جمع بندی آگاهی خداوند به سرانجام شقاوتمند

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آگاهی خداوند به سرانجام شقاوتمند

سلام.

خداوند انسان را خلق می کند ، تمام اتفاقات آینده را در لوح محفوظ ثبت می کند که تغییر پذیر نیست. در این بین گروهی سعیدند و گروهی شقی.
از شقاوت برخی از مخلوقاتش آگاهی دارد. با این آگاهی انسان را می آفریند.
آدم و حوا مستقل از ژنتیک آفریده می شوند اما انسان های بعدی با خواست پدر و مادر و با جبر و مشکلات و تفاوت های ژنتیکی آفریده می شوند.
انسان از نظر شما مختار بین الامرین است.
سوال اول :

پدر و مادری باعث خلق انسان جدیدی می شوند. اگر این دو تصمیم بگیرند اقدام به خلق انسان دیگری بکنند اما جز آن تعداد انسان معلوم تا قیامت نباشد چه می شود ؟ علم خدا جهل است یا دستی دیگر در کار است و محاسبات را به هم می زند؟ یا نیرویی درونی آن ها را این کار منع خواهد کرد؟

[SPOILER]یک شمع ذاتا باید بسوزد چون قانون خلقتش اینگونه است. باید بسوزد و نابود شود تا بتواند خیر نور را به صاحبش برساند.شمع نسوزد که شمع نیست.

یک شقی باید بسوزد و نابود شود تا بتواند جمال زیبای خیر را آشکار کند.
شاید گفته شود قرعه کشی نیست که هر کس بخواهد را نابود کند و هر کس را بخواهد خوشبخت اما کمی دقت کنیم ژنتیک و تربیت را همانند یک نوار کاست به قبل ببریم به ابتدا یعنی خواست خدا می رسد چون انسان جد دارد
[/SPOILER]

لطفا سوالات را نقل قول نکنید.
ممنون

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



سلام بر شما دوست عزیز

نقش پدر و مادر در تولد انسان جدید و به وجود آمدن او، نقش مقدمه ای و تمهیدی است؛ به همین دلیل دانشمندان علت را به دو گونه علت حقیقی و علت معد تقسیم می کنند. منظور از علت حقیقی، چیزی است که معلول حقیقتا به آن وابسته بوده و همیشه همراه معلول است. اما علت معد یا مقدمه ای، چیزی است که زمینه محقق شدن معلول را مهیا می کند و با از بین رفتن چنین علتی، معلول به هستی خود ادامه خواهد داد. بنابراین علت معد باعث آماده شدن معلول برای کسب فیض از علت حقیقی می شود.(1)

نکته دیگر اینکه علم خداوند متعال به اموری که در آینده قرار است اتفاق بیافتد، تعلق می گیرد و البته این به معنای دخالت علم او در اختیار و اراده انسان نیست؛ به تعبیر دیگر او می داند که انسان ها با اختیار خود در دو راهی های زندگی چه انتخابی را خواهند کرد، نه اینکه علم خدا یک چیز باشد و اراده انسان ها از علم او خارج باشد و در صورت اراده کردن امر دیگری توسط انسان ها، نعوذ بالله علم خدا تبدیل به جهل شود! چنین برداشتی ناشی از عدم درک صحیح علم الهی است.

با شناختی که خداوند از بندگان خود دارد، می داند که فلان بنده در واقعه خاصی چه تصمیمی خواهد گرفت که داشتن فرزند نیز مستثنای از این قاعده نیست. حتی ممکن است پدر و مادری بارها قصد فرزنددار شدن بکنند ولی به دلایل گوناگونی این قصد ها تحقق خارجی پیدا نکند اما خداوند متعال قبل از آنها می داند که چندبار قصد می کنند و چندبار این قصدها تحقق خارجی پیدا می کند. بر این اساس، تخلف علم الهی از وقایع خارجی غیر ممکن است و هیچگاه این علم به جهل تبدیل نمی شود.

اما این مطلب منافاتی با اختیار پدر و مادر یا دیگر انسان ها ندارد؛ چرا که اینجا بحث علم پیشین خدا مطرح است که ملازمه ای با اجبار بندگان به کاری ندارد. به تعبیر دیگر اینطور نیست که خدا برای تطابق علمش با وقایع خارجی، انسان ها را مجبور به پیروی از برنامه ای خاص کند، بلکه در تمام انتخابهای انسان که با اراده و اختیار کامل او انجام می شود، خداوند با توجه به علم بی نهایت خویش و دانستن شرایط و احوالات این فرد، علم قطعی به سرانجام افعال و انتخابهای او دارد و این علم به هیچ وجه دخالتی در اختیار او ندارد.

به عنوان مثال منجمی را در نظر بگیرید که با توجه به حرکت سیارات و جایگاه ستارگان، وقوع خسوف یا کسوفی را پیش بینی می کند و این امر در همان زمانی که او پیش بینی کرده بود، محقق می شود. در این مثال آیا علم منجم در خسوف یا کسوف موثر بوده و ماه یا خورشید را مجبور به گرفتگی می کند؟ مسلما نه! او تنها از این واقعه خبر می دهد و با توجه به علمی که دارد به طور یقینی هم خبر می دهد. همین مثال را در مرتبه بسیار بالاتر در مورد خداوند متعال که علمی بی نهایت دارد، جاری کنید، آیا در این صورت عدم مطابقت با علم او سازگار است؟ و آیا چنین علمی سبب اجبار بندگان است؟ پاسخ هر دو سوال منفی است.

بنابراین لازم نیست نیرویی درونی یا بیرونی، پدر و مادر را مجبور به تصمیمی کند که مطابق با علم الهی باشد، بلکه آنها هر کاری از ابتدای زندگی تا به انتهای آن انجام دهند، با توجه به علم بی نهایت الهی قابل پیش بینی صد در صدی و یقینی است و مسلما در این فرض نه علم خدا تبدیل به جهل می شود و نه چنین علمی سبب اجبار آنها با کاری که نمی خواهند، می شود.

پی نوشت:
1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج2، ص191.

[/]

به نام خدا

با سلام

عامل;1001164 نوشت:
به عنوان مثال منجمی را در نظر بگیرید که با توجه به حرکت سیارات و جایگاه ستارگان، وقوع خسوف یا کسوفی را پیش بینی می کند و این امر در همان زمانی که او پیش بینی کرده بود، محقق می شود. در این مثال آیا علم منجم در خسوف یا کسوف موثر بوده و ماه یا خورشید را مجبور به گرفتگی می کند؟ مسلما نه! او تنها از این واقعه خبر می دهد و با توجه به علمی که دارد به طور یقینی هم خبر می دهد. همین مثال را در مرتبه بسیار بالاتر در مورد خداوند متعال که علمی بی نهایت دارد، جاری کنید، آیا در این صورت عدم مطابقت با علم او سازگار است؟ و آیا چنین علمی سبب اجبار بندگان است؟ پاسخ هر دو سوال منفی است.

استاد،بنده در این بخش از پاسخ شما مشکل دارم.چند وقت پیش تاپیکی با نام جبر و اختیار (سعادت و شقاوت ، ایمان و کفر) ایجاد کرده بودم.
استاد مسلم در جواب قسمتی از پست های بنده در آن تاپیک اینگونه پاسخ دادند :

جواب بنده :

UTD;999814 نوشت:
آب در فشار یک پاسکال و دمای 100 درجه سانتی گراد به جوش می آید...آیا امکان دارد در این شرایط آب در دمای 60 درجه جوش بیاید؟ خیر...
حالا به این آب ناخالصی اضافه کنید یا فشار محیط اطراف را تغییر دهید دیگر آب در 100 درجه به جوش نمی آید...

جواب استاد مسلم :

مسلم;999836 نوشت:
علل فیزیکی با علل اختیاری متفاوت هستند، اتفاقا این خودش دلیلی بر تجرد نفس و اختیار است که انسان قابل پیش بینی نیست، در حالی که علت عای فیزیکی قابل پیش بینی هستند.
در برخی کتب فلسفه دین چون عقل و اعتقاد دینی نوشته مایکل پترسون همین مسئله به عنوان دلیلی بر مجرد بودن نفس بیان شده است.

من هم مثل شما پدیده فیزیکی را برای ایشان مثال زدم اما نظر جناب مسلم این بود که علل فیزیکی با علل اختیاری متفاوت هستند و اینطور که پیداست انتخاب های انسان غیر قابل پیش بینی است...

ایشان برای نشان دهند اختیار انسان این مثال را زدند :

جواب استاد مسلم :

مسلم;999803 نوشت:
به عنوان مثال دو انسان در خانه ای خلوت که امکان دسترسی به سایت ها و تصاویر مستهجن باشد یکی آنها را می بیند و دیگری نمی بیند، این شرایط به جبر منجر نمیشود. انسان می تواند به خاطر ماه رمضان روزه بگیرد و می تواند نگیرد! ما این را به صورت وجدانی درک می کنیم که شرایط اگرچه در انتخاب ما نقش دارند اما این ما هستیم که در نهایت تصمیم می گیریم چه کنیم.

من الان کاملا درک می کنم که می توانم با شما مودبانه صحبت کنم یا بی ادبانه، واقعا به صورت وجدانی درک می کنم که توان هر دو را دارم و هرگز شرایط من را مجبور نمی کند، و اختیار را از من سلب نمی کند، اینکه خودم همواره مراقب رفتارم هستم به این معنا نیست که من مجبورم! چون میدانم واقعا توان جسارت محضر شما را دارم، اما آن را آنقدر مذموم میدانم که به انجام آن فکر نمی کنم، ولی ممکن است شخص دیگری آن را مرتکب شود.

با توجه به مثال شما اگر انتخاب های انسان مثل پدیده های طبیعی قابل پیش بینی که نه،بلکه به طور قطعی برای خداوند آشکار است،آنگاه این سوال پیش می آید:

این اختیار انسان،این ثابت که دست به انتخاب میزند، دو حالت بیشتر نمیتواند داشته باشد یا تابع شرایط است یا مستقل از آن.

اگر این علت تامّه تابع شرایط است پس دیگر نمیتوان گفت شخصی که در خانواده ای رشد کرده و در نهایت شقی شده است اختیار داشته...

اگر هم این علت تامّه مستقل از شرایط است،بنابراین این ثابت همواره یک انتخاب را خواهد داشت که آن را خدا میداند...یعنی آنکه اگر شما جای شخص دیگری بودید این علت تامّه یا ثابت شما همان انتخاب هایی را میکرد که شخص دیگر انجام داده بود دقیقا مثل پدیده های فیزیکی...
در اینجا دیگر نمیتوان گفت این شخص انتخاب دیگری داشته است،چون چاره ای جز این انتخاب نداشته و دچار جبر شده است...

اگر بقول استاد مسلم اختیار انسان و انتخاب های او به طور قطعی آشکار نیست،آنگاه خدا چگونه از آینده انسان ها به طور قطعی با خبر است؟
آیا خدابا توجه به اختیار انسان پیش بینی میکند یا پیشگویی؟پیش بینی با پیشگویی خیلی فرق دارد...

UTD;1001168 نوشت:
اما نظر جناب مسلم این بود که علل فیزیکی با علل اختیاری متفاوت هستند و اینطور که پیداست انتخاب های انسان غیر قابل پیش بینی است...

با سلام و کسب اجازه از استاد عامل عزیز
نقل قولی که از بنده گرفته شده بود، پای بنده را به این مجال باز کردhappy
ببینید جناب utd قاعده علم به علت، موجب علم به معلول میشود یک قاعد عقلی بوده و تخلف ناپذیر است، تمام آنچه که گفتم که افعال اختیاری انسان بر خلاف علل تجربی قابل پیش بینی نیست به نسبت به انسان هاست؛

مقصود بنده این بود که علل فیزیکی همواره عملکرد یکسان دارند و اگرچه تعبیر جبر برای آنها صحیح نیست اما با مسامحه، مجبور هستند، لذا انسان می تواند از نتیجه آنها آگاه شود چون نتیجه همواره ثابت است، اما علل اختیاری اینچنین نیست، یک انسان میتواند امروز نمازش را قضا کند، اما همین انسان همین نماز را در فردا می تواند توبه کرده و اول وقت بخواند، نظم و یکنواختی خاصی در میان نیست تا بتوان از افعال گذشته، آینده را پیش بینی کرد.

اما قطعا اگر کسی به انسان احاطه داشته باشد می تواند از اختیار او آگاه باشد، ولی چنین احاطه علمی برای ما انسان ها نسبت به یکدیگر به دست نمی آید مگر که از جانب خداوند باشد.

با عذرخواهی مجدد@};-

مسلم;1001170 نوشت:
با سلام و کسب اجازه از استاد عامل عزیز
نقل قولی که از بنده گرفته شده بود، پای بنده را به این مجال باز کردhappy
ببینید جناب utd قاعده علم به علت، موجب علم به معلول میشود یک قاعد عقلی بوده و تخلف ناپذیر است، تمام آنچه که گفتم که افعال اختیاری انسان بر خلاف علل تجربی قابل پیش بینی نیست به نسبت به انسان هاست؛

مقصود بنده این بود که علل فیزیکی همواره عملکرد یکسان دارند و اگرچه تعبیر جبر برای آنها صحیح نیست اما با مسامحه، مجبور هستند، لذا انسان می تواند از نتیجه آنها آگاه شود چون نتیجه همواره ثابت است، اما علل اختیاری اینچنین نیست، یک انسان میتواند امروز نمازش را قضا کند، اما همین انسان همین نماز را در فردا می تواند توبه کرده و اول وقت بخواند، نظم و یکنواختی خاصی در میان نیست تا بتوان از افعال گذشته، آینده را پیش بینی کرد.

اما قطعا اگر کسی به انسان احاطه داشته باشد می تواند از اختیار او آگاه باشد، ولی چنین احاطه علمی برای ما انسان ها نسبت به یکدیگر به دست نمی آید مگر که از جانب خداوند باشد.

با عذرخواهی مجدد

@};-

با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی
ممنون بابت توضیحات دقیق تر شما@};-
با کمال احترام خدمت شما استاد عزیز،پاسخ ها کاملا منطقی و بگونه ای قانع کننده است اما نمیدانم چرا احساس میکنم همیشه یه جای کار می لنگد،جواب ها قانع کننده است اما اطمینان بخش نیست...
وقتی بحث این میشود،آینده ای که هنوز نیامده و به عبارتی امری عدمی است،چگونه خدا میتواند به آن علم پیدا کند؟اینجا دیگر عقل تعطیل میشود و جواب این میشود که حساب و کتاب خدا با انسان فرق دارد و او قدرت هر کاری را دارد...

حالا اگر بحث سر همین قدرت خدا باشد،خدایی که از آینده خبر دارد آن هم به صورت قطعی.
سوال :اگر خدا علم و قدرت دارد چرا در دنیا چنین و چنان نمیشود؟؟؟ در این زمان پاسخ ها کاملا در چارچوب عقل و منطق داده میشود و امور غیر عقلی رد می شود...
اغلب هم حدیث امام صادق(ع) گفته میشود:خدا ابا و خود داری میکند که کاری را بدون اسباب و علل خاصش انجام دهد...

البته بنده دنبال ایجاد شبهه نیستم،اینکه خدا به همه کس و همه چیز احاطه دارد را لااقل در زندگی خودم دیدم...ولی اینکه چگونه از آینده ای که هنوز نیامده علم دارد را نمی دانم...

سلام . من ۴ سوال پرسیدم و چون مختار بودم انتظار داشتم طبق برنامه پیش بره و در تاپیک قرار قرار بگیره اما ۳ تاش حذف شد ! (زندگی اجتماعی و بازخواست تنهایی ) معلومه افعالم دست خودم نیست. این همون لایه های پنهانه زندگیه یا بهتره بگیم دست های پنهانه.
حال من مجبور شدم دوباره برای رساندن منظورم ۳ سوال رو تکرار کنم :
[SPOILER]

سوال دوم :

وقتی شقاوت مخلوقش را می داند قبل از اینکه خلقت دنیایی انجام بگیرد ، اگر شقی تصمیم به کار نیک بگیرد چگونه می تواند سعادتمند شود وقتی در علم خداوند شقی است ؟
آیا باز هم دست دیگری در کار است و تمام محاسبات را برهم خواهد زد؟

سوال سوم : چرا درباره جبر در تولد می گویند قبل از تولد که خداوند نمی توانست بفهمد کی می خواهد به دنیا بیاید یا نیاید حال چگونه به شقاوت و سعادت آگاه است و پیش پیش حکم صادر می کند ؟

سوال چهارم : چرا من باید این سوالات را بپرسم ؟ !

[/SPOILER]

اما درباره ی مثال منجم. منجم خالق ستاره و ... نیست .

درباره ی باقی صحبت ها: تحقق وقایع خارجی قبل خلقت به چه صورته ؟
دلیل حکم صادر شدن درباره سرنوشت قبل از خلقت چیست ؟
سوال سوم خیلی برام مهمتره.

مسلم;1001170 نوشت:
با سلام و کسب اجازه از استاد عامل عزیز
نقل قولی که از بنده گرفته شده بود، پای بنده را به این مجال باز کردhappy
ببینید جناب utd قاعده علم به علت، موجب علم به معلول میشود یک قاعد عقلی بوده و تخلف ناپذیر است، تمام آنچه که گفتم که افعال اختیاری انسان بر خلاف علل تجربی قابل پیش بینی نیست به نسبت به انسان هاست؛

مقصود بنده این بود که علل فیزیکی همواره عملکرد یکسان دارند و اگرچه تعبیر جبر برای آنها صحیح نیست اما با مسامحه، مجبور هستند، لذا انسان می تواند از نتیجه آنها آگاه شود چون نتیجه همواره ثابت است، اما علل اختیاری اینچنین نیست، یک انسان میتواند امروز نمازش را قضا کند، اما همین انسان همین نماز را در فردا می تواند توبه کرده و اول وقت بخواند، نظم و یکنواختی خاصی در میان نیست تا بتوان از افعال گذشته، آینده را پیش بینی کرد.

اما قطعا اگر کسی به انسان احاطه داشته باشد می تواند از اختیار او آگاه باشد، ولی چنین احاطه علمی برای ما انسان ها نسبت به یکدیگر به دست نمی آید مگر که از جانب خداوند باشد.

با عذرخواهی مجدد

@};-

همانطور که خداوند خالق افعالش هم هست آگاه به همه چیز است اگر انسان خالق واقعی افعالش بود به آینده آگاه بود.

سلام
قضاوت خداوند که مثل قضاوت ما نیست خداوند بر اساس میزان قضاوت خواهد کرد و دقیقا مشخص میشه چه مقدار خود انسان مقصر هست.
خدا به ابلیس هم فرصت داده که با اون اقتدار و قدرتش نشون از مهربانی هست.

اگر خدا آدم و حوا رو می آفرید و اون درخت و نمی آفرید که آزادی و اختیار انسان معنا پیدا نمی کرد.
شقاوت و پاکی هر دو در انسان هست و انسان میتونه برترین و بدترین باشه اما یه جاهایی که ما اختیارشو داریم پا از گلیممون بالاتر میذاریم و با خلوص عملی انجام میدیم که همون باعث هدایت و خوشبختی ما میشه و الله اعلم.

با سلام
اگر خدا به طور دقیق میداند،من انسانی که خلق میکند چه انتخاب هایی خواهم داشت،چرا علمش به این موضوع باعث جبر نمی شود؟
اکثرا برای حل این مشکل مثال معلم و شاگرد رو میزنند...اینکه معلم میداند که شاگردش با این وضع تحصیلی اش در امتحان مردود می شود، آیا علم معلم باعث می شود دانش آموز در مردود شدنش مجبور باشد؟خیر...
اشکال این مثال این است که معلم فقط پیش بینی میکند که این دانش آموز با این وضع درس خواندنش در امتحان مردود خواهد شد...حالا آیا امکان ندارد همین دانش آموز شب امتحانی باشد؟ بله میتواند شب امتحانی باشد و امتحانش را بر خلاف پیش بینی معلم مردود نشود...

اما خدا دقیقا میداند یا پیش گویی میکند این شاگرد حتی با این وضع بعد تحصیلی مردود نخواهد شد...

در اینجا علم خدا به این موضوع با اختیار انسان در تضاد می شود چون خدا خالق اوست و اگر از اول بداند که انسان با اختیاراتی که به او داده شده و با توجه به ژنتیک و عوامل محیطی،چه انتخاب هایی خواهد کرد، با یک فیلم نامه نویس که از قبل داستان را نوشته و می داند فرقی ندارد و انسان فقط در حال بازی کردن نقش ها می شود...

من فکر میکنم برداشت ما از علم الهی اشتباه باشد... اینکه اصلا آینده ای وجود دارد که خدا بخواهد از آن علم داشته باشد یا خیر،جای بحث دارد...

عامل;1001164 نوشت:
اما این مطلب منافاتی با اختیار پدر و مادر یا دیگر انسان ها ندارد؛ چرا که اینجا بحث علم پیشین خدا مطرح است که ملازمه ای با اجبار بندگان به کاری ندارد. به تعبیر دیگر اینطور نیست که خدا برای تطابق علمش با وقایع خارجی، انسان ها را مجبور به پیروی از برنامه ای خاص کند، بلکه در تمام انتخابهای انسان که با اراده و اختیار کامل او انجام می شود، خداوند با توجه به علم بی نهایت خویش و دانستن شرایط و احوالات این فرد، علم قطعی به سرانجام افعال و انتخابهای او دارد و این علم به هیچ وجه دخالتی در اختیار او ندارد.

سلام
استاد گرامی وقتی قبول کنیم خداوند به اعمال اختیاری ما د رآینده علم دارد انگاه مثلا من از خدا بپرسم سال اینده چه اتفاقی برام میفته خدا که با علم خودش میدونه من در اثر بی احتیاطی درون چاهی در فلان جا در فلان ساعت میفتم و این رو به من خبر بده.و من با توجه به علمی که پیدا کرده ام در فلان روز و فلان ساعت و فلان مکان سعی کنم از راهی بروم که درون چاه نیفتم انگاه این علم خدا به جهل تبدیل نمی شود؟

Miss.Narges;1001221 نوشت:
سلام
استاد گرامی وقتی قبول کنیم خداوند به اعمال اختیاری ما د رآینده علم دارد انگاه مثلا من از خدا بپرسم سال اینده چه اتفاقی برام میفته خدا که با علم خودش میدونه من در اثر بی احتیاطی درون چاهی در فلان جا در فلان ساعت میفتم و این رو به من خبر بده.و من با توجه به علمی که پیدا کرده ام در فلان روز و فلان ساعت و فلان مکان سعی کنم از راهی بروم که درون چاه نیفتم انگاه این علم خدا به جهل تبدیل نمی شود؟

سلام
پاسخی که به ذهن من میرسه اینه که خدا با توجه به اینکه میداند شما از او چه سوالی می پرسید و چه نیتی دارید پاسخ شما را میدهد.
شاید الان بگویید که از آن راهی که خدا گفته بود نمیروم اما زمانش که رسید اتفاقی برایتان می افتد که باعث میشود همان راه را انتخاب کنید...
مثلا فرض کنید در نزدیکی موعد تعیین شده عده ای شما را دزدیده و به مکانی انتقال دهند...شما در فرصتی که بدست می آورید موفق می شوید از دست آدم ربا ها فرار کنید...بدون ٱنکه خودتان هم بدانید در کدام منطقه و در چه زمانی هستید دقیقا از همان مسیری فرار میکنید که خدا به شما گفته بود...و در اثر بی احتیاطی در چاه میفتید...
خدا با احاطه ای که به شما و دیگر انسان ها داشت، و با توجه به شخصیت و اعمال و رفتار شما،می دانست چه انتخابی میکنید...

شاید این داستان بی ربط به سوال شما نباشد:
[SPOILER]
روزی حضرت سلیمان در ایوان نشسته بود که مردی با رنگ و روی پریده و حال پریشان دوان‌دوان خود را به او رساند. حضرت سلیمان پرسید: ای مرد چه شده؟ چرا اینقدر مضطرب و پریشان هستی؟ مرد در حالی که صدایش می‌لرزید گفت: ای پیامبر خدا! امروز وقتی از خانه به طرف دکانم می‌رفتم، عزرائیل را دیدم که با خشم و غضب به من نگاه می‌کند، با خود گفتم: حتماً می‌خواهد جان مرا بگیرد.

حضرت سلیمان گفت: آیا کاری از دست من بر می‌آید؟

مرد خود را به حضرت سلیمان نزدیک‌تر کرد و با التماس گفت: به باد فرمان بده تا مرا به دورترین نقطه این دنیا به هندوستان ببرد. شاید عزرائیل در آنجا نتواند مرا پیدا کند.

حضرت سلیمان به باد فرمان داد تا با شتاب او را به هندوستان ببرد.

روز بعد، وقتی که حضرت سلیمان برای رسیدگی به کارهای مردم در ایوان قصر خود نشسته بود چشمش به عزرائیل افتاد که از آنجا عبور می‌کرد.
او را نزد خود فرا خواند. عزراییل با ادب و احترام روبروی حضرت سلیمان پیامبر ایستاد.

حضرت سلیمان به او گفت: چرا در کوچه و خیابان راه می‌افتی و مردم را می‌ترسانی؟

برای چه آن‌طور با خشم و غضب به آن مرد بیچاره نگاه کردی؟ نزدیک بود از ترس جان از بدنش بیرون برود. عزراییل گفت: ای پیامبر خدا! نگاه من به آن مرد از روی خشم و غضب نبود، بلکه از روی تعجب بود. حضرت سلیمان پرسید: تعجب برای چه؟ عزرائیل گفت: دیروز پروردگار به من فرمان داد تا جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. وقتی او را در این شهر دیدم با تعجب به خود گفتم: این مرد اگر بال هم در بیاورد نمی‌تواند خود را در همین روز به هندوستان برساند!
حضرت سلیمان آهی کشید و گفت: بیچاره نمی‌دانست که از تقدیر نمی‌تواند فرار کند.

منبع:
http://www.article.tebyan.net/Article/AmpShow/82013

[/SPOILER]

با سلام و عرض ادب

UTD;1001180 نوشت:
سوال :

مضطرب;1001190 نوشت:
اگر انسان خالق واقعی افعالش بود به آینده آگاه بود.

ضمن احترام به سوال شما بزرگواران، حضور بنده در این تاپیک فقط برای رفع ابهام از سخنی بود که از بنده به میان آمده بود.
به بقیه ابهامات و سوالات کارشناس تاپیک، استاد عامل عزیز پاسخ خواهند داد
ممنونم

[="Tahoma"][="Black"]سلام
بخشی از سوالات را استاد مسلم عزیز زحمت کشید و اما در این موارد:

UTD;1001168 نوشت:
اگر این علت تامّه تابع شرایط است پس دیگر نمیتوان گفت شخصی که در خانواده ای رشد کرده و در نهایت شقی شده است اختیار داشته...

انسان در زمان تصمیم گیری در مجموعه ای از شرایط خود ساخته و دیگر ساخته قرار می گیرد؛ به تعبیر دیگر گاهی دیگران روی انتخاب انسان تاثیر می گذارند و گاهی نیز خصوصیات دورنی و تربیتی انسان است که در اختیار او موثر است. مواردی که خارج از اختیار اوست و در عین حال تاثیر گذار روی تصمیمات انسان است، تا حدودی بار این تصمیم را تحمل می کند به عنوان مثال کسی که تحت تربیت پدر فاسدی بوده، تا حدودی گناهان او بر عهده پدر است همانطور که اگر پدر صالحی داشت و او را خوب تربیت کرده بود، پدر نیز از اعمال صالح فرزند خود سود می برد. البته میزان دخالت تربیت یا دیگر متغیر هایی که در تصمیم انسان دخالت دارد، خیلی پیچیده است و محاسبه آن امر راحتی نیست، به همین دلیل است که در قیامت حساب انسانها بسیار طول می کشد!
اما در مورد مواردی که انسان با دست خود ایجاد کرده است، مانند شکل دادن اخلاق خوب یا بدی که بعد از چندین سال برای او حالت ملکه ایجاد کرده و به راحتی با توجه به این اخلاق از او افعال خوب یا بد صادر می شود، تمام این امور مستند به خود انسان است و حتی اگر او را مجبور به تصمیمی کند(این مطلب صرف فرض است و انسانی که حتی ملکه خشونت یا دیگر ملکات اخلاقی را داشته باشد، قادر به تصمیم بر خلاف آنها هست) باز هم مستند به مقدماتی است که او در طول زندگی فراهم کرده است و به تعبیر علما «جبر خودساخته منافاتی با اختیار ندارد».

UTD;1001168 نوشت:
در اینجا دیگر نمیتوان گفت این شخص انتخاب دیگری داشته است،چون چاره ای جز این انتخاب نداشته و دچار جبر شده است...

با توجه به مطالب پیشین، این «من» ثابت، خودساخته است و کارهایی که بدون هیچ زحمتی از او صادر می شود مبتنی بر اعمال و رفتار پیشین اوست. البته همانطور که اشاره شد، تمام این اخلاق قابل تغییر است و حتی اگر تغییر هم نکند، فرد مجبور به انتخاب الف یا ب نیست، بلکه در این شرایط هم اختیار می تواند انتخاب دیگری را رقم بزند.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام مجدد

UTD;1001180 نوشت:
وقتی بحث این میشود،آینده ای که هنوز نیامده و به عبارتی امری عدمی است،چگونه خدا میتواند به آن علم پیدا کند؟اینجا دیگر عقل تعطیل میشود و جواب این میشود که حساب و کتاب خدا با انسان فرق دارد و او قدرت هر کاری را دارد...

در این زمینه عقل تعطیل نیست!
در فلسفه ثابت شده که امور مادی محکوم به زمان هستند و زمان مقداری برای اندازه گیری حرکت است و حرکت نیز فقط در مادیات جریان دارد. بر این اساس موجودی که فرامادی باشد، محکوم به زمان نیست و حتی روح مجرد انسان ها هم قادر به پیمودن زمان و اطلاع از آینده است، چه رسد به خالق زمان و مکان.
بنابراین اطلاع از آینده برای کسی معضل است که در قید و بند زمان باشد، نه برای کسی که حاکم بر زمان است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;1001188 نوشت:
سلام . من ۴ سوال پرسیدم و چون مختار بودم انتظار داشتم طبق برنامه پیش بره

قاعده انجمن اینطور است که در هر تاپیک یک سوال مطرح شود و احتمالا سوالات دیگر شما در تاپیک های مستقل دیگری مطرح خواهد شد. در هر حال این مطلب را باید از مدیر ارجاع پیگیری فرمایید.

مضطرب;1001188 نوشت:
اما درباره ی مثال منجم. منجم خالق ستاره و ... نیست .

حق با شماست و مثال منجم تنها برای تقریب به ذهن است وگرنه خالق علم کامل تری نسبت به مخلوق خود دارد و اتفاقا به طریق اولی باید احوالات آن سیاره یا ستاره و یا دیگر مخلوقات خود را بداند.

مضطرب;1001188 نوشت:
دلیل حکم صادر شدن درباره سرنوشت قبل از خلقت چیست ؟

این مساله را باید در بحث علم پیشین خداوند به مخلوقات پی گیری کنیم.
هر مخلوقی پیش از اینکه به عالم خارج بیاید و در عالم عین تحقق پیدا کند، یک وجود علمی دارد. مانند نقشه ای که در ذهن یک مهندس است و قبل از ترسیم آن روی کاغذ و ساختن ساختمان، این تصور ذهنی وجود علمی نزد مهندس دارد.
برای مخلوقات نیز یک وجود علمی هست که خداوند نسبت به این نحوه از وجود می داند چه کسی شقی یا سعید است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام

Miss.Narges;1001221 نوشت:
استاد گرامی وقتی قبول کنیم خداوند به اعمال اختیاری ما د رآینده علم دارد انگاه مثلا من از خدا بپرسم سال اینده چه اتفاقی برام میفته خدا که با علم خودش میدونه من در اثر بی احتیاطی درون چاهی در فلان جا در فلان ساعت میفتم و این رو به من خبر بده.و من با توجه به علمی که پیدا کرده ام در فلان روز و فلان ساعت و فلان مکان سعی کنم از راهی بروم که درون چاه نیفتم انگاه این علم خدا به جهل تبدیل نمی شود؟

این مساله مرتبط به لوح محو و اثبات و لوح محفوظ است.
این دو علم، دو سنخ جدا هستند که گاهی انسانهایی که به لوح محو و اثبات دسترسی پیدا می کنند و از آینده خبر می دهند، مانند جریان حضرت عیسی و خبر مرگ عروس:

[SPOILER]روزی حضرت عیسی علیه السلام فرمود:«این عروسی که امشب به حجله می‌رود، فردا خواهد مرد.» اما فردای آن روز همه دیدند که عروس زنده است. حضرت عیسی فرمود:«برویم، ببینیم چه شده است؟» به خانه او رفتند و از پرسیدند:« دیشب چه عمل خیری انجام دادی؟»
عروس گفت:«فقیری هر شب جمعه می آمد و ما به او کمک می کردیم. دیشب آمد و من با اینکه شب عروسی‌ام بود، برخاستم و به او صدقه ای دادم.» حضرت عیسی فرمود:« از اینجا که نشسته ای برخیز!» عروس برخاست و به کناری رفت. ناگهان دیدند ماری بزرگ سر برآورد و روی دم خود ایستاد. حضرت عیسی فرمود:«این مار قرار بود تو را بکشد اما به علّت صدقه ای که دادی خطر مرگ از تو دفع شد.»
(مجلسي، محمد باقر، (1403)، بحار الأنوار، دوم، بيروت، دار احياء الكتب العربي، ج93، ص116)[/SPOILER]

بنابراین حتی اگر کسی به لوح محو و اثبات دسترسی داشته باشد و با اموری مانند صدقه، صله رحم و دیگر امور جلوی اتفاقی را بگیرد به معنای کذب شدن علم الهی نیست، زیرا علم الهی با توجه به شرایط و عوامل مختلف است، بنابراین حتی اگر شخصی با اعمالی سرنوشت خود را تغییر دهد، این امر نیز در علم الهی محفوظ است. اما در مورد لوح محفوظ علمی قرار گرفته که در دسترس همگان نیست و این علم تغییر ناپذیر است البته باز هم موجبات جبر پدید نمی آید زیرا علمی است که تمام شرایط را در نظر گرفته است. این چینین علمی حتما مطابق با واقع است و احتمال خلاف مانند علم لوح محو و اثبات در آن راه ندارد.
[/]

سلام.
ممنون که وقت گذاشتید.لطفا دیگر وقتتان را برای من نذارید و تاپیک را بندید.من سوال هام‌حذف شد پیام دادم که پیگیری نمی کنم و حذف کنن تاپیک رو اما جوابی از سوی مسئوله مربوطه داده نشد و [="#FF0000"]مجبور[/] شدم دوباره در پست اولیه چند پرسش رو بیان کنم.
البته بهتر که اینطور شد چون فهمیدم‌ اعمالم دست خودم نیست.
همونطور که در اجتماع نیست و ...
من هم در تاپیک ها مختلف جواب هایی که داده شده هیچ کدوم با واقعیتی که در زندگیم می بینم شباهت نداره.
البته کسی که پشت کامپیوتر بنشید و چیزی از درد نفهمد که متوجه نمی شود انسان چه می گوید.
از اول اشتباه کردم اینجا عضو شدم‌ و پرسش انجام دادم و پشیمانم.
خوش باشید.
و من الله توفیق.

با سلام
من معتقد به این هستم که نه تنها خدا از اعمالی که انسان انجام خواهد داد آگاه است بلکه هر عمل خوب یا بدی که از ما سر می زند به خواست خدا بوده و خدا هرچه را بخواهد انجام خواهد داد و احدی نمی تواند جلوی خواست خدا را بگیرد . هرکس با نظر من مخالف است حاضرم باهاش بحث کنم .

Amir1377;1001524 نوشت:
با سلام
من معتقد به این هستم که نه تنها خدا از اعمالی که انسان انجام خواهد داد آگاه است بلکه هر عمل خوب یا بدی که از ما سر می زند به خواست خدا بوده و خدا هرچه را بخواهد انجام خواهد داد و احدی نمی تواند جلوی خواست خدا را بگیرد . هرکس با نظر من مخالف است حاضرم باهاش بحث کنم .

من قصد بحث کردن ندارم اصلا اطلاعات کافی برای اینکار ندارم فقط یک سوال اگه هر عمل بدی که از ما سر میزنه به خواست خداست پس خدا نعوذ بالله یک خدای ظالم هست که به خواست خودش بنده عمل بدی ازش سر میزنه بعد هم به همون بنده وعده عذاب میده ؟

ترنم ..;1001530 نوشت:
من قصد بحث کردن ندارم اصلا اطلاعات کافی برای اینکار ندارم فقط یک سوال اگه هر عمل بدی که از ما سر میزنه به خواست خداست پس خدا نعوذ بالله یک خدای ظالم هست که به خواست خودش بنده عمل بدی ازش سر میزنه بعد هم به همون بنده وعده عذاب میده ؟

با تشکر از شما
فرض می کنیم به خواست خدا نبوده که اعمال ظالمانه در جهان رخ بده پس در نتیجه به خواست انسان بوده . اگر اینگونه فرض کنیم خواست انسان را در عرض خواست خداوند قرار داده ایم و دچار شرک شده ایم . اما نکته ای که باید به آن دقت کرد این است که ما به خاطر اعمالی که انجام می دهیم مستحق پاداش یا مجازات هستیم . خدا خواسته انسان بدی که کارهای بد انجام دهد به وجود آید ولی تعیین نکرده که چه کسی آن نقش را انجام دهد . یعنی ما از ازل نبوده ایم که مثلا خدا ما را به صف کرده باشد و به طور تصادفی تعیین کند چه کسی خوب باشد و یا چه کسی بد بلکه انسان های مختلف را با طینت های مختلف آفریده و هرکس خوبی یا بدی اش از خود اوست و هیچ گونه جبری در کار نیست .

Amir1377;1001566 نوشت:
با تشکر از شما
فرض می کنیم به خواست خدا نبوده که اعمال ظالمانه در جهان رخ بده پس در نتیجه به خواست انسان بوده . اگر اینگونه فرض کنیم خواست انسان را در عرض خواست خداوند قرار داده ایم و دچار شرک شده ایم . اما نکته ای که باید به آن دقت کرد این است که ما به خاطر اعمالی که انجام می دهیم مستحق پاداش یا مجازات هستیم . خدا خواسته انسان بدی که کارهای بد انجام دهد به وجود آید ولی تعیین نکرده که چه کسی آن نقش را انجام دهد . یعنی ما از ازل نبوده ایم که مثلا خدا ما را به صف کرده باشد و به طور تصادفی تعیین کند چه کسی خوب باشد و یا چه کسی بد بلکه انسان های مختلف را با طینت های مختلف آفریده و هرکس خوبی یا بدی اش از خود اوست و هیچ گونه جبری در کار نیست .

سلام ممنون از شما گل
میشه یکم بیشتر توضیح بدید ؟

بحث جبر و اختیار از پیچیده ترین بحث ها است که اختلافات زیادی حتی بین علما وجود دارد چه برسد به من که در مقابل آن ها عددی نیستم . اما اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم باید بگویم هرکس در جهان جایگاهی دارد که در علم ازلی خداوند هست و آن جایگاه را از ازل داشته است . خدا هرکس را از طینتی می آفریند که آن طینت غیر قابل تغییر است به همین خاطر هم هست که مثلا یک فرد زنازاده غالبا فرد بدی از آب در می آید چون طینتش بد بوده . اما گناه زنازاده چیست که زنازاده شده است ؟ اساسا این سوال اشتباه است چون زنازاده از ازل جزو طینت بد ها بوده که خدا آن را ولدزنا قرار داده وگرنه خدا آن را زنازاده قرار نمی داد . سوال بعدی این است که چرا عده ای از ازل دارای طینت پلید بوده اند و عده ای طینت پاک داشته اند ؟ این مثل این است که بگوییم چرا مثلا ما شیطان نشده ایم و یا برعکس چرا ما پیامبر نشده ایم و یا اصلا موجودی دیگر مثلا فرشته یا حیوان نشده ایم جواب این سوالات به جایگاه هرکس در بین موجودات مربوط می شود که لازمه اش دانستن مسائل زیادی است که در این مجال نمی گنجد .
یا علی

امکانش هست کشش ندید این تاپیک رو؟
من که استارترم نتونستم بعد ۳ صفحه جواب بگیرم همه ریختن فورا اینجا!
فکر کنم دستاتون برای تاپیک زدن سالم باشه

[="Tahoma"][="Black"]سلام
این عبارت شما:

مضطرب;1001476 نوشت:
البته بهتر که اینطور شد چون فهمیدم‌ اعمالم دست خودم نیست.

با این اعتراف شما:
مضطرب;1001476 نوشت:
از اول اشتباه کردم اینجا عضو شدم‌ و پرسش انجام دادم و پشیمانم.

سازگاری ندارد!
بالاخره اگر مجبور بودید، چرا پشیمانید؟! مگر معنا دارد که انسان مجبور به کاری باشد اما از این کار ابراز پشیمانی کند و بگوید ای کاش از اول انجام نمی دادم؟ این پشیمانی شما بهترین دلیل برای داشتن اختیار است...

در هر حال شما همین سوال را پیش ببرید تا ختم به نتیجه شود و پاسخ گرفتن یک سوال بهتر از پاک کردن تمام صورت مسئله است! و البته اگر این سوالی که در این تاپیک مطرح شده به مسائل دیگری هم مرتبط شد، می توان به طور مختصر وارد آن سوالات مربوطه هم شد.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]
پرسش:
آيا پدر و مادر مي توانند تصميم به تولد فرزندي بگيرند كه خارج از تعداد مشخص انسان ها در علم الهي باشد؟

پاسخ:
نقش پدر و مادر در تولد انسان جدید و به وجود آمدن او، نقش مقدمه ای و تمهیدی است؛ به همین دلیل دانشمندان علت را به دو گونه علت حقیقی و علت معد تقسیم می کنند. منظور از علت حقیقی، چیزی است که معلول حقیقتا به آن وابسته بوده و همیشه همراه معلول است. اما علت معد یا مقدمه ای، چیزی است که زمینه محقق شدن معلول را مهیا می کند و با از بین رفتن چنین علتی، معلول به هستی خود ادامه خواهد داد. بنابراین علت معد باعث آماده شدن معلول برای کسب فیض از علت حقیقی می شود.(1)

نکته دیگر اینکه علم خداوند متعال به اموری که در آینده قرار است اتفاق بیافتد، تعلق می گیرد و البته این به معنای دخالت علم او در اختیار و اراده انسان نیست؛ به تعبیر دیگر او می داند که انسان ها با اختیار خود در دو راهی های زندگی چه انتخابی را خواهند کرد، نه اینکه علم خدا یک چیز باشد و اراده انسان ها از علم او خارج باشد و در صورت اراده کردن امر دیگری توسط انسان ها، نعوذ بالله علم خدا تبدیل به جهل شود! چنین برداشتی ناشی از عدم درک صحیح علم الهی است.

با شناختی که خداوند از بندگان خود دارد، می داند که فلان بنده در واقعه خاصی چه تصمیمی خواهد گرفت که داشتن فرزند نیز مستثنای از این قاعده نیست. حتی ممکن است پدر و مادری بارها قصد فرزنددار شدن بکنند ولی به دلایل گوناگونی این قصد ها تحقق خارجی پیدا نکند اما خداوند متعال قبل از آنها می داند که چندبار قصد می کنند و چندبار این قصدها تحقق خارجی پیدا می کند. بر این اساس، تخلف علم الهی از وقایع خارجی غیر ممکن است و هیچگاه این علم به جهل تبدیل نمی شود.

اما این مطلب منافاتی با اختیار پدر و مادر یا دیگر انسان ها ندارد؛ چرا که اینجا بحث علم پیشین خدا مطرح است که ملازمه ای با اجبار بندگان به کاری ندارد. به تعبیر دیگر اینطور نیست که خدا برای تطابق علمش با وقایع خارجی، انسان ها را مجبور به پیروی از برنامه ای خاص کند، بلکه در تمام انتخابهای انسان که با اراده و اختیار کامل او انجام می شود، خداوند با توجه به علم بی نهایت خویش و دانستن شرایط و احوالات این فرد، علم قطعی به سرانجام افعال و انتخابهای او دارد و این علم به هیچ وجه دخالتی در اختیار او ندارد.

به عنوان مثال منجمی را در نظر بگیرید که با توجه به حرکت سیارات و جایگاه ستارگان، وقوع خسوف یا کسوفی را پیش بینی می کند و این امر در همان زمانی که او پیش بینی کرده بود، محقق می شود. در این مثال آیا علم منجم در خسوف یا کسوف موثر بوده و ماه یا خورشید را مجبور به گرفتگی می کند؟ مسلما نه! او تنها از این واقعه خبر می دهد و با توجه به علمی که دارد به طور یقینی هم خبر می دهد. همین مثال را در مرتبه بسیار بالاتر در مورد خداوند متعال که علمی بی نهایت دارد، جاری کنید، آیا در این صورت عدم مطابقت با علم او سازگار است؟ و آیا چنین علمی سبب اجبار بندگان است؟ پاسخ هر دو سوال منفی است.

بنابراین لازم نیست نیرویی درونی یا بیرونی، پدر و مادر را مجبور به تصمیمی کند که مطابق با علم الهی باشد، بلکه آنها هر کاری از ابتدای زندگی تا به انتهای آن انجام دهند، با توجه به علم بی نهایت الهی قابل پیش بینی صد در صدی و یقینی است و مسلما در این فرض نه علم خدا تبدیل به جهل می شود و نه چنین علمی سبب اجبار آنها با کاری که نمی خواهند، می شود.

پی نوشت:
1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج2، ص191.[/]

موضوع قفل شده است