جمع بندی تفاوت «من» با «دیگر»ی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت «من» با «دیگر»ی

سلام.وقت به خیر.

تفاوت منی که هستم با اینکه دیگری نیستم در چیست؟؟
این من ،نفس من است با روح یا ذاتم؟
تفاوت این ها در چیست؟
قبل اینکه خدا همه انسان ها را بیافریند و ذره ای بیش نبودند،نعوذبالله آیا این من بود و روح نداشت یا کلا خدا از هیچ آدم را آفرید؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و ادب

مقدمه؛ منظور از ذات، ماهیت انسان یا همان جنس و فصل اوست. از دیدگاه منطق دانان، انسان حیوان ناطق است، البته برخی فلاسفه فصل انسان را «تاله» دانسته اند؛ بر این اساس، انسان موجودی زنده است که پرستش ذاتی اوست، یا تفکر و نطق ذاتی اوست؛ بنابراین جنس و فصل انسان یا ذاتیات او باعث تشکیل ذات یا ماهیت او می گردد. مراد از نفس(در مورد انسان) نیز موجود مجردی است که به بدن مادی تعلق گرفته و به تدبیر آن مشغول شده باشد.(1)
منظور از روح نیز موجود مجرد است. بر این اساس، تفاوت نفس و روح در حیثیت نگاه به آنهاست که اگر با توجه به تعلق آن به بدن باشد، نفس خواهد بود و اگر بدون این لحاظ باشد، روح است. پس ایندو تفاوتی نداشته و صرف لحاظ دوگانه آنها را به دو عنوان تبدیل کرده است.
با توجه به مقدمه مذکور و تعریف این موارد، تفاوت و اشتراک آنها نیز روشن شد.

پی نوشت:
1. آشتيانى، سيد جلال‏الدين، (1381)، شرح بر زاد المسافر، سوم، قم، دفتر تبلیغات ، ص34.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
تفاوت انسان با دیگری

فلاسفه از این تفاوت به «تشخص» یاد کرده اند. تشخص در بین ایشان ملاکهای متفاوتی دارد و برخی هم این مفهوم را با «تمایز» خلط کرده اند. منظور از تشخص، ویژگی ای است که مانع صدق یک موجود بر دیگر افراد شود؛ به عبارت دیگر مانع شرکت پذیری او با دیگران گردد.(1) اما تمایز با مفاهیم کلی هم حاصل شده و مانع از اشتراک با غیر نمی شود. فلاسفه متقدم مانند ابن سینا، تشخص خداوند را به ذاتش، ملائکه را به لوازم ذاتی و موجودات مادی را به اعراض آنها دانسته اند.(2) البته این دیدگاه توسط دیگران مورد نقد واقع شده است که عواضی مانند رنگ و قد و ... صرفا باعث تمایز می شوند نه تشخص؛ چرا که این عواض مفاهیم کلی هستند و بالاخره قابل صدق بر افراد متعددی می باشند.

ملاصدرا ملاک تشخص انسان و دیگر موجودات را نحوه وجود خاص آنها می داند.(3) به صورتی که هر موجودی با توجه به شدت و ضعفی که دارد، نحوه ای از وجود را به خود اختصاص داده و بر همین اساس نیز از دیگر موجودات تشخص پیدا کرده و جدا می شود. بنابراین با خلق شدن من و شما، این تشخص نیز حاصل می شود.

پی نوشت ها:
1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج2، ص10.
2. ابن سينا، (1371)، المباحثات، اول، قم، بیدار ، ص181.
3. صدر المتالهین، (1981)، ج2، ص10.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
تمایز قبل از خلق انسان ها

بر اساس تفکر فلاسفه ای مانند ملاصدرا انسان «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است(1)؛ یعنی زمانی که متولد می شود، جسمانی بوده و در یک مسیر صعودی به موجودی ابدی و روحانی تبدیل می شود. از دید ایشان قبل از وجود مادی و جسمانی انسان در این دنیا، ذات انسان ها به صورت جمعی وجود داشته اند و با وجود مادی خود، تشخص پیدا می کنند و از این به بعد فردانیت و تشخص خود را حفظ می کنند.

در بحث امکان خلق روح قبل از بدن نیز بحث های مفصلی بین فلاسفه و متکلمان صورت گرفته است و برخی معتقد به خلق متقدم روح بر بدن شده و برخی مانند صدرا نیز متعقد به خلق روح به همراه بدن شده اند. البته در این زمینه روایاتی دال بر خلق پیشین روح بر بدن وجود دارد، مانند «خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَيْ‏ عَامٍ‏»؛ ارواح شیعیان ما دو هزار سال قبل از بدنهای ایشان خلق شده اند.(2) که البته کسانی مانند ملاصدرا که معتقد به خلق روح با بدن هستند، چاره ای جز تاویل این روایات به وجود جمعی نداشته اند.

در هر حال چه ارواح قبل از بدن خلق شده باشند و چه بعد از بدن، تشخص و تمایز آنها به همان وجود خاص آنها خواهد بود، به طوری که به صرف تحقق یک روح، تشخص پیدا کرده و با دیگر ارواح تمایز خواهد داشت، همانند ملائکه که از سنخ مجردات هستند و در عین حال از هم تمایز دارند.

پی نوشت ها:
1. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج8، ص393.
2. برقى، احمد بن محمد بن خالد، (1371)، المحاسن، دوم، قم، دار الكتب الإسلامية، ج1، ص135.

[/]

عامل;996148 نوشت:
ملاصدرا ملاک تشخص انسان و دیگر موجودات را نحوه وجود خاص آنها می داند.(3) به صورتی که هر موجودی با توجه به شدت و ضعفی که دارد، نحوه ای از وجود را به خود اختصاص داده و بر همین اساس نیز از دیگر موجودات تشخص پیدا کرده و جدا می شود. بنابراین با خلق شدن من و شما، این تشخص نیز حاصل می شود.

سلام علیکم

استاد منظور این است که وجود در تمام مصادیق نوع انسان , اشتدادی است و این شدت و ضعف علت تشخص و تکثر است و ماهیت در نوع بشر تحت این تکثر وجود اعتبار شده و عوارض پذیرفته ؟

[="Tahoma"][="Black"]سلام

فاتح;996175 نوشت:
استاد منظور این است که وجود در تمام مصادیق نوع انسان , اشتدادی است و این شدت و ضعف علت تشخص و تکثر است و ماهیت در نوع بشر تحت این تکثر وجود اعتبار شده و عوارض پذیرفته ؟

بر اساس وحدت تشکیکی، هر موجودی مرتبه ای از وجود را به خود اختصاص داده و همین مرتبه سبب تشخص او شده است و ماهیت او در حقیقت حدود و نداشته های اوست و از آنجایی که ماهیت یک امر مبهم و کلی است، قابلیت برای تشخص را ندارد البته تمایز می تواند ایجاد کند، مثلا نوع نداری یک موجود با نداشته های دیگری تفاوت دارد.
بنابراین هم وجود و هم ماهیت سبب تخصص می شوند اما فقط وجود است که باعث تشخص می گردد. به همین دلیل فلاسفه برای تخصص وجود، سه راه بیان کرده اند: تخصص حقیقت وجود به نفس ذات خود، تخصص وجود به مراتب آن، تخصص وجود با اضافه شدن به ماهیت های گوناگون.(طباطبایی، بدایه الحکمه، ص26)
[/]

عامل;996279 نوشت:
سلام

بر اساس وحدت تشکیکی، هر موجودی مرتبه ای از وجود را به خود اختصاص داده و همین مرتبه سبب تشخص او شده است و ماهیت او در حقیقت حدود و نداشته های اوست و از آنجایی که ماهیت یک امر مبهم و کلی است، قابلیت برای تشخص را ندارد البته تمایز می تواند ایجاد کند، مثلا نوع نداری یک موجود با نداشته های دیگری تفاوت دارد.
بنابراین هم وجود و هم ماهیت سبب تخصص می شوند اما فقط وجود است که باعث تشخص می گردد. به همین دلیل فلاسفه برای تخصص وجود، سه راه بیان کرده اند: تخصص حقیقت وجود به نفس ذات خود، تخصص وجود به مراتب آن، تخصص وجود با اضافه شدن به ماهیت های گوناگون.(طباطبایی، بدایه الحکمه، ص26)

سلام و سپاس از استاد گرامی

پس تمایز ماهیت ، علت تشخص مصادیق ذیل یک نوع نمیشود و تشخص یک امر وجودی است . حال سوال اینجاست که ماهیت یک امر اعتباری است ، یک امر اعتباری علت وجود تمایز ( وجود بعنوان یک امر اصبل ) بین افراد یک نوع میتواند بشود ؟
به بیان دیگر آیا این تخصص و تمایز در ماهیت افراد تخصصی وجودی است ؟

[="Tahoma"][="Black"]سلام علیکم
از بابت دیر شدن پاسخ عذر خواهی می کنم@};-

فاتح;996289 نوشت:
آیا این تخصص و تمایز در ماهیت افراد تخصصی وجودی است ؟

با توجه به اینکه هر وجودی اضافه به ماهیت خاصی می شود(به استثناء واجب متعال) و هر ماهیتی با ماهیت دیگر تفاوت و تمایز دارد، وجودی هم که به ماهیت اضافه می شود، تخصص و تمایز پیدا می کند.
اما در این مورد که ماهیت یک امر اعتباری و ذهنی است، آیا می تواند سبب تمایز حقیقی و خارجی شود؟ از عبارت علامه طباطبایی که در پست پیشین خدمت شما عرض شد، بر می آید که تمایز به سبب ماهیت، یک تمایز ذهنی و اعتباری است نه تمایز عینی و خارجی. چرا که عروض وجود بر ماهیت در ذهن اتفاق می افتد و در خارج ما یک چیز بیشتر نداریم، پس تمایز به سبب ماهیت نیز باید ذهنی و مفهومی باشد.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]
پرسش:
تفاوت و تمایز انسان از دیگران، قبل و بعد از خلقت او در چیست؟

پاسخ:
مقدمه؛ منظور از ذات، ماهیت انسان یا همان جنس و فصل اوست. از دیدگاه منطق دانان، انسان حیوان ناطق است، البته برخی فلاسفه فصل انسان را «تاله» دانسته اند؛ بر این اساس، انسان موجودی زنده است که پرستش، ذاتی اوست، یا تفکر و نطق، ذاتی اوست؛ بنابراین جنس و فصل انسان یا ذاتیات او باعث تشکیل ذات یا ماهیت او می گردد. مراد از نفس(در مورد انسان) نیز موجود مجردی است که به بدن مادی تعلق گرفته و به تدبیر آن مشغول شده باشد.(1) منظور از روح نیز موجود مجرد است. بر این اساس، تفاوت نفس و روح در حیثیت نگاه به آنهاست که اگر با توجه به تعلق آن به بدن باشد، نفس خواهد بود و اگر بدون این لحاظ باشد، روح است. پس ایندو تفاوتی نداشته و صرف لحاظ دوگانه آنها را به دو عنوان تبدیل کرده است. با توجه به مقدمه مذکور و تعریف این موارد، تفاوت و اشتراک آنها نیز روشن شد.

در مورد تمایز پس از خلقت که فلاسفه از این تفاوت و تمایز به «تشخص» یاد کرده اند. تشخص در بین ایشان ملاکهای متفاوتی دارد و برخی هم این مفهوم را با «تمایز» خلط کرده اند. منظور از تشخص، ویژگی ای است که مانع صدق یک موجود بر دیگر افراد شود؛ به عبارت دیگر مانع شرکت پذیری او با دیگران گردد.(2) اما تمایز با مفاهیم کلی هم حاصل شده و مانع از اشتراک با غیر نمی شود. فلاسفه متقدم مانند ابن سینا، تشخص خداوند را به ذاتش، ملائکه را به لوازم ذاتی و موجودات مادی را به اعراض آنها دانسته اند.(3) البته این دیدگاه توسط دیگران مورد نقد واقع شده است که عواضی مانند رنگ و قد و ... صرفا باعث تمایز می شوند نه تشخص؛ چرا که این عواض مفاهیم کلی هستند و بالاخره قابل صدق بر افراد متعددی می باشند.

ملاصدرا ملاک تشخص انسان و دیگر موجودات را نحوه وجود خاص آنها می داند.(4) به صورتی که هر موجودی با توجه به شدت و ضعفی که دارد، نحوه ای از وجود را به خود اختصاص داده و بر همین اساس نیز از دیگر موجودات تشخص پیدا کرده و جدا می شود. بنابراین با خلق شدن من و شما، این تشخص نیز حاصل می شود.
اما در مورد تمایز قبل از خلق انسان ها، بر اساس تفکر فلاسفه ای مانند ملاصدرا انسان «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است(5)؛ یعنی زمانی که متولد می شود، جسمانی بوده و در یک مسیر صعودی به موجودی ابدی و روحانی تبدیل می شود. از دید ایشان قبل از وجود مادی و جسمانی انسان در این دنیا، ذات انسان ها به صورت جمعی وجود داشته اند و با وجود مادی خود، تشخص پیدا می کنند و از این به بعد فردانیت و تشخص خود را حفظ می کنند.

در بحث امکان خلق روح قبل از بدن نیز بحث های مفصلی بین فلاسفه و متکلمان صورت گرفته است و برخی معتقد به خلق متقدم روح بر بدن شده و برخی مانند صدرا نیز متعقد به خلق روح به همراه بدن شده اند. البته در این زمینه روایاتی دال بر خلق پیشین روح بر بدن وجود دارد، مانند «خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَيْ‏ عَامٍ‏»؛ ارواح شیعیان ما دو هزار سال قبل از بدنهای ایشان خلق شده اند.(6) که البته کسانی مانند ملاصدرا که معتقد به خلق روح با بدن هستند، چاره ای جز تاویل این روایات به وجود جمعی نداشته اند.

در هر حال چه ارواح قبل از بدن خلق شده باشند و چه بعد از بدن، تشخص و تمایز آنها به همان وجود خاص آنها خواهد بود، به طوری که به صرف تحقق یک روح، تشخص پیدا کرده و با دیگر ارواح تمایز خواهد داشت، همانند ملائکه که از سنخ مجردات هستند و در عین حال از هم تمایز دارند.

پی نوشت ها:
1. آشتيانى، سيد جلال‏الدين، (1381)، شرح بر زاد المسافر، سوم، قم، دفتر تبلیغات ، ص34.
2. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج2، ص10.
3. ابن سينا، (1371)، المباحثات، اول، قم، بیدار ، ص181.
4. صدر المتالهین، (1981)، ج2، ص10.
5. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج8، ص393.
6. برقى، احمد بن محمد بن خالد، (1371)، المحاسن، دوم، قم، دار الكتب الإسلامية، ج1، ص135.
[/]

موضوع قفل شده است