جمع بندی بررسی احادیثی در مورد مصلحت در دروغگویی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی احادیثی در مورد مصلحت در دروغگویی

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مدبر

[TD][/TD]

سلام علیکم
در ابتدا باید توجه داشت درست و نادرست بودن و زیبا و زشت بودن اعمال بر ملاک مصلحت و مفسده می باشد، یعنی از جهت دینی هر آنچه بد وقبیح و حرام است به خاطر مفسده آن است هر چه خوب و حلال و واجب است بخاطر مصلحت و منافع آن است.( هر چند این مفاسد و مصالح برای مکلفین مجهول و ناشناخته باشد).
دروغ هم از این قاعده کلی مستثنی نیست و بر ملاک مفسده و مصلحت می باشد.
آیات و روایات فراوانی در زشتی دروغ نقل شده است و پلیدی این عمل بر هیچ کسی پوشیده نیست.
ولی نکته مهمی در اینجا وجود دارد این است که دروغ، قبح ذاتی ندارد و قبح آن نسبی است و چون در اکثر مواقع و موارد قبیح است و موارد استثناء خیلی کم است، در اذهان عموم مردم به صورت کلی قبیح شمرده میشود.
ولی با وجود مصلحت، قبحی وجود ندارد تا دروغ هم قبیح باشد.
از آنجا که مصلحت یک عنوان کلی است و بسیار قابل سوء استفاده می باشد، موراد آن در روایات به صورت مصداقی بیان شده تا مومنین دچار اشتباه در برداشت نشوند و و مبتلا به این گناه کبیره نشوند.
باید توجه داشت که دروغ در مرتبه اول حق الله است. هرچند شاید به خاطر دروغ، حقوق مردم هم ضایع شود، ولی در مرتبه نخست حق الهی میباشد و خداوند در چند مورد به خاطر رعایت حال بندگان از حق خود چشم پوشی کرده است و این نشانگر اهمیت موضوع است.
قبل از بررسی روایات، چند نکته باید توجه شود:

  1. موارد استثناء از دروغ، اختصاص به معصوم ندارد و با وجود شرایط برای همه مومنین جایز است.
  2. موارد استثناء از دروغ، فقط به همین موارد اختصاص دارد و بیشتر از این موارد را شامل نمیشود.
  3. منظور از مصلحت، منافع شخصی و جزئی نیست، تا دروغ گفتن بسیار ساده باشد.
  4. تشخیص مصلحت نیز موضوعی عرفی و عقلی می باشد، یعنی در عرف اجتماعی عقلاء، موضوع دروغ موضوعی دارای مصلحت مهم باشد( عرف مصلحت جزئی را مهم نمی داند) البته به نسبت موارد متفاوت است.

روایت اول، حدیثی صحیح و مسند است.
این حدیث از مستثنیات دروغ خارج است زیرا حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت یوسف ( علیه السلام) اصلا دروغ نگفتند تا بگوییم مصلحت سنجی کرده اند
حضرت ابراهیم علیه السلام قصد اصلاح فکرقوم خود را داشت و در این راه از ابزار مختلفی استفاده کرده است که یکی از آنها شیوه جدل است، در جدل بر مسلمات طرف مقابل تکیه میشود و هدف مجادله غلبه‌ی ظاهری بر مخاطب است و نه چیز دیگر، بنابراین چه در موادّ و چه در صورتِ استدلال از امور غیر یقینی بهره می‌گیرد.
ابراهيم(علیه السلام) به طور قطع اين عمل را به بت بزرگ نسبت داد، ولى تمام قرائن شهادت مى‏داد كه او قصد جدى از اين سخن ندارد، بلكه مى‏خواسته است عقائد مسلم بت‏پرستان را كه خرافى و بى‏اساس بوده است به رخ آنها بكشد، به آنها بفهماند كه اين سنگ و چوبهاى بى‏جان آن قدر بى‏عرضه‏اند كه حتى نمى‏توانند يك جمله سخن بگويند و از عبادت‏كنندگانشان يارى بطلبند، تا چه رسد كه بخواهند به حل مشكلات آنها بپردازند! نظير اين تعبير در سخنان روزمره ما فراوان است كه براى ابطال گفتار طرف، مسلمات او را به صورت امر يا اخبار و يا استفهام در برابرش مى‏گذاريم تا محكوم شود و اين به هيچوجه دروغ نيست" دروغ آنست كه قرينه‏اى همراه نداشته باشد".1
حضرت یوسف نیز قصد اصلاح برادران را داشت که مخفی کردن کاسه زرین، مقدمه این کار بود و نسبت سارق دادن به آنها به خاطر این بود که آنها یوسف را از پدر دزدیده بودند و درواقع دزد بودند و نسبت ناروا و دروغی نبود.
اینکه در هر دو مورد امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید ایشان دروغ نگفتند، ناظر به همین موارد است و اگر موضوع، دروغ مصلحتی بود، حضرت می فرمود به خاطر مصلحت دروغ گفتند، در حالی که اصل دروغگویی را نفی میکنند.

اینکه در متن روایت فرموده خداوند دروغ در اصلاح بین افراد را دوست دارد معلوم است دستور خداوند در اینگونه موارد دروغگویی است و راستگویی خلاف دستور خداست و دروغ مصلحتی به امثال اینگونه موارد اختصاص دارد بخاطر اهمیت فوق العاده اصلاح و رفاقت بین مردم.

حدیث دوم :
از جهت سندی مرسله است و هیچ سندی ندارد و ضعیف محسوب میشود.
ولی بخاطر اینکه مضمون آن در روایات دیگر بیان شده است، این حدیث نیز پذیرفته میشود و به عنوان موید استفاده میشود.
اصلاح بین مردم، موضوع مشخصی است و در موارد متعدد در روایات بیان شده است و دروغ در اینگونه موارد جایز است.
اگر بواسطه راستگویی ستمی در حق خود انسان و یا دیگران شود و این ستم به قدری سنگین باشد که قابل تحمل نیست مثلا جان و یا آبرو و یا اموال مهمی در خطر باشد، در این صورت نیز دروغ جایز است.
باید توجه داشت آنچه در جواز دروغ گفته شده است " مصلحت " است نه "منفعت "
اصلا کسی که دروغ میگوید به خاطر منفعت آن دروغ میگوید در حالی که منفعت، مجوز دروغ نیست بلکه دفع مفسده ( مفسده غیر قابل تحمل) مجوز دروغ است.
تشخیص این موضوع نیز به عهده عرف مومنین عاقل است.

حدیث سوم:
این حدیث مرفوعه و ضعیف میباشد.
قطعا منظور از گرفتاری در این حدیث، گرفتاری سخت و مشقت آور است که بخاطر راستگویی ، متوجه دیگران است.
اینگونه موارد برای همه مومنین جایز است و اختصاصی به معصوم ندارد.

حدیث چهارم:
این حدیث نیز ضعیف می باشد.
دروغگویی در جنگ، یک تاکتیک است.
مانند استتار، که نوعی دروغ و فریب است و همه عقلاء می دانند که فریب دشمن از هر روشی صحیح است.
در اینجا نیز همان مصلحت قوی تر که حفظ جان می باشد مطرح می باشد.
اصلاح بین مردم هم از امور بسیار مهم است که بارها در روایات مورد تاکید قرار گرفته است.
وعده دروغ به همسر، با دروغگویی به همسر متفاوت است.
یعنی دروغ به همسر فقط در جایی است که برای دلخوشی او وعده ای داده شود.
اگر این حدیث ضعیف را بخواهیم بپذیریم نشانگر آن است که دلشکستن زن نزد خداوند خیلی قبیح است به اندازه ای که مجوز وعده دروغ می باشد.
زیرا معمولا زن تقاضاهایی از شوهر دارد و به هر دلیلی برای مرد برآورده کردن آن مقدور نیست، حدیث می فرماید در اینصورت با صراحت دست رد به خواسته او نزن زیرا دل شکسته می شود بلکه وعده انجام بده هرچند واقعا قصد انجام نداشته باشید.

حدیث پنجم :
این حدیث نیز ضعیف است و مفاد آن مشابه حدیث قبلی است.

خلاصه آنکه جواز دروغ در مواردی است که مصلحتی مهمتر در میان است و موارد آن در اصلاح بین مردم و جنگ و دفع شر ظالمین و وعده به همسر می باشد و تشخیص این مصلحت به عهده عقلاء است.

1.تفسير نمونه، ج‏13، ص: 439

مدبر;999162 نوشت:
روایت اول، حدیثی صحیح و مسند است.

احادیث دیگر ضعیف هستند و به نظر هم که منطقی نمی آیند ولی این حدیث که فرمودید صحیح هستش ، خودش با سایر احادیث و خود حدیث به نظرم متناقض هستش ، اگه متن عربی را بخوانید اولش میگوید که حضرت ابراهیم و حضرت یوسف دروغ نگفتند که این درسته با توجه به سایر احادیث ، ولی بعدش که میگه دروغ در اصلاح داریم و در ادامه میگه سخن حضرت ابراهیم و حضرت یوسف با قصد اصلاح بود نشان میده که انگار آنها هم دروغ گفته اند ولی دروغ مصلحتی .

در حالی که در سایر احادیث میخوانیم که حضرت ابراهیم دروغ نگفت زیرا هم جمله را شرطی کرده که اگر آنها ( بت ها ) سخن میگویند هم اینکه کلمه کبیرهم در آیه مورد نظر میتواند معنی دیگری غیر از بت بزرگ هم بدهد ، در ضمن حضرت یوسف هم که همانطور که گفتین در کودکی توسط برادرانش دزدیده شده بود و ...

از نظر عقلی هم دلیلی ندارد که خداوند و یا ولی او متوسل به دروغ شود برای اصلاح ، اصلا اصلاحی که با دروغ حاصل شود اصلاح نیست چون خشت اولش کجه !

حق و حقیقت مانند اراده و مشیت خداوند است ، اگر کسی با دروغ آن را برای مصلحت هایی که خودش فکر میکند مصلحت است کج کند انگار به حق و حقیقت کافر شده است .

به من بیاموز;999487 نوشت:
حادیث دیگر ضعیف هستند و به نظر هم که منطقی نمی آیند ولی این حدیث که فرمودید صحیح هستش ، خودش با سایر احادیث و خود حدیث به نظرم متناقض هستش ، اگه متن عربی را بخوانید اولش میگوید که حضرت ابراهیم و حضرت یوسف دروغ نگفتند که این درسته با توجه به سایر احادیث ، ولی بعدش که میگه دروغ در اصلاح داریم و در ادامه میگه سخن حضرت ابراهیم و حضرت یوسف با قصد اصلاح بود نشان میده که انگار آنها هم دروغ گفته اند ولی دروغ مصلحتی .

سلام مجدد
همنطور که در حدیث هم تصریح شده حضرت ابراهیم علیه السلام دروغ نگفته است، بلکه با این کلام قصد اصلاح داشتند، یعنی از یک شیوه به نام جدل برای اصلاح استفاده کرده است و در میان عقلاء روش جدلی دروغ نیست.
فرمایش شما صحیح به نظر می رسد و ظاهر روایت این است که ابراهیم علیه السلام این کلام غیر واقعی را به عنوان اصلاح گفته است ولی به خاطر صدر حدیث که تصریح دارد بر اینکه ابارهیم علیه السلام دروغ نگفته باید بگوییم منظور از این قسمت آخر حدیث، دروغ مصلحتی نیست بلکه ابراهیم علیه السلام قصد اصلاح امت را از طریق جدل داشته است.
بنابراین تناقضی در خود حدیث هم نیست یعنی انسان میتواند هم کلام غیر واقعی بگوید و هم دروغ نباشد که مصداق آن جدل است.
از سویی دیگر روایت صحیح است و با روایات دیگر نیز تایید میشود هر چند ضعیف هستند.
همچنین عقل نیز برای دروغ قبح ذاتی نمی داند و به نسبت موارد حسن و قبح آن را بررسی می کند.

به من بیاموز;1000020 نوشت:
سلام مجدد

خب در چنین مواردی میتوان حقیقت را نگفت نه اینکه دروغ بگیم .

بله درست می فرمایید.
قطعا تا وقتی که امکان دارد دروغ گفته نشود باید دروغ نگفت و به قول شما حقیقت را نگفت و یا توریه کرد.
فرض در محل بحث جایی است که غیر از دروغ راهی دیگر نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ی ما که کلیدی برای تمام بدی ها در آن شده است دروغ است .

بسیاری از مردم بی اعتنا به دین به راحتی دروغ میگویند و بعضی مردم معتقد هم با استدلال به برخی احادیث و تفسیر خودشان از آنها ، دروغ میگویند .

چند تا از این احادیث را اینجا بیان میکنم تا ان شاء الله سند آنها و صحت و اعتبارشان توسط شما کارشناسان محترم و کاربرانی که در این زمینه اطلاعاتی دارند سنجیده شود .

حدیث اول : نشانی : الکافي , ج 2 , ص 341 ( بنا بر نقل از پایگاه احادیث نور )

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّيْقَلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّا قَدْ رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي قَوْلِ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «أَيَّتُهَا اَلْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسٰارِقُونَ » فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ وَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كٰانُوا يَنْطِقُونَ» فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا فَعَلُوا وَ مَا كَذَبَ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا عِنْدَكُمْ فِيهَا يَا صَيْقَلُ قَالَ فَقُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِيهَا إِلاَّ اَلتَّسْلِيمُ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ أَحَبَّ اِثْنَيْنِ وَ أَبْغَضَ اِثْنَيْنِ أَحَبَّ اَلْخَطَرَ فِيمَا بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ وَ أَحَبَّ اَلْكَذِبَ فِي اَلْإِصْلاَحِ وَ أَبْغَضَ اَلْخَطَرَ فِي اَلطُّرُقَاتِ وَ أَبْغَضَ اَلْكَذِبَ فِي غَيْرِ اَلْإِصْلاَحِ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّمَا قَالَ: «بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا» إِرَادَةَ اَلْإِصْلاَحِ وَ دَلاَلَةً عَلَى أَنَّهُمْ لاَ يَفْعَلُونَ وَ قَالَ يُوسُفُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِرَادَةَ اَلْإِصْلاَحِ .

ترجمه حدیث اول : اصول کافی / ترجمه مصطفوی ؛ ج 4 , ص 38 ( بنا بر نقل از پایگاه احادیث نور )

حسن صيقل گويد: بحضرت صادق عرضكردم: براى ما از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه در بارۀ گفتار يوسف عليه السلام (كه فرمود): «اى كاروان هر آينه شما دزد هستيد»(سورۀ يوسف آيه 70) آن حضرت فرموده است: بخدا سوگند دزدى نكردند و يوسف هم دروغ نگفت، و (هم چنين در بارۀ آنچه) ابراهيم فرمود:«بلكه بزرگ آن بتان كرده است پس بپرسيد از ايشان اگر هستند سخن گويان»(سورۀ انبياء آيۀ 63) آن حضرت عليه السّلام فرموده است: بخدا سوگند آنان نكرده بودند و ابراهيم نيز دروغ نگفت‌؟ حضرت صادق (كه اين كلام را شنيد) فرمود: اى صيقل نزد شما در اين باره چيست‌؟ گويد: عرضكردم: نزد ما جز تسليم چيزى نيست، گويد: پس آن حضرت فرمود: خداوند دو چيز را دوست دارد و دو چيز را دشمن دارد، دوست دارد خرامندگى (و با تبختر راه رفتن) را در ميان دو صف (از لشكر اسلام و كفر) و دوست دارد، دروغ گفتن را در جاى اصلاح (بين دو نفر يا دو جمعيت از مسلمانان) و دشمن دارد خرامندگى در راهها و كوهها را، و (هم چنين) دشمن دارد دروغ گفتن را در غير مقام اصلاح، بدرستى كه ابراهيم عليه السلام كه فرمود:«بلكه بزرگ ايشان اين كار را كرده است» بخاطر اصلاح (حال بت پرستان و نجات آنها از گمراهى) بوده، و راهنمائى (كردن آن جماعتى) باينكه آن بتان نمى توانند كارى انجام دهند و يوسف عليه السلام نيز بخاطر اصلاح (حال فاميل خود يا ديگران آن كلام را) فرمود.

توضیح : البته این حدیث در جاهایی مثل تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , ج 12 , ص 253 هم آمده ( بنا بر نقل از پایگاه احادیث نور ) اما نکته ای که بنده در مورد آن نظری دارم این است که :

این حدیث میگوید که دروغ گفتن اگر چه در غیر مقام اصلاح کاری زشت است ، اما کذب در مسیر اصلاح آن زشتی را ندارد اما سوال اینجاست که تشخیص مصلحت برای چه کسانی جایز است ؟ آیا هر شخصی هر کجا احساس کرد منافعش در خطر است میتواند بگوید مصحلت است دروغ بگویم ؟ آیا چنین استدلالی درست است ؟ نظر بنده این است که پیامبران و امامان چون مصلحت را تشخیص میدادند و کارشان را برای رضای خدا انجام میدادند و چون حتی شاید دستور خداوند اینگونه بود که چنین عمل کنند برای آنها این دروغ مجاز است نه برای هر کسی که تصور میکند مصحلت را می داند .

به عبارتی کسی حق ندارد قانون خدا را زیر پا بگذارد مگر با دستور خود خداوند و اینکه بگوییم با این حدیث به ما دستور داده شده که هر کجا احساس نیاز کردیم دروغ بگوییم و آن را مصلحتی بنامیم صحیح نیست ، آیا این سخن درست است ؟

حدیث دوم : نشانی : جامع الأخبار , ج 1 , ص 148 و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل , ج 9 , ص 96 ( بنا بر نقل از پایگاه احادیث نور )

وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَلْكَذِبُ مَذْمُومٌ إِلاَّ فِي أَمْرَيْنِ دَفْعِ شَرِّ اَلظَّلَمَةِ وَ إِصْلاَحِ ذَاتِ اَلْبَيِّنِ

ترجمه ی حدیث : امام صادق عليه السلام فرمود : دروغگويى ناپسند است مگر در دو جا : ۱ـ براى دفع شرّ ستمگران، ۲ ـ براى اصلاح بين دو نفر .

توضیح : لطفا در مورد سند این حدیث و اعتبار آن بنویسید و بگویید منظور از این دو مورد دقیقا چیست و تشخیص به عهده ی چه کسی است .

حدیث سوم : حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 255 ح 16238 ( به نقل از islamquest.net )

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی کِتَابِ الْإِخْوَانِ بِسَنَدِهِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَصْدُقُ عَلَی أَخِیهِ فَیَنَالُهُ عَنَتٌ مِنْ صِدْقِهِ فَیَکُونُ کَذَّاباً عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکْذِبُ عَلَی أَخِیهِ یُرِیدُ بِهِ نَفْعَهُ فَیَکُونُ عِنْدَ اللَّهِ صَادِقاً. ( مصادقة الاخوان - 76 )

ترجمه حدیث : حضرت رضا (ع) ‏فرمود : همانا شخصى در حق برادر مسلمانش سخن راستى مى‏گوید که با این گفتار، او را گرفتار مى کند؛ پس نزد خدا از دروغگویان است و همانا شخصى در حق برادر مسلمانش دروغى مى‏گوید که با آن دروغ، از او دفع ضرر مى‏کند؛ پس نزد خدا از راستگویان است.

توضیح : لطفا درباره سند این حدیث و اعتبار آن بنویسید و بگویید آیا منظور از این شخص افراد معمولی هستند یا فقط ائمه اطهار .

حدیث چهارم : نشانی : تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , ج 12 , ص 253 ( بنا بر نقل از پایگاه احادیث نور ) و کلینى، کافى، ج 2، ص 342، ح 18 ( به نقل از islamquest.net )

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي مَخْلَدٍ اَلسَّرَّاجِ عَنْ عِيسَى بْنِ حَسَّانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: كُلُّ كَذِبٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ يَوْماً إِلاَّ كَذِباً فِي ثَلاَثَةٍ رَجُلٍ كَائِدٍ فِي حَرْبِهِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُ أَوْ رَجُلٍ أَصْلَحَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ يَلْقَى هَذَا بِغَيْرِ مَا يَلْقَى بِهِ هَذَا يُرِيدُ بِذَلِكَ اَلْإِصْلاَحَ مَا بَيْنَهُمَا أَوْ رَجُلٍ وَعَدَ أَهْلَهُ شَيْئاً وَ هُوَ لاَ يُرِيدُ أَنْ يُتِمَّ لَهُمْ.

ترجمه حدیث : عيسى بن حسان گويد : از امام صادق(عليه السّلام)شنيدم كه مى‌فرمود:گويندۀ هر دروغى روزى مورد سؤال قرار خواهد گرفت. 1-شخصى كه در جنگ حيله كند گناهى بر او نيست،2-كسى كه قصد اصلاح بين دو نفر را دارد و به يكى از آنها غير آنچه كه به ديگرى گفته بگويد و با اين دروغ ارادۀ اصلاح بين آنها را داشته باشد ، 3 - كسى كه به همسرش وعده‌اى بدهد كه بعدا قصد انجام آن را نداشته باشد.

توضیح : در صورت امکان این حدیث رو از نظر اعتبار و سند بررسی کنید .

حدیث پنجم : حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 12، ص 252، ح 16229 ( به نقل از islamquest.net )

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ ص لِعَلِیٍّ ع قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ أَحَبَّ الْکَذِبَ فِی الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِی الْفَسَادِ إِلَی أَنْ قَالَ یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَحْسُنُ فِیهِنَّ الْکَذِبُ الْمَکِیدَةُ فِی الْحَرْبِ وَ عِدَتُکَ زَوْجَتَکَ وَ الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ. (الفقیه 4- 359- 5762، 259- 824.)

ترجمه حدیث : امام صادق(عليه السّلام)از پدرانش نقل مى‌كند : در سفارشهاى پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) به على (عليه السّلام) هست:يا على،خداوند دروغ را براى اصلاح بين مردم دوست مى‌دارد و راستگويى را كه سبب فساد شود نمى‌پسندد،تا آن جا كه فرمود:يا على در سه مورد دروغ گفتن نيكوست،1-حيله كردن در جنگ،2-وعده دادن به همسر خود، 3-اصلاح بين مردم.

توضیح : در صورت امکان این حدیث رو از نظر اعتبار و سند بررسی کنید .

خواهش نویسنده : اگر صلاح بود با توجه به اینکه نوشتن این مطلب و آماده کردن آن برای بنده زمان بر بوده ، لطفا آن را با دلایلی مثل : نیاز به تحقیق دارد ، از بخش آنلاین بپرسید و ... حذف نکنید و حداقل اجازه دهید صورت سوال باقی باشد اگر پاسخی هم ندارد ، التماس دعا .

پرسش:
آیا گفتن دروغ بخاطر مصلحت یا هر توجیه دیگر جایز است؟ چه کسی این مصلحت را تشخیص می دهد؟

پاسخ:
درست و نادرست بودن و زیبا و زشت بودن اعمال بر ملاک مصلحت و مفسده می باشد، یعنی از جهت دینی هر آنچه بد وقبیح و حرام است به خاطر مفسده آن است هر چه خوب و حلال و واجب است بخاطر مصلحت و منافع آن است.( هر چند این مفاسد و مصالح برای مکلفین مجهول و ناشناخته باشد).
دروغ هم از این قاعده کلی مستثنی نیست و بر ملاک مفسده و مصلحت می باشد.
آیات و روایات فراوانی در زشتی دروغ نقل شده است و پلیدی این عمل بر هیچ کسی پوشیده نیست.
ولی با وجود مصلحت، قبحی وجود ندارد تا دروغ هم قبیح باشد.
از آنجا که مصلحت یک عنوان کلی است و بسیار قابل سوء استفاده می باشد، موراد آن در روایات به صورت مصداقی بیان شده تا مومنین دچار اشتباه در برداشت نشوند و و مبتلا به این گناه کبیره نشوند.
باید توجه داشت که دروغ در مرتبه اول حق الله است. هرچند شاید به خاطر دروغ، حقوق مردم هم ضایع شود، ولی در مرتبه نخست حق الهی میباشد و خداوند در چند مورد به خاطر رعایت حال بندگان از حق خود چشم پوشی کرده است و این نشانگر اهمیت موضوع است.
قبل از بررسی روایات، چند نکته باید توجه شود:


  1. موارد استثناء از دروغ، اختصاص به معصوم ندارد و با وجود شرایط برای همه مومنین جایز است.
  2. موارد استثناء از دروغ، فقط به همین موارد اختصاص دارد و بیشتر از این موارد را شامل نمیشود.
  3. منظور از مصلحت، منافع شخصی و جزئی نیست، تا دروغ گفتن بسیار ساده باشد.
  4. تشخیص مصلحت نیز موضوعی عرفی و عقلی می باشد، یعنی در عرف اجتماعی عقلاء، موضوع دروغ موضوعی دارای مصلحت مهم باشد( عرف مصلحت جزئی را مهم نمی داند) البته به نسبت موارد متفاوت است.

خلاصه آنکه جواز دروغ در مواردی است که مصلحتی مهمتر در میان است و موارد آن در اصلاح بین مردم و جنگ و دفع شر ظالمین و وعده به همسر می باشد و تشخیص این مصلحت به عهده عقلاء است.
موضوع قفل شده است