جمع بندی آیا این حدیث در مورد دختر حضرت آدم (ع) صحت دارد؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این حدیث در مورد دختر حضرت آدم (ع) صحت دارد؟

سلام و عرض ادب

آیا این حدیث در مورد دختر آدم (ع) صحت دارد؟


اولین كشته كه خدا او را كشت عناق بود،
كه نشیمنگاهش یك جریب در یك جریب بود
و بیست انگشت داشت كه در هر انگشتى دو ناخن بود
چون دو داس،
پس خدا شیرى مانند فیل،
و گرگى ببزرگى شتر،
و كركسى باندازه استر
و بر او مسلط كرد، و آنها او را كشتند،

اگر صحیح است
چگونه دختر آن حضرت چنین ویژگی های جسمانی داشتند؟
ویژگی های جسمانی خود آدم (ع) چه بوده است؟

آدرس: کافی ، جلد 2 ، ص327

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد واسع

[TD][/TD]

بسمه تعالی
با سلام و احترام

در کتاب کافی روایتی است در باب «بغی» که به بیان ویژگی های «عناق» دختر حضرت آدم (علیه السلام) پرداخته است. متن روایت چنین است:
عَلِيٌّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ‏ وَ يَعْقُوبَ‏ السَّرَّاجِ جَمِيعاً: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَيُّهَا النَّاسُ‏، إِنَ‏ الْبَغْيَ يَقُود أَصْحَابَهُ إِلَى النَّارِ، وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ بَغى‏ عَلَى اللَّهِ عَنَاقُ بِنْتُ آدَمَ، فَأَوَّلُ‏ قَتِيلٍ قَتَلَهُ‏ اللَّهُ‏ عَنَاقُ، وَ كَانَ مَجْلِسُهَا جَرِيباً فِي جَرِيبٍ، وَ كَانَ لَهَا عِشْرُونَ إِصْبَعاً فِي كُلِّ إِصْبَعٍ ظُفُرَانِ مِثْلُ الْمِنْجَلَيْنِ‏، فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهَا أَسَداً كَالْفِيلِ، وَ ذِئْباً كَالْبَعِيرِ، وَ نَسْراً مِثْلَ الْبَغْلِ، فَقَتَلْنَهَا وَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ الْجَبَابِرَةَ عَلى‏ أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا كَانُوا»(1)

ترجمه: همانا بغی صاحبش را به آتش می کشاند .اولین کسی که بر خدا ستم کرد عناق دختر آدم بود. اولین كشته كه خدا او را كشت عناق بود، كه نشیمنگاه و منزلگاهش یك جریب در یك جریب بود و بیست انگشت داشت كه در هر انگشتى دو ناخن بود چون دو داس، پس خدا شیرى مانند فیل، و گرگى به بزرگى شتر، و كركسى باندازه استر بر او مسلط كرد، و آنها او را كشتند، و همانا خدا جباران را در برترین حالات و امن ترین لحظات می کشد.

محقق شعرانی می نویسد روایت فوق از نگاه اهل رجال صحیح نیست و چنین سخنی سخن امیرالمومنین (علیه السلام) نیست و در اصل سند آن نیز ابهام و تردید وجود دارد. علاوه بر اینکه تفسیر صحیحی از این روایت قابل ارائه نیست.(2)

تحلیل مطلب: به نظر می رسد چند نکته درباره روایت فوق قابل تأمل است.


  1. روایت فوق در ضمن خطبه ای از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است که ادامه خطبه در نهج البلاغه نیز آمده است و مطالب ما قبل و مابعد جملات فوق دارای ابهام و غرابت نیست. اگر حدیث ازلحاظ سندی مشکل دارد تمام حدیث با مشکل مواجه خواهد شد. در حالی که ما بقی جملات مشکلی ندارند.
  2. سند حدیث صحیح به نظر می رسد و رجال آن افراد ناشناخته ای نیستند بلکه افرادی هستند که در سند بسیاری از احادیث دیگر وجود دارند و ترتیب آنها نیز صحیح به نظر می رسد. لذا اگر کسی بخواهد در اصل سند به دلیل وجود برخی از ابهامات در بخشی از متن ایراد بگیرد کار درستی به نظر نمی رسد.
  3. در اینکه از متن مذکور تفسیر روشن و دقیقی نمی توان ارائه داد جای تردید نیست لذا نهایتا باید گفت در متن حدیث ابهام وجود دارد و شاید مراد از حدیث معنای ظاهری آن نباشد بلکه معنایی دارد که ما از تفسیر صحیح آن عاجزیم.
  4. در هر صورت نمی توان از روایت فوق ویژگی های دختر حضرت آدم (علیه السلام) را به دست آورد و از این طریق به خود حضرت آدم منتقل شد و به دنبال اوصاف حضرت آدم (علیه السلام) گشت.

پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر 1329ق، چاپ اول، قم، ج‏4 ؛ ص17

2. قال المحقّق الشعراني:« الحديث قاصر عن الصحّة عند أصحاب الرجال، و صحّة معناه المقصود بالبيان ممّا لاريب فيه؛ فإنّ البغي شؤم يقود صاحبه إلى النار، و المثل الذي يذكر لتقريب المعنى شاهداً عليه لايجب صحّته. فإن كان إسناد الحديث غير صحيح و الشاهد غير واقع و نسبته إلى الإمام غير ثابتة لايضرّ بالمقصود ... و قوله: جريب في جريب- و عند غيره من قوله:« كان مجلسها» إلى« فقتلنها»- لايليق بأن يكون كلام أميرالمؤمنين عليه السلام؛ إذ لا معنى له مع أنّ في أصل الإسناد كلاماً». کافی(ط. دارالحدیث)، ج 4 ص 18.

واسع;1000624 نوشت:
بسمه تعالی
با سلام و احترام

در کتاب کافی روایتی است در باب «بغی» که به بیان ویژگی های «عناق» دختر حضرت آدم (علیه السلام) پرداخته است. متن روایت چنین است:
عَلِيٌّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ‏ وَ يَعْقُوبَ‏ السَّرَّاجِ جَمِيعاً: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَيُّهَا النَّاسُ‏، إِنَ‏ الْبَغْيَ يَقُود أَصْحَابَهُ إِلَى النَّارِ، وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ بَغى‏ عَلَى اللَّهِ عَنَاقُ بِنْتُ آدَمَ، فَأَوَّلُ‏ قَتِيلٍ قَتَلَهُ‏ اللَّهُ‏ عَنَاقُ، وَ كَانَ مَجْلِسُهَا جَرِيباً فِي جَرِيبٍ، وَ كَانَ لَهَا عِشْرُونَ إِصْبَعاً فِي كُلِّ إِصْبَعٍ ظُفُرَانِ مِثْلُ الْمِنْجَلَيْنِ‏، فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهَا أَسَداً كَالْفِيلِ، وَ ذِئْباً كَالْبَعِيرِ، وَ نَسْراً مِثْلَ الْبَغْلِ، فَقَتَلْنَهَا وَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ الْجَبَابِرَةَ عَلى‏ أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا كَانُوا»(1)

ترجمه: همانا بغی صاحبش را به آتش می کشاند .اولین کسی که بر خدا ستم کرد عناق دختر آدم بود.

اولین كشته كه خدا او را كشت عناق بود، كه نشیمنگاه و منزلگاهش یك جریب در یك جریب بود و بیست انگشت داشت كه در هر انگشتى دو ناخن بود چون دو داس، پس خدا شیرى مانند فیل، و گرگى به بزرگى شتر، و كركسى باندازه استر بر او مسلط كرد، و آنها او را كشتند، و همانا خدا جباران را در برترین حالات و امن ترین لحظات می کشد.

محقق شعرانی می نویسد روایت فوق از نگاه اهل رجال صحیح نیست و چنین سخنی سخن امیرالمومنین (علیه السلام) نیست و در اصل سند آن نیز ابهام و تردید وجود دارد. علاوه بر اینکه تفسیر صحیحی از این روایت قابل ارائه نیست.(2)

تحلیل مطلب: به نظر می رسد چند نکته درباره روایت فوق قابل تأمل است.


  1. روایت فوق در ضمن خطبه ای از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است که ادامه خطبه در نهج البلاغه نیز آمده است و مطالب ما قبل و مابعد جملات فوق دارای ابهام و غرابت نیست. اگر حدیث ازلحاظ سندی مشکل دارد تمام حدیث با مشکل مواجه خواهد شد. در حالی که ما بقی جملات مشکلی ندارند.
  2. سند حدیث صحیح به نظر می رسد و رجال آن افراد ناشناخته ای نیستند بلکه افرادی هستند که در سند بسیاری از احادیث دیگر وجود دارند و ترتیب آنها نیز صحیح به نظر می رسد. لذا اگر کسی بخواهد در اصل سند به دلیل وجود برخی از ابهامات در بخشی از متن ایراد بگیرد کار درستی به نظر نمی رسد.
  3. در اینکه از متن مذکور تفسیر روشن و دقیقی نمی توان ارائه داد جای تردید نیست لذا نهایتا باید گفت در متن حدیث ابهام وجود دارد و شاید مراد از حدیث معنای ظاهری آن نباشد بلکه معنایی دارد که ما از تفسیر صحیح آن عاجزیم.
  4. در هر صورت نمی توان از روایت فوق ویژگی های دختر حضرت آدم (علیه السلام) را به دست آورد و از این طریق به خود حضرت آدم منتقل شد و به دنبال اوصاف حضرت آدم (علیه السلام) گشت.

پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر 1329ق، چاپ اول، قم، ج‏4 ؛ ص17

2. قال المحقّق الشعراني:« الحديث قاصر عن الصحّة عند أصحاب الرجال، و صحّة معناه المقصود بالبيان ممّا لاريب فيه؛ فإنّ البغي شؤم يقود صاحبه إلى النار، و المثل الذي يذكر لتقريب المعنى شاهداً عليه لايجب صحّته. فإن كان إسناد الحديث غير صحيح و الشاهد غير واقع و نسبته إلى الإمام غير ثابتة لايضرّ بالمقصود ... و قوله: جريب في جريب- و عند غيره من قوله:« كان مجلسها» إلى« فقتلنها»- لايليق بأن يكون كلام أميرالمؤمنين عليه السلام؛ إذ لا معنى له مع أنّ في أصل الإسناد كلاماً». کافی(ط. دارالحدیث)، ج 4 ص 18.

سلام و عرض ادب

مساله بنده حدیثی نبود
هدف بنده بررسی . مباحثه در مورد نوع خلقت آدم (ع) بود

وصف سه موجودی که عناق را کشتند ،
شبیه به برخی موجوداتی است که در گذشته دور (تقریبا ما قبل 5 میلیون سال پیش ) می زیسته اند .

به طور مثال موجود اول ( أَسَداً كَالْفِيلِ ) می تواند

تیلاکوسمیلوس باشد ( دندان هایی شبیه عاج )
وصف این موجودات نشان گر آن است که حیوانات ان دوره نیز متفاوت از حیوانات کنونی بوده اند

این می تواند نشانگر آن باشد که منظور از آدم صرفا انسان کنونی نیست

بلکه موجودی یا موضوعی است که انسان کنونی از آن حاصل شده است

شاید اشاره به آغاز دوره سنوزوئیک ( حیات کنونی ) باشد.

پرسش: آیا آنچه در کتاب شریف کافی درباره دختر حضرت آدم به نام «عناق» با اوصاف خاص وارد شده است صحیح و معتبر می باشد؟

پاسخ:

در کتاب کافی روایتی است در باب «بغی» که به بیان ویژگی های «عناق» دختر حضرت آدم (علیه السلام) پرداخته است. متن روایت چنین است:
عَلِيٌّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ‏ وَ يَعْقُوبَ‏ السَّرَّاجِ جَمِيعاً: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَيُّهَا النَّاسُ‏، إِنَ‏ الْبَغْيَ يَقُود أَصْحَابَهُ إِلَى النَّارِ، وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ بَغى‏ عَلَى اللَّهِ عَنَاقُ بِنْتُ آدَمَ، فَأَوَّلُ‏ قَتِيلٍ قَتَلَهُ‏ اللَّهُ‏ عَنَاقُ، وَ كَانَ مَجْلِسُهَا جَرِيباً فِي جَرِيبٍ، وَ كَانَ لَهَا عِشْرُونَ إِصْبَعاً فِي كُلِّ إِصْبَعٍ ظُفُرَانِ مِثْلُ الْمِنْجَلَيْنِ‏، فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهَا أَسَداً كَالْفِيلِ، وَ ذِئْباً كَالْبَعِيرِ، وَ نَسْراً مِثْلَ الْبَغْلِ، فَقَتَلْنَهَا وَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ الْجَبَابِرَةَ عَلى‏ أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا كَانُوا»(1)

ترجمه: همانا بغی صاحبش را به آتش می کشاند .اولین کسی که بر خدا ستم کرد عناق دختر آدم بود. اولین كشته كه خدا او را كشت عناق بود، كه نشیمنگاه و منزلگاهش یك جریب در یك جریب بود و بیست انگشت داشت كه در هر انگشتى دو ناخن بود چون دو داس، پس خدا شیرى مانند فیل، و گرگى به بزرگى شتر، و كركسى باندازه استر بر او مسلط كرد، و آنها او را كشتند، و همانا خدا جباران را در برترین حالات و امن ترین لحظات می کشد.

محقق شعرانی می نویسد روایت فوق از نگاه اهل رجال صحیح نیست و چنین سخنی سخن امیرالمومنین (علیه السلام) نیست و در اصل سند آن نیز ابهام و تردید وجود دارد. علاوه بر اینکه تفسیر صحیحی از این روایت قابل ارائه نیست.(2)

تحلیل مطلب: به نظر می رسد چند نکته درباره روایت فوق قابل تأمل است.

  1. روایت فوق در ضمن خطبه ای از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است که ادامه خطبه در نهج البلاغه نیز آمده است و مطالب ما قبل و مابعد جملات فوق دارای ابهام و غرابت نیست. اگر حدیث ازلحاظ سندی مشکل دارد تمام حدیث با مشکل مواجه خواهد شد. در حالی که ما بقی جملات مشکلی ندارند.
  2. سند حدیث صحیح به نظر می رسد و رجال آن افراد ناشناخته ای نیستند بلکه افرادی هستند که در سند بسیاری از احادیث دیگر وجود دارند و ترتیب آنها نیز صحیح به نظر می رسد. لذا اگر کسی بخواهد در اصل سند به دلیل وجود برخی از ابهامات در بخشی از متن ایراد بگیرد کار درستی به نظر نمی رسد.
  3. در اینکه از متن مذکور تفسیر روشن و دقیقی نمی توان ارائه داد جای تردید نیست لذا نهایتا باید گفت در متن حدیث ابهام وجود دارد و شاید مراد از حدیث معنای ظاهری آن نباشد بلکه معنایی دارد که ما از تفسیر صحیح آن عاجزیم.
  4. در هر صورت نمی توان از روایت فوق ویژگی های دختر حضرت آدم (علیه السلام) را به دست آورد و از این طریق به خود حضرت آدم منتقل شد و به دنبال اوصاف حضرت آدم (علیه السلام) گشت.


پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، 15جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر 1329ق، چاپ اول، قم، ج‏4 ؛ ص17

2. قال المحقّق الشعراني:« الحديث قاصر عن الصحّة عند أصحاب الرجال، و صحّة معناه المقصود بالبيان ممّا لاريب فيه؛ فإنّ البغي شؤم يقود صاحبه إلى النار، و المثل الذي يذكر لتقريب المعنى شاهداً عليه لايجب صحّته. فإن كان إسناد الحديث غير صحيح و الشاهد غير واقع و نسبته إلى الإمام غير ثابتة لايضرّ بالمقصود ... و قوله: جريب في جريب- و عند غيره من قوله:« كان مجلسها» إلى« فقتلنها»- لايليق بأن يكون كلام أميرالمؤمنين عليه السلام؛ إذ لا معنى له مع أنّ في أصل الإسناد كلاماً».کلینی، محمد بن یعقوب، کافی(ط. دارالحدیث)، 1329ق، چاپ اول، قم، ج 4 ص 18.

موضوع قفل شده است