جمع بندی از خدا شکایت دارم

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از خدا شکایت دارم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


سلام
الان که این متن رو میخونید من یه جوون 32 ساله هستم و مجرد.
داستان زندگی من رو بخونید بعد بگید حق ندارم از خدا شکایت داشته باشم؟

از موقعی که خودم رو شناختم پدرم آدمی عصبی و پرخاشگر بود و هر چند روز یه بار تو خونه ما دعوا بود. گاهی منو کتک میزد و گاهی خواهرم رو. یادم رفت بگم من یه خواهر دارم که 3 سال از من کوچیکتره. بعضی وقتا با مشت و لگد ما رو میزد گاهی هم با کابل. مادرم رو کتک نمیزد معمولا اما همیشه باش دعوا می‌کرد. به هر چیزی که فکر کنید گیر میداد. چرا جورابتون بوی بد میده؟ چرا شبا تلویزیون می بینید؟ چرا زیاد میرید دستشویی؟ بخصوص علاقه زیادی به تحقیر کردن ما داشت و مثلأ من رو با اسم مدفوع (البته با یه کلمه زشت تر) و خواهرم رو به اسم الاغ صدا میکرد.

مادرمم به درد نخور بود. مادرم با چندتا از پسرهای محل رابطه داشت و با زنهایی هم مراوده داشت که شبیه خودش بودن. چندان به من و خواهرم نمی رسید. فقط منتظر بود تا پدرم بره سر کار بعد زنگ میزد با یکی از دوست پسراش قرار میذاشت و لباس میپوشید و میرفت بیرون و ما رو تنها میذاشت. حتی یه بار اونو با یه پسر تو خونه دیدم ولی سنم کم بود و فقط تونستم پسره رو از خونه بیرون کنم. من و خواهرم بجز همدیگه کسی رو نداشتیم.

اما هیچکدوم از اینا بدترین کابوس من نبود. من که تمام زندگیم درد و بدبختی بود یه اتفاق دیگه برام افتاد که نابودم کرد. زمانی که اول راهنمایی بودم یه روز سه نفر از دوستای مدرسم که چند سال از من بزرگتر بودن بهم گفتن بیا با هم بریم بیرون و منم قبول کردم و بعد از مدرسه باشون رفتم بیرون. چند ساعتی گشتیم تا رسیدیم کنار یه کوه که جای خلوتی بود و هیچکس رد نمیشد. یه دفعه دیدم سه نفری با خنده سمتم اومدن و به زور و کتک سه نفری به من..... دیگه خجالت میکشم بگم. بعد از این اتفاق دیگه کامل خورد شدم. تمام امیدم رو به زندگی از دست دادم. اینقدر داغون شده بودم که گاهی خودزنی میکردم. یه بار با تیزبر چند جای بدنم رو بریدم جوری که خون زیادی ازم رفت، اما هیچوقت به خودکشی فکر نکردم چون میدونستم روز قیامت احتمالاً بخشش نداره. فقط خودمو زخمی میکردم. بعدشم شروع کردم به مشروب خوردن تقریبا هر شب با دوستایی که اهل مشروب بودن میرفتیم و مشروب میخوردیم. پدر و مادرم اینقدر بی مسئولیت بودن که تو چند سال نفهمیدن من هر شب مشروب میخورم!!




ادامه در پست بعدی ...


... ادامه از پست قبلی

نقل قول:

اما تو اون شرایط روحی و گریه های هر شب و شرابخواری خیلی اتفاقی با یه پسر بسیجی آشنا شدم. اون منو با خودش به مسجد می‌برد و بهم کتاب معرفی می‌کرد. نهج البلاغه و کتابای دیگه. یه بار ازش پرسیدم تو که میدونی من اهل دین نیستم و حتی نمازم نمیخونم تازه مشروب هم میخورم. پس چرا باهام دوستی میکنی؟ گفت چون خیلی مهربونی و به همه محبت میکنی و همیشه به فقرا کمک میکنی. چنین آدمی نمیتونه بد باشه. کم کم عاشق اهل بیت شدم و عشقم امام علی بود و شروع کردم به نماز خوندن. یه مقدار اعتماد به نفس پیدا کردم و تو روی اون پسری که گفتم ازم کار میکشید ایستادم و بش گفتم من یه مردم و این دفعه مقابلت وای میستم. گفت اگه برام کار نکنی به همه میگم باهات چکار کردیم. اولش ترسیدم ولی به این فکر کردم که خدا کنارمه و بش گفتم اگه فقط به یک نفر هم بگی مطمئن باش بلایی سرت میارم که فکرشم نکنی. اونم شدیدا ترسید و رفت و دیگه هیچوقت ندیدمش.

الان چند سال از این اتفاقات میگذره و من تونستم لیسانس کامپیوتر بگیرم و شغل خوبی هم دارم. اما یه فکر هیچوقت منو رها نمیکنه. اینکه من یه مرد با شخصیت نیستم. اینکه اصلا نمیتونم ادعای مردونگی داشته باشم. گاهی که با یه خانم برخورد میکنم و اون به من نشون میده که علاقه ای به من داره سریع پا پس میکشم چون میترسم. با خودم میگم این زن یه مرد میخواد نه یه نامرد مث من!! نه یه نامرد مث من که یه روز مثل زن بهش....

اصلا چرا خدا باید این امکان رو ایجاد کنه که به یه مرد هم تجاوز بشه؟ نمیگم اگه برای یه زن اتفاق بیفته اشکال نداره نه. یه زن هم اگه چند نفر بهش..... حتما خیلی داغون میشه. اما اینکه زن مفعول قرار بگیره طبق طبیعتشه. نمیدونم چجوری بگم. یعنی تو حالت طبیعی هم زن به همین روش با جنس مخالف ارتباط برقرار میکنه و در حالت طبیعی هم زن مفعول هست و این عیبی برای اون نیست. فقط در اینجا ناخواسته به این ارتباط وادار شده. اینطوری بگم اگر قرار باشه اتفاقی مشابه تجاوز یه مرد به زن، برای یه مرد بیفته، باید این باشه که زنی به زور با مرد نزدیکی کنه. یعنی همون روال طبیعی اما ناخواسته

اما اینکه با یه مرد مثل یه زن برخورد بشه غیرطبیعیه و مرد رو خیلی خیلی بیشتر خورد میکنه. یه مرد اگه بدونه قبلا به همسرش تجاوز شده ناراحت میشه اما زنش تو چشمش کوچیک نمیشه (مگه اینکه خیلی مرد پستی باشه) اما اگه یه زن بفهمه قبلا به شوهرش..... شک نکنید ابهت اون مرد تو چشمش نابود میشه، حتی اگه یه زن مذهبی باشه. همین الان خانمهای اینجا بگن حاضرن با مردی که این بلا سرش اومده ازدواج کنن؟

شکایت من از خدا اینه که چرا گزینه ای تو خلقت قرار داده که بشه یه مرد رو تا این حد خورد کرد؟ تا این حد که....

درسته که جلوی سختی های زندگیم مقاومت کردم اما هنوزم گاهی اوقات کابوس میبینم. خیلی اوقات ساعتها به اتفاقی که برام افتاده فکر میکنم و درد میکشم و غصه میخورم. چند بار خواستم برم پیش روانشناس ولی خجالت میکشم. آخه چجوری میتونم این موضوع رو به کسی بگم؟ حتی همین الان که اینجا سوالم رو پرسیدم خودم رو مخفی کردم. میدونید چرا؟ چون من آبرو ندارم. خیلی از خودم متنفرم. حالم از خودم به هم میخوره. کاش یه نفر جواب سوالمو می‌دونست



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

مدیر ارجاع سوالات;991240 نوشت:
با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

قسمت اول

سلام
دوست گرامی
نمی دانم اسمتان چیست. ولی این را می دانم که از فکرکردن به اتفاقی که برایتان افتاده اذیّت می شوید. لطفا تا پایان این تاپیک حرف هایم را بخوانید و به توصیه هایم عمل نمایید.
فردی که از سنّ یا قدرتش برای ارضای نیازش به روشی غیرقانونی سوءاستفاده می کند، به قوانین جوانمردی پشت پا می زند و پیمان هایی که جامعه انسانی بر پایه آنها بنا شده را زیر پا می گذارد. به همین دلیل، تعداد زیادی از مردانی که در کودکی یا نوجوانی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند، با «بی اعتمادی» دست و پنجه نرم می کنند و مردم را غیرقابلِ اعتماد و متقلّب می دانند. این مسأله باعث شده که شما از رابطه عاطفی با افراد دیگر وحشت داشته باشید و از انها کناره گیری کنید. اما باید بدانید که همه یِ انسان ها بد ذات نیستند. بسیاری از انسان ها هستند که محبّت در درون آنها ریشه دارد و از صمیم قلب به دیگران مهربانی می کنند. خودِ شما حرف دوست بسیجی تان را نقل کردید که «...چون خیلی مهربونی و به همه محبت میکنی و همیشه به فقرا کمک میکنی». پس با وجود داشتنِ گذشته ای تلخ، در قلبتان مهربانی وجود دارد و می توانید آن مهربانی را به افراد نیازمند نثار نمایید. این شعار نیست. این یک واقعیت است. من به عنوانِ روانشناس باید با مُراجعِ خود صادقانه برخورد کنم. ما روانشناس ها، بر خلاف روانپزشکان، به فردی که از ما مشاوره می گیرد، «مُراجع» می گوییم و به چشم بیمار به او نگاه نمی کنیم. مراجع فردی است که مشکلی دارد و برای حلّ آن به روانشناس مراجعه نموده است.

مردهایی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند، به دلیلِ احساساتِ تلخ و منفیِ ناشی از این تجربه، ممکن است متوجه خواسته هایی نامعقول و استثمارگرانه یِ فرد مقابلشان نشوند و این خواسته ها را موضوعی عادّی و معمولی تلقّی نمایند. چنان که شما در حرف هایتان اشاره کردید که تا مدتی آن فرد از شما کار می کشید. اما نکته قابل توجه در مورد شما این است که شما به این وضعیّت خاتمه دادید و با قدرت در مقابلش ایستادید. شما در حقیقت «اعتماد به نفسِ سابقِ خود» را دوباره پیدا کردید و از آن استفاده نمودید. این اعتماد به نفس از گذشته در شما وجود داشت، بدون اینکه از آن آگاهی داشته باشید. ردّ پای این اعتماد به نفس را می توان در دورانِ کودکی شما به وضوح دید؛ آن جا که طبق گفته خودتان، وقتی با پسری در خانه مواجه شدید، به جای اینکه ساکت بمانید و حرفی نزنید، با وجود سنّ کمْ او را از خانه بیرون کردید. این واکنش ناشی از اعتماد به نفس بالای شما بود. این یک حقیقت است، خیال و توهّم نیست.

ادامه دارد ...

سلام .
شما باید به خودتون ببالید ... بعدش اینجوری میکنین !!!
آزمایش هر کسی در درون زندگی یک چیز هست ... آزمایش شما هم این بوده که مورد تجاوز قرار بگیرید و با این حال بتونید زندگیتون رو محکم نگاه دارید .

میدونید در زندانهای آمریکایی اگر بخوان از انسانهای معنوی اعتراف بگیرن ؛ چی کار میکنند ؟؟؟
بهشون تجاوز میکنند تا احساس کنند دیگر آدم خوبی نیستند و آلوده شده اند و ...

شما فرم آزمایش شدنتون فرق داشته همین ...
سربلند و سرافراز هم شدید ....

یک روش هم بهتون یاد بدم .
این یک خاطره بد هستش و برای فراموش کردن خاطره بد یک راه حل خوب وجود داره ...
مغز ما تمام خاطرات رو بر رویه یک سری لوح مانند سی دی ذخیره میکنه و شما هر از چندی اون سی دی رو بر میداری و میزاری درون ذهنت و از اون به بعد روند تماشا کردن فیلم شروع میشه ...
این روند اونقدر در درون ذهن شما قوی شده که اگر کسی وسطش شما رو صدا کنه اصلا صداش رو نمیشنوی ...
و هر قسمتی از فیلم رو که میبینی ... قسمته بعدیش در درون ذهن شما تداعی میشه و همینجوری جلو میره تا به انتها برسه ...

روش این هستش که باید این سی رو خرابش کنی ...
حالا بهت میگم چجوری باید این سی دی رو خراب کنی ....

مهمترین چیز این هستش که ترتیب رو به هم بزنی و چیزهایی رو به این سی دی اضافه کنی ....
سی دی رو بزار در درون ذهنت ....

یک بار از ابتدا تا انتها ببینش ... نقاط حساسش رو شناسایی کن ...
حالا اون قسمتها رو در درون ذهنت تغییر بده ...

مثلا اینی که باهاشون بیرون رفتی ... اینجوری تصویر سازی کن که بهشون گفتی کار داری و نمیتونی بیای ...

باز بقیه فیلم رو ببین ... این بار تصویر سازی کن که گرفتی همشون رو زدی ...
حالا فیلم رو بزار درون ذهنت و دوباره از اول ببین ....

حالا سعی کن همین مساله و همین فیلم جدیدی رو که دیدی برعکس از انتها به ابتدا ببری ...
اینقدر فیلم رو عقب جلو ببر در درون ذهنت که ترتیب تداعی شدنش رو فراموش کنی ...

همون موقع که اونها به سمتت میان .... ناگهان فیلم روی کارتونی کن و خودت رو تبدیل به شِرِک بکن ... همون غول سبزه ....
همشون رو با یک فوت بنداز اون ور ....

دوباره فیلم رو بزار درون ذهنت ... این بار وقتی میبینشون ... تندی فیلم کارتونی میشه و به ضعفشون میخندی ...
حالا دوباره این فیلم رو از انتها به ابتدا تماشا کن و تنها اون جاهایی که تو قدرتنمایی کردی رو رنگی کن و بقیش رو سیاه و سفید کن ...

حالا اینقدر فیلم رو جلو و عقب کن که فیلم خراب بشه ... هر وقت که شِرِک رو میبینی ... خودت رو ببین و خودت رو تحسین کن ....

اگر این کارها رو بکنی اون سی دی به مرور زمان خراب میشه ...
چون دیگه مغزت نمیتونه بین تخیل و واقعیت تفکیکی رو انجام بده ....

و چون سناریو مرتب عوض شده ... مرتب تغییر کرده ... و مرتب از انتها به ابتدا دیده شده ... دیگه مغزت نمیتونه تصمیم بگیره که قسمت بعدی سناریو کدوم مسیر هست ...

یعنی مغزت میخواد سی دی رو بزاره درون مغزت ....
سی دی شروع به پخش شدن میکنه ... ولی مغزت نمیتونه تصمیم بگیره که بعدش چی میشه .... چون ترتیب رو گم کرده ....

مبنای 2;991273 نوشت:
یک روش هم بهتون یاد بدم .

سلام

ابتدا تشکر می کنم از شما که در این موضوع (تاپیک) مشارکت دارید. ثانیا از جملات ابتدائیِ شما تشکر می کنم.

ثالثا می خواهم بدانم این روش را از کدام کتاب یاد گرفته اید و نقل می کنید. این سؤال برای دانستن است، نه برای اشکال و خرده گرفتن.

رابعا باید یک بار در مورد جمله قصارتان گفتگو کنیم که فعلا به بعد موکول می کنم.

happy

مدیر ارجاع سوالات;991240 نوشت:
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

قسمت دوم:

انتظارات جنسی در جامعه به گونه ای است که به مردانِ جوان یاد می دهد که باید مستقلّ و متّکی به خود باشند و احساساتِ عاطفیِ شان را بُروز ندهند. زیاد شنیده اید که می گویند:«مرد که گریه نمی کنه». این انتظارات تلویحاً به مردها می فهمانند که آنها نمی توانند مورد سوءاستفاده یِ جنسی قرار گیرند. اما باید بدانید که چنین برداشت هایی اشتباه است. اوّلاً مردها نیز احساسات دارند و گاهی باید احساساتِ خود را بُروز دهند و تخلیه نمایند. ثانیاً واقعّیت این است که نه تنها پسر بچه ها و مردها مورد سوءاستفاده قرار می گیرند؛ بلکه برخی آمارها سوءاستفاده از پسرها و مردها را بیشتر از زنان نشان می دهد. در سال 1391 "اسماعیل احمدی مقدم" در گفت و گو با روزنامه قانون اظهار کرد که از ۹۰۰ پرونده ثبت شده درباره تجاوز در سال ۱۳۹۰، حدود ۴۰ درصد آمار مربوط به تجاوز به زنان و ۶۰ درصد آن مربوط به مردان بوده که بیشتر این افراد در گروه سنی زیر ۱۵ سال بوده اند.

نشانه های روانشناختی که پس از سوءاستفاده جنسی در پسران دیده می شود، عبارتند از:
کابوسِ شبانه، خجالت، ترس، دوری و ترس از دیگران، مرور کردنِ مداومِ ماجرا در مغز، افکارِ خودکشی و اقدام به خودکشی و اعتیاد به مشروبات الکلی یا مواد مخدر.
راه حلّ این مشکلات، گرفتنِ خدماتِ روانشناختیِ تخصّصی است. این مردان برای درمان مشکلِ خود باید با روانشناسی خبره و کارکشته صحبت کنند. مردانی که به مشاور مراجعه نمی کنند و این درد را در درون خود نگه می دارند، به بیماری های روان تنی (Psychosomatic disorder) و آسیب های فیزیکی- روانیِ دیگر در زندگی دچار می شوند. بیماری های روان تنی، بیماری های جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آنها مؤثرند.

گفته اید:«خیلی اوقات ساعتها به اتفاقی که برام افتاده فکر میکنم و درد میکشم و غصه میخورم». من از شما یک کار می خواهم:
از این به بعد، وقتی خواستید به این اتفاق فکر کنید، برگه کاغذی بردارید و تمام افکار، احساسات و حرف های درونِ ذهنتان را به زبان ساده (به دور از هر جمله ادبی)، روی کاغذ یادداشت نمایید و بعد نوشته تان را «بدون اینکه به کسی نشان دهید»
پاره کنید. با این کار اوّلاً با آن احساساتِ نامطلوب مواجه می شوید و آنها را سرکوب نمی کنید. سرکوب کردنِ این احساساتِ منفی نه تنها هیچ کمکی به شما نمی کند؛ بلکه مشکلات تان را می افزاید. ثانیاً با پاره کردنِ برگه کاغذی که در آن احساسات تان را یادداشت کرده اید، آن احساسات را تخلیه می نمایید. تا دو هفته این کار را انجام دهید. این تکلیفِ شما است. ما روانشناسان به مُراجع خود تکلیف می دهیم. زیرا ما برخلاف روانپزشکان از دارو برای درمانِ مشکلات مراجع بهره نمی بریم؛ بلکه با ارائه تکلیف هایی به روان درمانیِ مراجع می پردازیم. دو هفته باید این تکلیف را انجام دهید تا در آن مهارت پیدا کنید و سپس به سراغ تکلیفِ بعدی می رویم. پس از دو هفته، تکالیف و توصیه های بعدی را خدمت تان ارائه می دهم. این تکالیف به بهترکردنِ حالتان کمک بسیار زیادی می کند؛ مشروط بر اینکه آنها را انجام دهید. ضمناً به هیچ وجه، تأکید می کنم به هیچ وجه ماجرای سوءاستفاده را برای افراد غیرمتخصّص تعریف نکنید.
ادامه دارد...

سلام .
قضیه به خیلی سال پیش برمیگرده ...
من عاشق کسی بودم و نتونستم به ایشون برسم و افسردگی های شدیدی داشتم ... و تا حد جنون هم پیش رفتم و قرصهای ضد جنون میخوردم ...
تا اینکه کسی به من شماره یک آقایی رو میدن و عنوان میکنند که روانشناس خیلی خوبی هستند ...
من پیش ایشون رفتم و ایشون کارشون تنها این بود که مریضها رو بررسی میکردند و تشخیص میدادند که مشگلشون چی هست ...
تشخیص این بود که من افسردگی و شک حاد دارم ...
و من رو به دکتری دیگر که تخصصشون این دو تا بود معرفی کردند ...
من نزد ایشون رفتم و در جلسه اول تنها تونستیم فایل پر کنیم ... و هیچ کاره دیگری نکردند ...

در جلسه بعدی ایشون به من گفتند که شروع کن ماجرا رو تعریف کردن ...
من شروع کردم به نعریف ماجرا .... ولی تا خواستم ماجرا رو تعریف کنم گریه ام گرفت ...
تا زدم زیر گریه ... یه لیوان آب که کنارشون بود رو ورداشتند و ریختن رو من ...
منم عصبانی شدم ....
و من نتونستم بقیش رو تعریف کنم و ایشون بهم گفتش که دوباره از اول تعریف کن ...
منم شروع کردم دوباره تعریف کردن ... که ایشون شروع کردند به انجام کارهای فکاهی ... و شکلک در آوردن .... و منم خندم میگرفت ...
و باز قرار میشد که از اول تعریف کنم ...
وقتی داشتم تعریف میکردم و به جاهای حساسش میرسیدم ... یهو آهنگ میزاشتند ... آهنک تولدت مبارک و خودشون غرق آهنگ میشدن و شروع به انجام حرکات موزون میکردند ... و منم خندم میگرفت و دوباره از اول تعریف میکردم .
و ...

به مرور زمان ... و بعد از اون جلسه ای که با ایشون داشتم ...
هر وقت که اون خاطرات میخواد به ذهنم بیاد و ناراحت بشم و گریم در بیاد ... یاد اون روانشناس میوفتم و برعکس خندم میگیره و شاد میشم ...

ایشون بعدها روششون رو به من هم یاد دادند ... ایشون گفتند ...
یک خاطره بد از یک جایی شروع میشه و یک جا تموم میشه .... مغز آدم این مسیر رو طی میکنه ...
باید بتونی این مسیر رو از بین ببری ... و این زنجیره شرطی شدن رو خراب کنی ...

روشش هم این هستش که در قسمتهای مختلف احساساتت رو تحریک کنی و انشعابات دیگری در اون مسیر ایجاد کنی ...
همون کاری که خودشون کردند ...
و الان خاطرات ناراحت کننده ای که داشتم تبدیل به خاطرات خنده دار و فکاهی شده و هر بار که میخواد اون خاطرات یادم بیاد ... به جای اینکه ناراحت بشم ... خندم میگیره .... و ....

یک سری نکات هم بهم یاد دادن ... همون سیاه و سفید کردن و از انتها به ابتدا دیدن و .... که اونها هم برام مفید بودن

سلام
اول اینکه هیچ خانمی در این حد احساسات آقایون و درک نمیکنه مگر بندرت.
دوم اینکه شما هیچ تقصیری ندارین.
سوم اینکه بنظرم مشکلات زیادی که داشتین و افسردگی شاید باعث میشه مدام اعتماد بنفستون پایین بیاد و اون تفکرات منفی گسترش پیدا کنن و شما رو تسلیم کنن.
چهارم دنیا پر از انسان های رنگارنگ و اتفاقات بیشماره و هیچ کس متعالی و عالی و بی نقص نیست.

من یکی رو میشناختم که همیشه و از بچگی برای خرید بردن بچه اش مشکل داشت و بچش از خرید متنفر بود و که مادرش میگفت بذار ازدواج کنه مجبوره بره خرید اما ازدواج کرد و همسرش دقیقا مثل خودش بود و مادرش میگفت خیلی شانس آورده. اما شانس نیست چون من دیدم خیلی مشکلاتی که آدم فکر میکنه قبل ازدواج مشکل هستن بعد ازدواج به چشم طرف مقابلش هم نمیاد اصلا.

سعی کنین ناراحتی هاتون و نه اینکه فراموش کنین بلکه کنترلش کنین اگر نکته ای منفی اومد تو ذهنتون مثل یه وکیل مدافع خوب از خودتون دفاع کنین، نکات مثبت و پر رنگ خودتون و مرور کنین و اهداف کوچیکتون و پیگیری کنین و با رسیدن بهشون افکارتون و پر از خاطرات مثبت کنین تا جایی برای منفی نمونه. از تکنیک های ریلکس کردن و القاء مثبت میکنن استفاده کنین. مشکلتون کوچیک ببینین و خودتون و بزرگ و ببینین در دنیا چقدر مشکلات بزرگ وجود داره. به نظر من این اتفاق مقصرش شما نیستین اما اگر در زندگی و رسیدن به اهدافتون شکست بخورین شما مقصرین.

مطمین باشین اونها هم جزای کارشون و میبینن و بهتره فعلا که از دستتون جبران برنمیاد ولشون کنین که زمین گرده و یه روز حتما فرصت جبران بهتون میرسه

[="Times New Roman"][="Black"]شما برای قضاوت دقیق و واقعی در مورد خودتون فقط و فقط باید اون چیزی که در اختیارتون بوده رو بررسی کنید.

اینکه شما مورد تجاوز قرار گرفتید تحت کنترل شما نبوده و خدا هم طبیعت جهان رو بهم نمیزنه ، پس شان و شخصیت شما رو پایین نمیاره

اینکه پدر و مادر شما انسان های نرمالی نبودند تحت کنترل شما نبوده، پس شان و شخصیت شما رو پایین نمیاره

اینکه دیگران چه فکری در مورد شما می کنند به اندازه ی شپش هم اهمیت نداره، پس شان و شخصیت شما رو پایین نمیاره

پدر و مادر شما و دوستان سابق شما ، زندگی خودشون رو به فنا دادند نه زندگی شما رو.

اونها به شما ظلم کردند و آینده ی تاریکی خواهند داشت

شما مورد ظلم قرار گرفتید و خداوند برای شما جبران خواهد کرد و آینده ی روشنی خواهید داشت

و نه تنها می توانید همه ی آسیب های روحی و روانی که دیده اید رو جبران کنید

بلکه می تونید بسیار هم جلوتر بیفتید جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده

تازه کلی هم ثواب بخاطر ظلم هایی که بهتون شده طلبکارید

خوشحال باشید که خدا خیلی دوستتون داره[/]


بسم الله الرحمن الرحیم

از خواندن داستان زندگیتون بسیار متاثر شدم

ما تنها کاری که می تونیم بکنیم :

توجه به گذاشته برای تجربه و درس گرفتن نه توجه به شکست ها و ناراحتی و افسردگی

زندگی در حال

برنامه ریزی برای اینده

یه اتفاقی توی سالها پیش برای شما اتفاق افتاده => نباید بهش فکر کنید و ناراحت شوید => چون میتونید بازگردید و تغییر بدید ؟

مهم الان هست :

تفکرات منفی گذشته رو کم کمک از ذهنتون پاک کنید و زندگی جدیدی رو شروع کنید
لازم نیست دائم توی ذهنتون فلان قضیه رو پر رنگ کنید

امیدوارم موفق باشید

امید;991293 نوشت:
قسمت دوم:

ا.

گفته اید:«خیلی اوقات ساعتها به اتفاقی که برام افتاده فکر میکنم و درد میکشم و غصه میخورم». من از شما یک کار می خواهم:
از این به بعد، وقتی خواستید به این اتفاق فکر کنید، برگه کاغذی بردارید و تمام افکار، احساسات و حرف های درونِ ذهنتان را به زبان ساده (به دور از هر جمله ادبی)، روی کاغذ یادداشت نمایید و بعد نوشته تان را «بدون اینکه به کسی نشان دهید»
پاره کنید[=#2f4f4f.[/COLOR]

سلام
برداشت من این است که نباید آگاهانه به این موضوع دامن زد
اما وقتی این داستان در ذهن تداعی شد، باید آن را مکتوب کرده و پاره کرد.
در مکتوب کردن نیز تخیلات و احساسات درونمان را سرکوب کنیم و ففط یک واقعیت فیزیکی را بنویسیم!

قسمت اول به نظرم درست است که این تکلیفی که تعیین کردید آگاهانه نیست. یعنی مقصودتان این نبوده که هفته ای سه بار آگاهانه آن صحنه ها را مرور کند...

قسمت دوم به هر حال خودش نوعی سرکوب احساسات هست. یعنی همان چیزی که باعث درد میشود را نباید بروز دهد و باید سرکوبش کند... در حالی که شما گفتید نباید اینها را سرکوب کنید! البته شاید مقصودتان از جمله ادبی چیز دیگری باشد...

روش سرکار مبنای دو رو پسندیدم.
شاید با ''چرا؟ و سوال'' بشه به حل مشکلتون کمک کرد.

مغزتون یک سری رابطه ها ایجاد کرده که شما باید اونها رو ابتدا تحلیل و بعد در اونها تشکیک ایجاد کنید.
یعنی به روشی کاملا منطقی...

مثلا با خودتان دیالوگ ذهنی درست کنید :
آنها به من تجاوز کردند
چرا ناراحتی که تجاوز کردند؟
چون خورد شدی چون تحقیر شدی
تحقیر شدن چیه؟ چرا تجاوز باعث تحقیر میشه؟ تحلیلش کن؟ آیا مقصر بودی؟ تقصیر تو چی بوده؟ جرمی مرتکب شدی؟
چرا برات مهمه؟ تو برای چی خلق شدی؟ برای اینکه کار چند تا آدم کثیف تو رو از زندگیت دور کنه؟
چرا کار کثیف اونها رو ربط میدی به خودت؟ چرا فکر میکنی تو کثیفی؟ تو ذهنت چی میگذره که این طوری فکر میکنی؟ وقتی روی هر جمله ای فکر کنی و رابطه های ذهنی رو به چالش بکشی، ذهنت از بن بست خارج میشه...
خلاصه با اون چیزی که ناراحتت میکنه روبرو شو و بگو چرا داری خودت رو به خاطرش ناراحت میکنی؟

بعد از اینکه حرفهای منطقی رو خوب جا انداختی ....
سعی کن دیگه به این افکار اهمیت ندی....
مثلا اگه یه جا نشستی و این صحنه ها یادت اومد، به خودت بگو ما قبلا جواب منطقی دادیم و مسئله رو تحلیل کردیم... فعلا کارهای مهمتری دارم... یه وقت دیگه سعی میکنم چند دقیقه به حرفات درباره اون واقعه گوش بدم و جوابت رو منطقی بدم...

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

این جسم فقط یه وسیله هست برای طی مسیر و رسیدن به کمال توسط نفس

اکثر سلول های بدن هر 7 سال یکبار (طبق علم زیست شناسی ) به طور کامل عوض می شن

گلبول های قرمز خون حدود چهار ماه عمر می کنند

گلبول های سفید خون به طور متوسط بیش از یک سال عمر می کنند.

طول عمر سلول های پوست حدود دو تا سه هفته است.

سلول های روده بزرگ بعد از حدود چهار روز می میرند.

در واقع جسم شما دیگه اون جسم 7 سال قبل نیست و یه جسم جدید هست

شما دیگه اون کسی نیستید که بهش تجاوز شده

شما یک انسان جدید هستید

مهم این هست که نفس شما از این عمل تبری داره

و شما این عمل رو بد می دونید

به هر حال شما باید یک روز این جسم رو رها کنید

پس به این جسم دل نبندید و زندگی خودتون رو با تلقین افکار منفی خراب نکنید

همین کفایت می کنه

هر بار که ذهنتون کوچکترین رجوعی به اون خاطره می کنه خیلی سریع مسیر فکرتون رو تغییر بدید

نه این که بهش شاخ و برگ بدید و این همه توضیحات و توجیهات مختلف بسازید

به خدا توکل کنید وازش بخواهید که آینده ای زیبا و پر از موفقیت با همسری مهربان و دلسوز و فرزندانی صالح به شما عطا کنه

به خوبی های زندگی فکر کنید و وقت خودتون رو با برنامه ریزی و تلاش برای آینده پر کنید

به جای اینکه وقتتون رو با حسرت و اندوه گذشته تلف کنید

از گذشته درس بگیرید و با هر کسی رفاقت نکنید

از حال زندگیتون لذت ببرید

و به آینده امیدوار باشید

در پناه حق تعالی

با سلام ...

شما از دو جهت داری اذیت میشی، یکی به خاطر عمل جنسی و یکی هم به خاطر مورد سوء استفاده و تجاوز قرار گرفتن.

اول در مورد خود عمل جنسی (مفعول واقع شدن) :

ببین برادر، خیلی از خوب و بدها ساخته ذهن ما هستن که یا ناشی از فرهنگ و تربیت ماست یا ناشی از دین و اعتقاد....

از دیدگاه فرهنگ و تربیت : ممکنه در یک فرهنگ ارتباط جنسی با همجنس ارزش باشه و حتی ازدواج با همجنس قانونی باشه و در یک فرهنگ قبیح و غیر انسانی.

بنابراین خود عمل فی نفسه ارزشش را از ذهن و باورهای شما میگیره!

چیزی که بین این دو فرهنگ مهمه نیت و اختیار شخص هستش یعنی شما اگر ناخواسته حتی در جنگ و دفاع از کشور هم کشته شوید ، ارزش شهادت یا وطن خواهی براش مطرح نیست و همینطور اگر ناخواسته در یک کار غیر انسانی شریک باشید، باز هم جریمه یا سرزنشی براتون مطرح نیست!

از دیدگاه دین و اعتقادات : اینجا هم باز نیت و اختیار مطرحه...شما وقتی یکی از نزدیکانتان (خانم) ازدواج میکنه،چرا خوشحال میشید ؟! چرا برچسب زنا بهش نمیزنید؟!
چون یک متن یکخطی عقد دائم براشون خونده شده...

این عبارت عقد را کسی بیان کرده (پیامبر اکرم ص) که طبق گفته ایشان واسه کسی که به زور و غیر ارادی در عمل جنسی شرکت میکنه، هیچ گناهی براش نیست....

دوم در مورد احساس اینکه مورد سوء استفاده قرار گرفته اید

آدم وقتی مورد سوء استفاده قرار میگیره، یه احساس بد مثل خوره همیشه روح و روانش را میخوره کم و زیاد آن به نوع عمل بستگی داره، مثلا ممکنه یه همکلاسی زورگو در مدرسه از آدم اخاذی کنه یا کارهای زشت و قانون شکنیهاشو به گردن آدم بندازه و آدم را در مقابل معلم و مدیر خوار کنه و یا اینکه از ناموس آدم یا خود آدم سوء استفاده کنه (مثل حالت شما)

تنها شما یک راه دارید برای اینکه از این بار سنگین که دايما روی دوشتون سنگینی میکنه رها بشید!

بخشش و واگذاریشون به خدا

شما باید قلباٌ آنها را ببخشید و حتی برای آمرزش و بخششون دعا کنید.

یک نکته دیگه:
ببینید مادرتان متاسفانه با نامحرم ارتباط داشته که این گناه خیلی بزرگی هستش...

ولی چرا این موضوع آنقدرها براتون مهم نبوده؟!

به خاطر اینکه اون پسرها با رضایت مادرتان بهش نزدیک میشدن...

بنابراین حس مورد سوء استفاده واقع شدنی وجود نداره که شما را آزار بده....ولی همین کار مادرتان احتمالا شما را اذیت میکرده ولی نه کار اون پسرها!

این نکته مهمی هستش...

به نظرم هر مردی اگر جایی گیر کنه که بین تجاوز به خودش یا ناموسش بخواد یکی را انتخاب کنه، قطعا خودش را قربانی میکنه تا ناموسش در امان باشه!

ولی شما چرا بابت خودتان ناراحت هستید؟! چون شما مورد سوء استفاده قرار گرفتید و نه مادرتان!

پس در مورد خود عمل حساس نباشید و آنها را هم ببخشید تا رها شوید.

[="Tahoma"][="Navy"]

مدیر ارجاع سوالات;991241 نوشت:
اما اینکه با یه مرد مثل یه زن برخورد بشه غیرطبیعیه و مرد رو خیلی خیلی بیشتر خورد میکنه. یه مرد اگه بدونه قبلا به همسرش تجاوز شده ناراحت میشه اما زنش تو چشمش کوچیک نمیشه (مگه اینکه خیلی مرد پستی باشه) اما اگه یه زن بفهمه قبلا به شوهرش.....

سلام برادر عزیز
انسان در اموری که بهش مجبور شده نباید اینقدر خودشو سرزنش کنه. ناراحتی شما نشانه پاکی ذات شماست و همین سرمایه بزرگ شماست که باید ازش استفاده کنید. مطمئن باشید هرچه که باعث شده تا از این حال و شرایط خارج بشید مثل آشنایی با آن پسر بسیجی لطف الهی بوده. شما باید آن حادثه را فراموش کنید و هیچوقت به هیچکس بخصوص همسر آیندتون حرفی از اون نزنید. به ابعاد مثبت زندگی و افقهای روشن اون توجه کنید و شرایط نامطلوب رو فراموش کنید. پدر و مادرتان را در دل خود ببخشید و با عزم و اراده به ساختن آینده پرنور مشغول شوید.محبت اولیاء الهی در این مسیر بسیار کمکتون خواهد کرد.
یا معین[/]

واقعیتی که خیلی ها نمی تونن یا نمی خوان بگن چون مجبور می شن مبانیشون رو عوض کنند این است که خدا در این عالم هیچ کاره است. خدا تنها کاری که می کند نظاره کردن است. ما برحسب تصادف هر کدام به یک گوشه پرت می شویم و شما هم اون جا پرت شده اید. از خدا شکایت نکن چون دستان خدا بسته است. او نمی تواند کاری کند. اگر خوب فکر کنی می فهمی که این گونه است.

badbakht1;991813 نوشت:
چون دستان خدا بسته است. او نمی تواند کاری کند.

دوست عزیز

اینکه انسانی به خاطر اعمال بد و ناشایست دیگر انسان ها دچار مشکل و دردسر می شود، به خاطر دست بسته بودنِ خداوند متعال نیست. خداوند متعال هر یک از انسان ها را به این دنیا می آورد و امکاناتِ رفتن در راهِ درست و راهِ اشتباه را به هر فردی عطا می نماید و این فرصت را در اختیارِ او قرار می دهد که با اختیارِ خودش راهش را انتخاب کند؛ درست مانندِ مدرسه ای که عدّه ای دانش آموز را به آن آورده اند و امکانات آموزشی را در اختیارشان قرار داده اند. در این مدرسه تعدادی از دانش آموزان از این فرصت برای رشدِ استعدادهایشان استفاده می کنند و به مراتبِ بالایِ دانش دست می یابند و تعدادی دیگر این فرصت را به بطالت می گذرانند و هدر می دهند. آیا اینکه عدّه ای از دانش آموزان فرصتِ تحصیل را به کارهای ناشایست می گذرانند و دانش آموزانِ دیگر را اذیّت می کنند، تقصیرِ مدیر مدرسه است؟؟!! ضمن اینکه هم مدیر این مدرسه و هم مدیرِ این جهان سرِ فرصت به پرونده یِ اعمالِ شایسته افرادِ زحمتکش و پرونده اعمالِ افرادِ خطاکار رسیدگی می کنند.

امید;991836 نوشت:
آیا اینکه عدّه ای از دانش آموزان فرصتِ تحصیل را به کارهای ناشایست می گذرانند و دانش آموزانِ دیگر را اذیّت می کنند، تقصیرِ مدیر مدرسه است؟؟!!
مدیر مدرسه انسانی محدود است به این خاطره که نمی تواند کاری بکند. خدا هم مانند اون مدیر محدود است. نیست؟؟؟

امید;991836 نوشت:
دوست عزیز

اینکه انسانی به خاطر اعمال بد و ناشایست دیگر انسان ها دچار مشکل و دردسر می شود، به خاطر دست بسته بودنِ خداوند متعال نیست. خداوند متعال هر یک از انسان ها را به این دنیا می آورد و امکاناتِ رفتن در راهِ درست و راهِ اشتباه را به هر فردی عطا می نماید و این فرصت را در اختیارِ او قرار می دهد که با اختیارِ خودش راهش را انتخاب کند؛ درست مانندِ مدرسه ای که عدّه ای دانش آموز را به آن آورده اند و امکانات آموزشی را در اختیارشان قرار داده اند. در این مدرسه تعدادی از دانش آموزان از این فرصت برای رشدِ استعدادهایشان استفاده می کنند و به مراتبِ بالایِ دانش دست می یابند و تعدادی دیگر این فرصت را به بطالت می گذرانند و هدر می دهند. آیا اینکه عدّه ای از دانش آموزان فرصتِ تحصیل را به کارهای ناشایست می گذرانند و دانش آموزانِ دیگر را اذیّت می کنند، تقصیرِ مدیر مدرسه است؟؟!! ضمن اینکه هم مدیر این مدرسه و هم مدیرِ این جهان سرِ فرصت به پرونده یِ اعمالِ شایسته افرادِ زحمتکش و پرونده اعمالِ افرادِ خطاکار رسیدگی می کنند.


سلام
دوست عزیز
مثال مدیر و دانش آموز از پایه غلطه.
مدیر خالق دانش آموز نیست.
الان در این مثال جای مدیر، پدر و مادر دانش آموز (عاملین وجود اون دانش آموز) رو لحاظ کنیم، میبینیم که تقصیر پدر و مادر هست. تازه پدر مادری که کنترلی در اختیار و استقلال فکری دانش آموز نداره.
یه مثال دیگه. برنامه نویسی که جهانی رو با قوانین و شخصیت ها و عناصر خلق میکنه، اگر جایی از این جهان مشکلی ایجاد بشه، اون برنامه نویس مقصره و والسلام.
.
شما عزیزان مذهبی هر جا به خدا نیاز دارید، ازش مایه میزارید و هر جا نیاز ندارید قصه رو به انسان واگذار میکنید.
اگر خدا زمان نوح حاضر شده قومی رو که به واسطه اختیار در انتخابی که خود خدا بهشون داده!! غرق کنه و خوب ها رو از بدها تمیز بده ولو بدهایی که قدرت تصمیم گیری نداشتند مثل نوزادنی آنهایی که سوار کشتی نشدند و غرق شدند! یا یا سایر جانوران کره زمین!، آیا این خدا نمی تواند کلک انسان های بد فعلی رو با تاکتیکش در چند هزار سال پیشش بِکند؟!
اگر این کار نکند که تا الان خبری ازش نیست، پس سوای اینکه فعل نتوانستن بهش نسبت داده میشه، صفت بی عدالتی رو هم باید بهش نسبت داد. شاید کل ماجرای نوح و عاد و ثمود و... افسانه هایی بیش نبوده که در این صورت صفت دروغگویی هم اضافه میشه.
اما اگر بتواند انجام دهد و به هر دلیلی از این کار صرف نظر می کند، این خدا بی رحم است که این چنین مصیبت هایی را می بیند و عین خیالش هم نیست.
.
این مطالب همه با فرض وجود خدا بود و در صورتی که فرضمان منفی شود، سوای اینکه همه چیز شکل منطقی به خود میگیرد، متوجه میشویم همه تا چه حدی سرکار هستیم متاسفانه.

دوست عزیز حادثه ای که برای شما روی داده تلخ بوده و امیدوارم برای هیچ کسی روی ندهد و شما هم توانایی حل کردن ان را داشته باشید
اما در کنار توجه به مواردی که سایر دوستان پیشنها دادند من هم راه حلی را در چند مطلب میگویم که بایست خوب توجه کنید
۱. سعی کنید شهر و محل زندگی خودتون را عوض کنید یا حتی به کشورهای همسایه مهاجرت کنید. ای طور دیگر هیچ وقت با آن افراد پلید و بد ذات برخورد نخواهید کرد
۲. این مسءله و اتفاقی که برایتان روی داده را بایست حل کنید و آن گاه به زندگی عادی برگردید وگرنه در زنان های مختلف با یادآوری لحظات و خاطرات دچار ناراحتی میشوید
برای اینکه مسءله را حل کنید نیاز به یک دوره ۳ ماهه دارید تا هر بار قسمتی از موضوع را به ذهن بیاورید یا از جنبه های مختلف به مسئله نگاه کنید و برای آن راه حل پیدا کنید. ور این دوره سه ماهه برای نظم دادن به ذهن شروع به نوشتن یادداشت هایی کنید و هر بار قسمتی را یادآوری کنید . مثلا اینکه در آن شرایط که ۳ نفر به شما حمله ور شده اند خب شما نمیتوانستید کاری از پیش ببرید و از این جهت شما نبایست خودتون را مقصر بدانید . اینکه خانواده شما در مورد شما کوتاهی کرده اند و موارد مشابه دیگر همه میتوانند علت هایی باشند که شما خودتون را مقصر ندانید. پس هر بار سوالاتی مطرح کنید و سعی کنید به آنها پاسخ دهید و اینها را به تدریج مرور کنید تا موضوع از جنبه های مختلف بررسی شود
ضمن اینکه توجه داشته باشید از این نوع اتفاقات تلخ ب ای خیلی ها روی دا ه متاسفانه و برای برخی حتی رسانه ای شده و عمق جراحت روحی آن بیشتر هست .
ان افراد بد ذات را در ذهن خودتان ببخشید و مطمئن باشید آنها به خودشان بد کرده اند

badbakht1;991841 نوشت:
مدیر مدرسه انسانی محدود است به این خاطره که نمی تواند کاری بکند. خدا هم مانند اون مدیر محدود است. نیست؟؟؟

خدا محدود نیست، ولی خدا به هر کسی فرصت می دهد. او اگر فرصت ندهد، در روز قیامت انسان خطاکار به خدا می تواند بگوید:«اگر به من بیشتر فرصت می دادی و فوراً من را به خاطر کار اشتباهم مجازات نمی کردی، من آدمِ خوبی می شدم و توبه می کردم و دست از کارِ اشتباه برمی داشتم». خدا بارها و بارها به افرادِ خطاکار فرصتِ جبرانِ اشتباهات را می دهد. این طور در روز قیامت کسی نمی تواند بگوید:«به من فرصت کافی ندادی».

hos8sein;991851 نوشت:
مثل نوزادنی آنهایی که سوار کشتی نشدند و غرق شدند!

از کجا مطمئن هستید که نوزادانِ افرادِ کافر هم غرق شدند؟؟!!

امید;991883 نوشت:
از کجا مطمئن هستید که نوزادانِ افرادِ کافر هم غرق شدند؟؟!!

از آنجایی مطمئنم که شما الان تو ی روستای ده خانوار بری نوزاد یا کودکی خردسال پیدا میشه.
از آنجایی که انسان ها برای بقای نسلشون، رابطه جنسی برقرار میکنن و صاحب فرزند میشن.

hos8sein;991969 نوشت:
از آنجایی مطمئنم که شما الان تو ی روستای ده خانوار بری نوزاد یا کودکی خردسال پیدا میشه.
از آنجایی که انسان ها برای بقای نسلشون، رابطه جنسی برقرار میکنن و صاحب فرزند میشن.

نخیر. بر خلاف آن چه شما فکر می کنید، خداوند متعال مردان و زنانِ قوم نوح را که از ایمان آوردن خودداری کردند عقیم نمود و در هنگام نزول عذاب الهیْ کودکی در میانِ آنها نبود.

امید;992010 نوشت:
نخیر. بر خلاف آن چه شما فکر می کنید، خداوند متعال مردان و زنانِ قوم نوح را که از ایمان آوردن خودداری کردند عقیم نمود و در هنگام نزول عذاب الهیْ کودکی در میانِ آنها نبود.

خب این هم توجیهیست!

بر طبق لینک زیر سایت ویکی شیعه:
http://fa.wikishia.net/view/%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86_%D9%86%D9%88%D8%AD#cite_note-9
داریم:

نقل قول:
پس از آنکه خداوند به نوح وحی کرد که مردم قومش هرگز ایمان نخواهند آورد،[۷] حضرت نوح(ع) قوم خود را نفرین کرد و گفت: «پروردگارا از کافران هیچ جنبده‌ای بر زمین بر جای مگذار.»[۸] بنابر آنچه طبرسی در مجمع البیان آورده، بر اثر این نفرین، زنان و مردان عقیم شدند و چهل سال کودکی متولد نشد و همه‌جا را قحطی فرا گرفت، تا اینكه هر چه داشتند از بین رفت و بیچاره و بدبخت شدند.[۹] در این هنگام نوح به آنان گفت: از خداوند طلب آمرزش كنید كه او آمرزنده است.[۱۰] اما قوم نوح باز هم دعوت او را اجابت نکردند و به یكدیگر سفارش می‌كردند كه خدایان خود را فراموش نكنید.[۱۱] پس از این، خداوند با طوفان بزرگی همه مشرکان را از بین برد و درخواست نوح(ع) را اجابت کرد.[۱۲]

و از طرفی در سایت پاسخگو، من باب مدت زمان ساخت کشید، از امام صادق روایت کردند که 80 سال طول کشیده که کشتی ساخته بشه.
http://www.pasokhgoo.ir/node/21957
پس به مدت 40 سال کسانی که نوح و قبول کردند عقیم شدند! و پس از این دوره باز هم گوششون بدهکار نبوده که دیگه نوح و خدا عصبانی می شوند و برنامه ریزی میکنند برای بلای آسمانی. در این بین جناب نوح دوباره 80 سال درگیر ساخت کشتی بوده و در اینجا مشخص نیست این عزیزان کماکان عقیم بودند یا اصلا زنده بودند یا نه!!، چون 120 سال یا در بهترین حالت 80 سال از فرمان نوح گذشته بود. عمر یک انسان مگه چقدره و دستگاه جنسی شون چقدر توانایی داشته؟!
.
.
شما که ادعا می کنید خدا بچه ها رو نکشته، اصلا در فرض محال صحیح!
همین خدا به قول شما قوم نوح رو عقیم کرده که این شامل عقیم شدن کودکان و نوزادان هم بوده و زندگیشونو عملا نابود کرده! بگردید توجیه جدید بیابید بی زحمت برای این عدل خدای متعال.
برای قوم عاد و قوم ثمود چطور؟ اونا هم n سال قبل بلا، عقیم شدند؟
و همه اینها برای چه بوده؟! اینکه خدای متعال از اینکه انسان ها چیزی غیر از او برگزیدند؟ اینکه از نظر خدای متعال عذاب پس از مرگ رو کفاف این انسان ها رو نمیده و باید تو این دنیا با خاک یکسانشون کنه؟!
این میان گناه موجودات زنده دیگر و حیوانات چه بوده؟ این میان کسانی که به هر دلیلی نمی توانستند به نوح بگروند چه؟ کشتن انسان ها چه موضوعی رو حل کرد؟ دوباره نسل های بعد از اونا بت پرست شدند و شد همون آش و همون کاسه!
اگر موضوعی رو حل میکنه، بی زحمت از خدا تقاضای عذاب کنید برای حدود شش میلیارد غیر مسلمان.
والا این تعاریف شما از خدا بیشتر شبیه تعاریف تاریخ نگاران از هیتلر هست!
.
.
کمی فکر کنید به موضوعاتی که ساده انگارانه پذیرفتید.

hos8sein;992105 نوشت:
چون 120 سال یا در بهترین حالت 80 سال از فرمان نوح گذشته بود. عمر یک انسان مگه چقدره و دستگاه جنسی شون چقدر توانایی داشته؟!

دوست گرامی

اوّلاً وقتی گذشت 120 سالْ از فرمان نوح (علیه السلام) و عقیم ماندن یک قوم برای شما قابل قبول نیست، چطور ممکن است 950 سال تبلیغِ حضرت نوح (علیه السلام) در میان قومش که در قرآن کریم به آن تصریح شده است، برای شما قابل قبول باشد؟؟!!
ثانیاً مرحوم طبرسی ماجرای عقیم شدنِ افراد کافرِ قوم نوح (علیه السلام) را از خود درنیاورده است. بلکه امام رضا (علیه السلام) این مسأله را مطرح نمود:
ابو الصلت از عبد السّلام هروى روايت كرده كه گفت:
به حضرت رضا (عليه السّلام‏)عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه، چرا خدا همه خشكى را در زمان نوح عليه السّلام غرق كرد و حال آنكه در ميان آنها كودكان و افرادى كه گناهى نداشتند بودند؟ فرمود: « كودكى ميان آنها نبود: زيرا خداوند صلب مردان قوم نوح و رحم زنانشان را از چهل سال پيش عقيم فرموده بود، و نسلشان منقطع شده بود، غرق گشتند در حالى كه كودكى در ميانشان نبود و اين طور نيست كه خداوند بى‏گناه را بعذاب گنهكار معذّب دارد، و امّا جماعتى از بازماندگان قوم نوح كه غرق شدند براى تكذيبى بود كه از پيغمبر خدا نمودند، و جماعت ديگر براى رضايتشان بود بتكذيب تكذيب‏كنندگان، و هر كس از امرى دور باشد ولى بدان رضايت دهد، مانند كسى است كه خود آن را انجام داده است»(عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه غفارى و مستفيد، ج‏2، ص: 138).

در مورد این حرف تان:

hos8sein;992105 نوشت:
بی زحمت از خدا تقاضای عذاب کنید برای حدود شش میلیارد غیر مسلمان.

باید بگویم: خداوند متعال به صورت های مختلف با انسان ها اتمام حجّت می نماید. این اتمام حجت بارها صورت می گیرد. وقتی خداوند متعال می بیند انسانی از قبول حقّ سرباز می زند، راه های زیادی برای این انسان در نظر می گیرد. یکی از این راه ها عذاب بوسیله غرق کردن است. راه دیگر این است که عدّه ای انسانِ شرور را بر آنها مسلّط می نماید که هیچ احترامی برای مال و جان و آبروی آنها قائل نیستند؛ همان گونه که پس از سرپیچیِ مردمِ عراق از یاریِ حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن (علیهما السلام) خداوند متعال بر آنها بنی امیّه را مسلّط نمود که اموال و جان هایشان را مباح می دانستند. فقط یک نمونه از این دوران تاریخیِ مردم عراق (پس از مسلّط شدنِ بنی امیّه) بگویم: حجّاج بن یوسفِ ثقفی به بصره وارد شد و سربازانش در مسجدِ این شهر با یک اشاره یِ حجّاج به مردم حمله کردند و عدّه بسیاری را کشتند.
یک عذابِ دیگرِ خداوند متعال این است که گناهانِ بسیارْ آثار زیادی در روح و جسم انسان ها دارد؛ به گونه ای که در دوران معاصر نیز دانشمندانِ غیرمسلمان به برخی از این آثار پِی برده اند. من یک مثال با سند ذکر می کنم:
گناه افراد همجنس باز در دین اسلام سنگین است. به گونه ای که متناسب با همین گناه، مجازاتِ سنگینی برای مردانِ همجنس باز در اسلام در نظر گرفته شده است.
در مورد آثارِ منفیِ همجنس گرایی در فردِ همجنس گرا مقاله زیر که بخشی از پژوهش دکتر پل کمرون می باشد را به همراهِ منبعِ آنْ خدمت تان ارسال می نمایم:

در دانمارك كه پرسابقه‌ترين كشور در مورد ازدواج همجنس‌گرايان است، از سال 1990 تا 2002 مردان داراي ازدواج عادي به طور ميانگين در سن 74 سالگي فوت كرده‌اند، در حالي كه 561 مرد همجنس‌گرا كه با هم ازدواج كرده‌ بودند، به طور ميانگين در 51 سالگي جان خود را از دست داده‌اند.

تحقيقات نشان داده است كه سال‌هاي استعمال دخانيات، عمر معتادان به سيگار را از يك تا هفت سال كاهش مي‌دهد، اما كنكاش‌ها در مورد سن مرگ در نروژ و دانمارك براي همجنس‌گرايان كه به طور قانوني ازدواج كرده‌اند، نشان مي‌دهد رفتار همجنس‌گرايانه، طول عمر را تا 24 سال كاهش مي‌دهد. اين نتايج در 23 مارس در اجلاس سالانه انجمن روانشناسي شرقي توسط دكتر «پل وكرك كمرون» ارايه شد.
دكتر پل كمرون، عضو انستيتو تحقيقات خانواده يك مؤسسه‌ فكري در كولورادو گفت: «چه توجيهي براي محكوم كردن استفاده از دخانيات و ترويج همجنس‌گرايي وجود دارد؟ امروزه در جهان غرب به بچه‌هاي مدرسه‌اي مقبوليت همجنس‌گرايي و نادرستي استعمال دخانيات آموزش داده مي‌شود».

بنا بر تحقيقات كمرون، زوج‌هاي مرد و زن همجنس‌گرا به طور ميانگين، 24 سال كمتر از زوج‌هاي مرد و زن ديگر زندگي مي‌كنند كه به طور عادي ازدواج كرده‌اند. در دانمارك كه پرسابقه‌ترين كشور در مورد ازدواج همجنس‌گرايان است، از سال 1990 تا 2002 مردان داراي ازدواج عادي به طور ميانگين در سن 74 سالگي فوت كرده‌اند، در حالي كه 561 مرد همجنس‌گرا كه با هم ازدواج كرده‌ بودند، به طور ميانگين در 51 سالگي جان خود را از دست داده‌اند. در اين كشور، زنان مزدوج به طور ميانگين در 78 سالگي مرده‌اند؛ اين تعداد در برابر 91 زن همجنس‌گرايي قرار مي‌گيرند كه در 56 سالگي فوت درگذشته‌اند. در نروژ مردان داراي ازدواج عادي، در 77 سالگي و 33 مرد همجنس‌گرا در 52 سالگي مرده‌اند. حال آن‌كه اين آمار براي زنان مزدوج، 81 سال و براي شش زن همجنس‌گرا 56 سال بوده است.

دكتر كمرون ادامه مي‌دهد: «تداوم كاهش طول عمر براي همجنس‌گرايان بسيار زياد است؛ بنابراين با توجه به كاهش عمر شديد همجنس‌گرايان، بايد مداوم به بچه‌هاي دبستاني درباره خطرات همجنس‌گرايي و بيشتر بودن اين خطرات نسبت به دخانيات، هشدار داد».
گفتني است، انجمن روانشناسي شرقي قديمي‌ترين انجمن روانشناسي آمريكاست.

منابع:
مقاله بالا:
https://www.lifesitenews.com/news/expert-research-finds-homosexuality-more-dangerous-than-smoking

https://www.researchgate.net/publication/7591187_Homosexual_sex_as_harmful_as_drug_abuse_prostitution_or_smoking

امید;992123 نوشت:
چطور ممکن است 950 سال تبلیغِ حضرت نوح (علیه السلام) در میان قومش که در قرآن کریم به آن تصریح شده است، برای شما قابل قبول باشد؟؟!!

برای من قابل قبول نیست.
رکورد عمر انسان 122 سال (حدودا) و برای من قابل قبول نیست نوح نزدیک به 8 برابر عمر یک انسان استثنایی 122 ساله عمر کرده. در واقع این با فاکتور گیری از روایت عمر 2500 ساله نوح است!! اگر من الان به شما بگم پدربزرگ من در 198 سالگی فوت شد، باور می کنید؟! اگر به سادگی باور کردید بدون درخواست دلیل و مدرکی، با احترام باید به سلامت عقلی شما تردید کرد!
و
سوال من اینه، چگونه برای داستان نوح و کشتیش برای شما واقعی، منطقی و قابل قبول شده و بز بز قندی نه؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه.

و در ادامه، ممنون میشم پاسخ و نظرتوان را به سوالات و عبارات زیر هم بگید که گویا در پست قبلی فراموش کردید:

hos8sein;992105 نوشت:
شما که ادعا می کنید خدا بچه ها رو نکشته، اصلا در فرض محال صحیح!
همین خدا به قول شما قوم نوح رو عقیم کرده که این شامل عقیم شدن کودکان و نوزادان هم بوده و زندگیشونو عملا نابود کرده! بگردید توجیه جدید بیابید بی زحمت برای این عدل خدای متعال.
برای قوم عاد و قوم ثمود چطور؟ اونا هم n سال قبل بلا، عقیم شدند؟
و همه اینها برای چه بوده؟! اینکه خدای متعال از اینکه انسان ها چیزی غیر از او برگزیدند؟ اینکه از نظر خدای متعال عذاب پس از مرگ رو کفاف این انسان ها رو نمیده و باید تو این دنیا با خاک یکسانشون کنه؟!
این میان گناه موجودات زنده دیگر و حیوانات چه بوده؟ این میان کسانی که به هر دلیلی نمی توانستند به نوح بگروند چه؟ کشتن انسان ها چه موضوعی رو حل کرد؟ دوباره نسل های بعد از اونا بت پرست شدند و شد همون آش و همون کاسه!

و مثالتون درباره همجنس گرایی (نه همجنس بازی) با اینکه مرتبط نیست، اما چند خطی تایپ میکنم:
ابتداءن سایت های lifesitenews و researchgate ژورنال های علمی نیستند. البته سایت researchgate بسیار سایت خوبی است به عنوان شبکه اجتماعی ای برای محققین، دانشجویان و اساتید. اما با این حال ژورنال نیست.
دوما قیاس ایشون درباره سیگار کشیدن و همجنس گرایی مغالطه ای بیش نیست. تاثیرات ژنتیگی در وجود همجنسگرایی به شکل علمی مطرح و راجع بهش صحبت شده و همجنسگرایی توسط فرد همجنسگرا انتخاب نشده. در صورتی که کشیدن سیگار توسط فرد پیش از سیگاری شدن، انتخاب شده.
سوما محقیقن این تحیقیق پدر و پسری هستند که از مخالفان سرسخت همجنسگرایی هستند و این موضوع برای پل کمرون پیش از تحقیقات مورد صحبت ماست. یعنی ایشون پیش از شروع تحقیقات مخالف تنوع گرایش های جنسی و همجنس گرایی بودند.
نقد موارد تخصصی تر در این مقاله رو میتونید در لینک پایین از سایت پرسش و پاسخ Quora مشاهده کنید:
https://www.quora.com/Do-gay-people-really-live-20-fewer-years-on-average-than-straight-people
.
.
نهایتا برای اینکه از موضوع اصلی دور نشیم، بازم تاکید میکنم، این ایراد به من و شما وارد نیست که خدا (اگر فرض بر وجود خالق باشد) جهان و ایضا کره زمین و تمامی انسان های را به این شکل جاری که مخلوطی از خوبی و بدی و زشتی و زیبایی و البته پر از ناعدالتی و ظلم است آفریده. بر طبق تفکر شما خلقت گرایان منه نوعی قدرت اختیار رو کسب نکردم! خدا به من داده! که انسان ها با وجود این درست یا غلط کارهایی رو کردند.

hos8sein;992169 نوشت:
برای من قابل قبول نیست.

شما که اصلا مسأله عمر حضرت نوح را قبول ندارید، باید اصل ماجرای انکارِ دعوتِ او از سویِ قومش و نزول عذاب و از بین رفتنِ کودکان را نیز قبول نداشته باشید. پس اصل از بین رفتنِ کودکان در سیل نیز نباید برای شما جای سؤال باشد.

در مورد این بخش از حرف شما

hos8sein;992105 نوشت:
کشتن انسان ها چه موضوعی رو حل کرد؟ دوباره نسل های بعد از اونا بت پرست شدند و شد همون آش و همون کاسه!

باید بگویم:

اوّلاً کشتن انسان ها به قول شما، برای از بین بردنِ یک گناه نیست. وقتی اسباب و وسایلی که می توان با آن گناه انجام داد (مانند: غریزه جنسی و همجنس برای قوم لوط، امکان ساختنِ بت از سنگ و چوب و سوءاستفاده از احساسات مذهبی در قوم عاد و ثمود و تجارت برای قوم شعیب) وجود داشته باشد، پس همیشه این گناهان در جامعه بشری وجود خواهد داشت. البته این وسایل به خودیِ خود بد نیستند؛ بلکه سوءاستفاده از آنهاست که بد و گناه می باشد. بنابراین این ادّعای شما که عذاب الهی برای از بین بردنِ گناه است، ادّعایی بدون مدرک است.
ثانیاً یکی از دلایل نزول عذاب الهی برای یک قوم، دادنِ درس عبرت به اقوام دیگر می باشد. شاید بپرسید:«چرا هیچ قوم و قبیله ای از عذاب قوم نوح عبرت نگرفتند؟» در جواب می گویم: این تنها ادّعای شماست که هیچ قومی عبرت نگرفتند. به عنوان مثال قوم حضرت یونس (علیه السلام) برخلاف سایر اقوام گذشته دست از ادامه راه باطل برداشتند.

در مورد این بخش از حرف تان:

hos8sein;992169 نوشت:
تاثیرات ژنتیگی در وجود همجنسگرایی به شکل علمی مطرح و راجع بهش صحبت شده و همجنسگرایی توسط فرد همجنسگرا انتخاب نشده.

باید بگویم: برای بنیانِ زیستیِ تغییر جهت گیریِ جنسی از دگرجنس گرا به همجنس گرا تنها شواهدی ذکر شده است(منبع: آسیب شناسی روانی نوشته روزنهان و سلیگمن) و هنوز این حرف در حدّ یک فرضیّه باقی مانده است.
وقتی در جوامع غربی در مورد همجنس بازی تبلیغ می شود، پژوهشگری که به تفاوت سنِّ فاحش میانِ همجنس گرایان و دگرجنس گرایان پِی می برد و آن را کاری مُضرّ می داند، می تواند به تناقض در تبلیغ علیه سیگار و تبلیغ همجنس گرایی اشاره نماید. هنگامی این یک مغالطه است که فرضیّه ی فوق به یک نظریّه با دلایلِ زیستیِ محکم تبدیل شود.

امید;992176 نوشت:
شما که اصلا مسأله عمر حضرت نوح را قبول ندارید، باید اصل ماجرای انکارِ دعوتِ او از سویِ قومش و نزول عذاب و از بین رفتنِ کودکان را نیز قبول نداشته باشید. پس اصل از بین رفتنِ کودکان در سیل نیز نباید برای شما جای سؤال باشد.

شما از مفروضاتی به یک نتیجه گیری بی ربط رسیدید.
اینگونه باشد هر کسی هر چیزی را قبول ندارد، نباید راجع بهش برایش سوال ایجاد شود. اصلا چرا نباید سوال ایجاد شود؟!
شما اگر نمی خواهید یا نمی توانید پاسخ دهید، دلیل نمی شود اینقدر عیان برای فرار از گفتگو و پرسش ها، مغالطه بفرمائید!
امید;992176 نوشت:
پس همیشه این گناهان در جامعه بشری وجود خواهد داشت.

گناهانی که آفرینندش، همان خدای متعال شماست.
امید;992176 نوشت:
ادّعای شما که عذاب الهی برای از بین بردنِ گناه است، ادّعایی بدون مدرک است.

کنجکاو شدم بدونم من کجا چنین ادعایی کردم؟ این عبارت بالا نتیجه گیری شما از صحبت های بنده است نه حرف من.
بالاتر اشاره کردم، خود خدا گناه رو خلق کرده با وضع قوانینی که عبور ازشون گناهه!
خدا قوانینش رو جمع کنه عملا گناهی نمی مونه!!:khaneh:
این وسط سوءاستفاده ای هم نیست. سیب و گندم و انجیر و انگور همه برای خوردن هستند. یکی بگه نخور چون من خالقم و میگم گناهه، مشکل خورنده نیست!! به خوردنده اختیار خوردن یا نخوردن توسط همون خالق داده شده نه مجبور بودن به خوردن یا نخوردن. تجربه مفید یا مضر بودن هم بهش داده نشده. در واقع از نظر خدا حفظ یه سری اسامی شق القمر بوده برای انسان.
.
.
اما جا داره یه نکته جالب رو تا جا نمونده بگم:
بنا به آیه 64 سوره اعراف، به جرم تهمت به دروغگویی نوح از جانب مردم، خدا عذاب رو براشون مقرر میکنه و غرقشون کرده!! و برای دلایل تکمیلی اشاره کردند که این مردم کور دل بودند. کور دل هم یه جورایی آدم بی منطق امروزی هستش. یعنی حرف حساب و حق رو نمی پذیره.
http://tadabbor.org/?page=quran&SID=7&AID=64
یعنی الان شما به یکی تهمت دروغ بزنی و بی منطق باشی، مستحق غرق شدنی! برو تو استخر 4 متری خودتو غرق کن!
این استدلال خدای متعالی درباره غرق کردن خیل کثیری از انسان ها و موجودات زنده است.
.
امید;992176 نوشت:
ثانیاً یکی از دلایل نزول عذاب الهی برای یک قوم، دادنِ درس عبرت به اقوام دیگر می باشد.

درس عبرت، تجربه حوادثی هست که از تصادفاتی که ما در آن دخیل بودیم یا نبودیم رخ میده. این یک تجربه شخصی است که انسان خودش به دست می آورد و یا از طرق مشورت با دیگری به آن فکر میکنید و نهایتا می پذیرد یا نمی پذیرد.
اما خالقی که خودش ساخته و خودش هم عذاب می دهد نباید حرف از درس عبرت بزند. این دیگر درس عبرت نیست. تهدید است!! که اگر من را که خودخواه هستم نپرستید، دهانتان را مورد عنایت قرار می دهم.
.
و درباره یونس، بلا گویا سر خود یونس اومد و این قصه نیز بی بلا نبود!!
این هم یکی از وقایع جالب است که شما باورش دارید.
.
امید;992179 نوشت:
فرضیّه ی فوق به یک نظریّه با دلایلِ زیستیِ محکم تبدیل شود.

بله. 100 درصد.
و چقدر شما نظریه های ارائه شده رو هم قبول می کنید. هشتگ نظریه فرگشت:khaneh:
.
و تحقیق درباره تفاوت میزان عمر همجنسگرایان و دگرجنسگرایان هم در حد یک تحقیق قابل استناد هست که البته این تحقیق از ژورنالهای معتبر علمی بیرون نیومده. بر خلاف تحقیق راجع به منطقه خاص و کاریوتایپی از کرومزوم X به نام Xq28. در صورت تمایل مطالعه شود:
https://en.wikipedia.org/wiki/Xq28#Initial_linkage
.

hos8sein;992198 نوشت:
گناهانی که آفرینندش، همان خدای متعال شماست.

بر اساسِ این استدلالِ شما، باید ایجادکننده یِ تخلّفاتِ راهنمایی و رانندگیْ پلیسِ راهنمایی و رانندگی (راهور) است که چنین قوانینی را وضع نموده است؛ نه رانندگان متخلّف.

در مورد این عبارت:

hos8sein;992198 نوشت:
خود خدا گناه رو خلق کرده با وضع قوانینی که عبور ازشون گناهه!
خدا قوانینش رو جمع کنه عملا گناهی نمی مونه!!

باید بگویم:
پس بفرمایید: به همین صورت قوّه قضائیه یِ هر کشوری قوانینش رو جمع کنه تا بی قانونی نَمونه
happy.

8->

در مورد این گفته شما:

hos8sein;992198 نوشت:
بر خلاف تحقیق راجع به منطقه خاص و کاریوتایپی از کرومزوم X به نام Xq28. در صورت تمایل مطالعه شود:
https://en.wikipedia.org/wiki/Xq28#Initial_linkage
.

باید بگویم: استدلال به مطالب سایت ویکیپدیا که قابل ویرایش برای افراد زیادی است، واقعا جالب استhappy. شما مقاله ارائه شده در سایت «researchgate» [که به گفته خودتان «بسیار سایت خوبی است به عنوان شبکه اجتماعی ای برای محققین، دانشجویان و اساتید»] را قبول ندارید، ولی اطلاعات ارائه شده در ویکیپدیا را مورد پذیرش قرار می دهید. برای آشنایی با یک ماجرای واقعی در مورد سادگیِ ویرایشِ اطلاعاتِ سایت ویکیپدیا و ارائه اطلاعات ساختگی و جعلی، می توانید به آدرس زیر مراجعه نمایید:

http://www.asriran.com/fa/news/474524/%D8%B5%D8%AD%D8%A8%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%AE%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%81%D8%B1-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

امید;992230 نوشت:
بر اساسِ این استدلالِ شما، باید ایجادکننده یِ تخلّفاتِ راهنمایی و رانندگیْ پلیسِ راهنمایی و رانندگی (راهور) است که چنین قوانینی را وضع نموده است؛ نه رانندگان متخلّف.

خیر. چون پلیس راهور تخلفات رو خلق نکرده. پس رخداد تخلفات برای اینکه در زندگی اجتماعی برای هیچ کس مشکلی به وجود نیاد، برای تخلفات (رخداد های آسیب زا) قوانین تصویب کرده. و باز تاکید می کنم (که با احترام گویا:khandeh!: شما یا نمیخونید یا نمی فهمید)، خالق، گناهان رو ایجاد کرده و سپس براشون قانون گذاشته. مثلا خوک رو خلق کرده، بعد قانون گذاشته که نخوریدش! (از مصادیق برای شناسایی بیماران روانی!)
امید;992230 نوشت:
پس بفرمایید: به همین صورت قوّه قضائیه یِ هر کشوری قوانینش رو جمع کنه تا بی قانونی نَمونه .

پاسخ این هم در پاراگراف بالاست.
امید;992230 نوشت:
باید بگویم: استدلال به مطالب سایت ویکیپدیا که قابل ویرایش برای افراد زیادی است، واقعا جالب است. شما مقاله ارائه شده در سایت «researchgate» [که به گفته خودتان «بسیار سایت خوبی است به عنوان شبکه اجتماعی ای برای محققین، دانشجویان و اساتید»] را قبول ندارید، ولی اطلاعات ارائه شده در ویکیپدیا را مورد پذیرش قرار می دهید. برای آشنایی با یک ماجرای واقعی در مورد سادگیِ ویرایشِ اطلاعاتِ سایت ویکیپدیا و ارائه اطلاعات ساختگی و جعلی، می توانید به آدرس زیر مراجعه نمایید:

شما اگر چشمانتان را کمی باز میکردید لینکهای منابع ویکیپدیا در انتهای پیج که سایت و ژورنال معتبر Nature، سایت دانشگاه هاروارد، سایت sciencemag و سایت و جستجوگر کتابخانه پزشکی PubMed رو میدید. حالا من همون لینک نیچر رو پایین میزارم؛ ولی آخه شما که باز هم قبولش نمی کنیدش که! چون اون موقع دیگه مذهبی نیستید که!!:khaneh:
https://www.nature.com/articles/ng1195-248
و سایت researchgate قابل مقایسه با اعتبار سایت nature نیست. اطلاعات بیشتر درباره ژورنال علمی در لینک زیر:
https://en.wikipedia.org/wiki/Scientific_journal
فقط قبلش نیت کنید به سرنوشت علیفر دچار نشید!:Nishkhand:

hos8sein;992264 نوشت:
خیر.

دوست گرامی

بحث کردن با شما فایده ای ندارد. زیرا به مجادله کشیده می شود که در قرآن کریم از آن نهی شده است.

موفق باشید.
@};-happy@};-

بحث کردن من با شما قطعا برای من فایده ای ندارد.
اما
بحث کردن من با شما قطعا برای کسانی که به افکار خودشون که مشابه شماست، منتقد هستند، مثبت خواهد بود.
شما هم موفق باشید.

hos8sein;991851 نوشت:
یه مثال دیگه. برنامه نویسی که جهانی رو با قوانین و شخصیت ها و عناصر خلق میکنه، اگر جایی از این جهان مشکلی ایجاد بشه، اون برنامه نویس مقصره و والسلام.

سلام علیکم
.
و شخصیت ها و عناصر رو خلق میکنه و .......
خب اینچنین هم دقیق نیست چون اختیاری نداره و طبق تعاریف خود برنامه نویس کار میکنه در حالی که شما (عنصر خلق شده برنامه نویس) دارای اختیار بودید به اختیار صفحه ای باز کردید به اختیار متنی رو انتخاب کردید به اختیار به آن جوابی دادید و....
اگر برنامه حساب داری نوشته بشه و کلیدهایی برای اون تعریف بشه مثلاََ a برای جمع باشه b برای تفریق و ....ولی وقتی شما برنامه رو اجرا کردید کلید a رو می زنید یه بار جمع میکنه یه بار تفریق و ...هر بار انتخابی میکنه...
معلومه به درد شما نمی خوره برنامه رو تو سر برنامه نویس می زنید و به دیگران هم توصیه می کنید چنین برنامه ای نخرند!

نقل قول:
اگر من الان به شما بگم پدربزرگ من در 198 سالگی فوت شد، باور می کنید؟!

اینکه کسی 198 سال عمر کنه بله باور می کنم,دلیلی برای باور نکردن ندارم

ما نوح علیه السلام را بر عمر طولانی,ابراهیم علیه السلام را بر سرد شدن آتش,موسی علیه السلام را بر شکافته شدن دریا,عیسی علیه السلام را بر زنده کردن مرگان به اذن خدا و حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) را بر نبوت خویش تصدیق می کنیم حال اگر خدای چنین اراده کرده که کسی چنین عمری داشته باشد چرا باور نکنیم!

نقل قول:
اگر به سادگی باور کردید بدون درخواست دلیل و مدرکی، با احترام باید به سلامت عقلی شما تردید کرد

اما حرف شما را نه باور نمی کنیم...اگر قرار بود حرف هر کسی را تصدیق کنیم باید تمام احادیث را باور داشتیم هر چند مخالف نص قرآن باشد حال که چنین نیست و احادیثی که مخالف نص قرآن باشه بر دیوار می کوبیم!

نقل قول:
این مطالب همه با فرض وجود خدا بود و در صورتی که فرضمان منفی شود، سوای اینکه همه چیز شکل منطقی به خود میگیرد، متوجه میشویم همه تا چه حدی سرکار هستیم متاسفانه.

سخنان شما از همین جا سرچشمه می گیرد که آیا هست یا نیست! یا قدرتی ندارد و خود نمی داند چه کاری انجام می دهد و نعوذبالله دسته بسته است

البته این سخنان برای ما آشناست آنجا که در آیه 64 سوره مبارکه مائده می فرماید:وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
و یهود گفتند: دست خدا بسته است

ملا محسن فیض کاشانی در رساله لقاءالله می فرماید:
و چه زیبا گفته آن اعرابی که:"سرگین بر بودن شتری و اثر قدم بر بودن رونده ای دلالت دارد پس این آسمان با این برج ها و این زمین با این نشیب و فرازش آیا بر صانعی لطیف و خبیر دلالت نمی کند

گویند سلطانی کافر بود اما وزیری الهی داشت..
وزیر دستور داد در گوشه ای از زمین غیرمسکونی ساختمان باشکوهی ساختند
روزی به قصد شکار بیرون رفتند و به نزدیک آن رسیدند سلطان متحیر شد و گفت زیاد از اینجا گذشته ام این ساختمان کی ساخته شده
وزیر گفت:ممکن هست خودش ساخته شده باشد بدون بنا!
سلطان گفت:مگر می شود
وزیر گفت:ممکن هست سیلی آمده سنگ ها از کوه جدا شده در راه صیقل خورده روی هم قرار گرفته و با گل و لای رودخانه بالا رفته درختان هم در اثر تماس با زمین تراشیده شده و روی آن قرار گرفته..

سلطان گفت:هیچ عاقلی نمی پذیرد این ساختمان خودش ساخته شده باشد/ این ساختمان به زبان حال می گوید مرا بنا و مهندسی!! با شعور و کمال ساخته!

وزیر گفت:شما نمی پذیرید این ساختمان خودش ساخته شده باشد
آیا این ساختمان از بدن من و شما و سایر موجودات و این جهان با این نظمش خودش به خودی خود ساخته شده؟
با این بیان لطیف سلطان را به اندیشه کردن وادار کرد و نور فطرتش طالع و خدا پرست شد

شیخ مفید رحمت الله علیه نقل می کند:علی بن میثم که از علمای شیعه هست بر حسن بن سهل وارد شد در کنار حسن بن سهل مردی ملحد (بی دین و منکر خدا) نشسته بود و مردم او را احترام می کردند...
علی بن میثم سخت ناراحت شد و گفت:امروز چیز عجیبی دیدم
گفتند چه دیدی؟
گفت:امروز کنار دجله دیدم یکی کشتی بدون ناخدا و کشتیبان خودش مردم را سوار می کرد و از این طرف به آن طرف می برد و از آن طرف هم به این طرف می آورد

مرد ملحد گفت:ای وزیر گوش به حرف این شخص نده زیرا عقل خود را از دست داده.....
وزیر گفت چرا؟ ملحد گفت:می گوید کشتی که چوب و جماد هست و عقل و شعور ندارد مردم را به خودی خود بدون کشتیبان از آب عبور می دهد

علی بن میثم رو به آن ملحد کرد و گفت:چگونه است که حرکت منظم کشتی را بدون کشتیبان محال می دانی و مرا از گفتن آن دیوانه می دانی ولی حرکت منظم آفتاب و زمین و سایر کرات آسمانی با موجودات در آنها که سراسر حکمت و نظم هست بدون سرپرست و پروردگار دانستن را محال نمی دانی و خود را عاقل می خوانی؟

آن ملحد شرمسار و تسلیم گردید و دانسته شد که داستان ساختگی کشتی وسیله هدایت او بود.

نقل قول:
کنجکاو شدم بدونم من کجا چنین ادعایی کردم؟ این عبارت بالا نتیجه گیری شما از صحبت های بنده است نه حرف من.

نقل قول:
اگر خدا زمان نوح حاضر شده قومی رو که به واسطه اختیار در انتخابی که خود خدا بهشون داده!! غرق کنه و خوب ها رو از بدها تمیز بده ولو بدهایی که قدرت تصمیم گیری نداشتند مثل نوزادنی آنهایی که سوار کشتی نشدند و غرق شدند! یا یا سایر جانوران کره زمین!، آیا این خدا نمی تواند کلک انسان های بد فعلی رو با تاکتیکش در چند هزار سال پیشش بِکند؟!
اگر این کار نکند که تا الان خبری ازش نیست، پس سوای اینکه فعل نتوانستن بهش نسبت داده میشه، صفت بی عدالتی رو هم باید بهش نسبت داد. شاید کل ماجرای نوح و عاد و ثمود و... افسانه هایی بیش نبوده که در این صورت صفت دروغگویی هم اضافه میشه.

شما می گویید برداشت استاد از حرف های شما اشتباه بوده و این نظر شما نیست!

پس می شود برداشت شما از کلام خدا در عذاب و عقاب و شکر و سپاس اشتباه باشد و شما کلام خدا رو درست متوجه نشده باشید

نقل قول:
سوال من اینه، چگونه برای داستان نوح و کشتیش برای شما واقعی، منطقی و قابل قبول شده و بز بز قندی نه؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه.

چگونه برای داستان بزبز قندی برای شما واقعی و داستان نوح علیه السلام و کشتی نه
؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه

درود

سعید مسلم;992718 نوشت:
و شخصیت ها و عناصر رو خلق میکنه و .......
خب اینچنین هم دقیق نیست چون اختیاری نداره و طبق تعاریف خود برنامه نویس کار میکنه در حالی که شما (عنصر خلق شده برنامه نویس) دارای اختیار بودید به اختیار صفحه ای باز کردید به اختیار متنی رو انتخاب کردید به اختیار به آن جوابی دادید و....
اگر برنامه حساب داری نوشته بشه و کلیدهایی برای اون تعریف بشه مثلاََ a برای جمع باشه b برای تفریق و ....ولی وقتی شما برنامه رو اجرا کردید کلید a رو می زنید یه بار جمع میکنه یه بار تفریق و ...هر بار انتخابی میکنه...
معلومه به درد شما نمی خوره برنامه رو تو سر برنامه نویس می زنید و به دیگران هم توصیه می کنید چنین برنامه ای نخرند!

من چند بار خوندم نقل قول بالا رو، حدسم اینه که متوجه منظور شما نشدم.
یه بار دیگه مرور کنم:
بنده مثال مدیر / دانش آموز رو به دلیل تفاوت با خالق / مخلوق بودن اشتباه دونستم و برای فهم بهتر، مثال زدم جهانی رو که از پیش برنامه ریزی شده توسط برنامه نویس.
شما اگر با مفاهیمی مثل هوشمندی، عامل های هوشمند، شبکه های عصبی و... آشنا باشید، متوجه می شوید، در یک جهان، المان های هوشمند، میتونن در جای مناسب به درستی واکنش نشون بود (بر طبق شرایط) و تصمیم گیری کنن بر مبنای رخدادهای پیرامونشون. بر عوامل خارجی تاثیر بزارن و از اون تاثیر بگیرن، تجربه کند و ... و حتی میتونن اشتباه هم کنند. اینو تو شبیه ساز ها و بازی های رایانه ای میبینیم. همه اینها برنامه نویس داره. اگر عاملی هوشمند در بازی اشتباهی اخلاقی کنه (مثلا دروغ بگه {حالا تعریف شده یا نشده}) کسی نمیاد به اون عامل هوشمند بگه چرا درست یا غلط دروغ گفتی. میان یقه برنامه نویس رو میگیرن.
حالا اگر ما به خلقت اعتقاد داشته باشیم، پس قبول داریم وجود و شکل اختیار ما هم توسط عامل برنامه نویسی به اسم خدا تعیین شده.
ما میدونیم خالق خداست پس وجود مفهومی به اسم دروغ، توسط خدا به وجود اومده (fact 1) و در وجود هوشمندی و اختیار انسان فهمیدن و استفاده کردن یا نکردن آن دروغ توسط خدا لحاظ شده (fact 2) پس اگر انسان دروغگو شد، باعث آن خداوند است نه آن انسان. (نتیجه از fact های یک و دو) همانطور که اگر انسانی راستگو شد باعث آن خداست.
.
سعید مسلم;992718 نوشت:
اینکه کسی 198 سال عمر کنه بله باور می کنم,دلیلی برای باور نکردن ندارم

ما نوح علیه السلام را بر عمر طولانی,ابراهیم علیه السلام را بر سرد شدن آتش,موسی علیه السلام را بر شکافته شدن دریا,عیسی علیه السلام را بر زنده کردن مرگان به اذن خدا و حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) را بر نبوت خویش تصدیق می کنیم حال اگر خدای چنین اراده کرده که کسی چنین عمری داشته باشد چرا باور نکنیم!


وقتی میفرمائید "دلیلی برای باور نکردن ندارم" (بخش قرمز رنگ) پس دلیلی برای باور کردن آن هم ندارید.:ok: چون در این صورت میگفتید: "دلیلی برای باورکردن آن دارم":khaneh:
و اساسا شما ضرورتی ندارد برای چیزهایی که باور ندارید دلیل بیارید یا حتی دلیلی پیدا نکنید. شما دلایلتون برای باورتون رو بیارید کافیه.
و نکته جالب اینه محل اشتراک موارد بالا در باور بدون دلیل است. چه برای 198 سال عمر، چ موسی و عیسی.
سعید مسلم;992718 نوشت:
سخنان شما از همین جا سرچشمه می گیرد که آیا هست یا نیست! یا قدرتی ندارد و خود نمی داند چه کاری انجام می دهد و نعوذبالله دسته بسته است

البته این سخنان برای ما آشناست آنجا که در آیه 64 سوره مبارکه مائده می فرماید:وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
و یهود گفتند: دست خدا بسته است


خندم میگیره!! دوست عزیز، صحبت من درباره وجود و عدم وجود بود. یعنی نهایتا تا همان هست و نیست بولد شده صحبت شما. من نه از قدرت گفتم و نه از دستهای بسته؛ که شما به زور بتونی بچسبونی به یه آیه قرآن با کلمه مشابه جمله خودتون و در ادامه قصه و حکایت تعریف کنی..!
سعید مسلم;992718 نوشت:
شما کلام خدا رو درست متوجه نشده باشید

بله و به من حق بدید. چون فقط کلام خدا است که n مدل ترجمه شده، بهش اضافه شده که واضحتر بشه، تفسیرهای متعدد چند ده جلدی در چندین هزار صفحه طراحی شده که کلام خدا رو درست بفهمیم، احادیث هم که به کنار.
یه کتاب چقدر میتونه مبهم باشه؟ الواح باستانی با زبان و خطوط ناشناخته هم دیگه دیکد شدند!:khandeh!:
و ربط این موضوع به بنده (همچون ربط گوزن و شقایق) خنده داره چون در اینجا اون دوستتون مثل شما عمدا یا سهوا ارائه مفروض خودش رو به من نسبت دادند.
سعید مسلم;992718 نوشت:
چگونه برای داستان بزبز قندی برای شما واقعی و داستان نوح علیه السلام و کشتی نه
؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه

هر دوی این داستانا برای من واقعی نیستند.
حالا اگر تمایل دارید شما بفرمائید که:
چگونه برای داستان نوح و کشتیش برای شما واقعی، منطقی و قابل قبول شده و بز بز قندی نه؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه.

hos8sein;992890 نوشت:
من چند بار خوندم نقل قول بالا رو، حدسم اینه که متوجه منظور شما نشدم.
یه بار دیگه مرور کنم:
بنده مثال مدیر / دانش آموز رو به دلیل تفاوت با خالق / مخلوق بودن اشتباه دونستم و برای فهم بهتر، مثال زدم جهانی رو که از پیش برنامه ریزی شده توسط برنامه نویس.
شما اگر با مفاهیمی مثل هوشمندی، عامل های هوشمند، شبکه های عصبی و... آشنا باشید، متوجه می شوید، در یک جهان، المان های هوشمند، میتونن در جای مناسب به درستی واکنش نشون بود (بر طبق شرایط) و تصمیم گیری کنن بر مبنای رخدادهای پیرامونشون. بر عوامل خارجی تاثیر بزارن و از اون تاثیر بگیرن، تجربه کند و ... و حتی میتونن اشتباه هم کنند. اینو تو شبیه ساز ها و بازی های رایانه ای میبینیم. همه اینها برنامه نویس داره. اگر عاملی هوشمند در بازی اشتباهی اخلاقی کنه (مثلا دروغ بگه {حالا تعریف شده یا نشده}) کسی نمیاد به اون عامل هوشمند بگه چرا درست یا غلط دروغ گفتی. میان یقه برنامه نویس رو میگیرن.
حالا اگر ما به خلقت اعتقاد داشته باشیم، پس قبول داریم وجود و شکل اختیار ما هم توسط عامل برنامه نویسی به اسم خدا تعیین شده.
ما میدونیم خالق خداست پس وجود مفهومی به اسم دروغ، توسط خدا به وجود اومده (fact 1) و در وجود هوشمندی و اختیار انسان فهمیدن و استفاده کردن یا نکردن آن دروغ توسط خدا لحاظ شده (fact 2) پس اگر انسان دروغگو شد، باعث آن خداوند است نه آن انسان. (نتیجه از fact های یک و دو) همانطور که اگر انسانی راستگو شد باعث آن خداست.

سلام علیکم
.
شما تشبیه به برنامه نویسی کردید که این کاملاََ اشتباه
چون برنامه ها اختیاری در انتخاب ندارند حتی اگر هوشمند باشند نمونه اون کرک ها هستند خود کرک ویروس نیست چون غیرقانونی هست! توسط آنتی ویروس مسدود میشه (آنتی ویروس درکی از قانون نداره)

10 نفر به یکی پیشنهاد های متعدد میدن ولی طرف هیچ کدوم رو انتخاب نمیکنه و میگه راه خودم رو میرم (راه یازدهم) ولی برنامه هر چقدر هم هوشمند باشه فقط از بین اون 10 راهه یکی رو انتخاب میکنه!

نقل قول:
میان یقه برنامه نویس رو میگیرن

از شما تعجب می کنم! بله باید یقه برنامه نویس رو بگیرند چون اون نوشته (برنامه که اختیاری نداره) ولی شما به اختیار الان یه قسمتی رو نقل قول می کنید! بدون اینکه اجباری داشته باشید جواب بدین یا جواب ندین!
حالا من برم یقه برنامه نویس رو بگیرم که چرا جواب داده خب میگه اختیار انتخاب داشته! بگم چرا جواب نداده باز هم میگه اختیار انتخاب داشته!

نقل قول:
وقتی میفرمائید "دلیلی برای باور نکردن ندارم" (بخش قرمز رنگ) پس دلیلی برای باور کردن آن هم ندارید

دلیلش رو که نوشتم
نقل قول:
ما نوح علیه السلام را بر عمر طولانی,ابراهیم علیه السلام را بر سرد شدن آتش,موسی علیه السلام را بر شکافته شدن دریا,عیسی علیه السلام را بر زنده کردن مرگان به اذن خدا و حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) را بر نبوت خویش تصدیق می کنیم حال اگر خدای چنین اراده کرده که کسی چنین عمری داشته باشد چرا باور نکنیم!

ساده تر بگم وقتی من خدا رو قبول دارم و انسانی خلق میشه آیا خدا نمی تونه به کسی عمر طولانی بده (برای من همین کافی هست,شاید برای دیگران دلایل دیگه ای هم لازم باشه)
نقل قول:
خندم میگیره!! دوست عزیز، صحبت من درباره وجود و عدم وجود بود. یعنی نهایتا تا همان هست و نیست بولد شده صحبت شما. من نه از قدرت گفتم و نه از دستهای بسته؛ که شما به زور بتونی بچسبونی به یه آیه قرآن با کلمه مشابه جمله خودتون و در ادامه قصه و حکایت تعریف کنی..!

از آخر بگم قصه و حکایت که واقعاََ چرا وقتی انسان ها یه تردستی می بینند شگفت زده میشن ولی اگر بگوییم ساختمان خودش ساخته شده یا اون کشتی خودش خود به خود میره ومیاد به ما نسبت بی عقلی میدن ولی این عالم دقیق رو بدون خالق می دونند

دست های بسته اتفاقاََ کپی حرف های شماست

نقل قول:
خدا عذاب رو براشون مقرر میکنه و غرقشون کرده!! و برای دلایل تکمیلی اشاره کردند که این مردم کور دل بودند. کور دل هم یه جورایی آدم بی منطق امروزی هستش. یعنی حرف حساب و حق رو نمی پذیره.

نقل قول:
بله و به من حق بدید. چون فقط کلام خدا است که n مدل ترجمه شده، بهش اضافه شده که واضحتر بشه، تفسیرهای متعدد چند ده جلدی در چندین هزار صفحه طراحی شده که کلام خدا رو درست بفهمیم، احادیث هم که به کنار.
یه کتاب چقدر میتونه مبهم باشه؟ الواح باستانی با زبان و خطوط ناشناخته هم دیگه دیکد شدند!

شما یه کتاب داستان ساده به 10 نفر بدی در آخر بپرسی از کدوم شخصیت خوشت اومده هر کدوم یکی رو نام می برند یا بپرسی نتیجه ای که گرفتی 10 نتیجه مختلف گرفته میشه

اتفاقاََ با اینکه قرن ها از نزول قران گذشته باز هم تفسیر جدید نوشته میشه (قرآن کتاب همه زمان ها نه فقط قرن ها پیش)

نقل قول:
یه کتاب چقدر میتونه مبهم باشه؟

نسخه دکتر رو گرفتی بلد نیستی بخونی میگی بد خطه! بله برای شما باید هم مبهم باشه غیر این بود جای تعجب داشت!

امام باقر ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «اگر آیه‌ای درمورد قومی نازل شود و آن قوم بمیرد، آیه هم می‌میرد، و برای قرآن چیزی باقی نمی‌ماند، ولی قرآن تا آسمان و زمین باقی است، جریان دارد. پس بنابراین باید از قرآن معنایی به دست آورد که برای عموم افراد تا قیامت باشد

نقل قول:
هر دوی این داستانا برای من واقعی نیستند.
حالا اگر تمایل دارید شما بفرمائید که:
چگونه برای داستان نوح و کشتیش برای شما واقعی، منطقی و قابل قبول شده و بز بز قندی نه؟! این سوالم اصلا شوخی نیست و کاملا جدیه.

تمام حرف های من در پست قبلی و این پست این بود باور وجود خدا (لا اله الا الله) و قدرت خدا (ان الله علی کل شی قدیر) دلایل شما هم محترمه!
ممکن هست شما چیزی رو دیدین یا خوندید که بنده ندیدم و نخوندم

انسان ها هزاران اشتباه می کنند یه مساله ساده ریاضی ساعت ها وقتی صرف می کنه نمی تونه حل کنه در آخر معلم میاد و...دانش آموز میگه ای چقدر راحت بود! بله وقتی هر مسئله ای حل شد و برامون روشن شد چرا این اتفاق افتاده ساده میشه
حالا چون من بعضی موارد رو درک نمی کنم بیام اصل مسئله رو نفی کنم!

چناب سعید مسلم
از من به دل نگیرید، اما صحبتهاتون کیفیت لازم برای گفتگو رو نداره.
اینو از پست ابتدایی تون متوجه شدم، ولی سعی کردم پیش داوری نکنم و گفتگو با شما رو پی بگیرم.
اما با دیدن پست قبلی واقعا نه انرژی دارم خط به خط پاسخ بدم و نه وظیفه ای؛ و انصافا پاسخی که بهتون دادم و پست هایی که در این تاپیک ارسال کردم به قدری واضحه که واقعا واضح تر از این بلد نیستم بگم. من نمیتونم از موضوع پیچیده ای مثل هوشمندی صحبت کنم و شما با مثال بی ربط و ساده‌ی کرک و آنتی ویروس به خیال خودتون بیان براش اگر و اما بزارید!!
.
زیادی تعصب و کمی مطالعه که در پست ها خودش رو نشون میده، گفتگو را پیش نخواهد برد.
لذا دوستانه بهتون پیشنهاد میکنم مطالبی رو که شاید تا به حال به دلیل حساسیت هایی که دارید، سمتش نرفتید، رو بی طرفانه مطالعه کنید، همانطور که بی طرفانه مطالب مذهبی رو مطالعه میکنید؛ و ایضا از زیر سوال بردن هیچ کس و هیچ چیز هراس نداشته باشید.
موفق باشید.

hos8sein;992944 نوشت:
از من به دل نگیرید، اما صحبتهاتون کیفیت لازم برای گفتگو رو نداره.

سلام علیکم
.
happy
شما در پست های قبلی سعی بر استفاده از کلماتی داشته که به مخاطب القاء کنید چیزی می دونید دوستان هم به نظر متوجه شدند مثلاََ یک موضوع ساده مثل این رو سعی دارید بپیچونید استاد هم بنده خدا برای همین منصرف شد.
نقل قول:
بنده مثال مدیر / دانش آموز رو به دلیل تفاوت با خالق / مخلوق بودن اشتباه دونستم و برای فهم بهتر، مثال زدم جهانی رو که از پیش برنامه ریزی شده توسط برنامه نویس.
شما اگر با مفاهیمی مثل هوشمندی، عامل های هوشمند، شبکه های عصبی و... آشنا باشید، متوجه می شوید، در یک جهان، المان های هوشمند، میتونن در جای مناسب به درستی واکنش نشون بود (بر طبق شرایط) و تصمیم گیری کنن بر مبنای رخدادهای پیرامونشون. بر عوامل خارجی تاثیر بزارن و از اون تاثیر بگیرن، تجربه کند و ... و حتی میتونن اشتباه هم کنند. اینو تو شبیه ساز ها و بازی های رایانه ای میبینیم. همه اینها برنامه نویس داره. اگر عاملی هوشمند در بازی اشتباهی اخلاقی کنه (مثلا دروغ بگه {حالا تعریف شده یا نشده}) کسی نمیاد به اون عامل هوشمند بگه چرا درست یا غلط دروغ گفتی. میان یقه برنامه نویس رو میگیرن.
حالا اگر ما به خلقت اعتقاد داشته باشیم، پس قبول داریم وجود و شکل اختیار ما هم توسط عامل برنامه نویسی به اسم خدا تعیین شده.
ما میدونیم خالق خداست پس وجود مفهومی به اسم دروغ، توسط خدا به وجود اومده (fact 1) و در وجود هوشمندی و اختیار انسان فهمیدن و استفاده کردن یا نکردن آن دروغ توسط خدا لحاظ شده (fact 2) پس اگر انسان دروغگو شد، باعث آن خداوند است نه آن انسان. (نتیجه از fact های یک و دو) همانطور که اگر انسانی راستگو شد باعث آن خداست.

نقل قول:
من نمیتونم از موضوع پیچیده ای مثل هوشمندی صحبت کنم و شما با مثال بی ربط و ساده‌ی کرک و آنتی ویروس به خیال خودتون بیان براش اگر و اما بزارید!!

آدم اگر بتونه موضوع پیچیده رو به صورت ساده بیان کنه هنر کرده تا همه متوجه بشن نه این اینقدر پیچیده کنه که خودش هم متوجه نشه
مثال بنده ساده بود تا همه فهم باشه!!!

تعبیر شما از برنامه نویس خیلی سطحی هست.برای دوستان هم بگم تا متوجه بشن مثال برنامه نویس شما و مقصر دونستن اون زمانی درست هست که انسان ها شبیه ربات باشن بدون اختیار نه با انتخاب خوب و بد!

نقل قول:
من نمیتونم از موضوع پیچیده ای مثل هوشمندی صحبت کنم و شما با مثال بی ربط و ساده‌ی کرک و آنتی ویروس به خیال خودتون بیان براش اگر و اما بزارید!!

بنده در حوزه IT فعالیت کمی دارم فکر کنم در این حوزه بیشترین بحث بر سر هوشمندی باشه!

نقل قول:
زیادی تعصب و کمی مطالعه که در پست ها خودش رو نشون میده، گفتگو را پیش نخواهد برد.

این هم نشون دهنده این هست که به مخاطب القاء کنید طرف شما چیزی نمی فهمه!!
البته بنده ناراجت نشدمhappy و خوشحالم.
همین حرف رو من هم می تونم به شما بزنم
نقل قول:
زیادی تعصب و کمی مطالعه که در پست ها خودش رو نشون میده، گفتگو را پیش نخواهد برد.

نقل قول:
لذا دوستانه بهتون پیشنهاد میکنم مطالبی رو که شاید تا به حال به دلیل حساسیت هایی که دارید، سمتش نرفتید، رو بی طرفانه مطالعه کنید، همانطور که بی طرفانه مطالب مذهبی رو مطالعه میکنید؛ و ایضا از زیر سوال بردن هیچ کس و هیچ چیز هراس نداشته باشید.

تو یه بحث و جدل به یکی گفتند کدوم طرفی هستی
گفت:بی طرفم!
بنده خدا گفت:بی طرف,یعنی اون طرفی!

مسلماََ تایید نظریه شما میشه بی طرفی!

همین چند خط خیلی مفید بود و بنده به چیزی که می خواستم رسیدم و مخاطب خودش قدرت تمییز داره.

در آخر نظر من هم نظر کارشناس محترم هست

نقل قول:
بحث کردن با شما فایده ای ندارد. زیرا به مجادله کشیده می شود که در قرآن کریم از آن نهی شده است.

گل

hos8sein;992944 نوشت:
ایضا از زیر سوال بردن هیچ کس و هیچ چیز هراس نداشته باشید.

دوست عزیز

سلام

فکر نمی کردم موضوعی که شما در وسط بحث از ماجرایِ شروع کننده موضوعِ این تاپیک مطرح کردید، این قدر به درازا بکشد. پیشنهاد می کنم نظرتان در مورد عدل خدا را به عنوان یک موضوع مستقلّ به صورت سؤال برای مدیر ارجاع سایت ارسال نمایید تا این موضوع در گروه کلام و فلسفه به صورتِ مفصّل مورد بحث قرار گیرد و گوشه ها و زوایایِ این موضوع شایانِ توجّه به خوبی بررسی شود.

از توجهِ شما سپاسگزارم.

گل

مدیر ارجاع سوالات;991240 نوشت:
سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

امیدوارم تکلیفی که به شما دادم (نوشتن افکار و احساسات به زبان ساده روی کاغذ و سپس پاره کردن آن کاغذ) را انجام داده باشید. این تکلیفِ یک روز شما نیست. باید ان کار را بارها و بارها انجام دهید تا از شدّتِ احساساتِ منفی و ناخوشایندِ شما کاسته شود.
اگر در تمام سال های گذشته با خشم، ترس و اضطراب زندگی کرده‌اید حق با شماست.
گفته اید:«...من آبرو ندارم. خیلی از خودم متنفرم. حالم از خودم به هم میخوره». از یک سو نگرانِ قضاوتِ دیگران _ به خصوص همسر آینده خود_ هستید و از سوی دیگر خودتان را قضاوت می کنید. زندگی در این حالت، مانند این است که همیشه یک نفر در درونِ خود داشته باشید که شما را آزار می دهد و همواره شما را به باد انتقاد می گیرد. این باعث می شود که خود را بی ارزش و شکست خورده تلقّی کنید. این «آزاردهنده یِ درونی» شما را متقاعد می کند که دیگران هم به همین صورت به شما نگاه می کنند. این وضعیّت شما را با احساسی غیرقابل تحمّل روبرو می کند. کلید تغییر این وضعیّت در دستان خود شماست. شما که با اعتماد به نفسِ خوبی توانستید با آزاردهنده های بیرونی (پسری که وارد خانه شده بود و فردی که از شما کار می کشید) روبرو شوید و آنها را شکست دهید، اکنون هم باید تصمیم بگیرید و بر این آزاردهنده یِ درونی پیروز شوید. «این احساساتِ منفیِ شما ناشی از افکار شماست».

اجازه دهید این جمله را توضیح دهم:
اینکه افراد درباره یک مسأله چه احساسی داشته باشند و چگونه رفتار نمایند، به تفسیر آنها از آن مسأله (شیوه تفکرّ آنها در مورد مسأله) بستگی دارد. منظورم را با یک مثال توضیح می دهم: شب هنگام از خواب بیدار می شوید و سایه ای روی دیوار می بینید. اگر این فکر به ذهن تان برسد که این سایه یک نفر غریبه است، چه احساسی پیدا می کنید و به چه رفتاری دست می زنید؟ در این صورت، به احتمال زیاد، می ترسید (احساس) و فریاد می زنید (رفتار). حال فرض کنید که با دیدن این سایه، این فکر به ذهن تان برسد که این سایه دوستم است که بلند شده و می خواهد آب بخورد. در این حالت، چه احساسی پیدا می کنید و به چه رفتاری دست می زنید؟ پیداست که احساس آرامش می کنید و نمی ترسید و سرتان را روی بالش می گذارید و می خوابید(رفتار). بنابراین، افکار ما انسان هاست که احساسات و رفتارهایمان را مشخص می سازند. با تغییر دادنِ افکار ناکارآمد و منفی می توان احساساتِ نامطلوب و رفتارهای اشتباه را تغییر داد. این که گفتم، نشأت گرفته از یکی از معتبرترین نظریه های روانشناختی (نظریه شناختی) است که پژوهش های زیادی کاراییِ آن در برطرف کردنِ مشکلات روانشناختی را نشان داده است.

اگر شیوه فکرکردن در مورد خود را تغییر دهید، احساستان نسبت به خود و نیز ترس از قضاوتِ دیگران در مورد شما تغییر می کند. به نظر می رسد که شما خود را در آن ماجرا مقصّر می دانید. شاید این فکر که شما در آن ماجرا تقصیر داشتید، زیاد به ذهن تان خطور می کند. وقتی این فکر به ذهنتان می رسد، باید آن را زیر سؤال ببرید. برای زیر سؤال بردنِ این فکرِ ناخوشایند این کارها را انجام دهید:
کاغذ و قلمی بردارید. موقعیّتی که احساسِ منفی را به وجود آورده را یادداشت کنید. احساسِ منفیِ خود را به زبان ساده بنویسید. به شدّتِ احساسْ از یک تا صد امتیاز دهید. پس از آنْ با خود بیندیشید و فکرِ منفی که باعثِ ایجاد آن احساس شده را شناسایی کنید و روی کاغذی بنویسید. به میزانِ اعتقاد به آن فکر از یک تا صد نمره دهید. سپس سعی کنید آن فکر را زیر سؤال ببرید. برای زیر سؤال بردنِ این فکرِ ناخوشایند، تصوّر کنید که این حادثه برای دوستِ صمیمی تان یا همسر آینده شما اتفاق افتاده بود. به او چه می گفتید؟ به دوست تان یا همسرِ آینده خود که قربانیِ یک سوءاستفاده شده است، چه حرف هایی می زدید؟ همان حرف ها را روی کاغذ بنویسید. اگر به درستی این کار را انجام دهید، از شدّتِ احساسِ منفیِ شما کم می شود و این فکر که شما یک قربانی بودید و هیچ تقصیری در آن ماجرا نداشتید، در شما تقویت می شود.
این تکلیف را نیز در کنار تکلیفِ قبلی انجام دهید.
دو هفته دیگر مطالب جدیدی به شما خواهم گفت.

امید;993623 نوشت:
دوست عزیز

سلام

فکر نمی کردم موضوعی که شما در وسط بحث از ماجرایِ شروع کننده موضوعِ این تاپیک مطرح کردید، این قدر به درازا بکشد. پیشنهاد می کنم نظرتان در مورد عدل خدا را به عنوان یک موضوع مستقلّ به صورت سؤال برای مدیر ارجاع سایت ارسال نمایید تا این موضوع در گروه کلام و فلسفه به صورتِ مفصّل مورد بحث قرار گیرد و گوشه ها و زوایایِ این موضوع شایانِ توجّه به خوبی بررسی شود.

از توجهِ شما سپاسگزارم.


@};-

من هم پیشنهاد میکنم روی صحبتتان بمانید.happy
امید;992303 نوشت:
دوست گرامی

بحث کردن با شما فایده ای ندارد. زیرا به مجادله کشیده می شود که در قرآن کریم از آن نهی شده است.

موفق باشید.
@};-happy@};-


.
.

hos8sein;993766 نوشت:
من هم پیشنهاد میکنم روی صحبتتان بمانید.

بحث من با شما فایده ندارد، ولی بحث کارشناس کلام و فلسفه با شما مفید خواهد بود.

مجبور نیستید این پیشنهاد را قبول کنید.

موفق باشید.

@};-happy@};-

تو فقط خجالتی هستی.اتفاقی که تقصیر تو نبوده.حتی اگر همسرت بفهمه اشکالی نداره.مرد بودن به این چیزا نیس.
نامردای واقعی اونایی هستن که اختلاس میکنن و حق مردمو میخورن و ...
مرد تو شرایط سخته که مرد میشه.اگه تونستی ازین مرحله گذر کنی میتونی یه مرد باشی.
مثل زنها عجز و ناله نکن که چرا اینجور شد.چرا اونجور شد.به اینده فکر کن.اگه فکرمیکنی توی اون محلتون یا شهرتون ممکنه برات اتفاقی بیافته مهاجرت کن به شهر یا کشور دیگه.

امید;993772 نوشت:
ولی بحث کارشناس کلام و فلسفه با شما مفید خواهد بود.

خیر
چون:
امید;992303 نوشت:
در قرآن کریم از آن نهی شده است.

و قاعدتا قرآن همه شماها رو نهی کرده.
ولی برای شما و دین دارها مراجعه و بحث با روان پزشک مفید خواهد بود. قرآن هم نهیش نکرده.
موفق باشید.happy

hos8sein;993861 نوشت:
قرآن هم نهیش نکرده.

سلام علیکم
.

بله نهی نشده

نقل قول:
ولی برای شما و دین دارها مراجعه و بحث با روان پزشک مفید خواهد بود.

ولی نهی شده به نسخه یکی دیگه دست بزنیم برای خودتون نگه دارین لازمتون میشه.

گل

سعید مسلم;993879 نوشت:
ولی نهی شده به نسخه یکی دیگه دست بزنیم برای خودتون نگه دارین لازمتون میشه.

بی خیال.

داداش

@};-happy@};-

مدیر ارجاع سوالات;991240 نوشت:
سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

سلام
امیدوارم با انجام تکنیک هایی که به شما گفتم، روحیه تان بهتر شده باشد. در ادامه صحبت در مورد مشکل تان باید بگویم:
مشکل «سوءاستفاده در دوران کودکی» مشکلی جهانی است و روانشناسان در همه دنیا سال هاست که با افرادی مواجه می شوند که در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند. این مسأله یک بار برای شما اتفاق افتاد و اثر منفی زیادی در روح و روان تان ایجاد کرد. فکر کنید افرادی که سال ها این مسأله را تجربه می نمایند یا توسط آشنایان و بستگان مورد تعرّض قرار می گیرند، چه فشار روانی و استرسی را تحمل می کنند. پس شاید مسأله شما جای شکر داشته باشد.

به خاطر گستردگیِ این پدیده شوم، روانشناسان راهکارها و تکنیک هایی یافته اند تا بتوانند با بكار بستن آنها، از شدت آسیب های این مشکل كاسته و صدمات آن را به حداقل رسانده و در صورت امكان آن را محو نمايند. از جمله اين راهكارهای بسيار كارگشا تكنيك «debriefing» است که از «گشتالت درمانی» نشأت گرفته است. به خاطر مقاومتِ ذهن در برابرِ این تکنیکِ بسیار مؤثر، باید این تکنیک زیر نظر یک روانشناس خبره انجام شود. توصیه اکید می کنم که:

- با تحقیق روانشناسی پیدا کنید که در زمینه درمان قربانیان سوءاستفاده جنسی دارای سابقه زیادی باشد و با تکنیک فوق کاملا آشنایی داشته باشد. بدون هیچ ترسی از قضاوت شدن، مشکلتان را با این روانشناس در میان بگذارید و از او بخواهید این تکنیک را در مورد شما اجرا نماید. این تکنیک ساده است؛ ولی به خاطر مقاومتِ ذهن، باید زیر نظر روانشناس خبره انجام شود تا مقاومتِ ذهن خنثی گردد. اگر بعد از بررسی و تحقیق زیاد نتوانستید چنین روانشناسی بیابید، به من پیام خصوصی بدهید تا ان شاءالله فردی مناسب را به شما معرفی کنم. خودم فعلا چنین روانشناسی را نمی شناسم و باید از همکارانم بپرسم. مطمئنّا در ایران روانشناسان خبره ای هستند که در این زمینه تجربیات زیادی دارند.

- تکنیک هایی که قبلا به شما یاد دادم را برای بهترکردنِ روحیه تان ادامه دهید.
- هیچ وقت، تأکید می کنم هیچ وقت ماجرا را برای هیچ فردغیر متخصّصی(متخصص=روانشناس یا روانپزشکِ خبره)، هر چند با او صمیمی باشید، هر چند همسرتان یا فرزندتان یا دوستتان باشد، تعریف نکنید. با چنین کاری از مورد قضاوت واقع شدن رهایی می یابید.
- رابطه خود را با خداوند متعال روز به روز قوی تر نمایید. روزی می آید که از راهی که با وجود مشکلات فراوان پیموده اید، شگفت زده می شوید و احساس غرور می کنید.
موفق باشید.

سلام ، بنده مشکل شمارو خوندم و نه تنها در نظرم حقیر و ضعیف نیامدید بلکه با توجه به گفته های خودتان خیلی هم مرد هستید و نیازی نیست ناراحت بشین .

خب بنده خدا اونایی که تجاوز کردن مرد نیستن تو چرا مرد نباشی ؟ من نمیدونم این فکرو از کجا در آوردی ...

شاید فکر کردی چون مفعول بودن نشانه ضعفه به خاطر همین ، ولی باید بدونی اون مفعول بودن فرق میکنه ، اون به اختیاره شخص باشه و مفعول از این کارش لذت ببره مرد نیست .

بنده خودم توی مدرسه خیلی اذیت کشیدم از این بابت ، ولی تقصیر ما که نیست یه عده اینقدر بی فرهنگ و بی دین هستن .

یعنی یه ذره احساس نمیکنم که مرد نبودم ، خب چیکار میکردم توی همون دوران ابتدایی و راهنمایی تبدیل به ارازل میشدم ؟ آخه چند تا از این بی فرهنگ هارو بزنیم یکی دو تا نیستن که .

اصلا خودتو ناراحت نکن ، از خدا هم ناراحت نباش چون اونا گناه کردن اون دنیا تاوان میدن ببین چقدر خدا دوستت داشته از همون بچگی کلی فرصت داده ثواب جمع کنی و کلی آدم بهت مدیون بشن .

فکر نکن کارشون بی جواب میمونه ، من اگه دوران بچگی اعتقاد الانم رو داشتم وقتی کتک میخوردم خدارو شکر میکردم .

hos8sein;992890 نوشت:
درود

ما میدونیم خالق خداست پس وجود مفهومی به اسم دروغ، توسط خدا به وجود اومده (fact 1) و در وجود هوشمندی و اختیار انسان فهمیدن و استفاده کردن یا نکردن آن دروغ توسط خدا لحاظ شده (fact 2) پس اگر انسان دروغگو شد، باعث آن خداوند است نه آن انسان. (نتیجه از fact های یک و دو) همانطور که اگر انسانی راستگو شد باعث آن خداست.

سلام

خداوند شیطان رو خلق کرد ، تا به موجب تکبر ، مخلوقاتش رو از هم تمییز بده
( در نگرش خود مخلوقات ، وگرنه این مساله قبل از خلقت روشن بود که عده ای این وری هستند و عده ای اونوری!)

کسی که بازی رو می نویسه

می دونه یه عده عشق فساد دارن

میان عقده هاشون رو تو بازی خالی کنن!!!

یه عده هم دنبال این هستن بازی رو طبق خواست بازی نویس به سر انجام برسونن!

اگر یه نفر تو بازی افراد بی گناه رو کشت و کشتار کنه ،
و بر خلاف روندی که بازی ساز تعیین کرده پیش بره
مشکل از بازیساز نیست
مشکل از گیمر !

اما اگه روند بازی رو درست طی کنه ،
باید به بازی ساز احسنت گفت
که چنین بازی رو خلق کرده!
وچنین اختیاری رو به گیمر داده که از بازی لذت صحیح ببره !

ما نمی تونیم بازی ساز رو تنبیه کنیم و توبیخش کنیم که چرا اجازه دادی افراد بی گناه تو بازی کشته بشن!!

این رونده بازیه که گیمر اختیار داشته باشه و آزاد باشه !

کشتن افراد بی گناه امتیاز منفی داره و به گیمر بر می گرده

کشتن افراد بد امتیاز مثبت داره و به خلاقیت بازیساز برمی گرده !

در پناه حق !

موضوع قفل شده است