جمع بندی چرا امام رضا (علیه السلام) به خراسان رفتند؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام رضا (علیه السلام) به خراسان رفتند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

چرا امام رضا علیه السلام پیشنهاد مامون برای رفتن به خراسان را پذیرفت و به خراسان رفت ؟ مگر امام نمی دانست اینکار باعث تقویت حکومت عباسی خواهد شد ؟ مگر از حیله و نقشه ی مامون آگاه نبود ؟

حقیقتش بنده داشتم سریال ولایت عشق رو تماشا میکردم که دیدم امام رضا علیه السلام در شرایطی قدم به راه خراسان گذاشت که حکومت عباسی در حالت متزلزل شدن بود و امام میتوانست ضربه ی آخر را به آنها بزند ( به گفته فضل بن سهل )

پس چرا امام به جای استفاده از این فرصت به پیشنهاد مامون عمل کرد ؟

با تشکر .

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام

وقتی حکومت مامون استقرار پذیرفت. مامون ضمن نامه‏‌های متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوی به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیکی برای انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه کرد. صدوق از مخول سجستانی نقل می‏‌کند: زمانی که پیکی برای بردن امام رضا(ع) به خراسان وارد مدینه شد، من آنجا بودم. امام برای خداحافظی از رسول خدا(ص) به حرم آمد. او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمده، دوباره به سوی آرامگاه رسول خدا(ص) بازگشت و با صدای بلند گریست. من به امام نزدیک شده، سلام کردم و علت این امر را جویا شدم. امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بیرون می‏‌روم و در غربت از دنیا خواهم رفت...»


هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که در سال 200 هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد. مسیر هجرت امام از مدینه به مرو چنین است: مدینه، مکه (برخی این شهر را مسیر هجرت نمی‏‌دانند)، نباج، بصره‏، اهواز، اربق (اربک)، ارجان (بهبهان)، ابرکوه (ابرقوه)، ده شیر (فراشاه)، یزد، قدمگاه خرانق (مشهدک)، رباط پشت‏، بادام ‏نیشابور، قدمگاه نیشابور، ده سرخ‏، طوس‏، سرخس‏ و مرو.

مأمون مصمم گردید امام رضا علیه السلامرا به مرو (مقر حکومت) خود بیاورد و با آن حضرت رنگ دوستی و محبت گیرد و ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی آن فروغ امامت؛ ارتباطات و فعالیت های ایشان را در نظر گیرد و در واقع برای رسیدن به اهداف شوم خویش ابتکار نوینی را در جلوگیری از رشد نهضت علمی و فرهنگی امام به مرحله اجرا بگذارد. مأمون نخست پیشنهاد خلافت به امام کرد ولی آن حضرت شدیداً احتراز نمود و این کوشش ها مدت دو ماه ادامه یافت که امام همچنان امتناع می ورزید و چون نتوانست حضرت را به قبول خلافت متقاعد نماید؛ خواست تا ولایت عهدی را پذیرا باشد این بار نیز امام مخالفت کرد و مأمون برای تحقق این منظور از اطرافیان و یاران کمک خواست و فضل بن سهل و برادرش حسن را از این امر آگاه نمود، آن دو وقتی اصرار مأمون را در این باره دیدند از مخالفت باز ایستادند و به نمایندگی از سوی خلیفه روانه مدینه شدند و با امام مذاکره کردند. حضرت اجتناب فرمود ولی بر اثر اصرار آنان ناگزیر پذیرفت. زیرا آنان از راه تهدید وارد شدند.
مقاتل الطالبیین، ص 3علیه السلام 5؛ اعلام الوری طبرسی، ص 340؛ ینابع الموده، قندوزی حنفی، ص 384.

سرانجام امام بر خلاف میل باطنی آمادة حرکت به سوی مرو شد. مأمون به جلودی یا رجاء بن ابی ضحاک که مأمور آوردن و همراهی کاروان امام شده بود، دستور داد که به هیچ وجه از تکریم و احترام مهاجران بخصوص امام کوتاهی نکنند اما امام برای آگاهی مردم، آشکارا از این مسافرت اظهار ناخشنودی می فرمود. در عین حال مسیر حرکت کاروان را شخص خلیفه تعیین کرده و مراقبینی را در طول مسیر گمارده بود که مبادا امام از مسیر شهرهای شیعه نشین به مرو برود و موقعیت او را به خطر بیاندازد. رجاء بن ضحاک گفته بود: مأمون توصیه کرده است امام را نه از طریق کرمانشاه و قم و کوفه بلکه از طریق بصره و اهواز و فارس نزد وی ببرم.

امام برای وداع با بارگاه جدش رسول اکرم6 وارد مسجد النبی شد و چندین بار از کنار مرقد بلند می شد و بیرون می رفت و دوباره بر می گشت و خود را بر روی قبر می افکند و هربار صدای مبارکشان به گریه و افغان بلند بود و از مفارقت آن روضة مقدسه بی تابی می نمود. محول سجستانی می گوید: چون حضرت از مرقد جدش جداشد به خدمتشان رفتم و سلام کردم و برای چنین عزیمت و آن مسئولیت تبریک و تهنیت گفتم، فرمود: چه جای مبارک باد گفتن است. از جوار جدم خارج می شوم و در غربت رحلت خواهم نمود و در کنار قبر هارون دفن می شوم. همچنین حضرت دست فرزندش امام جوادعلیه السلام را گرفت و به مسجد پیامبر برد و کنار قبر رسول اکرم6ودایع امامت را به او سپرد و ایشان را از ماجراهای اینده مطلع کرد و سپس آماده عزیمت گشت و در برخی منابع آمده است؛ امام در مدینه خانواده را گرد خویش جمع کرد و دستور داد بر او سوگواری کنند تا صدای گریستن آنان را بشنود. سپس بین آنان دوازده هزار دینار تقسیم فرمود و متذکر گردید که دیگر به سویتان بر نمی گردم و افزود: پس از من فرزندم امام جوادعلیه السلام ، جانشین من است او را به مسجد النبی برده و به قبر جدِّم چسبانده و از نبی اکرم حفظ او را از گزند حوادث خواسته ام و تمام وکیلان خود را به شنیدن و اطاعت فرمانش فراخوانده ام تا او را مخالفت نکنند و بدانها تفهیم کرده ام که با رحلت من، او امامتان خواهد بود.

جلاءالعیون، مجلسی، ص 546؛ دلائل الامامه، طبری، ص 1علیه السلام 6؛ تاریخ طبری؛ حوادث سال 200 ق.

چنین رفتارهایی می توانست شیعیان را متوجه این حقیقت سازد که امام اجباراً مسافرت مذکور را پذیرفته و این که امام هیچ کدام از افراد خانواده را همراه نبرد دلیل روشنی بود بر این که مسافرت مرو از کوچک ترین ارزشی برخوردار نمی باشد. دعوت مأمون در اواخر سال 200 ق. صورت گرفت و چون موسم حج نزدیک بود امام رضا ابتدا از مدینه عازم مکه شد. موکب مجلّل و شکوهمند امام شامل هودج نقره ای مخصوص خلیفه بود که بر قاطری شهبابسته و امام در آن هودج قرار گرفتند. والی مدینه وگروهی از رجال و اشراف عرب در التزام رکاب امام حرکت کردند. مکه اولین شهری بود که امام بر آن وارد گردید. امام حضرت جوادعلیه السلام را به این دیار برد و هنگام طواف آن کودک بردوش موفق، غلام آن حضرت، قرار گرفت. همین که به حجر اسماعیل رسید از دوش موفق پایین آمد و نشست و به حالت غمگین فرمود: بر نمی خیزم تا وقتی خدا خواهد. موفق به محضر امام رضا آمد و آن اوضاع را به عرض امام رسانید. حضرت نزد فرزندش آمد و فرمود: برخیز ای حبیب من! جواد الائمه عرض کرد: چگونه برخیزم در حالی که خانه کعبه را وداعی کردی چنان که به سوی آن برنخواهی گشت. سپس امام جوادعلیه السلام به دلیل اطاعت از پدر، از جای برخاست و به سوی مدینه بازگشت.

مسند امام رضا، ج 1، ص 52؛ بحارالانوار، ج 49، ص 120؛ ستارگان درخشان، ج 10، ص 46.

به من بیاموز;990176 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

چرا امام رضا علیه السلام پیشنهاد مامون برای رفتن به خراسان را پذیرفت و به خراسان رفت ؟ مگر امام نمی دانست اینکار باعث تقویت حکومت عباسی خواهد شد ؟ مگر از حیله و نقشه ی مامون آگاه نبود ؟

حقیقتش بنده داشتم سریال ولایت عشق رو تماشا میکردم که دیدم امام رضا علیه السلام در شرایطی قدم به راه خراسان گذاشت که حکومت عباسی در حالت متزلزل شدن بود و امام میتوانست ضربه ی آخر را به آنها بزند ( به گفته فضل بن سهل )

پس چرا امام به جای استفاده از این فرصت به پیشنهاد مامون عمل کرد ؟

با تشکر .

سلام و عرض ادب و احترام

گاهی باید بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کرد

احتمالا در کشورهایی دیده اید که انقلاب و آشوب شرایط کشور را بدتر خواهد کرد ، نه بهتر !!!!!!

به طور مثال انقلاب علیه عثمان که امیر مومنان (ع) با آن مخالف بود نمونه ای روشن است .

درست است که عثمان آشکارا خلاف دین عمل می کرد

اما انقلاب علیه او در نهایت به ترور امیر مومنان(ع) و آشوب و به حکومت رسیدن امویان ختم شد !!!!!!

اینجا بود که مردم دلیل مخالفت امیر مومنان(ع) و دفاع از عثمان در برابر انقلاب و آشوب علیه عثمان را دریافتند !

در مورد عباسیان نیز احتمالا امام به این جمع بندی رسیده بودند که با سقوط عباسیان حکومتی بدتر از عباسیان جایگزین آن خواهد شد

در پناه حق تعالی

با سلام و احترام

در پستهای گذشته بیان شد که امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرش این سفر اجباری بود و اگر امام ان را نمیپذیرفت جان ایشان در خطر بود و حتی تهدید به مرگ شد با اینکه از امام خواسته بودند که فرزندان خود را همراه بیاورد اما ایشان موافقت نکرد و حتی قبل از حرکت به نوعی خبر از سفر بی بازگشت خود داد و فرمود بر من گریه کنید زیرا من از این سفر بر نمیگردم. پس امام چاره ای جز تن دادن به این سفر اجباری نداشت.
نکته دیگر اینکه خلافت عباسی رو به زوال نبود و حکومت عباسیان در ان زمان متزلزل نبود لا اقل این امر در خراسان نمود ظاهری نداشت اگر چه در عراق عباسیان خواهان حکومت مامون نبودند و پیروان امین برادر مقتول مامون، زیر بار حکومت مامون نمیرفتند ولی خراسان با توجه به وسعت ان دوران تحت قدرت مامون اداره میشد و حومت عباسیان در این خطه پابرجا بود.
نکته دیگر اینکه امام متوجه قصد مامون گردیده بود و میدانست اهداف شوم مامون عملی نخواهد شد و لذا با پذیرش ولایتعهدی مامون با اینکه در ظاهر قدرت از ان مامون بود اما در نتیجه با عملکردهای زیرکانه و هوشیارانه امام نقشه های مامون عملی نشد و لاجرم مامون، دست به شهادت امام رضا علیه السلام زد.
از طرفی امام چگونه میخواست به حکومت عباسیان ضربه بزند اگر با سفر اجباری مخالف میکرد به شهادت میرسید اگر هم میخواست با حکومت بنی عباس جنگ کند یار وفادار و نیروی جنگی نداشت لذا امام با قبول ولایتعهدی و عملکرد به هنگام خود مامون را از رسیدن به اهداف خود ناکام گذاشت.
حضور امام رضا در ایران هجرت سادات و شیعیان را به دنبال داشت به گونه ای که بعدها خراسان مهد تشیع گردید. در سایه هجرت امام رضا به مرو شاهد بروز قیامهای دیگر بر علیه بنی عباس پس از شهادت امام هستیم.

شروحیل;990357 نوشت:
احتمالا در کشورهایی دیده اید که انقلاب و آشوب شرایط کشور را بدتر خواهد کرد ، نه بهتر !!!!!!

الزاما همه انقلابها این گونه نیست برخی از انقلابها ثمر بخش است و انقلابیون را به اهداف خود میرساند اگر انقلابی هم شکست بخورد زمینه ای میشود برای انقلابها و انتقامهای دیگر قیام امام حسین قیام توابین قیام مختار قیام زید قیام یحیی و قیام های متعدد دیگر و انقلاب اسلامی از قیامهایی است که ثمرات خوبی برای تاریخ اسلام خصوصا تشیع داشته است

شروحیل;990357 نوشت:
به طور مثال انقلاب علیه عثمان که امیر مومنان (ع) با آن مخالف بود نمونه ای روشن است .

درست است که عثمان آشکارا خلاف دین عمل می کرد

اما انقلاب علیه او در نهایت به ترور امیر مومنان(ع) و آشوب و به حکومت رسیدن امویان ختم شد !!!!!!

انقلاب و شورش بر علیه عثمان نتیجه عملکرد بد او بود با اینکه بارها حضرت علی او را نصیحت کرده بود و بارها او را به جبران مافات تشویق نموده بود اما او به توصیه های حضرت علی توجه نکرد لاجرم به دست مردم و مخالفین خویش کشته شد. بنابر این کشتن عثمان دلائلی داشت که در این جا مجال سخن نیست. اما اینکه کشته شدن وی باعث روی کار امدن امویان گردد حرفی نسنجیده است زیرا عثمان کسی بود که امویان را بر مسانید قدرت رساند او بود که بنی امیه را بر گرده مردم سوار نمود. او بود که امارتهای بزرگ اسلامی را بین امویان تقسیم نمود. از اموال و دارایی بیت المال به انان بذل و بخشش نمود. «ولید بن عُقبِه» را والى «کوفه» ساخت که گروهى به شراب نوشیدن او گواهى دادند... و نیز «سعید بن عاص» را پس از «ولید» فرماندار «کوفه» ساخت. سیعد اعتقاد داشت که «عراق» باغ «قریش و بنى امیّه» است؛ که «مالک اشتر» در پاسخ وى گفت: «تو گمان مى کنى سرزمین عراق که خداوند آن را به وسیله شمشیر ما مسلمانان فتح نموده، مربوط به تو و اقوام توست!»
ابو موسی اشعری را از امارت بصره برداشت و عبد الله بن عامر بن کریز پسر دایی خود را که نوجوانی بود به حکومت آنجا گماشت و عمرو بن عاص را سالار جنگ مصر قرار داد و عبد الله بن ابی سرح را بر خراج مصر گماشت که او هم برادر رضاعی عثمان بود. سپس عمرو بن عاص را از سالاری جنگ عزل کرد و هر دو شغل را به عبد الله بن ابی سرح سپرد.(دینوری اخبار الطوال ترجمه ص 174)
عثمان کسی بود که حکم ابن ابی العاص را که مطرود و تبعید شده پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود به مدینه بازگرداند و مروان فرزند او را داماد خود نمود. همین مروان در اشوبهای علیه عثمان دست داشت. عثمان کسی بود که وقتی به حکومت رسید ابوسفیان به او توصیه نمود حکومت که به دست شما بنی امیه افتاد ان را بین خود مانند توپ پاسکاری کنید. در حقیقت عثمان به نیات پلید ابوسفیان جامه عمل پوشانید.
پس این که شما میگویید انقلاب علیه عثمان منجر به حکومت رسیدن بنی امیه شد خیر بلکه عثمان بنی امیه را به حکومت نزدیکتر نمود. و انها توسط معاویه بعد از شهادت حضرت علی و بعد از صلح با امام حسن رسما حکومت را به دست گرفتند.
نکته دیگر اینکه شهادت حضرت علی چه ارتباطی با کشته شدن عثمان داشت؟ قاتل حضرت علی کسی نیست جر ابن ملجم مرادی وی که از خوارج بود و انگیزه اش از شهادت حضرت علی انتقام خون عثمان نبود بلکه از ریشه و اساس مخالف حضرت علی شد و از خوارج گردید.

شروحیل;990357 نوشت:
در مورد عباسیان نیز احتمالا امام به این جمع بندی رسیده بودند که با سقوط عباسیان حکومتی بدتر از عباسیان جایگزین آن خواهد شد

ایا دلیلی بر این سخن دارید در ان زمان بدتر از عباسیان چه کسانی بودند؟
انها دستشان به خون دو امام قبل از امام رضا آغشته شده بود. انها انقدر قدرت داشتند که تا سه قرن پس از ان حکومت کنند و امام این را میدانست. همچنین در ان برهه از زمان حکومتی نبود که به نبرد با عباسیان برخیزد حتی قیامهایی که بر علیه انان شکل میگرفت از شیعیان بود که غالبا پس از مدتی به شکست میانجامید. و حکومتهای سنی که در ان دوره روی کار میامدند به خاطر عدم مخالفت با حدیث الائمة من بعدی اثناعشر قرشیا نتوانستند با حکومت بنی عباس درافتند و البته چون خود ان حکومتها سنی بودند با حکومت اصلی و مرکزی بنی عباس در تعامل و همکاری بودند. اگر چه امام از سقوط عباسیان استقبال میکرد اما در ان زمان امری غیر ممکن بود. پس اینکه امام رضا از مدینه به مرو هجرت کرد بالاجبار و بالاکراه بود اینکه امام ولایتعهدی را از مامون پذیرفت باز اجبار و اکراه و تهدید مامون را در برداشت زیرا مامون به امام گفت اگر ولایتعهدی را قبول نکنی جریان شورای شش نفره عمر بن خطاب به وجود میاید کنایه از اینکه جد شما حضرت علی در شورای شش نفره مجبور بود تمکین کند و مخالفتی نورزد زیرا منجر به شهادت وی میشد اکنون هم اگر شما ولایتعهدی را نپذیری کشته خواهی شد و امام ناچار ولایتعهدی را پذیرفت اما پس از کمتر از دوسال مامون دید به نقشه های شوم و اهداف خبیثانه خود دست نیافت و امام روز به روز محبوبتر و عزیزتر میشود با این که دخترش را به هوای جاسوسی به عقد امام در اورده بود و امام را کنترل مینمود اما شکست مامون در مناظرات علمی امام و نماز عید فطر امام و نماز باران اجر و قرب امام را بین مردم بیش از بیش نموده بود مامون راهی به جز قتل امام در پیش نداشت و لذا ان را عملی نمود.

ممسوس;990589 نوشت:

انقلاب و شورش بر علیه عثمان نتیجه عملکرد بد او بود با اینکه بارها حضرت علی او را نصیحت کرده بود و بارها او را به جبران مافات تشویق نموده بود اما او به توصیه های حضرت علی توجه نکرد لاجرم به دست مردم و مخالفین خویش کشته شد. بنابر این کشتن عثمان دلائلی داشت که در این جا مجال سخن نیست. اما اینکه کشته شدن وی باعث روی کار امدن امویان گردد حرفی نسنجیده است زیرا عثمان کسی بود که امویان را بر مسانید قدرت رساند او بود که بنی امیه را بر گرده مردم سوار نمود. او بود که امارتهای بزرگ اسلامی را بین امویان تقسیم نمود. از اموال و دارایی بیت المال به انان بذل و بخشش نمود. «ولید بن عُقبِه» را والى «کوفه» ساخت که گروهى به شراب نوشیدن او گواهى دادند... و نیز «سعید بن عاص» را پس از «ولید» فرماندار «کوفه» ساخت. سیعد اعتقاد داشت که «عراق» باغ «قریش و بنى امیّه» است؛ که «مالک اشتر» در پاسخ وى گفت: «تو گمان مى کنى سرزمین عراق که خداوند آن را به وسیله شمشیر ما مسلمانان فتح نموده، مربوط به تو و اقوام توست!»
ابو موسی اشعری را از امارت بصره برداشت و عبد الله بن عامر بن کریز پسر دایی خود را که نوجوانی بود به حکومت آنجا گماشت و عمرو بن عاص را سالار جنگ مصر قرار داد و عبد الله بن ابی سرح را بر خراج مصر گماشت که او هم برادر رضاعی عثمان بود. سپس عمرو بن عاص را از سالاری جنگ عزل کرد و هر دو شغل را به عبد الله بن ابی سرح سپرد.(دینوری اخبار الطوال ترجمه ص 174)
عثمان کسی بود که حکم ابن ابی العاص را که مطورد و تبعید شده پیامبر بود به مدینه بازگرداند و مروان فرزند او را داماد خود نمود. همین مروان در اشوبهای علیه عثمان دست داشت. عثمان کسی بود که وقتی به حکومت رسید ابوسفیان به او توصیه نمود حکومت که به دست شما بنی امیه افتاد ان را بین خود مانند توپ پاسکاری کنید. در حقیقت عثمان به نیات پلید ابوسفیان جامه عمل پوشانید.
پس این که شما میگویید انقلاب علیه عثمان منجر به حکومت رسیدن بنی امیه شد خیر بلکه عثمان بنی امیه را به حکومت نزدیکتر نمود. و انها توسط معاویه بعد از شهادت حضرت علی و بعد از صلح با امام حسن رسما حکومت را به دست گرفتند.
نکته دیگر اینکه شهادت حضرت علی چه ارتباطی با کشته شدن عثمان داشت؟ قاتل حضرت علی کسی نیست جر ابن ملجم مرادی وی که از خوارج بود و انگیزه اش از شهادت حضرت علی انتقام خون عثمان نبود بلکه از ریشه و اساس مخالف حضرت علی شد و از خورج گردید.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

امیر مومنان موافق انقلاب علیه عثمان و ترور او بود یا مخالف بود ؟؟؟

آیا اوضاع مسلمانان بعد از ترور عثمان بهتر شد یا بدتر ؟

آیا همین انقلاب سبب چند دستگی و کشتار هزاران مسلمان نشد ؟

آیا امام حسین علیه السلام علیه یزید قیام به سیف کرد در حالی که یاری نداشت؟ آیا این خلاف سیره ائمه نیست ؟

جنگ با یزید تحمیلی و دفاعی بود ، یا قیام به سیف ؟

آیا همین انقلاب ها نبود که در نهایت به حکومت رسیدن عباسیان را سبب شد ؟ و اوضاع را از قبل بدتر کرد؟

آیا امیر مومنان نمتوانست خودش علیه عثمان قیام به سیف کند؟

چرا فرزندانش را برای دفاع از عثمان فرستاد ؟؟؟

درست است که عثمان و یزید و امثالهم بر حق نبودند

اما انقلاب و آشوب نتیجه ای جز تباهی نخواهد داشت

قیام به سیف نیز در صورتی جایز است که پیروزی در نبرد حتمی باشد و امام آن عادل باشد !

شروحیل;990597 نوشت:
امیر مومنان موافق انقلاب علیه عثمان و ترور او بود یا مخالف بود ؟؟؟

با سلام و احترام

حضرت علی علیه السلام با کشتن عثمان موافق نبود

شروحیل;990597 نوشت:
آیا اوضاع مسلمانان بعد از ترور عثمان بهتر شد یا بدتر ؟

اوصاع مسلمین با کشته شدن عثمان به وخامت گرایید زیرا جنگ جمل و صفین در راستای انتقام خون عثمان به راه افتاد که حضرت علی علیه السلام هیچ نقشی در قتل عثمان نداشت.

شروحیل;990597 نوشت:
آیا همین انقلاب سبب چند دستگی و کشتار هزاران مسلمان نشد ؟

عثمان خود مسبب تحریک مردم بود بارها حضرت علی او را نصیحت و موعظه کرد اما ثمری نداشت لذا باعث شد مردم علیه او شورش کنند. بهتر است نام ان شورش گذاشته شود نه انقلاب

برای روشن شدن این مباحث باید مقدمتا به مطالبی اشاره شود تا موضوع قیام امام حسین علیه السلام و سیره سیاسی نظامی اهل بیت در مواجهه با اوضاع و زمانه مشخص گردد

شروحیل;990597 نوشت:
آیا امام حسین علیه السلام علیه یزید قیام به سیف کرد در حالی که یاری نداشت؟ آیا این خلاف سیره ائمه نیست ؟

جنگ با یزید تحمیلی و دفاعی بود ، یا قیام به سیف ؟

از آنجا كه قيام امام حسين (عليه السّلام) قيام منحصر به فرد و استثنايی است و در تاريخ نظير ندارد ميتوان گفت كه نوع قيامش هم بی ‎نظير است.
ماهيت قيام امام حسين (عليه السّلام) سه عامل بود، بيعت نكردن با يزيد، دعوت مردم كوفه از او، امر به معروف و نهی از منكر و اصلاح امت و جامعه.
عامل اول جنبه دفاعي، عامل دوم جنبه تعاون و همكاری و عامل سوم جنبه تهاجمی داشته است. (1)
1.دفاعی، يعنی دفاع از ارزشهای اسلامي و روی همين هدف حاضر به بيعت با يزيد (لعنت الله علیه) نشد چرا كه بيعت با او مهر تأييد بود بر فسادها و بيی بند و باری ‎های يزيد (لعنت الله علیه)؛ آنهايی كه با امام جنگيدند همه آنها كافرند و جهاد امام با كفار بود.
2. تعاون، يعنی وقتی مردم كوفه از او دعوت كردند حضرت برای همكاری با آنها قبول فرمود كه امامت آنها را بر عهده گيرد.
3. تهاجمی، یعنی اعتراض به حكومت فاسد وقت، وضع موجود بر اساس وظيفه الهي امامت كه اين عامل از دو عامل ديگر مهمتر بود چون قبل از اينكه نامه‎ای از طرف مردم كوفه دريافت كند حضرت فلسفه قيام خود را اينگونه بيان مي‎فرمايد: «اني ما خرجت اشراً ‌و لا بطراً... انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر» (2) من برای طلب جاه و مقام از مدينه خارج نشدم بلكه برای اصلاح امت جدم خارج شدم ميخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و از تماميت دين اسلام دفاع نمايم پس جا دارد يك قسم ديگر به جهاد بيفزاييم ـ هر چند اصطلاح معروفی نيست ـ و آن «دفاع از ارزش‎های اسلامی است» كه به مراتب از دفاع از مال و جان و ناموس بالاتر است چرا كه ارزشهای اسلامی است كه به مال و جان و.... ارزش و تقدس ميدهد.

[=&quot]اما ایا امام یاری نداشت و نباید با یزید میچنگید و یا تقیه میکرد یا صلح میکرد؟ [=&quot]یکی از اموزه های دینی و اعتقادی شیعه این است که امام در برابر ظلم و ستم مخالفین وظیفه ای دارد که اگر یار وفادار به همراه داشت باید بر علیه ظلم قیام کند و الا باید رهبری و هدایت مردم و دین را به شکل دیگری در قالب سپر تقیه باتربیت شاگردان تاسیس سازمان وکالت نقل احادیث و تفسیر ایات رسیدگی به فقرا و تهیدستان و موارد دیگر اقدام نماید. حضرت علی علیه اسلام در نهج البلاغه میفرماید:
[=&quot]«لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على كِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم لألقَیتُ حَبلَها على غارِبها و لسقیتُ آخرها بكأس اوّلها و لألفیتُم دنیاكم هذه أزهَدَ عندى من عَفطَةِ عَنْز»(3)
[=&quot]اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمى‏شد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود كه بر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حكومت را بر كوهان آن مى‏انداختم و با همان ظرفى كه درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اكنون هم آب مى‏دادم و خود به خوبى درك مى‏كردید كه این دنیاى شما با مال و مقام و حكومتش نزد من بى اعتبارتر از آبى است كه به هنگام عطسه كردن از بینى بزغاله بیرون مى‏آید.

آن حضرت در خطبه 214 نیز مى‏فرماید: خداوند بر گردن هر یك از من و شما حقى متقابل قرار داده و چنین نیست كه تنها حاكم حق امر و نهى داشته باشد و از مقام و موقعیّت خود لذّت ببرد و فرمان بدهد. بنابر این طبق این حدیث شریف امام اگر یار و یاور داشت باید بر علیه ظلم قیام کند همانطور که وقتی راوی از امام صادق پرسید چرا شما قام نمیکنید حضرت فرمود اگر به تعداد ان گوسفندان که در حال چریدن هستند یار داشتم قیام مینمودم راوی میگوید رفتم انها را شمردم دیدم 17 راس بودند. لذا این امر مسلم است که با وجود یاور باید بر ظلم قیام کرد حضرت علی هم در مدینه فرمود هر کس بخواهد مرا یاری کند فردا در فلان موضع با سر تراشیده حاضر شود که فقط چهار نفر امدند. در مورد امام حسین هم به همین صورت است ان حضرت یارانی برای قیام و تشکیل حکومت و زنده کردن دین پیامبر و امر به معروف و نهی از منکر داشتند لذادست به قیام بر علیه یزید زد این امر توام شد با دعوت کوفیان که امام دعوت انان را اجابت نمود و پس از اعزام مسلم بن عقیل و بیعت هجده هزار نفر با او و ارسال نامه مسلم به امام جهت حرکت به سوی کوفه در همین راستا بود.

[=&quot]اما سیره اهل بیت در این مواقع چیست؟ وظیفه پیامبر و اهل بیت این است که دین را یاری کنند اسلام را از خطر برهانند عمل به قران را در جامعه نهادینه کنند و اموزه های اسلامی را به مردم به طور صحیح القا کنند. اکنون در رسیدن به این هدف و وظیفه اهل بیت چه نقشی ایفا کردند چه روش و سیره ای را در پیش گرفتند. [=&quot]پر واضح است که روشهای متفاتی در این بین وجود داشته است اعم از جنگ صلح تقیه. در همه جا نمیشود جنگ را یا صلح را یا تقیه را به کار برد باید زمینه و موقعیت خاص زمان و مکان ان دوره و برهه را در نظر گرفت و طبق ان عمل کرد حال عملکرد اگر جنگ یا صلح یا تقیه باشد هر کدام که به موقعیت خاص همخوانی داشته باشد پیامبر در شرایط خاص و حساس بین مسلمین و کفار قریش تن به صلح حدیبیه داد این روش بهترین روش و سیره پیامبر در جنگ با کفار بود انجا جای جنگ یا تقیه نبود. همینطور امام حسن در جریان معاویه باید صلح را میپذیرفت به این معنی که بقای دین و اسلام و قران و تشیع به صلح امام بستگی داشت.

در مورد امام حسین هم همینگونه بود امام یا باید بیعت میکرد و حکومت یزید را رسما امضا کرده و فسق و فجور او را تایید میکرد یا باید با یید نبرد کند راه سومی وجود نداشت نه سازش نه تقیه نه فرار از دست جکومت یزید راهی برای امام متصور نیود امام اگر به هر کدام از بلاد اسلامی میرفت از شر یزیدیان در امان نبود چون انها به دنبال بیعت گرفتن از امام حسین بودند.
تقیه هم که اینجا معنا نداشت حاضر به تسلیم و سازش هم که نبود پس فقط یک راه باقی میماند دفاع از جان و مال و ناموس دین و عزت و شرف چون حکومت اموی دنبال کشتن امام بود تشکیل حکومت چون کوفیان از او دعوت کرده بودند که رهبری انها را به عهده بگیرد سوم قیام بر علیه ظلم و استبداد و زنده کردن امر به معروف و نهی از منکر . بنابر این سیره اهل بیت در مواجهه با اوضاع سیاسی فرهنگی دینی جامعه متفاوت است گاهی صلح گاهی قیام و گاهی تقیه از این سه راه دین را تقویت میکنند.
پی نوشتها:
1. مرتضي مطهري، حماسة حسيني، انتشارات صدرا، چاپ 26، 1377 شمسی، جلد2، صفحه 278.2.
2. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بيروت 1404 قمری، جلد 44، صفحه 329، باب 37.
3. نهج البلاغه خطبه 3

شروحیل;990597 نوشت:
آیا همین انقلاب ها نبود که در نهایت به حکومت رسیدن عباسیان را سبب شد ؟ و اوضاع را از قبل بدتر کرد؟

به حکومت رسیدن عباسیان چه ربطی به قیامهای گذشته دارد؟قیامهای قبل بر علیه حکومت بنی امیه بود مانند قیام امام حسین، توابین، قیام زید، قیام یحیی، قیام عبدالله بن معاویه. به نظر شما اگر این قیامها نبود بنی عباس به حکومت نمیرسید؟ اگر اینطور باشد که بر علیه ظلم نباید هیچ قیامی شکل بگیرد. حتی خود بنی عباس در قیام بر علیه امویان پا به پای علویان شرکت داشتند. عوامل مختلفی به وجود امد که باعث سقوط بنی امیه گردید و بنی عباس که بر علیه بنی امیه اقدامات نظامی انجام داد با شعار الرضا من ال محمد خود را جانشین پیامبر و اهل بیت معرفی کردند و مردم به خیال اینکه انها میخواهند حکومت را به اهل بیت پیامبر و فرزندان حضرت علی واگذار شدنددر قیامها بنی عباس را همراهی کردند غافل از اینکه در پس پرده انان حکومت را برای خود میخواستند.

شروحیل;990597 نوشت:
آیا امیر مومنان نمتوانست خودش علیه عثمان قیام به سیف کند؟

چرا فرزندانش را برای دفاع از عثمان فرستاد ؟؟؟

درست است که عثمان و یزید و امثالهم بر حق نبودند

اما انقلاب و آشوب نتیجه ای جز تباهی نخواهد داشت

یعنی باید خلیفه کشی در جامعه باب شود؟ اینکه فرزندانش را فرستاد چون نمیخواست هرج و مرج و اشوب و خلیفه کشی در جامعه رواج یابد. هر اشوب و انقلابی را قیام بر حق نمیخوانند. حرکت امام حسین قیام بود و کشتن عثمان اشوب از جانب مردم این دو جریان هیچ ربطی به هم ندارند. و نباید انها را یکی دانست.

شروحیل;990597 نوشت:
قیام به سیف نیز در صورتی جایز است که پیروزی در نبرد حتمی باشد و امام آن عادل باشد !

چون شرایط برای قیام امام حسین فراهم بود امام اقدام به ان کرد و در حقیقت شهادت امام و اسارت اهل بیت ایشان پیروزی بزرگی را برای اهل بیت رقم زد و پرده از چهره اسلام اموی برداشت.
از نظر فقهی برخی از علما جنگ ابتدایی در عصر غیبت امام را با توجه به مبانی عقلی با اجازه عالم جامع الشرایط جایز میدانند. مرحوم خویی البیان فی تفسیرالقران ج 1 ص 364

پرسش:

چرا امام رضا (علیه السلام) پیشنهاد مأمون برای رفتن به "خراسان" را پذیرفت ؟ مگر امام نمی دانست اینکار باعث تقویت حکومت عباسی خواهد شد ؟ مگر از حیله و نقشه ی مأمون آگاه نبود ؟

پاسخ:

هجرت امام رضا(علیه السلام) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که در سال 200 هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد. مسیر هجرت امام از "مدینه" به "مرو" چنین است: مدینه، نباج، بصره‏، اهواز، اربق (اربک)، ارجان (بهبهان)، ابرکوه (ابرقوه)، ده شیر (فراشاه)، یزد، قدمگاه خرانق (مشهدک)، رباط پشت‏، بادام ‏نیشابور، قدمگاه نیشابور، ده سرخ‏، طوس‏، سرخس‏ و مرو. (1)
امام برای وداع با بارگاه جدش رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) وارد "مسجد النبی" شد و چندین بار از کنار مرقد بلند می شد و بیرون می رفت و دوباره بر می گشت و خود را بر روی قبر می افکند و هربار صدای مبارکشان به گریه و افغان بلند بود و از مفارقت آن روضة مقدسه بی تابی می نمود.(2) "سجستانی" می گوید: چون حضرت از مرقد جدش جدا شد به خدمتشان رفتم و سلام کردم و برای چنین عزیمت و آن مسئولیت تبریک و تهنیت گفتم، فرمود: چه جای مبارک باد گفتن است؟ از جوار جدم خارج می شوم و در غربت رحلت خواهم نمود و در کنار قبر "هارون" دفن می شوم. همچنین حضرت دست فرزندش امام جواد (علیه السلام) را گرفت و به مسجد برد و کنار قبر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) ودایع امامت را به او سپرد و ایشان را از ماجراهای اینده مطلع کرد و سپس آماده عزیمت گشت. (3)
در برخی منابع آمده است؛ امام در "مدینه" خانواده را گرد خویش جمع کرد و دستور داد بر او سوگواری کنند تا صدای گریستن آنان را بشنود. (4) سپس بین آنان دوازده هزار دینار تقسیم فرمود و متذکر گردید که دیگر به سویتان بر نمی گردم و افزود: پس از من فرزندم امام جواد (علیه السلام) جانشین من است او را به مسجد النبی برده و به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) چسبانده و از نبی اکرم حفظ او را از گزند حوادث خواست و تمام وکیلان خود را به شنیدن و اطاعت فرمانش فراخواند تا او را مخالفت نکنند و بدانها تفهیم کرد که با رحلت من، او امامتان خواهد بود. (5)
نکته دیگر اینکه "مأمون" امام را مجبور ساخت تا ولایتعهدی را بپذیرد در غیر این صورت امام را به قتل میرساند. (6) در این امر اسراری وجود دارد: الف- امر الهی که امام در اوج عبودیت بدان پای بند بود. ب- پذیرش ولایتعهدی برای ایشان آثار سودمندی داشته که به اهل آن خیر می رساند و راه عذر و بهانه را قطع می کند. نتایج مورد نظر عبارتند از:1-آزاد شدن علویها از فشارهای سخت. بسیاری از آنها در این راه جان خود ا از دست دادند. اما قبول ولایت عهدی توسط امام باعث شد که آزار متوقف شود.
پس شیعیان و دوست داران اهل بیت (علیهم السلام) در سایه ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) سایه امنی یافتند. 2- امام در این دوره اقدام به انتشار معارف حقیقی الهی نمود و توانست ثابت کند که امر خلافت پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) فقط باید در دست اهل بیت (علیهم السلام) باشد. همچنین سنتهای محمدی مثل اقامه نماز روز عید (7) و نماز باران،(8) را احیاء کرد که شرح آن در کتب تاریخی و احادیث آمده است.3- علماء شیعه از طریق اتصال به اهل بیت توانستند به علوم بی شماری دست یابند. تکالیف شرعی و احکام دینی خود را آزادانه بشناسند و با بهره گیری از گنجینه های نهفته امام، آثار ارزشمندی به جا بگذارد.
زمانی که "مأمون" مکر و حیله خود را نقش بر آب دید به فکر قتل امام افتاد.

پی نوشتها :

1. عطاردی، مسند امام رضا، آستان قدس، 1406ق، مشهد، ص 40
2 .
عماد طبری، مناقب الطاهرین، چاپ و انتشارات، 1379ش، تهران، ج 2 ص 779
3. عماد
طبری، مناقب الطاهرین، چاپ و انتشارات، 1379ش، تهران، ج 2 ص 779
4
. قرشی، حیات امام الرضا، سعید بن جبیر، 1380، قم، ج 2 ص 286
5
. عماد طبری، مناقب الطاهرین، چاپ و انتشارات، 1379ش، تهران، ج 2 ص 779
6
. محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف 1403ق، بیروت، ج 2 ص 18
7
. مسعودی، اثبات الوصیه، انصاریان، 1426ق، قم، ص 212
8
. ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، انصاریان، 1426 ق، قم، ص 467


موضوع قفل شده است