آيا همه انسانها بايد ازدواج كنند؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا همه انسانها بايد ازدواج كنند؟

ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم، دیپلممان را می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز آن کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد خیلی دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه "بله" را سر سفره عقد بگویند مکث طولانی تری دارند. در جوامع غربی تحقیقات گزارش می کند که از سال 2001، تعداد کسانی که ازدواج می کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال 1970، 72 درصد از جمعیت متاهل بودند ولی این رقم امروز به 50 درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می شود افراد قبل از ازدواج بیشتر و عمیقتر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این روزگاری که هیچ چیز دائمی و بادوام به نظر نمی رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟

بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می کنند خود فزندان طلاق هستند. این مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاومتر می کند. از 82 درصد از زوج های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا میکند، فقط نیمی آن را به 10 سال می رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج ها کمتر و کمتر می شود. تعداد بالای شکست های ازدواج باعث می شود مردم بیشتر به مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.

اکثر مردم می فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول همه رابطه ها همه چیز خوب است. خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده تر می کند. زندگی کردن در خانه های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی ها معمولاً کمتر است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می خورد، چیزهایی مثل بچه، مشکلات مالی و قضاوت های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر افراد می توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی رسد. سالیان سال است که به مردها و زن ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می دهند. عشق بین دو طرف محو می شود، زن خانه مدام غرغر می کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می شود که جز دستور دادن و خوردن کار دیگری در خانه نمی کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می گویند، سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند.

بعد از گذشت یک زمان مشخص می فهمید که قدم بعدی در رابطه تان این است که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می کنند. اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می شود. تعداد کمی از افراد از قبل پیشبینی می کردند که به چنین نقطه ای برسند. بعد از اینکه آنچه که باید گفته شود، گفته می شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می نشینند و تلویزیون تماشا می کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می دهند و زندگیشان کاملاً یکنواخت می شود. این مسئله باعث می شود متوجه شوید که خیلی چیزها درمورد همسرتان هست که دوست ندارید و آزارتان می دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر ازدواج کرده اید و باید با آن کنار بیایید.


یک روی سکه می گوید چون نمی توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می گیرد. اگر بتوانید هر مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده اید. حتی اگر 10 سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت درمورد موقعیت های واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می کنید. و ناگهان می بینید که با او ازدواج کرده اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار به نظر می رسد. خیلی وقت ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچ کس نبود که بهش جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت کنید و هیچ کس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را چطور می گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می کرد؟ آیا احساس کمال می کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که ازدواج کرده بودند حسادت نمی کردید؟ آیا فکر نمی کردید که ازدواج یک مسئله خیلی مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟

عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم نگاه می کردند و این به یک معجره تبدیل می شود..." – امی بلوم

ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می کند که کمی آرامتر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه های تشکیل خانواده بدون حرف مردم است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که میدانید چندان در جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده اید، می توانید خیلی راحت خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید مالی هم در بر دارد و حتی بانک ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می توانید برای آینده تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه ریزی کنید. البته این کارها را می توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک روز بالاخره باید ازدواج کنید.

با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از استقلالتان با ازدواج از بین می رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود. خیلی وقت ها ازدواج کردن مثل این می ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج می بینید که دوباه با احساسات یک نفر دیگر محدود شده اید. البته ازدواج مثل زندان نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از ازدواج ایجاد می شود. صادقانه بگوییم، چند بار می توانید با یک نفر خاص قبل از اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج ها عشق و نوازش های حین رابطه جنسی را زیاد جدی نمی گیرند و همه شور و احساس در وجودشان از بین می رود. اگر با خود فکر می کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید چون بالاخره این اتفاق می افتد.

بچه ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت تر هم می شود. دو نفر الان باید درمورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با هم توافق کنند. بچه ها در خیلی چیزها دخالت می کنند. بله درست است که بچه نعمت است و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می کند. بچه ها همچنین آن چیزهایی که درمورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج ها باید 5 سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم گیری کنند.

"عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می شود." –آمبروز بیرث

آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها جذابیت خود را از دست داده است و رسانه ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده اند. پاسخ به این سوال خیلی ساده است...اگر فکر می کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید. اما اگر فکر می کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید. هر فرد متاهلی که به شما می گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی دهد، کاملاً اشتباه می گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض میکند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می کند به همان اندازه تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.

داستان های پریان که در زمان کودکی برایمان می گویند فقط داستان اند. داستان واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می برد. برای ازدواج باید بخش خیلی بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته های شخصیمان را مدتی متوقف کنیم. خیلی ها بعد از مدتی می فهمند آنچه که اول کار می خواستند خیلی با آن چیزی که آخر کار می خواهند فرق می کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت ها زن و شوهر های خوشبخت می گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می پردازیم. خیلی وقت ها تا زمانیکه مجبور می شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه پیجیدگی های خودمان را نمی شناسیم.

اگر چند وقت است که سردرگمید که باید ازدواج یکنید یا نه، توصیه می کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می دهد که شما هنوز در این مورد تردید دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید.

ممنون از شما Smile

واقعا برخی افراد هستند که اصلا برای زندگی متاهلی ساخته نشده اند بقدری درگیر کار وزندگی خویش هستند که گویی با آن ازدواج کرده اند این افراد اگر ازدواج کنند زندگی را هم برای خود سخت می کنند هم برای شریک زندگی خود .
بسیاری از این افراد فقط تحت تاثیر حرف اطرافیان هست که ازدواج می کنند و بعد از مدت کوتاهی هم جدا می شوند

سلام.
خواهش ميكنم.
دقيقا همين طوره. چه بسا كساني كه ظاهرا ازدواج كرده اند اما در عمل در همان سيستم مجردي خود مانده اند و اصلا نمي دانند مسئوليت يعني چه.
اگر كسي به اين درجه از رشد فكري نرسيده باشد همان بهتر كه مجرد بماند.

سلام
سرکار سادات خیلی ماتریالیسی بود:Moteajeb!:
منتظر نقدش هستم.:Moshtagh:

سلام رز جان.
ببخشيد چه ربطي به ماتريالسيم بودن داشت:Gig:
نمونه هاي ماترياليستيشو بگو ببينم.:Cheshmak:

سادات;33826 نوشت:

اگر كسي به اين درجه از رشد فكري نرسيده باشد همان بهتر كه مجرد بماند.

سلام
قدیما می گفتن زن می گیره درست می شه .البته برخی از روانشناسان هم نظرشون اینه که ازدواج باعث درمان برخی مشکلات روحی روانی میشه.شما که منکرش نیستید سادات خانم.

یا حق

قضاوت;33939 نوشت:
سلام
قدیما می گفتن زن می گیره درست می شه .البته برخی از روانشناسان هم نظرشون اینه که ازدواج باعث درمان برخی مشکلات روحی روانی میشه.شما که منکرش نیستید سادات خانم.

یا حق

سلام.
خودتون می گین قدیما می گفتن.
نه بنده منکرش نیستم. اما الان دیگه جواب نمیده.
نه تنها این مشکلات حل نمیشه بلکه مشکلات دیگه هم اضافه میشه.
البته در این بین استثنا هم وجود دارد. بستگی به گذشت و سازش طرفین هم داره.

همه انسان ها باید ازدواج کنند ، چون یک موهیبت فطری در روح انسان هست و یک غریزه در وجود انسان . (البته شاید یک استثناهایی هم باشه.) اما اینکه چرا بشر به جایی رسیده که خیلی ها تمایل به ازدواج ندارند و یا بعد از ازدواج طلاق می گیرند و دلسرد می شند موضوعی هست که باید بررسی بشه .

سلام
شما اطلاعاتتون در زمینه ی ازدواج زیاده یادم باشه قبل از ازدواج یه مشورتی با شما انجام بدم البته اگه افتخار بدید

همه ی آدما نیاز به جنس مخالفشون دارن . اونایی که خیلی درگیر مسائل دیگه زندگی هستن(شغل.تحصیلات.فعالیت های اجتماعی...) باید با یکی مثل خودشون ازدواج کنند وگرنه قطعآ به بی راهه میرند مگر مواردخاص(که مشکلات روانی دارند....)

قبل از هر چیز باید نیاز به ازدواج ثابت بشه وبعد دلایل فرار از ازدواج وبقیه موارد...

از میان ادیان الهى، دین اسلام بیشترین توجه خود را به بعد جنسى زندگى خانوادگى معطوف كرده و این امر را مقدس شمرده است. در بعد عاطفى، محیط خانواده، محل بروز عمیق ترین روابط و منشأ روابط عاطفى در اجتماع است.

پس سوال اول اینه که چرا اینقدر اسلام به ازدواج اهمیت میده؟

باعرض سلام و تشکر خدمت تمامی اسک دوستان توضیحات زیر در مورد این موضوع ضروری به نظر می رسد:
گرایش به جنس مخالف به صورت طبیعی و غریزی در هر موجود زده یافت می شود و حتی در تحقیقات اخیر در پدیده هایی مانند گیاهان و بعضی جامدات هم زوجیت دیده می شود . بنابراین نیاز به جنس مخالف به منظور برآورده شدن نیاز های روانی و جسمی یک اصل ثابت به شمار می آید و تغییرات فرهنگی و سبک های زندگی در اصل موضوع خللی وارد نکرده است زیرا ساختمان جسمی و روانی ما انسان ها طوری طراحی شده است این نیاز را درک ، احساس می کند و برآورده کردن و رسیدن به آرامش ارگانیسم دریک مرحله دچار تنش و تحریک شده و در مرحله ارضا به تعادل خود بازمی گردد. اما اینکه در برخی جوامع از این مسیر طبیعی فرسنگ ها فاصله گرفته می شود و در برخی جوامع تشکیل زندگی و پایبندی به تشکیل خانواده موجب رشد می شود جای بحث دارد به هر حال در حال حاضر روانشاسان ازدواج را مرحله ای از رشد شخصیتی و اجتماعی یک شخص می دانند همانطور که بچه دار شدن و در مرحله آخر نیاز به تنهایی زن ومرد در سنین پیری را رشد یک خانواده و عدم تثبیت آن می دانند . بنابراین با توجه به فرهنگ ایرانی ازدواج برای فرد نه تنها بهداشت روانی را افزایش می دهد بلکه باعث به دست آوردن جایگاه اجتماعی می شود لذا باید از کلی گویی و منفی بافی و اینکه تنها بچه های طلاق نیاز به ازدواج دارند و از این قبیل صحبت ها پرهیز شود موفق باشید.

نیاز به ازدواج در روان انسان ها وجود دارد؛ ما نیازمند به زندگی با جنس مخالف هستیم؛ اما ازدواج اگر در چهارچوب منطقی و درستی نباشد، به جای اینکه آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم می زند و یا به جای اینکه با کسی رابطه عمیق و صمیمانه ای پیدا کنیم، ممکن است حتی همیشه هم با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید چهارچوب های اساسی واسلامی انتخاب همسر را به خوبی بدانیم تا با انتخاب درست به نیازهای بیولوژیک و روانی خود، پاسخ صحیح دهیم.

بیداری غریزه جنسی در جوان کشش شهوانی ایجاد می نماید و بر او واجب است که از هرگونه تحریک شهوت از راه حرام خود داری نماید، در وجود انسان نيازهاي متعددي وجود دارد و هر كدام از اينها در موقع خاصّ بايد ارضاء شود ولي راه ارضاءِ اين نيازها بايد منطقي و شرعي باشد و بايد طوري باشد كه به ارزش‎هاي اخلاقي و ديني لطمه نزند و اگر زمينة ارضاي نيازي در جامعه به طور عقلاني وجود نداشته باشد بايد ارضاءِ آن نياز را به تأخير انداخت مثلاٌ يكي از نيازهاي اساسي انسان نياز به غذاست و اگر انسان توانايي بر‎آورده ساختن اين نياز به طور مطلوب نداشته باشد بايد به حداقل آن كفايت كند و حق ندارد براي ارضاي آن به اموال ديگران تعدّي كند. نياز به ازدواج هم يكي از نيازهاي روحي و جسماني انسان است ولي اگر شرايط مهيا نبود بايد آن را به تأخير انداخت تا زمينه فراهم گردد و با راهكارهايي كه براي جلوگيري از تحريك شهوت وجود دارد شهوت جنسي را كنترل نمود.

ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود .
انگیزه های افراد برای تشکیل زندگی مشترک، متعدد است ، بعضی از این انگیزه ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیتهای زندگی زناشویی محکوم به شکست می شود .

ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند . مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند . با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .

گاهی انگیزه ازدواج به منظور فرار از تنهایی می باشد.انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید.

گاهی انگیزه ازدواج به منظور جبران کمبودهای شخصی می باشد.
افرادی که در شرایط سختی زندگی می کنند و امکانات موجود ،نیازهای ایشان را ارضا نمی کند ، برای جبران این خلاء ، اقدام به ازدواج می کنند. مثلاً دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می کند ، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند .

بیشتر مواقع ازوداج به خاطر ارضای نیاز جنسی می باشد.ازدواج در جامعه ، شیوه پسندیده ای در جهت ارضای نیازهای جنسی است .


گاهی ازدواج به منظور داشتن فرزند صورت می گیرد.دربعضی اوقات ، ازدواج به عنوان راهی برای والد شدن محسوب می شود . برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می کنند .

وانگیزه های گوناگون دیگر ...


آرامش روحي مهمترین فلسفه ای است که خداوند برای ازدواج بیان میکند.



وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيسْكنَ إِلَيها[اعراف/189].




«وقرار داد از او جفتش را تا آرامش گیرد.»



وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمْ مِنْ أَنْفُسِكمْ أَزْواجاً لِتَسْكنُوا إِلَيها وَ جَعَلَ بَينَكمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً[روم/21].




واز آیتهای آن است که آفرید برای شما از خودتان جفتهایی تا بیارامید به آنان ونهاد در میان شما دوستی ومهری را





حفظ دين یکی دیگر از فلسفه های ازدواج در آموزه های دینی می باشد.



اذا تزوج العبد فقد استكمل نصف الدين فليتق اللهفي النصف الباقي[كنز العمال/44403]




هنگامی که فرد ازدواج می کند پس به تحقیق نیمی از دینش را کامل کرده پس در نیم دیگر تقوای الهی پیشه کند.



ازدواج مهمترین وسیله برای پیشگیری از گناه می باشد.








عمل به سنت پيامبر




النكاح سنتي فمن رغب عن سنتي فليس مني[بحار ج103ص220]




ازدواج سنت من است پس هر کس از سنت من رویگرداند از من نیست.


ازدواج و زندگي زناشويي يك درخواست. فطري است اين تمايل در سنين خاصي از انسان بيدار مي‌شود و درخواست اجابت مي‌كند.

قرآن مجيد به منظور اجابت نداي فطرت دستور مي‌دهد:

«وَ أَنكِحُوا الأَيامي مِنكُم وَ الصالِحينَ مِن عِبادِكُم وَ إِمائِكُم» نور/32

[زنان و مردان بي همسر و غلامان و كنيزان را وادار به ازدواج كنيد»

يكي از مهم ترين دام هاي شيطان كه به وسيله آن بيشتر افراداز صراط مستقيم الهي و دين حق منحرف مي شوند و به گرداب معصيت وگناه مي افتند، مساله غريزه جنسي است . وقتي انسان مورد حلالي براي ارضاي اين غريزه و خاموش كردن اين آتش سوزان داشته باشد، ديگر فكرخيانت به نواميس ديگران و آلوده شدن به گناهان ديگر ( از قبيل لواط واستمنا ) از سرش بيرون مي رود
.


دين مبين اسلام جوانان را به ازدواج كردن تشويق نموده است بهترين و مناسب ترين پاسخ به تمايلات جنسي و عاطفي ازدواج براساس موازين اسلام است و اگر جوانان در سنين جواني ازدواج كنند قطعا از بسياري از آسيب ها در امان خواهند ماند. جامعه نيز از بسياري از آلودگي ها و رفتارهاي ناهنجار مصون خواهد ماند.

يكي از راه هاي آسيب زدايي جامعه به ويژه نسل جوان از انحرافات اخلاقي، تسريع در امر ازدواج است.

ازدواج يكي از امور اختياري مهم در زندگي انسان است بايد با آگاهي و آزادي صورت پذيرد.

اصولاً هر عمل اختياري در زندگي انسان كه نياز به انتخاب و تصميم ‏گيري دارد - بايد مبتني بر اگاهي و آزادي باشد يعني شخص با بصيرت و آشنايي و شناخت موضوع، تصميم بگيرد .

سلام

ولی من به ازدواج اعتقادی ندارم انسانها متفاوتند و تنوع طلب
ادم های خوبی که همدیگر رو درک کنند و تفادت ها و معایب هارو تحمل کنند کم پیدا میشه
به نظرم ادم جلوی احساساتشو بگیره لازم نیست یک عمر ادمی رو که ناجوره تحمل کنه..

موضوع قفل شده است