جمع بندی آیا شیطان خدا ترس است؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شیطان خدا ترس است؟

كَمَثَلِ الشَّیطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
چون حکایت‏شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون [وی] کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان می‏ترسم

«الحشر/16»

ایا واقعاً شیطان خدا ترس است ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد میقات

[TD][/TD]

[="Tahoma"]

فتا 2;1005620 نوشت:
ایا واقعاً شیطان خدا ترس است ؟

«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ‏ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقاب‏»
و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها [مشركان‏] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى ‏گردد! و من، همسايه (و پناه‏دهنده) شما هستم!» امّا هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مى‏ بينم كه شما نمى ‏بينيد؛ من از خدا مى ‏ترسم، خداوند شديد العقاب است!»(انفال: 8/ 48)

«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ‏ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين‏»
كار آنها، همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» امّا هنگامى كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم!»(حشر: 59/ 16)

با سلام و درود

در تفسیر آیات فوق و کلام شیطان در باره ترس از خداوند، مفسران نظراتی دارند که در ذیل اشاره می شود:

ـ اعتقاد به خدا و شدت عذاب الهی؛
نکته «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»، این است که شيطان به خداوند معتقد و به شدّت عقوبت او آگاه است.(تفسير نور، ج ‏3، ص 334)

ـ ترس و خوف ممدوح و مؤمنانه نیست؛
شیطان مشاهده مى‏كند كه فرشتگان به يارى مسلمين شتافته‏ اند و شيطان و ملائكه يكديگر را مى ‏ديدند و مى ‏شناختند؛ لذا این که شیطان می گوید «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ‏» یعنی من مى ‏ترسم كه به دست فرشتگان،گرفتار عذاب خدا بشوم. به بیان برخی دیگر؛ مى ‏ترسم مهلت من به آخر رسيده باشد، زيرا ملائكه جز هنگام قيامت و دادن كيفر نازل نمى ‏شوند.(ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 843)

«إِنِّي أَخافُ اللَّهَ‏» اين خوف، نه خوف ممدوح است كه مؤمن بايد خوف از خدا داشته باشند، بلكه خوف از قتل است كه به دست ملائكه كشته شود؛ چنانچه قبلا تذكر داديم كه جبرئيل با شمشير به او حمله كرد [و او] فرياد كرد "إنّى مُؤَجَلٌ" [یعنی] خدا به من مهلت داده‏.(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏6، ص 139)

ـ این دروغی دیگر از شیطان است؛
«قتاده» می گويد: اين دشمن خدا دروغ مى ‏گفت و نمى ‏ترسيد. بلكه مى‏ دانست كه كارى از دستش ساخته نيست. عادت وى همين است. همين كه پيروان خود را تحريک كرد و حق و باطل را در مقابل هم قرار داد، آن ها را رها مى‏ كند و از آن ها بيزارى مى ‏جويد، بنا بر اين منظور شيطان اين است كه: من چيزهايى‏ مي دانم كه شما نمى ‏دانيد و مى‏ ترسم كه خداوند مرا هم هلاک كند.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 843)

به گفته ابن عباس، شيطان به دروغ ادعاى ترس از خداوند را داشت، وگرنه كار او به اين جا نمى ‏كشيد.(تفسير اثنى عشرى، ج ‏4، ص 355)

ـ ابلیس یا شیطان؛ جدی یا تمسخر؛
واژه‏ شيطان به معناى هر موجود شرور است و شامل انسان ‏هاى شيطان صفت نيز مى ‏شود و ابليس يكى از شياطين است‏. اين تعبير آيه كه شيطان مى ‏گويد: «من از خدا مى‏ ترسم»، نشان مى ‏دهد كه مقصود، ابليس نبوده است، مگر آن كه اين جمله را براى مسخره كردن مشركان گفته باشد.(تفسیر قرآن مهر، ج 8، ص 99)

عذابى را كه شيطان از آن اظهار وحشت مى ‏كند ظاهرا عذاب دنيا است، و بنا بر اين، ترس او جدى است نه شوخى و استهزا، و بسيارند كسانى كه از مجازات هاى نزديک مى ‏ترسند ولى نسبت به مجازات هاى دراز مدت بى اعتنا هستند.(تفسير نمونه، ج ‏23، ص 538)

علامه طباطبایی(ره) می گوید:
از ظاهر سياق[حشر/ 16] استفاده مى ‏شود كه منظور از شيطان، ابليس، و منظور از انسان، آدم ابو البشر نيست، بلكه منظور از اولى جنس شيطان، و از دومى جنس آدميان است كه شيطانِ هر انسانى او را به سوى كفر دعوت نموده‏.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏19 ، ص 368)

ایشان در ادامه می آورد:
بنا بر اين احتمال [که آیه (حشر/16) نیز بيان حال كفار مكه در روز جنگ بدر‏ است]، گفتار شيطان كه گفت ‏«إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» كلامى جدى بوده است، چون مى ‏ترسيده همان فرشتگانى كه در بدر نازل شده بودند تا مؤمنين را يارى كنند، او را عذاب كنند.
و اما بنا بر دو وجه قبلى[فریب بنی النضیر توسط منافقین و یا فریب برصیصای عابد توسط شیطان]، گفتار مذكور جدى نبوده، بلكه نوعى استهزاء و خوار داشتن بوده است‏.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏19، ص 369)

بنابر این؛
می توان گفت شیطان، معتقد به خداوند است و از شدت عذاب الهی آگاه است.
برخی گفته اند کلام او دروغ و یا برای تمسخر و استهزاء مشرکان و کافران بوده و برخی نیز گفته اند کلام او جدی ولی ترسش از عذاب دنیوی و هلاک شدن است.
این ترس، ترس ممدوح نبوده تا او را از نافرمانی بازدارد؛ لذا با ترس در آیه ذیل، فرق دارد:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏»؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جايگاه اوست‏.(نازعات: 79/ 40و41)

با سلام و ضمن تشکر از پاسخ جامعتان بنده به این نتیجه رسیدم که در واقع ما دو نوع ترس داریم یکی قبل از اقدام به منکر که مومنانه است ویکی پس از منکر که مجازات در پیش دارد خصوص در زمان برملا شدن که ترس شیطان از اینگونه است هر دو ایه نیز مبین این مطلب میباشد .

فتا 2;1005620 نوشت:
كَمَثَلِ الشَّیطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
چون حکایت‏شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون [وی] کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان می‏ترسم

«الحشر/16»

ایا واقعاً شیطان خدا ترس است ؟

سلام.شیطان همین حالا هم عبادت خداوند رو میکنه و خدا رو دوست دارد و از خشمش میترسد و بدبخت انسانها که فریب شیطان رو میخورند و به وسوسه شیطان گناه میکنند! در داستان خلقت میخونیم که شیطان از مقربان درگاه الهی بود و تمام عمر در حال عبادت خداوند.تا وقتی که خداوند اراده کرد انسان را بیافریند.پس به فرشتگان امر کرد که بر آدم سجده کنید.همه سجده کردند جز ابلیس که از آتش بود.شیطان بخاطر غرورش و اینکه از جنس آتش است و آدم از جنس خاک بر آدم سجده نکرد و امر خداوند رو اطاعت نکرد.
شیطان از خدا مهلت خواست که ثابت کند این انسان لیاقت سجده اش رو نداشته! (همانطور که ملائکه قبلش از خدا میپرسند آیا انسانی که خون میریزد و فساد میکند می آفرینی؟ و خدا گفت که شما نمیدانید.پس بقیه ملائکه از باب اطاعت امر خدایشان بر آدم سجده کردند)
شیطان عقیده دارد که انسان باعث شده است که او از درگاه خداوند رانده شود! پس تمام حیله ها و مکرها رو بکار میبنده تا انسان رو گمراه کنه.خداوند در قرآن میفرماید مثلا در سوره یس که شیطان بزرگترین و آشکارترین دشمن انسان است.و میخواهد او را به جهنم بفرستد.پس شیطان هم میداند انسان گناهکار بدترین ظلم رو به خودش و خدای خودش میکنه از اینکه کافر به خدای رحمانش که فقط رحمت و مهربانی است میشه.

نزدیک مرگ;1006181 نوشت:
شیطان همین حالا هم عبادت خداوند رو میکنه و خدا رو دوست دارد و از خشمش میترسد

فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ«72»
پس چون او را [کاملا] درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم سجده‏کنان برای او [به خاک] بیفتید

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ«73»
پس همه فرشتگان یکسره سجده کردند

إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ«74»
مگر ابلیس [که] تکبر نمود و از کافران شد

مسئله ابلیس کاملاً روشن است خداوند نه تنها در این ایات بلکه در ده نقطه دیگر هم به وجود ابلیس در بین ملائکه اشاره فرموده و پس از ان کفر او را برملا نموده است لذا اینکه خدا را عبادت میکرده دلیلی بر دوست داشتن خدا نیست در واقع ابلیس خدا را نه برای دوستی بلکه به طمع ارتقاً مقام عبادت مینموده است که ظاهراَ به این مقام هم رسیده بوده چون خداوند اورا همراه سایر فرشتگان به سجده بر ادم فرا میخواند که ابلیس ذات خود را بر ملا کرده و از فرمان خدا سز باز میزند حال چگونه ممکن است مریدی از فرمان مراد خود سرپیچی کند توجه کنید شیطان به گواهی قران کریم مارد است .عبادتش هم بدرد خودش میخورد .

فتا 2;1006192 نوشت:
فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ«72»
پس چون او را [کاملا] درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم سجده‏کنان برای او [به خاک] بیفتید

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ«73»
پس همه فرشتگان یکسره سجده کردند

إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ«74»
مگر ابلیس [که] تکبر نمود و از کافران شد

مسئله ابلیس کاملاً روشن است خداوند نه تنها در این ایات بلکه در ده نقطه دیگر هم به وجود ابلیس در بین ملائکه اشاره فرموده و پس از ان کفر او را برملا نموده است لذا اینکه خدا را عبادت میکرده دلیلی بر دوست داشتن خدا نیست در واقع ابلیس خدا را نه برای دوستی بلکه به طمع ارتقاً مقام عبادت مینموده است که ظاهراَ به این مقام هم رسیده بوده چون خداوند اورا همراه سایر فرشتگان به سجده بر ادم فرا میخواند که ابلیس ذات خود را بر ملا کرده و از فرمان خدا سز باز میزند حال چگونه ممکن است مریدی از فرمان مراد خود سرپیچی کند توجه کنید شیطان به گواهی قران کریم مارد است .عبادتش هم بدرد خودش میخورد .

شما توجه نکردید که نوشتم از فرمان خدا سرپیچی کرد پس بدان سبب کافر شد.آیا شیطان مثلا شبیه این فیلمهای ترسناک که میسازند هیولا مانند و شبیه خوناشام با دندونهای نیش تیز که ازش خون میچکه بود؟! نخیر شبیه همین عابدهایی بوده که صبح تا شب برای خدا سجده میکرده.این حس حسادتش نسبت به انسان سبب کفرش شد.و این کفر سیرت و صورت رو دگرگون میکنه چون دیگه عبادتش برای خدا نیست.برای خود و نفس خودش است.
ابلیس به مقام خداوند علم کامل دارد و این علمش باعث میشه عبادتش کند و از ربوبیت خداوندی ترس داشته باشد ولی نفس پرستی و حسادت به مقام آدم سبب شده از درگاه خدا بیرون انداخته بشه و در کمین انسان قرار بگیره.سجده ای که خداوند فرمود به آدم کنند به مقام آدم بود که انسان خاکی به مقامی میرسد که ملائکه به آن مقام نخواهند رسید.همچون مقام امامان و پیامبران صلوات الله علیهم.
از زمین خاک رفتن تا خدا
از ملائک کی برآید در سما
این سبب حسادت و کفران نعمت ابلیس بود.و تعارضی با مطلب من نداشت.

نزدیک مرگ;1006195 نوشت:
شما توجه نکردید که نوشتم از فرمان خدا سرپیچی کرد پس بدان سبب کافر شد.آیا شیطان مثلا شبیه این فیلمهای ترسناک که میسازند هیولا مانند و شبیه خوناشام با دندونهای نیش تیز که ازش خون میچکه بود؟! نخیر شبیه همین عابدهایی بوده که صبح تا شب برای خدا سجده میکرده.این حس حسادتش نسبت به انسان سبب کفرش شد.و این کفر سیرت و صورت رو دگرگون میکنه چون دیگه عبادتش برای خدا نیست.برای خود و نفس خودش است.
ابلیس به مقام خداوند علم کامل دارد و این علمش باعث میشه عبادتش کند و از ربوبیت خداوندی ترس داشته باشد ولی نفس پرستی و حسادت به مقام آدم سبب شده از درگاه خدا بیرون انداخته بشه و در کمین انسان قرار بگیره.سجده ای که خداوند فرمود به آدم کنند به مقام آدم بود که انسان خاکی به مقامی میرسد که ملائکه به آن مقام نخواهند رسید.همچون مقام امامان و پیامبران صلوات الله علیهم.
از زمین خاک رفتن تا خدا
از ملائک کی برآید در سما
این سبب حسادت و کفران نعمت ابلیس بود.و تعارضی با مطلب من نداشت.

باسلام

توجه کنید جنابعالی در اغاز سخنتان گفتید شیطان خدا را دوست دارد و این بر خلاف است بنده عرض کردم مریدی که مرادش را میطلبد هرگز از فرمانش سرپیچی نمیکند یعنی دوستی شیطان نسبت به خدا دروغین است .

[="Tahoma"]

فتا 2;1006052 نوشت:
با سلام و ضمن تشکر از پاسخ جامعتان بنده به این نتیجه رسیدم که در واقع ما دو نوع ترس داریم یکی قبل از اقدام به منکر که مومنانه است ویکی پس از منکر که مجازات در پیش دارد خصوص در زمان برملا شدن که ترس شیطان از اینگونه است هر دو ایه نیز مبین این مطلب میباشد .

با سلام و درود

بله، یک ترس، قبل از عمل و بازدارنده انسان از گناه است؛ این همان رعایت تقوای الهی است. یک ترس هم بعد از لغزش و گناه است که ترس از مجازات الهی است. این ترس اگر منجر به توبه و طلب بخشش شود، مفید است و این هم همان رعایت تقوای الهی می شود.

شیطان هیچ کدام از این ها را ندارد.

[="Tahoma"]

نزدیک مرگ;1006181 نوشت:
شیطان همین حالا هم عبادت خداوند رو میکنه و خدا رو دوست دارد ....در داستان خلقت میخونیم که شیطان از مقربان درگاه الهی بود و تمام عمر در حال عبادت خداوند.

با سلام و درود

بین ابلیس و شیطان، فرق است. ابلیس از شیاطین است ولی هر شیطانی ابلیس نیست؛ لذا از بین شیاطین، فقط ابلیس است که چند هزار سال عبادت می کرده و به مقام ملائکه رسیده بوده است.

شیطان در این آیات، ظاهرا ابلیس نیست:

میقات;1006032 نوشت:
واژه‏ شيطان به معناى هر موجود شرور است و شامل انسان ‏هاى شيطان صفت نيز مى ‏شود و ابليس يكى از شياطين است‏. اين تعبير آيه كه شيطان مى ‏گويد: «من از خدا مى‏ ترسم»، نشان مى ‏دهد كه مقصود، ابليس نبوده است، مگر آن كه اين جمله را براى مسخره كردن مشركان گفته باشد.(تفسیر قرآن مهر، ج 8، ص 99)

علامه طباطبایی(ره) می گوید:
از ظاهر سياق[حشر/ 16] استفاده مى ‏شود كه منظور از شيطان، ابليس، و منظور از انسان، آدم ابو البشر نيست، بلكه منظور از اولى جنس شيطان، و از دومى جنس آدميان است كه شيطانِ هر انسانى او را به سوى كفر دعوت نموده‏.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏19 ، ص 368)

فتا 2;1006203 نوشت:
باسلام

توجه کنید جنابعالی در اغاز سخنتان گفتید شیطان خدا را دوست دارد و این بر خلاف است بنده عرض کردم مریدی که مرادش را میطلبد هرگز از فرمانش سرپیچی نمیکند یعنی دوستی شیطان نسبت به خدا دروغین است .


باسلام...
چرا دروغین است؟ چون عبادتش برای نفس خودش است.این بزرگی خداست که ابلیس به مقامش علم دارد و در درگاهش عبادت کرده است.کبر و خودپسندی و غرور و حسادتش نسبت به آدم باعث سرپیچی از دستور خداوند شد نه دوست نداشتن خداوند.مثال دنیایی هم میتونم بزنم اگه مایل بودید.این رو اگه متوجه بشید میبینید شیطان نمیتواند از خدا نترسد بخاطر سرپیچی که کرده.

میقات;1006229 نوشت:

با سلام و درود

بین ابلیس و شیطان، فرق است. ابلیس از شیاطین است ولی هر شیطانی ابلیس نیست؛ لذا از بین شیاطین، فقط ابلیس است که چند هزار سال عبادت می کرده و به مقام ملائکه رسیده بوده است.

سلام.ابلیس اسم خاص همان شیطانی است که اغواگر حضرت آدم بود و خدای تعالی در قرآن گاهی با عنوان «ابلیس» و گاهی با عنوان «شیطان» از او تعبیر می کند.>>> یا بنی آدم لایفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنّة (اعراف: 27)

درجاهاییکه خداوند از شیطان بطور خاص اسم میبرد منظور همان ابلیس است.که در کمین آدمی است.>>> و انّ الشیطان للانسان عدوٌ مبینٌ
از نظر عقلی هم اینکه ابلیس بخاطر سرپیچی از خداوند از خشم و عذاب خداوند میترسد پس از آنکه مهلتش تمام شد قابل درک است.چون ظلم کرده است و پیروی کنندگان از شیطان هم ظالم اند >>> و امّا ینسینک الشیطان فلا تعقد بعد الذکری مع القوم الظالمین

میقات;1006229 نوشت:
با سلام و درود

بین ابلیس و شیطان، فرق است. ابلیس از شیاطین است ولی هر شیطانی ابلیس نیست؛ لذا از بین شیاطین، فقط ابلیس است که چند هزار سال عبادت می کرده و به مقام ملائکه رسیده بوده است.

شیطان در این آیات، ظاهرا ابلیس نیست:

با سلام

ابلیس یک نام است از شیاطین هم نبوده چون در میان فرشتگان جای داشته است البته جنسش از جن بوده که البته هر جنی لزوماً شیطان نیست این ابلیس تا زمانی که کفرش را اشکار نکرده نام خودش را دارد ولی پس از اینکه به واسطه کبر یا برتری جوئی کفرش اشکار میشود مبدل به شیطان میشود (یا در واقع ملبس به لباس شیطان میشود) و لذا پس از اینواقعه در بهشت بدوی دیگر خبری از ابلیس نیست و سر و کله شیطان پیدا میشود حال این شیطان چگونه توانسته به بهشت راه پیدا کند مقوله دیگریست که در این مقال نمیگنجد .

[="Tahoma"]

فتا 2;1006266 نوشت:
ابلیس یک نام است از شیاطین هم نبوده..........

با سلام و درود

مراد بنده از «از» جنسیت نیست تا تصور شود ابلیس از جنس شیطان است، چون شیطان که جنس نیست بلکه وصف است؛ بله ابلیس از اجنه است که جنس اجنه هم از آتش است.

پس ابلیس جزو اجنه و از گروه شیاطین (دور بودن از خیر) است. البته شیاطین غیر جنی هم داریم یعنی هر کسی ولو از انسان ها، اگر این صفت را داشته باشد، اطلاق شیطان بر او صحیح است.

در ضمن، این مرز بندی که قبل از کفر، ابلیس صحیح است و بعد از آن، شیطان؛ مرز بندی دقیق و علمی نیست؛ زیرا در قرآن، هم در همان ماجرای حضرت آدم(علیه السلام) و هم بعد از آن، هر دو تعبیر ابلیس و شیطان، به کار فته است.

در همان ماجرای بهشت آدم(علیه السلام): «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيه‏»(بقره: 2/ 36)

در وصف جهنمیان: «وَ جُنُودُ إِبْليسَ‏ أَجْمَعُون‏»(شعراء: 26/ 95)

در باره قوم سبا: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ‏ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»(سبأ: 34/ 20)

در روایتی از امام رضا(علیه السلام) آمده: «كان إسمه الحارث، سمي إبليس لأنّه أبلس من رحمة اللَّه»؛ نام ابلیس، حارث بوده؛ ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت خدا مأيوس گرديد.(تفسير الصافي، ج ‏1، ص 116)

لذا اطلاق ابلیس و شیطان (هر دو)، بر ابلیس، چه قبل از فریب دادن آدم و چه بعد از آن، صحیح است.

میقات;1006471 نوشت:
مراد بنده از «از» جنسیت نیست تا تصور شود ابلیس از جنس شیطان است، چون شیطان که جنس نیست بلکه وصف است؛ بله ابلیس از اجنه است که جنس اجنه هم از آتش است.
پس ابلیس جزو اجنه و از گروه شیاطین (دور بودن از خیر) است. البته شیاطین غیر جنی هم داریم یعنی هر کسی ولو از انسان ها، اگر این صفت را داشته باشد، اطلاق شیطان بر او صحیح است.

باسلام
بنده عرض کردم ابلیس لباس شیطان را پوشید کسی که ملبس به لباسی بشود که نامش تغییر نمیکند منتهی در قران کریم قبل از سجده نکردن ابلیس بر ادم خبری از شیطان یا شیاطین نیست

میقات;1006471 نوشت:
در ضمن، این مرز بندی که قبل از کفر، ابلیس صحیح است و بعد از آن، شیطان؛ مرز بندی دقیق و علمی نیست؛ زیرا در قرآن، هم در همان ماجرای حضرت آدم(علیه السلام) و هم بعد از آن، هر دو تعبیر ابلیس و شیطان، به کار فته است.

در همان ماجرای بهشت آدم(علیه السلام): «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيه‏»(بقره: 2/ 36)

در وصف جهنمیان: «وَ جُنُودُ إِبْليسَ‏ أَجْمَعُون‏»(شعراء: 26/ 95)

در باره قوم سبا: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ‏ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»(سبأ: 34/ 20)

یعنی میفرمایید خداوند کسی را که (دور از خیر است) را در میان ملائکه جای داده است ؟ بله ابلیس دور از خیر بوده ولی انرا بر ملا نکرده بوده و خداوند قصاص قبل از جنایت نمیکند .

میقات;1006471 نوشت:
در روایتی از امام رضا(علیه السلام) آمده: «كان إسمه الحارث، سمي إبليس لأنّه أبلس من رحمة اللَّه»؛ نام ابلیس، حارث بوده؛ ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت خدا مأيوس گرديد.(تفسير الصافي، ج ‏1، ص 116)

این روایت باید سند قاطع داشته باشد چون در ایات یازده گانه وقتی ابلیس خطاب میشود که هنوز از رحمت خدا مایوس نشده ودر بین ملائکه جای دارد .

فتا 2;1006596 نوشت:
منتهی در قران کریم قبل از سجده نکردن ابلیس بر ادم خبری از شیطان یا شیاطین نیست

با سلام و درود

قرآن راجع به قبل از سجده بر آدم، در باره ابلیس یا شیطان، چیزی نفرموده است لذا نسبت به این که قبل از آن، اسم ابلیس چه بوده و این که آیا اطلاق ابلیس بر آن صحیح است یا نه، نمی توان نظر داد. از اینرو این استدلال نیز که نام «ابلیس» قبل از آن بر شیطان اطلاق نمی شده و بعد از آن اطلاق شده است؛ قطعی نیست؛ ولی وجه خوبی می تواند باشد.

فتا 2;1006596 نوشت:
یعنی میفرمایید خداوند کسی را که (دور از خیر است) را در میان ملائکه جای داده است ؟ بله ابلیس دور از خیر بوده ولی انرا بر ملا نکرده بوده و خداوند قصاص قبل از جنایت نمیکند .

بالاخره او در میان ملائکه بوده است و خداوند نیز از آینده او اطلاع داشته است و همانطور که اشاره کرده اید، خداوند به او مهلت داده، تا مشخص باشد که علت تنزل و خروج او از عالم ملکوت، تکبر خود ابلیس بوده است.

فتا 2;1006596 نوشت:
چون در ایات یازده گانه وقتی ابلیس خطاب میشود که هنوز از رحمت خدا مایوس نشده ودر بین ملائکه جای دارد .

همان طور که عرض کردم راجع به قبل از آن، قرآن چیزی نمی فرماید و ما نیز نمی توانیم قضاوتی داشته و آن را به قرآن نسبت دهیم.

[="Tahoma"]پرسش:
آیا واقعا شیطان خدا ترس است؟

پاسخ:
«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقاب»؛ و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها [مشركان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى گردد! و من، همسايه (و پناه دهنده) شما هستم!» امّا هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مى بينم كه شما نمى بينيد؛ من از خدا مى ترسم، خداوند شديد العقاب است!»(1)

«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين»؛ كار آنها، همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» امّا هنگامى كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم!»(2)

در تفسیر آیات فوق و کلام شیطان در باره ترس از خداوند، مفسران نظراتی دارند که در ذیل اشاره می شود:

ـ اعتقاد به خدا و عذاب الهی؛
نکته «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»، این است که شيطان به خداوند معتقد و به شدّت عقوبت او آگاه است.(3)

ـ ترس و خوف او ممدوح و مؤمنانه نیست؛
شیطان مشاهده مى كند كه فرشتگان به يارى مسلمين شتافته اند و شيطان و ملائكه يكديگر را مى ديدند و مى شناختند؛ لذا این که شیطان می گوید «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ» یعنی من مى ترسم كه به دست فرشتگان،گرفتار عذاب خدا بشوم. به بیان برخی دیگر؛ مى ترسم مهلت من به آخر رسيده باشد، زيرا ملائكه جز هنگام قيامت و دادن كيفر نازل نمى شوند.(4)
«إِنِّي أَخافُ اللَّهَ» اين خوف، نه خوف ممدوح است كه مؤمن بايد خوف از خدا داشته باشند، بلكه خوف از قتل است كه به دست ملائكه كشته شود؛ چنانچه قبلا تذكر داديم كه جبرئيل با شمشير به او حمله كرد [و او] فرياد كرد "إنّى مُؤَجَلٌ" [یعنی] خدا به من مهلت داده.(5)

ـ این دروغی دیگر از شیطان است؛
«قتاده» می گويد: اين دشمن خدا دروغ مى گفت و نمى ترسيد. بلكه مى دانست كه كارى از دستش ساخته نيست. عادت وى همين است. همين كه پيروان خود را تحريک كرد و حق و باطل را در مقابل هم قرار داد، آن ها را رها مى كند و از آن ها بيزارى مى جويد، بنا بر اين منظور شيطان اين است كه: من چيزهايى مي دانم كه شما نمى دانيد و مى ترسم كه خداوند مرا هم هلاک كند.(6)
به گفته ابن عباس، شيطان به دروغ ادعاى ترس از خداوند را داشت، وگرنه كار او به اين جا نمى كشيد.(7)

ـ ابلیس یا شیطان؛ جدی یا تمسخر؛
واژه شيطان به معناى هر موجود شرور است و شامل انسان هاى شيطان صفت نيز مى شود و ابليس يكى از شياطين است. اين تعبير آيه كه شيطان مى گويد: «من از خدا مى ترسم»، نشان مى دهد كه مقصود، ابليس نبوده است، مگر آن كه اين جمله را براى مسخره كردن مشركان گفته باشد.(8)
عذابى را كه شيطان از آن اظهار وحشت مى كند ظاهرا عذاب دنيا است، و بنا بر اين، ترس او جدى است نه شوخى و استهزا، و بسيارند كسانى كه از مجازات هاى نزديک مى ترسند ولى نسبت به مجازات هاى دراز مدت بى اعتنا هستند.(9)

علامه طباطبایی(ره) می گوید: از ظاهر سياق[حشر/16] استفاده مى شود كه منظور از شيطان، ابليس، و منظور از انسان، آدم ابو البشر نيست، بلكه منظور از اولى جنس شيطان، و از دومى جنس آدميان است كه شيطانِ هر انسانى او را به سوى كفر دعوت نموده.(10)
ایشان در ادامه می آورد: بنا بر اين احتمال [که آیه (حشر/16) نیز بيان حال كفار مكه در روز جنگ بدر است]، گفتار شيطان كه گفت «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» كلامى جدى بوده است، چون مى ترسيده همان فرشتگانى كه در بدر نازل شده بودند تا مؤمنين را يارى كنند، او را عذاب كنند.
و اما بنا بر دو وجه قبلى[فریب بنی النضیر توسط منافقین و یا فریب برصیصای عابد توسط شیطان]، گفتار مذكور جدى نبوده، بلكه نوعى استهزاء و خوار داشتن بوده است.(11)

بنابر این:
می توان گفت شیطان، معتقد به خداوند است و از شدت عذاب الهی آگاه است.
برخی گفته اند کلام او دروغ و یا برای تمسخر و استهزاء مشرکان و کافران بوده و برخی نیز گفته اند کلام او جدی ولی ترسش از عذاب دنیوی و هلاک شدن است.
این ترس، ترس ممدوح نبوده تا او را از نافرمانی بازدارد؛ لذا با ترس در آیه ذیل، فرق دارد:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جايگاه اوست.(12)

پی نوشت ها:
1. انفال: 8/ 48.
2. حشر: 59/ 16.
3. قرائنی، تفسیر نور، ناشر: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ـ تهران‏، ج 3، ص 334.
4. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 4، ص 843.
5. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 6، ص 139.
6. مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج 4، ص 843.
7. شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنى عشرى، ناشر: میقات ـ تهران، ج 4، ص 355.
8. رضایی اصفهانی، تفسير قرآن مهر، ناشر: پژوهشهاى تفسير و علوم قرآن ـ قم‏،ج 8، ص 99.
9. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 23، ص 538.
10. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 19، ص 368.
11. همان، ص 369.
12. نازعات: 79/ 40و41.

موضوع قفل شده است