جمع بندی خیرخواهی یا خود خواهی؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خیرخواهی یا خود خواهی؟

به نام خدا

با سلام

از آنجا که ما مسلمانان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم و اینکه هر آنچه که دردنیا بکارید در آخرت درو خواهید کرد،با این اوصاف آیا انسان میتواند در دنیا خیرخواه دیگران باشد اما خود خواه نباشد؟ آیا انسان میتواند در دنیا هم خیرخواه دیگران باشد و هم خداخواه؟

پ.ن
در اینجا معنای خودخواهی،خود بزرگ بینی یا خود شیفتگی نیست بلکه منظور آن است مثلا شما به دیگران خیری میرسانید و منتظر بازگشت نتیجه عمل تان مثلا در آخرت هستید.
شاید خودتان را قانع کنید که عملتان برای خداست .اما خوب دقت کنید باز هم شما دنبال لذت بالاتری هستید که آن هم رضایت خداست یعنی در آخرین زنجیره عملتان،خودتان محور اصلی هستید ...

نظر شما چیست؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

crash;991367 نوشت:
از آنجا که ما مسلمانان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم و اینکه هر آنچه که دردنیا بکارید در آخرت درو خواهید کرد،با این اوصاف آیا انسان میتواند در دنیا خیرخواه دیگران باشد اما خود خواه نباشد؟ آیا انسان میتواند در دنیا هم خیرخواه دیگران باشد و هم خداخواه؟

باسلام و عرض ادب
با توجه به توضیحی که ازمفهوم خودخواهی در عمل خیر ارائه کردید، پاسخ سوال شما مثبت است.
انسان میتواند خیرخواه باشد ولی به دنبال رسیدن به هیچ نفع مادی و معنوی دیگری نباشد.
بدین معنا که میتواند کار خیری را انجام دهد ولی از آنجام آن کار هیچ پاداشی را طلب نکندو حتی در ذهنش نیز به دنبال دست یابی بدان نباشد، حتی پاداش اخروی.
اینگونه عمل خیر همانی است که امیرالمومنین علی(علیه السلام) آنرا عبادت آزادگان و احرار برشمرده است.
آنجا که در تقسیمی که از اعمال نیک انسانها بر اساس نیت انجام آن، این اعمال را بر سه دسته بر شمرده و میفرماید:

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»

[=microsoft sans serif] گروهى به هواى پاداش خدا را عبادت كردند، و اين عبادتِ سوداگران است؛ دسته اى از روى ترس خدا را عبادت كردند، و اين عبادت بردگان است؛ و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت كردند، و اين عبادت آزادگان است.(1)

[=microsoft sans serif]ـــــــــــــ
1. نهج البلاغة، صبحی صالح، حكمت 237.

[=microsoft sans serif]مشابه این بیان از سید ساجدان حضرت زین العابدین(سلام الله علیه):
«إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ لِأَغْرَاضٍ لِي وَ لِثَوَابِهِ فَأَكُونَ كَالْعَبْدِ الطَّمِعِ الْمُطِيعِ إِنْ‏ طُمِّعَ‏ عَمِلَ‏ وَ إِلَّا لَمْ يَعْمَلْ وَ أَكْرَهُ أَنْ أَعْبُدَهُ لِخَوْفِ عِقَابِهِ فَأَكُونَ كَالْعَبْدِ السَّوْءِ إِنْ لَمْ يَخَفْ لَمْ يَعْمَلْ قِيلَ فَلِمَ تَعْبُدُهُ قَالَ لِمَا هُوَ أَهْلُهُ بِأَيَادِيهِ عَلَيَّ وَ إِنْعَامِهِ.»
خوش ندارم كه خدا را عبادت كنم و از آن هدفى نداشته باشم جز [ رسيدن به ]پاداش او؛ زيرا در اين صورت مانند برده طمعكارم كه اگر به چيزى چشم داشته باشد كار مى كند و گرنه كار نمى كند . همچنين خوش ندارم خدا را فقط به سبب ترس از كيفر او عبادت كنم ؛ چه در اين حال همچون بنده نابكارى خواهم بود كه اگر نترسد ، كار نمى كند. عرض شد: پس، براى چه خدا را عبادت مى كنى؟ فرمود: زيرا او به سبب الطاف و نعمتهايش به من ، سزاوار عبادت است».(2)

اینگونه عمل خیر و عبادت، به فرموده امام صادق(علیه السلام) برترین نوع عبادت است و از دو قسم دیگر بهتر است.(3)

ــــــــــ
2. محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ دوم، ج67، ص198
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، قم، دار الحدیث، 1429ق، ج3، ص216

[=microsoft sans serif]البته این بدان معنا نیست که دو قسم دیگر پذیرفته نیست بلکه به معنای برتری رتبی این قسم سوم از دو قسم دیگر است.

از سوی دیگر، در این قسم سوم حتی شخص عابد به دنبال کسب رضایت خداوند نیز نیست تاگفته شود باز هم به دنبال رسیدن نفعی به خودش است، هرچند این دنبال کردن نفع، قصد تبعی است بلکه در اینجا آنچه مهم است و هدف شخص است، تنها و تنها خود ذات خداوند است و اینکه او شایسته محبت است.

عابد خداوند را عبادت میکند نه به خاطر کسب بهشت و دوری از جهنم و نه حتی برای کسب رضایت بلکه فقط بدین جهت که او لایق عبادت است و شایسته تکریم.

موفق باشید.

صدیق;991597 نوشت:
باسلام و عرض ادب
با توجه به توضیحی که ازمفهوم خودخواهی در عمل خیر ارائه کردید، پاسخ سوال شما مثبت است.
انسان میتواند خیرخواه باشد ولی به دنبال رسیدن به هیچ نفع مادی و معنوی دیگری نباشد.
بدین معنا که میتواند کار خیری را انجام دهد ولی از آنجام آن کار هیچ پاداشی را طلب نکندو حتی در ذهنش نیز به دنبال دست یابی بدان نباشد، حتی پاداش اخروی.
اینگونه عمل خیر همانی است که امیرالمومنین علی(علیه السلام) آنرا عبادت آزادگان و احرار برشمرده است.

با سلام و تشکر از پاسخ شما

اگر این نوع عمل خیر از نوع عبادت احرار و آزادگان است پس عمل خیر کسانی که اعتقاد یا یقین به آخرت ندارند که بگوییم دنبال نفع معنوی آن هستند و منفعت مادی هم مد نظر آنها نیست(مثل شهرت یا موارد دیگر...)ولی حداقل به وجود یک خدایی اعتقاد دارند،با این حال چرا اینگونه طرز فکر مورد مذمت است و نمی توان اعمال آنها ها را خالص تر دانست؟

صدیق;991599 نوشت:
از سوی دیگر، در این قسم سوم حتی شخص عابد به دنبال کسب رضایت خداوند نیز نیست تاگفته شود باز هم به دنبال رسیدن نفعی به خودش است، هرچند این دنبال کردن نفع، قصد تبعی است بلکه در اینجا آنچه مهم است و هدف شخص است، تنها و تنها خود ذات خداوند است و اینکه او شایسته محبت است.

عابد خداوند را عبادت میکند نه به خاطر کسب بهشت و دوری از جهنم و نه حتی برای کسب رضایت بلکه فقط بدین جهت که او لایق عبادت است و شایسته تکریم.



بنظرم حتی اگر شخص دنبال رضایت خدا هم نباشد تا نفعی از آن ببرد باز خوب دقت کنیم او این را میداند که که به نیستی و پوچی نمی رود و همواره خودش هم هست...
منظور آنکه اگر به شخص عابد بگویند که شما در نهایت آنقدرغرق ذات الهی میشوید که خودتان را فراموش کرده و گویا اصلا وجود نداشته اید...آیا باز هم حاضر بودند اینگونه خدا را عبادت کنند؟

باسمه المستعان

سلام علیکم

crash;991367 نوشت:
به نام خدا
با سلام

از آنجا که ما مسلمانان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم و اینکه هر آنچه که دردنیا بکارید در آخرت درو خواهید کرد،با این اوصاف آیا انسان میتواند در دنیا خیرخواه دیگران باشد اما خود خواه نباشد؟ آیا انسان میتواند در دنیا هم خیرخواه دیگران باشد و هم خداخواه؟

پ.ن
در اینجا معنای خودخواهی،خود بزرگ بینی یا خود شیفتگی نیست بلکه منظور آن است مثلا شما به دیگران خیری میرسانید و منتظر بازگشت نتیجه عمل تان مثلا در آخرت هستید.
شاید خودتان را قانع کنید که عملتان برای خداست .اما خوب دقت کنید باز هم شما دنبال لذت بالاتری هستید که آن هم رضایت خداست یعنی در آخرین زنجیره عملتان،خودتان محور اصلی هستید ...

نظر شما چیست؟

اصل،اطاعت از فرامین خداوند و اجتناب از مخالفت با حضرت حق است،این گام نخست خداخواهی است

کسی که وارد مسیر عبودیت شده است در هر لحظه با در نظر داشتن جانب خداوند و رضایت او و عمل

به فرامین او در حال سیر الی الله و دور شدن از نفسانیت است،مراقبه و محاسبه خوب است ولی نباید

به وسواس فکری منجر گردد طوری که به جای خدا مشغول به خویش شویم.

کسی که در پله ی اول عبودیت ایستاده نمی تواند به یکباره به پله ی آخر صعود کند،تهذیب نفس و تحصیل

اخلاص عمل و نیّت تدریجی است،عبادت احرار آخرین مرحله و بالاترین مرتبه ی عبودیت است و به این سادگیها

به دست نمی آید.

حبیبه;991662 نوشت:
باسمه المستعان

سلام علیکم

اصل،اطاعت از فرامین خداوند و اجتناب از مخالفت با حضرت حق است،این گام نخست خداخواهی است

کسی که وارد مسیر عبودیت شده است در هر لحظه با در نظر داشتن جانب خداوند و رضایت او و عمل

به فرامین او در حال سیر الی الله و دور شدن از نفسانیت است،مراقبه و محاسبه خوب است ولی نباید

به وسواس فکری منجر گردد طوری که به جای خدا مشغول به خویش شویم.

کسی که در پله ی اول عبودیت ایستاده نمی تواند به یکباره به پله ی آخر صعود کند،تهذیب نفس و تحصیل

اخلاص عمل و نیّت تدریجی است،عبادت احرار آخرین مرحله و بالاترین مرتبه ی عبودیت است و به این سادگیها

به دست نمی آید.

با سلام و احترام
بنده با صحبت های شما موافقم.... اما مقصودم از طرح این سوال،چگونگی رسیدن به عبادت احرار نبود، البته شاید بنده سوالم را بد مطرح کردم...
فرض کنید شما به شخصی خیری میرسانید، علت و انگیزه و نیت شما از چهار حالت خارج نیست:

1-برای خود نمایی.
2-در راه رضای خدا با انگیزه بدست اوردن پاداش اخروی یا رضوان الهی.
3-نه با انگیزه پاداش اخروی و نه دنیوی و نه رضوان الهی، فقط بخاطر اینکه خدا را سزاوار عبادت یافتید.
4-فقط برای خیر رساندن به دیگری نه خودنمایی و نه پاداش اخروی و نه دنیوی نه رضوان و نه....

اگر حالت های دیگری نیز وجود دارد شما بفرمایید...

سوال اینجاست اگر نه پاداش اخروی در کار بود نه رضوان الهی، آیا شما باز به ان شخص کمک میکردید؟آیا باز خود را برای آن شخص به زحمت و سختی می انداختید؟

اگر بله که جزوه دسته چهارم قرار میگیرید اگر نه که جزو دسته دوم و سوم...

در هر حال در حالت دوم و سوم شما خداخواه بودید و به ظاهر خیر خواه و در حالت چهارم صد در صد خیرخواه آن شخص و هیچ نفع دیگری برای شما نبوده(حتی رسیدن به عبادت احرار) ...
بنظر شما کدام دسته عملشان خالص تر و ارزشش بیشتر است و میتوان شما را انسان مطلقا خیر خواه دیگران دانست؟

بنده از این جهت میخواهم موضوع را مورد بررسی قرار دهم که خیلی از اعمال ما شاید به ظاهر برای کمک به دیگران است اما در نهایت نفعش به خودمان است و به نوعی خودخواهی از نوع اخرتی یا رسیدن به عبادت احرار یا رسیدن به معشوق خود و...است.

اگر به شما بگویند که نهایت عبادت خدا این است که آنقدر فنا در ذات الهی می شوید که دیگر خودتان نیستید و گویا اصلا نبودید،با این حال چون خدا را شایسته عبادت دیدید باز هم اینگونه عبادتش میکردید؟

اگر شخصی در سیر الی الله باشد اینکه دیگران در چه راهی باشند برایش مهم است؟ اگر کسانی در این مسیر از او جلوتر باشند آیا امکان دارد باعث حسادت هم شود؟یا آنکه دیگران خیلی در سیر الی الله تلاش نکنند در او تغییری ایجاد میکند؟
منظور آنکه همین سیر الی الله نوعی خود خواهی نیست؟ یعنی خدا را خواستن تنها برای خود...

سلام علیکم

اشاره بجایی کردید جناب کرش ، کسی که انجام عملی را صرفا در راه رضای خداوند متعال انجام میدهد و طمع به پاداشی در نظر ندارد ولی در هر حال چشمش به رضای خداوند است . از طرفی او از روی افتقار و نیاز به آن محبوب و اقرار به این نیاز ، و اظهار آن بدرگاه خداوند کار انجام میدهد .

ولی کسی که غایت دیگری مثل تمجید دیگران با سو استفاده از شرایط را غایت قرار میدهد در نیتش بی نیازی از لطف است چراکه هدف او چیز دیگری است .

ایندو ظاهرا یک شباهتی دارند و آن اینکه از خدا چیزی ، شیئی را در برابر عملشان نمیخواهند .
ولی حقیقت این است که در مورد اول آن شخص خود خدا و رضایتش را مورد نظر قرار داده نه نعمت دنیوی یا نعمت اخروی را

دومی منفعتی که در دنیا برای خودش سودآور و خیر فرض کرده را میخواهد . ولی نه از خدا .

[="Tahoma"][="Navy"]

crash;991367 نوشت:
ا سلام

از آنجا که ما مسلمانان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم و اینکه هر آنچه که دردنیا بکارید در آخرت درو خواهید کرد،با این اوصاف آیا انسان میتواند در دنیا خیرخواه دیگران باشد اما خود خواه نباشد؟ آیا انسان میتواند در دنیا هم خیرخواه دیگران باشد و هم خداخواه؟

پ.ن
در اینجا معنای خودخواهی،خود بزرگ بینی یا خود شیفتگی نیست بلکه منظور آن است مثلا شما به دیگران خیری میرسانید و منتظر بازگشت نتیجه عمل تان مثلا در آخرت هستید.
شاید خودتان را قانع کنید که عملتان برای خداست .اما خوب دقت کنید باز هم شما دنبال لذت بالاتری هستید که آن هم رضایت خداست یعنی در آخرین زنجیره عملتان،خودتان محور اصلی هستید ...

نظر شما چیست؟


سلام
چون در نهایت این خود پیوسته به همه است این حد از خودخواهی در نور خیرخواهی پذیرفته است هرچند رفع آن مطلوب تر است.
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

crash;991624 نوشت:
اگر این نوع عمل خیر از نوع عبادت احرار و آزادگان است پس عمل خیر کسانی که اعتقاد یا یقین به آخرت ندارند که بگوییم دنبال نفع معنوی آن هستند و منفعت مادی هم مد نظر آنها نیست(مثل شهرت یا موارد دیگر...)ولی حداقل به وجود یک خدایی اعتقاد دارند،با این حال چرا اینگونه طرز فکر مورد مذمت است و نمی توان اعمال آنها ها را خالص تر دانست؟

باسلام
خلوص عمل یک اصطلاح است و با آنچه مد نظر شماست تفاوت دارد.
منظور از خلوصی که در ادیان سفارش شده است، خلوص نیت در عمل و انحصار انجام آن صرفا برای خداوند است(در مقابل انجام یک عمل به قصد نشان دادن ان عمل به دیگر انسانها)
در این صورت، اگر کسی به خداوند اعتقادی نداشته باشد، اصولا موضوع بحث عوض شده است و نمیتوان نسبت به خلوص عمل او به اصطلاحی که گفته شد سخنی گفت.
اما اگر به خداوند اعتقاد دارد هرچند جزئیات این اعتقاد برایش مشخص یا یقینی و مورد باور نیست، در این صورت، اگر منظورش از عمل صرفا خود خداوند است و اینکه او شایسته عبادت است، این مشابه عمل احرار است، هرچند در برخی جزئیات با هم تفاوتهایی دارند.

ولی به هر حال، در عبادت احرار نیز هیچ انگیزه دیگری جز ذات خداوند دخیل نیست(حتی رضایت خداوند)

crash;991624 نوشت:
بنظرم حتی اگر شخص دنبال رضایت خدا هم نباشد تا نفعی از آن ببرد باز خوب دقت کنیم او این را میداند که که به نیستی و پوچی نمی رود و همواره خودش هم هست...
منظور آنکه اگر به شخص عابد بگویند که شما در نهایت آنقدرغرق ذات الهی میشوید که خودتان را فراموش کرده و گویا اصلا وجود نداشته اید...آیا باز هم حاضر بودند اینگونه خدا را عبادت کنند؟

اگر آن توصیفی که در روایات گفته شد، در شخصی محقق باشد(که در اهل بیت محقق است)، بله ایشان چنین انگیزه ای را دارند.
اینکه حضرت سجاد میفرماید من به خاطر پاداش یا ترس از عذاب عبادت نمیکنم، قاعدتا خودش را در نظر نمیگیرد.
اصولا فرضی که شما در نظر دارید، بدین صورت است که نفع و ضرر اخروی مدنظر نباشد(حال یا با در نظر گرفتن نبود آخرت یا در نظر نگرفتن پاداش و عذاب آن) بنابراین اگر شخصی منظورش از اعمالش نه رسیدن به نفع است و نه دوری از ضرر، این شخص هیچ انگیزه نفسانی در عملش ندارد. عبادتش خالص خالص هست.

باسمه المستعان

سلام علیکم

crash;991679 نوشت:
منظور آنکه همین سیر الی الله نوعی خود خواهی نیست؟ یعنی خدا را خواستن تنها برای خود...

فرضهای متعددی را مطرح نمودید ولی ظاهرا خلاصه ی همه ی آنها همین مطلب آخری است که نقل قول نمودم.

سیر الی الله، خدا را برای خود خواستن نیست بلکه خود را برای خدا خواستن است(اگر حقیقتا در مسیر قرار گرفته باشد).

چرا که شما در سیر الی الله خواست خود را کنار گذاشته و اراده ی حق را بر اراده ی خویش حاکم می کنید،خوشایند خویش

را برای رضای خداوند کنار می گذارید تا جائیکه ظاهر و باطن خویش را تسلیم حق نموده و حاکم علی الاطلاق وجود شما

حضرت حق می شود در اینصورت شما برای خدائید و خدا برای شما"یحبهم و یحبونه".

البته شاید در ابتدای راه و اواسط آن به مرتبه ی خلوص ذات نرسید ولی اشکالی ندارد چون امر تربیت تدریجی است

بنابراین آن خودخواهی مورد نظر شما نقصی است که با قرار گرفتن در مسیر کمال به تدریج مرتفع خواهد شد ان شاالله.

سلام
از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند ممنونم.
نمیدانم شاید این تناقض ها برای شما حل شده باشد و برای بنده،خیر.
انسان وقتی به دیگری خیری میرساند یا مطلقا برای اوست یا مطلقا برای خدا...اگر برای خداست که دیگر نمیتوان شما را مطلقا خیر خواه دانست.همان برای خدا هم جای بحث دارد.
شایسته دانستن یا ندانستن خدا برای عبادت تغییری در او ایجاد نمیکند بنابراین آیا غایت و هدف عبادت خدا میتواند غیر تعالی و ترقی خود باشد؟

اینکه بگویید چون من خدا را سزاوار یافتم و در عین حال بی نیاز هم هستم اما او را عبادت میکنم...این خودش یک دروغ واضح به خود است... انسان نمیتواند ادعای بی نیازی داشته باشد... وقتی خدا را سزاوار عبادت دیدید به آن جهت بود که حتما در او کمالی دیده اید که آن را نداشته اید...
در اینجا جز اینکه انسان خودش را گول زده باشد چیزی دیده نمی شود...

اگر هم که برای خدا نباشد میتوان شما را خیرخواه آن شخص دانست ولی عمل مورد قبول نیست.

بنده نمیتوانم هیچ طوری اینها را باهم جور کرده و هضم کنم.

crash;991948 نوشت:
سلام
از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند ممنونم.
نمیدانم شاید این تناقض ها برای شما حل شده باشد و برای بنده،خیر.
انسان وقتی به دیگری خیری میرساند یا مطلقا برای اوست یا مطلقا برای خدا...اگر برای خداست که دیگر نمیتوان شما را مطلقا خیر خواه دانست.همان برای خدا هم جای بحث دارد.
شایسته دانستن یا ندانستن خدا برای عبادت تغییری در او ایجاد نمیکند بنابراین آیا غایت و هدف عبادت خدا میتواند غیر تعالی و ترقی خود باشد؟

اینکه بگویید چون من خدا را سزاوار یافتم و در عین حال بی نیاز هم هستم اما او را عبادت میکنم...این خودش یک دروغ واضح به خود است... انسان نمیتواند ادعای بی نیازی داشته باشد... وقتی خدا را سزاوار عبادت دیدید به آن جهت بود که حتما در او کمالی دیده اید که آن را نداشته اید...
در اینجا جز اینکه انسان خودش را گول زده باشد چیزی دیده نمی شود...

اگر هم که برای خدا نباشد میتوان شما را خیرخواه آن شخص دانست ولی عمل مورد قبول نیست.

بنده نمیتوانم هیچ طوری اینها را باهم جور کرده و هضم کنم.

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

مشکل شما اینجاست که خداوند را یک شخص و محدود فرض گرفته اید

خیر خواهی از خداوند جدا نیست

همه فضایل اخلاقی سیر رسیدن به کمال مطلق هستند

خیر خواهی عین خدا خواهی است و خدا خواهی عین خیر خواهی

این دو از هم جدا نیستند

خدا خواهی در وجود تمام مخلوقات خداوند به صورت غریزی وجود دارد
وقتی شخصی خدا را نمی شناسد
به این موضوع اسم خیر خواهی می دهد .

خداوند آن کمال وجودی است که همه موجودات به دنبال رسیدن به آن هستند ، خود آگاه یا ناخود آگاه .

شروحیل;991958 نوشت:
سلام و عرض ادب

دوست گرامی

مشکل شما اینجاست که خداوند را یک شخص و محدود فرض گرفته اید

خیر خواهی از خداوند جدا نیست

همه فضایل اخلاقی سیر رسیدن به کمال مطلق هستند

خیر خواهی عین خدا خواهی است و خدا خواهی عین خیر خواهی

این دو از هم جدا نیستند

خدا خواهی در وجود تمام مخلوقات خداوند به صورت غریزی وجود دارد
وقتی شخصی خدا را نمی شناسد
به این موضوع اسم خیر خواهی می دهد .

خداوند آن کمال وجودی است که همه موجودات به دنبال رسیدن به آن هستند ، خود آگاه یا ناخود آگاه .


سلام
نمیدانم از کجای صحبت های بنده اینطور برداشت کردید که خدا را محدود فرض کرده ام...

بنظرم خیر خواهی میتواند در طول خداخواهی باشد ولی خیرخواهی عین خدا خواهی نیست...

اگر خیرخواهی عین خدا خواهی بود دیگر ایمان به خدا معنا نداشت مگرنه باید هر انسان خیر خواهی را خداخواه هم دانست...

بحث سر این است خیلی از اعمال و رفتار و یا بقول شما کسب فضایل اخلاقی علتش وجود حساب و کتاب اخرت هست... اینکه شما به کسی خیری میرسانید چون به اخرت ایمان دارید... یعنی اگر اخرتی نبود شما شاید اصلا در این سایت نبودید که به پست های بنده پاسخ دهید و وقت خودتان را برای من تلف کنید...ایا غیر این است این تلاش شما بیشتر برای خودتان است تا برای من؟

بخاطر همین این طور خیرخواهی ها بیشتر رنگ خودخواهی دارد...

بگذریم.... اینکه شما برای اخرت هم تلاش کنید اشکالی ندارد چون در ٱنجا کسی دیگر به فکر شما نیست, بنابراین واضح است اگر تلاش شما در دنیا هم برای دیگران و برای خودتان در اخرت باشد معقول و منطقی است.

crash;991968 نوشت:
سلام
نمیدانم از کجای صحبت های بنده اینطور برداشت کردید که خدا را محدود فرض کرده ام...

بنظرم خیر خواهی میتواند در طول خداخواهی باشد ولی خیرخواهی عین خدا خواهی نیست...

اگر خیرخواهی عین خدا خواهی بود دیگر ایمان به خدا معنا نداشت مگرنه باید هر انسان خیر خواهی را خداخواه هم دانست...

بحث سر این است خیلی از اعمال و رفتار و یا بقول شما کسب فضایل اخلاقی علتش وجود حساب و کتاب اخرت هست... اینکه شما به کسی خیری میرسانید چون به اخرت ایمان دارید... یعنی اگر اخرتی نبود شما شاید اصلا در این سایت نبودید که به پست های بنده پاسخ دهید و وقت خودتان را برای من تلف کنید...ایا غیر این است این تلاش شما بیشتر برای خودتان است تا برای من؟

بخاطر همین این طور خیرخواهی ها بیشتر رنگ خودخواهی دارد...

بگذریم.... اینکه شما برای اخرت هم تلاش کنید اشکالی ندارد چون در ٱنجا کسی دیگر به فکر شما نیست, بنابراین واضح است اگر تلاش شما در دنیا هم برای دیگران و برای خودتان در اخرت باشد معقول و منطقی است.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

خیر خواهی عین خدا خواهی است

فطرت همه موجودات به خالق ایشان گرایش دارد و خداوند خیر مطلق است

برخی انسان ها یا از سر جهل یا بدفهمی یا خود خواهی به سمت فطرت نمی روند و خلاف فطرت عمل می کنند .

اما این که حتی قاتلین و فاسقین هم بد بودن کار های بد و خیر بودن کارهای خیر را درک می کنند از مسلمات است .

اگر در قرآن و روایات دقت کرده باشید انسان های خیر خواه پاداش داده می شوند

حتی اگر مسلمان نباشند ( البته اگر محارب نباشند)

هر کس خیر خواه باشد و عمل خیر انجام دهد ، پاداش داده می شود

یا در این دنیا یا در آخرت ( بستگی به خواست و عقاید خود شخص دارد )

خداوند عادل است و هر کس به اندازه ارزنی نیکی کند ، بی جواب نخواهد بود

هر کس عمل خیری انجام می دهد ، در نهایت برای خودش انجام می دهد ، هدفش پاداش باشد ، خدا خواهی یا خیر خواهی .

حتی کسی که به آخرت ایمان ندارد .

اشخاصی که عمل خیر انجام می دهند و به آخرت ایمان ندارند ، برای ارضای حس خیر خواهی و کمال طلبی خود این کار را انجام می دهند

کافی است نگاهی به سخنان ایشان داشته باشید ، تا به این موضوع پی ببرید .

در واقع هر موجودی با انگیزه ای کاری را انجام می دهد

اگر انگیزه ای نباشد عملی انجام نخواهد شد

اینکه فکر کنید اشخاصی بدون انگیزه عمل خیری انجام می دهند ، دور از واقعیت است .

طرفداران فرگشت بیان می کنند ، که سیر تکامل از خواسته های آدمی جدا نیست و به هم پیوسته است .

باور بفرمایید بنده بابت حضور در این سایت و پاسخ گویی ، نه از شما طلبی دارم ، نه از این دنیا و نه از خدا !

این حس درونی کمال طلبی و خیر خواهی که در وجود همه ماست مرا به اینجا کشانده است .

هر چه کنی به خود کنی

گر همه نیک و بد کنی

خداوند وجود غریب و نامانوس و دوری نیست

کافی است با چشم دل نگاه کنید ، تا ببینید همه چیز از خداست و با خدا و به سوی خدا

بهشت جهنم نیز وسیله ای است برای ایجاد انگیزه ، نه هدف خیر خواهی !

دستی که به خیر افدام می کند ، دست خداست ،

چه شخص به خدای ادیان ایمان داشته باشد ، چه نداشته باشد .

باسمه الودود

crash;991948 نوشت:
انسان وقتی به دیگری خیری میرساند یا مطلقا برای اوست یا مطلقا برای خدا...اگر برای خداست که دیگر نمیتوان شما را مطلقا خیر خواه دانست

برای خدا بودن صرفِ نیت لسانی نیست،بلکه یک امر باطنی و قلبی و یک طور و نحوه ی وجودی و مرتبه ای از کمال است.

وقتی عمل شما و در مراتب بالاتر خود شما برای خدا باشید،خداگونه می شوید به این معنا که اسماء و صفات الهی در شما ظهور

می یابد شفیق می شوید،ودود می شوید،کریم می شوید،خیر خواه هم می شوید.

همانگونه که خداوند خیر مطلق است،وجود شما هم خیر می شود(این غیر از عمل خیرخواهانه است)اگر به این مرتبه رسیدید

جز خیر از شما صادر نخواهد شد.بنابراین منافاتی بین عمل برای خدا و رساندن خیر به بندگان خدا وجود ندارد.

پرسش: از آنجا که ما مسلمانان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم و اینکه هر آنچه که دردنیا بکارید در آخرت درو خواهید کرد،با این اوصاف آیا انسان میتواند در دنیا خیرخواه دیگران باشد اما خود خواه نباشد؟ آیا انسان میتواند در دنیا هم خیرخواه دیگران باشد و هم خداخواه؟

پاسخ:
با توجه به توضیحی که ازمفهوم خودخواهی در عمل خیر ارائه کردید، پاسخ سوال شما مثبت است.
انسان میتواند خیرخواه باشد ولی به دنبال رسیدن به هیچ نفع مادی و معنوی دیگری نباشد.
بدین معنا که میتواند کار خیری را انجام دهد ولی از آنجام آن کار هیچ پاداشی را طلب نکندو حتی در ذهنش نیز به دنبال دست یابی بدان نباشد، حتی پاداش اخروی.
اینگونه عمل خیر همانی است که امیرالمومنین علی(علیه السلام) آنرا عبادت آزادگان و احرار برشمرده است.
آنجا که در تقسیمی که از اعمال نیک انسانها بر اساس نیت انجام آن، این اعمال را بر سه دسته بر شمرده و میفرماید:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»

گروهى به هواى پاداش خدا را عبادت كردند، و اين عبادتِ سوداگران است؛ دسته اى از روى ترس خدا را عبادت كردند، و اين عبادت بردگان است؛ و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت كردند، و اين عبادت آزادگان است.(1)
مشابه این بیان از سید ساجدان حضرت زین العابدین(سلام الله علیه):

«إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ لِأَغْرَاضٍ لِي وَ لِثَوَابِهِ فَأَكُونَ كَالْعَبْدِ الطَّمِعِ الْمُطِيعِ إِنْ‏ طُمِّعَ‏ عَمِلَ‏ وَ إِلَّا لَمْ يَعْمَلْ وَ أَكْرَهُ أَنْ أَعْبُدَهُ لِخَوْفِ عِقَابِهِ فَأَكُونَ كَالْعَبْدِ السَّوْءِ إِنْ لَمْ يَخَفْ لَمْ يَعْمَلْ قِيلَ فَلِمَ تَعْبُدُهُ قَالَ لِمَا هُوَ أَهْلُهُ بِأَيَادِيهِ عَلَيَّ وَ إِنْعَامِهِ.»
خوش ندارم كه خدا را عبادت كنم و از آن هدفى نداشته باشم جز [ رسيدن به ]پاداش او؛ زيرا در اين صورت مانند برده طمعكارم كه اگر به چيزى چشم داشته باشد كار مى كند و گرنه كار نمى كند . همچنين خوش ندارم خدا را فقط به سبب ترس از كيفر او عبادت كنم ؛ چه در اين حال همچون بنده نابكارى خواهم بود كه اگر نترسد ، كار نمى كند. عرض شد: پس، براى چه خدا را عبادت مى كنى؟ فرمود: زيرا او به سبب الطاف و نعمتهايش به من ، سزاوار عبادت است».(2)

اینگونه عمل خیر و عبادت، به فرموده امام صادق(علیه السلام) برترین نوع عبادت است و از دو قسم دیگر بهتر است.(3)

البته این بدان معنا نیست که دو قسم دیگر پذیرفته نیست بلکه به معنای برتری رتبی این قسم سوم از دو قسم دیگر است.

از سوی دیگر، در این قسم سوم حتی شخص عابد به دنبال کسب رضایت خداوند نیز نیست تاگفته شود باز هم به دنبال رسیدن نفعی به خودش است، هرچند این دنبال کردن نفع، قصد تبعی است بلکه در اینجا آنچه مهم است و هدف شخص است، تنها و تنها خود ذات خداوند است و اینکه او شایسته محبت است.

عابد خداوند را عبادت میکند نه به خاطر کسب بهشت و دوری از جهنم و نه حتی برای کسب رضایت بلکه فقط بدین جهت که او لایق عبادت است و شایسته تکریم.

پی نوشتها:
1. نهج البلاغة، صبحی صالح، حكمت 237.
2. محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ دوم، ج67، ص198
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، قم، دار الحدیث، 1429ق، ج3، ص216

موضوع قفل شده است