.:دعاهای پربار حضرت ابراهیم (ع):.

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
.:دعاهای پربار حضرت ابراهیم (ع):.



بسم الله الرحمن الرحیم
دعا
نقش مهمی در سرنوشت مومنین ایفا می کند ، در این پست تفسیر دعاهای حضرت ابراهیم (ع) از سوره شعرا آیات 83 تا 87 ، از تفسیر نمونه ج 15 را قرار می دهم امیدوارم مثمر ثمر واقع بشه...
که باعث میشه هم شناختی به حضرت ابراهیم (ع) پیدا کنیم و هم با نحوه دعا کردن آشنا بشیم

[سوره الشعراء (26): آيات 83 تا 87]


رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83) وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87)


ترجمه:
83- پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما، و مرا به صالحان ملحق كن.
84- و براى من در ميان امت‏هاى آينده زبان صدق (و ذكر خير) قرار ده.
85- و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان.
86- و پدرم (عمويم) را بيامرز كه او از گمراهان بود.
87- و مرا در روزى كه مردم مبعوث مى‏شوند، شرمنده و رسوا مكن‏



تفسير: دعاهاى پر بار ابراهيم (ع)

در اينجا دعاهاى ابراهيم و تقاضاهاى او از پيشگاه خدا شروع مى‏شود، گويى پس از دعوت آن قوم گمراه به سوى پروردگار، و بيان جلوه‏هاى ربوبيت او در عالم هستى يكباره از آنها بريده و رو بدرگاه خدا مى‏آورد و هر چه مى‏خواهد از او مى‏خواهد تا به قوم بت‏پرست نشان دهد هر چه براى دنيا و آخرت مى‏خواهيد بايد از او بطلبيد ضمنا تاكيد ديگرى است بر ربوبيت مطلقه خداوند.

نخستين تقاضايى كه از پيشگاهش مى‏كند اين است:" پروردگارا! به من علم و دانش و حق بينى مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق كن" (رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ).

[=&quot] در اينجا نخست مقام" حكم" مى‏خواهد، و سپس" ملحق شدن به صالحان".

" حكم" و" حكمت" از يك ريشه است، و حكمت همانگونه كه راغب در مفردات گفته رسيدن به حق از طريق علم و آگاهى است و شناخت موجودات و افعال نيك، و به تعبير ديگر معرفت ارزشها و معيارهايى كه انسان به وسيله آن بتواند، حق را هر كجا هست بشناسد، و باطل را در هر لباس تشخيص دهد، اين همان چيزى است كه بعضى از فلاسفه از آن به عنوان" كمال قوه نظريه" تعبير كرده‏اند.

اين همان حقيقتى است كه" لقمان" از ناحيه خدا دريافت داشته بود:

وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ (لقمان- 12) و به عنوان" خير كثير" در آيه 269 سوره بقره از آن ياد شده است: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً و به نظر مى‏رسد كه" حكم" مفهومى برتر از" حكمت" داشته باشد، يعنى آگاهى توأم با آمادگى براى اجرا، و به تعبير ديگر قدرت بر داورى صحيح كه خالى از هوا- پرستى و خطا باشد.





آرى ابراهيم ع قبل از هر چيز از خدا" شناخت عميق و صحيح" توأم با حاكميت تقاضا مى‏كند، چرا كه هيچ برنامه عملى بدون چنين زير بنائى امكان پذير نيست.





و به دنبال آن ملحق شدن به صالحين را از خدا تقاضا مى‏كند كه اشاره به جنبه‏هاى عملى و به اصطلاح" حكمت عملى" است، در مقابل تقاضاى قبل كه ناظر به" حكمت نظرى" بود.



بدون شك ابراهيم ع هم داراى مقام" حكم" بود و هم در زمره" صالحان" پس چرا چنين تقاضايى از خدا مى‏كند؟

پاسخ اين است كه نه حكمت داراى حد معينى است و نه صالح بودن، او تقاضا مى‏كند روز به روز به مراتب بالاتر و والاتر از علم و عمل برسد، حتى به موقعيت يك پيامبر اولوا العزم در اين جنبه‏ها قانع نيست! بعلاوه او مى‏داند همه اينها از ناحيه خدا است و هر لحظه امكان لغزش و سلب اين مواهب وجود دارد، لذا ادامه آن را علاوه بر تكامل از خدا مى‏طلبد، همانگونه كه ما- با اينكه انشاء اللَّه در صراط مستقيم ايمان گام برمى‏داريم- همه روز از خدا هدايت به" صراط مستقيم" را در نمازهايمان مى‏طلبيم، و تقاضاى ادامه اين راه و تكامل داريم.



بعد از اين دو تقاضا، درخواست مهم ديگرى با اين عبارت مى‏كند:" خداوندا براى من در ميان امتهاى آينده لسان صدق و ذكر خير قرار ده" (وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ).
آن چنان كن كه ياد من در خاطره‏ها بماند و خط و برنامه من در ميان آيندگان ادامه يابد،" اسوه" و الگويى باشم كه به من اقتدا كنند، و پايه‏گذار مكتبى باشم كه بوسيله آن راه تو را بياموزند، و در خط تو حركت كنند.
خداوند اين دعاى ابراهيم را نيز به اجابت رساند همانگونه كه قرآن مى‏گويد: وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا:" ما براى ابراهيم و اسحاق و يعقوب ذكر خير و لسان صدق برجسته و والايى قرار داديم" (مريم- 50).
بعيد نيست كه اين تقاضا شامل همان چيزى باشد كه ابراهيم بعد از بناى خانه كعبه از خدا خواست و عرض كرد: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ:" پروردگارا در ميان فرزندان ما (من و اسماعيل) پيامبرى مبعوث كن كه آيات تو را بر آنها بخواند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد و آنها را پاكيزه كند و رشد دهد" (بقره- 129).
و مى‏دانيم اين تقاضا با ظهور پيامبر اسلام ص تحقق يافت و ذكر خير ابراهيم از اين طريق در اين امت بزرگ تداوم گرفت.


سپس افق ديد خود را از اين دنيا برگرفته و متوجه سراى جاودانه آخرت مى‏كند و به دعاى چهارمى پرداخته چنين مى‏گويد:" خداوندا مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده" (وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ).
بهشتى كه نعمتهاى معنوى و مادى در آن موج مى‏زند، نعمتهايى كه نه زوالى دارد، و نه ملالى، نعمتهايى كه براى ما زندانيان جهان دنيا حتى قابل درك نيست نه از مغزهايمان گذشته و نه چشمهايمان ديده و نه گوشهايمان شنيده است!.
سابقا گفته‏ايم تعبير به" ارث" در مورد بهشت يا به خاطر آنست كه ارث به معنى دستيابى به نعمتى است بى رنج و تعب و مسلما آن همه نعمتهاى بهشتى در برابر طاعات ناچيز ما موهبتى بى رنج و تعب است، و يا به خاطر آنست كه طبق روايات هر انسانى خانه‏اى در بهشت و خانه‏اى در دوزخ دارد هنگامى كه دوزخى شود خانه بهشتيش به ديگران مى‏رسد.


در پنجمين دعا نظرش را متوجه عموى گمراهش كرده و طبق وعده‏اى كه به او قبلا داده بود كه من براى تو استغفار مى‏كنم چنين مى‏گويد:" خداوندا! پدرم (عمويم) را بيامرز كه او از گمراهان بود" (وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ).

اين وعده را ابراهيم طبق صريح آيه 114 سوره توبه" وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ" قبلا به او داده بود و هدفش اين بود كه از اين طريق بتواند در قلب او نفوذ كند، و او را به سوى ايمان بكشاند، لذا به او چنين قولى داد و به اين قول نيز عمل كرد، و طبق روايتى از ابن عباس نقل شده كرارا براى" آزر" استغفار نمود، اما هنگامى كه" آزر" در حال كفر از دنيا رفت و دشمنى او در برابر آئين حق مسلم شد ابراهيم استغفار را قطع كرد. چنان كه در ذيل همان آيه فوق مى‏خوانيم فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ:
" هنگامى كه آشكار شد كه او دشمن خدا است از او بيزارى جست" «1».





نکته : ما باید در حق ضالین و گمراهان دعا کنیم و نه لعن و نفرین ، همچنان که حضرت ابراهیم (ع) برای هدایت و ایمان آزر دعا کرد.

این نکته نوشته ارسال کننده پست (نیایش سبز) هست.

سرانجام ششمين و آخرين دعاى خود را كه آن هم پيرامون روز بازپسين است اين چنين به پيشگاه خدا عرضه مى‏دارد:" خداوندا مرا در روزى كه مردم برانگيخته مى‏شوند رسوا مكن" (وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ).

" لا تخزنى" از ماده" خزى" (بر وزن حزب) به طورى كه راغب در مفردات گويد به معنى" شكست روحى" (و شرمسارى) است كه يا از ناحيه خود انسان است كه به صورت حياء مفرط جلوه‏گر مى‏شود، و يا از ناحيه ديگرى است كه بر انسان تحميل مى‏كند.

اين تعبير از ناحيه ابراهيم ع، علاوه بر اينكه درس و سرمشقى است براى ديگران، نشانه نهايت احساس مسئوليت و اعتماد بر لطف پروردگار است.

__________________________________________________

(1) براى توضيح بيشتر به جلد 8 تفسير نمونه صفحه 160 ذيل آيه 114 سوره توبه مراجعه فرمائيد.




به نام خدا

در ادامه تفسیر دعاهای حضرت ابراهیم (ع) را که در سوره ابراهیم از آیه 35 شروع می شود را با هم می خوانیم



وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ ﴿۳۵﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت پروردگارا اين شهر را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار (۳۵)

رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۳۶﴾
پروردگارا آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند پس هر كه از من پيروى كند بى گمان او از من است و هر كه مرا نافرمانى كند به يقين تو آمرزنده و مهربانی(۳۶)

رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ ﴿۳۷﴾
پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره‏اى بى‏كشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند (۳۷)

رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء ﴿۳۸﴾
پروردگارا بى‏گمان تو آنچه را كه پنهان مى‏داريم و آنچه را كه آشكار مى‏سازيم مى‏دانى و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمى‏ماند (۳۸)

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء ﴿۳۹﴾

سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد به راستى پروردگار من شنونده دعاست (۳۹)

رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء ﴿۴۰﴾

پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز پروردگارا و دعاى مرا بپذير (۴۰)

رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ﴿۴۱﴾
پروردگارا روزى كه حساب برپا مى‏شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى (۴۱)


نخست مى‏گويد:" به خاطر بياوريد زمانى را كه ابراهيم به پيشگاه خدا عرضه داشت، پروردگارا اين شهر (مكه) را سرزمين امن و امان قرار ده" (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً).
و من و فرزندانم را مشمول لطف و عنايتت بنما و از پرستش بتها دور نگاهدار (وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ).
چرا كه من مى‏دانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمانسوزى است، و با چشم خود قربانيان اين راه را ديده‏ام" پروردگارا اين بتها بسيارى از مردم را گمراه ساخته‏اند" (رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ).
آنهم چه گمراهى خطرناكى كه همه چيز خود حتى عقل و خرد خويش را در اين راه باخته‏اند.
خداوند من، من دعوت به توحيد تو مى‏كنم، و همه را به سوى تو مى‏خوانم،" هر كس از من پيروى كند او از من است، و هر كس نافرمانى من كند اگر قابل هدايت و بخشش است درباره او محبت كن چرا كه تو بخشنده و مهربانى" (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
در حقيقت ابراهيم با اين تعبير مى‏خواهد به پيشگاه خداوند چنين عرض كند كه حتى اگر فرزندان من از مسير توحيد منحرف گردند، و به بت توجه كنند از من نيستند، و اگر بيگانگان در اين خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.
اين تعبير مؤدبانه و بسيار محبت آميز ابراهيم نيز قابل توجه است، نمى‏گويد هر كس نافرمانى من كند از من نيست، و او را چنين و چنان كيفر كن، بلكه مى‏گويد هر كس نافرمانى من كند تو بخشنده و مهربانى!

سپس دعا و نيايش خود را اين چنين ادامه مى‏دهد : پروردگارا ! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين فاقد هر گونه زراعت و آب و گياه ، نزد خانه‏اى كه حرم تو است گذاشتم تا نماز را بر پاى دارند ( ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غيرذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوة).

و اين هنگامى بود كه ابراهيم پس از آنكه خدا از كنيزش هاجر ، پسرى به او داد و نامش را اسماعيل گذاشت ، حسادت همسر نخستينش ساره تحريك شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل كند ، از ابراهيم خواست كه آن مادر و فرزند را به نقطه ديگرى ببرد ، و ابراهيم طبق فرمان خدا در برابر اين درخواست تسليم شد.


اسماعيل و مادرش هاجر را به سرزمين مكه كه در آن روز يك سرزمين خشك و خاموش و فاقد همه چيز بود آورد ، و در آنجا گذارد ، و با آنها خدا حافظى كرد و رفت .


چيزى نگذشت كه اين كودك و آن مادر در آن آفتاب گرم و داغ تشنه شدند ، هاجر براى نجات جان كودكش سعى و تلاش فراوان كرد ، اما خدائى كه اراده كرده بود ، آن سرزمين يك كانون بزرگ عبادت گردد ، چشمه زمزم را آشكار ساخت ، چيزى نگذشت كه قبيله بيابانگرد جرهم كه از نزديكى آنجا مى‏گذشتند ، از ماجرا آگاه شدند و در آنجا رحل اقامت افكندند و مكه كم كم شكل گرفت.


سپس ابراهيم دعاى خودش را اين چنين ادامه مى‏دهد : خداوندا ! اكنون كه آنها در اين بيابان سوزان براى احترام خانه بزرگ تو مسكن گزيده‏اند ، تو قلوب گروهى از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهايشان بيفكن ( فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم ) .


و آنها را از انواع ميوه‏ها ( ثمرات مادى و معنوى ) بهره‏مند كن ، شايد شكر نعمتهاى تو را ادا كنند ( و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون).


و از آنجا كه يك انسان موحد و آگاه مى‏داند كه علم او در برابر علم خداوند محدود است و مصالح او را تنها خدا مى‏داند ، چه بسا چيزى از خدا بخواهد كه صلاح او در آن نيست ، و چه بسا چيزهائى كه نخواهد اما صلاح او در آنست ، و گاهى مطالبى در درون جان او است كه نمى‏تواند همه را بر زبان آورد ، لذا بدنبال تقاضاهاى گذشته چنين عرض مى‏كند : پروردگارا ! تو آنچه را كه ما پنهان مى‏داريم و يا آشكار مى‏سازيم بخوبى مى‏دانى ( ربنا انك تعلم ما نخفى و ما نعلن).


و هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى‏ماند ( و ما يخفى على الله من شى‏ء فى الارض و لا فى السماء).


اگر من از فراق فرزند و همسرم غمگين هستم تو مى‏دانى ، و اگر قطره‏هاى اشكم آشكارا از چشمم سرازير مى‏شود تو مى‏بينى.


اگر اندوه فراق قلب مرا احاطه كرده و با شادى از انجام وظيفه و اطاعت فرمان تو آميخته است باز هم مى‏دانى .


و اگر بهنگام جدائى از همسرم به من مى‏گويد : الى من تكلنى مرا به كه مى‏سپارى ؟ ! تو از همه اينها آگاهى ، و آينده اين سرزمين و آينده آنها كه سخت به هم گره خورده است همه در پيشگاه علمت روشن است.


موضوع قفل شده است