جمع بندی تبیین چگونگی ظهور شرور در عالم با توجه به نظام فلسفی ملاصدرا و ارجاع علیت به تشأن

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تبیین چگونگی ظهور شرور در عالم با توجه به نظام فلسفی ملاصدرا و ارجاع علیت به تشأن

باسمه الهادی

عرض سلام و ادب

در ارتباط با توحید افعالی از منظر ملاصدرا و رابطه ی اختیار انسان با آن

با مسئله ای مواجه گشتم که برای طرح آن نیاز به مقدمه ای کوتاه است.

در نظام فلسفی ملاصدرا علیّت و معلولیّت به تشأن،تجلّی و ظهور ارجاع داده می شود

وی جهان هستی را جلوه ی خداوند دانسته و فقط یک موجود حقیقی اثبات و ماسوای

حق را تجلیّات حضرتش می شمارد.

حال سؤال این است که در نظام فکری فوق شرور،زشتی ها،منکرات،پلیدیها و امثال آن

چگونه تبیین می گردد؟(با توجه به این نکته که جناب ملاصدرا برای معلول،وجود فی نفسه قائل نیست).

با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

حبیبه;992919[=microsoft sans serif نوشت:
]در نظام فلسفی ملاصدرا علیّت و معلولیّت به تشأن،تجلّی و ظهور ارجاع داده می شود

وی جهان هستی را جلوه ی خداوند دانسته و فقط یک موجود حقیقی اثبات و ماسوای

حق را تجلیّات حضرتش می شمارد..

[=microsoft sans serif]
باسلام وعرض ادب

پیش از پاسخ به این سوال، لازم است به یک نکات توجه کنیم.

منظور ملاصدرا از بحث تشأن و طرح وحدت وجود آن نیست که جز وجود حق تعالی، هیچ موجودی در عالم نیست بدین صورت که بقیه موجودات، توهمی و خیالی باشند. زیرا این دیدگاه که معروف به قول "وحدت وجود و موجود" و منسوب به صوفیه است را ملاصدرا نپذیرفته است.
بلکه مرحوم سبزواری در تعلیقه بر شرح منظومه دیدگاه خاص صدرا در این مورد را اینچنین بیان میکند که او معتقد به "وحدت وجود و موجود در عین کثرت" است.(1)

برای تقریب به ذهن میتوان انسانی را که در مقابل آینه‌های متعدد ایستاده است، مثال زد؛ در اینجا انسان و انسانیت متعددند ولی در عین کثرت به وحدت باز میگردند، چرا که عکس اصل نبوده بلکه فقط ابزار محکی عنه خود میباشد. از طرف دیگر، این عکسها بماهوعکس متخالفند ولی اگر با توجه به صاحب عکس و اصل خود لحاظ شوند، از نوعی سنخیت و وحدت برخوردار خواهند بود.(2)
در مسئله ما نیز همین وضعیت برقرار است. همه موجودات ماسوی الله، مظاهر حق تعالی هستند(مانند تصاویر انسان واحدی که در آینه های متعدد افتاده است) نه در آن مثال، تصاویر موجود در آینه خیالی و توهمی هستند و نه در بحث ما، وجود ماسوی الله خیالی و وهمی است.

چنانکه خود صدرا نیز بیان کرده است وحدت تشکیکی به وحدت وجود عرفا بازگشت دارد، بدین صورت که وجودها گرچه متکثر و متمایزند، ولی آنها از مراتب تعین حق اول و ظهور نور او هستند.(3)

لازم است دقت کرد که در اینجا مراد از تشکیک در مراتب همان تشکیک در مظاهر است.

البته احتمالا منظور شما هم همین بوده است ولی به جهت اینکه مقدمه سوال شما مسئله تشأن و وحدت وجود صدرایی بود و این مسئله به نوعی گمراه کننده است، لازم دانستم قدری واضح تر شود.

ــــــــــــ
1. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، نشر ناب، 1369، ج 1، تعلیقه‌ی شماره 52، ص 545
2. پیشین
3. ملاصدرا، اسفار اربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1981، چاپ سوم، ج1، ص71

[=microsoft sans serif]

حبیبه;992919 نوشت:
حال سؤال این است که در نظام فکری فوق شرور،زشتی ها،منکرات،پلیدیها و امثال آن

چگونه تبیین می گردد؟(با توجه به این نکته که جناب ملاصدرا برای معلول،وجود فی نفسه قائل نیست)

حال به سوال اصلی شما میپردازیم.
پاسخ به این سوال مستلزم توجه به چند مقدمه است که مبانی دیدگاه ملاصدرا در بحث شرور به شمار میرود.

نخست. اصالت وجود: بر اساس این اصل اصیل و بنیادی حکمت متعالیه، آنچه متن خارج را پر میکند و منشأ اثر خارجی است، وجود می باشد و ماهیت، منشد نقایص و کاستی های لازم خود است و شرور و آفات نیز از لوازم ماهیت به شمار میروند.(4)

دوم. خیر بودن وجود: بر اساس دیدگاه صدرایی، خیر بودن با وجود مساوقت دارد. به همین جهت خیر نیز همچون وجود و هستی، سراسر واقعیت را پر کرده است. خیر محض، همان وجود محض و حقیقت صرفی است که هیچ عدمی در آن راه ندارد. همچنین او، معتقد است که شرور لازمه خیرات است؛ خیرات کثیری که جز با شر قلیل امکان تحقق ندارند.(5)

4. [=&quot]ملاصدرا، اسفار با تعلیفات سبزواری و طباطبایی، قم، نشر مصطفوی، 1379، ج2، ص350
[=microsoft sans serif]5. [=&quot]همان، ج7، ص97[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]سوم. شرور لازمه حکمت الهی. نکته مهم دیگری که لازم است توجه شود آن است که شرور گرچه بالاصاله مجعول نبوده اند بلکه به تبع یا به عرض خیرات مجعولند، ولی همین وجود تبعی یا عرضی آنها نیز تحت تدبیر و حکمت الهی است. بدین صورت که مثلا مرگ که مردم آنرا بدترین و شدیدترین نوع شرور میدانند، به خودی خود خیری است هم برای خود فرد و هم برای دیگران؛ چرا که اگر مرگ نباشد، زندگی برای مردم دیگر سخت و مشکل خواهد شد و برای خود فرد نیز خیر است چرا که موجب رهایی او از وجود دنیوی است که در معرض آفات و منتهاست.(6). بنابراین تمام شرور و بلایا، دربردارنده حکمتی از جانب خداوند متعالی هستند.

چهارم. احسن بودن نظام آفرینش: بر اساس این دیدگاه که مورد قبول اکثر متکلمان و فلاسفه اسلامی است، نظامی که خداوند ایجاد کرده است، برترین و بهترین نظامی است که باتوجه به اهداف خداوند در خلقت انسان و جهان، قابل ایجاد بوده است. خلاصه دیدگاه صدرا در این مورد آن است که نظام هستی، سراسر خیر و عظمت است و برترین نظام ممکن است چرا که
- نظام عالم از نظام ربانی نشأت گرفته است.
- جهان هستی، به منزله واحد شخصی است.
- هرچه دارای وحدت شخصی حقیقی باشد، فاعل و غایت آن خداوند است.(7)
- خداوند عالم مطلق، قادر مطلق و جواد علی الاطلاق است.
بنابراین
نظام موجود برترین نظام عالم است وگرنه در غیر این صورت، یکی از صفات علم، قدرت و رحمت مطلق حق تعالی مخدوش میشود. که امری است محال.

به عبارت دیگر،
اگر عالمی بهتر از این عالم هستی ممکن باشد که در عین ممکن بودن خداوند آنرا نیافریده است، این نیافریدن، یا به علت نقص در علم اوست، یا ناتوانی و یا بخیلی بودن اوست. چون تالی در تمام این فرضها، با کمال مطلق حق تعالی منافات دارد و کمال مطلق او، مسئله ای خدشه ناپذیر و عقلی است، بنابراین مقدم(یعنی امکان عالمی بهتر ازنظام کنونی) نیز محال است.(8)

بر این اساس، عالم گرچه حاوی شروری است که به نظر میرسد ولی این شرور، منافاتی با خیر بودن و احسن بودن نظام عالم ندارد.

[=microsoft sans serif]6.همان[=&quot]، ج7، ص77
7. [=&quot]ملاصدرا، مفاتیح الغیب، تعلیقات علی نوری، بیروت، موسسه التاریخ العربی، 1419 ج1، ص373[=&quot]
8. قطب الدین شیرازی، شرح الحکمه الارشاق، به اهتمام عبدالله نوری ،موسسه مطالعات اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1380، ص492

[=microsoft sans serif]پنجم. نگرش کلی به نظام عالم: از جمله اصول مهم در شناخت مسئله شر و نگرش بدان، داشتن نگرش کلی به عالم است. بدین صورت که بر اساس فلسفه کلاسیک که مورد قبول فلاسفه اسلامی نیز بوده است، مقدار شر موجود در عالم، نسبت به کل نظام هستی، بسیار ناچیز و اندک است. به گفته صدرا، اگر نگاه انسان به هستی از نوع نگرش کلی باشد، در آن صورت، نظام هستی سراسر خیر، نور و عظمت است؛ چون نظام کیانی ازنظام ربانی نشأت گرفت است. (9)
در این رویکرد کل نگرانه، تضاد حاصل در عالم مادی، سبب دوام فیض بوده که نسبت به نظام کلی، خیر است، هرچند نسبت به اشخاص جزئی، شر است.(10)
بنابراین، به نظر صدرا، هدف از افعال خداوند، نفع کلی و صلاح عمومی است گرچه از این امر، زیان جزیئ و گاهی رنج و سختی های مخصوصی برای برخی ایجاد شود.()

9. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ج1، ص373
10. همو، اسفار با تعلیقه سبزواری و طباطبایی، ج7، ص77
11. همان[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ششم. عدمی انگاری شر: از دیدگاه ملاصدرا، شرور اموری عدمی هستند ک در خارج واقعیت ندارند و اگر بر چیزی اطلاق شر میشود، به واسطه مقایسه آن با امور دیگر و سببیت آن در نبودن ذات یا کمال ذاتی چیزی است. او در این مورد میگوید:
اگر در معانی شر و احوال و نسبتهای شر تفکر و استقرا رنمایی، به این نتیجه میرسی که هرچه را که عرف بر آن نام شر میگذارد، از دو حال خارج نیست یا عدم محض است مثل مرگ و جهل بسیط و فقر، یا وجودی است که آن وجود در تحلیل نهایی از آن جهت شر است که منشأ یک عدم است، بنابراین شر به امر عدمی منتهی میشود مانند درد، رنج، سیل، زلزله و غیره(12)

هفتم. عدمی انگاری شر ادراکی:
ملاصدرا برخلاف بیشتر فیلسوفان دیگر اسلامی، معتقد است که شر و رنجی که از طریق ادراک و اگاهی از نوعی نقص و عدم در انسان ایجاد میشود، عدمی است نه وجودی. بدین صورت که وقتی شخصی از قطع شدن دستش رنج میکشد، این رنج کشیدن چیزی جدای از قطع شدن دست نیست. یعنی دو درد و رنج و شر ایجاد نشده است، یکی قطع شدن دست و دیگری صورت حاصل از آن در نزد نفس درد کشنده، بلکه حضور ان امر منافی عدمی، خودش درد و الم است.()
عدمی بودن آن نیز به واسطه اتحاد عالم و معلوم و نیز حضوری بودن ادراک در نگاه صدرایی است. بدین صورت که از طرفی این ادراک، امری است حضوری نه حصولی و در اثر مبنای ادراک، وقتی متعلق ادراک، امری است عدمی و وجود ندارد، خود ادراک نیز عدمی خواهد شد. البته این عدم از نوع عدم مطلق نیست بلکه عدم مضاف و عدم ملکه است.

12. [=&quot]ملاصدرا، اسفار با تعلیقه، ج7، ص58
[=microsoft sans serif]13.[=&quot]همان، ج7 ،ص62-63[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]هشتم. مجعول بالعرض بودن شرور: بر این اساس، شرور به صورت بالذات و اصیل و مستقل، هرگز مورد رضایت و قضای الهی نبوده است و خداوند هیچ گاه راضی به تحقق ان نبوده است ولی از انجا که شرور، از لوازم ماهیت است و قابل تفکیک ازماهیات نیستند، بنابراین لازمه آفرینش ماهیت شیء هستند.
یعنی همانطور که فاعل اشکال کروی، نمیتواند انها را به گونه ای کنار هم قرار دهد که فضای خالی را پر کنند، به همین شکلف فاعل نمیتواند مبادی کائنات را بدون تضاد بیافریند.(14)

نهم. غلبه خیر بر شر: ملاصدرا همچون ارسطو معتقد است که مراتب هستی به حصر عقلی بر پنج قسم است:
- خیر مطلق و بدون شر.
- خیر کثیر و شر قلیل.
- خیر و شر مساوی.
- خیر قلیل و شر کثیر.
- شر مطلق، بدون خیر.
او نیز سه قسم اخر را غیر وجودی می داند چرا که با عنایت و خیرخواهی مطلق الهی منافات دارد.(15)
وی همچنین در جایی دیگر بیان میکند که این سه قسم، یا عدمی هستند که بی نیاز از افریننده هستند و یا امور وجودی اند و فسلفه وجودی آنان یکی از امور زیر است:
- شرور وجودی در مقابل وجود خیرات بی شمار، اندک و ناچیزند.
- این شرور، لازمه تحقق خیرات کثیرند.
- این شرور، مبدأ خیرات کثیر است.(16)

او قسم دوم را امری ضروری میداند چرا که معتقد است موجود نکردن چنین موجودی ،خودش مصداق شر کثیر است. از این رو، صدور چنین جهانی از سوی خالق هستی ،نه تنها جایز بلکه باتوجه به فیض و رحمت گسترده الهی، واجب است.(17)

14. [=&quot]ملاصدرا، اسفار، ج7، ص 71-72
15. همان،
[=&quot] ج7، ص69
16. صدرالدین شیرازی
[=&quot]، شرح اصول کافی، به اهتمام و تصحیح محمد خواجوی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370،ص415
17.
[=&quot]ملاصدرا، اسفار ، ج7، ص69

[=microsoft sans serif]دهم. کنار گذاردن نگرش انسان گرایانه به هستی. یکی از مهمترین نکاتی که صدرا بر آن تاکید دارد آن است که در بررسی عالم و افرینش الهی، لازم است این نگرش که " همه هستی برای انسان و در خدمت اوست" را کنار بگذاریم در غیر این صورت هر حادثه ای که برای این انسان مضر باشد و موجب اذیت و ازار او بشود، با صفات الیه متناقض دیده میشود.(18)
این مسئله بدان معناست که انسان نباید به صورت خودخواهانه و طلبکارانه، به هستی و افریننده آن نگاه کند و تنها انتظار اسایش و لذت و نعمت را حتی در این دنیا داشته باشد. بلکه باتوجه به حکمت الهی و احسن بودن نظام، انتظار هر سختی و ناراحتی ای را در عالم داشته باشد در عین حال، بر اساس عدل و رحمت الهی، آن سختی را در مسیر تکامل خودش دانسته و منتظر ثواب و پاداش الهی به تناسب صبر و استقامتش باشد.

بنابراین خلاصه این بحث آن است که
اگر نگرش انسان محوری را کنار بگذاریم و به جای نگرش جزء نگرانه، نگرش کل نگرانه را برگزینیم، نظام افرینش بهترین نظام عالم است و شروری که در عالم به نظر میرسد، گذشته از اینکه نسبت به خیرات آن، در اقلیت قرار دارند و خودشان عدمی هستند، به واسطه حکمت الهی در مسیر سعادت انسان خواهد بود و به خودی خود هم برای خود فرد خیر است و هم برای دیگر انسانها.

موفق باشید.
ــــــــــ
[=&quot]همو، مفاتیح الغیب، ص371

صدیق;993152 نوشت:
از دیدگاه ملاصدرا، شرور اموری عدمی هستند ک در خارج واقعیت ندارند و اگر بر چیزی اطلاق شر میشود، به واسطه مقایسه آن با امور دیگر و سببیت آن در نبودن ذات یا کمال ذاتی چیزی است. او در این مورد میگوید:

سلام

من از حرف شما اینگونه برداشت کردم که مثلا ابوجهل خوب است ولی در مقایسه با پیامبر(ص) بد است.ایا برداشت من درست است؟

فرمودید: شرور اموری عدمی هستند

در حالی که خودتان فرمودید:

صدیق;993146 نوشت:
خیرات کثیری که جز با شر قلیل امکان تحقق ندارند.

چطور شر عدمی است ولی در عین حال قلیل هم هست.مگر عدم قلیل هم داریم؟

سوال اخر: در وحدت وجود ما داریم:لیس فی الدار غیره دیار و همینطور قیصری می گوید ذات خدا ظاهر شده به صورت جهانیان

با توجه به تعریف وحدت وجود و بسیط الحقیقه بودن خدا مثلا لواط یا تجاوز جنسی به دیگران، چگونه توجیه می شود؟ یعنی خدا به شکل لواط و تجاوز جنسی تعین کرده و ظاهر شده؟


موفق و سلامت باشید

باسمه الشکور

عرض سلام و ادب و تشکر از پاسخ حضرتعالی

صدیق;993141 نوشت:
منظور ملاصدرا از بحث تشأن و طرح وحدت وجود آن نیست که جز وجود حق تعالی، هیچ موجودی در عالم نیست بدین صورت که بقیه موجودات، توهمی و خیالی باشند. زیرا این دیدگاه که معروف به قول "وحدت وجود و موجود" و منسوب به صوفیه است را ملاصدرا نپذیرفته است.

بله صدرا برای ماسوی الله وجود بالعرض قائل است مانند آنچه حضرتعالی در مثل بیان فرمودید و یا به نسبت مانند شخص و سایه اش.

باسمه الدیّان

صدیق;993152 نوشت:
ششم. عدمی انگاری شر: از دیدگاه ملاصدرا، شرور اموری عدمی هستند ک در خارج واقعیت ندارند و اگر بر چیزی اطلاق شر میشود، به واسطه مقایسه آن با امور دیگر و سببیت آن در نبودن ذات یا کمال ذاتی چیزی است. او در این مورد میگوید:
اگر در معانی شر و احوال و نسبتهای شر تفکر و استقرا رنمایی، به این نتیجه میرسی که هرچه را که عرف بر آن نام شر میگذارد، از دو حال خارج نیست یا عدم محض است مثل مرگ و جهل بسیط و فقر، یا وجودی است که آن وجود در تحلیل نهایی از آن جهت شر است که منشأ یک عدم است، بنابراین شر به امر عدمی منتهی میشود مانند درد، رنج، سیل، زلزله و غیره(12)

هفتم. عدمی انگاری شر ادراکی: ملاصدرا برخلاف بیشتر فیلسوفان دیگر اسلامی، معتقد است که شر و رنجی که از طریق ادراک و اگاهی از نوعی نقص و عدم در انسان ایجاد میشود، عدمی است نه وجودی. بدین صورت که وقتی شخصی از قطع شدن دستش رنج میکشد، این رنج کشیدن چیزی جدای از قطع شدن دست نیست. یعنی دو درد و رنج و شر ایجاد نشده است، یکی قطع شدن دست و دیگری صورت حاصل از آن در نزد نفس درد کشنده، بلکه حضور ان امر منافی عدمی، خودش درد و الم است.()
عدمی بودن آن نیز به واسطه اتحاد عالم و معلوم و نیز حضوری بودن ادراک در نگاه صدرایی است. بدین صورت که از طرفی این ادراک، امری است حضوری نه حصولی و در اثر مبنای ادراک، وقتی متعلق ادراک، امری است عدمی و وجود ندارد، خود ادراک نیز عدمی خواهد شد. البته این عدم از نوع عدم مطلق نیست بلکه عدم مضاف و عدم ملکه است.

اشکال اینجاست که طبق مبانی عرفانی ای که جناب صدرا به آن التزام دارند، "اثر"تنها متعلق به وجود است

پس چگونه می توان شرور را عدم انگاشت؟شروری که آثارشان را احساس،لمس و درک می کنیم بالاخص شر ادراکی؟

[=microsoft sans serif]

قدیما;993162 نوشت:
من از حرف شما اینگونه برداشت کردم که مثلا ابوجهل خوب است ولی در مقایسه با پیامبر(ص) بد است.ایا برداشت من درست است؟

باسلام
وقتی ما عناوین را در نظر میگیریم این مشکل ایجاد میشه.
ابوجهل وقتی در مقایسه قرار میگیرد، بد است ولی وقتی به تنهایی در نظر گرفته میشود، خوب است، حال
یا بدین جهت که وجود دارد و وجود بر اساس مبنای صدرا، خیر است.
یا بدین جهت که برای موجودات دیگر و کل نظام آفرینش خیر است.
یک مثال میزنم.

یک ویروس خطرناک برای یک فرد یا حتی یک گروه کاملا خطرناک و مضر است و در مقایسه با آنها شر حساب میشود ولی وقتی فواید وجود آن ویروس در نظر گرفته میشود که در کنار ضررش برای عده ای، خیراتی نیز برای بقیه دارد اینجا خیر بودنش مشخص میشود.

به همین صورت است که میتوان " ما رأیت الا جمیلا" حضرت زینب بعد از آن هم مصیبت را متوجه شد.
این جمیل بودن، در مقابل قبیح است.
جمیل در مقابل قبیح، همان خیر در مقابل شر است.
ایا در خون غلطیدن حضرت سید الشهدا(علیه السلام) و دیدن آن مصیبتها، زیبا بوده است. قطعا اینطور نیست ولی وقتی این مصایب
از یک سو، موجب ترقی خود این شهدا و خانواده آنان میشود.
از سوی دیگر، موجب ابیاری نهال اسلام و بقای آن
و از سوی آخر پیروزی واقعی حق بر باطل با وجود دسیسه چینی های فراوان میشود،
در اینجا جمیل بودن این واقعه دهشتناک معلوم میشود.

[=microsoft sans serif]

قدیما;993162 نوشت:
فرمودید: شرور اموری عدمی هستند

در حالی که خودتان فرمودید:

نقل قول نوشته اصلی توسط صدیق نمایش پست ها
خیرات کثیری که جز با شر قلیل امکان تحقق ندارند.
چطور شر عدمی است ولی در عین حال قلیل هم هست.مگر عدم قلیل هم داریم؟


انجا شر نامیده میشود بدین واسطه که هم نبود یک سری ملکات هستند و هم مایه رنج.
مانند کوری که شر نامیده میشود ولی در واقع نبود بینایی است.

قلیل دانسته شد بدین جهت که
از طرفی عدم محض نیست بلکه نبودن چیزی است که باید باشد و شأن بودن را دارد.
از طرف دیگر در مقایسه با مواردی که آن مورد وجود دارد کمتر هستند.
مواردی کوری نسبت به موارد بینایی(البته در جایی که شأنیت بینایی را دارد) بیشتر است.

پس
هم عدمی است(نبود بینایی)
هم قلیل است(درمقایسه با موارد بینایی)

[=microsoft sans serif]

قدیما;993162 نوشت:
سوال اخر: در وحدت وجود ما داریم:لیس فی الدار غیره دیار و همینطور قیصری می گوید ذات خدا ظاهر شده به صورت جهانیان

با توجه به تعریف وحدت وجود و بسیط الحقیقه بودن خدا مثلا لواط یا تجاوز جنسی به دیگران، چگونه توجیه می شود؟ یعنی خدا به شکل لواط و تجاوز جنسی تعین کرده و ظاهر شده؟


بحث وحدت وجود و مظاهر بسیار ظریف هست و فهمش بسیار مشکل
در مثالی که زدم دقت کنید.
فردی در جلوی اینه هایی ایستاده است، در هر اینه تصویری از او ایجاد میشود.
یک آینه محدب، دیگری مقعر، سومی مسطع، چهارمی تکه تکه، پنجمی، کثیف، ششمی بسیار تمیز.
به نظر شما،
تصویری که در این آینه ها درست شده است، دقیقا همان شخص است؟
مشخصه که خیر.
تصویرها به یک صورت هستند؟
مشخصه که خیر.
تصویر کثیف برای فرد است یا تصویر تمیز؟
تصویر محدب برای فرد است یا تصویر مقعر یا تصویر تکه تکه یا تصویر مسطح؟
این اختلاف تصاویر به خاطر خود شخص است یا به خاطر قابلیت خود اینه ها؟

بر اساس وحدت وجود، همه موجودات مظهری از خداوند هستند ولی این مظاهر که همانند اینه هایی هستند، با یک دیگر تفاوت دارند.
نور خداوند در قالبهای وجودی موجودات قرار داده شده است، ولی هر یک به اندازه وسعت وجودی اش توانسته از این نور استفاده کند.
همچون کاسه هایی که در زیر باران قرار گرفته اند و هر یک به اندازه ای که دارند توانسته اند از اب استفاده کنند.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;993200 نوشت:
اشکال اینجاست که طبق مبانی عرفانی ای که جناب صدرا به آن التزام دارند، "اثر"تنها متعلق به وجود است

پس چگونه می توان شرور را عدم انگاشت؟شروری که آثارشان را احساس،لمس و درک می کنیم بالاخص شر ادراکی؟


باسلام و ادب
بله این مسئله را با عدم ملکه دانستن شرور میتوان حل کرد.
بدین صورت که شرور، عدم مطلق نیستند بلکه عدم نسبی و عدم ملکه هستند.
بنابراین بهره و حظی از وجود را برده اند.
از سوی دیگر، همین نبودن را وقتی ناظری میبیند که با آن موضوع ناقص ارتباط دارد، آن نبودن باعث ایجاد رنج در او میشود.
بدین خاطر که ادراک میکند که باید اینجا این امر باشد ولی نیست.
مثلا وقتی مرگ یکی از نزدیکانش پیش می آید، این نبودن را رنج میداند ولی نبودن و فقدان آن شخص در مقایسه با حالت بودنش معنا پیدا میکند وگرنه آن مرگ که خودش عدمی است.(پس عدم ملکه است نه عدم محض)
از سوی دیگر، این نبودن چون عدم ملکه است و در حالت مقایسه با حالت وجدان ایجاد زحمت و رنج میکند و این رنج ادراکی است.

صدیق;993239 نوشت:
وقتی ما عناوین را در نظر میگیریم این مشکل ایجاد میشه.
ابوجهل وقتی در مقایسه قرار میگیرد، بد است ولی وقتی به تنهایی در نظر گرفته میشود، خوب است، حال
یا بدین جهت که وجود دارد و وجود بر اساس مبنای صدرا، خیر است.
یا بدین جهت که برای موجودات دیگر و کل نظام آفرینش خیر است.
یک مثال میزنم.

ایا صدرا و یا خود شما دلیل نقلی بر این عقیده خود دارید!؟


یک مثال می زنم: فرض کنید خدواند یک نفر را بدون هیچ سابقه ای در جهنم بیافریند و هیچ کس دیگری هم در جهنم نباشد.ایا این فرد شکنجه شدن در جهنم را خوب می داند یا بد؟

صدیق;993239 نوشت:
یک ویروس خطرناک برای یک فرد یا حتی یک گروه کاملا خطرناک و مضر است و در مقایسه با آنها شر حساب میشود ولی وقتی فواید وجود آن ویروس در نظر گرفته میشود که در کنار ضررش برای عده ای، خیراتی نیز برای بقیه دارد اینجا خیر بودنش مشخص میشود.

اینکه ویروس مفید هم می تواند باشد دلیل بر اینکه هیچ بدی ندارد نیست.

خدواند نسبت به شراب می گوید:

یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما

تو را از شراب و قمار مى پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است و سودهایى براى مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است.

انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون

تحقیقاً شراب و انواع قمار و بت پرستى و یا سنگ هایى که براى قربانى نصب شده و چوبه هاى قرعه (براى کشف امور غیبى)، پلیدى از کارهاى شیطان است، از آن دورى گزینید، شاید رستگار شوید.

خداوند می فرماید شراب پلید است ولی در ان مقداری نفع هم هست.مثل سینی که داخل ان صد قرص سیانور هست و یک قرص اسپرین.

خداوند نگفته شراب حقیقتا خوب است ولی در مقایسه با اب بد است.

صدیق;993239 نوشت:
به همین صورت است که میتوان " ما رأیت الا جمیلا" حضرت زینب بعد از آن هم مصیبت را متوجه شد.

دوست عزیز این یک جمله ادبی و اشاره به زیبایی شهادت و فداکاریی اصحاب کربلا دارد نه اینکه حرمله و شمر هم زیبا هستند

مثلا یک نفر به همسرش می گوید من هر لحظه به تو فکر می کنم.این یک جمله ادبی نه اینکه واقعا 24 ساعت ان مرد به ان زن فکر می کند.

صدیق;993240 نوشت:
انجا شر نامیده میشود بدین واسطه که هم نبود یک سری ملکات هستند و هم مایه رنج.
مانند کوری که شر نامیده میشود ولی در واقع نبود بینایی است.

قلیل دانسته شد بدین جهت که
از طرفی عدم محض نیست بلکه نبودن چیزی است که باید باشد و شأن بودن را دارد.
از طرف دیگر در مقایسه با مواردی که آن مورد وجود دارد کمتر هستند.
مواردی کوری نسبت به موارد بینایی(البته در جایی که شأنیت بینایی را دارد) بیشتر است.

پس
هم عدمی است(نبود بینایی)
هم قلیل است(درمقایسه با موارد بینایی)

سخن شما مثل این می ماند، من بگویم میز داخل اتاقم به دلیل عدم وجود دایناسور در اتاقم است.پس میز یک امر عدمی.

مثلا تجاوز جنسی به یک مرد به دلیل نداشتن عقل و تقوی در فرد متجاوز است، ولی کسی نمی گوید تجاوز جنسی وجود ندارد.

صدیق;993241 نوشت:
بر اساس وحدت وجود، همه موجودات مظهری از خداوند هستند ولی این مظاهر که همانند اینه هایی هستند، با یک دیگر تفاوت دارند.
نور خداوند در قالبهای وجودی موجودات قرار داده شده است، ولی هر یک به اندازه وسعت وجودی اش توانسته از این نور استفاده کند.

برادر عزیز این تفاوت اینه ها با وجود بسیط الحقیقه بودن خدا چگونه قابل جمع است؟

جمله شما مثل این می ماند که یک نفر بگوید: این اتاق پر از خالی است

نمی شود ما بگوییم ذات خدا تعین کرده به صورت شکنجه و تجاوز جنسی و شرک به خودش و در عین حال بسیط الحقیقه است

جدا از اینکه در مثال اینه ها که در توحید شیخ صدوق از امام رضا(ع) نقل شده، فرد و اینه دو ذات متفاوت دارند ولی در مثال موج و دریا که کامل ترین مثال وحدت وجود است ما یک ذات داریم و کثرات و ماهیات توهمی هستند.

[=microsoft sans serif]

قدیما;993245 نوشت:
ایا صدرا و یا خود شما دلیل نقلی بر این عقیده خود دارید؟

سلام
من قرار نیست در این انجمن نظر خودم را بگویم مگر در مواردی که نسبت به دیدگاه مشهور، نقدی داشته باشم.
در این بحث، نظر جناب صدرا را بیان کردم فارغ از قبول یا انکار خودم.

از این گذشته، بحث فعلی ما در مورد تبیین صدرا از شرور است و بحث از وحدت وجود بحث فرعی و جنبی بود.
بنابراین وارد شدن به بحث شما موجب انحراف تاپیک از بحث اصلی خودش میشود.
اگر تمایل دارید در تاپیکهای مرتبط با وحدت وجود میتوانید پاسخ خود را بیابید و اگر باز هم سوال داشتید تاپیکی مستقل برایش ایجاد کنید.

در پناه حق

[=microsoft sans serif]

قدیما;993245 نوشت:
اینکه ویروس مفید هم می تواند باشد دلیل بر اینکه هیچ بدی ندارد نیست.

خدواند نسبت به شراب می گوید:

یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما

تو را از شراب و قمار مى پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است و سودهایى براى مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است.

انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون

تحقیقاً شراب و انواع قمار و بت پرستى و یا سنگ هایى که براى قربانى نصب شده و چوبه هاى قرعه (براى کشف امور غیبى)، پلیدى از کارهاى شیطان است، از آن دورى گزینید، شاید رستگار شوید.

خداوند می فرماید شراب پلید است ولی در ان مقداری نفع هم هست.مثل سینی که داخل ان صد قرص سیانور هست و یک قرص اسپرین.

خداوند نگفته شراب حقیقتا خوب است ولی در مقایسه با اب بد است.


اگر دقت کنید خداوند متعال نیز در این آیه شریفه به صورت مطلق همه فواید را از شراب انکار نکرده است بلکه منافعی نیز برای آن فرموده است ولی فرموده اثم آن بیشتر از نفعش است.
در کلمات فقهای عظام نیز این مسئله بیان شده است که هر چیزی که در عالم هست، بالاخره فایده ای دارد و هیچ چیز مطلقا بی فایده در عالم نداریم.
اگر دقت کرده باشید بنده در نقل کلمات جناب صدرا بیان کردم که به نظر وی حتی مرگ که بدترین شر در عالم است دارای فوایدی برای خود فرد و انسانهای دیگر هست.
ولی برخی موجودات، شاید نتوان فایده ای را متصور شد که به خودشان برسد ولی فایده آنها به بقیه میرسد. مانند کفار که به خودی خود شاید زندگی آنان فایده ای برای خودشان نداشته باشد ولی وجود آنها برای بقیه موجودات مفید است.(البته با نگاه دقی، متوجه میشویم که وجود آنها دارای فوایدی برای زندگی دنیوی خودشان نیز هست هرچند این فایده کم باشد)

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]

قدیما;993245 نوشت:
دوست عزیز این یک جمله ادبی و اشاره به زیبایی شهادت و فداکاریی اصحاب کربلا دارد نه اینکه حرمله و شمر هم زیبا هستند

مثلا یک نفر به همسرش می گوید من هر لحظه به تو فکر می کنم.این یک جمله ادبی نه اینکه واقعا 24 ساعت ان مرد به ان زن فکر می کند.


دوست گرامی دقت نکردید،
من هیچگاه نگفتم که حضرت زینب با این جمله میخواهد بگوید شمر و حرمله زیبا هستند بلکه گفتم منظور حضرت میتواند این باشد که هیچ چیزی در عالم از خیر و جمال الهی خالی نیست حتی کشته شدن سیدالشهداء(علیه اسلام).

قدیما;993245 نوشت:
سخن شما مثل این می ماند، من بگویم میز داخل اتاقم به دلیل عدم وجود دایناسور در اتاقم است.پس میز یک امر عدمی.

مقایسه نادرسته.
به توضیحات بار دیگر دقت کنید.

[=microsoft sans serif]

قدیما;993246 نوشت:
برادر عزیز این تفاوت اینه ها با وجود بسیط الحقیقه بودن خدا چگونه قابل جمع است؟

جمله شما مثل این می ماند که یک نفر بگوید: این اتاق پر از خالی است.


چه مشکلی با بسیط الحقیقه دارد.
مگر اینها جزئی از خداوند هستند تا وجود آنها بخواهد منافاتی با بساطت داشته باشد؟
مگر تصویر جزئی از فرد مقابل اینه است یا موج جزئی در مقابل اب دریا است؟

قدیما;993246 نوشت:

نمی شود ما بگوییم ذات خدا تعین کرده به صورت شکنجه و تجاوز جنسی و شرک به خودش و در عین حال بسیط الحقیقه است

.


این مثالها نشان دارد که شما متوجه عرایض بنده نشدید.
کسی نگفت که شکنجه و تجاوز جنسی و ... مظهر خداوند هستند.
بلکه اینها حالات اینه ای هستند که باعث ایجاد مظهری کج و معوج از خداوند هستند.
صاحب این حالات، یعنی فردی که این امور را مرتکب میشود، بالاخره مخلوق خداوند هستند و نمیشود گفت که حتی بدترین مخلوق خداوند به واسطه بد بودنش مخلوق خداوند نیست.
پس در وحدت وجود، مظهر خود فرد است و حالات وجودی اش نوع آینه اش را مشخص میکند.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]

قدیما;993246 نوشت:

جدا از اینکه در مثال اینه ها که در توحید شیخ صدوق از امام رضا(ع) نقل شده، فرد و اینه دو ذات متفاوت دارند ولی در مثال موج و دریا که کامل ترین مثال وحدت وجود است ما یک ذات داریم و کثرات و ماهیات توهمی هستند.

باز هم دقت نکردید
در مثال آینه، دو طرف تمثیل، فرد و تصویر در آینه بود نه خود آینه.
در مثال دریا نیز دو طرف تمثیل، موج و آب دریاست.
در هر دو مثال،
از طرفی، یک طرف واقعی و طرف دیگر توهمی نیست. نه موج توهمی است و نه تصویر در آینه.
از طرف دیگر، هم تصویر و هم موج، ظهوری از فرد مقابل اینه و آب دریاست ولی عینا یکی نیستند، بلکه یکی(تصویر و موج) کاملا وابسته است به دیگری(فرد و آب دریا) به صورتی که اگر طرف مستقل نباشد، طرف غیر مستقل اصلا وجودی ندارد حتی برای یک لحظه.

صدیق;993408 نوشت:
ولی فرموده اثم آن بیشتر از نفعش است

خداوند فرموده اثم ان بیشتر است و بیشتر و کمتر بودن خصوصیات جسم است.پس اثم و نفع هر دو وجود دارد.

الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۳۴﴾ الفرقان

آنها كه بر صورتهايشان به سوي جهنم محشور مي‏شوند بدترين محل را دارند و گمراه ترين افرادند.

جهنم هم حقیقتا بد است هم مکان دارد

صدیق;993408 نوشت:
در کلمات فقهای عظام نیز این مسئله بیان شده است که هر چیزی که در عالم هست، بالاخره فایده ای دارد و هیچ چیز مطلقا بی فایده در عالم نداریم.

هیچ فقیه پیرو ثقلین نگفته تجاوز جنسی یک پیرمرد 70 ساله به یک پسر 7 ساله، عمل خوبی است و مقایسه ای یا نسبی بد است یا یک امر عدمی است.

عدمی و مقایسه ای یا نسبی بود شر، فقط اعتقاد صوفیان و عارفان وحدت وجودی است

نقل قول:
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]من هیچگاه نگفتم که حضرت زینب با این جمله میخواهد بگوید شمر و حرمله زیبا هستند بلکه گفتم منظور حضرت میتواند این باشد که هیچ چیزی در عالم از خیر و جمال الهی خالی نیست حتی کشته شدن سیدالشهداء(علیه اسلام).

وجود یک خوبی در یک عمل دلیل بر این نیست که بدی ان وجود ندارد.

صدیق;993410 نوشت:
کسی نگفت که شکنجه و تجاوز جنسی و ... مظهر خداوند هستند.

برادر عزیز صوفیان و عارفان وحدت وجودی فریاد می زنند همه چیز حتی شیطان مظهر ذات الهی است.ان موقع شما امدید می گویید مظهر خداوند نیست!

هر یک از ممکنات، مظهر یک اسم از اسمای حقند. هر چند گفتن و شنیدن این سخن دشوار است ولی حقیقت این است که شیطان هم مظهر اسم "یا مضلّ" است.

انه الحق حسن زاده املی ص 68

صدیق;993410 نوشت:
پس در وحدت وجود، مظهر خود فرد است و حالات وجودی اش نوع آینه اش را مشخص میکند.

در وحدت وجود اصلا شر وجود ندارد:

ابن عربی:فالعالم کله فی غایه الجمال ما فیه شیء من القبح

تمام عالم در نهایت جمال است و به طور مطلق، قبح و زشتی از عالم منتفی است

ابن عربی: جمال فان الله ما خلق العالم الاعلی صورته و هو جمیل فالعالم کله جمیل

خداوند عالم را جز بر صورت خود نیافریده است و او جمیل است. پس تمام عالم جمیل است.

صدیق;993412 نوشت:
از طرفی، یک طرف واقعی و طرف دیگر توهمی نیست. نه موج توهمی است و نه تصویر در آینه.

یک عارف که صلاح نمی دانم اسم بیاورم:

انموذَج جمالی و اسطورة جلال*** دریای بی‌کرانی و عالم همه سراب

همه می دانند مثال سراب در عرفان یعنی توهمی بودن کثرات و نداشتن حقیقت خارجی


قدیما;993417 نوشت:
برادر عزیز صوفیان و عارفان وحدت وجودی فریاد می زنند همه چیز حتی شیطان مظهر ذات الهی است.ان موقع شما امدید می گویید مظهر خداوند نیست!

دوست عزیز چرا با عجله جواب میدهید و دقت نمیکنید.
آنچه مظهر شمرده میشود ذات است نه اسم معنا.
نه مصدر و نه فعل، هیچ یک مظهر نیست، آنچه در وحدت وجود مظهر شمرده میشود خود ذات است..
ذاتی که متصف به این کارهای نیک و بد میشود.

قدیما;993417 نوشت:
ر وحدت وجود اصلا شر وجود ندارد:

ابن عربی:فالعالم کله فی غایه الجمال ما فیه شیء من القبح

تمام عالم در نهایت جمال است و به طور مطلق، قبح و زشتی از عالم منتفی است

ابن عربی: جمال فان الله ما خلق العالم الاعلی صورته و هو جمیل فالعالم کله جمیل

خداوند عالم را جز بر صورت خود نیافریده است و او جمیل است. پس تمام عالم جمیل است.


کاملا بحث فراموش شد...
در یک مقدمه، نه اصل پاسخ، قرار بود به صورت خلاصه، نظر صدرالمتالهین-نه هیچ کس دیگر- در مورد وحدت وجود توضیح داده شود.

قدیما;993421 نوشت:
یک عارف که صلاح نمی دانم اسم بیاورم:

انموذَج جمالی و اسطورة جلال*** دریای بی‌کرانی و عالم همه سراب

همه می دانند مثال سراب در عرفان یعنی توهمی بودن کثرات و نداشتن حقیقت خارجی



نکات خوبی مطرح میکنید که البته همگی جواب دارد.
ولی چون...
بحث کاملا به حاشیه رفت.
لطفا اگر در مورد دیدگاه صدرا در مسئله شرور نکته ای دارید بفرمایید.

بحثهای مرتبط به وحدت وجود را در تاپیکی مستقل مطرح کنید.

در پناه حق
یاعلی

صدیق;993453 نوشت:
دوست عزیز چرا با عجله جواب میدهید و دقت نمیکنید.
آنچه مظهر شمرده میشود ذات است نه اسم معنا.
نه مصدر و نه فعل، هیچ یک مظهر نیست، آنچه در وحدت وجود مظهر شمرده میشود خود ذات است..
ذاتی که متصف به این کارهای نیک و بد میشود.

این اولین بار است من می شنوم کسی در وحدت وجود یک شیء از اشیاء را تجلی خداوند نمی داند.

عرفا یک بحث تخصصی به نام "تجلی افعالی" دارند: اصل همه ذات‏ها و صفتها و كارها، خداست و به تعبير حكيمان الهى، سالك بايد به توحيد ذاتي و صفاتي وافعالي آراسته گردد و حق با صفات فعلیه و با نورهای سبز، سرخ و کبود، ظاهر می گردد و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجودِ اِلّااللّٰه، جز خدا هیچ‌ چیز و هیچ‌ کس در جهان هستی مؤثر نیست و وحدتش غير در جهان نگذاشت

صدیق;993454 نوشت:
بحث کاملا به حاشیه رفت

بله حق با شماست

صدیق;993454 نوشت:
لطفا اگر در مورد دیدگاه صدرا در مسئله شرور نکته ای دارید بفرمایید.

نه دیگه،نکته خاص دیگری به نظرم نمی اید. نظر صدرا درباره شرور همان شرح نظریات ابن عربی است و به قول عرفا خود صدرا هم سر سفره ابن عربی نشسته و خلاصه نظر صدرا همان عدمی و نسبی و مقایسه ای بودن شرور است.

یا علی

سلام و تشکر از مطالب مفیدتون

[=microsoft sans serif]

قدیما;993470 نوشت:
این اولین بار است من می شنوم کسی در وحدت وجود یک شیء از اشیاء را تجلی خداوند نمی داند.

سلام
اشکالی نداره، من هم اولین بار هست که میشنوم که کسی "فعل و اسم معنا و مصدر" را شیء بشمارد.

قدیما;993470 نوشت:
عرفا یک بحث تخصصی به نام "تجلی افعالی" دارند: اصل همه ذات‏ها و صفتها و كارها، خداست

بله تجلی افعال داریم که در آن، اصل همه کارها و افعال خداوند است.
بحثی که فیلسوف تحت عنوان توحید افعالی مطرح میکند.
ولی این چه ربطی به اشکال بنده داشت که عرض کردم، آنچه تجلی خداوند است، خود فرد متصف به یک صفت و کار است نه خود آن کار.
وقتی این شد، دیگر اشکال در مورد "تجلی دانستن یک کار خلاف شنیع" نیست، بلکه تجلی دانستن فردی است که این کار خلاف را انجام میدهد.
هرچند کاری که او انجام داده بر اساس توحید افعالی یا تجلی افعال در حقیقت منتسب به خداوند نیز میشود
و
هر توجیهی در مورد نسبت دادن چنین فعلی به فاعل انسانی اش و درعین حال نسبت دادن آن به خداوند ارائه شد، در مورد تجلی افعالی بودن آن نیز میتوان داد.

بگذریم
بحث بسیار است ولی این تاپیک بیش از این گنجایش چنین بحثی را ندارد.

صدیق;993569 نوشت:
اشکالی نداره، من هم اولین بار هست که میشنوم که کسی "فعل و اسم معنا و مصدر" را شیء بشمارد.

سلام

به هر موجودی شیء می گویند و به خود خدا هم شیء می گویند ولی شیء بر خلاف اشیاء دیگر

صدیق;993569 نوشت:
آنچه تجلی خداوند است، خود فرد متصف به یک صفت و کار است نه خود آن کار.

اینکه شما می گویید اعمال تجلی خدا نیستند را من قبول دارم، ولی انچه که من از عرفا دیدم و شنیدم این است که عالم را همه وهمی و سراب می دانند و این را اقای موسویان در مناظره با
اللهیاری فریاد می زد و فکر نمی کنم حاضر باشند افعال را موج های دریا ندانند،مخصوصا در مقام فنا در ذات خدا که نه عین هست نه اثر.

لاهیجی:چون في نفس الامر وجود و هستي ممكنات(کلیه موجودات عالم به جز خدا)، تجلي و ظهور حق است به صورت انسان، و ممكن بالذات معدوم است و هستي او، وهم و خيالي بيش نيست، پس چنانچه نسبت وجود به ممكنات عين مجاز است نسبت صفات و افعال و آثار كه تابع ذاتند به طريق اولي كه مجازي و اعتباري باشد

پس حقیقت ممکنات همان تجلی ذات و ماهیت انها وهمی است.

ولی برداشت ها نسبت به وحدت وجود متفاوت است و حتی من تا بیش از 20 نوع تعریف از وحدت وجود را شنیدم و شما هم برداشت خاص خود را دارید و نظرتان محترم است.

همینطور که فرمودید این بحث ربطی به موضوع اصلی ندارد و ما چون استارتر و دیگر کاربران نظر نمی دهند داریم این مطالب را بحث می کنیم.

موفق و سلامت باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;992919 نوشت:
حال سؤال این است که در نظام فکری فوق شرور،زشتی ها،منکرات،پلیدیها و امثال آن

چگونه تبیین می گردد؟(با توجه به این نکته که جناب ملاصدرا برای معلول،وجود فی نفسه قائل نیست).


سلام
ظهور و تجلی امر وجودی است در حالیکه شرور از اعتباریات اند یعنی یک امر وجودی بالاعتبار شر یا خیر است به این ترتیب تشان با شرور تصادمی ندارد چه اینکه از دو وادی مختلف اند.
یا علیم[/]

باسمه الظاهر

عرض سلام و ادب

محی الدین;993739 نوشت:
در حالیکه شرور از اعتباریات اند یعنی یک امر وجودی بالاعتبار شر یا خیر است

امر وجودی بالإعتبار شر است؟

به چه اعتباری؟

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;994500 نوشت:
امر وجودی بالإعتبار شر است؟

به چه اعتباری؟


سلام
اول به اعتبار مصالح و مفاسد یک موجود از میان بی نهایت موجود دیگر بنام انسان
دوم به اعتبار عقل و شرع و حتی عرف بلکه در بسیاری موارد اعتبار نظر و سلیقه فرد
یا علیم[/]

باسمه اللطیف

سلام علیکم

محی الدین;994536 نوشت:

سلام
اول به اعتبار مصالح و مفاسد یک
موجود از میان بی نهایت موجود دیگر بنام انسان
دوم به اعتبار عقل و شرع و حتی عرف بلکه در بسیاری موارد اعتبار نظر و سلیقه فرد
یا علیم

اگر اصطلاح موجود را بکار ببریم اشکالی پیش نمی آید(در بحثهای فلسفی)ولی وقتی می گوئید "امر وجودی"

اینطور به نظر می رسد که شرّ را به "وجود" نسبت داده اید و این خلاف تحقیق است،چرا که شر امر عدمی و نقص است

و خیر امر وجودی و کمال.

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;994632 نوشت:
اگر اصطلاح موجود را بکار ببریم اشکالی پیش نمی آید(در بحثهای فلسفی)ولی وقتی می گوئید "امر وجودی"

اینطور به نظر می رسد که شرّ را به "وجود" نسبت داده اید و این خلاف تحقیق است،چرا که شر امر عدمی و نقص است

و خیر امر وجودی و کمال.


سلام
بنده این نظر فلاسفه را قبول ندارم. شر جنبه وجودی هم دارد مثلا درد. درد عدم سلامت تنها نیست بلکه خود یک امر وجودی است که امروز آنرا تحریکات شدید عصبی می نامیم. یا گناه صرفا عدم ثواب نیست بلکه فعلی خاص است که از فاعل سر زده و امثالهم. ظاهرا فلاسفه فقط به یک بعد مساله شر توجه کرده اند اما اگر بنا بر این باشد پس خیر هم امر عدمی است چون عدم شر مقابل آن است.
یا علیم[/]

باسمه العلیم

محی الدین;994645 نوشت:
بنده این نظر فلاسفه را قبول ندارم.

محی الدین;994645 نوشت:
ظاهرا فلاسفه فقط به یک بعد مساله شر توجه کرده اند اما اگر بنا بر این باشد پس خیر هم امر عدمی است چون عدم شر مقابل آن است.

نوع بحث فلسفی است و موضوع آن هم تبیین شرور از دیدگاه جناب ملاصدرا

و گرنه اگر مطلب را از جنبه ی طب و علوم عصب شناسی هم پی بگیریم درد خیر است چرا که علامت و هشداری است

برای بروز مشکلی در سیستم بدن و لازمه ی تشخیص بیماری و رفع و درمان آن.

در منطق قران هم آلام و دردها خیرند از جهت ارتقاء درجات مؤمنین و یا آمرزش گناهان و شرّ آن چیزی نیست

که ملائم طبع انسان نباشد بلکه ممکن است بعضی از شرور ظاهری در واقع خیر باشند.

"عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم"

از دیدگاه عرفان هم(خاصه مکتب ابن عربی)خیر و شر موجودات،به اعیان ثابته و اقتضائات آنها باز می گردد

و اعیان ثابته نیز غیر مجعولند.

از جنبه ی دیگر نیز ابن عربی تنها خیر مطلق را خداوند دانسته و سایر موجودات را بر حسب

سیر نزولی مظاهر و جهات نقصشان آمیخته به شر می داند(نقل به مضمون).در مقابل نظری

که عالم ماده را منشأ ظهور شرور و تزاحم و تضاد می انگارد.

حبیبه;994938 نوشت:
نوع بحث فلسفی است و موضوع آن هم تبیین شرور از دیدگاه جناب ملاصدرا

سلام
به نظر تصوری که مبنای این مباحث است تصور درستی نبوده است. شرور بعد وجودی دارند اما فلاسفه به آن خوب توجه نداشته یا دانش لازم در مورد آنرا نداشته اند. شاید این شبیه تصور کمتر بودن تعداد دندان زنان نسبت به مردان در گذشته است در حالیکه تحقیق از موضوع آن خیلی ساده بوده است. تمام شرور متکی به امور وجودی اند که ما آنرا به نسبت وجود برتر ناقص و ترکیب یافته از وجود و عدمش می دانیم. مثلا جهل را شر می دانند درحالیکه از جهل بعنوان امر عدمی چیزی قابل صدور نیست بلکه از علمی فعل سر می زند که به نسبت علم برتر و صحیح تر نتیجه مطلوبی ندارد.
یا علیم

باسمه العلیم

سلام علیکم

محی الدین;994939 نوشت:
شرور بعد وجودی دارند اما فلاسفه به آن خوب توجه نداشته یا دانش لازم در مورد آنرا نداشته اند.

اشکال فوق را جناب صدیق در پاسخ به دارای اثر بودن شرور مانند درد پاسخ فرمودند و از نظر حقیر پاسخی خوب و در خور بود:

صدیق;993242 نوشت:
این مسئله را با عدم ملکه دانستن شرور میتوان حل کرد.
بدین صورت که شرور، عدم مطلق نیستند بلکه عدم نسبی و عدم ملکه هستند.
بنابراین بهره و حظی از وجود را برده اند.
از سوی دیگر، همین نبودن را وقتی ناظری میبیند که با آن موضوع ناقص ارتباط دارد، آن نبودن باعث ایجاد رنج در او میشود.
بدین خاطر که ادراک میکند که باید اینجا این امر باشد ولی نیست.
مثلا وقتی مرگ یکی از نزدیکانش پیش می آید، این نبودن را رنج میداند ولی نبودن و فقدان آن شخص در مقایسه با حالت بودنش معنا پیدا میکند وگرنه آن مرگ که خودش عدمی است.(پس عدم ملکه است نه عدم محض)
از سوی دیگر، این نبودن چون عدم ملکه است و در حالت مقایسه با حالت وجدان ایجاد زحمت و رنج میکند و این رنج ادراکی است.

اگر پاسخ فوق،حضرتعالی را قانع نمی کند بفرمائید تا در صورت لزوم بحث بطور سه جانبه ادامه یابد

شاید مواردی باشد که توجه نکرده باشم.

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;994940 نوشت:
اگر پاسخ فوق،حضرتعالی را قانع نمی کند بفرمائید تا در صورت لزوم بحث بطور سه جانبه ادامه یابد

شاید مواردی باشد که توجه نکرده باشم.


سلام
پاسخ خوبی به نظر می رسد اما به نظر بنده لحاظ جنبه عدمی شرور صرفا با قیاس مرتبه بالاتر و کاملتر است و در خارج اصلا مابه ازایی ندارد و این خود از مقومات اعتباری بودن شرور است چه اینکه شر با این تقریر از یک قیاس و تحلیل ذهنی حاصل می شود.
یا علیم[/]

باسمه العلیم

محی الدین;994945 نوشت:
و این خود از مقومات اعتباری بودن شرور است

اعتبار دو معنا دارد:

1- به معنای وجود بالغیر

2- به معنای فرض و تخیل وجودهایی است که اصلا ماهیت خارجی ندارند.

نظر حضرتعالی کدام قسم است؟

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;995096 نوشت:
اعتبار دو معنا دارد:

1- به معنای وجود بالغیر

2- به معنای فرض و تخیل وجودهایی است که اصلا ماهیت خارجی ندارند.

نظر حضرتعالی کدام قسم است؟


سلام
این دو قسم شاید خوب بیانگر معنای مد نظر ما نباشد
وجود اعتباری یعنی وجودی که به اعتبار معتبر لحاظ می شود مانند شر بودن درد برای انسان . در اینجا درد به عنوان امر وجودی هست اما شر بودنش یک اعتبار است لذا همین درد می تواند خیر انگاشته شود لذا خیر و شر یک امر ذهنی است که به لحاظ های مختلف ممکن است حتی روی یک شی قرار گیرد.
یا علیم[/]

باسمه العلیم

محی الدین;995100 نوشت:
وجود اعتباری یعنی وجودی که به اعتبار معتبر لحاظ می شود مانند شر بودن درد برای انسان

اینطور به نظر می رسد که شما ادراک انسان را ملاک حقیقت می دانید،به این اعتبار آیا خیر و شر در خارج از ادراک انسان

موجودند و به تعبیر دیگر آیا خیر و شر مابإزاء خارجی دارند یا خیر؟

محی الدین;995100 نوشت:
لذا خیر و شر یک امر ذهنی است

بیان فوق ظاهرا برداشت حقیر را از سخنان شما بیشتر تأیید می کند.

حبیبه;995154 نوشت:
اینطور به نظر می رسد که شما ادراک انسان را ملاک حقیقت می دانید،به این اعتبار آیا خیر و شر در خارج از ادراک انسان

موجودند و به تعبیر دیگر آیا خیر و شر مابإزاء خارجی دارند یا خیر؟


سلام
خیر و شر عرفی تابع استنباط ذهنی افراد از مصالح و منافع خودشان است. یک بچه سختی درس خواندن را شر می داند در حالیکه بزرگترها تصور دیگری از این سختی دارند. آنها آنرا خیر و راه بسوی کمال می پندارند... ذهنم درگیر است
یا علیم

باسمه العلیم

سلام علیکم

محی الدین;995158 نوشت:
خیر و شر عرفی تابع استنباط ذهنی افراد از مصالح و منافع خودشان است. یک بچه سختی درس خواندن را شر می داند در حالیکه بزرگترها تصور دیگری از این سختی دارند.

پس طبق بیان حضرتعالی اگر مصلحت شخصی در کشتن افرادی مظلوم باشد برای او خیر و برای

کشته شدگان شرّ است بنابراین هیچ خیر ثابتی وجود ندارد و خیر همانقدر تابع ادراک و منافع اشخاص

است که شرّ؟!

حبیبه;995240 نوشت:
پس طبق بیان حضرتعالی اگر مصلحت شخصی در کشتن افرادی مظلوم باشد برای او خیر و برای

کشته شدگان شرّ است بنابراین هیچ خیر ثابتی وجود ندارد و خیر همانقدر تابع ادراک و منافع اشخاص

است که شرّ؟!


سلام
بحث در این نیست که خیر و شر ملاک دارد یا نه. بحث در این است که آیا شر امر عدمی است آنچنانکه فلاسفه می گویند؟
از عرف که بگذریم که حتی برخی امور تکوینی خارج از وجود انسان را به خیر و شر منسوب می سازد و به اعتبار معتبران آن، خیرات و شرور مختلف ابداع می شود، عقل و دین خیر و شر را تنها به حسب فعل انسان لحاظ می کنند و امور تکوینی دیگر را اصلا به خیر و شر نسبت نمی دهند مگر به حسب مصالح و مفاسد واقعیه انسان و گاهی با مماشات با نگاه عرفی او . که این خود یک پایه نسبی و اعتباری بودن خیر وشر است. یعنی این ملاکها به نسبت همه موجودات قابل تعمیم نیست. مثلا بی مبالاتی در نظافت، شر است و موجب بیماری و آسیب بدن انسان و در نتیجه آسیب به روح به خاطر ضعف آن می شود. اما آیا برای میکروبهایی که فرصت رشد و تکثیر در بدن فرد پیدا می کنند هم شر است؟ خیر. از سوی دیگر در همین عقل و دین شرور را به حسب آثار نامطلوبشان شر می نامند و این در حالی است که عدم و امر عدمی اثر وجودی ندارند. نتیجه اینکه شر وجود و امر وجودی است. اما در همه موارد به اعتبار و لحاظی نیاز دارد. یک وقت فهم عرفی اعتبار می کند شر بودن فلان موضوع را بخاطر فلان اثر وجودیش و یک وقت دین یا عقل اعتبار می کند شر بودن فلان موضوع را به حسب اثر وجودی که او به مصلحت انسان نمی داند یا نمی بیند. به عبارت ساده و خلاصه هرچند شر مانند خیر امر وجودی است اما شر بودنش با یک لحاظ و اعتبار بوده است که اگر آن لحاظ و اعتبار را برداریم چیزی خیر یا شر نیست.
یا علیم

صدیق;993152 نوشت:
ششم. عدمی انگاری شر: از دیدگاه ملاصدرا، شرور اموری عدمی هستند ک در خارج واقعیت ندارند و اگر بر چیزی اطلاق شر میشود، به واسطه مقایسه آن با امور دیگر و سببیت آن در نبودن ذات یا کمال ذاتی چیزی است. او در این مورد میگوید:
اگر در معانی شر و احوال و نسبتهای شر تفکر و استقرا رنمایی، به این نتیجه میرسی که هرچه را که عرف بر آن نام شر میگذارد، از دو حال خارج نیست یا عدم محض است مثل مرگ و جهل بسیط و فقر، یا وجودی است که آن وجود در تحلیل نهایی از آن جهت شر است که منشأ یک عدم است، بنابراین شر به امر عدمی منتهی میشود مانند درد، رنج، سیل، زلزله و غیره(12)

با سلام ، سزاوار است فقیری را به خاطر نداشتن خیر زیاد ، کریمی همچون خداوند در جهنم فرو برد ؟ شما فرض کن یک نفر ده ریال دارد ، یک نفر صد ریال دارد ، آن دو مشتری شما هستند ، شما به آنکه یک صد ریال دارد ده کاسه آش میدهید و به آنکه ده ریال دارد شعله آتش در گلویش میریزید ؟ یا به او هم یک کاسه آش میدهید ؟ اگر شرور عدمی هستند چرا خداوند به خاطر عدم ، انسان را به عذاب دچار میکند ؟

در ضمن اینکه میگین این موضوع با بسیط بودن خداوند تناقض نداره به نظرم درست نیست ، قبلا هم ساعت ها در مورد تفاوت مظهر بودن و جزئی بودن از خداوند با کارشناس های محترم این سایت بحث کردم و فایده ای نداشت اگر هم مطلبی دارید الان به صورت خلاصه بیان کنید ، تفاوت جزء و ظهور چیست ؟ آیا ظهور یک چیز ، جزئی از وجود آن چیز نیست ؟

الان در دنیا کلی ماده و اجزاء و ... وجود داره ، اگه همه ی اینها را ظهور خداوند بدونیم نه مخلوق او ، لابد ذات خداوند هم دچار ترکیب است که ترکیبات از او ظهور کرده .

اگر خداوند را وجود مطلق بدانیم ، جایی برای موجود دیگری باقی نمی ماند ، موجودات متفاوت و تشکیل شده از اجزاء مختلف هستند پس خداوند از اجزاء مختلف تشکیل شده .

یکی میگه عذاب وجود نداره بلکه همون نبود آرامشه ، یکی هم میگه آرامش وجود نداره بلکه همون نبود عذابه ، خب حالا کدومشون راست میگن ؟

در نتیجه به نظر بنده هم آرامش و هم عذاب وجود دارن ، چون هر دو قابل فهم وجدانی هستند ، بلکه چیزی که در آرامش وجود داره و در عذاب وجود نداره کماله ، عذاب کمال نیست ، ولی آرامش کماله .

حال بر میگردیم به بحث اصلی ، آیا هر وجودی کمال است ؟ اگر اینطور بود الان همه خوشحال و سرحال داشتن زندگی میکردن و کسی از غم و غصه ناله نمیکرد جدا از این خداوند کسی نیست که به خاطر عدم و نداشتن و اینها کسی رو مجازات کنه چون مجازات کردن کسی که نداره بی فایده و ظلمه ، همونطور که هیچ کس رو جز به اندازه توانش و داراییش مکلف نکرده .

باسمه العلیم

محی الدین;995243 نوشت:
نتیجه اینکه شر وجود و امر وجودی است. اما در همه موارد به اعتبار و لحاظی نیاز دارد.

ظهورشرور در وجود بالعرض و یا رابط (در صورتیکه نگاه استقلالی به آنها شود)در گفتار فلاسفه سابقه دارد

کمااینکه ملاصدرا ماهیات متگثره را منشأ شرور می داند.

محی الدین;995243 نوشت:
به عبارت ساده و خلاصه هرچند شر مانند خیر امر وجودی است

شر هرگز مانند خیر نیست چرا که خیر امر وجودی متحقق و اصیل است و شرّ امری بالعرض و غیر اصیل

در وجود بالعرض.

محی الدین;995243 نوشت:
اما شر بودنش با یک لحاظ و اعتبار بوده است که اگر آن لحاظ و اعتبار را برداریم چیزی خیر یا شر نیست.

اینکه شر لازمه ی وجود بالعرض یا نسبی بوده و یا به تعبیر حضرت علامه طباطبایی(ره)شرور ذهنی باشند و

مربوط به ادراک شخص مشکلی نیست(در این بحث).

اما به این سخن که خیر را مانند شر اعتباری و ذهنی بدانیم نقدی جدی وارد است چرا که تنها امر متحقق در عالم خیر است.

مگر خیر متوهم در ادراک انسان جاهل که محل بحث نیست.

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;995346 نوشت:
اینکه شر وجود بالعرض یا نسبی و یا به تعبیر حضرت علامه طباطبایی(ره)ذهنی باشد و مربوط به ادراک شخص مشکلی نیست(در این بحث)

اما به این سخن که خیر را مانند شر اعتباری و ذهنی بدانیم نقدی جدی وارد است چرا که تنها امر متحقق در عالم خیر است.

مگر خیر متوهم در ادراک انسان جاهل که محل بحث نیست.


سلام
اینجا ممکن است یک خلط بحثی بشود و آن اینستکه منظور ما از وجودی بودن شر مصداق خارجی آن است همانطور که مصداق خارجی خیر امر وجودی خارجی است. این دو از این جهت تفاوتی ندارند هردو امر وجودی اند چه اینکه هردو دارای آثار وجودی اند. مثلا بیماری عبارت است از عملکرد یک باکتری یا ویروس که این دارای آثار وجودی روی جسم و روح بیمار است. از آن طرف غذای سالم هم دارای آثار مثبت خودش بر روی بدن و روان انسان است. این دو هرچند ممکن است با عناوین شر و خیر از هم جدا شوند اما به لحاظ برخورداری از اثر وجودی تفاوتی ندارند.
اما از لحاظ ذهنی خیر و شر مبتنی بر نگاهها ، مصالح و مفاسد صحیح یا ناصحیح یا ظاهری و باطنی است لذا به اعتبار هریک از آنها ممکن است امر وجودی بیرونی متصف به خیر و شر شود. حتی ممکن است به یک لحاظ چیزی شر و با لحاظ بالاتر از همان نگاه خیر باشد. مثلا بیماری برای مومن به حسب ظاهری شر است چون مستلزم درد و رنج و هزینه و غیره است اما به لحاظ اثر معنوی اش خیر است چون موجب تطهیر مومن از گناهان است.
اینکه می گوییم خیر و شر امور اعتباری اند به لحاظ ذهن و اعتبار است وگرنه آن امر خارجی که موسوم به خیر یا شر می شود که همیشه امر وجودی است چون دارای آثار وجودی است حال اینکه عدم اصلا اثر وجودی ندارد.
بله اگر بگوییم در فلسفه آن ابعاد عدمی امور شر انگاشته می شوند مثلا یک حدی از دانش اثری دارد که بالقیاس با حد بالاتر ناقص است. این جهت نقص و فقدان و عدم ، شر است. خب این هم نوعی از اعتبار است الا اینکه متکی به واقعیت خارجی نیست چون واقعیت خارجی همان حد از دانش و همان اثر مخصوص بدان است که بدون قیاس با حد بالاتر نقصی ندارد.
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است