جمع بندی مگر خدا بخشنده نیست ، راز برآورده نشدن آرزوها به سرعت چی هست؟

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مگر خدا بخشنده نیست ، راز برآورده نشدن آرزوها به سرعت چی هست؟

سلام و عرض ادب
سوالی که داشتم مدت هاست توی ذهنم هست گاهی خودم و قانع می کنم و گاهی نه.
البته سوالم دو جنبه داره که ان شاء الله با توجه و لطف خدا پاسخش و پیدا کنم و گرهی هم از کار کسی شاید باز بشه.

من شنیده ام که خداوند وقتی به کسی می خواد چیزی ببخشه اون رو در فکر و ذهن و فرد می اندازه و اون میشه رویا و خواسته ی فرد که برای رسیدن بهش هر کاری میکنه.
اما سوال اینجاست پس چرا خدا بهش اون خواسته رو نمی ده؟

سال ها حسرت و انواع اذکار و دعا و تلاش و فریاد اما خدا جز گوشه ی چشمی بهش نمیبخشه. درحالیکه خیلیا عادی و بدون زحمت از اون نعمت برخوردارن.

آیا برای هر نعمتی یک نوع گناه مانع اجابت هست؟
از کجا میشه فهمید چه نوع گناهی مانع چه نوع نعمتیه؟

چرا خدا انقدر در بخشیدن نعمت تعلل می کنه و گاها انسان به جایی میرسه که شک می کنه؟
آیا اساسا دنیا بسیار بی رحمه و تنها بازگیر نقش اول و آخر خود شخصه؟
پس مسبب الاسباب بودن خدا چیه؟ حاجت دادن از طریق ائمه چی؟

بخش دوم سوال من:
من از نزدیکانم صاحب فرزند نمیشن تمامی مسیرهای پزشکی طی کردن و ....
الان طوری شده که به تمام بچه های اقوام حسادت میکنه و حس می کنه دیگران در ذهنشون همش به کمبودش فکر میکنن و....
همه نوع دعا و ذکر هم میگه انجام داده و سرپرستی البته خارج از منزل هم داشته.
چکار کنه که خدا مشکلش و رفع کنه و آرزوش برآورده بشه؟

تشکر میکنم اگر کارشناس محترم تمامش و پاسخ بدن و وارد بحث بشن @};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

روزنه;1001516 نوشت:
چرا خدا انقدر در بخشیدن نعمت تعلل می کنه و گاها انسان به جایی میرسه که شک می کنه؟
آیا اساسا دنیا بسیار بی رحمه و تنها بازگیر نقش اول و آخر خود شخصه؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

خداوند به دنبال رشد انسان است نه توقف او، استجابت دعا هم بهانه ای برای ارتباط و رشد است، وگرنه خداوند پیش از تمام وعده هایش یک وعده ی روشن داده است:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(رعد:11)

بنابراین استجابت دعا چک سفید امضائی نیست که به مردم داده شده باشد، قطعا جایی که حرکت در کار نباشد یا حرکت ضعیف بوده و شرایط لازم را نداشته باشد دعا اثرگذار نخواهد بود، اگر دعاهای مردم بدون دغدغه مستجاب شده بود الان این همه پیشرفت در علوم مختلف وجود نداشت و بشر نشسته بود و فقط دعا می کرد!

چرا که تمام هدف آمدن انسان به دنیا حرکت و رشد است، لذا قطعا جایی که استجابت دعا در تعارض با رشد انسان باشد مستجاب نخواهد شد؛ اصلا علت این گرفتاری ها این است که مردم به سمت اصلاح برگشته و خود را تغییر دهند:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(روم:41)

طبیعتا خدا با دعا این راه انگیزه اصلاح را در مردم از بین نمی برد!

نکته مهم این است که این تغییر هم لزوما تغییر فردی نیست، گاهی برای استجابت دعا یک تغییر اجتماعی لازم است؛ مثلا بیکاری، قبولی در دانشگاه، مشکلات اقتصادی، سلامتی و مانند آن فقط در گرو تلاش فردی نیست، اگر مردم یک منطقه هوا و محیط زیست خودشان را نابود کنند طبیعتا همه بیمار میشوند، این را خدا با دعا اصلاح نمی کند! اگر مدیر ناکارآمدی یک مسئولیت را پذیرفت طبیعتا همه ی آن منطقه متضرر خواهند شد ربطی به تلاش فردی ندارد؛ اگر ظرفیت دانشگاه محدود باشد طبیعتا برخی از داوطلبین وارد دانشگاه نخواهند شد.

بالارفتن آمار برخی بیماری ها چون سرطان، نازایی، بیماری های قلبی و ریوی همه این ها نشان میدهد بشر دارد راه را در حوزه سلامتی اشتباه میرود، خب اگر خداوند دعاها را مستجاب کند، این یعنی ادامه دادن مردم در همان مسیر!!

نمونه روشن استجابت پیروزی ما در جنگ تحمیلی است، ما بر دنیا پیروز شدیم، چرا که بین دعا و تلاش را جمع کردیم، اگر هر کدام از این دو نبود پیروز نمیشدیم، اگر مانند مادی گرایان بدون دعاها و توسلات وارد جنگ میشدیم، یا اگر جنگ را رها کرده و در مساجد و حسینیه ها مراسم دعا برای پیروزی برگزار می کرددیم قطعا شکست می خوردیم.

نکته دوم:

نکته دیگر اینکه استجابت دعا نباید به گونه ای باشد که فضای امتحان را به هم بزند، نباید علل طبیعی نقض شود چرا که این امر فضای امتحان را بر هم خواهد زد، آنچه که مومنین حقیقی را از غیر مومنین جدا می سازد منافع و مطامع دنیوی است، اگر قرار باشد آشکارا و به صورت معجزه آسا همه دعاهای مومنین برآورده شود خب بی خدایان که مغز خر نخورده اند که بی خدا بمانند! همه می آیند مومن میشوند، اما فقط برای دنیا...!

لذا مثلا خدا باید اجازه دهد جبهه حق باطل و ظالمین هم بتوانند ظلم کنند و اثر آن هم روشن باشد، وگرنه اگر خداوند دائما به صورت معجزه وار دعای مومنین را مستجاب کرده و ظلم را رفع کند که همه ظالمین هم ایمان می آورند!
مثلا ممکن است دشمن با تغییر تغذیه مردم، یا ترویج غذاهای تراریخته،یا با نفوذ و إعمال سیاست هایی آمار نازایی و سرطان و مانند آن را در منطقه ای بالا ببرد، یا حتی آشکارتر با باکتری وبا، منطقه ای را آلوده سازد همانطور که امروز در یمن می بینیم.
چنین مسائلی اقتضای حفظ فضای امتحان و تقابل جبهه حق و باطل است اما نیروهای حق در صورت مجاهدت از جانب خداوند تأیید می شوند.

به همین خاطر استجابت دعاها اگرچه به اراده خداوند است اما همه از طریق طبیعی اتفاق می افتد، همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب آن جاری سازد.(الکافی، ج1، ص183)

پس مومن باید برای استجابت دعایش در حد توانش به دنبال فراهم کردن اسباب آن باشد، منتهی پس از استجابت، انسان بی دین فقط قوانین فیزیکی و طبیعی را می بیند و در همین قوانین متوقف میشود، اما مومن از آن فراتر رفته و نقش عوامل ماورای طبیعت و متافیزیک را نیز می بیند.
مثلا در حادثه طبس، انسان های بی دین آن را فقط یک طوفان پیش بینی نشده میدانند و فراتر از آن نمیروند، اما انسان مومنی چون امام خمینی(ره) می فرماید: «شن ها مأمور خدا بودند».

نکته سوم:

فارغ از دو نکته مهمی که به آنها اشاره شد، عوامل دیگری هم در استجابت نقش دارند، که خیلی مفصل هستند.
مثلا گناه، طبیعتا درر نگاه درون دینی گناه و خصوصا برخی گناهان چون ظلم و لقمه حرام مانع استجابت دعا می شوند.

یا خود مثبت اندیشی و حُسن ظن به خدا که امام رضا(علیه السلام) در خصوص آن فرمودند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»؛ به خداوند گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می گوید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر نیک باشد، نیک برایش رقم میزنم، و اگر شر باشد، شر برایش مقدر می سازم.(الکافی، ج2، ص72)

گاهی هم دعای شخص مستجاب شده اما تا وقت معینی که به مصلحت است به تأخیر می افتد، خلاصه بحث در این خصوص فراوان است که می توانید به این پست مراجعه بفرمایید: تأخیر در اجابت دعا

نکته چهارم:
در مورد بخش دوم سوال شما، نه من و نه هیچ کارشناس دیگری، بلکه هیچ عالمی جز معصومین نمی تواند پاسخ روشن بدهد؛ ما هرگز علت عدم استجابت دعاها به صورت مشخص را نمی دانیم، ما اگرچه می دانیم که حکمت های متعددی در پشت این عدم استجابت ها وجود دارد اما اینکه دقیقا کدامیک از آنها مثلا موجب عدم استجابت فلان دعای ما شده را جز خدا و معصومین کسی نمی داند.

بنابراین ما وظیفه داریم در کنار دعا و توسل، تمام تلاش های دنیوی ما را نیز در قالب علل طبیعی انجام دهیم، و سپس نتیجه را به خداوند واگذار کنیم، و یقین داشته باشیم خداوند جز مصلحت ما را نمی خواهد.

نکته پنجم:

استجابت یا عدم استجابت ظاهری دعاها نه علامت محبوبیت ما نزد خداست، و نه علامت مغضوبیت! هرگز انسان نباید به خاطر نداشتن فرزند یا عدم استجابت دعاهایش در موضوعات مختلف حسرت بخورد، ما در روایت داریم:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قَالَ اللَّهُ عَبْدِي دَعَوْتَنِي وَ أَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا وَ كَذَا وَ دَعَوْتَنِي فِي كَذَا وَ كَذَا فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا قَالَ‏ فَيَتَمَنَّى الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا مِمَّا يَرَى مِنْ حُسْنِ الثَّوَابِ» (الکافی، ج2، ص491)
روز قيامت شود، خداى- تعالى- بفرمايد كه: اى بنده من! مرا خواندى و اجابت تو را به تأخير انداختم، و ثوابت چنين و چنين است. و مرا در چنين و چنين خواندى و اجابتت را به تأخير انداختم، و ثواب تو چنين و چنين است». و حضرت فرمود كه: «پس مؤمن وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کند آرزو مى‏كند كه كاش در دنيا يك دعا از برايش مستجاب‏ نشده‏ بود».

پس ممکن است در این مدت کوتاه ما حسرت مردم را بخوریم، یا مردم به خاطر این دعاهای به ظاهر بی جواب به ما نگاه خاص داشته باشند، اما قطعا روزی خواهد رسید که برای مدتی طولانی تر دیگران حسرت این دعاهای مستجاب نشده ی ما را خواهند خورد!

سلام و تشکر استاد محترم

اگر فردی تمام تلاشش و بکنه هم دنیوی و هم اخروی و موردی که میخواد هم از حقوق طبیعیش باشه و خدا اجابتش نکنه و اگر این فرد به وجود خدا شک کنه و افسرده بشه و به گنا های دیگری بیافته آیا در این صورت هم رشد خواهد بود؟

به هر حال همه چیز دست خداست

با سلام و احترام

روزنه;1001804 نوشت:
اگر فردی تمام تلاشش و بکنه هم دنیوی و هم اخروی و موردی که میخواد هم از حقوق طبیعیش باشه و خدا اجابتش نکنه و اگر این فرد به وجود خدا شک کنه و افسرده بشه و به گنا های دیگری بیافته آیا در این صورت هم رشد خواهد بود؟

خیر، شک و افسردگی رشد نیست، منتهی در این مسائل برای نتیجه گیری باید احساسات را کنترل کرد، احساسات و عواطف در نتیجه گیری برای این مباحث رهزن است.
من الان برای شما مثال می زنم، فقط خواهش می کنم با نگرش کاملا منطقی و عقلانی به این مسئله ای که عرض می کنم نگاه کنید.

فرض کنید مثلا آلودگی هوا ناشی از کیفیت پایین خودروها، و استفاده بی رویه از وسائل نقلیه، و همچنین دود صنعتی کارخانجات موجب بالارفتن آمار بیماری های ریوی شده است. خب حالا این وسط یک عده که سلامتی حق طبیعی آنها است را از دست داده و به بیماری های ریوی مبتلا شده اند و همه هم دارند دعا می کنند که خوب شوند و اگر دعایشان مستجاب نشود از خداوند دلخور شده و شاید حتی در وجودش به تردید بیفتند.

حالا در چنین شرایطی اگر خداوند کار را به شما بسپارد چکار می کنید؟ چند راهکار در مقابلتان دارید:

اول: بی خیال رشد مردم و اصلاح رفتار آنها در خصوص محیط زیست شوید و همه قوانین پزشکی را به هم بریزید و همه را شفا دهید و تأثیر این آلودگی ها را هم از بین ببرید تا کسی به خاطر آن بیمار نشود!

دوم: فقط دعای کسانی که اگر شفا نیابند در وجود خدا شک کرده یا او را انکار می کنند مستجاب کنید، خب در این صورت اولا رویکرد منفعلانه ای داشته اید و بندگان برای استجابت دعاهایشان باج خواهند گرفت!
علاوه بر اینکه فلسفه این آزمایش ها و نقش آنها در تشخیص مومنین حقیقی از غیر آن را از بین خواهید برد، چرا که فلسفه دیگر این عدم استجابت ها برای این است که نشان دهد چه کسانی برای خدا ایمان آورده اند، و چه کسانی برای منافعشان:

«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏»؛ آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟(عنبکوت:2)

با رفتار شما دیگر روشن نخواهد شد که چه کسانی ایمانشان نون به نرخ روز خوردن است و تا زمانی که منافعشان اقتضاء کند مومن هستند!

سوم: راهکار سوم این است که احساساتی نشوید و برای یک مصلحت بزرگتر که اصلاح سبک زندگی مردم است، اجازه دهید مردم عواقب رفتارشان را ببینند تا در این راستا گامی برداشته و وضعیت را اصلاح کنند؛ علاوه بر اینکه خود این ابزاری می شود برای اینکه مومنین حقیقی از مومنینی که برای منافعشان ایمان آورده اند تشخیص داده شوند؛ و البته مومنین حقیقی رشد کنند.

با سلام

آقای حاج سید محمد حائری قائنی از قول یکی از دوستان خود نقل نمودند که شخصی آمد و خدمت حاج شیخ[شیخ نخودکی اصفهانی] عرض کرد دعا برای اولاد میخواهم. ایشان فرمودند صلاح تو نیست اولاددار شوی. زیاد اصرار کرد. پرسیدند آیا حاضری اولاددار شوی و کور شوی و پسر تو دست تو را بگیرد و عصاکش تو شود و تو سائل به کف شوی؟عرض کرد بلی حاضرم.
ایشان دعایی دادند و شخص مزبور صاحب پسری شد و گفت خودم دیدم آن شخص را که کور شده و پسرش دست او را میگرفت و در بازار می گرداند و گدائی می کرد.

نشان از بی نشان ها،شرح حال و کرامات شیخ حسنعلی اصفهانی، جلد دوم، حکایت 28

[=me_quran]...وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.(آیه 216 سوره بقره)

مسلم;1001820 نوشت:
با سلام و احترام

خیر، شک و افسردگی رشد نیست، منتهی در این مسائل برای نتیجه گیری باید احساسات را کنترل کرد، احساسات و عواطف در نتیجه گیری برای این مباحث رهزن است.
من الان برای شما مثال می زنم، فقط خواهش می کنم با نگرش کاملا منطقی و عقلانی به این مسئله ای که عرض می کنم نگاه کنید.

فرض کنید مثلا آلودگی هوا ناشی از کیفیت پایین خودروها، و استفاده بی رویه از وسائل نقلیه، و همچنین دود صنعتی کارخانجات موجب بالارفتن آمار بیماری های ریوی شده است. خب حالا این وسط یک عده که سلامتی حق طبیعی آنها است را از دست داده و به بیماری های ریوی مبتلا شده اند و همه هم دارند دعا می کنند که خوب شوند و اگر دعایشان مستجاب نشود از خداوند دلخور شده و شاید حتی در وجودش به تردید بیفتند.

حالا در چنین شرایطی اگر خداوند کار را به شما بسپارد چکار می کنید؟ چند راهکار در مقابلتان دارید:

اول: بی خیال رشد مردم و اصلاح رفتار آنها در خصوص محیط زیست شوید و همه قوانین پزشکی را به هم بریزید و همه را شفا دهید و تأثیر این آلودگی ها را هم از بین ببرید تا کسی به خاطر آن بیمار نشود!

دوم: فقط دعای کسانی که اگر شفا نیابند در وجود خدا شک کرده یا او را انکار می کنند مستجاب کنید، خب در این صورت اولا رویکرد منفعلانه ای داشته اید و بندگان برای استجابت دعاهایشان باج خواهند گرفت!
علاوه بر اینکه فلسفه این آزمایش ها و نقش آنها در تشخیص مومنین حقیقی از غیر آن را از بین خواهید برد، چرا که فلسفه دیگر این عدم استجابت ها برای این است که نشان دهد چه کسانی برای خدا ایمان آورده اند، و چه کسانی برای منافعشان:

«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏»؛ آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟(عنبکوت:2)

با رفتار شما دیگر روشن نخواهد شد که چه کسانی ایمانشان نون به نرخ روز خوردن است و تا زمانی که منافعشان اقتضاء کند مومن هستند!

سوم: راهکار سوم این است که احساساتی نشوید و برای یک مصلحت بزرگتر که اصلاح سبک زندگی مردم است، اجازه دهید مردم عواقب رفتارشان را ببینند تا در این راستا گامی برداشته و وضعیت را اصلاح کنند؛ علاوه بر اینکه خود این ابزاری می شود برای اینکه مومنین حقیقی از مومنینی که برای منافعشان ایمان آورده اند تشخیص داده شوند؛ و البته مومنین حقیقی رشد کنند.

سلام
منطق شما رو قبول دارم با علم اینکه خیلی کلی تر هست.

اما این مثالی که می زنم شبیه مثال شما نیست.

الان مشکل داشتن بچه دیگه مشکل نیست. به جو هم ربطی نداره.
از طرفی خداوند میتونست این شعله رو به خاموشی بکشونه ولی در حالیکه اون همه خواستن و اصرار و عشق تبدیل به نا امیدی و ... میشه. اون هم پس از نزدیم ده سال انتظار
مگر خداوند وقتی میخواد چیزی رو در بنده اش پرورش بده شوق به اون رو در دلش نمیندازه؟
چرا وقتی در دلش انداخت رهاش می کنه؟

فکر کنم همه ی ما یه رویایی داریم که آرزوی رسیدن بهش و داریم؟ درسته؟

این رویا از خداست یا شیطان؟
وقتی برآورده نشد چکار کنیم؟ چطور صبر کنیم؟
تا بحال ندیدیم کسی بتونه همیشه صبور باشه

msn;1001832 نوشت:
با سلام

آقای حاج سید محمد حائری قائنی از قول یکی از دوستان خود نقل نمودند که شخصی آمد و خدمت حاج شیخ[شیخ نخودکی اصفهانی] عرض کرد دعا برای اولاد میخواهم. ایشان فرمودند صلاح تو نیست اولاددار شوی. زیاد اصرار کرد. پرسیدند آیا حاضری اولاددار شوی و کور شوی و پسر تو دست تو را بگیرد و عصاکش تو شود و تو سائل به کف شوی؟عرض کرد بلی حاضرم.
ایشان دعایی دادند و شخص مزبور صاحب پسری شد و گفت خودم دیدم آن شخص را که کور شده و پسرش دست او را میگرفت و در بازار می گرداند و گدائی می کرد.


نشان از بی نشان ها،شرح حال و کرامات شیخ حسنعلی اصفهانی، جلد دوم، حکایت 28

[=me_quran]...وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.(آیه 216 سوره بقره)

سلام
با پیشرفت علم باز هم جایی برای این اقوال هست؟

من معتقدم خدا ما رو میبینه و رهامون نکرده. فقط نمیخواد ببخشه.

ولی پس باید چکار کرد؟ چه جوی باعث عدم استجابت دعا میشه؟
چطور و کی بهمون کمک می کنه راه و پیدا کنیم؟

روزنه;1001942 نوشت:
سلام
با پیشرفت علم باز هم جایی برای این اقوال هست؟

سلام

با عرض پوزش، منظورتان را از پیشرفت علم متوجه نشدم... پیشرفت علم در چه زمینه ای ؟

روزنه;1001943 نوشت:
من معتقدم خدا ما رو میبینه و رهامون نکرده. فقط نمیخواد ببخشه.

چرا نمیخواد ببخشه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

روزنه;1001940 نوشت:
اما این مثالی که می زنم شبیه مثال شما نیست.

الان مشکل داشتن بچه دیگه مشکل نیست. به جو هم ربطی نداره.
از طرفی خداوند میتونست این شعله رو به خاموشی بکشونه ولی در حالیکه اون همه خواستن و اصرار و عشق تبدیل به نا امیدی و ... میشه. اون هم پس از نزدیم ده سال انتظار
مگر خداوند وقتی میخواد چیزی رو در بنده اش پرورش بده شوق به اون رو در دلش نمیندازه؟
چرا وقتی در دلش انداخت رهاش می کنه؟

فکر کنم همه ی ما یه رویایی داریم که آرزوی رسیدن بهش و داریم؟ درسته؟

این رویا از خداست یا شیطان؟
وقتی برآورده نشد چکار کنیم؟ چطور صبر کنیم؟
تا بحال ندیدیم کسی بتونه همیشه صبور باشه



خب در همین مثالی که شما می فرمایید:
از طرفی عشق به فرزند و بچه دار شدن در همه انسان ها هست، این میل و گرایش که عاملی برای بچه دار شدن هست در همه انسان ها قرار داده شده تا نسل بشر حفظ شود، ربطی هم به توان بارور شدن و نشدن ندارد. فارغ از این حس درونی و میل درونی به بارور شدن، تحقق این مسئله در گرو یک سری علل مادی است، طبیعتا اگر به واسطه بیماری و یا نقص، یا موانع دیگری این علت طبیعی تحقق پیدا نکند، آن میل سر جایش هست، اما باروری در میان نخواهد بود.

من نمی خواهم تخصصی به این علل بپردازم اما با توجه به قرائنی که در مسئله وجود دارد به نظر می رسد بالارفتن آمار ناباروری در دنیا نشان از یک توطئه، و همچنین از یک سبک زندگی غلط باشد.

از یک طرف سخن از پروژهایی چون «پروژه یوژنیکس» سخن به میان می آید، و گفته میشود برخی از محصولات تراریخته خصوصا چون ذرت موجب ناباروری می شوند، از طرف دیگر یک سبک زندگی غلط از جنس لباس ها، تا نوع آن و مسائل مشابه مانند گفته میشود موجب بالارفتن آمار ناباروری شده است. و آنچه که این شواهد را تقویت می کند این است که آمار ناباروری در شهرها بیشتر از روستاهاست که به صورت سنتی زندگی کرده و از محصولات طبیعی استفاده می کنند.

بنابراین خداوند باز برای مستجاب کردن همه دعاها با دو گزینه روبروست:
اول: این قوانین را نادیده بگیرد، و پروژه های دشمنان را هم از بین ببرد که در این صورت هم قوانین دچار هرج و مرج می شوند، و هم فضای امتحان برای اینکه ظالمین آزادانه بتوانند ظلم کنند بر هم می خورد.
دوم: اینکه تأثیر این قوانین باشد تا هم بشر متوجه مسیر اشتباهش شود، و سبک زندگی خود را اصلاح کند؛ و هم زمینه ای برای امتحان بشر فراهم باشد.

البته آنچه که بنده عرض می کنم به این معنا نیست که دعا تأثیری ندارد و ما از دعا ناامید شویم، دعا قطعا نقش دارد، اما در قالب همین علل طبیعی مستجاب می شود، دعاهای ما در حقیقت زمینه ها را برای تحقق آن مسئله فراهم ساخته، و موانع را از میان می برد، یعنی هم می تواند آن نقصی که مانع باروری در انسان شده را از بین ببرد، و هم می تواند زمینه ای برای آشنا شدن ما با یک روش درمان جدید، یا پزشک جدید یا مانند آن شده و از این طریق مستجاب شود، و هم می تواند موجب اصلاح سبک زندگی جامعه شود تا چنین مسئله ای بروز پیدا نکند، خلاص اینکه خداوند استجابت را از طریق اسباب طبیعی محقق می سازد.

علاوه بر اینکه واقعا ما مصلحتمان را نمی دانیم، بالاخره عقل این را هم محال نمی داند که این عدم استجابت به طور کلی یا در زمان فعلی ممکن است برای ما مصلحتی داشته باشد که از آن بی خبریم، ولی این را به صورت قطعی می دانیم با دعا یا همان را که خواسته ایم به ما می دهند، یا چیزی بهتر از آن را:

«فَإِذَا دَعَاهُ قَالَ لَبَّيْكَ عَبْدِي لَبَّيْكَ لَئِنْ عَجَّلْتُ مَا سَأَلْتَ إِنِّي عَلَى ذَلِكَ لَقَادِرٌ وَ لَئِنْ أَخَّرْتُ فَمَا ذَخَرْتُ لَكَ عَبْدِي عِنْدِي خَيْرٌ لَكَ»؛ هنگامی که بنده گرفتار دعا می کند، خداوند می فرماید: لبیک بنده من، لبیک، اگر در اعطاء خواسته تو عجله کنم، چیزی است که بر آن قادر هستم، و اگر آن را به تاخیر اندازم پس آنچه که برای تو نزد خودم ذخیره می کنم برای تو بهتر است.( (بحارالانوار، ج90، ص371)

بنابراین ما باید تلاشمان را انجام دهیم، و در کنار آن دعا هم بکنیم، و نتیجه را به خدا واگذار کرده و از او دلگیر نشویم.

روزنه;1001943 نوشت:
من معتقدم خدا ما رو میبینه و رهامون نکرده. فقط نمیخواد ببخشه

قطعا همین طور است

روزنه;1001943 نوشت:
ولی پس باید چکار کرد؟ چه جوی باعث عدم استجابت دعا میشه؟
چطور و کی بهمون کمک می کنه راه و پیدا کنیم؟

انسان باید در کنار دعا، علل طبیعی را هم برای تحقق حاجتش پی بگیرد
تلاش برای اصلاح زندگی فردی، و اجتماعی؛ یعنی اصلاح زندگی فردی برای استجابت برخی دعاها کفایت نمیکند..
به همین خاطر باید دعاهای ما هم عمومی باشد تا زمینه برای اصلاح رفتار تمام جامعه مهیا شود.

خلاصه آنکه در یک کلام باید با قدرت، و بدون ناامیدی تلاش کرده و در کنار آن دعا کند و توسل داشته باشد... نتیجه را هم به خدا واگذار کنیم، و یقین داشته باشیم جز مصلحت چیزی اتفاق نمی افتد.

msn;1001946 نوشت:
سلام

با عرض پوزش، منظورتان را از پیشرفت علم متوجه نشدم... پیشرفت علم در چه زمینه ای ؟


سلام
یعنی الان دیگه علم پیشرفت کرده و کسی به این دلایل نابینا نمیشه.

msn;1001946 نوشت:
چرا نمیخواد ببخشه؟

دلیلش و نمیدونم، می خوام بدونم چرا خدا گاهی با همه ی تلاش ها نمی بخشه؟ آیا راه امیدی هست که خدا راهنمایی کنه و با تلاش به نتیجه برسیم؟

مسلم;1001977 نوشت:
من نمی خواهم تخصصی به این علل بپردازم اما با توجه به قرائنی که در مسئله وجود دارد به نظر می رسد بالارفتن آمار ناباروری در دنیا نشان از یک توطئه، و همچنین از یک سبک زندگی غلط باشد.

سلام و تشکر
قطعا همین علت هست و احتمالا دلیلی که شما گفتین هم باشه و من بهشون اطلاع میدم.

ولی در کل باز هم این و می پذیرین که اگر خدا بخواهد به مومنی ببخشه از طریقی می بخشه که گمانش هم نمیرسه؟

همه ی خواسته ها که مثل این مثال نیستند که غریزی باشند بعضی خواسته ها هم مخصوص هستند مثلا به چیزی علاقه مند میشه و خدا بهش نمی بخشه.
در اینجا آیا او اشتیاق از طرف خداوند هست؟

مسلم;1001977 نوشت:
بنابراین ما باید تلاشمان را انجام دهیم، و در کنار آن دعا هم بکنیم، و نتیجه را به خدا واگذار کرده و از او دلگیر نشویم.

واقعا خیلی سخت هست مدتی آرامش داره و توکل و مدتی بعد دلسرد و مجددا افکار منفی میاد سراغش.

کاش یکی بود که علت این مشکلات و می گفت.

با سلام و احترام

روزنه;1002093 نوشت:
ولی در کل باز هم این و می پذیرین که اگر خدا بخواهد به مومنی ببخشه از طریقی می بخشه که گمانش هم نمیرسه؟

بله 100%
برای همین میگویم انسان هرگز نباید ناامید شود

روزنه;1002093 نوشت:
همه ی خواسته ها که مثل این مثال نیستند که غریزی باشند بعضی خواسته ها هم مخصوص هستند مثلا به چیزی علاقه مند میشه و خدا بهش نمی بخشه.
در اینجا آیا او اشتیاق از طرف خداوند هست؟

منظورتان را دقیق نمی فهمم، اگر مثال بزنید بهتر متوجه میشوم و بهتر می توانم پاسخ بدهم

روزنه;1002093 نوشت:
واقعا خیلی سخت هست مدتی آرامش داره و توکل و مدتی بعد دلسرد و مجددا افکار منفی میاد سراغش.
کاش یکی بود که علت این مشکلات و می گفت.

می دانم سخت است، اما خودش نوعی جهاد با نفس است، خودش نوعی امتحان الهی است که انصافا دشوار هم هست
باید همه با هم دعا کنیم آن یک نفری که می فرمایید غیبتش پایان یافته، و ظهور کند(اللهم عجل لولیک الفرج)

مسلم;1001820 نوشت:
راهکار سوم این است که احساساتی نشوید و برای یک مصلحت بزرگتر که اصلاح سبک زندگی مردم است، اجازه دهید مردم عواقب رفتارشان را ببینند تا در این راستا گامی برداشته و وضعیت را اصلاح کنند؛ علاوه بر اینکه خود این ابزاری می شود برای اینکه مومنین حقیقی از مومنینی که برای منافعشان ایمان آورده اند تشخیص داده شوند؛ و البته مومنین حقیقی رشد کنند
سلام به همه
یاد عموی یکی از دوستان افتادم. دوست ما به عمویش گفت نمی‌توانید در شرکتی که در آن مشغول کار هستید، شغلی برای من دست و پا کنید؟
عمویش بله حتماً راهنمایت می‌کنم چکار کنی:

چند وقت دیگر آزمون استخدامی برگزار می‌شود. برو مطالعه کن سپس در آزمون استخدامی شرکت کن
اگر قبول شدی بعد باید در مصاحبه شرکت کنی. در آن هم شرکت کن و سعی کن پذیرفته شوی
اگر در تمام این موارد پذیرفته شوی، استخدام می‌شوی

دوست ما پاسخ داد، آن وقت عمو جان نقش شما چیست این وسط؟!

بهتر نبود خدا هم بجای آنکه بگوید دعا کنید تا مستجاب کنم، می‌گفت خودتان بروید تلاش کنید تا موفق بشوید؟

msn;1001832 نوشت:
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.(آیه 216 سوره بقره)
جالب اینجاست که همیشه خیر ما در چیزهایی است که دوست نداریم! و شرِّ ما در چیزهایی است که دوست داریم!
یک بار نشد چیزی را دوست داشته باشیم و از نظر اسلام خیرِ ما هم در همان باشد!

روزنه;1001516 نوشت:
آیا برای هر نعمتی یک نوع گناه مانع اجابت هست؟
از کجا میشه فهمید چه نوع گناهی مانع چه نوع نعمتیه؟
شما هر چقدر هم تلاش کنید همیشه ماده و تبصره‌ای برای عدم استجابت دعای شما ارائه خواهد شد
آنقدر شرط و شروط برای استجابت دعا می‌آورند که عملاً استجابت دعا غیرممکن خواهد بود

اینطور بگویم، اصلاً دعا کردن تاثیری در زندگی انسان ندارد و خیلی از مردم هم این را می‌بینند و برایشان سوال می‌شود
و روحانیون هم برای پاسخ دادن به این مردمِ پرسشگر، سعی می‌کنند به شکلی تقصیر را به گردن خودِ فرد بیندازند
حتماً دلت پاک نبوده، حتماً حق کسی بر گردنت هست، حتماً گناهی مرتکب شده‌ای، حتماً کلمات را اشتباه خوانده‌ای، حتماً.....

اگر هم در هر 1000 نفر یکی پیدا بشود که تمام این موارد را مو به مو رعایت کند، آخرین برگ برنده را رو می‌کنند و می‌گویند: "حتماً به صلاحت نبوده!!!"

سلام
این یک مطلب فلسفی هست برای دانستنش باید فلسفه بدونین
ولی خلاصه ش این میشه که که خدا معمولا میده ما دستمون بهش نمیرسه!...یعنی اندازه روحمون کوتاه هست!

مثلا کشتی بار میاره اما دریای شما اسکله نداره چند کیلومتر دورتر لنگر میندازه چون نمی تونه بیاد ساحل

اگه کسی بزرگ بشه همون موقع که خدا داد فورا به دستت میرسه این که برام دعا کنین خدا بهم بده یک جمله ی عامیانه هست که بین مردم رواج داره
خدا هر روز موفقیت برات میفرسه ولی دست ما نمیرسه!:)

سلام بر آقارضای عزیز

Reza-D;1002176 نوشت:
دوست ما پاسخ داد، آن وقت عمو جان نقش شما چیست این وسط؟!
بهتر نبود خدا هم بجای آنکه بگوید دعا کنید تا مستجاب کنم، می‌گفت خودتان بروید تلاش کنید تا موفق بشوید؟

استجابت دعا از سوی خدا از روی عواطف و احساسات نیست، از روی عقل و منطق است، لذا خداوند در کنار وعده به استجابت دعا تصریح کرده است:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(رعد:11)
بنابراین استجابت دعا چک سفید امضائی نیست که به مردم داده شده باشد

در همین مثال شما اگر عمو به برادرزاده اش بدون اینکه این مسیر را برود کمک می کرد به ضرر او نبود؟ خب الان آفت مملکت ما مگر جز این است که همین رابطه ها موجب شده آقازاده ها آینده شان را تأمین شده بپندارند و رشد نکنند، و طبیعتا رابطه سالاری جانشین شایسته سالاری شود.
قطعا رشد انسان در گرو برنامه ریزی و تلاش و حرکت است، و اگر دعا مانع این شود قطعا به مصلحت نیست، لذا اصلا خداوند جایی که مردم مقصر باشند دعایشان را که مستجاب نمی کند هیچ، پدرشان را هم در می آورد تا خودشان را اصلاح کنند:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(روم:41)

بنابراین عدم استجابت بدون تلاش بدین معنا نیست که پس خدا کاری نمی کند، خدا به این حرکت، سرعت می دهد، دعا در مقام تشبیه مثل کلید turbo در اتومبیل های مسابقه است، تا حرکتی نباشد این کلید کار نمی کند، من دوتا مثال شفاف در این خصوص زدم که نشان می دهد نقش دعا در کنار تلاش چقدر می تواند کارساز باشد:

مسلم;1001799 نوشت:
نمونه روشن استجابت پیروزی ما در جنگ تحمیلی است، ما بر دنیا پیروز شدیم، چرا که بین دعا و تلاش را جمع کردیم، اگر هر کدام از این دو نبود پیروز نمیشدیم، اگر مانند مادی گرایان بدون دعاها و توسلات وارد جنگ میشدیم، یا اگر جنگ را رها کرده و در مساجد و حسینیه ها مراسم دعا برای پیروزی برگزار می کرددیم قطعا شکست می خوردیم

مسلم;1001799 نوشت:
مثلا در حادثه طبس، انسان های بی دین آن را فقط یک طوفان پیش بینی نشده میدانند و فراتر از آن نمیروند، اما انسان مومنی چون امام خمینی(ره) می فرماید: «شن ها مأمور خدا بودند»

اما در مورد این پست شما:

Reza-D;1002177 نوشت:
روحانیون هم برای پاسخ دادن به این مردمِ پرسشگر، سعی می‌کنند به شکلی تقصیر را به گردن خودِ فرد بیندازند
...
آنقدر شرط و شروط برای استجابت دعا می‌آورند که عملاً استجابت دعا غیرممکن خواهد بود

ما که از خودمان حرفی نمی زنیم، تمام آنچه که می گوییم از گناه و مصلحت و عدم تلاش و مانند آن در آیات و روایات آمده است؛ مثلا من بخشی از روایات در مورد عدم استجابت دعا، یا تأخیر در آن را در این آدرس آورده ام، شما ببینید من یک کلمه از خودم حرفی زده ام: تاخیر در استجابت دعا

خلاصه آنکه اگر به دو مثالی که زده ام دقت کنید متوجه می شوید دعا چگونه اثر می کند، تأثیر حرکت شما را چندین برابر می کند.

مسلم;1002199 نوشت:
الان آفت مملکت ما مگر جز این است که همین رابطه ها موجب شده آقازاده ها آینده شان را تأمین شده بپندارند و رشد نکنند، و طبیعتا رابطه سالاری جانشین شایسته سالاری شود
استاد!!! مثالم از این بابت بود که عموی آن فرد، همه چیز را به خود او سپرد اما اینطور وانمود کرد که این من هستم که دارم کار تو را انجام می‌دهم
شما دارید موضوع مثال را نقد می‌کنید؟

جور دیگری مثال میزنم. کسی به من می‌گوید در امر ازدواج مرا یاری کن (یک امر نیک و مستحب)
من هم به او می‌گویم برو دختر مورد علاقه خود را پیدا کن، به خواستگاریش برو، با او حرف بزن، اگر به هم خوردید بروید عقد کنید
بعد هم بگویم خب اگر من کمک نمی‌کردم تو نمی‌توانستی ازدواج کنی!
سخن این است که من باید بخشی از موضوع را انجام دهم که بگویم من نیز دخالت داشتم
اگر قرار است تمامش را خود شخص انجام دهد، پس دیگر مراجعه‌اش به من چه دلیلی دارد؟!

مسلم;1002199 نوشت:
عدم استجابت بدون تلاش...
دقیقاً کجای حرفهایم چنین چیزی گفتم؟!
یک بار دیگر مطلب مرا بخوانید:
Reza-D;1002177 نوشت:
شما هر چقدر هم تلاش کنید همیشه ماده و تبصره‌ای برای عدم استجابت دعای شما ارائه خواهد شد
آنقدر شرط و شروط برای استجابت دعا می‌آورند که عملاً استجابت دعا غیرممکن خواهد بود

اینطور بگویم، اصلاً دعا کردن تاثیری در زندگی انسان ندارد و خیلی از مردم هم این را می‌بینند و برایشان سوال می‌شود
و روحانیون هم برای پاسخ دادن به این مردمِ پرسشگر، سعی می‌کنند به شکلی تقصیر را به گردن خودِ فرد بیندازند
حتماً دلت پاک نبوده، حتماً حق کسی بر گردنت هست، حتماً گناهی مرتکب شده‌ای، حتماً کلمات را اشتباه خوانده‌ای، حتماً.....

اگر هم در هر 1000 نفر یکی پیدا بشود که تمام این موارد را (موارد استجابت دعا از جمله تلاش را) مو به مو رعایت کند، آخرین برگ برنده را رو می‌کنند و می‌گویند: "حتماً به صلاحت نبوده!!!"

مسلم;1002199 نوشت:
ما که از خودمان حرفی نمی زنیم، تمام آنچه که می گوییم از گناه و مصلحت و عدم تلاش و مانند آن در آیات و روایات آمده است
خب پس در صحبت من بجای کلمهء "روحانیون" کلمهء "دین" را قرار بدهید

اتفاقاً قصد دارم تاپیکی بزنم در این مورد که چرا وعده‌های دین محقق نمی‌شود. خاطرتان باشد یک بار هم در تاپیکی در همین مورد با هم گفتگو کردیم
به نظرم در آنجا بهتر بشود به این موضوع پرداخت

به نام خدا.

Reza-D;1002223 نوشت:
استاد!!! مثالم از این بابت بود که عموی آن فرد، همه چیز را به خود او سپرد اما اینطور وانمود کرد که این من هستم که دارم کار تو را انجام می‌دهم
شما دارید موضوع مثال را نقد می‌کنید؟

جور دیگری مثال میزنم. کسی به من می‌گوید در امر ازدواج مرا یاری کن (یک امر نیک و مستحب)
من هم به او می‌گویم برو دختر مورد علاقه خود را پیدا کن، به خواستگاریش برو، با او حرف بزن، اگر به هم خوردید بروید عقد کنید
بعد هم بگویم خب اگر من کمک نمی‌کردم تو نمی‌توانستی ازدواج کنی!
سخن این است که من باید بخشی از موضوع را انجام دهم که بگویم من نیز دخالت داشتم
اگر قرار است تمامش را خود شخص انجام دهد، پس دیگر مراجعه‌اش به من چه دلیلی دارد؟!

با عرض سلام و عذرخواهی بابت پریدن وسط بحث.

اراده خدا بر انجام یک امر، مثل آجر آخری که روی یک ستون آجر گذاشته میشه نیست. کل آجرهای اون ستون بدون اراده خدا روی هم قرار نمیگیرند.

شاید بشه اینطور گفت که اگر میخواهیم بدونیم که "آجر ها رو که خودم رو هم گذاشتم! پس خدا چیکار کرده؟" باید ببینیم آیا هر کسی اراده میکنه، موفق میشه همه ی آجرهای لازمه رو روی هم بذاره؟ آیا افرادی نیستند که هر چه میکنند آجر سوم رو نمیتونن روی آجر دوم بذارن؟

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;1002228 نوشت:
باید ببینیم آیا هر کسی اراده میکنه، موفق میشه همه ی آجرهای لازمه رو روی هم بذاره؟
آیا افرادی نیستند که هر چه میکنند آجر سوم رو نمیتونن روی آجر دوم بذارن؟
سلام برادر عزیز
پس باید تعریف دعا را تغییر بدهیم!

چیزی که شما فرمودید یک موضوع کلی است که از آن به نام حول و قوهء الهی یاد می‌کنیم و می‌گوئیم هر عملی به قدرت خدا انجام می‌شود. به عبارتی حتی راه رفتن ما هم قدرت گرفته از خداست. با این توضیح، اگر بخواهیم دعا را آنگونه که شما گفتید تعریف کنیم، باید اینطور بگوئیم که دعا یعنی اینکه از خدا بخواهیم قدرت انجام یک عمل که به ارادهء ماست را از ما سلب نکند! که این تعریف کاملاً با تعریفی که از دعا می‌شناسیم منافات دارد

به نام خدا.

Reza-D;1002258 نوشت:
سلام برادر عزیز
پس باید تعریف دعا را تغییر بدهیم!

چیزی که شما فرمودید یک موضوع کلی است که از آن به نام حول و قوهء الهی یاد می‌کنیم و می‌گوئیم هر عملی به قدرت خدا انجام می‌شود. به عبارتی حتی راه رفتن ما هم قدرت گرفته از خداست. با این توضیح، اگر بخواهیم دعا را آنگونه که شما گفتید تعریف کنیم، باید اینطور بگوئیم که دعا یعنی اینکه از خدا بخواهیم قدرت انجام یک عمل که به ارادهء ماست را از ما سلب نکند! که این تعریف کاملاً با تعریفی که از دعا می‌شناسیم منافات دارد

اینها رو که عرض میکنم با مغز ناقص خودم عرض میکنم. شاید نادرست باشند.

باز هم این که فرمودید، همون اشکال رو داره ( یعنی اراده خدا، چیزی از جنس اراده بقیه موجودات فرض شده. با این تفاوت که جای اینکه آجر آخر باشه، اراده ی خدا آجر اول که روی زمینه فرض شده ). عرض بنده این بود که اراده خدا از جنس آجرها نیست.
اگر برای شکل گیری یک نتیجه ای، ده مرحله پیشنیاز لازمه که به صورت زنجیر به هم وصل بشن، ازاده خدا در تمامی طول اون زنجیره باید باشه. در نتیجه نمیشه وقتی کل اون زنجیر وجود داره بگیم خوب "حالا کدوم حلقه ی خاص اراده ی خداست؟ اینها رو که همه خودم و افرادی شبیه به خودم وصل کردیم." برای اینکه ببینیم عاملی غیر از حلقه های زنجیر این وسط دخالت داشته یا نه، باید ببینیم آیا وقتی شده که این زنجیر با تمام اراده ای که حلقه هاش به خرج دادن، به هم وصل نشدن؟ آیا وقتی بوده که این زنجیر هم تشکیل شده، ولی اونی که باید میشده نشده؟

این هم به فهم بنده میرسه که نباید به هیچ چیزی به عنوان یک "کد مخفی" برای خدا نگاه کنیم. مثل ترکیب Ctrl+Alt+Delete که نرم افزاری برنامه ریزی شده این رو بزنن فلان طور بشه، دعا اینطوری نیست که اگر انجام بشه ( حتی با صد در صد شرایطش، حتی همون گریزگاه آخر "حتما از ته دلت نخواستی" :d ) یهو دست خدا بسته میشه و دیگه مجبوره مورد دعا رو برآورده کنه! اینطور باشه که سنگ روی سنگ بند نمیشه. دعا در فهم بنده ابراز علم به این هست که "خدایا من میدونم اون زنجیره ی علل اگر کار بکنند هم به فرمان تو هست که میکنند". حالا شاید اشتباه میکنم.

ستایشگر :Gol:

Reza-D;1002223 نوشت:
استاد!!! مثالم از این بابت بود که عموی آن فرد، همه چیز را به خود او سپرد اما اینطور وانمود کرد که این من هستم که دارم کار تو را انجام می‌دهم
شما دارید موضوع مثال را نقد می‌کنید؟

جور دیگری مثال میزنم. کسی به من می‌گوید در امر ازدواج مرا یاری کن (یک امر نیک و مستحب)
من هم به او می‌گویم برو دختر مورد علاقه خود را پیدا کن، به خواستگاریش برو، با او حرف بزن، اگر به هم خوردید بروید عقد کنید
بعد هم بگویم خب اگر من کمک نمی‌کردم تو نمی‌توانستی ازدواج کنی!
سخن این است که من باید بخشی از موضوع را انجام دهم که بگویم من نیز دخالت داشتم
اگر قرار است تمامش را خود شخص انجام دهد، پس دیگر مراجعه‌اش به من چه دلیلی دارد؟!

نه من مثال را نقد نکردم، خواستم به طور کلی عرض کنم خدا می خواهد این استجابت بدون نقش مردم نباشد، نه اینکه خودش بی نقش باشد.
اینکه یک شخص دعا می کند برای یک ازدواج موفق، خب درست است که خودش باید کیس پیدا کند، خودش خواستگاری کند؛ خودش عقد کند و...؛ اما اینکه چه کسی این کیسی که به صلاح اوست را در مسیرش قرار میدهد، یا برای ازدواج با کیسی که به مصلحتش نیست مانع ایجاد می کند، در دل پدر و مادری که مخالف هستند تصرف می کند، شرایط مالی را تأمین کند، و...

آقا رضای عزیز باید دقت کنید استجابت دعا از طریق معجزه نیست، از طریق همین اسباب مادی است، مثلا در تصادفی که به واسطه دعا و صدقه قرار است از کسی دفع شود، خب لازم نیست معجزه شود، بلکه یک دقیقه خدا به دل طرف می اندازد توقف کند، یا یک استارت ماشین دیرتر روشن شود، یا هزارتا طریق دیگر...

به همین خاطر مادی گرایان وقتی این استجابت ها را می بینند کاملا مادی تفسیر می کنند، چون همه چیز از طریق اسباب عادی اتفاق می افتد، اما به این معنا نیست که همه چیز دست خودمان بوده است.
اینکه ما با چه کسی ازدواج کنیم قطعا همه اش دست خود ما نیست، در بعضی قضایا می بینید یک پسر چطور از این طرف ایران به گونه ای عجیب و غریب با یک دختری از آن طرف دنیا آشنا میشود و با هم ازدواج کرده و خوشبخت می شوند، خب نمیشود همه چیز را به لحاظ ظاهری از جانب خودمان بدانیم، یا مثل توفان طبس، یا جنگ تحمیلی... نقش خدا به وضوح دیده میشود.

مسلم;1002298 نوشت:
مثلا در تصادفی که به واسطه دعا و صدقه قرار است از کسی دفع شود، خب لازم نیست معجزه شود، بلکه یک دقیقه خدا به دل طرف می اندازد توقف کند، یا یک استارت ماشین دیرتر روشن شود، یا هزارتا طریق دیگر...

خیلی این قسمت زیبا بود . لوح محو و اثبات ...
و چه افرادی را هم خداوند می توانست در بعضی کارها به دلشان بیندازد یا با اسباب مادی( بخشی فرشته ی نگهبان ) جلوی فلاکتشان را بگیرد تا عمری بدبخت نشوند اما نفهمیدم چرا برای برخی تنها نگاه کرد ! شاید عاشق چشم و ابروی او نبود تو کارخونه آدم سازی جز ضایعاتی بود .( شقاوت ذاتی)

مسلم;1002106 نوشت:

منظورتان را دقیق نمی فهمم، اگر مثال بزنید بهتر متوجه میشوم و بهتر می توانم پاسخ بدهم

سلام
ببخشید مدتی نتونستم بیام و با گوشی نمیشد نقل قول کرد.
برای مثال فردی به دلش می افتد که به مکه برود و خواب زیارت میبینه بعد به حاجیانی که برمیگردن غبطه مبخوره و هر روز شوقش بیشتر میشه و البته انسان نرمالی هم از نظر سلامت روان هست ولی علت این اشتیاق هم شاید سرمنشا منطقی داشته، شاید سر و سری میتونسته با خدا داشته باشه و لحظه ای خودش و در لباس احرام دیده یا هزاران شکل دیگر... اما هرچه تلاش میکنه هیچ وقت نمی تونه به آرزوش برسه.

یا فردی دلش میخواد زندگیش به سطحی برسه و هرچه تلاش در حد و توانش میکنه نمی رسه.
یا فردی به کسی علاقه مند میشه .... و هزاران نمونه ی دیگر.
آیا میشه گفت خدا رویاها رو در ذهن هرکسی قرار میده تا رشد کنن و آیا اون رویاها میتونن همین آرزوهای مهمی باشن که بهشون نمیرسیم؟
یعنی خدا هدفی برای هرکس در زندگیش قرار میده تا به وسیله ی اون به هدف برسه. پس در این صورت چرا اغلب آرزوش محقق نمیشه؟
یعنی یه بخشی از این مشکلات به دلیل بی توجهی به غیبت هست؟
یا مصداق هرکه در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
تشکر

مضطرب;1002358 نوشت:
خیلی این قسمت زیبا بود . لوح محو و اثبات ...
و چه افرادی را هم خداوند می توانست در بعضی کارها به دلشان بیندازد یا با اسباب مادی( بخشی فرشته ی نگهبان ) جلوی فلاکتشان را بگیرد تا عمری بدبخت نشوند اما نفهمیدم چرا برای برخی تنها نگاه کرد ! شاید عاشق چشم و ابروی او نبود تو کارخونه آدم سازی جز ضایعاتی بود .( شقاوت ذاتی)

جناب مضطرب عزیز من جدّا معتقد به سعادت شما هستم، نمی دانم شما چرا اصرار دارید خود را شقاوتمند بدانید...
شما مشغول مبارزه با نفس هستید و تا زمانی که به شکست رضایت ندااده اید یعنی شکست نخورده اید، بنابراین به خاطر این مجاهده و این سختی کشیدن های درونی نه تنها مجازات نمی شوید بلکه اجر خواهید داشت.
وعده من و شما روز قیامت

با سلام و احترام

اول عرض کنم بنده با این شعر خیلی موافق نیستم:

روزنه;1002392 نوشت:
مصداق هرکه در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند

من معتقدم دین آمده تا مردم از دنیا و آخرتشان لذت ببرند، آن روایات هم که می فرماید انبیاء و کسانی که به انبیاء نزدیک تر هستند بیشتر در معرض سختی و بلا دچار خواهند شد تفسیری دارد که وارد آنن میشوم، فقط همین قدر عرض می کنم که امام زمان(عج) که تشریف می آورند تا آرمان دین،و مدینه فاضله ای که دین به آن وعده داده را ایجاد کنند، مشکلات دنیوی بشرر را هم حل می کنند، دیگر فقیری یافت نمیشود، آیا این یعنی مردم بی ایمان میشوند؟ روشن است که خیر.
پس سعادت دنیا و آخرت قابل جمع است...

روزنه;1002392 نوشت:
برای مثال فردی به دلش می افتد که به مکه برود و خواب زیارت میبینه بعد به حاجیانی که برمیگردن غبطه مبخوره و هر روز شوقش بیشتر میشه و البته انسان نرمالی هم از نظر سلامت روان هست ولی علت این اشتیاق هم شاید سرمنشا منطقی داشته، شاید سر و سری میتونسته با خدا داشته باشه و لحظه ای خودش و در لباس احرام دیده یا هزاران شکل دیگر... اما هرچه تلاش میکنه هیچ وقت نمی تونه به آرزوش برسه.
یا فردی دلش میخواد زندگیش به سطحی برسه و هرچه تلاش در حد و توانش میکنه نمی رسه.
یا فردی به کسی علاقه مند میشه .... و هزاران نمونه ی دیگر.
آیا میشه گفت خدا رویاها رو در ذهن هرکسی قرار میده تا رشد کنن و آیا اون رویاها میتونن همین آرزوهای مهمی باشن که بهشون نمیرسیم؟
یعنی خدا هدفی برای هرکس در زندگیش قرار میده تا به وسیله ی اون به هدف برسه. پس در این صورت چرا اغلب آرزوش محقق نمیشه؟

خب اینها علل مختلفی دارند، اینگونه نیست که خداوند کسی را عاشق کند و سپس او را از رسیدن به نتیجه بازدارد...
من اساسا با این نگاه مخالفم که ما عمدتا ناکامی هایمان را به پای امتحان الهی بگذاریم، خود همین مانع ها ، اهداف ها و تلاش هایی که در چارچوب علل طبیعی است امتحان ماست؛ بله اگر روزی به مقام ابراهیم(ع) رسیدیم آن موقع به صورت ویژه و خاص امتحان میشویم، وگرنه امتحان ما سربلند بیرون آمدن در همان مسائلی است که به صورت طبیعی در مسیر راه ما قرار می گیرند.

این عشقو علاقه های ما طبیعی هستند، مثلا کسی که دین را می پذیرد و دارای معرفت دینی میشود طبیعتا برای رفتن به مکه شوق خواهد داشت، هرچه این معرفت عمیق تر باشد این شوق بیشتر خواهد شد
یا در مورد شغل و درآمد یا داریی خب بالاخره انسان طالب کمال است، این جزء فطرت اوست، همه دارایی را دوست دارند حالا یکی دارایی و کمال را در علم می بیند، یکی در مال، و یکی در معنویت و...

اما در هر صورت رسیدن به این اهداف شدنی است، من عمده ناکامی ها را در عدم برنامه ریزی یا تلاش های فردی یا اجتماعی می بینم.
مثلا امروز مکه به دست آل سعود است که ان شالله به زودی سقوط خواهند کرد، طبیعتا خدا باید اجازه بدهد آنها در این مسئله محدودیت ایجاد کرده و سنگ اندازی کنند و ما برای استجابت علاوه بر استجابت فردی باید دعا کنیم این مانع از سر راه برداشته شود. سقوط آل سعود هم گامی در استجابت این دعا به شمار می رود.

مسلم;1002467 نوشت:
با سلام و احترام

اینگونه نیست که خداوند کسی را عاشق کند و سپس او را از رسیدن به نتیجه بازدارد...

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

مساله همین نتیجه است

خداوند این نتیجه را مشخص می کند

نتیجه گاهی رسیدن به معشوف است و گاهی نرسیدن !

بله

نرسیدن به معشوق نتیجه مطلوب است

دیروز در برنامه ای یک معتادی را نشان می داد که ترک نمی کرد

تا این که خداوند فرزندش را از او گرفت

ان هم نه یک بار

دو بار!

در نتیجه او ترک کرد !

خداوند فرزندی به او بخشید

او را عاشق فرزندش کرد

و فرزندش را از او گرفت

تا ترک کند!

این علاقه ها جرقه ما هستند

اگر این ها نباشند ، یا به ان ها برسیم ، دیگر حرکت نمی کنیم و در جا می زنیم

در حالی که هدف رسیدن به تکامل است

نه رسیدن به مادیات و می و معشوق و ...

مسلم;1002467 نوشت:
با سلام و احترام
من معتقدم دین آمده تا مردم از دنیا و آخرتشان لذت ببرند، آن روایات هم که می فرماید انبیاء و کسانی که به انبیاء نزدیک تر هستند بیشتر در معرض سختی و بلا دچار خواهند شد تفسیری دارد که وارد آنن میشوم،

برادر گرامی

هدف رسیدن به تکامل است

آدمی که به فهم برسد ، در راه تکامل

از بریده شدن سرش هم لذت می برد!

با عرص سلام خدمت همه

نقل قول:
یعنی الان دیگه علم پیشرفت کرده و کسی به این دلایل نابینا نمیشه.

به نظرم محدود کردن پروردگار به پیشرفت علم احتمالا ناشی از شناخت ناقص ما از قدرت پروردگار است. همه عالم تحت تسلط و سیطره قدرت خداوند متعال قرار دارد و هر کدام از میلیارد ها سلول انسان تحت اراده و فرمان او در حال فعالیت است و برای مثال کافیست یک سلول انسان به خواست پروردگار روند رشد و تکثیرش طبق روال معمول خاتمه نیابد، آن وقت ببینید چه اتفاقاتی رخ خواهد داد...

البته منظورم از نقل این حکایت به این معنی نیست که اگر کسی فرزندی خواست و به صلاحش نبود ولی اگر با اصرار و توسل به ولی خدا صاحب فرزندی شد حتما نابینا میشود. شرایط هر کسی متفاوت است.

زندگی اولیاء خدا رو که میخونی میبینی مثلا فلان فرزندشون فوت میشه و این اتفاق به خواست خدا از رسیدن بلایی بزرگتر جلوگیری میکنه، یا از روی ترحم و خدمت به خلق خدا دعا میکردن تا فلان بیمار شفا پیدا کند ولی بعد از بهبودی بیمار خودشان بیمار میشدن...

یا اینکه مثلا ابن شهرآشوب در کتاب المناقب از ابن عباس نقل کرده است که روزی پیامبر، فرزندش ابراهیم و نوه‌اش حسین را در دامن خود نشانده بود. پس جبرئیل نازل شد و گفت خدا به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: «بین این دو جمع نمی‌کنم؛ یکی را فدای دیگری کن.» پس پیامبر امام حسین(ع) را برگزید و پس از سه روز ابراهیم از دنیا رفت.(ویکی شیعه)

اینکه مثلا چه ربطی بین فرزند دار شدن و نابینا شدن هست و چه حکمتهایی در این بین نهفته است و این مقدرات و حوادث چگونه رقم میخوره حداقل بر ما انسانهای عادی پوشیده هست ولی هرچه که هست از طرف خدایی هست که حکیمه و صلاح و مصلحت بنده هاش رو بهتر از هرکسی میدونه.

امام کاظم علیه السّلام فرمودند:

مؤمن همواره در معرض خير است. اگر در اثر قضاي الهي بند از بندش جدا شود، خير است و اگر حكومت شرق و غرب عالم هم به او عطا شود، باز خير است.

بحار الانوار، ج 64، ص 242

رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله) فرمودند:

در شِگفتم برای مؤمن، قضای الهی بر او جاری نمی شود مگر اینکه برای او خیر است، چه (در ظاهر) خوشایند باشد و چه ناخوشایند. اگر مبتلا کرد، کفاره گناهانشان باشد و اگر بخشش کرد، گرامی اش داشته است.

«تحف العقول، ص ۴۸»

به نظرم یه اشتباه بزرگ که ما انسان ها می کنیم و بعدش منتج به نتیجه گیری غلط میشه اینه که ما انسانها به هر دلیلی نخواستیم پی به جایگاه واقعیمون در عالم هستی ببریم. نه جایگاه خود را شناختیم که در این عالم که هستیم، و برای چه آمدیم، و نه خدای سبحان را آنطور که باید و شایسته هست شناختیم.
از این موضوع غافلیم که در این عالم ما بنده اییم و خدای متعال یگانه معبود ما، بدون توجه به هدف خلقت و وظیفه خود در این عالم، دوست داریم همه چیز بر وفق مرادمان پیش رود ... بدون شناخت و معرفت دقیق به خداوند متعال به اشتباه جای خود با خدا را عوض میکنیم، خدا را فقط در حد موجودی برای برآورده کردن خواسته های ریز و درشتمان می خواهیم...به خداوند متعال دستور می دهیم، امر می کنیم که فلان چیز را می خواهم، فلان آرزو را دارم پس برآورده اش کن ، و اگر نکرد مورد سوال قرارش می دهیم... و فراموش می کنیم آنکه باید دستور و فرمان بدهد خداوند متعال است و آنکه باید سر تسلیم فرود آرد، آنکه باید مطیع و فرمان بردار باشد، و آنکه مورذ سوال و قضاوت قرار میگیرد ما هستیم و خدای سبحان منزه از این تعابیر...

يَا مَنْ يَرَى وَ لا يُرَى يَا مَنْ يَخْلُقُ وَ لا يُخْلَقُ يَا مَنْ يَهْدِي وَ لا يُهْدَى يَا مَنْ يُحْيِي وَ لا يُحْيَى يَا مَنْ يَسْأَلُ وَ لا يُسْأَلُ يَا مَنْ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ يَا مَنْ يُجِيرُ وَ لا يُجَارُ عَلَيْهِ يَا مَنْ يَقْضِي وَ لا يُقْضَى عَلَيْهِ يَا مَنْ يَحْكُمُ وَ لا يُحْكَمُ عَلَيْهِ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ
اى که ببیند ولى دیده نشود، اى که بیافریند ولى کسى او را نیافریده، اى که راهنمایى کند ولى راهنمایى نشود، اى که زنده کند ولى زنده نشده، اى که بازخواست کند ولى کسى از او بازخواست نکند، اى که بخوراند ولى خورانده نشود، اى که پناه دهد ولى کسى او را پناه ندهد، اى که قضاوت کند ولى قضاوت بر او نشود، اى که حکم کند ولى کسى بر او حکم نکند، اى که نزاید و نه زائیده شده و نیست برایش همتایى هیچکس . (فراز 50 دعای جوشن کبیر)

برای درک بهتر شرایط، اول باید ببینیم انسان برای چی به دنیا امد... هدف خلقت انسان چی هست... حال که به دنیا امد چه وظیفه ای داره و سعادت و خوشبختیش چی هست و چطور تامین میشه.

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ
در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»( آیه 131 سوره بقره)

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!(آیه 56 سوره ذاریات)

آنچه به نظر میاد اینکه وظیفه اصلی ما در این دنیا تسلیم شدن در برابر پروردگار و عبوديت و بندگي خالصانه خداوند متعال است .

انسان در ابتدای خلقت نه از جایگاه واقعی خودش در عالم خبر داره و نه شناخت و معرفتی دقیق و کامل از خالق خودش داره، انسان در ابتدا مبتلا به انواع و اقسام رذائل اخلاقی همچون کبر، عجب، حسادت، غرور و... هست و چون درک دقیقی از چایگاه خودش نداره خودش رو موجودی غنی و بی نیاز میدونه، دوست داره حوادث زندگیش آنطور که خودش می خواهد پیش بره، خودش را بر خلاف آنچه که هست موجودی مستقل میدونه و توی عالم برای خودش حساب ویژه ای باز میکنه و طبیعتا برای خودش حق و حقوقی قائل میشود.

اما حقیقت ماجرا که ازش غافله اینکه موجودی فقیر و بیچاره تر از او در عالم وجود ندارد...

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است(آیه 15، سوره فاطر)

در زمان حیات دنیویش هم خیلی چیزها دستش نیست و حوادث زندگیش آنطور که خودش می خواهد پیش نمیره.

امیر مؤمنان ( علیه السّلام ) فرمودند:
امور بر اساس قضای الهی جریان دارد، نه بر اساس خواست مردم.«غرر الحکم، ح ۳۲۳۸»

امام حسين عليه السلام فرمودند : مردى در برابر امير المؤمنين عليه السلام برخاست و عرض كرد : اى امير مؤمنان ! خدا را به چه شناختى؟ حضرت فرمود : به بر هم زدن تصميم و در هم شكستن قصد. وقتى قصد كارى كردم، ميان من و قصدم مانعى به وجود آمد و آنگاه كه تصميمى گرفتم، قضاى الهى با تصميم من ناسازگارى كرد . پس دانستم كه تدبير كننده اى جز من وجود دارد.

هر انسانی در این دنیا با شرایط و ویژگیهای خاص خودش که هیچ دخل و تصرفی توش نداره به دنیا میاد، با حوادثی روبرو میشه که بعضا هیچ اختیاری در بوجود آوردنش نداره، اما انسان اختیار این رو داره که در مواجهه با حوادث روزگار یا بهتر بگیم این شرایط و امتحانهای الهی هر جور که خواست عمل کنه و سعادت و شقاوت و درجات انسان ها بر اساس پاسخ و عکس العمل او در برابر این آزمایش و امتحان ها مشخص میشه. به نظرم تمام این آزمونها همش وسیله رشد و شکوفایی انسان هست، وسیله ای که میتونه انسان رو از رذائل اخلاقی پاک کنه و به معرفت بیشتری نسبت به خالق هستی برسونه، معرفتی که به واسطه اون میتونه سعادت ابدی خودش رو رقم بزنه.

رسول اکرم(ص) می فرماید: «أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه»؛ سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به او است.

[SPOILER]در روایتی به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: «أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه»؛[1] سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به او است.

بنابر تحقیق و جست‌وجو؛ کهن‌ترین منبعی که این روایت در آن مشاهده شد، کتاب «کیمیای سعادت» ابوحامد غزالی(متوفای 505 هـ.ق) است.

محتوای این حدیث، با وجود اختصار و کوتاهی‌اش سفر طولانى انسان را در جهان معرفت، در سیر از مبدأ معرفت تا مقصد تفویض، خلاصه کرده است. آغاز این سفر، شناخت خداوند جبّار است و مرحله پایانى آن، واگذارى کارها به او است.

نقطه آغاز این سفر طولانى، این است که انسان بداند او محکوم به اراده خداوند متعال است، و این‌که حکمِ خداوند متعال در همه عالم تکوین و تشریع نافذ و جارى است. این همان معناى «جبّار» در اسما و صفات حُسناى خداوند متعال است، و انسان در برابر این جبّاریت چاره‌اى جز فرمانبردارى و تسلیم ندارد.[2]
آخرین منزل از منازل سلوک به سوى خداوند متعال واگذارى همه کارها یا تفویض امور به او است.[3] منظور از تفویض، در این‌جا، همان ایمان و اعتقاد قلبى و تسلیم است. اعتقاد به این‌که همه کارها به دست خداوند متعال است، و حکومت و فرمانروایى مطلق از آن او است. انسان در این مرحله باید در هر امرى تسلیم باشد و بدون هیچ‌گونه نگرانى و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید.

در بیان دیگری گفته‌اند: مراد از «اول العلم» تحقق علوم نظرى و در اصل معرفت الهى است و مراد از «آخر العلم» تخلّق به علوم عملى و در نهایت وصول به حضرت حق تعالی است. مقصود از «معرفة الجبار» شناخت مراحل علوم نظرى که پایان آن آرامش قلب و صفاى باطن و اندیشه صافى و روشنى دل است. و مقصود از «تفویض الامر» علوم عملى است که تخلّق به اخلاق الله و تزیّن به صفات ربوبى می‌باشد.[4]

به بیان روشن‌تر؛ تا زمانی که انسان به معرفت و شناخت خدای تعالی نایل نشود به دروازه علم - که نوری است و خداوند در دل کسی که قابلیت آن‌را داشته باشد، می‌تاباند - نرسیده است. اما نقطه پایانی و سرانجام علم که تفویض و واگذاری امور به خدای تعالی است، زمانی تحقق پیدا می‌کند که انسان خدا را بشناسد و تا زمانی که انسان به معرفت خدا نایل نشده؛ چگونه می‌تواند همه امورش را به موجود ناشناخته واگذار نماید؟!

[1]. غزالى، محمد بن محمد، کیمیاى سعادت، ج ‏2، ص 404، تهران، شرکت انتشارات علمى فرهنگى‏، چاپ یازدهم‏، 1383ش.

[2]. ر.ک: قشیرى‏، ابو القاسم، شرح الأسماء الحسنى، ص 168 – 171، قاهره، دار الحرم للتراث‏، چاپ اول‏، 1422ق.
[3]. ر.ک: «معنای مقام‌های تفویض، تسلیم، توکل و رضا»، سؤال 34560.
[4]. نکونام، محمّدرضا، چارچوب سیر کمالات، ص 40، قم، ظهور شفق، چاپ اول، 1386ش؛ نیز ر.ک: «حکمت نظری و حکمت عملی»، سؤال 507.

منبع:
اسلام کوئست[/SPOILER]

به عنوان مثال، در همین موضوع عدم فرزندار شدن، خودش یه امتحان الهی است که خداوند متعال اون را برای رشد و تکامل روحی این زوج قرار داده که قطعا گریزی از اون نیست و این زوج باید با این چالش اجبارا روبرو بشن، اما به نظرم در این امتحان، این زوج اختیار این رو دارن که چه عکس العملی داشته باشند.
آیا می خواهند به فرزندان دیگران حسادت کنند و دچار گناه و کدورت روحی شوند و یا می خواهند صبر کنند و به جای حسادت کردن، شروع به محبت کنند تا اینجوری حسادت رو از بین ببرن؟
می خواهند با خدا قهر کنند یا می خواهند صبر کنند و راضی به رضای الهی بودن رو تمرین کنن؟

به نظرم، گاهی خداوند متعال نه از روی تنبیه کردن بنده اش، بلکه برای متنبه شدن بنده مومنش تمام درها را روی بنده اش می بنده تا به این درک و آگاهی برسه که انسان خودش در عالم کاره ای نیست و اینجوری روح تسلیم در بنده مومن تقویت بشه که واقعا همه چیز دست خداست، تا او نخواهد برگی از درخت نمی یفته.

حتما برای شما اتفاق افتاده که مثلا برای امتحانی فرمولی ساده رو حفظ کنید ولی قبل از امتحان اصلا تمرین نداشته باشید ، وقتی سر جلسه امتحان رفتین با اینکه فرمول رو حفظ بودین تو استفاده درست و کامل اون باز مونده باشین... امتحان زندگی هم همینه به نظرم، مثلا انسان هرچی کتاب و آیه و حدیث بخونه که همه چی دست خداست و تا خدا نخواهد کاری انجام نمیشه باز نمیتونه حقیقت این موضوع رو درک کنه، مثل همون حفظ فرمول میشه، انسان برای رسیدن به این حقیقت لازم هست حتما در زندگیش با حوادثی روبرو بشه، به در و دیوار بزنه، آه و ناله کنه ولی باز ببینه به خواسته اش نرسید، تو اینجور حوادث هم، بازم انسان اختیار داره که از خدا قهر و گلایه کنه و فرصت رشد روحیش رو از دست بده یا اینکه به ناتوانی و بیچارگیش پی ببره و با تمام وجودش تسلیم خداوند متعال بشه و با تمام وجودش پی قدرت خداوند متعال ببره و اینکه تا خداوند متعال نخواهد هیچ اتفاقی نمی یفته...

خداوند متعال بهتر از هر کسی به نقاط قوت و ضعف بنده هاش علم داره، گاهی لازمه به انسان از جایی که گمان نمی برد خیری برساند تا اینجوری ایمان بنده اش تقویت شود و گاهی هم لازمه با بستن درهای اجابت دعا زمینه رشد و ارتقاء روحی بنده اش رو فراهم کنه، وهمه اینها چه اجابت دعا و چه تاخیر در اجابت دعا برای انسان خیر است...
به نظرم اکثر انسان ها فقط همین چند روز زندگی در دنیا رو می بینن، انسان وقتی نعمتی رو دست کس دیگری میبینه فکر میکنه فلان فرد دارای کمال و نعمتی شده که قراره تا ابد اون رو داشته باشه و چون خودش صاحب اون نعمت نیست و از داشتن فلان نعمت محرومه فکر میکنه کمالی ازش فوت شده، احساس یأس و ناامیدی میکنه و از خداوند متعال گلایه میکنه، و توجهی به این موضوع ندارند که در اصل برای دنیای دیگه ای آفریده شدن و تمام مشکلات و حوادث، امتحان و آزمونی برای کسب معرفت و ارتقاء روحی هست نه برای زندگی در این دنیا.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه ای به ابن عباس فرماندار بصره می فرمایند:
پس از ياد خدا و درود، همانا انسان گاهى خشنود مى شود به چيزى كه هرگز از دستش نمى رود، و ناراحت مى شود براى از دست دادن چيزى كه هرگز به آن نخواهد رسيد. ابن عباس خوشحالى تو از چيزى باشد كه در آخرت براى تو مفيد است، و اندوه تو براى از دست دادن چيزى از آخرت باشد، آنچه از دنيا به دست مى آورى تو را خوشنود نسازد، آنچه در دنيا از دست مى دهى زارى كنان تأسّف مخور، و همّت خويش را به دنيا پس از مرگ واگذار.(نهج البلاغه، نامه شماره 22، ترجمه محمد دشتی)

به نظرم خیلی از حوادثی که انسان قراره تو زندگی با اون روبرو بشه از قبل مشخص شده، چه مرگ و حیاتش، و چه اتفاقاتی که قراره تو زندگیش بیفته مشخصه و به وقتش با اون روبرو میشه و به فرموده خداوند متعال: ... لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ؛ هر زمانی نوشته‌ای دارد (و برای هر کاری، موعدی مقرّر است)(آیه 38 سوره رعد)

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: ای بندگان خدا بدانید که خداوند شما رابیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد.(تحف العقول، ص 234)

پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:«واعلم ان ما اصابک لم یکن لیخطئک و ما اخطاک لم یکن لیصیبک»
و بدان آنچه (بر شما مقدر شده باشد) که به تو اصابت کند از تو تجاوز نخواهد کرد و آنچه بر تو مقدر نگردیده باشد به تو اصابت نخواهد کرد.(نهج الفصاحه)

به نظرم تو حیات دنیوی انسان اگر چیزی روزیش نباشه حال چه فرزند، چه همسر و... هرچند زمین و زمان را بخواهد به هم بریزد یا بخواهد دائم و شب و روز در فکر رسیدن به اون آرزو باشه اصلا نخواهد رسید و به نظرم به همین خاطر هست که دائم سفارش میشود که به فکر کوتاه کردن آرزوها باید بود و مثلا در زمانی که انسان یقین کرد به خواسته و یا آرزویی نمی رسد به یاد مرگ بیفتد، مرگی که هرآن و هر لحظه ممکنه سر برسه و پیر و جوان نمیشناسه.

به نظرم یاد مرگ میتونه به دو صورت باشه، یکی اینکه انسان میگه خوب من میمیرم و مثلا صاحب فلان نعمت که من از داشتنش محروم هستم هم میمیره، بنابراین اینجوری کمی آروم میشه، ولی شکل بهترش اینکه انسان پی میبره همه رسیدن ها و نرسیدن ها، همه داشته و نداشته ها، ملاک مناسبی برای کمال و برتری انسان نیست، همه اونها وسیله امتحان برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی هست، اینجوری نه تنها از خداوند متعال گله و شکایتی نداره بلکه کم کم با تمام وجودش تسلیم خدا میشه.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند:
اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرّفى نكرده باشد. اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّت ها، و انجام مسئوليّت ها همان عمل كردن به احكام دين است..(نهج البلاغه، حکمت 125، ترجمه محمد دشتی)

و حرف آخر اینکه، تو حیات دنیوی نباید از اینکه به تمام آرزوها و خواسته هامون نمی رسیم از خداوند متعال گلایه داشته باشیم چرا که واقعا ممکنه اون خواسته و یا چیزی که دنبالش هستیم اصلا روزی ما نباشه و بنابراین هیچ وقت به اون نخواهیم رسید.

نمیدونم دقیقا چقدر تونستم در قالب کلمات مطلب رو بیان کنم، قدرت بیان و نویسندگیم خوب نیست و لذا نمیدونم دقیقا چقدر خرابکاری کردم!@-):">x_x ان شاءالله اگر نیاز به توضیح یا اصلاح هست استاد مسلم عزیز کیبورد به دست میشن.happy@};-

سلام جناب msn مطالبتون خیلی هم مفید بودن
مثلا در مورد تسلیم شدن بنده و مفهوم ان شاء الله در قرآن هم داستانی از دو باغبان فقیر و غنی هست و کلا خداوند در قرآن فرموده که انسان ها یا در حالت بد هستن یا در حالت خوب. بدی از خودشونه و اگر از جانب خدا هم باشه در واقع خیره. و خوبی هم از خود انسان نیست و انسان معمولا ناسپاس و مغرورمیشه در دوران خوب.
و ان مع العسر یسری

پس در قضای الهی امید هم هست یعنی مخالفت خدا با خواست ما به معنای عدم برآورده شدن خواسته هامون نیست که اگر باشه چه بد دنیایی میشه. من نتیجه دارم خدا میخواد ببخشه اما این انتظارها غصه ها نا امیدی ها ... گاهی آدم رو از این شعر شاملو : که میگوید مایوس نباش، من امیدم را در یاس یافتم مهتابم را در شب ......و زمانی که داشتم خاکستر می شدم گر گرفتم.
به این شعر میرسونه:
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

اگر جنگندگی نباشه دنیا بی ارزشه اما نا امیدی هم بدترین چیز هست که تقریبا فکر کنم همه ی انسان ها این مورد و با عناوین مختلف به یه شکل تجربه کردن یا خواهند کرد. مثل تولد دوباره

Reza-D;1002177 نوشت:
شما هر چقدر هم تلاش کنید همیشه ماده و تبصره‌ای برای عدم استجابت دعای شما ارائه خواهد شد
آنقدر شرط و شروط برای استجابت دعا می‌آورند که عملاً استجابت دعا غیرممکن خواهد بود

اینطور بگویم، اصلاً دعا کردن تاثیری در زندگی انسان ندارد و خیلی از مردم هم این را می‌بینند و برایشان سوال می‌شود
و روحانیون هم برای پاسخ دادن به این مردمِ پرسشگر، سعی می‌کنند به شکلی تقصیر را به گردن خودِ فرد بیندازند
حتماً دلت پاک نبوده، حتماً حق کسی بر گردنت هست، حتماً گناهی مرتکب شده‌ای، حتماً کلمات را اشتباه خوانده‌ای، حتماً.....

اگر هم در هر 1000 نفر یکی پیدا بشود که تمام این موارد را مو به مو رعایت کند، آخرین برگ برنده را رو می‌کنند و می‌گویند: "حتماً به صلاحت نبوده!!!"

سلام
یک مشکلی هم هست که از خود ماست.
جزو ضعیف های کلاس هستم و شاگرد زرنگ ها راه و روششون و لو نمیدن. هرچه هم معلم میگوید نامحرمم و اثر نمیکند.
واقعا خودم هم دیگه نمیدونم.
دوست دارم حرف های کارشناس و بپذیرم که کاملا هم منطقی هست و اما همه جیز که متطق نیست... خدا گاهی اراده میکنه اسبابش و فراهم میکنه و میفرماید کن فیکون. و حس میکنم عقیده ام درست نیست و حرف بزرگی به دیگران میزنم که خودم تحملش و ندارم. مثلا به همین فرد همین حرف ها رو میگم و شاید بهتره به اعتقادش و راه و روشش نظری و دخالتی نکنم تا خودش پیش بره. چون چیزی که خودم نیستم و تاب و تحملش و ندارم چطور به دیگری بگم و بعد خدا هم عادله.
و مواردی که نمیتونم منظورم و برسونم

نمیدونم همه ی عرفا از اول مستجاب الدعوه بودند یا نه. اصلا مستجاب الدعوه بودن همان چیزی هست که من فکر میکنم یا معنای دیگر داره.

روزنه;1001516 نوشت:
سلام و عرض ادب
سوالی که داشتم مدت هاست توی ذهنم هست گاهی خودم و قانع می کنم و گاهی نه.
البته سوالم دو جنبه داره که ان شاء الله با توجه و لطف خدا پاسخش و پیدا کنم و گرهی هم از کار کسی شاید باز بشه.

من شنیده ام که خداوند وقتی به کسی می خواد چیزی ببخشه اون رو در فکر و ذهن و فرد می اندازه و اون میشه رویا و خواسته ی فرد که برای رسیدن بهش هر کاری میکنه.
اما سوال اینجاست پس چرا خدا بهش اون خواسته رو نمی ده؟

سال ها حسرت و انواع اذکار و دعا و تلاش و فریاد اما خدا جز گوشه ی چشمی بهش نمیبخشه. درحالیکه خیلیا عادی و بدون زحمت از اون نعمت برخوردارن.

آیا برای هر نعمتی یک نوع گناه مانع اجابت هست؟
از کجا میشه فهمید چه نوع گناهی مانع چه نوع نعمتیه؟

چرا خدا انقدر در بخشیدن نعمت تعلل می کنه و گاها انسان به جایی میرسه که شک می کنه؟
آیا اساسا دنیا بسیار بی رحمه و تنها بازگیر نقش اول و آخر خود شخصه؟
پس مسبب الاسباب بودن خدا چیه؟ حاجت دادن از طریق ائمه چی؟

بخش دوم سوال من:
من از نزدیکانم صاحب فرزند نمیشن تمامی مسیرهای پزشکی طی کردن و ....
الان طوری شده که به تمام بچه های اقوام حسادت میکنه و حس می کنه دیگران در ذهنشون همش به کمبودش فکر میکنن و....
همه نوع دعا و ذکر هم میگه انجام داده و سرپرستی البته خارج از منزل هم داشته.
چکار کنه که خدا مشکلش و رفع کنه و آرزوش برآورده بشه؟

تشکر میکنم اگر کارشناس محترم تمامش و پاسخ بدن و وارد بحث بشن

@};-

سلام

1
این پست رو بخونید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64032&p=1002763&viewfull=1#post1002763

2
خداوند وعده به استجابت دعا داده است
اما خداوند وعده به برآورده شدن حاجت ها نداده.

3
راهی وجود نداره که بدونیم الان شرایط استجابت رو داریم یا نه؟ و تلاش هامون برای کسب شرایط استجابت دعا از روی علم و آگاهی نیست. و لذا نمیدونیم حاجتهامون به خاطر دعا کردن بوده یا شرایطی غیر از دعا؟

روزنه;1002851 نوشت:
سلام
یک مشکلی هم هست که از خود ماست.
جزو ضعیف های کلاس هستم و شاگرد زرنگ ها راه و روششون و لو نمیدن. هرچه هم معلم میگوید نامحرمم و اثر نمیکند.
واقعا خودم هم دیگه نمیدونم.
دوست دارم حرف های کارشناس و بپذیرم که کاملا هم منطقی هست و اما همه جیز که متطق نیست... خدا گاهی اراده میکنه اسبابش و فراهم میکنه و میفرماید کن فیکون. و حس میکنم عقیده ام درست نیست و حرف بزرگی به دیگران میزنم که خودم تحملش و ندارم. مثلا به همین فرد همین حرف ها رو میگم و شاید بهتره به اعتقادش و راه و روشش نظری و دخالتی نکنم تا خودش پیش بره. چون چیزی که خودم نیستم و تاب و تحملش و ندارم چطور به دیگری بگم و بعد خدا هم عادله.
و مواردی که نمیتونم منظورم و برسونم

نمیدونم همه ی عرفا از اول مستجاب الدعوه بودند یا نه. اصلا مستجاب الدعوه بودن همان چیزی هست که من فکر میکنم یا معنای دیگر داره.


حقیقتش همهء ما گاهی بخاطر فشارهای زندگی شروع به غر زدن می‌کنیم که خب من هم از این قاعده مستثنا نیستم
ولی در کل به نظرم نظام آفرینش خیلی خیلی پیچیده‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کنیم
سود، زیان، ارزش، و این واژه‌ها، نزد خداوند تعریف بسیار متفاوتی از تعاریف ما دارند

روایت جالبی هست فکر می‌کنم گفتنش مفید باشد:
مرد تاجری تصمیم داشت برای تجارت به سفر برود. به همین منظور خدمت امام صادق(ع) رسید و درخواست استخاره کرد
استخاره‌اش بد آمد، آن را نادیده گرفت و به سفر رفت. اتفاقاً خیلی به او خوش گذشت و سود فراوانی هم از تجارت برد
پس از مسافرت خدمت امام(ع) رسید و عرض کرد: برعکس آنچه شما گفتید نه تنها در این سفر ضرری نکردم که سود فراوانی بردم و به من خوش گذشت
امام صادق(ع) به او فرمود: در سفری که رفتی یادت هست نماز صبح تو قضا شد؟ عرض کرد: بله
حضرت فرمود: اگر خدا دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو بدهد جبران این نماز قضا نمی‌شود

چه بسا شخصی از نظر مردم ناموفق باشد و شخص دیگری بسیار موفق؛ اما در قیامت معلوم شود که کاملاً برعکس بوده!
البته قبول دارم درک کردنش سخت است، برای خودم نیز سخت است. ولی حقیقت همین است. تمام ارزش‌ها و سودها روز قیامت معلوم خواهد شد

این روایت از امام علی(ع) هم خیلی راه‌گشا خواهد بود:

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه‌های پنهان متهم می‌کنند، ولی تو مهربان باش
✾ اگر شریف و درستکار باشی فریبت می‌دهند، ولی تو شریف و درستکار باش
✾ نیکی‌های تو را فراموش می‌کنند، ولی تو نیکو کار باش
✾ بهترین‌های خودت را به دیگران ببخش ، حتی اگر اندک باشد
در انتها خواهی دید آنچه می‌ماند میان تو و خدای توست، نه میان تو و مردم

روزنه;1002851 نوشت:
مستجاب الدعوه
درمورد تفاوت در استجابت دعاها مطلبی برای شما می‌نویستم
مطالعه بفرمائید انشاالله مفید باشد

احتمالاً می‌دانید که برخی اعمال که برای انسان‌های عادی فرضاً مستحب است، برای پیامبران و امامان واجب است
همچنین برخی اعمال که برای انسان‌های عادی مکروه یا مباح است، برای پیامبران و امامان حرام است
علت این موضوع این است که میزان آگاهی و جایگاه آنها بالاتر از مردم عادی است پس احکامشان هم متفاوت است

درمورد مردم عادی هم البته نه به این مقدار اختلاف، اما تا حدودی اختلاف در احکام وجود دارد (احکام نانوشته)
مثلاً از یک فرد پیر و کم‌سواد خداوند انتظار ندارد برای رفع مشکلات فرهنگی شهر اقدامی انجام بدهد، اما از یک استاد دانشگاه دارد
به عبارتی برای نفر اول واجب نیست اما برای نفر دوم واجب است

به همین شکل ممکن است امتحان‌های افراد هم بسته به خصوصیاتشان با یکدیگر متفاوت باشد
و به همین دلیل دعای برخی از افراد دیرتر مستجاب می‌شود یا اینکه اصلاً در دنیا عملی نمی‌شود

در واقع اینطور نیست که همیشه عدم استجابت دعا بخاطر ایراد داشتن در فرد باشد. مثلاً گناهکار است یا حق‌الناس به گردنش است
بلکه گاهی اتفاقاً کاملاً برعکس است، یعنی مشکلاتی که شخص به آنها دچار می‌شود بخاطر جایگاه بالایش در نزد خواست


ستايشگر;1002262 نوشت:
باز هم این که فرمودید، همون اشکال رو داره ( یعنی اراده خدا، چیزی از جنس اراده بقیه موجودات فرض شده. با این تفاوت که جای اینکه آجر آخر باشه، اراده ی خدا آجر اول که روی زمینه فرض شده ). عرض بنده این بود که اراده خدا از جنس آجرها نیست.
اگر برای شکل گیری یک نتیجه ای، ده مرحله پیشنیاز لازمه که به صورت زنجیر به هم وصل بشن، ازاده خدا در تمامی طول اون زنجیره باید باشه. در نتیجه نمیشه وقتی کل اون زنجیر وجود داره بگیم خوب "حالا کدوم حلقه ی خاص اراده ی خداست؟ اینها رو که همه خودم و افرادی شبیه به خودم وصل کردیم." برای اینکه ببینیم عاملی غیر از حلقه های زنجیر این وسط دخالت داشته یا نه، باید ببینیم آیا وقتی شده که این زنجیر با تمام اراده ای که حلقه هاش به خرج دادن، به هم وصل نشدن؟ آیا وقتی بوده که این زنجیر هم تشکیل شده، ولی اونی که باید میشده نشده؟

این هم به فهم بنده میرسه که نباید به هیچ چیزی به عنوان یک "کد مخفی" برای خدا نگاه کنیم. مثل ترکیب Ctrl+Alt+Delete که نرم افزاری برنامه ریزی شده این رو بزنن فلان طور بشه، دعا اینطوری نیست که اگر انجام بشه ( حتی با صد در صد شرایطش، حتی همون گریزگاه آخر "حتما از ته دلت نخواستی" :d ) یهو دست خدا بسته میشه و دیگه مجبوره مورد دعا رو برآورده کنه! اینطور باشه که سنگ روی سنگ بند نمیشه. دعا در فهم بنده ابراز علم به این هست که "خدایا من میدونم اون زنجیره ی علل اگر کار بکنند هم به فرمان تو هست که میکنند". حالا شاید اشتباه میکنم


من هم که همین را گفتم برادر. منظور من بر روی مقدار دخالت خداوند نبود، منظورم با این بخش بود که با توضیحی که شما دادید اینطور به ذهن می‌رسد که خدا سلبی عمل می‌کند. یعنی آن ارادهء تاثیرگذار در طول حلقه‌های زنجیر را برمی‌دارد و ما باید دعا کنیم که دوباره آن را برقرار کند! با مثال توضیح می‌دهم

سه نفر می‌خواهند به دانشگاه راه پیدا کنند. هر سه با هم و به یک میزان شروع به درس خواندن می‌کنند و تلاش می‌کنند تا روز امتحان
اما خداوند امکان قبولی را برای هر سه نفر سلب کرده است! و این اتفاق برای سه نفر میفتد:

نفر اول: اصلاً دعا نمی‌کند و در نتیجه قبول هم نمی‌شود
نفر دوم: دعا می‌کند اما خداوند به دلیل حکمتی او را هم موفق نمی‌کند
نفر سوم: دعا می‌کند و خداوند هم آن تاثیر کلی را گذاشته و او قبول می‌شود

حالا دو نکته:

1 - این دقیقاً همان چیزی می‌شود که عرض کردم. یعنی همه چیز بر مبنای ارادهء خداوند است (ارادهء تاثیرگذار بر کل حلقه‌های زنجیر). پس دعا کردن در واقع می‌شود اینکه از خدا بخواهیم اردهء خود را از عملکرد ما جدا نکند تا عمل ما به بار بنشیند

2 - من عمداً در مثال بالا فقط سه حالت را مثال زدم و اگر همین سه حالت وجود داشت باز می‌شد تا حدی صحبت شما را پذیرفت. اما حالت چهارمی هم وجود دارد. اینکه کسی دعا نمی‌کند اما در کنکور پذیرفته می‌شود! در پست بعدی توضیحی می‌دهم که منظورم بهتر برایتان روشن شود


ستايشگر;1002262 نوشت:
نباید به هیچ چیزی به عنوان یک "کد مخفی" برای خدا نگاه کنیم. مثل ترکیب Ctrl+Alt+Delete که نرم افزاری برنامه ریزی شده این رو بزنن فلان طور بشه، دعا اینطوری نیست که اگر انجام بشه ( حتی با صد در صد شرایطش، حتی همون گریزگاه آخر "حتما از ته دلت نخواستی" ) یهو دست خدا بسته میشه و دیگه مجبوره مورد دعا رو برآورده کنه! اینطور باشه که سنگ روی سنگ بند نمیشه
از باب قدرت الهی بله نباید اینطور نگاه کرد اما از باب اسباب و علل دقیقاً باید همینطور نگاه کرد!
مثل اینکه من به شما بگویم:
"نباید به غذا اینطور نگاه کنی که اگر غذا بخوری یک دفعه دست خدا بسته می‌شود و مجبور می‌شود تو را سیر کند!"

وقتی می‌گوئیم غذا انسان را سیر می‌کند منظور این نیست که خداوند دستش بسته می‌شود و مجبور است ما را سیر کند؛ بلکه منظور این است طبق همان اسباب و عللی که خداوند خلق کرده، غذا خوردن باعث سیر شدن می‌شود، آب خوردن باعث سیراب شدن می‌شود، افتادن از ارتفاع باعث شکستگی استخوان می‌شود و.....

(استثنائات و معجزات را کنار می‌گذاریم). دقت کنید این همان تاثیر اراده‌ای است که گفتید. خداوند خواسته که غذا ما را سیر کند و اگر او نمی‌خواست غذا ما را سیر نمی‌کرد. اما خواسته و اینطور نیست که ما هر بار که می‌خواهیم غذا بخوریم به خدا بگوئیم خدایا دعا می‌کنم مرا سیر کنی و خدا هم عده‌ای را سیر کند و عده‌ای را نه!

حالت چهارم را به همین علت در مثال قبل بطور مجزا برایتان نوشتم. وقتی کسی که حتی به خدا اعتقاد ندارد (چه برسد به اینکه دعا بکند) غذا سیرش می‌کند، خورشید بر او می‌تابد، اکسیژن شش‌هایش را پر می‌کند و.... این یعنی آنچه شما گفتید به این مربوط می‌شود که همهء کارها با ارادهء خداوند است ولی دعا معنایش این نیست. ضمن اینکه بنده که نگفتم وقتی دعا کردم باید مستجاب شود، این حرف خودِ دین است که چنین گفته

همیشه یه سوالی تو ذهنم بود..
اینکه وقتی فردی در بخشی از زندگی پ.ارتی داشته باشد پادشاه بخت خودش می شود آیا برای خدا هم نیاز به پارتیست ؟
همیشه احساس می کردم برای رسیدن به خداوند هم باید پ.ارتی گردن کلفت داشت تا وارد قلمرو حکمرانیش شد وگرنه باید در زندگی درجا زد ! حال اگر کسی پ.ارتی نداشته باشد چه می شود؟ ژن های خوب دنیا چه پ.ارتی گردن کلفتی دارند ؟

روزنه;1002851 نوشت:
سلام

نمیدونم همه ی عرفا از اول مستجاب الدعوه بودند یا نه. اصلا مستجاب الدعوه بودن همان چیزی هست که من فکر میکنم یا معنای دیگر داره.

سلام و عرض ادب

هر کس خداوند را بخواهد

او را خواهد یافت

ادعونی استجب لکم

اما هر کس دنیا را از خداوند بخواهد

هیچ تضمینی نیست که به ان برسد یا نه

مگر این که خدا بخواهد

و اگر هم برسد

به متاعی ناچیز دست یافته

که او را از یاد خدا و با خدا بودن غافل خواهد کرد

در پناه خدا

مضطرب;1002924 نوشت:
همیشه یه سوالی تو ذهنم بود..
اینکه وقتی فردی در بخشی از زندگی پ.ارتی داشته باشد پادشاه بخت خودش می شود آیا برای خدا هم نیاز به پارتیست ؟
همیشه احساس می کردم برای رسیدن به خداوند هم باید پ.ارتی گردن کلفت داشت تا وارد قلمرو حکمرانیش شد وگرنه باید در زندگی درجا زد ! حال اگر کسی پ.ارتی نداشته باشد چه می شود؟ ژن های خوب دنیا چه پ.ارتی گردن کلفتی دارند ؟

سلام و عرض ادب

دلیل سعادت هر شخص ، کسی نیست جز خودش !

حقیقت این است که قبول شرایط حاضر

درد و رنج را کاهش خواهد داد و حتی به لذت تبدیل خواهد کرد

و پادشاه قلمرو درون ما ، کسی نیست جز خود ما

هر کس خودش را بشناسد ، خدایش را خواهد شناخت

در پناه حق تعالی

پرسش:
چرا خداوند در استجابت دعاها و بخشش نعمت ها تعلل می کند؟ یکی از نزدیکان ما صاحب فرزند نمی شود، هر نوع دعا و توسلی داشته است، چکار باید بکند تا آرزویش برآورده شود؟


پاسخ:

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
خداوند به دنبال رشد انسان است نه توقف او، استجابت دعا هم بهانه ای برای ارتباط و رشد است، وگرنه خداوند پیش از تمام وعده هایش یک وعده ی روشن داده است:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(1)

بنابراین استجابت دعا چک سفید امضائی نیست که به مردم داده شده باشد، قطعا جایی که حرکت در کار نباشد یا حرکت ضعیف بوده و شرایط لازم را نداشته باشد دعا اثرگذار نخواهد بود، اگر دعاهای مردم بدون دغدغه مستجاب شده بود الان این همه پیشرفت در علوم مختلف وجود نداشت و بشر نشسته بود و فقط دعا می کرد!

چرا که تمام هدف آمدن انسان به دنیا حرکت و رشد است، لذا قطعا جایی که استجابت دعا در تعارض با رشد انسان باشد مستجاب نخواهد شد؛ اصلا علت این گرفتاری ها این است که مردم به سمت اصلاح برگشته و خود را تغییر دهند:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(2)

طبیعتا خدا با دعا این راه انگیزه اصلاح را در مردم از بین نمی برد!

نکته مهم این است که این تغییر هم لزوما تغییر فردی نیست، گاهی برای استجابت دعا یک تغییر اجتماعی لازم است؛ مثلا بیکاری، قبولی در دانشگاه، مشکلات اقتصادی، سلامتی و مانند آن فقط در گرو تلاش فردی نیست، اگر مردم یک منطقه هوا و محیط زیست خودشان را نابود کنند طبیعتا همه بیمار میشوند، این را خدا با دعا اصلاح نمی کند! اگر مدیر ناکارآمدی یک مسئولیت را پذیرفت طبیعتا همه ی آن منطقه متضرر خواهند شد ربطی به تلاش فردی ندارد؛ اگر ظرفیت دانشگاه محدود باشد طبیعتا برخی از داوطلبین وارد دانشگاه نخواهند شد.

بالارفتن آمار برخی بیماری ها چون سرطان، نازایی، بیماری های قلبی و ریوی همه این ها نشان میدهد بشر دارد راه را در حوزه سلامتی اشتباه میرود، خب اگر خداوند دعاها را مستجاب کند، این یعنی ادامه دادن مردم در همان مسیر!!

نمونه روشن استجابت پیروزی ما در جنگ تحمیلی است، ما بر دنیا پیروز شدیم، چرا که بین دعا و تلاش را جمع کردیم، اگر هر کدام از این دو نبود پیروز نمیشدیم، اگر مانند مادی گرایان بدون دعاها و توسلات وارد جنگ میشدیم، یا اگر جنگ را رها کرده و در مساجد و حسینیه ها مراسم دعا برای پیروزی برگزار می کرددیم قطعا شکست می خوردیم.

نکته دوم:
نکته دیگر اینکه استجابت دعا نباید به گونه ای باشد که فضای امتحان را به هم بزند، نباید علل طبیعی نقض شود چرا که این امر فضای امتحان را بر هم خواهد زد، آنچه که مومنین حقیقی را از غیر مومنین جدا می سازد منافع و مطامع دنیوی است، اگر قرار باشد آشکارا و به صورت معجزه آسا همه دعاهای مومنین برآورده شود خب بی خدایان که مغز خر نخورده اند که بی خدا بمانند! همه می آیند مومن میشوند، اما فقط برای دنیا...!

لذا مثلا خدا باید اجازه دهد جبهه حق باطل و ظالمین هم بتوانند ظلم کنند و اثر آن هم روشن باشد، وگرنه اگر خداوند دائما به صورت معجزه وار دعای مومنین را مستجاب کرده و ظلم را رفع کند که همه ظالمین هم ایمان می آورند! مثلا ممکن است دشمن با تغییر تغذیه مردم، یا ترویج غذاهای تراریخته،یا با نفوذ و إعمال سیاست هایی آمار نازایی و سرطان و مانند آن را در منطقه ای بالا ببرد، یا حتی آشکارتر با باکتری وبا، منطقه ای را آلوده سازد همانطور که امروز در یمن می بینیم.
چنین مسائلی اقتضای حفظ فضای امتحان و تقابل جبهه حق و باطل است اما نیروهای حق در صورت مجاهدت از جانب خداوند تأیید می شوند.

به همین خاطر استجابت دعاها اگرچه به اراده خداوند است اما همه از طریق طبیعی اتفاق می افتد، همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب آن جاری سازد.(3)

پس مومن باید برای استجابت دعایش در حد توانش به دنبال فراهم کردن اسباب آن باشد، منتهی پس از استجابت، انسان بی دین فقط قوانین فیزیکی و طبیعی را می بیند و در همین قوانین متوقف میشود، اما مومن از آن فراتر رفته و نقش عوامل ماورای طبیعت و متافیزیک را نیز می بیند.
مثلا در حادثه طبس، انسان های بی دین آن را فقط یک طوفان پیش بینی نشده میدانند و فراتر از آن نمیروند، اما انسان مومنی چون امام خمینی(ره) می فرماید: «شن ها مأمور خدا بودند».

نکته سوم:
فارغ از دو نکته مهمی که به آنها اشاره شد، عوامل دیگری هم در استجابت نقش دارند، که خیلی مفصل هستند.
مثلا گناه، طبیعتا در نگاه درون دینی گناه و خصوصا برخی گناهان چون ظلم و لقمه حرام مانع استجابت دعا می شوند.

یا خود مثبت اندیشی و حُسن ظن به خدا که امام رضا(علیه السلام) در خصوص آن فرمودند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»؛ به خداوند گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می گوید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر نیک باشد، نیک برایش رقم میزنم، و اگر شر باشد، شر برایش مقدر می سازم.(4)
علاوه بر اینکه گاهی یک خواسته به مصلحت شخص نیست، ما واقعا ما مصلحتمان را نمی دانیم، بالاخره عقل این را هم محال نمی داند که این عدم استجابت به طور کلی یا در زمان فعلی ممکن است برای ما مصلحتی داشته باشد که از آن بی خبریم، ولی این را به صورت قطعی می دانیم با دعا یا همان را که خواسته ایم به ما می دهند، یا چیزی بهتر از آن را، همانطور که در روایات فرموده اند:

«فَإِذَا دَعَاهُ قَالَ لَبَّيْكَ عَبْدِي لَبَّيْكَ لَئِنْ عَجَّلْتُ مَا سَأَلْتَ إِنِّي عَلَى ذَلِكَ لَقَادِرٌ وَ لَئِنْ أَخَّرْتُ فَمَا ذَخَرْتُ لَكَ عَبْدِي عِنْدِي خَيْرٌ لَكَ»؛ هنگامی که بنده گرفتار دعا می کند، خداوند می فرماید: لبیک بنده من، لبیک، اگر در اعطاء خواسته تو عجله کنم، چیزی است که بر آن قادر هستم، و اگر آن را به تاخیر اندازم پس آنچه که برای تو نزد خودم ذخیره می کنم برای تو بهتر است.(5)

بنابراین ما باید تلاشمان را انجام دهیم، و در کنار آن دعا هم بکنیم، و نتیجه را به خدا واگذار کرده و از او دلگیر نشویم

نکته چهارم:
در مورد بخش دوم سوال شما، خب آدابی برای استجابت دعا وارد شده است، اما اینکه فلان دعای ما چرا متجاب نمیشود را هیچ کسی جز معصومین نمی تواند پاسخ روشن بدهد؛ ما هرگز علت عدم استجابت دعاها به صورت مشخص را نمی دانیم، اگرچه می دانیم که حکمت های متعددی در پشت این عدم استجابت ها وجود دارد که به برخی از آنها اشاره شد، اما اینکه دقیقا کدامیک از آنها مثلا موجب عدم استجابت فلان دعای ما شده را جز خدا و معصومین کسی نمی داند.

بنابراین ما وظیفه داریم در کنار دعا و توسل، تمام تلاش های دنیوی ما را نیز در قالب علل طبیعی انجام دهیم، و سپس نتیجه را به خداوند واگذار کنیم، و یقین داشته باشیم خداوند جز مصلحت ما را نمی خواهد.

نکته پنجم:
استجابت یا عدم استجابت ظاهری دعاها نه علامت محبوبیت ما نزد خداست، و نه علامت مغضوبیت! هرگز انسان نباید به خاطر نداشتن فرزند یا عدم استجابت دعاهایش در موضوعات مختلف حسرت بخورد، و هرگز نباید گمان کند دعاهای مستجاب نشده اش خواسته هایی بوده اند که هدر رفته اند؛ ما در روایت داریم:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قَالَ اللَّهُ عَبْدِي دَعَوْتَنِي وَ أَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا وَ كَذَا وَ دَعَوْتَنِي فِي كَذَا وَ كَذَا فَأَخَّرْتُ إِجَابَتَكَ وَ ثَوَابُكَ كَذَا قَالَ‏ فَيَتَمَنَّى الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا مِمَّا يَرَى مِنْ حُسْنِ الثَّوَابِ»(6)
روز قيامت شود، خداى- تعالى- بفرمايد كه: اى بنده من! مرا خواندى و اجابت تو را به تأخير انداختم، و ثوابت چنين و چنين است. و مرا در چنين و چنين خواندى و اجابتت را به تأخير انداختم، و ثواب تو چنين و چنين است». و حضرت فرمود كه: «پس مؤمن وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کند آرزو مى‏كند كه كاش در دنيا يك دعا از برايش مستجاب‏ نشده‏ بود».

پس ممکن است در این مدت کوتاه ما حسرت مردم را بخوریم، یا مردم به خاطر این دعاهای به ظاهر بی جواب به ما نگاه خاص داشته باشند، اما قطعا روزی خواهد رسید که برای مدتی طولانی تر دیگران حسرت این دعاهای مستجاب نشده ی ما را خواهند خورد!

پی نوشت ها:
1. رعد:11/13.
2. روم:41/30.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص183.
4. الکافی، ج2، ص72.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج90، ص371.
6. الکافی، ج2، ص491.

موضوع قفل شده است