جمع بندی اختیار و داشتن امکان تغییر سرنوشت

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختیار و داشتن امکان تغییر سرنوشت

باتوجه به اینکه درسرنوشت انسان به دست خوداوست چراخدابه حال دل بنده توجه نمی کندوبه اوبی احترامی می کندشایدبنده بخواهدصلاح خودرابه صلاح خداترجیح دهدآیاباوجوداختیاری که داردنمی تواند؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

مخاطب;1003696 نوشت:
باتوجه به اینکه درسرنوشت انسان به دست خوداوست چراخدابه حال دل بنده توجه نمی کندوبه اوبی احترامی می کندشایدبنده بخواهدصلاح خودرابه صلاح خداترجیح دهدآیاباوجوداختیاری که داردنمی تواند؟

با سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.

دوست گرامی تنها راه پاسخگویی به پرسشی که مطرح فرمودید، ایمان و اعتقاد به نظام معرفتی دینی است که در ادامه بخش هایی از آن را با هم مرور می کنیم:

1. خداوند موجودی است که عالم و قادر و خیرخواه است؛ و چون چنین است، به هر موجودی که شایسته وجود است، وجود می دهد و آن را موجود می سازد. بر همین اساس، خداوند ما را در این دنیا آفریده است. در واقع، آفرینش ما معلول خیرخواهی خداوند بوده است.

2. با این حال، تردیدی نیست که در این دنیا زندگی ما آمیخته با شرور و مشکلاتی است که ما در پیدایش آنها تقصیر نداریم. گاهی حوادث طبیعی سبب شرور و درد و رنج ما می شوند (مثلا زلزله باعث مرگ پدر ما می شود و ما را به درد و رنج مبتلا می سازد) و گاهی حوادث اختیاری و انسانی سبب شرور و درد و رنج ما می شوند (مثلا قتل و تصادف و کشته شدن نزدیکان و یا طلاق والدین مایه شرور و رنج ما می شوند و زندگی را برای ما سخت تر می سازند).

در هر دو صورت، این شرور ناشی از اختیار و انتخاب ما نبوده است. آری، برخی از شرور ناشی از بدرفتاری خود ما است. روشن است که در این صورت، ما مقصریم و باید مسئولیت آن درد و رنج را نیز بپذیریم. اما در مورد شروری که ما اختیار و انتخاب نکرده ایم، چه کسی مسئول است؟ گاهی انسانهای دیگر و گاهی طبیعت و ساختار علّی جهان که هر حادثه ای در پی علتش ایجاد می شود و راهی به رهایی از آن نیست. در این صورت، این سوال مطرح می شود که چرا خداوند جهان را به این شکل آفریده است که طبیعت یا انسانها بتوانند به ما آسیب وارد بسازند و مایه درد و رنج ما بشوند؟

3. در پاسخ به این پرسش گفتنی است که چون خداوند خیرخواه محض است و هیچ گاه شر و درد و رنج کسی را نمی خواهد، بنابراین، هدف اولیه اش این نبوده که جهان را با شرور بیافریند بلکه چون این شرور لازمه خلق این جهان است، شرور نیز آفریده شده اند. به بیان دیگر، چون خداوند بهترین خالق است، حتما بهترین فعل و خلق را از خودش بروز می دهد. در این صورت، اگر شر و رنجی در این نظام خلقت راه بیابد، ناشی از این است که مرتبه وجودی این جهان به گونه ای است که به گونه دیگری خلق نمی شد تا درد و رنج در آن نباشد. اگر چنین چیزی ممکن بود، خداوند حتما آن را می آفرید.

بنابراین، خداوند این جهان را خلق کرد چون خیرخواه است؛ و اگر شروری در این جهان است، ناشی از مرتبه وجودی ناقص این جهان است.

4. با این حال، خداوند چون خیرخواه است، حتی از همین شرور نیز استفاده بهینه کرده و آن را زمینه ای برای تکامل انسانها قرار داده است به گونه ای که هر کسی با ابتلا به مشکلات، روحش تعالی می یابد و از قدرت و قوت بیشتری برای سیر معنوی برخوردار می شود. البته این مطلب به این معنا نیست که تنها راه برای امتحان انسانها، شرور و درد و رنج است بلکه مستند به متون دینی می دانیم که امتحانات خداوند در قالب نعمات و خیرات نیز بروز می یابد بدین شکل که شخص در مواجهه با نعمات و خیرات، خودش را گم می کند یا نه. بگذریم از این که برخی از نعمات نیز نه برای امتحان کردن بندگان بلکه برای فرو رفتن آنها در عذاب است. این مطلب اخیر در مورد گناهکارانی که امیدی به نجات آنها نیست رخ می دهد.

5. بنابراین، تاکنون روشن شد که خداوند خیرخواه است و چون چنین است ما را خلق کرده است؛ ولی چون مرتبه وجودی جهان به گونه ای است که خالی از شرور نمی شود، بنابراین، این جهان با شرور آمیخته شده است. خداوند نیز از همین ظرفیت برای تکامل انسانها استفاده می کند؛ همانطور که از نعمات و خیرات نیز بدین منظور استفاده می کند.

6. اما اینک به این سوال می پردازیم که یک مومن در مواجهه با این جهان، چه واکنشی باید داشته باشد؟ مستند به متون دینی مشخص می شود که یک مومن در مواجهه با نعمات نباید خودش را گم کند و حریم الهی را نادیده بگیرد. همچنین در مواجهه با شرور نباید بی تابی کند و از خیر و رحمت الهی مایوس شود.

بی جهت نیست که خداوند در آیات 153 تا 157 سوره مبارکه بقره خطاب به مومنان می فرماید:

« اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر(و استقامت) و نماز، كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است ... قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى‏گرديم. اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت‏يافتگان».

7. بنابراین، در برابر مشکلات باید صبوری کرد و از یاد خدا غافل نشد. اما نباید صبوری را به معنای رکود و تنبلی و انفعال محض گرفت. توجه به سیره پیشوایان دینی نشان می دهد که می توان و می بایست با کوشش و تلاش، شرایط ناگوار و نامطلوب را تغییر داد. یکی از راه های غلبه بر مشکلات (نه تنها راه)، دعا کردن و استمداد از خداوند است چنانچه که خداوند ما را به استغاثه و فراخواندن خدا، امر کرده است.

بنابراین، در همه شرایط خصوصا در هنگام سختی ها باید خدا را فراخواند و باید بدانیم که خداوند نیز وعده داده است که پاسخگوی دعای ما باشد:

«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»؛ یعنی: و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم. دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند(و به مقصد برسند).(1)

8. اما باید دانست که استجابت دعا لزوما به معنای برآورده کردن محتوای دعا نیست. استجابت دعا بدین معنا است که خداوند دعای شما را می شنود و به بهترین شکل به آن پاسخ می دهد: گاهی بهترین پاسخ، برآورده کردن حاجت است و گاهی نه. اگر ما مومنان حقیقتا معتقدیم که خداوند عالم وقادر و خیرخواه مطلق است، باید بدانیم که او بهتر از ما می فهمد و بهتر از ما خیر ما را می داند و بهتر از ما برای ما خیرخواهی می کند.

در این صورت، ممکن است در موردی ما امری را مکروه بدانیم اما خداوند آن را برای ما خیر می داند و یا بالعکس:

« وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(2)؛ یعنی: «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.»

در این صورت، روشن می شود که اگر خداوند دعایی را برآورده نمی سازد، از این جهت است که خداوند خیرخواه محض است و فقط خیر را ایجاد می سازد، از این رو، دعایی که محتوایش خیر نیست را برآورده نمی سازد حتی اگر ما بواسطه جهلی که داریم آن امر را خیر تلقی می کنیم. از همین رو، خداوند ترجیح می دهد آن دعا را برآورده نکند تا در فرصت دیگر در دنیا یا آخرت، آن را جبران بسازد.

گاهی هم خداوند خیر را چنین می داند که فعلا آن دعا را برآورده نکند تا ما با توکل و تلاش بیشتر، استعدادهای درونی خودمان را شکوفا کنیم تا در فرصت مناسب به وضعیت مطلوبتری دست یابیم. گاهی سختی و مشکلات و فقدان پشتوانه مالی سبب می شود که ما درک درستی از استعدادهای خودمان داشته باشیم و با اهتمام به آنها، در مسیر کسب دانش یا مهارتی که در آن مستعدیم بکوشیم تا بعد از مدتی به درجه قابل قبولی از علم و مهارت دست یابیم و زندگی دنیوی بهتری برای خودمان رقم بزینم و به درجه ای از تکامل روحی دست یابیم که بعد از دستیابی به نعمات نیز از یاد خداوند غافل نشویم و همواره حضورش را در زندگی احساس کنیم و نهایتا به سعادت ابدی دست یابیم.

9. به هر حال، اگر مومنیم و به خیرخواهی خدا و محدودیت های خودمان معترفیم، می بایست به تدبیر الهی اعتماد کنیم و به او توکل نماییم تا نهایتا به خیر واقعی دست یابیم. خیر واقعی محدود به خیر دنیوی نیست چنانچه که زندگی ما محدود به زندگی دنیوی نیست.

آری ما مختاریم ولی اینطور نیست که تمامی حوادث بر اساس میل و خواسته ما رخ می دهند. برخی مطابق میل ما است و برخی نیست. آری، در واکنش به این نعمات و شرور، مختاریم و خودمان تعیین می کنیم که چه رفتاری از خودمان بروز دهیم. ما مومنیم و می کوشیم تا در موقعیتی که خداوند برایمان رقم زده است(و یا گاهی خودمان بواسطه رفتارهای سابقمان آن موقعیت را رقم زده ایم)، بهترین رفتار را از خودمان بروز دهیم و همواره با خداوند رازونیاز کنیم به این امید که نهایتا سعادتمند شویم و به آرامش و لذت ابدی دست یابیم.

اگر خداوند خیر بداند، دعا و تلاش ما در راستای تغییر حوادث را برآورده می سازد و به نتیجه مطلوب می رساند اما اگر خیر نداند، آن را برآورده نمی کند اما حتما آن را در موقعیت دیگر (خواه در دنیا خواه در آخرت) به بهترین شکل جبران می سازد. در این زمینه روایات متعددی مطرح شده که در صورت تمایل در پست های بعد به آنها می پردازیم.

10. آنچه گذشت، نکاتی در باب نظام معرفتی دینی است که ایمان و اعتقاد به آنها می تواند پاسخگوی پرسشی باشد که شما مطرح فرمودید. اگر ابهام و اشکالی نسبت به پرسش مذکور داشتید، خوشحال می شویم آن را با ما در میان بگذارید تا در اسرع وقت پاسخگوی شما دوست گرامی باشیم. در پناه خداوند موفق و پیروز باشید.

پی نوشت ها:

1. بقره: 186.
2. بقره: 216.

منظور این بودچراخداهل معامله نیست بنده اراده کرده به جهنم بروداما دنیای بالذت رادرک نمی کند مگرنگفت"من کان یریدحرث الدنیا نوتیه منها"؟

مخاطب;1004213 نوشت:
منظور این بودچراخداهل معامله نیست بنده اراده کرده به جهنم بروداما دنیای بالذت رادرک نمی کند مگرنگفت"من کان یریدحرث الدنیا نوتیه منها"؟

سلام و عرض ادب

متشکرم از توضیحات تکمیلی شما.

در این آیه (مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها(شوری: 20)) «منها» بیانگر من تبعیض است؛ یعنی بعضی از آنچه می خواهد را به او می دهیم. در واقع، حرف «مِن» در زبان عربی معانی مختلفی دارد که یکی از آنها بیانگر تبعیض است.

به همین جهت در آیه مشابه دیگری آمده است: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ» (اسراء: 18) یعنی: « آن كس كه(تنها) زندگى زودگذر(دنيا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم-و به هر كس اراده كنيم- مى‏دهيم»

بنابراین، اینطور نیست که اگر کسی هر آنچه از دنیا را بخواهد خداوند به او بدهد؛ بلکه خداوند متناسب با اراده خودش، بعضی از هر آنچه را که آن کس از دنیا بخواهد، به او می دهد.

بعد از این که معنای آیه را فهمیدیم، به این پرسش می پردازیم که چرا خداوند به طالب دنیا، همه آنچه او از دنیا می خواهد را نمی دهد؟ پاسخ به این پرسش از این قرار است که خداوند مالک حقیقی هستی است و حقی بر او نداریم تا او موظف به ادای آن باشد؛ و همچنین او حکیم است و اگر امور دنیا را قبض و بسط می دهد، حتما حکمتی دارد.

گاهی می شود که خداوند طالب دنیا را غرق در نعمت می کند تا او در کفر بماند: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»(توبه: 55)؛ یعنی: « و(فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ خدا مى‏خواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند»

ولی گاهی هم چنین نمی کند چنانچه که در زندگی پیرامونی خودمان نیز آن را می یابیم که گروهی از مردم طالب دنیا هستند و ایمان ندارند اما در تنگدستی به سر می برند.

بنابراین، او مالک است و تدبیر نهایی امور در دست او است و بر اساس حکمتی که نزدش حاضر است، امور را تدبیر می کند.

پرسش:
باتوجه به اینکه سرنوشت انسان به دست خود اوست، چرا خدا به حال دل بنده توجه نمی کند و به او بی احترامی می کند؟ شاید بنده بخواهد صلاح خود را به صلاح خدا ترجیح دهد. آیا انسان با وجود اختیاری که دارد نمی تواند سرنوشت خودش را خودش رقم بزند و برخلاف مصلحت اندیشی خدا کاری کند؟ منظورم این هست که چرا خدا اهل معامله نیست؟ بنده اراده کرده لذت ببرد و نهایتا به جهنم برود اما خداوند به او دنیای با لذت را نمی دهد. مگر خدا نگفت "من کان یریدحرث الدنیا نوتیه منها"؟

پاسخ:

برای پاسخ به پرسش مورد نظر و اصلاح تصویری که از اراده الهی داریم، نخست آیه مورد نظر در پرسش را مورد بررسی قرار می دهیم: «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في‏ حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ»(1) كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، به كشت او بركت و افزايش مى ‏دهيم و بر محصولش مى‏ افزاييم؛ و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد، كمى از آن به او مى‏ دهيم امّا در آخرت هيچ بهره ‏اى ندارد.

در تفسیر این آیه باید به این نکته توجه کرد که «منها» بیانگر «مِن» تبعیض است؛ یعنی بعضی از آنچه می خواهد را به او می دهیم. در واقع، حرف «مِن» در زبان عربی معانی مختلفی دارد که یکی از آنها بیانگر تبعیض است. «ها» در «منها» نیز ظاهرا به «دنیا» بر می گردد چرا که دنیا مونث است (بر وزن فُعلی همچون کبری و صغری و ...) و ادامه آیه نیز شاهدی بر این مدعا است که دنیا در برابر آخرت مطرح شده است: «وَ مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِن نَّصِيب». پس معنای آیه این می شود که هر کسی چنین بخواهد که برای دنیا کسب و کار کند، از دنیا چیزی به او می دهیم اما در آخرت چیزی به او نمی دهیم.

اما چقدر به او می دهیم؟ همه آنچه می خواهد یا بعضی از آنچه را می خواهد؟ مستند به تجارب عادی خودمان در زندگی و مستند به آیات قرآنی می فهمیم که خداوند آنچه را به او می دهد که خودش می خواهد. یعنی اعطای مواهب دنیا به شخص دنیاگرا، بر اساس مشیت الهی است: به یکی خیلی می دهد و به یکی کمتر. به همین جهت در آیه مشابه دیگری آمده است: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ» (2) آن كس كه(تنها) زندگى زودگذر(دنيا) را مى‏ طلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم-و به هر كس اراده كنيم- مى ‏دهيم.

بنابراین، اینطور نیست که اگر کسی هر آنچه از دنیا را بخواهد خداوند به او بدهد؛ بلکه خداوند متناسب با اراده خودش، بعضی از هر آنچه را که آن کس از دنیا بخواهد، به او می دهد.

بعد از این که معنای آیه را فهمیدیم، به این پرسش می پردازیم که چرا خداوند به طالب دنیا، همه آنچه او از دنیا می خواهد را نمی دهد؟ پاسخ به این پرسش از این قرار است که خداوند مالک حقیقی ما است و حقی بر او نداریم تا او موظف به ادای آن باشد؛ و همچنین او حکیم است و اگر امور دنیا را قبض و بسط می دهد، حتما حکمتی دارد.

گاهی می شود که خداوند طالب دنیا را غرق در نعمت می کند تا او در کفر بماند: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»(3)؛ یعنی: « و(فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ خدا مى‏ خواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند».

ولی گاهی هم چنین نمی کند چنانچه که در زندگی پیرامونی خودمان نیز آن را می یابیم که گروهی از مردم طالب دنیا هستند و ایمان ندارند اما در تنگدستی به سر می برند.

بنابراین، او مالک حقیقی جهان است و تدبیر نهایی امور در دست او است و بر اساس حکمتی که نزدش حاضر است، امور را تدبیر می کند. همین قدر می دانیم که تدبیر الهی حکیمانه و عادلانه است و کار بیهوده و ناپسند و ظالمانه انجام نمی دهد؛ حتی اگر ما بواسطه جهل و محدودیت معرفتی خودمان، به آن عدل و حکمت پی نبریم.

آری، ما انسانها مختاریم و می توانیم سرنوشت خودمان را تعیین کنیم که کافر شویم یا مومن. حتی می توانیم با کوشش و تلاش، زندگی دنیوی مرفهی برای خودمان ترتیب دهیم اما این که بگوییم خداوند ملزم است درخواست ما را در این زمینه مستجاب کند و حتما زندگی دنیوی مرفهی برای ما ترتیب دهد، سخن نادرستی است چرا که اساسا ما حقی نسبت به خداوند نداریم تا او را ملزم به اجابت دعا کنیم. اگرچه خداوند وعده داده است که دعای ما را می شنود و جواب می دهد اما نفرموده است که هر آنچه بخواهیم را برآورده می سازد. گاهی به خاطر این که گناهکاریم، دعای ما را برآورده نمی سازد و گاهی به خاطر این که مومنیم خیرخواهی می کند و دعای ما را که نتیجتا به شر می انجامد برآورده نمی سازد و ... تدبیر الهی حتما بر محور حکمت و عدالت است اما این که چگونه چنین تدبیر حکیمانه و عادلانه ای رخ می دهد در محدوده معرفت ما نیست و نمی توانیم به تمامی جوانبش آگاهی داشته باشیم.

پی نوشت ها:
1. شوری: 20
2. اسراء: 18
3. توبه: 55


موضوع قفل شده است