جمع بندی توجیه اختیار با وجود طالع شوم و نحسی

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توجیه اختیار با وجود طالع شوم و نحسی

سلام.
تمام‌کودکان متولد شده بدون هیچ پیش زمینه ای کاملا معصوم و طالع و سرنوشت سعید خواهند داشت مگر اینکه اختیار آن ها را شقاوتمند کند؟
آیا کودک نحس خواهیم داشت که در آینده با رشد خود خواهد دید که مسیر زندگیش همانند افراد معمولی موفقیت آمیز نیست ؟
می تواندطالع شوم‌ را به حدیث زیر ربط داد؟
[SPOILER]
خوشبخت از همان شکم مادر خود خوشبخت است و بدبخت از همان شکم مادر خود، بدبخت است.
[/SPOILER]
کودکان معلول و دارای مشکل ژنتیکی و ذاتی یا بزرگ‌شده در فساد اثبات کننده ی طالع شوم نیستند؟خروجی این کودکان شاید ۱ در میلیون به سعادت برسد و آن هم مستلزم محیط پیشرفت زا است که آن محیط پیشرفت زا که در اختیار بیچارگان و دیگران نیست آیا همان طالع شوم نیست؟
به حدیث امام صادق درباره ی فضلیت قرائت سوره ی شمس دقت شود :
[SPOILER]
برای كسی كه كم روزی و كم توفیق است و زیاد در كارش خسارت و زیان می بیند و در كارش حسرت و افسوس زیاد دارد پسندیده است كه بر قرائت سوره شمس مداومت ورزد
[/SPOILER]

کم توفیقی و حسرت زیاد همان طالع شوم است؟

اما درباره نحسی :
شاید در ضرب المثل ها شنیده اید که فلان کس بد قدم است.این بدقدمی واقعی است ؟

مفهوم ساده تر تاپیک این که طالع شوم کودک در حال رشد را در مسیری که به شقاوت سوق می دهد و با اختیارش بر اتمام حجت اعمالش مهر تایید می زند.این چنین نیست؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



سلام علیکم

قسمت اول سوال شما که در مورد روایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ‏ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»(1) است، در ادامه روایت، امام موسی کاظم (علیه السلام) کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) را توضیح داده و می فرماید: «فَقَ الَ الشَّقِيُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِيَاءِ وَ السَّعِيدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاءِ»؛ امام فرمود شقی کسی است که در بطن مادر نیز خداوند متعال به شقاوت او علم دارد و می داند که در آینده اعمال اشقیاء را انجام خواهد داد و سعید کسی است که حتی زمانی که در بطن مادر است، خداوند می داند او در آینده اعمال انسان های خوشبخت را انجام می دهد.
همین روایت مرحوم صدوق مبنایی شده برای دانشمندان امامیه و غالبا از طریق علم پیشین الهی استفاده کرده و به روایات طینت پاسخ داده اند.(2)

پی نوشت ها:
1. صدوق، محمد بن علی، (1398)، التوحید، اول، قم، جامعه مدرسین، ص356.
2. صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم، (1383)، شرح أصول الكافي، اول، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، ج4، ص424؛ شريف شيرازى، محمد هادى بن معين الدين محمد، (1388)، الكشف الوافي في شرح أصول الكافي، اول، قم، دار الحديث، ص642؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، (1382)، شرح الكافي، اول، تهران، المكتبة الإسلامية، ج11، ص425.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
توضیح مطلب:

برای فهم صحیح روایات و همچنین آیات قرآن، باید به صورت مجموعی به آنها نگریست، چرا که اگر به صورت جزیره ای و جدای از دیگر آیات، بخواهیم نتیجه گیری کنیم، دچار کج فهمی خواهیم شد تا جایی که برخی مسلمانهای صده های اولیه اسلام با این روش غلط، سبب پیدایش فرقه های جدید کلامی در اسلام شدند.

اولا؛ در کنار روایات طینت و سرشت که شما مطرح کردید، آیاتی دال بر اختیار وجود دارد، مانند: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»؛ اين بخاطر چيزى است كه دستهاى شما از پيش فرستاده (و نتيجه كار شماست) و بخاطر آن است كه خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمى ‏كند.(1) و همچنین «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»؛ هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏ كند!(2) و دیگر آیات و روایاتی که دلالت بر اختیار انسان و معاقب بودن او بر اساس اعمال خویش را دارد، مانند «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»؛ و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست‏] در آن جا گذارده مى ‏شود، پس گنهكاران را مى‏ بينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى ‏گويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مى ‏بينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏ كند.(3)

پی نوشت ها:
1. آل عمران: 182؛ انفال: 51.
2. شورى: 30.
3. كهف: 49.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
ثانیا؛
با توجه به روایاتی که ظاهرا دلالت بر جبر کرده و در مقابل آنها آیات و روایات دیگر صراحتا نشان از اختیار انسان دارد، باید وجه جمعی معقول پیدا کرد. در این زمینه همانطور که اشاره شد، مشهور از دانشمندان شیعه بحث علم مطلق الهی را مطرح کرده اند که خداوند می داند چه کسی شقی و چه شخصی سعید خواهد شد و این لازمه علم مطلق الهی است و از سوی دیگر علم الهی انسان را مجبور به کاری نمی کند و تاثیری در اختیار انسان ندارد، بلکه صرفا می داند فلان انسان با شرایط فلان اگر در موقعیت خاصی قرار گیرد، چه انتخابی خواهد داشت.

البته ممکن است منظور پیامبر(صلی الله علیه و آله) از روایت مذکور، نشان داده اهمیت وراثت به عنوان یک علت ناقصه در هویت و عاقبت امر انسان باشد. عوامل متعددی در شکل گیری شخصیت انسان موثر است؛ مانند وراثت، محیط، تربیت و ... که مجموعه آنها شخصیت انسان را شکل می دهد و در تصمیمات انسان موثر است. به همین دلیل است که در پاسخ به جبر یا اختیار، امام می فرماید: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن»‏(1) به عبارتی محیط و وراثت انسان، در تصمیمات او موثر است، اما این تاثیر به صورت علت ناقصه است نه علت تامه تا مستلزم جبر باشد. بنابراین، روایت شقاوت و سعادت مادرزادی به معنای تاثیر مادر و اخلاق او در شخصیت فرزند خواهد بود، در این صورت روایت مذکور شبیه این روایت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است که فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ‏ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ‏ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛ اي مردم! از گلها و سبزه هاي(روييده در) مزبله ها و خاكروبه ها بپرهيزيد، پرسيدند: مراد شما چيست؟ فرمود: زن زيبا در خانواده پست و بد.

پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن اسحاق،(1407)، الكافي، غفاري، علي اكبر، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج1، ص160.
2. همان، ج5، ص332.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
اما در مورد کودکانی که دارای معلولیت و یا در محیط ناسالم متولد می شوند؛

باید این دو دسته را از هم جدا کرد، معلولیت جسمی با محیط فاسد تفاوت دارد. اما با توجه به آیاتی مانند: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏»؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى ‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است(1) و همچنین «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»؛ خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى‏ كند(2) خداوند متعال به هر اندازه که به انسان سرمایه داده باشد، به همان میزان بازخواست خواهد کرد و البته رشد معنوی انسانی که در محیط سالم است با انسانی که در محیط فاسد است، متفاوت می باشد. به عنوان مثال اگر مسابقه اتوموبیل رانی با کلاسهای مختلف برگزار شود، از یک اتوموبیل فرمول یک مثلا پیمودن مسافت 300 کیلو متری را می خواهند در حالی که از یک پیکان مثلا پیمودن مسافت 120 کیلومتری را و به همین ترتیب هر قدر شرایط متفاوت باشد، انتظارات نیز متفاوت است.

اما در مورد نکته پایانی شما که بحث کم توفیقی یا روزی محدود را مطرح کردید، باید توجه داشت که عمده کسب روزی و توفیق و مقدمات آن، به دست انسان است و به همین دلیل، امام راهکاری برای جبران آن ارائه فرموده است. به عنوان مثال، بیدار ماندن بین الطلوعین(حد فاصل اذان صبح تا طلوع خورشید) مستحب است و باعث زیادی روزی انسان می شود. امام رضا(علیه السلام) در این باره می فرماید:‏ «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» قَالَ الْمَلَائِكَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِي آدَمَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ نَامَ فِيمَا بَيْنَهُمَا نَامَ‏ عَنْ‏ رِزْقِه»؛ ‏ فرشتگان در هنگام بین طلوع فجر و طلوع خورشید، رزق و روزی بنی آدم را تقسیم می‌کنند و کسی که در آن زمان در خواب باشد رزقش را از دست می‌دهد.(3) همانطور که مشاهده کردید، مقدمات روزی به دست انسان است که یکی از مصادیق آن در روایت مذکور اشاره شده است.

پی نوشت ها:
1. بقره: 286.
2. طلاق: 7.
3. طبرسى، حسن بن فضل، (1370)، مكارم الأخلاق، چهارم، قم، شريف رضى، ص305.

[/]

سلام.
قبل پرداختن به متون بالا این سوال بنده را پاسخ دهید.
انسان شوم و نحس و بدقدم داریم یا نه؟

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;991025 نوشت:
انسان شوم و نحس و بدقدم داریم یا نه؟

اگر منظور از بد قدمی، بد بیاری و امثال آن باشد با توجه به این آیه
عامل;990913 نوشت:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»

که در پست 4 اشاره شد، همه این مسائل به اعمال ما ربط دارد نه بخت و طالع بد.
بنابراین هیچ انسانی ابتداءا شوم و بد نیست و همه انسانها بر طینت پاک آفریده شده اند.
[/]

مضطرب;991025 نوشت:
سلام.
قبل پرداختن به متون بالا این سوال بنده را پاسخ دهید.
انسان شوم و نحس و بدقدم داریم یا نه؟

با سلام

اینکه انسان از همان زمان تولد شوم و نحس یا برعکس خوشبخت و مبارک باشد ممکن است اما برای همه اینطور نیست!

مثلا در مورد مبارکی پیامبران در قرآن آیاتی هست بعنوان نمونه آیات زیر در شان حضرت عیسی علیه السلام

وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا
و خداوند مرا هر کجا که باشم مایه برکت (و رحمت) گردانید، و تا زنده‌ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.

وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
و سلام حق بر او باد در روز ولادتش و روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد.

بدشانسی و گرفتاری زیاد بستگی به چندین عامل دارد. مثلا زن و شوهری در اوقات ممنوعه برای بچه دار شدن اقدام میکنند یا حرام خوارند و... لذا اینها روی آن بچه تاثیرات بدی دارد! برای نمونه پست لینک زیر رو بخونید:

مشاهده رابطه زناشوئی توسط فرزند
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63264&p=990827&viewfull=1#post990827

در خانواده های مسلمان و مومن اگر بر فرض کار غلطی کنند مثلا در اوقات ممنوعه بخواهند صاحب بچه شوند، این بچه به آن پلیدی یا شیطانیت یا ... پیوند میخورد ولی اگر در مسیر انس با قرآن و همنشینی با پاکان و متقین و حلال خواری قرار بگیره خصوصا در کودکی و نوجوانی، آن پلیدی یا نحسی یا .... در وی از بین میرود و سرنوشت شخص تغییر میکند! یا مثلا خود این شخص بخاطر تلاوت قرآن یا گفتن روزانه اذکار مختلف، خیرات و برکاتی وارد زندگیش میشود و راه بر نحسی و بد اقبالی بسته میشود

کلا برای مسلمان بدون دلیل بدشانسی و گرفتاری پیش نمیاد! حتما گناه یا علتی دارد یا مال حرامی وارد زندگیش شده و...

مثلا ممکن است گرفتار جادو و سحر شود و هی گره در کارش بیفتد! خب درست است که سحر شده ولی الکی و بی دلیل به این بلا گرفتار نشده! هم باید سحر را باطل کند هم از کسب مال شبهه و حرام یا گناهان دوری کند!

امکان تغییر قضای الهی با دعا، صدقه و.. وجود دارد. مثلا کسی خوابهای بد مثل خواب نزول بلا یا مصیبتی را می بیند که میتواند برای جلوگیری از آن صدقه دهد و سوره و ادعیه ای را بخواند تا آن خواب اتفاق نیفتد و بلا دفع شود!

امام باقر علیه السلام به شخصی فرمود: دعا قضا را رد می‎کند، اگر چه ثبت و ضبط شده باشد.

اگر چه تقدیر تو ثبت و ضبط شده باشد، با این حال اگر دعا کنی، خداوند آن را عوض می‎کند... حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند!

امام موسی کاظم علیه ‏السلام فرمودند: بر شما باد بر دعا! همانا دعا و درخواست از خدا، بلای ثبت‏ شده‏ ای را که تنها امضایش باقی مانده، رد می‎کند. اگر خداوند خوانده شود و از او درخواست شود، بلا از انسان دور می‏گردد.

------------------------------

امام صادق علیه السلام : همانا خداوند مؤمن(شیعه) را از طینت بهشت و کافر را از طینت جهنم آفرید. هرگاه خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد روح و جسمش را پاک می‌سازد و ازاین‌پس، هر خیری را بشنود می‌شناسد و می‌فهمد و نیز، هر بدی و زشتی‌ای را درک نموده، تشخیص می‌دهد. راوی می‌گوید: امام در ادامه فرمود: طینت‌ها بر سه قسم‌اند:

الف) طینت پیامبران که مؤمنین از این طینت‌اند، اما پیامبران از طینت خالص و مؤمنین فرع آن‌اند.

ب) سرشت ناصبی و کافر که از گِل سیاه بدبو است.

ج) طینت مستضعفین که از خاک است، یعنی از گِل نبوده تا مثل مؤمن و کافر به سمتی خاص چسبندگی داشته باشد، بلکه دارای قابلیت پذیرش اشکال مختلف است.

عزیزالدین نسفی : اگر میخوری و می خسبی(میخوابی) و شهوت میکنی، غضب میکنی و با مردم جنگ میکنی و آزار میکنی از سباعی (درندگان)!

اگر با وجود آنکه میخوری و میخسبی و شهوت میکنی، به مکر و حیله می اندیشی و با مردم به مکر و حیله زندگانی میکنی و دروغ میگویی از شیاطینی!

واگر میخوری و می خسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی،بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمیگویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری از ملائکه ای!

و اگر میخوری و می خسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمی گویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری و در طلب علم و معرفتی تا خود را بشناسی و خدای را بدانی از آدمیانی!

عامل;991092 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]سلام

اگر منظور از بد قدمی، بد بیاری و امثال آن باشد با توجه به این آیه

که در پست 4 اشاره شد، همه این مسائل به اعمال ما ربط دارد نه بخت و طالع بد.
بنابراین هیچ انسانی ابتداءا شوم و بد نیست و همه انسانها بر طینت پاک آفریده شده اند.

[/]

سلام علیکم.

[SPOILER]

بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل می‌کند؛ و پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر می‌شناسد.»

[/SPOILER]

تفسیر نمونه
[SPOILER]
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‌ سَبِيلًا «84»

بگو: هر كس بر ساختار و خُلق و خوى خويش عمل مى‌كند، پس پروردگارتان داناتر است به كسى كه به هدايت نزديك‌تر است.

امام صادق عليه السلام در بحث از نيّت واينكه نيّت از عمل بهتر است، اين آيه‌را تلاوت فرمود. «1»

«شاكله»، به معناى ساختار و بافت روحى انسان است كه در اثر وراثت و تربيت و فرهنگ‌

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 5 - صفحه 112

اجتماعى براى انسان پيدا مى‌شود. بعضى «شاكله» را به معناى فطرت گرفته‌اند، در حالى كه فطرت‌ها يكدست و ثابت است و آنچه در انسان‌ها متفاوت است، انگيزه‌ها، خلق و خوى، عادات و بافت فكرى و خانوادگى افراد است و عمل هر كس هم در گرو آنهاست. «1»

1- رفتار انسان برگرفته از شخصيّت فكرى و روحى و اخلاقى اوست. «يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ» (از كوزه همان برون تراود كه در اوست.)

2- چون رفتارها ريشه در حالات و عادات دارد، بايد از انگيزه‌ها و خوگرفتن‌هاى نابجا پرهيز كرد تا اعمال نابجا به صورت ملكه در نيايد. «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ»

3- راههاى هدايت نيز درجات و سلسله مراتب دارد. «أَهْدى‌»

4- هر كس نيّت بهترى داشته باشد، به هدايت نزديك‌تر است. «أَهْدى‌ سَبِيلًا»

[/SPOILER]

جبر در زندگی کردن داریم.
جبر در ژن خوب و معیوب قاعدتا باید داشته باشیم؟
چرا ژنتیک رو عامل تامه نمی دونید کسی که ژنتیکی اختلال روانی دارد و سرنوشت خوبی نخواهد داشت و همین عامل گناه را برای فرد به وجود میاورد چه تقصیری دارد؟
مسائلی که کاربر یحبونه گفتند دقیقا منظور من بود. گناه و اعمال پدر و مادر چه ربطی به فرزند باید داشته باشد و گناه او چیست ؟
حتما می گویید منطقی نیست فرزند وارث ژن های والدین نباشد و نظام آفرینش اینگونه حکم می کند.اما آیا ما گفتیم که خدایا مارو خلق کن و اینگونه ؟!
به نظرتون راست و حسینی این ظلم نیست ؟

مضطرب;991259 نوشت:
سلام علیکم.

کسی که ژنتیکی اختلال روانی دارد و سرنوشت خوبی نخواهد داشت و همین عامل گناه را برای فرد به وجود میاورد چه تقصیری دارد؟

مسائلی که کاربر یحبونه گفتند دقیقا منظور من بود. گناه و اعمال پدر و مادر چه ربطی به فرزند باید داشته باشد و گناه او چیست ؟

به نظرتون راست و حسینی این ظلم نیست؟

با سلام

بنده هم نظر خودم رو میگم.

ما انسانها کامل نیستیم و به هر چیزی و موضوعی اطلاع و علم کامل و کافی نداریم.

مثلا بیماری فرزند میتواند هم کفاره گناهان خودش هم کفاره گناهان پدر و مادرش شود. همانطور که سختی تربیت و نگهداری فرزند توسط مادر اجر و پاداش زیادی دارد و باعث بخشش گناهانش در آخرت میشود.

حقایقی از این قبیل را معصومین علیهم السلام را گفته اند چون حوادث و بلایا و سختیهای انسان در این عالم بیهوده و بی علت نیست!

چه بسا همین اکثر بلایای زلزله و گرانی و ... که این روزها شاهدش هستیم در آخرت بعنوان کفاره موجب رهایی مان از جهنم شود یا میزان کمتری در جهنم سَر کنیم و بعد به بهشت برویم! و موجب تنبّه و توبه هم دراین دنیا بشود!

در ثانی توصیه های معصومین در مورد روابط زناشویی برای بچه دار شدن که بسیار مهم هستند رو باید همه زوجین بدانند و به آن آگاهی داشته باشند نه اینکه فقط یک کلاس یا کتاب تنظیم خانواده براشون در نظر گرفته بشه! که البته بنظر بنده روحانیون هم کم کاری داشتند در خصوص توجه دادن مردم به این توصیه ها!

مثلا همین بچه های اوتیسمی که در ایران هستند به خاطر عدم رعایت توصیه های معصومین یا بی دینی یا سُست دینی خود والدین هست.

برای اینکه بچه نابینا یا اوتیسمی یا دچار صرع و... به دنیا نیاد احادیث داریم!!! البته برای این بیماریها درمان هست اما کو گوش شنوا؟؟؟ همه فقط گوش به پزشکان و پزشکی مدرن دوختند که درمانی ندارد و به گیاه درمانی و... توجهی نمیکنند! حتی با آیات قرآنی درمان این بیماریها ممکن است!

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;991259 نوشت:
جبر در ژن خوب و معیوب قاعدتا باید داشته باشیم؟

اگر خاطر شریف شما باشد در پست 5 عرض شد:
عامل;990914 نوشت:
عوامل متعددی در شکل گیری شخصیت انسان موثر است؛ مانند وراثت، محیط، تربیت و ... که مجموعه آنها شخصیت انسان را شکل می دهد و در تصمیمات انسان موثر است. به همین دلیل است که در پاسخ به جبر یا اختیار، امام می فرماید: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن»‏(1) به عبارتی محیط و وراثت انسان، در تصمیمات او موثر است، اما این تاثیر به صورت علت ناقصه است نه علت تامه تا مستلزم جبر باشد.

شخصیت یا همان شاکله انسان متاثر از عوامل مختلفی است که برخی از آنها به صورت طبیعی و وراثتی به انسان می رسد. اما آیا انسان می تواند شالکه را تغییر دهد یا تا آخر عمر باید با آن سر کند؟ اینجاست که نقش تربیت پررنگ می شود...
اگر قرار بود شالکه همه کاره و علت تامه باشد، این همه روایت و آیه برای مثلا کنترل خشم و شهوت و ... برای چیست؟
ثانیا هم بنده و هم شما کسانی را می شناسیم که در محیط بد بودند و خود را نگه داشتند و به گناه آلوده نشدند و همینطور کسانی را می شناسیم که در محیط خوب بودند اما اخلاق خوبی نداشتند. اینها همه نشان از تاثیر اراده و اختیار انسان است. اصلا اگر اراده و اختیار انسان اینقدر موثر نبود، خواسته خدا از انسان که بهشتی و خوب باشد، غیر ممکن بود، در حالی که خداوند متعال تکلیف خارج از قدرت انسان به او نکرده است و اینچنین تکلیفی ظلم است.
بنابراین انسان با یک سری ویژگی هایی وارد این عالم می شود که هر کسی با دیگری متفاوت است و لازمه تولد انسان در محیط های مختلف همین است تا اینجا وجود اختلاف ضروری است و از عهده ما خارج است و به تعبیر دیگر تولد ما در خانواده های گوناگون یا به قول شما ژن خوب و بد، به خواست ما نبوده است. این را می توان به همان امر بین الامرین تعبیر کرد که قسمتی از شاکله در دست ما نیست و قسمت مهم آن که تابع اراده و اختیار است، در دست ماست. اصلاح نفس که خدا مکرر از ما خواسته با توجه به اراده و نقش موثر آن است. به همین دلیل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باعث تغییر چشم گیری در بین اعراب شد، کسانی که امیر المومنین علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه اعراب پیش از اسلام اینگونه معرفی می کند: «عصری سراسر فتنه که دین، ایمان، اصول فطرت و ارزش ها در آن متزلزل و دگرگون بود و مردمان پناهگاهی از فتنه ها نداشتند. گمراهی فراگیر و هدایت گمشده بود. معصیت های خدا انجام و شیطان یاری می گردید و حتی شاهراه هدایت که توحید بود، ناشناخته شده بود. مردم به خاطر جنایات و دیگر امور ناپسندی که دامانشان را گرفته بود، آرامش خود را از دست داده بودند. دانایان چنین جامعه ای منزوی بودند و جاهل شان گرامی داشته می شدند.»
این افراد با این فرهنگ و اخلاق تغییر کردند، پس معلوم می شود اراده و اختیار انسان مهمترین عامل است، البته در مقام قضاوت، خداوند تمام شرایط را در نظر می گیرد و یک گناه خاص را به یک نحو جزاء نمی دهند بلکه شرایط گناهکار را در نظر می گیرند و به همین امام صادق علیه السلام فرمود: یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ؛ از هفتاد گناه جاهل می گذرند قبل از اینکه از یک گناه عالم گذشت کنند.(الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۴۷، ط دار الکتب الاسلامیة)

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

مضطرب;991259 نوشت:
چرا ژنتیک رو عامل تامه نمی دونید کسی که ژنتیکی اختلال روانی دارد و سرنوشت خوبی نخواهد داشت و همین عامل گناه را برای فرد به وجود میاورد چه تقصیری دارد؟
حتما می گویید منطقی نیست فرزند وارث ژن های والدین نباشد و نظام آفرینش اینگونه حکم می کند.اما آیا ما گفتیم که خدایا مارو خلق کن و اینگونه ؟!
به نظرتون راست و حسینی این ظلم نیست ؟

اگر ژنتیک عامل تامه بود، تغییر در انسانها غیر ممکن بود، در حالی که در پست قبل واقع شدن تغییر در انسانها ثابت شد.
البته همانطور که اشاره شد:
عامل;990916 نوشت:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»؛ خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى‏ كند(2) خداوند متعال به هر اندازه که به انسان سرمایه داده باشد، به همان میزان بازخواست خواهد کرد و البته رشد معنوی انسانی که در محیط سالم است با انسانی که در محیط فاسد است، متفاوت می باشد. به عنوان مثال اگر مسابقه اتوموبیل رانی با کلاسهای مختلف برگزار شود، از یک اتوموبیل فرمول یک مثلا پیمودن مسافت 300 کیلو متری را می خواهند در حالی که از یک پیکان مثلا پیمودن مسافت 120 کیلومتری را و به همین ترتیب هر قدر شرایط متفاوت باشد، انتظارات نیز متفاوت است.

در مقام عمل و قضاوت دو فرد یکسان نیستند.
خلقت ما به دست ما نبوده! اما تغییر ما به دست ماست...
راست و حسینی اگر خدا ما را با شرایط مختلف به وجود بیاورد و به یک میزان از ما کار بخواهد و با یک میزان محاکمه کند، ظلم است اما اگر هر کسی را مطابق خودش و داشته هایش و تلاشهایش محاکمه کند، به هیچ وجه ظلم نیست.

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مضطرب;990617 نوشت:
کم توفیقی و حسرت زیاد همان طالع شوم است؟

اما درباره نحسی :
شاید در ضرب المثل ها شنیده اید که فلان کس بد قدم است.این بدقدمی واقعی است ؟

مفهوم ساده تر تاپیک این که طالع شوم کودک در حال رشد را در مسیری که به شقاوت سوق می دهد و با اختیارش بر اتمام حجت اعمالش مهر تایید می زند.این چنین نیست؟


سلام
آخر این شاهنامه خوش است ولو در میانه سختیها و رنج هایی باشد چه به اختیار خودمان و چه به عدم اختیار
یا علیم[/]

اختیار ... اختیار شده وسیله ی سرپوش گذاشتن ظلم ها.
این اختیار از کجا میاد ؟ از اراده ؟ اراده از کجا میاد ؟ از ذات ؟ ذات از کجا میاد ؟ کی ذات رو آفریده ؟
۱-بهتره یک مثالی رو ببینیم و روایاتی هم ببینیم.
زنازاده مجبور بوده که با خبث نطفه به دنیا بیاید.شما می گید که هر آدمی اختیار دارد و ژن و مسائل دیگر علت تامه نیست.
زنا زاده هم مختار است در اعمالش درسته ؟
اما می بینیم از امامت و قضاوت منع شده.چرا ؟ اگر طینت زنازاده علت تامه نیست پس چرا اختیارش در نظر گرفته نشده تا قاضی شود قطعا طینت زنازاده مهم و تامه بوده که مناصب اجتماعی ازش گرفته شده.اختیار هم داره دیگه درسته ؟
[SPOILER]
امام صادق عليه السّلام فرمودند « لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنْ وَلَدِ الزِّنَاءِ نَجَا نَجَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ كَانَ عَابِداً فَقِيلَ لَهُ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَاءِ لَا يَطِيبُ أَبَداً وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ عَمَلًا قَالَ فَخَرَجَ يَسِيحُ بَيْنَ الْجِبَالِ وَ يَقُولُ مَا ذَنْبِي‏. ــــــ اگر بنا بود يكى از كسانى كه از راه زنا به دنيا آمده است، رهايى يابد، گردشگر بنى اسرائيل نجات مى‏يافت. از حضرت پرسيدند: گردشگر بنى اسرائيل كيست؟! فرمودند: عابدى بود (زنا زاده) که به او گفته بودند: زنا زاده هرگز پاك نمى‏شود و عبادتهاى او پذيرفته نیست.او چون اين مطلب را شنيد از شهر بيرون رفت و سر به كوه و بيابان گذاشت و مرتباً تكرار مى‏كرد: گناه من چيست؟! » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،ص۲۶۴ )
[/SPOILER]

[SPOILER]
یعنی زنا نیز موجب می شود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کششهای حیوانی و شیطانی قویتری باشد. لذا زنا زاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته مومن و متّقی گردد باز رتبه ی وجودی او به حدّ مومنین حلال زاده نخواهد رسید ؛ همان گونه که افراد عقب مانده ی ذهنی یا معلولین مادرزاد هر اندازه هم که خود را توانا نمایند باز از جهت جسمانی با یک شخص سالم برابری نخواهند داشت. لذا زنازاده ـ هر چند مومن باشد ـ باز هیچگاه وارد بهشت انسانهای مومن حلال زاده نمی شود ، ولی این بدان معنا نیست که حتماً وارد جهنّم شود ؛
[/SPOILER]

کاری نداریم که اختیار پدر و مادر زنازاده باعث اینکار شده فرزند بالاخره مجبور به شقاوت شده و به خاک سیاه نشسته و عذاب ابدی و شقاوت ذاتی نصیبش شده.حالا بگید اختیار علت تامه است نه طینت و ژن.
۲- مسائلی دیگر هست که باید عوالم دیگر قبل از الصاق ارواح به ابدان و سرشت و طینت و اختیار بحث مفصل بشه اگر زنده بودم در تاپیکی جداگانه پیگیری می کنم.

۳-
[SPOILER]
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَوْمَ یَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ: آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازة او سخن نمى‏گوید؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت» (هود/ 105).

فخر رازی بر این رأی است که در این آیات خداوند از هم‌اکنون حکم کرده که گروهی در قیامت سعادتمندند و گروهی شقاوتمند، و کسانی را که خداوند محکوم به چنین حکمی کرده و می‌داند سرانجام در قیامت سعید یا شقی خواهند بود، محال است که سرنوشتشان تغییر پیدا کند وگرنه لازم می‌آید که خبر دادن خداوند کذب، و علم او جهل شود و این محال است (ر.ک؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 18: 399).
[/SPOILER]

چیزی که در لوح محفوظ خداوند هم ثبت شده و غیرقابل تغییر است

خداوند زرنگی می کنه و همه رو گردن آدم و اختیار می ندازه در حالی خودش با علم به این عوارض اقدام به خلق انسان می کنه و اصلا هم براش درد و رنج مهم نیست.من که عدالت نمی بینم.

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;991440 نوشت:
زنا زاده هم مختار است در اعمالش درسته ؟
اما می بینیم از امامت و قضاوت منع شده.چرا ؟ اگر طینت زنازاده علت تامه نیست پس چرا اختیارش در نظر گرفته نشده تا قاضی شود قطعا طینت زنازاده مهم و تامه بوده که مناصب اجتماعی ازش گرفته شده.اختیار هم داره دیگه درسته ؟

ببینید نباید بین وجود اختیار در انسان و منع او از برخی مناصب خلط کرد.
مثلا زن هم اختیار دارد اما از قضاوت منع شده است، آیا به دلیل مختار نبودن اوست؟
برخی مناصب اجتماعی دارای شرایط و لوازم خاصی است که قابل واگذاری به هر کسی نیست.
برگردیم روی مثال شما، زنا زاده به دلیل پاک نبودن مولد، با برخی کاستی ها وارد این دنیا شده و این کاستی ها باعث شده دارای احکام خاصی باشد و مثلا از برخی مناصب اجتماعی منع شده باشد. اما آیا با وجود این محدودیت ها مسیر کمال او بسته شده؟ آیا نگرفتن برخی مناصب اجتماعی به معنای شقی بودن اوست، حتی اگر با اختیار خود راه خیر را انتخاب کند؟
اگر قاضی نشدن و امثال آن را دلیل شقاوت زنازاده بدانید، باید تمام زنها را هم از مسیر کمال خارج کنید! در حالی که باطل بودن این استدلال با وجود بانوانی مانند حضرت زهرا علیها السلام و مانند ایشان، واضح البطلان است.
همانطور که یک انسان معلول، محدودیت های جسمی دارد و نمی توان او را به جنگ فرستاد، زنازاده هم با توجه به خطای پدر و مادر خود(که در قیامت باید پاسخگوی مشکلات فرزند خود باشند) دچار محدودیتهایی شده که این نابرابری چون در اختیار او نبوده، اتفاقا باید خداوند برای او جبران کند. بر اساس قواعد کلامی و عدالت خداوند متعال، هر محدودیتی که انسان در این دنیا داشته باشد و این محدودیت خارج از اختیار او باشد، خداوند متعال در مقابل آن، عوض(1) به انسان عطا خواهد کرد.

پی نوشت:
1. مقتضاى عدل الهى آنست كه هر آزار و رنجى كه از طرف خدا به انسانها مى‏رسد بايد در برابر تمام آنها عوض كرامت كند تا همگان بطور يكسان از نعمتهاى الهى بهره ببرند و تبعيض در كار نباشد حال امور و عواملى كه مستند به خداوند هستند و بخاطر آنها بايد خداوند به بندگان عوض دهد(شرح كشف المراد، ص : 319)
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

مضطرب;991440 نوشت:
اختیار پدر و مادر زنازاده باعث اینکار شده فرزند بالاخره مجبور به شقاوت شده و به خاک سیاه نشسته و عذاب ابدی و شقاوت ذاتی نصیبش شده.حالا بگید اختیار علت تامه است نه طینت و ژن.

مجبور به شقاوت نیست، بلکه مسیرش در کمال سخت تر شده و به همین میزان محاکمه او راحت تر خواهد بود.
اگر شقاوت او ذاتی بود و زنازادگی علت تامه گناه، تکلیف او به اصول و فروع دین معنا نداشت، در حالی که فقها زنازاده را مکلف می دانند و اختیار او می تواند او را نجات دهد. حتی در برخی روایات وارد شده که در قیامت خداوند به خاطر گناه پدر و مادر زنا زاده و دخیل نبودن او در این عمل، زنازاده را می بخشد(ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، كتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش ، ج2، ص564) این نشان از عدالت و راحت گرفتن بر کسانی است که مسیر رسیدن به کمال آنها سخت شده است.
مرحوم مجلسی هم جایگاه زنازاده ای را که مسیر خیر را در پیش گرفته باشد، جایگاهی مانند اعراف می داند(مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏5 ؛ ص215) به عبارتی برای هر گروهی(حتی بهشتیان) بهشت های مخصوصی است؛ مثلا جای شهداء با علماء و دیگران متفاوت است و برای زنازاده ای که با اختیار خود راه خیر و درست را برگزیده، بهشتی اختصاصی خواهد بود.
اینها همه نشان از دخالت موثر اختیار در انسان برای رسیدن به حق است، نه اینکه ژن و وراثت علت تامه باشد.
[/]

سلام علیکم.

۱- من خلط کردم ؟ زن ها رو بنده کاری ندارم.الان مردی( بالاخره مذکر هست ) زنازاده توانایی امامت و قضاوت ندارد چرا چون طینت او بر اختیارش الویت دارد.مگر این مرد زنازاده اختیار ندارد و طبق گفته شما توانایی انجام کار نیک را ندارد ؟ دارد اما انگار ۱ در میلیون است و اراده ای فولادی نیاز است به همین خاطر علما خیال خود را راحت کرده و زیرزیرکی می گن اختیار داره اما ذات خرابش جلوی تفکر و استدلال را گرفته و عملا در اینگونه کارها عقیم شده.دیگر اینجا مردی زنازاده نمی تواند قاضی شود چون ذات خرابش علت تامه است و ذاتش نقش بسزایی در قضاوت و تشخیص حق دارد و ذات خودش از حق نیست.

چرا در حدیث زیر به اصطلاح حضرت علی ژن خوب را در نظر دارد ؟

[SPOILER]امیر مؤمنان علی (ع) در فرمان خود به استاندار مصر چنین می‌فرماید: «... ثُمَّ اَلصَقَ بِذَوِی الاَحسَابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصّالِحَه وَ السَّوابِقِ الحَسَنة، ثُمّ اَهلِ النَّجدَةِ وَ الشُّجاعَةِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَةِ. فَاِنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرَفِ ...» (نهج‌البلاغه/ ن 53). برای ادارة کشور افرادی را برگزین که گوهر نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه‌ای نیکو برخوردار. پس دلیران و رزم‌آوران و بخشندگان و جوانمردان (را برگزین) که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده‌اند و نیکویی‌ها را گرد آورده‌اند. آیت‌الله سبحانی با اشاره به فرازهایی از نامة 53 امام علی (ع) به استاندار مصر و با توجّه به توصیة امام مبنی بر انتخاب افرادی از خانواده‌های شریف، اصیل و پارسا بیان تأثیر وراثت در احادیث را مطرح می‌نمایند (ر.ک؛ سبحانی، 1375، ج 4: 355)[/SPOILER].

یا در روایاتی دیگر از پیامبر :

[SPOILER]

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) چنین آمده است: «تَخَیَّروا لِنُطَفِکُم فَاِنَّ العِرقَ دَسَّاسُ: برای نطفه‌های خود (همسر مناسب) انتخاب کنید که عِرق پنهانی تأثیر دارد» (ابن‌ادریس، 1410ق.، ج 2: 559). در المنجد آمده است: «دَسَّ شَیءَ تَحتَ التُّرَابِ فِیهِ أَی أَدخَلَهُ فِیهِ وَ أَخفَاهُ» و نیز «دَسَّاس أَی حَیَّةٌ قَصِیرَةٌ حَمرَا تَندَسَّ تَحتَ التُّرَابِ» و به عنوان مثال ذکر شده که «العِرقُ دَسَّاسُّ أَی أَنَّ أَخلاَقَ الآبَاءِ تَتَّصِلُ إِلَی الأَبنَاءِ» (معلوف،۱۴۲۱ق.:۲۱۴).

بنابراین، «دَسَّ» به معنای داخل کردن چیزی در خاک و پنهان نمودن آن است و مقصود از دسّاس بودن عِرق این است که خصوصیّات اخلاق والدین را به طور پنهانی به فرزندان منتقل می‌کند. در این روایت، پیامبر (ص) می‌فرماید که باید دید چه محلّی برای نطفة خود گزینش می‌شود؛ زیرا «عِرق» دسّاس است و کلمة «دسّاس» اشاره به این حقیقت است که نطفة اخلاق و سجایا را به فرزندان منتقل می‌سازد (ر.ک؛ حجّتی،‌ 1358، ج 83:1).

[/SPOILER]

این ها نشان می دهد پیامبر و ائمه می دانستند طینت و ژن قدرتمند است در غیراینصورت می گفتند این ها اختیار دادند که کار خوب کنند و بنده خوب خدا باشند اما نگفتند چون می دانستند طینت خیلی مهم است.

یا حدیث امام صادق در پست قبلی بیان کردم گفتند که زنازاده بخشیده نخواهد شد.

فردی می گوید من می خواهم به زودی به کره ماه بروم می تواند برود و مختار است اما کی الله اعلم . ابرقدرت ها به زو به کهکشان سفر می کنند.زنا زاده که بخواهد بر طینتش غلبه کند یک اراده ی فولادین می خواهد که واقعا مثل سفر به فضا سخت است.الان حلال زاده ها شدیدترین جنایات رو انجام می دن دیگه چه برسه به زنا زاده.
(عاقبت گرگ زاده گرگ شود ...)

چرا درباره آیه و تفسیر زیر چیزی نگفتید ؟

[SPOILER]خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَوْمَ یَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ: آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازة او سخن نمى‏گوید؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت» (هود/ 105).

فخر رازی بر این رأی است که در این آیات خداوند از هم‌اکنون حکم کرده که گروهی در قیامت سعادتمندند و گروهی شقاوتمند، و کسانی را که خداوند محکوم به چنین حکمی کرده و می‌داند سرنجام در قیامت سعید یا شقی خواهند بود، محال است که سرنوشتشان تغییر پیدا کند وگرنه لازم می‌آید که خبر دادن خداوند کذب، و علم او جهل شود و این محال است (ر.ک؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 18: 399).[/SPOILER]

یعنی همه چی زوره کسی که ژن خوب داشت حال دنیا را برد و کسی ژن خوب نداشت به خاک سیاه نشست حالا تا قیامت با خودش بگه من مختارم.خوب مختاری که مختاری اتفاقا این مورد رو باید با بحث عوالم دیگر مثل ذر و ارواح بررسی کرد که واردش نمی شوم و [="#FF0000"]این اختیار از کجا معلوم ، نشده باشه وسیله ی اتمام حجت سرنوشتی که در عوالم قبل نوشته شده؟
[/]

[="Tahoma"][="Black"]سلام بر مضطرب عزیز و پی گیر ...

مضطرب;991542 نوشت:
زنازاده توانایی امامت و قضاوت ندارد چرا چون طینت او بر اختیارش الویت دارد

اولا؛ استفاده شما از واژه «اولویت» به این معناست که از علت تامه بودن ژن دست برداشتید و ژن را علت ناقصه گرفته اید، البته با تاثیر بالا!
ثانیا؛ پست امامت و قضاوت آنقدر مهم است که ریسک پذیر نیست. اجازه بدهید با یک مثال این بحث را روشن تر کنیم، فرض کنید شما برای یک شرکت یا کارخانه می خواهید مدیر کل انتخاب کنید، در این صورت سعی می کنید این شخص از بهترین ها باشد یا برای شما مهم نیست مثلا سابقه کار خوبی داشته باشد یا اصلا سابقه کار نداشته باشد؟ عقل سلیم می گوید برای پست حساس، دقت کن و بهترین را انتخاب کن. در بحث زنازاده هم همینطور است، ممکن است زنازاده ای عارف یا عابد شده باشد، اما حکم کلی و عمومی این است که این افراد بیشتر میل به گناه دارند و گذاشتن آنها در پست های حساس عقلا جایز نیست.
با توجه به این مطلب روایتی که از حضرت امیر علیه السلام نقل کردید هم حمل بر همین معنا خواهد شد، به طوری که اداره کشور امر مهمی است و باید بهترین ها را انتخاب کرد. اینجا ممکن است بگویید بالاخره ژن خوب رئیس شد که!
قبلا هم عرض شد که ژن و وراثت مسلما در شخصیت انسان دخیل است اما علت تامه نیست و از آن مهم تر تربیت و اختیار انسان است. بالاخره کسی که از نطفه انسان پاک باشد، با کسی که از یک رابطه نامشروع به دنیا می آید، متفاوت است و ما هم این تفاوت را پذیرفتیم اما با وجود همین تفاوت ها مسیر کمال برای هر دو گروه پاک و ناپاک یکسان است؛ به این ترتیب که انسان پاک باید بیشتر تلاش کند تا به نقطه خاصی برسد اما انسان ناپاک به دلیل میل به گناه با تلاش کمتری به همان نقطه می رسد. در بحث جزاء هم همینطور است که خداوند به راحتی از کسی که میل به گناه داشته می گذرد تا کسی که این میل را نداشته است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

مضطرب;991542 نوشت:
چرا درباره آیه و تفسیر زیر چیزی نگفتید ؟

این آیه که روشن بود، شقاوت و سعادت این انسانها با توجه به اعمال آنهاست. چون مقام این آیه در آخرت است نه در دنیا.
اگر خاطر شریف شما باشد روایاتی نقل شد که منظور از این آیات علم مطلق الهی است که دارد از آینده خبر می دهد و این علم دخالتی در اختیار انسان ها ندارد. خداوند می داند شما در فلان دو راهی زندگی کدام راه را انتخاب می کنید، اما این به معنا مجبور کردن شما نیست. مجبور بودن و علم خدا دو مقوله کاملا متفاوت اند که دانستن خدا مستلزم مجبور کردن او نمی شود.
حالا فخر چی گفته، این به تفکرات جبری و اشعری او بر می گردد که آیه را بر اساس آن مبنای غلط تفسیر کرده است.

مضطرب;991542 نوشت:
این ها نشان می دهد پیامبر و ائمه می دانستند طینت و ژن قدرتمند است

باز هم تاکید می کنم، وراثت مسلما در شخصیت دخیل است، همانطور که محیط دخیل است، اما اینها علت تامه نیستند، حتی علت ناقصه قویتر نیز نیستند، بلکه در بین علل ناقصه تشکیل شخصیت، اراده و اختیار انسان حرف اول را می زند و از باقی علل قویتر است. که اگر اینطور نبود، فرستادن پیامبران بیهوده بود و انتظار مسلمان شدن و دین داری هم همینطور انتظار بی جایی بود. اما شما در سراسر دنیا می بینید کسانی راه حق را انتخاب می کنند و مثلا مسلمان می شوند و البته در همین کشورهای مسلمان هم برخی بی دین می شوند. هر دو مثال نشان از اختیار و نقش مهم آن در تعیین سرنوشت انسان.[/]

سلام.
۴.۵ میلیارد سال از سن زمین می گذره و پیگیری ها ی من فرقی تو نظام بی عدالتی نداره و درد رنجی هم از مخلوقات کم نمی کنه.اگه می خواست چیزی درست بشه درست می شد.به هر حال ...
اینکه کسی توفیق ریاست پیدا بکنه ( اصلا فرض کنیم پارتی بازی وجود نداره ) چون تجربه و یا گوهر پاک داشته این نشون دهنده ی بی رحم بودن اجتماع و بی عدالتی است.چون همسن او فرد شاید وراثت و محیط او را به خاک ذلت کشونده باشه و توفیق پیدا نکند.

[="#0000FF"]و مورد مهم تر اینکه عقل ما بعد از بررسی شرایط مختلف مثلا برای یک شی با شی دیگر به این نتیجه می رسه که شی اول مواد اولیه و طینت خوبی دارد و عالی کار می کند و شی دوم اتومات وار از ذهن پاک می شه. اینجاست که ذات شی علت تامه برای عقل می شود و شی دوم در ویترین خاک می خورد و چشم به راه عقل دوم است که باز خبری نیست چون شی های اول در الویت هستند و شی دوم آخر سر به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست.
همین شرایط برای انسان به نظرم برقرار است . نظر شما چیست ؟[/]

نمی دونم چرا همه به عدالت اعتقاد دارند در حالی بنیان انسان عادلانه نیست.

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;991988 نوشت:
اینکه کسی توفیق ریاست پیدا بکنه ( اصلا فرض کنیم پارتی بازی وجود نداره ) چون تجربه و یا گوهر پاک داشته این نشون دهنده ی بی رحم بودن اجتماع و بی عدالتی است.چون همسن او فرد شاید وراثت و محیط او را به خاک ذلت کشونده باشه و توفیق پیدا نکند.

ظاهرا ابتدای بحث سعادت و شقاوت اخروی منظور بود ولی حالا به خوشبختی دنیوی ختم شده است!
اگر شما صرفا این دنیا را لحاظ کنید و نتیجه گیری کنید که خداوند عدالت را رعایت نکرد، قضاوت منصفانه ای نیست. چرا که این دنیا اولا با توجه به تزاحمات موجود در آن و محدود شدن اختیارات انسان ها، طبیعتا باعث وجود تبعیض هایی می شود و ثانیا این دنیا محدود است و ظرفیت تحقق عدالت تام و کامل را ندارد. بنابراین لحاظ این دنیا برای جاری شدن عدالت کامل، انتظاری بی جا و دست نیافتنی است. عدالت کامل فقط در آخرت میسر می شود.
در هر حال وراثت برخی اوصاف را به انسان اعطا می کند که عرض شد تمام داده های دنیوی در عملکرد انسان محاسبه می شود، مثلا کسی که استعداد و نبوغ بالایی داشت و به پول و شهرت خوبی دست پیدا کرد در قبال دیگران و کسانی که این موقعیت مادر زادی را نداشته اند، مسئول است، به همین دلیل خداوند می فرماید: «وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛ و در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود! (ذاریات: 19) این آیه خیلی زیباست! نمی فرماید کسانی که به مال و ثروت رسیده اند، لطف کنند و به محرومان کمک کنند، بلکه می فرماید محرومان از اموال ثروتمندان حقی مسلم دارند! یعنی ثروتمندی که با توجه به استعداد و داشته های خود به مال و منالی رسیده است، باید به کسی که این موارد را نداشته، کمک کند. دیگر موارد هم همینطور است که خداوند همه این مسائل را حساب می کند و بر کسانی که بیشتر داشته اند، سخت تر می گیرد. در این زمینه روایت زیبایی در مورد فقر دنیوی در کتاب کافی وارد شده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قَامَ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَأْتُوا بَابَ الْجَنَّةِ فَيَضْرِبُوا بَابَ الْجَنَّةِ فَيُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ فَيَقُولُونَ نَحْنُ الْفُقَرَاءُ فَيُقَالُ لَهُمْ أَ قَبْلَ‏ الْحِسَابِ- فَيَقُولُونَ مَا أَعْطَيْتُمُونَا شَيْئاً تُحَاسِبُونَّا عَلَيْهِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقُوا ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»؛ هنگامی که قیامت برپا شد عده ای از مردم برخاسته به سوی بهشت می روند تا اینکه به بهشت رسیده و درب را می کوبند که داخل شوند. به آنان خطاب می شود: شما چه کسانی هستید؟ می گویند: ما فقرا هستیم، به آنان گفته می شود: آیا می خواهید قبل از حساب اعمال وارد بهشت شوید؟ می گویند: به ما چیزی از مال و متاع دنیا نداده اید تا مورد حساب قرار دهید. در این هنگام از جانب پروردگار متعال به ملائکه خطاب می شود: آنان راست گفته اند، وارد بهشت شوید.(كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2، ص264) این روایت به خوبی حساب بر اساس داده های دنیوی را بیان می کند و عدالت خداوند را هم در این روایت می بینید.

مضطرب;991988 نوشت:
و مورد مهم تر اینکه عقل ما بعد از بررسی شرایط مختلف مثلا برای یک شی با شی دیگر به این نتیجه می رسه که شی اول مواد اولیه و طینت خوبی دارد و عالی کار می کند و شی دوم اتومات وار از ذهن پاک می شه. اینجاست که ذات شی علت تامه برای عقل می شود و شی دوم در ویترین خاک می خورد و چشم به راه عقل دوم است که باز خبری نیست چون شی های اول در الویت هستند و شی دوم آخر سر به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست.
همین شرایط برای انسان به نظرم برقرار است . نظر شما چیست ؟

برادر منظور شما از علت تامه چیست دقیقا!
علت تامه یعنی اگر فقط همین علت بود، کفایت می کرد در تحقق معلول. بر این اساس هر کسی که خصوصیتی را ارث می برد، همه چیز خواهد داشت(لطفا از وراثت، عبارت «ژن خوب» که بیشتر این روزها برای پارتی بازی استعمال می شود را استنباط نکنید، منظور ما از وراثت، رسیدن برخی صفات حمیده و یا استعدادهای مادر زادی است) در حالی که اینطور نیست. هم بنده و هم شما می شناسیم انسان هایی را که از هیچ شروع کردند و با تلاش خود به مقامات بالای دنیوی و اخروی رسیده اند. انسان هایی هم بوده اند که با داشتن وراثت خوب، بی چاره شده اند، نمونه اش فرزند حضرت نوح علیه السلام و عموی امام زمان عجل الله فرجه و دیگر موارد بسیاری که نقش اراده و اختیار را پررنگ می کنند. بنابراین وراثت علت ناقصه است نه تامه
مگر اینکه تعریف شما از علت تامه و ناقصه چیز دیگری باشد...

[/]

سلام و خسته نباشید.
خب بهتره یکم به سبک‌ درد و دل بریم جلو ...
یادتونه تو کتاب های دینی دبستان و راهنمایی این حدیث بود ؟
[SPOILER]
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

" دنیا مزرعه آخرت است " .

[/SPOILER]
پس این نشون می ده دنیا و آخرت وابسته اند.آثار ماتقدم و ماتاخر هم که می دونید چیه. پس دنیا و آخرت بهم وابسته اند.
دنیا و عوالم پیشین به هم وابسته بودند که در صفه ی قبل بنده با قرمز نوشتم از کجا معلوم این اختیار نشده باشه وسیله ی اتمام حجت که جواب ندادید!

حکایت این اختیار می دونید چیه ؟ حکایت کنکوره . دقیقا حال و احوال ما شده عین کنکور.مثلا امتحانی با سوالات یکسان با شرایطی ناعادلانه.کسی که ژن خوب داشت و ذهنش می تونست خوب کار کنه علاوه بر تلاشش بهترین رشته رو قبول می شه و ادامه و ادامه و قاعدتا خوشبختی و کیفیت بهتر زندگی و کسی هم که تلاش کنه فقط و قدرت فهمیدن مسیر رو نداشته باشه دوقوزآبادی قبول میشه و همش میگه چرا ؟؟
و اینکه شما علما همواره می گید خداوند عوض می ده فعلا قبول می کنم حرف شما درست باشه.اما وقتی کمی ریز می شیم می بینیم انگاری در آخرت عدالتی وجود ندارد.اگر تکامل انسان رو در آخرت پس از برزخ ببینیم می بینیم بهشت و جهنم طبقه بندی است.این نکته به وجود میاید آیا عدالت یعنی مساوی بودن ؟ اصلا این طبقه بندی یعنی از ابتدا چیزی ناعادلانه بوده که حالا نتیجش شده طبقات مختلف؟ عین طبقه مرفه و فقیر . قطعا چیزی مشکل داشته که دو طبقه مرفه و فقیر به وجود آمده.اصلا عدالت رو تساوی فرض نکنیم چرا نباید اصلا مساوی باشد؟شما چی فکر می کنید؟
مورد دیگه اینکه خداوند بندگان رو تشویق به شکرگزاری برای نعمت ها کرده و طبق آیه زیر افرادی عشق و حال می کنند و شکرگزاری می کنند حق دارند و جرم نکردند تا من نوعی تو قیامت انگشتم رو بگیرم طرفش و بگم این چرا عشق و حال کرده من نه و اونجا بگن این حقش بوده و شکرگذاری هم کرده قاعدتا من دیگه باید دهنمو ببندم !
[SPOILER]

سوره ی مائده ؛ آيه ی 87

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است‏، حرام نكنيد! و از حدّ، تجاوز ننماييد! زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد.

[/SPOILER]
بهتره با یک حدیث بهتر بیان کنم :
[SPOILER]پیامبر می‌فرماید: ایوب بردبارترین مردم است.[۸] لذا در روز قیامت با وی بر سایرین دلیل آورده می‌شود. امام صادق می‌فرماید: شخصی که در دنیا گرفتار شده و بر اثر آن به فتنه و گمراهی افتاده، روز قیامت می‌گوید: پروردگارا! مرا به شدت گرفتار و مبتلا کردی تا این که به فتنه و تباهی دچار شدم. پس حضرت ایوب را می‌آورند و به آن مرد گفته می‌شود: آیا رنج و بلای تو سخت‌تر بود یا رنج و بلای ایوب؟ او هم به رنج و بلا در افتاد اما گرفتار فتنه و تباهی نشد.[۹][/SPOILER]
و نکته ای که اینجاست ظرفیت انسان اهمیتی ندارد !!
و یه چیز مهمتر عوض دادن انگار مثل حق سکوت می مونه.اگه به من دو تا حوری بدن در عوض سختی که هر روز باهاشون عشق و حال کنم و ساکت شم برای احساسات و حقارت و ذلت و درد و رنجی و ترس و اضطراب در دنیا خداوند چی می خواد بده ؟
البته خداوند گفته بر حسب ظرفیت هر کس بازخواست می کنه باشه درست اما این خط کش و معیار ظرفیت چیه و من چطور می تونم ظرفیتم که برای خودم مشخص نیست یقین بیارم خداوند عادلانه بازخواست می کنه؟ بگذریم...

در مورد پسر نوح فرمودید:
شماباید شرایط پدر و مادر را یکسان درنظر بگیرید تا بگید ژن خوب داشت یا نه‌.پسر نوح ژن خوب کامل نداشت به خاطر مادرش .

یا نمونه ای بسیار مهم حر ابن یزید ریاحی است.چرا امام حسین می گوید تو آزادی همانطور که مادرت تو را آزاد نامید.
نکته ی پنهانی اینجا وجود دارد ! اصلا چرا امام حسین به مادر حر اشاره می کند؟ نکته ی ظریف همان ژن خوب است.
یا ابن زیاد را چرا ابن مرجانه می گن؟
یا اما حسین به شمر می گوید :
« یابن راعیة المِعْزی»؛ ای پسر زن بزچران!
حضرت موسی ، یوسف ، اسماعیل و ... چرا در محیط فساد بودند اما از راه به در نشدند ؟ به خاطر ژن خوب کامل پدر و مادر.

در مقایسه بین اسماعیل و فرزند حضرت نوح که هر دو فرزند پیامبر بوده و پدران از پیامبران اولوالعزم اند و از هر گونه خطایی در تبلیغ مبرّا می باشند، می توان دریافت که از نظر ژنتیکی (تا آنجا که مرتبط به پدر بوده) بهترین موقعیت را داشته اند. اما مادران متفاوت بوده اند؛ هاجر زنی فرمانبردار و خوب، و زن نوح الگوی کافران و متمردان بودند.

متاسفانه چیزی که شما علما قبول ندارید این است که ژن بر اراده و فکر و انتخاب تاثیری ۹۹ درصدی دارد و آن ۱ درصد جز ایجاد شک تغییری در اراده فرد ایجاد نمی کند.

حال این بی عدالتی در حق فرزند نیست که ژن که از دو موجود دیگر بدون اختیار در وجود او قرار می گیرد و درد و عذابی ابدی داشته باشد؟
هر انسان پیش زمینه ای داشته باشد سخت است اون پیش زمینه از ذهنش پاک بشه چون ضمیرناخودآگاهش ثبت شده ژن هم همینطوره
دیگه من نمی دونم چه طور بیان کنم...

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;992270 نوشت:
دنیا و عوالم پیشین به هم وابسته بودند که در صفه ی قبل بنده با قرمز نوشتم از کجا معلوم این اختیار نشده باشه وسیله ی اتمام حجت که جواب ندادید!

جواب ندادن بنده دلیل دارد و آنرا مکرر عرض کردم که بحث غیر مرتبط به تاپیک باید در جای خودش مطرح شود. مثلا عالم ذر چندین تاپیک این سایت را به خود اختصاص داده و طرح آن در این بحث فقط باعث فربه شدن تاپیک شده و ما را به جایی نمی رساند. لذا خواهش بنده این است که مباحث فرعی را اینجا مطرح نکنید.

مضطرب;992270 نوشت:
اصلا عدالت رو تساوی فرض نکنیم چرا نباید اصلا مساوی باشد؟شما چی فکر می کنید؟

عدالت مسلما با تساوی فرق دارد.
مساوات یعنی چیزی را بین افراد بالسویه و یکسان تقسیم کرد اما عدالت به معنای تقسیم چیزی به میزان عمل و ارزش اوست، به همین دلیل باید تفاوت در عدالت لحاظ شود.
حالا اگر بهشت یا جهنم یک طبقه بودند، باید پیامبر و انسانی که با تک ماده وارد بهشت شده، یکجا باشند و شیطان و کسی که با گناه اندکی وارد جهنم شده هم یکجا باشند! این به نظر شما به عدالت نزدیکتره؟

عدالت الهی بهترین فرض ممکن است:
مقدمه اول: عالم جای تزاحمات و تفاوت هاست(این طبیعت عالم مادی است)
مقدمه دوم: بر این اساس انسان ها هم در شرایط گوناگون متولد می شوند و اگر قرار بود همه مثل هم باشند، نظام عالم به هم می خورد و مثلا همه انسان ها باید بدون پدر و مادر به دنیا می آمدند و البته در یک محیط یکسان از هر حیث! این یعنی به هم خوردن اساس عالم و وقوع خرق عادات مکرر
مقدمه سوم: تفاوت در شرایط به معنای سخت شدن مسیر کمال برای برخی و راحت شدن آن برای برخی دیگر
مقدمه چهارم: با وجود تفاوت مذکور، نتیجه های گوناگون خواهیم داشت و قضاوت در مورد این نتیجه ها به چند صورت ممکن است:
1. همه را با یک چوب برانیم و در قضاوت تفاوتهای دنیوی را لحاظ نکنیم
2. هر کس را بر اساس داده هایش قضاوت کنیم و بین کسی که مسیر سختی داشته و کسی که راحت تر به کمال می رسیده تفاوت قائل شویم.
3. بدون حساب همه را به بهشت یا جهنم بفرستیم!
موردی که همه به جهنم بروند، مسلما ظلم است و اگر همه به بهشت بروند، با حکمت خلقت و امتحان بشر منافات دارد.
مورد اول هم تساوی است اما لحاظ نکردن تفاوتها مسلما ظلم در حق کسی است که شرایط سخت داشته است.
بنابراین تنها مورد دوم عدالت است که همین مورد در متون دینی اشاره شده است.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

مضطرب;992270 نوشت:
خداوند گفته بر حسب ظرفیت هر کس بازخواست می کنه باشه درست اما این خط کش و معیار ظرفیت چیه و من چطور می تونم ظرفیتم که برای خودم مشخص نیست یقین بیارم خداوند عادلانه بازخواست می کنه؟

یقین شما به عدالت خداوند متعال باید از راه دیگری ثابت شود، مثلا اینکه ریشه ظلم، فقر و یا جهل است و این موارد به دلیل غنای مطلق الهی و علم بی پایان او منتفی است، علاوه بر اینکه ظلم قبیح است و هر انسانی به قبح آن اذعان دارد و قبیح از خداوند متعال منتفی است.
در مورد این معیار هم خداوند می فرماید: «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»؛ و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست‏] در آن جا گذارده مى ‏شود، پس گنهكاران را مى ‏بينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى ‏گويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مى ‏بينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏ كند.(کهف: 49) شما اگر یقین به عدالت داشته باشید، مسلما خدا بر اساس داده هایش قضاوت کرده و اصلا ریشه ظلم به بنده در او وجود ندارد و کسی از او مهربان تر به بندگان وجود ندارد.

مضطرب;992270 نوشت:
حضرت موسی ، یوسف ، اسماعیل و ... چرا در محیط فساد بودند اما از راه به در نشدند ؟ به خاطر ژن خوب کامل پدر و مادر.

برای نقد تاثیر تام وراثت، مثال امام حسن عسکری علیه السلام و جعفر کذاب کافی است، چرا که هر دو دارای پدر و مادر یکسانی بودند ولی در عین حال یکی امام شد و دیگری کذاب لقب گرفت.
حضرت موسی علیه السلام هم پدر و مادر پاک اما معمولی داشت ولی خودش پیامبر اولو العزم شد و تفاوت مقام ایشان و پدر و مادرش زمین تا آسمان است. این به دلیل تلاش خود شخص است نه وراثت.

مضطرب;992270 نوشت:
متاسفانه چیزی که شما علما قبول ندارید این است که ژن بر اراده و فکر و انتخاب تاثیری ۹۹ درصدی دارد

صرف ادعا برای قبولاندن مطلب کافی نیست، دلیل هم باید داشته باشید!
برای این آمار دقیق دلیلی هم دارید؟
البته باز هم جای شکرش باقی است که از علت تامه(صد در صد) به 99 درصد تنزل کردید:-bd[/]

سلام...
قبل از پرداختن به موارد بالا به لینک زیر برید پست اول که برای استارتر هست بخونید و بعد حتما پست ۸۵ که برای من است و سرنوشتی مشابه رو بخونید تا طالع شوم براتون کمی قابل درک بشه ...
[SPOILER]
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63325&goto=newpost
[/SPOILER]

[="Tahoma"][="Black"]سلام

مضطرب;992435 نوشت:
حتما پست ۸۵ که برای من است و سرنوشتی مشابه رو بخونید تا طالع شوم براتون کمی قابل درک بشه

با این استدلال شما باید هر کسی که در شرایط شما باشد، مبتلا به استمناء و مشکلات اینچنینی باشد، در حالی که خود شما هم می دانید که افرادی در گذشته و حال بوده و هستند که با همین شرایط شما مبتلا به گناه نشدند و همین ها برای شما حجت اند.
پس لطفا تقصیر را گردن وراثت و خدا نیاندازید، مشکل از عزم و اراده است. مشکل در راحت طلبی و لذت زودگذر است...
اگر به قول شما وراثت علت تامه بود، اصلا خدا چرا به انسان عقل داد؟ چرا برایش پیامبر فرستاد؟ خوب قرار بود هر کسی همانطور که پدر و مادرش هستند، بشود(که البته این حرف کاملا غلط است) این ادعای علت تامه بودن وراثت هم مثال نقض های زیادی دارد:
عامل;992389 نوشت:
برای نقد تاثیر تام وراثت، مثال امام حسن عسکری علیه السلام و جعفر کذاب کافی است، چرا که هر دو دارای پدر و مادر یکسانی بودند ولی در عین حال یکی امام شد و دیگری کذاب لقب گرفت.
حضرت موسی علیه السلام هم پدر و مادر پاک اما معمولی داشت ولی خودش پیامبر اولو العزم شد و تفاوت مقام ایشان و پدر و مادرش زمین تا آسمان است. این به دلیل تلاش خود شخص است نه وراثت.

و هم با عقل و رسول مخالف است و البته انتظار خوب بودن هم نعوذ بالله برای خدا، انتظار درستی نیست!
[/]


پرسش:
با توجه به روایاتی مانند: «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ‏ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ»، آیا کودک از همان ابتدا شقی و با طالع شوم متولد می شود؟

پاسخ:
در ادامه روایت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) که می فرماید: «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ‏ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»(1)، امام موسی کاظم (علیه السلام) کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) را توضیح داده و می فرماید: شقی کسی است که در بطن مادر نیز خداوند متعال به شقاوت او علم دارد و می داند که در آینده اعمال اشقیاء را انجام خواهد داد و سعید کسی است که حتی زمانی که در بطن مادر است، خداوند می داند او در آینده اعمال انسان های خوشبخت را انجام می دهد. همین روایت مبنایی شده برای دانشمندان امامیه و غالبا از طریق علم پیشین الهی استفاده کرده و به روایات طینت پاسخ داده اند.(2)

برای فهم صحیح روایات و همچنین آیات قرآن، باید به صورت مجموعی به آنها نگریست، در کنار روایات طینت و سرشت، آیاتی دال بر اختیار نیز وجود دارد، مانند: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»(3) و همچنین «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»(4) و دیگر آیات و روایاتی که دلالت بر اختیار انسان و معاقب بودن او بر اساس اعمال خویش می کند، مانند «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»(5)

با توجه به روایاتی که ظاهرا دلالت بر جبر کرده و در مقابل آنها آیات و روایات دیگر صراحتا نشان از اختیار انسان دارد، باید وجه جمعی معقول پیدا کرد. در این زمینه همانطور که اشاره شد، مشهور از دانشمندان شیعه بحث علم مطلق الهی را مطرح کرده اند که خداوند می داند چه کسی شقی و چه شخصی سعید خواهد شد و این لازمه علم مطلق الهی است و از سوی دیگر علم الهی، انسان را مجبور به کاری نمی کند و تاثیری در اختیار انسان ندارد. البته ممکن است منظور پیامبر(صلی الله علیه و آله) از روایت مذکور، نشان دادن اهمیت وراثت به عنوان یک علت ناقصه در هویت و عاقبت امر انسان باشد. بنابراین عوامل متعددی در شکل گیری شخصیت انسان موثر است؛ مانند وراثت، محیط، تربیت و ... که مجموعه آنها شخصیت انسان را شکل می دهد و در تصمیمات انسان موثر است. در بین عوامل شکل دهنده شخصیت انسان، اراده و اختیار او مهمترین عامل بوده و سرنوشت انسان را شکل می دهد، بر همین اساس نمی توان عواملی مانند ژنتیک یا محیط را علت تامه یا موثرترین عوامل دانست؛ به همین دلیل آیات و روایات متعددی به منظور کنترل خشم، شهوت و دیگر اخلاق رذیله وارد شده و دلالت بر امکان تغییر شخصیت انسان می کنند. ثانیا؛ انسان های زیادی بوده اند که در خانواده یا محیط ناپاک متولد شده اما با اراده خود، راه درست را انتخاب کرده و عاقبت به خیر شده اند. حتی برخی افراد(مانند امام حسن عسکری علیه السلام و برادر ایشان جعفر کذاب) در شرایطی کاملا مساوی متولد شده اند، اما راههای کاملا متفاوتی با اختیار خود انتخاب کرده اند.

اما در مورد کودکانی که دارای معلولیت بوده و یا در محیط ناسالم متولد می شوند؛ باید این دو دسته را از هم جدا کرد، معلولیت جسمی با محیط فاسد تفاوت دارد و با توجه به آیاتی مانند: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏»(6) و همچنین «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»(7) خداوند متعال به هر اندازه که به انسان سرمایه داده باشد، به همان میزان بازخواست خواهد کرد و البته رشد معنوی انسانی که در محیط سالم است با انسانی که در محیط فاسد است، متفاوت می باشد(8). بنابراین مسیر کمال حتی برای افرادی که از زنا متولد شده اند نیز باز است و خدا به همان میزان که به آنها داده از ایشان می خواهد؛ پس اگر کسی میل به گناه دارد، مواخذه او نیز باید راحت تر باشد.(9) به عنوان مثال اگر مسابقه اتوموبیل رانی با کلاسهای مختلف برگزار شود، از یک اتومبیل فرمول یک مثلا پیمودن مسافت 300 کیلومتر در یک ساعت را می خواهند در حالی که از یک پیکان مثلا پیمودن مسافت 120 کیلومتر را و به همین ترتیب هر قدر شرایط متفاوت باشد، انتظارات نیز متفاوت است.

کم توفیقی یا روزی محدود نیز ارتباطی به طالع نحس ندارد، بلکه عمده کسب روزی و توفیق و مقدمات آن، به دست انسان است و به همین دلیل، روایات راهکارهایی برای جبران آن ارائه کرده اند. به عنوان مثال، بیدار ماندن بین الطلوعین(حد فاصل اذان صبح تا طلوع خورشید) مستحب است و باعث زیاد شدن روزی انسان می شود. امام رضا(علیه السلام) در این باره می فرماید:‏ «فرشتگان بین طلوع فجر و طلوع خورشید، رزق و روزی بنی آدم را تقسیم می‌کنند و کسی که در آن زمان در خواب باشد رزقش را از دست می‌دهد».(10)

پی نوشت ها:
1. صدوق، محمد بن علی، (1398)، التوحید، اول، قم، جامعه مدرسین، ص356.
2. صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم، (1383)، شرح أصول الكافي، اول، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، ج4، ص424؛ شريف شيرازى، محمد هادى بن معين الدين محمد، (1388)، الكشف الوافي في شرح أصول الكافي، اول، قم، دار الحديث، ص642؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، (1382)، شرح الكافي، اول، تهران، المكتبة الإسلامية، ج11، ص425.
3. اين بخاطر چيزى است كه دستهاى شما از پيش فرستاده (و نتيجه كار شماست) و بخاطر آن است كه خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمى ‏كند.(آل عمران: 182؛ انفال: 51)
4. هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏ كند!(شورى: 30)
5. و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست‏] در آن جا گذارده مى ‏شود، پس گنهكاران را مى‏ بينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى ‏گويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مى ‏بينند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏ كند.(كهف: 49)
6. خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى ‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است.(بقره: 286)
7. خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى‏ كند.(طلاق: 7)
8. به همین دلیل امام صادق علیه السلام فرمود: «یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ»؛ از هفتاد گناه جاهل می گذرند قبل از اینکه از یک گناه عالم گذشت کنند.(کلینی، ج۱، ص۴۷) حضرت در روایت دیگری می فرماید: «هنگامی که قیامت برپا شد، عده ای از مردم برخاسته به سوی بهشت می روند تا اینکه به بهشت رسیده و درب را می کوبند که داخل شوند، به آنان خطاب می شود: شما چه کسانی هستید؟ می گویند: ما فقرا هستیم، به آنان گفته می شود: آیا می خواهید قبل از حساب اعمال وارد بهشت شوید؟ می گویند: به ما چیزی از مال و متاع دنیا نداده اید تا مورد حساب قرار دهید. در این هنگام از جانب پروردگار متعال به ملائکه خطاب می شود: آنان راست گفته اند، وارد بهشت شوید».(همان، ج2، ص264)
9. در برخی روایات وارد شده که روز قیامت، خداوند به خاطر گناه پدر و مادر زنا زاده و دخیل نبودن او در این عمل، زنازاده را می بخشد(ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، كتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش ، ج2، ص564) این نشان از عدالت و راحت گرفتن بر کسانی است که مسیر رسیدن به کمال آنها سخت شده است. مرحوم مجلسی نیز جایگاه زنازاده ای را که مسیر خیر را در پیش گرفته باشد، جایگاهی مانند اعراف می داند(مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏5 ؛ ص215) به عبارتی برای هر گروهی(حتی بهشتیان) جایگاه مخصوصی است؛ مثلا جای شهداء با علماء و دیگران متفاوت است و برای زنازاده ای که با اختیار خود راه خیر و درست را برگزیده نیز جایگاهی اختصاصی خواهد بود.
10. طبرسى، حسن بن فضل، (1370)، مكارم الأخلاق، چهارم، قم، شريف رضى، ص305.

موضوع قفل شده است