جمع بندی نیچه و « ابر انسان »

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیچه و « ابر انسان »

منظور نیچه از ابرانسان چیست؟ موجودی غیرانسانی است یا انسانی با خصایص غیرانسانی؟! چگونه ابرانسان و خواست و اراده و قدرتش جایگزین خداوند و خواست و اراده و قدرتش میشود؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

احمدصابری;993787 نوشت:
منظور نیچه از ابرانسان چیست؟ موجودی غیرانسانی است یا انسانی با خصایص غیرانسانی؟!

باسلام

ابر انسان از مباحث بنیادی در اندیشه نیچه است که در عین اصولی بودن دارای ابهام هایی نیز هست.
برای فهم این بحث، ابتدا لازم است اقسام انسان از دیدگاه نیچه را بیان کنیم.
نیچه به دنبال ترسیم وضعیت فعلی دنیایی که در آن زندگی میکرد، انسانها را بر چهار نوع تقسیم میکند:

[=microsoft sans serif]نخست. انسانی بسیار انسان: این قبیل از انسانها، غرق در روزمرگی، با افق نگاهی محدود، آویخته به ارزش های از اعتبار ساقط شده، اسیر سنتهای پوسیده و باورهای عامیانه، قانع به آسودگی و مقاوم در برابر تحول و همواره منفعل و فرمان پذیر است. این انسان، بیماری زمین است و باید بر او غلبه کرد.(نیچه، چنین گفت زرتشت/ کتابی برای همه کس و هیچ کس، ترجمه دارویش آشوری، تهران، نشر آگه، 1389ب، 145)

دوم. واپسین انسان: زشت ترین گونه انسان در نگاه نیچه، این قسم از انسان است که لابالی بی قید و بدی است که فقط به دنبال اباحی گری است. او با انگاره "مرگ خدا" با شادمانی از نبود سروری متوقع و شاهدی مزاحم، مانعی بر سر راه ارضای بی حدو و مرز ابتدئی ترین و حیوانی ترین امیال خود نمی بیند. به نظر نیچه، این انسان نه تنها از نبود خدا استفاده میکند بلکه چه بسا خود او قاتل خدا باشد چرا که او به دنبال آن است که کسی نباشد که او را بپاید و زشتی ها و پستی کارهای او را ببیند.(همان، 285)

سوم. انسان والا: پس از اینکه انسان در مسیر فرورفتن در امیال حیوانی به نهایت درجه خود رسید، سر بر می آورد و به برتری و فرارفتن از حیوانیت حرکت میکنند. در این سیر صعودی، انسان والا شکل میگیرد. انسان والا، خود را قربانی ابر انسان میکند. او روی از ارزشهای مرسوم روزگار برتافته است ولی همچنان معیارها و هنجارهای اخلاقی خاصی را محترم میشمارد و همین مانع کاملتر شدنش است. او علیرغم اگاهی از فقدان خدا، همچنان هب گونه ای رفتار میکند که گویی خدا زنده است. با وجود عدم اعتقاد به خدا، همچنان به شیطان باور دارد.(همان، ص30)

چهارم. ابر انسان: ابر انسان، والاترین انسان در تصور نیچه است که غایت کمال بخشی انسانی است. این انسان، دارای یک سری ویژگی هاست.

[=microsoft sans serif]مهمترین آنها عبارتند از:
الف. ازادی: این مفهوم به معنای نفس تسلط اغیار است به معنای خویشتن را تحقق بخشیدن و نقش خویش را بر زندگی حک کردن و سرنوشت خود را آفریدن. قدرت داشتن بر عمل نه بر عکس العمل. طغیان در برابر ارزشهای زمانه و خود را از یوغ هنجارهای دیگران رهانیدن.(نیچه، سپیده دمان، ترجمه علی عبداللهی، تهران، انتشارات جامی، 1380، ص39)

ب. آفریدن آرمان ها و هنجارهای تازه: با انگاره نفی هنجارهای کنونی و آزادی مطلق ابر انسان از هرگونه اطاعت از دیگران، ابر انسان باید به دنبال ساختن و آفرینش هنجارهای خویش باشد. او مسئول معنا بخشیدن به زمان و زمین و زندگی، و رهایی بخشیدن آدمی از برهوت پوچی وبی معنایی است. البته نه بدین معنا که او را به جایی دیگر رهنمون کند و به دنبال یافتن غایتی باشد که تاکنون وعده آن داده میشده است بلکه او خودش "غایت ساز" است نه "یابنده غایت".(نیچه، 1389، 213)

[=microsoft sans serif]ج. ویرانی ارزشهای کهن: باز هم به دنبال انگاره هایی که در مورد ابر مرد گفته شد، این برترین انسان، یک سری اموری که تاکنون برای انسان ارزش شمرده میشد را باید کنار بگذارد. ارزشهایی که در مسیحیت بیشتر به چشم میخورد و از مبانی تفکر آخرت گرایی و دنیاگریزی مرسوم در آن است. مفاهیم فریبنده ای که تاکنون در صدر آرمان های اخلاقی بشر بوده اند از قبیل خوش بختی، فضیلت، عدالت، عقل، ترحم.(نیچه، چنین گفت زرتشت، 103؛ همو، فراسوی نیک وبد/درآمدی بر فلسفه اینده، ترجمه سعید فیروزآبادی، تهران، انتشارات جامی، 1389 ، 222)

د. ستیز با مسیحیت: نیچه سرچشمه تمام مشلکات انسان کنونی که ابرمرد باید با آن مقابله کند را مسیحیت میداند، آن هم به دلیل دنیاگریزی و آخرت گرایی ای که موجب نفی و انکار حیات این دنیایی میشود. او مسیحیت را محکوم میکند زیرا کلیساهای مسیحی با توطئه نهانی خود، هر ارزشی را به غیر ارزش بدل کرده اند. این دین، با وضع احکامی خشک و بی انعطاف، راه را بر کنش مندی آدمی سد کرده و او را به مطیعی محض و بی چون و چرا بدل ساخته است.(نیچه، سپیده دمان، 104)

ه. فرارفتن از نیک و بد: ابر انسان به دنبال ان است که اخلاق توده را تا فراسوی نیک و بد اعتلا بخشد. البته این فرارفتن به معنای افتادن در ورطه کام جویی های حیوانی و شهوت رانی نیست بلکه به معنای ازادی از مفاهیم خیر وشر اخلاق سنتی است. پاکدامی این انسان به اقتضای طبع شریف و ازاده اوست که بر آمده از استعداد و توان ذاتی او در فرمان راندن بر خویش است. (همو، فراسوی نیک و بد، 213)

حال باتوجه به این نکات، میتوان به دو سوال مطرح شده پرداخت.

[=microsoft sans serif]سوال نخست. ابر انسان کیست و چه خصوصاتی دارد.
در مورد این سوال لازم است بدانیم که با وجود خصوصیاتی که در مورد ابر انسان گفته شد، هنوز ابهام های زیادی در مورد این ایده وجود دارد. ابهامهایی از قبیل:
سنخ ابر انسان چیست؟ از جنس بشر است یا از سنخی دیگر؟
اگر انسان است، مصداق او کیست و ایا ما به ازای عینی داردیا خیر؟
آیا تاکنون مصداقی برای آن آمده است یا در آینده خواهد آمد؟
آیا یک مفهوم کلی و به اصطلاح یک نوع است که مصادیق متعددی میتواند داشته باشد یا اینکه یک فرد بیشتر ندارد.
اینها از مباحث مهم و بنیادی در مورد ابر انسان است که در اندیشه نیچه به ابهام واگذار شده است و نمیتوان برای آن پاسخی یافت.
او گاه ابرانسان را شبه خدا و در رده خدایان میشمارد(نیچه، چنین گفت زرتشت، 205) و گاهی جایگزین نیچه برای "مسیح نجات بخش"( استنلی روزن، نقاب روشنگری، زرتشت نیچه، ترجمه داریوش نوری، تهران، نشر مرکز، 1388، 337)
گاه آن را استعاره ای برای این نوع انسان برتر میداند که تحت شرایطی متفاوت از شرایط انسان متوسط ظهور میکند(نیچه، اراده قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران، انتشارات جامی، 1386، 668)
بدین سان نمیتوان به اسانی در مورد چیستی دقیق ابر انسان از دید نیچه به نتیجه رسید.

[=microsoft sans serif]سوال دوم، چگونه ابر انسان جانشین خداوند میشود.
اما پاسخ این سوال تقریبا در مباحثی که گفته شد روشن است.
به نظر نیچه، نه تنها انسان امروزی به فقدان خدا باور یافته است بلکه باید تمام آنچه او را به ورطه بدبختی رسانده کنار بگذارد.
بدین سان باید اخلاق متعارف و بایسته های اخلاقی متعارف و رایج را طرد کرده و خود بنیانگذار هنجارهای اخلاقی جدیدی باشد که او را از هرگونه بردگی برهاند.
بنابراین مشخص میشود که چطور ابر انسان در این طرز تفکر، جانشینی خدایی میشود که به نظر گوینده آن وجود نداشته است.

صدیق;994085 نوشت:
[=microsoft sans serif]سوال نخست. ابر انسان کیست و چه خصوصاتی دارد.
در مورد این سوال لازم است بدانیم که با وجود خصوصیاتی که در مورد ابر انسان گفته شد، هنوز ابهام های زیادی در مورد این ایده وجود دارد. ابهامهایی از قبیل:
سنخ ابر انسان چیست؟ از جنس بشر است یا از سنخی دیگر؟
اگر انسان است، مصداق او کیست و ایا ما به ازای عینی داردیا خیر؟
آیا تاکنون مصداقی برای آن آمده است یا در آینده خواهد آمد؟
آیا یک مفهوم کلی و به اصطلاح یک نوع است که مصادیق متعددی میتواند داشته باشد یا اینکه یک فرد بیشتر ندارد.
اینها از مباحث مهم و بنیادی در مورد ابر انسان است که در اندیشه نیچه به ابهام واگذار شده است و نمیتوان برای آن پاسخی یافت.
او گاه ابرانسان را شبه خدا و در رده خدایان میشمارد(نیچه، چنین گفت نیچه، 205) و گاهی جایگزین نیچه برای "مسیح نجات بخش"( استنلی روزن، نقاب روشنگری، زرتشت نیچه، ترجمه داریوش نوری، تهران، نشر مرکز، 1388، 337)
گاه آن را استعاره ای برای این نوع انسان برتر میداند که تحت شرایطی متفاوت از شرایط انسان متوسط ظهور میکند(نیچه، اراده قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران، انتشارات جامی، 1386، 668)
بدین سان نمیتوان به اسانی در مورد چیستی دقیق ابر انسان از دید نیچه به نتیجه رسید.

درود و تشکر از شما

فهم من از نیچه چنین بود که او همچون سایر اگزیستانسیالیست ها قائل به انسانیت مشترک میان انسانها نیست و به همین جهت، اخلاق و حقیقت مشترک را نفی میکند.

به تعبیر خودش، ابرانسان اصل نجات بخشی است که زرتشت خیالیش به او آموخت. در کتاب چنین گفت زرتشت، بعد از این که میگوید ابرانسان را از زرتشت آموختم، فورا میگوید: من ابرانسان را از راه برگرفتم و این را که انسان چیزی است که بر او چیره باید شد ... که انسان پلی است نه غایتی... و باید انسان بیاموزد که همه امکانات متفرقش را گردهم آورده و بیافریند و بگوید من چنین میخواهم و اراده میکنم.(صص214-215)

بنابراین، ظاهرا تعابیر شبه خدا و نجات بخشی، از سنخ الوهیت یا نبوت نیست.

با برداشتم موافقید که ابرانسان یکی از ماست؟ شاید نتوان گفت ابرانسان از سنخ انسان هست چرا که نیچه قائل به انسانیت مشترک نیست. ظاهرا ابرانسان یکی از ماست که بر انسانیت مشترک خیالی غلبه میکند و امکانات حقیقی وجودی خودش را پیدا میکند و بیرحمانه برای پیشبردش اقدام میکند. میخواهم مطمئن بشم برداشتم درست است؟

صدیق;994086 نوشت:
[=microsoft sans serif]سوال دوم، چگونه ابر انسان جانشین خداوند میشود.
اما پاسخ این سوال تقریبا در مباحثی که گفته شد روشن است.
به نظر نیچه، نه تنها انسان امروزی به فقدان خدا باور یافته است بلکه باید تمام آنچه او را به ورطه بدبختی رسانده کنار بگذارد.
بدین سان باید اخلاق متعارف و بایسته های اخلاقی متعارف و رایج را طرد کرده و خود بنیانگذار هنجارهای اخلاقی جدیدی باشد که او را از هرگونه بردگی برهاند.
بنابراین مشخص میشود که چطور ابر انسان در این طرز تفکر، جانشینی خدایی میشود که به نظر گوینده آن وجود نداشته است.

سلام...می تونم بپرسم، دیدگاه نیچه در مورد اختیار داشتن یا نداشتن انسان چی بوده؟انسان رو صاحب اختیار و آزاد می دونسته؟یا جبر رو حاکم می دونسته بر انسان؟؟؟

احمدصابری;994354 نوشت:
با برداشتم موافقید که ابرانسان یکی از ماست؟ شاید نتوان گفت ابرانسان از سنخ انسان هست چرا که نیچه قائل به انسانیت مشترک نیست. ظاهرا ابرانسان یکی از ماست که بر انسانیت مشترک خیالی غلبه میکند و امکانات حقیقی وجودی خودش را پیدا میکند و بیرحمانه برای پیشبردش اقدام میکند. میخواهم مطمئن بشم برداشتم درست است؟

اینکه "ابر انسان از سنخ انسان نیست" با اینکه " ابر انسان یکی از انسانها است" ناسازگار است.
بالاخره اگر موجودی بخواهد یکی از انسانها باشد، باید از نوع آنها باشد(گرچه نخواهیم اسم نوع و جنس را به کار ببریم)

اما اینکه بالاخره این ابر انسان چیست، همانطور که عرض کردم این مسئله در دیدگاه هایی که از نیچه به ما رسیده است، قدری مبهم است. اینکه او از سنخ انسان است(ولو انسانی کاملا متفاوت با بقیه انسانها) یا فرا انسانی است یا اصولا یک موجود مشخص نیست بلکه نوع انسانی(نه بامفهوم نوع ارسطویی) است که میتواند انسانها را نجات دهد.

پارسا مهر;994479 نوشت:
سلام...می تونم بپرسم، دیدگاه نیچه در مورد اختیار داشتن یا نداشتن انسان چی بوده؟انسان رو صاحب اختیار و آزاد می دونسته؟یا جبر رو حاکم می دونسته بر انسان؟؟؟

باسلام
او کاملا معتقد به اختیار است و اتفاقا دیدگاه او در ماهیت متقدم نداشتن انسان، به خاطر همین است که او انسان را کاملا مختار و مسئول اعمال خودش میداند نه مجبور و تحت سیطره جبر زمانه و سایر جبرها متصور.

پرسش:منظور نیچه از ابرانسان چیست؟ موجودی غیرانسانی است یا انسانی با خصایص غیرانسانی؟! چگونه ابرانسان و خواست و اراده و قدرتش جایگزین خداوند و خواست و اراده و قدرتش میشود؟

پاسخ:
ابر انسان از مباحث بنیادی در اندیشه نیچه است که در عین اصولی بودن دارای ابهام هایی نیز هست.
برای فهم این بحث، ابتدا لازم است اقسام انسان از دیدگاه نیچه را بیان کنیم.
نیچه به دنبال ترسیم وضعیت فعلی دنیایی که در آن زندگی میکرد، انسانها را بر چهار نوع تقسیم میکند:

نخست. انسانی بسیار انسان: این قبیل از انسانها، غرق در روزمرگی، با افق نگاهی محدود، آویخته به ارزش های از اعتبار ساقط شده، اسیر سنتهای پوسیده و باورهای عامیانه، قانع به آسودگی و مقاوم در برابر تحول و همواره منفعل و فرمان پذیر است. این انسان، بیماری زمین است و باید بر او غلبه کرد.(1)

دوم. واپسین انسان: زشت ترین گونه انسان در نگاه نیچه، این قسم از انسان است که لابالی بی قید و بدی است که فقط به دنبال اباحی گری است. او با انگاره "مرگ خدا" با شادمانی از نبود سروری متوقع و شاهدی مزاحم، مانعی بر سر راه ارضای بی حدو و مرز ابتدئی ترین و حیوانی ترین امیال خود نمی بیند. به نظر نیچه، این انسان نه تنها از نبود خدا استفاده میکند بلکه چه بسا خود او قاتل خدا باشد چرا که او به دنبال آن است که کسی نباشد که او را بپاید و زشتی ها و پستی کارهای او را ببیند.(2)

سوم. انسان والا: پس از اینکه انسان در مسیر فرورفتن در امیال حیوانی به نهایت درجه خود رسید، سر بر می آورد و به برتری و فرارفتن از حیوانیت حرکت میکنند. در این سیر صعودی، انسان والا شکل میگیرد. انسان والا، خود را قربانی ابر انسان میکند. او روی از ارزشهای مرسوم روزگار برتافته است ولی همچنان معیارها و هنجارهای اخلاقی خاصی را محترم میشمارد و همین مانع کاملتر شدنش است. او علیرغم اگاهی از فقدان خدا، همچنان به گونه ای رفتار میکند که گویی خدا زنده است. با وجود عدم اعتقاد به خدا، همچنان به شیطان باور دارد.(3)

چهارم. ابر انسان: ابر انسان، والاترین انسان در تصور نیچه است که غایت کمال بخشی انسانی است. این انسان، دارای یک سری ویژگی هاست.

مهمترین آنها عبارتند از:
الف. ازادی: این مفهوم به معنای نفس تسلط اغیار است به معنای خویشتن را تحقق بخشیدن و نقش خویش را بر زندگی حک کردن و سرنوشت خود را آفریدن. قدرت داشتن بر عمل نه بر عکس العمل. طغیان در برابر ارزشهای زمانه و خود را از یوغ هنجارهای دیگران رهانیدن.(4)

ب. آفریدن آرمان ها و هنجارهای تازه: با انگاره نفی هنجارهای کنونی و آزادی مطلق ابر انسان از هرگونه اطاعت از دیگران، ابر انسان باید به دنبال ساختن و آفرینش هنجارهای خویش باشد. او مسئول معنا بخشیدن به زمان و زمین و زندگی، و رهایی بخشیدن آدمی از برهوت پوچی وبی معنایی است. البته نه بدین معنا که او را به جایی دیگر رهنمون کند و به دنبال یافتن غایتی باشد که تاکنون وعده آن داده میشده است بلکه او خودش "غایت ساز" است نه "یابنده غایت".(5)

ج. ویرانی ارزشهای کهن: باز هم به دنبال انگاره هایی که در مورد ابر مرد گفته شد، این برترین انسان، یک سری اموری که تاکنون برای انسان ارزش شمرده میشد را باید کنار بگذارد. ارزشهایی که در مسیحیت بیشتر به چشم میخورد و از مبانی تفکر آخرت گرایی و دنیاگریزی مرسوم در آن است. مفاهیم فریبنده ای که تاکنون در صدر آرمان های اخلاقی بشر بوده اند از قبیل خوش بختی، فضیلت، عدالت، عقل، ترحم.(6)

د. ستیز با مسیحیت: نیچه سرچشمه تمام مشلکات انسان کنونی که ابرمرد باید با آن مقابله کند را مسیحیت میداند، آن هم به دلیل دنیاگریزی و آخرت گرایی ای که موجب نفی و انکار حیات این دنیایی میشود. او مسیحیت را محکوم میکند زیرا کلیساهای مسیحی با توطئه نهانی خود، هر ارزشی را به غیر ارزش بدل کرده اند. این دین، با وضع احکامی خشک و بی انعطاف، راه را بر کنش مندی آدمی سد کرده و او را به مطیعی محض و بی چون و چرا بدل ساخته است.(7)

ه. فرارفتن از نیک و بد: ابر انسان به دنبال ان است که اخلاق توده را تا فراسوی نیک و بد اعتلا بخشد. البته این فرارفتن به معنای افتادن در ورطه کام جویی های حیوانی و شهوت رانی نیست بلکه به معنای ازادی از مفاهیم خیر وشر اخلاق سنتی است. پاکدامی این انسان به اقتضای طبع شریف و ازاده اوست که بر آمده از استعداد و توان ذاتی او در فرمان راندن بر خویش است. (8)

حال باتوجه به این نکات، میتوان به دو سوال مطرح شده پرداخت.
سوال نخست. ابر انسان کیست و چه خصوصاتی دارد.
در مورد این سوال لازم است بدانیم که با وجود خصوصیاتی که در مورد ابر انسان گفته شد، هنوز ابهام های زیادی در مورد این ایده وجود دارد. ابهامهایی از قبیل:
سنخ ابر انسان چیست؟ از جنس بشر است یا از سنخی دیگر؟
اگر انسان است، مصداق او کیست و ایا ما به ازای عینی داردیا خیر؟
آیا تاکنون مصداقی برای آن آمده است یا در آینده خواهد آمد؟
آیا یک مفهوم کلی و به اصطلاح یک نوع است که مصادیق متعددی میتواند داشته باشد یا اینکه یک فرد بیشتر ندارد.
اینها از مباحث مهم و بنیادی در مورد ابر انسان است که در اندیشه نیچه به ابهام واگذار شده است و نمیتوان برای آن پاسخی یافت.
او گاه ابرانسان را شبه خدا و در رده خدایان میشمارد(9) و گاهی جایگزین نیچه برای "مسیح نجات بخش"( 10)
گاه آن را استعاره ای برای این نوع انسان برتر میداند که تحت شرایطی متفاوت از شرایط انسان متوسط ظهور میکند(11)
بدین سان نمیتوان به اسانی در مورد چیستی دقیق ابر انسان از دید نیچه به نتیجه رسید.

سوال دوم، چگونه ابر انسان جانشین خداوند میشود.
اما پاسخ این سوال تقریبا در مباحثی که گفته شد روشن است.
به نظر نیچه، نه تنها انسان امروزی به فقدان خدا باور یافته است بلکه باید تمام آنچه او را به ورطه بدبختی رسانده کنار بگذارد.
بدین سان باید اخلاق متعارف و بایسته های اخلاقی متعارف و رایج را طرد کرده و خود بنیانگذار هنجارهای اخلاقی جدیدی باشد که او را از هرگونه بردگی برهاند.
بنابراین مشخص میشود که چطور ابر انسان در این طرز تفکر، جانشینی خدایی میشود که به نظر گوینده آن وجود نداشته است.

پی نوشتها:
1. نیچه، چنین گفت زرتشت/ کتابی برای همه کس و هیچ کس، ترجمه دارویش آشوری، تهران، نشر آگه، 1389ب، 145
2. همان، 285
3. همان، ص30
4. نیچه، سپیده دمان، ترجمه علی عبداللهی، تهران، انتشارات جامی، 1380، ص39

5. چنین گفت زرتشت، ص213
6. چنین گفت زرتشت، 103؛ همو، فراسوی نیک وبد/درآمدی بر فلسفه اینده، ترجمه سعید فیروزآبادی، تهران، انتشارات جامی، 1389 ، 222
7. سپیده دمان، 104
8. فراسوی نیک و بد، 213
9. چنین گفت زرتشت، 205 .
10. استنلی روزن، نقاب روشنگری، زرتشت نیچه، ترجمه داریوش نوری، تهران، نشر مرکز، 1388،ص 337. نیچه،
11. اراده قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران، انتشارات جامی، 1386،ص 668


موضوع قفل شده است