جمع بندی طینت و موقعیت ها

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
طینت و موقعیت ها

سلام.
چه منطقی و مبناهایی برای شکل گیری موقعیت ها در زندگی وجود دارد ؟
چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟
یک پدیده ی تصادفی است یا برنامه ریزی شده و ربطی به تقدیر دارد ؟
آیا طینت و باطن افراد برای فراهم شدن موقعیت ها بدون هنوز هیچ اقدامی تاثیر دارد ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004048 نوشت:
چه منطقی و مبناهایی برای شکل گیری موقعیت ها در زندگی وجود دارد ؟
چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟[=microsoft sans serif]یک پدیده ی تصادفی است یا برنامه ریزی شده و ربطی به تقدیر دارد ؟
آیا طینت و باطن افراد برای فراهم شدن موقعیت ها بدون هنوز هیچ اقدامی تاثیر دارد ؟
[=microsoft sans serif]

باسلام و عرض ادب

موقعیتها و شرایطی که در زندگی انسان پدید می آید، به دو بخش عمده تقسیم میشود.
بخشی از موقعیتها، قبل از به دنیا آمدن تا ابتدای دوره ای است که انسان بتواند کار خیر و شری را اگاهانه انجام دهد.
بخشی دیگر نیز پس از این دوره است.
بنابراین لازم است هر دو بخش به صورت مجزا بررسی و نقش هر یک بیان شود.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در مورد بخش اول ازموقعیتهای زندگی انسان، عواملی چند تاثیر دارد.
عواملی از قبیل، موقعیتهای وراثتی، نحوه عملکرد والدین، محیط زندگی و اجتماع.
در این میان، عامل اول از قبیل پر رنگتر است.
اینکه پدر و مادر قبل و بعد از انعقاد نطفه چگونه رفتار کرده باشند.
و اینکه آنها چه لقمه ای را برای فرزند خود مهیا کرده باشند،
تاثیر زیادی در مهیا شدن برخی موقعیتهای نیک و بد برای فرزند ایجاد میکند.

محیط زندگی فرد در خانواده و اجتماع نیز بسیار مهم است.
فردی که در یک محیط مختلط در حال درس خواندن است با کسی که در محیط کاملا پاستوریزه شده و مراقبت شده درس میخواند و تلاش میکند در یک درجه از خطر پذیری نیستند.
فردی که در یک خانواده خلافکار بزرگ میشود با کسی که در خانواده یک انسان فرهنگی بزرگ شده است در یک درجه از قرار گرفتن در شرایط خلاف و بزه نیست.

اجتماع نیز بسیار موثر است.
فردی که مثلا در یک محیط مذهبی هست که واقعا به دیانت اهمیت قائلند و بر اساس آن نیز عمل میکند، با کسی که مثلا در یک محیط بی بند و بار قرار دارد به یک اندازه در تیررس خلافکاری نیستند.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]اما نکته مهم اینجاست که
اولا: هیچ یک از اینها، تنها و نهایتا در حد تاثیر گذاری و زمینه چینی برای عملکرد انسان نقش ایفا میکنند و نقش هیچ یک بر هم زننده اختیار و قدرت انتخاب انسان نیست.
انسان آنچنان قدرتی دارد که میتواند کاملا برخلاف جریان خروشان آب حرکت کند.
و اگر نمیتواند اینچنین رفتار کند، باید شرایط و زمینه های مخالف قوی را تغییر دهد و به تعبیر قران کریم مهاجرت کند.
آنجا که در پاسخ کسانی که شرایط محیطی را دستاویزی برای کارهای خلاف خود معرفی میکنند میفرماید:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً »(سوره نساء، آیه97)
«
[=microsoft sans serif]كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏‌اند، [وقتى‏] فرشتگان جانشان را مى‏‌گيرند، مى‏‌گويند: «در چه [حال‏] بوديد؟» پاسخ مى‏‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‏ گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‏] بد سرانجامى است.»

[=microsoft sans serif]بخش دوم از موقعیتهایی که برای انسان در زندگی اش ایجاد میشود، نیز گرچه باز هم تاحدودی متاثر از شرایطی است که در مرحله نخست بیان شد، ولی بیشتر از همه، متاثر از انتخابهای و عملکرد اختیاری خود فرد است.

یک دسته همان عوامل خارج از اختیار انسان است. یعنی نه انتخاب آنها به دست انسان بوده است و نه قدرت زدودن کامل انها را دارد.
مثلا اینکه در چه خانواده ای بوده است و از چه والدینی و از چه لقمه ای استفاده ای نموده است و در چه محیطی بزرگ شده است. اینها نه ایجادش به دست انسان بوده است و نه الان که بزرگ شده است، قدرت به هم زدن انها را دارد.
در مورد این دسته، که نحوه تاثیر گذاری اش با نحوه تاثیر گذاری این عوامل در دوره نخست تفاوتی ندارد. هم به همان اندازه متاثر است و هم انسان قدرت عملکرد برخلاف آن عوامل را دارد.

[=microsoft sans serif]اما دسته دوم که یا ایجادش به دست انسان بوده است(مثلا اینکه در چه محیطی ساکن شود یا از چه مالی استفاده کند و در چه محیطی به کار مشغول شود و ....) یا قدرت بر هم زدنش را داشته است(مثلا محیط زندگی کودکی خودرا تغییر دهد یا سبک زندگی خود را تغییر دهد و ...)
در مورد این دسته نیز که کاملا مشخص است
شخص به واسطه ایجاد آن شرایط مقصر است، ولی
با این حال، این شرایط و زمینه ها، نیز علیت تام در عملکرد انسان ندارند و هرچقدر که قدرت آنها زیاد باشد، باز هم قدرت انتخاب را از انسان نمیگیرد و افراد میتوانند کاملا برخلاف آنها عمل کند.

بنابراین مشخص میشود که
هیچ عامل بیرون از انتخاب و اختیار انسان در عملکرد او نقش تام و تمام را ندارد و جز خود انسان، هیچ مسئول دیگری جوبگوی اعمال انسان نیست.

سلام.
شما اختیار را ۱۰۰ درصد مبنای شکل گیری موقعیت ها می دانید ؟ یعنی دنیا و زندگی به طور کامل بی معنی است مگر اختیار و انتخاب معنا و موقعیت را به وجود بیاورد ؟
اما درباره ی ژنتیک که فرمودید خداوند می فرماید :
[SPOILER]
بگو: هر کس مطابق ذات و طبیعت خود رفتار می کند و پروردگار تو به هر که هدایت یافته آگاه تر است.
[/SPOILER]
چرا باید این را بیان کند؟
به عنوان مثال فردی از من سوال کرده که چرا من باید در کودکی به شر بیفتم در حالی که دیگری در لذت است ؟
نقش خواست خداوند در اینجا چیست ؟
اصلا جور دیگر :
فرض کنید فردی اصلا با همان مواردی که گفتید رشدی همانند همنوعان نکرد نداشت ، جبران خیلی چیزها و کارها نشدنی است . تغییر مسیر چه فرقی دارد ؟؟( معصومیت از دست رفته )
اما درباره طینت :
منظور من بیشتر این بود که خداوند در لوح محفوظ نتایج را می داند ، حال این راه این مسیر باید به درستی در دنیا طی شود تا با لوح محفوظ تطبیق پیدا کند و خداوند بر اساس طینت مسیرش را می چیند تا همه چیز درست دربیاید؟ با این حال اگر فردی بخواهد بر خلاف لوح محفوظ حرکت کند چه اتفاقی می افتد ؟
[SPOILER]
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره ای از آیات پروردگار تو ظاهر گردد؟ روزی که برخی آیات پروردگارت بیاید برای کسی که قبلا ایمان نیاورده و یا در ایمان خویش عمل خیری فراهم نکرده باشد، ایمان آوردنش سودی ندارد. بگو منتظر باشید، ما نیز منتظریم

[/SPOILER]
منظور از قبلا در این آیه چیست ؟

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004476 نوشت:
شما اختیار را ۱۰۰ درصد مبنای شکل گیری موقعیت ها می دانید ؟ یعنی دنیا و زندگی به طور کامل بی معنی است مگر اختیار و انتخاب معنا و موقعیت را به وجود بیاورد ؟
اما درباره ی ژنتیک که فرمودید خداوند می فرماید :

باسلام و عرض ادب
انتخابهای انسان تحت تاثیر شرایط و مقتضیات زیادی است.
همه این مواردی که بنده عرض کردم و شما هم میدانید، در انتخابهای انسان موثر و دخیل است.
ولی با این وجود، اینها به هیچ وجه توان آنرا ندارند که قدرت انتخاب انسان را کاملا ازبین ببرند.
بدین معنا که برخلاف آنچه شرایط و زمینه های تاثیر گذار اقتضا داشتند، رفتار کند و به اصطلاح برخلاف جریان آب شنا کند.
البته مشخص است که جریان آب هرچقدر که قوی باشد، حرکت برخلاف آن و انتخاب رفتاری متفاوت با آن سخت تر خواهد بود ولی غیر ممکن نیست.
وگرنه اگر غیر ممکن بشود، به هیچ وجه شخص را نه سرزنش میکنند و نه مجازات.
اگر انتتخابهای ما کاملا متاثر از عوامل غیر انتخابی مستقیم باشد، حکمت خدا در ارسال پیامبران و نازل کردن کتابها و شرایع اسمانی منتفی و مخدوش میشود که امری است محال.

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004476 نوشت:
چرا باید این را بیان کند؟
به عنوان مثال فردی از من سوال کرده که چرا من باید در کودکی به شر بیفتم در حالی که دیگری در لذت است ؟
نقش خواست خداوند در اینجا چیست ؟
اصلا جور دیگر :
فرض کنید فردی اصلا با همان مواردی که گفتید رشدی همانند همنوعان نکرد نداشت ، جبران خیلی چیزها و کارها نشدنی است . تغییر مسیر چه فرقی دارد ؟؟( معصومیت از دست رفته )
اما درباره طینت :
منظور من بیشتر این بود که خداوند در لوح محفوظ نتایج را می داند ، حال این راه این مسیر باید به درستی در دنیا طی شود تا با لوح محفوظ تطبیق پیدا کند و خداوند بر اساس طینت مسیرش را می چیند تا همه چیز درست دربیاید؟ با این حال اگر فردی بخواهد بر خلاف لوح محفوظ حرکت کند چه اتفاقی می افتد ؟

ظاهرا مراد شما این آیه است:
[=microsoft sans serif] قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه فَرَبُّکم أعلَمُ َبَمن هُو أهدی سَبیلا.(اسرا، 84)

[=microsoft sans serif] بگو هرکس براساس خلق و خوی خود عمل می کند. پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر می شناسد.


[=microsoft sans serif] قرآن کریم در این آیه، عمل انسان را مبتنی برچیزی می داند که آن را شاکله می نامند. به عبارت دیگر، منشأ اعمال آدمی، شاکله اوست.

[=microsoft sans serif] شاکله به معنای خلق و خوی آمده و به این دلیل به خلق وخوی، شاکله گفته می شود که انسان را مقید می کند و نمی گذارد در آن چه می خواهد، آزاد باشد، بلکه او را وادار می سازد تا به مقتضای اخلاق رفتار کند. در این آیات می توان یک پیام واحد را یافت.


[=microsoft sans serif] در قرآن کریم، رفتار دو گروه مؤمنان و کافران به اقتضای شاکله ای که دارند، به دو گونه ی مختلف تفسیر شده است و در نتیجه، به دو شیوه ی گوناگون در مقابل آن واکنش نشان می دهد.
[=microsoft sans serif] علامه طباطبایی در این باره چنین می فرماید: «گویی خدای تعالی بعد از آن که فرمود مؤمنین از کلام او شفا و رحمت استفاده نموده و ظالمین از آن محرومند و استفاده آن ها از قرآن باعث بیشتر شدن خسران آن ها می شود، کسی اعتراض کرده است که چرا خداوند میان بندگان خود فرق گذاشته است؟ اگر قرآن را برای هر دو گروه مایه رحمت و شفا قرار می داد، غرض رسالت بهتر حاصل می شد.
[=microsoft sans serif] پس در آیه فوق به رسول گرامی خود دستور می دهد که پاسخ ایشان را بدهد و به ایشان می فرماید به آن فرد بگوید:«کل یعمل علی شاکلته»، به این مفهوم که ما تفاوت قائل نشده ایم. این خود مردمند که اعمالشان برطبق شاکله و فعالیت های موجودشان صادر می شود.
[=microsoft sans serif] آن کس که دارای شاکله معتدل است، راه یافتنش به سوی کلمه ی حق و عمل صالح و برخورداری از دین قدری آسان تر است. آن کس که شاکله ی ظلم و سرکشی دارد، او هم می تواند به سوی کلمه ی حق و دین راه یابد، ولی برای او قدری دشوارتر است. در نتیجه، از شنیدن دعوت دین حق جز خسران عایدش نمی شود»

البته در این میان لازم است دقت کنیم که
اولا: این شاکله و خلق و خوی امر فطری و ذاتی نیست که شخص در شکل گیری آن نقشی نداشته باشد، بلکه خود انسان کاملا در شکل گیری آن موثر است.
ثانیا: با وجود این خلق وخوی انسان و ملکات او نقش زیادی در انتخابهایش دارد ولی با این حال، باز هم قدرت انتخاب برخلاف خلق و خوی سابقش منتفی نیست.
شما حتما با کسانی روبرو شده اید که رفتاری ناپسند دارند ولی در موقعیت های خاص این رفتار اعتیاد گونه خود را با انتخاب خود ترک میکنند. مثلا همواره در سختی ها دشنام میدهند ولی هنگامی که در کنارشان شخصیتی مذهبی یا موجه باشد در موارد سخت و دشوار از دشنام دادن پرهیز میکنند و خود را کنترل میکنند.
این نشان میدهد که رفتار برخلاف عادت و ملکه نیز ممکن است.

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004476 نوشت:
منظور از قبلا در این آیه چیست ؟

این آیه در مورد هنگام ستاندن جان انسانها یا هنگام قیامت یا حتی هنگام ظهور است که در آن هنگام دیگر اظهار ایمان فایده ای ندارد.
و مراد از قبلا نیز قبل از رسیدن این موقعیت است که انسان هنوز میتوانسته انتخاب درست داشته باشد و ایمان از روی اختیار بیاورد.

سلام.
شاکله چگونه به وجود آمده ؟ چه کسی آن را خلق کرده است ؟
کسی که از شاکله ی بد آگاه بوده چرا آن را به وجود آورده ؟!
چرا گفتید شاکله ذاتی نیست ؟ مثلا کسی اجدادش انسان های عصبی و تندخو هستند فرزند هم عصبی می شود وقتی بزرگ شد به خاطر این عصبانیت به خودش یا دیگران آسیب می زند.
مورد بعدی اگر واقعا افعال انسان توسط او انجام می شود چرا قادر نیست آن را از بین برده و یا اصلاح کند ؟!
اما مورد مهم تر مثلا کودکی که در شر افتاده و آسیب دیده باشد چطور باید خلاف جهت رودخانه حرکت کند ؟! انسان چند سال عمر می کند یا جهان چطور بیش می رود که کودک بتواند در جهت خلاف حرکت کند؟
چرا برخی فرشته ی نگهبان دارند ولی برخی در شر اسیر می شوند ؟ وعده ی خدا چرا عادلانه اعمال نمی شود ؟
[SPOILER]
براي انسان ماموراني است كه پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمي) حفظ مي‏كنند،
[/SPOILER]

[SPOILER]
مکارم شیرازی:و کسانی که به جای او برای خود اولیا گرفتند، خدا برایشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وکیل نیستی.

این آیه در واقع در مقام تهدید است و می فرماید: خداوند انسان رادر همه ی آنچه که باید حفظ شود، حفظ می کند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط وظیفه ی ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وکیل است و اگر او بخواهد، با اسم حفیظ خویش آنان را از شرک - که یکی از مخاطرات بزرگ است - حفظ می کند.
[/SPOILER]

وقتی خداوند خودش را نگهبان معرفی می کند و ابزارهایی مادی دارد تا انسان را حفظ کند پس چرا عده ای در شر و بدختی اند ( شما افرادی که ۳۰ - ۴۰ سال از عمرشان می گذرد را فقط درنظر نگیرد . مبنا را از خود کودک قرار دهید) و عده ای در خوشی و لذت خواهند بود. دلیل این سالیانی است برایم‌ روشن نیست ؟ چرا برای برخی شر می خواهد ؟

[SPOILER]
این تاپیک هم مثل باقی سوالاتم دیگه رفت قاطی باقالی ها فکر کنم.
فقط تو سوالاتم در این مدت همین فهمیدم به زور به دنیا میام و افراد دیگه حالشو بردن من مقصرم ، کمبود دارم من مقصرم، تو شر می افتم من مقصرم ، هزار تا بلا میاد سرم من مقصرم ، قدرت و زور ندارم من مقصرم ، اینکه برخی حال می برن برخی بدبختند من مقصرم ، اینکه حرف می زنم اعتراض می کنم من مقصرم ، اینکه نمی تونم من مقصرم ، اینکه اصلا می پرسم من مقصرم، اینکه امکان رشد ندارم من مقصرم، اینکه بدشانسم من مقصرم ، اینکه روزگار موقعیت هایی پیش میاره گرفتار میشی من مقصرم ، یکی دیگه توانایی و قدرت داره و همه حال می کنن جاش باشن اما تو گمی تو کل دنیا من مقصرم. اینکه ثانیه ها عذاب آور می گذره من مقصرم. اینکه عزت نداشته باشی مقصر منم، اینکه در حسرت باشی مقصر منم،
راست می گید هدف مبارزه است فرقی با راز بقا وجود نداره باید قوی باشی بخوری تا زنده بمونی وگرنه تو رو می خورن.
کسی هم که موقعیت و طینت خوب داره حقشه حال کنه کسی هم که نداره حقشه چون سهمش داده شده به اون تا تعادل برقرار بشه . کی گفته این عدالت نیست ؟
بالاخره پزشک باید از کمبود دیگران نون دربیاره ، روانشناس از خل و چلی دیگران نون دربیاره، یه عده از موش آزمایشگاهی شدن دیگران عبرت بگیرن،
کلا من محکومم محکوم بالاخره باید حکمش اجرا بشه .

افرادی میان و موارد بالا رو می خونن و کک کسی هم نمی گزد می روند و به خوش و بش خودشون می پردازند و یا بهتر کسی که خوش باشه اینجا پیداش نمی شه.

[/SPOILER]

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004583 نوشت:
شاکله چگونه به وجود آمده ؟ چه کسی آن را خلق کرده است ؟
کسی که از شاکله ی بد آگاه بوده چرا آن را به وجود آورده ؟!
چرا گفتید شاکله ذاتی نیست ؟ مثلا کسی اجدادش انسان های عصبی و تندخو هستند فرزند هم عصبی می شود وقتی بزرگ شد به خاطر این عصبانیت به خودش یا دیگران آسیب می زند.

باسلام
همانطور که گفتم شخصیت انسان تحت تاثیر عوامل مختلفی است که برخی از انها در اختیار انسان است و برخی نه.
مثلا شما نیز منافاتی با عرض بنده نداره.

دلسوخته;1004583 نوشت:
مورد بعدی اگر واقعا افعال انسان توسط او انجام می شود چرا قادر نیست آن را از بین برده و یا اصلاح کند ؟!

علتش هر چیزی میتونه باشه ولی در نهایت اختیار انسان که امری وجدانی و عقلانی است، مخدوش نمیشه.
یعنی با وجود همه شرایط انسان میتونه کاری برخلافشون انجام بده.

[=microsoft sans serif]

دلسوخته;1004583 نوشت:
اما مورد مهم تر مثلا کودکی که در شر افتاده و آسیب دیده باشد چطور باید خلاف جهت رودخانه حرکت کند ؟! انسان چند سال عمر می کند یا جهان چطور بیش می رود که کودک بتواند در جهت خلاف حرکت کند؟
چرا برخی فرشته ی نگهبان دارند ولی برخی در شر اسیر می شوند ؟ وعده ی خدا چرا عادلانه اعمال نمی شود ؟

شما بین دو حیثیت تفاوت قائل نشدید.
یک موقع بحث در مورد تاثیر حوادثی که در زندگی انسان روی میدهد، بر روی کیفیت و کیمیت زندگی دنیایی اوست.
یک موقع بحث در مورد تاثیر این حوادث در سعادت و شقاوت زندگی اخروی و کیفیت آن است.

در مورد نخست، حوادث زندگی انسان در کیفیت و کمیت زندگی انسان دخیلند و حتی گاهی اوقات، اختیار انسان و قدرت او در مقابل آن عوامل کاملا تحت سیطره قرار گرفته و مغلوب میشود. درست مانند کودکی که به خاطر برخی حوادث زندگی، سیر زندگی دنیوی اش تغییر میکند.
اما
در مورد دوم، حوادث زندگی انسان گرچه به عنوان بخشی از علت سعادت و شقاوت انسان است ولی همه آن نیست و اختیار انسان به هیچ وجه تحت سیطره کامل عوامل خارج از اراده او نیست.

مثالی که شما زدید، ناظر به جنبه نخست بحث بود که بنده منکر آن نیستم.

[=&quot]

دلسوخته;1004583 نوشت:
مکارم شیرازی:و کسانی که به جای او برای خود اولیا گرفتند، خدا برایشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وکیل نیستی.

[=&quot]این آیه در واقع در مقام تهدید است و می فرماید: خداوند انسان رادر همه ی آنچه که باید حفظ شود، حفظ می کند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط وظیفه ی ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وکیل است و اگر او بخواهد، با اسم حفیظ خویش آنان را از شرک - که یکی از مخاطرات بزرگ است - حفظ می کند.


[=&quot]بله خداوند میتواند این کار را انجام دهد.
[=&quot]اصلا اگر خداوند میخواست، میتوانست همه انسانها را از ابتدا سعادتمند و کامل خلق کند.
[=&quot]درست شبیه فرشتگان که یک حدی از کمال را دارند و خطا و گناه در آنها راه ندارد.
[=&quot]ولی خب اینطور نخواسته است.
[=&quot]بلکه در نقطه مقابل خواسته است که انسان با اختیار خود، کمال و سعادت خویش را انتخاب کند.

پرسش: چه منطقی و مبناهایی برای شکل گیری موقعیت ها در زندگی وجود دارد ؟
چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟
یک پدیده ی تصادفی است یا برنامه ریزی شده و ربطی به تقدیر دارد ؟
آیا طینت و باطن افراد برای فراهم شدن موقعیت ها بدون هنوز هیچ اقدامی تاثیر دارد ؟

پاسخ:
موقعیتها و شرایطی که در زندگی انسان پدید می آید، به دو بخش عمده تقسیم میشود. بخشی از موقعیتها، قبل از به دنیا آمدن تا ابتدای دوره ای است که انسان بتواند کار خیر و شری را اگاهانه انجام دهد. بخشی دیگر نیز پس از این دوره است.
بنابراین لازم است هر دو بخش به صورت مجزا بررسی و نقش هر یک بیان شود.

در مورد بخش اول ازموقعیتهای زندگی انسان، عواملی چند تاثیر دارد. عواملی از قبیل، موقعیتهای وراثتی، نحوه عملکرد والدین، محیط زندگی و اجتماع. در این میان، عامل اول از قبلی پر رنگتر است.
اینکه پدر و مادر قبل و بعد از انعقاد نطفه چگونه رفتار کرده باشند. و اینکه آنها چه لقمه ای را برای فرزند خود مهیا کرده باشند، تاثیر زیادی در مهیا شدن برخی موقعیتهای نیک و بد برای فرزند ایجاد میکند.

محیط زندگی فرد در خانواده و اجتماع نیز بسیار مهم است. فردی که در یک محیط مختلط در حال درس خواندن است با کسی که در محیط کاملا پاستوریزه شده و مراقبت شده درس میخواند و تلاش میکند در یک درجه از خطر پذیری نیستند.
فردی که در یک خانواده خلافکار بزرگ میشود با کسی که در خانواده یک انسان فرهنگی بزرگ شده است در یک درجه از قرار گرفتن در شرایط خلاف و بزه نیست.

اجتماع نیز بسیار موثر است. فردی که مثلا در یک محیط مذهبی هست که واقعا به دیانت اهمیت قائلند و بر اساس آن نیز عمل میکند، با کسی که مثلا در یک محیط بی بند و بار قرار دارد به یک اندازه در تیررس خلافکاری نیستند.

اما نکته مهم اینجاست که
اولا: هیچ یک از اینها، تنها و نهایتا در حد تاثیر گذاری و زمینه چینی برای عملکرد انسان نقش ایفا میکنند و نقش هیچ یک بر هم زننده اختیار و قدرت انتخاب انسان نیست.
انسان آنچنان قدرتی دارد که میتواند کاملا برخلاف جریان خروشان آب حرکت کند.
و اگر نمیتواند اینچنین رفتار کند، باید شرایط و زمینه های مخالف قوی را تغییر دهد و به تعبیر قران کریم مهاجرت کند.
آنجا که در پاسخ کسانی که شرایط محیطی را دستاویزی برای کارهای خلاف خود معرفی میکنند میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً »(1)
«
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏‌اند، [وقتى‏] فرشتگان جانشان را مى‏‌گيرند، مى‏‌گويند: «در چه [حال‏] بوديد؟» پاسخ مى‏‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‏ گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‏] بد سرانجامى است.»

بخش دوم از موقعیتهایی که برای انسان در زندگی اش ایجاد میشود، نیز گرچه باز هم تاحدودی متاثر از شرایطی است که در مرحله نخست بیان شد، ولی بیشتر از همه، متاثر از انتخابهای و عملکرد اختیاری خود فرد است.

یک دسته همان عوامل خارج از اختیار انسان است. یعنی نه انتخاب آنها به دست انسان بوده است و نه قدرت زدودن کامل انها را دارد.
مثلا اینکه در چه خانواده ای بوده است و از چه والدینی و از چه لقمه ای استفاده ای نموده است و در چه محیطی بزرگ شده است. اینها نه ایجادش به دست انسان بوده است و نه الان که بزرگ شده است، قدرت به هم زدن انها را دارد.
در مورد این دسته، که نحوه تاثیر گذاری اش با نحوه تاثیر گذاری این عوامل در دوره نخست تفاوتی ندارد. هم به همان اندازه متاثر است و هم انسان قدرت عملکرد برخلاف آن عوامل را دارد.

اما دسته دوم که یا ایجادش به دست انسان بوده است(مثلا اینکه در چه محیطی ساکن شود یا از چه مالی استفاده کند و در چه محیطی به کار مشغول شود و ....) یا قدرت بر هم زدنش را داشته است(مثلا محیط زندگی کودکی خودرا تغییر دهد یا سبک زندگی خود را تغییر دهد و ...)
در مورد این دسته نیز که کاملا مشخص است
شخص به واسطه ایجاد آن شرایط مقصر است، ولی
با این حال، این شرایط و زمینه ها، نیز علیت تام در عملکرد انسان ندارند و هرچقدر که قدرت آنها زیاد باشد، باز هم قدرت انتخاب را از انسان نمیگیرد و افراد میتوانند کاملا برخلاف آنها عمل کند.

بنابراین مشخص میشود که
هیچ عامل بیرون از انتخاب و اختیار انسان در عملکرد او نقش تام و تمام را ندارد و جز خود انسان، هیچ مسئول دیگری جوبگوی اعمال انسان نیست.

پی نوشت:
1. سوره نساء، آیه97

موضوع قفل شده است