جمع بندی مفهوم ذات ، کمال و صفات و رابطه آنها با یکدیگر در موجودات

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم ذات ، کمال و صفات و رابطه آنها با یکدیگر در موجودات

با سلام

مفهوم ذات چیست ؟ و رابطه آن با کمال و صفات چیست ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام و ادب

منظور از ذات در ممکنات، همان ماهیت آنهاست که از جنس و فصل تشکیل شده است و این دو را به عنوان ذاتی شیء می شناسند. به عبارتی ذاتیات اموری هستند که شیء را از غیرش جدا می کنند و با از بین رفتن آنها، ذات نیز از بین خواهد رفت.(1)
اما در مورد واجب الوجود، ماهیت معنا ندارد و منظور از ذات او همان وجوش است. زیرا اگر ماهیتی ورای وجودش داشته باشد، وجودش زائد بر ماهیت و عارض بر آن خواهد بود و از آنجایی که هر عرضی دارای علت است، وجود واجب محتاج به علت می شود و این امر محال است.(2)

بنابراین معنای جامع ذات را می توان خودِ شیء یا حقیقتِ شیء معنا کرد که در ممکن به معنای اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنست و اگر این اجزاء یا همان ذاتیات از بین بروند، ذات هم از بین می رود، اما در واجب الوجود، نفس شیء به معنای ماهیت نیست، چرا که واجب ماهیت نداشته و وجود محض و بسیط است و منظور از ذات در واجب همان وجود بسیط اوست.

پی نوشت ها:
1. سجادى، سيد جعفر، (1373)، فرهنگ معارف اسلامى، سوم، تهران، دانشگاه تهران، ج2، ص880.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص60.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
مفهوم شناسی صفت و کمال:

منظور از صفت، امری قائم به موضوع است که تقدم آن بر موضوع خود ممکن نیست.(1) کمال نیز به معنای به دست آوردن یا حاصل شدن غرض است و زمانی که گفته می شود؛ چیزی کامل شد، یعنی غرض از آن چیز به دست آمد.(2)

اما صفات در مورد خداوند متعال به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می شوند:
صفاتی که در نظر گرفتن ذات حق تعالی برای ثبوت آنها کافی باشد و نیاز به فرض امر دیگری نباشد، اوصاف ذات هستند؛ مانند حیات و علم به ذات. اما اگر در اتصاف واجب الوجود به وصفی، نیاز به فرض امری خارج از ذات داشته باشیم، مانند خلق و رزق، آن وصف فعلی خواهد بود.(3) به این معنا که اتصاف واجب به این گونه از اوصاف، وجود مخلوقات را لازم دارد تا روزی و خلق به آنها تعلق گیرد.

پی نوشت ها:
1. فريد جبر، سميح دغيم، رفيق العجم، جيرار جهامى، (1996)، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، اول، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ص477.
2. راغب أصفهانى، حسين بن محمد، (1412)، مفردات ألفاظ القرآن‏، اول، بیروت، دار القلم، ص726.
3. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص204.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
رابطه ذات با صفات و کمالات:

با توجه به اینکه خداوند متعال مبدء هر فیض و کمالی است و از سوی دیگر علتی که فیض را عطا می کند، باید همان حقیقت را به نحو اعلی داشته باشد(چرا که معطی شیء فاقد آن نیست)، پس خداوند متعال کمالاتی مانند علم، قدرت و حیات را به طور مطلق داراست.
بنابراین با توجه به اینکه حق تعالی مبدء تمام کمالات است، سلب هیچ کمالی از او شایسته نیست.(1)

همچنین با توجه به تقسیم صفات خداوند به ذاتی و فعلی، اتصاف ذات خداوند به اوصاف ذاتی اولا؛ لازم و ضروری است و ثانیا؛ این اوصاف عین ذات الهی هستند و تعدد آنها به صرف مفهوم است و از حیث وجود، واحد هستند.(2) اما در مورد اوصاف فعلی چنین نیست و سلب آنها از خداوند و یا عدم اتصاف او به آنها در موقعیتی خاص، مشکلی ایجاد نمی کند.

پی نوشت ها:
1. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص205.
2. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص119.

[/]

عامل;993821 نوشت:
با توجه به اینکه خداوند متعال مبدء هر فیض و کمالی است و از سوی دیگر علتی که فیض را عطا می کند، باید همان حقیقت را به نحو اعلی داشته باشد(چرا که معطی شیء فاقد آن نیست)، پس خداوند متعال کمالاتی مانند علم، قدرت و حیات را به طور مطلق داراست.
بنابراین با توجه به اینکه حق تعالی مبدء تمام کمالات است، سلب هیچ کمالی از او شایسته نیست.(1)

همچنین با توجه به تقسیم صفات خداوند به ذاتی و فعلی، اتصاف ذات خداوند به اوصاف ذاتی اولا؛ لازم و ضروری است و ثانیا؛ این اوصاف عین ذات الهی هستند و تعدد آنها به صرف مفهوم است و از حیث وجود، واحد هستند.(2) اما در مورد اوصاف فعلی چنین نیست و سلب آنها از خداوند و یا عدم اتصاف او به آنها در موقعیتی خاص، مشکلی ایجاد نمی کند.

با سلام

آیا ذات و صفات با هم وحدت دارند؟

عامل;993821 نوشت:
این اوصاف عین ذات الهی هستند و تعدد آنها به صرف مفهوم است و از حیث وجود، واحد هستند.(2) اما در مورد اوصاف فعلی چنین نیست و سلب آنها از خداوند و یا عدم اتصاف او به آنها در موقعیتی خاص، مشکلی ایجاد نمی کند.

سلام
آیا ذات و اوصاف دارای صور هم هستند؟

یعنی ذات خدا یا ذات انسان دارای شکل و هیئت و صور مثالی و دیدنی و تصویری در عالم شهود هم هست که مثلا بریم در یک سکنات درونی بسیار عظیمی با یک پهنه وسیعی از افق و یک تشکیلات عطیمه ای ببینیم که در حال فعالیت هست یا مثلا قلعه ای هست پایگاهی هست یا یک موجود ابر کیهانی بزرگ رو از یک فاصله مشخصا دوری هست که مثلا اسمش فلان صفت در اخلاق و اوصاف خدا ترجمه میشه!؟

اینطوری هست؟
چون ممکنه برای انسان اینطوری باشه گفتم شاید برای خدا هم اینطوری باشه حالا همه چی از جنس نور هست و بیکرانه و غیر قابل دسترس باشه

[="Tahoma"][="Navy"]

no0thing;993762 نوشت:
با سلام

مفهوم ذات چیست ؟ و رابطه آن با کمال و صفات چیست ؟


سلام
کسی از ذات خبر ندارد. اگر از ذات خبری هم می دهند به حسب نزدیکترین مقامات به آن است مثلا با این تعبیر که ذات، وجود بحت بسیط محض است.
صفات، تجلیات ذاتی و فعلی حق است که تعین ذات است یعنی جلوه حق با تنزل از آن بساطت و بحتیت ذاتی یا به نحو خاص مثل تجلی ذات در علم ذاتی و حیات ذاتی یا علم و قدرت فعلی.
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام

no0thing;993890 نوشت:
آیا ذات و صفات با هم وحدت دارند؟

در اوصاف ذاتی مانند علم و حیات، بین واجب و اوصاف عینیت وجود دارد، عینیت بالاتر از وحدت است.
در اوصاف فعل نیز اتحاد وجود دارد اصلا معنا ندارد وصفی برای ذات ثابت شود و این دو جدای از هم باشند. تفاوت اوصاف ذاتی با ذات در مفهوم است اما از حیث مصداقی بین آنها عینیت برقرار است.
این اتحاد در انسان هم قابل فرض است، مثلا بین انسان و حیات او یا علم او نیز اتحاد وجود دارد؛ علم یک مفهوم خاص دارد و ذات انسان هم مشخص است، اما در عین تفاوت مفهومی، ایندو با هم اتحاد دارند. دیگر اوصاف نیز همینطور است که همه مفاهیم متفاوت مانند علم، حیات، شجاعت و ... در یک مصداق خارجی جمع شدن و مثلا وجود علی را تشکیل داده اند.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام

اتمقلی;993895 نوشت:
آیا ذات و اوصاف دارای صور هم هستند؟

ذات و اوصاف الهی مجرد محض اند و برای مجرد صورت نمی توان در نظر گرفت.
اما در مورد اوصاف انسان قضیه فرق می کند.
با توجه به اینکه انسان دارای مراتبی او وجود است و متناسب با عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل، انسان نیز وجودی سه گانه دارد، در برخی از مراتب، برخی اخلاق انسان یا اوصاف او تجسم مثالی پیدا می کنند. مثلا ممکن است خشم او به صورت حیوانی درنده متجسم شود و بحث تجسم اعمال نیز از همین قبیل است که اعمال زشت و زیبای انسان در عالم برزخ یا مثال متجسم شده و انسان از آنها لذت برده یا رنج می کشد.
بنابراین اوصاف انسان در عالم برزخ به صورت و اشکال متجسم می شود و البته در مراتب بالاتر مانند عالم عقل، نیز به دلیل تجرد آن عالم، حرفی از تجسم اعمال نیست و صرفا وجود یک شی ادراک می شود و خصوصات در آن عالم شکل ندارند.
[/]


پرسش:
مفهوم «ذات» چیست و رابطه آن با اوصاف و کمالات چگونه است؟

پاسخ:
مفهوم شناسی ذات، اوصاف و کمالات:
منظور از ذات در ممکنات، همان ماهیت آنهاست که از جنس و فصل تشکیل شده است و این دو را به عنوان ذاتی شیء می شناسند. به عبارتی ذاتیات اموری هستند که شیء را از غیرش جدا می کنند و با از بین رفتن آنها، ذات نیز از بین خواهد رفت.(1) اما در مورد واجب الوجود، ماهیت معنا ندارد و منظور از ذات او همان وجودش است. زیرا اگر ماهیتی ورای وجودش داشته باشد، وجودش زائد بر ماهیت و عارض بر آن خواهد بود و از آنجایی که هر عرضی دارای علت است، وجود واجب محتاج به علت می شود و این امر محال است.(2) بنابراین معنای جامع ذات را می توان خودِ شیء یا حقیقتِ شیء معنا کرد که در ممکن به معنای اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنست و اگر این اجزاء یا همان ذاتیات از بین بروند، ذات هم از بین می رود، اما در واجب الوجود، نفس شیء به معنای ماهیت نیست، چرا که واجب ماهیت نداشته و وجود محض و بسیط است و منظور از ذات در واجب همان وجود بسیط اوست.
منظور از صفت، امری قائم به موضوع است که تقدم آن بر موضوع خود ممکن نیست.(3) کمال نیز به معنای به دست آوردن یا حاصل شدن غرض است و زمانی که گفته می شود؛ چیزی کامل شد، یعنی غرض از آن چیز به دست آمد.(4) اما صفات در مورد خداوند متعال به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می شوند: صفاتی که در نظر گرفتن ذات حق تعالی برای ثبوت آنها کافی باشد و نیاز به فرض امر دیگری نباشد، اوصاف ذات هستند؛ مانند حیات و علم به ذات. اما اگر در اتصاف واجب الوجود به وصفی، نیاز به فرض امری خارج از ذات داشته باشیم، مانند خلق و رزق، آن وصف فعلی خواهد بود.(5) به این معنا که اتصاف واجب به این گونه از اوصاف، وجود مخلوقات را لازم دارد تا روزی و خلق به آنها تعلق گیرد.

رابطه ذات با صفات و کمالات:
با توجه به اینکه خداوند متعال مبدء هر فیض و کمالی است و از سوی دیگر علتی که فیض را عطا می کند، باید همان حقیقت را به نحو اعلی داشته باشد(چرا که معطی شیء فاقد آن نیست)، پس خداوند متعال کمالاتی مانند علم، قدرت و حیات را به طور مطلق داراست. بنابراین با توجه به اینکه حق تعالی مبدء تمام کمالات است، سلب هیچ کمالی از او شایسته نیست.(6) همچنین با توجه به تقسیم صفات خداوند به ذاتی و فعلی، اتصاف ذات خداوند به اوصاف ذاتی اولا؛ لازم و ضروری است و ثانیا؛ این اوصاف عین ذات الهی هستند و تعدد آنها به صرف مفهوم است و از حیث وجود، واحد هستند.(7) اما در مورد اوصاف فعلی چنین نیست و سلب آنها از خداوند و یا عدم اتصاف او به آنها در موقعیتی خاص، مشکلی ایجاد نمی کند.
اما از آنجایی که ذات و اوصاف الهی مجرد محض اند و برای مجرد صورت نمی توان در نظر گرفت، ذات و اوصاف الهی فاقد صورت هستند. البته در مورد انسان با توجه به اینکه دارای مراتبی از وجود است و متناسب با عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل، انسان نیز وجودی سه گانه دارد، در برخی از مراتب، اخلاق انسان یا اوصاف او تجسم مثالی پیدا می کنند.(8) مثلا ممکن است خشم او به صورت حیوانی درنده متجسم شود و بحث تجسم اعمال نیز از همین قبیل است که اعمال زشت و زیبای انسان در عالم برزخ یا مثال متجسم شده و انسان از آنها لذت برده یا رنج می کشد. بنابراین اوصاف انسان در عالم برزخ به صورت و اشکال متجسم می شود و البته در مراتب بالاتر مانند عالم عقل، نیز به دلیل تجرد آن عالم، حرفی از تجسم اعمال نیست و صرفا وجود یک شی ادراک می شود و خصوصات در آن عالم شکل ندارند.

پی نوشت ها:
1. سجادى، سيد جعفر، (1373)، فرهنگ معارف اسلامى، سوم، تهران، دانشگاه تهران، ج2، ص880.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص60.
3. فريد جبر، سميح دغيم، رفيق العجم، جيرار جهامى، (1996)، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، اول، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ص477.
4. راغب أصفهانى، حسين بن محمد، (1412)، مفردات ألفاظ القرآن‏، اول، بیروت، دار القلم، ص726.
5. طباطبایی، (1382)، ص204.
6. همان، ص205.
7. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص119.
8. تجسم اعمال مبنای قرآنی و روایی داشته و در کتب بزرگان عرفان و فلسفه نیز انعکاس یافته است.(ابن عربی، فتوحات مکیه، بی تا: 1/307؛ ملاصدرا، اسفار اربعه، 1981، ج9، ص293-291) به عنوان مثال خداوند متعال در مورد تعدی به اموال یتیمان می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً».(نساء: 10)

موضوع قفل شده است