جمع بندی صحنه های آشنا و اختیار

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صحنه های آشنا و اختیار

سلام.
دلیل وجود صحنه های آشنا که انگار قبلا اتفاق افتاده است چیست ؟
بعضی گفته اند رویای صادقه است انا رویای صادقه برای هر چیزی اتفاق می افتد واضح تر اینکه مثلا من و دوستم در کتابخانه نشسته بودیم و در مورد چیزهای بی خود حرف می زدیم که لحظه ای در ذهنم فهمیدم انگار این صحنه قبلا اتفاق افتاده است و مثال های دیگر.
آیا این دلیلی بر خلقت قبل از ورود به دنیا و عوالمی مثل ذر نیست ؟
آیا این مبنای این نیست همه برنامه ریزی شده ایم و مجبوریم طبق برنامه جلو برویم؟
آیا ما اختیار داریم و همانند خداوند به لوح محفوظ دسترسی داریم که می توانستیم آینده را ببینیم ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و تحیت

برای دیدن صحنه های آشنا یا شنیدن کلام آشنا و مانند آن، می توان چند توجیه را بیان و بررسی کرد:

اول؛ ممکن است چنین صحنه هایی ثمره رویای صادقه انسان باشد، به طوری که انسان این رویا را فراموش کرده باشد اما رویا به حافظه بلند مدت و ناخودآگاه انسان منتقل شده باشد و با دیدن صحنه همان رویا، دوباره یاد آوری شود. در این صورت، دیدن چنین صحنه هایی اثبات کننده تجرد روح و عدم تعلق آن به زمان و مکان است.

دوم؛ ممکن است این مساله تبیینی کاملا طبیعی داشته باشد، به طوری که این مطلب ناشی از اختلال زمان بندی پیام های عصبی یا عدم ارتباط صحیح دو نیم کره مغز باشد. این موارد سبب توهمِ دیدنِ پیشین می شود، نه اینکه واقعا در گذشته چنین اتفاقی افتاده باشد.

سوم؛ اشراف روح انسان بر عالم پیرامون او به نحوی که بر مقداری از زمانِ بعد تسلط پیدا کرده و آینده را می بیند. این امر ممکن است در برخی موارد برای انسان های معمولی اتفاق بیافتد، اما کسانی که قادر به تجرد روح هستند، می توانند با اراده، چنین کاری کنند. بنابراین برای افراد معمولی به این صورت نمایان می شود که این صحنه را قبلا دیده است، در حالی روح او با اشراف لحظه ای، مقداری از آینده را دیده است.

چهارم؛ انتساب این مساله به عوالم پیشین مانند عالم ذر یا حتی تناسخ و زندگی پیشین انسان. در مورد عالم ذر در پست مستقلی بحث صورت خواهد گرفت، اما در مورد تناسخ، اولا این دیدگاه با دلایل متعددی ابطال شده است. ثانیا؛ در تناسخ انسان عین همین زندگی را انجام نداده تا با دیدن حادثه ای خاص، به یاد آن در زندگی گذشته خود بیافتد، بلکه بر اساس تناسخ، انسان زندگی دیگری را تجربه کرده است که اگر سخت بوده باشد، در زندگی کنونی به راحتی زندگی خواهد کرد و اگر ظلم کرده باشد، در موجودات پست حلول خواهد کرد. بنابراین هر انسانی با زندگی کاملا متفاوتی سروکار داشته است و با دیدن عین یک اتفاق یا صحنه سازگاری ندارد.

البته این تقسیم حصر عقلی نیست و دیگر کاربران هم می توانند صوری را به این تقسیم اضافه کنند تا بحث ادامه پیدا کند.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
اما در مورد اینکه آیا به خاطر آوردن مسائل آشنا، دال بر حضور انسان در عوالم برتر مانند عالم ذر است یا نه؟

در این مورد باید توجه داشت که عالم ذر، همانطور که در برخی آیات و روایات اشاره شده، عالَمِ گرفتن پیمان بر الوهیت و ربوبیت الهی است: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏»؛ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏ دهيم!»(1) در مورد پیمان مذکور دو تفسیر معتبر وجود دارد:

اول؛ هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند و داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ"؟ همگى در پاسخ گفتند: بَلى‏ شَهِدْنا.

دوم؛ منظور از اين عالم و اين پيمان همان "عالم استعدادها" و "پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه در فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است.(2)

بر اساس تفسیر دوم که عالم ذر مربوط به فطرت انسان باشد، مسلما حضور در عالم دیگری مطرح نیست و یادآوری هم معنا ندارد، اما با توجه به تفسیر اول، حظور انسان ها در عالمی پیش از این عالم ثابت می شود، ولی در عین حال حرفی از زندگی کردن در آن عالم نیست بلکه تنها پیمانی از انسان ها در حالی که ذراتی از صلب حضرت آدم(علیه السلام) بوده اند، گرفته شده است. پس در هر دو تفسیر نمی توان ربط منطقی بین آشنا بودن برخی وقایع و حضور انسان در دیگر عوالم ایجاد کرد.

پی نوشت ها:
1. اعراف؛ 172.
2.
مكارم شيرازي، ناصر، (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دارالكتب، ج‏7، ص: 6.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
در مورد تاثیر آشنا بودن برخی وقایع با برنامه ریزی شدن و جبری بودن این عالم نیز باید گفت؛

اولا؛ اختیار انسان دارای دلایل متعددی است؛ به طوری که هیچ عاقلی قادر به نفی این امر وجدانی نیست.

ثانیا؛ رابطه ای بین این دو مساله وجود ندارد؛ با این توضیح که اگر انسان برنامه ریزی شده باشد، قاعدتا یا کل برنامه برای او از پیش روشن است ویا کلا اطلاعی از این برنامه ندارد. در صورت اول، یاد آوری معنا ندارد و در صورت دوم هم یادآوری منتفی است.

علاوه بر اینکه یادآوری برخی مسائل یا آشنا بودن آنها برای انسان ملازم با اطلاع داشتن از آن وقایع یا تجربه کردن آنهاست و این ملازمات هم با جبری بودن سازگار است و هم با اختیاری بودن، به عبارت دیگر جبر و اختیار به عنوان رکنی از ارکان این مساله نیست تا آشنا پنداری برخی مسائل سبب اثبات یکی از آن دو شود.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
اما در مورد آشنا بودن برخی وقایع و ارتباط آن با دسترسی انسان به لوح محفوظ نیز باید عرض کرد؛

لازم نیست حتما انسان به لوح محفوظ دسترسی داشته باشد که البته اگر چنین دسترسی وجود داشته باشد، در حقیقت انسان به علم غیر قابل تغییر الهی دست یافته است و این امر برای هر کسی امکان پذیر نیست. البته گاهی اطلاع انسان از لوح محو و اثبات هم سبب آگاهی او از آینده خواهد شد اما این اطلاع ممکن است مطابق با واقع نبوده و به سبب اموری تغییر کند. نکته ای که در این دو نوع اطلاع داشتن فرد مطرح است، خود آگاه بودن این اطلاع از لوح محفوظ یا محو و اثبات است. در حالی که در بحث آشنا بودن برخی وقایع، حتی خود شخص هم اطلاع دقیقی از زمان اطلاع یا مشاهده خود ندارد و به طور مبهم چیزی را در خاطره خود می یابد.

بنابراین حتی اگر چنین دسترسی برای افراد معمولی ثابت شود، می تواند جزء توجیه های اول و سوم باشد که به صورت اتفاقی کسی با توجه به اشراف روحی خود بر دیگر عوالم یا تجرد آن، اطلاعی جزئی از وقایع پیش رو پیدا کند و این امر برای او به صورت غیر ارادی و در مواقعی خاص مطرح است.

[/]

سلام.این موضوع خیلی جالبه...شاید کاملا توجیح علمی داشته باشه و یک مساله مادی باشه.یک توهم...شایدم یک، سر نخی باشه برای اینکه ما رو وارد یک یک دنیای عجیب غریب بکنه.و ما به تکاپو بندازه که خیال پردازی کنیم. :>
[SPOILER]من خودم تجربه هایی از این دستم، کمی غیر معمول تر بوده..مثلا، شده یک صحنه اتفاق افتاده که بعد بلافاصله به ذهنم اومده که اینو قبلا دیدم..ولی کار به همینجا ختم نشده...بلکه اتفاقی های پشتش رو هم همین طور به ذهنم اومده که قبل دیده بودمشون.مثلا دستم می خوره یک لیوان آب افتاده زمین...در حین حل فلان مساله و فرمول ریاضی.بعد گفتم، اینو قبلا دیدم...بعد همون موقع مادرم صدام کرده..گفتم،آره اون سری هم یادمه بعد افتادن لیوان آب مادرم منو صدا زد.اینو همینطوری دیدم.بعدش پیش خودم می گفتم، خوب حالا چی؟؟بعدش چی دیدم...به مغزم فشار می آرم.بعدش چی...بعد بلند که می شم، که برم پیش مادرم...بعد گفتم آها، آره آها یادم افتاد، اینطوری بود که مثلا بلند شدم از جام برم یپش مادرم....
یا موارد دیگه..شده که من مثلا صحنه ای رو به خاطرم اومده که قبلا دیدم...که به این نحو که یادم می آد که در اون صحنه که قبلا دیدم هم، این فکر به ذهنم اومده بوده که اون رو قبلا دیدم.یعنی مثلا، یک لیوانی می افته روی زمین.می گم اینو قبلا دیده بودم.این صحنه قبلا اتفاق افتاده بوده که اون موقع هم که اون لیوان افتاد، یادمه پیش خودم گفتم و حس کردم که اون صحنه رو قبلا دیده بودم...یعنی برای سومین بار این صحنه رو می بینم.[/SPOILER]

در نگاه اول تجربه هایی از این دست..منو یاد یک همچین دنیا هایی می اندازه، تصویر رو نگاه کنید: یک حلقه ی تکرار.مثل حلقه ی for برنامه نویسی...با واضح البطلان بودن، اختیار و ازادی انسان توسط عقل، یک همچین تصوراتی پیش از پیش، ممکنه به ذهن آدم بیاد.

خیلی جالبه.حالا کارشناس می گن اولا؛ اختیار انسان دارای دلایل متعددی است؛ به طوری که هیچ عاقلی قادر به نفی این امر وجدانی نیست.
حالا، یکی از اون دلایل از نظر استاد چی هست؟دین اسلام و گذاره های قرآن.گذاره هایی که به نظرم اصلا برای اثبات و باور پیدا کردن به اونها، باید پیشتر اختیار ثابت شده یا اختیار رو یپشفرض گرفته باشیم.یعنی اختیار مقدمه بر اونها.که حالا من دیروز یک تاپیک در این باره ایجاد کردم.که امروز فردا ارجاء به کارشناس مربوطه، داده میشه.

دلسوخته;1004581 نوشت:
دلیل وجود صحنه های آشنا که انگار قبلا اتفاق افتاده است چیست ؟

با سلام

رایج ترین توضیح روانشناسان در مورد این پدیده اشتباه حافظه ی انسان هست

ذهن ما وقایع اطرافمون رو ثانیه به ثانیه از حافظه کوتاه مدت مرور میکنه و تبدیل میشن به خاطرات گذشته

چند ثانیه قبل -- چند دقیقه قبل -- چند ساعت و روز و ماه و سال قبل . . .

اما در مورد خاطرات اشنا ذهن ما ظاهرا لحظات چند ثانیه قبل رو گویی از حافظه بلندمدت فرارخوانی میکنه ( حافظه به اشتباه میوفته)
و این اشتباه در تحلیل ذهنی باعث میشه که فرد تصور کنه این صحنه ها اشناست

در واقع هیچ ارتباطی با اخنیار نداره

اختیار یعنی : من یک فعل ارادی رو با اگاهی خودم انجام میدم و خاطره سازی میکنم .

سلام
یک داستان جالب که فکر کنم بی ربط به این مساله نباشد!

ماجرای مکاشفه ایت الله العظمی خویی و سید علی اقای قاضی رحمه الله علیهما

خود علامه خویی گفته است: من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینی بودم، بیشتر مقید به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم و گاهی در مجلس پر فیض مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی شرکت می‌کردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره می‌بردم تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگویید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی را دادند و گفتند: چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفه‌ای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس می‌گویم و در منزل نشسته‌ام مردم می‌آیند و می‌روند، نماز جماعت و مراجعات اینکه رسید به جایی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت می‌گوید: انا لله وانا الیه راجعون، ایها الناس! با کمال تأسف، آیت‌الله خویی از دنیا رفت و در این جا آن حالت از من برطرف شد و به حال عادی برگشتم.

وقتی ماجرای این مکاشفه به گوش سیدالعرفا میرزا علی اقای قاضی رسید فرمود....

اگر اندکی طاقت می اورد قبر . برزخ و قیامت خود را هم میدید

برای من هم خیلی اتفاق میفته
من حین اتفاق افتادنش متوجه میشم و میدونم بعدش چی میشه
هم لذت بخشه هم دردناکه این حس
با ریز جزئیات اتفاقات رو میبینم البته معمولا شامل چیزهای مهم نمیشه مثلا یه مکالمه رو میدونم یه دفعه به چه سمتی میره و چه اتفاقی میفته مثلا افتادن شئ و ....

[="Tahoma"][="Black"]سلام

پارسا مهر;1005365 نوشت:
خیلی جالبه.حالا کارشناس می گن اولا؛ اختیار انسان دارای دلایل متعددی است؛ به طوری که هیچ عاقلی قادر به نفی این امر وجدانی نیست.
حالا، یکی از اون دلایل از نظر استاد چی هست؟دین اسلام و گذاره های قرآن.گذاره هایی که به نظرم اصلا برای اثبات و باور پیدا کردن به اونها، باید پیشتر اختیار ثابت شده یا اختیار رو یپشفرض گرفته باشیم.یعنی اختیار مقدمه بر اونها

ان شاء الله بحث اختیار رو در همون تاپیکی که زدید، بحث کنید اما؛
یک سوال! امر وجدانی ربطی به دین داره؟ اینکه هر انسانی وقتی به خودش رجوع می کند، اختیار را وصفی جدانشدنی از خودش می یابد، دینی است؟
و آیا فقط مسلمانها(اون هم بخشی از آنها) معتقد به اختیار اند؟ دیگر ادیان یا حتی کسانی که دین ندارند، معتقد به اختیار نیستند؟

این سوالات رو برای بهبود تاپیک جدیدتون مطرح کردم، ان شا الله در اونجا موفق باشید@};-

[/]

سلام.
این جور که مشخصه هزاران فرضیه میشه بیان کرد و چون علم کافی وجود نداره احتمال نتیجه گیری خوب وجود نداره.

عامل;1005521 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]

یک سوال! امر وجدانی ربطی به دین داره؟ اینکه هر انسانی وقتی به خودش رجوع می کند، اختیار را وصفی جدانشدنی از خودش می یابد، دینی است؟

[/]

چرا من یادم نمیاد خواستم به دنیا بیام اختیار معنا پیدا نکرد و منو به زور به دنیا آوردن؟؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1005793 نوشت:
چرا من یادم نمیاد خواستم به دنیا بیام اختیار معنا پیدا نکرد و منو به زور به دنیا آوردن؟؟

انسان به اختیار خود به این دنیا نیامده و اصلا اختیار برای کسی که موجود نشده معنا ندارد، اما همین اختیار امری ذاتی برای اوست.
برای پیگیری بیشتر ر.ک تاپیک های:
1. اختیار و وجدان
2. اختیار و چالش پیش روی اصل علیت [/]

عامل;1006319 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

انسان به اختیار خود به این دنیا نیامده و اصلا اختیار برای کسی که موجود نشده معنا ندارد، اما همین اختیار امری ذاتی برای اوست.
برای پیگیری بیشتر ر.ک تاپیک های:
1. اختیار و وجدان
2. اختیار و چالش پیش روی اصل علیت

[/]

سلام.
اختیار باز هم برای کسی که خداوند از آینده فرد آگاهی هم دارد و می بیند در آینده دوست نداشت خلق شود وجود نداشت؟!

با سلام
من قبلاً کتابی مطالعه کردم که پیشنهاد می کنم حتماً مطالعه کنید.
کتاب درآغوش نور جلد ۳ نوشته رُی میلز
اگر فرض را بر راستگویی نویسنده بگذاریم( که به نظر من حقیقت است) مطالب جالبی در مورد زندگی قبل از تولد و ارتباط ارواح با یکدیگر و... بیان شده. من چند جمله مختصر را از آن کتاب برایتان بیان می کنم:
مثلا در مورد همین اتفاقاتی که فکر می کنیم قبلاً برای ما اتفاق افتاده نویسنده این کتاب می نویسد در عالم قبل از این دنیا در یک کتاب، حوادث زندگی این دنیای ما به ما نشان داده می شود و اکثر آنها از یاد می رود. ( این شخص می گوید که خاطرات آن دنیا را به خاطر دارد).
بعضی از آن اتفاقاتی که در آن دنیای قبلی در آن کتاب به ما نشان داده شده در ذهن ما می ماند و اینها همان چیزهایی است که حس می کنیم قبلاً اتفاق افتاده اند.
مطلب دیگری که اگر حقیقت داشته باشد خیلی جالب است این هست که این شخص می گوید یک سری حوادثی را که در این دنیا برای انسان ها اتفاق می افتد خود ارواح برای خودشان انتخاب می کنند و روح های قدرتمند حوادث سخت تری را انتخاب می کنند.
مطالب این کتاب صرفاً بیانات شخصی نویسنده هست و من فرض را بر راستگویی نویسنده گذاشتم وگرنه دلیلی برای اثبات صحت این گفته ها ندارم.

سپیده دم;1006468 نوشت:
با سلام
من قبلاً کتابی مطالعه کردم که پیشنهاد می کنم حتماً مطالعه کنید.
کتاب درآغوش نور جلد ۳ نوشته رُی میلز
اگر فرض را بر راستگویی نویسنده بگذاریم( که به نظر من حقیقت است) مطالب جالبی در مورد زندگی قبل از تولد و ارتباط ارواح با یکدیگر و... بیان شده. من چند جمله مختصر را از آن کتاب برایتان بیان می کنم:
مثلا در مورد همین اتفاقاتی که فکر می کنیم قبلاً برای ما اتفاق افتاده نویسنده این کتاب می نویسد در عالم قبل از این دنیا در یک کتاب، حوادث زندگی این دنیای ما به ما نشان داده می شود و اکثر آنها از یاد می رود. ( این شخص می گوید که خاطرات آن دنیا را به خاطر دارد).
بعضی از آن اتفاقاتی که در آن دنیای قبلی در آن کتاب به ما نشان داده شده در ذهن ما می ماند و اینها همان چیزهایی است که حس می کنیم قبلاً اتفاق افتاده اند.
مطلب دیگری که اگر حقیقت داشته باشد خیلی جالب است این هست که این شخص می گوید یک سری حوادثی را که در این دنیا برای انسان ها اتفاق می افتد خود ارواح برای خودشان انتخاب می کنند و روح های قدرتمند حوادث سخت تری را انتخاب می کنند.
مطالب این کتاب صرفاً بیانات شخصی نویسنده هست و من فرض را بر راستگویی نویسنده گذاشتم وگرنه دلیلی برای اثبات صحت این گفته ها ندارم.

سلام
چندتا سایت به زبان فارسی هست در مورد تجربیات نزدیک به مرگ که روایت افرادی را که حالات نزدیک به مرگ رو تجربه کردن را جمع آوری کرده.
من مانند این مطلبی را که نوشتید مضمونا زیاد در اون سایتها دیدم که این حوادث را عموما اخر سر با مساله تناسخ گره میزنه.
اما در اسلام مساله تناسخ به شدت نفی شده که دلایل قانع کننده خودش رو هم داره.
من به شخصه هنوز جواب قانع کننده ای پیدا نکردم که از نظر اسلام اون مشاهداتی که افراد می بینند را دلیلش را بیان کنند و از هرکس در این مورد میپرسم میگویند اونها دچار توهم شده اند یا دروغ میگویند.
ولی انقدر این روایات زیاد هستند که حمل بر دروغ بودن آنها به نظرم بی انصافی است!
و فرض توهم هم به نظرم بی انصافی است چون حوادث گزارش شده بسیار شبیه هم هستند.
حس میکنم این حوادث ارتباط تنگاتنگی با اعتقادات فرد داشته باشد.
قریب به اتفاق این گزارش ها مربوط به آمریکا و اروپا هست.
جالب توجه است گزارش های بسیار اندک و گنگی از این قسم اتفاقات که برای مسلمانان رخ داده گزارش شده و هنوز یک تحقیق و آمار جامعی از این اتفاقات در کشور های مسلمان رخ نداده!(شاید هم من ندیدم تا حالا)
به نظرم اعتقاد قطعی داشتن به این مساله کار درستی نیست هنوز!

salirezae;1006490 نوشت:
سلام
...
من مانند این مطلبی را که نوشتید مضمونا زیاد در اون سایتها دیدم که این حوادث را عموما اخر سر با مساله تناسخ گره میزنه....
اما در اسلام مساله تناسخ به شدت نفی شده که دلایل قانع کننده خودش رو هم داره....
به نظرم اعتقاد قطعی داشتن به این مساله کار درستی نیست هنوز!

سلام
بله البته من هم به تناسخ به هیچ وجه اعتقادی ندارم و توی اون کتاب هم ابدا حرفی از تناسخ زده نشده( چه مستقیم چه غیرمستقیم).
جمله آخرتون رو متوجه نشدم اعتقاد به تناسخ کار درستی نیست یا باور داشتن مشاهدات افرادی که از عوالم دیگر خبر میدهند؟

سپیده دم;1006521 نوشت:
جمله آخرتون رو متوجه نشدم اعتقاد به تناسخ کار درستی نیست یا باور داشتن مشاهدات افرادی که از عوالم دیگر خبر میدهند؟

سلام
منظورم کلا اعتقاد به صحت مشاهدات عرفانی هست چه درحالت نزدیک به مرگ یا برون فکنی یا خلع روح یا هر تجربه عرفانی دیگر
به نظرم در تمام اینها مطالب صحیح و غلط به صورت عجیبی با اعتقادات افراد ترکیب میشوند و تشخیص درست یا نادرست بودن کار بسیار سختی است
مثلا در کشف و شهود عرفان اسلامی گفته می شود که مشاهدات اگر مخالف قرآن و شریعت باشد باطل است که تشخیص این هم به این راحتی نیست

سلام
شما یک درصد فکر کن ارواح قبل ابدان خلق شده باشند و حوادث را به ما نشان داده باشند ، یعنی افرادی که بدبختی خود را دیدند بیمار بودند و نمی توانستند اعتراض کنند اصلا چرا می خواهی ما را به دنیا بیاوری؟ یا گول خوردند؟
در اینصورت همه چیز جبر است و ظلمی آشکاری.

عامل;1005343 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]

ناشی از اختلال زمان بندی پیام های عصبی

یا

عدم ارتباط صحیح دو نیم کره مغز باشد.

با سلام و احترام

لطفا در مورد این دو مورد منبعی معرفی کنید.

لطفا توضیحات بیشتری بدهید.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

بیت المعمور;1006531 نوشت:
لطفا در مورد این دو مورد منبعی معرفی کنید.

در این مقاله:
دژاوو یا آشنا پنداری
تبیین های علمی این حالت بررسی شده و توضیحاتی هم داده شده است.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1006345 نوشت:
اختیار باز هم برای کسی که خداوند از آینده فرد آگاهی هم دارد و می بیند در آینده دوست نداشت خلق شود وجود نداشت؟!

اختیار برای خلق یا خالق؟
برای خلق که عرض شد معنا ندارد موجودی که به دنیا نیامده دارای اختیار باشد و زمانی هم که به دنیا بیاید که کار از کار گذشته!
بنابراین در مورد انسان معقول نیست بگوییم قبل از خلقت اختیار داشته باشد. اما با ورود او به این عالم، اختیار امری ذاتی برای اوست.
برای خالق هم که مسلما اختیار برای خلق و عدم خلق وجود دارد و علم او به آینده انسان باعث اجبار او نیست.
حالا شما می فرمایید خداوند با علم خود می داند که کسی در آینده خلق می شود و این فرد از زندگی خود ناراضی است، آیا خداوند نمی توانست این فرد را خلق نکند یا حتی جلوتر برویم باید خلق نمی کرد؟!
ممکن است فردی از زندگی کنونی خود ناراضی باشد و این عدم رضایت دلایل متعددی می تواند داشته باشد؛ مانند سختی زندگی و ... حالا اگر این فرد با عقل محدود خود صلاح خود را در حال حاضر تشخیص ندهد، چی؟ یعنی مانند بچه ای که در حال سرماخوردگی اصرار می کند بستنی و خوراکی هایی که برایش ضرر دارد را بخورد. شما باشید به این بچه چه می گویید؟
آیا احتمال می دهید کسی که الان ناراضی است، از روی جهل خود حرفی بزند و صلاح خود را نداند؟ در این صورت هم می گویید خدا نباید او را که در آینده ناراضی می شود، خلق کند؟
واقعیت این است که ورود ما به دنیا بر اساس حکمت الهی است و البته با توجه به مطلبی که اول بحث عرض شد، خارج از اختیار ماست. اما انتخاب راه درست و استفاده از این فرصت در اختیار ماست و می توانیم ابدیت خود را بسازیم.
در حقیقت باید به این وارد شدن به دنیا که در اختیار ما نبود به صورت یک فرصت نگاه کرد، یک لطف الهی که به ما داده شده تا خود را بالا بکشیم و آخرتی ابدی و نیکو برای خود دست و پا کنیم.

دلسوخته;1006528 نوشت:
شما یک درصد فکر کن ارواح قبل ابدان خلق شده باشند و حوادث را به ما نشان داده باشند ، یعنی افرادی که بدبختی خود را دیدند بیمار بودند و نمی توانستند اعتراض کنند اصلا چرا می خواهی ما را به دنیا بیاوری؟ یا گول خوردند؟
در اینصورت همه چیز جبر است و ظلمی آشکاری.

خلق ارواح قبل از بدن ربطی به دوبار زندگی کردن ندارد. یعنی آنهایی که معتقد به خلق روح قبل از بدن هستند، مانند معتقدان به تناسخ نیستند که بگویند ما قبل از ورود به این دنیا یک بار یا چند بار دیگر این زندگی را تجربه کرده ایم.
علاوه بر اینکه ما دلیلی بر این مدعا نداریم که تمام حوادث را به ما نشان داده باشند، همانطور که در مورد عالم ذر گفته شده، صرفا بحث میثاق مطرح است نه چیز دیگر.
بنابراین همه چیز جبر نیست، بلکه امری بین جبر و اختیار است.
[/]

سلام.
طبق حرف شما اختیار برای مخلوق قبل از خلقت ندارد.
فکر کنم‌ این خیلی واضح باشد: اما از طرفی وقتی در لوح محفوظ خداوند از همه چیز در آینده آگاه است و می داند در تاریخ ۱۰ آذر فردی از خلقت خود با اختیار خودش نفرت دارد باید عکس العملی صورت گیرد. این برای شما روشن است؟!
اما درباره این که فرمودید:
[SPOILER]
ممکن است فردی از زندگی کنونی خود ناراضی باشد و این عدم رضایت دلایل متعددی می تواند داشته باشد؛ مانند سختی زندگی و ... حالا اگر این فرد با عقل محدود خود صلاح خود را در حال حاضر تشخیص ندهد، چی؟ یعنی مانند بچه ای که در حال سرماخوردگی اصرار می کند بستنی و خوراکی هایی که برایش ضرر دارد را بخورد. شما باشید به این بچه چه می گویید؟
[/SPOILER]
وقتی بچه ای بزرگترین بلای زندگی سرش بیاد و تمام بنیان زندگیش نابود بشه ( حالا چه ژنتیک چه گناه چه ... ) این درست نیست با سرماخوردگی و بستی خوردن مقایسه کنید.
نخیر . من جهل نمی دانم چون نتیجه ی بلا وجود دارد و رفتارهای آینده به خاطر اون بلا شکل می گیرد و شاکله می شود و حی و حاضر است.( شما خوب می دانید من چه می گویم )

این سوظنه به نظرتون:
اینکه گفتید ورود ما به خاطر حکمت الهی است ،
پس شقی و بدبخت استفاده ابزاری می شوند تا عشق و حال دیگران را فراهم کنند ( امتحان هم شوند)

سلام.من منتظر پاسخ شما هستم

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1006628 نوشت:
اما از طرفی وقتی در لوح محفوظ خداوند از همه چیز در آینده آگاه است و می داند در تاریخ ۱۰ آذر فردی از خلقت خود با اختیار خودش نفرت دارد باید عکس العملی صورت گیرد. این برای شما روشن است؟!

خداوند متعال عالمی را خلق کرده و انسان هایی را در این عالم قرار داده است.
این انسان ها همگی پاک متولد شده اند و قابلیت بهترین یا بدترین شدن را دارند.
اصل وجود انسان و حیات او به عنوان یک فرصت، خیر است. البته این فرصت، خارج از اختیار انسان است.
حالا برخی انسان ها با اختیار خود از این فرصت استفاده می کنند و برخی این فرصت را از دست می دهند.
گناه این فرصت سوزی به عهده کیست؟
گاهی اوقات جای مجرم و بی گناه عوض می شود!
با این توضیح خداوند از قبل می داند که برخی مانند شمر از این فرصت استفاده نمی کنند، آیا این دانستن می تواند سبب شود که خداوند به او سرمایه اولیه را ندهد؟ خدا شمر را جهنمی و بدبخت خلق نکرد، خدا شمری را خلق کرد که در ابتدا پاک بود و بعد به دلیل سوء اختیار خود شد شمر. به همین ترتیب در مورد انسان های خوب و عاقبت به خیر.
مجرم در این داستان کسانی هستند که با اختیار راه بد را انتخاب کردند، نه کسی که یک فرصت در اختیار آنها گذاشت و یک لطف اولیه کرد. بله اگر خداوند انسان هایی را می آفرید و برخی را مجبور به خوب بودن می کرد و برخی را مجبور به بد بودن، در این صورت نقد وارد بود و چنین خدایی ظالم می بود اما اینطور نیست.

دلسوخته;1006628 نوشت:
پس شقی و بدبخت استفاده ابزاری می شوند تا عشق و حال دیگران را فراهم کنند ( امتحان هم شوند)

شقی و بد بخت به دست خود شقی و بدبخت شدند و اجباری در کار نیست.

دلسوخته;1006628 نوشت:
رفتارهای آینده به خاطر اون بلا شکل می گیرد و شاکله می شود و حی و حاضر است.

در این مورد هم اگر بلایی سر کسی بیاید و خود او مقصر نباشد، مسلما در آخرت جبران خواهد شد مانند روایتی که در مورد اجر مریض وارد شده است: «أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرْضَى أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ‏ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَابِ الْعَلِيلِ»؛ زمانی که روز قیامت می شود، کسانی که در دنیا اهل بلا و مریض بوده اند، آرزو می کنند که ای کاش در دنیا گوشت بدنشان را با قیچی قطعه قطعه می کردند تا از ثوابهای بسیار زیاد افراد مریض برخوردار شوند.(الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام؛ ص341)
در این صورت هیچ بلایی بی حکمت نیست و زحمت انسان نیز هدر نمی رود.
اما اگر این بلا یا مصیبت به دست خود انسان حادث شده باشد، در حقیقت انسان در حال تحمل خودْ کرده است و تبعات بعدی هم محصول عمل خود اوست البته این آثار با توبه و پشیمانی تا حدود زیادی برطرف می شود.
[/]

[=Book Antiqua]
پرسش:
آیا مشاهده برخی صحنه های آشنا که گویی قبلا اتفاق افتاده، دلیل بر جبر یا حضور انسان در عوالم پیشین است؟

پاسخ:
برای دیدن صحنه های آشنا یا شنیدن کلام آشنا و مانند آن، چند توجیه را بیان شده:
اول؛ ممکن است چنین صحنه هایی ثمره رویای صادقه انسان باشد، به طوری که انسان این رویا را فراموش کرده باشد اما رویا به حافظه بلند مدت و ناخودآگاه انسان منتقل شده باشد و با دیدن صحنه همان رویا، دوباره یاد آوری شود. در این صورت، دیدن چنین صحنه هایی اثبات کننده تجرد روح و عدم تعلق آن به زمان و مکان است.
دوم؛ ممکن است این مساله تبیینی کاملا طبیعی داشته باشد، به طوری که این مطلب ناشی از اختلال زمان بندی پیام های عصبی یا عدم ارتباط صحیح دو نیم کره مغز باشد. این موارد سبب توهمِ دیدنِ پیشین می شود، نه اینکه واقعا در گذشته چنین اتفاقی افتاده باشد.(1)
سوم؛ اشراف روح انسان بر عالم پیرامون او به نحوی که بر مقداری از زمانِ بعد تسلط پیدا کرده و آینده را می بیند. این امر ممکن است در برخی موارد برای انسان های معمولی اتفاق بیافتد، اما کسانی که قادر به تجرد روح هستند، می توانند با اراده، چنین کاری کنند. بنابراین برای افراد معمولی به این صورت نمایان می شود که این صحنه را قبلا دیده است، در حالی روح او با اشراف لحظه ای، مقداری از آینده را دیده است.
چهارم؛ انتساب این مساله به عوالم پیشین مانند عالم ذر یا حتی تناسخ و زندگی پیشین انسان. در مورد تناسخ، اولا این دیدگاه با دلایل متعددی ابطال شده است. ثانیا؛ در تناسخ انسان عین همین زندگی را انجام نداده تا با دیدن حادثه ای خاص، به یاد آن در زندگی گذشته خود بیافتد، بلکه بر اساس تناسخ، انسان زندگی دیگری را تجربه کرده است که اگر سخت بوده باشد، در زندگی کنونی به راحتی زندگی خواهد کرد و اگر ظلم کرده باشد، در موجودات پست حلول خواهد کرد. بنابراین هر انسانی با زندگی کاملا متفاوتی سروکار داشته است و با دیدن عین یک اتفاق یا صحنه سازگاری ندارد.
اما در مورد عالم ذر، همانطور که در برخی آیات و روایات اشاره شده، این عالم، عالَمِ پیمان گرفتن بر الوهیت و ربوبیت الهی است: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏»؛ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏ دهيم!»(2) در مورد پیمان مذکور دو تفسیر معتبر وجود دارد:
اول؛ هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند و داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد"أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ"؟ همگى در پاسخ گفتند: بَلى‏ شَهِدْنا.
دوم؛ منظور از اين عالم و اين پيمان همان "عالم استعدادها" و "پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه در فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است.(3)
بر اساس تفسیر دوم که عالم ذر مربوط به فطرت انسان باشد، مسلما حضور در عالم دیگری مطرح نیست و یادآوری هم معنا ندارد، اما با توجه به تفسیر اول، حضور انسان ها در عالمی پیش از این عالم ثابت می شود، ولی در عین حال حرفی از زندگی کردن در آن عالم نیست بلکه تنها پیمانی از انسان ها در حالی که ذراتی از صلب حضرت آدم(علیه السلام) بوده اند، گرفته شده است. پس در هر دو تفسیر نمی توان ربط منطقی بین آشنا بودن برخی وقایع و حضور انسان در دیگر عوالم ایجاد کرد.
در مورد تاثیر آشنا بودن برخی وقایع با برنامه ریزی شدن و جبری بودن این عالم نیز باید گفت؛
اولا؛ اختیار انسان دارای دلایل متعددی است؛ به طوری که هیچ عاقلی قادر به نفی این امر وجدانی نیست.
ثانیا؛ رابطه ای بین این دو مساله وجود ندارد؛ با این توضیح که اگر انسان برنامه ریزی شده باشد، قاعدتا یا کل برنامه برای او از پیش روشن است ویا کلا اطلاعی از این برنامه ندارد. در صورت اول، یاد آوری معنا ندارد و در صورت دوم هم یادآوری منتفی است.
علاوه بر اینکه یادآوری برخی مسائل یا آشنا بودن آنها برای انسان ملازم با اطلاع داشتن از آن وقایع یا تجربه کردن آنهاست و این ملازمات هم با جبری بودن سازگار است و هم با اختیاری بودن، به عبارت دیگر جبر و اختیار به عنوان رکنی از ارکان این مساله نیست تا آشنا پنداری برخی مسائل سبب اثبات یکی از آن دو شود.
اما در مورد آشنا بودن برخی وقایع و ارتباط آن با دسترسی انسان به لوح محفوظ نیز باید عرض کرد؛
لازم نیست حتما انسان به لوح محفوظ دسترسی داشته باشد که البته اگر چنین دسترسی وجود داشته باشد، در حقیقت انسان به علم غیر قابل تغییر الهی دست یافته است و این امر برای هر کسی امکان پذیر نیست. البته گاهی اطلاع انسان از لوح محو و اثبات هم سبب آگاهی او از آینده خواهد شد اما این اطلاع ممکن است مطابق با واقع نبوده و به سبب اموری تغییر کند. نکته ای که در این دو نوع اطلاع داشتن فرد مطرح است، خود آگاه بودن این اطلاع از لوح محفوظ یا محو و اثبات است. در حالی که در بحث آشنا بودن برخی وقایع، حتی خود شخص هم اطلاع دقیقی از زمان اطلاع یا مشاهده خود ندارد و به طور مبهم چیزی را در خاطره خود می یابد.
بنابراین حتی اگر چنین دسترسی برای افراد معمولی ثابت شود، می تواند جزء توجیه های اول و سوم باشد که به صورت اتفاقی کسی با توجه به اشراف روحی خود بر دیگر عوالم یا تجرد آن، اطلاعی جزئی از وقایع پیش رو پیدا کند و این امر برای او به صورت غیر ارادی و در مواقعی خاص مطرح است.

پی نوشت ها:
1. ر.ک: مقاله دژاوو یا آشنا پنداری: http://www.migna.ir
2. اعراف؛ 172.
3. مكارم شيرازي، ناصر، (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دارالكتب، ج‏7، ص: 6.

موضوع قفل شده است