جمع بندی مراد از امانت در آیه 72سوره احزاب

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مراد از امانت در آیه 72سوره احزاب

چراخدادرآیه 72سوره احزاب از"امانت" عنوان مشخصی مطرح نکرده امانت به چه معنااست وچراباصراحت ذکرنشده امانت به بنده تحمیل شد بلکه آمده بنده پذیرفت این دروغ است

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حکیم

[TD][/TD]

مخاطب;993664 نوشت:
چراخدادرآیه 72سوره احزاب از"امانت" عنوان مشخصی مطرح نکرده امانت به چه معنااست وچراباصراحت ذکرنشده امانت به بنده تحمیل شد بلکه آمده بنده پذیرفت این دروغ است

با سلام

خداوند متعال می فرماید : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولً؛(1)ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!
مراد از امانت در آیه یاد شده ، اختیار و اراده است که مدار تکالیف شرعیّه و در نتیجه تعهّد و مسؤولیّت است. پذیرش این امانت، بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است و در حقیقت تفضلی از سوی خداوند معال به انسان به شمار می آید، و با رعایت آن انسان خوشبخت و با ترک آن بدبخت خواهد بود. بیان این نکته ضروری است که همه موجودات عالم در برابر فرمان خدا خاضع و ساجدند و به صورت اجبار، نه اختیار به انجام وظیفه مشغولند و مسیر واحدی را برابر قوانین طبیعی و تکوینی می‌پیمایند، بجز انسان که با اراده و اختیار به انجام وظیفه می‌پردازد و اگر تکالیف شرعیّه را به جای آورد، به تکامل می رسد و در غیر این صورت به قهقرا می رود در ادامه آیه تاکید دارد که این تکلیف و حمل امانت متوجّه برخی از انسانها بوده و مراد کسانی است که مقام بزرگ و ارزشهای والای انسانی را فراموش کنند و خود را اسیر و بنده این دنیا و هوای نفس نمایند چنین افرادی نسبت به خود ظالم و اهل هستند چون قدر عظمت و جایگاه این امانت را ندانستند و از این موقعیت بهره برداری نکردند و نسبت به جایگاه و ارزش خودشان ظلم کردند . روی هم رفته این آیه بیانگر عظمت و سعادت و برتری انسانهای انسان، بر سایر موجودات جهان، و حقارت و شقاوت و فروتری انسانهای ناسپاس، از همه مخلوقات خداوند متعال است.
افزون بر آنچه گذشت در حقیقت آیه یاد شده واقعيّت‌هايى را در مورد انسان بيان مى‌كند كه هنوز عقل بشر به آن نرسيده است. امّا آنچه از ظواهر آيه فهميده مى‌شود اين است كه خداوند ويژگى‌ها و امتيازات خاصّى به بشر داده كه هيچ يك از موجودات در آسمان و زمين آن را ندارند و اين امتيازات امانت الهى است و براى انسان مسئوليّت‌آور است، امّا بسيارى از انسان‌ها در اين امانت خيانت كرده و از آن در مسير خلاف خواست خداوند بهره مى‌برند.
عقل و اراده كه بايد در مسير شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مايه‌ى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مى‌شود.(2)

پی نوشت ها :

1.احزاب / 67 .
2.تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم، جلد 7 - صفحه 411و 412 .

مخاطب;993664 نوشت:
چراخدادرآیه 72سوره احزاب از"امانت" عنوان مشخصی مطرح نکرده امانت به چه معنااست وچراباصراحت ذکرنشده امانت به بنده تحمیل شد بلکه آمده بنده پذیرفت این دروغ است

سلام
چیزی شبیه یک پری یا ملکه ای اسرار آمیز در درون قصر های دل انسان هست

وقتی انسان بالغ میشه وظیفه مواظبت از اون پری ضمیر به عهده خود انسان هست!

بیش از 99.999 درصد مردم نمی تونن ازش مواظبت کنن و اون پری که شبیه ملکه سرزمین های ابرنگی هست با اولین تهاجم کشته میشه و در بیرون به انسان حالت بی تفاوتی نسبت به دین اخلاق کرامت و خیلی از مسائل الهی دست میده

نماز اول وقت مثل سپری است که از اون در برابر تیرهای اتشینی که شیاطین به سمت قلعه دل انسان پرتاب می کنن محافظت میکنه

از نشانه های سالم موندن اون ملکه ی روحانی معصومت در میاس اطفال هست مثل مومنین و پیامبران و امامان

اگر کسی فیلسوف باشه می تونه بره به عالم شهود و در سرزمین های درون ضمیر فرود بیاد و خودش به صورت تصویری ببینه و داستان ها بنویسه...

براساس آيه72 سوره احزاب چراتعبير"حمل الانسان"ذكرشده وخدا با صراحت مطرح نكرده كه بار امانت را به دوش انسان تحميل كرد
انسان موجودي است با استعداد فوق العاده كه مي‌تواند با استفاده از آن مصداق اتمّ «خليفة الله» شود و از فرشتگان آسمان هم بگذرد؛ اين استعداد توأم است با آزادي اراده و اختيار يعني اين راه را كه از صفر شروع كرده و به سوي بي‌نهايت مي‌رود با اختيار خويش طي مي‌كند و خدا او را مجبور نمی‌کند، بر خلاف آسمان و زمين و كوه‌ها که داراي معرفت الهي هستند و ذكر و تسبيح خدا را نيز مي‌گويند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولي همه اين‌ها به صورت ذاتي و تكويني و اجباري است و به همين دليل تكاملي در آن وجود ندارد.
تنها موجودي كه به طور نامحدود قادر به پرواز به سوي قله تكامل است و تمام اين كارها را با اختيار انجام مي‌دهد «انسان» است و اين است همان امانت الهي كه همه موجودات از حمل آن سرباز زدند و انسان به ميدان آمد و يك تنه آن را به دوش كشيد: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[1] (ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسيدند؛ امّا انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ظالم و جاهل بود).
هنگامي كه اين امانت با استعداد آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها مقايسه شد، آن‌ها به زبان حال و استعداد عدم شايستگي خويش را براي پذيرش اين امانت بزرگ اعلام كردند و از همين‌جا كيفيت حمل اين امانت الهي از ناحيه انسان روشن مي‌شود، چرا كه انسان آن‌چنان آفريده شده بود كه مي‌توانست تعهد و مسئوليت را بر دوش كشد و ولايت الهيه را پذيرا گردد.
چون انسان آزاد است و قدرت انتخاب دارد، در آيه بعد خدواند متعال انسان‌ها را به سه گروه مؤمنان، كفار و منافقان تقسيم مي‌كند: «لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»[2] (هدف اين بود كه خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان با ايمان بفرستد؛ خداوند همواره آمرزنده و رحيم است).
با این بیان خداوند متعال امانت را بر انسان‌ها به زور تحمیل نکرد تا بگوید: «و انسان مجبور شد این امانت را به دوش کشد» و اگر به اجبار بود دیگر معنا نداشت که خداوند متعال بگوید که انسان بعد از پذیرش این امانت به سه گروه مومن، کافر و منافق تقسیم شد؛ زیرا در کارهای اجباری، راه انتخاب وجود ندارد و همین که انسان‌ها در حمل این امانت سه گروه شده‌اند، گویاترین دلیل بر این است که انسان خود از روی اختیار این امانت را به دوش کشید نه اینکه خداوند متعال با اجبار انسان را وادار به حمل امانت کند.


[/HR][1] . احزاب/ 72.

[2] . احزاب/ 73.

جملات به پاسخ سوال ربطی نداشت

[="Tahoma"][="Navy"]

مخاطب;993664 نوشت:
چراخدادرآیه 72سوره احزاب از"امانت" عنوان مشخصی مطرح نکرده امانت به چه معنااست وچراباصراحت ذکرنشده امانت به بنده تحمیل شد بلکه آمده بنده پذیرفت این دروغ است

سلام
منظور از امانت، خلافت الهی است. یعنی مظهر همه اسماء و صفات الهی شدن و انسان با استعدادهای خود در این زمینه تکوینا آنرا پذیرفته است اما در عمل خوب عمل نکرده است و بسیاری از استعدادهای خود را مهمل گذاشته و به غیر آنچه که ذاتا مستعد آنست مشغول شده است مانند فردی که می تواند قهرمان کشتی جهان و مایه افتخار خود و ملتش باشد اما او با زور و قدرت خود برود و از این و آن خفت گیری و دزدی کند.
یا علیم[/]

پرسش:

چراخدادرآیه 72سوره احزاب از"امانت" عنوان مشخصی مطرح نکرده است امانت به چه معنااست وچراباصراحت ذکرنشده است؟ امانت به بنده تحمیل شد و این که می گویند بنده پذیرفت این دروغ است!

پاسخ :
خداوند متعال می فرماید : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولً؛(1)ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد!)

مراد از امانت در آیه یاد شده ، اختیار و اراده است که مدار تکالیف شرعیّه و در نتیجه تعهّد و مسؤولیّت است. پذیرش این امانت، بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است و در حقیقت تفضلی از سوی خداوند متعال به انسان به شمار می آید، و با رعایت آن انسان خوشبخت و با ترک آن بدبخت خواهد بود. بیان این نکته ضروری است که همه موجودات عالم در برابر فرمان خدا خاضع و ساجدند و به صورت اجبار، نه اختیار به انجام وظیفه مشغولند و مسیر واحدی را برابر قوانین طبیعی و تکوینی می‌پیمایند، بجز انسان که با اراده و اختیار به انجام وظیفه می‌پردازد و اگر تکالیف شرعیّه را به جای آورد، به تکامل می رسد و در غیر این صورت به قهقرا می رود در ادامه آیه تاکید دارد که این تکلیف و حمل امانت متوجّه برخی از انسانها بوده و مراد کسانی است که مقام بزرگ و ارزشهای والای انسانی را فراموش کنند و خود را اسیر و بنده این دنیا و هوای نفس نمایند چنین افرادی نسبت به خود ظالم و اهل هستند چون قدر عظمت و جایگاه این امانت را ندانستند و از این موقعیت بهره برداری نکردند و نسبت به جایگاه و ارزش خودشان ظلم کردند . روی هم رفته این آیه بیانگر عظمت و سعادت و برتری انسانهای انسان، بر سایر موجودات جهان، و حقارت و شقاوت و فروتری انسانهای ناسپاس، از همه مخلوقات خداوند متعال است.

در حقیقت آیه یاد شده واقعيّت‌هايى را در مورد انسان بيان مى‌كند كه هنوز عقل بشر به آن نرسيده است. امّا آنچه از ظواهر آيه فهميده مى‌شود اين است كه خداوند ويژگى‌ها و امتيازات خاصّى به بشر داده كه هيچ يك از موجودات در آسمان و زمين آن را ندارند و اين امتيازات امانت الهى است و براى انسان مسئوليّت‌آور است، امّا بسيارى از انسان‌ها در اين امانت خيانت كرده و از آن در مسير خلاف خواست خداوند بهره مى‌برند.
عقل و اراده كه بايد در مسير شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مايه‌ى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مى‌شود.(2)

افزون بر آن چه گذشت انسان موجودي است با استعداد فوق العاده كه مي‌تواند با استفاده از آن مصداق اتمّ «خليفة الله» شود و از فرشتگان آسمان هم بگذرد؛ اين استعداد توأم است با آزادي اراده و اختيار يعني اين راه را كه از صفر شروع كرده و به سوي بي‌نهايت مي‌رود با اختيار خويش طي مي‌كند و خدا او را مجبور نمی‌کند، بر خلاف آسمان و زمين و كوه‌ها که داراي معرفت الهي هستند و ذكر و تسبيح خدا را نيز مي‌گويند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولي همه اين‌ها به صورت ذاتي و تكويني و اجباري است و به همين دليل تكاملي در آن وجود ندارد.

تنها موجودي كه به طور نامحدود قادر به پرواز به سوي قله تكامل است و تمام اين كارها را با اختيار انجام مي‌دهد «انسان» است و اين است همان امانت الهي كه همه موجودات از حمل آن سرباز زدند و انسان به ميدان آمد و يك تنه آن را به دوش كشيد.(3)

پی نوشت ها :

1.احزاب / 67 .
2.تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم، جلد 7 - صفحه 411و 412 .
3. ر.ک:علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی، 1383 .ش، ج 16: 352 ؛ آیت الله مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه ، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1385 .ش ج ج 17،452ـ453.

موضوع قفل شده است