جمع بندی نقد شرط بندی پاسکال و سخنان اهل بیت (ع)

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد شرط بندی پاسکال و سخنان اهل بیت (ع)

با سلام و احترام
ابتدا عذر خواهی میکنم بابت طولانی بودن مطلب و ممنونم از صبوری شما
چند نقد به برهان شرط بندی پاسکال شده میخواستم ببینم با توجه به اینکه در متون روایی هم مواردی از این استدلال آورده شده پاسخ این چند نقد چی هست؟
اول برهان پاسکال:
اگر خدایی باشد خدا باور در دنیا ضرر نکرده و در آخرت هم به سعادت رسیده ولی خدا نا باور در آخرت زیان کرده.
اگر خدایی نباشد خداباور و خدا ناباور هر دو ضرری نکرده اند.
در متون روایی هم من دو روایت دیدم یکی از امام صادق علیه السلام:
بن ابی العوجاء یکی از سرسخت‌ترین منکران خدا در عهد امام صادق است. دریکی از سال ها به مناسبت رسم عربی خود، در ایام حج، در مکه حاضر بود و همراه با رفیقش رفتار حاجیان را در سرزمین مکه «دیوانگی» محسوب می‌کرد و آن‌ها را مجنون می‌شمرد. در همین سفر با امام صادق برخورد نمود و این مسئله را برای حضرت بیان کرد، حضرت به او فرمود: «اگر این‌چنین باشد که تو می گوئی [و خدا و آخرتی وجود نداشته باشد] – که البته این‌چنین نیست – آنگاه هم ما و هم تو نجات خواهیم یافت؛ اما اگر آن‌چنان باشد که ما می‌گوییم [و خدا و سرای آخرت وجود داشته باشد] – که البته این‌چنین است – آنگاه ما نجات می‌یابیم اما تو هلاک می‌شوی.( اصول کافی، ج۱، ص ۷۸٫)
همچنین امام رضا (علیه السلام):
دخل رجل من الزنادقة على ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام : ایها الرجل! ارایت ان كان القول قولكم و لیس هو كما تقولون ا لسنا وایاكم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زكینا و اقررنا؟ فسكت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان كان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلكتم و نجونا (اصول كافى: 1/78، ح‏3 و نیز در عیون اخبار الرضا: 1/131، ج‏28)

یكى از زنادقه وارد مجلسى شد كه امام رضا علیه السلام در آن حضور داشت. امام فرمود: اى مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد در صورتى كه در واقع چنین نیست، آیا ما و شما مساوى نیستیم و نماز، روزه، زكات و اقرار و تصدیق، زیانى به ما نمى‏رساند. آن مرد ساكت‏شد، سپس امام در ادامه فرمود: و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، در صورتى كه در واقع اعتقاد ما بر حق است، آیا چنین نیست كه شما به هلاكت مى‏رسید و ما به رستگارى.
اینجا چند بحث مطرح هست:
اول قاعده دفع ضرر محتمل: این قاعده رو بنده قبول دارم و به نظرم یک دلیل بسیار محکم برای شروع تحقیق و تفکر در دین و اعتقادات هست.
نکته دوم نقد1: اعتقاد چیزی نیست که فرد بتواند آن را به دلخواه انتخاب کند بلکه اگر مسئله ای با دلیل بر ما ثابت شد وجدانا می پذیریم و اگر نشد نمی پذیریم اینکه بخواهیم به بیان احتمالات معتقد به وجود خدا شویم و او را بپرستیم ممکن نیست مگر پرستش بدون اعتقاد باشد که طبعا بی معنی هست. در واقع اعتقاد انتخابی نیست.
نکته سوم نقد 2 : بر فرض ما این شرط بندی را پذیرفتیم( بدون در نظر گرفتن نقد اول) اما باور خدا و معاد به تنهایی کمکی نمی کند برای رستگاری باید کدام دین را انتخاب کرد؟ اسلام مسیحیت یهود بودیسم هندوئیسم و...؟ الان در مسیحیت معتقدند اگر کسی غسل تعمید نکند جهنمی است! یا در اسلام شرک به خدا گناه نا بخشودنی هست اگر اسلام به حق باشد و مسیحی شویم باز هم جهنمی هستیم و ... حال فرض کنید اسلام را پذیرفتیم کدام فرقه ناجیه هست؟!!! در روایت داریم گویا که فقط یکی از 72 دو فرقه اسلامی ناجیه هست جدای اینکه الان بیشتر از 72 فرقه وجود داره!!! بنابرین این شرط بندی و انتخاب باور به خدا و معاد کمکی نمی کند به زیان نکردن. در واقع سوال این هست روی کدام خدا یا خدایان قمار کنیم؟!!!
نکته چهارم نقد 3: آیا خداوند بی اعتقادی صادقانه یا شکاکی صادقانه و ناشی از وجدان رو قبول می کند یا خدا باوری منفعت طلبانه و قلابی را؟ یعنی خداوند اینطور عمل میکند که کسی که صرفا از روی احتمال و به خاطر منفعت شخصی اعمالی را انجام بدهد بهشتی میکند و شکاک یا ندانم گرا را به سختی عذاب می دهد؟!!!!!
نکته پنجم نقد 4: در این برهان آمده اگر خدایی نباشد هیچ گروهی ضرری نکرده! در حالی که دینداران به خاطر دینداری خود مشقت های زیادی کشیدند جان خود را از دست دادند( به خاطر دین) یا فرزند خود را از دست دادن برای دین و انواع عذاب ها را تحمل کردند محدود شدند و ... آیا این ها همه مصداق ضرر نیست؟ حتی مثال های ساده تری وجود دارد کسی که یک عمر 5 صبح برای نماز بیدار میشود آیا اگر خدایی نباشد به شدت ضرر نکرده؟ و یک عمر خواب شیرین صبح را از دست نداده؟
با تشکر@};-@};-@};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
با سلام و احترام
ابتدا عذر خواهی میکنم بابت طولانی بودن مطلب و ممنونم از صبوری شما
چند نقد به برهان شرط بندی پاسکال شده میخواستم ببینم با توجه به اینکه در متون روایی هم مواردی از این استدلال آورده شده پاسخ این چند نقد چی هست؟
اول برهان پاسکال:
اگر خدایی باشد خدا باور در دنیا ضرر نکرده و در آخرت هم به سعادت رسیده ولی خدا نا باور در آخرت زیان کرده.
اگر خدایی نباشد خداباور و خدا ناباور هر دو ضرری نکرده اند.
در متون روایی هم من دو روایت دیدم یکی از امام صادق علیه السلام:
بن ابی العوجاء یکی از سرسخت‌ترین منکران خدا در عهد امام صادق است. دریکی از سال ها به مناسبت رسم عربی خود، در ایام حج، در مکه حاضر بود و همراه با رفیقش رفتار حاجیان را در سرزمین مکه «دیوانگی» محسوب می‌کرد و آن‌ها را مجنون می‌شمرد. در همین سفر با امام صادق برخورد نمود و این مسئله را برای حضرت بیان کرد، حضرت به او فرمود: «اگر این‌چنین باشد که تو می گوئی [و خدا و آخرتی وجود نداشته باشد] – که البته این‌چنین نیست – آنگاه هم ما و هم تو نجات خواهیم یافت؛ اما اگر آن‌چنان باشد که ما می‌گوییم [و خدا و سرای آخرت وجود داشته باشد] – که البته این‌چنین است – آنگاه ما نجات می‌یابیم اما تو هلاک می‌شوی.( اصول کافی، ج۱، ص ۷۸٫)
همچنین امام رضا (علیه السلام):
دخل رجل من الزنادقة على ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام : ایها الرجل! ارایت ان كان القول قولكم و لیس هو كما تقولون ا لسنا وایاكم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زكینا و اقررنا؟ فسكت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان كان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلكتم و نجونا (اصول كافى: 1/78، ح‏3 و نیز در عیون اخبار الرضا: 1/131، ج‏28

یكى از زنادقه وارد مجلسى شد كه امام رضا علیه السلام در آن حضور داشت. امام فرمود: اى مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد در صورتى كه در واقع چنین نیست، آیا ما و شما مساوى نیستیم و نماز، روزه، زكات و اقرار و تصدیق، زیانى به ما نمى‏رساند. آن مرد ساكت‏شد، سپس امام در ادامه فرمود: و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، در صورتى كه در واقع اعتقاد ما بر حق است، آیا چنین نیست كه شما به هلاكت مى‏رسید و ما به رستگارى.
اینجا چند بحث مطرح هست:
اول قاعده دفع ضرر محتمل: این قاعده رو بنده قبول دارم و به نظرم یک دلیل بسیار محکم برای شروع تحقیق و تفکر در دین و اعتقادات هست.
نکته دوم نقد1: اعتقاد چیزی نیست که فرد بتواند آن را به دلخواه انتخاب کند بلکه اگر مسئله ای با دلیل بر ما ثابت شد وجدانا می پذیریم و اگر نشد نمی پذیریم اینکه بخواهیم به بیان احتمالات معتقد به وجود خدا شویم و او را بپرستیم ممکن نیست مگر پرستش بدون اعتقاد باشد که طبعا بی معنی هست. در واقع اعتقاد انتخابی نیست.
نکته سوم نقد 2 : بر فرض ما این شرط بندی را پذیرفتیم( بدون در نظر گرفتن نقد اول) اما باور خدا و معاد به تنهایی کمکی نمی کند برای رستگاری باید کدام دین را انتخاب کرد؟ اسلام مسیحیت یهود بودیسم هندوئیسم و...؟ الان در مسیحیت معتقدند اگر کسی غسل تعمید نکند جهنمی است! یا در اسلام شرک به خدا گناه نا بخشودنی هست اگر اسلام به حق باشد و مسیحی شویم باز هم جهنمی هستیم و ... حال فرض کنید اسلام را پذیرفتیم کدام فرقه ناجیه هست؟!!! در روایت داریم گویا که فقط یکی از 72 دو فرقه اسلامی ناجیه هست جدای اینکه الان بیشتر از 72 فرقه وجود داره!!! بنابرین این شرط بندی و انتخاب باور به خدا و معاد کمکی نمی کند به زیان نکردن. در واقع سوال این هست روی کدام خدا یا خدایان قمار کنیم؟!!!
نکته چهارم نقد 3: آیا خداوند بی اعتقادی صادقانه یا شکاکی صادقانه و ناشی از وجدان رو قبول می کند یا خدا باوری منفعت طلبانه و قلابی را؟ یعنی خداوند اینطور عمل میکند که کسی که صرفا از روی احتمال و به خاطر منفعت شخصی اعمالی را انجام بدهد بهشتی میکند و شکاک یا ندانم گرا را به سختی عذاب می دهد؟!!!!!
نکته پنجم نقد 4: در این برهان آمده اگر خدایی نباشد هیچ گروهی ضرری نکرده! در حالی که دینداران به خاطر دینداری خود مشقت های زیادی کشیدند جان خود را از دست دادند( به خاطر دین) یا فرزند خود را از دست دادن برای دین و انواع عذاب ها را تحمل کردند محدود شدند و ... آیا این ها همه مصداق ضرر نیست؟ حتی مثال های ساده تری وجود دارد کسی که یک عمر 5 صبح برای نماز بیدار میشود آیا اگر خدایی نباشد به شدت ضرر نکرده؟ و یک عمر خواب شیرین صبح را از دست نداده؟
با تشکر@};-@};-@};-

با سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. ابتدا بهتر است کمی در باب «لزوم دفع ضرر» تامل کنیم. در مرحله بعد، لزوم دفع ضرر محتمل را مورد بررسی قرار می دهیم و نهایتا به این مبحث می پردازیم که لزوم دفع ضرر محتمل درباره خداباوری یا خداپرستی یا خداجویی، اظهار نظری دارد یا نه؟


2. تردیدی نیست که عقل آدمی حکم می کند به این که دفع ضرر واجب است. اما منظور از دفع ضرر، چه ضرری است؟ آیا شامل هر ضرری است؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است به این مثال ها دقت کنیم: کارگری را در نظر بگیرید که هر روز میزان زیادی از مصالح ساختمانی را از طبقات ساختمانی بالا می برد تا نهایتا هر روز، مبلغی را به عنوان دستمزد دریافت کند؛ یا کارمندی را در نظر بگیرید که هر روز برای رسیدگی به کارهای اداری، ساعات زیادی به مانیتور نگاه می کند تا نهایتا بعد از یک ماه حقوقی دریافت کند. روشن است که این کارمند یا کارگر در بلندمدت، به چشم و کمر و زانوی خود آسیب می زنند؛ اگرچه بعد از مدتی دستمزد یا حقوق نیز دریافت می کنند. این آسیب زدن به سلامتی بدنی همان ضرر زدن به خود است؛ اما با این حال، هیچ کسی نمی گوید که این کارگر یا کارمند، کاری غیرعقلانی انجام می دهند بلکه همگان این کارگر یا کارمند را تحسین می کنند چرا که برای دریافت منافعی برای خود یا خانواده اش، سلامتی خود را در معرض خطر قرار داده و در بلندمدت به خودش آسیب می زند. با عنایت به این نمونه ها، روشن می شود که دفع هر ضرری واجب نیست بلکه دفع ضرری واجب است که نفع قابل توجهی به دنبال ندارد. به همین جهت، آن کارمند یا کارگر، آن ضرر را دفع نمی کنند و به کار خود ادامه می دهند تا نهایتا به منفعتی برای خود و خانواده خود دست یابند.

بعد از بیان نمونه هایی از زندگی روزمره، به بیان نمونه های از احکام دینی می پردازیم که مفاد آنها نه تنها دفع ضرر نیست بلکه قبول ضرر است. مثلا در متون دینی جهاد واجب شده است؛ و می دانیم که در جهاد، به ما یا همرزمانی که همراه ما هستند آسیب وارد می شود و برخی کشته و برخی مجروح می شوند. بنابراین، حکمی همچون وجوب جهاد، لزوم قبول ضرر است. اما آیا عقل آدمی جهاد را نامشروع می داند و به لزوم دفع آن حکم می کند؟ هرگز؛ چرا که جهاد هم منافع دنیوی دارد و هم منافع اخروی؛ با جهاد در راه خدا، هم به امنیت دنیوی دست می یابیم و از سرزمین و مال و ناموس خود دفاع می کنیم و هم به پاداش اخروی می رسیم. بنابراین، جهاد از مواردی است که ضررش منفعتی به دنبال دارد و لازم نیست دفع گردد(1):

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(2)؛ یعنی: «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه(در برابرش) بهشت براى آنان باشد؛ (به اين گونه كه:) در راه خدا پيكار مى‏كنند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند؛ اين وعده حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده؛ و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كرده‏ايد؛ و اين است آن پيروزى بزرگ».


3. بنابراین، دفع ضرری لازم است که منفعت قابل توجهی نداشته باشد. اما درباره لزوم دفع ضرر محتمل نیز باید اندکی تامل کرد. آیا واقعا هر ضرر محتمل را دفع می کنیم؟ به نظر می رسد چنین نباشد. مکررا ما ضررهای محتمل را نادیده می گیریم؛ خصوصا این که منفعت قابل توجهی داشته باشد؛ چنانچه که حتی بدانیم ضرر قطعی است باز هم به خاطر منفعتش آن را به جان می خریم.


4. بنابراین، باید اندکی تامل بیشتر نمود که ما چه ضرری را لزوما دفع می کنیم حتی اگر آن را محتمل بدانیم؟ به نظر می رسد آن ضرر باید آنقدر مهم و حیاتی و طاقت فرسا باشد که ما را از منافعش منصرف کند؛ حتی اگر مطمئن نباشیم آن ضرر قطعی است. مثلا وقتی دو یا چند لیوان آب روبروی ما است و کسی به ما گفته که یکی از آنها سمی و کشنده است، پس خوردن هر یک از آنها مصداق ضرر محتمل است. در این صورت، ضرر مردن آنقدر سهمگین است که حاضریم از منفعت آب خوردن و رفع تشنگی چشمپوشی کنیم؛ حتی اگر ممکن بدانیم که آبی که من میخورم شاید سمی نباشد و لیوان من پاک باشد.

5. به نظر می رسد عذاب جهنم و یا محرومیت از نعمات بهشتی، آن هم به صورت دائمی و ابدی، آنچنان سهمگین و طاقت فرسا است که حاضر باشیم برای دفع آن ضرر –حتی اگر مطمئن به آن نباشیم- از برخی از نعمات دنیوی چشمپوشی کنیم و در چارچوب خاص و محدود، منافع دنیوی خودمان را دنبال کنیم و حریم الهی را پاس بداریم.

در واقع، عقل ما حکم می کند که دفع این ضرر محتمل لازم است؛ چنانچه در مورد نوشیدن آبی که احتمالا سمی است، نیز عقل ما حکم به نخوردن می کند؛ اگرچه من به سمی بودنش معتقد نیستم اما به گونه ای رفتار میکنم که گویی سمی است.

اگر گاهی دیده می شود که کسی حاضر می شود آن آب را بنوشد و یا به پیام دین بی توجهی کند، ناشی از ابعاد دیگری وجودی آدمی است؛ یعنی ناشی از حالات روحی و عواطف آدمی است؛ مثلا کسی که خیلی تشنه است و چند روز آب نخورده، این احساس نیاز شدید شاید او را به نوشیدن آب سوق دهد و یا کسی که غرق در شهوات شده و به آنها خو گرفته است و چندان عقلانی رفتار نمی کند، به حکم عقل در این مورد هم توجهی نمی کند.


6. اما اینک به این مساله می پردازیم که مفاد برهان شرط بندی چه چیزی است؟ آیا این برهان خداباوری را اثبات می کند یا خداپرستی یا خداجویی را؟

تردیدی نیست که این برهان نمی تواند خداباوری را اثبات کند چرا که اعتقاد به خداوند از روی دفع ضرر حاصل نمی شود؛ آدمی یا از روی دلایل به خداوند معتقد می شود یا نمی شود. ممکن است از روی ترس یا علاقه، به چیزی تظاهر کند اما نمی تواند به خاطر این امور، به آن چیز معتقد شود.

همچنین، تردیدی نیست که لزوم دفع ضرر محتمل ما را به خداجویی و پرسشگری سوق می دهد؛ چنانچه که به این مطلب تصریح فرمودید. به همین جهت است که در مثال آب سمی نیز همین که کسی بگوید یکی از آنها سمی است، ابتدا سعی میکنیم در این زمینه تحقیق کنیم.

اما آیا لزوم دفع ضرر محتمل ما را به خداپرستی و حفظ حریم الهی در احکام نیز سوق می دهد؟ به نظر می رسد حکم عقل در این مورد قادر است، ما را به چنین تعهدی سوق دهد. این تعهد از سنخ عملی است نه عقیدتی و نظری. عقل حکم می کند در مقام عمل همچون خداباوران زندگی کنیم تا از جهنم مصون بمانیم و از نعمات بهشتی محروم نشویم؛ چنانچه که در مورد نخوردن آب سمی نیز عقل حکم می کند که آن آب را نخوریم اگرچه به سمی بودنش معتقد نیستیم. از آن جایی که خداوند عادل است و از هر کسی متناسب با تواناییش انتظار دارد، چنین ایمان و تعهدی را می پذیرد. روایات منقول از ائمه (علیهم السلام) نیز گویای همین نکته است.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
اینجا چند بحث مطرح هست:
اول قاعده دفع ضرر محتمل: این قاعده رو بنده قبول دارم و به نظرم یک دلیل بسیار محکم برای شروع تحقیق و تفکر در دین و اعتقادات هست.

چنانچه که سابقا عرض شد، در این مورد با شما موافقم.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
نکته دوم نقد1: اعتقاد چیزی نیست که فرد بتواند آن را به دلخواه انتخاب کند بلکه اگر مسئله ای با دلیل بر ما ثابت شد وجدانا می پذیریم و اگر نشد نمی پذیریم اینکه بخواهیم به بیان احتمالات معتقد به وجود خدا شویم و او را بپرستیم ممکن نیست مگر پرستش بدون اعتقاد باشد که طبعا بی معنی هست. در واقع اعتقاد انتخابی نیست.

در این مورد با شما موافقم که از دفع ضرر محتمل، اعتقاد به خداوند بدست نمی آید.

اما با شما مخالفم که پرستش بدون اعتقاد ممکن نیست. پرستش بدون تصوری از معبود ناممکن است اما لازم نیست که به وجود معبود نیز معتقد باشیم و آن را به صورت مستدل اثبات کرده باشیم؛ بلکه همین که این احتمال را بدهیم آن معبود موجود است، می توانم با خودم بگویم بر فرض وجودش من او را می پرستم؛ امیدوارم باشد و راز و نیازم را ببیند.

چنانچه که در مورد نخوردن آب سمی نیز لازم نبود که به سمی نبودنش معتقد شویم بلکه با خودم می گویم که این آب احتمالا مسموم است و بر فرض مسموم بودنش من آن را نمی خورم.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
نکته سوم نقد 2 : بر فرض ما این شرط بندی را پذیرفتیم( بدون در نظر گرفتن نقد اول) اما باور خدا و معاد به تنهایی کمکی نمی کند برای رستگاری باید کدام دین را انتخاب کرد؟ اسلام مسیحیت یهود بودیسم هندوئیسم و...؟ الان در مسیحیت معتقدند اگر کسی غسل تعمید نکند جهنمی است! یا در اسلام شرک به خدا گناه نا بخشودنی هست اگر اسلام به حق باشد و مسیحی شویم باز هم جهنمی هستیم و ... حال فرض کنید اسلام را پذیرفتیم کدام فرقه ناجیه هست؟!!! در روایت داریم گویا که فقط یکی از 72 دو فرقه اسلامی ناجیه هست جدای اینکه الان بیشتر از 72 فرقه وجود داره!!! بنابرین این شرط بندی و انتخاب باور به خدا و معاد کمکی نمی کند به زیان نکردن. در واقع سوال این هست روی کدام خدا یا خدایان قمار کنیم؟!!!

با شما موافقم که دفع ضرر محتمل در این مورد، ما را صرفا به این سمت سوق می دهد که به گونه ای زندگی کنیم که گویی خداوند هست و معاد برقرار خواهد شد؛ یعنی در زندگی خود عبادت و عبودیت پیشه کنیم؛ اما مشخص نمی کند که به کدام دین پایبند بمانیم.

انتخاب یک دین خاص نیازمند دلایل و قراین دیگر است. از آن جایی که زنادقه و ابی العوجاء ناظر به الحاد و اسلام بودند، کلمات معصوم نیز ناظر به اصل اسلام بود و به فرقه های اسلامی نظر نداشت.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
نکته چهارم نقد 3: آیا خداوند بی اعتقادی صادقانه یا شکاکی صادقانه و ناشی از وجدان رو قبول می کند یا خدا باوری منفعت طلبانه و قلابی را؟ یعنی خداوند اینطور عمل میکند که کسی که صرفا از روی احتمال و به خاطر منفعت شخصی اعمالی را انجام بدهد بهشتی میکند و شکاک یا ندانم گرا را به سختی عذاب می دهد؟!!!!!

همانطور که عرض شد خداوند از هر کسی متناسب با تواناییش انتظار دارد. اگر کسی شکاک باشد و حتی در مورد لزوم دفع ضرر محتمل نیز بواسطه اشکالاتی که در ذهنش هست، شکاک باشد و در تمامی مراحل زندگیش به آن توجهی نکند، خداوند نیز از او انتظار خاص به خود را دارد.

اما درمورد دینداری منفعت طلبانه نیز گفتنی است که بنا بر روایات منقول از اهل البیت (علیه السلام) عبادات مردم سه گونه است: گونه ای از روی ترس از جهنم و گونه ای از روی طلب بهشت و گونه ای هم از جهت شکر منعم.

البته روشن است که اگر کسی قصدش فقط بهشت باشد و در عبادات به جای قصد قربت، قصد بهشت کند، نه عبادتش قبول است و نه به بهشت می رسد. اساسا قوام عبادت به قصد قربت است نه منفعت طلبی. با این حال، برخی از مردم در عبادات و زندگی دینی، بیشتر به بهشت نظر دارند و برخی به جهنم و برخی هم فارغ از ایندو به عبادت مشغولند و خدا را بابت همین نعماتی که ارزانی داشته سپاس می گویند.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
نکته پنجم نقد 4: در این برهان آمده اگر خدایی نباشد هیچ گروهی ضرری نکرده! در حالی که دینداران به خاطر دینداری خود مشقت های زیادی کشیدند جان خود را از دست دادند( به خاطر دین) یا فرزند خود را از دست دادن برای دین و انواع عذاب ها را تحمل کردند محدود شدند و ... آیا این ها همه مصداق ضرر نیست؟ حتی مثال های ساده تری وجود دارد کسی که یک عمر 5 صبح برای نماز بیدار میشود آیا اگر خدایی نباشد به شدت ضرر نکرده؟ و یک عمر خواب شیرین صبح را از دست نداده؟

همانطور که عرض شد منظور از ضرر هر ضرری نیست بلکه ضرری است که نسبت به منافعش بسی خطیر و مهمتر است. توضیح این مطلب در پست های ابتدایی آمد.

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
با تشکر

آنچه عرض شد، حاصل مطالعات محدودم بود. امیدوارم مفید بوده باشد.

اگر نقد و اشکالی داشتید بفرمایید تا با عنایت به آنها گفتگوی مفیدی برای بنده و سایر کاربران شکل بگیرد.

قول سدید;998809 نوشت:
در این مورد با شما موافقم که از دفع ضرر محتمل، اعتقاد به خداوند بدست نمی آید.

اما با شما مخالفم که پرستش بدون اعتقاد ممکن نیست. پرستش بدون تصوری از معبود ناممکن است اما لازم نیست که به وجود معبود نیز معتقد باشیم و آن را به صورت مستدل اثبات کرده باشیم؛ بلکه همین که این احتمال را بدهیم آن معبود موجود است، می توانم با خودم بگویم بر فرض وجودش من او را می پرستم؛ امیدوارم باشد و راز و نیازم را ببیند.

چنانچه که در مورد نخوردن آب سمی نیز لازم نبود که به سمی نبودنش معتقد شویم بلکه با خودم می گویم که این آب احتمالا مسموم است و بر فرض مسموم بودنش من آن را نمی خورم.


با سلام مجدد خدمت استاد گرامی
به نظر من پرستش بدون اثبات وجود چیزی از اون جهت بی معنی هست که شما اعمالی را انجام می دهید ولی نمی دانید موثر هست یا خیر مثلا شما برای اسلام جهاد می کنید و سرتون رو از بدن جدا می کنند آیا میشه بدون اثبات وجود خدا چنین کاری کرد؟ یعنی بگیم بعد از مرگ یا سعادت مند می شوم یا کلا از بین می روم! با هیچ منطقی نمی توان این جهاد را انجام داد طبعا خداوند هم از فردی که هنوز وجود خدا برایش نا معلوم هست توقع جهاد ندارد
یا مثالی دیگر مثلا شب قدر 1000 دفعه نام خدا آورده می شود و فرد در یک حالت معنوی در بار نام خدا را می آورد آیا میشه هر بار فرد این در ذهنش باشه که طبق یک احتمال کسی صدای من رو اصلا نمی شنود! این که کلا عجیبه برای همین عرض کردم نمیشه بدون اثبات پرستش کرد
چرا می شود یک سری اعمالی که دین هم تایید کرده و با عقل و وجدان هم میخونه انجاام داد مثل دزدی نکردن یا سخت کوشی در زندگی یا اینکه انسان در هر شغلی درست کارش را انجام بدهد به خانواده خود محبت کند و ... اما یک سری اعمال رو نمیشه مثل نماز و ... حالا چرا نمیشه چون به عقیده من تصور درستی نیس از خدا که فکر کنیم او برای انجام ندادن این امور توسط افرادی که خدا برایشان ثابت نشده مجازات می کند
این تصور از خدا غیر منطقی هست به نظرم پس اون بحث خطر محتمل اصلا اتفاق نمی افتد.

قول سدید;998812 نوشت:
با شما موافقم که دفع ضرر محتمل در این مورد، ما را صرفا به این سمت سوق می دهد که به گونه ای زندگی کنیم که گویی خداوند هست و معاد برقرار خواهد شد؛ یعنی در زندگی خود عبادت و عبودیت پیشه کنیم؛ اما مشخص نمی کند که به کدام دین پایبند بمانیم.

انتخاب یک دین خاص نیازمند دلایل و قراین دیگر است. از آن جایی که زنادقه و ابی العوجاء ناظر به الحاد و اسلام بودند، کلمات معصوم نیز ناظر به اصل اسلام بود و به فرقه های اسلامی نظر نداشت.


سخن من هم دقیقا همین نکته هست ما خدا نا باوری را در برابر خدا باوری نداریم بلکه خدا نا باوری در برابر ادیان هست دقت کنید
بنده تا به حال کسیو ندیدم که بگه به خدایی معتقدم ولی هیچ دینی ندارم بنابرین صرفا گفتن اینکه اگر خدایی باشد پس ما عاقبت بخیریم درست نیست
باید اینطور بیان میشد که اگر خدایی نباشد ما و شما ضرر نکردیم
ولی اگر خدایی باشد ما احتمالا ضرر نکردیم ولی شما قطعا ضرر کردید( چرا احتمالا چون در این استدلال معلوم نشده چه دینی یا فرقه ای بر حق است)

قول سدید;998813 نوشت:
البته روشن است که اگر کسی قصدش فقط بهشت باشد و در عبادات به جای قصد قربت، قصد بهشت کند، نه عبادتش قبول است و نه به بهشت می رسد. اساسا قوام عبادت به قصد قربت است نه منفعت طلبی. با این حال، برخی از مردم در عبادات و زندگی دینی، بیشتر به بهشت نظر دارند و برخی به جهنم و برخی هم فارغ از ایندو به عبادت مشغولند و خدا را بابت همین نعماتی که ارزانی داشته سپاس می گویند.

برای همین گفتم این شرط پاسکال مشکل دارد وقتی عبادت صرفا برای منفعت شخصی باشد مورد قبول نیست این رو هم منطق می گوید هم دین همون طوری که خودتونم فرمودید

قول سدید;998815 نوشت:
همانطور که عرض شد منظور از ضرر هر ضرری نیست بلکه ضرری است که نسبت به منافعش بسی خطیر و مهمتر است. توضیح این مطلب در پست های ابتدایی آمد.

ببنیدی این نقد بنده در شرایطی بود که خدایی نباشد
نگاه کنید در قسمتی از این شرط آمده: اگر خدا نباشد خداباور و خدا نا باور هر دو ضرری نکردند
من در این قسمت مشکل دارم
میگم اگر خدا نباشد قطعا خدا باور نسبت به خدا ناباور متضرر شده
چون او اعمالی انجام داده و سختی هایی کشیده که طرف مقابل نکشیده
بحث من این هست که مثلا باید در این برهان آورده می شد:
اگر خدا نباشد خدا باور کمی بیشتر از خدا نا باور متضرر شده و در دنیا سختی بیشتری کشیده
هر چند هر دو فانی بودند و با توجه به عمر عالم و ابعادش دو موجود قابل چشم پوشی و بی ارزش به حساب می آمدند

قول سدید;998816 نوشت:
نچه عرض شد، حاصل مطالعات محدودم بود. امیدوارم مفید بوده باشد.

اگر نقد و اشکالی داشتید بفرمایید تا با عنایت به آنها گفتگوی مفیدی برای بنده و سایر کاربران شکل بگیرد.


خیلی ممنون که حاصل مطالعات ارزشمند خودتونو در اختیار من گذاشتید واقعا خودم در مورد ضرر محتمل فکر نکرده بودم با این دقت و تقسیم بندی
سپاس@};-@};-@};-

جوجه اردک زشت;998937 نوشت:

میگم اگر خدا نباشد قطعا خدا باور نسبت به خدا ناباور متضرر شده

سلام و عرض ادب

دین هر مساله ای رو مطرح کرده ، نفعی به شخص رسونده

پس شخص دیندار ضرر نکرده!

به طور مثال شما مراقبه رو کاری سخت می دونید که دین به شما تحمیل کرده !

در حالی که افراد بی دین کلی هزینه می کنند
و در کلاس های مراقبه ای مثل یوگا شرکت می کنند
که به اندازه مراقبه مورد توصیه اسلام مفید نیست

حتی در همین مراقبه هم بی دین ضرر کرده

اما دین دار سود کرده!

در کل همه چیز به نگرش انسان بر می گرده

اگر شخص هدفش اصلاح خودش و جامعه باشه

با دین دار بودن سود کرده

اما اگر هدفش صرفا منفعت طلبی و راحت طلبی باشه ،
هم به خودش ضرر زده و هم به جامعه!

البته ضرری متوجه خداوند نخواهد بود!

در پناه حق تعالی

جوجه اردک زشت;998933 نوشت:
با سلام مجدد خدمت استاد گرامی
به نظر من پرستش بدون اثبات وجود چیزی از اون جهت بی معنی هست که شما اعمالی را انجام می دهید ولی نمی دانید موثر هست یا خیر مثلا شما برای اسلام جهاد می کنید و سرتون رو از بدن جدا می کنند آیا میشه بدون اثبات وجود خدا چنین کاری کرد؟ یعنی بگیم بعد از مرگ یا سعادت مند می شوم یا کلا از بین می روم!

سلام و عرض ادب

متوجهم که جهاد ضرر محتمل قابل توجهی دارد (یعنی احتمالا در جهاد من آسیب میبینم)؛ اما باید در نظر گرفت گه با این کار قرار است ضرر محتمل دیگری نفی شود که بسیار مهمتر است؛ یعنی محرومیت از نعمات بیکران بهشتی و مصونیت از عذاب الهی به صورت ابدی. در واقع، با دو ضرر محتمل روبرو هستیم که یکی مهمتر از دیگری است.

البته همانطور که سابقا عرض شد به نظر می رسد لزوم دفع ضرر محتمل، ما را به این اصل می رساند که باید احتیاط کنیم و در عمل به گونه ای رفتار کنیم که مرضی خدا باشد. اما مشخص نمی کند که در این مورد چه باید بکنیم. در این قسمت نیازمند دلایل و قرائن دیگری هستیم.

جوجه اردک زشت;998933 نوشت:
طبعا خداوند هم از فردی که هنوز وجود خدا برایش نا معلوم هست توقع جهاد ندارد

سابقا عرض شد که خداوند از هر کسی متناسب با تواناییش انتظار دارد؛ اگر کسی تابع عقل باشد و چنین مقایسه منطقی را انجام دهد، و حکم به این که کند دفع ضرر اخروی محتمل نسبت به دفع ضرر دنیوی محتمل، قطعی است؛ در این صورت، خداونداز او انتظار دارد که به ندای حجت درونیش اعتنا کند؛ ولی اگر کسی تابع عقل نباشد و یا به ذهنش نرسد چنین چیزی را مقایسه کند یا بعد از مقایسه به چنین نتیجه ای نرسید، و یا به این نتیجه برسد که باید عبودیت پیشه کند اما قرینه خاصی به سود یک دین نیافته است، در این صورت خداوند از او انتظار ندارد که از اسلام پیروی کند.

جوجه اردک زشت;998933 نوشت:
یا مثالی دیگر مثلا شب قدر 1000 دفعه نام خدا آورده می شود و فرد در یک حالت معنوی در بار نام خدا را می آورد آیا میشه هر بار فرد این در ذهنش باشه که طبق یک احتمال کسی صدای من رو اصلا نمی شنود! این که کلا عجیبه برای همین عرض کردم نمیشه بدون اثبات پرستش کرد

کافی است کسی را در نظر بگیرید که در چاله ای در بیابان افتاده است و میداند کسی آن اطراف نیست اما با این حال، برای نمردن و دفع ضرر، همواره کمک میخواهد و دیگران را صدا می کند.

جوجه اردک زشت;998933 نوشت:
چرا می شود یک سری اعمالی که دین هم تایید کرده و با عقل و وجدان هم میخونه انجاام داد مثل دزدی نکردن یا سخت کوشی در زندگی یا اینکه انسان در هر شغلی درست کارش را انجام بدهد به خانواده خود محبت کند و ... اما یک سری اعمال رو نمیشه مثل نماز و ... حالا چرا نمیشه چون به عقیده من تصور درستی نیس از خدا که فکر کنیم او برای انجام ندادن این امور توسط افرادی که خدا برایشان ثابت نشده مجازات می کند

با شما موافقم. همانطور که عرض کردم لزوم دفع ضرر محتمل، ناظر به اصل عبودیت است و اگر کسی نسبت به نماز و غیره شک داشته باشد که مرضی خداوند است یا نه، در این صورت، اساسا عذابی متوجه او نیست.
از این رو، اگر کسی به همین مقدار یقین داشته باشد که اگر خدایی باشد از او اخلاقی زیستن را انتظار دارد، عقل حکم می کند که احتیاط کند و اخلاقی زندگی کند.

جوجه اردک زشت;998935 نوشت:
سخن من هم دقیقا همین نکته هست ما خدا نا باوری را در برابر خدا باوری نداریم بلکه خدا نا باوری در برابر ادیان هست دقت کنید. بنده تا به حال کسیو ندیدم که بگه به خدایی معتقدم ولی هیچ دینی ندارم.

این که گروه قابل توجهی از مردم هم خداباورند و هم دیندار، مطلب صحیحی است؛ اما به هر حال، برخی از مردم هم هستند که خداباورند اما دیندار نیستند. این مطلب هم به صورت منطقی صحیح است و هم در میان متفکران و عموم مردم نیز طرفدار دارد. شاید نمونه واضحش، دین عقلی در عصر روشنگری است که خواستار عبور از دین سنتی ووحیانی بودند و تمامی ادیان سابق را محکوم کرده و به جایش از دین متکی به عقل که دربردارنده اخلاق و خداباوری است، دفاع کردند. در میان پرسشگران دینی نیز چنین مطلبی رخ داده است که برخی به دین خاصی متعهد نیستند اما در عین حال خداباورند.

در هر صورت، کاملا منطقی است که خداباوری را متمایز از دینداری بدانیم و برای خداباوری مستقل از دینداری، استدلال عرضه کنیم.

جوجه اردک زشت;998935 نوشت:
بنابرین صرفا گفتن اینکه اگر خدایی باشد پس ما عاقبت بخیریم درست نیست. باید اینطور بیان میشد که اگر خدایی نباشد ما و شما ضرر نکردیم

مدعای دفع ضرر محتمل نیز همین است. اگر خدایی باشد ما نجات یافته ایم و بهره مند شده ایم چرا که هم در دنیا از حمایت معنوی و مادی بنابرمصالحی که خدا میداند، بهره مند شده ایم و هم در آخرت از پاداش اطاعت و بندگی برخورداریم. اما اگر خدایی نباشد ما و شما ضرر نکردیم چرا که هر دوی ما تا حدودی از زندگی مادی بهره مند شده ایم. نهایتا کسی که به خداباوری متعهد است، میکوشد زندگی خودش را در چارچوب خاصی دنبال کند و منافعش را در همین چارچوب پی بگیرد. مثلا کسی که وجود خداوند را محتمل میداند و به خداپرستی متعهد است و مطمئن است که اگر خداوند باشد از او اخلاقی زیستن را طلب می کند، به اخلاقی زیستن ادامه می دهد؛ و کسی که به خداپرستی متعهد است و مطمئن است که اگر خداوند باشد از او مسلمان زیستن را طلب می کند، به مسلمانی ادامه می دهد.

همانطور که عرض کردم تعیین آن چارچوب عبودیت و بندگی، از برهان شرط بندی بدست نمی آید. ظاهرا این برهان صرفا از تعهد به خداباوری و معادباوری دفاع می کند.

جوجه اردک زشت;998937 نوشت:
برای همین گفتم این شرط پاسکال مشکل دارد وقتی عبادت صرفا برای منفعت شخصی باشد مورد قبول نیست این رو هم منطق می گوید هم دین همون طوری که خودتونم فرمودید

موافقم با شما. به همین جهت، تقریر دیگری را تقدیم کردم که چنین مشکلی نداشته باشد.

جوجه اردک زشت;998937 نوشت:
ببنیدی این نقد بنده در شرایطی بود که خدایی نباشد
نگاه کنید در قسمتی از این شرط آمده: اگر خدا نباشد خداباور و خدا نا باور هر دو ضرری نکردند
من در این قسمت مشکل دارم
میگم اگر خدا نباشد قطعا خدا باور نسبت به خدا ناباور متضرر شده
چون او اعمالی انجام داده و سختی هایی کشیده که طرف مقابل نکشیده
بحث من این هست که مثلا باید در این برهان آورده می شد:
اگر خدا نباشد خدا باور کمی بیشتر از خدا نا باور متضرر شده و در دنیا سختی بیشتری کشیده
هر چند هر دو فانی بودند و با توجه به عمر عالم و ابعادش دو موجود قابل چشم پوشی و بی ارزش به حساب می آمدند

با شما موافقم. به همین جهت سعی کردم به این مطلب توجه بدهم که در این برهان باید میان دو ضرر محتمل مقایسه کنیم، ضرر محتمل دنیوی و ضرر محتمل اخروی.

جوجه اردک زشت;998937 نوشت:
خیلی ممنون که حاصل مطالعات ارزشمند خودتونو در اختیار من گذاشتید واقعا خودم در مورد ضرر محتمل فکر نکرده بودم با این دقت و تقسیم بندی
سپاس

بنده از هم دقت نظر شما متشکرم؛ خصوصا این که مسائلی را طرح می کنید که حقیقتا نیازمند تامل و دقت فراوان است.@};-

با سلام
ببخشید کمی دیر پاسخ میدم خیلی این چند روز گرفتار بودم
ببینید من مطالبتونو خوندم و روش فکر کردم
یک بیانی از این برهان رو میارم خدمتتون
پیش فرض این بیان قبول این مسئله هست که هیچ کدام از براهین اثبات یا نفی وجود خدا مورد قبول نبوده و فرد یک ندانم گرا هست
به این فرد می گوییم طبق برهان زیر باید خدا باورانه زندگی کنی(نه خدا باور بشوی)
اگر خدا وجود داشته باشد چند حالت وجود دارد
اول فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت یکی رسید(با تحقیق) ولی در واقعیت امر آن دین بر حق نبود ولی چون تلاش خود را کرده و مطابق آن دین عمل کرده و خدا عادل است او عاقبت بخیر شده
دوم فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت یکی رسید(با تحقیق) و آن دین و فرقه بر حق بود واقعا باز در این حالت عاقبت بخیر است
سوم فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت هیچکدام نرسید اینجا عقلانی زندگی کرد و آن اخلاق و منشی که منطبق بر عقل بود رو پذیرفت و چون خدا عادل است او سعادت مند است
اما فرد بدون باور به خدا با توجه به اینکه شکاک بوده ولی این احتمالات این برهان رو قبول نکرده متضرر می شود
اگر خدا وجود نداشته باشد:
فرد دین دار قطعا بیشتر از فرد بی دین متضرر شده به خاطر برخی محدودیت ها و فداکاری ها (البته در مورد گروه سوم که در بالا مطرح کردم نمیدانم کدام بیشتر متضرر شده بی دین یا خدا باور بدون دین خاص)
با توجه به اینکه هر دو فانی هستند از منظر جهان هم که اتفاق مهمی نیفتاده دو موجود فانی از بین رفتن
البته فرد دین دار اگر به خاطر این برهان خدا باور و دین دار شده( یعنی در مورد وجود خدا هیچ کدام از برهان ها کمکی به او نکرده =شرط ندانم گرایی) احتمال خطر بیشتر آخروی را بر احتمال آسیب مسلم دنیوی ترجیح داده. این نکته رو هم نباید فراموش کرد که باور به خدا فقط باور به سعادت اخروی نیست و باور به کمک های دنیوی را هم شامل می شود.

من به نظرم این تقریر برای افرادی که پیش فرض برهانو دارن مناسبه
اما در آینده یک تاپیک را شروع می کنم و بحث میکنم که ندادنم گرایی لزوما به بی خدایی ختم میشه (منطقی نیست ندادنم گرایی) و پیش فرض این برهان رو می بره زیر سوال
نکته آخر اینکه تقریر پاسکال و اهل بیت در قسمت اول رو الان قبول دارم منتهی قطعا قسمت دوم برهان که میگه اگر خدایی نباشه هیچ کدام ضرر نکردیم رو قبول ندارم با همین بیانی که در تقریر خودم آوردم
پس نقد به بیانشون از برهان وارده

سپاس@};-

قول سدید;998980 نوشت:
کافی است کسی را در نظر بگیرید که در چاله ای در بیابان افتاده است و میداند کسی آن اطراف نیست اما با این حال، برای نمردن و دفع ضرر، همواره کمک میخواهد و دیگران را صدا می کند.

بله درست می فرمایید@};-
قول سدید;999007 نوشت:
این که گروه قابل توجهی از مردم هم خداباورند و هم دیندار، مطلب صحیحی است؛ اما به هر حال، برخی از مردم هم هستند که خداباورند اما دیندار نیستند. این مطلب هم به صورت منطقی صحیح است و هم در میان متفکران و عموم مردم نیز طرفدار دارد. شاید نمونه واضحش، دین عقلی در عصر روشنگری است که خواستار عبور از دین سنتی ووحیانی بودند و تمامی ادیان سابق را محکوم کرده و به جایش از دین متکی به عقل که دربردارنده اخلاق و خداباوری است، دفاع کردند. در میان پرسشگران دینی نیز چنین مطلبی رخ داده است که برخی به دین خاصی متعهد نیستند اما در عین حال خداباورند.

در هر صورت، کاملا منطقی است که خداباوری را متمایز از دینداری بدانیم و برای خداباوری مستقل از دینداری، استدلال عرضه کنیم.


بله قبول دارم خق با شماست@};-

جوجه اردک زشت;999433 نوشت:
یک بیانی از این برهان رو میارم خدمتتون
پیش فرض این بیان قبول این مسئله هست که هیچ کدام از براهین اثبات یا نفی وجود خدا مورد قبول نبوده و فرد یک ندانم گرا هست
به این فرد می گوییم طبق برهان زیر باید خدا باورانه زندگی کنی(نه خدا باور بشوی)
اگر خدا وجود داشته باشد چند حالت وجود دارد
اول فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت یکی رسید(با تحقیق) ولی در واقعیت امر آن دین بر حق نبود ولی چون تلاش خود را کرده و مطابق آن دین عمل کرده و خدا عادل است او عاقبت بخیر شده
دوم فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت یکی رسید(با تحقیق) و آن دین و فرقه بر حق بود واقعا باز در این حالت عاقبت بخیر است
سوم فرد با بررسی ادیان و فرقه ها به حقانیت هیچکدام نرسید اینجا عقلانی زندگی کرد و آن اخلاق و منشی که منطبق بر عقل بود رو پذیرفت و چون خدا عادل است او سعادت مند است
اما فرد بدون باور به خدا با توجه به اینکه شکاک بوده ولی این احتمالات این برهان رو قبول نکرده متضرر می شود
اگر خدا وجود نداشته باشد:
فرد دین دار قطعا بیشتر از فرد بی دین متضرر شده به خاطر برخی محدودیت ها و فداکاری ها (البته در مورد گروه سوم که در بالا مطرح کردم نمیدانم کدام بیشتر متضرر شده بی دین یا خدا باور بدون دین خاص)
با توجه به اینکه هر دو فانی هستند از منظر جهان هم که اتفاق مهمی نیفتاده دو موجود فانی از بین رفتن
البته فرد دین دار اگر به خاطر این برهان خدا باور و دین دار شده( یعنی در مورد وجود خدا هیچ کدام از برهان ها کمکی به او نکرده =شرط ندانم گرایی) احتمال خطر بیشتر آخروی را بر احتمال آسیب مسلم دنیوی ترجیح داده. این نکته رو هم نباید فراموش کرد که باور به خدا فقط باور به سعادت اخروی نیست و باور به کمک های دنیوی را هم شامل می شود.

من به نظرم این تقریر برای افرادی که پیش فرض برهانو دارن مناسبه

با سلام و عرض ادب و آرزوی توفیق

آنچه مرقوم فرمودید را مطالعه کردم. ممنونم از دقت نظر شما.

اما توجه شما را به این نکته نیز جلب می کنم که آنچه مرقوم فرمودید، اندکی ناقص است. در واقع، شما احتمالات و فروض را برشمردید اما مساله این است که من به عنوان مخاطب شما، نهایتا باید کدام را برگزینم.

در واقع، شما دو فرض را مطرح کردید که یا خداوند واقعا هست یا نیست. در صورتی که خداوند واقعا باشد شکاکی که خداباوری را مراعات کرده سعادتمند می شود و کمتر متضرر شده است؛ اما در صورتی که خداوند واقعا نباشد، شکاکی که خداباوری را مراعات نکرده کمتر متضرر شده است و بیشتر از لذات استفاده کرده است.

اما سوال این است که بالاخره شکاک به حکم عقل و لزوم احتیاط و دفع ضرر محتمل، کدام وجه را باید برگزیند. در این صورت، باید میان دو ضرری که فرض کرده ایم مقایسه نمود. وقتی ضرر یکی بیشتر و طولانی تر و شدیدتر باشد، در این صورت، عقل حکم می کند که آن را دفع کنیم. به نظر می رسد ضرر اخروی بیشتر و طولانی تر و شدیدتر است و به همین جهت، عقل حکم می کند که آدمی به گونه زندگی کند از این ضرر محتمل بپرهیزد.

جوجه اردک زشت;999433 نوشت:
اما در آینده یک تاپیک را شروع می کنم و بحث میکنم که ندادنم گرایی لزوما به بی خدایی ختم میشه

در واقع، در عالم اندیشه، با سه فرض روبرو هستیم، خداباوری و الحاد و شکاکیت. اما در زندگی با دو فرض روبرو هستیم، یا مومنانه زندگی می کنیم یا مومنانه زندگی نمی کنیم. اگر کسی شکاک باشد با هر دو فرض روبرو هست. برهان مذکور نیز در همین قسمت خطاب به شکاک است که اگر با این دو گزینه روبرو هستی و چاره ای جز انتخاب یکی نداری، بهتر است گزینه ای را برگزینی که ضرر محتمل کمتری وارد می سازد.

البته به نظر می رسد که مفاد دفع ضرر نیازمند دقت نظر بیشتری است؛ همانطور که سابقا نکاتی تقدیم شد و به فرق دفع ضرر و دفع ضرر محتمل و یا فرق ضرری که منفعتی ندارد یا منفعت مهمتر دارد، اشاره شد.

شاید میزان احتمال ضرر و یا موقعیت روانی و ذهنی شخص شکاک (دورنگر بودن یا نبودن و ...) در دفع ضرر محتمل اخروی موثر باشد. به هر حال، آنچه تقدیم شد، محصول تاملات محدودم بود. امیدوارم این مباحث مقدمه ای باشند برای مطالعات و گفتگوهای عمیق تر.

در پناه حق تعالی پیروز و موفق باشید.@};-

قول سدید;999593 نوشت:
با سلام و عرض ادب و آرزوی توفیق

آنچه مرقوم فرمودید را مطالعه کردم. ممنونم از دقت نظر شما.

اما توجه شما را به این نکته نیز جلب می کنم که آنچه مرقوم فرمودید، اندکی ناقص است. در واقع، شما احتمالات و فروض را برشمردید اما مساله این است که من به عنوان مخاطب شما، نهایتا باید کدام را برگزینم.

در واقع، شما دو فرض را مطرح کردید که یا خداوند واقعا هست یا نیست. در صورتی که خداوند واقعا باشد شکاکی که خداباوری را مراعات کرده سعادتمند می شود و کمتر متضرر شده است؛ اما در صورتی که خداوند واقعا نباشد، شکاکی که خداباوری را مراعات نکرده کمتر متضرر شده است و بیشتر از لذات استفاده کرده است.

اما سوال این است که بالاخره شکاک به حکم عقل و لزوم احتیاط و دفع ضرر محتمل، کدام وجه را باید برگزیند. در این صورت، باید میان دو ضرری که فرض کرده ایم مقایسه نمود. وقتی ضرر یکی بیشتر و طولانی تر و شدیدتر باشد، در این صورت، عقل حکم می کند که آن را دفع کنیم. به نظر می رسد ضرر اخروی بیشتر و طولانی تر و شدیدتر است و به همین جهت، عقل حکم می کند که آدمی به گونه زندگی کند از این ضرر محتمل بپرهیزد.


سلام
خیلی ممنون از لطفتون
بله بنده با شما هم عقیده هستم و قطعا با توجه به این بیانی که از شرط پاسکال داشتم زندگی خدا باورنه منطقی تر هست(تا اینجا مسئله حل شده)
اما بخشی از حرفم نقد گفتار منتسب به اهل بیت بود گفتم اگر خدا نباشد شکاکی که زندگی بدون خدا باوری را انتخاب کرده کمتر متضرر میشود در حالی که در حدیث آمده در این حالت هر دو به یک اندازه متضرر میشوند
پس این بخش کلام اهل بیت ناچارا و قطعا ایراد دارد. بله کاملا قبول دارم انتخاب زندگی خدا باورانه با توجه به احتمالات درست است و ضرر محتمل اخروی بیشتر است اما عرضم در مورد حالت عدم وجود خداست بنده فقط میگم در این حالت نباید گفته میشد هیچ کدام ضرر نکرده اند
قول سدید;999593 نوشت:
البته به نظر می رسد که مفاد دفع ضرر نیازمند دقت نظر بیشتری است؛ همانطور که سابقا نکاتی تقدیم شد و به فرق دفع ضرر و دفع ضرر محتمل و یا فرق ضرری که منفعتی ندارد یا منفعت مهمتر دارد، اشاره شد.

شاید میزان احتمال ضرر و یا موقعیت روانی و ذهنی شخص شکاک (دورنگر بودن یا نبودن و ...) در دفع ضرر محتمل اخروی موثر باشد. به هر حال، آنچه تقدیم شد، محصول تاملات محدودم بود. امیدوارم این مباحث مقدمه ای باشند برای مطالعات و گفتگوهای عمیق تر.


استاد خیلی ممنون از لطفتون و معذرت میخوام که وقتتون رو گرفتم
بنده دیگه عرضی ندارم هر موقع صلاح دونستید تاپیک رو جمع بندی بفرمایید
سپاس@};-@};-@};-

جوجه اردک زشت;999721 نوشت:
اما بخشی از حرفم نقد گفتار منتسب به اهل بیت بود گفتم اگر خدا نباشد شکاکی که زندگی بدون خدا باوری را انتخاب کرده کمتر متضرر میشود در حالی که در حدیث آمده در این حالت هر دو به یک اندازه متضرر میشوند
پس این بخش کلام اهل بیت ناچارا و قطعا ایراد دارد. بله کاملا قبول دارم انتخاب زندگی خدا باورانه با توجه به احتمالات درست است و ضرر محتمل اخروی بیشتر است اما عرضم در مورد حالت عدم وجود خداست بنده فقط میگم در این حالت نباید گفته میشد هیچ کدام ضرر نکرده اند

سلام و عرض ادب و تشکر از لطف شما@};-

ظاهرا ناظر به این حدیث هستید:

جوجه اردک زشت;998766 نوشت:
دخل رجل من الزنادقة على ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام : ایها الرجل! ارایت ان كان القول قولكم و لیس هو كما تقولون ا لسنا وایاكم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زكینا و اقررنا؟ فسكت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان كان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلكتم و نجونا (اصول كافى: 1/78، ح‏3 و نیز در عیون اخبار الرضا: 1/131، ج‏28)

درصدد توجیه این روایت نیستم. به هر حال، در مواجهه با روایات می بایست هم سندشناسی کرد و هم مفاد روایات را با عقلمان ارزیابی کنیم تا مطمئن شویم که از معصوم صادر شده است.

اگر هم فرض بگیریم این بخش از روایت قابل قبول نیست، در این صورت، می توان این روایت را از جهت مفاد مضطرب دانست. شاید راوی در نقل قول دقت نظر نداشته و برخی از قیود را ذکر نکرده و شاید اساسا روایت دارای سند معتبر نباشد و ...

از این رو اصراری ندارم این بخش از روایت را توجیه کنم اما با این حال، وجهی به ذهنم رسید و آن را با شما در میان میگذارم. شاید منظور از این نماز و روزه به ما ضرری نمی رساند ناظر به منافعی است که ایندو برای ما دارند؛ خصوصا منافع روحی و معنوی و آرامشی که به ارمغان می آورند. در این صورت، با جمع و تفریق ضرر و منفعت، گویا ضرری ندارند.

شاید هم این بیان، یک تعبیر ادبی باشد که ما نیز گاهی از آن استفاده می کنیم. مثلا وقتی میخواهیم بگوییم که این کار سختی کمی دارد، می گوییم این کار کار نیست؛ یا می گوییم این کار اصلا سخت نیست.

به هر حال، این چیزی بود که به ذهنم رسید.

جوجه اردک زشت;999721 نوشت:
استاد خیلی ممنون از لطفتون و معذرت میخوام که وقتتون رو گرفتم
بنده دیگه عرضی ندارم هر موقع صلاح دونستید تاپیک رو جمع بندی بفرمایید
سپاس

ممنونم از لظف شما@};-

به امید خدا در اسرع وقت جمع بندی خواهم کرد.

پرسش:
مفاد برهان پاسکال از این قرار است: اگر خدایی باشد خدا باور در دنیا ضرر نکرده و در آخرت هم به سعادت رسیده ولی خدا نا باور در آخرت زیان کرده. چند نقد به برهان شرط بندی پاسکال شده میخواستم ببینم با توجه به اینکه در متون روایی هم مواردی از این استدلال آورده شده پاسخ این چند نقد چی هست؟ نقد1: اعتقاد چیزی نیست که فرد بتواند آن را به دلخواه انتخاب کند بلکه اگر مسئله ای با دلیل بر ما ثابت شد وجدانا می پذیریم و اگر نشد نمی پذیریم اینکه بخواهیم به بیان احتمالات معتقد به وجود خدا شویم و او را بپرستیم ممکن نیست مگر پرستش بدون اعتقاد باشد که طبعا بی معنی هست. در واقع اعتقاد انتخابی نیست. نقد 2 : بر فرض ما این شرط بندی را پذیرفتیم( بدون در نظر گرفتن نقد اول) اما باور خدا و معاد به تنهایی کمکی نمی کند برای رستگاری باید کدام دین را انتخاب کرد؟ اسلام مسیحیت یهود بودیسم هندوئیسم و...؟ نقد 3: آیا خداوند بی اعتقادی صادقانه یا شکاکی صادقانه و ناشی از وجدان رو قبول می کند یا خدا باوری منفعت طلبانه و قلابی را؟ یعنی خداوند اینطور عمل میکند که کسی که صرفا از روی احتمال و به خاطر منفعت شخصی اعمالی را انجام بدهد بهشتی میکند و شکاک یا ندانم گرا را به سختی عذاب می دهد؟! نقد 4: در این برهان آمده اگر خدایی نباشد هیچ گروهی ضرری نکرده! در حالی که دینداران به خاطر دینداری خود مشقت های زیادی کشیدند جان خود را از دست دادند( به خاطر دین) یا فرزند خود را از دست دادن برای دین و انواع عذاب ها را تحمل کردند محدود شدند و ... آیا این ها همه مصداق ضرر نیست؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. ابتدا بهتر است کمی در باب «لزوم دفع ضرر» تامل کنیم. در مرحله بعد، لزوم دفع ضرر محتمل را مورد بررسی قرار می دهیم و نهایتا به این مبحث می پردازیم که لزوم دفع ضرر محتمل درباره خداباوری یا خداپرستی یا خداجویی، اظهار نظری دارد یا نه؟

2. تردیدی نیست که عقل آدمی حکم می کند به این که دفع ضرر واجب است. اما منظور از دفع ضرر، چه ضرری است؟ آیا شامل هر ضرری است؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است به این مثال ها دقت کنیم: کارگری را در نظر بگیرید که هر روز میزان زیادی از مصالح ساختمانی را از طبقات ساختمانی بالا می برد تا نهایتا هر روز، مبلغی را به عنوان دستمزد دریافت کند؛ یا کارمندی را در نظر بگیرید که هر روز برای رسیدگی به کارهای اداری، ساعات زیادی به مانیتور نگاه می کند تا نهایتا بعد از یک ماه حقوقی دریافت کند. روشن است که این کارمند یا کارگر در بلندمدت، به چشم و کمر و زانوی خود آسیب می زنند؛ اگرچه بعد از مدتی دستمزد یا حقوق نیز دریافت می کنند. این آسیب زدن به سلامتی بدنی همان ضرر زدن به خود است؛ اما با این حال، هیچ کسی نمی گوید که این کارگر یا کارمند، کاری غیرعقلانی انجام می دهند بلکه همگان این کارگر یا کارمند را تحسین می کنند چرا که برای دریافت منافعی برای خود یا خانواده اش، سلامتی خود را در معرض خطر قرار داده و در بلندمدت به خودش آسیب می زند. با عنایت به این نمونه ها، روشن می شود که دفع هر ضرری واجب نیست بلکه دفع ضرری واجب است که نفع قابل توجهی به دنبال ندارد. به همین جهت، آن کارمند یا کارگر، آن ضرر را دفع نمی کنند و به کار خود ادامه می دهند تا نهایتا به منفعتی برای خود و خانواده خود دست یابند.

بعد از بیان نمونه هایی از زندگی روزمره، به بیان نمونه های از احکام دینی می پردازیم که مفاد آنها نه تنها دفع ضرر نیست بلکه قبول ضرر است. مثلا در متون دینی جهاد واجب شده است؛ و می دانیم که در جهاد، به ما یا همرزمانی که همراه ما هستند آسیب وارد می شود و برخی کشته و برخی مجروح می شوند. بنابراین، حکمی همچون وجوب جهاد، لزوم قبول ضرر است. اما آیا عقل آدمی جهاد را نامشروع می داند و به لزوم دفع آن حکم می کند؟ هرگز؛ چرا که جهاد هم منافع دنیوی دارد و هم منافع اخروی؛ با جهاد در راه خدا، هم به امنیت دنیوی دست می یابیم و از سرزمین و مال و ناموس خود دفاع می کنیم و هم به پاداش اخروی می رسیم. بنابراین، جهاد از مواردی است که ضررش منفعتی به دنبال دارد و لازم نیست دفع گردد(1): «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(2)؛ یعنی: «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه(در برابرش) بهشت براى آنان باشد؛ (به اين گونه كه:) در راه خدا پيكار مى‏كنند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند؛ اين وعده حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده؛ و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كرده‏ايد؛ و اين است آن پيروزى بزرگ».

3. بنابراین، دفع ضرری لازم است که منفعت قابل توجهی نداشته باشد. اما درباره لزوم دفع ضرر محتمل نیز باید اندکی تامل کرد. آیا واقعا هر ضرر محتمل را دفع می کنیم؟ به نظر می رسد چنین نباشد. مکررا ما ضررهای محتمل را نادیده می گیریم؛ خصوصا این که منفعت قابل توجهی داشته باشد؛ چنانچه که حتی بدانیم ضرر قطعی است باز هم به خاطر منفعتش آن را به جان می خریم.

4. بنابراین، باید اندکی تامل بیشتر نمود که ما چه ضرری را لزوما دفع می کنیم حتی اگر آن را محتمل بدانیم؟ به نظر می رسد آن ضرر باید آنقدر مهم و حیاتی و طاقت فرسا باشد که ما را از منافعش منصرف کند؛ حتی اگر مطمئن نباشیم آن ضرر قطعی است. مثلا وقتی دو یا چند لیوان آب روبروی ما است و کسی به ما گفته که یکی از آنها سمی و کشنده است، پس خوردن هر یک از آنها مصداق ضرر محتمل است. در این صورت، ضرر مردن آنقدر سهمگین است که حاضریم از منفعت آب خوردن و رفع تشنگی چشمپوشی کنیم؛ حتی اگر ممکن بدانیم که آبی که من میخورم شاید سمی نباشد و لیوان من پاک باشد.

5. به نظر می رسد عذاب جهنم و یا محرومیت از نعمات بهشتی، آن هم به صورت دائمی و ابدی، آنچنان سهمگین و طاقت فرسا است که حاضر باشیم برای دفع آن ضرر –حتی اگر مطمئن به آن نباشیم- از برخی از نعمات دنیوی چشمپوشی کنیم و در چارچوب خاص و محدود، منافع دنیوی خودمان را دنبال کنیم و حریم الهی را پاس بداریم. در واقع، عقل ما حکم می کند که دفع این ضرر محتمل لازم است؛ چنانچه در مورد نوشیدن آبی که احتمالا سمی است، نیز عقل ما حکم به نخوردن می کند؛ اگرچه من به سمی بودنش معتقد نیستم اما به گونه ای رفتار میکنم که گویی سمی است. اگر گاهی دیده می شود که کسی حاضر می شود آن آب را بنوشد و یا به پیام دین بی توجهی کند، ناشی از ابعاد دیگری وجودی آدمی است؛ یعنی ناشی از حالات روحی و عواطف آدمی است؛ مثلا کسی که خیلی تشنه است و چند روز آب نخورده، این احساس نیاز شدید شاید او را به نوشیدن آب سوق دهد و یا کسی که غرق در شهوات شده و به آنها خو گرفته است و چندان عقلانی رفتار نمی کند، به حکم عقل در این مورد هم توجهی نمی کند.

6. اما اینک به این مساله می پردازیم که مفاد برهان شرط بندی چه چیزی است؟ آیا این برهان خداباوری را اثبات می کند یا خداپرستی یا خداجویی را؟

تردیدی نیست که این برهان نمی تواند خداباوری را اثبات کند چرا که اعتقاد به خداوند از روی دفع ضرر حاصل نمی شود؛ آدمی یا از روی دلایل به خداوند معتقد می شود یا نمی شود. ممکن است از روی ترس یا علاقه، به چیزی تظاهر کند اما نمی تواند به خاطر این امور، به آن چیز معتقد شود.

همچنین، تردیدی نیست که لزوم دفع ضرر محتمل ما را به خداجویی و پرسشگری سوق می دهد؛ چنانچه که به این مطلب تصریح فرمودید. به همین جهت است که در مثال آب سمی نیز همین که کسی بگوید یکی از آنها سمی است، ابتدا سعی میکنیم در این زمینه تحقیق کنیم.

اما آیا لزوم دفع ضرر محتمل ما را به خداپرستی و حفظ حریم الهی در احکام نیز سوق می دهد؟ به نظر می رسد حکم عقل در این مورد قادر است، ما را به چنین تعهدی سوق دهد. این تعهد از سنخ عملی است نه عقیدتی و نظری. عقل حکم می کند در مقام عمل همچون خداباوران زندگی کنیم تا از جهنم مصون بمانیم و از نعمات بهشتی محروم نشویم؛ چنانچه که در مورد نخوردن آب سمی نیز عقل حکم می کند که آن آب را نخوریم اگرچه به سمی بودنش معتقد نیستیم. از آن جایی که خداوند عادل است و از هر کسی متناسب با تواناییش انتظار دارد، چنین ایمان و تعهدی را می پذیرد. روایات منقول از ائمه (علیهم السلام) نیز گویای همین نکته است.

7. اینک با عنایت به آنچه گذشت، به بررسی نقدهای شما می پردازم:

در مورد نقد اول گفتنی است که در این مورد با شما موافقم که از دفع ضرر محتمل، اعتقاد به خداوند بدست نمی آید. اما با شما مخالفم که پرستش بدون اعتقاد ممکن نیست. پرستش بدون تصوری از معبود ناممکن است اما لازم نیست که به وجود معبود نیز معتقد باشیم و آن را به صورت مستدل اثبات کرده باشیم؛ بلکه همین که این احتمال را بدهیم آن معبود موجود است، می توانم با خودم بگویم بر فرض وجودش من او را می پرستم؛ امیدوارم باشد که راز و نیازم را ببیند؛ چنانچه که در مورد نخوردن آب سمی نیز لازم نبود که به سمی نبودنش معتقد شویم بلکه با خودم می گویم که این آب احتمالا مسموم است و بر فرض مسموم بودنش من آن را نمی خورم. در این راستا، کافی است کسی را در نظر بگیرید که در چاله ای در بیابان افتاده است و نمی داند کسی آن اطراف هست یا نه (و یا گاهی حتی مطمئن است کسی نیست) اما با این حال، برای نمردن و دفع ضرر محتمل، همواره کمک می خواهد و دیگران را صدا می کند.

در مورد نقد دوم گفتنی است که با شما موافقم که دفع ضرر محتمل در این مورد، ما را صرفا به این سمت سوق می دهد که به گونه ای زندگی کنیم که گویی خداوند هست و معاد برقرار خواهد شد؛ یعنی در زندگی خود عبادت و عبودیت پیشه کنیم؛ اما مشخص نمی کند که به کدام دین پایبند بمانیم. انتخاب یک دین خاص نیازمند دلایل و قراین دیگر است. از آن جایی که زنادقه و ابی العوجاء ناظر به الحاد و اسلام بودند، کلمات معصوم نیز ناظر به اصل اسلام بود و به فرقه های اسلامی نظر نداشت. از این رو، اگر کسی به همین مقدار یقین داشته باشد که اگر خدایی باشد از او اخلاقی زیستن را انتظار دارد، عقل حکم می کند که احتیاط کند و اخلاقی زندگی کند.

در مورد نقد سوم گفتنی است که همانطور که عرض شد خداوند از هر کسی متناسب با تواناییش انتظار دارد. اگر کسی شکاک باشد و حتی در مورد لزوم دفع ضرر محتمل نیز بواسطه اشکالاتی که در ذهنش هست، شکاک باشد و در تمامی مراحل زندگیش به آن توجهی نکند، خداوند نیز از او انتظار خاص به خود را دارد. اما درمورد دینداری منفعت طلبانه نیز گفتنی است که بنا بر روایات منقول از اهل البیت (علیه السلام) عبادات مردم سه گونه است: گونه ای از روی ترس از جهنم و گونه ای از روی طلب بهشت و گونه ای هم از جهت شکر منعم.(3) البته روشن است که اگر کسی قصدش فقط بهشت باشد و در عبادات به جای قصد قربت، قصد بهشت کند، نه عبادتش قبول است و نه به بهشت می رسد. اساسا قوام عبادت به قصد قربت است نه منفعت طلبی. با این حال، برخی از مردم در عبادات و زندگی دینی، بیشتر به بهشت نظر دارند و برخی به جهنم و برخی هم فارغ از ایندو به عبادت مشغولند و خدا را بابت همین نعماتی که ارزانی داشته سپاس می گویند.

اما در مورد نقد چهارم گفتنی است که همانطور که عرض شد منظور از ضرر هر ضرری نیست بلکه ضرری است که نسبت به منافعش بسی خطیر و مهمتر است. این که گفته می شود در صورت عدم وجود خداوند مومنان هیچ ضرر نکرده اند، شاید منظور این باشد که دینداری آنها به آنها ضرری نمی رساند و با جمع و تفریق ضرر و منفعت دینداری، گویا دینداری ضرری برای آنها نداشته است. شاید هم این بیان، یک تعبیر ادبی باشد که ما نیز گاهی از آن استفاده می کنیم. مثلا وقتی میخواهیم بگوییم که این کار سختی کمی دارد، می گوییم این کار کار نیست؛ یا می گوییم این کار اصلا سخت نیست. در این صورت، منظور از این که در صورت عدم وجود خداوند مومنان هیچ ضرر نکرده اند، شاید این باشد که این ضرر در برابر آن ضرر محتمل اخروی چیزی نیست و به حساب نمی آید.

پی نوشت ها:
1. نجفى، كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالكى، القواعد الستة عشر، مؤسسه كاشف الغطاء، ص31.
2. توبه: 111.
3. وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار؛ امام علی علیه السلام می فرماید: گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است»(علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج78، ص117).

موضوع قفل شده است