جمع بندی علت استفاده از تعبیر "هلک" برای رحلت حضرت یوسف

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت استفاده از تعبیر "هلک" برای رحلت حضرت یوسف

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

"وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ

إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ"غافر/34

علت تعبیر "هلک" برای بیان رحلت حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام چیست؟



width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حکیم

[TD][/TD]

حبیبه;1002225 نوشت:
باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

[=me_quran]"وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ

[=me_quran]إِذَا هَلَكَ[=me_quran] قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ"غافر/34

[=me_quran]علت تعبیر "هلک" برای بیان رحلت حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام چیست؟[=me_quran]


[=me_quran]

سلام و عرض ادب

در پاسخ این سئوال می توان گفت:

ماده اصلي «هلک» در لغت به معناي مردن، خشکيدن گياهان، درهم شکستن و فرو افتادن و پرتگاه بين دو کوه است. راغب اصفهاني مي‌ گوید: هلاکت داراي چهار معناست: 1. مردن؛ 2. رفتن چيزي از دست انسان؛ 3. فاسد شدن؛ 4. فنا و زوال(1)
واژه «هلک» در قرآن کریم کاربردهای متعددی دارد مانند: مردن ، گمراه شدن، از دست دادن، نابود و فانی شدن.
لفظ «هلک» بيشتر در مردن مذموم به کار می رود، اما در قرآن کریم سه مورد به معناي اصل مردن به کار رفته است.

الف) «يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ؛(2) از تو درباره ارث خواهران و برادران سؤال مي‌کنند. بگو خداوند حکم کلاله (خواهر و برادر) را براي شما بيان مي‌کند. اگر مردي از دنيا برود که فرزند نداشته باشد و براي او خواهري باشد، نصف اموالي را که به جا گذاشته براي خواهر اوست.

ب) «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَينَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا؛ (3) پيش از اين يوسف دلايل روشن براي شما آورد؛ ولي شما همچنان در آنچه او براي شما آورده بود، ترديد داشتيد تا زماني که از دنيا رفت، گفتيد خداوند هرگز بعد از او پيامبري مبعوث نخواهد کرد».

ج) قرآن کريم در قصه يوسف (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ؛(4) گفتند به خدا تو آن‌قدر ياد يوسف مي‌کني تا در آستانه مرگ قرار گيري يا هلاک گردي.»

بنا بر این، در آیه مورد اشاره شما نیز « هلک» به معنای مردن بکار رفته است .

پی نوشت ها :
1. ابن منظور؛ لسان العرب؛ بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 116-118 ؛ حسين بن محمد، راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن، دارالشامیه، بیروت ، ص 843-844. ؛
2.نسا/ 176 .
3.غافر / 34.
4.یوسف 85 .


باسمه العلیم

با سلام و تشکر از پاسخ حضرتعالی

حکیم;1002490 نوشت:
ماده اصلي «هلک» در لغت به معناي مردن، خشکيدن گياهان، درهم شکستن و فرو افتادن و پرتگاه بين دو کوه است. راغب اصفهاني مي‌ گوید: هلاکت داراي چهار معناست: 1. مردن؛ 2. رفتن چيزي از دست انسان؛ 3. فاسد شدن؛ 4. فنا و زوال(1)
واژه «هلک» در قرآن کریم کاربردهای متعددی دارد مانند: مردن ، گمراه شدن، از دست دادن، نابود و فانی شدن.
لفظ «هلک» بيشتر در مردن مذموم به کار می رود،

به نظر می رسد واژه ی "هلک"همانگونه که فرمودید بار ارزشی منفی داشته باشد گرچه به معنای مردن است.

سؤال حقیر هم از همین جهت است؛چرا در اشاره به مرگ پیامبر الهی از واژه ای استفاده شده است که دارای بار منفی است؟

حبیبه;1002572 نوشت:
سؤال حقیر هم از همین جهت است؛چرا در اشاره به مرگ پیامبر الهی از واژه ای استفاده شده است که دارای بار منفی است؟

برخی از اهل لغت و مفسران معتقدند که هلاك در زمان نزول قرآن به مرگ مطلق و غيره ‏اطلاق شده است و اعتبار مذمت و تحقير و ضد ارزشی در آن از مستحدثات است و بعدا به تناسب مذمت هلاکت و هلک باب شده است و شايد از اين جهت است كه مفسران بزرگی مانند مرحوم طبرسى (رحمه الله) و سایر مفسران در باره آن چيزى نگفته اند و در آيات یاد شده مرگ مطلق معنى كرده‏اند. راغب كه قيد ذم را لازم دانسته علت استعمال آن را در مرگ مطلق به كتاب ديگرى حواله داده كه اطلاعى از آن نداريم. در سيره ابن هشام كه در اواخر قرن دوم هجرى نوشته شده اين عبارات هست: «هَلَكَ عَبْدُاللهِ اَبُورَسُولِ اللهِ «صلى الله عليه واله» - «هَلَكَ اَبوُطالِب - هَلَكَ خَديجَهٌ بِنْتُ خُوَيْلِد» از اين معلوم مى‏ شود كه هلاك در آن عصر به معنى مرگ عادى بوده است.(1)

پی نوشت ها :

1.برای آگاهی بیشتر ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، على اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش، ج 7، ص 184.

حبیبه;1002572 نوشت:
ه نظر می رسد واژه ی "هلک"همانگونه که فرمودید بار ارزشی منفی داشته باشد گرچه به معنای مردن است.

درود

بنده با پزوهش در آیات قران ( تفسیر قرآن به قران ) گمان می کنم هلک ینی پیش از موعد و مرگ طبیعی مردن و پیش از به هدف نهایی رسیدن مردن

معنی منفی اش همین مرگ زود رس است نه لزومن معنای مذمومی داشتن

اگر دقت بفرمایید همین معنی در آیاتی که هلک در آن بکار رفته نهفته است

یک نمونه دیگر

در زمان جنگ شاید به یاد داشته باشید که می گفتند رزمندگان اسلام شمار زیادی از سربازان دشمن بعثی را به هلاکت رساندند

این هلاکت ینی آنان را پیش از رسیدن به هدف نهایی( پیروزی ) دچار مرگ زود رس کرده اند

آنچه چیزی که لغت نامه ها در معنای هلک گفته اند به نگرم نارسا است و ناقص

دکترنادرنوری;1002584 نوشت:
درود

بنده با پزوهش در آیات قران ( تفسیر قرآن به قران ) گمان می کنم هلک ینی پیش از موعد و مرگ طبیعی مردن و پیش از به هدف نهایی رسیدن مردن

معنی منفی اش همین مرگ زود رس است نه لزومن معنای مذمومی داشتن

اگر دقت بفرمایید همین معنی در آیاتی که هلک در آن بکار رفته نهفته است

یک نمونه دیگر

در زمان جنگ شاید به یاد داشته باشید که می گفتند رزمندگان اسلام شمار زیادی از سربازان دشمن بعثی را به هلاکت رساندند

این هلاکت ینی آنان را پیش از رسیدن به هدف نهایی( پیروزی ) دچار مرگ زود رس کرده اند

آنچه چیزی که لغت نامه ها در معنای هلک گفته اند به نگرم نارسا است و ناقص

سلام با تشکر از اظهار نظر شما
به نظرم این نظر موارد نقض دارد مثلا اگر در جهاد برخی از مجاهدین اسلام قبل از پیروزی و زودتر به شهادت رسیدند اشکالی ندارد از لفظ هلک برای شهادت آنها به معنای مذمومش استفاده کنیم ؟!!

حکیم;1002612 نوشت:
اشکالی ندارد از لفظ هلک برای شهادت آنها به معنای مذمومش استفاده کنیم ؟!!

درود

بنده برای هلاکت جز مرگ پیش از موعدطبیعی برادشتی نکرده ام ینی هلاکت تنها نشانگر مردنی است پیش از انچه که انتظار داریم

مرگ زودس مذموم نیست ( ینی ممکن است شامل شهادت هم بشود )

واژه هلاکت به خودی خود مفهوم بد و مذمومی ندارد بلکه جهتی که انسان در آن جهت به هلاکت رسیده مهم است

برای نمونه برای یوسف برابر همان آیه هلاکت بکار برده شده است

ولی در عین حال ( جهت منفی ) برای کافران هم هلاکت بکار برده شده است ( مرگ زود رس با توفان زمین لرزه و صاعقه و غیره )

پس هلاک تنها یک واژه است برای بیان مرگ زودتر مورد انتظار طبیعی ( بار مثبت یا منفی آن بر می گردد به جهتی که در آن راه فرد مرده باشد )

دکترنادرنوری;1002615 نوشت:
پس هلاک تنها یک واژه است برای بیان مرگ زودتر مورد انتظار طبیعی ( بار مثبت یا منفی آن بر می گردد به جهتی که در آن راه فرد مرده باشد )

سلام با تشکر

پاسخ اول بنده هم همین نکته را تاکید داشته که هلک معانی و کاربردهای متعددی می تواند داشته باشد.

آیا برای این ادعا که هلک در برخی از موارد به معنای مرگ زود رس می باشد دلیل و مستندات قانع کننده ای دارید یا صرفا برداشت خود شما است ؟

حکیم;1002719 نوشت:
آیا برای این ادعا که هلک در برخی از موارد به معنای مرگ زود رس می باشد دلیل و مستندات قانع کننده ای دارید یا صرفا برداشت خود شما است ؟

درود

بنده برای رسیدن به معنی واقعی هلک در قرآن , از خود آیاتی که هلک در انها بکار رفته است کمک گرفته ام

افزون بر آیات گذشته آیه های دیگر هم هست که آشکارا معنی هلک ( نابودی و مرگ زود رس ) را بیان کرده

یک

[=ParsQuran]وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ [=ParsQuran]شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ

در این آیه آشکارا از عبارت من قبل روشن است که منظور موسا مرگ پیش از این ( زود رس) است

دو
یا در آیه ای دیگر

[=ParsQuran]وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ [=ParsQuran]أَهْلَكْنَاهَا[=ParsQuran] فَجَاءَهَا بَأْسُنَا [=ParsQuran]بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ [=ParsQuran]﴿۴﴾

دچار مرگ زود رس در خواب

یا غرق در دریا ( فرعون)

باسمه العلیّ الحکیم

حکیم;1002574 نوشت:
برخی از اهل لغت و مفسران معتقدند که هلاك در زمان نزول قرآن به مرگ مطلق و غيره‏اطلاق شده است و اعتبار مذمت و تحقير و ضد ارزشی در آن از مستحدثات است و بعدا به تناسب مذمت هلاکت و هلک باب شده است و شايد از اين جهت است كه مفسران بزرگی مانند مرحوم طبرسى (رحمه الله) و سایر مفسران در باره آن چيزى نگفته اند و در آيات یاد شده مرگ مطلق معنى كرده‏اند. راغب كه قيد ذم را لازم دانسته علت استعمال آن را در مرگ مطلق به كتاب ديگرى حواله داده كه اطلاعى از آن نداريم. در سيره ابن هشام كه در اواخر قرن دوم هجرى نوشته شده اين عبارات هست: «هَلَكَ عَبْدُاللهِ اَبُورَسُولِ اللهِ «صلى الله عليه واله» - «هَلَكَ اَبوُطالِب - هَلَكَ خَديجَهٌ بِنْتُ خُوَيْلِد» از اين معلوم مى‏ شود كه هلاك در آن عصر به معنى مرگ عادى بوده است.(1)

پی نوشت ها :

1.برای آگاهی بیشتر ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، على اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش، ج 7، ص 184.

بله درست می فرمائید اما تعبیر قران در مورد رحلت سایر انبیاء چه بوده است؟

1-«وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ »خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

2-[=me_quran]«فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ »

3-«وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»

4-«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ »

5-«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ»

در حالیکه قران کلام وحی و کتاب حکیم است آیا می توان از کنار این اختلاف تعابیر ساده گذشت؟

چرا در مورد مرگ سایر انبیاء واژه ی هلک بکار نرفته است؟

باسمه الحکیم

با سلام و احترام و نیز تشکر برای شرکت در بحث

دکترنادرنوری;1002584 نوشت:
درود

بنده با پزوهش در آیات قران ( تفسیر قرآن به قران ) گمان می کنم هلک ینی پیش از موعد و مرگ طبیعی مردن و پیش از به هدف نهایی رسیدن مردن

معنی منفی اش همین مرگ زود رس است نه لزومن معنای مذمومی داشتن

اگر دقت بفرمایید همین معنی در آیاتی که هلک در آن بکار رفته نهفته است

یک نمونه دیگر

در زمان جنگ شاید به یاد داشته باشید که می گفتند رزمندگان اسلام شمار زیادی از سربازان دشمن بعثی را به هلاکت رساندند

این هلاکت ینی آنان را پیش از رسیدن به هدف نهایی( پیروزی ) دچار مرگ زود رس کرده اند

آنچه چیزی که لغت نامه ها در معنای هلک گفته اند به نگرم نارسا است و ناقص

به نظر می رسد برداشت فوق از آیه موافق تحقیق نیست،به هر حال واژه ی "هلک"کلمه ای عربی است

لذا باید ببینیم اعراب از آن چه مفهومی را درک می کرده اند خاصه در زمان نزول قران.

اما اختلاف تعابیر قران در بیان مرگ انبیاء می تواند قابل تأمل باشد.

باسمه العلیّ الحکیم

حکیم;1002490 نوشت:
در پاسخ این سئوال می توان گفت:

داستان رحلت حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام را اینگونه بیان کرده اند:

"یعقوب را برادری بود که چهل سال او را ندیده بود. پس قصد کرد تا او را زیارت کند. چون آن دو همدیگر را زیارت کردند، عزرائیل را فرمان آمد که هر دو را جان بردار و به حضرتِ ما سپار. ملک الموت هر دو را جانْ قبض کرد و به حضرت بُرد.

یوسف علیه السلام چون این بشنید، تاج از سر بینداخت و حریر و حُلّه بَر تنِ خود پاره کرد و سر و پا برهنه با همه لشکر می دوید و می گریست تا به بالین پدر و عَمّ رسید. چون آن دو را بدید، به درد و حسرت بنالید. پس سر برداشت و نگریست. درهای آسمان دید گشاده و ارواح انبیاء و نیز فرشتگان، به استقبال روح ایشان آمده، عالم هوا را دید با نور آراسته، فرشتگان نثار رحمت بر دست گرفته، ایشان را (یعقوب و برادرش) از دنیا درآوردند و بشستند و هر دو را به یک گور به بیت المقدس دفن کردند.
پس چون یوسف دست از خاک ایشان بفشاند، باز به مصر آمد. در خود نگاه کرد. چهار غم او را دریافته بود: یکی غم اندوه یتیمی و دیگر دردِ غم و اندوه غریبی، سه دیگر اندوهِ فراقِ پدر، چهارم غم هجرانِ عَمّ.
طاقت تحمل آن اندوهان نداشت. چون شب درآمد، به کنار رود نیل شد و سجّاده بگسترانید و قدم بر بساط اخلاص نهاد و آن شب تا روز نماز کرد. در آخر گفت: بار خدایا! از کید برادرانم رهانیدی و از دام مَکر زنانم جهانیدی و از زندانم بیرون آوردی و به ملک رسانیدی، لباس رسالت و نبوَّتم دوختی و علم و حکمتم درآموختی. این مملکت دنیا را بقا نخواهد بود. یک دعای مرا اجابت کن. از این عالم دنیا با مسلمانی بیرون بَر و صحبت آبا و اجداد کرامت کن.
جبرئیل آمد و گفت: یا یوسف! جبّار عالم سلامت می رساند و می گوید: پدرت و عمَّت را چون مدت عمر به آخر رسیده بود، چون به هم رسیدند، چندان مهلت ندادم که با یکدیگر سخن گفتندی و هر دو را جان برداشتم. تو را هنوز مدت عمر به آخر نرسیده است. هم چنان آهنگ عرضِ نیاز کن و رحلت را، برگ ساز کن (توشه فراهم بیاور) که چون اجل درآید، یک زمان باز نیاید (مهلت ندهد).
* * *
پس یوسف پس از وفات پدر، دیگر تاج بر سر ننهاد و بر تخت ننشست. هر شب به عبادت حق، پلاسی در پوشیدی و به کنار رود نیل رفتی و با حق، مناجات بکردی. شبی از شب ها به خواب دید یعقوب را و اسحاق علیه السلام را که حُلّه هایِ بهشت پوشیده بودندی و تاجِ کرامت بر سر نهاده بودندی. به او گفتند: یا یوسف! بیست سال است تا دلت با آرزوی ما می سوزد. بشارت باد تو را که تا سه روز دیگر، به ما رسیده باشی. آورده اند که یوسف در آن سه روز، در آرزوی دیدار پدر، چندان جَزَع بکرد و زاری کرد که پدر در آن چهل سال در آرزوی وصالِ او نکرده بود.
پس روز سوم، ملک الموت بیامد و گفت: یا یوسف! مدّت به آخر آمد. آبا و اجداد، منتظر قدوم تواند و دیده بر گماشته اند تا کسی باشد که تو را ببینند. پس یوسف تن در تسلیم داد. ملک الموت جانِ او را در کشیدن گرفت. دلِ او را در تپیدن آمد و اعضای او لرزیدن گرفت. برادران را بخواند و هر یکی را در بَر گرفت و بدرود کرد."

اگر مطلب فوق صحیح و مستند باشد ممکن است به قرینه ی آیه شریفه ی ذیل که در آن به زاری و بی تابی

حضرت یعقوب(ع) در فراق یوسف اشاره می کند و سپس بیان فرزندان یعقوب که عاقبت خویش را هلاک خواهی کرد

و شباهت حال یوسف علیه السلام در فراق پدر، واژه ی "هلک" بهترین وصف برای بیان حالت مرگ این پیامبر الهی باشد؟

"قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ"

حبیبه;1003064 نوشت:
اگر مطلب فوق صحیح و مستند باشد ممکن است به قرینه ی آیه شریفه ی ذیل که در آن به زاری و بی تابی

حضرت یعقوب(ع) در فراق یوسف اشاره می کند و سپس بیان فرزندان یعقوب که عاقبت خویش را هلاک خواهی کرد

و شباهت حال یوسف علیه السلام در فراق پدر، واژه ی "هلک" بهترین وصف برای بیان حالت مرگ این پیامبر الهی باشد؟

"قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ"

سلام و عرض ادب

با تشکر از نقل تاریخی که نمودید.

مناسب بود که منبع نقل این فراز از تاریخ زندگانی حضرت یوسف(علیه السلام) را هم نقل می فرمودید تا بررسی بیشتر شود .

بخش پایانی فرمایش شما می تواند به عنوان یک احتمال بر این که از واژه هلک در باره رحلت حضرت یوسف (علیه السلام)استفاده شده است به حساب آورد به شرط آن که مستنداتی برای آن پیدا کنیم .

عرض سلام و ادب و نیز تسلیت ایّام

حکیم;1003101 نوشت:
مناسب بود که منبع نقل این فراز از تاریخ زندگانی حضرت یوسف(علیه السلام) را هم نقل می فرمودید تا بررسی بیشتر شود .

آن نقل را در مجله ی حوزه دیدم ولی سندی برایش نقل نشده بود!

البقره
وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ [ ﺑﺎ ﺗﺮﻙ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ، ﻳﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺎﻝ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻉ ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﻳﺪ، ﻭﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ .(١٩٥)

خباء;1003362 نوشت:
البقره
وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ [ ﺑﺎ ﺗﺮﻙ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ، ﻳﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺎﻝ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻉ ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﻳﺪ، ﻭﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ .(١٩٥)

درود

برای همین است که می گویند انفاق و صدقه ؛ مرگ ( زود رس) را به تاخیر می اندازد

این هم می تواند باز دلیلی بر هلاک به معنای مرگ زود رس باشد

حبیبه;1003053 نوشت:
به نظر می رسد برداشت فوق از آیه موافق تحقیق نیست،به هر حال واژه ی "هلک"کلمه ای عربی است

امروز بهترین و مطمین ترین راه پی بردن به معنی قرانی یک واژه استفاده از خود قرآن است که ببینیم در جاهای گوناگون چه مفهوم یکسان و مشترکی را می رساند ( تفسیر قرآن ب قرآن )

البته بگویم این کار هر کسی نیست( نه هر که او ورقی خواند معانی دانست - حافظ )
ریز نگری ؛ دقت و هوشیاری بسیار می خواهد

دکترنادرنوری;1003805 نوشت:
درود

برای همین است که می گویند انفاق و صدقه ؛ مرگ ( زود رس) را به تاخیر می اندازد

این هم می تواند باز دلیلی بر هلاک به معنای مرگ زود رس باشد

امروز بهترین و مطمین ترین راه پی بردن به معنی قرانی یک واژه استفاده از خود قرآن است که ببینیم در جاهای گوناگون چه مفهوم یکسان و مشترکی را می رساند ( تفسیر قرآن ب قرآن )

البته بگویم این کار هر کسی نیست( نه هر که او ورقی خواند معانی دانست - حافظ )
ریز نگری ؛ دقت و هوشیاری بسیار می خواهد

درود

اینکه تمرکز یوسف از حکومت داری و خزانه داری به گریه و دعا در سوگ پدرش سوق پیدا کند، میتواند نوعی به هلاکت انداختن خود باشد. نه به این معنا که حتما گناه کرده باشد. ولی یک احتمال است.

پرسش :

علت استفاده قرآن در سوره غافر آیه 34 از تعبیر "هلک" برای رحلت حضرت یوسف ( علیه السلام ) چیست ؟

پاسخ :

در پاسخ این سئوال می توان گفت:

ماده اصلي «هلک» در لغت به معناي عام مردن، خشکيدن گياهان، درهم شکستن و فرو افتادن و پرتگاه بين دو کوه است. راغب اصفهاني مي‌ گوید: هلاکت داراي چهار معناست: 1. مردن؛ 2. رفتن چيزي از دست انسان؛ 3. فاسد شدن؛ 4. فنا و زوال(1) و این گونه نیست که فقط در مرگ مذموم بکار برود.
واژه «هلک» در قرآن کریم کاربردهای متعددی دارد مانند: مردن ، گمراه شدن، از دست دادن، نابود و فانی شدن.

برخی از آیاتی که واژه «هلک» به معنای مردن عادی به کار رفته است عبارتند از:

الف) «يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ؛(2) از تو درباره ارث خواهران و برادران سؤال مي‌کنند. بگو خداوند حکم کلاله (خواهر و برادر) را براي شما بيان مي‌کند. اگر مردي از دنيا برود که فرزند نداشته باشد و براي او خواهري باشد، نصف اموالي را که به جا گذاشته براي خواهر اوست.

ب) «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَينَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا؛ (3) پيش از اين يوسف دلايل روشن براي شما آورد؛ ولي شما همچنان در آنچه او براي شما آورده بود، ترديد داشتيد تا زماني که از دنيا رفت، گفتيد خداوند هرگز بعد از او پيامبري مبعوث نخواهد کرد».

ج) قرآن کريم در قصه يوسف (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ؛(4) گفتند به خدا تو آن‌قدر ياد يوسف مي‌کني تا در آستانه مرگ قرار گيري يا هلاک گردي.»

د) برخی از اهل لغت و مفسران معتقدند که هلاك در زمان نزول قرآن به مرگ مطلق و غيره ‏اطلاق شده است و اعتبار مذمت و تحقير و ضد ارزشی در آن از مستحدثات است و بعدا به تناسب مذمت هلاکت و هلک باب شده است و شايد از اين جهت است كه مفسران بزرگی مانند مرحوم طبرسى (رحمه الله) و سایر مفسران در باره آن چيزى نگفته اند و در آيات یاد شده مرگ مطلق معنى كرده ‏اند. راغب كه قيد ذم را لازم دانسته علت استعمال آن را در مرگ مطلق به كتاب ديگرى حواله داده كه اطلاعى از آن نداريم. در سيره ابن هشام كه در اواخر قرن دوم هجرى نوشته شده اين عبارات هست: «هَلَكَ عَبْدُاللهِ اَبُورَسُولِ اللهِ «صلى الله عليه واله» - «هَلَكَ اَبوُطالِب - هَلَكَ خَديجَهٌ بِنْتُ خُوَيْلِد» از اين معلوم مى‏ شود كه هلاك در آن عصر به معنى مرگ عادى بوده است.(5)

و نیز در در باره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید :«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۚ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ۗ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛(6)آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است»، بطور مسلّم کافر شدند؛ بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانی را که روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی می‌تواند جلوگیری کند؟ (آری،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست؛ هر چه بخواهد، می‌آفریند؛ (حتّی انسانی بدون پدر، مانند مسیح؛) و او، بر هر چیزی تواناست.»
و نیز خداوند می فرماید:« وَ اخْتارَ مُوسي‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ؛(7)موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می‌خواستی، می توانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، (مجازات و) هلاک می‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه می‌سازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می‌کنی! تو ولیّ مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی!.»

همچنین قرآن کریم درباره همه موجودات می فرماید:«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛(8)معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید!» که در آیات یاد شده «هلک» به معنای مرگ معمولی آمده است.

بنا بر این،گر چه لفظ «هلک» بيشتر در مردن مذموم به کار می رود، اما در قرآن کریم در مواردی به معناي اصل مردن به کار رفته است. مانند آیه مورد اشاره شما که « هلک» به معنای مردن بکار رفته است .

پی نوشت ها :

1.ابن منظور؛ لسان العرب؛ بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 116-118 ؛ حسين بن محمد، راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن، دارالشامیه، بیروت ، ص 843-844. ؛
2.نسا/ 176 .
3.غافر / 34.
4.یوسف 85 .

5. برای آگاهی بیشتر ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، على اکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش، ج 7، ص 184.
6. مائده/ 17.
7.
اعراف/155 .
8.
قصص /88 .

موضوع قفل شده است