جمع بندی بررسی و نقد نظریه روان ناخودآگاه در تفسیر وحی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی و نقد نظریه روان ناخودآگاه در تفسیر وحی

در روانکاوی جدید ثابت شده است که انسان دارای دو روان است: روان خودآگاه، و روان ناخودآگاه. روان خودآگاه مربوط به بخش‌هایی از روان است که انسان آن را در خود احساس می‌کند و از وجود آن آگاه است، و یافته‌های آن از طریق حس یا عقل یا درک وجدانی حاصل می‌شود، مفاهیم و احکام علمی که انسان در حافظه خود نگهداری کرده و در مواقع خاص تداعی می‌شود، مربوط به روان خودآگاه است. روان ناخودآگاه بخش دیگری از روان انسان را تشکیل می‌دهد. این بخش در مواقعی که روان خودآگاه به دلیل خواب یا بیماری و مانند آن از کار باز می‌ایستد، به فعالیت می‌پردازد. در چنین مواقعی روان ناخودآگاه فعال می‌شود، و رازهایی را که در خود دارد، به بخش خودآگاه روان انتقال می‌دهد، و این رازها سپس به زبان جاری می‌گردد. براین اساس، وحی مربوط به بخش روان ناخودآگاه پیامبران است. و آن چه آنان به عنوان وحی و اسرار و اخبار غیبی مطرح می‌کنند، در حقیقت اسراری است که از روان ناخودآگاه آنان سرچشمه گرفته است. بر این تفسیر دو اشکال روشن وارد است: ۱. روان ناخودآگاه ـ چنان که اشاره شد ـ در حالات غیرعادی فعالیت می‌کند، در حالی که وحی در شرایط عادی که دستگاه عقل و حس و وجدان پیامبران فعالیت داشته، و روان خودآگاه آنان هوشیار بوده است، بر آنان نازل گردیده است، نه در حال خواب، یا بیماری یا خستگی مفرط و مانند آن. ۲. پیامبران دریافت‌های خود را از عالم غیب و به عنوان وحی الهی توصیف کرده‌اند، بنابراین، اگر دریافت‌های آنان از روان ناخودآگاهشان سرچشمه گرفته بود، باید آنان دست به دروغگویی زده باشند، در حالی که به گواه تاریخ، دامن پیامبران از ارتکاب چنین عمل ناروایی پاک است. آیا این نقد صحیح است یا خیر؟ و دیدگاه درست چیست؟ با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

mkheiry;998216 نوشت:
بر این تفسیر دو اشکال روشن وارد است:
۱. روان ناخودآگاه ـ چنان که اشاره شد ـ در حالات غیرعادی فعالیت می‌کند، در حالی که وحی در شرایط عادی که دستگاه عقل و حس و وجدان پیامبران فعالیت داشته، و روان خودآگاه آنان هوشیار بوده است، بر آنان نازل گردیده است، نه در حال خواب، یا بیماری یا خستگی مفرط و مانند آن.
۲. پیامبران دریافت‌های خود را از عالم غیب و به عنوان وحی الهی توصیف کرده‌اند، بنابراین، اگر دریافت‌های آنان از روان ناخودآگاهشان سرچشمه گرفته بود، باید آنان دست به دروغگویی زده باشند، در حالی که به گواه تاریخ، دامن پیامبران از ارتکاب چنین عمل ناروایی پاک است.

باسلام و عرض ادب
در مورد حقیقت وحی، دیدگاه های متعددی ارائه شده است.
یکی از این دیدگاه‌ها، نظری است که وحی را تجلی شعور باطن و ضمیر ناخودآگاه پیامبران معرفی می‌کند.
در تبیین این نظریه گفته شده:
‌وحی مربوط به بخش روان ناخودآگاه پیامبران است.و آن چه آنان به عنوان وحی و اسرار و اخبار غیبی مطرح می‌کنند، در حقیقت اسراری است که از روان ناخودآگاه آنان سرچشمه گرفته است.(1)

ــــــــــــــــ
1. دائرة المعارف فرید وجدی، ج۱۰، صص ۷۱۶ـ۷۱۲

[=microsoft sans serif]بر این دیدگاه، نقدهایی چند وارد شده است.
دو مورد از این نقدها در خود پرسش نهفته بود که کاملا صحیح بود.
اما کل این نقدها بدین صورت است:
نخست: گرچه وجود شعور ناخودآگاه، امری است مورد قبول، ولی بر اساس چه دلیلی میتوان وحی رامصداقی از اینگونه ادراکات دانست.

دوم: تنها موارد بسیار نادری است که این شعور ناخودآگاه در افراد صحیح روی داده باشد و بیشتر اینگونه ادراک در ذهن انسانهای بیمار، شکست خورده، بیهوش روی میدهد. به عبارت دیگر، ضمیر ناخودگاه در حالتهای غیر عادی روی میدهد در حالیکه وحی ها معمولا در حالتهای عادی که پیامبر دربیداری بودند و هوشیاری کامل داشتند محقق میشد.

سوم: تحقق شعور ناخودآگاه در حالتهایی که شخص نیاز به هوشیاری کامل دارد مانند حالت جنگ یا برخوردبا مردم یا قضاوت میان آنان است، امری است بسیار بعید و دور از ذهن.(2)

ــــــــــــــ

[=microsoft sans serif]2. جعفر سبحانی، نقد سه نظریه درباره وحی، درسهایی از مکتب اسلام، 1387، ش4

[=microsoft sans serif]چهارم: اگر وحی محصول ضمیر ناخودآگاه پیامبر باشد و این ضمیر نیز تحت تاثیر عوامل درونی وبیرونی مختلفی قرار دارد و کاملا ممکن است تحت سیطره شیطان قرار بگیرد، بنابراین کاملا ممکن است که مححصول وحی تحت تاثیر شیطان ارائه شده باشد. در حالیکه دلیل حکمت این احتمال و تحقق آنرا کاملا باطل میکند. توضیح اینکهه
م1. خداوندمتعال خالق بشر و جهان است.
م2. خداوند حکیم است.
م3. حکیم، از انجام کارهایش هدف و برنامه ای داشته است.
م4. ذهن بشر از رسیدن به هدف خداوند از افرینش انسان ناتوان است. چرا که ایجاد کننده یک چیز، خودش بهتر میتواند هدفش از ایجاد انرا بیان کند.
م5. خداوند باید برای تحقق هدفش، برنامه ای را برای بندگانش بفرستد.
م6. این برنامه باید کاملا مصون از خطا و تحریف باشد.
م7. ضمیر ناخوداگاه انسانی به صورت ناخودآگاه تحت تاثیر عوامل و شرایط و رخدادهای درونی و بیرونی است.
بر اساس این مقدمات
اگر وحی، محصول ضمیر ناخوداگاه پیامبران باشد، امکان تحریف و خطا در آن وجود دارد. در حالیکه این امر محال است(زیرا با حکمت الهی ناسازگار است) بنابراین این احتمال باطل است.

[=microsoft sans serif]
پنجم: این دیدگاه، با اعجاز ادبی قران کریم منافات دارد.
توضیح اینکه
یکی از کتابهایی که محصول وحی دانسته شده است قران کریم است.
قران کریم از جنبه های متعددی دارای اعجاز است.
اعجاز به معنای ان است که شخص از انجام کاری عاجز باشد و آن کار خارق العاده باشد.
از جمله وجوه اعجاز قران کریم، اعجاز ادبی آن است. این بدان معناست که حتی الفاظ قران کریم نیز بی کم و کاست از جانب خداوند است و هیچ بشری توان آوردن حتی یک سوره مثل انرا ندارد.
بر اساس این مقدمات
اگر وحی، محصول ضمیر ناخودآگاه پیامبران باشد، بنابراین، الفاظ آن باید از جانب خودپیامبران باشد نه از جانب خداوند.
بنابراین کاملا ممکن است که شخص دیگری نیز شبیه و مثل انرا بیاورد.
درحالیکه این کار نشدنی است و تاکنون نیزنشده است.
پس این ادعا باطل است.

[=microsoft sans serif]
ششم: اگر الفاظ وحی را الفاظی بدانیم که شخص نبی(مدعی نبوت) از ضمیر ناخودآگاهش حکایت میکند، احتمال خطا و کذب در این تفسیر و تعبیر کاملا وجود دارد.
درحالیکه این مسئله
گذشته از اینکه با عصمت انبیاء در بخش مربوط به وحی(دریافت، ابلاغ و تبیین) منافات دارد،
با حکمت الهی در اعتماد کردن مردم نیز منافات دارد. چون
اگر مردم احتمال بدهند یا بدانندکه انچه مدعیان نبوت به عنوان وحی بیان میکنند، برداشتشان از ضمیر ناخودآگاهشان است، لازمه اش آن است که
یا خداوند، خالق انسان نباشد.
یا خداوند، حکیم نباشد و هدفی از خلقت نداشته باشد
یا خداوند، نداند که بشر توان رسیدن به هدف خالق از خلقتش را ندارد.
یا خداوند، برنامه ای برای تحقق هدفش نفرستاده باشد.
که تمام این احتمالات نادرست است.

موفق باشید.

جمع بندی

پرسش:

در روانکاوی جدید ثابت شده است که انسان دارای دو روان است: روان خودآگاه، و روان ناخودآگاه. روان خودآگاه مربوط به بخش‌هایی از روان است که انسان آن را در خود احساس می‌کند و از وجود آن آگاه است، و یافته‌های آن از طریق حس یا عقل یا درک وجدانی حاصل می‌شود، مفاهیم و احکام علمی که انسان در حافظه خود نگهداری کرده و در مواقع خاص تداعی می‌شود، مربوط به روان خودآگاه است. روان ناخودآگاه بخش دیگری از روان انسان را تشکیل می‌دهد. این بخش در مواقعی که روان خودآگاه به دلیل خواب یا بیماری و مانند آن از کار باز می‌ایستد، به فعالیت می‌پردازد. در چنین مواقعی روان ناخودآگاه فعال می‌شود، و رازهایی را که در خود دارد، به بخش خودآگاه روان انتقال می‌دهد، و این رازها سپس به زبان جاری می‌گردد.
براین اساس، وحی مربوط به بخش روان ناخودآگاه پیامبران است. و آن چه آنان به عنوان وحی و اسرار و اخبار غیبی مطرح می‌کنند، در حقیقت اسراری است که از روان ناخودآگاه آنان سرچشمه گرفته است.

پاسخ:
در مورد حقیقت وحی، دیدگاه های متعددی ارائه شده است.
یکی از این دیدگاه‌ها، نظری است که وحی را تجلی شعور باطن و ضمیر ناخودآگاه پیامبران معرفی می‌کند.
در تبیین این نظریه گفته شده:
‌وحی مربوط به بخش روان ناخودآگاه پیامبران است.و آن چه آنان به عنوان وحی و اسرار و اخبار غیبی مطرح می‌کنند، در حقیقت اسراری است که از روان ناخودآگاه آنان سرچشمه گرفته است.(1)
بر این دیدگاه، نقدهایی چند وارد شده است که از این قرار است:
نخست: گرچه وجود شعور ناخودآگاه، امری است مورد قبول، ولی بر اساس چه دلیلی میتوان وحی رامصداقی از اینگونه ادراکات دانست.

دوم: تنها موارد بسیار نادری است که این شعور ناخودآگاه در افراد صحیح روی داده باشد و بیشتر اینگونه ادراک در ذهن انسانهای بیمار، شکست خورده، بیهوش روی میدهد. به عبارت دیگر، ضمیر ناخودگاه در حالتهای غیر عادی روی میدهد در حالیکه وحی ها معمولا در حالتهای عادی که پیامبر دربیداری بودند و هوشیاری کامل داشتند محقق میشد.

سوم: تحقق شعور ناخودآگاه در حالتهایی که شخص نیاز به هوشیاری کامل دارد مانند حالت جنگ یا برخوردبا مردم یا قضاوت میان آنان است، امری است بسیار بعید و دور از ذهن.(2)

چهارم: اگر وحی محصول ضمیر ناخودآگاه پیامبر باشد و این ضمیر نیز تحت تاثیر عوامل درونی وبیرونی مختلفی قرار دارد و کاملا ممکن است تحت سیطره شیطان قرار بگیرد، بنابراین کاملا ممکن است که مححصول وحی تحت تاثیر شیطان ارائه شده باشد. در حالیکه دلیل حکمت این احتمال و تحقق آنرا کاملا باطل میکند. توضیح اینکه
م1. خداوندمتعال خالق بشر و جهان است.
م2. خداوند حکیم است.
م3. حکیم، از انجام کارهایش هدف و برنامه ای داشته است.
م4. ذهن بشر از رسیدن به هدف خداوند از افرینش انسان ناتوان است. چرا که ایجاد کننده یک چیز، خودش بهتر میتواند هدفش از ایجاد انرا بیان کند.
م5. خداوند باید برای تحقق هدفش، برنامه ای را برای بندگانش بفرستد.
م6. این برنامه باید کاملا مصون از خطا و تحریف باشد.
م7. ضمیر ناخوداگاه انسانی به صورت ناخودآگاه تحت تاثیر عوامل و شرایط و رخدادهای درونی و بیرونی است.
بر اساس این مقدمات
اگر وحی، محصول ضمیر ناخوداگاه پیامبران باشد، امکان تحریف و خطا در آن وجود دارد. در حالیکه این امر محال است(زیرا با حکمت الهی ناسازگار است) بنابراین این احتمال باطل است.

پنجم: این دیدگاه، با اعجاز ادبی قران کریم منافات دارد.
توضیح اینکه
یکی از کتابهایی که محصول وحی دانسته شده است قران کریم است.
قران کریم از جنبه های متعددی دارای اعجاز است.
اعجاز به معنای ان است که شخص از انجام کاری عاجز باشد و آن کار خارق العاده باشد.
از جمله وجوه اعجاز قران کریم، اعجاز ادبی آن است. این بدان معناست که حتی الفاظ قران کریم نیز بی کم و کاست از جانب خداوند است و هیچ بشری توان آوردن حتی یک سوره مثل انرا ندارد.
بر اساس این مقدمات
اگر وحی، محصول ضمیر ناخودآگاه پیامبران باشد، بنابراین، الفاظ آن باید از جانب خودپیامبران باشد نه از جانب خداوند.
بنابراین کاملا ممکن است که شخص دیگری نیز شبیه و مثل انرا بیاورد.
درحالیکه این کار نشدنی است و تاکنون نیزنشده است.
پس این ادعا باطل است.

ششم: اگر الفاظ وحی را الفاظی بدانیم که شخص نبی(مدعی نبوت) از ضمیر ناخودآگاهش حکایت میکند، احتمال خطا و کذب در این تفسیر و تعبیر کاملا وجود دارد.
درحالیکه این مسئله
گذشته از اینکه با عصمت انبیاء در بخش مربوط به وحی(دریافت، ابلاغ و تبیین) منافات دارد،
با حکمت الهی در اعتماد کردن مردم نیز منافات دارد. چون
اگر مردم احتمال بدهند یا بدانندکه انچه مدعیان نبوت به عنوان وحی بیان میکنند، برداشتشان از ضمیر ناخودآگاهشان است، لازمه اش آن است که
یا خداوند، خالق انسان نباشد.
یا خداوند، حکیم نباشد و هدفی از خلقت نداشته باشد
یا خداوند، نداند که بشر توان رسیدن به هدف خالق از خلقتش را ندارد.
یا خداوند، برنامه ای برای تحقق هدفش نفرستاده باشد.
که تمام این احتمالات نادرست است.

 

پی نوشت ها:
1. فرید وجدی، دائرة المعارف القرن الرابع عشر، دار المعرفه، بیروت، ج۱۰، صص ۷۱۶ـ۷۱۲
2. جعفر سبحانی، نقد سه نظریه درباره وحی، درسهایی از مکتب اسلام، 1387، ش4

موضوع قفل شده است