جمع بندی راه حل مسأله اذهان دیگر در فلسفه اسلامی چیست؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه حل مسأله اذهان دیگر در فلسفه اسلامی چیست؟

با سلام و احترام
میخواستم بپرسم که مسئله اذهان دیگر که در معرف شناسی مطرح هست در فلسفه اسلامی چه راه حلی داره؟
سپاس فراوان@};-@};-@};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

جوجه اردک زشت;989133 نوشت:
با سلام و احترام
میخواستم بپرسم که مسئله اذهان دیگر که در معرف شناسی مطرح هست در فلسفه اسلامی چه راه حلی داره؟
سپاس فراوان@};-@};-@};-

با سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.

تا جایی که بنده مطالعه کرده ام، در فلسفه اسلامی، مساله اذهان دیگر به صورت مستقل مطرح نشده است و صرفا برخی از محققان کوشیده اند تا آن را حل نمایند.

نه فقط مساله اذهان دیگر، بلکه مساله اجسام خارجی نیز در آثار فلاسفه مسلمان، تفصیلا مورد بررسی قرار نگرفته است. مثلا ابن سینا و صدرالمتالهین، به این مطلب اشاره می کنند که احساس واقعیت خارجی را اثبات نمی کند و این عقل است که واقعیت خارجی را اثبات می کند؛ اما این مطلب که عقل چگونه چنین چیزی را اثبات می کند را توضیح نداده اند و به اجمال از آن عبور کرده اند. البته گاهی ادله الهیاتی برای اثبات اجسام ارائه کرده اند، اما چندان رضایت بخش نیست.

اما فلاسفه مسلمان معاصر، با ملاحظه مساله اجسام خارجی و یا اذهان دیگر، راهکارهایی را ارائه داده اند که در واقع، شرح و تفصیل سخن فلاسفه قدیمی تر است. فلاسفه معاصر با تاکید بر این که عقل واقعیت را احراز می کند، از اصل علیت و سنخیت استفاده می کنند تا واقعیت خارجی (اجسام یا اذهان) را اثبات نمایند.

مثلا در توضیح و توجیه علم به اذهان دیگر می توان گفت علم ما به وجود اذهان دیگر، از طریق استدلالی ارتکازی به دست می‌آید و به اصطلاح معرفت‌شناسی اسلامی، علم به وجود اذهان دیگر، از «فطریات» ما محسوب می‌شوند، یعنی از طریق استدلال است، ولی این استدلال به نحوی ناخودآگاه در ذهن ما انجام می‌گیرد. شاید بتوان این استدلال را از طریق رفتارهایی که از سایر انسان‌ها سر می‌زند، صورت‌بندی نمود، یعنی ما به طور حسی، تنها با ابدان مادی سایر انسان‌ها مواجه می‌شویم، ولی رفتارهایی از ایشان می‌بینیم که نمی‌تواند ناشی از بدن مادی آنها باشد، از این رو، از طریق برهان اِنّی (یعنی پی بردن از معلول به علت) کشف می‌کنیم که در سایر انسان‌ها نیز امر دیگری غیر از بدن مادی وجود دارد که این آثار مستند به آن هستند، همان طور که این رفتارها در خود ما منبعث از آن بعد غیر مادی است.

قول سدید;989235 نوشت:
ا سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.

تا جایی که بنده مطالعه کرده ام، در فلسفه اسلامی، مساله اذهان دیگر به صورت مستقل مطرح نشده است و صرفا برخی از محققان کوشیده اند تا آن را حل نمایند.

نه فقط مساله اذهان دیگر، بلکه مساله اجسام خارجی نیز در آثار فلاسفه مسلمان، تفصیلا مورد بررسی قرار نگرفته است. مثلا ابن سینا و صدرالمتالهین، به این مطلب اشاره می کنند که احساس واقعیت خارجی را اثبات نمی کند و این عقل است که واقعیت خارجی را اثبات می کند؛ اما این مطلب که عقل چگونه چنین چیزی را اثبات می کند را توضیح نداده اند و به اجمال از آن عبور کرده اند. البته گاهی ادله الهیاتی برای اثبات اجسام ارائه کرده اند، اما چندان رضایت بخش نیست.

اما فلاسفه مسلمان معاصر، با ملاحظه مساله اجسام خارجی و یا اذهان دیگر، راهکارهایی را ارائه داده اند که در واقع، شرح و تفصیل سخن فلاسفه قدیمی تر است. فلاسفه معاصر با تاکید بر این که عقل واقعیت را احراز می کند، از اصل علیت و سنخیت استفاده می کنند تا واقعیت خارجی (اجسام یا اذهان) را اثبات نمایند.

مثلا در توضیح و توجیه علم به اذهان دیگر می توان گفت علم ما به وجود اذهان دیگر، از طریق استدلالی ارتکازی به دست می‌آید و به اصطلاح معرفت‌شناسی اسلامی، علم به وجود اذهان دیگر، از «فطریات» ما محسوب می‌شوند، یعنی از طریق استدلال است، ولی این استدلال به نحوی ناخودآگاه در ذهن ما انجام می‌گیرد. شاید بتوان این استدلال را از طریق رفتارهایی که از سایر انسان‌ها سر می‌زند، صورت‌بندی نمود، یعنی ما به طور حسی، تنها با ابدان مادی سایر انسان‌ها مواجه می‌شویم، ولی رفتارهایی از ایشان می‌بینیم که نمی‌تواند ناشی از بدن مادی آنها باشد، از این رو، از طریق برهان اِنّی (یعنی پی بردن از معلول به علت) کشف می‌کنیم که در سایر انسان‌ها نیز امر دیگری غیر از بدن مادی وجود دارد که این آثار مستند به آن هستند، همان طور که این رفتارها در خود ما منبعث از آن بعد غیر مادی است.


با سلام مجدد
اینکه فرمودید به صورت جداگانه پرداخته نشده به عقیده من یک ضعف محسوب میشه چون هم مسئله جهان خارج از ذهن و هم مسئله اذهان دیگر بسیار جدی و عمیق هستند
بر فرض فلاسفه اسلامی به این موضوعات نپرداخته باشند
قرآن و اهل بیت که باید حتما اشاره ای کرده باشند
در کل بنده پاسخ قانع کننده ای تا بحال برای این دو سوال پیدا نکردم حتی فکر می کنم چند سال پیش مسئله جهان خارج از ذهن رو سوال کردم در همین سایت خیلی هم بحث مفصل بود و طول کشید
آخر هم پاسخ قانع کننده ای نگرفتم و تاپیک بسته شد

جوجه اردک زشت;989766 نوشت:
اینکه فرمودید به صورت جداگانه پرداخته نشده به عقیده من یک ضعف محسوب میشه چون هم مسئله جهان خارج از ذهن و هم مسئله اذهان دیگر بسیار جدی و عمیق هستند

سلام و عرض ادب

مساله اذهان دیگر به صورت جداگانه مورد بررسی قرار نگرفته است. اما مساله اجسام خارجی مورد بحث قرار گرفته است و ادله ای برایش ذکر شده است.

به هر حال، فلسفه اسلامی نیز معرفت بشری است و به همین جهت، در طول زمان تغییر می کند. در واقع، فلسفه اسلامی تلاش فلسفی مسلمانان است و هر مسلمانی انسان است و هر انسانی نیز معرفتش در معرض تغییر و ضعف و نقص است.

اما همانطور که عرض کردم در فلسفه اسلامی، مطالبی وجود داشت که زمینه ساز شد برای پاسخگویی بهتر فلاسفه مسلمان معاصر به این مسائل.

اگر بخواهم این دو راهکار را عرض کنم، از این قرار است: راهکار استنتاج علّی و راهکار شهود عمومی.

راهکار استنتاج علّی از این قرار است که با استفاده از اصل علیت و سنخیت وجود جهان خارجی و اذهان دیگر را اثبات می کنند. البته این مطلب به معنای آن نیست که به کُنه واقعیت خارجی و اذهان دیگران می رسند. این راهکار متاثر از عبارات ملاصدرا است. استاد معلمی و استاد حسین زاده این دیدگاه را در کتاب پیشینه و پیرنگ معرفت شناسی اسلامی (معلمی)، و پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی (حسین زاده) تقریر کرده اند.

اما راهکار شهود عمومی نیز از این قرار است که ما به واقعیت محسوس خارجی علم حضوری داریم یعنی بعد از مقابله با شئ خارجی و ارتباط حسی با آن، روح ما در مرتبه آن اندام و قوای حسی حاضر شده و واقعیت خارجی را بی واسطه مفاهیم درک می کند. (البته این راهکار در مورد اذهان دیگر اجرا نمی شود.) این راهکار متاثر از عبارات سهروردی است. استاد یزدان پناه این راهکار را در کتاب حکمت اشراق با صورتبندی جدید مطرح می سازند و از آن دفاع می کنند.

جوجه اردک زشت;989766 نوشت:
قرآن و اهل بیت که باید حتما اشاره ای کرده باشند

اعتقاد شخصی بنده از این قرار است که قرآن کتاب هدایت است و لازم نیست تمامی معارف فلسفی و علمی را پوشش بدهد: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»

به همین جهت، حتی برای اثبات وجود خدا نیز انواع ادله فلسفی در قرآن ذکر نشده است.

این مطلب به معنای نقص قرآن نیست. برای تقریب به ذهن، می توان به کتب زیست شناسی اشاره کرد که اساسا به معارف فلسفی یا روانشناسانه نمی پردازند اما با این حال، این مطلب به معنای نقص آن کتب نیست چرا که اساسا رسالت اصلی آن کتب، بیان حقایق زیستی است نه روانی و فلسفی.

جوجه اردک زشت;989766 نوشت:
در کل بنده پاسخ قانع کننده ای تا بحال برای این دو سوال پیدا نکردم حتی فکر می کنم چند سال پیش مسئله جهان خارج از ذهن رو سوال کردم در همین سایت خیلی هم بحث مفصل بود و طول کشید
آخر هم پاسخ قانع کننده ای نگرفتم و تاپیک بسته شد

برخی از مسائل فلسفی، حقیقتا از معضلات فلسفی (Problem) هستند که پاسخ به آنها بسی دشوار و پیچیده است و محل اختلاف نظر است؛ از جمله اعتقاد به جهان خارجی، اختیار آدمی و علم الهی، و یا اختیار و علیت، و غیره. معضل بودن به معنای لاینحل بودن نیست بلکه صرفا نشانگر این امر است که پاسخ به آن -برخلاف سایر مسائل- آسان و در دسترس نیست و نیازمند تلاش و صبوری بیشتر است.

پیشنهاد می کنم برای پیگیری بحث به منابع مذکور در پستهای سابق مراجعه بفرمایید چرا که آخرین دستاورد فلسفی فلاسفه مسلمان در آنجا بازتاب یافته است.

قول سدید;989887 نوشت:
برخی از مسائل فلسفی، حقیقتا از معضلات فلسفی (Problem) هستند که پاسخ به آنها بسی دشوار و پیچیده است و محل اختلاف نظر است؛ از جمله اعتقاد به جهان خارجی، اختیار آدمی و علم الهی، و یا اختیار و علیت، و غیره. معضل بودن به معنای لاینحل بودن نیست بلکه صرفا نشانگر این امر است که پاسخ به آن -برخلاف سایر مسائل- آسان و در دسترس نیست و نیازمند تلاش و صبوری بیشتر است.

پیشنهاد می کنم برای پیگیری بحث به منابع مذکور در پستهای سابق مراجعه بفرمایید چرا که آخرین دستاورد فلسفی فلاسفه مسلمان در آنجا بازتاب یافته است.


سلام مجدد
خیلی ممنون از لطفتون
قول سدید;989885 نوشت:
سلام و عرض ادب

مساله اذهان دیگر به صورت جداگانه مورد بررسی قرار نگرفته است. اما مساله اجسام خارجی مورد بحث قرار گرفته است و ادله ای برایش ذکر شده است.

به هر حال، فلسفه اسلامی نیز معرفت بشری است و به همین جهت، در طول زمان تغییر می کند. در واقع، فلسفه اسلامی تلاش فلسفی مسلمانان است و هر مسلمانی انسان است و هر انسانی نیز معرفتش در معرض تغییر و ضعف و نقص است.

اما همانطور که عرض کردم در فلسفه اسلامی، مطالبی وجود داشت که زمینه ساز شد برای پاسخگویی بهتر فلاسفه مسلمان معاصر به این مسائل.

اگر بخواهم این دو راهکار را عرض کنم، از این قرار است: راهکار استنتاج علّی و راهکار شهود عمومی.

راهکار استنتاج علّی از این قرار است که با استفاده از اصل علیت و سنخیت وجود جهان خارجی و اذهان دیگر را اثبات می کنند. البته این مطلب به معنای آن نیست که به کُنه واقعیت خارجی و اذهان دیگران می رسند. این راهکار متاثر از عبارات ملاصدرا است. استاد معلمی و استاد حسین زاده این دیدگاه را در کتاب پیشینه و پیرنگ معرفت شناسی اسلامی (معلمی)، و پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی (حسین زاده) تقریر کرده اند.

اما راهکار شهود عمومی نیز از این قرار است که ما به واقعیت محسوس خارجی علم حضوری داریم یعنی بعد از مقابله با شئ خارجی و ارتباط حسی با آن، روح ما در مرتبه آن اندام و قوای حسی حاضر شده و واقعیت خارجی را بی واسطه مفاهیم درک می کند. (البته این راهکار در مورد اذهان دیگر اجرا نمی شود.) این راهکار متاثر از عبارات سهروردی است. استاد یزدان پناه این راهکار را در کتاب حکمت اشراق با صورتبندی جدید مطرح می سازند و از آن دفاع می کنند.


خیلی ممنون از لطفتون
البته بنده فکر می کنم برای مسائل دشوار فلسفی چه در قرآن چه در احادیث باید حرف قابل اعتنایی باشد
بالاخره هدایت فکری یکی از مصادیق هدایت بشر هست یعنی نمیشود یک شبهه فکری دشوار برای بشر پیش بیاد
و خداوند برای حل اون راهکاری به بشر نده مثل همین دو موضوع که فرمودید که در واقع مسائلی فلسفی در معرفت شناسی هستن که عدم حلشون مشکلات زیادی برای فرد ایجاد میکنه
توقع از فلسفه اسلامی نیست از اون جهت که این فلسفه برای مسلمان هاست یعنی مثل بقیه جهان مسلمان ها هم درگیر مسائل فکری بنیادین شدن و روش فکر کردن
ولی قرآن و اهل بیت بحثشون جداست
البته این بحث رو نمیخوام ادامه بدم که ربطی به تاپیک نداره(در تاپیک دیگری خدمت یکی از اساتید عرض کردم مشکلات جدی با قرآن دارم مثل همینکه به جای پاسخ مسائل مهم بشری یک سری داستان تعریف کرده که خیلی کمکی نمیکنه و مشکل گشا نیست یا نظم ساختاری نداره و... منتهی فعلا بنده در بسیاری از مسائل معرفت شناسی و هستی شناسی موندم و فکر میکنم تا اون ها رو حل نکنم سوال در مورد قرآن و ... منطقی باشه
باز هم ممنون از پاسختون بنده دیگه عرضی ندارم@};-@};-@};-

جوجه اردک زشت;989766 نوشت:
با سلام مجدد
اینکه فرمودید به صورت جداگانه پرداخته نشده به عقیده من یک ضعف محسوب میشه چون هم مسئله جهان خارج از ذهن و هم مسئله اذهان دیگر بسیار جدی و عمیق هستند
بر فرض فلاسفه اسلامی به این موضوعات نپرداخته باشند
قرآن و اهل بیت که باید حتما اشاره ای کرده باشند
در کل بنده پاسخ قانع کننده ای تا بحال برای این دو سوال پیدا نکردم حتی فکر می کنم چند سال پیش مسئله جهان خارج از ذهن رو سوال کردم در همین سایت خیلی هم بحث مفصل بود و طول کشید
آخر هم پاسخ قانع کننده ای نگرفتم و تاپیک بسته شد

این مسئله از نظر ذهن شما مهم جدی وعمیق است. آیا دلیلی وجود دارد که از نظر سایر اذهان هم باید مهم جدی و عمیق باشد؟

قول سدید;989886 نوشت:

اعتقاد شخصی بنده از این قرار است که قرآن کتاب هدایت است و لازم نیست تمامی معارف فلسفی و علمی را پوشش بدهد: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»

به همین جهت، حتی برای اثبات وجود خدا نیز انواع ادله فلسفی در قرآن ذکر نشده است.


این استدلال رو که ارتباطی هم با موضوع تایپک ندارد تابحال نشنیده بودم. فلسفه کامل کننده قرآن برای اثبات وجود خدا هست. الان باید ممنون فلسفه بود که خدا رو از طریقی غیر از طریق قرآن ثابت کرده؟! یا اینکه باید بگیم لعنت بر فلسفه و فلاسفه که طریقی غیر از قرآن رو در پیش گرفتن؟ البته این دو دیدگاه متفاوت میتونه با مبحث اذهان دیگر مرتبط باشه!

جوجه اردک زشت;990731 نوشت:
سلام مجدد
خیلی ممنون از لطفتون

خیلی ممنون از لطفتون
البته بنده فکر می کنم برای مسائل دشوار فلسفی چه در قرآن چه در احادیث باید حرف قابل اعتنایی باشد
بالاخره هدایت فکری یکی از مصادیق هدایت بشر هست یعنی نمیشود یک شبهه فکری دشوار برای بشر پیش بیاد
و خداوند برای حل اون راهکاری به بشر نده مثل همین دو موضوع که فرمودید که در واقع مسائلی فلسفی در معرفت شناسی هستن که عدم حلشون مشکلات زیادی برای فرد ایجاد میکنه
توقع از فلسفه اسلامی نیست از اون جهت که این فلسفه برای مسلمان هاست یعنی مثل بقیه جهان مسلمان ها هم درگیر مسائل فکری بنیادین شدن و روش فکر کردن
ولی قرآن و اهل بیت بحثشون جداست
البته این بحث رو نمیخوام ادامه بدم که ربطی به تاپیک نداره(در تاپیک دیگری خدمت یکی از اساتید عرض کردم مشکلات جدی با قرآن دارم مثل همینکه به جای پاسخ مسائل مهم بشری یک سری داستان تعریف کرده که خیلی کمکی نمیکنه و مشکل گشا نیست یا نظم ساختاری نداره و... منتهی فعلا بنده در بسیاری از مسائل معرفت شناسی و هستی شناسی موندم و فکر میکنم تا اون ها رو حل نکنم سوال در مورد قرآن و ... منطقی باشه
باز هم ممنون از پاسختون بنده دیگه عرضی ندارم@};-@};-@};-

سلام و عرض ادب

حقیقتا تبیین فلسفی اعتقاد به اذهان دیگر، از مسائل فلسفی است و ذهن عموم مردم کمتر درگیرش می شود. همچنین تبیین عقلانی اعتقاد به جهان خارج. اساسا عموم مردم نسبت به این اعتقادات تردید ندارند تا به استدلال و تبیین فلسفی نیازمند بشوند

بنده در این باب، در روایات جستجو نکردم. بهتر است در این زمینه از محققان علوم حدیثی سوال بپرسید که آیا روایتی در این زمینه داریم یا نه.

اما همانطور که بیان فرمودید، بهتر است مباحث مربوط به قرآن را در تایپیک دیگری دنبال نمود.

موفق و پیروز باشید@};-

Shkh;990742 نوشت:
این استدلال رو که ارتباطی هم با موضوع تایپک ندارد تابحال نشنیده بودم. فلسفه کامل کننده قرآن برای اثبات وجود خدا هست. الان باید ممنون فلسفه بود که خدا رو از طریقی غیر از طریق قرآن ثابت کرده؟! یا اینکه باید بگیم لعنت بر فلسفه و فلاسفه که طریقی غیر از قرآن رو در پیش گرفتن؟ البته این دو دیدگاه متفاوت میتونه با مبحث اذهان دیگر مرتبط باشه!

سلام و عرض ادب

اساسا قرآن نقصی ندارد تا فلسفه کامل کننده اش باشد چرا که هر کتابی را باید متناسب با هدفی که دارد سنجید.

هدف قرآن هدایت است: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»؛ اما هدف فلسفه ایصال عقلانی خودبنیاد به واقعیت آنچنان که هست.

آری، گاهی مباحث فلسفه و قرآن با هم تداخل می یابند اما حیثیت مطرح شدنشان متفاوت است؛ یکی از جهت هدایت و پیامی که دارد، مورد نظر است و دیگری از جهت دیگر.

در این راستا، نمی توان از کتاب زیست شناسی انتظار داشت که در باب علوم ریاضی سخن بگوید. در واقع، کتاب زیست شناسی از این جهت که فاقد مباحث ریاضی است، نقصی ندارد تا علوم ریاضی تکمیلش کنند. این دو کتاب، دو هدف مجزا دارند و کمال و نقص آنها را باید متناسب با آن اهداف در نظر گرفت.

البته همانطور که اشاره فرمودید، بهتر است این مباحث را در تایپیک دیگر دنبال نمود.

پیروز و موفق باشید.@};-

قول سدید;989887 نوشت:

برخی از مسائل فلسفی، حقیقتا از معضلات فلسفی (Problem) هستند که پاسخ به آنها بسی دشوار و پیچیده است و محل اختلاف نظر است؛ از جمله اعتقاد به جهان خارجی، اختیار آدمی و علم الهی، و یا اختیار و علیت، و غیره.

سلام و درود

جناب قول سدید
اگر به جهان خارج معتقد نباشیم، گوناگونی پدیدار ها و انباشتگی آنها و مواجهه ما با پدیدارهای جدید در طول زمان به همان معنای ذهنی چگونه توجیه میشود؟
سپاس

راامشتاین;990983 نوشت:
سلام و درود

جناب قول سدید
اگر به جهان خارج معتقد نباشیم، گوناگونی پدیدار ها و انباشتگی آنها و مواجهه ما با پدیدارهای جدید در طول زمان به همان معنای ذهنی چگونه توجیه میشود؟
سپاس

سلام و عرض ادب

بنا بر اصل علیت، هر معلولی علت میخواهد.

از آن جایی که برخی از احوال ذهنی من، ناشی از من نیست و من علتش نیستم، پس علتش باید بیرونی باشد.

بدین ترتیب، جهان خارجی اثبات می شود.

نهایتا اگر کسی منکر اصل علیت باشد یا اصل علیت را اصل تجربی بداند، در این استدلال با ما مخالفت خواهد کرد چرا که به نظر او، لازم نیست که احوال ذهنی متکثر علتی داشته باشند؛ یا ما تجربه ای از رابطه علت بیرونی و درونی نداریم و در نتیجه نمی توانیم احوال ذهنی متکثر را معلول علل بیرونی بدانیم.

بدین ترتیب، به یک سکوت نظری منتهی می شویم.

البته از آن جایی که فلاسفه مسلمان اصل علیت را عقلی میدانند، بر این مشکل غلبه می یابند.

پرسش:
میخواستم بپرسم که مسئله اذهان دیگر که در معرفت شناسی مطرح هست در فلسفه اسلامی چه راه حلی داره؟

پاسخ:
در فلسفه اسلامی، مساله اذهان دیگر به صورت مستقل مطرح نشده است و صرفا برخی از محققان معاصر کوشیده اند تا آن را متناسب با ظرفیت موجود در فلسفه اسلامی، حل نمایند.

نه فقط مساله اذهان دیگر، بلکه مساله اجسام خارجی نیز در آثار فلاسفه مسلمان، تفصیلا مورد بررسی قرار نگرفته است. مثلا ابن سینا و صدرالمتالهین، به این مطلب اشاره می کنند که احساس واقعیت خارجی را اثبات نمی کند و این عقل است که واقعیت خارجی را اثبات می کند؛ اما این مطلب که عقل چگونه چنین چیزی را اثبات می کند را توضیح نداده اند و به اجمال از آن عبور کرده اند. البته گاهی ادله الهیاتی برای اثبات اجسام ارائه کرده اند، اما چندان رضایت بخش نیست.

اما فلاسفه مسلمان معاصر، با ملاحظه مساله اجسام خارجی و یا اذهان دیگر، راهکارهایی را ارائه داده اند که در واقع، شرح و تفصیل سخن فلاسفه قدیمی تر است. در ادامه، به دو راهکار اشاره می شود:

1. در توضیح و توجیه علم به اذهان دیگر می توان گفت علم ما به وجود اذهان دیگر، از طریق استدلالی ارتکازی به دست می‌آید و به اصطلاح معرفت‌شناسی اسلامی، علم به وجود اذهان دیگر، از «فطریات» ما محسوب می‌شوند، یعنی از طریق استدلال است، ولی این استدلال به نحوی ناخودآگاه در ذهن ما انجام می‌گیرد. شاید بتوان این استدلال را از طریق رفتارهایی که از سایر انسان‌ها سر می‌زند، صورت‌بندی نمود، یعنی ما به طور حسی، تنها با ابدان مادی سایر انسان‌ها مواجه می‌شویم، ولی رفتارهایی از ایشان می‌بینیم که نمی‌تواند ناشی از بدن مادی آنها باشد، از این رو، از طریق برهان اِنّی (یعنی پی بردن از معلول به علت) کشف می‌کنیم که در سایر انسان‌ها نیز امر دیگری غیر از بدن مادی وجود دارد که این آثار مستند به آن هستند، همان طور که این رفتارها در خود ما منبعث از آن بعد غیر مادی است.

این راهکار متاثر از عبارات ملاصدرا است. استاد معلمی و استاد حسین زاده این دیدگاه را در کتاب پیشینه و پیرنگ معرفت شناسی اسلامی (معلمی)، و پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی (حسین زاده) تقریر کرده اند.

2. اما راهکار دیگر، راهکار شهود عمومی است: ما به واقعیت محسوس خارجی علم حضوری داریم یعنی بعد از مقابله با شئ خارجی و ارتباط حسی با آن، روح ما در مرتبه آن اندام و قوای حسی حاضر شده و واقعیت خارجی را بی واسطه مفاهیم درک می کند. (البته این راهکار تاکنون در مورد اذهان دیگر اجرا نشده است بلکه در مورد محسوسات به کار رفته است).
این راهکار متاثر از عبارات سهروردی است. استاد یزدان پناه این راهکار را در کتاب حکمت اشراق با صورتبندی جدید مطرح می سازند و از آن دفاع می کنند.

موضوع قفل شده است