جمع بندی چرا شیطان از خدا نترسید؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا شیطان از خدا نترسید؟

درود .

چرا شیطان با اینکه هم کلام خدا بود، فرشتگان رو دید، بهشت رو دید، هزاران چیز ماورالطبیعه و غیرمادی که ما انسان ها نبینیم رو دید، به خدا پشت کرد و جهنم را به جان خرید؟

یعنی شیطان از قدرت خدا نمی ترسد که اینگونه انسان ها را می فریبد و خود را در جایگاه قعر جهنم قرار میدهد؟!

باز اگر انسان کافر شود نه بهشتی دیده نه فرشته ای نه معجزه ای! چطور شیطان با باور کامل به خدا، خود را به جهنم سوق داده است؟!

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

TheExplorer;996157 نوشت:
چرا شیطان با اینکه هم کلام خدا بود، فرشتگان رو دید، بهشت رو دید، هزاران چیز ماورالطبیعه و غیرمادی که ما انسان ها نبینیم رو دید، به خدا پشت کرد و جهنم را به جان خرید؟
یعنی شیطان از قدرت خدا نمی ترسد که اینگونه انسان ها را می فریبد و خود را در جایگاه قعر جهنم قرار میدهد؟!
باز اگر انسان کافر شود نه بهشتی دیده نه فرشته ای نه معجزه ای! چطور شیطان با باور کامل به خدا، خود را به جهنم سوق داده است؟!

باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ لازم است به یک سری نکات توجه کنیم.

نخست. شیطان از اجنبه بوده است.
مخلوقات خداوند از اقسام مختلفی هستند. برخی جمادند، برخی نبات، برخی حیوان، برخی انسان، برخی جن، برخی فرشته و ...
بر اساس نص قران کریم، شیطان از جمله اجنه بوده است.
آنجا که خداوند متعال میفرماید:
«إِبْليسَ كانَ‏ مِنَ‏ الْجِنِ‏ »(سوره کهف، آیه50)
«ابلیس از اجنه بود»

[=Traditional Arabic]

[=microsoft sans serif]دوم. انسان وجن، مختار است.
سیستم رفتاری موجودات جهان، به صورتی است که برخی از آنها اعمال و رفتار خود را خود انتخاب میکنند.
این گروه، بر اساس تصورات و امیالی که دارند، تفکر کرده و آنچه مطابق با میل خود هست، انتخاب میکنند.
اما برخی دیگر از موجودات هستند که کارهای خود را بر اساس غریزه یا آنچه خداوند برایشان قرار داده است، انجام میدهند.
چیزی شبیه سخت افزارهایی که با یک برنامه از پیش مشخص شده رفتار میکنند و از خود اراده ای ندارند.
در قران کریم آیات متعددی است که نشان دهنده اختیار انسان و قدرت انتخاب او در کارهایش است.
به همین جهت است که برای انسان و جن، پیامبر فرستاده میشود:
يا مَعْشَرَ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ »(انعام، 130)

«ای گروه جن و انس، آیا رسولان من به سوی شما نیامدند...»

بهشت و جهنم دارند:
[=microsoft sans serif]«لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ »(اعراف، 179)
«به یقین گروه زیادی از جن و انس را برای دوزخ افریدیم»


[=microsoft sans serif]سوم. لازمه وجودی موجود مختار، حق انتخاب و احتمال اشتباه و خطا و در نتیجه معصیت است.
موجودی که به انتخاب خود رفتار عمل، در مقابل دستورات دیگران و حتی خداوند متعال که خالق و پروردگارش است، کاملا ممکن است مطابق با دستورات او عمل کند یا اینکه اشتباه کند.
این مسئله، لازمه انتخاب است و هیچ گریزی از آن نیست.

چهارم. مخاطب دستور خداوند، دو دسته موجود بودند.[=microsoft sans serif]
یک گروه، فرشتگان بودند.
در کنار آنان، شیطان قرار داشت که گرچه از فرشتگان نبود، ولی به جهت عبادات زیادی که انجام داده بود، درکنار آنان قرار گرفته بود و مخاطب دستور خداوند در سجده بر حضرت آدم بود.
دسته اول، هیچ قدرت انتخابی نداشتند. هرچه خداوند دستور میدهد را بدون هیچ تامل و فوت وقتی به درستی انجام میدهند.
اما شیطان از اجنه و دارای قدرت انتخاب بود.

[=microsoft sans serif]پنجم. موجود مختار در هرکجا و تا هر زمان که مختار باشد، کارهایش را به اقتضای اختیار خودش انجام میدهد.
حتی اگربهشت و جهنم را نیز دیده باشد، باز هم احتمال خطا و معصیت در کارهایش وجوددارد.
به همین جهت است که خداونددر پاسخ کسانی که سکرات موت را دیده و قدرت خداوند را چشیده و با تمام وجود متوجه شده که حیات انسان منحصر در حیات دنیوی نیست، درخواست بازگشت دارند، میفرماید:
«حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها»(مومنون، 99)[=microsoft sans serif]
«تا آنکه مرگ یکی از ایشان برسد، آن وقت میگوید پروردگارا مرا برگردانید تا شاید عملهای صالح کنم و انچه را نکرده ام جبران نمایم، حاشا این سخنی است که او میزند»

در این آیه شریفه به نکاتی اشاره شده که دو نکته آن در اینجا برای بحث ما مفید است.
نخست اینکه آنان با اینکه به چشم دل و با یقین کامل، اشتباه بودن تصورات قبلی خود و مشکلات بعد از مرگ را دیده اند، با این حال، هنوزهم با قطعیت برنامه آینده خود را در صورت بازگشت به دنیا بیان نمیکنند.
به همین جهت، خداوند متعال از زبان آنان واژه لعلی را استفاده میکند.
این نشان میدهد که خود انسان نیز میداند که اگر دوباره به دنیا بازگردد و زرق و برق مادیات را ببیند باز هم احتمالا وسوسه میشود و باز هم معصیت میکند.(تفسیر نمونه، ج14، ص313)
به همین جهت خداوند متعال نیز درپاسخ این درخواست، ادعایی پوچ وبی اساس است و اگر آنان باز گردند باز هم همان برنامه و روش پیشین خود را در پیش خواهندگرفت. به همین جهت این درخواست را اجابت نمیکند(تفسیر نمونه، ج14، ص314)

[=microsoft sans serif]بنابر این نکات مشخص میشود که چرا شیطان که قدرت خداوندرا دیده، باز هم معصیت کرده و اطاعت او را نمیکند.
دلیلش، در وجود اختیار و قدرت انتخاب اوست.
خداوند متعال، به موجودات مختار تا زمانی حق انتخاب و قدرت انتخاب میدهد تا عمل نیک انجام دهند. شیطان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
موفق باشید.

باسمه الولیّ

عرض سلام و ادب

صدیق;996432 نوشت:
بنابر این نکات مشخص میشود که چرا شیطان که قدرت خداوندرا دیده، باز هم معصیت کرده و اطاعت او را نمیکند.
دلیلش، در وجود اختیار و قدرت انتخاب اوست.

یعنی صرف مختار بودن دلیل طغیان شیطان نسبت به امر پروردگارش شد؟آن هم با وجود معرفتی که نسبت به حق داشت؟

هو من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب بنده برای این سوال یک جواب قانع کننده پیدا کردم البته خودم رو که قانع کرد ..

اینکه شیطان از دستور خداوند سرپیچی کرده به خاطر عدم معرفت کامل به خدا بوده ....و به حقیقت وجودی انسان اگاهی و علم نداشته
خب حق داشت اتش از خاک خیلی قوی تر هست ولی خدا در مورد انسان چیزی میدونه که
هیچکس نمیدونه(حتی شیطان هم نمیدونست چون اگه میدونست قبول میکرد)
خب یک دلیلش هم میتونه غرور باشه

انسان همیشه در جاهایی پایش میلغزد که انجا علم کافی ندارد و غرور و توجیهات کاذب دارد از این باید ترسید

[=microsoft sans serif]

حبیبه;996521 نوشت:
یعنی صرف مختار بودن دلیل طغیان شیطان نسبت به امر پروردگارش شد؟آن هم با وجود معرفتی که نسبت به حق داشت؟

باسلام و عرض ادب
خیر مشخص است که اینچنین نیست.
بحث ما علت این طغیان است.
ولی اینکه چرا این انتخاب اشتباه را انجام داد، این بازگشتش به نقصان معرفت و اگاهی حضوری او است.
چنانکه شیطان به واسطه عبادات طولانی ای که کرده بود، دارای مقامی والا شده بود تا جائی که در بین ملائکه مورد خطاب خداوند قرار گرفت و مامور به سجده بر آدم ع شد.
اما این معرفت، زمانی که ناقص باشد و نهادینه نشده باشد، میتواند زائل بشود و در لغزشگاه ها کمکی به انسان نمیکند.
به همین جهت است که میبینیم او
اولا: تکبر ورزیده و خود را برتر از آدم ع می یابد. حال انکه اگر کسی معرفتش کامل شود، خود را تنها بنده می یابد نه بیشتر:«انا خیر منه»(اعراف، 12)
ثانیا: گمراهی خود را به خداوند نسبت میدهد:«فَبِما أَغْوَیْتَنی»(اعراف، 16)
ثالثا: خداوند را تهدید به گمراه کردن بندگانش میکند:«من بر سر راه مستقیم تو، در کمین آنان خواهم نشست»(اعراف، 16)

این وضعیت شبیه شخصی است که خداوند متعال آیات خویش را به او تعلیم داد و به او معرفت نسبتا بالایی نسبت به خودش داد، ولی با این حال، او دنباله رو شیطان شد:
«و اتل عليهم نبا الذى اتيناه اياتنا فانسلخ منها فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين* و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث ذلك مثل القوم الذين كذبوا باياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفكرون»(اعراف، 175و 176)
میبینید که او نیز مانند شیطان، با وجود معرفتی که نسبت به خداوند داشت، ولی باز هم مسیر دیگری را انتخاب کرد و به خودش ستم کرد وو ایات الهی راتکذیب کرد.

TheExplorer;996157 نوشت:
درود .

چرا شیطان با اینکه هم کلام خدا بود، فرشتگان رو دید، بهشت رو دید، هزاران چیز ماورالطبیعه و غیرمادی که ما انسان ها نبینیم رو دید، به خدا پشت کرد و جهنم را به جان خرید؟

یعنی شیطان از قدرت خدا نمی ترسد که اینگونه انسان ها را می فریبد و خود را در جایگاه قعر جهنم قرار میدهد؟!

باز اگر انسان کافر شود نه بهشتی دیده نه فرشته ای نه معجزه ای! چطور شیطان با باور کامل به خدا، خود را به جهنم سوق داده است؟!

سلام
شیطان سخن خدا را شنیده است اما نمیتوان گفت به او وحی شده است. زیرا سخن خداوند میتواند به واسطه فرشتگان عالم بالا یا همچون تولید صدا به گوش شیطان برسد.
شیطان بهشت زمینی را دید اما نمیتوان گفت شیطان وارد بهشت واقعی که در اسمان هفتم یا بعد از آن قرار داده شده رفته باشد.
ما هفت آسمان و زمین داریم. میگویند اجنه و شیاطین در این آسمانها رفت و امد میکردند و احتمالا تا اسمان چهارم میرفتند. و در این میان برخی اخبار غیبی هم به گوششان میرسیده است که بعد از بعثت پیامبر اسلام از این هم محروم شدند.
شیطان خدا را عبادت کرد و به واسطه عبادت اختیاری به مقامی بالاتر از بسیاری از فرشتگان رسید. و به همین جهت است که انسان عابد میتواند از فرشتگان بالاتر باشد چون عبادت اختیاری است. ( البته در بحث اختیار مسائلی وجود دارد. که بیان نمیکنم )

اما چرا شیطان فرمان خدا را نپذیرفت ؟
خوب بیایید یک مقدار برای شیطان دلسوزی کنیم.
شیطان میترسید از محبت خدا نسبت به او کم شود. و وقتی دید انسان مورد توجه ویژه قرار گرفته نتوانست آن را تحمل کند و لذا از خدا خواست او را توجیه کند که چرا کس دیگری بالاتر از او رفته است؟ مگر من چه چیزی کم گذاسته ام؟
ولی خداوند فورا او را طرد کرد و او را ضایع و بی ابرو کرد. شیطان را خوار و پست کرد.
شیطان هم گفت خدا تو خودت باعث شدی من این طور شوم . میتوانستی با ارامش و اخلاق نیکو مرا توجیه کنی و عزت نفسم را نگه داری و ابرویم را جلوی فرشتگانی که تا چندی پیش شاگردم بودند نبری..
اینجا حتی میتوان گفت شیطان گرفتار شبهه شرور شده که الان توسط انسانها مطرح میشود...

خوب با این توضیحات میتوان چند علت برای عمل شیطان مطرح کرد :
تکبر ( ضایع و بی ابرو کردن شیطان نزد فرشتگان)
حسادت ( ترس از دست دادن محبت خدا به او )
شبهه اعتقادی ( عدم هضم چنین دستوری و چنین برخوردی )

با عرض سلام و ادب به تمام دوستان و کارشناس محترم
چند سوال داشتم که تقاضا میکنم کارشناس محترم پاسخ بدهند. اگر پاسخ ها کوتاه و جامع باشد طبیعتا بهتر است:
1) آیا فرشتگان و جنیان از یک جنس هستند؟
2) آیا خلقت فرشتگان و جنیان از نظر کیفی و زمانی یکسان بوده؟
3) آیا از سوی خداوند ماموریت های مشابهی برای فرشتگان و جنیان در نظر گرفته شده؟
4) نوع عبادت فرشتگان چگونه است؟
5) نوع عبادت جنیان چگونه است؟
6) آیا ورود شیطان به جمع فرشتگان یک اتفاق و تصادف بوده یا با اراده و خواست خداوند انجام پذیرفته؟

ممنون از شما

باسمه العلیم

عرض سلام و ادب

صدیق;996546 نوشت:
ولی اینکه چرا این انتخاب اشتباه را انجام داد، این بازگشتش به نقصان معرفت و اگاهی حضوری او است.

در سوره ی بقره به فرشتگان نیز نسبت نقصان معرفت داده شده است:

"و اذ قال ربك للملئكه انى جاعل فى الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انى اعلم ما لا تعلمون 31- و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملئكه فقال انبئونى باسماء هولاء ان كنتم صادقين
32- قالوا سبحنك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم"

ضمن اینکه به نظر می رسد طبق اصول فلسفی حکمت متعالیه،عدم اختیار فرشتگان محل بحث است و شاید کلام اعتراض گونه ی

آنها در داستان خلقت آدم هم مؤید آن باشد.

لذا با استناد به کلام الهی:

"و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابى و استكبر و كان من الكافرین"

علت إبای شیطان از سجده می تواند کفر مضمر او و ظهور آن در جریان فرمان سجده بر آدم باشد.

نظر حضرتعالی در این باب چیست؟

هنوز به پاسخ اصلی سوال نرسیدیم!

جوابی که شما دادید به طور خلاصه این بود که شیطان مختار بود که راه خود را انتخاب کند! خب مگر ما خلاف این حرف زدیم؟

یا یکی از دوستان گفت شیطان معرفت کامل به انسان رو نداشت! مگه پرسیدیم که دلیل مخالفتش چی بوده؟ من چنین سوالی نپرسیدم... مسئله چرایی مخالفت شیطان نیست ... مسئله اینه که شیطان چطور جرئت کرد با خدایی که به عین الیقین بهش باور داره و باهاش صحبت کرد مخالفت کنه؟ آیا از این نترسید که به جهنم بره؟ این ترس مانع از مخالفتش نشد؟

باز اگه انسان های کافر خلاف مسیر الهی پیش میرن حداقل نه جهنمی دیدن نه فرشته ای و نه با خدا همکلام شدن و اصلا باوری به خدا ندارن، چطور شیطان با دیدن همه این ها و باور به خدا و مهم تر از اون با علم به اینکه قطعا جهنمی میشه، داره انسان ها رو گمراه میکنه؟!

ممنون میشم اگه بحث رو نپیچونید و خیلی صریح و بدون مقدمه چینی پاسخ بدید .

TheExplorer;996768 نوشت:
معرفت

نا گفته نماند معرفت یعنی : شناسا بودن- بصیرت- اگاهی -داشتن قدرت تشخیص و شناخت نیک از بد- علم
در ضمن گفتم معرفت به خدا, نه معرفت به انسان

TheExplorer;996768 نوشت:
چطور جرئت کرد

منشا طغیان ابلیس رذیله نفسانی تکبر و خود بزرگ بینی بود که او را علی رغم علم به همه حقایق ، باز به مخالفت واداشت .

قرآن کریم در مورد جن و انسان می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»؛
[1] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى این‌که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
از این آیه فهمیده می‌شود که جنیان هم مانند انسان مکلف به تکالیف‌اند؛ از این‌رو در حساب‌رسی روز قیامت و نیز ورود به بهشت و جهنم مانند انسان‌ها هستند. برخی از آیات قرآن در این ارتباط چنین می‌گویند:
1. «به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم. آنها دل‌‌ها [عقل‌‌ها] یى دارند که با آن (اندیشه نمی‌کنند، و) نمی‌فهمند و چشمانى که با آن نمی‌بینند و گوش‌‌هایى که با آن نمی‌شنوند».
[2]
2. «آنها کسانى هستند که فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (کافرى) که پیش از آنان از جنّ و انس بودند مسلّم شده؛ چرا که همگى زیان‌‌کار بودند»!
3. «و روزى که همگان را گرد آورد و گوید: اى گروه جنیان، شما بسیارى از آدمیان را پیرو خویش ساختید».
4. قرآن کریم از زبان خود جنیان می‌گوید که آنها نیز مانند انسان‌ها به گروه‌های مؤمن و کافر تقسیم می‌شوند: «و این‌که در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالح‌اند و ما گروه‏‌هاى متفاوتى هستیم»!
[5]

[1]. ذاریات، 56.
[2]. اعراف، 179.
[3]. احقاف، 18.
[4]. انعام 128
[5]. جن، 11.

می دانیم در تاریخ افراد بسیاری بودند که ار لحاظ معنوی به مقام بالایی از ایمان رسیده بودند ولی یک لحظه غفلت از یاد خداوند وپیروی از هوای نفس سبب شد که در آزمایش الهی شکست خوردند و تمام اعمال آنها از بین رفت. مانند بلعم باعورا. ولی در مقابل نیز افرادی بودند که امتحان الهی برای آنها فرصت و پله ی ترقی برای رسیدن به کمال و سعادت شد تا بتوانند گذشته خود را جبران و از مقربان درگاه خداوند گردند. افرادی مانند حر بن یزید ریاحی.


اولین امتحان در عالم خلقت
زمانیکه خداوند آدم را خلق کرد از فرشتگان خواست که آدم را سجده کنند، همه ی فرشتگان امر خدا را اطاعت کردند بجز ابلیس که از اطاعت امر خدا سرباز زد وبه دلیل تکبر و خود پسندی خود را برتر از انسان دانست. در چندین سوره به این موضوع اشاره شده است در سوره حجر آیه 33،سوره بقره آیه 34 و سوره اعراف آیه 12 به این نکته اشاره کرده است که خداوند به او) فرمود:« در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت:« من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!».
عبرت گرفتن از نتیجه ی تکبر ابلیس:
[=IRANSans]از این آیات به خوبی روشن می شود که تمام بدبختی شیطان، مولود تکبر او بود. امیر مؤمنان علی(ع) درباره ی نکوهش کبر و خود برتر بینی فرمود:« از آن معامله ای که خداوند با ابلیس کرد، عبرت بگیرید. آن همه اعمال نیکو و آن همه جهد و تلاش او را بی ثمر گردانید. ابلیس شش هزار سال خداوند را بندگی کرد؛ ولی ساعتی تکبر ورزید. بعد از ابلیس چه کسی ممکن است که با این گونه نافرمانی علیه پروردگار در امان ماند؟ حاشا، هرگز خداوند پاک و منزه، انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی کند که به خاطر همان عمل فرشته ای را از آنجا رانده است.» نمونه،ج6،ص107.

[=microsoft sans serif]باسلام وعرض ادب

حبیبه;996705 نوشت:
در سوره ی بقره به فرشتگان نیز نسبت نقصان معرفت داده شده است:

"و اذ قال ربك للملئكه انى جاعل فى الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انى اعلم ما لا تعلمون 31- و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملئكه فقال انبئونى باسماء هولاء ان كنتم صادقين
32- قالوا سبحنك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم"


همین نکته بود که بنده اختیار را به عنوان پاسخ بیان کردم.
یعنی وقتی معرفت کم باشد و اختیار نیز باشد، فرد میتواند درگیر هوا و نفس شود.
ولی وقتی معرفت کم باشد ولی اختیار نباشد و هوا و هوسی هم نباشد، باز هم خطا روی نمیدهد.

حبیبه;996705 نوشت:
ضمن اینکه به نظر می رسد طبق اصول فلسفی حکمت متعالیه،عدم اختیار فرشتگان محل بحث است

این بحث، مهم است و میتواند عنوان تاپیکی مستقل باشد.
ولی در این بحث فعلا نیازی به این نکته نداریم.
چرا که فرشتگان چه اختیار داشته باشند و چه نداشته باشند و چه برخی داشته و برخی نداشته باشند، اختیار آنان قطعا به اندازه و در مرتبه انسان نیست.
دستور به آنان به صورت تکوینی است و آنان به صورت جبلی و تکوینی اطاعت میکنند.

حبیبه;996705 نوشت:
و شاید کلام اعتراض گونه ی آنها در داستان خلقت آدم هم مؤید آن باشد.

این سوال، اعتراض نیست بلکه استفهام و برای درک حقیقت است.
بعلاوه، اگر اعتراض به معنای مصطلحش که در برخی روایات بیان شده را در نظر بگیریم با فراز «لا یعصون الله» منافات دارد.
البته این بحث نیز خودش میتواند محور بحثی مفصل و مجزا باشد.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;996705 نوشت:
لذا با استناد به کلام الهی:
"و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابى و استكبر و كان من الكافرین"
علت إبای شیطان از سجده می تواند کفر مضمر او و ظهور آن در جریان فرمان سجده بر آدم باشد.

بله، برخی همچون علامه در المیزان، به استناد ظاهر آیه و تعبیر کان، چنین احتمالی را داده اند.
ولی دقت کنید که چه این احتمال صحیح باشد و چه نباشد، بحث در این بود که چرا چنین کرد.
او چه کافر بود و چه نبوده، در آن هنگام جمال و جلال خداوند را دیده و قدرت خدا را چشیده.
اگر انسان گناه میکند و نافرمانی میکند میتوان توجیه کرد که او چیزی را هنوز به چشم خود ندیده و درک نکرده و فقط شنیده.
ولی شیطان(چه کافر بوده و چه نبوده) که این توجیه در موردش صحیح نیست.
او چرا نافرمانی کرد.
البته قبول دارم که کافر بودن زمینه را در نافرمانی بیشتر میکند ولی مسئله مهم در این میان اختیار و قدرت انتخاب است.
فرض کنید که پلیس، مجرمی را محاصره کرده است ولی هنوز او را دستگیر نکرده است.
قبل از اینکه کاملا شکست بخورد و دستگیر شود، در مقابل پلیس مقاومت میکند.
ولی همینکه اسلحه را بالای سر خود حس کرد یا متوجه شد که در تیررس پلیس است و کوچکترین حرکتی میتواند به نابودی اش بیانجامد، اینجا دیگر ریسک نمیکند.
حال بر اساس این تشبیه، سوال اینجا شکل میگیرد که شیطان که قدرت خدا را دیده و میداند که چه علم و قدرتی دارد چرا در مقابل دستورش سرپیچی کرد.

باسمه المؤمن

عرض سلام و ادب و تشکر از توضیحات حضرتعالی

صدیق;997014 نوشت:
وقتی معرفت کم باشد ولی اختیار نباشد و هوا و هوسی هم نباشد، باز هم خطا روی نمیدهد.

جنابعالی نقصان معرفت و تبعیت از هوی را زمینه ی عدم اطاعت و قدرت اختیار را مهمترین دلیل سرپیچی شیطان از

دستور خداوند دانستید.

نقصان شناخت مقام خلیفة اللهی آدم علیه السلام در فرشتگان نیز بود،اما تبعیت از هوی و قدرت اختیار خیر

حال این سؤال پیش می آید که اگر فرشتگان هم مانند شیطان اختیار داشتند(مهمترین علت سرپیچی به تعبیر حضرتعالی)

با توجه به زمینه ی نقصان معرفت؛آیا از دستور سجده سرپیچی می کردند؟

اگر خیر چه دلیلی مانع سرپیچی می شد؟و اگر بله،چه دلیلی؟

صدیق;997015 نوشت:
سوال اینجا شکل میگیرد که شیطان که قدرت خدا را دیده و میداند که چه علم و قدرتی دارد چرا در مقابل دستورش سرپیچی کرد.

چون شیطان خودش را از آدم برتر می دید(نقصان معرفت)

قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ

بعد از آن"ابی واستکبر و کان من الکافرین"

نمی فرماید یکون من الکافرین می فرماید کان من الکافرین،از کافران بود

اگر کان من الکافرین حال باشد معنا این می شود که تکبر کرد در حالیکه از کافران بود یک جورایی مثل اینکه بر طبق شاکله اش عمل کرد

"کل یعمل علی شاکلته"شاکله اش کفر بود پس بر طبق همان عمل کرد.

باسمه العلیم

صدیق;997015 نوشت:
او چه کافر بود و چه نبوده، در آن هنگام جمال و جلال خداوند را دیده و قدرت خدا را چشیده.
اگر انسان گناه میکند و نافرمانی میکند میتوان توجیه کرد که او چیزی را هنوز به چشم خود ندیده و درک نکرده و فقط شنیده.
ولی شیطان(چه کافر بوده و چه نبوده) که این توجیه در موردش صحیح نیست.
او چرا نافرمانی کرد.

شبیه به این داستان را درباره ی بلعم باعورا هم داریم،بلعم مؤمن بود،معرفت داشت،آیات الهی را دیده بود،قدرت خدا را می دانست و....

علت مهم انسلاخش از علم و معرفت،چه بود؟بله او به اختیار خود "اخلد الی الارض واتبع هواه"امّا اختیار وی را چه چیزی جهت داد؟

ماضی بعید : کان + قد + فعل ماضی
و گاهی : کان + فعل ماضی
و قبل اینها فعل ماضی امده است.

ابی و استکبر و کان من الکافرین

رویگرداند یا ابا کرد و تکبر ورزید و از کافرین گشت.

اگه اینطوری به آیه نگاه کنیم ، ماضی بعید نیست و شیطان قبلا کافر نبوده است. و ظاهر ایه و روایات نشان میدهد که شیطان مومن و صاحب مقام بوده است و سالها عبادت کرده است و فرشتگان را تعلیم داده است.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;997035 نوشت:
نقصان شناخت مقام خلیفة اللهی آدم علیه السلام در فرشتگان نیز بود،اما تبعیت از هوی و قدرت اختیار خیر

نقصان معرفت درشیطان، نسبت به خداوند متعال و نسبت خودش با ذات او بود.
او به واسطه این نقصان معرفت، گرفتار کبر و غرور شد(یا قبلش کافر شده بود)
ولی ملائکه چنین نقصانی نداشتند.
اگر هم نسبت به حضرت ادم به نوعی کم لطفی داشتند(همه انها یا برخی از انها)، ولی بالاخره نسبت به خداوندمتعال چنین دیدی نداشتند. به همین جهت همین که عتاب خداوندرا شنیدند، همگی به ضعف خود اعتراف کردند.

بنابراین
اولا: اصل اختیار داشتن ملائکه محل بحث است.
ثانیا: اینکه اختیار آنان از این قسم باشد که بتوانند کار خلاف انجام بدهند نیز محل بحث است.
ثالثا: حتی اگر اختیار انان به مانند انسان وجن باشد و بتوانند کار خلاف نیز انجام بدهند، آنان به جهت اینکه شهوت و هوا و هوس ندارند، انتخاب خلاف انجام ندادند. در این صورت، عصمت آنان را به واسطه علم و معرفتی میدانیم که نسبت به خود و واقعیت گناه و سرپیچی دارند.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;997035 نوشت:
چون شیطان خودش را از آدم برتر می دید(نقصان معرفت)
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ
بعد از آن"ابی واستکبر و کان من الکافرین"
نمی فرماید یکون من الکافرین می فرماید کان من الکافرین،از کافران بود
اگر کان من الکافرین حال باشد معنا این می شود که تکبر کرد در حالیکه از کافران بود یک جورایی مثل اینکه بر طبق شاکله اش عمل کرد
"کل یعمل علی شاکلته"شاکله اش کفر بود پس بر طبق همان عمل کرد.

گرامی من که عرض کردم بحث کفر را میدانم و قبول دارم ولی بحث در اصل عامل این انتخاب است.
اینکه کفر را عامل اصلی خصومت و لجاجت شیطان معرفی کنیم، درست مانند این است که عامل و علت اصلی دزدی کردن یک فقیر را فقرش معرفی کنیم یا فساد و بی بند و باری شخص پولدار را ثروتش بدانیم.
میدانید که اینها علت تامه نیستند بلکه معدات و زمینه چین ها هستند.
اینها اثر علت اصلی را بیشتر میکنند نه اینه خودشان علت اصلی باشند.
اگر این شخص کافر، اختیار نداشت، چنین انتخابی را نمیتوانستیم به او نسبت بدهیم.

البته احتمالا هر دو یک چیز رامیخواهیم بگوییم ولی با دو بیان.
بنده به علت قبل تر اشاره دارم و شما به علت نزدیکتر.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;997036 نوشت:
بله او به اختیار خود "اخلد الی الارض واتبع هواه"امّا اختیار وی را چه چیزی جهت

سلام
خوب مثالی زدید
عامل انتخاب او، هوا و هوس و دنیاپرستی بود نه کفر او
چراکه او از مقربان درگاه و مستجاب الدعوه شده بود و قطعا تا ان زمان کافر نبود.

[=microsoft sans serif]اما درمورد کان

حبیبه;997035 نوشت:
بعد از آن"ابی واستکبر و کان من الکافرین"
نمی فرماید یکون من الکافرین می فرماید کان من الکافرین،از کافران بود.
اگر کان من الکافرین حال باشد معنا این می شود که تکبر کرد در حالیکه از کافران بود یک جورایی مثل اینکه بر طبق شاکله اش عمل کرد

همانطور که قبلا نیز عرض کردم، کان در اینجا دریک تفسیرش به معنای گذشته است. یعنی شیطان از کافران بود.
و تفاسیر دیگری نیز هست که برای اطلاع از این اختلافها میتوانیدبه مفاتیح الغیب، ذیل ایه مراجعه کنید.

ولی کان به صورتهای مختلفی به کار میرود:
به معنای صار: کان من الکافرین: از کافران شد.(ر.ک: مجمع البیان، ج1، ص191)
برای بیان آینده: یخافون یوما کان شره مستطیرا.
برای بیان ماضی کذشته: کان فی المدینه تسعه رهط.
برای ببان حال: کنم خیر امه.(منتهی الارب)
گاهی ناقص می آید وگاهی تامه.
گاهی برای برای بیان دوام و استمرار: کان الله

[=microsoft sans serif]

TheExplorer;996768 نوشت:
جوابی که شما دادید به طور خلاصه این بود که شیطان مختار بود که راه خود را انتخاب کند! خب مگر ما خلاف این حرف زدیم؟

یا یکی از دوستان گفت شیطان معرفت کامل به انسان رو نداشت! مگه پرسیدیم که دلیل مخالفتش چی بوده؟ من چنین سوالی نپرسیدم... مسئله چرایی مخالفت شیطان نیست ... مسئله اینه که شیطان چطور جرئت کرد با خدایی که به عین الیقین بهش باور داره و باهاش صحبت کرد مخالفت کنه؟ آیا از این نترسید که به جهنم بره؟ این ترس مانع از مخالفتش نشد؟


باسلام
دوست عزیز
اینکه شیطان چرا مخالفت کرد، یک عامل دارد و یک زمینه.
عامل اینکه مخالفت کرد، هوا و هوس و داشتن اختیار بود.
زمینه اینکه مخالفتش را بروز داد، کامل نبودن معرفت او و یا حتی کفر سابق و درونی او بود.
این بدان معناست که او به واسطه نداشتن معرفت کامل از خداوند(و احتمالا کفر و نفاقش) نتوانست از آن معرفتی که نصیبش شده بود بهره ببرد و به همین جهت به جای آنکه از عقلش تبعیت کند و تکبر نورزد، از هوا و هوسش تبعیت کرد و به آن سرنوشت دچار شد.
اما اگر شیطان، هوا و هوس نداشت و یا اختیار نداشت، حتی عدم معرفت نیز نمیتوانست او را به سمت کفر و عصیان ببرد.

معرفتی که شیطان در طول سالها همنشینی با ملائکه نصیبش شده بود، نتوانست کمکش کند چرا که فرض کنید شما خدای ناکرده دستتان در آتش بسوزد. حال بعد از اینکه دستتان را بیرون میکشید، دوباره اختیار دارید و به همین جهت، اگر مثلا لب تاب شما در آتش بیفتد، با اینکه دقیقه ای پیش دستتان در آتش سوخته بوده و به نحو دقیق آنرا چشیده بودید، باز هم اختیار دارید و ممکن است دستتان را در اتش ببرید و درد و رنج ناشی از سوختن را تحمل کنید تا وسیله تان نسوزد.

بنابراین
معرفت، تا زمانی که اختیار وجود داشته باشد، تضمین کننده عملکرد نیست.
به همین جهت است که میگوییم گرچه ائمه(به واسطه اعمال نیک اختیاری به جائی رسیده اند که باطن عمل زشت را میبینند) ولی این دیدن جلوی اختیار آنان را نمیگیرد و ایشان کماکان میتوانند برخلاف معرفت خود عمل کنند.

پرسش:چرا شیطان با اینکه هم کلام خدا بود، فرشتگان رو دید، بهشت رو دید، هزاران چیز ماورالطبیعه و غیرمادی که ما انسان ها نبینیم رو دید، به خدا پشت کرد و جهنم را به جان خرید؟ یعنی شیطان از قدرت خدا نمی ترسد که اینگونه انسان ها را می فریبد و خود را در جایگاه قعر جهنم قرار میدهد؟!

پاسخ:
پیش از پاسخ لازم است به یک سری نکات توجه کنیم.

نخست. شیطان از اجنبه بوده است.
مخلوقات خداوند از اقسام مختلفی هستند. برخی جمادند، برخی نبات، برخی حیوان، برخی انسان، برخی جن، برخی فرشته و ... بر اساس نص قران کریم، شیطان از جمله اجنه بوده است. آنجا که خداوند متعال میفرماید:
«إِبْليسَ كانَ‏ مِنَ‏ الْجِنِ‏ »(1)
«ابلیس از اجنه بود»

دوم. انسان وجن، مختار است.
سیستم رفتاری موجودات جهان، به صورتی است که برخی از آنها اعمال و رفتار خود را خود انتخاب میکنند. این گروه، بر اساس تصورات و امیالی که دارند، تفکر کرده و آنچه مطابق با میل خود هست، انتخاب میکنند. اما برخی دیگر از موجودات هستند که کارهای خود را بر اساس غریزه یا آنچه خداوند برایشان قرار داده است، انجام میدهند.
چیزی شبیه سخت افزارهایی که با یک برنامه از پیش مشخص شده رفتار میکنند و از خود اراده ای ندارند.در قران کریم آیات متعددی است که نشان دهنده اختیار انسان و قدرت انتخاب او در کارهایش است. به همین جهت است که برای انسان و جن، پیامبر فرستاده میشود:
يا مَعْشَرَ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ »(2)
«ای گروه جن و انس، آیا رسولان من به سوی شما نیامدند...»

بهشت و جهنم دارند:
«لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ »(3)
«به یقین گروه زیادی از جن و انس را برای دوزخ افریدیم»

سوم. لازمه وجودی موجود مختار، حق انتخاب و احتمال اشتباه و خطا و در نتیجه معصیت است.
موجودی که به انتخاب خود رفتار عمل، در مقابل دستورات دیگران و حتی خداوند متعال که خالق و پروردگارش است، کاملا ممکن است مطابق با دستورات او عمل کند یا اینکه اشتباه کند.این مسئله، لازمه انتخاب است و هیچ گریزی از آن نیست.

چهارم. مخاطب دستور خداوند، دو دسته موجود بودند.
یک گروه، فرشتگان بودند.در کنار آنان، شیطان قرار داشت که گرچه از فرشتگان نبود، ولی به جهت عبادات زیادی که انجام داده بود، درکنار آنان قرار گرفته بود و مخاطب دستور خداوند در سجده بر حضرت آدم بود. دسته اول، هیچ قدرت انتخابی نداشتند. هرچه خداوند دستور میدهد را بدون هیچ تامل و فوت وقتی به درستی انجام میدهند.
اما شیطان از اجنه و دارای قدرت انتخاب بود.

پنجم. موجود مختار در هرکجا و تا هر زمان که مختار باشد، کارهایش را به اقتضای اختیار خودش انجام میدهد.
حتی اگربهشت و جهنم را نیز دیده باشد، باز هم احتمال خطا و معصیت در کارهایش وجوددارد.به همین جهت است که خداونددر پاسخ کسانی که سکرات موت را دیده و قدرت خداوند را چشیده و با تمام وجود متوجه شده که حیات انسان منحصر در حیات دنیوی نیست، درخواست بازگشت دارند، میفرماید:
«حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها»(4)
«تا آنکه مرگ یکی از ایشان برسد، آن وقت میگوید پروردگارا مرا برگردانید تا شاید عملهای صالح کنم و انچه را نکرده ام جبران نمایم، حاشا این سخنی است که او میزند»

در این آیه شریفه به نکاتی اشاره شده که دو نکته آن در اینجا برای بحث ما مفید است.نخست اینکه آنان با اینکه به چشم دل و با یقین کامل، اشتباه بودن تصورات قبلی خود و مشکلات بعد از مرگ را دیده اند، با این حال، هنوزهم با قطعیت برنامه آینده خود را در صورت بازگشت به دنیا بیان نمیکنند. به همین جهت، خداوند متعال از زبان آنان واژه لعلی را استفاده میکند. این نشان میدهد که خود انسان نیز میداند که اگر دوباره به دنیا بازگردد و زرق و برق مادیات را ببیند باز هم احتمالا وسوسه میشود و باز هم معصیت میکند.(5) به همین جهت خداوند متعال نیز درپاسخ این درخواست، ادعایی پوچ وبی اساس است و اگر آنان باز گردند باز هم همان برنامه و روش پیشین خود را در پیش خواهندگرفت. به همین جهت این درخواست را اجابت نمیکند(6)

بنابر این نکات مشخص میشود که چرا شیطان که قدرت خداوندرا دیده، باز هم معصیت کرده و اطاعت او را نمیکند.دلیلش، در وجود اختیار و قدرت انتخاب اوست. خداوند متعال، به موجودات مختار تا زمانی حق انتخاب و قدرت انتخاب میدهد تا عمل نیک انجام دهند. شیطان نیز از این قاعده مستثنی نیست. این در مورد علت این طغیان است.
ولی اینکه چرا این انتخاب اشتباه را انجام داد، این بازگشتش به نقصان معرفت و اگاهی حضوری او است.چنانکه شیطان به واسطه عبادات طولانی ای که کرده بود، دارای مقامی والا شده بود تا جائی که در بین ملائکه مورد خطاب خداوند قرار گرفت و مامور به سجده بر آدم ع شد. اما این معرفت، زمانی که ناقص باشد و نهادینه نشده باشد، میتواند زائل بشود و در لغزشگاه ها کمکی به انسان نمیکند. به همین جهت است که میبینیم او
اولا: تکبر ورزیده و خود را برتر از آدم ع می یابد. حال انکه اگر کسی معرفتش کامل شود، خود را تنها بنده می یابد نه بیشتر:«
انا خیر منه»(7)
ثانیا: گمراهی خود را به خداوند نسبت میدهد:«
فَبِما أَغْوَیْتَنی»(8)
ثالثا: خداوند را تهدید به گمراه کردن بندگانش میکند:«من بر سر راه مستقیم تو، در کمین آنان خواهم نشست»(9)

این وضعیت شبیه شخصی است که خداوند متعال آیات خویش را به او تعلیم داد و به او معرفت نسبتا بالایی نسبت به خودش داد، ولی با این حال، او دنباله رو شیطان شد:
«و اتل عليهم نبا الذى اتيناه اياتنا فانسلخ منها فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين* و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث ذلك مثل القوم الذين كذبوا باياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفكرون»(10)
میبینید که او نیز مانند شیطان، با وجود معرفتی که نسبت به خداوند داشت، ولی باز هم مسیر دیگری را انتخاب کرد و به خودش ستم کرد و آیات الهی راتکذیب کرد.

پی نوشتها:
1. سوره کهف، آیه50
2. سوره انعام،آیه 130
3.سوره اعراف،آیه 179
4. سوره مومنون،آیه 99
5. تفسیر نمونه، ج14، ص313
6.تفسیر نمونه، ج14، ص314
7.سوره اعراف،آیه 12
8.سوره اعراف،آیه 16
9. سوره اعراف،آیه 16
10.سوره اعراف،آیات 175و 176


موضوع قفل شده است