:
سلام.
مثلا آسیب های کودکی که آینده را تحت تاثیر می گذارد (مخصوصا فیزیکی) و قابل جبران نباشد و این رشد و برنامه ها و رفتارهای آینده یک انسان‌ را تحت تاثیر بگذارد چه جور قابل جبران است؟ ( محکوم )
برخی خوشبختی رو در پول و مادیات می دانند که البته پولدار بودن هر مسلمانی هم عیب نیست، اما واقعا گنج واقعی این است؟ یا آرامش و آرامش داشتن مادر همه ی خوشبختی هاست؟
چرا برخی در موقعیت خوب رشد می کنند با آرامش فکر می کنند، موقعیت ها بر وفق مرادشون چیده میشه ، اما برخی تلاششون یا به شر ختم میشه یا شکست سنگین؟
برخی ژنتیکی قدرت تجزیه و تحلیل دارند و توانایی ذاتی خدادادی آن ها که حقشان هم هست آن ها را جلو می اندازد در حالی برخی همچین چیزی را ندارند اما در هر دو صورت هر دو قشر جاهل اند اما چرا اینگونه است؟
این موقعیت ها از کجا نشئت می گیرد ؟
من دلیلی بر جبر ندارم اما وقتی می گید اختیار داریم من چیزی را می سازم و با اختیار خود می سازم اگر خراب شد می توانم‌ درستش کنم و تعمیرش کنم آن چیز هم در عالم ماده است، اما وقتی فعلی را انجام می دم که مربوط به خودم است تحت هیچ شرایطی در عالم ماده قادر به تعمیر آن نیستم و به در بسته می خورم.چرا اینطور است؟

سلام و تشکر از شما که پیگیر مطلب هستید، همچنین از کاربران گرامی حبیبه و نزدیک مرگ که مطالب خوبی را بیان کردند تشکر می کنم.@};-

ببنید دوست عزیز

در ادامه مطالب قبلی و در پاسخ به مطالب این بخش، توضیحاتی را تقدیم می کنم:

اولاً یکی از سنت های الهی در جهان طبیعت، قانون علت و معلول است و پیدایش هر موجود یا حادثه‌ای مستلزم وجود علل و شرایط خاصی است. به عنوان مثال اگر کشاورزی دانه گندم سالمی را در زمین مساعدی بکارد با جمع شرایط دیگرش، در نهایت یک خوشه گندم مرغوب می شود، اما اگر دانه‌ای ناسالم بکارد و شرایط لازم فراهم نباشد، گندمی معیوب نصیبش می شود. در مورد تولد کودکان ناقص‌الخلقه نیز باید اذعان کرد که در اکثر اوقات، علت آن، اشتباهات آگاهانه یا ناآگاهانه والدین، سوء تغذیه، استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر در دوران بارداری مادر است. همچنین نقص عضو در فرزندانی که در کودکی در اثر حوادث دچار معلولیت و نقص می شوند نیز معمولاً ناشی از بی توجهی والدین و اطرافیان و یا شیطنت و بازیگوشی خود کودکان است. بعنوان مثال گاهی کودکی سالم به دنیا می آید اما به خاطر تزریق یک داروی اشتباه توسط پرستار و یا بدلیل بی توجهی والدین و افتادن از بلندی فلج شده و تا آخر عمر به همین صورت باقی می ماند. آیا در اینجا هم کسی به خدا اشکال می‌کند که چرا آن کودک را معلول کرد؟ خیر، همه پرستار و یا والدین کودک را مقصر می‌دانند. اشتباه رایجی که در مورد این قبیل سؤالات وجود دارد این است که مردم فکر می‌کنند تأثیر علل و عوامل خارجی تنها بعد از تولد شروع می‌شود و قبل از آن والدین و مسائل دیگر هیچ تأثیری در نطفه و جنین ندارند و خدا بدون دلیل، یکی را سالم می‌آفریند و دیگری را ناقص؟! (دقت شود)

ثانیاً اگر قرار باشد به کودکانی که ناقص‌ متولد می‌شوند اشکال شود که چرا معلول؟ باید به تمام کودکانی که بعد از تولد هم دچار نقص می‌شوند -مانند مثالهای بالا- و بلکه به تمام بیماریها و نقصهایی که در طول زندگی رخ می‌دهد هم اشکال شود. مثلا چرا باید یک بمب اتم هزاران نفر را بکشد یا بیمار و معلول کند؟ چرا در تصادفات، باید سرنشینان بمیرند یا زخمی شوند و هزاران مورد دیگر؟ در اینجا ممکن است سؤال شود چرا خداوند جلو این حوادث تلخ و این ظلم‌ها را نمی‌گیرد؟ در پاسخ مى‏ گوییم: خداوند آفرینش را بر اساس حکمت و علل و اسباب آفریده و اگر بخواهد با قدرت خود اشتباهات ما را در طبیعت اصلاح کند، باید کل سیستم و نظام آفرینش را به هم بزند!! مثلاً جاذبه را به خاطر سقوط کودک یا انسان یا هواپیمایى، که منجر به مرگ می شود از زمین بگیرد! حال تصور کنید! علاوه بر از هم پاشیدن نظام خلقت، چه برکاتى را باید از دست بدهیم. یا باد و طوفان نباشد تا به کسی و خانه ای صدمه نرسد؟! آتش سوزانندگی نداشته باشد تا کسی در آتش نسوزد و ...!! یا اگر ظالمى سنگى را به صورت مظلومى پرتاب کرد، خداوند باید قبل از رسیدن سنگ به صورت او، سنگ را پنبه کند یا صورت او را ضربه ناپذیر کند؟! و نظائر آن ... نتیجه‌ چنین انتظاراتی این می‌شود که هیچ چیزی سر جای خودش نباشد و اساسا در آن صورت باید اختیار از انسان‌ها سلب شود، فلسفه آفرینش انسان و جهان؛ فلسفه امتحان و آزمون الهی، نظام پاداش و جزا، فلسفه ارسال رسل و انزال کتب و .... زیر سؤال برود! و بساط این عالم برچیده شود.

ثالثاً یک دیدگاه اشتباه دیگری وجود دارد که گمان می شود! انسان‌های ناقص‌الخلقه نبودشان بهتر از بودنشان است چون همیشه باید در رنج و عذاب باشند. باید توجه داشت که معلولیّت (نقصان) یک وصف حقیقی نیست. لذا به یک اعتبار، جز چهارده معصوم (علیهم السلام) همه ی انسانها و بلکه همه موجودات دارای نوعی از معلولیت و نقصان می باشند چون تفاوت، به اشکال گوناگون، بین همه انسانها و همه موجودات وجود دارد؛ که البته این تفاوتها نیز حکیمانه اند. این تفاوتها به خودی خود رنجی ندارند؛ رنج زمانی پدیدار می شود که اشخاص خود را با دیگران مقایسه می کنند. همانطور که یک نابینای مادرزاد و یا شخص معلول خود را در مقایسه با افراد عادی ناقص می‌یابد، انسانهای عادی نیز در مقایسه با انبیاء(علیهم السلام) بنوعی نابینا و فلج مادرزادند. چون آنها اموری را ادراک می کنند و به مراتبی از قرب رسیده اند که انسانهای عادی قادر به ادراک و گام برداشتن به سمت آن مراتب نیستند. این مقایسه را در سطح وسیع‌تری نیز می توان انجام داد. برای مثال از مقایسه‌ی حیوانات با انسانها متوجّه می شویم که حیوانات فاقد برخی کمالات انسان هستند کما اینکه انسان‌ها نیز فاقد برخی کمالات حیواناتند. برای مثال پرندگان عقل ندارند ، در عوض انسان هم بال پرواز ندارد. امّا نه انسان نسبت به پرنده معلول خوانده می شود نه پرنده نسبت به انسان. بنابراین ، چیزی که باعث می شود انسان‌ها افراد به اصطلاح معلول را ، ناقص تصوّر کنند مقایسه آنها با دیگران است؛ در حالی که هر موجودی فی حدّ نفسه یک موجود کامل است و هیچ موجودی در مقایسه با هدفی که برای آن آفریده شده است ناقص نیست.

بعبارتی یک به اصطلاح معلول جسمی شاید برای کارگری و از پلّه بالا رفتن موجود ناقصی باشد امّا برای رسیدن به مقام عبودیّت و خلیفة اللّهی و مظهر اسماء الهی شدن ــ در حدّ یک انسان عادی ــ ناقص نیست. بله، اگر هدف از خلقت انسان ازدواج کردن، بچه دار شدن، اشتغال به فلان کار دنیایی، ورزش کردن، از پلّه بالا رفتن و امثال آنها بود در آن صورت می شد این گونه افراد را ناقص نامید، در این صورت همه یا خیلی از انسانها را می شد ناقص شمرد. و حال آنکه هدف از آفرینش انسان، رسیدن به مقام عبودیت و بندگی و سرافرازی در امتحانات الهی با صبر و شکیبایی و اهتمام به خیرخواهی برای دیگران است. و بسا کسانیکه دچار معلولیت و نقصان جسمانی اند اما در مسیر بندگی و امتحانات و خدمت به خلق پر توفیق و سرافرازند و در نقطه مقابل، بسا کسانیکه علیرغم دارا بودن سلامت جسم و جان، اما از نور بندگی و ارتباط با خدا و خدمت به خلق محروم و در برابر کوچکترین گرفتاری و مشکلی به بی صبری و ناشکیبایی و کفران نعمت دچار می شوند. ضمن آنکه خداوند عادل مطلق است و تلاش و کوشش حداقلی یک معلول (مثلاً 10 درصد تلاش) را بدلیل محدودیت و ناتوانی، چه بسا معادل تلاش 100 درصدی یک انسان سالم و توانا محاسبه و ارزشگذاری می کند.

دلسوخته;1006110 نوشت:
خداوند که به آینده آگاه است ( منظورم برای نقض اختیار نیست) می بیند فردی شکست خواهد خورد و نابود خواهد شد اگر مخلوق را از دنیا ببرد او اعتراض کند که چرا مرا از لذت زندگی محروم کردی و خداوند آینده او را همانند فیلم را به او نشان دهد باز هم آن مخلوق اعتراض می کند ؟ یا این واقعا لطف و عشق خداوند بود که او را از عذاب شکست نجات داد؟!
این که می گویید که فعالیت اجتماعی بیشتر داشته باشم من وقتی در جامعه قرار می گیریم در تناقضات بسیار قرار می گیرم و یک اتفاق یا یک حرکت یا یک موقعیت خوب دیگران مرا ماه ها در فکر فرو می برد تا دلیلش را بفهمم که آخر هم نمی فهمم!

اگر خداوند را دارای حکمت مطلقه می دانیم، او خود بهتر از هر کسی می داند که چه تقدیری را برای بنده اش مقدر کند! اگر او خالق و حکیم و عالم به همه چیز و طبیب واقعی قلوب است، پس برچه اساس برای حکیم نسخه می پیچیم که چرا خدا چنین کرد و یا چرا چنین نمی کند؟ بعنوان مثال اگر طبیب حاذقی را تصور کنید که چند بیمار بدحال در بخش جراحی دارد، این طبیب است که بسته به شرایط و وضعیت بیماران، برای هر یک نسخه ای تجویز می کند، یکی را غذای رژیمی و دارو؛ یکی را فقط دارو و سرم؛ به یک بیمار نباید غذایی بدهید، باید آماده اتاق عمل باشد! و دیگری را روانه اتاق عمل می کند و ... آیا بیماران باید به طبیب اعتراض کنند که چرا؟ اینکه ما احساس شکست و خسران می کنیم یا گمان می کنیم به خط پایان رسیده ایم؟! معلوم نیست تصور دقیق و کاملی باشد زیرا از جهتی این تصورات و گمان های مبهم از مقایسه های نسبی و غیرواقعی ما نسبت به دیگران و جهل و محدودیت ما نشأت می گیرد فلذا خودمان را در وضعیت شکست می بینیم! این حکایت، دقیقاً حال و روز همان بیماران بدحالی است که در بخش جراحی منتظر تجویز پزشک حاذقشان هستند. و می دانند که پزشک به وضعیت و حال و خیر و صلاح ایشان آگاهتر است، ما نیز یقین بدانیم که خدای حکیم بنده نواز به توان و ظرفیت ما و امکان و فرصت جبران و اصلاح و بهره مندی از فرصت عمر در مسیر بندگی او بیشتر واقف است. پس تسلیم امر خدای مهربان باشیم و نسبت به مقدرات امرمان تعجیل نکنیم.

اما علت اینکه در حضور و فعالیت های اجتماعی دچار تناقض و تضاد شده و درگیری فکری تان افزایش می یابد: اولاً به عدم شناخت و توجه شما نسبت به فلسفه آفرینش و اینکه ارزش و شأن حقیقی انسان به بندگی و انسانیت و دارا بودن ارزشهای انسانی و الهی وابستگی دارد نه امور اعتباری و نسبی و سرمایه های مادی و دنیوی! ثانیاً به سرمایه های معنوی و ارزشهای حقیقی وجود خودتان، (بدون توجه به نقصان هایی که دارید) توجه و اعتنا ندارید از اینرو در برابر داشته های ظاهری دیگران اعتماد بنفس تان را از دست داده، دائماً مقایسه های ناروا می کنید و دچار احساس سرخوردگی می کنید! ثالثاً شما با تلاش و کوشش و فعالیت گروهی با کسانیکه در سطح و اندازه شما هستند می توانید کار و شغل مشترکی را در رشته های مختلف هنری، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و ... ترتیب داده دنبال کنید و از طریق این قبیل فعالیت ها ضمن تأمین سلامتی و نشاط روحی و بالا رفتن اعتمادبنفس تان، پله های ترقی و پیشرفت در هر عرصه ای را طی کنید، چنانکه به کرّات شاهد پیشرفت همه جانبه بسیاری از فرزندان معلول و دارای نقص میهن عزیزمان در عرصه های مختلف علمی، هنری، ورزشی و شغلی بوده و هستیم و بسا کسانی که در مقطعی احساس شکست و نومیدی داشته اند اما با عزم و تصمیمی جدید و تلاش و اهتمامی دوباره، با توکل به خدا، روح نشاط و زندگی و توفیق و سرافرازی را در خود دمیده اند.

با عرض پوزش از اینکه بدلیل اهمیت موضوع، مطالب کمی طولانی شد.@};-

سلام.
هر چند من یک مشکل فیزیکی مادزادی هم چندساله دارم اما همون مواردی گفتید شیطنت کودک و یا بی توجهی والدین مثلا کودک در اثر گناه که خودش هم نمی داند چی هست گرفتار شود و به شر بیفتد و عوارضی که در سن رشد گریبانش را بگیرد و همه چیز را بهم بریزد (معصومیت از دست رفته) و در حالی که خداوند قبل از تلاش انسان وعده محافظت داده این وضعیت واقعا چیست ؟ امتحان ؟ شقاوت ذاتی ؟
اگر امتحان است خداوند مگر کودک را امتحان می کند ؟
اگر شقاوت است پس شاید این طینت های افراد است که در فضا-زمان موقعیت ها انسان را به وجود می آورند و کسی که طینت خوب داشت از همان کودکی همه چیز خوب رقم می خورد و اگر طینت او بد بود ( کودکی که هیچ اختیاری در طینت خود ندارد) از همان کودکی موقعیت ها بر حسب طینت او به وجود میاید تا ظرفیت وجودیش در همان موقعیت ها ظاهر شود.نظر شما چیست؟

[SPOILER]
انصاریان: برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند.[/SPOILER]
[SPOILER]
انصاریان: و اوست که بر بندگانش چیره و غالب است، و همواره نگهبانانی [از فرشتگان] برای [حفاظتِ] شما [از حوادث و بلاها] می فرستد تا هنگامی که یکی از شما را مرگ در رسد [در این وقت] فرستادگان ما جانش را می گیرند؛ و آنان [در مأموریت خود] کوتاهی نمی کنند.۶۱- انعام
[/SPOILER]
مثلا شاید یک تاخیر یک ثانیه ای در یک اتفاق یا حادثه و فعل یک فرد را عمری بدبخت نکند.
چرا برخی کودکان از جانب خدا رها شده اند ؟
افراد در اجتماع چه قدر می توانند ظاهر سازی کنند درباره حال خودشان؟ اگر ما خروجی یک مدت زمانی رو در نظر بگیریم وقتی می بینیم دیگری با اینکه فکر می کردیم او شاید ظاهر سازی می کند اما نتیجه چیز دیگری را نشان می دهد بیشتر غافلگیر می شیم!

من برای خودم به ذاتی بودن مسئله شقاوت و سعادت پی بردم.
شما تمام مواردی رو که گفتید اینجور در نظر گرفتید که فرد آخر سر عاقبت به خیر می شود اما اگر نشد چی فکر نمی کنید این خیلی عذاب آور باشد؟
شما که هدف را عبادت و بندگی می دانید به نظرتون آیا فرد نباید زندگی تشکیل دهد نباید موقعیت خود را درست داشته باشد نباید طبق فطرت ساده ترین نیازهای خود را رفع کند و آرامش داشته باشد؟
خداوند می داند و آگاه است برخی عذاب خواهند کشید ( حالا به خاطر قوانین علل و معلولی ) چرا خلق می کند(پیشگیری بهتر از درمان) ؟ یک خیر محض چه جوری می تواند خودش را راضی کند؟
اگر شر از جانب خدا نیست پس این آیات چیست :
[SPOILER]
بنام خداوند بخشنده مهربان * بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح * از شر تمام آنچه آفریده است .*

ما شما را با خیر و شر می آزماییم و شما به سوی ما باز می گردید

[/SPOILER]

الان من چون توانایی رشد کافی در هر زمینه ای نداشتم توانایی زندگی کردن ندارم و هیچ علاقه ای به زندگی ندارم شاید برای شماها لذت بخش بوده ولی برای من سراسر ترس ، عصبانیت و ، نابودی استعدادها، اضطراب بوده و من هم تحملی ندارم.
خداوند می دانست در این روز من سخت پشیمان می شوم اما کاری نکرد!

دلسوخته;1006391 نوشت:

الان من چون توانایی رشد کافی در هر زمینه ای نداشتم توانایی زندگی کردن ندارم و هیچ علاقه ای به زندگی ندارم شاید برای شماها لذت بخش بوده ولی برای من سراسر ترس ، عصبانیت و ، نابودی استعدادها، اضطراب بوده و من هم تحملی ندارم.
خداوند می دانست در این روز من سخت پشیمان می شوم اما کاری نکرد!

سلام.زندگی برای خیلیها ممکنه لذت بخش نباشه ولی آیا باید تسلیم شقاوت بشوند؟ یا نه اگه از تمام عالم و آدم شر به انسان برسه به تنها پناهش خداوندی که خلقش کرده رو بندازه؟ مثل یه بچه ای که از همه ترس ها و ناامنیها و وحشتها به آغوش مادرش پناه میبره.یا این رو هم انسان باید ازش خودش رو محروم کنه؟عقلتون چی میگه؟ این وسوسه شیطانه که از اون منشا هستی و نور و خوبی خودمون رو دور کنیم و تسلیم زشتی ها و وحشتها و ترسها بشیم و در آغوششون خودمون رو تباه کنیم در حالیکه آغوش خدا بازه و داره اشاره میکنه بیا در آغوش من و از من ناامید نشو.
وگرنه چرا اصلا باید شما دنبال جواب به پرسشهات در این محیط باشید؟ چون خدا داره شما رو به آغوشش دعوت میکنه.

شما داستان زندگی هیچکس رو نمیدونی ولی فکر میکنی هر کسی رو میبینی زندگی براش لذت بخشه.بیشتر باید این ظن رو نسبت به کسایی که از خدا دورند داشته باشید که همه چیز رو لذت میبینند و به همه چیز حتی ستم به دیگران دست میزنند تا دو روزه زندگی دنیویشون رو به دید خودشون لذت بخش تر کنند! ولی لذت واقعی اینه که من دستور خالق خودم رو زیرپا نذارم و با راضی کردنش بنده خوبش باشم چون خودش خوب است.وگرنه خدا نمیفرمود به این و اون نیکی کنید سختیها رو به جون بخرید تا درست زندگی کنید.این شیطانه که میگه به هر روشی میتونی لذتش رو ببر! تا انسان رو به شقاوت واقعی و ابدی بندازه.
حتما ارزشمندتر از خیلی ها هستی که خدا خواسته با شرایطی که داری فراموشش نکنی.خیلی ها هم هستند در ناز و نعمت و بهترین زندگی هستند ولی خدا رو فراموش کردند.

>>>انسان در یک جا میتونه احساس غرور کنه نسبت به انسان دیگری.هر چند در سختی کامل باشه.اونهم وقتی هست که انسان دیگری رو غرق در گناه و فراموشی خدا میبینه هرچند اون فرد در لذت کامل دنیاش باشه.اینکه خدا نگاهش با منه و خواسته من فراموشش نکنم، بهترین هدیه خداست.

دلسوخته;1006391 نوشت:

شما تمام مواردی رو که گفتید اینجور در نظر گرفتید که فرد آخر سر عاقبت به خیر می شود اما اگر نشد چی فکر نمی کنید این خیلی عذاب آور باشد؟
شما که هدف را عبادت و بندگی می دانید به نظرتون آیا فرد نباید زندگی تشکیل دهد نباید موقعیت خود را درست داشته باشد نباید طبق فطرت ساده ترین نیازهای خود را رفع کند و آرامش داشته باشد؟
خداوند می داند و آگاه است برخی عذاب خواهند کشید ( حالا به خاطر قوانین علل و معلولی ) چرا خلق می کند(پیشگیری بهتر از درمان) ؟ یک خیر محض چه جوری می تواند خودش را راضی کند؟
اگر شر از جانب خدا نیست پس این آیات چیست :
[SPOILER]
بنام خداوند بخشنده مهربان * بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح * از شر تمام آنچه آفریده است .*

ما شما را با خیر و شر می آزماییم و شما به سوی ما باز می گردید

[/SPOILER]

کسی که میخواد عاقبت بخیر بشه یعنی زندگی آخرتش رو بسازه حتما عاقبت بخیر میشه.وگرنه خدا نمیگفت در توبه به روی همه و همه وقت بازه.
آدم به لحظه زنده است.کسی مثلا تا الآن غرق گناه بوده و فکر میکرده بدیهایی که دیده از طرف خداست و بدیهایی هم که کرده نتیجه اونها بوده. از همین ثانیه توبه میکنه و زندگی دوباره ای رو شروع میکنه که در اون اگر هر چی بدی و سختی دید اونها رو از طرف بدها و شیاطین و دنیای مادی میبینه که میخواهند از خدا دورش کنند و نگاهش رو از طرف خدا بر نمیداره.چون خدا گفته عمل صالح انجام بدهید و عبادت کنید تا به من نزدیک بشید.اونوقت آرامش ذهنی هم پیدا میکنه کافیه اینقدر به دنیای دو روزه فکر نکنه.این دنیا اگه باقی میموند آدمهای توی قبرستون دستشون ازش کوتاه نبود.از کوچک تا بزرگ از زن و مردش و از فقیر و ثروتمندش.

در مورد اسپویل هایی که گذاشتی و چندجا دیدم در موردش سوال داری درک نادرستی از اینها داری.مثلا در مورد سوره فلق نمیدونم از ترجمه اشتباهش به این رسیدی که خدا شر خلق میکنه یا کسی بهت گفته.چگونه خیر محض شر خلق کرده؟
بصورت عربی اینجوره >>> قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ الْفَلَقِ ﴿١﴾ مِن شَرِّ‌ مَا خَلَقَ ﴿٢﴾
بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده دم(1) از شر هر آنچه که خلق کرده است(ما در اینجا به معنی هر آنچه است)....این ترجمه که خدا گفته بگو پناه میبرم به خدا از شری که خلق کرده درست نیست!

خداوند دنیای مادی و ما رو در دنیای مادی خلق کرده.دنیای ماده چون محدوده و قانون مادی داره و از هر کنشی واکنشی ایجاد میشه ممکنه بلا و شقاوت و شرش دامنگیر ما بشه.مثلا ما از خیابون رد میشیم زیر پامون یهو خالی بشه بخاطر نقص جاده! یا یه چیز از بام یکی بیفته رو سرمون! یا آدمهای شرور برامون نقشه بکشند! و از این قبیل. اینها لازمه دنیای ماده است که نقصان و محدودیت داره.آدمهایی هستند که خیر و خدا رو فراموش کردند و شر تولید میکنند.دنیا و آدمها رو درسته خدا خلق کرده ولی شر اینها ممکنه به ما برسه.و اگر خداوند میفرماید بواسطه اونها شما رو آزمایش میکنیم همینه که ما بواسطه این دنیای پر از نقصان و محدود و شرارات آدمهای شقاوتمند که خیر رو انتخاب نکرده اند و شر تولید میکنند مورد امتحان قرار میگیریم که آیا ما هم کافر به خداوند میشویم و شقاوتمند میشویم یا نه انتخاب درست میکنیم.اگر شقاوتمند نشدیم بهشت ابدی پاداش این امتحان چند روزه ما در دنیاست.

بهمین جهته که خدا در مورد پیامبران هم میفرماید که برای هر کدامشان شیطانی قرار داده که آنها رو به شر و بلا گرفتار کنند.چون خود این پیامبران بسوی مردم میایند که دنیای پس از مرگ رو تذکر بدهند.وگرنه که مردم زندگی خودشون رو میکردند و غافل از دنیای بعد از مرگشون بودند.کسانی باید اونها رو به آخرت و معنویت دعوت کنند که خودشون امتحان شده باشند.
در مورد طینت مثلا کسی هست که تا سالها بر اثر محیط و تربیتی که داشته خودش هم بدی و شرارت میکرده ولی چون طینتش پاکه زمانی میرسه تفکر میکنه و از اون اعمال منزجر میشه و توبه میکنه.اینکه کسی دچار بلا بشه یا به شر خلایق مبتلا بشه این نیست که طینتش درست نیست!
امام حسین(ع) که جان عالم به فدایش مگر پاکترین طینت رو نداشتند و به بدترین بلاها و شرورها مبتلا شدند؟ حر ابن یزید ریاحی مگر در ایجاد شدن زمینه این بلاها دخیل نبود و باعث نشد اون بلاها سر اهل بیت(ع) بیاد؟ آیا توبه نکرد و وارد بهشت نشد؟ اینهمه پیامبران به بلاها دچار شدند.در زمانهایی شیعیان رو به بدترین شکل شکنجه میکردند چه ربطی به طینتشون داشت که دچار بلا میشدند؟ الآن هم فلان آدمها شرارت میکنند مثلا بمب اتم یا دیگر بمبهای ممنوعه میزنند سر هزاران انسان و بر اثر تشعشات رادیو اکتیو هزاران بچه ناقص الخلقه بدنیا میاد اینها طینتشون مشکل داره دچار بلا میشوند؟!

در مورد دو فرشته هم باز به ترجمه های درست توجه کنید.در سوره رعد >>> لَهُ مُعَقِّبَاتٌ >>درباره پیامبر اسلام(ص) هست که فرشتگانی از امر خداوند برای جلوگیری از آسیب کفار از ایشون حفاظت میکردند.چون پیامبر در حال ابلاغ دستورات وحی بودند.
در سوره انعام از فرشتگانی که اجل مقدر رو بر انسانها نوشته اند سخن رفته که از اجل معلق اونها رو حفاظت میکنند تا وقتی که اجلی که مقدر شده سراغ انسان بیاد.
فرشتگانی هم هستند اعمال انسانها رو نگهبانی میکنند و خوب و بد انسانها رو مینویسند.اینها رو باید توجه کنید که چه معنایی دارند در جهان معنویت.

دلسوخته;1005816 نوشت:
سلام.

این متن ناامیدکننده است و علاقه ای به بیانش نداشتم اما واقعا برایم سوال است.
آیا این را قبول دارید بالاخره انسان زمانی به یک نقطه ی پایانی می رسد؟
مثلا من خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به نقطه ی پایان رسیدم. زودتر از آن چیزی که یک آدمی فکرش کند. جوری که قانون عالم ماده و هر چیزی که در آن است رحمی بر من نداشت.
اما چرا خداوند راهی برای پایان دادن قرار نداده و باید حس زنده بگور شدن را داشته باشم؟
چرا باید در حسرت سوخت و در برزخ و ترس که کی تمام می شود ماند؟
چرا خداوند وقتی می داند فردی در آینده شکست سنگین می خورد را خلق می کند؟ آیا واقعا این لطف است که از عدم به هستی آمده است؟!

با سلام

مشکلات انسان به مانند موانعی هستند که جلوی راه انسان را می بندند.
مثلا فرض کنید شما می خواهید در سن 28 سالگی ازدواج کنید اما مشکل مادرزادی دارید که
وقتی به مدرسه و دانشگاه می روید مورد بی توجهی قرار می گیرید
وقتی برای مصاحبه شغلی یا کار می روید مورد بی مهری قرار می گیرید
وقتی به خواستگاری می روید مورد بی توجهی و بی مهری قرار می گیرید.

پس مشکل شما مانعی برای رسیدن به اهدافتان است.

شما یا باید اهدافتان را تقلیل دهید
یا باید مغزتان را اصلاح کنید یا فریب دهید.
در بعضی موارد باور اشتباهی در مغزتان شکل گرفته و گاهی این باور بر اساس واقعیت است و تنها راهش فریب دادن مغز یا تغییر در اهداف زندگی است.
مثلا باید به شغل رده پایین و یا حقوق کم رضایت دهید
با دختری که دوست ندارید ازدواج کنید ...
خلاصه بدن شما عقب تر از توانایی مغزی شما است.
مغز و ذهن شما توانایی رسیدن به درجه عالی را دارد
اما بدن شما منطبق بر درجه ضعیف است.
لذا رنج خواهید کشید و دائم حسرت می خورید و نا امید می شوید...

خلاصه اینکه

موانعی بر سر راه شما هست که شما نتوانستید از آنها عبور کنید پس آن مانع در واقع یک بن بست است و راه نجاتی برای شما متصور نیست.
مغز با مانع مواجه می شود میگوید باید از مانع عبور کنم. اما آن مانع ژنتیکی است. آیا میشود ژنتیک را تغییر داد؟ مغز میگوید خیر نمیتوان تغییر داد بعد مغز می گوید پس همینجا می مانم.
باز مغز می گوید اهدافم پشت این مانع هستند باید رد شوم. باز میگوید این مانع ژنتیکی است و حل نمیشود پس نمیتوانم رد شوم.
این دور باطل ادامه پیدا میکند.
هر بار که این دور باطل مرور میشود، بر نا امیدی و احساس شکست افزوده می شود.

این نا امیدی و شکست وقتی فاجعه بار تر میشود که این بن بست را جزو تقدیرات و خواست الهی بدانیم.
گویا خداوند ما را طرد کرده است و این بدترین نوع نا امیدی و شکست است.

برای شکست دادن باورهای غلط فقط آگاهی بخشی فایده ندارد.
باید کسی به شما کمک کند تا از این دور باطل خارج شوید.
مثلا برای ترک اعتیاد، گروهی عمل کردن موثر تر است. همه داخل گروه از خودشان می گویند و قول می دهند و فشار روانی گروه باعث میشود بر فشار باورها و نیازهای غلط غلبه کنند.
یا مثلا افراد برای آموزش زبان در کلاس ثبت نام می کنند چون می دانند شرکت در کلاس آنها را اصلاح کرده و موفق میشوند. با اینکه خودش هم میتواند زبان بیاموزد اما جبر کلاس او را موفق می کند.

یا مثلا افرادی که افسردگی شدید دارند با دارو به صورت مصنوعی از بن بست خارج شده و این مقدمه برای اصلاح میشود.

شما نیز از این قاعده مستثنی نیستید.
باید به صورت عملی خود را درگیر کنید و از موفقیتهای کوچک شروع کنید.
باید موانع را یکی یکی رد کنید و از این کار لذت ببرید.

دلسوخته;1006391 نوشت:
سلام.
هر چند من یک مشکل فیزیکی مادزادی هم چندساله دارم اما همون مواردی گفتید شیطنت کودک و یا بی توجهی والدین مثلا کودک در اثر گناه که خودش هم نمی داند چی هست گرفتار شود و به شر بیفتد و عوارضی که در سن رشد گریبانش را بگیرد و همه چیز را بهم بریزد (معصومیت از دست رفته) و در حالی که خداوند قبل از تلاش انسان وعده محافظت داده این وضعیت واقعا چیست ؟ امتحان ؟ شقاوت ذاتی ؟
اگر امتحان است خداوند مگر کودک را امتحان می کند ؟
اگر شقاوت است پس شاید این طینت های افراد است که در فضا-زمان موقعیت ها انسان را به وجود می آورند و کسی که طینت خوب داشت از همان کودکی همه چیز خوب رقم می خورد و اگر طینت او بد بود ( کودکی که هیچ اختیاری در طینت خود ندارد) از همان کودکی موقعیت ها بر حسب طینت او به وجود میاید تا ظرفیت وجودیش در همان موقعیت ها ظاهر شود.نظر شما چیست؟
مثلا شاید یک تاخیر یک ثانیه ای در یک اتفاق یا حادثه و فعل یک فرد را عمری بدبخت نکند.
چرا برخی کودکان از جانب خدا رها شده اند ؟
افراد در اجتماع چه قدر می توانند ظاهر سازی کنند درباره حال خودشان؟ اگر ما خروجی یک مدت زمانی رو در نظر بگیریم وقتی می بینیم دیگری با اینکه فکر می کردیم او شاید ظاهر سازی می کند اما نتیجه چیز دیگری را نشان می دهد بیشتر غافلگیر می شیم!

من برای خودم به ذاتی بودن مسئله شقاوت و سعادت پی بردم. شما تمام مواردی رو که گفتید اینجور در نظر گرفتید که فرد آخر سر عاقبت به خیر می شود اما اگر نشد چی فکر نمی کنید این خیلی عذاب آور باشد؟
شما که هدف را عبادت و بندگی می دانید به نظرتون آیا فرد نباید زندگی تشکیل دهد نباید موقعیت خود را درست داشته باشد نباید طبق فطرت ساده ترین نیازهای خود را رفع کند و آرامش داشته باشد؟
خداوند می داند و آگاه است برخی عذاب خواهند کشید ( حالا به خاطر قوانین علل و معلولی ) چرا خلق می کند(پیشگیری بهتر از درمان) ؟ یک خیر محض چه جوری می تواند خودش را راضی کند؟
اگر شر از جانب خدا نیست پس این آیات چیست :


سلام مجدد@};-

منظورمان از شیطنت و بازیگوشی کودکانه، که منجر به حادثه و از دست رفتن سلامتی و معلولیت برخی کودکان می شود، بازی های خطرناک دوران کودکی بود! که البته طبق قانون علت و معلول، اگر توسط والدین و اطرافیان و حتی خود کودکان مراقبت نشود! ممکن است منجر به ایجاد حوادث تلخ و ناگواری بشود! نظیر: بازی بچه ها روی پشت بام بدون حصار، یا شوخی کودکان کنار استخر و حوض آب، یا تعقیب و گریز اطراف خیابانهای پر تردد و نظائر آن ... ، نه گناه و معصیت کودکان. که در پست قبلی به نکاتی در این رابطه اشاره کردیم.

سؤالاتی که در این خصوص،(در حاشیه این موضوع) در ذهن دارید با موضوع اصلی این تایپیک، چندان مرتبط نیست. شما می توانید در باره این قبیل موضوعات، نظیر:
1. "خدا نسبت به برخی رفتارهای گناه آلود کودکان چه می کند؟ آیا کودکان هم امتحان می شوند؟"
2. "شیطنت و رفتارهای گناه آلود کودکان قبل از تکلیف هم دامن آنها را در بزرگسالی خواهد گرفت یا خیر؟"
3. "آیا خدا بطور کلی وعده ای برای حفظ کودکان از خطرات جانی داده؟ و اگر خدا ضامن جان و سلامتی کودکان است، پس چرا کودکان بیگناه بسیاری در حوادث مختلف مجروح و معلول می شوند؟" تایپیک های جدیدی ایجاد کنید تا پس از ارجاع به کارشناسان مربوطه، بطور مستقل مورد بررسی قرار گیرد.

در باره دخالت طینت و سرشت افراد در زندگی دنیا و آخرت، نیز، تایپیک های زیادی ایجاد شده و پاسخهای خوب و مناسبی داده شده که در بعضی از همان تایپیک ها شما پیگیر مسأله بوده اید، می توانید به آنها مراجعه کنید و در صورتیکه قانع نشدید، از زوایه ای دیگر در تایپیک مستقلی ابهامات خود را مطرح کنید.

به تایپیک های زیر مراجعه کنید:

بررسی سرشت پاک آدمی!!

آیا خداوند کافران را در اصل خلقت به صورت کافر آفریده است؟

رابطه عدالت خداوند با خلقت شیعیان از گل ائمه و محروم بودن بقیه انسانها از این موهبت چگونه است ؟

توجیه اختیار با وجود طالع شوم و نحسی

دلسوخته;1006391 نوشت:
الان من چون توانایی رشد کافی در هر زمینه ای نداشتم توانایی زندگی کردن ندارم و هیچ علاقه ای به زندگی ندارم شاید برای شماها لذت بخش بوده ولی برای من سراسر ترس ، عصبانیت و ، نابودی استعدادها، اضطراب بوده و من هم تحملی ندارم.
خداوند می دانست در این روز من سخت پشیمان می شوم اما کاری نکرد!

زندگی دنیا پیچیده در سختی و مشکلات و ابتلائات و امتحانات گوناگون است، « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ،(بلد/آیه 4)که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج‌هاست)!»، فلذا هر کسی در مقطعی از زندگیش به نحوی امتحان می شود گاهی با فقر گاهی با ثروت و دارایی، گاهی با بیماری و نقصان گاهی با سلامتی، گاهی با نازیبایی گاهی با زیبایی، گاهی با تنگنا و محدودیت، گاهی با وسعت و گشایش، گاهی با ناامنی و خوف گاهی با امنیت و آرامش و ...، پس هیچ کسی نیست که در امتحان و آزمون الهی نباشد. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،(بقره/ آیه 155) و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را.»

مهم تلاش ما به قدر وسعت و ظرفیت و توانایی مان است، گفتیم خدا هیچ کسی را بیش از توانش تکلیف نکرده و نمی کند! «لا يُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها،(بقره/ آیه 286) خداوند هیچ کس را تکلیف نمی کند، مگر به قدر توانایی او.» چون تکلیف به آنچه در قدرت فرد نیست ظلم است و پروردگار تو نسبت به بندگان ظالم نیست. و نیز آنچه در این میدان آزمون الهی مهم است، تلاش و کوشش انسان است بر اساس سطح توان و استعداد و ظرفیت و امکاناتی که در اختیار دارد. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي،(نجم/آیه 39)و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.» و اگر شما تلاش و کوشش خودتان را بقدر استعداد و ظرفیت و توانتان (هرچند حداقلی) بکار ببرید، حتی اگر در این مسیر، در تمام عمر، یک قدم مثبت و بظاهر کوچک بردارید دقیقاً مطابق هدف آفرینش حرکت کرده و در آزمون ها قبول شده اید و خداوند بر اساس شرایط و اقتضائات شما، کاستی هایتان را در سرای دیگر جبران نموده و در برابر نقصان ها، ضایعات، سختی ها و مشکلاتی که در زندگی دنیا متحمل شده اید، در آخرت اجر و پاداش و عوض دریافت خواهید کرد و در نقطه مقابل بسا کسانیکه علیرغم دارا بودن استعداد و ظرفیت و توان و برخورداری از امکانات و نعمات دنیایی، دائماً با بی صبری و ناشکیبایی، و ترک وظایف و مسئولیت ها، کفران نعمات الهی کرده و در انجام وظایفشان کوتاهی و قصور کرده و می کنند، اینان در امتحانات الهی مردود شده و باید منتظر عقوبت آن در آخرت باشند.

مهم نتیجه ایست که در سرای دیگر در انتظار آدمی است، زندگی زود گذر دنیا امری گذراست، و چشم بر هم زدنی خواهد گذشت، با سختی و مشکلات توأم باشد یا با رفاه و آسایش،(گرچه در بدبینانه ترین وضعیت، خیر و شر توأمانی است) مهم قبولی در امتحانات الهی است! پس نباید در برابر این نعمتی که خدا به انسان داده، بعنی فرصت عمر و افتخار شرکت در امتحان الهی برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی، را بدلیل برخی کاستی ها و مشکلات و محدودیت ها و نواقص، با بی صبری و ناشکیبایی و کفران نعمت، ضایع کنیم. به هر دلیل که باشد، همه اینها جزو برنامه آزمون الهی است.

موفق باشید ...@};-

سلام .
اگر هر چیزی جز مشیت الهی است پس این گرفتاری هم جز مشیت الهی است ، غیر از اینه؟؟
چرا من باید واقعیت فاجعه و فلاکت زیاد رو نادیده بگیرم ، چطور نادیده بگیرم ، چطور فراموش کنم ؟ همه ی ادیان الهی تلاش داشتند تا حق و حقیقت رو بفهمونن. من چرا باید به خودم دروغ بگم؟ چه قدر دروغ بگم ؟
خدا چه موهبتی در قبال من انجام داده ؟؟ هیچی . من خیلی وقته رها شدم.
من اگر نقش بازیگر در دنیا و کارگردانی توسط خدا ندارم چرا وقتی آرزوی مرگ می کنم اتفاقی نمی افته ؟ مگر همه چیز رو گردن اختیار نمی ندازید؟ احتمال اینکه بدبختی انسان برنامه ریزی شده باشه چه قدر ؟ احتمال اینکه به خواست خداوند باشه چه قدر است؟
من چطور به کسی که از کودکی منو ناامید کرده ( آن هم در مسائل حساس زندگی و آینده ) و به کسایی که خوشبختی رو آشکارا و زبانا بیان می کنند که از طرف خداوند دارند و توفیق پیدا کردند دلخوش کنم؟ اگر من در آینده وضعم بدتر شد ؟؟
استعداد نابود شده ، امید نابود شده ، آینده نابود شده ، اعمال نابود شده ، همه چیز نابود شده ،
دنیا برای خدا دو روزه نه برای انسان!
زندگی برای من نابود شده است و چیزی جز مرگ هر روزه نیست و از همه مهمتر شما همه چیز را به سرای دیگر انتقال می دهید چیزی که خداوند بی جهت به کسی فضل و بخشش نمی کند.

دلسوخته;1006842 نوشت:
سلام .
آینده نابود شده ،

سلام و عرض ادب

آیا شما علم غیب دارید؟

یا دارای قدرت تفویض امور هستید؟

که از آینده خبر دارید؟

انسان زمانی میتواند به سعادت برسد

که از گذشته اش درس بگیرد ، در حال حاضر تلاش کند و امید به آینده ای روشن داشته باشد

این حقیقت زندگی است

حتی اگر قرار باشد من جهنمی باشم

لذت امروز زندگی ام را برای فردایی که نیامده خراب نخواهم کرد

وگر نه ، خسرالدنیا و الاخرة خواهم بود

پس امروز را زندگی می کنم با تجربه کسب شده از گذشته

هر چیزی را از دست داده باشم ، هنوز یک چیز برایم مانده است

خود زندگی و فرصت بودن و شانس رسیدن به سعادت ( هر چند بسیار ناچیز باشد )

در پناه حق تعالی

دلسوخته;1006842 نوشت:
سلام .
اگر هر چیزی جز مشیت الهی است پس این گرفتاری هم جز مشیت الهی است ، غیر از اینه؟؟
چرا من باید واقعیت فاجعه و فلاکت زیاد رو نادیده بگیرم ، چطور نادیده بگیرم ، چطور فراموش کنم ؟ همه ی ادیان الهی تلاش داشتند تا حق و حقیقت رو بفهمونن. من چرا باید به خودم دروغ بگم؟ چه قدر دروغ بگم ؟
خدا چه موهبتی در قبال من انجام داده ؟؟ هیچی .
من اگر نقش بازیگر در دنیا و کارگردانی توسط خدا ندارم چرا وقتی آرزوی مرگ می کنم اتفاقی نمی افته ؟ مگر همه چیز رو گردن اختیار نمی ندازید؟ احتمال اینکه بدبختی انسان برنامه ریزی شده باشه چه قدر ؟ احتمال اینکه به خواست خداوند باشه چه قدر است؟
من چطور به کسی که از کودکی منو ناامید کرده ( آن هم در مسائل حساس زندگی و آینده ) و به کسایی که خوشبختی رو آشکارا و زبانا بیان می کنند که از طرف خداوند دارند و توفیق پیدا کردند دلخوش کنم؟ اگر من در آینده وضعم بدتر شد ؟؟
استعداد نابود شده ، امید نابود شده ، آینده نابود شده ، اعمال نابود شده ، همه چیز نابود شده ،
دنیا برای خدا دو روزه نه برای انسان!
زندگی برای من نابود شده است و چیزی جز مرگ هر روزه نیست.

سلام مجدد@};-

مشیت الهی یعنی چه؟ آیا گمان می کنید هر امری که داخل در مشیت الهی بود یعنی جبر بر آن حاکم است؟ اتفاقاً، اینکه انسان دارای عقل و اختیار است و از استعداد و توانایی های گوناگون تکوینی و تشریعی برخوردار است همه اینها داخل در مشیت الهی بوده است. اراده و مشیت خداوند به این تعلق گرفته که انسان دارای عقل و اختیار باشد و با تدبیر و حسابگری و با استفاده از استعداد و توانایی و ظرفیت های وجودیش در جهت ساختن دنیا و آخرتش تلاش و کوشش کند. پس آنگونه که شما تصور می کنید صحنه زندگی، میدان بازیگری و ایفای نقش عاری از آزادی و اختیار نیست! بلکه میدان ایفای نقش با اختیار و آزادی و با بهره مندی از سرمایه های خدادادی است. این خصوصیت غالب آدمیزاد است، خصوصاً کسانی که رسماً به عبودیت و بندگی خدا تن نداده اند، که اگر در میدان کار و زندگی موفقیت و پیروزی بدست بیاورند، آن را محصول تلاش خود می پندارند و اگر به شکست و ناکامی برسند، خدا را علت شکست ها و ناکامی های خود می دانند.

شما باید به سطح استعدادها و ظرفیت و توانایی های خودتان توجه کنید و در همان سطح و محدوده، برای ساختن زندگی بهتر در جهت رشد و کمال مادی و معنوی تان تلاش کنید. شما اگر اراده کنید و بخواهید با تدبیر و برنامه ریزی می توانید حتی از کوچکترین مسیر، شاهراهی به سمت و سوی موفقیت و افتخار در همه زمینه ها اعم از مادی و معنوی برای خودتان باز کنید. بی شک، بدرستی حکماء پیشین گفته اند که: «خواستن توانستن است». بعنوان مثال، کسی که دارای ناتوانی جسمی از ناحیه پا و یا دیگر اعضاء حرکتی هست، نمی تواند در کنار کسانیکه دارای سلامت جسمی هستند در بسیاری میادین ورزشی نظیر فوتبال، بسکتبال، والیبال و دیگر ورزشها حضور یابد و اگر تمام توجهش به این نقصان و نارسایی و آرزوی از دست رفته باشد جز حسرت و اندوه و نومیدی چیزی عایدش نمی شود، در حالیکه می تواند در ورزشهای مخصوص معلولین شرکت کرده و برای خود و میهنش در مسابقات مخصوص معلولین افتخارآفرین باشد. و اگر در همان محدوده نیز توانایی ندارد می تواند در رشته های هنری و علمی ورود کرده و صاحب افتخار بشود، بسیار کسانیکه فاقد سلامتی کامل جسمی اند اما در رشته های هنری، شعر و ادب، نقاشی، خطاطی و ... دارای عناوین افتخارآمیزی هستند چنانکه عزیزان معلول و جانباز ما در عرصه های مختلف علمی، هنری و ورزشی همیشه افتخارآفرین بوده و هستند.

انسان، در بدترین و سخت ترین شرایط، اگر عزم و اراده و همتش را استوار ساحته و نفسش را با تدبیر و برنامه ریزی و تلقین آیه های امید و شعار "من می توانم" مأنوس کند قطعاً می تواند به بهترین توفیقات و افتخارات دست یابد و در نقطه مقابل اگر نفس خودش را به وسوسه های شیطانی، یأس و نومیدی و شکست ها؛ تمرکز بر نواقص و کاستی ها و مقایسه با وضعیت دیگران عادت دهد! قطعاً نتیجه ای جز گرفتاری در آیه های یأس و نومیدی و حسرت و اندوه و غم و غصه شکست برایش در پی نخواهد داشت، چنانکه در فرازهایی از بیان شما شاهد هستیم: «استعداد نابود شده ، امید نابود شده ، آینده نابود شده ، اعمال نابود شده ، همه چیز نابود شده ، زندگی برای من نابود شده است و چیزی جز مرگ هر روزه نیست»

اکیداً توصیه می کنم، خودتان را از شر آیه های یأس و نومیدی که توسط شیطان خبیث دائماً در گوش نفس و روحتان زمزمه می شود، رهایی و خلاصی بخشید و در موازات آن، با اتکاء و توکل به الطاف و عنایات خداوندی، و بر اساس استعدادها و ظرفیت و توانایی هایی که دارید، در فرصت باقیمانده عمر، خودتان را به هر کاری هرچند اندک و کوچک، برای رشد و کمال روح و خدمت به خلق پرورش دهید.

سعی کنید در فرصتی مناسب، در فضایی خلوت و بدور از هیاهو به نعمت هایی که خداوند بطور عام به همه مخلوقات و بشر و الطاف و عنایاتی که بطور خاص به شما داده اندیشه کنید و در دفتری این نعمات و داشته ها را ثبت کنید. در روایات دینی سفارش شده ایم که در مسائل مادی و دنیوی و اعتباری به کسانی نگاه کنیم که در رتبه های پایین تر از ما هستند، و در مسائل معنوی و کمالات حقیقی به بالاتر از خودمان بنگریم و غبطه بخوریم! بعنوان مثال کسی از داشتن دو پا محروم است و مثل خیلی ها نمی تواند راه برود، ورزش کند و ... اما اگر درست مقایسه کنید خواهید دید که بسا کسانیکه نه تنها از داشتن پا محرومند بلکه چشمی برای دیدن هم ندارند! و یا گرچه در شرایط فعلی، از لحاظ اقتصادی بدلیل درامد کم در فشار و تنگنا هستیم اگر با ثروتمندان و متمکنین خود را مقایسه کنیم قطعاً چیزی جز رنج و محنت عایدمان نمی شود! در این اوضاع، سفارش شده ایم با کسانی خودمان را مقایسه کنیم که در فقر مطلق هستند و در مراتب پایین تر، یا سرپرست خانواده علاوه بر فقر از بیکاری هم رنج می برد، همچنین گرفتاری اعتیاد و مشکلات اختلاف و طلاق و فرزندان ناخلف هم بر خانواده سایه افکنده! از معنویت و دیانت در برخی خانواده ها خبری نیست! و یا ده ها مشکل و گرفتاری و بحران مادی و معنوی دیگر! وقتی همه اینها را با دقت و تأمل مشاهده کنیم در خواهیم یافت: که بحمدالله در زندگی ما جایی برای آنهمه مشکلات نیست. و من تنها از نداشتن پا رنج می برم و یا کمی از نظر اقتصادی در تنگنا هستم، و یا ممکن است چهار مشکل ریز و درشت داشته باشم، که با توکل و اعتماد به خدا، صبر و بردباری و تدبیر و تلاش و کوشش قابل رفع هستند، اما دیگر ده تا مشکل لاینحل ندارم و ... . آیا اینها یادآوری نعمات و الطاف و عنایات الهی نیست؟

شروحیل;1006859 نوشت:
سلام و عرض ادب

آیا شما علم غیب دارید؟

یا دارای قدرت تفویض امور هستید؟

که از آینده خبر دارید؟

انسان زمانی میتواند به سعادت برسد

که از گذشته اش درس بگیرد ، در حال حاضر تلاش کند و امید به آینده ای روشن داشته باشد

این حقیقت زندگی است

حتی اگر قرار باشد من جهنمی باشم

لذت امروز زندگی ام را برای فردایی که نیامده خراب نخواهم کرد

وگر نه ، خسرالدنیا و الاخرة خواهم بود

پس امروز را زندگی می کنم با تجربه کسب شده از گذشته

هر چیزی را از دست داده باشم ، هنوز یک چیز برایم مانده است

خود زندگی و فرصت بودن و شانس رسیدن به سعادت ( هر چند بسیار ناچیز باشد )

در پناه حق تعالی

سلام. خیلی خوبه که شما می توانید در روز زندگی کنید و بی خیال از آینده لذت ببرید.
خیر برای من‌ روز خوبی وجود ندارد. از ابتدا و بنیان نبوده چیزی که نبوده چرا باید در آینده هم باشد؟؟

مشکور;1006862 نوشت:

سلام مجدد@};-

مشیت الهی یعنی چه؟ آیا گمان می کنید هر امری که داخل در مشیت الهی بود یعنی جبر بر آن حاکم است؟ اتفاقاً، اینکه انسان دارای عقل و اختیار است و از استعداد و توانایی های گوناگون تکوینی و تشریعی برخوردار است همه اینها داخل در مشیت الهی بوده است. اراده و مشیت خداوند به این تعلق گرفته که انسان دارای عقل و اختیار باشد و با تدبیر و حسابگری و با استفاده از استعداد و توانایی و ظرفیت های وجودیش در جهت ساختن دنیا و آخرتش تلاش و کوشش کند. پس آنگونه که شما تصور می کنید صحنه زندگی، میدان بازیگری و ایفای نقش عاری از آزادی و اختیار نیست! بلکه میدان ایفای نقش با اختیار و آزادی و با بهره مندی از سرمایه های خدادادی است. این خصوصیت غالب آدمیزاد است، خصوصاً کسانی که رسماً به عبودیت و بندگی خدا تن نداده اند، که اگر در میدان کار و زندگی موفقیت و پیروزی بدست بیاورند، آن را محصول تلاش خود می پندارند و اگر به شکست و ناکامی برسند، خدا را علت شکست ها و ناکامی های خود می دانند.

شما باید به سطح استعدادها و ظرفیت و توانایی های خودتان توجه کنید و در همان سطح و محدوده، برای ساختن زندگی بهتر در جهت رشد و کمال مادی و معنوی تان تلاش کنید. شما اگر اراده کنید و بخواهید با تدبیر و برنامه ریزی می توانید حتی از کوچکترین مسیر، شاهراهی به سمت و سوی موفقیت و افتخار در همه زمینه ها اعم از مادی و معنوی برای خودتان باز کنید. بی شک، بدرستی حکماء پیشین گفته اند که: «خواستن توانستن است». بعنوان مثال، کسی که دارای ناتوانی جسمی از ناحیه پا و یا دیگر اعضاء حرکتی هست، نمی تواند در کنار کسانیکه دارای سلامت جسمی هستند در بسیاری میادین ورزشی نظیر فوتبال، بسکتبال، والیبال و دیگر ورزشها حضور یابد و اگر تمام توجهش به این نقصان و نارسایی و آرزوی از دست رفته باشد جز حسرت و اندوه و نومیدی چیزی عایدش نمی شود، در حالیکه می تواند در ورزشهای مخصوص معلولین شرکت کرده و برای خود و میهنش در مسابقات مخصوص معلولین افتخارآفرین باشد. و اگر در همان محدوده نیز توانایی ندارد می تواند در رشته های هنری و علمی ورود کرده و صاحب افتخار بشود، بسیار کسانیکه فاقد سلامتی کامل جسمی اند اما در رشته های هنری، شعر و ادب، نقاشی، خطاطی و ... دارای عناوین افتخارآمیزی هستند چنانکه عزیزان معلول و جانباز ما در عرصه های مختلف علمی، هنری و ورزشی همیشه افتخارآفرین بوده و هستند.

انسان، در بدترین و سخت ترین شرایط، اگر عزم و اراده و همتش را استوار ساحته و نفسش را با تدبیر و برنامه ریزی و تلقین آیه های امید و شعار "من می توانم" مأنوس کند قطعاً می تواند به بهترین توفیقات و افتخارات دست یابد و در نقطه مقابل اگر نفس خودش را به وسوسه های شیطانی، یأس و نومیدی و شکست ها؛ تمرکز بر نواقص و کاستی ها و مقایسه با وضعیت دیگران عادت دهد! قطعاً نتیجه ای جز گرفتاری در آیه های یأس و نومیدی و حسرت و اندوه و غم و غصه شکست برایش در پی نخواهد داشت، چنانکه در فرازهایی از بیان شما شاهد هستیم: «استعداد نابود شده ، امید نابود شده ، آینده نابود شده ، اعمال نابود شده ، همه چیز نابود شده ، زندگی برای من نابود شده است و چیزی جز مرگ هر روزه نیست»

اکیداً توصیه می کنم، خودتان را از شر آیه های یأس و نومیدی که توسط شیطان خبیث دائماً در گوش نفس و روحتان زمزمه می شود، رهایی و خلاصی بخشید و در موازات آن، با اتکاء و توکل به الطاف و عنایات خداوندی، و بر اساس استعدادها و ظرفیت و توانایی هایی که دارید، در فرصت باقیمانده عمر، خودتان را به هر کاری هرچند اندک و کوچک، برای رشد و کمال روح و خدمت به خلق پرورش دهید.

سعی کنید در فرصتی مناسب، در فضایی خلوت و بدور از هیاهو به نعمت هایی که خداوند بطور عام به همه مخلوقات و بشر و الطاف و عنایاتی که بطور خاص به شما داده اندیشه کنید و در دفتری این نعمات و داشته ها را ثبت کنید. در روایات دینی سفارش شده ایم که در مسائل مادی و دنیوی و اعتباری به کسانی نگاه کنیم که در رتبه های پایین تر از ما هستند، و در مسائل معنوی و کمالات حقیقی به بالاتر از خودمان بنگریم و غبطه بخوریم! بعنوان مثال کسی از داشتن دو پا محروم است و مثل خیلی ها نمی تواند راه برود، ورزش کند و ... اما اگر درست مقایسه کنید خواهید دید که بسا کسانیکه نه تنها از داشتن پا محرومند بلکه چشمی برای دیدن هم ندارند! و یا گرچه در شرایط فعلی، از لحاظ اقتصادی بدلیل درامد کم در فشار و تنگنا هستیم اگر با ثروتمندان و متمکنین خود را مقایسه کنیم قطعاً چیزی جز رنج و محنت عایدمان نمی شود! در این اوضاع، سفارش شده ایم با کسانی خودمان را مقایسه کنیم که در فقر مطلق هستند و در مراتب پایین تر، یا سرپرست خانواده علاوه بر فقر از بیکاری هم رنج می برد، همچنین گرفتاری اعتیاد و مشکلات اختلاف و طلاق و فرزندان ناخلف هم بر خانواده سایه افکنده! از معنویت و دیانت در برخی خانواده ها خبری نیست! و یا ده ها مشکل و گرفتاری و بحران مادی و معنوی دیگر! وقتی همه اینها را با دقت و تأمل مشاهده کنیم در خواهیم یافت: که بحمدالله در زندگی ما جایی برای آنهمه مشکلات نیست. و من تنها از نداشتن پا رنج می برم و یا کمی از نظر اقتصادی در تنگنا هستم، و یا ممکن است چهار مشکل ریز و درشت داشته باشم، که با توکل و اعتماد به خدا، صبر و بردباری و تدبیر و تلاش و کوشش قابل رفع هستند، اما دیگر ده تا مشکل لاینحل ندارم و ... . آیا اینها یادآوری نعمات و الطاف و عنایات الهی نیست؟

سلام.
شما فکر می کنید از زدن خوشی زیر دلم این حرفو می زنم؟؟
وقتی من از فاجعه و بلا در زندگیم می گم دروغ نگفتم ! وقتی می گم که از کودکی زندگی برای من نابود شده بود دروغ نگفتم.
بلایی که بر سر اومده از داشتن لذت مادیات و هر چیز لذت بخش زندگی بالاتره.
استعدادهایی داشتم اما هیچ سودی برای من نداشت من رو بیشتر نابود کرد.الان هم استعداد بدردبخوری ندارم که من رو نجات بده.
آیا ۱۵ سال پیش هم وضع مثل الان بود. کسایی که الان مثلا به شرایط جامعه اعتراض دارند ( کاری به مستمندان و ضعیفان ندارم که حق با این ها هست ) این افراد چون عشق و حالشون بهم خورده و از اونجایی که ترک عادت هم مرضه زبان به اعتراض باز کردند.
بنده کاری به شرایط الان ندارم و مشکلات من به سالیان خیلی دور که همه در عشق و حال هم بودند شروع میشه.
شما از اون مثال هایی که زدید :
[SPOILER]

مراتب پایین تر، یا سرپرست خانواده علاوه بر فقر از بیکاری هم رنج می برد، همچنین گرفتاری اعتیاد و مشکلات اختلاف و طلاق و فرزندان ناخلف هم بر خانواده سایه افکنده! از معنویت و دیانت در برخی خانواده ها خبری نیست! و یا ده ها مشکل و گرفتاری و بحران مادی و معنوی دیگر! وقتی همه اینها را با دقت و تأمل مشاهده کنیم در خواهیم یافت: که بحمدالله در زندگی ما جایی برای آنهمه مشکلات نیست.

[/SPOILER]

از کجا می دونید من جز اون ها نیستم؟؟!
من احساسم خیلی وقته می گه که انتخاب ها و اعمالم تنها به خواست خودم انجام نمیشه که همه چیز رو گردن من می ندازید :
[SPOILER]
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ...﴿١٧﴾ (ترجمه: شما آنان را نكشتيد، بلكه خدا آنان را كُشت. و چون [ريگ به سوى آنان‌] افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند...)[ انفال–۱۷]

این آیه شریفه، فعل «کُشتن» و «تیراندازی» را ابتدا با عبارت «تقتلوهم» و «رمیت» برای مؤمنان و پیامبر(ص) اثبات و سپس از آنان نفی کرده و به خداوند نسبت داده است. این نفی و اثبات از یک جهت نیست؛ چرا که تناقض‌گویی خواهد بود، بلکه آیه، مستقل بودن مؤمنان و پیامبر را در افعالشان نفی کرده، اما این را اثبات کرده است که آنان در این اعمال دخالت داشته‌اند. این همان چیزی است که امر بین الامرین خوانده شده است[۱۷].
[/SPOILER]

دلسوخته;1006927 نوشت:
سلام. خیلی خوبه که شما می توانید در روز زندگی کنید و بی خیال از آینده لذت ببرید.
خیر برای من‌ روز خوبی وجود ندارد. از ابتدا و بنیان نبوده چیزی که نبوده چرا باید در آینده هم باشد؟؟

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

شما زنده هستید یا نه؟

پس حداقل یک نعمت برای شکر گذاری وجود دارد

شما از همین شروع کنید و شکرگذار باشید

سپس همه نعمت هایی که دارید ، بشمارید (هر چند کوچک و ناچیز باشد)

و بابت هر نعمتی که دارید شکر گذار باشید

به طور مثال یک پای مصنوعی ارزشش چقدر است؟ شاید چند 10 میلیون تومان
یک دست مصنوعی
یک چشم مصنوعی
یک قلب مصنوعی
یک کلیه
کبد
و...

با این حساب شما اگر فقط یک چشم و دست و یک پا داشته باشید ( آن هم از نوع طبیعی که با ارزش تر از نوع مصنوعی است)

بالای چند صد میلیون تومان سرمایه مادی دارید!!!

بابت این ها شکر گذار باشید . به نتایج خوبی خواهید رسید

همه چیز از شاکر بودن آغاز می شود

تا انسان ان چه دارد را قدر نداند

به توفیق بیشتری دست نخواهد یافت

بلکه هر انچه دارد را نیز از دست خواهد داد

هر کس شکر گذاری کند ، بیشتر دریافت خواهد کرد

و هر کس ناسپاسی کند ، هر انچه دارد از دست خواهد داد

این که هر انچه دارید را نادیده بگیرید ، هیچ سودی نخواهد داشت

اگر دنبال راه حل هستید

به راه حلی که در مقابل شما قرار دارد عمل کنید

اگر به دنبال مقصر هستید

کسی جز خود را پیدا نخواهید کرد

وقت را بیش از این هدر ندهید

یا دست به کار شوید و عمل کنید ، یا وقت خود و دیگران را تلف نکنید

اگر شکرگزاری کنید بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران و ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است. ابراهیم، آیه 7

دلسوخته;1006929 نوشت:
سلام.

این آیه شریفه، فعل «کُشتن» و «تیراندازی» را ابتدا با عبارت «تقتلوهم» و «رمیت» برای مؤمنان و پیامبر(ص) اثبات و سپس از آنان نفی کرده و به خداوند نسبت داده است. این نفی و اثبات از یک جهت نیست؛ چرا که تناقض‌گویی خواهد بود، بلکه آیه، مستقل بودن مؤمنان و پیامبر را در افعالشان نفی کرده، اما این را اثبات کرده است که آنان در این اعمال دخالت داشته‌اند. این همان چیزی است که امر بین الامرین خوانده شده است[۱۷].
[/SPOILER]

سلام و عرض ادب

این آیه در مورد عمل نیک جهاد است

اما حقیقت دیگری هست

آنچه از نیکی­ها به تو می‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو می‏رسد، از سوی خود توست نساء 79

شری که به ما می رسد ، از جانب انتخاب های اشتباه ماست

از بابت نادیده گرفتن نعمتهایی که داریم و شکرگذارش نیستیم

از بابت استفاده نادرست از نعمت ها و تبدیل ان ها به نقمت!

آیا کسی را می شناسید که هیچ مشکلی نداشته باشد؟؟؟؟؟

همه انسان ها مشکل دارند

کم و زیاد دارد ، اما کسی نیست که هیچ مشکلی نداشته باشد

همان کسانی که آن ها را در عشق و حال می بیند

در پس توی زندگی خود مشکلاتی دارند ، اما شما فقط خوشی های آن ها را می بینید و از مشکلاتشان غافل هستید !!!!!

خب همین روند را در مورد خودتان پیش بگیرید ، فقط آن نعمت هایی که دارید را ببینید و از مشکلاتتان غافل شوید !!!

اما شما آنچه باید ببینید و شکرگذاری کنید را نمی بینید و تمام حواستان را جمع به مشکلات کرده اید!!!!!

دلسوخته;1006929 نوشت:
سلام.
شما فکر می کنید از زدن خوشی زیر دلم این حرفو می زنم؟؟
وقتی من از فاجعه و بلا در زندگیم می گم دروغ نگفتم ! وقتی می گم که از کودکی زندگی برای من نابود شده بود دروغ نگفتم.
بلایی که بر سر اومده از داشتن لذت مادیات و هر چیز لذت بخش زندگی بالاتره.
استعدادهایی داشتم اما هیچ سودی برای من نداشت من رو بیشتر نابود کرد.الان هم استعداد بدردبخوری ندارم که من رو نجات بده.
آیا ۱۵ سال پیش هم وضع مثل الان بود. کسایی که الان مثلا به شرایط جامعه اعتراض دارند ( کاری به مستمندان و ضعیفان ندارم که حق با این ها هست ) این افراد چون عشق و حالشون بهم خورده و از اونجایی که ترک عادت هم مرضه زبان به اعتراض باز کردند.
بنده کاری به شرایط الان ندارم و مشکلات من به سالیان خیلی دور که همه در عشق و حال هم بودند شروع میشه.
شما از اون مثال هایی که زدید :

سلام مجدد@};-

بنظر آنچه مربوط به بخش کلام و اعتقادات بود را در پست های قبل بیان کردیم و دوستان عزیز یادآور شدند، اینکه متوقف بر کلی گویی بشویم و فقط از یکسو شما اظهار کنید که همه جوره مشکل دارید و آیه های یأس و نومیدی و شکست و بحران و زائل شدن استعدادهایتان را بطور کلی بیان کنید، و ما مطالبی را بطور کلی بیان کنیم نتیجه درخوری حاصل نمی شود. پیشنهاد می کنم اگر رفع مشکلات و برون رفت از بحران و احساس شکست و نومیدی برایتان مهم هست، حتماً در اولین فرصت با یک مشاور قوی ارتباط بگیرید و مشکلاتتان را گام به گام با جزئیات بیان کنید تا قدم به قدم با همت و تلاش خودتان برطرف شوند و یا می توانید با در انجمن مشاوره همین سایت با کارشناسان مشاوره در میان بگذارید.

دلسوخته;1006929 نوشت:
از کجا می دونید من جز اون ها نیستم؟؟!
من احساسم خیلی وقته می گه که انتخاب ها و اعمالم تنها به خواست خودم انجام نمیشه که همه چیز رو گردن من می ندازید :

بنده هیچ قضاوتی در باره شما نکرده ام، چون هیچ آشنایی با زندگی شما ندارم! و از طرفی قائل به اختیار مطلق هم نیستم بلکه طبق اعتقاد مذهب اثنی عشری، عقیده «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» در باره جبر و اختیار به صواب است. یعنی از یکطرف هم تقدیر و اراده و مشیت خدا در امور انسان دخالت دارد و هم اراده و اختیار آدمی و ایندو در عرض هم نیستند تا اشکال بوجود بیاید بلکه اراده و اختیار آدمی در طول اراده و مشیت حضرت باریتعالی است. که توضیح آن در پست های قبلی بیان شد.

موفق باشید ...@};-

دلسوخته;1006927 نوشت:
سلام. خیلی خوبه که شما می توانید در روز زندگی کنید و بی خیال از آینده لذت ببرید.
خیر برای من‌ روز خوبی وجود ندارد. از ابتدا و بنیان نبوده چیزی که نبوده چرا باید در آینده هم باشد؟؟

سلام مجدد@};-

شاید در کنار مطالبی که بیان شد، چند نکته زیر خالی از لطف نباشد:

اول. همه زندگی انسان را می توان به یک نماز تشبیه کرد، قیام و قعود و تکبیر و حمد و ثنا و ذکر و رکوع و سجود و دعا، اگر کسی شرایط آن را داشته باشد که نماز کامل را با همه شرایطش اعم از مقدمات و تعقیبات و همه ارکان و اجزاء نماز بجای آورد، تکلیفش همان است و اگر کسی نمی تواند ایستاده بخواند، وظیفه اش نشسته خواندن است، نشسته نمی تواند، باید دراز کشیده بخواند، و اگر هیچ عضوش قادر به حرکت نیست، با اشاره چشم ارکان نماز را بجای آورد، و اگر حتی با حرکت چشم هم نمی تواند در ذهنش ارکان نماز را بجای می آورد. زندگی آدمی نیز به مثابه همین نماز، فرصتی است که انسان می بایست، با توجه به استعدادها، ظرفیت ها، امکانات و توانایی هایش، در مسیر بندگی خدا و انجام وظایف تلاش و کوشش کند. کسی که از همه داشته ها در سطح عالی برخوردار است، تکلیف و مسئولیتش در انجام وظایف کامل است، کسی که سطح استعداد و ظرفیت و توانایی اش محدودتر است، در همان حد مسئول است. و آن دیگری که در نهایت استضعاف است، به همان میزان مسئولیت دارد. حتی اگر تمام استعداد و توان و ظرفیتش این باشد که بدون حرکت، گوشه ای افتاده باشد و فقط می تواند زبانش را به حمد و ثنا و شکر خدای متعال بچرخاند و یا با چشمانش به اطرافیانش مهر و محبت را ارزانی بدارد، گو اینکه به وظیفه اش عمل کرده و بر همین اساس، چه بسا همسطح با عالی ترین افراد از نظر استعداد و توان و ظرفیت، وی نیز بقدر توان و ظرفیتش مسیر کمال و سعادت را پیموده است.

دوم. نعمت عمر و فرصتی که خدای متعال به ما ارزانی داشته آنقدر ارزشمند و قیمتی است که شاید نتوان حتی یک لحظه ی آن را ارزش گذاری کرد، تا چه رسد به لحظه لحظه ها، ساعت ها و روزها و ماهها و سالهای آن! در فضیلت ذکر شریف لااله الاالله سخن بسیار است، این ذکر شریف بقدری ارزش دارد.(1) که بارها از طرق مختلف شنیده ام(2) که خوب است انسان به دنیا بیاید و حتی یکبار بگوید «لا اله الا الله» و از دنیا برود. حال تصور کنید که انسان در برابر این فرصت ارزشمند عمر و اینهمه لطف الهی و استعداد و توانایی که برای بندگی خداوند را دارد، بجای آنکه قلب و زبانش را مشغول به ذکر حمد و سپاس و تسبیح و تهلیل خدای سبحان کند، زبان و دلش را به آیه های یأس و نومیدی و ناسپاسی و کفران که از دسایس شیطان رجیم برای اتلاف عمر و تباهی انسان است عادت بدهد.

سوم. در پایان سخن، شاید این حکایت خالی از لطف نباشد: در احادیث، نقل شده که موسی کلیم ‌الله از خدای متعال تقاضا کرد، خدایا! محبوب‌ ترین و عابدترین بنده زمان مرا که بیشتر از همه او را دوست داری، به موسی نشان بده. خدای متعال به او وحی کرد، به یک قریه ‌ای در کنار دریا برود. موسی (علیه ‌السلام) طبق این نقشه رفت، در آن قریه وارد خرابه ‌ای شد. به یکی از بنده‌ های خدا برخورد کرد که چند صفت داشت: مبتلا به جذام بود؛ زمینگیر و مبتلای به برص بود. این چند بیماری را داشت، ولی زبانش به تسبیح خدای متعال مشغول بود و مرتب خدا را تسبیح می‌ کرد. موسی (علیه ‌السلام) به جبرئیل عرض کرد: آن بنده‌ ای که بنا بود ما ببینیم، کیست؟ فرمود: همین بنده است.
موسی عرض کرد: من خیال کردم با یک کسی رو به ‌رو می‌ شوم که شب زنده دار و روزه دار است، اما با یک آدم زمینگیر جذامی و مبتلا به برص در یک خرابه رو به ‌رو شدم. فرمود: این همان محبوب‌ ترین بنده خدا و عابدترین بنده‌ هاست؛ حال نگاه کن، من مأمورم دو چشم او را هم از او بگیرم! تصرف کرد و چشم‌ های این فرد از او گرفته شد. همین که پیرمرد نابینا شد، به خدای متعال عرضه داشت: الحمدلله! خدایا مادامی که مصلحت دانستی، مرا برخوردار از آن نعمت کردی و الان که مصلحت ندانستی، این نعمت را از من گرفتی؛ ولی من نسبت به تو امید و آرزوهای طولانی دارم. این که چشمم را از من گرفتی، هیچگاه امیدم از تو قطع نمی ‌شود. و زیر لب می گفت: «یا بار و یا وصول» ای کسی که به من نیکی می‌ کنی و به من پیوند می ‌زنی و صله تو به من می ‌رسد.
موسی کلیم (علیه السلام) آمد کنار آن مرد نشست و فرمود: «من مستجاب الدعوه هستم، اجازه می ‌دهید دعا کنم خدای متعال آنچه از تو گرفته، به تو برگرداند؟ سلامتی را به تو برگرداند؟» عرض کرد: نه. من آنچه خدا بر من می ‌پسندد، بیشتر دوست دارم از آن چه پسند خودم هست. من همین را می ‌پسندم. من به این وضعیت رضایت دارم. موسی کلیم یک پرسش از او کرد و فرمود: یک جمله ‌ای گفتی وقتی چشمت گرفته شد، به خدا عرضه داشتی «یا بار و یا وصول» خدا به تو چه داده است؟ یک آدم زمینگیر جذامی خرابه نشین مبتلا به برص که چشم ‌هایت هم از تو گرفته شده است. این چه پیوند و صله ای است که خدا به تو کرده است؟
پیرمرد به موسی (علیه السلام) گفت: موسی! در این قریه یک نفر خداشناس است و آن من هستم؛ خدای متعال خودش را به من عطا کرده است و دیگر مهم نیست که چشم به من بدهد یا ندهد؛ سر پا باشم یا زمینگیر باشم؛ سالم باشم یا بیمار باشم(3).

بنابراین، در هر شرایطی که هستید حتی با کمترین استعداد و امکان و پایین ترین ظرفیت و توان می توانید در همان محدوده ای که مسئولیت و تکلیف دارید نسبت به انجام وظایفتان اقدام کنید، مطمئن باشید در همان محدوده سرمایه ها می توانید موفق ترین باشید.

پی نوشت ها:
1. رجوع کنید به روایات فضیلت لااله الا الله در منابع روایی و حدیثی مانند: بحارالانوار علامه مجلسی، ثواب الاعمال شیخ صدوق و ... .
2. دقیقاً یادم نیست روایت است یا سخن بزرگان است، اما مکرر به مناسبت های مختلف شنیده ام.
3. مرحوم محدث قمي، کتاب سفینة‌البحار، بنقل از سخنان حجت الاسلام والمسلمین رفیعی پیرامون سیدالشهدا (علیه السلام) تجلی تسلیم در برابر رضای الهی.

سلام.
من دیگه تمایل به زندگی ندارم. نمی خوام دیگه انتخاب کنم نمی خوام دیگه فعلی انجام بدم‌ نمی خوام دیگه فکر بکنم‌ و آخر سر هرچی شد بندازن گردن من.
من بلا سرم اومده تحمل من تموم شده اینکه یکی یه چیزی داره یکی یه چیز دیگه و مدام اینو تکرار کنید برا من قابل قبول نیست. من هم سالم نیستم و مشکلات شدیدی دارم و بی عیب نیستم و از روی خوشی اینطور بیان نمی کنم.
من هر چی بود از دست دادم خیلی بد هم از دست دادم.
اینکه مدام می گید هر شری می رسه به خاطر خودتونه اولا انسان طبق فرمده خداوند جاهل آفریده شده و به آینده جهل داره پس نباید انتظار داشت همه علامه باشن.
جناب مشکور داستان زیبایی بود ولی همین شما عزیزان تورات و انجیل و ... رو تحریف شده می دونید این داستان ها رو چرا تحریف شده نمی دونید ؟!!

دلسوخته;1007118 نوشت:
سلام.
من دیگه تمایل به زندگی ندارم. نمی خوام دیگه انتخاب کنم نمی خوام دیگه فعلی انجام بدم‌ نمی خوام دیگه فکر بکنم‌ و آخر سر هرچی شد بندازن گردن من.
من بلا سرم اومده تحمل من تموم شده اینکه یکی یه چیزی داره یکی یه چیز دیگه و مدام اینو تکرار کنید برا من قابل قبول نیست. من هم سالم نیستم و مشکلات شدیدی دارم و بی عیب نیستم و از روی خوشی اینطور بیان نمی کنم.
من هر چی بود از دست دادم خیلی بد هم از دست دادم.
اینکه مدام می گید هر شری می رسه به خاطر خودتونه اولا انسان طبق فرمده خداوند جاهل آفریده شده و به آینده جهل داره پس نباید انتظار داشت همه علامه باشن.

ای عزیز!

فقط همین قدر بدان که در اوج مشکلات و بحران ها تنها راه نجات و خلاصی پناه بردن به سوی خداست چنانکه گفته اند: «ففروا الی الله» و یادآوری مشکلات و گرفتاری ها و نداشته ها، در حقیقت دل دادن به خواسته دشمن آشکار ما یعنی شیطان است زیرا به یأس و ناامیدی از الطاف و عنایات و رحمت خدا می انجامد. و چیزی جز تباهی عمر و خسران ابدی عاید انسان نمی کند و چه بد خسارتی است و أشد الخسارة است در حالی که بهشت و رضوان الهی، عرضش، معادل عرض آسمانها و زمین است، نتوانیم در این فرصت عمر جایی در بهشت رحمت الهی برای خود تدارک کنیم! همینقدر بگویم: شما که احساس می کنید چیزی در این زندگی خوشحال و متبسم تان نمی کند و همه چیز را تاریک و سیاه می بینید. کافی است فقط ده دقیقه چشمان تان را ببندید، آنوقت در خواهید یافت که فقط، همین نعمت چشم برای خوشحالی و راضی و امیدوار کردنتان کافی است. قرائن و شواهد حاکی از اینست که حداقل شما از این نعمت بی بدیل یعنی بینایی برخوردارید! پس سعی کنید بجای نداشته ها تمرکزتان را بر داشته ها قرار دهید.

از طرفی اگر خوب به اطرافت نگاه کنی هیچ بنی بشری را نمی یابی که زندگیش خالی از سختی و دشواری، امتحان و ابتلاء و شکست و زمین خوردن نباشد! چرا که همه ما مقیم زمینی هستیم که شالوده اش را با سختی و دشواری پیچیده اند، دشواری ها و سختی هایی که حتی انبیاء و اوصیاء الهی هم از آن جان به سلامت بدر نبرده و حاشیه امن نداشته اند بلکه گویا سهم ایشان از مشکلات بیشتر بوده، چرا که «البلاء للولاء؛ بلا و سختی برای دوستان و مقربان خداست.» که «هر که در این بزم مقرب تر است/جام بلا بیشترش می دهند».

دلسوخته;1007118 نوشت:
جناب مشکور داستان زیبایی بود ولی همین شما عزیزان تورات و انجیل و ... رو تحریف شده می دونید این داستان ها رو چرا تحریف شده نمی دونید ؟!!

اینکه گفته می شود تورات و انجیل تحریف شده بدین معنا نیست که هیچ معرفت درستی در آنها باقی نمانده، بلکه برای تحریف یک شریعت، همین بس که تحریف در یک آیه کتاب مقدس ثابت شود، همان یک تحریف، کتاب مقدس را از اعتبار می اندازد ضمن انکه بر چه اساسی می توان به دیگر آیات آن، اعتبار کرد؟! و البته تحریفات بسیاری در کتاب مقدس راه یافته است. با این وجود، اینطور نیست که هیچ شباهتی بین معارف دیگر شرائع الهی و معارف اسلام که در قرآن و روایات ما بیان شده نباشد. از اینرو بسیاری از حقایق و معارف تاریخ انبیاء مانند نمونه یاد شده که از قول محدث قمی در کتاب سفینة البحار گفتیم، هم در کتاب مقدس و هم در منابع حدیثی معتبر ما ذکر شده است.

موفق باشید ...

جمع بندی 1
پرسش ها:

الف- در حالیکه تمام زندگی انسان، درگیر مشکل و گرفتاری و محرومیت ها شده و در اوج ناامیدی حس می کند به خط پایان رسیده! چرا خداوند در کنار دیگر سنت هایش راهی اختیاری را برای پایان دادن به زندگی قرار نداده است؟
ب- چرا خداوند وقتی می دانسته فردی در زندگی اش شکست سنگین می خورد را اساساً خلق می کند؟

پاسخ:

ضمن تشکر از اعتمادتان به این سایت، در پاسخ به سؤالات شما در دو بخش، نکاتی را تقدیم می کنم:

الف- نبودن راهی برای پایان دادن به زندگی:
اولاً همین فرصتی که به خودتان داده اید تا مسأله و مشکل ذهنی تان را از طریق مشاوره دینی و اعتقادی پیگیری کرده و بدنبال راه حل باشید نشان و گواه روشنی است که نور امید هنوز در وجود شما جریان داشته و خداوند نور توفیق و فرصت بازگشت را متوجه قلب شما کرده است. همین نقطه، می تواند سرآغاز خوبی برای یک شروع دوباره برای بازگشت به زندگی پاکیزه و آرام و سرشار از موفقیت باشد. بعلاوه، به یقین، مرگ پایان زندگی انسان نیست بلکه به اعتراف آیات و روایات(1) و قول حکما و فلاسفه، پلی است که آدمی را از دنیا به سرای دیگر رهنمون می شود و پس از مرگ، انسان زندگی دوباره ای را در کالبد و نشئه ای دیگر که دستاورد عملکرد دنیای امروز ماست آغاز می کند. بعبارتی پایان زندگی امروز ما تنها با مرگ تحقق می یابد و دیگر تجربه های شکست آمیزی که ما با عنوان پایان زندگی از آنها یاد می کنیم! چیزی جز تصورات ذهنی آمیخته با وسوسه های شیطان که بدنبال تلقین نومیدی و شکست به انسان است نیست! شیطان قسم یاد کرده، تا زمینه گمراهی آحاد بشریت را فراهم سازد، مطمئن باشید مادامیکه انسان از فرصت زندگی و عمر برخوردار است داخل در فیض و لطف الهی و امکان برخورداری از نور و هدایت خداوند است و شیطان، به هر بهانه ای در کمین فرصتی است تا آخرین تیر ترکشش را نیز برای سقوط انسان بکار ببندد.

ثانیاً هر آنچه که خداوند در عالم هستی و سرای دنیا و مافیها با عنوان سنت های الهی قرار داده، تماماً لطف و خیر و اسباب امتحان و آزمایش بشر است زیرا از منشأ اراده خیر و حکمت مطلقه الهی سرچشمه گرفته است؛ از آن جمله است؛ نعمت حیات و وجود که بستر دیگر فیوضات است، یا نعمت عقل و اختیاری که موجب شرافت انسان بر دیگر مخلوقات و زمینه ساز کسب اختیاری کمال و سعادت ابدی است. همچنین نعمت عمر که بستر مناسبی برای استفاده انسان از دیگر سرمایه های وجودی در مسیر کمال بوده و هزاران نعمت کوچک و بزرگ دیگری که هر کدام در جای خود قابل "تأمل و تدبر" و "تقدیر و سپاس" هستند. که عاجزانه باید گفت: (از دست و زبان که بر آید/ کز عهده شکرش بدرآید ...).

ثالثاً چه تأثیری عظیم تر و اثربخش تر که شیطان، با القائات و ذهنیات منفی و ناامیدکننده بتواند انسان را از زیبایی های زندگی و ادامه آن نومید کرده و وی را به خودکشی بمنظور خلاصی و رهایی از احساس بن بست و شکست ترغیب کند! نسخه ای یأس آور، که در قالب چنین سؤالات و احتجاجاتی از خدا آغاز و در ادامه با تلقین حسرت و افسوس و دشواری تحمل مشکلات، بدنبال فرصتی است تا تیر خلاص خود را بر روح زخم خورده ی انسان فرود آورد. و این در حالی است که خداوند با اعطای عقل و اختیار و دیگر سرمایه های وجودی ... ده ها و صدها فرصت اصلاح و جبران و ساختن مجدد را برای انسان فراهم ساخته است، و عجب از انسان! که آن همه فرصت خدادادی برای جبران و اصلاح را رها کرده و روحش را تسلیم القائات شیطانی می کند. در چنین وضعیتی باید خیلی فوری، برنامه ای جدی برای بازیافت روح زخم خورده تنظیم کرد که اجمالاً به مواردی اشاره می کنیم: 1. عزمی جدی برای شناخت نقاط ضعف و اشکالات و تلاش برای رفع آنها. 2. مشاوره با اهل خرد و دانایان برای خروج از بحران های روحی. 3. حضور در محافل و مجامع دینی و معنوی و ارتباط بیشتر با دوستان اهل معنویت، پرانگیزه و تلاشگر.4. یک برنامه ریزی جدید، یا تجربه یک فرصت شغلی جدید و هر فعالیت سازنده ای که بتواند روح امید و انگیزه را مجدداً در شما ایجاد کند. 5. تزریق یک برنامه معنوی منظم (دعا و توسل و زیارت و ارتباط با خدا و اهل بیت) به کالبد زندگی و 6. همکاری با مراکز امور خیریه و کمک به محرومان و مستمندان، علاوه بر آثار خیر آن، یک احساس معنوی خوبی را به روح شما ارزانی می بخشد و لذت های معنوی، امید به زندگی را به شما بازخواهدگرداند.

ب- علت آفرینش انسانهای شکست خورده و ناامید:
اول. نعمت حیات و وجودی که خداوند به مخلوقات عالم عطا فرموده اساس همه خوبیها و زیباییهاست، که هر فیض و لطف دیگری در بستر آن جلوه نمایی می کند. اینکه در برابر اعطای این نعمت پرسیده شود: چرا خداوند ما را آفرید؟ چرا ما را از وادی عدم به عالم هستی کشانید و حیات بخشید و یا عقل و اختیار و مسئولیت داد؟ پرسشی بی وجه و نادرست است! زیرا از خداوندی که غنی بالذات و فیاض و بخشنده و جواد و کریم است انتظاری جز بخشش و عطا نمی رود، اتفاقاً سؤال، وقتی معنادار و وارد است که خدای کریم و فیاضِ جواد، اهل بخشش و عطا نباشد؟! چنانکه در این دنیا نیز معمولاً از عدم بخشش و بخل ثروتمندی که به جود و کرم معروف است متعجب می شویم؟! نه از بخشش و کرم اشخاص متمول! و اما اینکه نسبت به ابتلائات و امتحانات زندگی (سختیها و ناگواریها)، که از طرفی جزء ذانی عالم ماده و یا نتیجه سطحی، جزئی و محدودنگری ما به این قبیل امور است و از طرفی نیز همه اینها اسباب رشد و کمال انسان هستند نگاه بدبینانه داشته باشیم و خوبیها، زیبائیها و درس و عبرتهای موجود در آنها را نبینیم، قطع یقین، از عدم شناخت خود و استعدادها، ظرفیت ها و سرمایه های وجودی مان و جهل به فلسفه آفرینش جهان و انسان ناشی می شود.(2)

دوم. گرچه خداوند متعال، به علم ازلی و ابدی اش از همان آغاز به همه چیز واقف بوده، شکست ها و پیروزی ها، سعادت و شقاوت ها؟ و همه چیز را می دانسته! اما نه بصورتی که گمان شود، انسان در این امور مجبور و سلب الاختیار است! بلکه خداوند می دانسته که انسان در هر شرایطی اگر از عقل و اختیار و سرمایه های تکوینی و تشریعی خدادادیش بدرستی استفاده کند قطعاً راه کمال و سعادت و نجات را سپری خواهد کرد، بعبارتی خداوند می دانسته که انسان با اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برمی گزیند. بعلاوه زندگی دنیا پیچیده در سختی و مشکلات و ابتلائات و امتحانات گوناگون است،(3)، و همگان در مقاطعی از زندگیشان به نحوی امتحان می شوند. بعبارتی این امتحانات و دشورایها عمومیت دارد، بعلاوه، آنچه در این میدان اهمیت دارد، تلاش و کوشش انسان بر اساس سطح توان و استعداد و ظرفیت و امکاناتی است که در اختیار دارد. (4) و اگر انسان، بقدر استعداد و ظرفیت و توانش (هرچند حداقلی) تلاش کند، حتی اگر در تمام فرصت عمر، فقط یک قدم مثبت و بظاهر کوچک بردارد دقیقاً مطابق هدف آفرینش حرکت کرده و گو اینکه در آزمون ها قبول شده و خداوند بر اساس شرایط و اقتضائات هر کسی، کاستی هایش را در سرای دیگر جبران خواهد نمود. از طرفی، خداوند بنا به حکمت و عدلش، هیچ تکلیف و آزمون مالایطاق و خارج از توانی را بر وی تحمیل نکرده(5) و نسبت به توان و ظرفیت و شرایطی که هر بنده ای در آن قرار داشته و دارد نیز، بخوبی واقف است و همه اینها را در موقف حساب، لحاظ خواهد کرد. همچنین خداوند در کنار مشکلات و سختی ها، آسانی و گشایش نیز قرار داده (6) بگونه ای که گفته شده: «در همان زمان که سختی وجود دارد، آسانی هم هست، نه آنکه آسانی بعد از سختی بیاید.»(7) و نیز با قرار دادن باب توبه، فرصت اصلاح و جبران در هر امری را تا لحظه مرگ پیش روی انسان گشوده است. در همین مطلب نیز، انسان مختار است که دل به دعوت خیر خدای حکیم و خیرخواه بسپارد و یا از دسیسه های شیطان رجیم که به فقر و یأس و نومیدی و فساد و تباهی فرا می خواند پیروی و تبعیت کند؟!(8)

پی نوشت ها:
1. «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.»، مؤمنون/آیه 100.
2. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فلسفه آفرینش، عبدالله نصری، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ هشتم، 1390.
3. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ،که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج‌هاست)!»، بلد/آیه 4.
4. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي، و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.»، نجم/آیه 39.
5. «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ»، بقره/آیه 286.
6. «فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛ پس بدانکه با هر دشواری آسانی است، آری بدون شک، با دشواری آسانی است.»، انشراح/آیه 5 و 6.
7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371ش، ج27، ص127.
8.«الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ، شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتيها) امر مى کند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد.» بقره/آیه 268.

جمع بندی 2

پرسش:
الف- علت اینهمه نقصان و ضعف و تفاوت در توزیع استعدادها و سرمایه های بشری در چیست؟ چرا خداوند جلو این حوادث تلخ که به نقصان برخی می انجامد را نمی‌گیرد؟
ب- آیا بهتر نبود خداوند که به همه چیز آگاه است، اساساً انسانهای ناقص و شکست خورده را نمی آفرید و یا به عمر کسانی که قرار است در زندگیشان شکست بخورند خاتمه می داد؟

پاسخ:

پاسخ سؤالات شما را در دو بخش تقدیم می کنیم:

الف- علت وجود نقصها، ضعفها و تفاوتها:
اولاً یکی از سنت های الهی در جهان طبیعت، قانون علت و معلول است و پیدایش هر موجود یا حادثه‌ای مستلزم وجود علل و شرایط خاصی است.(1) به عنوان مثال اگر کشاورزی دانه گندم سالمی را در زمین مساعدی بکارد با جمع شرایط دیگرش، در نهایت یک خوشه گندم مرغوب می شود، و بالعکس. در مورد تولد کودکان ناقص‌الخلقه نیز غالباً علت آن، اشتباهات آگاهانه یا ناآگاهانه والدین، سوء تغذیه، استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر در دوران بارداری مادر است.(2) همچنین نقص عضو فرزندان در کودکی نیز معمولاً ناشی از بی توجهی والدین و اطرافیان و یا شیطنت و بازیگوشی خود کودکان و بروز حوادث است. آیا در اینگونه موارد خداوند مقصر بروز بسیاری از این قبیل حوادث است؟ بعلاوه، اگر قرار باشد به کودکانی که ناقص‌ متولد می‌شوند اشکال شود که چرا معلول؟ باید به تمام کودکانی که بعد از تولد دچار نقص می‌شوند و بلکه به تمام بیماریها و نقصهایی که در طول زندگی رخ می‌دهد هم اشکال کرد! مثلا چرا باید یک بمب اتم هزاران نفر را بکشد یا بیمار و معلول کند؟ چرا در تصادفات، باید سرنشینان بمیرند یا زخمی شوند و هزاران مورد دیگر؟ اینکه چرا خداوند جلوی این حوادث تلخ و نقص آفرین را نمی‌گیرد؟ گفتنی است: خداوند آفرینش را بر اساس حکمت و علل و اسباب آفریده و اگر بخواهد با قدرت خود اشتباهات ما را در طبیعت اصلاح کند، باید کل سیستم و نظام آفرینش و سنت های موجود در آن را به هم بزند!!(3) نتیجه‌ ی چنین انتظاراتی اینست که هیچ چیزی سر جای خودش نباشد و اساسا در آن صورت باید اختیار از انسان‌ها سلب شده، فلسفه آفرینش انسان و جهان؛ فلسفه امتحان و آزمون الهی، نظام پاداش و جزاء، فلسفه ارسال رسل و انزال کتب و .... زیر سؤال برود!

ثانیاً یک دیدگاه اشتباه دیگری وجود دارد که گمان می شود! انسان‌های ناقص‌الخلقه نبودشان بهتر از بودنشان است چون همیشه باید در رنج و عذاب باشند. باید توجه داشت که معلولیّت (نقصان) یک وصف حقیقی نیست. لذا به یک اعتبار، جز چهارده معصوم (علیهم السلام) همه ی انسانها و بلکه همه موجودات دارای نوعی از معلولیت و نقصان می باشند. چون تفاوت، به اشکال گوناگون، بین همه انسانها و همه موجودات وجود دارد؛ که البته این تفاوتها نیز حکیمانه اند. این تفاوتها به خودی خود رنجی ندارند؛ رنج زمانی پدیدار می شود که اشخاص، تحت تأثیر تصورات ذهنی و محدودشان، خود را با دیگران مقایسه می کنند. و این در حالیست که هر موجودی فی حدّ نفسه یک موجود کامل است و هیچ موجودی در مقایسه با هدفی که برای آن آفریده شده ناقص نیست. بعبارتی یک به اصطلاح معلول جسمی شاید برای کارگری و از پلّه بالا رفتن موجود ناقصی باشد امّا برای رسیدن به مقام عبودیّت و خلیفة اللّهی به هیچ وجه ناقص نیست. بله، اگر هدف از خلقت انسان ازدواج، بچه دار شدن، اشتغال به امور دنیایی، ورزش کردن و ... بود در آن صورت می شد این گونه افراد را ناقص نامید، در این صورت همه یا خیلی از انسانها را می شد ناقص شمرد. و حال آنکه هدف از آفرینش انسان، رسیدن به مقام عبودیت و بندگی(4)، سرافرازی در امتحانات الهی با صبر و شکیبایی(5) و اهتمام به خیرخواهی برای دیگران(6) است.

ب- آیا بهتر نبود انسانهایی که تقدیرشان شکست است را نمی آفرید یا از ادامه زندگی ساقط میکرد؟
در پاسخ به این بخش گفتنی است: اگر خداوند را دارای حکمت مطلقه می دانیم، او خود بهتر از هر کسی می داند که چه تقدیری را برای بندگانش مقدر کند! اگر او خالق و حکیم و عالِم به همه چیز و طبیب واقعی قلوب است، پس برچه اساس برای حکیم، نسخه می پیچیم که چرا خدا چنین و چنان کرد؟ در مَثَل، طبیب حاذقی را تصور کنید که چند بیمار بدحال در بخش جراحی دارد، این طبیب است که بسته به شرایط و وضعیت بیماران، برای هر یک نسخه ای متفاوت تجویز می کند، آیا بیماران باید به طبیب اعتراض کنند که چرا اینهمه تفاوت؟ حکایت ما در زندگی دنیا نیز به مثابه همان بیمارانی است که در بخش مراقبت های ویژه هستند! اینکه ما نیز در زندگی احساس شکست و خسران می کنیم یا گمان می کنیم به خط پایان رسیده ایم؟! معلوم نیست تصور دقیق و کاملی باشد زیرا عمدتاً یا از تصورات و گمان های مبهم، مقایسه های نسبی و غیرواقعی وجهل و محدودیت ما نشأت می گیرد و یا در پیشامد کردن غالب نقص و ضعف ها، مشکلات و گرفتاری ها و تجربه شکست ها، خودمان مقصر اصلی هستیم!(7) یقین بدانیم که خدای حکیم بنده نواز علاوه بر خیرخواهی به توان و ظرفیت ما از هر کسی بیشتر واقف است و همه اینها را در میزان حساب مدنظر خواهد گرفت، پس تسلیم امر خدای مهربان باشیم و نسبت به مقدرات امرمان تعجیل نکنیم.

نکته دیگر اینکه حتی افراد معلول و دارای نقصان هم می توانند با تلاش و کوشش و فعالیت گروهی با کسانیکه در وضعیت و سطح و اندازه شان هستند، کار و شغل و فعالیت مشترکی را در رشته های مختلف هنری، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و ... ترتیب داده دنبال کنند و از طریق این قبیل فعالیت ها ضمن تأمین سلامتی و نشاط روحی و بالا رفتن اعتماد بنفسشان، پله های ترقی و پیشرفت در هر عرصه ای را طی کنند، چنانکه به کرّات شاهد پیشرفت همه جانبه بسیاری از فرزندان معلول و دارای نقص میهن عزیزمان در عرصه های مختلف علمی، هنری، ورزشی و شغلی بوده و هستیم و بسا کسانی که در مقطعی احساس شکست و نومیدی داشته اند اما با عزم و تصمیمی جدید و تلاش و اهتمامی دوباره، با توکل به خدا، روح نشاط و سرزندگی و توفیق و سرافرازی را در خود دمیده اند.

پی نوشت ها:
1. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند:«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ، خداوند ابا دارد که اشیاء را جریان دهد به جز به وسیله اسباب.»، بصائر الدرجات‏، صفار، ج۱، ص۶.
2. برای مطالعه بیشتر ر.ک: کتاب زندگی روانی کودک تا یک سالگی (کودک شیرخوار خود را بشناسیم)، دکتر فرهاد شاملو، نشر قطره، تهران، چاپ اول.
3. مثلاً جاذبه زمین را به خاطر سقوط کودک یا انسان یا هواپیمایى، که منجر به مرگ می شود از زمین بگیرد! یا باد و باران و سوزانندگی آتش نباشد تا هیچ حادثه تلخ و نقضانی رخ ندهد و نظائر آن ...!
4. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ، و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.»، ذاریات/آیه 56.
5. «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ، و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را.»، بقره/آیه 155.
6. «... وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ، از ویژگیهای پارسایان است که از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده ايم، انفاق میکنند.»، بقره/آیه 3.

7. ر.ک: کتاب عدل الهی، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم؛ نیز: کتاب 50 درس اصول عقائد برای جوانان، آیت الله مکارم شیرازی، مبحث عدل الهی، درس سوم تا پنجم.

موضوع قفل شده است