جمع بندی همسرم زبان بسیار تلخی داره

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همسرم زبان بسیار تلخی داره

سلام مردی 38 ساله کارمند. حدود 9 ساله ازدواج کردم همسرم پرستار
زبان بسیار تلخی داره همیشه طلب کاره هر وقت میاد خونه غر می زنه هرچی فحش و ناسزا بلد بار من و دخترم می کنه بسیار وسواس تمیزی داره یعنی جای غذا پختن فقط می شویه و جارو می زنه من و دخترم حق نداریم رو مبل بشینیم چون کثیف میشه و....
تا حالا یاد ندارم برام چایی بریزه فقط ی دونه برای خودش و...
نمی دونم چیکار کنم مریض شدم افتادم خونه اصلا انگار نه انگار ی لیوان آب دستم نداد.
من ماهیانه مقداری پول تو جیبی بحساب اش می ریزم خرید خونه رو هم انجام می دم ولی هیچ وقت غذا نمی پزه همش ساندویچ یا گرسنه می گذرونم نمی دونم چیکار کنم الان ی ماهی
هست باهاش کاری ندارم صحبت نمی کنم ولی ایشون فحاشی می کنه من سکوت می کنم دخترام هم اذیت میشه اگه امکان داری راهنمایی کنید با تشکر فراوان از شما

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد امید

[TD][/TD]

Mehdijan59;1002844 نوشت:
سلام مردی 38 ساله کارمند. حدود 9 ساله ازدواج کردم همسرم پرستار
زبان بسیار تلخی داره همیشه طلب کاره هر وقت میاد خونه غر می زنه هرچی فحش و ناسزا بلد بار من و دخترم می کنه بسیار وسواس تمیزی داره یعنی جای غذا پختن فقط می شویه و جارو می زنه من و دخترم حق نداریم رو مبل بشینیم چون کثیف میشه و....
تا حالا یاد ندارم برام چایی بریزه فقط ی دونه برای خودش و...
نمی دونم چیکار کنم مریض شدم افتادم خونه اصلا انگار نه انگار ی لیوان آب دستم نداد.
من ماهیانه مقداری پول تو جیبی بحساب اش می ریزم خرید خونه رو هم انجام می دم ولی هیچ وقت غذا نمی پزه همش ساندویچ یا گرسنه می گذرونم نمی دونم چیکار کنم الان ی ماهی
هست باهاش کاری ندارم صحبت نمی کنم ولی ایشون فحاشی می کنه من سکوت می کنم دخترام هم اذیت میشه اگه امکان داری راهنمایی کنید با تشکر فراوان از شما

سلام
تحمل کردنِ همسری که زبان تلخی دارد، کار سختی است. شما در روز با افراد مختلفی برخورد می کنید و وقتی به خانه می آیید، انتظار دارید همسرتان با خوشرویی با شما برخورد نماید؛ اما رفتارهای همسرتانْ شما و دخترتان را غمگین می سازد. از شما می خواهم زود قضاوت نکنید و تا پایانِ بحثْ مطالبِ مرا بخوانید.

از آن جائی که در پاسخگوییِ مجازی فقط حرف های یک طرف را می فهمیم، نمی توانیم حرف های طرف دیگر را متوجه شویم و تصویری کاملا منطبق بر واقعیت از مشکل به دست آوریم. در پاسخ های قبلی این مطلب را بارها تکرار کرده ام که ما روانشناس ها در بررسیِ روابط به دنبال مقصّر نمی گردیم. چون چنین کاری اصولا بی فایده است. مشکلات میان افراد در خانواده ناشی از اشتباه یک نفر نمی باشد؛ بلکه هر یک از اعضا بخشی از مشکل را به دوش می کشند. اینکه فکر کنیم رفتار غلطِ یک نفر باعثِ ایجاد روابط تیره و تار شده، درست نیست. زیرا بر خلاف پدیده های شیمی و فیزیک که از «علیّتِ خطّی» تبعیّت می کنند، خانوادهْ یک سیستم است که همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. در تغییرات شیمی و فیزیک، یک شیءْ علّتِ شیء دیگر می باشد. به عنوان مثال وقتی کُلر با سدیم ترکیب می شود، این ترکیبْ علّت برای تشکیلِ کُلریدِ سدیم (نمک طعام) می شود. پس ترکیبِ دو عنصر، علّت و تشکیلِ نمک طعامْ معلول می باشد. به این نوع علیّت، «علّیّتِ خطّی» می گویند. یعنی یک شیءْ باعثِ پیدایشِ یک شیءِ دیگر می شوند. "الف" باعثِ "ب" و "ب" باعثِ "پ" می شود و "پ" باعثِ "ت" می شود. اگر شما چنین دیدگاهی در مورد خانواده و رویدادهای آن داشته باشید، معتقد می شوید که علّتِ روابطِ تیره یِ شما و همسرتان، فقط رفتارهای همسرتان است.
اما این الگویِ «توپِ بیلیارد» که می گوید:«نیرو فقط در یک سمت حرکت می کند و در مسیر خودْ اشیاءِ دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد»، در روابطِ بشریْ کاراییِ چندانی ندارد.
دیدگاهِ «علّیّتِ خطّی» مدّت هاست که جایگاهی در خانواده درمانیِ علمی ندارد. زیرا امروزه به خانواده به چشم یک سیستم نگاه می شود که همه اعضا در پیدایشِ رویدادها نقش دارند. در یک سیستم، همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. به این نوع علّیّت، «علّیِتِ حَلقوی» می گویند. در این نوع علّیّت، هیچ فردی به تنهایی علّت برای یک موضوع نیست و هیچ رویدادیْ معلولِ رویدادِ قبل از خود نیست. در این دیدگاه، وقتی مشکلی در خانواده بُروز می کند، مثلا بین زن و شوهر اختلافِ شدیدی بروز می کند، اشتباه است دنبالِ مقصّر بگردیم. زیرا همه اعضای خانواده در بُروزِ آن نقش داشته اند.

اینکه همسرتان فحش و ناسزا می گوید، نوعی پرخاشگری است. پرخاشگریْ «رفتاری است به قصد آسیب رساندن (زبانی یا جسمانی) به فردی دیگر یا نابود کردنِ داراییِ دیگران». پرخاشگری ممکن است از راه مشاهده یا تقلید آموخته شود. همسرتان ممکن است در کودکی رفتارهای پرخاشگرانه مادر یا پدر یا خواهرِ بزرگ تر یا دوستش را دیده و آنها را یادگرفته باشد. هر فردی در مواجهه با اتفاقاتِ استرس زا یا نرسیدن به یک هدفْ(ناکامی) عصبانی و خشمگین می شود. اینکه فرد پس از احساسِ خشمْ چه کاری انجام دهد، بستگی دارد به اینکه چه رفتارهایی را در پاسخ به شرایطِ استرس زا یا ناکامی یاد گرفته باشد. فردی که با شرایط استرس زا مواجهه می شود، ممکن است از دیگران کمک بگیرد یا گوشه گیری نماید یا برای حلّ کردن استرسش ورزش کند یا به موادّ مخدر و الکل پناه ببرد یا مانند همسرِ شما پرخاشگری نماید. اینکه افراد در برابرِ استرس چه کار کنند، به گذشته یِ آنها بستگی دارد. اگر در گذشته پس از بُروزِ پرخاشگریِ کلامی، اطرافیانِ همسرتان با تشویق یا سکوت نوعی پاداش به او داده اند، مسلّم است که امروز نیز این رفتارش تکرار می شود و شما نیز با سکوت تان متأسفانه نوعی پاداش به همسرتان داده اید و به این صورت باعث شده اید که رفتارِ پرخاشگریِ او تکرار شود. اگر در گذشته اطرافیانِ همسرتان و شما پس از پرخاشگریِ کلامیِ او، این کارش را با سکوت یا برآورده کردنِ خواسته اش تشویق نمی کردید، همسرتان یاد می گرفت که پس از استرس نباید به پرخاشگریِ کلامی دست بزند.

احتمالا می گویید:«یعنی من باید پس از هر بار فحش و ناسزای همسرم، او را کتک بزنم؟». در جواب می گویم: خیر؛ کتک زدن خود نوعی پرخاشگری است و پرخاشگری را نباید با پرخاشگری درمان کرد. همسر شما پرستار است. پرستاری شغلی است که از یک سو استرسِ زیادی به پرستار وارد می کند و از سویی دیگر درآمدِ آن از درآمدِ پزشکان پایین تر است. پس همسرتان در این شغل، هم استرس زیادی را تحمل می نماید و هم به پاداشی که انتظار دارد(حقوق مناسب) نمی رسد(ناکامی). او از گذشته خود نیز یادگرفته که در پاسخ به شرایط استرس زا و ناکامیْ دست به پرخاشگری بزند. اما او به احتمال زیاد نمی تواند در محیط کارش دست به پرخاشگری بزند؛ زیرا در آن صورت کارش را از دست می دهد. همسرتان به جای اینکه عصبانیتش را بر سر بیماران یا مدیران بیمارستان خالی کند، آن را به سویی کم خطرتر سوق می دهد؛ یعنی خشمش را بر سر شما و فرزندش خالی می نماید. به این روش، «جابه جایی» می گویند. با این کار، احساسِ استرسش را بدون اینکه نتیجه ناگواری برایش داشته باشد تخلیه می کند.
می پرسید:«با این وضعیت، من چه کار باید بکنم؟»

شما باید راهکارهای زیر را انجام دهید:
الف) وقتی همسرتان
غُر می زند، به حرف هایش گوش دهید و به جای دادنِ راه حلّ، فقط به او بگویید:«می دونم کار سختی داری. درکت می کنم. می فهمم». راهِ حلّ برای مشکلاتش ارائه ندهید. ویژگی های اخلاقیِ زن ها با مردها فرق دارد. زن ها وقتی غُر می زنند، به دنبال پیداکردنِ راه حلّ نیستند؛ بلکه فقط گوش شنوایی می خواهند که حرفشان را بشنود و با آنها همدردی کند. پس فقط با گفتنِ جملات بالا و مانندِ آنها با او همدردی کنید.

ب) وقتی همسرتان فحش و ناسزا می گوید، سکوت نکنید؛ بلکه از سبک رفتارِ قاطعانه استفاده کنید. توضیح:
ما در ارتباط با اطرافیان به سه سَبک رفتاری برخورد می کنیم:

1- سَبک پرخاشگرانه:
در این سبک همواره به دنبال مقصر هستیم و انگشت اشاره ما به سمت اطراف است تا یک مقصّر بیابیم. با احساسات خود آشنا نیستیم و مُدام در کلمات خود از متلک استفاده می کنیم و لحنمان تُند است:«تو این کار را کردی»، «این طوری گفتی» و.... همسرِ شما از این سبک رفتاری استفاده می کند. زیربنای رفتارِ پرخاشگرانه این است که نیازهای فرد همیشه بر حقّ و مهمّ تر از نیازها و خواسته های دیگران است. فردی که خشمگین می شود، معتقد است که حقّ دارد به آن چه می خواهد برسد و کاری را که دوست دارد، انجام دهد. در این حالت ممکن است صدایش را بلند کند یا به شکلی تحقیرآمیز یا تهدیدکننده حرف بزند. امّا مسلّماً این کار، صمیمیّت را از بین می برد.

2- سَبک مُنفَعِلانه:
فرد منفعل در مقابل دیگران بیشترین پاسخش سکوت، لبخند یا تأیید است؛ اما بعد ناراحت می شود، بدگویی می کند و از دیگران می خواهد که از او حمایت کنند. نگاه چشمی ندارد، همیشه عصبانیت های پنهانی دارد. زیر بنای رفتارِ انفعالی این است که نیازهای فرد از نیازها و خواسته های دیگران بی اهمّیت تر است. در این حالت فرد معتقد است که شایسته آن چه می خواهد نیست. به جای آن همه تلاشش را بر این می گذارد که خواسته فردِ دیگری را محقّق کند تا به هدف هایش برسد. در صورتی که این وضعیت ادامه یابد، به فردی بی اراده و منفعل تبدیل می شود که همیشه منتظر است دیگران برای او تصمیم بگیرند. شما در برخورد با فحش و ناسزای همسرتان از این سَبکِ رفتاری استفاده می کنید.

3- سبک قاطعانه:
چنین فردی کاملاً به احساساتِ خود آگاه است. در عین این که به دیگران و خودش بی احترامی نمی کند؛ اما می تواند ناراحتی های خود را مطرح کند و به راحتی «نَه» بگوید. زیر بنای رفتارِ قاطعانه این است که فرد حق دارد نیازهایش را دنبال کند و دیگران هم مُتقابلاً این حق را دارند که دنبال تحقّق نیازهای خود باشند. فرد در جریان تحقّق بخشیدن به نیازها و خواسته های خود، حقّ و حقوق دیگران را رعایت می کند و برای خواسته ها و احساسات آنها ارزش قائل است.

مثال یک: همسرتان پس از آمدن به خانه فحش می دهد و ناسزا می گوید:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیّت] حرف دهنت را بفهم. حق نداری حرفِ بد بزنی.
سبک رفتاریِ منفعلانه:
ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] همان طور که انتظار دارید من به شما احترام بگذارم، من هم متقابلاً انتظار دارم به من احترام بگذارید.

مثال دو: همسرتان از شما چیزی می خواهد. اما در آن زمان نمی توانید یا دوست ندارید این کار را انجام دهید و همسرتان فحش می دهد:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیت] حقّ نداری به من فحش بدی. تو .... هستی[شما هم فحش می دهید].
سبک رفتاریِ منفعلانه:
شما ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] من فعلا نمی توانم کاری که از من خواسته ای را انجام دهم. فحش دادن هیچ فایده ای برایت ندارد.

رفتار قاطعانه و بدون داد و بی داد را تمرین کنید و در برابرِ فحش ها و خواسته هایِ غیرمنطقیِ همسرتان از آن بهره بگیرید.

ادامه دارد...

امید;1002886 نوشت:
سلام
تحمل کردنِ همسری که زبان تلخی دارد، کار سختی است. شما در روز با افراد مختلفی برخورد می کنید و وقتی به خانه می آیید، انتظار دارید همسرتان با خوشرویی با شما برخورد نماید؛ اما رفتارهای همسرتانْ شما و دخترتان را غمگین می سازد. از شما می خواهم زود قضاوت نکنید و تا پایانِ بحثْ مطالبِ مرا بخوانید.

از آن جائی که در پاسخگوییِ مجازی فقط حرف های یک طرف را می فهمیم، نمی توانیم حرف های طرف دیگر را متوجه شویم و تصویری کاملا منطبق بر واقعیت از مشکل به دست آوریم. در پاسخ های قبلی این مطلب را بارها تکرار کرده ام که ما روانشناس ها در بررسیِ روابط به دنبال مقصّر نمی گردیم. چون چنین کاری اصولا بی فایده است. مشکلات میان افراد در خانواده ناشی از اشتباه یک نفر نمی باشد؛ بلکه هر یک از اعضا بخشی از مشکل را به دوش می کشند. اینکه فکر کنیم رفتار غلطِ یک نفر باعثِ ایجاد روابط تیره و تار شده، درست نیست. زیرا بر خلاف پدیده های شیمی و فیزیک که از «علیّتِ خطّی» تبعیّت می کنند، خانوادهْ یک سیستم است که همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. در تغییرات شیمی و فیزیک، یک شیءْ علّتِ شیء دیگر می باشد. به عنوان مثال وقتی کُلر با سدیم ترکیب می شود، این ترکیبْ علّت برای تشکیلِ کُلریدِ سدیم (نمک طعام) می شود. پس ترکیبِ دو عنصر، علّت و تشکیلِ نمک طعامْ معلول می باشد. به این نوع علیّت، «علّیّتِ خطّی» می گویند. یعنی یک شیءْ باعثِ پیدایشِ یک شیءِ دیگر می شوند. "الف" باعثِ "ب" و "ب" باعثِ "پ" می شود و "پ" باعثِ "ت" می شود. اگر شما چنین دیدگاهی در مورد خانواده و رویدادهای آن داشته باشید، معتقد می شوید که علّتِ روابطِ تیره یِ شما و همسرتان، فقط رفتارهای همسرتان است.
اما این الگویِ «توپِ بیلیارد» که می گوید:«نیرو فقط در یک سمت حرکت می کند و در مسیر خودْ اشیاءِ دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد»، در روابطِ بشریْ کاراییِ چندانی ندارد.
دیدگاهِ «علّیّتِ خطّی» مدّت هاست که جایگاهی در خانواده درمانیِ علمی ندارد. زیرا امروزه به خانواده به چشم یک سیستم نگاه می شود که همه اعضا در پیدایشِ رویدادها نقش دارند. در یک سیستم، همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. به این نوع علّیّت، «علّیِتِ حَلقوی» می گویند. در این نوع علّیّت، هیچ فردی به تنهایی علّت برای یک موضوع نیست و هیچ رویدادیْ معلولِ رویدادِ قبل از خود نیست. در این دیدگاه، وقتی مشکلی در خانواده بُروز می کند، مثلا بین زن و شوهر اختلافِ شدیدی بروز می کند، اشتباه است دنبالِ مقصّر بگردیم. زیرا همه اعضای خانواده در بُروزِ آن نقش داشته اند.

اینکه همسرتان فحش و ناسزا می گوید، نوعی پرخاشگری است. پرخاشگریْ «رفتاری است به قصد آسیب رساندن (زبانی یا جسمانی) به فردی دیگر یا نابود کردنِ داراییِ دیگران». پرخاشگری ممکن است از راه مشاهده یا تقلید آموخته شود. همسرتان ممکن است در کودکی رفتارهای پرخاشگرانه مادر یا پدر یا خواهرِ بزرگ تر یا دوستش را دیده و آنها را یادگرفته باشد. هر فردی در مواجهه با اتفاقاتِ استرس زا یا نرسیدن به یک هدفْ(ناکامی) عصبانی و خشمگین می شود. اینکه فرد پس از احساسِ خشمْ چه کاری انجام دهد، بستگی دارد به اینکه چه رفتارهایی را در پاسخ به شرایطِ استرس زا یا ناکامی یاد گرفته باشد. فردی که با شرایط استرس زا مواجهه می شود، ممکن است از دیگران کمک بگیرد یا گوشه گیری نماید یا برای حلّ کردن استرسش ورزش کند یا به موادّ مخدر و الکل پناه ببرد یا مانند همسرِ شما پرخاشگری نماید. اینکه افراد در برابرِ استرس چه کار کنند، به گذشته یِ آنها بستگی دارد. اگر در گذشته پس از بُروزِ پرخاشگریِ کلامی، اطرافیانِ همسرتان با تشویق یا سکوت نوعی پاداش به او داده اند، مسلّم است که امروز نیز این رفتارش تکرار می شود و شما نیز با سکوت تان متأسفانه نوعی پاداش به همسرتان داده اید و به این صورت باعث شده اید که رفتارِ پرخاشگریِ او تکرار شود. اگر در گذشته اطرافیانِ همسرتان و شما پس از پرخاشگریِ کلامیِ او، این کارش را با سکوت یا برآورده کردنِ خواسته اش تشویق نمی کردید، همسرتان یاد می گرفت که پس از استرس نباید به پرخاشگریِ کلامی دست بزند.

احتمالا می گویید:«یعنی من باید پس از هر بار فحش و ناسزای همسرم، او را کتک بزنم؟». در جواب می گویم: خیر؛ کتک زدن خود نوعی پرخاشگری است و پرخاشگری را نباید با پرخاشگری درمان کرد. همسر شما پرستار است. پرستاری شغلی است که از یک سو استرسِ زیادی به پرستار وارد می کند و از سویی دیگر درآمدِ آن از درآمدِ پزشکان پایین تر است. پس همسرتان در این شغل، هم استرس زیادی را تحمل می نماید و هم به پاداشی که انتظار دارد(حقوق مناسب) نمی رسد(ناکامی). او از گذشته خود نیز یادگرفته که در پاسخ به شرایط استرس زا و ناکامیْ دست به پرخاشگری بزند. اما او به احتمال زیاد نمی تواند در محیط کارش دست به پرخاشگری بزند؛ زیرا در آن صورت کارش را از دست می دهد. همسرتان به جای اینکه عصبانیتش را بر سر بیماران یا مدیران بیمارستان خالی کند، آن را به سویی کم خطرتر سوق می دهد؛ یعنی خشمش را بر سر شما و فرزندش خالی می نماید. به این روش، «جابه جایی» می گویند. با این کار، احساسِ استرسش را بدون اینکه نتیجه ناگواری برایش داشته باشد تخلیه می کند.
می پرسید:«با این وضعیت، من چه کار باید بکنم؟»

شما باید راهکارهای زیر را انجام دهید:
الف) وقتی همسرتان
غُر می زند، به حرف هایش گوش دهید و به جای دادنِ راه حلّ، فقط به او بگویید:«می دونم کار سختی داری. درکت می کنم. می فهمم». راهِ حلّ برای مشکلاتش ارائه ندهید. ویژگی های اخلاقیِ زن ها با مردها فرق دارد. زن ها وقتی غُر می زنند، به دنبال پیداکردنِ راه حلّ نیستند؛ بلکه فقط گوش شنوایی می خواهند که حرفشان را بشنود و با آنها همدردی کند. پس فقط با گفتنِ جملات بالا و مانندِ آنها با او همدردی کنید.

ب) وقتی همسرتان فحش و ناسزا می گوید، سکوت نکنید؛ بلکه از سبک رفتارِ قاطعانه استفاده کنید. توضیح:
ما در ارتباط با اطرافیان به سه سَبک رفتاری برخورد می کنیم:

1- سَبک پرخاشگرانه:
در این سبک همواره به دنبال مقصر هستیم و انگشت اشاره ما به سمت اطراف است تا یک مقصّر بیابیم. با احساسات خود آشنا نیستیم و مُدام در کلمات خود از متلک استفاده می کنیم و لحنمان تُند است:«تو این کار را کردی»، «این طوری گفتی» و.... همسرِ شما از این سبک رفتاری استفاده می کند. زیربنای رفتارِ پرخاشگرانه این است که نیازهای فرد همیشه بر حقّ و مهمّ تر از نیازها و خواسته های دیگران است. فردی که خشمگین می شود، معتقد است که حقّ دارد به آن چه می خواهد برسد و کاری را که دوست دارد، انجام دهد. در این حالت ممکن است صدایش را بلند کند یا به شکلی تحقیرآمیز یا تهدیدکننده حرف بزند. امّا مسلّماً این کار، صمیمیّت را از بین می برد.

2- سَبک مُنفَعِلانه:
فرد منفعل در مقابل دیگران بیشترین پاسخش سکوت، لبخند یا تأیید است؛ اما بعد ناراحت می شود، بدگویی می کند و از دیگران می خواهد که از او حمایت کنند. نگاه چشمی ندارد، همیشه عصبانیت های پنهانی دارد. زیر بنای رفتارِ انفعالی این است که نیازهای فرد از نیازها و خواسته های دیگران بی اهمّیت تر است. در این حالت فرد معتقد است که شایسته آن چه می خواهد نیست. به جای آن همه تلاشش را بر این می گذارد که خواسته فردِ دیگری را محقّق کند تا به هدف هایش برسد. در صورتی که این وضعیت ادامه یابد، به فردی بی اراده و منفعل تبدیل می شود که همیشه منتظر است دیگران برای او تصمیم بگیرند. شما در برخورد با فحش و ناسزای همسرتان از این سَبکِ رفتاری استفاده می کنید.

3- سبک قاطعانه:
چنین فردی کاملاً به احساساتِ خود آگاه است. در عین این که به دیگران و خودش بی احترامی نمی کند؛ اما می تواند ناراحتی های خود را مطرح کند و به راحتی «نَه» بگوید. زیر بنای رفتارِ قاطعانه این است که فرد حق دارد نیازهایش را دنبال کند و دیگران هم مُتقابلاً این حق را دارند که دنبال تحقّق نیازهای خود باشند. فرد در جریان تحقّق بخشیدن به نیازها و خواسته های خود، حقّ و حقوق دیگران را رعایت می کند و برای خواسته ها و احساسات آنها ارزش قائل است.

مثال یک: همسرتان پس از آمدن به خانه فحش می دهد و ناسزا می گوید:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیّت] حرف دهنت را بفهم. حق نداری حرفِ بد بزنی.
سبک رفتاریِ منفعلانه:
ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] همان طور که انتظار دارید من به شما احترام بگذارم، من هم متقابلاً انتظار دارم به من احترام بگذارید.

مثال دو: همسرتان از شما چیزی می خواهد. اما در آن زمان نمی توانید یا دوست ندارید این کار را انجام دهید و همسرتان فحش می دهد:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیت] حقّ نداری به من فحش بدی. تو .... هستی[شما هم فحش می دهید].
سبک رفتاریِ منفعلانه:
شما ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] من فعلا نمی توانم کاری که از من خواسته ای را انجام دهم. فحش دادن هیچ فایده ای برایت ندارد.

رفتار قاطعانه و بدون داد و بی داد را تمرین کنید و در برابرِ فحش ها و خواسته هایِ غیرمنطقیِ همسرتان از آن بهره بگیرید.

ادامه دارد...


سلام علیکم
در مثال اولتون، اگه بازم طرف مقابل به داد و بیدادش ادامه داد چیکار باید بکنیم که تهش از طرف ما هم منتهی به پرخاشگری یا سکوت نشه؟

الرحیل;1002901 نوشت:
سلام علیکم
در مثال اولتون، اگه بازم طرف مقابل به داد و بیدادش ادامه داد چیکار باید بکنیم که تهش از طرف ما هم منتهی به پرخاشگری یا سکوت نشه؟

سلام

از اینکه در موضوع مشارکت می نمایید و باعث ارتقای پاسخگویی می شوید صمیمانه تشکر می کنم.
بهترین واکنش به ادامه دعوا و داد و بیداد، حفظ خونسردی و سکوت است تا شاید با این کار، عصبانیتِ خانم فروکش کند. پس از چند دقیقه اگر عصبانیتِ همسر کمتر نشد، باید شوهر محلّ را ترک کند. برای این کار، باید قبل از بُروزِ هر دعوا و پرخاشگری، شوهر این قانون را به خانم بگوید. برای این منظور، شوهر باید با لحنی قاطعانه به خانم بگوید:«من عصبانیتِ تو را درک می کنم. حقّ داری وقتی به خانه می آیی، به خاطر شرایط کاری و استرسِ آن، عصبانی باشی؛ امّا این عصبانیت نباید به فحش و ناسزا منتهی شود. اگر فحش بدهی، من بهت تذکر می دهم. اما اگر ادامه پیدا کرد، بعد از یک سکوتِ چند دقیقه ای از محلّ خارج می شوم. این یک قانون است». این یک واکنش قاطعانه است. از ان به بعد، هر وقت خانم فحش و ناسزا داد، شوهر باید ابتدا قاطعانه بگوید که خانم حق ندارد توهین کند و فحش دهد؛ سپس اگر فحش دادنِ خانم ادامه پیدا کرد، شوهر چند دقیقه ساکت می شود و بعد اتاق را ترک می کند و به اتاق دیگری می رود. اگر خانم به اتاقِ دیگر آمد یا داد و بیدادِ خانم بیشتر شد، شوهر باید خانه را ترک کند. اگر شوهر می ترسد که در نبودِ او، خانم به فرزندش آسیبی بزند، یعنی کودک را کتک بزند، باید به همراهِ فرزندْ اتاق و خانه را ترک کند.

شوهر باید موارد زیر را در هنگام ترک محلّ رعایت نماید:
- این رفتن از محلّ، نباید بیشتر از یک ساعت طول بکشد. زیرا مراجعت نکردنِ شوهر بر شدّت اختلاف و مشکلِ موجود می افزاید.
- در زمان ترک محلّ، شوهر نباید به هیچ وجه از موادّ مخدّر یا مشروبات الکلی استفاده کند.
- شوهر در حال ترک محلّ، نباید صحنه مشاجره و اینکه چه گفته و چه باید می گفته را در ذهن خود مرور نماید. این کار بر شدت خشمش می افزاید. بهترین کاری که در فاصله ترک محلّ می تواند انجام دهد، ورزش کردن است. انجام فعالیت جسمانی از شدّت خشم می کاهد.

امید;1002921 نوشت:
سلام

از اینکه در موضوع مشارکت می نمایید و باعث ارتقای پاسخگویی می شوید صمیمانه تشکر می کنم.
بهترین واکنش به ادامه دعوا و داد و بیداد، حفظ خونسردی و سکوت است تا شاید با این کار، عصبانیتِ خانم فروکش کند. پس از چند دقیقه اگر عصبانیتِ همسر کمتر نشد، باید شوهر محلّ را ترک کند. برای این کار، باید قبل از بُروزِ هر دعوا و پرخاشگری، شوهر این قانون را به خانم بگوید. برای این منظور، شوهر باید با لحنی قاطعانه به خانم بگوید:«من عصبانیتِ تو را درک می کنم. حقّ داری وقتی به خانه می آیی، به خاطر شرایط کاری و استرسِ آن، عصبانی باشی؛

امّا این عصبانیت نباید به فحش و ناسزا منتهی شود. اگر فحش بدهی، من بهت تذکر می دهم. اما اگر ادامه پیدا کرد، بعد از یک سکوتِ چند دقیقه ای از محلّ خارج می شوم. این یک قانون است». این یک واکنش قاطعانه است. از ان به بعد، هر وقت خانم فحش و ناسزا داد، شوهر باید ابتدا قاطعانه بگوید که خانم حق ندارد توهین کند و فحش دهد؛ سپس اگر فحش دادنِ خانم ادامه پیدا کرد، شوهر چند دقیقه ساکت می شود و بعد اتاق را ترک می کند و به اتاق دیگری می رود. اگر خانم به اتاقِ دیگر آمد یا داد و بیدادِ خانم بیشتر شد، شوهر باید خانه را ترک کند. اگر شوهر می ترسد که در نبودِ او، خانم به فرزندش آسیبی بزند، یعنی کودک را کتک بزند، باید به همراهِ فرزندْ اتاق و خانه را ترک کند.

شوهر باید موارد زیر را در هنگام ترک محلّ رعایت نماید:
- این رفتن از محلّ، نباید بیشتر از یک ساعت طول بکشد. زیرا مراجعت نکردنِ شوهر بر شدّت اختلاف و مشکلِ موجود می افزاید.
- در زمان ترک محلّ، شوهر نباید به هیچ وجه از موادّ مخدّر یا مشروبات الکلی استفاده کند.
- شوهر در حال ترک محلّ، نباید صحنه مشاجره و اینکه چه گفته و چه باید می گفته را در ذهن خود مرور نماید. این کار بر شدت خشمش می افزاید. بهترین کاری که در فاصله ترک محلّ می تواند انجام دهد، ورزش
کردن است. انجام فعالیت جسمانی از شدّت خشم می کاهد.

من واقعا نمیفهمم چرا بعضی ها چشم بسته ازدواج می کنن؟ خو از اول با همچین کسی ازدواج نمی کردی تا بعد از 9 سال نیای دنبال راهکار باشی.من همیشه این موقع ها این سوالو می پرسم که چرا با همچین کسی ازدواج کردی؟ می خواستی ازدواج نکنی.انتخاب خودت بود.

ali 000;1002926 نوشت:
من واقعا نمیفهمم چرا بعضی ها چشم بسته ازدواج می کنن؟ خو از اول با همچین کسی ازدواج نمی کردی تا بعد از 9 سال نیای دنبال راهکار باشی.من همیشه این موقع ها این سوالو می پرسم که چرا با همچین کسی ازدواج کردی؟ می خواستی ازدواج نکنی.انتخاب خودت بود.

سلام
دوست عزیز
متشکرم که در این موضوع مشارکت کردید.
باید بگویم: تشخیصِ افرادِ بداخلاق از هر فردی ساخته نیست و این کار از افرادِ باتجربه یا روانشناس و مشاور خانواده یِ خبره ساخته است. افراد باتجربه باید قبل از ازدواج در مورد اخلاقِ طرف مقابل و روحیّاتِ او تحقیق کنند. ولی کمتر جوانی پیدا می شود که چنین تجربه ای داشته باشد و نیز بیشتر جوانان ما در اطرافیانِ خود فردی باتجربه نمی یابند یا اگر به چنین فرد باتجربه ای دسترسی داشته باشند، به حرفش اهمیّت نمی دهند و طبق خواست و سلیقه خود رفتار می کنند. از سویِ دیگر درست است که قبل از ازدواج می توان با تحقیق و مراجعه به روانشناس و مشاور خانواده با اخلاق و روحیات یکدیگر آشنا شد و میزانِ ریسک ازدواج را تا حدودی مشخص کرد؛ اما واقعیت این است که:
- نرخ خدمات روانشناسی و مشاوره در ایران بالاست و تحت پوشش بیمه نمی باشد.
- عده بسیاری از مردم در ایران با خدمات روانشناسی و مشاور خانواده آشنایی ندارند و تصور می کنند که افراد دیوانه به روانشناس و مشاور مراجعه می کنند.
- و از همه مهمّ تر اینکه بسیاری از افراد، پیش از ازدواج با ظاهرسازیْ عیب و نقص های خود را پنهان می کنند و تشخیص این عیب ها به راحتی ممکن نمی باشد.

یک نکته را هم مدّنظر داشته باشید که گفتنِ اینکه «می خواستی ازدواج نکنی. انتخاب خودت بود»، نه تنها دردی را دوا نمی کند؛ بلکه نمک بر زخم های مخاطب پاشیدن است.

سلام
با توجه به اینکه شما 9 سال از زندگیتون میگذره باید خودتون بررسی کنید که آیا از ابتدای زندگی رفتار خانومتون اینچنین بوده یا به مرور زمان به خاطر بعضی از اشتباهات و خطاهای شما این نتیجه به بار آمده!!!
خیلی از خانوم ها سالها با بدرفتاری ها و اشتباهات همسر و خانواده همسرشان می سازنند تا زمانی که کم می آورند و رفتارشون عوض شده و طغیان میکنند...
بهتره اول به گذشته خودتون و رفتارهای گذشته تان فکر کنید و اگر خطایی داشتید خیلی صریح و واضح اظهار پشیمانی کنید تا همسرتان اگر در فکر تلافی جویی و عقده گشایی از گذشته است منصرف شوند...

اگه مهریه اش کمه به طرفت العینی طلاقش بده.ادم یه بار بدنیا میاد یه بار از دنیا میره.همین یه بارم بخاد اینجوری زندگی کنه!طلاق بده راحت بشو.چیزی که زیاده زن حرف گوش کن.

سلام

واقعا چه قدر خوبه ما چنین پاسخگوهایی داریم مثل استاد امید. از ایشون بابت راهنمایی هاشون سپاسگزارم.

من تا اندازه ای درک میکنم چنین رفتارهایی رو.
توی بیمارستان کار کردن اعصاب قوی میخواد. خیلی ها تحملش رو دارند و مشکلی هم واسشون پیش نمیاد. اما بعضی ها دچار مشکلاتی مثل وسواس میشن.
معلوم نیست تو دل این خانوم چی میگذره...
من که فکر نکنم بتونم چنین خانومی رو تحمل کنم...
ولی امیدوارم این آقا بتونه با رعایت توصیه های استاد و رفع عیب و ایرادهای احتمالی خودش، همسرش رو سر به راه کنه..

بنام خداوند مهربان

سلام و عرض ادب و احترام

بنظرم در کنار فرمایشات و راهنمایی هایی که شدین حتما به مشاوره حضوری نزد یک خانواده درمانگر ماهر و تایید شده بروید، با توجه به اینکه می فرمایید ایشان وسواس دارند، و رفتارهای تند و سمج گونه ای دارند؛

۱ - وضعیت فعلی رو مثل یک بیماری که باید درمان بشه و زمانبر هست نگاه کنید.
۲- روش های تاب آوری (کنترل استرس)رو یاد بگیرین تا تحمل این دوره براتون آسونتر باشه.
۳صل پذیرش رو به دخترتون اموزش بدین، بهش بگین شرایط کار مادر و استرس فراوانی که تحمل می کنه و اینکه باید کمکش کنید تا این وضعیت رو درمان کنه.
۴-همونطور که کارشناس رفتار قاطعانه رو توضیح دادند وقتی رو صرفا برای صحبت قاطعانه بگذارین و احساساتش رو تحریک کنید تا بیشتر تمایل به همکاری نشون بدن.

سلام
واقعا خیلی خیلی متاسفم به خاطر این طرز فکری که بعضی از آقایون دارن!!!!!!!
دنیا رو فقط محل خوش گذرونی خودشون میدونن و به محض اینکه ناملایماتی در زندگیشان احساس کنند فقط صورت مساله را پاک میکنند!!!
آقایی که مساله اصلی رو مطرح کردن فقط از شرایط زندگیشان گله کردن و اصلا اشاره نکردند که خودشان طی این چند سال چه تلاشی برای رفع مشکلشون انجام دادن....
فقط گفتن که یه ماهی است با خانومشون صحبت نمیکنند!!!اصلا شاید اشکال کار همینه که درست با ایشون صحبت نکردند و مشکل اصلیشونو نمیدونن...
چرا بعضی از افراد جامعه به جای کمک به زندگی این افراد آخرین راهکار یعنی طلاق رو پیشنهاد میدهند؟؟؟!!!
چرا وقتی همه راهها امتحان نشده و به مشاوران متخصص مراجعه نکرده اند سریع صورت مساله را پاک میکنند؟؟؟؟!!!
تشکیل زندگی مهترین و مقدس ترین اتفاق است و در مقابلش پاشیدن و به هم زدن زندگی منفورترین عمل میباشد تا جاییکه پیامبراسلام میفرمایند:
(شخصی که سعی می نماید تا بین زن و شوهری دو بهم زنی نموده و میان آنها اختلاف بوجود بیاورد ــ امّا به این کار موفق نگردد و فتنه انگیزی او بر زن و شوهر تأثیری نکند ــ خدای متعال بر او نیز غضب و خشم نموده و او را مورد لعن و نفرین خود ــ در دنیا و آخرت ــ قرار خواهد داد... و نگاه کردن به چهره ی او حرام خواهد بود)
پس لطفا به این راحتی چنین پیشنهادات خطرناکی رو به دوستان ارایه ندهید....
ضمنا پیشنهاد میدهم مطالعات شخصیتان را در رابطه با جایگاه و ارزش زن افزایش دهید...
تفکرات شما بیشتر شبیه دوران برده داری است!!!!

Mehdijan59;1002844 نوشت:
بسیار وسواس تمیزی داره یعنی جای غذا پختن فقط می شویه و جارو می زنه من و دخترم حق نداریم رو مبل بشینیم چون کثیف میشه و....

در مورد ابتلای همسرتان به وسواس باید بگویم:

- وسواس افکارِ مزاحمی هستند که فرد را به انجام کارهای تکراریِ بی فایده (جاروزدنِ زیاد) وادار می سازد. این افکار در حالتِ «اضطراب» افزایش پیدا می کنند. همسرتان به دلیل شغل پُراسترسی که دارد، با اضطراب درگیر است و به همین خاطر مشکلِ وسواسش تشدید می شود. اگر همسرتان قبول دارد که دچار وسواس در تمیزی است، از نصیحت کردن و پند و اندرز دادن به او دست بردارید. با همسرتان همدلی نمایید. یعنی به او بگویید که شرایطِ او را درک می کنید و می فهمید که دوست دارد از این وضعیت رها شود. به او محبت نمایید. به همسرتان همیشه بگویید که این مشکل از بین می رود و حلّ می شود. او را امیدوار نمایید.

- شاید با خود فکر کنید که همسرتان مشکل خیلی خیلی بزرگی دارد و بدتر از این وضعیت وجود ندارد. باید بگویم: درست است که زندگی با فردِ وسواسْ گاهی مشکل است، ولی بدتر از این حالت نیز وجود دارد. با وجود سختی های وسواس، افراد مبتلا به وسواسْ افرادی قابل اعتماد هستند، دروغ نمی گویند و خیانت نمی کنند، اهل فریب نیستند و وفادار می باشند. مشکلِ وسواس نیز قابل درمان است.

- از همسرتان بخواهید برای درمانِ وسواس با همدیگر به یک روانپزشکِ خبره در شهرتان مراجعه کنید. روانشناسِ عمومی نمی تواند به همسرتان کمک کند. در صورت تشخیصِ روانپزشک، ممکن است لازم باشد همسرتان دارو مصرف کند. اگر همسرتان راضی نمی شود برای درمان وسواس خود به روانپزشک مراجعه کند، با فردی که همسرتان از او حرف شنوی دارد، بخواهید بدون اشاره به خواست شما، با همسرتان حرف بزند و از او بخواهد برای درمانِ مشکلِ وسواس به ک روانپزشکِ خبره مراجعه نماید.

sara90;1003766 نوشت:
پیامبراسلام می‌فرمایند:

معصومین(ع) خیلی چیزها فرموده‌اند

مثلاً امام صادق(ع) فرموده‌اند:
سه دسته‏ اند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند
یکی از این سه گروه، کسى است که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازه یک جو به هیچ طرف گرایش پیدا نکند

یا باز در جای دیگری امام صادق(ع) فرموده‌اند:

از جمله سخت‏‌ترین تکالیف الهى در باره بندگان سه چیز است:
اول، رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، بطوری که با دیگران آنچنان رفتار کند که دوست دارد آنها با وى چنان رفتارى داشته باشد

همچنین پیامبر(ص) فرموده‌اند:


هر زنی که شوهرش را با زبان اذیت کند از او هیچ توبه و فدیه و حسنه ای قبول نمی شود تا این که شوهر از حق او راضی شود ، اگرچه روزها روزه بدارد و شب ها را در عبادت باشد بنده ها آزاد کند و اسب های نیکو در راه خدا برای جهاد بدهد پس او اول کسی ست که وارد آتش می شود و همچنین است مردی که نسبت به زنش ظالم و ناسازگار باشد

و از امام باقر(ع) نقلی است درمورد پیامبر(ص) به این شرح:
زنی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد:
ای رسول خدا، حق مرد بر زن چیست؟
حضرت فرمود :
این که او را اطاعت کند و سرپیچی نکند و از خانه چیزی را بدون اجازه او تصدق ندهد و بی اجازه او روزه مستحبی نگیرد و در هر حال در امر زناشویی او را ممانعت نکند و از منزل خارج نشود مگر به اذن و اجازه او و اگر بدون اجازه او از خانه خارج شود ، ملائکه آسمان و زمین و فرشته های غضب و رحمت او را لعنت می کنند تا وقتی که به منزل برگردد

Mehdijan59;1002844 نوشت:
سلام مردی 38 ساله کارمند. حدود 9 ساله ازدواج کردم همسرم پرستار
زبان بسیار تلخی داره همیشه طلب کاره هر وقت میاد خونه غر می زنه هرچی فحش و ناسزا بلد بار من و دخترم می کنه بسیار وسواس تمیزی داره یعنی جای غذا پختن فقط می شویه و جارو می زنه من و دخترم حق نداریم رو مبل بشینیم چون کثیف میشه و....
تا حالا یاد ندارم برام چایی بریزه فقط ی دونه برای خودش و...
نمی دونم چیکار کنم مریض شدم افتادم خونه اصلا انگار نه انگار ی لیوان آب دستم نداد.
من ماهیانه مقداری پول تو جیبی بحساب اش می ریزم خرید خونه رو هم انجام می دم ولی هیچ وقت غذا نمی پزه همش ساندویچ یا گرسنه می گذرونم نمی دونم چیکار کنم الان ی ماهی
هست باهاش کاری ندارم صحبت نمی کنم ولی ایشون فحاشی می کنه من سکوت می کنم دخترام هم اذیت میشه اگه امکان داری راهنمایی کنید با تشکر فراوان از شما

من نمیدونم وسواس در آقایون چطوره اما در خانم ها مخصوصا وقتی جوان باشند خیلی اذیت کننده است. من خودم چند سال همین مدل وسواس داشتم. به کنترل تلویزین و دسته مبل و دستگیره در دست نمیزدم. خیلی اذیت میشدم. خانمهایی که وسواس دارند و کارشون هم سخته مثل پرستاری و .. خیلی خیلی اعصابشون ضعیف میشه. ولی خوب شما هم نگفتید که سیر این ماجرا چطور بوده. یعنی از روز اول زندگی اینطوری بوده یا بعد از به دنیا اوردن بچه اینطوری شده یا ممکنه برای مدتی شرایط سخت کاری داشته مثلا کار کردن در بخش ارتوپدی مردان خیلی سخته یا بخش های خاص دیگه، یا مثلا تجربه های غم انگیز یهویی داشته مثل مرگ عزیزان یا چیزای دیگه. بالاخره خانم که از روز اول فحاشی نمیکرده، باید کم کم درمان میکردید و هر مشکلی رو هر زمان میدیدید همون موقع برای حلش اقدام می کردید. حالا که همش تلنبار شده روی هم باید از یک دوره مشاوره ایی به مدت نسبتا طولانی استفاده کنید . مثلا 6 ماهه یا یک ساله یا بیشتر. طبیعی هست که این وضعیت با یک گل خریدن و حرفای محبت آمیز زدن و اقرار به اشتباهات و .. تغییر نمیکنه . دیگه اگر واقعا خسته شده اید باید به دنبال درمان برید.
کسایی هم که میگن طلاق بده و اینا افراد راحت طلبی هستند. ببینید حالا فرض کنید این خانم رو طلاق دادید و رفتید یک همسر خوب گرفتید. اگر فردا روزی دختر شما هم تحت تاثیر ژنتیک یا محیط خانوادگی یا هر دو اخلاق و رفتاری مشابه مادرش پیدا کرد چکار می کنید به عنوان یک پدر؟ مثلا اگر دخترتون مجرد بود و خیلی هم زیبا بود با خودتون می گفتید که دیگه هیچکس نمیاد اینو بگیره با این اخلاقش و نا امید می شدید یا اینکه برای خوشبختی و برگشتنش به حالت عادی تمام تلاشتون رو میکردید و بهترین دکترها می بردینش؟ اگر متاهل بود به شوهرش حق میدادید طلاقش بده یا اینکه خودتون آستین بالا می زدید و می بردینش دکتر تا زندگیش از هم نپاشه؟
وضع خانومتون مثل یک سرطانی میمونه که به چند جا متاستاز داده یا شایدم نداده ولی علایم جسمی بدی رو ایجاد کرده. مثل کاری که همه مردم میکنند در این مواقع، شما هم باید تمام تلاشتون رو تا بهبودی ایشون تا آخریت لحظه انجام بدید و از توکل هم غافل نباشید.

دیگه باید از کارشناس محترم بپرسید که باید به چه ترفندهایی خانمتون رو در مسیر درمان پیش ببرید. معمولا وقتی کار به اینجا میرسه یعنی از عزیزم و عمرم وگلم و ... گفتن گذشته و باید خیلی هوشمندانه با بررسی نکات مثبت شخصیت همسرتون و کورسوهای امیدوارکننده اخلاقیش یک راهی برای شروع پیدا کنید و کمربند آهنین همت رو برای مدت طولانی ببندید و از بچه ها هم بخواید که همراهی کنند. نقش بچه ها خیلی مهمه تو زندگی . در هر سنی که باشند کنش و واکنش اونها با مادر یک شکل خاص و متفاوتی هست. مثلا الان مادر من در برخی چیزها که من هیچ وقت احتمالش رو هم نمیدادم مطیعانه به حرف من گوش میکنه.

Reza-D;1003959 نوشت:
حالا نتیجه‌گیری برخی از خانمها و پاسخ شاهکارشان به این آقا:

آقا رضای عزیز
از مشارکت در این موضوع تشکر می کنم.
عکس پروفایل تان مبارک.
خدا را شکر که ما سلبریتیِ فمینیست در میان اعضایِ سایت نداریم؛ وگرنه چه می شددددد!!!
laughing

امید;1003972 نوشت:
............................

کارشناسان بخش مشاوره جزء خوب‌های سایت هستند، اما شما یک خصوصیت خاص دارید و آن هم هوش شماست
چیزی که سربسته گفتید به روی چشم، مراقب خواهم بود گل

Reza-D;1003973 نوشت:
شما یک خصوصیت خاص دارید و آن هم هوش شماست

شما لطف دارید و من سپاسگزارم.
به امضایتان توجه نکرده بودم. الان دیدم و با اجازه شما، آن را کپی می کنم؛ در گفتگو با بعضی ها خیلی به درد می خورد:d.

سلام اوایل ازدواج که خیلی گیر می داد کجا بودی با کی بودی و.... آنقدر پیش رفت که با هیچ کس رفت و آمد نمی کنیم عید به عید خونه ی پدر و مادر والسلام. اوایل ازدواج دست بزن هم داشت آنقدر من و می زد ول کن نبود همیشه به همکاران می گفتم با گربه جنگ کردم گاهی آنقدر می زد دیگه عصبی می شدم ی دونه می زدم بس کنه ولی چه اشتباهی می کردم چون اون شب دیگه خواب نداشتم تا صبح تو خواب حرف می زد منم هم صحبت می شدم دم صبح دیگه کم می‌آوردم به خودم میگفتم من با کی حرف میزنم این که خواب گاهی می ترسیدم آخه تا 6 صبح من با کی حرف میزدم گریه می کردم بغلش می کردم اینکه خوابه.... بعد از مدتی فهمیدم چیکار کنم موقعی که تو خواب حرف می‌زد بیدارش می کردم به زحمت با التماس تا کاملا سرحال شه سرحال که می‌شد دیگه با آرامش می خوابید بچه دار که شدیم خیلی کم از این اتفاقات میوفتاد چون منم راه حالشو پیدا کرده بودم با استرس که می خوابید تو خواب حرف می‌زد منم سریع بیدارش می کردم تا کاملا سرحال بشه بعد راحت می خوابید الان می فهمم که همش استرس بیمارستان ایشون پرستار وظیفه شناسی ولی من چه گناهی دارم.
بعد از چند سال با تلاش زیاد انتقالی شو از بیمارستان گرفتم اومد قسمت اداری روال زندگی خوب شد هرچی استرس کاری کمتر آرامش زندگی بیشتر. الان ی هفته اس صلح و آرامش بر قراره البته پاسخ اولی که دریافت کردم خیلی کمکم کرد در ضمن من همسرم رو دوست دارم از راهنمایی شما ودوستان کردید هم تشکر می کنم

سلام نمی دونم چرا خانم ها اینقدر مغرور هستند حالا چون خانومم کارشناس پرستاری و من فوقش دیپلم هستم باید دائم تو خونه مطرح بشه و.....

سلام نمی دونم چرا خانم ها اینقدر مغرور هستند حالا چون خانومم کارشناس پرستاری و من فوقش دیپلم هستم باید دائم تو خونه مطرح بشه و..... در ضمن پاسخی که دادین کاملا احساسی بود و کمکی به من نمی کنه به هر حال تشکر می کنم که برام وقت گذاشتین

سلام نظرات بعضی از دوستان در رابطه با پیام من ،برام خیلی جالب بود!!!
اینکه چرا بعضی افراد تا صحبت از حقوق خانمها و احترام به آنها میشود سریع با زدن برچسب فمنيسم سعی میکنند آن را پایمال کنند !!!
دین اسلام دین مساوات و برادری است وهمه ما مسلمانیم و این درست نیست که هروقت صلاح دونستم از بعضی از احادیث استفاده ابزاری کنیم و سعی کنیم همدیگر را سرکوب کنیم!....
در اسلام همانطور که در مورد حقوق آقایان احادیثی وجود دارد در مورد خانمها هم ذکر شده است که با ساده ترین جستجو در اینترنت میتوانید مطالعه کنید
تمام حقوق زن و مرد در اسلام به صورت متقابل است و من کاملا به آنها اعتقاد دارم و اصلا دفاع یکنجانبه از خانمها ندارم...
من دقیقا مشکل آقایی که شروع کننده موضوع بودن رو در زندگی یکی از آشنایانم دیدم و مشکل زندگیشان دقیقا گذشته پراز اشتباه مرد بود.
آن مرد به خاطر روحیه مرد سالاری افراطی که داشت از ابتدای زندگی با وارد کردن فشارهای روانی ومالی باعث ایجاد بیماریهای روحی و جسمی فراوان به زن شد...ازجمله وسواس، افسردگی، پرخاشگری، مشکل پوستی، مراجعه چندباره به دکتر قلب، مشکل ریه و...
بارها به روانشناس و روانپزشک مراجعه کردن و همه آنها به مرد بابت رفتارهایش تذکر میدادن اما متاسفانه فایده ای نداشت!
از اینکه شروع کننده موضوع، مشکل اینچنینی نداشتن و همسرشان رو دوست دارن و برای بهتر شدن حال زندگیشان تلاش میکنند خیلی خوشحالم و امیدوارم همیشه از زندگیشان راضی باشن...

سلام
در پاسخ جناب mohsen1990"اگه مهریه اش کمه به طرفت العینی طلاقش بده.ادم یه بار بدنیا میاد یه بار از دنیا میره.همین یه بارم بخاد اینجوری زندگی کنه!طلاق بده راحت بشو.چیزی که زیاده زن حرف گوش کن."

کاش قبل از این پاسختون یک دقیقه فکر میکردید.......متاسفم

سلام
توصیه میکنم از روش(در و دروازه ) استفاده کنید
یعنی یاد بگیرید بعضی چیزا رو نشنیده بگیرید و اجازه بدید برای خودشون غر بزنند و عصانیت شون فرو کش بشه
اکیداااااااااااااااااااااااااااااا جواب دان و مقابلا بد دهنی کردن ممنوع
سعی کنید خودتون رو اروم اما ناراحت نشون بدید که متوجه بشه چقدرررررررررررررر احترامش و دارید و از طرفی از حرف هاش ناراحت شدید
و بهش بگید عزیزم میدونم الان عصبی هستی و چند ساعت دیگه به خاطر این حرفات پشیمون میشی
میرم تو اتاق هر وقت حالت بهتر شد میام
و مطمئن باشید ترک محیط خیلی بهتر از موندن و جر و بحث کردن تاثیر داره

Mehdijan59;1004038 نوشت:
سلام نمی دونم چرا خانم ها اینقدر مغرور هستند حالا چون خانومم کارشناس پرستاری و من فوقش دیپلم هستم باید دائم تو خونه مطرح بشه و..... در ضمن پاسخی که دادین کاملا احساسی بود و کمکی به من نمی کنه به هر حال تشکر می کنم که برام وقت گذاشتین

سلام .بنده فکر میکنم شما اون جوابی که باب میلتون بوده رو نشنیدید
وگرنه پاسخ کارشناس بحث کامل و جامع بود

ali 000;1002926 نوشت:
من واقعا نمیفهمم چرا بعضی ها چشم بسته ازدواج می کنن؟ خو از اول با همچین کسی ازدواج نمی کردی تا بعد از 9 سال نیای دنبال راهکار باشی.من همیشه این موقع ها این سوالو می پرسم که چرا با همچین کسی ازدواج کردی؟ می خواستی ازدواج نکنی.انتخاب خودت بود.

به احتمال زیاد جواب شما باب میل پرسشگر هست

پرسش:

مردی 38 ساله و کارمند هستم. حدود 9 سال است که ازدواج کرده ام. همسرم پرستار است. زبان بسیار تلخی دارد. همیشه طلب کار است. هر وقت به خانه می آید، غر می زند و فحش و ناسزا به من و دخترم می دهد. بسیار وسواس تمیزی دارد. به جای غذا پختن، فقط می شوید و جارو می زند. الان یک ماه است که با او صحبت نمی کنم؛ ولی ایشان فحاشی می کند و من سکوت می کنم. لطفا راهنمایی ام کنید.

پاسخ:

تحمل کردنِ همسری که زبان تلخی دارد، کار سختی است. شما در روز با افراد مختلفی برخورد می کنید و وقتی به خانه می آیید، انتظار دارید همسرتان با خوشرویی با شما برخورد نماید؛ اما رفتارهای همسرتانْ شما و دخترتان را غمگین می سازد. از شما می خواهم زود قضاوت نکنید و تا پایانِ بحثْ مطالبِ مرا بخوانید.

از آن جائی که در پاسخگوییِ مجازی فقط حرف های یک طرف را می فهمیم، نمی توانیم حرف های طرف دیگر را متوجه شویم و تصویری کاملا منطبق بر واقعیت از مشکل به دست آوریم. در پاسخ های قبلی این مطلب را بارها تکرار کرده ام که ما روانشناس ها در بررسیِ روابط به دنبال مقصّر نمی گردیم. چون چنین کاری اصولا بی فایده است. مشکلات میان افراد در خانواده ناشی از اشتباه یک نفر نمی باشد؛ بلکه هر یک از اعضا بخشی از مشکل را به دوش می کشند. اینکه فکر کنیم رفتار غلطِ یک نفر باعثِ ایجاد روابط تیره و تار شده، درست نیست. زیرا بر خلاف پدیده های شیمی و فیزیک که از «علیّتِ خطّی» تبعیّت می کنند، خانوادهْ یک سیستم است که همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. در تغییرات شیمی و فیزیک، یک شیءْ علّتِ شیء دیگر می باشد. به عنوان مثال وقتی کُلر با سدیم ترکیب می شود، این ترکیبْ علّت برای تشکیلِ کُلریدِ سدیم (نمک طعام) می شود. پس ترکیبِ دو عنصر، علّت و تشکیلِ نمک طعامْ معلول می باشد. به این نوع علیّت، «علّیّتِ خطّی» می گویند. یعنی یک شیءْ باعثِ پیدایشِ یک شیءِ دیگر می شوند. "الف" باعثِ "ب" و "ب" باعثِ "پ" می شود و "پ" باعثِ "ت" می شود. اگر شما چنین دیدگاهی در مورد خانواده و رویدادهای آن داشته باشید، معتقد می شوید که علّتِ روابطِ تیره یِ شما و همسرتان، فقط رفتارهای همسرتان است.
اما این الگویِ «توپِ بیلیارد» که می گوید:«نیرو فقط در یک سمت حرکت می کند و در مسیر خودْ اشیاءِ دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد»، در روابطِ بشریْ کاراییِ چندانی ندارد.
دیدگاهِ «علّیّتِ خطّی» مدّت هاست که جایگاهی در خانواده درمانیِ علمی ندارد. زیرا امروزه به خانواده به چشم یک سیستم نگاه می شود که همه اعضا در پیدایشِ رویدادها نقش دارند. در یک سیستم، همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. به این نوع علّیّت، «علّیِتِ حَلقوی» می گویند. در این نوع علّیّت، هیچ فردی به تنهایی علّت برای یک موضوع نیست و هیچ رویدادیْ معلولِ رویدادِ قبل از خود نیست. در این دیدگاه، وقتی مشکلی در خانواده بُروز می کند، مثلا بین زن و شوهر اختلافِ شدیدی بروز می کند، اشتباه است دنبالِ مقصّر بگردیم. زیرا همه اعضای خانواده در بُروزِ آن نقش داشته اند.

اینکه همسرتان فحش و ناسزا می گوید، نوعی پرخاشگری است. پرخاشگریْ «رفتاری است به قصد آسیب رساندن (زبانی یا جسمانی) به فردی دیگر یا نابود کردنِ داراییِ دیگران». پرخاشگری ممکن است از راه مشاهده یا تقلید آموخته شود. همسرتان ممکن است در کودکی رفتارهای پرخاشگرانه مادر یا پدر یا خواهرِ بزرگ تر یا دوستش را دیده و آنها را یادگرفته باشد. هر فردی در مواجهه با اتفاقاتِ استرس زا یا نرسیدن به یک هدفْ(ناکامی) عصبانی و خشمگین می شود. اینکه فرد پس از احساسِ خشمْ چه کاری انجام دهد، بستگی دارد به اینکه چه رفتارهایی را در پاسخ به شرایطِ استرس زا یا ناکامی یاد گرفته باشد. فردی که با شرایط استرس زا مواجهه می شود، ممکن است از دیگران کمک بگیرد یا گوشه گیری نماید یا برای حلّ کردن استرسش ورزش کند یا به موادّ مخدر و الکل پناه ببرد یا مانند همسرِ شما پرخاشگری نماید. اینکه افراد در برابرِ استرس چه کار کنند، به گذشته یِ آنها بستگی دارد. اگر در گذشته پس از بُروزِ پرخاشگریِ کلامی، اطرافیانِ همسرتان با تشویق یا سکوت نوعی پاداش به او داده اند، مسلّم است که امروز نیز این رفتارش تکرار می شود و شما نیز با سکوت تان متأسفانه نوعی پاداش به همسرتان داده اید و به این صورت باعث شده اید که رفتارِ پرخاشگریِ او تکرار شود. اگر در گذشته اطرافیانِ همسرتان و شما پس از پرخاشگریِ کلامیِ او، این کارش را با سکوت یا برآورده کردنِ خواسته اش تشویق نمی کردید، همسرتان یاد می گرفت که پس از استرس نباید به پرخاشگریِ کلامی دست بزند.

احتمالا می گویید:«یعنی من باید پس از هر بار فحش و ناسزای همسرم، او را کتک بزنم؟». در جواب می گویم: خیر؛ کتک زدن خود نوعی پرخاشگری است و پرخاشگری را نباید با پرخاشگری درمان کرد. همسر شما پرستار است. پرستاری شغلی است که از یک سو استرسِ زیادی به پرستار وارد می کند و از سویی دیگر درآمدِ آن از درآمدِ پزشکان پایین تر است. پس همسرتان در این شغل، هم استرس زیادی را تحمل می نماید و هم به پاداشی که انتظار دارد(حقوق مناسب) نمی رسد(ناکامی). او از گذشته خود نیز یادگرفته که در پاسخ به شرایط استرس زا و ناکامیْ دست به پرخاشگری بزند. اما او به احتمال زیاد نمی تواند در محیط کارش دست به پرخاشگری بزند؛ زیرا در آن صورت کارش را از دست می دهد. همسرتان به جای اینکه عصبانیتش را بر سر بیماران یا مدیران بیمارستان خالی کند، آن را به سویی کم خطرتر سوق می دهد؛ یعنی خشمش را بر سر شما و فرزندش خالی می نماید. به این روش، «جابه جایی» می گویند. با این کار، احساسِ استرسش را بدون اینکه نتیجه ناگواری برایش داشته باشد تخلیه می کند.
می پرسید:«با این وضعیت، من چه کار باید بکنم؟»

شما باید راهکارهای زیر را انجام دهید:
الف) وقتی همسرتان غُر می زند، به حرف هایش گوش دهید و به جای دادنِ راه حلّ، فقط به او بگویید:«می دونم کار سختی داری. درکت می کنم. می فهمم». راهِ حلّ برای مشکلاتش ارائه ندهید. ویژگی های اخلاقیِ زن ها با مردها فرق دارد. زن ها وقتی غُر می زنند، به دنبال پیداکردنِ راه حلّ نیستند؛ بلکه فقط گوش شنوایی می خواهند که حرفشان را بشنود و با آنها همدردی کند. پس فقط با گفتنِ جملات بالا و مانندِ آنها با او همدردی کنید.

ب) وقتی همسرتان فحش و ناسزا می گوید، سکوت نکنید؛ بلکه از سبک رفتارِ قاطعانه استفاده کنید. توضیح:
ما در ارتباط با اطرافیان به سه سَبک رفتاری برخورد می کنیم:

1- سَبک پرخاشگرانه:
در این سبک همواره به دنبال مقصر هستیم و انگشت اشاره ما به سمت اطراف است تا یک مقصّر بیابیم. با احساسات خود آشنا نیستیم و مُدام در کلمات خود از متلک استفاده می کنیم و لحنمان تُند است:«تو این کار را کردی»، «این طوری گفتی» و.... همسرِ شما از این سبک رفتاری استفاده می کند. زیربنای رفتارِ پرخاشگرانه این است که نیازهای فرد همیشه بر حقّ و مهمّ تر از نیازها و خواسته های دیگران است. فردی که خشمگین می شود، معتقد است که حقّ دارد به آن چه می خواهد برسد و کاری را که دوست دارد، انجام دهد. در این حالت ممکن است صدایش را بلند کند یا به شکلی تحقیرآمیز یا تهدیدکننده حرف بزند. امّا مسلّماً این کار، صمیمیّت را از بین می برد.

2- سَبک مُنفَعِلانه:
فرد منفعل در مقابل دیگران بیشترین پاسخش سکوت، لبخند یا تأیید است؛ اما بعد ناراحت می شود، بدگویی می کند و از دیگران می خواهد که از او حمایت کنند. نگاه چشمی ندارد، همیشه عصبانیت های پنهانی دارد. زیر بنای رفتارِ انفعالی این است که نیازهای فرد از نیازها و خواسته های دیگران بی اهمّیت تر است. در این حالت فرد معتقد است که شایسته آن چه می خواهد نیست. به جای آن همه تلاشش را بر این می گذارد که خواسته فردِ دیگری را محقّق کند تا به هدف هایش برسد. در صورتی که این وضعیت ادامه یابد، به فردی بی اراده و منفعل تبدیل می شود که همیشه منتظر است دیگران برای او تصمیم بگیرند. شما در برخورد با فحش و ناسزای همسرتان از این سَبکِ رفتاری استفاده می کنید.

3- سبک قاطعانه:
چنین فردی کاملاً به احساساتِ خود آگاه است. در عین این که به دیگران و خودش بی احترامی نمی کند؛ اما می تواند ناراحتی های خود را مطرح کند و به راحتی «نَه» بگوید. زیر بنای رفتارِ قاطعانه این است که فرد حق دارد نیازهایش را دنبال کند و دیگران هم مُتقابلاً این حق را دارند که دنبال تحقّق نیازهای خود باشند. فرد در جریان تحقّق بخشیدن به نیازها و خواسته های خود، حقّ و حقوق دیگران را رعایت می کند و برای خواسته ها و احساسات آنها ارزش قائل است.

مثال یک: همسرتان پس از آمدن به خانه فحش می دهد و ناسزا می گوید:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیّت] حرف دهنت را بفهم. حق نداری حرفِ بد بزنی.
سبک رفتاریِ منفعلانه:
ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] همان طور که انتظار دارید من به شما احترام بگذارم، من هم متقابلاً انتظار دارم به من احترام بگذارید.

مثال دو: همسرتان از شما چیزی می خواهد. اما در آن زمان نمی توانید یا دوست ندارید این کار را انجام دهید و همسرتان فحش می دهد:
سبک رفتاریِ پرخاشگرانه:
[شما با عصبانیت] حقّ نداری به من فحش بدی. تو .... هستی[شما هم فحش می دهید].
سبک رفتاریِ منفعلانه:
شما ناراحت می شوید؛ ولی سکوت می کنید.
سبک رفتاری قاطعانه:
[شما بدون داد و بیداد، با لحنی قاطع] من فعلا نمی توانم کاری که از من خواسته ای را انجام دهم. فحش دادن هیچ فایده ای برایت ندارد.

رفتار قاطعانه و بدون داد و بی داد را تمرین کنید و در برابرِ فحش ها و خواسته هایِ غیرمنطقیِ همسرتان از آن بهره بگیرید.

در مورد ابتلای همسرتان به وسواس باید بگویم:

- وسواس افکارِ مزاحمی هستند که فرد را به انجام کارهای تکراریِ بی فایده (جاروزدنِ زیاد) وادار می سازد. این افکار در حالتِ «اضطراب» افزایش پیدا می کنند. همسرتان به دلیل شغل پُراسترسی که دارد، با اضطراب درگیر است و به همین خاطر مشکلِ وسواسش تشدید می شود. اگر همسرتان قبول دارد که دچار وسواس در تمیزی است، از نصیحت کردن و پند و اندرز دادن به او دست بردارید. با همسرتان همدلی نمایید. یعنی به او بگویید که شرایطِ او را درک می کنید و می فهمید که دوست دارد از این وضعیت رها شود. به او محبت نمایید. به همسرتان همیشه بگویید که این مشکل از بین می رود و حلّ می شود. او را امیدوار نمایید.

- شاید با خود فکر کنید که همسرتان مشکل خیلی خیلی بزرگی دارد و بدتر از این وضعیت وجود ندارد. باید بگویم: درست است که زندگی با فردِ وسواسْ گاهی مشکل است، ولی بدتر از این حالت نیز وجود دارد. با وجود سختی های وسواس، افراد مبتلا به وسواسْ افرادی قابل اعتماد هستند، دروغ نمی گویند و خیانت نمی کنند، اهل فریب نیستند و وفادار می باشند. مشکلِ وسواس نیز قابل درمان است.

- از همسرتان بخواهید برای درمانِ وسواس با همدیگر به یک روانپزشکِ خبره در شهرتان مراجعه کنید. روانشناسِ عمومی نمی تواند به همسرتان کمک کند. در صورت تشخیصِ روانپزشک، ممکن است لازم باشد همسرتان دارو مصرف کند. اگر همسرتان راضی نمی شود برای درمان وسواس خود به روانپزشک مراجعه کند، با فردی که همسرتان از او حرف شنوی دارد، بخواهید بدون اشاره به خواست شما، با همسرتان حرف بزند و از او بخواهد برای درمانِ مشکلِ وسواس به ک روانپزشکِ خبره مراجعه نماید.

موضوع قفل شده است