جمع بندی آزمایشی تجربی برای اثبات وجود خداوند

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آزمایشی تجربی برای اثبات وجود خداوند

با سلام و احترام
آزمایش زیر رو در نظر بگیرید:
آزمایش به این صورت هست که چندین گروه که به بیماری های مختلفی مبتلا هستند انتخاب میشن. این افراد همدیگرو نمیشناسند. بیماران به دو گروه تقسیم میشوند. گروه 1 و گروه 2
اسامی این افراد به چندین گروه داده می شود. این گروه ها در مناطق مختلف جهان پخش می شوند. و هر کدام مسئول هستند برای سلامتی بیماران گروه 1 دعا کنند ولی از وجود بیماران گروه دو بی خبر هستند. آن ها خدا رو میخوانند و ازش میخواهند که افراد این گروه را شفا دهد. (تک تک افراد را به اسم دقیق دعا می کنند)
در میان گروه 1 دو گروه 1 الف شامل افرادی هستند که می دانند دعا می شوند و گروه 1 ب افرادی هستند که نمی دانند دعا می شوند.
بعد از چند ماه که هر روز افراد گروه 1 دعا شدند و افراد گروه 2 دعا نشدند به سراغ این دو گروه برویم و ببینیم
1- آیا وضعیت سلامت افراد گروه یک نسبت به گروه دو متفاوت است یا خیر؟ اگر بلی چند درصد بهبود یا بدتر شدند؟
2- تفاوت گروه 1-الف و 1-ب بررسی شود تا اثر القای ذهنی هم مشخص بشه
برای اینکه صحت آزمایش مشخص بشه این تست میتواند مثلا 1000 بار با 1000 گروه بیمار 100 نفری انجام شود. این افراد دارای بیماری های مختلفی باشند و در مناطق مختلفی زندگی کنند.
گروه های دعا کننده هم حتی میتوانند تغییر کنند و تعداد زیادی باشند مثلا به ازای هر گروه بیمار 1000 نفر دعا کننده باشند.
حالا سوال این هست آیا خدا پاسخ این دعا ها را میدهد؟ و وجودش به این شکل اثبات میشود؟ آیا این آزمایش برای اثبات وجود خدا منطقی هست؟ به نظر خودم بله منطقی هست و باید وضعیت بیماران گروه 1 بهتر باشد نسبت به گروه 2 البته باید تغییرات چشم گیر باشد و کاملا در دعاشده ها مشخص باشد. با این روش میتوان پی برد که آیا خدایی هست یا خیر طبعا اگر نتایج مثبت باشد خدا ثابت میشود ولی اگر منفی باشد این سوال پیش می آید که چرا این همه دعا در حق این همه انسان و توسط این همه انسان دعا کننده بی پاسخ مانده آیا خدا وجود ندارد؟ یا نسبت به ما بی تفاوت است؟
دقت کنید این یک روش تجربی پیشنهادی برای اثبات وجود خداست که در جایی خواندم و کمی بسطش دادم. بنده درصدد رد وجود خدا نیستم و نظری در مورد برهان های وجود خدا در این تاپیک ندادم بحثم این هست آیا این روش درسته یا خیر؟ اگر نه به چه دلیل؟ اگر بله چرا اجرا نمیشه؟
سپاس

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

جوجه اردک زشت;997445 نوشت:
با سلام و احترام
آزمایش زیر رو در نظر بگیرید:
آزمایش به این صورت هست که چندین گروه که به بیماری های مختلفی مبتلا هستند انتخاب میشن. این افراد همدیگرو نمیشناسند. بیماران به دو گروه تقسیم میشوند. گروه 1 و گروه 2
اسامی این افراد به چندین گروه داده می شود. این گروه ها در مناطق مختلف جهان پخش می شوند. و هر کدام مسئول هستند برای سلامتی بیماران گروه 1 دعا کنند ولی از وجود بیماران گروه دو بی خبر هستند. آن ها خدا رو میخوانند و ازش میخواهند که افراد این گروه را شفا دهد. (تک تک افراد را به اسم دقیق دعا می کنند)
در میان گروه 1 دو گروه 1 الف شامل افرادی هستند که می دانند دعا می شوند و گروه 1 ب افرادی هستند که نمی دانند دعا می شوند.
بعد از چند ماه که هر روز افراد گروه 1 دعا شدند و افراد گروه 2 دعا نشدند به سراغ این دو گروه برویم و ببینیم
1- آیا وضعیت سلامت افراد گروه یک نسبت به گروه دو متفاوت است یا خیر؟ اگر بلی چند درصد بهبود یا بدتر شدند؟
2- تفاوت گروه 1-الف و 1-ب بررسی شود تا اثر القای ذهنی هم مشخص بشه
برای اینکه صحت آزمایش مشخص بشه این تست میتواند مثلا 1000 بار با 1000 گروه بیمار 100 نفری انجام شود. این افراد دارای بیماری های مختلفی باشند و در مناطق مختلفی زندگی کنند.
گروه های دعا کننده هم حتی میتوانند تغییر کنند و تعداد زیادی باشند مثلا به ازای هر گروه بیمار 1000 نفر دعا کننده باشند.
حالا سوال این هست آیا خدا پاسخ این دعا ها را میدهد؟ و وجودش به این شکل اثبات میشود؟ آیا این آزمایش برای اثبات وجود خدا منطقی هست؟ به نظر خودم بله منطقی هست و باید وضعیت بیماران گروه 1 بهتر باشد نسبت به گروه 2 البته باید تغییرات چشم گیر باشد و کاملا در دعاشده ها مشخص باشد. با این روش میتوان پی برد که آیا خدایی هست یا خیر طبعا اگر نتایج مثبت باشد خدا ثابت میشود ولی اگر منفی باشد این سوال پیش می آید که چرا این همه دعا در حق این همه انسان و توسط این همه انسان دعا کننده بی پاسخ مانده آیا خدا وجود ندارد؟ یا نسبت به ما بی تفاوت است؟
دقت کنید این یک روش تجربی پیشنهادی برای اثبات وجود خداست که در جایی خواندم و کمی بسطش دادم. بنده درصدد رد وجود خدا نیستم و نظری در مورد برهان های وجود خدا در این تاپیک ندادم بحثم این هست آیا این روش درسته یا خیر؟ اگر نه به چه دلیل؟ اگر بله چرا اجرا نمیشه؟
سپاس

سلام و عرض ادب

این روش تنها در صورتی قادر به اثبات یا انکار خداوند است که نشان بدهیم بر خداوند لازم است هر دعایی را برآورده سازد؛ و تنها شرط برای برآورده کردن دعا از سوی خداوند، صرف دعا کردن از سوی بندگان است.

به باور درست، نه تنها دلیلی به سود این مدعا نداریم بلکه ادله ای علیه آن داریم که دعا شرط کافی برای برآورده شدن نیست بلکه برآورده شدن مفاد دعا، علل متنوعی دارد که ممکن است با فقدان یکی از آنها، دعا برآورده نشود.

به همین جهت، در متون دینی برای برآورده شدن دعا به شرایط مختلف اشاره می شود و یا موانع برآورده شدن دعا را ذکر می کنند و یا به این نکته تاکید می کنند که خداوند خیرخواه است و چه بسا مفاد دعای ما نهایتا به خیر ما نباشد و به همین جهت، خداوند آن را برآورده نکند و ....

آری، خداوند وعده داده است که پاسخگوی دعای ما باشد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(بقره: 186)؛ یعنی: و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم. دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند(و به مقصد برسند).

اما باید دانست که استجابت دعا لزوما به معنای برآورده کردن محتوای دعا نیست. استجابت دعا بدین معنا است که خداوند دعای شما را می شنود و به بهترین شکل به آن پاسخ می دهد: گاهی بهترین پاسخ، برآورده کردن حاجت است و گاهی نه. اگر ما مومنان حقیقتا معتقدیم که خداوند عالم وقادر و خیرخواه مطلق است، باید بدانیم که او بهتر از ما می فهمد و بهتر از ما خیر ما را می داند و بهتر از ما برای ما خیرخواهی می کند. در این صورت، ممکن است در موردی ما امری را مکروه بدانیم اما خداوند آن را برای ما خیر می داند و یا بالعکس: « وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(بقره: 216)؛ یعنی: «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.»

قول سدید;998098 نوشت:
سلام و عرض ادب

این روش تنها در صورتی قادر به اثبات یا انکار خداوند است که نشان بدهیم بر خداوند لازم است هر دعایی را برآورده سازد؛ و تنها شرط برای برآورده کردن دعا از سوی خداوند، صرف دعا کردن از سوی بندگان است.

به باور درست، نه تنها دلیلی به سود این مدعا نداریم بلکه ادله ای علیه آن داریم که دعا شرط کافی برای برآورده شدن نیست بلکه برآورده شدن مفاد دعا، علل متنوعی دارد که ممکن است با فقدان یکی از آنها، دعا برآورده نشود.

به همین جهت، در متون دینی برای برآورده شدن دعا به شرایط مختلف اشاره می شود و یا موانع برآورده شدن دعا را ذکر می کنند و یا به این نکته تاکید می کنند که خداوند خیرخواه است و چه بسا مفاد دعای ما نهایتا به خیر ما نباشد و به همین جهت، خداوند آن را برآورده نکند و ....

آری، خداوند وعده داده است که پاسخگوی دعای ما باشد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(بقره: 186)؛ یعنی: و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم. دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند(و به مقصد برسند).

اما باید دانست که استجابت دعا لزوما به معنای برآورده کردن محتوای دعا نیست. استجابت دعا بدین معنا است که خداوند دعای شما را می شنود و به بهترین شکل به آن پاسخ می دهد: گاهی بهترین پاسخ، برآورده کردن حاجت است و گاهی نه. اگر ما مومنان حقیقتا معتقدیم که خداوند عالم وقادر و خیرخواه مطلق است، باید بدانیم که او بهتر از ما می فهمد و بهتر از ما خیر ما را می داند و بهتر از ما برای ما خیرخواهی می کند. در این صورت، ممکن است در موردی ما امری را مکروه بدانیم اما خداوند آن را برای ما خیر می داند و یا بالعکس: « وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(بقره: 216)؛ یعنی: «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.»


سلام خدمت استاد گرامی
این فرمایش شما رو میپذیرم که دعا میتواند به عللی بر آورده نشود
اول به صلاح فرد نباشد
دوم دفع بلایی دیگر انجام شود
سوم فرد گناه کار باشد
و ...
برای حل این مسائل در این آزمایش یک راه حل وجود دارد آن هم افزایش تعداد افراد دعا شونده و دعا کننده هست
ببینید دلیل اول قبول نشدن دعا چیه؟ به صلاح فرد نیست
خوب ما صد نفر رو دعا میکنیم آیا به صلاح هر صد نفر نیست سلامت بشن؟ باشه مشکلی نیست 100 گروه صد نفری رو دعا می کنیم آیا باز به صلاح هیچ کدون نیست؟!
ممکنه مشکل از دعا کننده ها باشد 1000 نفر دعا میکنند همه 1000 نفر گناه کارند؟ باشه مشکلی نیست ده هزار نفر دیگر میاوریم آیا همه این 10 هزار نفر هم گناه کارند؟
و...
در واقع با افزایش تعداد شرکت کنندگان در این آزمایش این مسائل مربوط به عدم استجابت دعا به عقیده من باید حل بشه
سپاس

جوجه اردک زشت;998104 نوشت:
سلام خدمت استاد گرامی
این فرمایش شما رو میپذیرم که دعا میتواند به عللی بر آورده نشود
اول به صلاح فرد نباشد
دوم دفع بلایی دیگر انجام شود
سوم فرد گناه کار باشد
و ...
برای حل این مسائل در این آزمایش یک راه حل وجود دارد آن هم افزایش تعداد افراد دعا شونده و دعا کننده هست
ببینید دلیل اول قبول نشدن دعا چیه؟ به صلاح فرد نیست
خوب ما صد نفر رو دعا میکنیم آیا به صلاح هر صد نفر نیست سلامت بشن؟ باشه مشکلی نیست 100 گروه صد نفری رو دعا می کنیم آیا باز به صلاح هیچ کدون نیست؟!
ممکنه مشکل از دعا کننده ها باشد 1000 نفر دعا میکنند همه 1000 نفر گناه کارند؟ باشه مشکلی نیست ده هزار نفر دیگر میاوریم آیا همه این 10 هزار نفر هم گناه کارند؟
و...
در واقع با افزایش تعداد شرکت کنندگان در این آزمایش این مسائل مربوط به عدم استجابت دعا به عقیده من باید حل بشه
سپاس

سلام و عرض ادب

در واقع، این مساله جوانب مختلفی دارد. یکی از آنها مساله صلاح شخص دعا شونده است. مصلحت مورد نظر، محدود به صلاح شخص نیست. گاهی مداخله خداوند برای شفای یک نفر، ممکن است مفاسدی برای دیگران داشته باشد.

همچنین در مورد شرایط دعا کننده نیز از کجا بدانیم که شخص گناهکار نیست و یا واقعا توبه کرده است.

بعید میدانم که با افزایش تعداد افراد مورد آزمایش، این احتمالات منتفی شوند؛ بلکه به نظر می رسد با افزایش افراد، این احتمالات بیشتر نیز می شود؛ یعنی اگر قبلا گناهکاری دو نفر مورد تردید بود، اینک گناهکاری هزار نفر مورد تردید است.

جوجه اردک زشت;998104 نوشت:
سلام خدمت استاد گرامی
این فرمایش شما رو میپذیرم که دعا میتواند به عللی بر آورده نشود
اول به صلاح فرد نباشد
دوم دفع بلایی دیگر انجام شود
سوم فرد گناه کار باشد
و ...
برای حل این مسائل در این آزمایش یک راه حل وجود دارد آن هم افزایش تعداد افراد دعا شونده و دعا کننده هست
ببینید دلیل اول قبول نشدن دعا چیه؟ به صلاح فرد نیست
خوب ما صد نفر رو دعا میکنیم آیا به صلاح هر صد نفر نیست سلامت بشن؟ باشه مشکلی نیست 100 گروه صد نفری رو دعا می کنیم آیا باز به صلاح هیچ کدون نیست؟!
ممکنه مشکل از دعا کننده ها باشد 1000 نفر دعا میکنند همه 1000 نفر گناه کارند؟ باشه مشکلی نیست ده هزار نفر دیگر میاوریم آیا همه این 10 هزار نفر هم گناه کارند؟
و...
در واقع با افزایش تعداد شرکت کنندگان در این آزمایش این مسائل مربوط به عدم استجابت دعا به عقیده من باید حل بشه
سپاس

سلام و عرض ادب

طبق سخنان گودل و هاوکینگ و اکثر دانشمندان علوم تجربی واقعیات فراروانی (مثل خداوند) رو نمی شه با علوم تجربی و ریاضی اثبات کرد

نه اینکه ناشناخته باشند

بلکه قابل شناسایی نیستند

فرضا شما موجودی هستید که قادر نیستید با چشم ببینید ( عصب بینایی ندارید)

حال از شما بخوان که وجود دیداری درخت رو با امواج شنیداری اثبات کنید !

وجود خدا رو نمی شه با علوم تجربی که وابسته به احساس انسانی هست اثبات کرد

همونطور که نمی شه اطلاعات ارسال شده مثل فیلم و عکس و ... از طریق وای فای رو با مغز انسان دریافت کرد
و نیاز به دریافت کننده وای فای خاص خودش هست

فرشته ها این گیرنده رو دارن و انسان نیز اگر چشم دلش رو باز کنه ، می تونه این گیرنده رو داشته باشه

شما اگر 8 میلیارد نفر رو هم در معرض امواج وای فای قرار بدی و همه رو مورد آزمایش قرار بدی

نمی تونی بگی دقیقا امواج وای فای چه تاثیری رو این افراد گذاشته و یا وجود امواج وای فای رو از این طریق اثبات کنی !

شرایط محیطی مثل آب و غذا و هوا و ... همگی بر روی اشخاص تاثیر گذار هست

شرایط روحی و مد روانی هر شخص تاثیر گذار هست

ژنتیک و ...

و هزاران مورد دیگه که روی هر شخص بازخورد متفاوتی خواهد داشت

راه اثبات خدا فکر کردن و اندیشیدن در مخلوقات خدا هست

نه ریاضیات و آزمایشات تجربی

در پناه حق تعالی

قول سدید;998109 نوشت:
در واقع، این مساله جوانب مختلفی دارد. یکی از آنها مساله صلاح شخص دعا شونده است. مصلحت مورد نظر، محدود به صلاح شخص نیست. گاهی مداخله خداوند برای شفای یک نفر، ممکن است مفاسدی برای دیگران داشته باشد.

بله این مسئله صحیح هست که ممکن هست مفاسدی داشته باشه اما شاید بشه این مفاسد رو پذیرفت برای یک خیر بالا تر یعنی اثبات خدا به روش تجربی بطوری که کسی نتواند اشکالی بیاورد و این یعنی ایمان آوردن تعدادی زیادی انسان به خدا و خیر کثیر

قول سدید;998109 نوشت:
همچنین در مورد شرایط دعا کننده نیز از کجا بدانیم که شخص گناهکار نیست و یا واقعا توبه کرده است.

بعید میدانم که با افزایش تعداد افراد مورد آزمایش، این احتمالات منتفی شوند؛ بلکه به نظر می رسد با افزایش افراد، این احتمالات بیشتر نیز می شود؛ یعنی اگر قبلا گناهکاری دو نفر مورد تردید بود، اینک گناهکاری هزار نفر مورد تردید است.


طبق احتمالات دقیق بر عکس فرمایش شما اتفاق می افتد
ببینید بزارید این مسئله رو کمی ساده سازی کنیم. فرض کنید برای هر فرد دو حالت موجود است یا گناهکار ست یا خیر( صفر و یکی فرض کردن مسئله)
بنابرین احتمال گناه کار بودن یک فرد یک دوم یعنی 50 درصد است
حالا برای دو فرد 4 حالت وجود دارد یا هر دو گناه کارند یا هردو بی گناه هستند یا اولی گناه کار و دومی بیگناه یا عکس حالت 3 بنابرین به احتمال یک چهارم یا 25 درصد از دو نفر دعا کننده هر دو گناه کارند
حالا برای سه نفر رو اگر محاسبه کنید میشود به احتمال یک هشتم یعنی 12.5 درصد هر سه گناه کارند
هر چه تعداد بالا تر برود احتمال اینکه همه با هم گناه کار باشند بسیار کوچک می شود.(در واقع در هر مرحله نصف می شود)

مثلا اگر ده نفر را شما انتخاب کنید: احتمالش می شود یک تقسیم بر دو به توان 10!!! این احتمال کم یعنی هر ده نفر گناه کار باشند تقریبا ممکن نیست
حالا ماداریم در مورد گروه های 1000 نفری دعا کننده صحبت می کنیم اگر خودتونم دقت کنید حتی نیاز به احتمالات نیست
1000 گروه هزار نفری دعا کننده میشود یک میلیون نفر یعنی یک میلیون نفر آدم درشون یک نفر آدم خوب نیست! و همه دقت کنید همه گناه کارند!

شروحیل;998112 نوشت:
سلام و عرض ادب

طبق سخنان گودل و هاوکینگ و اکثر دانشمندان علوم تجربی واقعیات فراروانی (مثل خداوند) رو نمی شه با علوم تجربی و ریاضی اثبات کرد

نه اینکه ناشناخته باشند

بلکه قابل شناسایی نیستند

فرضا شما موجودی هستید که قادر نیستید با چشم ببینید ( عصب بینایی ندارید)

حال از شما بخوان که وجود دیداری درخت رو با امواج شنیداری اثبات کنید !

وجود خدا رو نمی شه با علوم تجربی که وابسته به احساس انسانی هست اثبات کرد

همونطور که نمی شه اطلاعات ارسال شده مثل فیلم و عکس و ... از طریق وای فای رو با مغز انسان دریافت کرد
و نیاز به دریافت کننده وای فای خاص خودش هست

فرشته ها این گیرنده رو دارن و انسان نیز اگر چشم دلش رو باز کنه ، می تونه این گیرنده رو داشته باشه

شما اگر 8 میلیارد نفر رو هم در معرض امواج وای فای قرار بدی و همه رو مورد آزمایش قرار بدی

نمی تونی بگی دقیقا امواج وای فای چه تاثیری رو این افراد گذاشته و یا وجود امواج وای فای رو از این طریق اثبات کنی !

شرایط محیطی مثل آب و غذا و هوا و ... همگی بر روی اشخاص تاثیر گذار هست

شرایط روحی و مد روانی هر شخص تاثیر گذار هست

ژنتیک و ...

و هزاران مورد دیگه که روی هر شخص بازخورد متفاوتی خواهد داشت

راه اثبات خدا فکر کردن و اندیشیدن در مخلوقات خدا هست

نه ریاضیات و آزمایشات تجربی

در پناه حق تعالی


سلام
اینکه این دانشمندان در کجا چنین سخنی گفتن جای بحث داره بنده که تا به حال این رو نشنیده بودم
دوم یک مسئله ای هست که آیا گزاره وجود خدا رو میشه با علوم تجربی بررسی کرد یا خیر یعنی بگیم وجود خدا یک نظریه هست برای توجیه وجود جهان یا نظم جهان و ... در مقابل مثلا نظریه تکامل یا هر چیز دیگری
یک بحث مفصلی می طلبه و مخالفان و موافقانی داره اما کلا خارج از بحث سوال من هست
این سوال از روش تجربی استفاده می کند اما عملا ربطی به حرف های علوم تجربی نداره ما به دنبال یک نظریه برای توجیه وجود جهان بدون وجود خدا نیستیم دقت کنید
جدای اینکه این آزمایش صرفا یک پیشنهاده و من ادعا ندارم راه درست و منطقی هست باید بررسی کرد
منتهی در کتابی خواندم که این روش رو نویسنده کتاب که از افراد بیخدای معروف بود ذکر کرده بود و گفته بود هیچ دینداری این آزمایش رو قبول نمیکنه چون نتیجش معلوم هست
بنده پیش خودم پاسخی پیدا نکردم که منطقا بتونه نتایج احتمالی این ازمایش رو زیر سوال ببره لذا اومد مطرح کردم اینجا ببینیم به کجا میرسه

جوجه اردک زشت;998122 نوشت:
سلام
اینکه این دانشمندان در کجا چنین سخنی گفتن جای بحث داره بنده که تا به حال این رو نشنیده بودم
دوم یک مسئله ای هست که آیا گزاره وجود خدا رو میشه با علوم تجربی بررسی کرد یا خیر یعنی بگیم وجود خدا یک نظریه هست برای توجیه وجود جهان یا نظم جهان و ... در مقابل مثلا نظریه تکامل یا هر چیز دیگری
یک بحث مفصلی می طلبه و مخالفان و موافقانی داره اما کلا خارج از بحث سوال من هست
این سوال از روش تجربی استفاده می کند اما عملا ربطی به حرف های علوم تجربی نداره ما به دنبال یک نظریه برای توجیه وجود جهان بدون وجود خدا نیستیم دقت کنید
جدای اینکه این آزمایش صرفا یک پیشنهاده و من ادعا ندارم راه درست و منطقی هست باید بررسی کرد
منتهی در کتابی خواندم که این روش رو نویسنده کتاب که از افراد بیخدای معروف بود ذکر کرده بود و گفته بود هیچ دینداری این آزمایش رو قبول نمیکنه چون نتیجش معلوم هست
بنده پیش خودم پاسخی پیدا نکردم که منطقا بتونه نتایج احتمالی این ازمایش رو زیر سوال ببره لذا اومد مطرح کردم اینجا ببینیم به کجا میرسه

سلام و عرض ادب

دانشمندان تجربی در ابتدای انجام یک آزمایش یک هدف تعیین می کنند

مثلا اثبات درمان شدن یا درمان نشدن به وسیله فلان کار

مثلا می گن این دارو 30 درصد در درمان این بیماری موثر بوده

پس درمانگر بودن این دارو اثبات می شه با 20 تا عوارض

حالا اگر با همین روش در مورد دعا پیش بریم
دانشمندان خدا ناباور می گن همین که 70 درصد بیمارانی که مورد دعا واقع شدن درمان نشدن
نشون می ده که خدایی وجود نداره !

یا اینکه 20 تا عوارض داره نشون می ده که خدایی وجود نداره

در واقع این پیش فرض های ما هستن که به جهت گیری ذهن ما کمک می کنند

فرضا شما 100 هزار تا بیمار سرما خورده رو جمع کنید و بگید دعا کنن
این بیماران حتی اگر دارو هم نخورن ، بیش از 90 درصدشون درمان خواهند شد

حالا 100 هزار تا بیمار سرطانی رو جمع کنید و بگید دعا کنن
این بیماران حتی اگر درمان بشن و دارو هم بخورن
اکثریتشون یا در طول آزمایش یا مدتی بعد از آزمایش خواهند مرد

از نظر علوم دینی دعا حتی در مورد اشخاصی که مردن هم موثر واقع شده
اما از نظر عالمان تجربی خدا ناباور مردن اون سرطانی ها ، اثبات عدم وجود خداست

سلام و عرض ادب

جوجه اردک زشت;998118 نوشت:
بله این مسئله صحیح هست که ممکن هست مفاسدی داشته باشه اما شاید بشه این مفاسد رو پذیرفت برای یک خیر بالا تر یعنی اثبات خدا به روش تجربی بطوری که کسی نتواند اشکالی بیاورد و این یعنی ایمان آوردن تعدادی زیادی انسان به خدا و خیر کثیر

اگر قرار باشد چنین مصلحتی مراعات گردد، روشهای بهتر و قابل دسترس تری هم وجود دارد. مثلا شخصا چنان بر هر کسی بروز و ظهور یابد و اراده اش را بر اراده شخص غالب کند که آن شخص گریزی جز اذعان به او نداشته باشد.

اما ظاهرا خداوند چنین اراده نکرده است؛ این که چرا چنین نکرده است، نمی دانم. همین قدر میدانم که خداوند کتاب تکوین و تشریعش را به گونه ای تدوین کرده که برای آنان که پاک سیرتند، مایه ازدیاد ایمان است و برای آنهایی که چنین نیستند، مایه ضلالت و گمراهی.

در کتاب تشریعش متشابهاتی قرار داده تا «آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏ انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‏ طلبند»(آل عمران/ 7).

در کتاب تکوینش نیز شرور را قرار داده تا عیار بندگی مردم را با آن بیازماید: «اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنَّا و هُم لا یُفتَنُونَ»(عنکبوت: 2).

بنابراین، زبان خداوند در کتاب تکوین و تشریعش چنین است.

این که چرا چنین است؛ دقیقا نمیدانم جز این که با این کار، گویا میخواهد کسانی که ناپاکند را تنبیه کند و بر کفر و ضلالتشان بیفزاید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ»(نحل: 93) و اگر خدا مى‏ خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا هر كس را بخواهد(و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد(و لايق بداند) هدايت مى‏ كند.

البته روشن است که این ضلالت ثانویه، عقوبت ظالمان و فاسقان است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»(بقره: 26) خداوند از اين كه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏ كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏ اند، مى‏ دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏ گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏ كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد.

کوتاه سخن این که به نظر می رسد خداوند برای سخن گفتن با مردم و عیان کردن خودش، زبان خاصی را پیش گرفته است. در هر صورت، به نظر می رسد چنان نیست که برای اثبات کردن خودش بواسطه آزمایش مورد نظر شما، خودش را ملزم به مشارکت در این آزمایش بداند.

جوجه اردک زشت;998118 نوشت:
طبق احتمالات دقیق بر عکس فرمایش شما اتفاق می افتد
ببینید بزارید این مسئله رو کمی ساده سازی کنیم. فرض کنید برای هر فرد دو حالت موجود است یا گناهکار ست یا خیر( صفر و یکی فرض کردن مسئله)
بنابرین احتمال گناه کار بودن یک فرد یک دوم یعنی 50 درصد است
حالا برای دو فرد 4 حالت وجود دارد یا هر دو گناه کارند یا هردو بی گناه هستند یا اولی گناه کار و دومی بیگناه یا عکس حالت 3 بنابرین به احتمال یک چهارم یا 25 درصد از دو نفر دعا کننده هر دو گناه کارند
حالا برای سه نفر رو اگر محاسبه کنید میشود به احتمال یک هشتم یعنی 12.5 درصد هر سه گناه کارند
هر چه تعداد بالا تر برود احتمال اینکه همه با هم گناه کار باشند بسیار کوچک می شود.(در واقع در هر مرحله نصف می شود)

مثلا اگر ده نفر را شما انتخاب کنید: احتمالش می شود یک تقسیم بر دو به توان 10!!! این احتمال کم یعنی هر ده نفر گناه کار باشند تقریبا ممکن نیست
حالا ماداریم در مورد گروه های 1000 نفری دعا کننده صحبت می کنیم اگر خودتونم دقت کنید حتی نیاز به احتمالات نیست
1000 گروه هزار نفری دعا کننده میشود یک میلیون نفر یعنی یک میلیون نفر آدم درشون یک نفر آدم خوب نیست! و همه دقت کنید همه گناه کارند!

متوجهم.

گمانم این بود که فرض شما ناظر به موردی است که هیچ کسی گناه نکرده است.

قول سدید;998161 نوشت:
گر قرار باشد چنین مصلحتی مراعات گردد، روشهای بهتر و قابل دسترس تری هم وجود دارد. مثلا شخصا چنان بر هر کسی بروز و ظهور یابد و اراده اش را بر اراده شخص غالب کند که آن شخص گریزی جز اذعان به او نداشته باشد.

اما ظاهرا خداوند چنین اراده نکرده است؛ این که چرا چنین نکرده است، نمی دانم. همین قدر میدانم که خداوند کتاب تکوین و تشریعش را به گونه ای تدوین کرده که برای آنان که پاک سیرتند، مایه ازدیاد ایمان است و برای آنهایی که چنین نیستند، مایه ضلالت و گمراهی.

در کتاب تشریعش متشابهاتی قرار داده تا «آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏ انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‏ طلبند»(آل عمران/ 7).

در کتاب تکوینش نیز شرور را قرار داده تا عیار بندگی مردم را با آن بیازماید: «اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنَّا و هُم لا یُفتَنُونَ»(عنکبوت: 2).

بنابراین، زبان خداوند در کتاب تکوین و تشریعش چنین است.


سلام مجدد
بله همیشه این موضوع هم برای من سوال بوده که چرا به این شکل
یعنی باید آدم و حوا در بهشت فریب یک جن رو وسط بهشت بخورند بعد بیان زمین بعید در زمین پیامبران بیان و بگن ما در یک آزمایش الهی هستیم و سعادت اخروی و ابدی ما در این جهان تعیین میشه
اون جن و یکی سری جن های دیگه با ما دشمن باشن و بخواهند ما رو اذیت کنند و گمراه و ما وسط یک منظومه و بین میلیارد ها ستاره بسیار عظیم هستیم و در واقع هیچی بحساب نمیاییم!
گویا این مسئله بعد از بحث شرور دومین برهان مهم بی خدایان بر علیه خداوند هست که همون طور که میدونید بهش برهان اختفای الهی میگن. البته من خیلی روی این برهان فکر نکردم و نظری ندارم در موردش
اما تا به حال به این سوال که "چرا خداوند خودش رو به بشر با روش های ممکن و واضح تری نشناسونده واین روش دشوار روی پیش پای من به عنوان یک علاقه مند به مباحث فلسفی گذاشته که ساعت ها باید روی این موضوع وجودش فکر کنم و بازم به راحتی دلم قرص نشه؟" نتونستم پاسخ بدم.

من حدود یک سال و نیم فقط وقت صرف کردم برای مسائل معرفت شناسی و حدود 10 کتاب در این مسائل خوندم هنوز هم برخی موضوعات عجیب رو نتونستم حل کنم البته مسائل معرفت شناسی اسلامی خیلی کمکم کرده
الان هم حدود 4 ماه هست که مسئله وجود خداوند رو دارم روش کار میکنم و هنوز نتونستم به جایی برسم استدلال های بیخدایان رو دیدم استدلال های خدا باوران رو هم دیدم ولی هیچ کدوم فعلا کمکی نکرده به من
اکثر برهان ها هم نقد شدن. این بلا تکلیفی داره من رو اذیت میکنه خیلی شب ها تا موقعی که خوابم ببره در مورد این برهان ها فکر میکنم ولی به جایی نمیرسم

بازم تشکر از وقتی که گذاشتید
سپاس@};-

جوجه اردک زشت;998206 نوشت:
سلام مجدد
بله همیشه این موضوع هم برای من سوال بوده که چرا به این شکل
یعنی باید آدم و حوا در بهشت فریب یک جن رو وسط بهشت بخورند بعد بیان زمین بعید در زمین پیامبران بیان و بگن ما در یک آزمایش الهی هستیم و سعادت اخروی و ابدی ما در این جهان تعیین میشه
اون جن و یکی سری جن های دیگه با ما دشمن باشن و بخواهند ما رو اذیت کنند و گمراه و ما وسط یک منظومه و بین میلیارد ها ستاره بسیار عظیم هستیم و در واقع هیچی بحساب نمیاییم!
گویا این مسئله بعد از بحث شرور دومین برهان مهم بی خدایان بر علیه خداوند هست که همون طور که میدونید بهش برهان اختفای الهی میگن. البته من خیلی روی این برهان فکر نکردم و نظری ندارم در موردش
اما تا به حال به این سوال که "چرا خداوند خودش رو به بشر با روش های ممکن و واضح تری نشناسونده واین روش دشوار روی پیش پای من به عنوان یک علاقه مند به مباحث فلسفی گذاشته که ساعت ها باید روی این موضوع وجودش فکر کنم و بازم به راحتی دلم قرص نشه؟" نتونستم پاسخ بدم.

من حدود یک سال و نیم فقط وقت صرف کردم برای مسائل معرفت شناسی و حدود 10 کتاب در این مسائل خوندم هنوز هم برخی موضوعات عجیب رو نتونستم حل کنم البته مسائل معرفت شناسی اسلامی خیلی کمکم کرده
الان هم حدود 4 ماه هست که مسئله وجود خداوند رو دارم روش کار میکنم و هنوز نتونستم به جایی برسم استدلال های بیخدایان رو دیدم استدلال های خدا باوران رو هم دیدم ولی هیچ کدوم فعلا کمکی نکرده به من
اکثر برهان ها هم نقد شدن. این بلا تکلیفی داره من رو اذیت میکنه خیلی شب ها تا موقعی که خوابم ببره در مورد این برهان ها فکر میکنم ولی به جایی نمیرسم

بازم تشکر از وقتی که گذاشتید
سپاس@};-

سلام و عرض ادب و تشکر از لطف شما

دلنگرانی شما را درک می کنم. از سختی راه نیز تا حدودی مطلعم.

مسائل فلسفی اعم از خداشناسی و معرفت شناسی و ... همواره ما را از یک سوال به ده سوال می رسانند؛ و در حل آن ده سوال ما را به صد سوال دیگر می رسانند ....

اما با این حال نباید ناامید شد بلکه باید همواره باید کوشید و امیدوار ماند که راهی هست که من از آن بی خبرم. همین امیدواری بوده که روشهای فکری فلسفی مختلف را پدید آورده.

در این تاپیک نمی توان به تمامی دغدغه های شما پرداخت. میدانم که شما هم چنین انتظاری ندارید.

اما متمایلم این چند نکته را تقدیم کنم:

یکی این که برای اظهار نظر درباره مسائل حیاتی و مهم، نباید به یقینیات بسنده کرد و از سایر مراتب آگاهی غفلت نمود. در تفکر فلسفی سنتی، از تفکر فلسفی، یقین را انتظار می کشیدند؛ یعنی باید یک اعتفاد به را صورت یقینی اثبات یا ابطال کرد به گونه ای که خلافش محال باشد. اما آیا لازم است همواره به دنبال یقین باشیم؛ خصوصا این که آن مساله از مسائل حیاتی و مهم باشد که بالاخره در زندگی باید متناسب با یکی از دو طرف آن اعتقاد (مثلا خداوند هست یا خداوند نیست) زندگی کرد. در این مورد، اگر هم به یقین نرسیدیم (چنانچه که فرمودید به آن نرسیده اید) می توانیم بر اساس سایر مراتب آگاهی زندگی کنیم بدین بیان که بر اساس اعتقادی زندگی کنیم که ارجح است نسبت به دیگری؛ اعتقادی که قرائن بیشتری دارد. برخی از فلاسفه غربی همچون آلستون و سوئین برن چنین پروژه ای را دنبال می کنند.

دوم این که مساله اختفای الهی در تفکر سنتی وجود داشت ولی آن را به معنای نبودِ خدا نمی دانستند؛ آنها همین اختفا و شرور و مشکلات نظری و عملی زندگی دینی را می دیدند اما هیچ گاه از آن بی دینی را نتیجه نمی گرفتند. آنها میدانستند که زندگی دینی زندگی دشواری است که موفقیت در آن مشروط به صبوری فراوان است. همانطور که عرض کردم وقتی به زبان خداوند در کتاب تکوین و تشریع مینگریم، متوجه میشویم که خداوند تعمدا به گونه ای سخن گفته است که ناپاکان به حریمش راه نیابند. از این رو، از متشابهات و شرور استفاده می کند و یا آنها را به امتحانات سخت مبتلا می سازد و یا حتی به آنها نعمات فراوان می دهد تا عیار بندگی و تعهد ایمانی هر کسی بروز یابد.

این دو نکته را از این جهت تقدیم کردم که اگر هم تلاش فلسفی شما نهایتا رضایت بخش نبود، بدانید که همچنان می توانید در نگرشهای نوین فلسفی، راهی برای توجیه ایمان دینی بیابید؛ و دیگر این که برای راهیابی به محضر خداوند و درک حضورش نباید از مراقبت وجودی غافل شد که ناپاکان به حریمش راه نمی یابند و حضورش در هستی را نمی فهمند.

میدانم مسیر سخنی پیش رو داریم؛ اما راهی جز صبوری نیست؛ و بدانیم که خدا با ماست: «ان الله مع الصابرین»

جوجه اردک زشت;998206 نوشت:
سلام مجدد
بله همیشه این موضوع هم برای من سوال بوده که چرا به این شکل
یعنی باید آدم و حوا در بهشت فریب یک جن رو وسط بهشت بخورند بعد بیان زمین بعید در زمین پیامبران بیان و بگن ما در یک آزمایش الهی هستیم و سعادت اخروی و ابدی ما در این جهان تعیین میشه
اون جن و یکی سری جن های دیگه با ما دشمن باشن و بخواهند ما رو اذیت کنند و گمراه و ما وسط یک منظومه و بین میلیارد ها ستاره بسیار عظیم هستیم و در واقع هیچی بحساب نمیاییم!
گویا این مسئله بعد از بحث شرور دومین برهان مهم بی خدایان بر علیه خداوند هست که همون طور که میدونید بهش برهان اختفای الهی میگن. البته من خیلی روی این برهان فکر نکردم و نظری ندارم در موردش
اما تا به حال به این سوال که "چرا خداوند خودش رو به بشر با روش های ممکن و واضح تری نشناسونده واین روش دشوار روی پیش پای من به عنوان یک علاقه مند به مباحث فلسفی گذاشته که ساعت ها باید روی این موضوع وجودش فکر کنم و بازم به راحتی دلم قرص نشه؟" نتونستم پاسخ بدم.

من حدود یک سال و نیم فقط وقت صرف کردم برای مسائل معرفت شناسی و حدود 10 کتاب در این مسائل خوندم هنوز هم برخی موضوعات عجیب رو نتونستم حل کنم البته مسائل معرفت شناسی اسلامی خیلی کمکم کرده
الان هم حدود 4 ماه هست که مسئله وجود خداوند رو دارم روش کار میکنم و هنوز نتونستم به جایی برسم استدلال های بیخدایان رو دیدم استدلال های خدا باوران رو هم دیدم ولی هیچ کدوم فعلا کمکی نکرده به من
اکثر برهان ها هم نقد شدن. این بلا تکلیفی داره من رو اذیت میکنه خیلی شب ها تا موقعی که خوابم ببره در مورد این برهان ها فکر میکنم ولی به جایی نمیرسم

بازم تشکر از وقتی که گذاشتید
سپاس@};-

سلام و عرض ادب و احترام

اگر قرار بود با یه ، دو دو تا 4 تا ، خدا رو شناخت و از خدا تبعیت کرد ، همه بلا استثناء بهشتی بودن!

دقت کنید که خداوند جهنمی هم آفریده!

لازمه وجود ، دو قطبی بودن هست !

این خواست خداست


و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛

ولی خدا هر کس را بخواهد گمراه،
و هر کس را بخواهد هدایت می‌کند!

و یقیناً شما از آنچه انجام می‌دادید، بازپرسی خواهید شد!

وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ‌ لَجَعَلَکُمْ‌ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لٰکِنْ‌ يُضِلُ‌ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ يَهْدِي‌ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ لَتُسْأَلُنَ‌ عَمَّا کُنْتُمْ‌ تَعْمَلُونَ‌ نحل 93

خداوند قبلا فرشتگان رو آفریده که 100 درصد مطیع هستن و وجود خدا براشون اثبات شده

هدف از آفرینش انسان چیز دیگری هست

انسان یعنی فراموشکار

همه موجودات (( غیر از انسان )) خداوند رو بدون وقفه تبعیت و تسبیح می کنند (حتی شیاطین !)

اما انسان اسمش روشه

فراموشکار !

هزارتا کتاب هم بخونید

وقتی وارد عمل نشید

خیلی سریع فراموش خواهد شد

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما

شاید این است

که در راز گل سرخ

شناور باشیم

تنها راه رسیدن به معرفت

این هست که خودتون رو به آب بزنید! و از بودن در آب لذت ببرید

اگر کنار آب بایستید و بگید من اول با برهان واثبات و ... باید مطمئن بشم که این آب وجود داره و فلان خواص رو داره

هیچ وقت لذت در آب بودن رو درک نخواهید کرد و نه لذت دنیا رو خواهید برد و نه لذت آخرت رو

اما وقتی آب رو لمس کردید و در اون شنا کردید ، حقیقت آب رو با تمام وجودتون درک خواهید کرد

در پناه حق تعالی

حضرت مولانا چه زیبا گفته
ای با من و پنهان چو دل ... از دل سلامت می کنم

تو کعبه‌ای هر جا روم... قصد مقامت می کنم

هر جا که هستی حاضری ... از دور در ما ناظری

شب خانه روشن می شود ... چون یاد نامت می کنم

پرسش:آزمایش زیر رو در نظر بگیرید:
آزمایش به این صورت هست که چندین گروه که به بیماری های مختلفی مبتلا هستند انتخاب میشن. این افراد همدیگرو نمیشناسند. بیماران به دو گروه تقسیم میشوند. گروه 1 و گروه 2. اسامی این افراد به چندین گروه داده می شود. این گروه ها در مناطق مختلف جهان پخش می شوند. و هر کدام مسئول هستند برای سلامتی بیماران گروه 1 دعا کنند ولی از وجود بیماران گروه دو بی خبر هستند. آن ها خدا رو میخوانند و ازش میخواهند که افراد این گروه را شفا دهد. (تک تک افراد را به اسم دقیق دعا می کنند). در میان گروه 1 دو گروه 1 الف شامل افرادی هستند که می دانند دعا می شوند و گروه 1 ب افرادی هستند که نمی دانند دعا می شوند. بعد از چند ماه که هر روز افراد گروه 1 دعا شدند و افراد گروه 2 دعا نشدند به سراغ این دو گروه برویم و ببینیم: 1- آیا وضعیت سلامت افراد گروه یک نسبت به گروه دو متفاوت است یا خیر؟ اگر بلی چند درصد بهبود یا بدتر شدند؟2- تفاوت گروه 1-الف و 1-ب بررسی شود تا اثر القای ذهنی هم مشخص بشه. برای اینکه صحت آزمایش مشخص بشه این تست میتواند مثلا 1000 بار با 1000 گروه بیمار 100 نفری انجام شود. این افراد دارای بیماری های مختلفی باشند و در مناطق مختلفی زندگی کنند. گروه های دعا کننده هم حتی میتوانند تغییر کنند و تعداد زیادی باشند مثلا به ازای هر گروه بیمار 1000 نفر دعا کننده باشند. حالا سوال این هست آیا خدا پاسخ این دعا ها را میدهد؟ و وجودش به این شکل اثبات میشود؟ آیا این آزمایش برای اثبات وجود خدا منطقی هست؟ به نظر خودم بله منطقی هست و باید وضعیت بیماران گروه 1 بهتر باشد نسبت به گروه 2 البته باید تغییرات چشم گیر باشد و کاملا در دعاشده ها مشخص باشد. با این روش میتوان پی برد که آیا خدایی هست یا خیر طبعا اگر نتایج مثبت باشد خدا ثابت میشود ولی اگر منفی باشد این سوال پیش می آید که چرا این همه دعا در حق این همه انسان و توسط این همه انسان دعا کننده بی پاسخ مانده آیا خدا وجود ندارد؟ یا نسبت به ما بی تفاوت است؟ دقت کنید این یک روش تجربی پیشنهادی برای اثبات وجود خداست که در جایی خواندم و کمی بسطش دادم. بنده درصدد رد وجود خدا نیستم و نظری در مورد برهان های وجود خدا در این تاپیک ندادم بحثم این هست آیا این روش درسته یا خیر؟ اگر نه به چه دلیل؟ (خصوصا این که با این کار، خداوند خودش را به بندگانش می شناساند و چه مصلحتی مهمتر از این ؟!) اگر بله چرا اجرا نمیشه؟

پاسخ:
این روش تنها در صورتی قادر به اثبات یا انکار خداوند است که نشان بدهیم بر خداوند لازم است هر دعایی را برآورده سازد؛ و تنها شرط برای برآورده کردن دعا از سوی خداوند، صرف دعا کردن از سوی بندگان است.

به باور درست، نه تنها دلیلی به سود این مدعا نداریم بلکه ادله ای علیه آن داریم که دعا شرط کافی برای برآورده شدن نیست بلکه برآورده شدن مفاد دعا، علل متنوعی دارد که ممکن است با فقدان یکی از آنها، دعا برآورده نشود.

به همین جهت، در متون دینی برای برآورده شدن دعا به شرایط مختلف اشاره می شود و یا موانع برآورده شدن دعا را ذکر می کنند و یا به این نکته تاکید می کنند که خداوند خیرخواه است و چه بسا مفاد دعای ما نهایتا به خیر ما یا دیگران نباشد و به همین جهت، خداوند آن را برآورده نکند و ....

آری، خداوند وعده داده است که پاسخگوی دعای ما باشد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(1)؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم. دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند(و به مقصد برسند).

اما باید دانست که استجابت دعا لزوما به معنای برآورده کردن محتوای دعا نیست. استجابت دعا بدین معنا است که خداوند دعای شما را می شنود و به بهترین شکل به آن پاسخ می دهد: گاهی بهترین پاسخ، برآورده کردن حاجت است و گاهی نه. اگر ما مومنان حقیقتا معتقدیم که خداوند عالم وقادر و خیرخواه مطلق است، باید بدانیم که او بهتر از ما می فهمد و بهتر از ما خیر ما را می داند و بهتر از ما برای ما خیرخواهی می کند. در این صورت، ممکن است در موردی ما امری را مکروه بدانیم اما خداوند آن را برای ما خیر می داند و یا بالعکس: « وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(2)؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.

پس دلیلی ندارد خداوند در این آزمایش مشارکت کند و خودش را متعهد به برآوردن دعای بندگان کند. این که بواسطه مشارکت در این آزمایش خداوند خودش را به بندگانش می شناساند و به همین جهت، لازم است در این آزمایش مشارکت کند نیز دلیل قانع کننده ای نیست. اگر قرار باشد چنین مصلحتی مراعات گردد، روشهای بهتر و قابل دسترس تری هم وجود دارد. مثلا خداوند شخصا چنان بر هر کسی بروز و ظهور یابد و اراده اش را بر اراده شخص غالب کند که آن شخص گریزی جز اذعان به او نداشته باشد.

اما ظاهرا خداوند چنین اراده نکرده است؛ این که چرا چنین نکرده است، نمی دانم. همین قدر میدانم که خداوند کتاب تکوین و تشریعش را به گونه ای تدوین کرده که برای آنان که پاک سیرتند، مایه ازدیاد ایمان است و برای آنهایی که چنین نیستند، مایه ضلالت و گمراهی.

در کتاب تشریعش متشابهاتی قرار داده تا «آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏ انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‏ طلبند»(3). در کتاب تکوینش نیز شرور را قرار داده تا عیار بندگی مردم را با آن بیازماید: «اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنَّا و هُم لا یُفتَنُونَ»(4).

بنابراین، زبان خداوند در کتاب تکوین و تشریعش چنین است. این که چرا چنین است؛ دقیقا نمیدانم جز این که با این کار، گویا میخواهد کسانی که ناپاکند را تنبیه کند و بر کفر و ضلالتشان بیفزاید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ»(5) و اگر خدا مى‏ خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا هر كس را بخواهد(و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد(و لايق بداند) هدايت مى‏ كند.

البته روشن است که این ضلالت ثانویه، عقوبت ظالمان و فاسقان است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»(6) خداوند از اين كه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏ كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏ اند، مى‏ دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏ گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏ كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد.

کوتاه سخن این که به نظر می رسد خداوند برای سخن گفتن با مردم و عیان کردن خودش، زبان خاصی را پیش گرفته است. در هر صورت، به نظر می رسد چنان نیست که برای اثبات کردن خودش بواسطه آزمایش مورد نظر، خودش را ملزم به مشارکت در این آزمایش بداند.

پی نوشت ها:
1. بقره/ 186.
2. بقره/ 216.
3. آل عمران/ 7.
4. عنکبوت/ 2.
5. نحل/ 93.
6. بقره/ 26.

موضوع قفل شده است